بازدید امروز : 259
بازدید دیروز : 141
جرقه بیداری:
آشنایی دارم که تا به حال ندیده بودم درباره مسایل فلسفی از من چیزی سوال کنه. ایشون معمولا توی لاک خودش بود و درباره کلیات زندگی چیزی سوال نمی کرد. حرف هاش بیشتر درباره خود زندگی بود و اینکه چی داریم و چی نداریم و چیکار باید بکنیم و چی بخریم و از این جور حرف هایی که معمولا مردم عادی می زنند و بهش فکر می کنند.
چند روز پیش دیدم کمی حالش تغییر کرده و توی فکر رفته، بهش گفتم توی فکری! چی شده؟ گفت مدتی است که حالم خوب نیست، سوالات تازه ای برام پیدا شده که فکرم رو سخت به خودش مشغول کرده. چند وقته فکر می کنم ما برای چی زندگی می کنیم؟ هدف زندگی چیه؟ آخرش چی می شه؟ چیکار باید بکنیم؟ خیلی از کارهایی که مردم می کنند به نظرم پوچ و بی معنا می یاد.
من که یکه خورده بودم و قبلا فکر نمی کردم این آشنای ما با توجه به زندگی کاملا عادی ای که داشت، روزی از این جور حرف ها بزند، بهش گفتم: به به، به به. آشنای ما تعجب کرد و گفت: من می گم حالم خوب نیست، شما عوض اینکه کمکم کنی، از این حالت خوشحال شدی؟ من بهش گفتم: خوب می دونی این حالتی که در تو شکوفا شده، در حقیقت جرقه ای از بیداری است. تو داری حیات تازه ای پیدا می کنی. پیدا شدن این سوالات برای هر کس، در حکم تولد دوباره است.
تو تا بحال فقط از زندگی طبیعی صحبت می کردی، به خوردن و خوابیدن و پز دادن و مال و ثروت فکر می کردی، ولی امروز حرف های تازه ای ازت می شنوم. این سوالات نشون می ده که در تو داره حیات عقلانی پیدا می شه. تو داری زنده تر می شوی.
برای حرکت در مسیر کمال اولین چیزی که باید در انسان پیدا بشه به قول علمای اخلاق یقظه است. تا کسی از خواب غفلت دنیا بیدار نشه نمی تونه حرکت کنه. اولین منزل سلوک عرفانی یقظه است و خوب یقظه یعنی همین!
سوال های فلسفی و اساسی زندگی نقش مهمی در یقظه و بیداری انسان دارند و انسان های کامل همه از همین جا شروع کرده اند. وقتی می بینید که براتون این سوالات پیدا شده یا شخص دیگری داره این سوال ها رو مطرح می کنه، این علامت خوبیه برای اینکه بفهمیم داره از خواب بیدار می شه. داره انگیزه هاش برای حرکت جون می گیره. این خیلی حالت خوبیه.
بهش گفتم خیال می کنی من که قبلا شغل خوبی داشتم و درآمد خوبی هم داشتم، برای چی طلبه شدم. خوب همین سوال ها بود که باعث شد من کار و زندگی ام رو رها کنم و آینهمه سختی رو برای خودم هموار کنم و برم طلبه بشم. خیلی ها برای یافتن پاسخ این سوال ها است که طلبه می شوند. این بهترین انگیزه برای طلبگی است. خوب البته بعضی ها هم هستند که طلبه می شوند، چون کاری گیرشون نیومده و یا می خواهند سربازی نروند و از این جور انگیزه ها، این گروه طلبه های خوبی نمی شن، مگه خدا کمکشون کنه و توی راه بیدار بشوند و در مسیر صحیح زندگی و طلبگی قرار بگیرند.
در روایتی از معصومین(ع) است که فرموده اند: رحم الله امرءا عرف من این و فی این و الی این. خدای رحمت کند کسی را که بداند چه کسی او را آفریده، در کجا زندگی می کند و به سوی چه سرانجامی در حال حرکت است.
این روایت به همین سوالات اساسی زندگی اشاره می کند که برای بیدار شدن و حرکت کردن نقش اساسی را دارند.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم .
که چرا غافل از احوال خویش تنم.
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود.
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم.
کمال انسان از طریق زندگی عرفانی تامین می شه، ولی اگر کسی بخواد به این نوع زندگی برسه و درش موفق بشه، باید از حیات معقول انسانی عبور کنه. باید اول عقل خودش رو تکمیل کنه، به پاسخ سوالات اساسی زندگی برسه و بینش پیدا بکنه و بعد با یک بیداری و آگاهی کامل به سوی حیات عرفانی و تقویت عشق و محبت و عبودیت حرکت کنه!
حیات عقلی باعث بیداری کامل انسان می شه و او را آماده می کنه تا در مسیر حیات عرفانی قدم برداره و هویت الهی خودش رو زنده کنه و به کمال حقیقی ای که خداوند برای همین او رو آفریده، برسه!
مشکل بزرگی که انسان در ابتدای مسیر زندگی داره، عادت کردن به حیات طبیعی و غفلت از زندگی های برتری است که باید در درون خودش آنها را احیا کند.
انسان اول خیال می کند که هویت او منحصر به همین هویت بشری است و نمی داند که اگر بخواهد انسان بشود باید حیات معقول پیدا کند و همچنین اگر بخواهد به کمال در انسانیت برسد، باید حیات عرفانی و هویت الهی خویش را بسازد و از طریق عبودیت به خداوند نزدیک شود.
20-1-87
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید