سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2719540

  بازدید امروز : 174

  بازدید دیروز : 198

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ، خُنَک کردن جگر تفته را دوست دارد . هرکه جگری تفته را آب بنوشاند، چه [متعلّقبه] چارپایان باشد یا جز آن، خداوند، در آن روزی که سایه ایجز سایه او نیست، بر او سایه افکند . [.امام باقر علیه السلام]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 87/9/25::: ساعت 9:29 صبح

عرفان عاشورا

سوال: اگر می شود در مورد عرفان کربلا صحبت کنید و بفرمایید آیا با گریه کردن ما به عرفان می رسیم یا با کسب معرفت به عرفان می رسیم؟

پاسخ: عرفان یعنی روش تقرب به خداوند. عرفان دو قسم است، عرفان نظری و عرفان عملی. هر دو روش نظری و عملی عرفان در پی اثبات و بیان قرب است. موضوع عرفان چه نظری و چه عملی توحید است و توحید حقیقتی جز نزدیک بودن و نزدیک شدن ندارد. عرفان نظری با طرح وحدت و یکپارچگی هستی (وحدت شخصی وجود)، اثبات می کند که تمامی اشیا و انسان آفریده و مظهر وجود حق تعالی است و خدای متعال در ذات و صفات و افعال به مظاهر خود نزدیک است و عرفان عملی در پی تحقق این نزدیکی از ناحیه انسان به خداوند است.
به عبارت دیگر عرفان نظری بیان می کند که چقدر خدا به ما نزدیک است به گونه ای که وجود ما از خدا است و در ظاهر و باطن ما با ذات و صفات و افعال اش، حضور و ظهور دارد (هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن) و عرفان عملی با طرح سه مرحله فنای ذاتی و صفاتی و افعالی در حق تعالی، در پی آشکار و شکوفا نمودن این مظهریت و فعلیت دادن آن در انسان است.
شما با طرح عرفان کربلا در حقیقت می خواهید سوال کنید که حادثه کربلا و عزاداری و گریه بر امام حسین(ع) چه مقدار می تواند در قرب انسان به خداوند تاثیر داشته باشد. ما سعی می کنیم در پاسخ به این قسمت اشاره کنیم و نقش عزاداری و گریه را در تربیت و سازندگی انسان در راستای قرب الهی توضیح دهیم.
آری موضوع عاشورا و عزاداری بر امام حسین(ع) و ائمه اطهار، خود یک مکتب تمام عیار سازنده انسان است. چه انسان ها و جوانهای بی شماری که در همین هیئت های مذهبی و در همین عزاداری ها با دین آشنا می شوند و تخم معرفت و محبت خداوند و اهل بیت(ع) در دل آنان کاشته می شود و در اینده زندگی، انسان های خوب و شایسته ای می شوند و به عنوان تربیت شدگان مکتب اهل بیت(ع) به جامعه خدمت می کنند.
به طور کلی فلسفه عزاداری مسأله انسان‏سازى، جامعه‏سازى و انتقال فرهنگ شیعى به نسل بعد است که در مجالس امام حسین(ع)، قوى‏تر از مجالس دیگر دنبال می شود، زیرا ماهیت قیام امام حسین(ع) و نیز آموزه‏هاى تربیتى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى عاشورا، در تعالى و بالندگى انسان و جامعه چشم‏گیر بوده و عناصر رویداد کربلا، مؤلفه‏هاى اساسى و اصلى را در ترسیم فرهنگ شیعى رقم زده است که توسط مراسم سوگوارى به نسل بعد منتقل مى‏شود.
با توجّه به بیانات، سخنان و شعارهاى عاشورا، مى‏توان عناصر انسان‏ساز، جامعه‏ساز و فرهنگ‏ساز را ملاحظه کرد؛ مواردى چون:
عبادت، ایثار، شجاعت، توکل، صبر، امر به معروف و نهى از منکر، نابودى اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسى چون یزید، شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلّت‏بار، اندک بودن انسان‏هاى راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادت‏طلبى در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت براى انسان، تکلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشواى حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهى شهادت‏طلبان در مبارزات حق‏جویانه، حرمت ذلّت‏پذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برین، آزادگى و جوانمردى، یارى خواهى از همه و همیشه در راه احقاق حق.  در این خصوص نگا: فرهنگ عاشورا، صص 268 - 271؛ حسین، عقل سرخ، صص 77 - 119؛ امام حسن و امام حسین(ع)، صص 116 - 121.  
  درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین‏   بذر همت در جان افشاند، افکار حسین‏  
  گر ندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش‏   این کلام نغز مى‏باشد زگفتار حسین‏  
  مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است‏   نغمه‏اى مى‏باشد از لعل دربار حسین‏  
فلسفه و حکمت عزادارى را مى‏توان در امور ذیل، رهیابى کرد:
  الف. محبت و دوستى:   قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهل‏بیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده است‏  نگا: شورى (42)، آیه 23؛ هود (11)، آیه 29؛ میزان‏الحکمه، ج 2، ص 236.  . روشن است که دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، کسى است که شرط دوستى را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکى از مهم‏ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است؛   نگا: المحبة فى الکتاب والسنة، صص 169 - 170 و 181 - 182.   از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل‏بیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت على(ع) در روایتى مى‏فرماید: «شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند».   «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»  ؛   بحارالانوار، ج 44، ص 287.   امام صادق(ع) نیز فرمودند:   «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا»  ؛   امالى، ص 305.   «شیعیان ما پاره‏اى از خود ما بوده واز زیادى گل ما خلق شده‏اند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال مى‏سازد، آنان را بدحال و خوشحال مى‏گرداند».
این وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مى‏کند که در ایام عزادارى اهل‏بیت(ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم‏زده‏  طبق فرموده امام صادق(ع) به معاویة بن وهب، «عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاى معمول صاحبان مصیبت، سدّ جوع و عطش کنند». [نگا: تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن على، ج 1، صص 157-159].   و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایت‏گر اندوه و ناراحتى است، آشکار سازیم.
  ب. انسان‏سازى:   از آنجا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم‏دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان‏هاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مى‏دهد.
فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مى‏کند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مى‏آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‏اى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مى‏شود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
  ج. جامعه‏سازى:   هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسان‏سازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مى‏شود و آدمى مى‏کوشد تا آرمان‏هاى اهل‏بیت(ع) را در جامعه حکم‏فرما کند.
به بیان دیگر، عزادارى بر اهل‏بیت(ع)؛ در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان‏هاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم مى‏سازد. به همین دلیل مى‏توان گفت: یکى از حکمت‏هاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
  د. انتقال‏دهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد:   کسى نمى‏تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل‏بیت(ع) آشنا مى‏شوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجسته‏اى است تا آموزه‏هاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل‏هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت(ع) است.
  فلسفه گریه و انواع آن :   
گریه برای خدا و از ترس عقاب الهی و نیز گریه برای اولیای خدا در شمار برترین عبادت‏ها است؛ به ویژه گریستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهیدان(ع)، چنین گریه‏ای فلسفه‏های سازنده و تربیتی چندی دارد؛ از جمله:
1. پالایش و تزکیه روح، و احساس نزدیکی به خدا؛
2. پیوند عمیق عاطفی میان مردم و الگوهای راستین امت؛
3. اعلام وفاداری نسبت به رهبران و پیشوایان دینی و مکتب؛
4. الهام شدن روح انقلابی و ستم ستیزی به مردم؛
5. زنده نگاه داشتن یاد و خاطره وقایعی چون نهضت شکوهمند حسینی.
اینکه اشک و گریه، خود به خود به وجود می‏آید، یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود، مقوله دیگری است. هر مسلمان پاکْ طینتی، با به یادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتی که آن حضرت به وجود آورد، به راستی اشک سوز و گاه شوق می‏ریزد.   برای آگاهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، حماسه حسینی   
  تأثیرات عزاداری   
در یک تقسیم بندی می‏توان تأثیرات عزاداری بر معصومین(ع) را در جهات ذیل نام برد:
  یک. جنبه عاطفی   
کسی که عزیزی را از دست می‏دهد، ناخودآگاه حزین و غمناک است و نمی‏تواند غمگین نباشد. بر پایی مراسم سوگواری، باعث خالی شدن این غم و غصهّ می‏شود. به علاوه، عزاداری برای بزرگان دین،محبت و رابطة ‏عاطفی مردم با آنان را می‏افزاید.
  دو. جنبه سیاسی   
اگر این عزاداری‏ها نبود، قیام خونین و روشنگر سیدالشهدا(ع) به فراموشی سپرده می‏شد و چه بسا اصل قیام و شهادت او نیز تحریفیا حتی انکار می‏شد. در زمان صدر اسلام، شرایط اقتضا نکرد که شیعیان برای حضرت زهرا(س) عزاداری و نوحه‏خوانی کنند و همین باعث شد که برخی از تاریخ‏نویسان غرض‏ورز، اصل شهادت آن حضرت را انکار کنند؛ حتی می‏گویند: «اگر محسن فاطمه شهید شده، پس قبرش کجا است؟» لابد اگر می‏توانستند، می‏گفتند: «اگر پیامبر دختری به نام فاطمه داشته و کشته شده، پس قبرش کجا است؟!»
  سه. جنبه دینی   
با برپایی مراسم‏های عزاداری و سخنرانی در ماه محرم، مردم بیش از پیش با معارف الهی واخلاق اسلامی آشنا می‏شوند. عاشورا دین ما را حفظ کرده است.
  چهار. جنبه تربیتی   
کودکان و نوجوانان از برپایی این مراسم و یادآوری آن واقعة عظیم، دِلیری و ایثار و فداکاری را فرا می‏گیرند. البته لقای الهی برای حضرت امام حسین(ع)، زیباترین و باشکوه‏ترین امور است؛ ولی در هنگام مصیبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نمی‏توانیم شاد باشیم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در این روز مسرور بوده‏اند.
به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ایثار و شجاعت و ایمان را در مسلمانان زنده می‏کند. در نتیجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسیت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتی و ضدّآمریکایی ایران، پیروزی حزب‏الله لبنان بر اسرائیل، مقاومت و دفاع هشت‏سالة ایران در مقابل تهاجم جهانی در قالب جنگ عراق و پیروزی‏های مکررّ لشکر اسلام بر کفر و الحاد جهانی و ... متأثر از مجالس عزای سیدالشهدا(ع) است. ضمن اینکه اگر آن واقعه به همان شکل نقل نگردد، اندک اندک به فراموشی سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانه‏ای تأثیرگذار با این اهمیت را از دست خواهد داد. البته باید در روضه‏خوانی‏ها از تحریف و عوض نمودن واقعیت خودداری کرد و در کنار نقل حادثه عاشورا، باید به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نیز اهمیت داد و وظیفه مسلمانان در این رابطه را گوشزد کرد.

برخى از روایات در خصوص گریه بر امام حسین(ع) عبارت است از:
1. امام معصوم(ع) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت به جهت سختى‏ها، گریان است؛ مگر چشمى که بر امام حسین(ع) گریسته باشد، این چشم خندان و بشاش است».  الخصائص الحسینیه، ص 140.  
2. امام رضا(ع) مى‏فرماید: «گریه بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را محو مى‏کند».  مسند امام رضا(ع)، ج 2، ص 27 .  
3. امام صادق(ع) مى‏فرماید: «کسى که به یاد امام حسین(ع) به مقدار بال مگسى، اشک از چشمانش جارى شود؛ ثوابش بر خداوند است و خداوند به کمتر از بهشت براى او راضى نمى‏شود».  بحارالانوار، ج 44، ص 291.  
4. از امام معصوم(ع) نقل شده است: «هر که بگرید یا بگریاند یا حالت اندوه و گریه داشته باشد، بر مصیبت امام حسین(ع)، بهشت براى او واجب مى‏شود».  الخصائص الحسینیه، ص 142.  
5. امام رضا(ع) مى‏فرماید: «... پسر شبیب! اگر مى‏خواهى براى چیزى گریه کنى، پس براى حسین بن على(ع) گریه کن که او را ذبح کردند؛ چنان که گوسفند را ذبح مى‏کنند ... پسر شبیب! اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشک‏هایت بر گونه‏هایت جارى شود، خداوند همه گناهان کوچک و بزرگ تو را مى‏آمرزد، اندک باشد یا بسیار ...».  بحارالانوار، ج 44، ص 285.  
در مورد حکمت گریه بر امام حسین(ع) مطالبى بیان شده که به نظر مى‏رسد به تنهایى صحیح نباشد؛ از جمله:
الف. گریه ذاتاً خوب و سبب پالایش روح است؛ که این پالایش روحى در مجالس عزادارى امام حسین(ع) بیشترین ثمربخشى را دارد.
ب. گریه بر امام حسین(ع) به عنوان تشکّر و سپاس از او است؛ ولى این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ما موظف به تشکر از امام حسین(ع) بودیم، راه دیگرى براى تشکر وجود نداشت که با آه و اندوه و حزن این سپاس را عینى سازیم و اصلاً آیا آن حضرت نیازمند به تشکّر است؟!
ج. امام حسین(ع) از گریه ما بهره‏مند مى‏گردد؛ از آنجا که با گریه به رشد معنوى مى‏رسیم و واسطه این فیض یاد امام حسین(ع) است در نتیجه به مقامات آن حضرت نیز اضافه مى‏شود.
د. برخوردارى از ثواب و شفاعت؛
این فوائد هر چند براساس بعضى تحلیل‏ها و روایات در حد خود صحیح است؛ ولى آیا نمى‏توان حکمت مهم‏تر، با ارزش‏تر و فراتر از معاملات این چنینى، در وراى گریه در نظر گرفت تا مجبور شویم حکمت گریه بر امام حسین(ع) را در یک شفاعت و ثواب و یا تشکر، منحصر و محدود سازیم؟!
با توجه به آنچه که در حقیقت گریه رشد روحانى و تقوا و نیز فلسفه عزادارى امام حسین(ع) مطرح است؛ مى‏توان گفت حکمت گریه بر اباعبدالله(ع) دو امر مهم و اساسى است که هر یک به نوبه خود اثر وضعى خاصى بر جاى مى‏گذارند:
یکم. بُعد اخلاقى؛ چنان که روشن است، گریه ارزشى در فرهنگ شیعى اولاً، گریه‏اى است که موجب تعالى و رشد روح است و ثانیاً سرچشمه آن معرفت است. گریه بر امام حسین(ع)، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلى‏گاه اوصاف الهى بود و مؤمنان، بوى گل را از گلاب او استشمام مى‏کردند.
  چون که گل رفت و گلستان شد خراب‏   بوى گل را از که بوییم، از گلاب‏  
و یا به دلیل عقب‏ماندگى روحى و نداشته‏هاى خود، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است. در واقع گریه بر این است که حبیب‏بن مظاهر که بود و چه داشت و من کیم و چه در کف دارم؟ اشک ریختن بر على‏اکبر، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلت‏ها را دارم؟ و ...
اگر گریه ما از این منشأ دور است، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن، روحمان تعالى یابد. در حقیقت این گریه، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامى‏دارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسان‏ساز است.
دوم. بعد اجتماعى؛ اگر گریه بر اباعبدالله(ع)، از سر معرفت باشد و منشأ آن نیز بعد اخلاقى این حرکت باشد؛ قطعاً این حزن و اندوه، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مى‏سازد. وقتى گریه بر امام حسین(ع)، گریه‏اى در جهت تعالى روح شد و موجب گردید که آدمى در فضایل اخلاقى و فردى خود، تأمل و تجدیدنظر کند؛ قطعاً این تحوّل درونى، زمینه را براى ساختن اجتماعى در راستاى اهداف متعالى اسلام فراهم خواهد ساخت.
زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله(ع) براى چه، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را بر قلم خون، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید؛ این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مى‏شود و او مى‏کوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود، بلکه در جامعه نیز حکم‏فرما سازد.
به بیان دیگر، در واقع گریه بر اباعبدالله(ع)، با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان‏هاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مى‏سازد و به همین دلیل مى‏توان گفت: یکى از حکمت‏هاى گریه بر امام حسین(ع)، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى او است و شاید مراد از این که گفته مى‏شود:   «ان الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینى»   همین باشد که بقاى مکتب اسلام - خصوصاً تشیع - وام‏دار گریه بر امام حسین(ع) است.
با توجّه به حقیقت «شفاعت» پاسخ به این پرسش روشن مى‏شود. در برخى روایات، مواردى ذکر شده که موجب مى‏گردد انسان‏ها از گناهان، آلودگى‏ها، تعلّقات و وابستگى‏ها پاک گردند.
براساس روایات سرّ این شفاعت - که یکى از مصادیق آن گریه بر اهل‏بیت و خصوصاً امام حسین(ع) بوده و هم گناهکاران را فرا مى‏گیرد و هم غیرگناهکاران را - برقرارى رابطه خاص میان انسان و معصومان(ع) است؛ یعنى، هر انسانى که با انسانى در زندگى دنیوى در ارتباط روحى بوده، هر دو در یک راه بودند، هم‏فکرند، هم‏سلیقه، هم‏عقیده و هم‏روش بودند، با هم آشنا بوده و به یکدیگر معرفت داشتند؛ نسبت به یکدیگر محبت و مودت داشتند واز نظر واقعیت یک رابطه تکوینى میان این دو انسان برقرار است.
بنابراین هر شخصى که به معصومان(ع) معتقد بوده و مطیع آنان باشد و حدالمقدور به گفته‏هایشان عمل کند، فکرش، فکر آنان و عقیده‏اش، عقیده آنان یا دست‏کم مشابه آنان باشد و بر این اساس به ایشان محبت و معرفت داشته باشد؛ این همه، بیانگر آن است که میان او و معصومان(ع) رابطه‏اى هست؛ یعنى، رابطه درونى میان وجود او و وجود معصومان در عالم ارواح و عالم باطن برقرار است. هر چه سنخیت او با معصومان(ع) بیشتر باشد، این ارتباط به همان اندازه قوى‏تر خواهد بود. هر چه کامل‏تر باشد، رابطه‏اش بیشتر و هر چه ناقص‏تر باشد رابطه‏اش کم و کمتر خواهد بود.
وقتى این رابطه رابطه تکوینى و واقعى پدید آمد؛ موجب مى‏شود تا وحدتى میان او و معصومان ایجاد شود و این وحدت نتیجه خود را در قیامت به این صورت نشان مى‏دهد که معصومان(ع) وى را - که یا گناهکار و آلوده است یا دلبسته و وابسته به غیر خدا - با جذبه خاص خود براساس وحدت و ارتباط تکوینى که با آنها پیدا کرده است، به سوى بالا کشیده و در رسیدن به جایگاه بهشتى و لقاى حق و نجات از عذاب‏ها و رنج‏ها یارى مى‏دهند.
با توجه به سرّ شفاعت، درخواهیم یافت که در آدمى، باید آمادگى لازم و کشش به سوى خدا وجود داشته باشد تا با ضمیمه شفاعت آنان، از گناه و تعلّق رهایى یابد و این آمادگى تنها در پرتو هم‏رنگى با روح آنان میسر مى‏شود؛ یعنى، این نوع شفاعت، تنها به افرادى تعلق مى‏گیرد که مؤمن بوده، عمل صالح داشته باشند و خداوند تا حدى از ایشان راضى بوده و آنان مطیع اوامر الهى و معصومان و پیرو راستین آنان باشند و خیلى طاغى و عاصى نباشند.  در این خصوص نگا: تجسم عمل و شفاعت، صص 106 - 116.  
بنابراین هر کسى، مشمول چنین شفاعتى نیست و هر کس با صرف گریه بر اباعبدالله(ع) راهى بهشت نمى‏شود و گناهانش بخشوده نمى‏گردد تا هر خلافى را مرتکب شود و با صرف محبت و رابطه و گریه، بپندارد که از عذاب‏ها، فشارها، ترس‏ها و اضطراب‏ها نجات خواهد یافت. هر چند محبت حقیقى، انسان را از انجام گناه و دلبستگى‏ها - تا حد امکان - بازمى‏دارد؛ ولى شرایطى براى این نوع شفاعت وجود دارد و آن، راضى بودن حضرت حق از انسان، ایمان و عمل صالح است.
امام صادق(ع) در نامه‏اى که به اصحابش نوشت این مهم را متذکر گردید: «بدانید حقیقت آن است که هیچ کس از خلق خداوند، انسان را از خداوند بى‏نیاز نمى‏کند، نه ملک مقرب نه نبى مرسل و نه غیر از اینها؛ پس هر که مسرور [و شاد است که‏] شفاعت شفاعت‏کنندگان براى او سودمند است، باید [صبر کند] و از خدا بخواهد که از او راضى شود»  بحارالانوار، ج 8، ص 53.  .
پس باید آلودگى‏ها، گناه‏ها، تعلق‏ها در حدى باشد که خدا از انسان ناراضى نباشد؛ چرا که اگر خداوند از آدمى خشنود نباشد، دیگر این نوع شفاعت، شامل حال او نخواهد شد. اگر انسان با خاطر جمع گناه کند و پشیمان نباشد و ضجّه نکشد و حتى به این فکر نیفتد که چرا از آن گناه خلاص نمى‏شود و صرفاً در مجالس امام حسین(ع) اشکى بریزد؛ از مواردى است که خداوند از او راضى نبوده و در نتیجه مشمول شفاعت امام حسین(ع) نمى‏شود.
اما اگر در عین آلودگى و گناه ندامتى و ضجّه‏اى دارد، تأمل و تفکرى در خلاصى از آنها دارد، کوشش مى‏کند خود را هم‏رنگ او در عقیده، فکر و عمل سازد و ... چون در سرّ وجودش تنفرى به گناه و آلودگى داشته و یک نوع ابتهاج و لذت به هم‏رنگى با اباعبدالله(ع)؛ ممکن است اشک و عزادارى او، براى محو گناهانش سودمند افتد.
به هر حال اگر خواهان شفاعت حضرت حسین(ع) هستیم، باید به او محبت ورزیده، با عقاید، افکار، اوصاف، اعمال، خصلت‏ها و اخلاق او موافقت کرده و مخالفت نکنیم و مهم‏تر آن که از حضرت حق - که در حقیقت شافع اصلى است - بخواهیم که از ما راضى شود تا در پرتو خشنودى او، از شفاعت امام حسین(ع) بهره‏مند گردیم.
  اى خدا! آن کن که از تو مى‏سزد   که ز هر سوراخ مارم مى‏گزد  
  جان سنگین دارم و دل آهنین‏   ورنه خون گشتى در این رنج و حنین‏  
  وقت تنگ آمد مرا و یک نفس‏   پادشاهى کن مرا فریادرس‏  
  گر مرا این بار ستارى کنى‏   توبه کردم من ز هرناکردنى‏  
  توبه‏ام بپذیر این بار دگر   تا ببندم بهر توبه صد کمر  
  من اگر این بار تقصیرى کنم‏   پس دگر مشنو دعا و گفتنم‏  
(مثنوى، دفتر 5، ابیات 2267 - 2262)

 

 


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید