بازدید امروز : 363
بازدید دیروز : 42
دوس دارم بمیرم گرفتار عشق غیر خدایى شدم چکار کنم؟
پرسشگر گرامی، خوب است بدانید که تمامی رفتارهای ما (اعم از رفتارهای ظاهری و بخش زیادی از هیجانات و احساسات) نقشهایی است که با سرانگشتان هنرمند «اندیشه»، در تابلویی به نام شخصیت، به معرض دید خود و دیگران می گذارد. چه زیبا گفت مولانا که « ای برادر، تو همه اندیشه ای، ما بقی تو استخوان و ریشه ای». حقیقت این است که ما آن گونه ای زندگی می کنیم که می اندیشیم.
حال حادثه ای شگرف بنام عشق را در همین چارچوب نگاه کنید. چرا ما عاشق پسر یا دختری که در کوچه مجاور، کلاس دیگر یا آن شهر دورتر زندگی می کند نمی شویم؟ جواب شما واضح است: چون او را ندیده ایم، چون او را نمی شناسیم. پس حتی آنچه که در دل ما آدمها اتفاق می افتد (و مد روز شده است که بگویند دست عقل از آن کوتاه است و یکسره شاهکار دل است، پس حقیقت دارد!) هم از این دایره خارج نیست. با این اوصاف، پاسخ یک سؤال دیگر نیز رخ می نماید. معیار عشق چیست؟ جواب: شناخت درست و کامل. وگرنه چیزی جز هیجان و احساس زدوگذر نخواهد بود. ادامه مطلب...
چیکارکنم که دلم پربشه ازعشق بخدا؟
خوشحالیم که با شما سخن میگوییم. و بیشتر از این خوشحالیم که مخاطب ما یاد خدا را همیشه همراه خود دارد. کسی که در همه حال خود را در محضر مولایش میبیند و نزد او حاضر است، همیشه مورد لطف و عنایت او قرار دارد.
البته حضور با دوری نمیسازد. یعنی اگر ما خودمان را در محضر حضرت رب میبینیم ، به اطاعتش مشغول میشویم و همین بندگی و اطاعت هر لحظه ما را به او نزدیکتر میسازد. پس هر نافرمانی باعث دوری است و درمان آن توبه و توسل به حضرات معصومین علیهم السلام است تا جبران ما فات بشود.
پس یک راه نزدیکی و عشق به خدا توسل و التماس به اهل بیت علیهم السلام است. البته به شرطی که واقعا قصد کنیم گناهی از ما سر نزند.
در عشق هاى حقیقى و مقدس، روح انسان صفا و نورانیت فوق العاده اى پیدا کرده، و همه چیز را جز معشوق حقیقى - که مظهر کمال مطلق است - به فراموشى مى سپارد و تحمل سختى ها و ناملایمات را براى رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه هاى عنایت و لطفش آسان مى کند و هنگامى که «در بیابان به شوق کعبه قدم مى گذارد، از سرزنش هاى خار مغیلان غمى به دل راه نمى دهد» در این بخش از حدیث قدسى، درباره واژه «عشق» بهره مند مى شویم، که آمده است: «هنگامى که بنده ام توجه به من پیدا کند، آرزو و لذتش را در ذکر خودم قرار مى دهم و هنگامى که آرزو و لذتش در ذکر من باشد، به من عشق مى ورزد و من هم به او عشق مى ورزم و هنگامى که به من عشق ورزد، حجاب میان خودم و او را بر مى دارم، (تا به مقام شهود نایل شود)». V }هندى، علاءالدین، کنزالعمال، ج 1، ص 433، ح 1772.{V
عشق به خداوند و اولیاى او و هم چنین عشق به ارزش هاى والا، همواره چراغ راه عارفان دل سوخته و عالمانى است که اثرهاى بزرگ علمى از خود نشان داده اند. زمزمه هاى امیرالمؤمنان علیه السلام در دل شب و دعاى پر معناى «صباح» در صبحگاهان و جمله هاى دعاى «کمیل» و راز و نیاز امام حسین علیه السلام در روز عرفه و صحیفه سجادیه و...همه این ها اثرهاى گران بهاى این عشق مقدسند!
کوتاه سخن این که، هر اندازه معرفت آدمى نسبت به معشوق بیشتر شود، عشق به وصال در او شعله ورتر مى شود؛ به اطاعت، بندگى و تسلیم در برابر خواسته هاى محبوبش تن مى دهد.
در روایتى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «خداى عزّ و جلّ فرمود: محبوب ترین چیزهایى که بندگانم به وسیله آنها به من نزدیک مى شوند، انجام عملى است که به ایشان واجب کرده ام و او با نافله به من نزدیک مى شود، تا آن که دوستش بدارم، گوشش مى شوم که بدان مى شنود، چشمش مى شوم که بدان مى بیند، زبانش مى شوم که بدان سخن مى گوید و دستش مى شوم که بدان بر گیرد». V}کلینى، اصول کافى، ج 3، ص 54.{V
P}الهى اى فروغ هر دو عالم {E}الهى اى امید و عشق آدم {P
P}الهى عاشقم در سوز و سازم {E} منم مسکین، تو بنما سرفرازم {P
براى عاشق شدن پروردگار باید در مقام اطاعت، فرمانبردار بى قید و شرط او باشیم و از اطاعت دیگران در هر مقام، اگر فرمانشان برخلاف رضایت الهى است، دست بشوییم.
انسان عاشق در سایه عبودیت به جایى مى رسد که مى تواند به اذن پروردگار در جهان تکوین، تصرف کند، همان گونه که آهن سرد و سیاه بر اثر مجاورت با آتش، گرم و سرخ و فروزان مى شود، این حرارت و نورانیت از درون ذاتش نیست، بلکه پرتو ناچیزى از آتش به او افتاده و به این رنگ درآمده است. انسان عاشق براى به دست آوردن رضایت معشوق باید فقط به چیزهایى که سبب خشنودى او را فراهم مى کند بیندیشد؛ در درجه اول انجام واجبات الهى، نیز از انجام کارهایى که خشم معشوق را فراهم مى کند، دورى و بیزارى مى جوید؛ یعنى گناهان را بر اثر تهذیب نفس و زحمت هاى فراوان ترک کند تا بتواند مقدارى از عشق خداى سبحان را در خویشتن بیابد. V}براى آگاهى بیشتر ر.ک: مکارم شیرازى، اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، نشر هدف، ج 1، بحث یقین و رضا.{V
من خدا را مثل مادری دل سوز می بینم و خوف از او برایم بی معنیست . او را بخشنده میبینم تا منتقم . ترس و دوست داشتن برای من همزمان نمیتواند برای کسی وجود داشته باشد . جهنم با خدای مهربان برایم از بهشت با خدای که از ترس به بهشتش رفته ام شیرین تر است . آیا نگرشم اشتباه است ؟ باید از او بترسم یا همواره با عشق به مهربانیش او را بپرستم ؟
برای پاسخ به سوال شما باید ان را تفکیک کنیم: اما اینکه گفتید خدا را مثل مادری دل سوز میبینید باید بگویم سخن درستی است بلکه خدای متعال هزار بار از مادر به بندگانش مهربان تر است او رب وصاحب ماست و هرگز بد ما را نمیخواهد اما توجه کنید که یک مادر مهربان شربت تلخ و آمپول دردناک را برای رهایی فرزندش از بیماری مهلک انتخاب میکند زیرا صلاح او را میخواهد و هیچوقت به نابودی او راضی نمیشود ؛ حالا شما حساب کنید خداوند که هزاران بار از مادر برای ما مهربانتر و دلسوزتر است هرگز سعادت ابدی ما را قربانی خواستههای زود گذر ما نمیکند و با علم بی نهایت خود همیشه آنچه بهترین گزینه است را برای ما میخواهد.
اما در مورد خوف از خدا و بخشندگی او ، بله همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد،
منظور از دل شکسته در عشق و عرفان چیست؟
چند ازاین الفاظ و اضمار و مجاز سوز خواهم سوز. با این سوز ساز هر آن دل را که سوزى نیست دل نیست. دل بىسوز غیر از آب و گل نیست.
«دل»
دست بگشاد و کنارانش گرفت--- همچو عشق اندر دل و جانش گرفت
دست و پیشانیش بوسیدن گرفت---وز مقام و راه پرسیدن گرفت
در ابتدا لازم می نماید پیرامون دل یا همان قلب مطالبی را بیان کنیم. حقیقت آدمی به قلب و دل وابسته است. دل محل و تجلی گاه ایمان، یقین، توکل، شهود اسماء و صفات 1 الهی می باشد. بنابراین کسی که از دل آگاه تر، زنده تر، لطیف تر و صاف تر برخوردار است با خدای خویش آشناتر خواهد بود. دل دو نوع کارکرد دارد: فهم و درک، احساسات و عواطف. البته در قرآن بیشترین کارکرد قلب به احساسات نسبت داده شده است«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛مؤمنان، تنها کسانى هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد». 2
کاش می تونستم راحت تصمیم آخرم را بگیرم قید همه چیز(کار وتحصیل) را بزنم و رضایت خانوادمم از خدا بخوامو برم مشهد و بقیه عمرم را صرف خدا و بندگیش کنم ولی افسوس؟
عشق و محبت به حضرت حق (جل و علا) در مراتب نازله، فطری انسانهاست؛ چنانکه علامه جوادی آملی (دام ظله) با استناد به آیه «و لکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم» (1) (لکن خداوند نزد شما ایمان را دوست وخوشایند کرد و آن را بیاراست) اثبات می فرمایند که «چنانکه اصل دین الهی محبوب انسان است و هر چه ذاتاً محبوب انسان است، فطرت انسان به او گرایش دارد، پس معلوم می شود دین و خدا هر دو فطری انسان است.» (2)
پس عاشق کمال مطلق بودن، فطری انسان است؛ این که انسان همیشه در دوران زندگی خود به دنبال محبوبی است تام و تمام و بی عیب و نقص که با وصال او به آرامش و سکون برسد فطری اوست و این از الطاف خالق بی همتاست که این نعمت ابتدایی را قبل از اینکه از او بخواهیم به ما ارزانی داشته تا بخشی از مسیر عاشقی و عبودیت را ابتدائا ً پیموده باشیم. ادامه مطلب...
چطوری می توانیم عاشق خدا شویم و معشوق حقیقی ما خدا باشد.
سلام دوست من. کلید واژه دین و رمز عشق الهی توحید است. راه عاشق شدن خدا را دین به ما یاد داده است. تمام ادیان و انبیای الهی به بشر آموختند که تمام زندگی خود را بر محور خدا قرار بده. خلاصه تمام ادیان و پیام تمامی انبیا همین بوده است. "تمرکز روی خدا" در اندیشه و اعتقاد و اخلاق و عملکرد. این رمز دین داری و کمال و قرب به خدا و همچنین عاشق خدا شدن است.
ما در مسیر کمال انسان سه وادی مهم داریم. طبیعت و دنیا. عقل و حیات معقول. قلب و حیات عرفانی. در وادی عرفان که وادی به وحدت رسیدن انسان است, عشق حکومت می کند. راه عرفان با عشق طی می شود, مشروط به اینکه انسان اولا از طبیعت و عالم کثرت مهاجرت کرده, خود را از هوا و هوس و دنیا تخلیه نموده باشد و ثانیا حیات معقول را در خویش و زندگی خود احیا کرده و تمام اندیشه و عمل خویش را مستند به عقل و دین با رویکرد توحید کرده باشد. در صورتی که این دو مرحله طی شود, سالک وارد وادی عشق حق می شود و باقی مسیر را عاشقانه طی می کند. عارف کسی است که تمام فکر و ذکرش خدا است و به چیزی جز خدا فکر نمی کند. اگر کسی بخواهد عاشق خدا شود باید محور زندگی اش خدا گردد. موفق باشید.
چه طور میشه عاشق خدا شد؟ چه کار کنیم که وقتی میگیم خدا دلمون بره مستقیم تو آسمون و پیش خودش چه کار کنیم که از نافله هامون لذت ببریم من یه مدت نماز شب می خوندم بعد یه هفته به جای عشق استرس داشتم که نکنه بیدار نشم واسه نماز شب انگار که اگه بیدار نشم یه واجب و ترک کردم؟ ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید