سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2745425

  بازدید امروز : 162

  بازدید دیروز : 62

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
«خداوند کسی را که نافرمانی اش کند، دوست نمی دارد» . آن گاه حضرت این شعر را برخواند : خدا را می کنی و باز اظهار دوستی او را می نمایی ؟! [محمّد ابی عمیر - کسی که خود از امام صادق علیه السلام شنیده بود برایم نقل کرد که ایشان می فرمود]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 93/2/4::: ساعت 10:50 صبح

سالک مؤمن واقعی کیست ؟ 

در پاسخ به سوال شما نسبت به مومن واقعی روایتی را از پیامبر اعظم ص برایتان نقل می کنیم که تقریبا تمامی صفات مومن در آن آمده است.

رُوِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: لا یکْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِیمَانُهُ حَتَّى یحْتَوِی عَلَى مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ نِیةٍ وَ ظَاهِرٍ وَ بَاطِنٍ-  فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یا رَسُولَ اللَّهِ مَا یکُونُ الْمِائَةُ وَ ثَلَاثُ خِصَالٍ فَقَالَ یا عَلِی مِنْ صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَنْ یکُونَ جَوَّالَ الْفِکْرِ- جَوْهَرِی الذِّکْرِ- کَثِیراً عِلْمُهُ - عَظِیماً حِلْمُهُ

 از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمودند ایمان مومن کامل نمی شود تا اینکه دارای 103 خصلت در فعل و عمل و نیت و باطن و ظاهر گردد.

آنگاه امیرالمومنین( ع) فرمودند: یا رسول الله آن 103 خصلت کدامند؟  فرمودند یا علی از جمله صفات مومن اینست که:اندیشه اش بسیار متحرک و پویاست– ذاتا متذکر وبه یاد خداست– علم و دانشش فراوان– بردباریش بزرگ

جَمِیلَ الْمُنَازَعَةِ - کَرِیمَ الْمُرَاجَعَةِ - أَوْسَعَ النَّاسِ صَدْراً - وَ أَذَلَّهُمْ نَفْساً

خوش برخورد در کشمکش– بزرگوار در بازگشت و پذیرش– سعه صدرش از همه بیشتر– و نفسش از همه خاکسار تر است

ضِحْکُهُ تَبَسُّماً - وَ اجتماعه تَعَلُّماً - مُذَکِّرَ الْغَافِلِ-مُعَلِّمَ الْجَاهِلِ

خنده اش تبسم– گردهماییش برای تعلم و یادگیری– تذکردهنده به غافل– و آموزنده جاهل است

لَا یؤْذِی مَنْ یؤْذِیهِ وَ لَا یخُوضُ فِیمَا لَا یعْنِیهِ وَ لَا یشْمَتُ بِمُصِیبَةٍ ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 93/2/3::: ساعت 12:31 عصر
آیا لازم است انسان مسیر کمال را طی کند و خود را به زحمت و ریاضت عبادتهای خاص بیندازد تا سلوک اتفاق بیفتد؟

دوست گرامی. سلوک دو مرحله دارد عقلانی و عرفانی. ریاضت های خاص مربوط به سلوک عرفانی است که بیشتربه خواص از مومنین اختصاص دارد . سلوک عقلانی عمومی تر است و همه می توانند در آن حرکت کنند و شامل همین دین داری معمولی می شود. سلوک عقلانی یعنی اندیشه و اعتقاد و اخلاق و عمل مستند به حجت و دلیل شرعی عقلی و نقلی و از نظر عملی هم منحصر به انجام واجبات و ترک محرمات می باشد واختصاصی به گروه خواص هم ندارد. این دو مرحله سلوک اگر عالمانه و خالصانه طی شود قطعا تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت انسان است و شکی در تاثیر آن نیست. هدف ا ز سلوک فناء فی الله است که باعث می شود انسان به خدا نزدیک گردد، در حالی که گناه باعث می شود انسان فناء فی الدنیا پیدا کند و از خدا دور شود. سعادت و لذتی که نصیب انسان می شود به هیچ وجه با سختی و ریاضتی که مومن برای رسیدن به آن و فناء فی الله می کشد قابل مقایسه نیست. آنچه انسان بدست می آورد بسیار بیشتر است از سختی و ریاضتی که می کشد . موفق باشید.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 93/2/2::: ساعت 9:23 صبح

زنده بودن با زندگی کردن فرق دارد از کجا بدانیم که داریم زندگی می کنیم یا فقط زنده ایم؟

چند وقت پیش خبرنگاری از یک کارگر ساده ای که دوچرخه داشت، پرسید: شما از زندگی خودتان راضی هستید. کارگر جواب داد: بله خدا رو شکر زنده ایم. بعد از یک پزشک همین سوال رو پرسید. پزشک گفت: نه راضی نیستم. خبرنگار با تعجب روکرد به پزشک و گفت: خیلی عجیبه من همین سوال رو قبلا از یک کارگر ساده که دوچرخه داشت پرسیدم گفت بله زنده ایم شکر، ولی شما با این همه امکاناتی که دارید می گویید نه راضی نیستم! 

پزشک به خبرنگار گفت: خوب اون کارگر گفته زنده ایم خدا رو شکر و زنده بودن با زندگی کردن خیلی فرق دارد. من هم زنده ام ولی از زندگی کردن خودم راضی نیستم.

زنده بودن لازم است اما کافی نیست. باید زندگی کرد. خیلی از آدمها فقط زنده اند و نفس می کشند. این کافی نیست. حیوانات هم زنده اند و نفس می کشند. زندگی، یعنی حرکت به جلو. کسانی زندگی می کنند که در طول زندگی خودشون دائم در حال سیر و حرکت تکاملی هستند. هر روزشون با روز قبل فرق می کنه. هر روزی که می گذره عالم تر، توانا تر، با فضیلت تر و با اراده تر می شوند. همیشه در حال رشد و شکوفایی استعداد های خودشون هستند. زنده بودن با سکون شخصیت هم سازگاره، ولی کسی که واقعا زندگی می کنه سکون و درجا زدن اصلا برایش معنا نداره. از هر دقیقه و ثانیه عمرش برای یاد گرفتن، رشد کردن و بزرگ شدن استفاده می کنه. برای عمرش ارزش قایله. ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 93/1/31::: ساعت 10:20 صبح
به چه طریقی دعاوعبادت بکنیم تاعارف بشویم وچگونه خودراتزکیه ومنزه بکنیم. دیپلم دارم و 56سال سن دارم؟

دوست گرامی. برای شما در این سن بهترین و نزدیک ترین راه برای عارف شدن ولایت معصوم علیه السلام است. یعنی خودتان را با امام زمان عج هماهنگ نمایید و برای بدست آوردن دل آن حضرت و رضایت ایشان برنامه ریزی کنید. ابتدا بکوشید عاشق امام زمان باشید و با ایشان دائم مناجات و ارتباط داشته باشید و سپس هر کار یا برنامه یا اخلاق و رفتاری که در زندگی دارید و حضرت از آن راضی نیست حذف نمایید و کارهایی را انجام دهید که حضرت را خشنود می کند. مثلا حضرت از آدم بی سواد خوشش نمی آید بکوشید با سواد شوید و اهل مطالعه و تفکر باشید و حضرت از کسی که واجباتش را انجام نمی دهد یا سهل انگاری می کند یا گناه می کند راضی نیست بکوشید تا با انجام واجبات و ترک گناه ایشان را راضی کنید . وقتی حضرت بیدار است بیدار باشید چون نماز می خواند نماز بخوانید و هنگامه دعا دعا کنید و همانند او خوراک بخورید و بخوابید و مانند آن، به این صورت شما می توانید به روش شیعه که بهترین روش است، خودسازی کنید و برای خود برنامه سلوک داشته باشید و خود را منزه و تزکیه نمایید. بدین صورت شما هم اهل توحید می شوید هم اهل ولایت و در واقع دینتان کامل است. موفق باشید.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 93/1/27::: ساعت 10:31 صبح

فرق سالک مجذوب و مجذوب سالک چیست؟

 

اگرچه در سلوک الی الله با شیوه‌های متفاوتی روبه رو هستیم که: الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق ولی در یک نگرش کلی می‌توان سالکان کوی حضرت دوست را به دو گروه عمده مشخص تقسیم کرد: 

1)  مجذوبان سالک.

2) سالکان مجذوب که خود به دو دسته‌اند: سالکان مجذوبی که روش خانقاهی دارند، و سالکان مجذوبی که مشی سلوکی آنان کاملا بر مبانی اخلاق اسلامی استوار است.

مجذوبان سالک به سالکانی گفته می‌شود که پیر و مربی ظاهری ندارند و در اثر مددهای باطنی و عنایت‌های غیبی تربیت پیدا می‌کنند و دارای نفوس پاک و رحمانی می‌شوند و تعداد این گروه از سالکان در هر منطقه جغرافیایی و مقطع زمانی شاید از تعداد انگشتان دست تجاوز نکند و هر کدام از آنان در منطقه‌ای از کره زمین زیر نظر ولی زمان انجام وظیفه می‌نمایند و پس از درگذشت هر یک سالک دیگری جایگزین وی می‌گردد. این نحوه سلوک را (سلوک اویسی) می‌نامند و شاید راز وجه تسمیه آن در سلوک پر رمز و راز اویس قرنی نهفته باشد زیرا اویس با این که در زمان رسول گرامی اسلام (ص) زندگی می‌کرد و از اصحاب سر امیر مومنان علی(ع) به شمار می‌رفت ولی ظاهراً ارتباط فیزیکی با این دو کانون نورانی نداشت و در شهر یمن با مادر پیر خود روزگار می‌گذرانید و خود را روز و شب وقف خدمت مادر سال خورده کرده بود با این همه اشراقات باطنی او از سیر نوری در آفاق این دو خورشید همیشه نورانی حد و حصری نداشت ولی پس از در‌گذشت مادرش به خدمت امیرمومنان شتافت و به حمایت بی چون و چرا از آن حضرت همت گماشت تا در یکی از جنگها به شرف شهادت نایل آمد و اگر بخواهیم مصداق کاملی در میان سالکان برای این بیت شعر پیدا کنیم: ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 93/1/27::: ساعت 9:6 صبح

چند دسته سالک داریم؟

 علاّمه طباطبایی همانند برخی از بزرگان اهل معرفت معتقد بود که پویندگان راه خدا چهار گروه اند:

1. مجذوب محض: این گروه مانند تشنه ای که راهی طولانی را می پیماید تا به سرچشمه زلال برسد و خود را سیراب سازد، در تمام مسیر سلوک، از جذبه الهی بهره مندند و همه مراحل آغاز، میانه و پایان راه را با همان جذبه می پیمایند. این دسته از شیفتگان، مسئله انس و تقرّب خداوند را در مدرسه و از راه برهان و دلیل نیاموخته اند و علم حصولی را سایه و علم شهودی را شمس می دانند و بر این باورند که با طلوع شمسِ شهود، مجالی برای سایه علم حصولی نخواهد ماند و عشق را آفتاب و عقل را سایه می دانند.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی ???? که علم عشق در دفتر نباشد

2. سالک محض: این گروه از جذبه محروم مانده و از آغاز تا پایان راه، به گفتن و نوشتن و صور ذهنیّه و تفهیم و تفهّم از راه کتاب و درس مشغول اند و به بحث و فحصهای نوشتاری و گفتاری می پردازند؛ اگر هم چیزی را در کتاب و دفتر نیافتند، خود را نمی کاوند و از خود جوششی ندارند. ممکن است چندین بار کتابی را تدریس و عمری را در حوزه یا دانشگاه به تألیف و تدریس سپری کنند و به تحقیق و نگارش بپردازند و با گفتن و نوشتن و نشر، به تبلیغ و ارشاد مشغول باشند؛ امّا مانند کسانی که از دور گلی را می بینند و تنها بوی ضعیفی از آن به مشامشان می رسد، سود و بهره چندانی نصیبشان نمی شود. آنان گاه ممکن است در پایان عمرشان بر اثر برخی از بیماریها همه اندوخته های علمی از یادشان برود: ?ومِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ مِن بَعدِ عِلمٍ شَیْءا? و اگر هم توفیقی بیابند، تنها حدیث دوست را تکرار کنند:
آنها که خوانده ام همه از یاد من برفت ???? الاّ حدیث دوست که تکرار می کنم

3. مجذوب سالک: این گروه، نخست بارقه ای الهی جانشان را روشن و مجذوبشان می کند و حالی به آنان دست می دهد و شوقی می یابند که دستمایه سلوکشان می شود؛ ولی دیری نمی پاید و از بین می رود و راه را با سلوک ادامه می دهند و پیمودن راه بر آنان بسی مشکل می نماید:
ألا یا أیّها السّاقی أدر کأساً و ناولها ???? که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
مثلاً با دیدن صحنه شهادتِ یک شهید، در عده ای حال و جذبه ای پدید می آید؛ ولی وقتی به جانب جبهه حرکت می کنند، دیگر آن جذبه و شور و شعف و شوق رخت بربسته و راههای پرپیچ و خم، یکی پس از دیگری رخ می نماید و کار جهاد با دشمن مهاجم را مشکل می سازد.


4. سالک مجذوب: این گروه، سالکانی هستند که نخست در مسیر سلوک قرار می گیرند و با تأنّی و دشواری، راه می پیمایند و در اثنای سیر و سلوک، ناگهان بارقه عشق الهی نصیبشان می شود و جانشان را روشن می کند و بقیه راه را با جذبه الهی می پیمایند.
جناب علاّمهِ از این گروه بود؛ در آغاز تحصیل، از درس و بحث مدرسه طرفی کامل نمی بست؛ اما ناگهان بنا به نوشته خودشان، یکباره عنایت خدایی دستگیرشان شد و تحوّلی ایجاد کرد که در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل معارف الهی یافتند، به طوری که از همان روز تا پایان ایّام تحصیل که سالیان متمادی طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکّر، احساس خستگی و دلسردی نکردند و زشت و زیبای جهان را در راه آن به کناری نهادند.

برگرفته از کتاب شمس الوحی تبریزی،حضرت آیت الله جوادی آملی،ص299

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 93/1/25::: ساعت 7:31 صبح

دوست گرامی . سوال کردید چرا نماز بخوانیم . پاسخ کوتاه این است که چون ما بنده خدا هستیم و نهایی ترین هدف زندگی و خلقت ما این است که فانی فی الله شویم، هر مقام و کمال و سعادتی که انسان می خواهد به آن برسد از طریق بندگی و فناء فی الله بدست می آورد و راه دیگری جز این راه وجود ندارد و نماز مهمترین عملی است که انسان را فانی فی الله می کند. البته نماز فواید بی شماری دارد که در پاسخ های مفصل آمده است اما پاسخ فشرده و مختصر که لب کلام است همین است. برای مطالعه بیشتر به سایت رجوع کنید. موفق باشید. http://akhlagh.porsemani.ir/term66


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 92/10/7::: ساعت 10:54 صبح

معنی و مفهوم و فلسفه عبد (بنده) چیست و چرا بنده باید به یک چیز تکیه کند؟


بندگى چیست؟
امام صادق (ع) می فرماید: حقیقت عبودیت و بندگى سه چیز است:
اوّل این که بنده در آنچه خدا بر او منّت گذاشته و بخشیده است براى خود مالکیّت نبیند، بدان جهت که بندگان را ملکى نیست، مال را مال خدا مى‏دانند، و آن را در جایى که خدا فرموده است قرار مى‏دهند..
دوم: این که بنده خدا براى خودش مصلحت اندیشى و تدبیر نکند.
سو

م: این که تمام مشغولیاتش منحصر شود به آنچه که خداوند او را بدان امر نموده، یا از آن نهى فرموده است. بنابراین، اگر بنده خدا براى خودش ملکیتى را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن بر او آسان مى‏شود. و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وى آسان مى‏گردد. و زمانى که به آنچه خداوند به وى امر کرده و نهى نموده است اشتغال ورزد، دیگر فراغتى نمى‏یابد تا مجال و فرصت خودنمایى و فخر نمودن بر مردم پیدا نماید. ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 92/9/4::: ساعت 9:23 صبح
براستی احساس فنا چیست ؟ مسلماً احساس فنا نوعی احساس وجود است و این معنای جاودانگی است. ماندگاری و جاودانگی ھر موجودی آخرین وضعیت اوست . و آخرین وضعیت عالم وجود ، فناست . پس فنا ، جاودانگی و بقاست؟

الف. عارف در سلوک خود سر انجام به جایی می رسد که غیر حق را نمی بیند و خواسته های خود را در خواسته های خداوند گم می کند و فانی در اراده خداوند و انجام خواست خدای متعال می گردد. این به این معنا نیست که کار و زندگی خود را رها می کند و روابط اجتماعی ندارد. بلکه در تمامی کارها و روابط خود خدا را در نظر می گیرد و در جهت کسب رضایت او گام برمی دارد.
در ادامه برای توضیح بیشتر باید گفت: فنا در لغت به معناى عدم و نیستى است و معناى آن آن‌چنان واضح است که اهل لغت براى توضیح آن یا به ذکر مترادفش یعنى عدم اکتفا کرده یا آن را با ضدش، یعنى بقا معرفى کرده‏اند. هر چند ممکن است این دو معناى فنا به ظاهر متفاوت به نظر آیند، زیرا بقا در مقابل تغییر و تحول مطرح مى‏شود و عدم به معناى نیستى محض است، به این معنا که اگر فنا را با مترادفش در نظر آوریم به معنای نیستی است و اگر در مقابل ضدش در نظر گرفته شود به معنای تغییر و تحول است. ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 92/8/20::: ساعت 12:39 عصر

 در مورد آثار مختلف فسق و گناه توضیح دهید؟

چرا افسردگی ام زیاد شده؟ چرا قوای عقلی و حافظه ام ضعیف شده؟ چرا رزق و روزی ام با مشکل مواجه شده ؟ اصلا چرا تلاش هایم به نتیجه نمی رسد؟ چرا علی رغم تمنّای زیادی که دارم، در مسائل معنوی پیشرفت نمی کنم و احساس خوش معنویت و آرامش به من دست نمی دهد؟ چرا؟ وقتی این سؤالات و صدها سؤال دیگر از این قبیل را بررسی و علت یابی می کنیم، به یک پاسخ می رسیم و آن هم گناه است. آری همه این مشکلاتی که ذکر شد نتیجه و آثار گناه است.
از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان خواه نیک و خواه بد داراى پى‏آمد و نتیجه، در دنیا و آخرت است و همچون بذرى است که در مزرعه‏ى جهان کاشته مى‏شود، اگر بذر گل بود، نتیجه‏اش گل است و اگر خار بود، نتیجه‏اش خار است.
به قول سعدى:

 دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر *** اى نور چشم من بجز از کِشته ندروى ادامه مطلب...

 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید