بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 87
توحید و عبادت اجتماعی:
عبادت چند قسم است: عبادت فردی، عبادت اجتماعی، عبادت جامعه، عبادت تاریخی.
عبادت فردی همان مناسک و اعمالی است که انسان مومن در قالب شریعت در جهت قرب به خداوند انجام می دهد و شامل واجبات و مستحبات دینی می شود. تقریبا همه ما با عبادت فردی آشنایی داریم.
اما عبادت اجتماعی، بسیار گسترده است. تمام کارهایی که یک مسلمان در سطح اجتماع و در جهت تعالی نظام اسلامی و مبارزه با دشمنان خدا و کافران و مشرکان انجام می دهد، عبادت اجتماعی است.
اصل انقلاب فراتر از عبادت اجتماعی است. انقلاب توحیدی عبادت جامعه است. عبادت جامعه جزئی از عبادت تاریخی تمام موحدان در طول تاریخ است، اما تلاش ها و مبارزات مردمی ای که در قالب انقلاب توحیدی انجام می شود، خداپرستی اجتماعی است.
عبادت اجتماعی، یعنی حضور اجتماعی و مشارکت انسان مومن در پیشبرد اهداف و ایده ال های جامعه توحیدی و شرکت در مبارزات اجتماعی با قدرت های مادی و کافران و مشرکان در سطح کلان جامعه.
تمام حرکت های سازنده و مبارزاتی یک مسلمان مومن، در سطح جامعه، عبادت اجتماعی محسوب می شود و علاوه بر تاثیرات مثبت و سازنده اجتماعی و ثواب اخروی، در ساخته شدن و کمال فردی خود انسان در این دنیا نیز بسیار موثر است.
انسان مومن و مجاهد در صحنه عبادت و مبارزه و جهاد است که ساخته می شود و به خصوص جهاد و مبارزات اجتماعی با دشمنان اسلام و انقلاب توحیدی، نقش بسیار موثری در رشد و کمال انسان دارد.
یکی از عبادت های مهم اجتماعی خدمت به خلق خدا است. کسب تخصص و ایفای نقش اجتماعی و خدمت رسانی به مردم و ایفای نقش موثر در مدیریت جامعه و تبعیت و یاری رهبری انقلاب و امام جامعه توحیدی، عبادت های بسیار مهم اجتماعی هستند که هم برای جامعه سازنده است، هم برای فردی که در این امور مشارکت می کند.
تمام تلاش هایی که مردم در زمان انقلاب انجام می دادند، مانند پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات و مقاومت در مقابل نیروهای نظام شاهی و تحمل شکنجه ها و جهاد ها و شهادت ها همه در قالب عبادت اجتماعی تعریف می شود. عبادت اجتماعی هم نزدیک کننده فرد به خداوند است، هم نزدیک کننده جامعه به کمال و سعادت می باشد.
امروز هم شرکت در تظاهرات بیست و دوم بهمن ماه در هر سال یک عبادت اجتماعی بزرگ است و در پیشبرد اهداف انقلاب توحیدی و شکست و عقب نشینی دشمنان کافر و مستکبر این نظام الهی نقش فراوان دارد.
عبادت اجتماعی به لحاظ تاثیری که در حفظ و بقای اسلام دارد از نماز و روزه فردی واجب تر است وترک آن هم گناه بزرگتری نسبت به گناهان فردی است . بله شرکت در راهپیمایی هایی که در آن با دشمن و شیطان بزرگ آمریکا و مستکبران مبارزه می شود واجب است به خاطر اینکه اگراین کار انجام نشود، شیطان و کافران بر ما غلبه پیدا می کنند و دین و اسلام و ایمان را از بین می برند. امام حسین ع برای همین قیام کرد و مبارزه کرد تا اسلام وحداپرستی بماند و از بین نرود. تظاهرات مردم در بیست و دوم بهمن از نظر ماهیتی همان ماهیت قیام امام حسین ع را دارد و هدفش واحد است. ارزش این تظاهرات به قدری زیاد است که نمی توان آن را به راحتی درک و توصیف نمود. موفق باشید.
توحید و عبادت جامعه:
یک نوع عبادت هم هست که عبادت جامعه است. عبادت جامعه با عبادت اجتماعی فرق دارد. یک وقت هست که یک جامعه تصمیم می گیرد که حکومت و نظام توحیدی تشکیل بدهد و با شرک و کفر در ابعاد جهانی آن مبارزه کند. جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که نظام و ساختار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی اش بر اساس خداپرستی و عبادت خدا و مبارزه با شرک و کفر سازمان دهی شده است.
نمونه چنین عبادتی در قیام مردم ایران در قالب انقلاب اسلامی ظهور پیدا کرده است. انقلاب اسلامی زمینه ساز عبادت جامعه و تشکیل جامعه توحیدی در ایران گردیده است.
بعد از انقلاب توحیدی ایران، نظام توحیدی و جامعه توحیدی به صورت نسبی و درحد مقدورات در ایران شکل گرفت و مردم این کشور به صورت جمعی وارد یک عبادت گسترده اجتماعی شدند و در این راه تا کنون که سی و هشت سال از انقلاب می گذرد، به مبارزه با مظاهر کفر و شرک در سطح جهان ادامه می دهند.
.این نوع عبادت خیلی مهم است و اگر مردم برای حفظ آن تلاش و در مقابل دشمنان آن مقاومت کنند، درنهایت باعث رشد و توسعه انسانی جامعه و کمال ملت ایران خواهد شد.
خدای متعال هم وعده داده است تازمانی که مردم خدا را یاری کنند و از اسلام و انقلاب توحیدی حمایت نمایند، این مردم را یاری نماید و پیروزی نصیبشان شود. ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.
همانگونه که فرد در اثر خداپرستی و مبارزه با شرک به کمال انسانیت می رسد، جامعه هم در اثر عبادت جمعی و مبارزه با شرک، به خدا نزدیک و استعدادهایش شکوفا می شود و به رشد و بالندگی نایل می گردد.
همانگونه که فرد به تزکیه نفس از شرک و آلودگی در درون خود نیازمند است، جامعه هم نیاز دارد که ساختارهای اجتماعی خود را از انواع آلودگی بزداید و ریشه آلودگی ها و مفاسد که همان کفر و شرک است را در درون خود بخشکاند و دامن خویش را از گناه و آلودگی پاک سازد تا رستگار شود.
جامعه ای که عبادت نمی کند، یعنی ساختار و سیستم های مدیریتی آن بر اساس خداپرستی تدوین و اجرایی نمی شود، به انواع شرک و فساد فرهنگی و اقتصادی و سیاسی گرفتار می شود. انقلاب اسلامی برای این ایجاد شده است که این پاک سازی را در این کشور انجام دهد. انقلاب اسلامی نوعی تزکیه نفس در سطح کلان مدیریتی جامعه است.
البته در مورد ارزیابی موفقیت و کارآمدی نظام اسلامی نباید ادعای وصول کامل و موفقیت نهایی بکنیم ،زیرا این موفقیت و عبادت و حرکت قبل از ظهور حضرت حجت سلام الله علیه به صورت نسبی خواهد بود. موفقیت نهایی در تشکیل حکومت و جامعه توحیدی انشاالله در عصر ظهور و به دست با کفایت حضرت مهدی عج اتفاق می افتد.
اکنون این سوال مطرح می شود که اگر نظام ما توحیدی است، فسادی که هم اکنون در کشور ما بعد از انقلاب وجود دارد چگونه توجیه می شود؟ ایا ممکن است خداپرستی منشا فساد باشد. به طور قطع می دانیم که مفاسدی که اکنون در جامعه وجود دارد، ناشی از انقلاب اسلامی و جهت توحیدی آن نیست.
قرآن کریم تاکید فراوان دارد که منشا هر فسادی کفر و شرک است، بنابراین ما به طور اصولی می دانیم که منشا فساد در ایمان مردم و نظام توحیدی نیست. خود ما هم در عالم واقعیت به خوبی با آثار منفی شرک و کفر آشنا هستیم، ولی برخی می خواهند به صورت ضمنی به مردم تلقین کنند که فسادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی موجود، ریشه در ساختار نظام اسلامی دارد، در حالی که با کمی دقت به راحتی آشکار می شود که ریشه هر نوع فسادی، در دنیاپرستی و پول پرستی و هواپرستی برخی مسئولان نفوذی در ساختارهای نظام اسلامی است.
نفوذی ها کشور را تخریب و مردم را ناامید و منابع را غارت می کنند. رهبر انقلاب نسبت به نفوذی ها خیلی هشدار می دهد. برخی می خواهند به مردم القاء کنند که این خرابی ها و مفاسد به خاطر این است که ما انقلاب کرده ایم. ناشی از نوع مدیریت رهبری نظام اسلامی است و می خواهند مردم را نسبت به انقلاب بدبین و از کار خود پشیمان سازند.
این القائات از شیطان های داخلی و خارجی است. هرگز توحید و نظام توحیدی و و رهبری آن نمی تواند منشا فساد و تباهی اجتماعی باشد. سرمنشا فساد کسانی هستند که به توحید و انقلاب توحیدی و جامعه توحیدی و مبارزه با کافران و مشرکان اعتقادی ندارند. کسانی که در اثر ترسی که از ضعف ایمان آنان ناشی می شود، راهکار نجات کشور را سازش با نظام های استکباری و طاغوتی می دانند.
غفلت از هدف زندگی:
انسان در این دنیا به دلیل جهل و ناآگاهی از حقایق زندگی، دچار غفلت های فراوانی است، اما همه این غفلت ها ریشه در یک غفلت راهبردی دارد و آن غفلت از هدف زندگی انسان در این دنیا است.
حداقل پنج سوال اساسی در زندگی برای انسان مطرح است که پاسخ به آنها بسیار آگاه و بیدار کننده است، این سوالات و پاسخ به آنها در بحث غفلت زدایی مطرح خواهد شد. اما از میان این سوالات اساسی، سوال از هدف زندگی جایگاه خاصی دارد و بسیار راهگشا است.
انسان در ابتدا که هنوز وارد فضای علم و شناخت حقایق و پاسخ به سوالات اساسی زندگی نشده است، حداقل وجود زندگی و خودش را اجمالا درک می کند و می داند که او هست و دارد در این دنیا زندگی می کند.
در این فضای علم اجمالی، یک سوال برای انسان مطرح می شود: من در این دنیا چه می کنم؟ هدف زندگی من در این دنیا چیست؟
این سوال نقطه آغاز حرکت تکاملی بشر و دروازه ورود به خودسازی و کمال انسانیت است.
بعد از اینکه این سوال مطرح شد، با کمی تفحص در اطراف خود درمی یابد که تمام موجودات و مخلوقات این عالم در حال رشد و تکامل هستند.
یک شیر ابتدا بچه است و روند تکامل خود را طی می کند تا کاملا استعداد های شیریت در آن ظاهر شود. پلنگ هم همین طور به تکامل می رسد. درخت هم همین طور به تکامل می رسد. یک درخت سیب، ابتدا نهال است و وقتی کاملا رشد کرد و میوه داد، درخت سیب می شود.
در کنار این توجه، حس کمال طلبی فطری او نیز کمک می کند تا هدف زندگی در این دنیا را کاملا بشناسد و بداند که این هدف چیزی جز طی کردن روند تکاملی نیست.
پر واضح است که ما انسان هستیم و باید استعداد های انسانی ما شکوفا شود و به رشد و کمال انسانیت برسیم.
این سوال و پاسخ آن انسان را وارد فضای تحقیق در زمینه خودشناسی و علم و دانایی و بیداری می کند. در حالی که اگر این سوال برایش مطرح نشود و در فضای جهل و ناآگاهی بماند تلاشی برای خودشناسی و خودسازی نخواهد کرد.
انسان در اثر خودفراموشی، راه کمال و سعادت خود را فراموش کرده، از تمام عوامل رشد انسانی و کمال آور غافل خواهد شد و در نتیجه این غفلت و سرگرم شدن به زندگی عادی مادی و بشری از جرگه انسانیت خارج و به هلاکت خواهد رسید.
علم، دین، عوامل فرهنگی، کتاب، مطالعه، تحقیق و خودسازی همه برای رشد انسانیت ما است و کسی که غافل است عملا نمی تواند از این عوامل و امکانات معنوی، در جهت رسیدن به کمال و قرب الهی استفاده کند.
انسان غافل سفر آخرت را نیز از یاد می برد و در حالی عمرش به پایان می رسد که خود را برای زندگی پس از مرگ و لقای الهی، آماده نساخته است و زاد و توشه سفر آخرت خود را فراهم ننموده است.
فراموشی یاد خود و یاد خدا و یاد مرگ و قیامت، به کلی انسان را از مسیرانسانیت و کمال و سعادت خارج می کند.
نشانه های وجود غفلت در انسان:
1. صرف کردن عمر به بیهودگی:
یکی از نشانههای غفلت آن است که انسان عمر خود را در اموری صرف کند که نه سودی برای دنیا دارد نه آخرت. امیرمؤمنان (علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: کفی بالرجل غفلة ان یضیع عمره فی ما لاینجیه.
برای غفلت انسان، همین بس که عمر خود را در چیزی که مایه نجات او نیست، ضایع کند .عمر سرمایه انسان برای رسیدن به کمال و سعادت است و انسان بیدار هرگز حاضر نمی شود حتی لحظه ای از عمر خود را به بیهودگی صرف کند. (آمدی، عبدالواحد، شرح غررالحکم، ج4، ص585)
2. همنشینی با فاسدان و مفسدان:
همنشینی با فاسدان و مفسدان و دوری از مجالس اهل عبادت و خداپرستان نیز در کلمات معصومین از نشانه های غافلان شمرده شده است. امام حسن مجتبی (علیه السلام) میفرماید: الغفلة ترکک المسجد و طاعتک المفسد. غفلت آن است که مسجد را ترک کنی و از مفسد اطاعت نمایی. (همان)
انسان بیدار و خداپرست هرگز با چنین آدم هایی دمخور و همنشین نمی شود مگر اینکه قصد هدایت داشته باشد.
3. توجّه افراطی به مظاهر زندگی مادی:
بعضی از مردم خیلی به مظاهر مادی زندگی اهمیت می دهند و بیش از حد به تجملات مادی مشغول می شوند، این نوع زندگی باعث می شود که از مسیر کمال و یاد خدا غافل شوند.
قرآن کریم میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّه؛ (منافقون/9)
ای اهل ایمان! مبادا مال و فرزندان تان شما را از یاد خدا غافل کند. کلمه "تلهی "از مصدر "الها" گرفته شده، و این کلمه به معنای مشغول و سرگرم شدن به کاری و غفلت از کاری دیگر است.
منظور از الهاء اموال و اولاد از ذکر خدا این است که اشتغال به مال و اولاد، انسان را از یاد خدا غافل کند، چون خاصیت زینت حیات دنیا همین است که آدمی را از توجه به خدای تعالی باز میدارد) .طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج19، ص490)
غفلت عامل اصلی گمراهی بشر:
هیچ عاملی به اندازه غفلت به انسانیت انسان آسیب نمی زند. غفلت گاهی کل عمر انسان را از بین میبرد و آدمی را هلاک می کند. آدم غافل یک وقت میبینی 80 سال خودش را از دست داده و هیچ بهره ای از عمر خود نبرده است.
دنیا محلی برای کسب کمال و آمادگی و تهیه زاد و توشه برای آخرت است، کسی که 80 سال وقت دارد، ولی خود را برای زندگی پس از مرگ آماده نمی کند، غافل است.
جوانی فرصت خودسازی است که آن را با غفلت از دست می دهیم. خداوند به ما عمر محدودی داده تا در آن خود را برای فردای زندگی بسازیم ولی افسوس که در غفلت سپری می شود.
غفلت همچون پرده ای می ماند که بر فکر و دل انسان می افتد و آدمی را از دیدن حقایق سرنوشت ساز زندگی محروم می سازد.
قرآن کریم، در این باره می فرماید: برخی انسان ها دل دارند، ولی فهم عمیق و ژرف نگر ندارند، چشم دارند، ولی بصیرت ندارند، گوش دارند، ولی با آن نمی شنوند!
در ادامه ی آیه می فرماید: أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ اینها مثل حیوانات هستند، بلکه از حیوانات نیز پست ترند، اینها همان کسانی هستند که غافلند! (اعراف، 179(
یعنی دل دارد، به هوش نیست. مخ دارد، فکر نمیکند. زبان دارد، حق را نمیگوید. پا دارد، جای خوب نمیرود. چشم دارد، مطالعه نمیکند. شبهای طولانی زمستانی را دارد، اما نه سر شب مطالعه میکند و نه آخر شب نماز شب میخواند. کتاب هست، مطالعه نمیکند. استاد هست، با او تماس نمیگیرد. چشم دارد، حق با نمی بیند. گوش دارد، حق نمیشنود. بعد فرمود: اینها چهار پا هستند و بلکه از حیوان بدتراند.
غفلت مهمترین عاملی است که آدمی را از کمال باز می دارد، غافل آن چنان حواس خود را صرف امور دون پایه می کند که از امور حقیقی ومطلوب باز می ماند.
غافل، مانند شخصی می ماند که خواب است، در حالی که خانه اش در میان شعله های آتش می سوزد.
حضرت علی(ع) می فرمایند: اهل دنیا مانند کاروانی هستند که آنها را می برند، در حالیکه خواب اند و زمانی چشم باز می کنند که عمر به سر آمده و دیر شده و از جوهره انسانیت بی بهره مانده اند.
رسول اکرم (ص) می فرماید:غافل ترین مردم کسی است که از دگرگونی دنیا، پند نپذیرد.
در روایت داریم: إِنَّ الْغَفْلَةَ مُصْطَادُ الشَّیطَانِ وَ رَأْسُ کُلِّ بَلِیةٍ وَ رَأْسُ کُلِّ حِجَابٍ. انسان وقتی غافل شد، شیطان او را شکار می کند. وَ رَأْسُ کُلِّ بَلِیةٍ. همه بلاها وقتی به سراغ انسان میاید که غافل می شود. وَ رَأْسُ کُلِّ حِجَابٍ. بدترین حجابی است که انسان را از دیدن حقیقت باز می دارد. (مصباحالشریعة، ص99)
پس غفلت در حقیقت گناه مادر و سرمنشأ تمام گناهان و گمراهی های انسان است.
حقیقت فراگیر توحید و شرک:
توحید، یعنی زندگی بر اساس خداپرستی و شرک، یعنی زندگی بر اساس پرستش غیر خدا. توحید بر اساس کلمه: لا اله اله الله، دو جهت دارد، یکی پرستش خدای یگانه و دیگری مبارزه با کفر و شرک. مبارزه با شرک داخلی و خارجی علامت و نشانه مومن خداپرست واقعی است.
توحید معنای بسیار گسترده ای دارد و تمام جهان هستی و زندگی فردی و اجتماعی انسان را پوشش می دهد.
ما سه نوع خداپرستی داریم، فردی و احتماعی و تاریخی. کل تاریخ مومنان صحنه یک عبادت تاریخی تا عصر ظهور است.
ما در مذهب شیعه دو مفهوم مهم و کلی بیشتر نداریم و آن توحید و ولایت است. بقیه اعتقادات و آموزه های اسلام و شیعه همه تحت این دو عنوان ساختار بندی می شود.
در مورد معنای توحید از بچه گی به ما آموخته اند که توحید؛ یعنی خدا یکی است و دو تا نیست. این آموزش درست است اما نیاز به توضیح و تبیین فراوان دارد.
باید این اعتقاد باز شود و وقتی باز می شود، شما مشاهده می کنید که تمام حوزه های فردی و اجتماعی زندگی انسان را در بر می گیرد.
بر این اساس توحید یعنی:
تبیین و اجرای هدف زندگی، اخلاق، پرستش، رفتار فردی و اجتماعی، سیاست، اقتصاد، مدیریت، فرهنگ و حکومت، بر اساس جهان بینی و ایدئولوژی توحیدی و خداپرستی.
شرک یعنی:
تبیین و اجرای تمام این حوزه ها که نام برده شد، بر اساس جهان بینی و ایدئولوژی مادی که شامل: ماده پرستی و پول پرستی و دنیا پرستی و قدرت پرستی، شخصیت پرستی، شاه پرستی، جمال پرستی، شهرت پرستی، لذت پرستی، نفس پرستی و مانند آن است.
توحید یک مصداق بیشتر ندارد و آن خداپرستی است. ولی شرک مصادیق فراوانی دارد که عرض شد.
سرمایه داری و پول پرستی:
برای روشن شدن شرک به یک مصداق آن اشاره می کنیم:
به طور مثال امروز پول پرستی خیلی گسترش دارد. امپریالیسم، یعنی سرمایه داری و پول پرستی .
در نظام های سرمایه داری، خدا همان پول و سرمایه و منافع مادی است و چون آنها ماده پرست هستند، بر سر منافع مادی هرگز با کسی سازش نمی کنند. غربی ها به شدت به خدایان خود معتقد اند و پول و سرمایه را می پرستند.
ریشه تمام جنگ ها و تجاوزهایی که نظام های استکباری در جهان برپا می کنند، منافع مادی نامشروع آنان است.
پول پرستی و سرمایه داری، ریشه تمام غارت ها و ظلم هایی است که نظام های استکباری و امپریالیسم آمریکا در طول تاریخ نسبت به بشریت داشته اند.
استعمارگری و نفوذ غربی ها به کشورهای جهان سوم و غارت منابع مادی آنان ریشه در جهان بینی مادی و دنیا پرستی و پول پرستی آنها دارد.
در روایت داریم که: دنیاپرستی سرآمد تمام مفاسد و رذایل اخلاقی اقتصادی و فرهنگی است. الدنیا راس کل خطیئه. به همین دلیل نظام های مادی و غربی، عملا ریشه تمام مفاسدی هستند که در جهان واقع می شود.
تمام انحرافات و تاثیرات منفی غیر انسانی موجود در سطح جهان، توسط سکولارها و لائیک ها و ملحدین اشاعه می شود.
سکولاریسم همان کفر جدید و جهانی است که متاسفانه مبنای زندگی بسیاری از مردم در کشورهای غیر مسلمان قرار گرفته است.
دشمنی غرب با انقلاب اسلامی ایران به دلیل توحیدی بودن این انقلاب و دعوت اسلام به خداپرستی است. آنها با خداپرستی به شدت دشمن هستند و سر جنگ دارند. چون خداپرستی تمام منافع مادی آنان را در معرض خطر قرار می دهد. خداپرستی انسان ها را آگاه و بیدار می کند و به انسانیت کرامت و آزادی می بخشد و انسان را را از یوغ اسارت نظام سلطه و سرمایه داری خارج می سازد.
به همین دلیل است که مشاهده می کنید، آنها هرگز با انقلاب اسلامی و توحیدی ایران سازش نمی کنند.
تقابل تاریخی توحید و شرک:
تقابل و درگیری بین جبهه توحید و شرک در تمام تاریخ بشر وجود داشته است و این بحث سابقه ای به اندازه تاریخ انسان دارد. ما دراین نوشته تنها به یک مقطع انقلاب اسلامی ایران اشاره می کنیم.
بعد از انقلاب اسلامی و توحیدی ایران در سال 57 علت اینکه آمریکا و غرب با ما درگیر شدند، هویت توحیدی انقلاب اسلامی بود. آنها با تعجب شاهد قیام خداپرستان و قدرت یافتن آنها بودند.
آنها کاملا درک می کردند که اگر تفکر توحید و خداپرستی در جهان قدرت بگیرد و رواج یابد و صادر شود، مردم جهان به خصوص مسلمانان را بیدار می کند و آنها دیگر از قدرت های استکباری و شیطانی اطاعت نخواهند کرد.
دنیاپرستان دنبال سلطه بر ملت های جهان هستند تا بتوانند منابع مادی آنها را غارت کنند و آنها را مصرف کننده کالاهای خود نمایند و از این طریق منافع مادی خود را تامین کنند و هر چه بیشتر به خدای خود که سرمایه است نزدیک شوند.
جریان انقلاب اسلامی و توحید درست در مقابل این جریان قرار دارد. توحید به انسان ها روش آزاد زیستن و زیر بار سلطه هیچ انسانی نرفتن و فقط بنده خدا بودن را آموزش می دهد و این برای نظام سرمایه داری خیلی خطرناک است.
دعوا و اختلافاتی هم که ما در طول این سال های اخیر با آمریکا و نظام سلطه داریم، ظاهرا سر انرژی هسته ای و موشک و حقوق بشر است، ولی در باطن ریشه در خداپرستی ملت ما دارد. بنابراین تا زمانی که ما خدارا بپرستیم برای آنها خطر تولید می کنیم و آنها با ما سرجنگ خواهند داشت.
اصلاح طلب ها خیال می کنند: اگر ما کوتاه بیاییم و قدرت خود را تضعیف کنیم، دست از انرژی هسته ای برداریم و موشک آزمایش نکنیم و نسازیم، آنها دست از سر ما برمی دارند.
در حالی که آنها دشمن خداپرستی و توحید ما هستند و تا بساط خداپرستی را برنچینند، هرگز دست از سر ما برنمی دارند.
منظور از توحید در خودسازی توحیدی:
منظور از توحید در این مباحث پرستش خدای یگانه و نفی هر گونه شرک و غیر پرستی است. مبنای توحید عملی که به آن اشاره شد، توحید نظری است.
در توحید نظری ما بر این اعقادیم که تمام تاثیرات عالم از خدای متعال است. لا موثر فی الوجود الا الله. به همین دلیل هم هست که باید تنها او را بپرستیم. زیرا فلسفه پرستش در انسان مبدئت تاثیر است. انسان معبودی را می پرستد که برای او اثر بخشی داشته باشد. حتی کسانی که بت می پرستیدند خیال می کردند که بتها خاصیت و اثر بخشی دارند، مثلا مشکلات آنها را برطرف می کنند یا بیماری های آنها را شفا می دهند و مانند آن.
اما در دین توحیدی مبنای اعتقاد بر این است که تنها خداوند مبدا تاثیر است و هیچ موجود و مخلوقی مستقلا مبدا تاثیر نیست.
این اعتقاد مبنای دعوت به پرستش خدای یگانه می باشد. ما خدای یگانه را می پرستیم چون تنها او را خالق و رازق و شافی و کافی و مربی و حامی و مبدا تاثیر می دانیم.
بنابراین معنای توحید کاملا روشن است. در توحید نظری می گوییم: تنها خدا مبدا تمام تاثیرات در عالم و زندگی انسان است و در توحید عملی می گوییم: به همین دلیل - ایاک نعبد و ایاک نستعین- تنها خدای یگانه را می پرستیم و تنها از او کمک می خواهیم.
بر این اساس خودسازی توحیدی به این معنا است که انسان افکار و اخلاق و اعمال خود را از هرگونه شرک تخلیه نماید و در تمامی ابعاد خداپرست شود.
مبنای اصلاحات جامعه هم همین است. جامعه نیز باید بر اساس توحید سازمان دهی و اداره شود. برای اصلاح جامعه و داشتن جامعه ای سالم که جزء آرمان های بزرگ بشر است، باید آنرا از هرگونه افکار شرک آمیز و اخلاق شرک آلود و رفتار مشرکانه تخلیه و تمامی حوزه های علمی و عملی را به توحید و خداپرستی مزین نمود.
سید مصطفی علم خواه
سی و هشتمین سالگشت انقلاب توحیدی ایران را به موحدان و خداپرستان جهان تبریک می گوییم.
انقلاب توحیدی
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب توحیدی بود. برای اثبات این مدعا لازم است ببینیم رژیم شاه چه رژیمی بود تا در مقابل به چرایی و ضرورت مبارزه با شاه و براندازی حکومت پهلوی و انگیزه امام خمینی (رض) از برپایی انقلاب اسلامی پی ببریم.
حکومت شاه و همچنین پدر او رضا شاه، یک حکومت طاغوتی بود. طاغوت، یعنی حکومت شیطانی، یعنی دست نشانده شیطان. شاه دست نشانده شیطان بزرگ آمریکا بود و منویات و اهداف استکباری و شیطانی آمریکا و غرب را پی گیری می کرد.
شیطان دشمن توحید است و کار اصلی اش مبارزه با توحید و یکتاپرستی و صراط مستقیم الهی است و این مبارزه را از طریق اشاعه و ترویج انواع شرک و غیر خداپرستی انجام می دهد.
کار طاغوت و دست نشاندگان شیطان هم چیزی جز مبارزه با توحید و اشاعه فرهنگ شرک نیست. رضا شاه هم که کشف حجاب کرد و با دین و روحانیت به مبارزه مستقیم پرداخت، هدفش مبارزه با توحید و ترویج شرک بود.
پسرش محمد رضا هم دقیقا همین راهبرد را دنبال می کرد، یعنی دنیا پرستی و شهوت پرستی و نفس پرستی و شاه پرستی و پول پرستی و تجمل پرستی و قدرت پرستی و انواع پرستش غیر خدا را ترویج می کرد.
محمد رضا رسما آمریکا و فرهنگ غرب را می پرستید و بدون اجازه آنها آب نمی خورد. او یک شیطان پرست واقعی بود. کسانی که زمان شاه را درک کرده اند به خوبی با فرهنگ مشرکانه حکومت شاه در آن زمان آشنا هستند.
نظام شاهی در ایران نظام سلطه و خودپرستی و استکبار و دیکتاتوری و استبداد بود، این نظام چیزی جز نظام طاغوتی ضد توحید نبود.
نظام توحیدی دقیقا ضد نظام سلطه انسان ها بر انسان های دیگر است. در نظام توحیدی خدا بر مردم حکومت می کند و ولی خدا هم چه معصوم و چه فقیه، از طرف خدا به حکومت منصوب و بر مردم حکومت می کند. حکومت اولیای خدا بر مردم خدایی است، یعنی حکم خدا را در جامعه اجرا و ترویج می کند. در نظام توحیدی استکبار افراد انسانی و استبداد و خودپرستی و دیکتاتوری انسان ها نسبت به انسان های دیگر جایی ندارد.
اکنون آشکار می شود که چرا امام خمینی (رض) در مقابل نظام شاهنشاهی قیام کرد. امام خمینی (رض) ویژگی اصلی اش این بود که عارف بود، موحد بود، استاد عرفان دیده بود. راه عرفان رفته بود. یک موحد خالص بود، کسی که در زندگی اش هرگز شرک و دنیاپرستی مشاهده نشده است. شجاعتی هم که او داشت، حاصل همین روحیه و اعتقاد عمیق توحیدی او بود.
امام خمینی (رض) هرگز به چیزی جز خدا فکر نمی کرد و به چیزی جز خدا دعوت نمی کرد و تمام فکر و ذکر و سخن و عمل اش الهی و توحیدی بود. این ویژگی بود که او را موفق به این کار بزرگ کرد. با توحید بود که او توانست حکومت دو هزاروپانصد ساله شاهنشاهی در ایران را منقرض کند و شاه را با آن ارتش قوی و ساواک مخوف اش به زباله دان تاریخ بفرستد و حکومت اسلامی ایران را بنیان گذاری نماید.
هدف امام از انقلاب اسلامی تشکیل حکومت توحیدی بود. هدف حکومت توحیدی، ساختن جامعه توحیدی و ترویج فرهنگ توحیدی و اقتصاد توحیدی و اخلاق توحیدی و در نهایت رسیدن به تمدن توحیدی، یعنی همان آرمان شهر اسلام است.
البته طبیعی است که موفقیت امام و انقلاب و حکومت توحیدی در ایران برای تحقق تمدن تمام عیار توحیدی قبل از ظهور امام عصر (عج) نسبی خواهد بود و ما هرگز توقع نداریم که با انقلاب اسلامی ایران به نهایت موفقیت در این زمینه دست یابیم؛ چرا که می دانیم: تحقق نهایی آن در عصر ظهور و به دست توانای امام عصر عج خواهد بود.
امام زمان (عج) است که بساط شرک و کفر را به کلی از جهان برمی چیند و حکومت توحیدی و عدالت که ظهور اجتماعی توحید است را در جامعه انسانی گسترده می کند، اما امام خمینی (رض) در این زمان به حسب وظیفه ای که احساس می کرد، به منظور زمینه سازی برای انقلاب حضرت مهدی عج باید این کار بزرگ را شروع می کرد که در این زمینه هم کاملا موفق شد.
اما اکنون یک سوال مهم مطرح می شود و آن اینکه: وظیفه ما در این زمان چیست و چگونه باید از این انقلاب توحیدی حفاظت کنیم؟
در پاسخ به این سوال مهم باید توجه کنیم که راه حفاظت از انقلاب توحیدی هم اشاعه تفکر توحیدی و فرهنگ توحیدی و مبارزه با انواع شرک و فرهنگ شرک آمیز غرب و واکسینه کردن افکار و اخلاق و سبک زندگی مردم در مقابل هجوم فرهنگی دشمنان توحید و یکتاپرستی است.
والسلام. علم خواه
خطر جهل و خودعالم پنداری در عصر انفجار اطلاعات:
به طور طبیعی توده و نوع مردم عالم نیستند و تحصیلات علمی اکادمیک و حوزوی ندارند. اما در زمان های گذشته معمولا مردم می دانستند که عالم نیستند و به خاطر همین نیاز خود را به علم و عالمان دینی حس می کردند و با عالمان حشر و نشر داشتند. از آنها می آموختند و تبعیت می کردند و لذا کمتر گمراه می شدند، یعنی جهل آنها بسیط بود، ولی متاسفانه انفجار اطلاعات در عصر حاضر باعث شده است که بسیاری از مردم دچار نوعی توهم خود عالم پنداری شوند و خیال کنند آنچه در رسانه ها و شبکه های مجازی به عنوان اطلاعات جریان دارد علم است.
این موضوع آسیب های جدی فراوانی دارد. یکی از این آسیب ها غرور علمی است. متاسفانه مردم این زمان دچار نوعی غرور علمی هستند و علاوه بر اینکه خود را عالم می پندارند، گاهی فتوا هم می دهند و فهم خود را برتر از فهم رهبران دینی و انقلابی جامعه می دانند و بسیار دیده می شود که از ایشان به راحتی انتقاد می کنند و در حالی که خودشان از حماقت رنج می برند، به صاحبان علم و اندیشه به راحتی نسبت حماقت می دهند.
در حقیقت عمیق ترین بیماری بسیاری از مردم زمان ما جهل مرکب است. یعنی نمی دانند و نمی دانند که نمی دانند بلکه خیال می کنند می دانند.
یکی از مشکلات جدی خود عالم پنداری و جهل مرکب، عدم هدایت پذیری است که خیلی خطرناک است. یعنی اگر هم به صورت اتفاقی با عالمی برخورد کنند و همنشین گردند، حاضر نیستند به راحتی سخنان او را بپذیرند و هدایت شوند و لذا گاهی برای همیشه ناآگاه و غافل می مانند و در نهایت این جهل آنها را به هلاکت می افکند و سر از جهنم در می آورند.
آنهمه تاکیدی که در اسلام نسبت به تحصیل علم شده و ارزش فراوانی که برای عالمان قایل شده است به خاطر این است که ریشه تمام خوبی ها و کمال ها و هدایت های انسان در علم نهفته است و برعکس ریشه تمام بدی ها و انحرافات و گمراهی ها در جهل می باشد. در این گروه درباره خودسازی توحیدی نظر بدهید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید