سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2745573

  بازدید امروز : 310

  بازدید دیروز : 62

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
گدا فرستاده خداست ، کسى که او را محروم دارد خدا را محروم داشته ، و آن که بدو بخشد خدا را سپاس و حرمت گذاشته . [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 90/8/9::: ساعت 1:54 عصر

چهار نوع نفس داریم(نفس رحمانی و ...) لطفاً آنها را برایم شرح دهید؟
از سوال شما تشکر می‌کنم. دقت کنید که نفس دارای تقسیمات متعددی است که آنها را برای شما نقل می‌کنم.
ابتدا ترجمه روایتی را که ازحضرت علی نقل شده می آوریم سپس اقوال را نقل می کنیم .
الف) (العلامة المجلسی فی البحار 61/ 84- 85 )
نفس از نظر على بن أبی طالب علیه السّلام
کمیل بن زیاد میگوید: بحضرت على بن أبی طالب علیه السّلام گفتم: نفس مرا به من معرفى کن. فرمود: اى کمیل! منظور تو کدام نفس است؟ گفتم: اى آقاى من مگر بیشتر از یکى است؟ فرمود: اى کمیل! نفس به چهار قسم تقسیم میشود:
1- نفس نامیه نباتیه 2- نفس حسیه حیوانیه 3- نفس ناطقه قدسیه 4- نفس کلیه الهیه. و هر یک از این چهار نفس داراى پنج قوه و دو خاصیت میباشد.

ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 90/2/7::: ساعت 11:54 صبح

چگونه انسان ها می توانند ظرف و جودی خود را بیشتر کنند آیا انسان های معمولی می توانند مقام آن به اندازه ائمه اطهار شود؟
با سلام به شما دوست عزیز؛
مکاتبه شما با این مرکزبازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است. امیدواریم راهنمای خوبی برای تصمیم گیری در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
در واقع در اینجا با دو پرسش روبرو هستیم. اول آنکه آیا انسان های معمولی می‌توانند ظرف وجودی خود را تا مقام ائمه اطهار بالا ببرند و دوم آن که چگونه می‌شود به ظرفیت وجودی بالا دست یافت.
پاسخ به پرسش اول را در چند بند متذکر می‌شویم:
1. ائمه اطهار علیهم السلام، دارای اراده بشری می‌باشند و مانند دیگر مردم زندگی می‌کنند؛ آنان نیز مانند دیگران در تحصیل هرچه بیشتر مقامات معنوی کوشیده و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوا هستند. و در این زمینه فرقی بین آن‌ها و دیگران وجود ندارد.

  ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 90/2/7::: ساعت 11:52 صبح

چند ماه پیش یکی از روحانیون در تلویزیون جمله ای گفت مبنی بر اینکه آیت الله سید علی قاضی (ره) سیر خود را به اتمام رسانده بود و من برداشتم این بود که ایشان به انتهای سیر و سلوک رسیده است. حال میخواستم با توجه به فرمایش بزرگانی همچون علامه حسن زاده آملی که می فرمایند: «انسان حدّ یقف ندارد» آیا به راستی میتوان برای رشد و تعالی انسان انتها و نقطه پایانی قائل شد؟
از این که با ما در ارتباط هستید خدا را شاکریم و امیدواریم پاسخ گویی مناسبی برای شما باشیم.
«خلیفه الهی و سیر»
انسان اشرف مخلوقات و تاج دار بی مثال است. بدین جهت مقام خلافت الهی تنها شایسته ی او گشت«ِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَه؛ من در روى زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد»(بقره/30).
انسان در زندگی خود هر مقدار که بتواند باید لباس خلیفه الهی را بیشتر و شایسته تر بر تن کند. برای رسیدن به این مطلوب و مقصود در زندگی خود همواره در سیر و حرکت است«یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى کرد»(الانشقاق/6).

ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 90/1/29::: ساعت 10:21 صبح

انسان دارای چه نفس هایی است؟ و کدام از آنها نیک و کدام یک بد است؟
نقل اقوال وکلمات علمای اخلاق در این مورد کمی تفاوت دارد ،که این تفاوت نقل نیز مربوط به جزئی وکلی بودن مطلب است ؛ما ابتدا ترجمه روایتی را که ازحضرت علی نقل شده می آوریم سپس اقوال را نقل می کنیم .
الف) (العلامة المجلسی فی البحار 61/ 84- 85 )
نفس از نظر على بن أبی طالب علیه السّلام.
کمیل بن زیاد میگوید: بحضرت على بن أبی طالب علیه السّلام گفتم: نفس مرا به من معرفى کن. فرمود: اى کمیل! منظور تو کدام نفس است؟ گفتم: اى آقاى من مگر بیشتر از یکى است؟ فرمود: اى کمیل! نفس به چهار قسم تقسیم میشود:
1- نفس نامیه نباتیه 2- نفس حسیه حیوانیه 3- نفس ناطقه قدسیه 4- نفس کلیه الهیه. و هر یک از این چهار نفس داراى پنج قوه و دو خاصیت میباشد.

ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 89/12/5::: ساعت 12:2 عصر

تکلیف و بندگی خدا چه تاثیری با سعادت انسان دارد؟
در پاسخ به پرسش شما باید گفت که یکی از مباحث و نقاط برجسته در اخلاق اسلامی،‌ بحث کمال و سعادت است. از آن جا که سعادت انسان با جهان بینی او در ارتباط است،‌ در اخلاق اسلامی دومسئله مبدأ‌ و معاد در سعادت انسان بسیار مهم می نمایاند. به عبارتی در این مکتب نمی توان سعادتی منهای این دو امر در نظر گرفت.
بنابراین نظام اخلاقی اسلام از نظر اعتقادی بر این دو اصل بنا می شود. 1- رابطه انسان با مبدأ( هستی انسان کاملاً وابسته به خداوند بوده و خداوند به تمام معنای کلمه، «‌رب» انسان است.2- رابطه انسان با معاد( زندگی انسان منحصر به دنیا نیست بلکه زندگی واقعی او آن چنان گسترده است که زندگی دنیا در برابر آن قطره ای به حساب نمی آید).
اسلام و سایر مکاتب، مفهوم سعادت را یک مفهوم مقایسه ای می دانند و به معنای دوام لذت و یا دوام نسبی لذت به شمار می‌آورد و حتی مکاتب مادی نیز در زمینه سعادت دنیوی همین تفسیر را دارند. با این تفاوت که مکتب اسلام بر اساس ایمان به جهان پس از مرگ،‌ از وجود لذایذ و آلام دیگری نیز خبر داده و لذائذ این دنیا را نیز تا زمانی که مخالف این لذائذ نباشد تایید می‌نماید اما در مرحله نخست،‌ لذت دائمی و جاودانی آخرت را دارای اهمیت می‌داند.

ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 89/11/23::: ساعت 11:20 صبح

اینکه می گویند عشق الهی مسأله ای فطری است را خوب متوجه نمی شوم. البته از یک چیز را مطمئن هستم که انسان همیشه باید چیزی را در دل دوست داشته باشد و گویا مسأله دوست داشتن که گاهی از دوست داشتن شدید تعبیر به عشق می شود در همه وجود دارد و انکار ناپذیر است . ولی اینکه چه کسی را دوست داشته باشند متفاوت است و جالب اینجاست که این دوست داشتن قابل جایگزینی است اما قابل پاکسازی نیست یعنی نمی توان قلبی را یافت که چیزی را دوست نداشته باشد. دوست دارم این مطلب را بفهمم؟
سؤال شما را از دو منظر می توان دنبال کرد: یکی فطری بودن عشق اللهی از جانب خداوند و دوم فطری بودن عشق اللهی از جانب انسان.

فطری بودن عشق اللهی از جانب خداوند:
اساس آفرینش جهان، عشق خداوند به جمال و جلوه خویش است زیرا حبّ ذات یکى از اسباب عشق است. خداوند نیز به عنوان برترین موجود، به دلیل عشق به ذات و جلوه جمالش، جهان را پدید آورد: (کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکى أعرف- من گنج پنهانى بودم که دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم(سخاوى، مقاصد الحسنه، ص 351.)
گنج مخفى بد ز پرى چاک کرد خاک را روشن‏تر ز افلاک کرد
بنابراین نخستین کسى که عشق ورزید، خداى متعال بود. او بر اساس همین عشق به خویش است که مخلوقاتش را نیز دوست مى‏دارد.( علامه طباطبایى، المیزان).

ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 89/9/22::: ساعت 12:58 عصر

چه مسائلی باعث می گردد انسان دچار حقارت در درگاه الهی شود؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- پرسش شما چندان واضح و روشن نمی باشد زیرا ممکن است منظورتان این باشد که چه اموری موجب می شود انسان خود را در برابر خداوند حقیر و پست و ناچیز ببیند و ممکن است منظور این باشد که چه اموری انسان را در نزد خداوند خوار و ذلیل و حقیر می کند . بدیهی است که احساس حقارت به معنای اول از خصوصیات بندگان برگزیده خدا و صفتی ممدوح است اما حقارت به معنای دوم از خصوصیات انسان مجرم و گنهکار و صفتی مذموم است .
2- اگر معنای اول منظور باشد باید گفت که مهمترین عامل در درک حقارت و کوچکی خود در برابر خداوند شناخت عظمت و بزرگی خالق و پی بردن به کبریایی و جلال خداوند است . آشنا شدن با جلال و عظمت حق تعالی حقارت و ناچیز بودن ما را به خوبی به نمایش می گذارد . امیر مومنان –ع- در بیان صفات متقین می فرماید : عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏ ؛ خالق در قلب های آنها بزرگ شد و در نتیجه غیر او در چشم آنها خوار و حقیر گشت .بحارالأنوار ج 64 ص 315 باب 14
و نیز در روایتی دیگر می فرماید : عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِکَ .  بزرگی خالق در نزد تو مخلوق را در چشمت کوچک می سازد . نهج‏البلاغة ص 492

 

ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 89/9/22::: ساعت 12:57 عصر

چه عواملی باعث می شود که انسان به کرامت برسد؟ لطفاً توضیح دهید؟
مکرّم از اسماى فعلى خداوند است که برای نشان دادن خود، مظهر طلب مى‏کند و مظهر اتمّ این اسم الهى، امیر مؤمنان (ع) است چنان‏که در زیارت جامعه مى‏خوانیم (و عباده المکرمین الذین لا یسبقونه بالقول - مفاتیح الجنان).

معنای کرامت:
کرامت هر چیز، نفیس و عزیز شدن آن است. لغویان در معناى کرم آورده‏اند کرامت در مقابل (هوان) و حقارت است. در قرآن کریم نیز این دو لفظ مقابل یک‏دیگر استعمال شده است مانند (من یهن الله فما له من مکرمٍ – (حج/ 18)، (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ - فجر/ 16- 15). پس، هر چیزى به هر اندازه از هوان و حقارت مبّرا باشد، به همان مقدار کرامت دارد و مورد تقدیر و ستایش است.
استاد، علامه طباطبایى (رضوان لله تعالى علیه) بارها مى‏فرمود: کرامت معادل دقیق فارسى ندارد و براى بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد آن‏گاه مى‏فرمودند اگر انسان به مقامى برسد که عبودیت محض پیدا کند و حاضر نشود در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید، مى‏توان گفت که به مقام کرامت رسیده است.
کلام ایشان را این‏گونه مى‏توان تبیین کرد انسان هر چه به عبودیّت محض نزدیک‏تر شود، به همان مقدار، از هوان و حقارت رها مى‏شود و به کرامت مى‏رسد اگر به حدّ نهایى عبودیت خدا رسید، کاملًا از هوان و حقارت مى‏رهد و به کرامت مطلق مى‏رسد ولى اگر بهره‏اى از عبودیت خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّى از کرامت نمى‏برد.
منظور از کرامت مطلق، همان اطلاق به لحاظ درجه وجودى انسان است وگرنه کرامت مطلق حقیقى، مخصوص خداى سبحان است. 

ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 89/9/13::: ساعت 11:57 صبح

چه چیزی باعث می شود که اسم خاصی از پروردگار در دل آدمی متجلی شود؟
در پاسخ نکات ذیل قابل دقت است :
1- هر موجودی متناسب با نوع ظرفیت و آثار و خصوصیات و قابلیت آن مظهر قسمتی از اسما و صفات خداوند متعال است .
2- در بین همه موجودات عالم انسان تنها موجودی است که جامع جمیع اسمای الهی و مظهر همه اسما و صفات و کمالات حق تعالی و کون جامع است . خداوند در قران کریم به این موضوع تصریح کرده آنجا که می فرماید : و علم آدم الاسماءکلها (بقره – 31)
3- جامع جمیع اسما و صفات الهی بودن انسان به حسب قوه و شانیت است نه به صورت فعلیت . به عبارت دیگر انسان این ظرفیت و شانیت و قوه و استعداد را دارد که به مرحله ای از کمال برسدکه همه اسما و صفات الهی در او تجلی و ظهور پیدا کند چنانچه این مطلب در مورد انبیا و اولیا صدق می کند و آنها با بندگی کامل و عبودیت خالصانه و تسلیم محض حق بودن و با مجاهدت و عبادت مظهر همه کمالات و مجلای همه اسما و صفات الهی شده اند و پیروان راستین آنها نیز با تبعیت و اطاعت کامل از انها به اندازه ظرفیت خود جامع این کمالات شده اند .
4- در بسیاری از انسانها به خاطر تقصیر در بندگی و ارتکاب گناهان و بر طرف نکردن موانع موجود بر سر راه نیل به کمال و سرباز زدن از مجاهدت همه این شان و قوه به فعلیت نمی رسد و در نتیجه نمی توانند جامع همه کمالات و اسما و صفات الهی گردند و تنها چند اسم و یا صفت در آنها به فعلیت می رسد و ظهور می یابد .
5- ظهور اسمی خاص در درون انسان و ظهور آن مربوط به شرایط خاص درونی و روحی و توجه خاص به اسمی خاص از اسمای الهی و سنخیت یافتن با آن و ایجاد بستر و زمینه مناسب باطنی برای پذیرا شدن و استقبال آن اسم خاص است . مثلا کسی که طالب علم و دانش است مجموع شرایط درونی و روحی او را به سمت اسم علیم می کشاند و زبان حال و یا قال ذکرش یا علیم می شود و اسم علیم در او ظهور می یابد و با استقرار این حالت و تمکن این اسم در روح و درونش عالم می گردد و یا کسی که تشنه هدایت است و احساس می کند در بیابان دنیا گم شده و در ظلمات آن سر گشته و حیران است و به دنبال راهنما و هادی می گردد ذکر او یا دلیل و یا هادی است و همه وجودش این اسم شریف را صدا می کند و با تمکن این اسم در جان و باطنش مظهر اسم یا هادی می گردد و کسی که به علم طب بسیار علاقه دارد با تلاش فراوان در این راستا مظهر اسم یا طبیب خواهد شد .

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 89/9/3::: ساعت 12:40 عصر

اینکه خدا در قرآن می فرماید از رگ گردن به شما نزدیکترند، طوری توضیح دهید که این جمله در گفتار و رفتار و عمل انسان ثابت شود؟
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ- ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! (سوره ق آیه16- ترجمه مکارم)
کلمه ورید به معناى رگى است که از قلب جدا شده و در تمامى بدن منتشر مى‏شود، و خون در آن جریان دارد. بعضى هم گفته‏اند: به معناى رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است.
و معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضائش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیک‏تریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او مى‏گذرد آگاه نیستیم؟
این جمله مى‏خواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه کس فهم اداء کرده باشد و گر نه مساله نزدیکى خدا به انسان مهم‏تر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس این خداوند است که از حالات او با خبر است.(ترجمه المیزان، ج‏18، ص: 520) 

ادامه مطلب...

 
   1   2   3   4      >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید