بازدید امروز : 53
بازدید دیروز : 87
لطفا در مورد حیات طیبه توضیح دهید؟
در قرآن کریم «حیات طیبه» تنها در یک سوره آمده است. آنجا که می فرماید: «مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وَ هُوَ مؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حیوةً طَیّبةً وَ لَنَجزِیَنَّهُم اَجرَهُم بِاَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلونَ؛[1] هر کس عمل صالح انجام دهد، در حالی که مومن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می بخشیم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند خواهیم داد» توضیح مختصری در مورد عمل صالح که در آیه به آن اشاره شده است خواهیم داشت. عمل صالح آن چنان مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که تمام فعالیت های مثبت و مفید و سازنده را در همة زمینه های علمی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و نظامی و مانند آن شامل می شود.
از اختراع دانشمندی که برای کمک به انسان ها سال ها زحمت کشیده گرفته، تا مجاهدت های شهید جان بر کفی که در صحنة مبارزة حق و باطل آخرین قطره های خون خود را نثار می کند و از درد و رنجی که مادر با ایمانی به هنگام آوردن نوزاد و سپس برای تربیت او متحمل می شود گرفته، تا زحماتی که دانشمندان برای نوشتن کتاب های پرارجشان می کشند، همه را فرا می گیرد. از بزرگترین کارها همچون رسالت انبیاء تا کوچکترین برنامه ها همچون کنار زدن یک سنگ کوچک از وسط جاده همه در این مفهوم وسیع جمع است.در حدیثی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می خوانیم:
«اذا مات ابن آدم انقطع امله الا عن ثلاث: صدقة جاریة، علم ینتفع به و ولد صالح یدعو له؛[2] هنگامی که فرزند آدم از دنیا می رود امید او از همه چیز بریده خواهد شد، مگر از سه چیز: صدقات جاریه (آثار خیری که در خدمت مردم و در راه خدا در جریان است) و علم و دانشی که مردم از آن بهره می گیرند، و فرزند صالح که برای او دعا می کند» چرا که همة اینها برای خدا و در راه او هستند و رنگ ابدیت دارند و نمونةکوچکی از اعمال صالحه به شمار می آیند.بحث دیگر در مورد حیات طیبه این است که مفسران در معنی «حیات طیبه» (زندگی پاکیزه) تفسیر های متعددی آورده اند: بعضی آن را به معنی روزی حلال تفسیر کرده اند. بعضی به قناعت و رضا دادن به نصیب، بعضی به رزق روزانه، بعضی به عبادت توام با روزی حلال، و بعضی به توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن. ولی مفهوم حیات طیبه آن چنان وسیع است که همة این موارد را شامل می شود.[3] علامه طباطبایی در تفسیر گران سنگ المیزان چنین گفته است: «در جملة ... فَلَنُحیِینَّهُ حَیاةً طیّبةً» حیات، به معنای جان بخشیدن به چیزی و افاضه حیات به آن است. پس لفظ این جمله با صراحت دلالت دارد بر این که خدای تعالی مومنی را که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده زنده می کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می دهد، مثلا حیات خبیث او را مبدل به حیات طیبی می کند که اصل حیات همان حیات عمومی باشد و صفتش را تغییر دهد، زیرا اگر مقصود این بود کافی بود که بفرماید: ادامه مطلب...
راه رسیدن به آرامش درونی چیه؟
همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگترین بلاهاى زندگى انسانها بوده و هست، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملا محسوس است.
آرامش یکى از گمشدههاى مهم بشر بوده، و به هر درى مىزند تا آن را پیدا کند و اگر تلاش و کوشش انسانها را در طول تاریخ براى پیدا کردن آرامش از طرق صحیح و کاذب جمع آورى کنیم خود کتاب بسیار قطورى را تشکیل مىدهد.
بعضى از دانشمندان مىگویند: به هنگام بروز بعضى از بیماری هاى واگیردار همچون وبا از هر ده نفر که ظاهرا به علت وبا می میرند اکثر آنها به علت نگرانى و ترس است و تنها اقلیتى از آنها حقیقتا به خاطر ابتلاى به بیمارى وبا از بین مىروند!
به طور کلى آرامش و دلهره، نقش بسیار مهمى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسانها دارد و چیزى نیست که بتوان از آن به آسانى گذشت و به همین دلیل تا کنون کتاب هاى زیادى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن و طرز به دست آوردن آرامش است.
تاریخ بشر پر است از صحنههاى غمانگیزى که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است. ادامه مطلب...
چرا بعضی از علما بی عمل هستند؟چرا کسی هست که می دونه اما عمل نمی کنه؟دیگران رو نهی میکنه اما خودش انجام میده؟چرا با اینکه میلش به سمت خدا هست و عالم هست.یعنی درک میکنه .اما ایمانش فقط در حد نظری هست.نه عملی.احتمالاً صرف علم رو هدف قرار داده درسته؟یعنی برای خدا نشده .درسته؟چطوری میشه ایمانش در عملش تجلی پیدا کنه؟نه فقط لقلقه ی زبان باشه.به عمل رسوندن ایمان چگونه هست؟ لطفاً مفصلاً توضیح دهید ،تا راه گشایی ارزنده باشه؟
یکى از مشکلات بیشتر انسانها این است که کمتر موفق مىشوند به دانستههاى خود عمل کنند. چرا که علم داشتن مستلزم عمل کردن نیست، و الّا ابلیس به این روز نمی افتاد. برای عمل نمودن، ایمان لازم است؛ یعنی یقین قلبی لازم است. یقین عقلی، شرط لازم برای ایمان درست داشتن است، امّا شرط کافی برای ایمان درست داشتن نیست. لذا علم را باید داشت، امّا با علم خالی کسی اهل عمل نمی شود؛ بلکه باید بعد از کسب علم، کسب ایمان کرد. ایمان است که آدمی را در تنور سوزان می برد. ایمان است که شهدای کربلا را آن گونه بی باک کرده است. ایمان است که بسیجی را وا می دارد تا قدم در میدان مین بگذارد و با شهادتش راه را برای دیگران باز کند. ایمان است که حسین فهمیده را زیر تانک می برد. اینها با هزاران خروار برهان عقلی درست شدنی نیست.
امّا ایمان را از کجا کسب کنیم؟
ایمان با دو پلّه پدید می آید. پلّه ی نخست تفکّر است و پلّه ی دوم تلقین. کسی با استدلال مؤمن نمی شود، با تلقین صرف نیز ایمان درست کمتر حاصل می شود. لذا ابتدا شخص باید مطلب حقّ را با تفّکر و استدلال عقلی بیابد؛ آنگاه با تلقین مداوم، که تکرار، یکی از شروط آن است، این مطلب عقلی به حیطه ی قلب راه یابد.
باید توجّه داشت که علم(یقین عقلی) و ایمان (یقین قلبی) دو مقوله ی جدا از هم هستند؛ امّا بین آنها نوعی رابطه وجود دارد.
ایمان، به معنی دانستن نیست؛ بلکه به معنی تسلیم شدن به دانسته ی خود است. لذا، چه بسا کسی به چیزی علم داشته باشد ولی ایمان نداشته باشد. از همین رو خداوند متعال در مورد فرعون و اطرافیانش فرمود: « وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ـــــ و از روى ظلم و سرکشى، آن (معجزات) را انکار کردند، در حالى که نفسشان به آن یقین داشت.» (النمل:14). ادامه مطلب...
از شبهاتی که بین دانشجویان وجود دارد این است که لذت روابط نامشروع(دوستی با نامحرم و...) بیشتر از حلال آن است،حتی کسی که ازدواج کرده بود می گفت لذت صحبت با همسرم خیلی کمتر از صحبت با دوست دخترم است و... پاسخ چیست؟
انسان دو گونه لذت دارد؛ یک نوع، لذتهایی است که به یکی از حواس انسان تعلق دارد، که در اثر برقراری نوعی ارتباط میان یک عضو از اعضاء، با یکی از مواد خارجی حاصل می شود؛ مانند لذتی که چشم از راه دیدن، گوش از راه شنیدن، دهان از راه چشیدن و لامسه از راه تماس می برد.
نوع دیگر لذت هایی است که با عمق روح و وجدان آدمی مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تاثیر برقراری رابطه با یک ماده بیرونی حاصل نمی شود؛ مانند لذت احسان و خدمت، یا از محبوبیت و احترام و یا لذت ترک لذت!، که نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تاثیر مستقیم یک عامل مادی خارجی است.
لذات معنوی، از لذات مادی، هم قویتر است و هم دیرپاتر. لذت اطاعت از خداوند، برای مردم عارف حق پرست، از این گونه لذات است. عابدان عارف، بالاترین لذتها را از عبادت می برند. در زبان دین، از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان، حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها.
باید توجه داشت که لذت و شادمانی تنها در لذت های مادی گذرا خلاصه نمی شود. لذت و شادمانی واقعی در هر چه بیشتر نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خو و خصلت های انسانی و الهی است. به گفته ارسطو: «شادمانی عبارت است از پروراندن عالی ترین صفات و خصایص انسانی.
بنابراین عوامل معنوی نیز در ایجاد لذت و شادمانی مؤثرند. گناه، لذتی زودگذر را به همراه دارد، ولی بدنبال خود عذاب وجدان و تشویش روحی می آورد؛ چرا که روح و وجدان آماده لذت بردن نمی باشند. لذت حرام و نامشروع، برای انسان سالم و طبیعی، تلخ و ناگوار است. اگر کسی ذائقه سالم داشته باشد هرگز حاضر نیست لذت های معنوی را با همه لذت های ظاهری و مادی مبادله کند.
ارضای تمایلات و خواهش های دل به هر صورت و در هر شرایط شادی آور نیست. گاه پرهیز از لذت حرام، لذت بخش تر از رسیدن و نیل به آن لذت است. چشم پوشیدن از منظره ای حرام و گوش ندادن به سخنی ناروا و حرام، گرچه سخت و دشوار و همراه با ناراحتی و فشار است، ولی شادی و لذتی درونی ایجاد می کند که قابل لمس و ادراک است.
اگر لذت ترک لذت بدانی * دگر لذت نفس لذت ندانی
آن لذتی که به دنبال خود، عذاب روح و خشم الهی و خواری معنوی را به دنبال داشته باشد در واقع درد و الم است، هر چند به ظاهر لذت است و بر عکس آن، عذاب و ناراحتی ظاهری که آرامش وجدان و خشنودی حق را به دنبال داشته باشد، در واقع باطن لذت است. ادامه مطلب...
ایمان را از کجا کسب و چگونه آنرا تقویت کنیم؟
ایمان با دو پلّه پدید می آید. پلّه ی نخست تفکّر است و پلّه ی دوم تلقین. کسی با استدلال مؤمن نمی شود، با تلقین صرف نیز ایمان درست کمتر حاصل می شود. لذا ابتدا شخص باید مطلب حقّ را با تفّکر و استدلال عقلی بیابد؛ آنگاه با تلقین مداوم، که تکرار، یکی از شروط آن است، این مطلب عقلی به حیطه ی قلب راه یابد.
باید توجّه داشت که علم(یقین عقلی) و ایمان (یقین قلبی) دو مقوله ی جدا از هم هستند؛ امّا بین آنها نوعی رابطه وجود دارد.
ایمان، به معنی دانستن نیست؛ بلکه به معنی تسلیم شدن به دانسته ی خود است. لذا، چه بسا کسی به چیزی علم داشته باشد ولی ایمان نداشته باشد. از همین رو خداوند متعال در مورد فرعون و اطرافیانش فرمود: « وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ـــــ و از روى ظلم و سرکشى، آن (معجزات) را انکار کردند، در حالى که نفسشان به آن یقین داشت.» (النمل:14).
اکثر انسانها یقین دارند که مرده بی خطر است؛ و کاری از دستش بر نمی آید؛ امّا اکثر مردم از مرده می ترسند و حاضر نمی شوند یک شب در کنار مرده بخوابند. چرا؟ چون فقط علم دارند که مرده بی خطر است؛ امّا ایمان به این معنا ندارند. امّا مرده شورها، نه تنها به این معنا علم دارند، بلکه ایمان هم دارند؛ لذا بی هیچ مشکلی می توانند شب را در میان صدها جنازه هم بخوابند. ادامه مطلب...
متاسفانه من از سر کنجکاوی یه سری عکس و فیلم متسهجن دیدم همان لحظه پشیمان شدم و توبه کردم اما از اون لحظه دارم با خودم می جنگم همهاش دلم میخواد دوباره اون عکس ها رو ببینم با این که از بین بردمشون اما فکرش رهام نمی کنه می ترسم از رحمت خدا دور بشم حتی دیگه روم نمیشه توبه کنم؟
آیا کسی که توکل میکند نباید به خواسته اش از خدا اصرار کند؟ کسی که در مقام رضا است چطور؟
دوست گرامی. اصرار در دعا دو معنا دارد که با هم منافاتی ندارند و با مقام رضا هم سازگارند. از طرفی مستحب است انسان زیاد دعا کند و پیوسته از خدا بخواهد و از طرف دیگر مکروه است این اصرار به اندازه ای باشد که گویا بر خدا فشار می آورد که حتما خواسته او را برآورده کند. مثلا بگوید خدایا اگر ندهی فلان و بهمان می کنم و تهدید کند. این حالت خوب نیست اما خود دعا کردن و تکرار دعا و اصرار بر دعا مطلوب و سازنده است و با مقام رضا هم منافاتی ندارد چون شخص اصرار کننده در عین حال به خدا توکل دارد و در نهایت به نتیجه راضی است و حتی اگر خواسته اش برآورده نشود، شکایتی ندارد.
لطفا واسه تقویت ایمان چه چیزی را سفارش می کنید؟
دوست گرامی. ایمان فضای حاکم دینی و وضعیت اجتماعی وانسانی خاص مبتنی بر آن فضا است در مقابل کفر که آنهم اینچنین است. برای تقویت ایمان باید مولفه های این فضا را بشناسید و در خود ایجاد و تقویت کنید. مومن اندیشه و باورها و اخلاق و منش و شخصیت و رفتارش توسط دین تعریف شده است و در این زمینه ها کاملا با کافرها متفاوت است. منبع آموزش و یادگیری این مولفه ها هم قرآن کریم و روایات معصومین ع و کتاب های دینی معتبری است که از این دو منبع الهام می گیرند. مطالعه و تحقیق خود را زیاد کنید و سعی کنید این مشخصه ها را عملا در خویش تقویت نمایید و اگر خدای ناکرده صفاتی از اهل کفر در شما هست تخلیه و جایگزین نمایید. موفق باشید.
بنده دانشجو هستم و گاهی اوقات زمان اذان سرکلاسم و ناراحت از اینکه نماز اول وقت را از دست می دهم، چه کنم؟
دوست گرامی. درست است که نماز اول وقت مستحب است ولی باید توجه داشته باشید که اولا تحصیل علم در برخی موارد در حد وجوب است و ثانیا منظور از اول وقت ، برای دانشجویانی که بودن در کلاس برای ایشان اولویت دارد. اولین زمان ممکن است. نگران نباشید شما می توانید بعد از کلاس در اولین زمان ممکن نماز بخوانید و چون قصد اول وقت داشته اید، ولی تحقق آن امکان پذیر نبوده، انشاالله از ثواب نماز اول وقت برخوردار گردید. موفق باشید.
چه کار کنیم از آتش شهوت و هوای نفس در امان باشیم لطفا توضیح بدین؟
برای در امان ماندن از شهوت و هوای نفس چاره ای جز زندگی عقلانی و حاکم ساختن عقل نیست. در زندگی عقلانی غرایز به موقع و به صورت عقلانی و خداپسند ارضا می گردد و در کنار آن فعالیت های درست شغلی و علمی و عملی و معنوی ای که وجود دارد باعث رسیدن فرد مسلمان عاقل و مومن به تعادل می گردد.، در این صورت است که انسان یک زندگی صحیح و متعادل و سالم خواهد داشت و از آسیب در امان می ماند. موفق باشید.
وظیفه هرانسان نسبت به خودش چیست؟
دوست گرامی. وظیفه یک انسان مسلمان نسبت به خودش این است که اولا با اندیشه ها و باورها و اخلاق و سبک زندگی اهل ایمان آشنا شود و ثانیا آنها را در خودش پیاده نماید و شایسته عنوان مومن حقیقی باشد. وصف ایمان چون دارای درجاتی است می توان آنرا به صورت حداقلی و حداکثری تصور کرد. این ارزش کلی و مهم حتی به صورت حداقلی اگر قابل انطباق با کسی باشد می توان او را از نجات یافتگان و رستگاران در دنیا و آخرت دانست زیرا همه ارزشها و پایان خوب در دنیا و آخرت حاصل وجود حقیقت ایمان در انسان است. البته انسان مومن می تواند بسته به همت خود در درجات ایمان بالا رود و به ایمان حد اکثری که خاص اولیای خدا است برسد. موفق باشید.
خودشناسی یعنی چه و چه مراحلی دارد؟
خودشناسی یعنی انسان در دو مرحله انسانی و ایمانی خود را بررسی کند و اولا شاخصه ها و قوای انسانی خود را بشناسد و بررسی کند که به چه مقدار این شاخصه ها مانند عقل و اختیار را در خود نهادینه کرده است و ثانیا شاخصه های ایمانی را بشناسد و ببیند چه مقدار از این شاخصه ها برخوردار است. نتیجه چنین تفحصی این است که انسان نقایص انسانی و ایمانی خود را بشناسد و جبران کند تا به اوج انسانیت راه یابد و حیات طیبه روحانی و الهی پیدا کند.
مدتی است احساس میکنم به بی تفاوتی در دین رسیده ام. توفیق دعا و مناجاتی و راز و نیاز از من گرفته شده، حال عبادت حتی مثل قبل هم ندارم. زیارت مکه و مشهد و کربلاهم رفته ام. اما حس شوق و انتظار برای زیارت دوباره ندارم. تازه ازدواج کرده ام و با این وضع هم نمیبینم که دینداریم بهتر شده باشد. نمیدانم چرا به این حال و روز دچار شده ام؟ دست خالی و غافل از قیامت و مرگ؟
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید :
الف. این پرسش شما نشان می دهد که: اولا، چراغ معنویت در قلب و جان شما هنوز روشن است و ثانیا، این که شما مورد توجه حق تعالی هستید چه این که اگر او نمی خواست شما هرگز چنین احساسی را نداشتید و به دنبال راه حل نبودید.
ب. باید توجه داشته باشید که کسل بودن در عبادت و از دست دادن حالات معنوی معلول علت های گوناگونی می تواند باشد که شما با مراجعه به حالات نفسانی خود و همچنین بررسی دقیق آنچه بر شما گذشته است، علت اصلی بروز چنین حالتی را در خود پیدا نموده و با توصیه هایی که در همین نوشتار ذکر می گردد در رفع آن کوشش نمائید تا بدینوسیله از این پس نیز مثل گذشته و بلکه بهتر و بیشتر در انجام طاعات الهى وامور معنوى موفق باشید. (انشاء الله)
عواملی که موجب کاهش معنویت در انسان می گردند به دو دسته کلی تقسیم بندی می شوند:
الف: عوامل زود گذر ادامه مطلب...
دوس دارم بمیرم گرفتار عشق غیر خدایى شدم چکار کنم؟
پرسشگر گرامی، خوب است بدانید که تمامی رفتارهای ما (اعم از رفتارهای ظاهری و بخش زیادی از هیجانات و احساسات) نقشهایی است که با سرانگشتان هنرمند «اندیشه»، در تابلویی به نام شخصیت، به معرض دید خود و دیگران می گذارد. چه زیبا گفت مولانا که « ای برادر، تو همه اندیشه ای، ما بقی تو استخوان و ریشه ای». حقیقت این است که ما آن گونه ای زندگی می کنیم که می اندیشیم.
حال حادثه ای شگرف بنام عشق را در همین چارچوب نگاه کنید. چرا ما عاشق پسر یا دختری که در کوچه مجاور، کلاس دیگر یا آن شهر دورتر زندگی می کند نمی شویم؟ جواب شما واضح است: چون او را ندیده ایم، چون او را نمی شناسیم. پس حتی آنچه که در دل ما آدمها اتفاق می افتد (و مد روز شده است که بگویند دست عقل از آن کوتاه است و یکسره شاهکار دل است، پس حقیقت دارد!) هم از این دایره خارج نیست. با این اوصاف، پاسخ یک سؤال دیگر نیز رخ می نماید. معیار عشق چیست؟ جواب: شناخت درست و کامل. وگرنه چیزی جز هیجان و احساس زدوگذر نخواهد بود. ادامه مطلب...
انسان یعنی چه و انسان خوب کیست؟
انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد. انسانِ اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن میگوید نیست؛ این موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد.
از نظر قرآن انسان همهی کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمیخیزد. به وسیلهی ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج میشود و به صورت یک ابزار مفید درمیآید.
پس انسان حقیقی که خلیفة الله است، مسجود ملائکه است، همه چیز برای اوست و بالأخره دارندهی همهی کمالات انسانی است، انسانِ به علاوهی ایمان است نه انسانِ منهای ایمان. انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خونریز است، بخیل و ممسک است، کافر است، از حیوان پستتر است. ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید