بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 87
برای ورود به خودسازی توحیدی لازم است به ده سوال سرنوشت ساز و بنیادین زیر پاسخ دهیم تا فضای بحث برای ما باز شود.
مقدمه: کمال انسان از طرح پنج سوال اساسی زندگی وپاسخ به آنها شروع می شود.
من کیستم؟ هدف زندگی چیست؟ چه کسی مرا آفریده است؟ سرانجام من چه خواهد شد؟ چه باید بکنم؟
ما این پنج سوال را به ده سوال گسترش داده ایم تا فضا سازی بهتری انجام شود.
سوال اول: هدف زندگی چیست؟
در ابتدا انسان تنها هستی خودش و زندگی را درک می کند. یعنی درک می کند که من هستم و زندگی هم هست. در نتیجه اولین سوالی که برایش ایجاد می شود این است که با خود می گوید: من در این زندگی چه می کنم و هدف زندگی چیست؟
پاسخ: ما به این دنیا آمده ایم تا به کمال انسانی برسیم.
این سوال و پاسخ آن خیلی مهم است زیرا اولین قدمی فکری و شناختی است که انسان به سوی کمال برمی دارد.
پاسخ به این سوال سخت نیست، انسان با کمی دقت در اطراف خود روند تکاملی اشیاء پیرامون خود را می بیند و به پاسخ این سوال می رسد. کمال.
ما روزی در رحم مادر بودیم و فرایند تکامل جنینی را طی کردیم و بعد در این دنیا متولد شدیم و پس از هفتاد هشتاد سال که در این دنیا عمر می کنیم، یک روز هم از این دنیا می رویم و به عالم آخرت منتقل می شویم.
همان طور که یک شیر باید روند تکاملی را طی کند و با شکوفا شدن استعدادهایش به شیر واقعی تبدیل شود. باصطلاح شیریت او به کمال برسد. یک پلنگ هم همین طور. یک درخت سیب هم تا نهال است به آن درخت سیب نمی گویند، وقتی می توان به آن درخت سیب گفت که بزرگ شود و واقعا سیب تولید کند.
انسان هم مانند دیگر مخلوقات لازم روند تکاملی انسانیت را طی کند و استعدادهای انسانی اش شکوفا شود و به یک انسان کامل واقعی تبدیل شود.
وضعیت ما در این دنیا مانند وضعیت کودک در رحم مادر است. کودک در رحم مادر نه ماه روند تکامل جنینی را طی می کند و برای تولد در این دنیا آماده می شود. دنیا رحم دیگر ما است و ما باید در این رحم خود را برای تولدی دیگر آماده کنیم.
با مرگ بدن، روح ما در عالم برزخ متولد می شود و بدن به خاک برمی گردد.
سوال دوم. کمال مطلوب انسان چیست؟
این سوال و پاسخ آن ما را وارد فضای علم و بیداری و کمال می کند. چون با این سوال وارد علم خودشناسی می شویم و خودشناسی است که ما را وارد خودسازی و راه کمال می کند. اگر این سوال برای کسی مطرح نشود یا دنبال پاسخ آن نگردد، به کلی در جهل و غفلت می ماند و گمراه می شود.
در پاسخ به این سوال لازم است وارد خودشناسی شویم و حقیقت انسان و کمال انسان را بررسی کنیم.
وقتی در این زمینه خوب بررسی می کنیم، دست آخر به این نتیجه می رسیم که انسان مظهر کامل تمام اسماء و صفات الهی و خلیفه خدا در روی زمین است.
بعد با کمی دقت متوجه می شویم: تمام امکانات و عوامل مثبت و منفی ای که در اطراف ما وجود دارد، مانند بدن، علم، عقل، دین ، فرهنگ ، هنر، تاریخ، ادبیات ، آموزش، پرورش، حوزه، دانشگاه و حتی اقتصاد، سیاست، حکومت، انقلاب، حتی شیطان و نفس اماره همه برای این است که ما انسان تر و کامل تر شویم.
سوال سوم. چگونه به کمال مطلوب (خلیفه اللهی) برسیم؟
پاسخ: چون انسان ظهور و خلیفه خدا است کمال اش هم در این است که به خدا نزدیک و شبیه شود تا بتواند مظهر اراده خدا باشد و مانند خدا ولایت و حکومت کند. پس راه رسیدن به کمال مطلوب انسانی قرب به خدا است.
مانند یک معاون که چون می خواهد همان کارهای رئیس را انجام دهد، باید به رئیس اش از جهت علم و قدرت مدیریت نزدیک و شبیه شود.
قوس نزول و صعود: ما از خدا آمده ایم و به خدا برمی گردیم. انا لله و انا الیه راجعون. والیه المصیر.
این صعود تنها یک حرکت روحی است، بدن ما درزمین استقرار دارد.
بنابراین راه خلیفه اللهی قرب به خدا است. ما در اعمال دینی باید نیت قربت داشته باشیم تا صحیح و قبول و تاثیر گذار باشد.
سوال چهارم. خدا یعنی چه؟
پاسخ: خدا یعنی ذات "وجود" ساری و جاری در تمام هستی.
ذات وجود مبدا تاثیرگذاری در تمام هستی است. مبدا خلقت، مبدا ظهور، مبدا ربوبیت، مبدا علم، مبدا قدرت، مبدا ولایت، مبدا رازقیت، و خلاصه مبدا تمام تاثیرات در هستی و زندگی انسان.
خدا تنها مبدا تاثیر است. توحید. لا موثر فی الوجود الا الله.
خدا دارای اسماء و صفاتی است که از طریق آنها ما را خلق کرده و در عالم تاثیر می گذارد. ما حاصل ترکیب کاملی از صفات خداوند هستیم.
قرب ما به خدا هم از طریق همین صفات است. ما به ذات نزدیک می شویم، اما از طریق صفات. پس خداپرستی در حقیقت صفات پرستی است برای قرب به ذات.
مهمترین صفتی که انسان را به خدا نزدیک می کند، صفت علم است. العلم سلطان. علم سلطان عالم وجود است.
مثلا شما وقتی تحصیل می کنید در حقیقت دارید صفت علم را می پرستید و به خدا نزدیک می شوید.
عالم به خدا نزدیک است و به خاطر همین می تواند بر دیگران تاثیر بگذارد.
نتیجه و فایده این قرب و تاثیر پذیری انسان از خداوند، رسیدن به مقام تاثیر گذاری است که همان مقام خلیفه اللهی و ولایت است.
انسان کامل کسی است که مانند خداوند در هستی، در جامعه انسانی تاثیر رحمانی ایجاد کند. مانند امام خمینی رض که تاثیراتش بسیار گسترده بود و الان هم هست و معلوم نیست این تاثیرات تا چه زمانی ادامه دارد. العلماء باقون ما بی الدهر.
سوال پنجم. سازوکار رسیدن به قرب خدا چیست؟
پاسخ: سازوکار رسیدن به قرب خدا و کمال مطلوب انسانی، خودسازی است. فرق دین داری با خودسازی این است که دین داری یک مفهوم کلی و برنامه ریزی نشده است، ولی خودسازی نظام مند، ساختارمند وبرنامه ریزی شده است.
سوال ششم. چرا خودسازی؟
چرا تنها انسان است که باید خودسازی کند و سایر مخلوقات موظف به خودسازی نیستند، چون این کار باید توسط خود انسان انجام شود، این مسئولیت به دلیل برتری انسان بر سایر مخلوقات به خود انسان واگذار شده است. دلیل واگذاری مسئولیت به خود انسان، برتری خاصی است که انسان بر سایر مخلوقات دارد.
این به خاطر تفاوت عظیمی است که انسان با سایر مخلوقات دارد. تفاوت انسان با موجودات دیگر در این است که آنها "خودگردان" نیستند و به صورت غریزی و توسط ملائکه و هدایت تکوینی خداوند، مسیر تکاملی خود را طی می کنند، ولی انسان به دلیل اینکه مظهر اراده خداوند است، درست مانند خداوند یک موجود "خودگردان" است. در روایت داریم که: (ان الله خلق آدم علی صورته).
به همین دلیل کمال اش هم در این است که خودش خودش را بسازد و مسئولیت داشته باشد. (در مورد خودگردان بودن انسان در بحث خودشناسی مفصل بحث خواهیم کرد)
خدای متعال مستبد و زورگو نیست که بگوید: شما باید مرا بپرستید، هر کس مرا نپرستد او را به جهنم می اندازم. خدای متعال انسان را کاملا مختار و خودگردان آفریده است و راه سعادت و شقاوت را به او نشان داده و تمام امکانات کمال را هم قرار داده است تا انسان با انتخاب آزادانه و مسئولیت خودش راه سعادت و بهشت یا راه شقاوت و جهنم را انتخاب کند.
تمام ارزش وبرتری انسان بر سایرمخلوقات به خاطر همین انتخاب آزاد و اختیاری است که خدای متعال به او داده است.
سوال هفتم: چرا خودسازی توحیدی؟
پاسخ: چون تنها راه قرب به خدا و شکوفایی کمال در انسان، خداپرستی است.
توحید یعنی پرستش خدای یگانه و مبارزه با شرک.
اسلام کارش را با این شعار شروع کرد: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. رستگاری انسان در گرو توحید و نفی شرک است.
توحید عامل انحصاری شکوفایی هویت و کمال هویت انسانی است و شرک عامل اصلی تخریب هویت انسانی است.
این روش قرآن کریم است. شما اگر قرآن را بخوانید دائما انسان را از پرستش غیر خدا باز می دارد و به خداپرستی خالصانه دعوت می کند.
قرآن کریم داستان زندگی دو گروه کفار و مشرکین در مقابل گروه مومنین و موحدین است. روابط و درگیری ها و اخلاق و اعتقادات و منش و صفات و ویژگی های این دو گروه را بیان می کند.
روش قرآن خواندن باید توحیدی باشد. این نحو که ما قرآن می خوانیم صحیح نیست، چیز زیادی گیرمان نمی آید. قران از محجوریت خارج نمی شود. رب تال القرآن و القرآن یلعنه. قرآن کتاب توحید است. کتاب راهبردی است. باید راهبردی تلاوت شود. قرآن دو جریان تاریخی کفار و مشرکین در مقابل مومنین و موحدین را بیان می کند و نسبت به این دو گروه آگاهی و بصیرت می دهد تا شما بتوانید با شناخت و آگاهی انتخاب کنید.
ما از زمانی که بالغ می شویم مسئولیت و تکلیف پیدا می کنیم که وارد خودسازی شویم و این کار معمولا با نماز خواندن و روزه گرفتن شروع می شود، ولی خودسازی منحصر به نماز و روزه نیست.
سوال هشتم: خودسازی شرکی یعنی چه؟
پاسخ: خودسازی شرکی در مقابل خودسازی توحیدی است. اگر کسی خودسازی توحیدی نکند ناخواسته وارد خودسازی شرکی می شود. چون ما دو راه بیشتر پیش روی خود نداریم. اگر کسی خداپرست نشود، قطعا چیز دیگری را خواهد پرستید.
این حالت چطور اتفاق می افتد؟ اگر کسی سوال از هدف زندگی و خلقت انسان برایش مطرح نشود یا مطرح بشود، ولی دنبال پاسخ یابی آن نباشد. اصلا وارد فضای علم نمی شود. ورود به فضای علم و دانش حقیقی و معنوی از این سوال آغاز می شود.
از هدف زندگی که غافل شد، سوالات دیگر هم برایش مطرح نمی شود، در نتیجه نه خودشناسی می کند و نه وارد خودسازی توحیدی می شود.
چنین شخصی گاهی برای همیشه ناآگاه و غافل می ماند. در اثر این ناآگاهی و غفلت ناخواسته از مسیر توحید منحرف و وارد محیط شرک می گردد.
چرا؟
چون انسان فطرتا پرستشگر و کمال طلب است، همه مردم به دنبال کمال هستند، اگر مسیر سوالات بنیادین صحیح طی نشود؛ انسان در اثر جهل و ناآگاهی وغفلتی که به آن دچار است، به طور قطع در مصداق کمال به خطا می رود و خیال می کند که زندگی انسان محدود به همین زندگی بشری است و با رسیدن به دنیا و ثروت و لذت مادی و مقام و قدرت و مانند آن به کمال و سعادت می رسد.
این روند انحراف ادامه می یابد تا جایی که ممکن است خیال کند معیار انسانیت و کمال انسان چیزی جز پول و سرمایه و قدرت و شهرت و مانند آن نیست.
لذا برخی افراد ثروتمند گمراه، حتی آدم های فقیر و رعیت را انسان نمی دانند، وقتی می گویند فلانی فقیر است، یعنی انسان نیست و تنها ثروتمندان انسان هستند. در حالی که انسانیت یک خاصیت روحی است و ربطی به ثروت و قدرت مادی ندارد.
این انحراف بزرگترین و خطرناکترین انحرافی است که در زندگی بشر اتفاق افتاده و باعث شده اکثر انسان ها از مسیر انسانیت خارج شوند.
اگر انسان از جاده توحید و خداپرستی منحرف شود، به طور قطع، توسط شیطان شکار می شود و سر از کفر و شرک در می آورد و هلاک می گردد.
در کتاب أربعین جامی طبع آستان قدس رضوی، ص 22، از قول رسول خدا(ص)آمده: یَشیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ یَشِبُّ فِیهِ خَصْلَتانِ: الْحِرصُ وَ طولُ الامَلِ. فرزند آدم پیر میشود و هر چه به سوی پیری میرود به موازات آن، دو صفت در او جوان میگردد: یکی حرص و دیگری آرزوی دراز.
این روایت به ما می گوید: انسان هر قدر پیرتر می شود حرص و فزون خواهی اش نسبت به دنیا بیشتر می شود و بیشتر دنبال ثروت اندوزی و قدرت طلبی و آرزوهای دراز دنیوی می روند. دنیا مانند آب دریا است که هر چه انسان بیشتر بنوشد تشنه تر می شود.
این انحراف مربوط به کسانی است که از هدف اصلی زندگی منحرف شده اند و خیال می کنند هدف زندگی و کمال انسانی رسیدن به دنیا، قدرت و ثروت و مانند آن است، اما انسان های خداجو و خداپرست از این انحراف خطرناک در امان هستند.
وقتی کسی وارد فضای علم آموزی و حقیقت جویی و خودشناسی نشود، در اثر کمال طلبی فطری، ناخواسته و به تدریج وارد فضای شرک، یعنی دنیاپرستی و نفس پرستی و پول پرستی و شهوت پرستی و انواع پرستش غیر خدا دچار می شود و از جرگه انسانیت خارج می گردد.
خودسازی توحیدی با علم و تحقیق شروع می شود، ولی برای وارد شدن به خودسازی شرکی، جهل و نادانی کافی است. خودسازی شرکی نیاز به علم و دانش ندارد.
فضای خودسازی و دین داری فضای علم به حقیقت است و فضای کفر و بی دینی، فضای جهل و بی خبری نسبت به حقیقت است.
در همین راستا گفتنی است:
فضای انقلاب دینی نیز فضای علم است و فضای دنیای غرب و سکولاریسم و لیبرالیسم، فضای جهل و بی خبری است.
نظام سلطه بر جهل مردم حکومت می کند و برای بقای خود نیاز به غافل سازی هر چه بیشتر مردم دارد، ولی نظام اسلامی بر انسان های عالم و دانشمند حکومت می کند. هر قدر مردم کشور ما عالم تر و بیدار تر باشند انقلاب اسلامی محفوظ تر است.
مهمترین آسیبی که انقلاب اسلامی را تهدید می کند عدم بصیرت و جهل مردم است. لذا رهبر انقلاب حفظه الله روی بصیرت مردم و جوان ها خیلی تاکید می کند.
اگر بصیرت باشد برای همیشه ماندگار خواهیم بود و اگر دشمن بصیرت مردم ما را از بین ببرد، انقلاب و حکومت اسلامی خدای ناکرده در معرض فروپاشی قرار می گیرد.
سوال نهم: راهبرد شیطان برای انحراف انسان چیست؟
راهبرد شیطان به عنوان دشمن قسم خورده انسان، ترویج شرک است. یعنی انسان را به سوی دنیا پرستی و نفس پرستی و پول پرستی و نفس پرستی و قدرت پرستی و شهوت پرستی و انواع پرستش غیر خدا سوق می دهد، شیطان قسم خورده است که ما را از توحید و صراط مستقیم خداپرستی و انسانیت دور کند.
رب بما اغویتنی لاقعدن صراطک المستقیم و لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین. ? 16 و 17اعراف?
چرا؟ چون می داند که ریشه همه خوبی ها و کمالات انسان در توحید و خداپرستی و قرب به خدا است و به دلیل دشمنی، نمی خواهد انسان به اهداف انسانی خود برسد.
راهبرد شیطان برای گمراهی و دور کردن انسان از خداپرستی انتخاب کرده است، ترویج شرک است. این کار را با آموزش بت پرستی به بشر شروع کرد اما اکنون به شدت پول پرستی و شهوت پرستی را ترویج می کند. شرک بر عکس توحید ریشه تمام بدی ها در انسان است.
سوال دهم: درقیامت چه اتفاقی برای ما می افتد؟
پاسخ: از مطالب گذشته به این نتیجه رسیدیم که انسان در این دنیا سر دوراهی انتخاب خودسازی توحیدی و خودسازی شرکی قرار دارد.
روز قیامت، یعنی روز ظهور. در سوره حمد می خوانیم: مالک یوم الدین. قیامت یوم الدین است. یعنی روز ظهور جزای عمل انسان است. عمل انسان یا توحیدی است یا شرکی.
بنابراین قیامت روز ظهور توحید و شرک است. توحید دین ما است و شرک هم دین مشرکین است. ما انسان بی دین نداریم، مشرکین هم برای خودشان دین دارند. در قرآن کریم از قول پیامبر (ص) خطاب به کفار آمده: لکم دینکم و لی دین. شما دینی برای خود دارید و من هم برای خود دینی دارم.
قیامت روزی است که توحید به صورت بهشت و کفر و شرک به صورت جهنم ظاهر می شود. بهشت جایگاه و سرانجام موحدان و جهنم جایگاه و سرانجام مشرکان و کافران خواهد بود. قرآن کریم در آیات بسیاری سرانجام موحدان را بهشت و سرانجام کافران و مشرکان را جهنم معرفی می کند.
منظور از توحید :
منظور از توحید در این مباحث پرستش خدای یگانه و نفی هر گونه شرک و غیر پرستی است. مبنای توحید عملی که به آن اشاره شد، توحید نظری است.
در توحید نظری ما بر این اعقادیم که تمام تاثیرات عالم از خدای متعال است. لا موثر فی الوجود الا الله. به همین دلیل هم هست که باید تنها او را بپرستیم. زیرا فلسفه پرستش در انسان مبدئت تاثیر است. انسان معبودی را می پرستد که برای او اثر بخشی داشته باشد. حتی کسانی که بت می پرستیدند خیال می کردند که بتها خاصیت و اثر بخشی دارند، مثلا مشکلات آنها را برطرف می کنند یا بیماری های آنها را شفا می دهند و مانند آن.
اما در دین توحیدی مبنای اعتقاد بر این است که تنها خداوند مبدا تاثیر است و هیچ موجود و مخلوقی مستقلا مبدا تاثیر نیست.
این اعتقاد مبنای دعوت به پرستش خدای یگانه می باشد. ما خدای یگانه را می پرستیم چون تنها او را خالق و رازق و شافی و کافی و مربی و حامی و مبدا تاثیر می دانیم.
بنابراین معنای توحید کاملا روشن است. در توحید نظری می گوییم: تنها خدا مبدا تمام تاثیرات در عالم و زندگی انسان است و در توحید عملی می گوییم: به همین دلیل - ایاک نعبد و ایاک نستعین- تنها خدای یگانه را می پرستیم و تنها از او کمک می خواهیم.
بر این اساس خودسازی توحیدی به این معنا است که انسان افکار و اخلاق و اعمال خود را از هرگونه شرک تخلیه نماید و در تمامی ابعاد خداپرست شود.
مبنای اصلاحات جامعه هم همین است. جامعه نیز باید بر اساس توحید سازمان دهی و اداره شود. برای اصلاح جامعه و داشتن جامعه ای سالم که جزء آرمان های بزرگ بشر است، باید آنرا از هرگونه افکار شرک آمیز و اخلاق شرک آلود و رفتار مشرکانه تخلیه و تمامی حوزه های علمی و عملی را به توحید و خداپرستی مزین نمود.
تقابل تاریخی توحید و شرک:
تقابل و درگیری بین جبهه توحید و شرک در تمام تاریخ بشر وجود داشته است و این بحث سابقه ای به اندازه تاریخ انسان دارد. ما دراین نوشته تنها به یک مقطع انقلاب اسلامی ایران اشاره می کنیم.
بعد از انقلاب اسلامی و توحیدی ایران در سال 57 علت اینکه آمریکا و غرب با ما درگیر شدند، هویت توحیدی انقلاب اسلامی بود. آنها با تعجب شاهد قیام خداپرستان و قدرت یافتن آنها بودند.
آنها کاملا درک می کردند که اگر تفکر توحید و خداپرستی در جهان قدرت بگیرد و رواج یابد و صادر شود، مردم جهان به خصوص مسلمانان را بیدار می کند و آنها دیگر از قدرت های استکباری و شیطانی اطاعت نخواهند کرد.
دنیاپرستان دنبال سلطه بر ملت های جهان هستند تا بتوانند منابع مادی آنها را غارت کنند و آنها را مصرف کننده کالاهای خود نمایند و از این طریق منافع مادی خود را تامین کنند و هر چه بیشتر به خدای خود که سرمایه است نزدیک شوند.
جریان انقلاب اسلامی و توحید درست در مقابل این جریان قرار دارد. توحید به انسان ها روش آزاد زیستن و زیر بار سلطه هیچ انسانی نرفتن و فقط بنده خدا بودن را آموزش می دهد و این برای نظام سرمایه داری خیلی خطرناک است.
دعوا و اختلافاتی هم که ما در طول این سال های اخیر با آمریکا و نظام سلطه داریم، ظاهرا سر انرژی هسته ای و موشک و حقوق بشر است، ولی در باطن ریشه در خداپرستی ملت ما دارد. بنابراین تا زمانی که ما خدارا بپرستیم برای آنها خطر تولید می کنیم و آنها با ما سرجنگ خواهند داشت.
اصلاح طلب ها خیال می کنند: اگر ما کوتاه بیاییم و قدرت خود را تضعیف کنیم، دست از انرژی هسته ای برداریم و موشک آزمایش نکنیم و نسازیم، آنها دست از سر ما برمی دارند.
در حالی که آنها دشمن خداپرستی و توحید ما هستند و تا بساط خداپرستی را برنچینند، هرگز دست از سر ما برنمی دارند.ست نخورده مانده است. بیایید برای این موضوع چاره اندیشی کنیم.
استراتژی عزت، استراتژی ذلت
فرق اصلی این روزهای اصلاح طلبان و اصول گرایان در انتخاب استراتژی عزت و ذلت است. اصلاح طلبان می گویند آمریکا قدرت مند است و می تواند یک شبه ما را نابود کند، مبارزه ومقابله با آمریکا نه تنها فایده ای ندارد بلکه خطرناک است. تمام مشکلات ما بعد انقلاب معلول مقاومت و مقابله با سیاست های آمریکا است. ما اگر در مقابل آمریکا کوتاه بیاییم و مراکز قدرت خود را نابود کنیم و دست از موشک پرانی و قدرت نمایی برداریم آنها می بینند ما ضعیف هستیم، آنوقت کاری با ما ندارند و می گذارند ما زندگی خودمان را انجام دهیم.
در مقابل اصول گراها می گویند نه این استراتژی ذلت در مقابل آمریکا و استکبار جهانی پاسخ نمی دهد. استراتژی ما همان است که اسلام و قرآن می گوید: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ (آیه 60 سوره انفال) و شما (ای مومنان) در مقام مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و تا حدی که میتوانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان، فراهم سازید و...
قرآن کریم می گوید: به مشرکان ا عتماد نکنید، آنها قابل اعتماد نیستند، ولی بعضی ها هنوز معتقد اند که می شود به آنها اعتماد کرد. متاسفانه اصلاح طلبان دنبال استراتژی ذلت هستند و فکر می کنند با این استراتژی می توانند کشور را حفظ کنند، در صورتی که به تجربه ثابت شده است که این استراتژی جواب نمی دهد. در زمان آقای خاتمی جواب نداد و ما را محور شرارت اعلام کردند.
هر چه عقب نشینی کنیم، آنها پیش می آیند، می دانید چرا؟ چون آنها در اصل با توحید و خدا مشکل دارند، تا زمانی که ما خداپرست باشیم، آنها با ما دشمنی می کنند، با ما می جنگند و نابودی ما را می خواهند. آیا شما می توانید دست از خداپرستی بردارید ومشرک بشوید؟ خوب اگه نه، پس چاره ای جز این نیست که بایستید، باید مقاومت کنید، باید استراتژی عزت را که رهبر عزیزمان، پی گیری می کند، دنبال کنید.
استراتژی انقلاب و اصول گراها عزت است، قدرت است، دشمن تنها زبان قدرت را می فهمند، از زمانی که ما به موشک دست پیدا کردیم و قدرت نظامی مان بالا رفت، امنیت پیدا کردیم، آنها فکر تجاوز را از سر خود بیرون کردند. اگر قدرت نداشتیم تا حالا چند باره نابودمان کرده بودند. راه نجات و ماندن ایران تنها پیشرفت در علم و قدرت است، همان که قران کریم فرموده است: و اعدو لهم مااستطعتم من قوه.
دعوای آمریکا با ما سر انرژی هسته ای و موشک و امثال آن نیست. دعوای آنها با ما سر توحید است سر اسلام است سر خدا است. آنها با خداپرستی ما مخالف اند. این دعوا در حقیقت یک جنگ تمدنی است. تمدن مادی است که تمدن الهی و توحیدی را برنمی تابد. این دعوا یک جنگ مذهبی است. لذا مذاکره با آمریکا بر سر امکانات و قدرت مادی بی نتیجه است، ما هر وقت مذاکره کردیم ضرر کردیم.
ما باید فقط باید دنبال قدرت باشیم. دشمن فقط زبان قدرت را می فهمد. اگر آنها ضعف ما را مشاهده کنند، به کلی ما را از صفحه روزگار محو می کنند. ما از زمانی که قدرت نظامی خود را گسترش دادیم، امنیت پیدا کردیم. امنیت فعلی ایران معلول تلاش های امثال شهید حسن تهرانی مقدم است.نم که قرآن هنوز باز نشده و دست نخورده مانده است. بیایید برای این موضوع چاره اندیشی کنیم.
حقیقت فراگیر توحید و شرک:
توحید، یعنی زندگی بر اساس خداپرستی و شرک، یعنی زندگی بر اساس پرستش غیر خدا. توحید بر اساس کلمه: لا اله اله الله، دو جهت دارد، یکی پرستش خدای یگانه و دیگری مبارزه با کفر و شرک. مبارزه با شرک داخلی و خارجی علامت و نشانه مومن خداپرست واقعی است.
توحید معنای بسیار گسترده ای دارد و تمام جهان هستی و زندگی فردی و اجتماعی انسان را پوشش می دهد.
ما سه نوع خداپرستی داریم، فردی و احتماعی و تاریخی. کل تاریخ مومنان صحنه یک عبادت تاریخی تا عصر ظهور است.
ما در مذهب شیعه دو مفهوم مهم و کلی بیشتر نداریم و آن توحید و ولایت است. بقیه اعتقادات و آموزه های اسلام و شیعه همه تحت این دو عنوان ساختار بندی می شود.
در مورد معنای توحید از بچه گی به ما آموخته اند که توحید؛ یعنی خدا یکی است و دو تا نیست. این آموزش درست است اما نیاز به توضیح و تبیین فراوان دارد.
باید این اعتقاد باز شود و وقتی باز می شود، شما مشاهده می کنید که تمام حوزه های فردی و اجتماعی زندگی انسان را در بر می گیرد.
بر این اساس توحید یعنی:
تبیین و اجرای هدف زندگی، اخلاق، پرستش، رفتار فردی و اجتماعی، سیاست، اقتصاد، مدیریت، فرهنگ و حکومت، بر اساس جهان بینی و ایدئولوژی توحیدی و خداپرستی.
شرک یعنی:
تبیین و اجرای تمام این حوزه ها که نام برده شد، بر اساس جهان بینی و ایدئولوژی مادی که شامل: ماده پرستی و پول پرستی و دنیا پرستی و قدرت پرستی، شخصیت پرستی، شاه پرستی، جمال پرستی، شهرت پرستی، لذت پرستی، نفس پرستی و مانند آن است.
توحید یک مصداق بیشتر ندارد و آن خداپرستی است. ولی شرک مصادیق فراوانی دارد که عرض شد.
سرمایه داری و پول پرستی:
برای روشن شدن شرک به یک مصداق آن اشاره می کنیم:
به طور مثال امروز پول پرستی خیلی گسترش دارد. امپریالیسم، یعنی سرمایه داری و پول پرستی .
در نظام های سرمایه داری، خدا همان پول و سرمایه و منافع مادی است و چون آنها ماده پرست هستند، بر سر منافع مادی هرگز با کسی سازش نمی کنند. غربی ها به شدت به خدایان خود معتقد اند و پول و سرمایه را می پرستند.
ریشه تمام جنگ ها و تجاوزهایی که نظام های استکباری در جهان برپا می کنند، منافع مادی نامشروع آنان است.
پول پرستی و سرمایه داری، ریشه تمام غارت ها و ظلم هایی است که نظام های استکباری و امپریالیسم آمریکا در طول تاریخ نسبت به بشریت داشته اند.
استعمارگری و نفوذ غربی ها به کشورهای جهان سوم و غارت منابع مادی آنان ریشه در جهان بینی مادی و دنیا پرستی و پول پرستی آنها دارد.
در روایت داریم که: دنیاپرستی سرآمد تمام مفاسد و رذایل اخلاقی اقتصادی و فرهنگی است. الدنیا راس کل خطیئه. به همین دلیل نظام های مادی و غربی، عملا ریشه تمام مفاسدی هستند که در جهان واقع می شود.
تمام انحرافات و تاثیرات منفی غیر انسانی موجود در سطح جهان، توسط سکولارها و لائیک ها و ملحدین اشاعه می شود.
سکولاریسم همان کفر جدید و جهانی است که متاسفانه مبنای زندگی بسیاری از مردم در کشورهای غیر مسلمان قرار گرفته است.
دشمنی غرب با انقلاب اسلامی ایران به دلیل توحیدی بودن این انقلاب و دعوت اسلام به خداپرستی است. آنها با خداپرستی به شدت دشمن هستند و سر جنگ دارند. چون خداپرستی تمام منافع مادی آنان را در معرض خطر قرار می دهد. خداپرستی انسان ها را آگاه و بیدار می کند و به انسانیت کرامت و آزادی می بخشد و انسان را را از یوغ اسارت نظام سلطه و سرمایه داری خارج می سازد.
به همین دلیل است که مشاهده می کنید، آنها هرگز با انقلاب اسلامی و توحیدی ایران سازش نمی کنند.
تبلیغ توحیدی دین!
به این دلیل که توحید و خداپرستی روح و راهبرد اصلی دین اسلام است، بر تمام مبلغان دینی لازم است که راهبرد تبلیغات دینی خود را توحید و خداپرستی قرار دهند. البته محتوای تبلیغ می تواند موضوعات مختلف باشد و اقدامات علمی و عملی فراوانی درمسیر خودسازی وزندگی توحیدی آموزش داده شود، اما همه این آموزش ها باید در قالب و راهبرد توحید انجام شود، تا موثر باشد.
توحید تنها روشی است که می تواند انسان تربیت کند و ما را به کمال نهایی خود برساند. هدایت گران دینی بیش از پیش باید در این زمینه مهارت داشته باشند و مردم را به توحید و خداپرستی و دوری از شرک و پرستش غیر خدا دعوت نمایند.
مردم ما نماز می خوانند و روزه می گیرند و بسیاری از واجبات ومناسک دین را انجام می دهند، اما به خوبی با روش جهاد و مبارزه با شرک و مظاهر و تبعات آن آشنا نیستند، در حالی که دین داری و بندگی با مبارزه و جهاد اکبر و کبیر، شروع می شود. این موضوع باعث می شود کارهای مثبتی که انجام می دهند، چندان موثر نباشد.
خداپرستی در صورتی موثر است و انسانیت را رشد می دهد، که خالص باشد. اخلاص شرط توحید است. ما از کلمه لا اله الا الله آموخته ایم کسی که به سوی خدا می رود در قدم اول باید از شرک تخلیه شود و بعد با خداپرستی خالصانه به خدا نزدیک گردد. این نوع پرستش است که انسان ساز است و آدمی را به آزادی انسانی و اختیار و معرفت واقعی و مقامات بلند عرفانی می رساند.
خیلی ها سوال می کنند که چرا ما پنجاه سال نماز می خوانیم و عبادت می کنیم اما به جایی نمی رسیم . تاثیر این عبادت ها در ما خیلی ملموس و آشکار نیست.
پاسخ آن است که این عبادت ها، به این دلیل که معمولا با شرک و گناه که مظهر شرک است، همراه است، بی خاصیت می شود. شرط عبادت تاثیر گذار، اخلاص در نیت و خالص شدن عمل از هرگونه شرک و گناه است.
ما باید به مردم روش درست پرستش خدا و عبادت خالصانه را بیاموزیم و به آنها یاد بدهیم که چگونه خود را از شرک و پرستش غیر خدا تخلیه نمایند. تا کارهای پرستشی و مثبتی که انجام می دهند تاثیرات آنرا به صورت ملموس در خود و زندگی خود حس کنند.
یک عالم دینی باید متخصص پرستش باشد، یعنی هم پرستش غیر خدا را بشناسد و با انواع و آثار آنها آشنا باشد و هم در طریقه صحیح و گستره پرستش خداوند یکتا، مهارت داشته باشد و از این طریق بتواند انسان شایسته و سالم و کامل تربیت کند.
در پایان تذکر می دهم که توحید همان ثقل اکبر و صراط مستقیم الهی است که باید هر مسلمان با حقیقت آن آشنا باشد. اما این موضوع نباید باعث شود که ما از اهمیت و تاثیر و نقش ولایت غافل شویم.
ولایت شرط توحید است و بدون آن هیچ کسی به وصول نخواهد رسید. اما خوشبختانه در تبلیغات دینی ما موضوع ولایت چندان غریب نیست و به آن پرداخته می شود.
مردم ما به اهمیت موضوع ولایت تا حدی واقف هستند، آنچه در حوزه و جامعه و فرهنگ ما مورد غفلت قرار دارد، حقیقت توحید و تفکر توحیدی و زندگی توحیدی است.
قرآن کریم کتاب توحید است، گاهی انسان می اندیشد که این کتاب مقدس هنوز محجور مانده و خاک می خورد و کسی حاضر نیست آنرا به درستی تلاوت کند و گوهر توحید را از عمق آن استخراج نماید و آنرا که دوای تمام دردهای بشر و مایه تمام کمالات انسان است، بیاموزد و بیاموزاند.
شنیدم که به تازگی حضرت آیت الله وحید خراسانی به یکی از مشاهیر تبلیغ فرموده بودند: من فکر می کنم که قرآن هنوز باز نشده و دست نخورده مانده است. بیایید برای این موضوع چاره اندیشی کنیم.
راهکار رسیدن به آگاهی راهبردی:
مقدمه: هرم علم را در سه سطح تعریف می کنند:
1. داده های خام
2. پردازش داده های خام و تبدیل آن به اطلاعات علمی
3. جمع بندی اطلاعات علوم مختلف و رسیدن به آگاهی جامع کلان نگر
توضیح:
داده های خام مانند اسم و آدرس و شماره تلفن و دوستان و جستجوهای اینترنتی و شبکه های اجتماعی که عضو است شماره تلفن های گوشی سایت هایی که سر می زند. نظرهایی که می دهد و کتاب ها و مقالاتی که نگاشته است. همه اینها داده های خام است.
این داده ها در جایی پردازش می شود و به این نتیجه می رسند که آن شخص چگونه شخصیتی است با چه اهدافی و از او چه استفاده هایی می توان برد و آیا برای منافع آنها خطرناک است یا نافع است و مانند آن. این داده ها را سازمان های اطلاعاتی پردازش می کنند و نتیجه می گیرند.
در مورد اطلاعات علمی هم همین وضعیت حاکم است. اطلاعات علمی از پردازش داده های خام علمی بدست آمده است. هر علم در حقیقت مجموعه ای از اطلاعات علمی است که پیرامون موضوع آن علم گردآوری و پردازش شده است.
این اطلاعات مانند قطعه های یک پازل هستند که باید در کنار هم قرار گیرند تا پازل کامل و معنا دار شود. در حوزه دین، علوم مختلفی تدریس و تحقیق می شود. این علوم در حد اطلاعات هستند و مانند قطعه های پازل می مانند که عالم دینی باید با جمع آوری و چینش آنها به مفهوم کلی و آگاهی جامع و پیام کلی آن پازل برسد. آن دریافت جامع و کلان نگر را آگاهی می گویند.
در حقیقت علم که کشف حقیقت است وقتی حاصل می شود که انسان به آن آگاهی جامع برسد و نگاه کلان نگر پیدا کند و معنای کلی و راهبردی حاکم بر تمام اطلاعات گوناگون یک علم را یکجا دریافت کند. آگاهی، نوعی جمع بدنی اطلاعات علمی است.
البته وقتی انسان به این مرحله از علم و آگاهی رسید خدای متعال هم وارد می شود و به آن انسان محقق و پژوهگر علم کلی را القاء می نماید. العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. علم حقیقی همان نوری است که انسان مستقیم از خدای متعال دریافت می کند و به قلبش وارد می شود.
اگر کسی در مسیر بندگی قرار گرفت و تمام تلاش خود را برای دریافت اطلاعات علمی گوناگون یک حوزه علمی انجام داد، با یک شرط بسیار مهم که اخلاص در نیت است، خدای متعال نور علم و آگاهی را در قلب او می اندازد و انسان ناگهان احساس می کند که به آگاهی کلی و حقیقت علم دست یافته است. در این لحظه است که او به یک نگاه جامع کلان نگر و جمع بندی در حوزه آن علم می رسد و عالم می شود.
این علم و معرفت است که به انسان قدرت و اراده تاثیر گذاری می دهد وگرنه ما عالمان اطلاعاتی فراوان داریم که چندان تاثیر گذار نیستند.
علم در راس صفات ذاتی حق تعالی قرار دارد، این بدین معنا است که ریشه تمام کمالات الهی در علم است. در انسان هم همین وضعیت حاکم است. علم ریشه تمام کمالات انسانی است. اگر کسی به علم و آگاهی دست یافت به ریشه کمالات دست یافته است و راه کمال به رویش گشوده می شود.
علم توحید با علوم توحیدی متفاوت است. علومی که در حوزه تدریس می شود، علوم توحیدی هستند، علم فقه و اخلاق و تفسیر و تاریخ و کلام و مانند آن، همه علوم توحیدی هستند. کسب این علوم لازم است اما آنچه انسان را به معرفت می رساند، علم توحید است.
علوم توحیدی لازم هستند اما کافی نیستند. علوم توحیدی در دامنه هرم علم قرار دارند و علم توحید در راس هرم .
راهبرد درک و تاثیر گذار نمودن تمام علوم توحیدی علم توحید است. علوم توحیدی باید با علم توحید درک شوند تا موثر واقع شوند. علم توحید نقش راهبردی برای علوم توحیدی دارد.
علت اینکه اهل عرفان تنها به توحید می پردازند و موضوع عرفان را روی علم توحید متمرکز کرده اند، این است که تنها از این طریق انسان به معرفت و آگاهی می رسد.
هنگامی که انسان به آگاهی و معرفت می رسد، اولا بیدار می شود و ثانیا عاشق حقیقت می شود و در اثر این عشق بی قراری عجیبی برای رسیدن به معرفت بیشتر به او دست می دهد. این عشق و بی قراری باعث می شود با نیروی بسیار زیاد و انگیزه فراوانی به سوی خداوند و قرب به او حرکت کند.
عاشق سالک در اثر این بیداری و عشق، از تمام آلودگی ها و بدی ها و شرک تخلیه می شود و با حرکت عاشقانه توحیدی در مسیر خداپرستی و سلوک عرفانی به مقامات عرفانی می رسد.
عالمان و طلبه های حوزه متاسفانه به دلیل اینکه علم توحید را به درستی نمی شناسند و اهمیت آن را نمی دانند، معرفت و عشق در وجودشان شکوفا نمی شود و صرفا به اطلاعات توحیدی که حوزه به آنها می آموزد، بسنده می کنند.
مشغولیت افراطی به اطلاعات علمی گوناگون و غفلت از توحید و حقیقت باعث می شود که انسان از وصول به عرفان و عشق محروم بماند.
علم استراتژیک توحید، مبنای تفکر طلبه ها و عالمان دینی!
یکی از نیاز های جدی طلاب علوم دینی داشتن مبنای فکری برای مهندسی ذهنی خود و سیستمی فکر کردن است. تفکر سیستمی برای عالمان دینی یک ضروت است. بدون این نوع تفکر ذهن عالمان دینی مانند دانه های تسبیحی می ماند که نخ ندارد. برای سیستمی کردن ذهن یک راهکار مهم وجود دارد و آن آشنایی با راهبرد دین یعنی توحید است. تفکر توحیدی راهبرد علم و تفکر سیستمی و درک عالمانه دین توحیدی اسلام می باشد.
حتی کسانی که با حقیقت توحید آشنایی دارند معتقد اند که برای عالم شدن دانستن علوم توحیدی کافی نیست. عالم دینی علاوه بر تحصیل علوم دینی و توحیدی در دامنه هرم علم، باید با خود علم توحید که در راس این هرم قرار دارد کاملا آشنا باشند. توحید حقیقت هستی و حقیقت دین است و تا کسی با حقیقت هستی و دین آشنا نباشد، از علم حقیقی برخوردار نیست.
توحید، راس هرم علم:
علم و آگاهی دارای هرمی است که در راس آن آگاهی توحیدی قرار دارد. اگر کسی به راس هرم آگاهی که همان معرفت توحیدی است برسد و مزه شیرین آن را بچشد چنان بیدار، عاشق علم و بی قرار می شود که از خواب و خوراک می افتد. یکوقت یک طلبه و سخنران با سختی تلاش می کند تا مطلبی برای سخنرانی خود تنظیم کند، ولی یک وقت نه تنها تلاشی نمی کند، بلکه قوای عقلانی و فکری او به کار می افتد و دائما مطالب ناب تولید می کند و در هر زمان و مکانی که از اوبخواهند مطالب تاثیر گذار برای گفتن و آموزش در اختیار دارد. این حالت به برکت تفکر راهبردی توحید و سیستمی و راهبردی اندیشیدن به وجود می آید.
همچنین گاهی شما می خواهید شب وقت سحر بیدار شوید و تلاشی انجام دهید چه در جهت عبادت و چه در جهت تفکر و گاهی هم موفق نمی شوید، ولی یک وقت چنان عاشق می شوید که دیگر نمی توانید وقت سحر بخوابید، برای عالمی که به حقیقت علم و توحید رسیده است و از درون او علم جوشش می کند، وقت سحر حکم کلاس درس و کسب فیض معرفت را دارد و هرگز نمی تواند از شیرینی و نصیبی که می برد، بگذرد و بخوابد.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
آب حیاتی که عارف به دنبال ان است همان آگاهی و معرفت توحیدی است که از درون او می جوشد.
چرا مبارزه؟ چرا انقلاب؟
تفسیر توحیدی { لا اله }
جمله توحیدی لا اله الا الله که روح اسلام است، دو بخش دارد. بخش اول آن که نفی شرک است، اشاره به بعد مبارزاتی توحید می کند و بخش دوم آن بر یکتاپرستی تاکید می کند.
بر این اساس اسلام دینی است که دو بخش مهم دارد. بخش اول آن مبارزه و جهاد درونی و بیرونی با شرک و کفر و مظاهر و تاثیرات منفی و تخریبی آن بر بشریت و انسانیت است که به صورت ظلم و استکبار و سلطه گری و هجوم های مختلف فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و اخلاقی نمود پیدا می کند.
بخش دوم توحید که تاکید بر یکتاپرستی دارد، عامل اصلی قرب انسان به خدای متعال و کمال جامعه و تمدن انسانی است. بقای یکتاپرستی در حقیقت آرمان مبارزات توحیدی است. فلسفه نفی شرک و مبارزات توحیدی که در جهاد اکبر و اصغر تبلور می یابد، تحقق خداپرستی در فرد و جامعه می باشد.
در این نگاشته می خواهیم کمی بیشتر درباره بعد منفی توحید یعنی {لا اله} توضیح دهیم.
یکی از مصادیق نفی شرک و مبارزه با مظاهر آن، در صحنه کربلا و در روز عاشورا، اتفاق افتاده است. درست است که امام حسین (ع) رهبر نهضت عاشورا ومحور همه چیز بود و همچنین درست است که هدف امام حسین (ع) بقای مکتب توحیدی اسلام و حفظ خداپرستی در عالم و تاریخ بود، اما باید توجه داشته باشیم که متن این نبرد و جانبازی و قیامی که اتفاق افتاد، ظهور (لا اله) بود.
در این قسمت می خواهیم شما را با اهمیت بخش منفی توحید (لا اله) بیشترآشنا کنیم. می خواهیم بگوییم که اسلام با مبارزه شروع می شود. مسلمانی نیز با مبارزه شروع می شود. مسلمانی که خداپرست هست اما در جبهه مبارزه با مظاهر شرک و کفر حضور ندارد، یک مسلمان ناقص است. مومن واقعی نیست. به قول امام خمینی (رض) مسلمان آمریکایی است.
چرا؟ چون شعار اسلام با نفی شرک و کفر شروع می شود و خود اسلام و توحید نیز با مبارزه با شرک و مظاهر آن شروع شده است. به محض اینکه پیامبر اکرم ص دعوت خود را علنی کرد مبارزه با مشرکین شروع شد. البته هجوم را مشرکین شروع می کنند چون منافع خود را در خطر می بینند. در ادامه هم زمانی اسلام به اوج خود رسید که مسلمانان مکه را فتح کردند و عملا بساط بت پرستی را از جامعه آن روزگار برچیدند و به آن خاتمه دادند.
جنبه جهادی و مبارزاتی اسلام خیلی مهم است. برای تحقق خداپرستی در جهان ابتدا باید با شرک وکفر و مظاهر آن جنگید. خداپرستی آرمانی است که بدون مبارزه و مقاومت بدست نمی آید.
امام حسین (ع) هم از همین الگو پیروری می کند. قیام امام حسین (ع) تجلی (لا اله) و مبارزه با شرک و مظاهر و تاثیرات منفی آن بر اسلام و مسلمین بود، اگر چه هدف نهایی چنین مبارزاتی بقای (الا الله) یعنی یکتاپرستی و حفظ آن است.
امام خمینی (رض) در انقلاب اسلامی ایران هم از همین الگو پیروی کردند. ایشان قبل از پیروزی انقلاب به مردم آموخته بود که هر چه فریاد دارند بر سر شاه بزنند و به هیچ کاری کمتر از رفتن و سقوط سلطنت شاه راضی نمی شد. زیرا می دانست رژیم شاه مظهر کفر و شرک و دست نشانده شیطان برزگ آمریکا است و تا شاه ساقط نشود، امکان تشکیل حکومت توحیدی و بسط و گسترش خداپرستی در این کشور وجود ندارد. بنابراین انقلاب اسلامی ایران هم با مبارزه با مظاهر شرک و کفر شروع شده و تجلی کلمه (لا اله) است.
آنچه گفته شد در تجلی (لا اله) در جامعه بود. در خودسازی نیز جهاد اکبر درونی با نفی شرک و ترک مظاهر آن، یعنی گناه شروع می شود. انجام واجبات بدون ترک محرمات نه موثر است و نه قابل قبول خداوند. نماز و روزه بدون مبارزه با شرک درونی و جهاد اکبر با هواپرستی و دنیا پرستی و مانند آن، چندان تاثیری در رشد و کمال انسانی ندارد. عبادت اگر با تزکیه نفس همراه نشود، کمال آور نیست و بی خاصیت است.
بسیاری از مومنان را مشاهده می کنیم که علی رغم مثلا پنجاه سال عبادت خدا، رشد محسوسی در آنها مشاهده نمی شود، این به خاطر این است که جهاد اکبر در آنها شکل نگرفته است و بعد مبارزاتی و جهادی توحید فراموش شده است.
نتیجه می گیریم که انقلاب درونی و جهاد اکبر با نفس و شیطان و همچنین انقلاب بیرونی و جهاد کبیر با مشرکان و کافران و منافقان و نفوذی ها یک ضرورت دینی و توحیدی است و بدون آن اسلامیت و مسلمان بودن ناقص است.
توحید و عبادت تاریخی:
عبادت تاریخی از عبادت جامعه هم گسترده تر است. جبهه موحدان در طول تاریخ به صورت یک مجموعه و جریان واحد، صحنه عبادت خداپرستان است. همه انبیای الهی درطول تاریخ یک عبادت مشترک دارند و شما هر پیغمبری را بردارید، این عبادت مشترک، لطمه میخورد. ما باید به همه انبیاء ایمان داشته باشیم، همه مومنین را دوست داشته باشیم. از هیچ مومنی حق نداریم تبری بجوییم ولو مومن انبیاء گذشته باشد. مومنین انبیاء گذشته هم مشتاق مومنین امم بعدی هستند؛ همه خداپرستان درطول تاریخ یک جامعه واحد هستند که پیوند روحی با هم دارند.
عبادت تاریخی، یعنی تمام موحدان در طول تاریخ در یک صف واحده هستند و همه با هم یک کار انجام می دهند و آن پرستش خدای یگانه و مبارزه با کفر و شرک است.
مقطع ظهور انبیای اولوالعزم(ع) و بعثت پیامبر اسلام (ص) و قیام امام حسین (ع) در عاشورا و کربلا و همچنین انقلاب اسلامی ایران، نقطه های عطف در عبادت تاریخی انسان هستند.
در عبادت تاریخی همه مومنان در صف واحدی هستند، کسانی از ایشان در مسیر پرستش خدا و مبارزه با شرک و کفر شهید می شوند و عده ای منتظر می مانند و هرگز راه و مبارزه با شرک را رها نمی کنند. و من المومین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه و منهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.
به این دلیل که همه موحدان در یک صف واحده در طول تاریخ به عبادت تاریخی مشغول هستند، همه آنها با هم از این عبادت تاریخی ثواب می برند و همه کسانی که در جبهه حق بر علیه باطل می جنگند از ثواب و آثار تمام مبارزات مجاهدان در طول تاریخ بهره مند می شوند. یعنی در عمل شهدای کربلا هم سهیم هستند، چون همه با هم یک کار را انجام می دهند، منتهی برخی به فیض شهادت نایل می شوند و برخی دیگر همچنان به جهاد خود ادامه می دهند.
این عبادت تاریخی خیلی مهم تر از عبادت فردی و اجتماعی است. در قالب عبادت تاریخی ما می توانیم در تحقق «ظهور» مشارکت داشته باشیم. ظهور که ثمره همه دعوت انبیاء است، عبادت تاریخی است. همه مومنان به اندازه خودشان در آن سهم دارند. منتها کسی ممکن است سهم اش به اندازه یک سلول در کل بدن انسان باشد، یکی هم سهم اش به اندازه روح انسان است، یکی هم به اندازه قلب، سهم دارد.
عبادت تاریخی، یعنی پرستشی که همه ارادهها در طول تاریخ خداپرستی دست به هم دست دادند و آن را محقق کردند و نتیجه آن تحقق عبادت در عصر ظهور است؛ تحقق بندگی تام و ظهور ولایت الهی در عالم است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید