بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 50
فضیلت نماز اول وقت :
شارع مقدس اسلام ، براى هر نمازى دو وقت قرار داده است : وقت فضیلت ، وقت غیر فضیلت . آیات و روایات سفارش مى کنند که : نماز را در وقت فضیلتش بخوانید. وقت فضیلت هر نماز، اول وقت آن است . روایاتى فراوانى در مورد فضیلت نماز اول وقت ، از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام رسیده است ، از جمله :
1- پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتى اول ظهر شد و خورشید از دایره نصف النهار به طرف مغرب حرکت کرد، درهاى آسمان و تمام درهاى بهشت باز مى شود و در آن وقت ، دعاها به اجابت مى رسند. خوشا به حال کسى که در آن وقت ، عملى صالح و حسنه اى شایسته انجام دهد تا آن عمل را به سوى آسمان بالا برند.
2- رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:هنگامى که اول وقت نماز فرا مى رسد، ملکى از زیر عرش الهى ندا مى کند و مى گوید: ایها الناس آماده نماز شوید و به وسیله آن ، آتش هایى را که براى خودتان روشن کرده اید خاموش نمایید. در این جا، آن حضرت مى خواهد بفرماید، کسى که اول وقت مشغول نماز شود، اولین کسى است که به سرعت جواب نداى آن ملک را داده و مبادرت به عمل صالح کرده است و این سرعت و مبادرت نمودن در اعمال صالح از روش پیامبران است .
3- نیز از آن حضرت چنین نقل شده است که فرمود: ملک الموت روزى پنج مرتبه ، موقع نماز به سوى پرونده اعمال انسان نظر مى کند، در این موقع اگر انسانى مشغول نماز باشد، ملک الموت موقع مرگ شهادتین را به او تلقین مى کند و شیطان را از او دور مى سازد.
4- در روایتى از زبان ملک الموت آمده که فرمود:هیچ خانه اى در شرق و غرب عالم نیست مگر این که من هر روز روزى پنج بار هنگام نماز پنجگانه با اهل آن مصافحه مى کنم . هر کس بر نماز اول وقت ، مواظبت کند، هنگام مرگ خودم بر بالین او حاضر مى شوم و شهادتین را بر زبانش جارى مى سازم و شیطان را از او دور مى نمایم . حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم در این حدیث به دو موضوع مهم اشاره مى فرماید: اول این که ، کسانى که نماز خود را در اول وقت ، انجام مى دهند، موقع مرگ که خطرناک ترین مواقع براى انسان است (و اگر کسى ایمانش ضعیف و سست باشد، ممکن است شیطان ایمان او را ببرد) زبانش باز مى شود و شهادتین را جارى مى کند.
در نتیجه با ایمان کامل از دنیا مى رود، در این موقع اگر کسى هم نباشد که آن مختصر را تلقین کند خود ملک الموت او را تلقین مى کند. دوم این که : شیطان که هنگام مرگ هر انسانى بر بالین او حاضر مى شود و کوشش مى کند ایمان محتضر را بگیرد تا او با حال کفر از دنیا برود، ملک الموت ، آن ملعون را دور مى سازد که ایمان او را نبرد.
5- امام صادق (علیه السلام ) در این باره مى فرماید: هنگامى که وقت نماز داخل شد، تمام درهاى آسمان باز مى شود و فرشتگان ، اعمال انسان را در آن وقت بالا مى برند. دوست ندارم عمل هیچ کس از عمل من جلوتر به آسمان بالا رود و دوست ندارم عمل کسى در پرونده عملش جلوتر از عمل من نوشته شود.
6- نیز امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: من باید در مسابقه به نماز و اعمال صالح از همه جلوتر باشم و نماز خود را در اول وقت که هنوز کسى آن را شروع نکرده بخوانم و در این مسابقه برنده باشم .
7- امام رضا (علیه السلام ) فرمود: هر رکعتى از نماز در اول وقت ، مطابق با هزار رکعت در غیر وقت آن است .
8- امام جعفر صادق (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود: شیعیان ما را به مواظبت نمودن نماز اول وقت ، امتحان کنید! (امام (علیه السلام ) مى خواهد این مطلب را بیان کند که اگر نمازگزار، نماز خود را در اول وقت بخواند از شیعیان ما مى باشد.)
9- امام صادق (علیه السلام ) نیز درباره نماز اول وقت مى فرماید: کسى - به نماز اول وقت اهمیت دهد و سعى کند که آن را در اول وقت به جاى آورد، من (چهار چیز را) براى او زمانت مى کنم (و آن ها عبارت اند از): اول این که : هنگام مرگ با حالت شادمانى ، خوشحالى ، راحتى و سرور از دنیا مى رود. دوم این که ، تمام غم ها و غصه ها و ناراحتى هاى او (در دنیا و آخرت ) برطرف مى گردد. سوم این که ، از عذاب الهى و آتش سوزان جهنم نجت پیدا مى کند. چهارم این که ، (اول صبح قیامت ) داخل بهشت هاى پر نعمت مى شود. نماز امام زمان در اول وقت : یکى از کسانى که حتما نماز خود را اول وقت مى خواند وجود نازنین ، امام زمان حضرت مهدى (علیه السلام ) روحى و ارواح العالمین لمقدمه الفداه مى باشد و براى آن حضرت ، ممکن نیست نماز خود را در غیر وقت خودش اقامه نماید.
بعد از آن حضرت افراد صالح و بندگان مخلص خداونداند. بعضى از محدثان بزرگوار نقل کرده اند که : نماز اول وقت ، حتما بالا مى رود و اگر کسى نماز خود را در اول وقت بخواند ملائکه آسمان ، نماز او را با نماز امام زمان (علیه السلام ) و افراد صالح خداوند، بالا مى برند و از فضل وجود و کرم خداوند دور است . نمازى که با نماز امام زمان بالا رود، به آن توجه نکند و آن را قبول ننماید.
قرآن مجید، نماز اول وقت را یکى از صفات مؤ منان مى داند و مى فرماید:مؤ منان کسانى هستند که نمازهایشان را حفظ مى کنند. حفظ نماز به این است که نمازگزاران آن را از اول وقت به تاءخیر نیندازند. بخشی از کتاب سجاده عشق اثر نعمت الله صالحی حاجی آبادی.
آثار نماز اول وقت:
نماز اول وقت در نصوص دینی، مورد تأکید بسیار قرار گرفته و فضایل فراوانی برای آن نقل شده است. از نظر تأثیرات روحی، روانی و اجتماعی، می توان امور زیر را نام برد:
الف) عادت دادن شخص به نظم.
ب) وجود نشاط و آمادگی و حضور قلب بیشتر جهت انس و ارتباط با خدا و تقویت کمالات نفسانی.
ج) زمینه سازی جهت برگزاری جماعت های بزرگ و انس و الفت واتحاد بیشتر مسلمانان. توضیح آنکه: وقتی جامعه اسلامی مقید به خواندن نماز در اول وقت باشند، در هر منطقه غالب مردم هم زمان به نماز خواهند ایستاد. این مسأله آمادگی آنان را برای جماعت و ایجاد صفوف گسترده و پرجمعیت بیشتر می کند. در حالی که نماز در غیر اول وقت، در بین زمانه های مختلف پرکنده می شود و از اجتماع و شکوه عبادی و انس و الفت مؤمنان در مراکز دینی می کاهد.
در مورد ارزش نماز اول وقت آیت الله مصباح می گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند!
اول وقت سرّعظیمی است « حافظوا علی الصلوات: در انجام نمازها کوشا باشید. » خود یک نکته ای است غیر از « أقیموا الصلوة: و نماز را بپا دارید. » و همچنین که نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند فی حدّ نفسه آثار زیادی دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد. »
سیره امام خمینی: از خصوصیات مهم حضرت امام (ره ) این بود که همیشه نماز را در اول وقت می خواندند و به نافله ها اهمیت می دادند این خصوصیات از همان آغاز جوانی وقتی که هنوز بیشتر از بیست سال نداشتند در ایشان وجود داشت چند تن از دوستان نقل می کردند . ما ابتدا فکر می کردیک که خدا نکرده ایشان از روی تظاهر نماز اول وقت می خوانند به همین خاطر سعی داشتیم کاری کنیم که اگر اینکار از روی تظاهر است جلوی آن را بگیریم مدت زیادی در این فکر بودیم و بارها به طرق مختلف ایشان را امتحان کردیم مثلا درست اول وقت نماز سفره غذا را می انداختیم و یا رفتن به مسافرت را اول وقت نماز قرار می دادیم اما ایشان می فرمودند : شما غذایتان را بخورید من بعد می خورم و یا موقع مسافرت می فرمودند شما بروید من هم می آیم و به شما می رسم .
مدتها از این مسئله گذشت و نه تنها نماز اول وقت ایشان ترک نشد بلکه ما را هم واداشتند که در اول وقت نمازمان را بخوانیم . ایشان به نماز جماعت هم خیلی اهمیت می دادند و تا آنجا که ما می دیدیم همیشه در نماز جماعت حاضر می شدند حساسیت امام برای نماز اول وقت به قدری بود که اگر در حضور شخصیت های مهم و با وجود مطلب مهم وقت نماز که می شد ایشان جلسه را ترک می گفتند و به نماز می ایستادند . (محمد عبایی ) و (علی صیاد شیرازی )
روزی طلبه های رزمنده آمدند تا با امام ملاقات کنند وقت ملاقات امام تمام شده بود و درست سر ظهر بود وقتی ما موضوع را به ایشان گفتیم در کمال تعجب نماز را سریعتر خواندند و برای این عزیزان سخنرانی مفصلی نیز ایراد فرمودند .(محمد عبایی )
دقت امام در خصوص وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود که پلیسهای فرانسه از روی رفت و آمد ایشان ساعتشان را میزان می کردند . خضوع و خشوع ایشان به هنگام که با خدای خود راز و نیاز می کردند توصیف ناپذیر است حضرت امام هیچ کاری را بر اقامه نماز اول وقت ارجح نمی دانستند این منش بسیار والای ایشان از همان زمان جوانی و طلبگی زبانزد کسانی بود که ایشان را می شناختند . (مرضیه حدیده چی ) و ( علی اکبر آشتیانی )
روزی که شاه فرار کرد ما در پاریس در نوفل لوشاتو بودیم پلیس فرانسه خیابان اصلی نوفل لوشاتو را بست تمام خبرنگاران از تمام قاره ها و شاید 150 دوربین فقط صحبت امام را مستقیم پخش می کردند و می خواستند بدانند امام چه تصمیمی دارند اما چند دقیقه صحیت کردند به محض اینکه متوجه شدند که ظهر شده فرمودند و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و این در حالی بود که ایشان میلیونها بیننده داشتند و خبرنگار از C.N.Nو B.B.C و خبرنگاران و خبرگزاران از قاره های مختلف و از آسویتدپرس و یونایتد پرس و رویتر و مجلات و روزنامه های دیگر و رادیو و تلویزیون داشتند . (احمد خمینی )
آقا همیشه و هر روز از ساعت دوازده نماز را شروع می کردند و ساعت یک و پنج دقیقه نمازشان تمام می شد و ناهار می خوردند در روز وفات ایشان ، ایشان مرتب وقت اذان ظهر را می پرسیدند و مرتب از اطرافیان می پرسیدند که ظهر شده یا خیر بعد از اینکه نماز ظهر و عصر را خواندند بعد از ساعتی بیهوش شدند و شرایط جسمی ایشان بدتر شد تا وقت اذان مغرب که پزشکان خواستند ایشان را با یادآوری نماز به هوش آوردند وقتی به ایشان گفتند غروب شده ایشان با دست راست اشاره کردند و متوجه مطلب شدند و با حرکت ابرو نماز خواندند و البته سوال ایشان برای ساعت و وقت نماز بیشتر بر این اصل بود که نکند نماز اول وقت بجا نیاوردند نه بخاطر اینکه نمازشان قضا شود . (اشراقی) و (جمارانی)
فرق عرفان نظری وعملی:
«عرفان» در لغت به معناى شناخت و شناسایى است و در اصطلاح روش و طریقه نظری و عملی ویژهاى برای تقرب به خداوند است. نتیجه عرفان وصول به توحید و کسب مقام ولایت و خلافت خداوند در زمین است.
عرفان اسلامی براى دستیابى و شناسایى حقایق هستى و پیوند ارتباط انسان با حقیقت، بر شهود، اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه مىکند و نیل به این مرتبت را نه از طریق استدلال و برهان و فکر؛ بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق از دنیا و امور دنیوى و توجّه تام به امور روحانى و معنوى - و در رأس همه مبدأ و حقیقت هستى - مىداند. به بیان دیگر، تکیهگاه عرفان، «علم حضورى» است؛ از این رو از دانش شهودى، مدد مىجوید و بر آن اعتماد و به آن استناد مىکند. اگر گاهى پس از اثبات شهودى و احراز حضورى، مطلب از برهان عقلى یا دلیل نقلىِ معتبر سخن به میان مىآورد فقط براى تأیید و تقویت و ایجاد انس است و براى اثبات اصل مطلب نیست.
دانشنامه امام على«علیه السلام»، ج4، صص 18 - 21.
عرفان در اصطلاح به ادراک خاصی اطلاق میشود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس (نه از راه تجربه حسی و تحلیلی عقلی) به دست میآید و در جریان این سیر و سلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل میشود که شبیه به «رؤیا» است و گاهی عیناً از وقایع گذشته یا حال یا آینده حکایت میکند و گاهی نیازمند به تعبیر است، مطالبی که عرفا به عنوان تفسیر و مکاشفات و یافتههای وجدانی خویش بیان میکند «عرفان علمی» نامیده میشود.
عرفان واقعی تنها از راه بندگی خدا و اطاعت از دستورات او حاصل میشود.
امام خمینی(ره) در تعریف عارف گفته است: چون عرفان به علمی گفته میشود که به مراتب احدیت و واحدیت و تجلیات به گونهای که ذوق مقتضی آن است، پرداخته و از این که عالم و سلسله هستی جمال جمیل مطلق است، بحث میکند، هر کسی که این علم را بداند عارف گفته میشود. و بهترین کلامی که از هر کلامی دیگر جامعتر و زیباتر است، سخن وحی است که در وصف عارفان الهی گفته است: «رجالٌ لا تلهیهم تجاره و لا بیعٌ عن ذکر الله»یعنی پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. این گونه افراد عارفان راستیناند.
امّا مقدمات و شرایط فراگیری عرفان و عارف شدن: عرفان به دو بخش نظری و عملی تقسیم میشود، در عرفان نظری همانند فلسفه از هستی شناسی بحث میشود، که می توان به صورت مقدماتی به کتابهای فلسفی مانند بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، اسفار رجوع کرد و سپس کتابهای درسی عرفان نظری مانند: (تمهید القواعد، فصوص الحکم، مصباح الانس، و فتوحات مکیه) را در حوزههای علمیه و یا در دانشگاه نزد اساتید رشته عرفانی فراگرفت.
امّا در عرفان عملی که آن را علم سیر و سلوک مینامند، از این بحث میشود که سالک راه خدا برای رسیدن به قله منیع انسانیت یعنی توحید از کجا باید آغاز کند و چه منازل را باید به ترتیب طی کند تا به مقصد نهائی برسد. عرفان عملی که مسیر بسیار شیرین ولی صعب العبور است، مراتب و مراحل متعددی دارد.
در این جا مناسب و مفید است به طور خلاصه به بعضی مقدمات و مراتب عرفان اشاره شود:
1. مرتبه تجلیه: سالک کوی دوست «حق سبحانه» در مرحله اول با مراقبت کامل و عمل به ظواهر شرع مقدس و انجام بایدها (واجبات و مستحبات) و پرهیز از نبایدها (محرمات و مکروهات) شرعی، طهارت ظاهری و روحی و تسلیم در برابر خواستهای حق را در خود ایجاد میکند.
2. مرتبه تخلیه: در مرحله دوم، تلاش میکند که تمام صفات ناپسند فردی و اجتماعی مانند حسادت، تکبر، حرص، غیبت، عجب، دروغ، بد زبانی، و سایر صفات ناپسند که در کتابها اخلاقی مانند معراج سعادت، به طور مبسوط آمده و هر کدام مانع بزرگ بر سر راه تکامل انسانی است باید خود را از آنها پاکیزه کند.
3. مرتبه تحلیه: پس از رفع موانع و تخلیّه کامل نفوس از رذایل اخلاقی سعی باید کرد که خود را به زیور صفات پسندیده و اخلاق فردی و اجتماعی اسلام آراسته نموده، و این کار در درمان روح، نقش غذا و داروی تقویت را در درمان بیماری جسمانی دارد که باعث سرعت و بازگشت سلامت میشود. بعد از عبور از این مراحل صفای باطن و نورانیت قلب برای انسان سالک پدید میآید و او در وجود خویش جذبه محبت حق را احساس میکند و باعث گرایشهای شدید به عالم حقیقت و کم شدن تمایلات نشئه دنیا میشود، و به تدریج این محبت بیشتر میگردد، آتش عشق الهی در روح انسان روشن میشود و سالک به مقام فنای الهی بار مییابد که آن نیز سه درجه دارد:
الف. فنای در افعال: سالک در این مقام همه قدرتها و علل و عوامل موثر را در برابر اراده حق سبحانه بیتأثیر دیده و حقیقت معنای لا حول و لا قوه الا بالله، برای او تجلی میکند به گونهای که از هیچ کس جز حق پروا نداشته و به هیچ چیزی جز حق امیدوار نیست.
ب. فنای در صفات: سالک در این مقام عالم را با تمام اوصاف و کمالات و آثار و جلوههای وجودی که دارد، مظهر حق دانسته و تجلی جمال زیبای دوست میبیند، لذا گفتهاند:
بدریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
جمال چهره زیبا تو بینم
ج. فنای در ذات: سالک در این مقام همه اسماء و صفات حق را مستهلک در ذات احدیت یافته و به جز ذات احدی، هیچ گونه هستیای در روح او باقی نمیماند و حقیقت آیه: «لمن الملک الیوم، لله الواحد القهّار» برای او تجلی میکند. بحث تجلی و ظهور مربوط به عرفان نظری است. اهل معرفت بر این اعتقاداند که ذات الهی شخص وجود و وجود شخصی بی نهایت هستی است و آنچه از خلق می شناسیم، همه تجلیات و مظاهر و تعینات ذات احدی وجود است.
برای مطالعه در این خصوص به کتاب "تجلی و ظهور در عرفان نظری" نوشته سعید رحیمیان چاپ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه مراجعه کنید.
در زمینه عرفان عملی مطالعه کتابهای زیر مفید خواهد بود:
1- آداب الصلوة , امام خمینى
2- چهل حدیث ,امام خمینى
3- المراقبات , میرزا جواد ملکى تبریزى
4- اسرار الصلوة , میرزا جواد ملکى تبریزى
5- رساله لقاءالله , میرزا جواد ملکى تبریزى
6- رساله لب اللباب , علامه طهرانى
7- رساله سیر و سلوک بحرالعلوم
8- سیر و سلوک , یک بانوى ایرانى (مجتهده امین)
9- اسرار عبادات , آیتاللّهجوادى آملى
10- عرفان اسلامى , شهید مطهرى
11- نامهها و برنامهها , حسن زاده آملى
12- در آسمان معرفت , حسن زاده آملى
خداشناسی عرفانی:
من دوستی دارم که می گوید عموم مردم بر سر عادت و تکراری شدن خدا را قبول دارند و این فکر و تخیل در او به وجود آمده که این جهان آفریننده ای ندارد و همه چیز بر اثر یک چرخه در این دنیا در آمد و رفت هستند و برهان های عقلی را هم قبول نمی کند. لطفا به من بگویید چگونه کمکش کنم؟
این حالت که بسیار شایع است در اثر ضعف سیستم فکری کلام و فلسفه، در اثر تقلید، مفهوم گرایی و ذهن گرایی در معرفی مباحث هستی شناسانه و به خصوص شناخت خداوند، به وجود آمده است، در صورتی که اگر سیستم ظهوری عرفان نظری که بر مبنای وحدت حقیقت مصداقی وجود و متن هستی استوار است، به درستی معرفی می شود، به خصوص با تشریح بحث بسیار عمیق توحید عرفانی، یعنی مبحث وحدت شخصی وجود که ریشه در آیات قرآنی و روایات اهل بیت(ع) دارد، این حالت شیوع نمی یافت و معرفت روشنی از خداوند برای بندگان خدا به وجود می آمد.
از نگاه اهل معرفت، وجود خداوند ریشه در فطرت انسان دارد و قابل تشکیک نیست، زیرا شک در وجود خداوند، شک در اصل وجود است، در حالی که معقول نیست کسی در اصل وجود داشتن خود و اشیا و هستی شک کند. شک هایی که در این زمینه برای انسان به وجود می آید ناشی از ضعف شناخت هویت خداوند است نه در اصل وجود او.
برای رفع این شک ها بهترین راه این است که سعی کنیم او را بهتر و عمیق تر بشناسیم و با تفکر در صفات و شهود ذات او در هستی، به یقین دست یابیم.
در این راستا باید بدانیم که وجود خداوند بیشتر شناختنی است تا اثبات کردنی، زیرا منظور از خداوند، متن هستی و حقیقت وجود است. هستی، هست و ما در اصل هستی و حقیقت وجود شک نداریم تا بخواهیم آن را اثبات کنیم.
به یقین می دانیم که جهان هستی هست، ما هستیم و اشیاء و صفات هستند. با درک ذات هستی، به وجود خداوند اعتراف کرده ایم، بنابراین در مباحث مربوط به الهیات بیشتر باید ببینیم این هستی دارای چه خصوصیات و ویژگی هایی است (اسما و صفات) و رابطه آن با مخلوقات چگونه است. شناختنی بودن به این معنا است که ما برای شناخت خداوند باید تصور صحیحی از او داشته باشیم و کمتر گرفتار دلایل اثباتی فلسفی و کلامی باشیم، زیرا شناخت خداوند تنها مبتنی بر تصور صحیح از او است و از مقوله تصدیق و اثبات نیست.
خدای متعال متن وجود و حیات و قدرت ساری و جاری در تمام هستی است. هیچ ذره ای در جهان هستی نیست که در باطن و ظاهر آن خدای متعال با وجود، حیات و قدرت و علم و سایر صفات خویش حضور و ظهور نداشته باشد.
در یک مثال حسی می توان گفت: خداوند مانند برقی است که در سیم ها جریان دارد. اگر برق قطع شود، تمامی لامپ ها خاموش می شوند و همه جا را تاریکی فرا می گیرد. اگر خدا نباشد نیز وجود از میان خواهد رفت و بودن اشیا قائم به خداوند است. همچنین صفات الهی است که در مظاهر هستی جریان دارد و باعث بقاء و رشد و دوام حیات آنها می شود، بنابراین هم در اصل وجود و هم در ادامه و بقاء اشیاء به خداوند وابسته اند و بدون او هیچ اند.
تمامی پدیده های جهان، ظهور صفات خداوندی هستند و شما می توانید از پس هر پدیده و صفت کمالی که در هستی مشاهده می کنید، ذات وجود و خدای متعال را مشاهده نمایید، خداوند، منبع وجود، حیات، علم، قدرت و سایر کمالاتی است که در طبیعت و تمام هستی ظهور و نمود دارد.
این که خداوند مکان و زمان ندارد، به معنای این است که مکان و زمان خاص ندارد وگرنه از دیدگاه عرفان اسلامی او تعالی همه جا هست و در تمامی مخلوقات ظهور دارد.
یا اگر گفته می شود خدا رنگ و بو ندارد به این معنا است که رنگ و بوی خاص ندارد وگرنه همه رنگ ها و زیبایی ها و بوها و مزه ها از خدا است. خدایی که عرفان اسلامی، اصیل و قرآنی معرفی می کند خدایی است که هم ظاهر است و هم باطن. هو الظاهر و الباطن. او در ظاهر و باطن عالم حضور دارد.
البته رسیدن به شناخت عمیق و عرفانی خداوند مستلزم تلاش فراوان و گذر از مراحل و مراتب خداشناسی است که درادامه بدان اشاره خواهیم نمود. تاکید می کنیم که از دیدگاه عرفان اسلامی، مشکل شناختى انسان نسبت به خداوند، یک مشکل تصدیقى نیست، تا بحث شک که از مباحث تصدیقى است بر آن مطرح باشد. مشکل انسان در این زمینه بیشتر یک مشکل تصورى است. وجود خداوند موضوعى است که اگر خوب تصور شود، تصدیق آن از بدیهیات است و از نظر علمى شک در بدیهیات بىمعنا است. انسان برای رسیدن به خداوند و وصول به لقای پروردگار به دو نوع سیر و سلوک نظری و سیر و سلوک عملی نیاز دارد.
سلوک نظری برای شناخت هر چه بهتر خداوند و قرب علمی به او است و سلوک عملی برای نزدیک شدن و قرب عملی به خدای متعال می باشد. هر یک از سلوک نظری و عملی دارای مراحل و منازل و روش ها و شرایط فراوانی است که اشاره به آنها در یک پاسخ نامه نمی گنجد. پس در حال حاضر و به ناچار تنها به روش کلی آن اشاره می کنیم و منابعی نیز معرفی می گردد. روش شناخت خداوند: ما برای شناخت خدای متعال سه راه در پیش روی خود داریم که به صورت مرحله ای طی می شوند. مرحله اول شناخت او با آیات آفاقی و انفسی است. این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه های او در طبیعت و روش تجربی است و لازم است که انسان در ابتدای راه شناخت از طریق شناخت طبیعت و نشانه های تکوینی و و همچنین مطالعه آیات تدوینی قرآن کریم به معرفت خدای متعال دست یابد.
البته شناخت خداوند منان با آیات انفسی مفیدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است. بنابراین اندیشیدن در آیات آفاقی و انفسی به شناخت خداوند منتهی میشود و این نیز به نوبة خود راهنمای انسان به سوی حق و شریعت الهی خواهد بود.
این راه که در کتاب شریف توحید مفضل پی گیری شده است بهترین راه خدا شناسی برای مبتدیان است. دوم شناخت خداوند از طریق عقل است. نیرویی که بیشتر عمل کردش محاسبه و درک وجودات وصفی و صفات الهی است. این روش طریق خواص از مردم میباشد، کسانی که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینی او در خلقت، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خدای تعالی می پردازند.
سوم شناخت خداوند لطیف از طریق رؤیت و ابزار دل میباشد که طریق اولیاء است و همگان را به آن راه نیست مگر مسیری که به عنوان سیر و سلوک ترسیم شده طی نمایند, یعنی از طریق طبیعت و شناخت آفاقی و انفسی به عقل و استدلال عقلی راه یابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالی شوند.
این سخن مولای عارفان علی(ع) و همچنین اهل معرفت است که گفته اند: من در همه چیز خدا را می بینم. خدای واقعی همان است که در همه چیز ظهور دارد و نهایت عرفان اهل معرفت هم همین است که خدا را در همه چیز ببینند. از دیدگاه عرفان خدای تعالی همان متن وجود و هستی است و هر چه که غیر ذات هستی وجود دارد مظاهر او است. مظاهر هم در حقیقت او را نشان می دهند چون ظهور او هستند و اگر انسان دقت کند خداوند را در تمام مظاهر هستی خواهد دید و می توان گفت اشیا در حقیقت آینه هایی هستند که خداوند را نشان می دهند و به قول قرآن کریم آیه ها و نشانه های او هستند.
منتهی باید توجه کنید که اینگونه رویت مخصوص اهل معرفت است و اهل عقل و فلسفه و همچنین اهل تجربه و علم از آن محرومند، مگر اینکه ایشان نیز چنین اعتقاد و کنکاشی را بپذیرند و رو به سوی عرفان و شهود خدای متعال بیاورند.
به بیان دیگر ، انسانها به سه صورت، معرفت حق تعالی را حاصل میکنند. اول تقلید که در این روش خداوند به واسطه حواس و امور قابل احساس شناخته میشود، دوم تحقیق و استدلال که در این روش خداوند به واسطه عقل و برهان شنـاخته میشود و سوم کشف و رویت که در این روش خدای متعال به واسطه مکاشفات درونی، شناخته میشود.
در پایان توجه به یک نکته حایز اهمیت فراوان است و آن اینکه سیر و سلوک دارای دو مرحله است. سیر و سلوک نظری و سیر و سلوک نظری بنابراین در این روش سیر و سلوک نظری انسان که به سوی معرفت نظری خدای متعال است اگر با سیرو سلوک عملی همراه نشود، بی نتیجه و ابتر خواهد بود.
انسان از طریق علم و عمل به کمال می رسد و لازم است این دو سیر همزمان با هم و هماهنگ با هم طی شوند. روش خداشناسی تجربی و خدایابی از طریق رجوع و توجه به طبیعت و خلقت، اولین و همگانی ترین روش خداجوئی است. آنگاه که انسان به آسمان و زمین و آنچه در آنهاست نظر می کند و از فرط هیجان و شگفتی ساعت ها به آن ها خیره می ماند، ناخواسته اقرار می کند به حکمت و دانش و تدبیری که در پس این مناظر شگفت انگیز وجود دارد. و چون دانش و حکمت از آن موجودی عاقل و داناست، به وجود او نیز اعتراف و اذعان می کند. انسان آنگاه که دارای جهان بینی الهی باشد به هر چه نگاه کند خدا را در پس آن حاضر خواهد دید. چه آنگاه که به طبیعت چشم دوخته است و چه آنگاه که با قوانین فیزیکی و شیمیائی حاکم بر طبیعت سر و کار دارد. چرا که انسان فقط کاشف آن قوانین و بینده آن مناظر است نه خالق آنها.
پس جا دارد که از خود بپرسید اینها از کجا آمده اند و چه کسی آنها را آفریده است. کتاب «توحید مفضل» که حضرت امام جعفر صادق (ع) به مفضل املاء کردند و وی نیز گفته های ایشان را به رشته تحریر درآورند، پر است از توجه به خلقت و اندیشیدن در آفرینش الهی.
چرا که یکی از راههای شناخت خداوند تفکر در آثار، مخلوقات و معلولات او و اندیشیدن درباره ظرافت آفرینش آنهاست. روشی که هر فردی را و یا هر مقدار دانش و معلوماتی، به درک و تامل وا می دارد. و در واقع آنکه از دانش بهره بیشتری دارد با دیدن شگفتی های آفرینش بیشتر شگفت زده شده و به فکر می رود.
چند کتاب برای خدا شناسی:
- راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی
- راه شناخت خدا، محمدی ری شهری
- آفریدگار جهان، آیتالله مکارم شیرازى
- خدا را چگونه بشناسیم، آیتالله مکارم شیرازى
- اصول عقاید، استاد محسن قرائتی
- خدا در قرآن، شهید بهشتی
- دوره پنج جلدی مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، استاد شهید مرتضی مطهری(ره)
- توحید، شهید دستغیب شیرازی
- نشان از بىنشانها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 153 - - تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء قم.
فکر گناه:
آیا فکر گناه هم گناه محسوب می شود؟
فکر گناه تا به مرحله عمل نرسیده، اگر چه ممکن است زمینه گناه را فراهم آورد و از این نظر باید به شدت از آن احتراز شود، ولی در عین حال خود آن گناه نیست؛ برخلاف نیت و فکر کار نیک که اگر به وسیله مانعی به مرحله عمل هم نرسد، در نزد خدا به منزله همان عمل خوب شمرده می شود.
گناه گاهی فقهی است و گاهی اخلاقی. منظور از گناه در اینگونه مباحث گناه اخلاقی است نه فقهی. از نظر فقهی عمل انسان است که محکوم به حرمت و یا حلیت است و حکم شرعی بر مانند افکار و اوهام و تمایلات نفسانی جاری نمی شود، بنابراین فکر گناه تا به عمل حرامى منجر نشود، حرام و گناه نیست، ولی در صورتی که فرد بداند اگر به گناه و مناظر شهوت انگیز فکر کند، به ناچار به گناه عملی آلوده خواهد شد و نمی تواند جلوی خود را بگیرد، در این صورت فکر گناه نیز از باب مقدمه حرام، حرام و گناه محسوب خواهد شد.
باید در نظر داشت که شیطان از همین انحرافات کوچک، روزگار انسان را به تباهى مىکشاند. فکر گناه، به خودی خود گناه نیست ولى ممکن است زمینه گناه را فراهم سازد و موجب سلب توفیق گردد، فکر گناه مانند دود می ماند که چیزى را نمىسوزاند ولى در و دیوار را سیاه مىکند.
فکر گناه معلول و نتیجه امور مختلفی است که برخی از آنها ممکن است در اختیار انسان باشد و انسان بتواند جلو آن را بگیرد و آن را کنترل نماید و برخی قابل کنترل نیستند. چشم و زبان و گوش دریچه های ورودی ذهن و فکر و اندیشه انسان است و اگر انسان بر این مرزهای ورودی قلب و فکرش کنترل و نظارت نداشته باشد، کشور دل و فکرش دایما مورد هجوم افکار ناپسند و آلوده واقع می شود و در نهایت قدرت مقاومت اش درهم خواهد شکست و تسلیم شیطان و هوای نفس خواهد شد.
باید توجه داشت که خود فکر و اندیشه گناه گاهی بدون اختیار و ناگهانی به درون خطور می کند، در این صورت نمی توان گفت عمل غیر اختیاری گناه شرعی است، ولی این خطور در واقع نتیجه اهمیت ندادن به عمل چشم و گوش و زبان و کنترل نداشتن بر آنها است. مثلا اگر کسی، مواظبت نماید نگاهش به نامحرم کمتر بیفتد وامور مربوط به غریزه جنسی را کمتر مطالعه کند در این مورد کمتر صحبت نماید و فیلم های آلوده و زننده نبیند، افکار آلوده ای که مربوط به این گونه امور است کمتر به سراغش می آید و زمینه و گرایش به گناه در وجودش کم خواهد شد.
فرقی که میان کار خیر و کار شر هست، این جهت است که اگر انسان تصمیم به کار خیر بگیرد؛ ولی بعد موفق به انجام ان نشود، برایش ثواب می نویسند؛ ولی در کار بد، اگر شما در مرحله تصمیم باشید و خودِ کار صورت نگیرد، به پای شما گناه نوشته نمی شود، و از این جهت نوعی عفو و اغماض وجود دارد.
یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی به دنبال حیات معقو ل است عفت در فکر و اندیشه ، از ثمرات شرم و حیاء ؛ و حیا از نتایج ایمان و از پایه های اصلی دین است.
دور داشت فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه ) گویند
حضرت علی(ع) H}«من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها»{H؛ کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد ، بزهکاری او را به خویش فرا می خواند V}(غررالحکم ، ج 5 ، ص 321){V
آنکه به گناه می اندیشد در واقع همچون کسی است که بر لبه پرتگاه «ارتکاب گناه» قدم می زند، چنین کسی از سقوط ایمن نیست.
اندیشیدن در گناه، اگر چه آتش شعله ور نیست تا خرمن وجود آدمی را بسوزاند، ولی دود و دمی دارد که درون و برون او را سیاه و کدر می سازد.
از دیدگاه ، شرع مقدس ، فکر گناه، تا به عمل حرامی منجر نشود، حرام نیست . در عین حال نباید این مطلب از نظر دور داشته شود که شیطان از همین انحرافات کوچک _ در اندیشه _ بهره جویی سوء می کند و انسان را به تباهی ها می کشاند.
یکی از اصول مهم اخلاقی و روانی این است که اگر آدمی نیت خوب و عفیف داشته باشد، اعمال خوب نیز خواهد داشت و اگر به نیت آلوده گرفتار گردد، به بیرون از آن، رفتارش نیز فاسد و تباه خواهد شد.
اگر می خواهید خوب باشید، خوب بیندیشید اگر می خواهید سخن زشتی بر زبانتان جاری نشود، در ذهنتان را بر زشتی ها و ناشایست ها ببندید و اگر می خواهید درستکار باشد ، درست بیندیشید.
جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می کند که می اندیشد. گفتار و رفتار انسان ، خوب یا بد، میوه های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند پس اگر طالب میوه های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند. مولوی چه نیکو فرموده است :
P}ای برادر! تو همه اندیشه ای {E} مابقی ، خود ، استخوان و ریشه ای{P
P}گر بود اندیشه ات گل، گلشنی{E} ور بود خاری ، تو هیمه گلخنی{P
درمان فکر گناه:
کسى که مىخواهد زمام افکار خویش را به کف گیرد، باید با تمام توان به خودسازى روى آورد و با جدیت این راه را دنبال کند تا تدریجاً به هدف نزدیک گردد.
بخشى از راههاى کنترل فکر عبارت است از:
1. راه دل و عشق: ذهن و فکر انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مىورزد؛ چنان که عاشق آنى از فکر معشوقش بیرون نمىرود. این که مثلاً ما همیشه در نمازهاى خود به یاد دیگر مسائل مىافتیم، به جهت تعلق نفس به آنها و عدم آشنایى با محبوب حقیقى است؛ ولى عاشق دلباخته ذات جمیل على الاطلاق در همه حال به یاد خدا است؛ چنان که گویا همیشه در نماز است. پس باید دل را از تعلق به کثرت پالایید و منزلگه عشق ربوبى ساخت تا اندیشه نیز بدان سوى توجه یابد.
2. ضبط قوه خیال: پرنده لجام گسیخته خیال هر دم بر سرشاخسارى مىنشیند. از این رو، افکار انسان خود ناساخته قرار و آرام ندارد. اگر آدمى با دقت در کنترل خیال بکوشد؛ یعنى همواره از آن مراقبت کند و هر گاه به این سوى و آن سوى گریخت، بلافاصله آن را به امور شریف متوجه گرداند، کم کم رام و مطیع مىگردد.
3. انس دادن ذهن: با داشتن برنامه منظم و پیوسته مىتوان ذهن را به سمتى خاص جهت داد. داشتن برنامههاى منظم همه روزه دعا و قرآن، مطالعه کتاب هایى پیرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه و حداقل روزى یک ساعت شرکت منظم و پیوسته در مجالس دینىدر این مسیر سودمند است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: آداب الصلوه یا پرواز در ملکوت، امام خمینى و مراحل اخلاق در قرآن، آیت الله جوادى آملى.
4- کنترل حواس: گرچه ذهن انسان این توانایی را دارد که حتی بدون استفاده از حواس ظاهری افکاری را تولید کند ولی عمده آن چیزهایی که انسان در مورد آن فکر می کنیم اعم از چیزهای خوب یا بد. داده های حواس ظاهری اوست لذا باید مجاری ورودی ذهن را که همان حواس ظاهری است کنترل کرد؛ یعنی چشم، گوش، زبان و لامسه و... قرآن در این زمینه می فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا؛ و هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دل ها همه مسؤولند» V} (اسراء، آیه 36).{V بنابراین یکی از مهمترین راه های کنترل فکر، کنترل حواس ظاهری است. اگر کسی به چشم چرانی مبتلا شد، یکی از آثار آن این است که باعث به وجود آمدن افکار و خیالات شهوانی می شود و زمینه گناه را فراهم می آورد.
5. ریشه فکر گناه در نیازهای غریزی انسان است. برای اینکه بتوانید واقعا از دست این فکرها خلاص شوید لازم است ازدواج کنید. هیچ درمانی مانند ازدواج شما را از این افکار خلاص نمی کند.
اما از جهت تغییر حالت به طور کاربردی باید نخست زمینه های ورود این گونه افکار را کم کرد به طور مثال اگر هنگام خواب، این گونه افکار هجوم می آورد. وقتی به بستر خواب برویم که خسته باشیم و معده ما سنگین نباشد. البته با وضو بودن و تلاوت «سه قل هو الله و تسبیحات حضرت زهرا(س)» نیز بسیار مؤثر است و اگر با دیدن برخی صحنه ها با گفتگو با برخی افراد این گونه افکار هجوم می آورد. نگاه ها و رفت و آمدهای خود را کنترل کنیم و بعد از خطور این نوع افکار توجه خودمان را به برنامه ریزی زندگی با مسائل درسی و یا یاد امامان و بزرگان معطوف کنیم. رفته رفته این گونه افکار از ما دور می شوند.
برای آگاهی بیشتر ر.ک :
1- فلسفه اخلاق، شهید مطهرى
2- فلسفه اخلاق، استاد مصباح یزدی
3- آداب الصلوه یا پرواز در ملکوت امام خمینی
4- مراحل اخلاق در قرآن , آیت الله جوادی آملی
5- تعلیم و تربیت در اسلام، صص404، 405، 406 و 419.
چله نشینی:
یکی از عواملی که در سلوک و تقرب انسان به خداوند بسیار موثر است، مراقبت چهل روزه از خود است. به این مراقبت اصطلاحا چله نشینی گفته می شود. منظور از چله و چله نشینی، آن است که انسان چهل روز با مراقبت و مواظبت به یاد حق و ذکر و عبادت و توجه به او مشغول باشد و امور غیر ضروری و غیر لازم را که باعث پراکندگی خاطر و تفرقه فکر می گردد و در حد امکان ترک نماید و همه اندیشه و فکرش خداوند و یاد او و اطاعت او باشد به عدد چهل در روایات توجه و عنایت خاصی شده است. در قرآن کریم مدت خلوت حضرت موسی(ع) را در کوه طور با خداوند چهل روز ذکر می کند: «و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشرفتم میقات ربه اربعین لیله» (اعراف، آیه 142).
در روایات آمده است: «من خلص لله اربعین یوما فجر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه؛ هر کس خود را چهل روز برای خداوند خالص و پاک گرداند، خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد (عیون اخبار الرضا(ع) ، ج 2، ص 85). انسان در چهل سالگی به کمال عقل می رسد: «اذا بلغ اربعین سنه فقد بلغ منتهاه» (خصال، ص 545) و خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید: «حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی» (احقاف، آیه 15) . در روایت آمده است: «من قدم اربعین من المؤمنین ثم دعا استجب له؛ هر کس چهل مؤمن را جلو خود قرار دهد و سپس دعا نماید، دعای او مستجاب می گردد» (عده الداعی، 128).
چله نشینی به این معناست که انسان در مدت چهل روز کمال مراقبت و توجه به خداوند را داشته باشد و سعی بلیغ در ترک گناهان و دوری از محرمات الهی داشته باشد و در این مدت با یاد الهی وذکر او و عبادت خالصانه شبستان وجودش را از نور و صفا لبریز سازد و زمینه تابش انوار الهی و درخشش آفتاب فطرت را در درون خویش فراهم آورد.
در روایت داریم که در جریان تولد حضرت زهرای مرضیه(س) به امر الهی جبرئیل(ع) بر پیامبر(ص) نازل گردید و به ایشان گفت: چهل روز از حضرت خدیجه(س) کناره گیرد. حضرت در این مدت روزها روزه دار و شب ها مشغول عبادت بودند تا زمینه برای پیدایش و تولد حضرت فاطمه(س) فراهم گردد. آثار چله نشینی بستگی کامل به زمینه های موجود در انسان و اراده و توجه و همت و اخلاص او دارد که به حسب افراد از شدت و ضعف برخوردار است ولی به هر حال در این مدت، قلب انسان نورانی و با صفا می گردد و مطالب ظریف و عالی معنوی و معارف دین را بهتر و عمیقتر می فهمد و درک می کند و زمینه برای عروج معنوی و تعالی روح انسان فراهم می گردد.
البته انسان باید توجه داشته باشد که به دام انسان های فریبکار و بی بهره از معنویت که ادعای معنویت و درویشی دارند ولی هیچ نصیبی از صفا و معنویت ندارند گرفتار نشود و نیز از زیاده روی و فشار بی مورد و عبادات سنگین و روزه های پی در پی خودداری کرد و بهتر این است برنامه با راهنمایی انسانی راه رفته و پخته و قابل اعتماد صورت گیرد تا در این راه دچار افراط و تفریط نگردد و بار زیادی بر نفس خود بار نکند. تذکر این نکته لازم است که معنای چله نشینی بریدن از مردم و شانه خالی کردن از مسؤولیت های اجتماعی و شرعی و انسانی نمی باشد و مهم این است که انسان در میان اجتماع باشد و از خود مواظبت و مراقبت نماید و بر خود مسلط باشد چون گاهی خدمت به مردم و گشودن گرهی از کار آنها و گرفتن دست انسانی درمانده و بیچاره اثرش از چله نشینی بیشتر و عمیقتر است.
در راه بندگی خدا هیچ عنصری مانند عمل به واجبات الهی و دوری از محرمات نقش آفرین نمی باشد و در سلوک راه بندگی نماز و توجه به آن و اهمیت دادن به آن نقش ویژه ای دارد.
ریشه یابی گناه:
آری خدای متعال در فطرت همگان شناخت نیک و بد را قرار داده و توسط انبیای الهی انسان را از شیطان برحذر داشته است و بسیاری از مومنان نیز به تاثیر منفی شیطان و هوای نفس ایمان دارند، ولی در اثر وجود عواملی نمی توانند آنچنان که باید مقاومت نمایند و دچار لغزش و گناه می شوند.
به صورت خلاصه می توان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از:
1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا وپیامبر و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین اورد.بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی افرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاههای الوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و ایا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود می دهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهشهای نفسانی، اثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به انها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت. عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود انان و خانواده شان هستند. کتاب ایین زندگی(اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی
4. جهل، غفلت و شهوت: کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بىخبر است گناه مىکند همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مىشود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مىدهد و مرتکب گناه مىشود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مىدهد و موجب فراموشى و غفلت مىگردد. کسى که در اثر شهوت، انگیزهاى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مىیابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مىکند و ترجیح مىدهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مىشود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش مىکند و رو به گناه مىآورد.
امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: لا تکن ممن... ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ (1) از آنان مباش... که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مىدارد و توبه را به آینده وا مىگذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مىشود. این سخن امام على نشان مىدهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواستههاى نفسانى به گناه مبتلا مىشوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنجهاى دیندارى و تبعت از شرع را نیز ندارد.
5. وجود رزایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب؛ (2) حرص و خودبینى و حسد، انگیزههایى براى در افتادن به گناهان است.
رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مىخواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشههاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکانپذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مىشود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مىشود و به رابطه انسان و خدا آسیب مىرساند. این رذایل بزرگترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مىگذارند. این تأثیر سوء ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مىکنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عومل بسیار مهم روى آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسى که گناهى را کوچک مىشمارد بر انجام آن گناه جرأت مىیابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمىشود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مىکند و هر بار که آن را مرتکب شو، آخرت خویش را تباهتر مىسازد از این روست که سختترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (3) و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مىشمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مىدهد، بىدلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا: رسول اکرم ( ص ) فرموه اند . حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است . شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود با الذات قرار دادن ممنوع است .
برای فرق حب دنیا وکسب دنیا معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید انسان کدامیک را ترجیح می دهد ؟ اگر دین را پس پشت انداخته دنیا را ترجیح داد معلوم است که این حب ّ دنیا است . مثلا وقت نماز رسید ه ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است پس خیال این به طرف نماز نمی رود .
و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد آنوقتیاد نماز می افتد و می گوید بروم نماز بخوانم . ولی اگر بعد از آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست .
امروزه ما طوری در دنیا ودر حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی ، زهد وتوکل بدای ما بی معنی شده اند حال انکه رسول اکرم ( ص ) می فرماید . مَالِی وَ لِلدُّنیا ؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود : إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَالشَّجَرَهِ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا
مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام کرده وبعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد .
همین طور می فرماید : کُن فِی الدُّنیا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَو عَابِرِ سَبِیل، در دنیا مانند مسافر ورهگذر زندگی کن .
8. عادت های مذموم: گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است:
«قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم... و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ...؛(4) به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند».
کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می آید و به شاخه هایی پرواز می کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
می توان گفت: سر چشمه همه گناهان ، یکی از این صفات چهار گانه است ....
یا تشبه به خدا
یا تشبه به شیطان
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است .
بنابراین علل گناهان یکی از این صفات چهار گانه است = یا صفت ربوبیت ، یا صفت شیطانیت ، یا صفت بهیمیت و یا صفت سبعیت .
1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت و آقایی است مثل تکبر و تفاخر و تجبر و بزرگی و حب مدح و ثناء وحب عزت و بقاء
2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها .
3- گناهانی که مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها .
4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است مثل قتل و غضب و مانند اینها .
اینها ریشه گناهان و منبع آنها است که بعضی از آنها مربوط به قلب میشود و برخی مربوط به اعضاء و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم و دست و پاها است .
بویژه زبان که در روایات اهلبیت (ع) بسیار نکوهش شده است .
پیغمبر اکرم فرمود :کسی که دوری بجوید از شر ، قبقبش و ذبذبش و لقلقش ، از آتش جهنم به دور است .
قبقب یعنی شکم ــــ ذبذب یعنی فرج ــــ لقلق یعنی زبان . امام سجاد میفرماید : زبان بنی آدم هر روز صبح به بقیه أعضاء و جوارح میگوید چگونه صبح کردید ؟ در جواب میگویند ما خوب هستیم اگر تو ما را رها کنی و میگویند بترس از خدا درباره ما ، و او را قسم میدهند و میگویند ثواب . عقاب ما بستگی به تو دارد .
---------
1 -نهجالبلاغه، کلمات قصار، 150.
2 -نهجالبلاغه، کلمات قصار، 371.
3 - همان، کلمات قصار، 348.
4- نور (24)، آیه 30 و 31.
چطور بفهمیم که اعمالمان مقبول خداوند واقع شده است؟
پاسخ: منظور از قبولی اثر بخشی عمل است و مراد از اثر بخشی این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلی دین و انسان در زندگی قرب به خداوند است، بنابراین هر عملی که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملی است که به طور قطع مورد قبول و پذیرش خداوند واقع شده است. معیار کلی این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهای برگرفته از قرآن و سنت معصومین(ع) باشد و اعتبار هر عملی که از انسان سر می زند در هماهنگی با این معیار است.
اگر فردی معیارهای لازم برای اعمال را بشناسد و در هماهنگی اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش مورد قبول و رضای خداوند است.
به صورت اجمالی می توان گفت: شرایط قبولى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از: الف) نیت خالص، ب ) تقوا یعنی انجام واجبات و پرهیز از گناهان، ج ) همراهی عمل با ایمان یقینی د ) رعایت شرایط صحت شرعی عمل ه ) محبت و پیروی از سنت و سیره اهل بیت(ع).
توضیح بیشتر:
قبولی اعمال انسان از نگاه آموزه های اخلاقی اسلام برآیند رعایت دو چیز است.
یک. حسن فعلی: به معنای صحیح انجام شدن عمل است به گونه ای که خود عمل صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعی به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
دو. حسن فاعلی: به معنای عمل به اقتضای ایمان و با انگیزه الهی و قصد قربت انجام شود. قرآن مىفرماید: «مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیّبة»: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزهاى حیات مىبخشیم، (سوره نحل، آیه 97) . یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، «حُسن فعلى» به نام عمل صالح(انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» به نام مؤمن بودن (یعنی نیت داشتن و برای خدا انجام دادن کار).
بنابراین نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولی اعمال است و در بسیاری از روایات آمده که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش می دهد و در حقیقت بار ارزشی و اثر گذاری عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که نیت المومن خیر من عمله. نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نوری از قرب الهی پیدا می شود و نزدیکی صورت می گیرد و حتی گاهی موفق به عمل هم نمی شود ولی همان نیت اثر خود را می گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشتری حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسی که برای رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام می دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت برای نزدیکی به خدا این کارها را انجام می دهد و مرتبه ای از نیت قرب هم همین است, ولی کسی که تنها برای خوشنودی خدا و جلب محبت الهی و از روی عشق خدا را عبادت می کند از مرتبه ای فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود. نیّت جان عمل است.
اینکه میگویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا میآورم «قربه إلی الله». بلکه نیت؛ یعنی قصد؛ یعنی مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنی است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید ، با پرستش هستی به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خدای متعال نزدیک گردد.
ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک می شویم و در درجه بعد با عمل. نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحی است که به سمت خدا پرواز میکند؛ همان نیتی که از عمل برتر است. از این رو گفتهاند خدای سبحان را با نیّت های صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت دارای درجاتی است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفی نفس انسان دارای سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادتکنندگان به سه گروه تقسیم میشوند: گروهی خدای سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت میکنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را برای رسیدن به بهشت و نعمتهای آن عبادت میکنند؛ این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط برای محبت و دوستی نسبت به آن ذات متعالی عبادت میکنند؛ این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است. V}(نهج البلاغه، حکمت 237).{V همه این عبادتها صحیح است؛ ولی مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست.
پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است؛ چون حیات و زندگی عمل به نیت بستگی دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبی گوناگون دارد. آیة الله جوادی آملی، حکمت عبادات
نشانه های پذیرش اعمال:
عملی که مورد قبول خداوند است دارای نشانه هایی است مثل:
1. هرگاه انسان موفق به عمل نیکی شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگری می گردد که در اصطلاح به آن توفیق می گویند، یعنی هر عمل خیری توفیق اعمال خیر دیگری را نصیب انسان می کند.
2. حالت خوش معنوی و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونی و باطنی به سوی کارهای خیر و صالح از نشانه های دیگر قبولی اعمال و کسب رضا و خشنودی الهی است.
البته باید توجه داشت اولیای خاص خداوند و بندگان مقرب و برجسته او در عین حال که تمام سعی و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعی و الهی خود دارند ولی همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و می ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد.
این حالی ویژه آنها است و از معرفت عمیق وجامع آنها سرچشمه می گیرد و به معنای کوتاهی در انجام وظیفه و یا بدگمانی به خداوند و سوء ظن به او و یا تردید در عدالت او نمی باشد، بلکه وقتی انسان عظمت خداوند متعال را بشناسد و نسبت به قدرت و علم و وجود بی کران و غیرمتناهی او شناخت پیدا کرد و از طرفی به کوچکی وحقارت و ضعف و نادانی خود پی برد، اعمال خود را ناقص و ناچیز می دادند و به همین جهت اولیای خداوند و پیشوایان معصوم(ع) به ما آموخته اند که هرگز دلگرم و دلخوش به اعمال خود نباشید و بر آنها تکیه نکنید، بلکه به فضل و لطف و رحمت الهی امیدوار باشید.
اگر خداوند بخواهد با عدالت خود اعمال ما را بررسی کند و مورد سنجش قرار داد، امیدی برای قبولی عمل برای کسی باقی نمی ماند، ولی با توجه به فضل و لطف خداوند و تکیه بر آن جای امیدواری برای قبولی اعمال همواره وجود دارد.
روش توسل:
چگونه به ائمه متوسل شویم؟
پاسخ: «توسل»، در لغت، به معناى تمسک جستن به وسیلهاى براى نیل به مقصود است. در اصطلاح نیز حقیقت توسل به اولیاى الهى، تمسک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است.
در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهاى همنوعان و عباداتى همچون نماز و روزه - که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهى تشریع شده است - مىتوان به انسانهاى پاک و معصوم و وارستهاى که مرضى خداوند و از مقربان درگاه الهىاند، (همچون انبیاى الهى و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع) توسل جست.
هدف زندگی انسان نزدیک شدن به خداوند است و برای این منظور بهترین وسیله ای که وجود دارد، انسان های کامل و معصوم هستند.
حقیقت توسل با حقیقت تشیع بسیار نزدیک است. شیعه، یعنی پیروی از اهل بیت(ع) برای نزدیک شده به خداوند و توسل هم چیزی جز واسطه قرار دادن معصوم و پیروی از آنها برای تقرب به خداوند نیست. در حقیقت توسل به اولیاى الهى، به معناى واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسانهاى پاک و مقرب درگاه الهى و طلب دعاى خیر آنان در حق متوسّلان است.
گفتنى است علت اینکه خداوند به پیامبران و اولیاى الهى، چنین نقشى را داده تا مردم به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، این است که اوّلاً خداوند، با این کار، اولیاى خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار دهد تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیرى از آنان، به طریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیاً از آنجا که اولیاى الهى، انسانهایى مثل خود ما هستند، خیلى زود و راحت مىتوانیم با آنان رابطه عاطفى و نزدیک برقرار مىکنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوهها نزدیک مىکند و ما را در معرض هدایت آنان قرارمىدهد.
روش توسل به معصومین علیهم السلام و دیگر اولیاى الهى نیز این است که هنگام دعا و درخواست از خداوند، خدا را به حق آنان و پاکى آنان بخوانیم. در حقیقت به خداوند عرض کنیم که هر چند ما به سبب گناه و عصیان و نافرمانى، استحقاق نداریم که حاجت و خواسته ما برآورده شود؛ لکن به واسطه علقه و ارتباط معنوى و محبّت و پیروى از اولیاى تو، تو را به حق این آبرومندان درگاهت مىخوانیم که حاجت ما را برآورده سازى.
با توجه به بیان فوق، توسّل نوعى خواندن خدا و دعا کردن است که در آن خدا را به اولیایش مىخوانیم. بله گاهى براى این که آن رابطه و علقه معنوى با اولیاى الهى را - که در اثر پیروى و پیمودن راه و روش و مکتب آنان حاصل مىشود - بیشتر کنیم، اعمال صالحى (همچون حج یا انفاق به مستمندان) را به نیابت از آنان انجام مىدهیم و ثوابش را به روح آنان هدیه مىکنیم یا در مناسبتهاى شادى آنان (مثل میلاد). یا غم و حُزن آنان (مثل ایام شهادت)، با اظهار شادى یا حزن به آنان اظهار علاقه و همراهى مىکنیم.
تمامی زیارات، به خصوص زیارت جامعه کبیره و مانند آن، روش هایی برای توسل به معصومان هستند، در این زمینه خواندن دعای توسل با توجه و حضور قلب توصیه می شود. استمرار در این دعا می تواند آثار معنوی فراوانی داشته باشد.
عرفان و تقرب:
عرفان کاری جز اثبات تقرب و بیان روش تقرب ندارد. عرفان دو قسم است، عرفان نظری و عرفان عملی.
هر دو روش نظری و عملی عرفان در پی اثبات و بیان قرب هستند. موضوع عرفان چه نظری و چه عملی توحید است و توحید حقیقتی جز نزدیک بودن و نزدیک شدن ندارد. عرفان نظری با طرح وحدت و یکپارچگی هستی (وحدت شخصی وجود)، اثبات می کند که تمامی اشیا و انسان آفریده و مظهر وجود حق تعالی است و خدای متعال در ذات و صفات و افعال به مظاهر خود نزدیک است و عرفان عملی در پی تحقق این نزدیکی از ناحیه انسان به خداوند است.
به عبارت دیگر عرفان نظری بیان می کند که چقدر خدا به ما نزدیک است به گونه ای که وجود ما از خدا است و در ظاهر و باطن ما با ذات و صفات و افعال اش، حضور و ظهور دارد (هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن) و عرفان عملی با طرح سه مرحله فنای ذاتی و صفاتی و افعالی در حق تعالی، در پی آشکار و شکوفا نمودن این مظهریت و فعلیت دادن به آن در انسان است.
قرب نظری و عملی:
کاری که ما در آموزه می خواهیم انجام دهیم یکی این است که می خواهیم عناوین و کلمات دینی و عرفانی و اخلاقی را به صورت باردار و معنا دار مطرح کنیم.
ما مشاهده می کنیم که معمولا در کتاب ها از عناوین عرفان نظری و عملی، حکمت نظری و عملی و یا اخلاق نظری و عملی و مانند آن استفاده می شود. به نظر ما این کلمات و عناوین بار مخصوص و معنای خود را ندارد و باید معنادار و جهت دار شود. این کار با جایگزینی کلمه قرب قبل از نظری و عملی انجام می شود.
وقتی می گوییم عرفان نظری، یعنی شناخت نظری خوب این شامل تمامی علوم نظری حتی علوم دانشگاهی نظری می شود و بار مخصوصی ندارد، اما وقتی می گوییم: قرب نظری و عملی، اولا می خواهیم بگوییم ما داریم روش تقرب را بیان می کنیم و علمی را می خواهیم پرورش دهیم که جهت و هدف اش تقرب به خدای متعال است و ثانیا به جنبه های نظری و عملی هم اشاره کرده ایم و نشان داده ایم که از دو طریق باید به خدای متعال تقرب جست، یکی سیر و سلوک نظری و دیگری سیر و سلوک عملی.
عرفان، حکمت، اخلاق و دین تماما برای تقرب به خداوند است و جهت و هدف دیگری ندارد، پس چه بهتر که از همان اول و در عنوان مباحث کاملا این موضوع را به صورت شفاف بیان کنیم تا هر مخاطب و مراجعه کننده ای از همان بدو ورود بداند که می خواهد چکار کند و دارد به سوی چه هدفی می رود و سمت و سوی حرکت اش کجا است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید