بازدید امروز : 59
بازدید دیروز : 141
سوال: می خواهم خودسازی کنم و به مقامات اولیا برسم ولی گاهی احساس می کنم که نمی تونم ادامه بدم چیکار کنم؟
پاسخ: مشکل اصلی شما ضعف اراده و عزم در مسیر خودسازی است. در این زمینه لازم است بدانید اراده مجموعه ای از خواستن و توانستن است. انسان خواسته های متعالی فراوانی دارد، اما اگر نتواند در مسیر تحقق آن خواسته ها حرکت کند، نمی توان او را صاحب اراده دانست. انسان با اراده کسی است که می خواهد و می تواند به خواسته خود جامعه عمل بپوشاند و در مقابل انسان بی اراده، اگر چه می خواهد، ولی نمی تواند خواسته های خود را عملیاتی نماید.
در مسیر زندگی و خودسازی بسیاری از افراد با ناتوانایی های فراوانی مواجه می شوند، به این معنا که می خواهند کارهای فراوانی را انجام دهند، ولی عملا موفق نمی شود، این موارد همگی معلول ضعف اراده است. در مقابل رمز موفقیت انسان های بزرگ، در تمام عرصه های زندگی در قوت اراده آنها نهفته است.
هر کس به اندازه نیروی اراده اش پیشرفت می کند و می تواند در مسیر تکامل و سعادت خود گام بردارد. انسان های با اراده هم در زندگی شخصی خود موفق عمل می کنند و هم در جامعه به عنوان یک فرد تاثیر گذار و موفق مطرح می شوند. در حالی که انسان های بی اراده، افرادی ناتوان، عقب مانده، بی تحرک، شکست خورده، ناامید و ناموفق ظاهر می شوند و عملا نمی توانند در زندگی و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارند.
مایه اصلی قوت اراده انسان، آگاهی، آزادی، ایمان و عشق است. آگاهی و آزادی (اختیار) دو ویژگی اصلی انسان است که او را از سایر جانداران متمایز می سازد و ایمان و عشق برخواسته از اختیار به او توانایی های خاص می دهد و او را شایسته خلافت خدا در زمین می کند.
موفقیت انسان در زندگی مادی و معنوی، در گرو اراده قوی او است و آدم های ضعیف الاراده، اسیر و شرطی شده، نمی توانند به اهداف خود در زندگی برسند.
ایمان و عشق موتور حرکت انسان به سوی کمال است و هیچ نیرویی به مانند ایمان و عشق به انسان در این مسیر انگیزه نمی دهد و اراده انسان را تقویت نمی کند.
شما می خواهید تحصیل کنید، خانواده تشکیل بدهید، ثروتمند شوید، به دستورات دینی عمل کنید، عبادت کنید، به مردم خدمت کنید، خود را بسازید و به کمال برسید، تمام کارهای مثبتی که می خواهید انجام دهید، به اراده قوی و آزاد و همچنین باور عمیق و عشق و انگیزه قوی نیاز دارد.
اگر انسان اسیر هوا و هوس، عادت های بد، دلبستگی های دنیوی و مذموم، وابستگی های مزاحم، گناه و نافرمانی، سنت های غلط، دوستان ناباب، اعتیاد به مواد مخدر، مدگرایی و تنوع طلبی افراطی، پرخوری، پرخوابی، پرگویی، راحت طلبی، رفاه خواهی زیاد و مانند آن باشد، هرگز نمی تواند در زندگی خود به عنوان یک انسان با اراده و شاخص بدرخشد و در عرصه خودسازی، عبادت و خدمت به خلق موفق عمل کند.
برای تقویت اراده ابتدا باید مبادی آن را تقویت کرد و سپس اموری که مانع عملکرد انسان می شود را برطرف نمود. بنابراین تقویت اراده از دو راه ممکن می شود:
تقویت مبادی اراده: مبادی اراده، همانگونه که در آثار فلسفی بدان اشاره شده است عبارت است از: علم و آگاهی، تصدیق فایده، شوق، شوق تشدید شده، عزم و تصمیم قاطع . این مبادی در نهایت منتهی به اقدام عملی و اراده می شود.
انسان وقتی چیزی را می شناسد و به منافع آن و تاثیری که در جهت خوشبختی و سعادت او دارد، پی می برد، اشتیاق و علاقه پیدا می کند که آن را بدست آورد. این شوق با شناخت بیشتر نسبت به آن چیز، افزون تر می شود تا جایی که عاشق آن می شود ، عزم خود را جزم می کند تا بدان دست یابد و تصمیم می گیرد برای رسیدن به آن عملا حرکت کند و تلاش و سرمایه گذاری نماید.
1. غفلت زدایی: بزرگترین مشکل انسان در این مسیر غفلت است. به همین خاطر گفته می شود که اولین مرحله در خودسازی به تعبیر اصحاب سیرو سلوک «یقظه و بیدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خویش» مىباشد. پس از آن مىبایست انسان عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد که همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد، چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مىدارد و هر سخنى که مىگوید و هر برنامهاى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مىباشد یا نه والا از آن صرف نظر نماید.
در حدیثى آمده است: «کمال در این است که انسان خواستههایش را در مسیر الهى قرار دهد و نیرویش را در جهت رضایت حضرتش صرف کند».
در این مسیر نقطه شروع با سلوک نظری و کسب معرفت و شناخت است ولی در کنار آن باید به عمل و عبادت پرداخت و اراده را نیز تقویت نمود.
در این راستا انسان باید آگاهى و معارف خویش را با مطالعات دینى در بعد عقاید، اخلاق، احکام و دستورات الهى افزون سازد، تا با بیداری و بصیرت و شناخت و آگاهى در راه خداوند قدم نهد و در صراط مستقیم گام بردارد. چه این که بدون آن انسان دچار قشرىگرى، درویشمآبى و صوفى مسلکى خواهد شد.
اصلی ترین آگاهی هایی که انسان زمینه بیداری انسان را فراهم می کند و عزم و اراده انسان را تقویت خواهد کرد عبارت است از:
1- شناخت ذات هستی به عنوان پدید آورنده و ظاهر کننده انسان و جهان.
2- شناخت انسان به عنوان کاملترین مظهر خداوند و پدیده ای که در او استعداد خلافت الهی نهاده شده است و جانشین خدا در زمین است.
3- شناخت دین و رابطه میان انسان با خداوند. این رابطه بر اساس ظهور تعریف می شود ، یعنی انسان مظهر خدا است و کمال او هم در همین مظهریت و تقویت آن است . انسان به هر مقدار که استعداد های الهی خویش را شکوفا می نماید، به خدا نزدیک تر می شود و به هر مقدار که به خدا نزدیک می شود از کمال و سعادت بیشتری برخوردار خواهد شد.
4- شناخت معاد و رستاخیز و اینکه انسان بعد از مرگ از این دنیا به عالم دیگری منتقل می شود و در قیامت دوباره زنده خواهد شد و به نتیجه اعمال و رفتار خود در دنیا خواهد رسید. مجموعه این آگاهی ها زمینه بیداری و یقظه را در سالک ایجاد می کند و به او انگیزه و اراده ای قوی برای حرکت خواهد داد.
2- هدفداری: مهمترین عامل آگاهی بخش و بیدار کننده انسان، شناخت عمیق هدف زندگی است که در تقویت اراده انسان نیز اهمیت فوق العاده ای دارد. از آموزه های دینی استفاده می شود که هدف زندگی انسان چیزی جز خداشناسی و خداپرستی و رسیدن به قرب خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین (سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که دستورهاى دین را مخلصانه براى خدا انجام دهند; یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى الهی است. خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال کاری در این دنیا نداریم و چون عبادت با هدف قربت و نزدیکی به خداوند انجام می شود، می توان گفت ما جز نزدیک شدن به خداوند در این دنیا کاری نداریم.
چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند.
دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد. البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز می رسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا، یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او توجیه می شود.
تنها از این طریق است که به راستی استعداد هایمان شکوفا می شود و توانایی های نهفته در وجودمان به منصه ظهور می رسد و به کمال و سعادت می رسیم. البته مفهوم و حقیقت عبادت بسیار فراگیر است و شامل تمام فعالیت های انسان در زندگی می شود. حتی خوردن و خوابیدن و ازدواج انسان بیرون از حیطه عبادت و پرستش خداوند نیست.
3. رفع موانع و کسب آزادی معنوی: اقدام عملی برای رسیدن به خودساختگی و کمال، در صورتی موفقیت آمیز خواهد بود که طالب کمال، با کسب آزادی معنوی، موانع راه را از سر راه خود برطرف و قدرت رسیدن به آن را در خویش ایجاد نموده باشد. پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود، عامل مهمی برای تقویت اراده محسوب می شود.
4- برنامه ریزه و بهره وری: نکته دیگری که در زمینه تقویت اراده وجود دارد این است که انسان توجه کند زندگی و سرمایه عمر برای انسان نعمتی بی بدیل و فرصتی بی نظیر است که اگر از دست برود هرگز قابل بازگشت نیست. ما باید برای ثانیه های عمرمان حساس باشیم و آن را مفت و رایگان از دست ندهیم. بخش هایی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل جوانی و دوران تحصیل، اهمیت بیشتری دارد. زیرا آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است. به همین جهت ما به سؤال شما که حاکی از حساسیتتان به این موضوع است ارج می نهیم و نشانه هوشیاری و توجه شما می دانیم گرچه بسیاری از افراد از این موضوع غافلند و دنبال این هستند که هر طور شده وقت خود را بگذرانند و روزشان را شب کنند.
اولین قدم برای استفاده بهینه از فرصت و اوقات فراغت، داشتن یک برنامه کارآمد و درست است. زیرا از یک سو به ما شیوه صحیح به کار گرفتن فرصتها را مىآموزد و از سوى دیگر با نیل به هدفهاى کوتاه مدت و میان مدت، رضایت خاطرمان را فراهم مىسازد. آنچه گفته شد از محتوای برنامه برگرفته از حدیثی است از امام کاظم(ع) که می فرمایند بکوشید برنامه و ساعت زندگی خود را در چهار بخش تنظیم کنید:
1- بخشی را به مناجات.
2- بخشی را به کسب معاش و روزی.
3- بخشی را نیز به معاشرت با برادران دینی مخلص و مورد وثوق که عیب شما را می نمایانند، اختصاص دهید.
4- بخشی را نیز به تفریح بپردازید.
برنامهریزى مناسب مشروط به تحقق موارد زیر است:
1. هدفهاى ما مشخص شود و این که هدف اصلى ما چیست؟
2. نیازهاى ما کدامند؟ به عنوان مثال در یک مقطع مشخصى، علاوه بر متن درسى، چه کتابهایى را بخوانیم تا تسلّط بر آنها پیدا کنیم.
3. فرصتها و اوقاتى که باید صرف تحقق اهداف برنامه شود چه میزانى است؟
4. چه روشى، مطلوبترین شیوه براى دستیابى به اهداف مورد نظر مىباشد؟
5. در مرحله اجرا نیازمند به چه ابزار و کاربرد چه وسایلى هستیم.
6. پس از اجرا به ارزیابى فعالیتهاى انجام شده بپردازیم تا میزان دسترسى به اهداف مشخص شود و میزان عدم موفقیت در رسیدن به برنامه را نیز معلوم نماییم. این مرحله که تحت عنوان باز خورد (فیدبک) نامیده مىشود، فرصتى به ما مىبخشد تا بتوانیم عوامل ناکامى احتمالى را نیز بشناسیم و از بروز مجدد آن در برنامه مورد نظر پیشگیرى نماییم.
نکته اصلی؛ آن کسی که احساس می کند دچار خسران و ضرر شده است اگر دائم به فکر این نکته و زیان خود باشد از همان لحظه و زمان در ضرر و زیان قرار گرفته و نتوانسته آن لحظه و زمان را در مسیر و هدف غایی خود قرار دهد لذا اینگونه افکار خود یک فکر بازدارنده و شیطانی محسوب می شوند که فرد را از همان حداقلها و حرکت آهسته هم باز می دارد. در بعضی اوقات هست که این حالتها پدید می آید و شخص احساس خستگی و فرسودگی و گاهی هم احساس کم توفیقی و یأس می کند؛ این حالت را نباید فقط مختص به خود بدانیم بلکه ممکن است این حالت در بسیاری افراد بوجود آید.
انسان حالات گوناگونی دارد در نهج البلاغه از امیرالمومنین ( ع ) نقل شده : ان للقلوب شهوه واقبالا وادبارا(حکمت312 و 193) بنابراین قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنویات دارد و گاه پشت می کند . در این رابطه فرموده اند :
در هنگام اقبال دل، به مستحبات و مندوبات بپردازید و در صورت ادبار به واجبات اکتفاکنید. البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن واهل بیت ( ع ) انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در می آید. آن گاه است که درهمه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمی تواند او را ازمحبوب حقیقی باز دارد.
رسیدن به مقامات معنوی و اولیاء الهی با صبر و مجاهده دائم و مستمر امکان پذیر می باشد. بعد از تلاش و مجاهده ای کوتاه نباید توقع داشت که به مقامات عالی معنوی برسیم.
هر کاری اقتضایی دارد و شرایط خودش را طلب می کند اگر ما بخواهیم توقع غیر معقول از نوع و مقدار تلاشمان داشته باشیم به ناامیدی و یأس مبتلا می گردیم و دائم دچار غصه و نگرانی می شویم که ما از راه و هدف آرمانی و غایی خود باز مانده ایم و این عاملی برای بازماندن از سیر الی الله ما خواهد شد.
شما با برنامه ریزی و انجام صحیح واجبات و ترک محرمات و کسب فضائل اخلاقی و معنوی و عمل به دستورات دینی میتوانید از عاقبت بخیری و تضمین بهشت و تقرب به خداوند اطمینان کسب کنید و بدانید که شما از اهالی دینداران محسوب می شود و خداوند در راه سلوک الی الله شما را یاری خواهد نمود.
در مقدمه عرض می کنیم که هدف زندگی چیزی جز قرب به خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء(سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که خداوند را مخلصانه عبادت کنند، یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى الهی است.
خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال و قرب به او کاری در این دنیا نداریم. چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند. دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد.
البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز می رسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا، یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او توجیه می شود.
منتهی نکته ای که باید دقت شود این است که موفقیت در این مسیر در صورتی است که انسان بداند قبل از مرحله و عرصه عبادت دو عرصه دیگر وجود دارد که موفقیت در آنها تضمین کننده این عرصه است.
بر این اساس می توان گفت: انسان دارای چند بعد وجودی مهم است که خودسازی شامل تمامی این ابعاد می شود. بعد شناختی، بعد اخلاقی و بعد عرفانی. بنابراین مهمترین عرصه هایی که در خودسازی و پی ریزی ساختمان وجودی انسان مومن و سالم دخالت دارند عبارتند از:
1- عرصه شناخت. شامل شناخت های اساسی زندگی و دین
2- عرصه اخلاق: شامل اصلاح صفات درونی و رفتار اخلاقی فردی و اجتماعی.
3- عرصه معنویت: شامل دین داری، اطاعت، عبادت خداوند.
عرصه های یاد شده اگر چه عملا در عرض هم طی می شوند، ولی دارای نوعی تقدم و تاخر رتبی نیز هستند که سیستم علمی و کاملی را برای ساخت انسان و همچنین جامعه انسانی ارایه می دهد. انسان قبل از هر چیز به آگاهی و بیداری نیاز دارد، بنابراین عرصه بیداری قبل از هر گونه حرکتی لازم است، بعد از آگاه و بیدار شدن، باید انسان خویش را از قید و بندها آزاد و خود را به صفات پسندیده بیاراید، تا بتواند در عرصه عبادت موفق باشد و به کمال دست یابد.
بنابراین شما باید ملاحظه کنید اگر مراحل ساخت خود را به طور سازمان یافته و مرتب طی نکرده اید نواقصی را که به نظر می رسد جبران کنید, انشاالله به حیات طیبه، سالم و آرامی دست خواهید یافت.
برای تحقق این منظور پیشنهاد می کنیم ابتدا روی شخصیت خودتان یک بازنگری داشته باشید (خودشناسی) و بعد برنامه ای را برای بازسازی خود (خودسازی) تنظیم نمایید و با تمام نیرو آن را در زندگی خودتان عملی کنید و در این مسیر از عالمان اخلاقی و اهل راه هم استفاده کنید.
برای این منظور طی کردن مسیر زیر ضرورت دارد:
1- سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری شما می شود. در این زمینه شرکت در جلسات مذهبی و استماع سخنرانی ها و مواعظ و همچنین تلاوت مداوم قرآن کریم و خواندن روایات اسلامی و شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخیز نیز بسیار مفید است.
2- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود.
3- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
5- تفکر شخصی در سوال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی.
6- انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوی و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پایبندی به احکام دینی .
7- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع حالات انسان دارای ثبات خواهد بود و دگرگونی ها و تحولات سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.
نیاز به تعریف:
برای بحث کردن درباره هر موضوعی، ابتدا باید با تعریف آن آشنا شویم. بحث تعریف از نظر منطقی اهمیت بسیاری دارد، تا تعریف خودسازی روشن نشود و در فضای بحث قرار نگیریم، هیچگونه فعالیتی امکان پذیر نیست و حتی اساتید فن و راهنمایان طریق، نیز نمی توانند به صورت شفاف راهبرد، راهکار، عرصه ها و روش خودسازی را بیان نمایند. برای طالبان سلوک و خودسازی نیز این امکان وجود ندارد که به صورت آگاهانه در مسیر روشن خودسازی قرار بگیرند.
هر تعریفی باید بر اساس رهنمود جامعی تنظیم شده و بیان گر نوعی تفکر صحیح، عالمانه، عقل پسند، فطرت محور، شریعت مدار و منطبق با رهنمودهای قرآن کریم و سیره و سنت چهارده معصوم( ع) باشد و از منطق قابل فهمی نسبت به مراحل و ابعاد رشد انسان نیز برخوردار باشد، زیرا در غیر این صورت قابل قبول، کارآمد و راهگشا نخواهد بود
تعریف خودسازی:
بدون شک خودسازی نوعی فعالیت برای تغییر وضعیت انسانی به سوی تعالی است. اما اینکه چگونه فعالیتی است و با چه قلمرویی, این بستگی به تعریف ما از هدف آن دارد.
در بحث هدف اگر گفته شد که هدف خودسازی, در راستای هدف زندگی و دین داری, نزدیک شدن به خداوند است, کما اینکه همینطور هم هست و دین از ما خواسته که تمامی فعالیت های خود را با انگیزه و نیت تقرب به خداوند انجام دهیم
در نتیجه آشنایی با هدف, اکنون تکلیف ما در بحث خودسازی و تعریف آن تا حدود زیادی روشن می شود, یعنی می دانیم هر کاری که به نحوی ما را به این هدف می رساند, فعالیتی خودسازانه محسوب می شود.
بنابراین در تعریف خودسازی می توان گفت: به مجموعه تمامی فعالیت های نظام مندی که ما را در راستای نزدیک شدن به خداوند قرار می دهد, خودسازی گفته می شود.
البته در کتاب های اخلاقی تعریف های فراوانی از خودسازی وجود دارد که خوب است به برخی از آنها اشاره کنیم. در کتاب به سوی خودسازی آمده است:
1- خودسازی به معنای مجموعه ای از فعالیت های شناختی، قلبی، ارادی و اجتماعی ای نظام مند و هماهنگ است که کمال شناخته شده برای «خود» را پدید میآورد.
2- منظور از خود سازی و به طور کلی پرداختن به خویش، شکل دادن و جهت بخشی به فعالیت های حیاتی و تصحیح و تقویت انگیزه ها ، در نظر گرفتن مقصد نهایی و سو گیری فعالیتها برای قرب به خداوند است. (به سوی خوسازی, ص 21)
3- خودسازى به معناى شناخت معارف ایجاد ملکات و انجام افعالى است که کمال شناخته شده براى خود را پدید مىآورند.
بررسی:
تعریف اول و سوم خوب است, ولی در آنها به صورت شفاف, کمال خود, توضیح داده نشده است, اما در تعریف دوم این نقیصه وجود ندارد و در آن به صراحت سوگیری فعالیت ها برای قرب به خداوند آمده است.
تعریف مصداقی:
این تعریف ها در هر صورت مفهومی است و ما باید از نظر مصداقی نیز موضوع را بررسی کنیم تا به تعریف روشن تری از خودسازی برسیم وگرنه به نظر می رسد صرف تعریف مفهومی راهگشا نباشد.
اگر به صورت مصداقی بخواهیم به تعریف خودسازی برسیم, باید با جامع نگری خاصی به تمامی فعالیت هایی بنگریم که ما را در راستای این هدف, یعنی قرب الهی قرار می دهند.
مثلا اگر فعالیت های علمی و آگاهانه , مانند سیر مطالعات دینی, تفکر و تعقل در حوزه های خاصی انسان را به خداوند نزدیک می کند, به طور قطع این گونه فعالیت ها در مسیر خودسازی قرار می گیرد.
همچنین در صورتی که مباحث مربوط به تزکیه نفس و اصلاح صفات و ملکات نفسانی, کسب آزادی معنوی, عبادت و معنویت و اخلاق اجتماعی کارکرد قربی داشته باشند, باید تمامی این رفتار را خودسازانه بنامیم و سیستیم جامعی برای خودسازی تعریف کنیم که شامل تمامی این رفتار و فعالیت ها بشود.
ایمان به خداوند و انبیای او, ترک گناه, انجام واجبات و مستحبات و تمامی وظایف اجتماعی و فردی انسان به دلیل اینکه باعث رضایت خداوند می شود و در قرب انسان به خداوند اثر دارد, فعالیت های خودسازانه است.
لزوم نگاه سیستمی:
البته می دانیم اینگونه فعالیت ها با وسعت و گستره ای که دارد اگر بخواهد کارایی لازم را برای ساخت انسان داشته باشد, باید به صورت یک سیستم و نظام جامع اخلاقی عرضه شود, وگرنه عرضه آن به صورت کشکولی همانگونه که در برخی آثار اخلاقی مشاهده می شود, قابل استفاده و موثر نخواهد بود.
برای این منظور به نظر می رسد که باید با دسته بندی حوزه های اخلاقی و فعالیت هایی که در راستای قرب الهی هستند, به تدریج به این نگاه سیستمی برسیم.
علم و عمل:
عناصر اصلی این سیستم را می توان شامل دو عنصر علم وعمل دانست. همان که از آن در منابع اخلاقی و عرفانی به سیر و سلوک نظری و عملی تعبیر می شود.
انسان با دو بال علم و عمل به تکامل می رسد و به طور کلی این دو نوع فعالیت انسان را به خدا می رساند, منتهی چون حوزه اینگونه فعالیت های انسان بسیار گسترده است, لازم است در جای خود دقیقا حوزه های علمی و عملی خاصی که انسان را به قرب الهی می رساند, تعریف و تبیین گردد.
اجمالا اشاره می کنیم که در حوزه علمی, مباحث مربوط به معرفت خداوند و در حوزه عملی مبحث مربوط به اطاعت, عبادت خداوند, فعالیت های اصلی انسان در مسیر قرب به خداوند هستند, منتهی در راستای تحقق آنها فعالیت های گسترده دیگری نیز وجود دارد که به انسان در راستای رسیدن به عوامل اصلی کمک می کنند, عواملی که در حقیقت زمینه ساز حرکت انسان در مسیر کمال هستند, مانند فعالیت هایی که در زمینه رفع موانع و کسب آزادی معنوی و تقویت اختیار انجام می شود, و یا اخلاق اجتماعی و مانند آن که در جای خود باید مورد بررسی و تبیین قرار گیرد.
ضرورت خودسازی:
نیاز ضروری انسان به خودسازی امری واضح است، این نیاز در حقیقت همان نیاز به دین است، زیرا هدف اصلی دین انسان سازی در سایه قرب به خداوند است و خودسازی این هدف را تحقق می بخشد.
هدف دین و خودسازی، شکوفایی توانایی ها، رشد، تکامل و عظمت معنوی انسان در راستای نزدیک شدن به خداوند در دنیا و نجات از هلاکت و رسیدن به حیات و سعادت جاودان در آخرت است.
هر انسان خردمندی که به خداوند و جهان آخرت اعتقاد دارد و رستگاری انسان را به درستی عقاید و نیکی اعمال و ملکات اخلاقی می داند، حکم می کند که تلاش برای رستگاری، یگانه کاری است که شایسته است همه زندگی وقف آن شود.
سعادت در دنیا و نجات از عذاب آخرت، جز با خودسازی و تسلط بر خویشتن امکان پذیر نیست. امام صادق(ع) می فرمایند: کسی که هنگام انگیزش و گریزش نفس و در حالت شهوت و خشم، مالک خود است و بر آن تسلط دارد، خداوند بدن او را بر آتش حرام می کند. من ملک نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهی و اذا غضب حرّم الله جسده علی النار. 1
تمام سعادت و شقاوت انسان بستگی به تلاشی دارد که او در این مسیر متحمل می شود. قرآن کریم در ضمن دو آیه بسیار کوتاه، به صورت خیلی صریح و روشن، به این حقیقت اشاره کرده است که رستگاری و زیان کاری، یا به تعبیری پیروزی و شکست انسان در زندگی دنیوی و اخروی، در گرو خودسازی و ترک آن است. قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها. به تحقیق رستگار شد آن کس که نفس را تزکیه کرد و زیان کار شد آن کس که آن را به تباهى کشید.2
حقیقت، سرایى است آراسته هوا و هوس گرد برخاسته
نبینى که هرجا که برخاست گرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد
هیچ کاری در زندگی انسان با ارزش تر از خودسازی نیست. امام محمد باقر(ع) مى فرماید: هیچ برترى و فضیلتى همانند جهاد نیست و هیچ جهادى در قدر و منزلت با جهاد با نفس برابرى ندارد.3
ذکر چند نکته در ضرورت خودسازی:
1. خودسازی، هدف انبیای الهی: بزرگ ترین هدف تمامی ادیان و پیامبران الهی، انسان سازی و گسترش اخلاق انسانی و خودسازى بوده است. بزرگترین مربی اخلاق و نمونه عالی فضایل و زیبایی ها و تجسم کامل اخلاق ربوبی، رسول گرامی اسلام(ص) هدف از بعثت و رسالت اش را به کمال رساندن مکارم و فضایل اخلاقی می داند: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. جز این نیست که من برای کامل کردن مکارم اخلاقی مبعوث شدم.4
در اهمیت تزکیه و تهذیب نفس همین کافی است که خداوند بر بندگان مؤمنش منت نهاده و پیامبری با هدف تزکیه نفوس برای آنها فرستاده است: قرآن مجید مى فرماید: هو الذى بعثت فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه. او است خدایى که به میان مردم امّى [پیامبرى] از خودشان مبعوث داشت تا آیاتش را براى آن ها بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب و حکمتشان بیاموزد. 5
حضرت صادق (ع) در حدیثی نورانی می فرماید: «خداوند متعال پیامبرانش را با مکارم اخلاق بر دیگران امتیاز بخشید. پس هر کس خود را آراسته به فضایل اخلاق یافت، خداوند را بر این نعمت بزرگ شاکر باشد و هر کس خود را از آن بی بهره یافت به درگاه خدا تضرع و زاری کند و آن را از او بخواهد.»
علیرغم بی توجهی هایی که در فرهنگ و مکتب های بشری نسبت به مسأله انسان سازی وجود دارد و غالبا از آموزش و پرورش، تنها به تعلیم و آموزش - آن هم در حوزه ای کاملا محدود – اکتفا می شود، در حوزه دین و به ویژه دین مقدس اسلام نه تنها مسأله اخلاق و سازندگی شخصیت معنوی فراموش نشده، بلکه از اولین و اساسی ترین مسائل به شمار می آید.
2. تضمین کننده رستگاری انسان: وجود آیات متعدد در خصوص خودسازى دلیل محکمى بر ضرورت خودسازى است. در آیه تزکیه که در ابتدای سخن بدان اشاره شد، آمده است: قد افلح من زکیها. یعنی رستگاری و شکوفایی انسان در گرو خودسازی است. و قد خاب من دسیها. دس به معنای مدفون سازی است. این آیه شریفه می خواهد بگوید: اگر کسی به خودسازی اقدام نکند، مانند این است که استعدادهای فراوان انسانی خود را در زیر هواهای نفسانی خود مدفون و پنهان ساخته است، چنین کسی حتما زیان کار خواهد بود. 6
خودفراموشی برآیند فراموشی یاد خدا است و کسی که در این مسیر قرار ندارد، دچار فسق و انحراف عملی از دین خواهد بود. قرآن کریم در مورد نتیجه ترک خودسازی می فرماید: ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آن ها را به خود فراموشی گرفتار کرده . آنها همانا فاسقان اند.7
قرآن کریم با بیانی آشکار به انسان نهیب می زند که، به خودتان بپردازید و به فریاد خودتان برسید: یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ، مراقب خود باشید ، اگر شما در مسیر کمال و خداوند قرار بگیرید، گمراهی کسانی که گمراه شده اند و در این مسیر حرکت نمی کنند ، به شما زیانی نمی رساند . بازگشت همه شما به سوی خداست؛ و شما را از آن چه عمل می کردید ، آگاه می کند .8
چیزی که خدای متعال از بنده خود می خواهد و در آخرت وسیله نجات انسان خواهد شد، قلب سلیم است و سالم سازی قلب از مراحل مهم خودسازی است. یوم لا ینفع مال ولا بنون الا من اتى الله بقلب سلیم روز جزا آن روزى است که مال و فرزندان سودى نمى بخشد و تنها آن کس که با سلامت روانى به نزد خدا آمده باشد این امر به حال او فایده خواهد داشت.9
3. تحقق انسانیت: بدون خودسازی اصل انسانیت انسان با چالش روبرو است، زیرا ویژگی اصلی انسان که او را از سایر حیوانات ممتاز می سازد، ویژگی اختیار و آزادی است و این ویژگی در عرصه خودسازی و تهذیب نفس تحقق می یابد.
خودسازی باعث می شود که انسان در درون خود به تعادل برسد، قوای نفسانی خود را تعدیل کند و خویش تن را از بندها، دلبستگی ها و اسارت دشمنان گوناگون داخلی و خارجی برهاند و و به اختیار و آزادی برسد و مالک خود شود. بدون خودسازی به طور حتم شهوت و غضب بر انسان مستولی می شود و او را به وادی خطرناک حیوانیت و اسارت تن سوق خواهد داد و از سعادت قرب به خداوند دور خواهد نمود.
4. رشد شخصیت: مهمترین نیاز انسان در زندگی که هدف زندگی نیز به حساب می آید، رشد شخصیت است که در سایه خودسازی بدست می آید. زندگی انسان آکنده از حرکت های گوناگون است، ولی حرکت او درجهت خودسازی و رشد شخصیت خود، مهمترین و ثمر بخش ترین حرکتی است که در طول عمر خود انجام می دهد. پیمودن مسیر رشد و عظمت و آشکار شدن توانایی ها و استعدادهای انسان در گرو حرکت جامع و همه جانبه ای به نام خودسازی است؛ بنابراین اگر کسى بخواهد شخصیت متعالى داشته باشد، باید به خودسازى روى آورد و بدون آن آدمی موجودی عقب افتاده و توسعه نیافته قلمداد می شود.
5. پرورش عقل: عقل کانون مدیریت و فرماندهی کشور وجود انسان است. اگر کانون عقل به تسخیر احساس و امیال نفسانی درآید، دست و پاى انسان را مى بندد. در چنین شرایطی قدرت عقل فرومی کاهد و دیگر قادر به مدیریت زندگی انسان نخواهد بود، از این رو براى جلوگیرى از این امر، خودسازى ضرورى است. على(ع) فرموده: طوبی لمن عصی فرعون هواه و اطاع موسی تقواه و عقله. خوشا به حال آن کس که با فرعون هواى نفس خود مبارزه کند و موساى عقل و تقواى خود را اطاعت کند. 10
یکی از مهمترین عرصه های خودسازی عرصه شناخت، حرکت های فکری و محاسبات عقلانی است که باید در انسان تقویت شود، وگرنه تمام زندگی اش با چالش روبرو می شود و توان رشد را از دست می دهد، زیرا تمامی حرکت های سازنده انسان تحت تاثیر شناخت و عقلانیت او قرار دارد و این عرصه، نسبت به سایر عرصه های سازنده، نقش زیر بنایی دارد.
6. زمینه اصلاح جامعه: یکی از ابعاد مهم انسان بعد اجتماعی او است و این بعد از وجود او باید در عرصه جامعه ای رشد کند که صلاحیت پرورش انسان های بزرگ را داشته باشد. برای این منظور جامعه انسانی به اصلاح نیاز دارد و اصلاح جامعه کار انسان های رشید، متعالی و توانمند است و رشد و تعالى انسان بدون خودسازى ممکن نیست. حضرت امام خمینى(ره) در ضرورت خودسازى مى فرماید: ما تا خودمان را اصلاح نکنیم، نمى توانیم کشورمان را اصلاح کنیم.
از ویژگی های بارز مکتب اسلام این است که در آن به سازندگی فردی و تهذیب جان توجه ویژه ای شده است و هرگز به بهانه برخی اصلاحات و رفرم های اجتماعی و یا کوشش در جهت تحقق جامعه ایده آل، فرد به حال خود رها نمی شود و پرورش و سازندگی روح و جان او به باد فراموشی سپرده نمی شود، زیرا:
اولا؛ در بینش اسلامی، فردیت فرد هرگز فدای هیچ امر دیگری نشده و هم تأکید و پافشاری بر روی انسان و به کمال رسیدن او قرار دارد. اصولا امور دیگر از این نظر مورد توجه و نظر تعالیم اسلامی قرار می گیرد که در ساختن شخصیت انسان و رسیدن او به هدف نهایی خلقت، منشأ اثر است.
ثانیا؛ با فرض این که اصلاح نظام اجتماعی خود هدف باشد، ولی باز بنیان هر گونه موفقیت و پیشرفتی در این زمینه در صورت فقدان سازندگی فردی و برخودار نبودن افراد جامعه از فضایل و مکارم اخلاقی، سخت متزلزل و در معرض فرو ریختن است. هر گونه اصلاح اجتماعی وقتی شالوده ای محکم و ثمری شیرین دارد که بر سنگ بنای تهذیب و سازندگی فردی استوار باشد و آحاد اجتماع در پرتو آموزش و تربیت درست و اصولی، از نظام فکری و اخلاقی صحیحی پیروی نمایند و به مراحلی از کمال انسانی و اخلاق الهی راه یافته باشند.
بنابراین، در مکتب دین آغاز امر سازندگی از فرد است و بر اساس تعالیم قرآنی، روز حساب نیز هر کس به تنهایی در پیشگاه عدل الهی حضر شده و از اعمال و کردارش در دنیا مورد بازخواست قرار می گیرد[1]: وکلهم آتیه یوم القیامه فردا 11
7- دشمن زدایی: ما در کشور وجود خود با دو دشمن خارجی و داخلی مواجه هستیم. شیطان و هوای نفس. دشمنانی که صحنه جان انسان را قلمرو تاخت و تاز خود ساخته اند و در پی آن هستند که آدمی را مقهور خود سازند و او را به بند کشند. پیروزی انسان در این نبرد بسیار سخت که از آن به جهاد اکبر تعبیر کرده اند، بستگی به خودسازی دارد. امام صادق(ع) فرمودند: واجعل نفسک عدوا تجاهده. نفست را چون دشمنی شمار که با آن جنگ می کنی. 12
نفس، دشمن ترین دشمنان است، پس باید هوشیار و آماده در برابرش ایستاد: همچنین آن حضرت(ع) فرمود: اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک. نفس دشمن بزرگ انسان است، 13 زیرا فریب بزرگترین دشمن و زیرک ترین دشمن را خورده است. او همنشین و عامل شیطان و دشمن خانگی ما است.
8- رفع موانع: در یک تعبیر دیگر می توان گفت: خودسازی دارای دو مرحله نفی و اثبات است که مرحله اول نیز مقدم بر مرحله دوم می باشد. یعنی ابتدا باید موانع حرکت و سلوک در راه خدا که همان افراط و تفریط در قوای نفسانی و شهوات و رفتار های خلاف شریعت و اخلاق است برطرف شود و سپس راه برای اطاعت و بندگی خداوند باز گردد. تا انسان نتواند موانع حرکت و سلوک را مرتفع کند، امکان خودسازی در مراحل بالاتر یعنی اصلاح صفات و ورود به مرحله بندگی خداوند و عشق را نخواهد یافت.
------------------
پانوشت:
1- وسائل الشیعة، ج 11، ص 123.
2- سوره الشمس، آیات 10 - 9.
3- گفتار فلسفى, اخلاق از نظر همزیستى, ج2, ص162.
4- کنز العمال، حدیث 52175 (جلد3، صفحه16.
5- سوره جمعه، آیه 2.
6- سوره الشمس، آیات 10 - 9.
7- حشر، 19.
8- مائده، آیه 105
9- شعراء:89.
10- عیون الحکم و المواعظ، ص 314
11- سوره مریم، آیه 95
12- وسائل الشیعة، ج 11، ص 123.
13- بحار الانوار، کتاب الایمان و الکفر، باب مراتب النفس عدم الاعتماد علیها، حدیث 1.
[1] . ر.ک: سادات، محمد علی، اخلاق اسلامی، مراکز تربیت معلم، سال اول، ص 25.
جرقه بیداری:
آشنایی دارم که تا به حال ندیده بودم درباره مسایل فلسفی از من چیزی سوال کنه. ایشون معمولا توی لاک خودش بود و درباره کلیات زندگی چیزی سوال نمی کرد. حرف هاش بیشتر درباره خود زندگی بود و اینکه چی داریم و چی نداریم و چیکار باید بکنیم و چی بخریم و از این جور حرف هایی که معمولا مردم عادی می زنند و بهش فکر می کنند.
چند روز پیش دیدم کمی حالش تغییر کرده و توی فکر رفته، بهش گفتم توی فکری! چی شده؟ گفت مدتی است که حالم خوب نیست، سوالات تازه ای برام پیدا شده که فکرم رو سخت به خودش مشغول کرده. چند وقته فکر می کنم ما برای چی زندگی می کنیم؟ هدف زندگی چیه؟ آخرش چی می شه؟ چیکار باید بکنیم؟ خیلی از کارهایی که مردم می کنند به نظرم پوچ و بی معنا می یاد.
من که یکه خورده بودم و قبلا فکر نمی کردم این آشنای ما با توجه به زندگی کاملا عادی ای که داشت، روزی از این جور حرف ها بزند، بهش گفتم: به به، به به. آشنای ما تعجب کرد و گفت: من می گم حالم خوب نیست، شما عوض اینکه کمکم کنی، از این حالت خوشحال شدی؟ من بهش گفتم: خوب می دونی این حالتی که در تو شکوفا شده، در حقیقت جرقه ای از بیداری است. تو داری حیات تازه ای پیدا می کنی. پیدا شدن این سوالات برای هر کس، در حکم تولد دوباره است.
تو تا بحال فقط از زندگی طبیعی صحبت می کردی، به خوردن و خوابیدن و پز دادن و مال و ثروت فکر می کردی، ولی امروز حرف های تازه ای ازت می شنوم. این سوالات نشون می ده که در تو داره حیات عقلانی پیدا می شه. تو داری زنده تر می شوی.
برای حرکت در مسیر کمال اولین چیزی که باید در انسان پیدا بشه به قول علمای اخلاق یقظه است. تا کسی از خواب غفلت دنیا بیدار نشه نمی تونه حرکت کنه. اولین منزل سلوک عرفانی یقظه است و خوب یقظه یعنی همین!
سوال های فلسفی و اساسی زندگی نقش مهمی در یقظه و بیداری انسان دارند و انسان های کامل همه از همین جا شروع کرده اند. وقتی می بینید که براتون این سوالات پیدا شده یا شخص دیگری داره این سوال ها رو مطرح می کنه، این علامت خوبیه برای اینکه بفهمیم داره از خواب بیدار می شه. داره انگیزه هاش برای حرکت جون می گیره. این خیلی حالت خوبیه.
بهش گفتم خیال می کنی من که قبلا شغل خوبی داشتم و درآمد خوبی هم داشتم، برای چی طلبه شدم. خوب همین سوال ها بود که باعث شد من کار و زندگی ام رو رها کنم و آینهمه سختی رو برای خودم هموار کنم و برم طلبه بشم. خیلی ها برای یافتن پاسخ این سوال ها است که طلبه می شوند. این بهترین انگیزه برای طلبگی است. خوب البته بعضی ها هم هستند که طلبه می شوند، چون کاری گیرشون نیومده و یا می خواهند سربازی نروند و از این جور انگیزه ها، این گروه طلبه های خوبی نمی شن، مگه خدا کمکشون کنه و توی راه بیدار بشوند و در مسیر صحیح زندگی و طلبگی قرار بگیرند.
در روایتی از معصومین(ع) است که فرموده اند: رحم الله امرءا عرف من این و فی این و الی این. خدای رحمت کند کسی را که بداند چه کسی او را آفریده، در کجا زندگی می کند و به سوی چه سرانجامی در حال حرکت است.
این روایت به همین سوالات اساسی زندگی اشاره می کند که برای بیدار شدن و حرکت کردن نقش اساسی را دارند.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم .
که چرا غافل از احوال خویش تنم.
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود.
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم.
کمال انسان از طریق زندگی عرفانی تامین می شه، ولی اگر کسی بخواد به این نوع زندگی برسه و درش موفق بشه، باید از حیات معقول انسانی عبور کنه. باید اول عقل خودش رو تکمیل کنه، به پاسخ سوالات اساسی زندگی برسه و بینش پیدا بکنه و بعد با یک بیداری و آگاهی کامل به سوی حیات عرفانی و تقویت عشق و محبت و عبودیت حرکت کنه!
حیات عقلی باعث بیداری کامل انسان می شه و او را آماده می کنه تا در مسیر حیات عرفانی قدم برداره و هویت الهی خودش رو زنده کنه و به کمال حقیقی ای که خداوند برای همین او رو آفریده، برسه!
مشکل بزرگی که انسان در ابتدای مسیر زندگی داره، عادت کردن به حیات طبیعی و غفلت از زندگی های برتری است که باید در درون خودش آنها را احیا کند.
انسان اول خیال می کند که هویت او منحصر به همین هویت بشری است و نمی داند که اگر بخواهد انسان بشود باید حیات معقول پیدا کند و همچنین اگر بخواهد به کمال در انسانیت برسد، باید حیات عرفانی و هویت الهی خویش را بسازد و از طریق عبودیت به خداوند نزدیک شود.
20-1-87
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید