بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 119
چه جوری میشه به خدا توکل کرد؟
دوست گرامی برای اینکه بدانید چگونه می توان به خداوند متعال توکل نمود باید به چند نکته توجه داشته باشید .
اول : توکل کردن یعنی چه ؟
روح اسلام توحیدی است و توکل از ارکان توحید و ایمان توحیدی انسان مسلمان است. از روایات استفاده می شود که توحید چهار رکن دارد که عبارت است از: تفویض, توکل, رضا و تسلیم. توکّل اعتماد و اطمینان دل در همه امور بر خدا است، و اینکه انسان از هر قوه و قدرتى بیزارى جسته و فقط بر حول و قوه الهى اعتماد و تکیه نماید و اعتقاد جازم داشته باشد به اینکه در عالم هستى فاعلى جز خدا نیست و هیچ کس را قوه و قدرتى نیست مگر به واسطه او.
پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم تفسیر توکّل را از جبرئیل سؤال کرد، جبرئیل گفت: معناى توکّل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها نا امید بود و اگر بندهاى به این مرتبه از معرفت برسد که جز براى خدا کارى انجام ندهد و جز او به کسى امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسى نداشته باشد، این همان توکل بر خدا است. (بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 68 - ص 138، حدیث 23.)
دوم : نقش و جایگاه توکل در زندگی انسان
مرحوم استاد علامه طباطبایى مىفرماید: «حقیقت مطلب این است که نفوذ اراده و رسیدن به مقصود در عالم مادّه نیازمند به یک سلسله اسباب و عوامل طبیعى و یک سلسله عوامل روحى و نفسانى است. هنگامى که انسان وارد میدان عمل مىشود و کلیه عوامل طبیعى مورد نیاز را آماده مىکند، تنها چیزى که میان او و هدفش فاصله مىاندازد همانا تعدادى از عوامل روحى (از قبیل سستى اراده و تصمیم، ترس، غم و اندوه، شتابزدگى و عدم تعادل، سفاهت و کم تجربگى و بد گمانى نسبت به تأثیر علل و اسباب و امثال آن) است.
در چنین وضعى اگر انسان بر خداوند سبحان توکل داشته باشد ارادهاش قوى و عزمش راسخ مىگردد و موانع و مزاحمات روحى در برابر آن خنثى خواهد شد، زیرا انسان در مقام توکل، با مسبّب الاسباب (که غالب بر همه اسباب است) پیوند مىخورد و با چنین پیوندى دیگر جایى براى نگرانى و تشویش خاطر باقى نمىماند و با قاطعیت با موانع دست و پنجه نرم مىکند تا به مقصود برسد.
علاوه بر این، نکته دیگرى که در مورد توکل موجود است بعد غیبى و ماورایى آن است، یعنى خداوند متعال شخص متوکّل را با امدادهاى غیبى «من حیث لا یحتسب» (از آنجا که به گمانش نمىرسد) مدد مىرساند که این امدادها از حوصله اسباب عادى و طبیعى فراتر و در ردیف ما فوق علل مادّى قرار دارد و ظاهر آیه شریفه«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» 65: 3 (هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت کند) چنین امدادى را نوید مىدهد». آثارى نیز که در احادیث معصومین علیهم السلام در باره توکل آمده مؤیّد کلام استاد است. مثلا امیر مؤمنان علیه السلام مىفرماید: من توکّل على اللّه ذلّت له الصّعاب و تسهّلت علیه الأسباب و تبوّء الخفض و الکرامة.
هر کس بر خدا توکل کند سختیها براى او نرم و آسان و اسباب و وسیلهها برایش فراهم شود و در راحت و وسعت و کرامت جاى گیرد (و زندگىاش به راحتى و آسایش گذرد).
این حدیث و احادیث دیگر به موضوع عوامل روحى که در کلام استاد آمده اشاره دارد و با صراحت دلالت مىکند بر اینکه شخص متوکل بر این گونه عوامل و مشکلات فائق و غالب آید. از این رو، طیره (فال بد) که یکى از خاطرات درونى و عوامل منفى است که در روحیه بسیارى از افراد بازتابهاى منفى ایجاد مىکند و مانع از فعالیت مىگردد در نفوس انسانهاى متوکل اثر نمىگذارد.
رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود: الطّیرة شرک و ما منّا إلا، و لکنّ اللّه یذهبه بالتّوکّل. طیره (فال بد زدن) شرک است و هیچ یک از ما نیست جز اینکه به آن مبتلا است اما خدا به وسیله توکل (شومى) آن را از بین مىبرد. ( نقطههاىآغازدراخلاقعملى ص : 516)
سوم : توکل به معنای مستقل ندانستن اسباب دنیوی است.
نکته اساسى و مهمى که وجود دارد این است که انسان علاوه براینکه بر اساس توکل ، نباید خداوند متعال را به عنوان مسبب الاسباب فراموش کند بلکه وسایل و اسباب دنیوی را پرتویى از ذات احدیت و اراده او بداند اما این مساله را نیز نباید فراموش کند که این عالم، عالم اسباب است و انسان براى ادامه زندگى خود چارهاى ندارد جز اینکه با بکارگیری اسباب و در ارتباط با مردم کارهاى خود را انجام دهد, ولی در عین حال نباید برای وسایل استقلال در تاثیر قایل باشد.
یک روز امیر مؤمنان علیه السلام گروهى از مردم را دید که با برخوردارى از صحّت و سلامت، کار را رها کرده و گوشه مسجد نشستهاند. فرمود: شما چه کسانى هستید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم (و بر خدا توکّل داریم). فرمود: نه بلکه شما متأکّلین هستید (یعنى شما سر بار اجتماعاید و از دسترنج دیگران ارتزاق مىکنید). ( مستدرک الوسائل، ج 2 - ص 289.) توسل به اسباب عادی و در عین حال توجه به اینکه موثر حقیقی و مسبب اسباب خدای متعال است, عین توکل است.
چهارم : راه تحصیل صفت توکّل:
علمای اخلاق برای تحصیل صفت توکل راههایی را پیشنهاد نموده اند که به برخی از آنها اشاره می شود .
1- مطالعه در خصوص صفات خداوند متعال به خصوص صفت توحید که ریشه توکل است.
2- مطالعه و دقت در خصوص آیات و روایاتی که راجع به توکل و آثار و فضایل آن ذکر گردیده است .
3- یاد آوری و تفکر در کیفیت عنایت خداوند نسبت به انسان از بدو خلقت تا پایان عمر به اینکه او را چگونه از نیستی به هستی آورده و خلعت وجود به او پوشانیده، و آنچه را بدان نیازمند بوده براى وى آماده ساخته است، و او به بندگان خود از مادر به فرزند خود مهربانتر است.
4- مطالعه حکایات و داستانهایى که مشتمل بر شگفتیهاى صنع خدا در رساندن روزى به بندگان و دفع بلاها و بدیها از بعضى از ایشان است.
5- در سرگذشت های پیشینیان نظاره کند که خداوند چگونه اموال توانگران را نابود و قدرتمندان را خوار می سازد و چه بسا بندگانى که مال و سرمایهاى نداشتند و خداوند به آسانى به آنها روزى رسانده و آنها را از نهایت ذلت به اوج عزت رسانده ؛ و هر که در این مطالب دقت کند به این نتیجه خواهد رسید که امور به دست قدرت خداوند است، پس باید بر او اتکا و اعتماد نمود. (علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 295)
پنجم : نشانه حصول صفت توکّل در انسان
نشانه حصول توکّل این است که دل انسان مضطرب نشده وآرامش و اطمینان خاطر خود را به سبب از دست دادن منافع دنیوی و یا بوجود آمدن ضررهای دنیایی از دست ندهد. پس اگر سرمایهاش به دزدى رفت یا تجارتش زیان کرد، راضى و خشنود باشد و آرامش و اطمینان خاطر وى متزلزل نگردد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید