بازدید امروز : 215
بازدید دیروز : 87
از کجا بدونم در مسیر رشد هستم یا نه؟ خیلی خیلی می خوام خودشناسیم کامل و کاملتر بشه اما راهش؟
درباره رشد سوال کرده اید. در این زمینه گفتنی است: هر موجودی که رشد می کند از طریق جذب مواد و نیازهای خود این کار را انجام می دهد. مثلا گیاهان از طریق جذب آب و موادی از خاک و نور خورشید رشد می کنند. انسان هم باید با جذب چیزهایی که باعث رشد او می شوند, رشد کند. برای انسان علم و عمل دو عامل اصلی رشد است. برای اینکه بدانید در مسیر رشد هستید باید ببینید در مسیر کسب علم و معرفت و عمل اخلاقی و عبادت خداوند هستید یا نه.
در مورد خودشناسی اجمالا به مراحل آن اشاره می کنیم و چون زمینه مطالعاتی آن بسیار گسترده است, طی مراحل را به خودتان می سپاریم. البته در هر زمینه ای که بخواهید از کمک دریغ نداریم.
مراحل خودشناسی:
1- شناخت دوگانگی هویت انسان. جسم و روح. خود مادی و خود معنوی
2- شناخت اینکه حقیقت انسان روحانی است و نه جسمانی
3- شناخت مقام خلافت انسان. روح انسان همان روح الهی است که به انسان دمیده شده است و به مناسبت آن انسان خلیفه خدا در روی زمین نامیده شده است.
4- شناخت ابعاد وجودی انسان شامل نفس و عقل و قلب و غرایز و فطرت و مکانیزم تاثیر و تاثر این قوا در راستای رشد انسان
5- شناخت نقائص و خرابی ها و محرومیت های اخلاقی و عبادی جهت آمادگی برای ورود به خودسازی.
مطالعه در این زمینه ها به شما در زمینه کامل سازی خودشناسی کمک خواهد کرد.
برای مطالعه بیشتر حتما به سایت پرسمان دانشجویی اخلاق سر بزنید و در گزینه خودشناسی و خودسازی مطالعه کنید.
http://akhlagh.porsemani.ir/
موقع صبر در هنگام سختیها و مشکلات چه باید کرد؟ خودمان را با چه سرگرم کنیم که این سختی طاقتمان را طاق نیاورد؟ کلا چگونه صبر کنیم و صبر چیست؟
از این که سوال دقیق، مهم و حقیقتاً اساسی خود را با ما در میان گذاشته اید از شما متشکریم. امیدواریم پاسخ گوی خوبی برای حُسن اعتماد شما باشیم.
«صبر»
صبر یعنی مقاومت در برابر سختی ها و بدست گرفتن تاب و قرار خود. صبر، نیرویی است فعال که انسان را در برابر آن چه ناخوشایند اوست، توانمند می سازد. هر مشکل و مصیبتی در زندگی، به تناسب ناخوشایندی اش، روان انسان را در تنگنا قرار می دهد و موجب بروز فشار روانی می گردد. در برابر این گونه پدیده ها، اگر فرد، توانمند و مقاوم نباشد، اختیار و تعادل خویش را از دست می دهد و به رفتارهایی فکر می کند و دست می زند که نه تنها به حل مشکل خود کمک نمی کند، بلکه مسئله ای بر مسائل او می افزاید.
کسانی که توان تحمل سختی ها را دارند، بر خود مسلط هستند و از تعادل، خارج نمی شوند. این گونه افراد در بروز یک مشکل به خوبی می اندیشند، و به موقع و به اندازه اقدام می کنند و از تحرکات زیان آور و گوشه گیری های مُضر پرهیز می کنند.
بنابراین، نه صبر به معنای سکون و سکوت است و نه هر سکوتی در مشکلات نشانه ی صبر و صلابت.
«چگونه صبور بشوم»
برای اینکه در فراز و نشیب زندگی دارای آرامش همراه با تلاش باشیم و درون مان دائماً آماج طوفان ها نگردد، امور زیر بسیار لازم و توجه به آنان ضروری است:
1.واقع گرایی: یکی از عوامل مهم در افزایش توان بردباری و یکی از مهارتهای لازم برای مقابله با فشارهای روانی، شناخت واقعیت های موجود درباره ی سختی های زندگی در دنیا است. از این رو باید بپذیریم که دنیا محل مشکلات و حوادث است. این پذیرش و این دید به دنیا انتظارات ما را تنظیم می کند. چرا که اگر دنیا را محلی برای رسیدن به خواسته هایمان بپنداریم، در صورت نرسیدن به آن کنترل خود را از دست می دهیم و به عصبانیت و خشم خود را پیوند می زنیم.
بنابراین در ابتدا لازم است که شکل واقعی دنیا را بپذیریم. یکی از کلیدهای اصلی رضایت از زندگی و توان افزائی و صبر در این نگرش نهفته است. بنابراین توجه به این که دنیا خواستگاه مشکلات است، انسان را از جهت روانی آماده و صبر را در آدمی نهادینه می سازد.
فکر آن باشد که بگشاید رهى--- راه آن باشد که پیش آید شهى
بدانید که زندگی شما به عنوان یک واقعیت خارجی، آن قدر تلخ و گزنده نیست؛ آنچه آن را تحمل ناپذیر و بسیار تلخ جلوه می دهد، تصورات و انتظاراتی است که از دنیا و زندگی داریم و اکنون آنها را بر آورده شده نمی بینید و به همین جهت ناراضی و کم صبر می شویم.
به این مثال دقت کنید: اگر در یک میهمانی یک لیوان چای داغ برای ما بیاورند، ما از این نوشیدنی انتظار یک نوشیدنی خُنک را نداریم و از این رو از داغ بودن آن، نالان و ناراحت نمی شویم؛ بلکه اگر آن را سرد بیابیم، معترض می شویم؛ چون انتظاری که از چای داریم، بر آورده نشده است. روایات فراوانی این مطلب را به ما گوش زد می کنند و این دید و بینش را می خواهند در ما نهادینه سازند، که انتظارات خود را نسبت به دنیا تغییر و واقعی کنید.
پیامبر خدا-صل الله علیه و اله و سلم- می فرماید:«هر کس چیزی را طلب کند که آفریده نشده، خود را به زحمت انداخته و چیزی نصیب او نمی گردد».(جامع الخبار/ص517). در ادامه روایت حضرت آن چیزی را که خلق نشده و مردم به دنبال آن هستند را بیان می کند و آن را«راحتی در دنیا»بر می شمارند.
خداوند متعال به داوود - علیه السلام- وحى فرمود: اى داوود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، اما مردم آنها را در پنج چیز دیگر مى جویند؛ از این رو آنها را نمى یابند . . . آسایش را در بهشت قرار دادم، اما آنها آسودگى را در دنیا مى جویند از این رو آن را نمى یابند.( میزان الحکمه/ ج1/ص 304 ).
2. توجه به پایان پذیری و محدود بودن دنیا توان انسان را در مشکلات افزایش می دهد. چرا که این نگرش عاملی می شود تا مشکلات را همیشگی نپندارد، و این باور فرد را با انگیزه می سازد که با صبر و امید در زندگی حرکت کند. سختی های دنیا اگر چه محدود هستند، اما در ضمن همیشگی و در طول حیات در دنیا نیز نیستند. آری در دل این مشکلات آسایش نیز نهفته است« فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً؛ به یقین با (هر) سختى آسانى است»(شرح/5).
توجه به این واقعیت که با هر سختی آسانی است، با هر فرازی، نشیبی وجود دارد، عاملی است که نور امید، توان صبر و تلاش برای حرکت را در زندگی و مشکلات در وجود انسان روشن کرده و روشن نگاه می دارد. بنابراین یکی از عوامل دیگر که از واقعیات دنیا است، پایان پذیری بودن مشکلات آن است. توجه به این واقعیت برای افزایش توان بسیار موثر است، و خوش بینی راه نسبت به آینده در دل انسان ایجاد می کند و با این خوش بینی فرد اقدام به اعمال و رفتار مناسب می نماید و چنین شخصی هرگز دچار افسردگی نخواهد شد.
شخص از نیازمندی خود به حضرت صادق-علیه السلام- شکایت کرد. حضرت در پاسخ وی فرمود:« بردبار باش که به زودی خداوند، فرج تو را خواهد رساند».(کافی/ج2/ص250).
صبر و ایثار و سخاى نفس و جود---باد داده کان بود اکسیر سود
3.پذیرش موقعیت: آیا تا به حال افرادی که در مشکلات بی تابی کرده و سخن به شکایت بر می گشایند را دیده اید؟ آیا با این روش مشکلات آنها حل می شود و یا گره ای بر کار خود می اندازند؟ به راستی در این موقع چه باید کرد؟
یکی از مواردی که در مشکلات باید مورد توجه قرار داد، پذیرش موقعیت است، که خود این عاملی می شود که فرد توانش را افزایش دهد و به جای بی تابی کردن، توان تاب آوردن در مشکلات در او ایجاد شود و با فکر و اندیشه، مشورت و مشاوره، توکل و توسل راهی برای عبور از این مانع ایجاد شده بیابد.
از طرف برخورد حذفی با مشکل نباید به کار گرفت چرا که نتیجه ی معکوس خواهد داد؛ اما مدیریت کردن موقعیت های ناخوشایند، می تواند به کاهش تنیدگی و گذر سالم از دوران ناخوشایند، کمک کند. چرا که بسیاری از مسائل پیش آمده در زندگی نیاز به زمان دارد، تا از مسیر از زندگی ما کنار روند و حذف کردن آن قبل از زمان رسیده کاری بیهوده و مشکل آفرین خواهد بود.
امام على -علیه السلام- به خوبی به این مطلب اشاره می فرماید :« همانا گرفتاریها را نهایتى است که ناگزیر در آن جا پایان مى پذیرند. پس، هرگاه یکى از شما گرفتار مصیبتى شد، باید در برابر آن سر خود را پائین بیاورد [تسلیم و شکیبا باشد ]تا بگذرد؛ چه، هرگاه گرفتاریها روى آورند، چاره اندیشى، آن ها را نا خوشایندتر مى گرداند».(میزان الحکمه/ج2/ص161)
4.تفسیر: به نظر شما اسوه ی صبر یعنی حضرت زینب –سلام الله علیها- چگونه توانست بر مشکلات فائق آید؟ با دقت به مطالب زیر عامل صبر حضرت را می توان دریافت.
هر موقعیت ناخوشایندی، توسط انسان، ارزیابی می گردد. این ارزیابی ها تأثیر مستقیمی برفشار روانی حاصل از موقعیت دارد. اگر موقعیت ناخوشایند را مثبت بنگریم و یا دارای بار مثبت بدانیم، قابل تحمل خواهد بود. اما اگر آن را منفی ارزیابی کنیم، از کنترل ما خارج و غیر تحمل می گردد. در حقیقت، ما آن گونه که حوادث را تفسیر می کنیم، به آن واکنش نشان می دهیم. به بیان دیگر، حوادث، تعیین کننده نیستند؛ بلکه تفسیر ما از موقعیت ناخوشایند است که در کاهش یا افزایش تنیدگی و فشار روانی، تعیین کننده است. بنابراین، ما به وسیله ی تفسیرهایمان می توانیم موقعیت های ناخوشایند را کنترل و مدیریت کنیم، و توان خود را بالاببریم.
حضرت زینب- سلام الله علیها- در پاسخ یزید لعین هنگامی که از حضرت در باره ی حادثه ی کربلا سوال کرد، حضرت فرمود:« ما رأیت إلا جمیلا؛ چیزی جز زیبایی ندیدم». البته توضیح این مطلب جایش در این جا نیست اما می توان اشاره داشت که اهل ایمان چون همه چیز را از سوی خدا می دانند همه چیز را خیر، خوب و در رشد کمال و انسان سازی چون می بینند. بر این اساس است که این نگرش صبر و توان آنها را بسیار افزایش می دهد. بنابراین ما هم باید تفسیر مناسبی از مسائل در زندگی داشته باشیم. چرا که مشکلات بر اساس علم و حکمت خداوند شکل می گیرد و از آن جا که خداوند خیر است و رشد و کمال بندگان را می خواهد عموماً این مشکلات در این جهت هستند.
5.کاهش دل دادگی: فقدان و از دست دادن دل داشته ها از حوادث تلخی است که موجب تنیدگی می گردد. انسان به آن چه دارد، هم احساس تعلق پیدا می کند و هم نسبت به آنها دلبسته می شود. از این رو است که اگر مالی و چیزی را که نسبت به آن احساس تعلق و مالکیت داریم را از دست دهیم، بی تابی نموده و زبان شکایت باز می کنیم.
اما اگر در زندگی توجه داشته باشیم، مالک سرزمین وجود ما خدا است در سختی ها غم و اندوه تبدیل به رضا و تسلیم خواهد شد. در این موقع خواهیم دانست: مواردی که از دست ما رفته امانت بوده نه این که مال ما بوده است. آن چرا داده اند پس گرفته اند. نه این که از ما گرفته اند. این که گمان کنیم از ما گرفته اند حس مالکیت ما را نشان می دهد، از این رو دچار غم و اندوه می شویم.
امام علی –علیه السلام- می فرماید:«مال، امانت است».(غررالحکم/ح8327).
در حقیقت، مالک اصلی خداست---این امانت، بهر روزی نزد ماست
باور و نگرش که همه چیز از خدا است اگر در کسی شکل بگیرد، و به آن ایمان پیدا کند، یقیناً صبر و رضا در او تحقق خواهد گرفت.
6.کنترل اِسنادی: اِسناد یعنی تعیین این که منشأ امور، چه کسی است و چه کسی آن را هدایت و برنامه ریزی کارها را در دست دارد. برای انسان، خیلی مهم است که بداند آن چه را می بیند، از چه منبعی صادر شده و به چه کسی منسوب است. این که چه کسی مورد منشأ کارها است، نقش زیادی در کاهش یا افزایش فشارهای روانی دارد. برای انسان، خیلی مهم نیست که چه اتفاق افتاده؛ مهم تر از آن، این است که بداند چه کسی این کار را انجام داده است. اگر سختی ها را تصادفی بدانیم، آنها ما را نگران می سازد و رهزن صبر و بردباری ما می شود. اگر بدانیم و باور داشته باشیم که سختی های زندگی، بر اساس مقدرات خدای که رحیم، علیم و حکیم است، پیش آمده، بدون شک، این باور، فشار روانی را کم و قابل تحمل می کند« ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم؛ هیچ مصیبتى رخ نمىدهد مگر به اذن خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت مىکند و خدا به هر چیز داناست».(تغابن/11).
7. با توضیحات ذکر شده می توان دریافت که یکی از عوامل مهم در افزایش تحمل و توان خویشتن داری توجه به خدا، قدرت او و یاری اوست. از این رو ایمان خود را با دوری از گناه، انجام فرامین الهی، تلاوت قرآن و خواندن نماز افزایش دهیم، تا صبر ما نیز افزایش یابد. بهترین دل کاری که در مشکلات بلکه قبل از مشکلات باید انجام داد، توجه به خالق هستی بخش است«الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آنها کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مىیابد».(رعد/28)
در مشکلات دست به دعا بودن را فراموش نکنید« قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ؛ بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نیست(توجهی نمی کرد) اگر دعاى شما نباشد»(فرقان/77).
منبع جهت مطالعه بیشتر؛
رضایت از زندگی/عباس پسندیده/ ناشر دارالحدیث.( در این نوشتار از این کتاب استفاده شده است).
لطفا اعمالی را که باعث نزدیکی انسان به خدا می شود نام ببرید! انجام واجبات انسان را بیشتر به خدا نزدیک می کند یا مستحبات؟
در خصوص بخش اول سوالتان باید بگوئیم : آنچه که در مرحله اول موجب نزدیکی انسان به خدا می شود داشتن اعتقادات و باورهای صحیح دینی می باشد یعنی باور قلبی صحیح به اصول دین (توحید، عدل، معاد، نوبت و امامت) (1) در مرحله بعد ، عمل نمودن به دستورات دینی اعم از واجبات و مستحبات و همچنین ترک محرمات و مکروهات است که انسان را به خداوند متعال نزدیک می نماید .
از آنجا که تعداد واجبات ( 2) و مستحبات و گناهان به اندازه ای نیست که در این نوشتار بگنجد ، از شما دعوت می نمائیم برای آشنایی با این موارد به کتاب های ذیل مراجعه نمائید :
اینکه در دین اسلام این قدر به نماز اول وقت اهمیت می دهند، خب نمازهای ما که ایراد و اشکال دارد پس چه اهمیتی دارد که اول وقت بخوانیم؟
نماز دارای مراتب فراوان و درجات بسیاری است و هر درجه آن دارای ارزش است؛ زیرا آثار و برکات نماز و به خصوص نماز اول وقت به اندازه ای زیاد و و فراوان است که حتی اگر نماز، دارای نقص های فراوان باشد در حد خود، موجب خشنودی خداوند است. البته باید کوشید تا با بالا بردن آگاهی خود درباره فلسفه نماز، بویژه اول وقت و عبادت و مانند آن, از نقص های آن کاست.
دوست عزیز!
هر عملی خاصیت و فایده ی خود را دارد؛ لذا ما وظیفه داریم در عین حال که نمازمان را در اول وقت می خوانیم، نقص ها و کاستی های آن را نیز برطرف کنیم؛ نه اینکه به بهانه ی اشکال در نماز، خود را از برکات نماز اول وقت محروم کنیم.
چیکار کنم که امید و حوصله زندگی کردن پیدا کنم؟ دعا، نماز، ذکر، قرآن می خونم ولى امیدم برنمیگرده؟
با سلام به پرسشگر گرامی. از این که به ما اعتماد نموده و سوال خود را با ما در میان گذاشته اید از شما متشکریم. امیدواریم پاسخ گوی مناسبی برای این اعتماد شما باشیم.
«مدرسه ی زندگی»
اگر به جهان پیرامون خود نگاه کنیم، خواهیم دید دنیا مدرسه ی زندگی است. درس هایی می دهد که در کودکی، نوجوانی و جوانی از آن بی خبر بودیم. اما به مرور تجارب گرانقدری را به ما می آموزد و انتقال می دهد. اگر دقت کنیم، خواهیم دید دنیا محل فراز و نشیب است. اگر این مطلب را به خوبی درک کنیم، آن وقت است که احساس هایی همچون ناامیدی، غم و اندوه از صفحه ی زندگی بشر رَخت بر خواهد بست. منتهی ما توجهی به حقیقت دنیا نداریم.
به این مثال دقت کنید: برخی تا لیوانی را که تا نصف در آن آب است می بینند، می گویند نصف این لیوان خالی است. عده ای دیگر می گویند نصف آن پُر است. افرادی نیز هستند به پُری لیوان دقت دارند و در آن هنگام از خالی بودن آن نیز غفلت نمی کنند. این اشخاص افراد واقع بینی هستند. نه منفی بافی می کنند و نه مُثبت اندیش و خیال باف هستند.
من دانشجوام، ترم سوم،20 سالمه، این ترم رو تو خوابگاهم، هم خوابگاهیام خیلی تو فاز مذهب و دین و این مسائل نیستن، خودم احساس می کنم خیلی از عقاید و دیدگاههایی که به بعضی چیزا داشتم به کلی عوض شده مثلا در مسئله موسیقی، روابط دختر و پسر، ظاهرم و خیلی چیزای دیگه یا مثلا قبلا وقتی نماز می خوندم چنان لذت می بردم که دوست داشتم ساعتها نماز بخونم ولی نمی دونم چرا این طوری شدم، نگاه به نامحرم برام عادی شده و اصلا احساس گناه نمی کنم، یه راهی جلو پام بذارید، ایمانم ضعیف شده خیلی مسائل دینی برام جذابیت ندارند، کمکم کنید؟
از این که پاسخ گوی جوان با ایمانی هستیم خدا را سپاس گذاریم. امیدواریم راهنمای خوبی برای حس اعتماد شما باشیم.
آدمی همان گونه که می تواند بر دیگران اثر بگذارد، از آنان نیز تأثیر می پذیرد. گاهی انسان با افراد اهل علم و دانش، جود و سخاء، اهل معرفت و ایمان همنشین می شود، از آنها درس ها می آموزد. اما گاهی با افرادی برخورد می کند، که رهزن خوبی های او هستند. امام علی -علیه السلام-به خوبی به این مطلب اشاره فرموده اند:« آفت خوبی، همنشین بد است».(میزان الحکمه/ج 1/ ص 182)
ایمان را به طور کامل توضیح دهید. من خیلی در موردش مطالعه کردم خیلی معانی متفاوتی براش هست. اینکه حق الناس و حق الله و حق النفس جز ایمان یا تعریف ایمان یا اصلا جز بخش اصلی ایمان هستند یا نه؟
ایمان از دیدگاه قرآن، عبارت است از: علم و معرفت یقینى توأم با تسلیم و خضوع در برابر حق. اما این که ایمان معرفت و علم یقینى است، از این آیه استفاده مىشود که: (إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله ور سوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل الله أولئکهمالصادقون(حجرات/ 15) در حقیقت، مؤمنان کسانىاند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینانند که راست کردارند.
این آیه به روشنى حکایتگر این حقیقت است که اهل ایمان کسانىاند که در ایمان به خدا و رسول تردید و شکى نداشته، و به آنها علم و یقین دارند. این ویژگى با آیات دیگرى که به توصیف مشرکان و کافران (کسانى که ایمان ندارند) پرداخته است، بیشتر تقویت مىشود. به دلیل مجال اندک، تنها به ذکر یک نمونه اکتفا مىشود: (لا إله إلا هو یحیى ویمیت ربکم و رب آبائکم الأولین بل هم فى شک یلعبون(دخان/ 9- 8) خدایى جز او نیست، او زندگى مىبخشد و مىمیراند، پروردگار شما و پروردگار پدران شماست ولى نه، آنها [کافران] که به شک و شبهه خویش سرگرمند.
من دختری 23 ساله هستم، دو هفته است که پسری به من ابراز علاقه کرده است و من امروز او را دیدم ... او به من دست زد ... من دختری خدا ترس و معتقد هستم و الان دارم از شدت گناه و عذاب وجدان دیوانه می شوم. از همین الان توبه کردم و استغفار گفتم ... و می شود راههای توبه به من بگوید و این کار من چه حکمی دارد؟ تو رو خدا بگین چیکار کنم که خدا منو ببخشه ... « نماز شب بخوانم ... روزه بگیرم ... چه کنم؟
از این که پرسشگر خدا جویی با ما در ارتباط است خدا را شاکریم، و امیدواریم بتوانیم پاسخ گوی مناسبی برای حس اعتماد شما باشیم.
«غفلت»
پرسشگر گرامی بیان نداشته اید دو هفته ای قبل که این پسر به شما ابراز علاقه نموده است، واکنش شما به این درخواست چه بوده است و چه روش و منشی را در پیش گرفته اید؟ اما به نظر می رسد ایشان یک نوع چراغ سبزی را از شما دریافت کرده اند، و این چراغ سبز عاملی برای عبور ایشان از حدود عرفی و دینی شده است. اگر چه این فرد به جای عبور از خیابان به حریم عابر پیاده نیز تعدی نموده است. به هر صورت این اتفاق نامیمون رخُ داده است. باید درس مناسبی از این اتفاق برگیریم تا در زندگی اهل عبرت باشیم.
چون گرفتى عبرت از گرگ دنى--- پس تو روبه نیستى شیر منى
عاقل آن باشد که عبرت گیرد از--- مرگ یاران در بلاى محترز
یک غفلت، بی توجهی عامل اصلی و مشکل ساز برای شما گشته است. از این رو همواره توجه داشته باشید که احساسات و نیازهای روحی و روانی را فرد باید با دور اندیشی هدایت و کنترل نماید، و الا در زندگی با مشکلات فراوانی بر خورد خواهد نمود.
گوش را اکنون ز غفلت پاک کن--- استماع هجر آن غمناک کن
«علاقه بود؟!»
دختران که برخی مواقع کلمات، ادب و طرز رفتار پسران را نسبت به خود مشاهده می کنند، فریب این نوع دلنوازی ها را می خوردند؛ غافل از این که این نوع افراد برای رفع نیازهای خود به این دختران رو می آورند. در حال حاضر شما یک نمونه از این افراد را خود دیده اید. این به شما نشان می دهد که منظور از علاقه این پسر و امثال آنها چیست؟ گمان نکنید اینان فرهاد زمانه هستند و شما را شیرین پنداشته اند؟ بلکه آنها به دنبال شیرینی شهوات خود هستند و بس.
عشقهایى کز پى رنگى بود--- عشق نبود عاقبت ننگى بود
که از او اندر گریزى در خلا--- استعانت جویى از لطف خدا
«عذاب وجدان»
چون ز بند دام باد او شکست---نفس لوامه بر او یابید دست
این ملامت گری حکایت از روح حیاء و عفت در شما دارد، که از این جهت شایسته و بایسته است به شما تبریک بگوئیم. این که بلافاصله از اتفاق افتاده ناراحت شده اید این ملاک و نشانی خوبی برای عفت و پاکی شما دارد. اما عذاب وجدان و یا نفس لوامه که شما را به ملامت گری کشانده است، اگر تا حدی باشد که شما را از تکرار بی احتیاطی دور گرداند لازم و نشان از سلامت روح شما دارد. اما اگر بیش از حد بخواهید خود را سرزنش کنید، نه تنها این کار پسندیده نیست، و هیچ فایده ی بر آن مترتب نیست، بلکه نامطلوب است و شما را از زندگی الهی دور می گرداند. در ضمن مقداری زمان لازم است، تا حال و هوای شما از اتفاق افتاده فاصله بگیرد. از نوشته ای شما بر می آید که احتمال این اتفاق و آن هم به این صورت را اصلاً نمی دادید؛ بنابراین باید جهت توجه خود را به این سمت هدایت کنید، و درس بگیرید که دیگر با رفتار خود امکان اعمال این گونه را نسبت به خود اصلاً اجازه ندهید، و اگر ایشان بدون رضایت شما به این کار اقدام کرده اند از این جهت چیزی بر گردن شما نیست.
«توبه ی شما»
لازم نیست برای توبه روزه بگیرید یا نماز شب بخوانید. اگر چه نماز شب برای اهل ایمان و برای بندگان خدا لازم است. همین مقدار که از کار پیش آمده در دل خود احساس پشیمانی می کنید، و عزم خود را جزم کرده اید که دیگر با احتیاط قدم بردارید و متانت خود را حفظ کنید، توبه در حق شما تحقق یافته است و شامل این آیه ی شریفه می شوید: «قل یا عبادی الـّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله انّ الله یغفر الذنوب جمیعاً انّه هو الغفور الرّحیم، بگو ای بندگان من که اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. (سوره زمر/ آیه 53)
من غریبم از بیابان آمدم--- بر امید لطف سلطان آمدم
بوی لطف او بیابانها گرفت--- ذره های ریگ هم جانها گرفت
خدا وعده ی بخشش به همگان داده است از جمله به شما. بنابراین خود را ببخشید و با عزمی جزم به سمت خدا حرکت کنید، و خدا را شکر کنید که شما را آگاه گردانید، و پرده از حقیقت درخواست این جوان غوطه ور در شهوت برداشت. یادمان باشد اهل دنیا رفتار و گفتارشان این گونه است، و اهل آخرت اهل غیرت و انسانیت اند.
حدیث پایانی:
امام علی -علیه السلام- می فرماید:
«سزاوار است که خردمند از مستی ثروت ومستی قدرت ومستی دانش ومستی ستایش ومستی جوانی پرهیز کند ؛ زیرا هر یک از این مستیها بادهای پلیدی دارد که عقل را می رباید و وقار را از بین می برد».( میزان الحکمه/ج 5/ ص 332 )
شنیده ام که عده ای معتقد به این هستند که خدا را فقط باید با حس درونی شناخت. لطفا مقداری در مورد عقاید آنها توضیح دهید؟
در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود: 1. منظور از «حس درونی» چیست؟ این پرسش اساسی باید روشن گردد تا قسمت دوم پرسش پاسخ داده شود: مقصود از «حس درونی» همان راه «دل» یا «فطرت» است. انسان دارای دو بعد وجودی است: الف. بعد عقل و خرد: کارکرد این بخش از وجود انسان تفکر و اندیشه ورزی است که سر و کارش با مفاهیم می باشد. ب. بعد احساسات و گرایش ها: خواستگاه این بخش از انسان، «دل» و «قلب» می باشد.
این بعد از وجود انسان جایگاه احساسات و عواطف و گرایشات متعالی می باشد. استاد مطهری در این باره می گوید:«خداشناسی از راه فطرت به این صورت است که از راه وجود خود انسان، خدا را اثبات کرده اند، به این معنی که گفته اند احساس وجود خدا در انسان هست، یعنی در فطرت و در خلقت هر کسی یک احساسی و یک تمایلی وجود دارد که این احساس و تمایل خود به خود انسان را به سوی خدا می کشاند. از این جهت مثل خدا و انسان مثل مغناطیس و آهن است. یک چیزی وجود دارد به نام «مغناطیس» که یک چیز دیگری را به نام «آهن» جذب می کند. این راه فقط این را می گوید که یک چنین جاذبه ای میان انسان و میان آن حقیقتی که نامش خداست وجود دارد». (کتاب توحید، انتشارات صدرا، ص 32)
امروز دانشمندان زیادى هستند که به وجود چنین احساس و شور و عشقو جنبشى در عمق روح آدمى که او را به خداى لا یزال پیوند مىدهد ایمان دارند . ما اگر بخواهیم بدانیم آیا چنین احساسى در آدمى هست دو راه در پیشداریم یکى آنکه خودمان شخصا و عملا دست به آزمایش در وجود خودمان ودیگران بزنیم دیگر اینکه ببینیم دانشمندانى که سالهاى دراز در زمینهروان آدمیان از جنبه مسائل معنوى مطالعاتى داشتهاند چه نظر دادهاندقدماى ما از طرق استدلالى و اشراقى وجود چنین عشقى را در سراسر موجودات و از آن جمله انسان اثبات مىکردند و علماى امروز تجربیات روانى رادلیل بر این مطلب مىگیرند .
از جمله این دانشمندان دانشمند معروف الکسیس کارل صاحب کتابانسان موجود ناشناخته است وى در باره دعا مىگوید: دعا پرواز روح است بسوى خدا و هم او مىگوید: گفتهاند که در عمق وجدان شعلهاى فروزان است انسان خود راآنچنانکه هست مىبیند از خودخواهىاش حرصش گمراهىاش ازغرور و نخوتش پرده بر مىدارد براى انجام تکالیف اخلاقى راممىشود براى کسب خضوع فکرى اقدام مىکند در همین هنگام سلطنتپر جلال آمرزش در برابر او پدیدار مىگردد .
از جمله این دانشمندان ویلیام جمز است وى مىگوید: هر قدر انگیزه و محرک میلهاى ما از عالم طبیعتسرچشمه گرفتهباشد غالب میلهاى ما و آرزوهاى ما از عالم ماوراء طبیعتسرچشمهگرفته چرا که غالب آنها با حسابهاى مادى و عقلانى جوردرنمىآید هم او مىگوید: من بخوبى مىپذیرم که سرچشمه زندگى مذهبى دل است و قبولهم دارم که فرمولها و دستور العملهاى فلسفى مانند مطلب ترجمهشدهاى است که اصل آن بزبان دیگرى باشد .
هم او مىگوید: عموما معتقدند که ایمان خود را بر پایههاى فلسفى محکم ساختهاندو حال آنکه مبناى فلسفى بر روى ایمان قرار دارد . پاسکال که بقول مرحوم فروغى محبت را برتر از عقل مىداند وبنیاد علم و اعتقاد را بر اشراق قلبى قرار مىدهد مىگویدبه وجود خدا دل گواهى مىدهد نه عقل و ایمان از این راهبه دست مىآید و هم او مىگوید: دل دلائلى دارد که عقل را به آن دسترس نیست.
برگسون نیز به نقل مرحوم فروغى معتقد است به دو نوع دیانت و دونوع اخلاق و براى هر یک از دو نوع مبدا و سرچشمه خاص قائل استسافلو عالى مبدا سافل صلاح هیئت اجتماعیه است و مبدا عالى فیضى است که ازعالم بالا مىرسد در باره آن نوع دیانت که از مبدا عالى سرچشمه مىگیرد مىگوید: آن همان مایه دانشى است که در جانوران غریزه و در انسان عقلرا به وجود مىآورد از آن مایه دانش در انسان قوه اشراقى به ودیعه گذاشته شده که در عموم به حال ضعف و ابهام و محو است ولىممکن است که قوت و کمال یابد تا آنجا که شخص متوجه شدهکه آن اصل اصیل در او نفوذ دارد مانند آتشى که در آهن نفوذ و آنراسرخ مىکند به عبارت دیگر اتصال خود را به مبدا در مىیابد وآتش عشق در او افروخته مىشود هم تزلزل خاطرى که از عقلدر انسان رخ کرده مبدل به اطمینان مىگردد هم علاقهاش ازجزئیات سلب شده به طور کلى به حیات تعلق مىگیرد عاشقمبر همه عالم که همه عالم از او است .
یکى از دانشمندان روانشناس معاصر که به اصالتحس دینى در عمق وجدان بشر معتقد استیونگ شاگرد معروف و مبرز فروید است وى نظریه استاد خویش را مبنى بر اینکه احساس مذهبى یک احساس مادى عقب راندهشده تغییر شکل دادهاى است رد کرد و معتقد باصالت این حس گردیده میان او و استاد در این زمینه نامهها مبادله شده است که در برخى کتبمسطور است .
اینشتاین دانشمند معروف عصر ما بیان جالبى در این زمینه داردوى در مقالهاى که از او تحت عنوان مذهب و علوم نقل شده بحثى در این زمینه مىکند و پس از اینکه مدعى مىشود محرک مذهبى در همه مردم یکسان نیستو از بعضى کتب مذهبى مانند توراه و انجیل از لحاظ طرز معرفى خدا انتقادمىکند مىگوید: یک عقیده و مذهب ثالث بدون استثناء در بین همه وجود دارد گر چه با شکل خالص یکدست در هیچکدام یافت نمىشود من آن را احساسمذهبى آفرینش یا وجود مىدانم بسیار مشکل است این احساسرا براى کسى که کاملا فاقد آن است توضیح دهم به خصوص که دراینجا دیگر بحثى از آن خدا که به اشکال مختلف تظاهر مىکند نیست در این مذهب فرد کوچکى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و جلالى کهدر ماوراى امور و پدیدهها در طبیعت و افکار تظاهر مىنماید حسمىکند او وجود خود را یک نوع زندان مىپندارد چنانکه مىخواهداز قفس تن پرواز کند و تمام هستى را یک باره بعنوان حقیقت واحددریابد .
در قرآن مجید و آثار قطعى پیشوایان بزرگ اسلام دلایل زیادى هستبر اینکه مسئله فطرى بودن دین و توجه به خدا سخت مورد توجه بوده استظاهرا قرآن کریم اولین کتابى است که این مسئله را طرح کرده است و اکنونپس از چهارده قرن مىبینیم دانش بشرى آنرا تایید مىکند . نظر به اینکه توضیح و تفسیر این آیات خصوصا با توجه به کلماتى کهاز رسول اکرم و خاندان پاکش در توضیح و شرح آن آیات رسیده دامنه سخنرا زیاد بسط مىدهد و از حوصله این کتاب خارج است ما در اینجا تنها بهنقل برخى آیات و دو سه جمله از پیشوایان دین اکتفا مىکنیم و مىگذریم: 1- (فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التى فطر الناس علیها) 2- (ا فغیر دین الله یبغون و له اسلم من فى السموات و الارض) 3- (الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب)رعد آیه 28. 4- (و من اعرض عن ذکرى فان له معیشه ضنکا) طه آیه 124 5- (فذکر انما انت مذکر) غاشیه آیه 21 6- (سبح لله ما فى السموات و الارض) حدید حشر صف آیه اول . 7- (و اذ اخذ ربک من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم على انفسهما لست بربکم قالوا بلى) اعراف 172. 8- (و الذین آمنوا اشد حبا لله) . 9- (فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسى نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول. نهج البلاغه خطبه اول . 10- (ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا و اخترعهم على مشیته اختراعا ثمسلک بهم فى طریق ارادته و بعثهم فى سبیل محبته صحیفه سجادیه دعاوى اول. بحث در دلالت هر یک از این آیات و کلمات بر مدعاى ما طولانى استاز مطالعه تفاسیر این آیات و شروح این کلمات مطلب روشن مىشود.
منظور از عبرت گرفتن از دنیا که حضرت امام علی (علیهم السلام) در کتاب شریف نهج البلاغه فرمودند چیست؟ چگونه می توان از دنیا عبرت گرفت؟
از این که جوانی چون شما با ما در ارتباط است، به خود می بالیم.
«عبرت»
زندگی دارای فراز و نشیب است؛ روزی برای توست و فردا طور دیگری ست؛ ساعتی روز لحظه ای دیگر شب از راه فرا می رسد؛ روزی تولد و روزی دیگر باید هجرت گزید. با این وجود باید دنیا را بگونه ای سپری کنیم که آخرتی آباد در انتظار ما باشد. چرا که به حقیقت دنیا مزرعه آخرت است. این نشان از پیوند نزدیک و عمیق دنیا و آخرت است. رابطه ی دنیا و آخرت مانند ظاهر و باطن است، که دنیا ظاهر است و آخرت باطن. برای عبور به باطن چاره ای نیست مگر از ظاهر گذر کنیم، و آن هم گذری نیکو.
با این توضیحات کسی که خوب دقت کند دنیا را حیاتی موقتی خواهد دانست و آخرت را سرای باقی خواهد یافت. بنابراین لازم است خدا محوری را از همین حالا سر لوحه ی کارهای خود قرار دهیم، تا که دنیا و اهل آن آدمی را به سمت خود جلب نکند، نفس و خود خواهی زمین گیر نسازند، در کید شیطان غوطه ور نشویم و بالاخره در دام غفلت گرفتار نیاییم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید