بازدید امروز : 89
بازدید دیروز : 65
مسلما برخی گناهان لذتبخش هستند و گرنه کسی سراغشان نمی رفت.این خاطره لذتبخش،مانع یک توبه کامل می شود، چطور از آن خاطره می توان رهائی یافت؟
در پاسخ به چند مطلب توجه نمایید :
1-یکی از ویژگی های انسان احساس لذت و خوشایندی است و این احساس در ارتباط با ایجاد انگیزه برای ادامه حیات و زندگی برای انسان بسیار مهم و ضروری است. ساختار انسان به گونه ای است نیاز به انگیزه و احساس لذت دارد و همین احساس به او نیرو می دهد تا به انجام امور سخت بپردازد و مسئولیت های بزرگی را در مدیریت زندگی به عهده بگیرد.
2- احساس لذت از ویژگی های شهوت و میل جنسی و امیال دیگر انسان است و گناه بودن در صورتی است که آدمی در امیال و غرایز به جانب افراط کشیده شود و از حدود الاهی خارج گردد؛ انسان از بسیاری از کارهای خوب و پسندیده و همچنین امیال نفسانی در حد اعتدال، لذت می برد و برای رسیدن به لذت مجبور نیست گناه کند.
از طرفی همه گناهان لذت بخش نیست مثلا کسی که به دیگران بد دهنی می کند یا فحاشی می کند معلوم نیست از این کار خود لذت ببرد بلکه ممکن است لحظاتی بعد دچار عذاب وجدان شود.
و از طرف دیگر لذت اختصاص به کارهای مادی وجسمانی ندارد بلکه لذت های معنوی نیز وجود دارد که اگر کسی ذائقه سالم داشته باشد هرگز حاضر نیست لذت های معنوی را با همه لذت های ظاهری و مادی مبادله کند.
بنابراین اینطور نیست که خداوند احساس لذت را در گناه قرار داده باشد. گناه بودن مربوط به سوء اختیار خود انسان است که به صورت افراطی از امیال نفسانی استفاده می کند.
3- یکی از مشکلات و موانع مهمی که در جهت تحقق توبه ی واقعی و ترک گناه وجود دارد, مشکل اصرار بر گناه و عدم وجود اراده ی لازم برای ترک آن است . این مشکل خصوصا در مورد کسی که مدتی با گناه انس گرفته , به آن عادت نموده و از آن لذت برده است , نمود بیشتری دارد و به نظر بسیار بعید می نماید که چنین فردی بتواند به راحتی و صرفا بدلیل پشیمانی و تصمیم بر ترک از شر آن عمل زشت خلاصی باید و واقعا موفق به توبه ی حقیقی گردد. برای تحقق توبه ی واقعی و ترک کلی گناه , چاره ای جز این نیست که انسان در مرحله اول احساسش را نسبت به آن عمل زشت اصلاح نماید, یعنی چنانچه از آن عمل خوشش می آید, از آن لذت می برد و نسبت به آن تمایل نفسانی دارد, ابتدا - به نحوی که به آن اشاره خواهیم نمود - احساس نفسانی خود را تبدیل به حالت نفرت و انزجار و عدم تمایل نماید; که البته اگر ان شائ الله موفق به این تغییر و تحول گردید, در مرحله بعد حتما موفق به اصلاح رفتاری خود خواهد شد.
این قاعده ناشی از ملازمه ای است که میان هوای نفس انسان و عمل کردن مطابق آن وجود دارد; یعنی انسان تنها در صورت تمایل دست به انجام عمل می زند و عملی را ترک می نماید که نسبت به آن حالت انزجار و نفرت دارد. دولت و سلطنت هوای نفس در انسان باندازه ای قوی می باشد که گاهی تا مقام الوهیت اوج می گیرد و خدای انسان می شود. قرآن کریم در این زمینه اشاره می نماید که برخی کسان هستند که خدایشان , هوای نفسشان است .
در مورد هوای نفس که همان خوش آمدن ها و طلبهای نفسانی انسان است , اهل معرفت گفته اند: ما دو نوع هوای نفس داریم , هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی . آنچه در قرآن کریم در روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است , مربوط به هوای نفس منفی , یعنی دوست داشتن زشتی ها و ضد ارزشها و گناهان می باشد و آنچه که در مورد دوست داشتن خوبی ها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است , مربوط به هوای نفس مثبت است .
البته تعبیر بهتر هوای نفس مثبت همان خواسته های فطری متعالی انسانی است . عرفا اعتقاد دارند که حتی حق تعالی به وسیله هوای نفس اطاعت می شود و تا کسی خدای را دوست نداشته باشد عبد و مطیع واقعی او نخواهد بود. علی (ع ) فرمود اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس , عبارت می کنند, من او را از روی محبت و دوست داشتن می پرستم .
در مورد دین هم روایت شده است که آیا دین به جز حب و بغض است , یعنی دوست داشتن ارزشها و عبادات و نفرت از بدی ها, ضد ارزشها, شرک و کفر و امثال آنها. عارف قیصری در این زمینه اشعاری دارد که بد نیست به خاطر اهمیت مطلب متذکر شویم .
عبدنا الهوی ایام جهل واننا - لفی غمره من سکرنا من شرابه.
یعنی در زمان جوانی که ایام جهل و بی خبری ما بود, هوای نفس (منفی ) خود را می پرستیدیم و نمی دانستیم که از شراب دوستی لذات مادی و دنیائی مستیم .
و عشنا زمانا تعبد الحق للهوی - من الجنه الاعلی و حسن ثوابه.
سپس با اندکی ترقی زمان را سپری کردیم که خدای را به هوای بهشت و ثواب آخرتی او عبادت می کردیم .
در روایتی آمده است که عده ای از بندگان خدای تعالی را از روی طمع به بهشت عبادت می کنند; این عبادت تاجران و معامله گران است .
فلما تجلی نوره فی قلوبنا - عبدنا رجائا فی اللقا و خطابه.
پس آنگاه که نور معرفت حق تعالی در قلبهای ما تجلی نمود و خدای را به حقیقت شناختیم , او را تنها به خاطر خودش و با هدف وصول به لقائ و انس و مشافهه با او پرستیدیم و دیگر از هوای دنیا و حتی بهشت خالی شدیم و پر شدیم از هوای ذات الهی . فمرجع انواع العبودیه الهوی - سوی من یکن عبدا لعزجنا به. پس محل بازگشت هر گونه عبادتی هوای نفس است مگر کسی که تنها بنده ی ذات مطلق الهی باشد و به خاطر ذات اقدس او پرستش نماید.
ابن عربی در این زمینه گفته است : »العابد ما عبد الاهواه بانقیاد لطاعته حتی ان عبادته لله کانت عن هوی ایضا; بنده نمی پرستد مگر کسی را که او را دوست می دارد و مطیع و منقاد کسی است که به او عشق می ورزد و حتی عبادت او نسبت به خدای عالم از روی هوا و عشق و محبت است «, (شرح فصوص الحکم قیصری , ج 2, ص 392).
سر آن همه تاکیدی که نسبت به محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع ) در روایات و حتی آیات قرآن کریم شده است نیز در این است که تا انسان امام و رهبر خویش را از صمیم قلب دوست ندارد, قادر نخواهد بود حقیقتا شیعه و پیرو او خصوصا در مسیر پر حادثه ی زندگی ایمان و توحیدی باشد و نمی تواند سختی و مرارت دین داری و سلوک را تحمل نماید و از سر دنیا و لذات آن به راحتی بگذرد.
با این بیان روشن می شود که انسان بهر صورت اسیر هوی و احساس و عشق و دوست داشتن های خود است و تا زمانی که در جاذبه ی محبت کسی و یا لذت عملی قرار دارد, توان رهائی و خلاصی از دولت و سلطنت او را ندارد و یا حداقل بسیار دشوار است .
پس از ذکر این مقدمه و اصل , اکنون در مورد ترک گناه و معالجه ی اصرار بر گناه , سوال اساسی این است که به هرحال اگر انسان در جاذبه ی عمل زشتی قرار گرفت و خدای ناکرده با تکرار و ادراک لذت از آن , علاقه ی به آن گناه درجاتش قوت گرفت و سپس به نحوی پشیمان شد و در مقام ترک آن برآمد چند راه علمی و عملی برای معالجه این بیماری روحی وجود دارد که به برخی اشاره می شود :
الف- اصل اخلاقی مقابله به ضد : مهمترین اصل عمومی ای که علمای اخلاق در زمینه معالجه امراض روحی پیشنهاد می نمایند, اصل مقابله به ضد است , یعنی به کار بردن ضد هر عمل و صفتی که قصد ترک آن را دارد. البته این اصل اختصاصی به طب الارواح ندارد و در طب الابدان نیز از همین روش برای معالجه امراض جسمی استفاده می شود.
در مورد گناه و عمل زشتی که انسان مدتها از آن لذت برده و مطلوب نفس آدمی گردیده است نیز راه اصلی علاج , تبدیل میل , خوش آمدن و لذت بردن نفسانی به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبت به آن عمل می باشد; یعنی تبدیل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از این طریق فراهم نمودن زمینه ترک و جایگزین ساختن آن در جای زمینه انجام .
البته تحقق این تبدیل و تحول هم اگر از طریق صحیح آن انجام شود, کاری است کاملا شدنی و ممکن و حتی خود ما نیز هر یک کم و بیش تجربیاتی از این قبیل در زندگی داریم . یعنی ممکن است از شخص یا کاری و چیزی که در گذشته به آن رغبت داشته ایم و لذت می بردیم اکنون متنفر باشیم و بدمان بیاید و بالعکس .
منتهی نکته قابل توجه و بسیار فنی که در زمینه این مهم وجود دارد این است که عامل اصلی این تغییر و دگرگونی خصوصا در زمینه امور معنوی و نفسانی در انسان , تحول و دگرگونی است که در بعد شناختی انسان پدید می آید. مسئله علم و آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و آگاهی های انسان بوجود می آید, در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشیائ و پدیده ها و تبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس , کاملا موثر است .
ب- علم درمانی : اصلی ترین روشی که اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذیب نفسانی و اعتقادی و عملی او پیشنهاد نموده است استفاده از همین روش علم درمانی است . اگر در اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و روایات وارده در فضیلت علم و عالم افزون از هر باب دیگری است , به خاطر همین است که راه اصلی معالجه ی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است , همانگونه که ریشه ی تمامی بیماریها, شوربختی ها و شقاوتمندی انسان در جهل و بی خبیر او می باشد.
گناه ناشی از غفلت است , غفلت همان خواب روحی ای است که در اثر جهل و بی خبری عارض انسان می شود. خوابی که تنها راه علاج آن نور یقظه است و یقظه هم چیزی جز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمی باشد.
تا انسان غافل است مرتکب گناه می شود و از آن لذت می برد و وقتی که بیدار شد, دیگر نه از گناه لذت می برد و نه حاضر است مرتکب آن شود, مانند کسی که چون نمی داند درون شربت زهر ریخته اند آنرا می نوشد و لذت می برد در حالی که اگر بداند هرگز به سراغ آن نمی رود.
علت اینکه انبیائ الهی معصوم بودند این بود که آنها عالم بودند. ریشه ی عصمت و عدالت و جمیع فضایل و خیرات در انسان در علم و دانش و معرفت است . صفت علم در میان صفات حق تعالی دومین صفت فعلی اصلی است و سایر صفات اصلی مانند قدرت و اراده و سمع و بصر همه مترتب و مبتنی بر صفت علم هستند.
این بدین معنا است که حتی در حق تعالی ریشه ی جمیع کمالات و صفات جمال و کمال علم است و همه چیز از علم شروع می شود.
در میان علوم نیز اصلی ترین علومی که مایه ی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدار می نماید, علوم اساسی پنج گانه ای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی و کلی انسان در زندگی است ; یعنی خدا آگاهی - خود آگاهی - جهان آگاهی - دین آگاهی و سرانجام آگاهی .
انسان اگر بداند که خدای عالم همان وجود بسیطی است که بر تمام هستی سریان دارد. و با سریان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نیز سریان دارد واقف خواهد شد که حق تعالی از درون و بیرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستی حضور دارد, هرگز جرئت و جسارت نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه و مقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت نماید.
انسان اگر بداند خدای عالم با تمام اسما و صفات و کمالاتش در انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمین قرار داده و در وجود او استعداد ولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی بر ماده ی کائنات را به ودیعت نهاده است , حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبت به خالق خویش خود را از مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حد حیوانات و حتی پائین تر از آنها ساقط نماید.
آدمی اگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او آفریده و آن را در تسخیر انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال نهائی خویش که قرب و خلافت و ولایت حق است برسد, دیگر نمی تواند بپذیرد که همواره با گناه و معصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشم خدای عالم و اولیائ مقربین بیندازد و خوار و خفیف نماید.
اگر انسان واقف شود که دین برنامه ی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را به قرب و لقائ پروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به ارمغان می آورد, حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر, زمینه شقاوت و هلاکت خویش را فراهم نماید; زندگی جاودان آخرتی و لقائ پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید.
اگر انسان بداند که آنچه می کند و می شنود و می گوید و می بیند تمام موادری هستند که باطن و حقیقت او را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همین محصول است که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهور خواهد نمود, حساسیت بیشتری نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید اهل دنیا و عقاید باطل ایشان خواهد داشت .
ت- عمل درمانی: مرحله بعدی این است که برای خود برنامه عملی داشته باشیم و با انجام واجبات و ترک گناه لذت بندگی خدا را بچشیم. اگر کسی لذت قرب به خدا و عبودیت خداوند را بچشد هرگز از گناه و لذت های مادی راضی نخواهد شد و حاضر نمی شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهل بیت (ع) را با لذت مثلا موسیقی و نگاه به نامحرم و مانند آن عوض کند.
دستورالعمل اخلاقی:
1- نماز اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترک نکنید. روایات و نیز بزرگان نماز اول وقت را اکیدا سفارش کردهاند. امام صادق(ع) مىفرمایند: کل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقتین وقتا الا من عله و انما جعل آخر الوقت للمریض و المعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفو الله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضیلتتر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ کند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را در بردارد ولى آخر وقت عفو خدا را» (میزان الحکمه، ج 5، ص 401، روایت 10390).
3- مستحبات نشاط آور: از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاطآور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید فقط به اقبال قلب بنگرید هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاطبخش و حالآور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
4- بهرهگیرى از ثقل اکبر و قرآن کریم و انس با آن. چه این که هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت مىدهد و هم آشنایى با معارف آن (هرکسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىباشد. زیرا معارف قرآن و آیاتش نسخههایى است براى درمان دردها و مشکلات. گرچه در برداشت از آیات متشابه باید جانب احتیاط را پیشه کرد و آن را به اهلش واگذار نمود و گرنه ممکن است خود آن موجب گرفتارى گردد.
5- بهرهگیرى از ثقل اصغر و ائمه هدا(ع) و توسل به ایشان. باید توجه داشت که توسل به حضرات معصومین(ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمینه ساز بهرهگیرى بیشتر از فیض ربوبى و کسب توفیقات بیشتر. بنابراین نمىتوان چنین پنداشت که به ائمه(ع) توسل داشتهایم ولى جوابى نگرفتهایم. زیرا همان توفیق توسل خود توجه به حق بوده است و مایه دورى از غفلت.
پس خود جواب بوده است و چه بسا که همین روحیه کمال خواهى و به دنبال معنویت بودن از آثار و برکات همان توسلات باشد که باید ادامه یابد. چه بسیارند کسانى که از غفلت خود نیز غافلند و یا پس از توجه در صدد درمان بر نمىآیند. از این رو باید سپاسگزار نعمتها و معنویات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزایش آن را از خداوند داشت.
6- دائمالوضوء: سعى کنید همیشه وضودار باشید و اگر براى شب قبل از خواب وضو بگیرید کافى است و چنانچه نیمه شب براى کارى برخاستید و خواستید دوباره بخوابید وضو لازم نیست اگر آب وضو را با حوله خشک کنید از جهتى بهتر است.
7- زیارت اهل قبور: هفتهاى یک بار به زیارت اهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و روزى چند دقیقه در مکانى خلوت واقعیت مرگ و رفتن از دنیا ونیاز به توشه آخرت را در دل خود با فکرى عمیق جا بیندازید و اگر غفلت شما آن قدر زیاد نیست حداقل هفتهاى یک بار نیمساعت را به این فکر اختصاص دهید مخصوصا اگر این فکر در خود محیط قبرستان باشد.هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به فکرآخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
8- پرهیز از مجالست و همنشینى با اهل دنیا و دور از معنویت. چه آنکه از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر مىشود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىکنم». خداوند نیز در سوره «نجم آیه 29»مىفرماید: فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوه الدنیا. پس از کسانى که از یاد ما روى گرداندند و جز زندگى دنیا را نخواستند اعراض کن و روى بگردان.
9- هیچگاه خالی از مطالعه نباشید. اگر کسی بخواهد در این راه ثابت قدم بماند باید دائما بر آگاهی و ایمان خود بیافزاید. توصیه می کنیم که سیر مطالعاتی داشته باشید و در حوزه های زیل مطالعه نمایید:
اعتقادی و اندیشه ای, اخلاق اسلامی, زندگی, سیاسی و اجتماعی, تاریخ و تمدن اسلامی, متون دینی.
در این زمینه می توانید از سیر مطالعاتی شهید مطهری استفاده نمایید.
10- حضور در مجالس ذکر اهل بیت, سخنرانی, درس اخلاق و مراسم مذهبی می تواند به صفای باطن شما کمک نماید.
11- اجتناب از گناه و توبه از گناهان گذشته: گاهى اوقات علت توفیق نیافتن گناهانى است که مرتکب شدهایم همانگونه که در روایات به آن اشاره شده است. در آغاز هر کارى کمى مکث کنید اگر آن کار گناه نیست انجام دهید و گرنه بدون معطلى ترک کنید.
12. ترک آرزوهاى طولانى: آرزوهاى طولانى و دست نیافتنى دنیوى چیزى جز حسرت و کدورت دل در پى ندارد.
13- حضور در مساجد و نماز جماعت و جمعه در این زمینه بسیار مفید و موثر است.
بنابراین به طور خلاصه راه و روش عملی وقتی معالجه ی اصرار بر گناه مطابق آنچه گفته شد دارای سه مرحله است که چنانچه دقیقا انجام شود, این بیماری قطعا معالجه خواهد شد. 1. علم : علم به امور اساسی زندگی و اثر تخریبی گناه بر زندگی انسان . 2. حال : یعنی جایگزین ساختن حالت نفرت وا نزجار حاصل از علم به جای حالت لذت و خوش آمدن . 3. عمل : که در این مورد خاص به ترک گناه است و لازمه ی قهری علم و حال گرچه نیاز به صبر و تحمل و استمداد و عنایت حق تعالی نیز خواهد داشت .
منابع :
1- محجه البیضاء ج 7, ص 90
2- جامع السعادات , ج 3, ص 87
3- علم اخلاق اسلامی , ج 3, ص 62
4- اسرار الصلاه امام خمینی (ره ), ج 1, ص 78
5- نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی , ص 115 – 315
آیا مرگ با درد و تدریجى گناهان ما را می شوید؟ از خداوند چه نوع مرگى را طلب کنیم؟
ابتدا بدلیل اهمیت دادن شما دوست گرامی به اینگونه مسائل تبریک می گوئیم . چراکه معصومین (علیهم السلام) کسانی را که در طول زندگی خود همواره به یاد مرگ هستند را از عاقل ترین و زیرک ترین افراد بر شمرده اند (1) و آثار و خواص دنیوی و اخروی متعددی نیز برای آن نقل نموده اند (2)؛ از جمله اینکه همواره به یاد مرگ بودن موجب محشور شدن با شهیدان ، پاک شدن گناهان و بی رغبتی به دنیا (3) و ایجاد آرامش روحی به هنگام تنگناهای زندگی (4) می شود .
امیدواریم شما نیز این روحیه پسندیده معنوی را حفظ نموده و از آثار دنیوی و اخروی آن بهره مند گردید .
اما در پاسخ به بخش اول سؤال شما که گفته اید آیا مرگ با درد و تدریجى گناهان ما را می شوید باید بگوئیم که : راجع به علت گرفتار شدن مومنین به ابتلائات و بیماریها ( که ممکن است قبل از مرگ این اتفاق بیفتد ) در منابع روایی شیعه دلایل متعددی مطرح گردیده است ؛ که در اینجا به جهت اختصار تنها به دو مورد اشاره می کنیم
الف : کفّاره گناهان و پاکی مومنان از گناهان
از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم روایت است که فرمود: خداوند سوگند یاد کرده که: هر گاه بخواهد بندهاى را از دنیا ببرد در حالیکه او را بیامرزد، و گناهانش را بریزد، در اینصورت یا بیمارش مىکند و یا روزیش را کم مىنماید و یا او را به ترسى مبتلا مىسازد؛ و اگر گناهى باقى بماند، مرگ را بر او سخت مىگرداند، تا گناهانش پاک گردد و با پاکى او را به بهشت داخل نماید. (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1ص 473 )
ب : ارتقاء مقام و درجه مومنین
اگر مومنی اهل گناه نبوده باشد در اینصورت خداوند وی را به بیماری ها و بلاها مبتلا می نماید تا اجر و قرب او در نزد خداوند بیشتر گردد .
امام صادق علیه السّلام فرمودنده اند : « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا، خداوند متعال مؤمن را به مصیبت و بلاء گرفتار مىکند و او را به بیمارى در بدن مبتلا مىسازد و یا در مصیبت اهل و فرزند قرار مىدهد و یا یکى از مصیبتهاى دنیا را متوجه او مىکند تا او را پاداش دهد. » ( بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
و فرمودند: « إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِی جَسَدِه ، در بهشت مقامى هست که هیچ کس به آن جایگاه نمىرسد مگر اینکه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. » ( بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
بنابراین بر اساس آنچه که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده ، دچار شدن افراد مومن به درد و بیماری قبل از مرگشان موجب پاک شدن گناهانشان می گردد و در صورتی که گناهی نداشته باشند منزلت آنها در نزد خداوند بالا خواهد رفت و به مقامهای والای بهشتی دست خواهند یافت .
در خصوص بخش دوم سؤالتان نیز خوب است بدانید که بالاترین نوع مرگ ، شهادت در راه خدا می باشد ؛ بنابراین بهتر است ما در دعاهایمان از خداوند مرگ با شهادت در راه دینش را مسئلت کنیم همچنانکه همه ائمه معصومین علیهم السلام با شهادت از دنیا رفتند.
حضرت سجاد در خصوص جایگاه کسانیکه مرگ شان ؛ شهادت در راه خدا می باشد فرموده اند : «براى شهید هفت خصلت و امتیاز است:
1- اول قطره خونى که از بدنش جارى شود تمام گناهانش آمرزیده مىشود.
2- همسران بهشتىاش سرش را به دامن مىگیرند و غبار از چهرهاش پاک مىکنند و به او مىگوید: آفرین بر تو باد.
3- از لباسهاى بهشتى مىپوشد.
4- خزانه داران بهشت در استقبال او با عطرهاى مینوئى و بوهاى خوش با یک دیگر مسابقه مىگذارند تا از دست کدام، گلهاى بهشتى را بگیرد
5- منزل و مکانش را در بهشت مشاهده مىکند
6- به روان پاکش مىگویند در هر جاى بهشت که مىخواهى استراحت کن.
7- شهید به وجه الله نظر می کند و آن براى پیامبر و شهیدان سبب آرامش و راحت است. (ارمغان شهید 12 خطبة امیر المؤمنین(علیه السلام) فی یوم الحرب: ..... ص : 10)
در پایان توجه داشتن به چند نکته ضروری می باشد :
اول : برخی از گناهان همچون حق الناس به هیچ عنوان پاک شدنی نیستند حتی اگر فردی قبل از مرگش بیمار شود و یا با شهادت در راه خدا از دنیا برود مگر اینکه ‹ صاحب حق› راضی شود .
امام صادق ( علیه السلام ) فرموده اند : شهادت در راه حق کفاره هر گناهى است مگر وام که کفارهاى ندارد جز ، بدهکار آن را اداء کند ، یا رفیقش از جانب او بپردازد ، یا طلبکار از آن گذشت کند . (خصال صدوق-ترجمه کمرهاى ج1 ص 68 )
دوم : در روایات دینی ما برای افرادی اجر شهید ذکر گردیده ، با اینکه در میدان جهاد به شهادت نرسیده اند .
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : شیعه ما اگر به مرگ خدائى هم بمیرد (صدیق) (راستى پیشه) و شهید است، چرا که ولایت ما را تصدیق کرده، دوستى و دشمنیش براى خدا در راه ما بوده و به خدا و رسول ایمان داشته. ( تحف العقول-ترجمه جنتى متن 189 آدابى که حضرت على علیه السلام براى اصحابش بیان فرموده ص : 155)
در روایتی آمده است: «المؤمن علی ای حال مات و فی ای ساعه قبض، فهو شهید»؛ «مؤمن در هر حال و زمانی که بمیرد، شهید است. (میزان الحکمه، ج 5، ح 9803).
یا در روایتى دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده است که حضرت فرمود: مَن عاشَ مداریاً مات شهیداً هر کس طورى زندگى کند که مردم از او آزارى نبینند و در حال مداراى با مردم از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است(کنزالعمّال، حدیث 7173 و 7171).
از حضرت رسول ( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) پرسیدند: «آیا کسى با شهیدان محشور خواهد شد (که در درجه شهیدان باشد)؟» فرمود: «آرى کسى که شبانه روزى بیست بار از مرگ یاد کند». (مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام 486 یاد مرگ ..... ص : 486)
و یا در روایت دیگری از رسول خدا ( صلّى اللَّه علیه و آله ) نقل شده که فرمود: «هر آن کس که (با دلى) راستین (از خداوند) شهادت بخواهد، آن را (به او) مىدهم، اگر چه شهید نشود». (5) (پیام پیامبر ترجمهفارسى ص 559 )
سوم : بر اساس دستورات دینی برخی از اعمال باعث می شود تا انسان مرگی آسان و بی درد سر داشته باشد که به تعدادی از آنها اشاره می نمائیم :
1- پوشاندن لباس بر مسلمان برهنه(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى-ج1 ص396)
2- قناعت در زندگی (ارشاد القلوب-ترجمه رضایى- ج1 ص152 )
3- صله ارحام (آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار - ج1 ص52 )
4- خوشرفتاری با والدین (آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار - ج1 ص52 )
5- دوستی امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار -ج1-ص254 )
6- یاد مرگ (کتاب الروضة در مبانى اخلاق ص46 - باب - 2 )
--------
پی نوشت :
1- قال الصادق ( علیه السلام ) أَکْیَسُ النَّاسِ: مَنْ کَانَ أَشَدَّ ذِکْراً لِلْمَوْتِ.
زیرکترین (خردمند ترین ) مردم کسى است که زیاد به یاد مرگ باشد. (چهل حدیث / شهید اول ص 47 حدیث 24 ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 130 شرایط توبه ..... ص : 129)
2- برای مطالعه بیشتر می توانید به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :
الف : ارشاد القلوب-ترجمه سلگى - ج1 -ص : 64 - فصل یاد مرگ
ب : گنجینه معارف شیعه-ترجمه کنز الفوائد و التعجب - ج1- ص : 89
ج : مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام ، یاد مرگ ..... ص : 486
3- مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام ص : 486
4- ارشاد القلوب-ترجمه رضایى ج1 44 باب سوم زهد دنیا و میل بعبادت ..... ص : 39
5- باید از نظر فقهی به این مساله توجه داشت که شهید در معرکه نبرد غسل و حنوط و کفن ندارد اما مراد از این روایات این است که کسى که با چنین شرایطى از دنیا برود، اجر شهید را مىبرد. ولى حکم شهید را ندارد. یعنى غسل، حنوط، و کفن از او ساقط نمىشود، بلکه باید او را غسل داد یعنى احکام اموات را باید درباره او اجرا کرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید