سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2745449

  بازدید امروز : 186

  بازدید دیروز : 62

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
براى کسى که دو دیده‏اش بیناست ، بامداد ، روشن و هویداست . [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 94/7/5::: ساعت 10:59 صبح

مراقبه از واژه‌ی «رَقَبَ» به معنای حفظ کرد (لسان العرب، بن منظور، ج1، ص425) و در نظر گرفتن مراقِب و توجهدادن فکربه سوی او است و هر کس از کاری به سبب رعایت دیگری دوری جوید گفته می‏شود: فلانی را مراقبتکرد. (راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، فیض کاشانی، سید محمد صادق عارف، ج8، ص193)

 سید بحرالعلوم رحمه الله در تعریفمراقبه می‌فرماید: «مراقبه عبارت است از متوجه و ملتفت خود بودن در جمیع احوال، تا از آنچه بدان عازم شده و عهدکرده تخلفنکند.( رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، سید محمدمهدی بحرالعلوم، ص150)
مراقبه به معنی مواظبت و نگهبانی کردن از خود و خدا است . حکمای الهی را عقیده بر آن است ، همچنان که حق مواظب و نگهبان انسان است ، انسان هم باید مواظب و نگهبان حق باشد .

مراقبه به معنای مواظبت دائمی از خود در برابر خداوند است. انسان با شناخت کافی از آنچه خداوند متعال از او خواسته، به صورت دائم به انجام آن اهتمام می‌ورزد و بر انجام وظائف بندگی و توجه به حضور در محضر الهی مواظبت می‌کند.

حضرت امام سجاد علیه السلام
با شناخت خود از مسیر تکامل انسان و عوامل موافق و مخالف در این مسیر، همواره به مراقبه اهتمام داشت.
روزی از او پرسیدند:« یا ابن رسول الله، روزها را چگونه می‌گذرانید؟فرمود:« شب‌ها را به روز می آورم در حالی که هشت نفر از من طلب دارند:
«الله» از من انجام واجباتش را طلب می‌کند، پیامبر صلی الله علیه و آلهاز من اجرای «سنت» و دستورات اسلامی را می‌طلبد، اهل و عیالم رزق و روزی خود را می‌طلبند. نفسم از من «شهوت» می‌خواهد، شیطانتوقع دارد از او تبعیت کنم و دو فرشته‌ی نگهبانم از من انتظار اخلاص دارند. ملک الموت جانم را می‌خواهد و «قبر» نیز از من جسدم را طلب دارد.»
واضح است که شخصیتی که این همه طلبکار برای خود می‌بیند، در انجام وظایفش می‌کوشد و در زندگی‌اش مراقبه‌ی کامل دارد.

محی الدین ابن عربی گوید : کن رقیبا علیه فی کل شأن .....فهو سبحانه علیک رقیب.او را در هر حال مراقب باش ، زیرا که او تو را مراقب است .

برهان آن هم بیان خدای تعالی است در قرآن مجید که می فرماید : ان الله کان علیکم رقیبا. همانا خدا مراقب شمااست . وکان الله علی کل شی رقیبا. خدا بر هر چیزی مراقب است .

انسان مراقب یعنی انسانی که بیدار و متوجه است و به جدّ مشغول کار است، کار برای خود، کار برای خدا و کار برای آخرت.  انسان مراقب، پاسبان و پاسدار است. پاسبان دل خود که صادرات و وارداتش چیست. او همیشه کشیک نفس خویش می‌کشد که جز خوبی در درون نفسش ننشیند و جز خوبی از او سر نزند.

سنگ زیرین آسیاب سلوک را مراقبه دانسته‌اند (لب اللباب، ص119.  (و آن قدر در اهمیتش تأکید کرده‌اند که گویا سلوک یعنی مراقبه و مراقبه یعنی سلوک.

عارف سریع السیرآیت‌الله حاج شیخ محمد بهاری در تذکرة المتقین نوشته است:  مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق جلَّ شأنه نباشد و هذا هو السّنام الأعظم و الرّافع الی مقام المقرّبین و من کان طالباً للمحبة و المعرفة فلیمسّک بهذا الحبل المتین و الی هذا یشیر قوله علیه السلام: «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاک (بحارالانوار، ج25، ص204( پس همواره باید حالش چنین باشد در باطن که گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او ملتفت به این است. (تذکرة المتقین، ص54(

در جای دیگر از همان کتاب می‌گوید:  معنی مراقبه کشیک نفس را کشیدن است که مبادا اعضا و جوارح را به خلاف وادارد و عمر عزیز را که هر آنی از آن بیش از تمام دنیا و مافیها قیمت دارد ضایع بگرداند) همان، ص56. )

مراقبه در عرفان اسلامی حالتی است که طی آن درون قلب تحت تأثیر قرار می گیرد و این تأثر درونی در عملکرد و حرکات و سکنات مراقب تأثیر می گذارد. هدف اصلی مراقبه مراعات حال کسی است که به خاطر آن مراقبه می کند. یقال: انه راقب فلانا و راعی جانبه. (فیض کاشانی، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج8، ص 156?)
با این نگاه، مراقب در حالت قلبی خویش جانب رقیب را مراعات می کند و تمام توجه و حواس خویش را به سمت او متوجه می سازد و چون رقیب اصلی در عرفان اسلامی خداوند است، معرفتی که نتیجه این حالت قلبی است، به این معنا است که خداوند مراقب اعمالِ‌ مراقب می باشد و به تمام باطن او آگاهی و وقوف کامل دارد؛ لذا گستره این مراقبه در تعریف آن بسیار وسیع است؛ چون هم شامل قلب و درون او می گردد و هم در حرکات و سکنات و هرآنچه اعضا و جوارح مرتکب می شوند و یا در اندیشه او نقش می بندد.
با توجه به همین نکته، دو گام برای مراقبه در نظر گرفته شده است که مراقبه کننده باید بر داشتن آن همت گمارد. گام نخست آنکه در تفکر و نیت دقت کند که آیا حرکات و تلاشش برای رضای خدا است یا برای هوای نفس، و گام دوم اینکه در اعمال و حرکات خویش همواره رضای خدا را در نظر داشته باشد و در امور خویش خواست خدا را تا پایان هر کاری لحاظ کند.

اصل مراقبه در فرهنگ اسلامی این است که مراقب بداند خداوند تبارک و تعالی بر او مطلع است و هر کاری را که انجام می دهد، در محضر خدا است و اگر خلق، ظاهر او را می بینند،‌ خدا، ظاهر و باطن آن را می بیند و حاضر و ناظر اعمال اوست. خداوند می فرماید: ألم یَعلَم بأن اللهَ یَرَی (علق 14?) آیا ندانست که خدا می بیند؟
به همین دلیل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ می فرماید: خدا را چنان پرستش کن که گویا او را می بینی و اگر نمی توانی این حس را در خود ایجاد کند، به حقیقت بدان که او تو را می بیند. (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ص 3410?)
تأثیر این تعلیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به روشنی در اصحاب او – که تمام تلاش خویش را بر مراقبه متمرکز کرده بودند – دیده می شود. یکی از صحابه عرض کرد: گناه بسیار کرده ام، آیا خدا توبه مرا می پذیرد؟ فرمود: آری می پذیرد. عرض کرد: خداوند در موقعی که گناه می کردم می دید؟ فرمود: آری می دید. آن صحابه از شرم خدای تبارک و تعالی یک آه کشید،‌ یک نعره زد و در دم جان سپرد.
در حکایات عرفانی آمده است که یکی از پیروان طریقت که مریدان فراوانی داشت، به یک مرید توجه بیشتر داشت و مراعات او را می کرد. مریدان غیرتشان به جوش آمد و اعتراض کردند. پیر به هر کدام یک مرغ داد و گفت: بروید مرغ را در جایی که کسی نباشد و نبیند سر ببرید و نوش جان کنید. مریدان هر یک رفتند و جایی خلوت را یافتند و مرغ را کشتند و تناول نمودند؛ اما آن مرید که مورد توجه بیشتر پیر بود، مرغ را زنده برگرداند. شیخ پرسید: چرا مرغ را سر نبریدی؟ گفت: هرچه گشتم جای خلوت که کسی نباشد و کسی نبیند، نیافتم؛ ‌چون به هر کجا رفتم خدا حاضر بود. شیخ درجه مرید را به این صورت به دیگران نشان داد که وی دائم در حال مراقبه و مشاهده است و به کسی دیگر التفاتی نمی کند. (غزالی، کیمیای سعادت، ص 68?)
هنگامی که زلیخا یوسف را به نزد خود دعوت کرد قبل از آن روی بت خود را که خدایش بود با پارچه ای پوشاند واز یوسف تقاضای آن کار را کرد. یوسف فرمود تواز سنگی شرم می کنی ومن از آفریدگار هفت آسمان شرم نکنم که هم می شنود وهم می بیند؟


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 94/7/5::: ساعت 10:34 صبح

اولین قدم و مرحله ای که انسان باید در مسیر خودسازی طی کند، تفکر است. انسان موجود اندیشمندی است که قدرت تفکر او را از سایر موجودات و حیوانات ممتاز می سازد. عقل و فکر معیار اصلی انسانیت انسان است، یعنی انسان با تعقل و تفکر انسان می شود و از مرتبه حیوانیت فاصله می گیرد.

عقل و فکر دو نوع کارکرد دارد. هم خودش معیار ارزش مندی انسان است، یعنی اصل وجود علم ارزشمند است و باعث تعالی روح انسان می شود و هم با هدایت انسان در صراط مستقیم بندگی، ارزش آفرین می باشد. انسان با عقل است که خدای رحمان را عبادت می کند - العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان- و با عقل و تفکر است که بهشت به دست می آید.

چیستی تفکر

حضرت امام خمینی (رحمه الله) در تعریف تفکر ابتدا به همان تعریف کلی و منطقی آن اشاره می کنند و تفکر را فرایندی می دانند که در طی آن سلسله ای از امور معلوم و مشخص در کنار هم قرار می گیرند تا امری مجهول را، واضح و روشن سازند(شرح چهل حدیث، ص، 191)که این همان تعریف حکمایی چون ابن سینا است.
اما برای تعریف اخلاقی آن، تعبیر خواجه عبدالله انصاری را بهترین تعبیر معرفی می کنند:
خواجه عبدالله انصاری قدس سره می گوید: تفکر جستجو نمودن «بصیرت» است - که چشم قلب است- برا ی رسیدن به مقصود نتیجه، که غایت کمال، آن است و معلوم است مقصد و مقصود، سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل آید.( آداب الصلوه، ص 204.)

تعریفی که امام خمینی رض از تفکر عنوان کرده است و همچنین تعریف منطقی ها از تفکر درست است  اما باید دقت کنیم که قبل از رسیدن به این مرحله باید فعالیت گسترده ای در زمینه کسب علم  و جمع آوری اطلاعات و اندیشه ها صورت بگیرد، زیرا رسیدن به تفکر منطقی مبتنی بر داشتن اطلاعات وسیع در موضوع و مسایل علمی ا ست که می خواهیم در آن تفکر منطقی انجام دهیم.

بنابراین منظور ما از تفکر در خودسازی ابتدا آشنایی با اندیشه های اسلام است. نه اینکه از همان اول وارد تفکر منطقی شود و خودش کار حرکت فکر از کبرا و صغرا به نتیجه را انجام دهد. تفکر منطقی داشتن و اندیشمند شدن در مرحله ای بالاتر از آشنایی با اندیشه ها و اطلاعات دامنه ای یک مکتب قرار دارد و به این معنا است که شخص خودش فکر و اندیشه جدید تولید نماید. اما آنچه در ابتدای خودسازی بدان نیاز داریم، آشنایی با اندیشه ها و دیدگاه های توحیدی اسلام در مورد موضوعات کلی و سوالات اساسی زندگی است.

نقش اندیشه در انتخاب مسیر زندگی 

افکار و اندیشه‏ هاى ارزنده و بزرگ ، نقش بسیار مهمّى در انتخاب مسیر زندگی و تکامل انسان دارند ؛ بشر مى‏ تواند با افکار عالى و ارزشمند پایه‏ هاى رکود را شکسته و به سوى اهداف عالى گام برداشته و آن را به دست آورد ؛ همان گونه که افکار زشت و ناپسند در تباه شدن عمر انسان نقش عجیبى دارند و بسیارى از انسان‏ها بر اثر اندیشه‏ هاى آلوده و خطرناک ، خود و دیگران را به گمراهى و تباهى کشانده‏ اند .

اگر ضمیر خود را با افکار نیک و پسندیده اسلام بارور کنیم ، از نردبان ترقّى بالا مى‏رویم و اگر آن را با فکر گناه و اندیشه فاسد و آلوده پر کنیم وسیله سقوط خود را فراهم مى ‏سازیم .

همان‏گونه که زمین خشک را مى ‏توانیم با آبیارى و تلاش به باغ و گلستان تبدیل کنیم و نیز مى ‏توانیم او را رها سازیم تا خارستان شود ؛ ضمیر خود را نیز مى‏ توانیم سرشار از افکار ارزشمند و پر ثمر نماییم یا نفس خود را رها ساخته و در افکار فاسد ، آلوده و منفى غوطه ‏ور سازیم .

ما در زندگی خود همواره در مسیر انتخاب قرار داریم. تمام انتخاب های بشر برگرفته از اندیشه های مثبت یا منفی او است. عقل و اندیشه پیشوای زندگی انسان است. در حقیقت هر کسی آنچنان زندگی می کند که می اندیشد. انتخاب مسیر زندگی بر اساس نوع اندیشه انسان متفاوت است. اندیشه توحید انسان را به بهشت می رساند و اندیشه کفر او را به جهنم رهسپار می سازد.


اندیشه الهی و مادی

به طور کلی دو تفکر الهی و مادی همواره در جهان تسلط داشته است. مروج اندیشه الهی انبیای الهی بوده اند و اشاعه دهنده تفکر مادی، ملحدان، دهریون، کافران و کسانی بوده اند که به پیامبران ایمان نیاورده اند و جهان را منحصر در ماده می دانند. در اندیشه الهی جهان و انسان علاوه بر بعد مادی، بعد مجرد و روحانی نیز دارد، پس ماده پایان راه نیست و زندگی در بعد مجرد خود در جریان است، ولی از نظر مادیون جهان منحصر در ماده است، و پایان زندگی مادی، پایان همه چیز است. الهیون به خداوند به عنوان خالق هستی و مدیر و مدبر آن اعتقاد دارند، پس هستی را زنده و خود را همواره در ارتباط با کل هستی می دانند، ولی مادیون چنین اعتقادی ندارند و همه چیز را تصادفی می دانند. در اندیشه مادی انسان به جایی بند نیست و توقعی از ماورای طبیعت ندارد.

در اندیشه الهی اعتقاد بر این است که انسان پس از مرگ به زندگی روحانی خود ادامه می دهد و وارد عالم برزخ و قیامت می شود تا به پاداش و یا جزای عمل خود در دنیا برسد، در حالی که در اندیشه مادی مرگ پایان زندگی و بن بست حیات است، با این تفکر انسان هر کاری از خیر و شر که بخواند می تواند انجام دهد چون معتقد است که محاسبه و معاقبه ای در کار نخواهد بود.

انسان الهی معتقد است که هدف زندگی قرب به خدا و آماده شدن برای ملاقات او در حیات پس از مرگ است و لذا سختی های زندگی و حیات را به جان می خرد و پیوسته در تلاش و کوشش است تا با انجام کار خیر به کمال روحی برسد، ولی انسان مادی زندگی را در لذت های مادی خلاصه می کند و معتقد است چون مرگ پایان همه چیز است پس باید بکوشیم تا می توانیم از زندگی خود لذت ببریم و در نتیجه برایش حلال و حرام فرقی نمی کند.

از نظر انسان مادی در حساب عالم هیچ گونه تفاوتی میان راه حق و راه ناحق نیست. عدل و ظلم، حق و ناحق، خوبی و بدی از نظر نظام کلی عالم حساب خاصی ندارد. گوش جهان به این معانی و مفاهیم بدهکار نیست. اساساً جهان چشم و گوش و عقل و هوش ندارد که به این چیزها برسد و آن را که در راه حق و عدالت و اخلاق و انسانیت و نیکوکاری و اخلاص گام برمی‏دارد تأیید کند و کسی را که در این راه گام برنمی‏دارد، تقبیح نماید. ولی از نظر انسان الهی جهان هستی کاملا هوشمند و حسابگر است و حق و باطل را فرق می گذارد و انسان نیکوکار را تحسین و بدکار را تقبیح می کند.

حرکت جهادی چه در جهاد اصغر و چه جهاد اکبر و شهادت و کشته شدن در راه تحقق ارزش ها، به هیچ وجه در اندیشه مادی قابل توجیه و قبول نخواهد بود. وقتی ایثار جان و مال در جایی محاسبه نمی شود، چرا باید فداکاری کرد، ولی در اندیشه الهی و بر مبنای اعتقاد به معاد، جهاد و شهادت، یعنی گذشتن از زندگی مادی و فداکاری در راه خدا برای رسیدن به لقای الهی از بزرگترین ارزش های معنوی انسان ساز است. جهاد در اسلام در حقیقت حرکتی برای خروج از تفکر مادی به سوی تفکر الهی است.

به دلیل همین تفاوت فاحش و تباعد عمیق فکری، همواره میان الهی و مادی نوعی عدم تفاهم و دشمنی عمیق وجود دارد. اگر امروز آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و سران اروپا مفاهیم ارزشی انقلاب اسلامی را نمی‌فهمند و با آرمان های اسلامی سر ستیز دارند، به دلیل این است که عقل و تفکر الهی ندارند، عقل، ایده، تفکر و اعتقاد آن‌ها مادی است و دور مقام، ثروت، شهرت و لذت مادی می‌چرخد    . صف آرایی بسیار گسترده و تهاجم وسیع نظامی و فرهنگی و اقتصادی ای که امروز میان تمدن غرب و اسلام شکل گرفته است، ریشه اصلی اش در تقابل میان دو اندیشه الهی و مادی است.

می بینید که بازخورد دو اندیشه مادی و الهی در زندگی و نوع انتخاب هدف و راهبرد و عملکردها و نتایج کاملا متفاوت و بلکه متناقض است. لذا یکی از موضوعاتی که برای خودسازی بسیار اهمیت دارد، آشنایی عقلانی با نگاه الهی و مادی به جهان و زندگی و انسان و نتایج و موضع گیری های متناقض آن است. این پژوهش به او کمک می کند تا ذهن و عقلانیت خود را در مسیر صحیح اندیشه الهی قرار دهد و از اندیشه مادی و آسیب های عقلانی آن گریزان شود.

انسان در ابتدای مسیر خودسازی به بیداری نیاز دارد و درک عمیق و تطبیقی دو اندیشه الهی و مادی و کارکردهای آن کمک بسیار زیادی به بیداری انسان از خواب غفلت و هشیاری مکتبی او خواهد کرد


 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 94/7/5::: ساعت 10:19 صبح

من راهکارهای عملی برای ترک غیبت می خواهم؟

در پاسخ به سوال شما به راه های عملی ترک غیبت اشاره می کنیم :

1. کنترل زبان و کم حرفی

بهترین و آسان ترین راه علاج این بیماری، کم حرفی و بیهوده سخن نگفتن و مراقبت از زبان است. از این رو تا شما نتوانید بر زبان خویش مسلط شده و آن را کنترل کنید، از این بیماری رهایی نخواهید یافت؛ زیرا به فرمود? امام علی (علیه السلام) زبان همانند حیوان درنده ای است که اگر رهایش کنید، زخم می زند و خونین می کند. (2)

2. همنشینی نکردن با افراد پر حرف و اهل غیبت

همنشینی با افراد پرحرف و شنیدن سخنان آنان به طور قطع، زمین? گناه را  در انسان فراهم می کند؛ بنابراین، لازم است با افرادی معاشرت کنید که از سخنان لغو و بی فایده و... اجتناب می کنند و از تقوای لازم در این امور برخوردارند.

3. آگاهی از عواقب سوء غیبت

 منشأ بسیاری از گناهان، ناآگاهی از زشتی آنهاست. اگر انسان به زشتی و پلیدی چیزی معرفت لازم را پیدا کرد، نه تنها به سمت آن حرکت نکرده؛ بلکه تصور انجام آن را نیز نخواهد کرد. از این رو، لازم است به کتاب هایی که در مذمت غیبت نوشته شده است، رجوع کنید تا با زشتی و پلیدی آن بیش از پیش آشنا شوید.

از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دو روایت را در آثار زشت و زیانبار غیبت ذکر کرده تا بابی جهت مطالعه و پی گیری مطلب باز کنیم.

پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه  صَلاتَهُ وَ لا صیامَهُ أَربَعینَ یَوما وَ لَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛ هر کس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.» (3)

در جای دیگری پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «یُؤتى بِأَحَدٍ یَومَ القیامَةِ یوقَفُ بَینَ یَدَىِ اللّه  وَیُدفَعُ إِلَیهِ کِتابُهُ فَلایَرى حَسَناتِهِ فَیَقولُ: إِلهى، لَیسَ هذا کِتابى فَإِنّى لاأَرى فیها طاعَتى؟! فَیُقالُ لَهُ: إِنَّ رَبَّکَ لایَضِلُّ وَلایَنسى ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغتیابِ النّاسِ ثُمَّ یُؤتى بِآخَرَ وَیُدفَعُ إِلَیهِ کِتابُهُ فَیَرى فیهِ طاعاتٍ کَثیرَةً فَیَقولُ: إِلهى ما هذا کِتابى فَإِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَیُقالُ: لأَِنَّ فُلانا اغتابَکَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إِلَیکَ؛ روز قیامت فردى را مى آورند و او را در پیشگاه خدا نگه مى دارند و کارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بیند. عرض مى کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمى بینم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگرى را مى آورند و کارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسیارى را مشاهده مى کند. عرض مى کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.» (4)

4. مبارزه با ریشه های غیبت

1. گاهی ریشه غیبت، عصبانیت و غضب است. در بعضی کتب آسمانی آمده: اگر هنگام غضب مرا یاد کنی و کظم غیظ کنی، من نیز هنگام غضب تو را یاد می کنم و غضب نمی کنم. [محجّهالبیضاء، ج 5، ص 265]

2. گاهی همسو شدن با دیگران عامل غیبت است، او می بیند که دیگران از شخصی بدگویی می کند و چون می خواهد خودش را همسوی آنان قرار دهد، او نیز غیبت می کند، غافل از آنکه غضبِ نقد و قطعی خدا را می خرد، به امید محبوبیت احتمالی نزد دوستان! و برتری دادن رضای مردم بر رضای خداوند، بزرگ ترین خسارت است.

3. گاهی انگیزه ی غیبت، بزرگ نشان دادن خود است؛ یعنی دیگران را خراب می کند تا خودش را بزرگ جلوه دهد. او نیز قهر قطعی الهی را می خرد به آرزوی محبوب شدن احتمالی نزد مردم که این معامله پر خسارت است.

4. گاهی انگیزه غیبت، مسخره کردن است، غافل از آنکه او غیبت شونده را نزد افراد کمی تحقیر می کند، ولی خداوند در قیامت او را در برابر تمام خلائق تحقیر خواهد کرد.

5. گاهی با اظهار تعجّب غیبت می کند. مثلاً می گوید: من تعجّب می کنم که فلانی با آن همه علم و اطلاعات چرا این گونه شد! در حالی باید تعجّب کند که با این کلمه چگونه آن همه عبادات خودش را به نابودی می کشاند!

6. گاهی ریشه ی غیبت حسادت است.

7. گاهی برای سرگرمی، از دیگران غیبت می کند.

8. گاهی برای تبرئه ی خود از عیبی، عیب را به گردن دیگران می اندازد و غیبت می کند.

9. گاهی از روی دلسوزی غیبت می کند و می گوید: من دلم برای فلانی که گرفتار فلان مسئله شده است می سوزد

البتّه عوامل متعدّد دیگری نیز سبب غیبت می شود.

در این رابطه جلد دوم کتاب «گناهان کبیره» نوشته شهید دستغیب، بسیار مناسب است. در ضمن، مطالع? حالت های اخلاقی و روحی بزرگان دین و رهبران مذهبی نظیر امام خمینی (ره) و آیت الله بروجردی و... نیز می تواند تأثیر زیادی در ترک غیبت داشته باشد.

________________________________________

پی نوشت

1. بحار الأنوار، ج72، ص248.

2. سید علی اکبر حسینی، اخلاق در خانواده، ج1، تهران؛ انتشارات اسلامی، 1369، ص 309.

3. بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53.

4. جامع الأخبار، ص 412.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 94/3/24::: ساعت 9:25 صبح

چطور میتونم تهذیب نفس را شروع کنم؟ 

مسئله خودسازی، در قرآن کریم با عنوان تزکیه و تزکی مطرح شده و معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها.[1] در آیات متعددی از قرآن مجید بر اهمیت این پاک­سازی تأکید شده است، مثلاً؛ در سوره شمس می خوانیم: "به تحقیق کسانی که نفس خود را پاک کردند، به رستگاری رسیدند و کسانی که آن را آلوده و ضایع کردند، ضرر دیدند"،[2] همچنین در آیه 19 سوره فاطر و آیات 14 و 15 سوره اعلی، بر این مسئله تأکید شده است. پس خودسازی و تزکیه نفس، امری مقبول و مورد پسند شرع مقدس است.


به طور کلی خودسازی و تهذیب نفس به لحاظ عملی دو مرحله اساسی دارد. 1- تخلق ظاهر انسان به ظاهر شریعت که همان تخلق به تقوا است می باشد، یعنی ترک وابستگی به دنیا و گناه و انجام واجبات و وظایف شرعی

2- مرحله دوم تخلق باطن و روح انسان به صفات اخلاقی و باطنی و امور معنوی دین است از این مرحله تحت عنوان ورع یاد می شود. روی این حساب و تقسیم بندی تهذیب نفس با مرحله اول یعنی تخلق انسان سالک به ظاهر شریعت و عمل به وظایف شرعی ظاهری شروع می شود و سپس با عمل به مرحله دوم و باطنی انسان و دین ، به مقصود و نهایت می رسد.

 نقطه شروع خودسازی و تزکیه نفس برای افراد مختلف، متفاوت است. برای فرد غیر مسلمان، اوّلین راه و نقطه شروع، اسلام آوردن است. به طوری که عده ای از علمای اخلاق، همین مطلب را درجه بندی کرده و گفته اند: اول اسلام، بعد ایمان، در مرحله سوم هجرت و بعد از آن جهاد فی سبیل الله است که در این راه وجود دارد".[3]

 اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شده اند و مورد خطاب آیات قرآنی: "ای مؤمنان به فکر خود باشید"[4] و "ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید"،[5] قرار گرفته اند، باید گفت اوّلین مرحله خودسازی، تنبه و بیداری است. به این که باید شروع کرد و خود را از ناپاکی ها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش می آید که از کجا باید شروع کرد؟ می توان گفت پرسشگر این سؤال، اوّلین مرحله را گذرانده است؛ چرا که با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که "این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست".[6]

 بعد از این مرحله (تفکر و تنبه) نوبت به مرحله "توبه" می رسد؛ یعنی جبران آنچه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کرده ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است.

 البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آنچه کرده ایم و عزم به سوی آنچه می خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده ای از علما ی اخلاق، منزل دوم را توبه[7] و عده ای عزم[8] گفته اند.

 حضرت امام خمینی (ره) در باره عزم مناسب با این مقام، می فرمایند: "بناگذاری بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران مافات (گذشته ها) و عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید".[9]

 در دعای روز مبعث آمده است: "مانا دانستم که برترین توشه سالک در مسیر رسیدن به تو، عزم بر اراده ای است که با آن تنها تو را انتخاب نماید".[10]

 مرحله بعدی برای  این امر ترک معصیت و انجام واجبات است.

 حضرت آیت الله بهجت در جواب سؤالی که پرسیده شده: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟ می گوید: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد.[11]پس در این مرحله باید واجبات الاهی را به اندازه­ای که علم داریم، انجام داده و محرمات الاهی را نیز به اندازه علم­مان ترک کنیم. این مسئله باعث می شود خداوند علم های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. ما هر چه می دانیم عمل می کنیم و خداوند علم به ندانسته ها را به ما عنایت می کند و تا وقتی که ما به وظیفه خود عمل کنیم، این چرخه ادامه دارد. پیامبر (ص) فرموده اند: هر کس آنچه را می داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می فهماند.[12] این روایت، مطابق با آیه قرآنی است که می­فرماید: "کسانی که در راه ما تلاش کنند، راه های خود را به آنان نشان داده و هدایت شان می کنیم".[13]علاوه بر این، باید دانست انسان تا زنده است، هیچ گاه ساکن نیست؛ یا به سوی نور (هدایت) در حرکت است و یا به سوی ظلمت (گمراهی)، و مطلب مهم رهبری این حرکت به سوی نور است .

 برای آگاهی بیشتر، می توانید به رساله‏ لب‏اللباب، حسینى­تهرانى، سیدمحمدحسین،­ ج اوّل، ص 87 مراجعه کنید.

 --------------------------------------------------------------------------------

[1]  "التزکیة التطهیر من الأخلاق الذمیمة"؛ مجمع‏البحرین، ج 1، ص 203.

.[2] "قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها"، شمس، 8-10.

[3] . حسینی طهرانی، سید محمد حسین، رساله لب اللباب، ص 55.

 [4] "یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم"، مائده، 105.

[5] . "یا ایها الذین امنوا امِنوا"، نساء، 136.

[6] . امام خمینی، چهل حدیث، ص 76.

[7] . ملکی تبریزی، میرزا جواد، رساله لقاء الله، ص 52.

[8] . چهل حدیث، ص 7.

[9] . همان.

[10] ."و لقد علمت افضل زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها"، مفاتیح الجنان، دعای روز مبعث و الإقبال ‏بالأعمال ‏الحسنة، ص 277.

[11] . به سوی محبوب (دستورالعمل ها و راهنمایی های حضرت آیت الله بهجت)، ص 58.

[12]."من عمل بما علم ورثه الله علم ما لایعلم"، المحجةالبیضاء، ج 6، ص 24؛ بحارالانوار، ج 89 ، ص172 و الخرائج، ج3 ، ص 1058.

.[13]"الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا"، عنکبوت، 99.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 94/3/19::: ساعت 8:55 صبح

هدف زندگی در قرآن

سید حمید هاشمی

سیدحمید هاشمی، نویسنده، پژوهشگر موسسه عالی ثامن و دانش‏آموخته حوزه علمیه می‏باشد. کتابهای «جهان اسلام در فرایند جهانی شدن» و «اسلام و فمینیسم» دو اثر تحقیقی ایشان است؛ ضمن آنکه مقالات متعددی در مجلات مختلف، از ایشان به چاپ رسیده است.
این سخن همواره در میان ما گفته می‏شود که زندگی ارزشمند، هدفدار و هدفمند می‏باشد و هدفداری به عنوان یک اصل مسلم برای زندگی پذیرفته شده است؛ اما جای آن هست که با مراجعه به مهم‏ترین متن مقدس دینی ما این پرسش هم مطرح شود که به چه دلیل زندگی باید هدفمند باشد، چه ضرورتی احساس می‏شود که انسان دارای زندگی هدفدار باشد؟
آیا شناخت هدف، همچنین شناخت وسایل و ابزاری که ما را به هدف می‏رساند، در سرنوشت ما موءثر خواهد بود؟ می‏گویند: از مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچ‏تر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.
در تعریف هدف، سخنها گفته‏اند؛ بعضی از این تعریفها عبارتند از:
«هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش می‏شود1». و نیز گفته‏اند: «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیله‏هایی که آن حقیقت را قابل وصول می‏نماید2».
«فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسان‏شناسی به شمار می‏رود و یکی از اساسی‏ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.
با اندکی دقت می‏توان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می‏گیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‏دهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» می‏دهد.
اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال می‏کنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالی‏تری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بی‏وقفه در راه رسیدن به آن می‏باشد.
البته انتخاب هدف نهایی به جهان بینی هرکس بستگی دارد، اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم می‏خورد، معلول جهان بینی‏های مختلف و متفاوت است، زیرا جهان‏بینی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه می‏گیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار می‏گیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او می‏باشد، زیرا چنانکه در تعریف هدف بیان گردید، هدف، دارای خصوصیتی است که موجب جلب توجه و گرایش استقلالی انسان می‏باشد، و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدف‏هایی است که در زندگانی انتخاب می‏کنند، زیرا در هدف نهایی، همه عناصر روانی و مغزی و انگیزه‏های حیاتی در انتخاب آن هدف، همآهنگ و بسیج می‏شوند و می‏خواهند هدف را که جزء گسیخته‏ای از انسان احساس می‏شود، به انسان بپیوندد.

موضعگیری در برابر فلسفه حیات و هدف زندگی ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 94/1/27::: ساعت 10:46 صبح

 

لطفا لیستی از گناهان صغیره را بیان بفرمایید.متشکرم؟

لیست گناهان صغیره (گناهان کوچک)

1- نگاه کردن به نامحرم .

2- تنها نشستن با زن اجنبی .

3- لعنت گفتن بر انسان و یا حیوان .

4- گریه کردن به آواز بلند برمیت و مرده .

5- سخن گفتن در وقت خطبه جـمعـه و عیدین .

6- نشست و برخاست با افراد و اشخاص فاسق وفاجر .

7- خندیدن در نماز و یا گریه و انــدوه کردن به علت غــم .

8- شنیدن غیبت مسلمان وسکوت کردن دربرابرمنع غیبت کننده .

9- عبور کردن از روی شـانه های نماز گـذاران در مــسجـد .

10- در خنده وشوخی افراط نمودن واز حد تجاوز کردن .

11- داخل کردن نجاست و ناپــاکی در مــسجـد .

12- ایستاده بــول نمودن( بدون عذر شرعی ).

13- روزه گرفتن در ایـام مـمنـوعـه .

14- سفـرکردن زن بدون محرم .

15- فـحـش گـفتن و زبان درازی کردن .

16- طرفداری کردن از باطل و از انسان ظالم .

17- پوشیدن عیب مال وجنس در وقت فروختن آن .

18- اراده خلاف وعده ، در وقت وعده کردن به کسـی .

19- تلاوت قرآنکریم در حــالت جـنـابت ، حــیض و نــفاس .

20- در وقت قضایی حاجت روی ویا پشت به طرف قبله کردن .

21- تأخیر در پرداخت زکات و رفتن به حج فرضی بدون عذرشرعـی .

22- جلوی گیری از ورود اشیاء خوردنی و مورد نــیاز مردم ( گندم ... ) جهت گران فروختن .

23- بوسیدن دست مردم غیر از ( والدین،معلم و یا یک بزرگواری... ) .

24- ترک سخن گفتن با برادرمسلمان بیش از سه روز بدون عذرشرعی .

25- بدون از تحقـیق از جانب کسی دعوا کردن و دفاع نمودن .

26- داخـل شـدن شخــص جـُنب و ناپــاک به مسجد .

27- اداء کردن زکات از مال پست و خراب .

28- حـسـودی کــردن با دیگران .

29- بد گـمانـی نسبــت به مــسلـمانان .

30- راز کسـی را به دیگران افــشاء کـردن .

31- انـداخــتن نـجـاســـت و پـلـیدی در راه مـــردم .

32- امـام قرار دادن کسی که ، مردم از او راضــی نیسـتـنــد .

33- ضایع کردن وقت در چیزهای بـیهــوده و باطـل ( لــهو و لهــب ).

34- بی جهت به بام خانه وغیره بالا رفتن(طوریکه داخل خانه های مردم دیده شود).

35- خرید وفروش بعد از اذان نمازجمعه(وقت خطبه امام و ادای نمازجمعه) .

36- بستن دندانها به سیــم طــلا ( از روی تکــبر و فخــر ) .

37- گــفتگـو و سخـن دنـیوی زدن در مــسجد .

38- پرورش ســگ ( بدون عــذر شرعــی ) .

39- نماز خواندن در اوقات مکــروه .

40- راه رفتـن با فــخر و تـکبر .

41- بردن بچه های کوچک و خوردسال و یا دیوانه به مسجد که احتمال کثیف کردن مسجد باشد 

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 93/10/4::: ساعت 10:35 صبح
برای پرورش روح چه کارهایی باید انجام دهیم؟

راز پرورش روح دو کلمه بیشتر نیست و آن آزادی از هوای نفس و پاکسازی درون از گناه وانجام بندگی خداوند است. چون انسان مظهر خدا است و رشد انسان در اثر ظهور بیشتر خداوند در روح انسان اتفاق می افتد. برای اینکه خدا در انسان ظهور نماید، باید اولا ظرف وجود انسان از گناه و آلودگی پاک باشد و ثانیا ظرفیت ظهور را با عبادت و بندگی بدست آورده باشد.

مدال افتخار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بنده بودن است که حتی بر پیامبر بودنشان برتری دارد چنانکه در تشهد نماز،ما اول شهادت می‌دهیم که ایشان بنده است و بعد می‌گوییم فرستاده خداست: وأشهد أن محمدا عبده و رسوله.

دنیا جایی است که ما باید روح خود را پرورش دهیم و دستورالعمل آن را کسی می‌داند که خود این مسیر را پیموده است و در رأس آنها قطعا محمد و آل محمد علیهم السلام و الصلاه هستند. هر چقدر ما در زندگی خود به چهارده معصوم که صراط مستقیم پروردگار هستند بیشتر نزدیک شویم و زندگی خود و تمام حرکات و رفتار و افکار خود را بیشتر به آنها نزدیک کنیم مسیر بندگی را بهتر پیموده‌ایم و در نتیجه روح ما پرورش بیشتری می‌یابد.

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 93/6/11::: ساعت 11:29 صبح

راه دقیق خودشناسی از دیدگاه دین توحیدی اسلام چیست؟

دوست گرامی. انسان برای شناخت خود از دیدگاه توحید، اولا باید بداند که انسان ذاتا ظهور خدا است و ثانیا باید به این آگاهی برسد که آدمی در هویت خود عبد و بنده است و در مرتبه سوم باید نقایص خود را در عبودیت و بندگی شناسایی نماید تا در مرحله خودسازی به رفع آنها بپردازد. بنابراین ما در موضوع خودشناسی با سه مرتبه از شناخت روبرو هستیم.

انسان ظهور خدا:

اولین مبحث توحیدی اسلام در ارتباط با خودشناسی و انسان شناسی، رابطه ظهوری انسان با خداوند است. مبحث ظهور در عرفان باب وسیعی دارد که نمی توان اینجا وارد آن شد. اما همین قدر باید بدانیم که :

اول: جهان و انسان و تمام مخلوقات، ظهور خدا هستند و در این میان انسان برترین و کاملترین مظهر و اشرف مخلوقات الهی است.

دوم: رابطه میان ظاهر کننده و ظاهر شده که همان رابطه انسان با خدا است رابطه ای توحیدی است. یعنی خدای متعال است که در چهره و هیکل انسانی ظهور کرده است و انسان خودش چیزی نیست جز ظهور خداوند. بنابراین به لحاظ نظری به این نتیجه می رسیم که یک نحو وحدت ذاتی عمیقی میان انسان و خداوند وجود دارد، البته انسان مظهر صفات و کمالات الهی هم هست و علاوه بر وحدت ذاتی میان انسان و خداوند وحدت صفاتی هم برقرار است، وحدتی که مبنای توحید عملی قرار می گیرد.

سوم: باید بدانیم که مظهر بودن انسان نسبت به صفات و کمالات الهی ابتدا بالقوه است و کمال و سعادت انسان وقتی تحقق می یابد که این صفات و کمالات به صورت فعلیت در آید و واقعا ظاهر شود. انسان به مناسبت همین مظهریت اش نسبت به صفات و کمالات الهی، دارای استعداد بی نهایتی است که باید به تدریج و طی سلوک الی الله ظاهر و فعلی شود تا به سعادت برسد.

چهارم: اینکه سعادت و کمال انسان که همان ظهور فعلی کمالات الهی در او است، منوط به عبودیت است. لذا در آیات قرآنی آمده: و ما امروا الا لیعبدوا ا لله مخلصین له الدین. – و به انسان ها هیچ مامورتی ندادیم مگر اینکه در دنیا خالصانه خداوند را عبادت کنند. انسان هیچ کاری در این دنیا جز عبادت خداوند ندارد و تنها از این طریق است که صفات و کمالات الهی در او ظهور می کند، تمامی انبیای الهی هم امت خود را به عبادت و بندگی خداوند فراخوانده اند. انسان برای عبودیت خلق شده و ذاتا عبد خدا است و از همین راه هم به سعادت د ردنیا و آخرت می رسد.


انسان عبد خدا:

از مطالب گذشته و همچنین از تمامی آموزه های دینی استفاده می شود که کمال و سعادت انسان در این دنیا و نیز در آخرت از طریق عبادت و بندگی تامین می شود، به خاطر همین است که در آیات فراوانی از قرآن کریم اشاره شده است که تمامی انبیای الهی بدون استثنا انسان را به پرستش پروردگار عالم فراخوانده اند، و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت. و هر آینه در هر امتی رسولی را برانگیختیم تا به امت خود بگوید که: خدای را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. (نحل، آیه 36) از آن رو می توان به صراحت باور داشت که  : هدف زندگی انسان چیزی جز عبادت و بندگی خداوند نیست.
از دیدگاه قرآن کریم هدف نهایی انسان در زندگی، قرب الی الله یا همان خدایی شدن انسان از طریق عبادت توحیدی و انس با خداوند است؛ «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ و جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت». فایده و اثر عبادت نیز انس با معبود و نزدیک شدن به صفات و کمالات او است. برای هدفگذاری در زندگی باید به گونه ای برنامه ریزی نمود که تمامی اهداف جزئی زندگی در مسیر بندگی و قرب الی الله توجیه و سازمان دهی شود، تا انسان بتواند در این مسیر به کمال و سعادت واقعی خودش دست یابد.

عبد» از نظر لغت عرب به انسانی می‌گویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده‌اش تابع اراده‌ی او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالک چیزی نیست، و در اطاعت او هرگز سستی به خود راه نمی‌دهد. و به تعبیر دیگر «عبودیت» ـ اظهار آخرین درجه‌ی خضوع در برابر معبود است،‌و به همین دلیل تنها کسی می‌تواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسی جز خدای تبارک و تعالی نیست. بنابراین عبودیت نهایت اوج و تکامل یک انسان و قرب او به خدا است. عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.
عبودیت اطاعت بی‌قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه‌هاست و بالأخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد جز در راه او گام برندارد، و هر چه غیر او است فراموش کند حتی خویشتن را !

فطرت بندگی:

انسان به لحاظ خلقتی بنده آفریده شده است وهیچگاه از بندگی و پرستش خالی نیست. این فطرت و هویت انسان است و تغییر نمی کند. یعنی شما در کل تاریخ انسان در این جهان نمی توانید کسی را بیابید که پرستنده کسی یا چیزی نباشد. انسان به لحاظ هویت خود یک موجود پرستنده است. اگر خدا را نپرستد سنگ و چوب و ماه و خورشید و حد اقل دنیا و خود و شیطان را خواهد پرستید. نمی شود مردمی یافت شوند که بنده نباشند.
منتهی ادیان الهی انسان را به عبادت خدای یگانه فرا خوانده اند و شیطان انسان را به شرک و چند گانه پرستی می خواند. بنابراین در این زمینه مشکلی که وجود دارد مشکل شرک است،‌ اغلب مردم و انسان ها به شرک و غیر خدا پرستی آلوده اند.

نقایص عبودی انسان:

برای خود شناسی توحیدی انسان باید در خویش تحقیق کند و ببیند چه مقدار خدا پرست است و چه قدر خودپرست و دنیا پرست و شهرت و قدرت پرست می باشد، بت هایی که در وجود او نفوذ کرده و او را از صراط مستقیم عبودیت منحرف نموده اند را شناسایی نماید تا در مرحله بعدی، یعنی خودسازی و سلوک معنوی این بت ها را از وجود خویش براند و خداپرست محض گردد. یعنی از شرک رها و به توحید برسد.
این هدف تمام ادیان توحیدی و غایت قصوای تمام انبیای الهی نسبت به تربیت و هدایت بشر است. نجات از شرک و کفر و هدایت در راه ایمان توحیدی و پرستش خدای یگانه.

در این راستا باید ببینید شما بنده چه کسی یا چه چیزی هستید و بدانید که همان رب شما است. یعنی اگر دیدید بنده دنیا هستید بدانید که دنیا رب شما است و شما را تربیت می کند و مطابق میل خودش شما را رشد می دهد. اگر کسی گاو پرست شد، یعنی رب کسی گاو شد بدانید که او بیشتر از گاو نیست و خلق و خویش حیوانی خواهد بود. اگر کسی خودپرست شد باید بداند که ربش نفس او است و در حقیقت او هواپرست است و تحت تاثیر و ربوبیت شهوت و غضب زندگی می کند. اگر دیدید قدرت پرست هستید، شهرت پرست هستید، یا خدای ناکرده شهوت پرست و یا شیطان پرست هستید یا پول و ثروت را می پرستید، بدانید که جنبه ربوبیت شما هم تحت تاثیر همین خدایان و بتها شکل می گیرد. من عرف نفسه فقد عرف ربه. کسی که خودش را شناخت به تحقیق رب خود را خواهد شناخت.

در مقابل بت پرستی و پرستش ارباب متفرق توصیه و رهنمود انبیای الهی پرستش خدای واحد احد یگانه است. اگر دیدید که نه شما در زمینه پرستش در صراط مستقیم عبودیت حق قرار دارید بدانید که الله رب شمااست و شما تحت تربیت کامل ترین موجود هستی و آفریننده خود هستید و اهل سعادت و پیرو انبیای الهی و پیامبر اسلام ص و قرآن کریم و ائمه معصومین ع می باشید، ولی اگر دیدید رب شما دنیا و ثروت و قدرت و شهوت و شهرت است بدانید که از صراط مستقیم عبودیت و توحید انحراف دارید و باید با خودسازی و سلوک خود را از شرک برهانید که ریشه همه بدی ها و رزایل اخلاقی و ایمانی است.       
این نوع خودشناسی کاربردی ترین و سازنده ترین نوع خودشناسی و توحیدی ترین روش آن است.



 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 93/4/31::: ساعت 12:43 عصر

 

چه کنیم تا چشم بصیرتمان باز شود؟

دوست گرامی. اولا سالک کوی دوست در مقابل خداپرستی خود از خداوند چیزی نمی خواهد و دنبال چشم برزخی و مانند آن نیست. ثانیا اگر کسی به این توانایی برسد لزوما از طریق توحید رسیده است. توحید یعنی یکتا پرستی و ترک پرستش نفس و دنیا و شهوت و شهرت و مقام و لذت و پول و سرمایه و راحت و مانند آن، زیرا پرستش غیر خدا مانع پرستش خدا است. توانایی های روحی انسان در سایه یکتا پرستی و ترک شرک بروز و ظهور می کند و باز شدن چشم برزخی از این قاعده مستثنی نیست. موفق باشید.
 

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 93/4/7::: ساعت 12:48 عصر

در میان ا نسان ها چرا گرایش به بدی بیشتر است از گرایش به خوبی؟ 

در پاسخ به این سوال ابتدا باید در معنای انحراف دقت کنیم. در مبانی آموزه های توحیدی اسلام دو رویکرد عمده در مقابل هم هستند، رویکرد به دنیا و دنیا پرستی و حب دنیا در مقابل رویکرد به خدا و خداپرستی و محبت خداوند و اولیای او. هدف خلقت انسان بندگی خدا است و همچنین هدف بعثت انبیا و دین این است که رویکرد خداپرستی را تقویت کنند و انسان را از رویکرد و گرایش افراطی به دنیا باز دارند. این همان صراط مستقیم عبودیت الهی است. در این راستا انحراف یعنی انسان به عکس صراط مستقیم حرکت کند و به سمت دنیا برود و به دنیا و لذت های ناپایدار آن گرایش افراطی پیدا کند و گرایش اش به خدا و عبودیت کم گردد.

اکنون با تعریف دقیق انحراف که همان انحراف از فطرت و دین فطری است، به بررسی عوامل انحراف می پردازیم.

یکی  از عوامل این است که در انسان ها اول غرایز بالفعل می شوند و تا آخر عمر هم همینطور باقی می مانند . غرایزی که اساس گرایشهای منفی را در انسانها تحت کنترل خود دارد . اما فطرت و عقلی که کنترل کننده غرایز و جهت دهنده قوای مادی و معنوی انسان بسوی کسب کمالات است بطور تدریجی در انسانها تکامل می یابد لذا بخش عمده ای از عمر انسان بطور جدی تحت تاثیر گرایشات غرایز او طی می شود. خیلی از انسانها بخاطر همین امر عمدتا در مسیرهای غلط گام می گذارند . ادامه مطلب...

 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید