بازدید امروز : 127
بازدید دیروز : 62
نمی دونم چرا احساس می کنم که بیشتر وقتها از دور هستم و خدا به من توجهی نداره! خیلی دوست دارم به خدا نزدیک بشم ولی حس می کنم خدا نمی خواد دستم رو بگیره؛ به نظر شما چرا؟
زندگی، حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...
پرسشگر گرامی، ارتباط شما با این نهاد، گویای اعتماد ارزشمندیست که به ما دارید. خوشحالیم که مخاطب جوانی پاک و پایبند آموزههای دین هستیم.
کلمات کوتاه اما پر درد شما را بارها مرور کردم. از خدا مدد میطلبم تا این سطرها، کمی از بار غمتان بکاهد، لبخند را از دلتان بجوشاند و بر لبها نقاشی کند.
دوست عزیز، خوب است بدانید که تمامی رفتارهای ما (اعم از رفتارهای ظاهری و بخش زیادی از هیجانات و احساسات) نقشهایی است که سرانگشتان هنرمند «اندیشه»، درتابلویی به نام شخصیت، به معرض دید خود و دیگران می گذارد. چه زیبا گفت مولانا که «ای برادر، تو همه اندیشه ای، ما بقی تو استخوان و ریشه ای». حقیقت این است که ما آنگونهای زندگی میکنیم که میاندیشیم. یعنی برخورد با دنیای اطراف، دیگران و حتی قضاوتهایمان درباره خودمان، تابع همین فیلتر اندیشه است. ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید