بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 87
مردم در رابطه با علم و دانش سه دسته اند: علی (ع) فرمودند: الناس ثلاثه . عالم و متعلم علی سبیل النجات و همج رعاع.
مردم یا عالم ربانی اند، یعنی حقیقتا خداشناس شده و مردم را در مسیرخداپرستی تربیت می کنند و یا در مسیر خداپرستی هستند و در غیر این دو صورت از حقیقت انسانیت خارج اند.
همج رعاع؛ فرومایگان: از گروه سوم به علت حقارت و پستی و سقوط ازانسانیت، تعبیر به همج رعاع نموده اند؛ یعنی پشه های ریز و کوچکی که حقیر وبی ارزش و پستند.
تفسیر روایت:
مردم سه دسته اند. علما و صاحبان علم که از طریق تحصیل و تحقیق و ممارست علمی به حقیقت دست می یابند این دسته هدایت می شوند و می تواننند دیگران را هم هدایت کنند، چون ریشه هدایت در شناخت حقیقت است. کار عالمان دینی شناخت حقیقت توحید و ولایت و راهنمایی مردم به سوی خدا است.
دسته دوم کسانی هستند که صاحب علم نیستند و سابقه ای در تحصیل علم ندارند و می دانند که نمی دانند و نیاز خود را به علم و عالمان حس می کنند و با مراوده با علما نیازهای علمی خود را تامین می نمایند و با آنها مشورت می کنند و راه هدایت را از ایشان می گیرند و عمل می کنند. این گروه هم در سبیل نجات هستند.
دسته سومی هستند که سابقه تحصیل علم ندارد و حقیقت را نمی دانند اما به جهل خود هم وقف نیستند؛ یعنی جهل مرکب دارند و خیال می کنند اطلاعات روزنامه ای و عوامانه ای که در سایت ها و کتاب های دم دستی و اخبار رسانه ها و ماهواره ها هست علم است. و خود را عالم می دانند و از عقل خود تبعیت می کنند و به عالمان رجوع نمی کنند. این دسته دچار غرور علمی هستند و قطعا هلاک می شوند و کمراه می گردنند.
اطلاعاتی که در رسانه ها و فرهنگ عمومی هست اطلاعات خام پردازش نشده است و ارزش علمی ندارد. علم تنها در کتاب های علمی است و باید توسط استاد به انسان منتقل شود. البته تحصیل و شاگردی تنها هم کفایت نمی کند و باید شخص خودش با تفکر شخصی در اطلاعات علمی حقیقت را از درون خود کشف نماید و عالم شود. عالم شدن کار آسانی نیست.
نمی شود کسی که هیچ زحمتی نکشیده صرفا با جمع آوری یک سری اطلاعات خام تایید نشده عوامانه خیال کند که عالم شده است. این گروه البته گاهی خود را از عالمان هم بالاتر می دانند و به دلیل غرور شیطانی که دارند، خود را فهیده تر از آنها می دانند و تا جایی پیش می روند که مدعی برتری علمی نسبت به مراجع و رهبری فقیه جامعه می شوند و خیال می کنند که از ایشان بهتر می فهمند.
متاسفانه این گروه در معرض انواع آسیب های مهلک قرار دارند، یعنی هم دچار انحراف درعقیده می شوند هم دچار انحراف سیاسی می گردند و هم در معرض آسیب های اخلاقی و انسانی هستند و در نهایت اگر بیدار نشوند و خود را به عالمان وارسته دینی نرسانند، هلاک می شوند.
همانگونه که علم ریشه همه خوبی ها در انسان است، جهل نیز آسیب های فراوانی برای انسان و انسانیت دارد که این گروه از این آسیب ها در امان نیستند.
امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: هلک من لیس له حکیم یرشده.
قطعا هلاک شده است کسی که حکیمی برای ارشاد ندارد. انسان به حکیم حقیقت شناس نیاز دارد. یا باید خودش حکیم باشد یا از یک حکیم حقیقت را بگیرد و عمل کند وگرنه حتما صید شیطان می شود و هلاک می گردد.
هدف نهایی اسلام = تربیت انسان های موثر (خلیفه الله) است.
هدف نهایی تربیت دینی رساندن انسان به جایگاه خود در هستی یعنی خلافت و ولایت الهی است
معنای خلیفه الله:
خدا یعنی مبدا تمام تاثیرگذاری ها در هستی. انسان خلیفه خدا است؛ یعنی همانگونه که خداوند مبدا تمام تاثیرات در جهان است، انسان هم توانایی تاثیرگذاری در جامعه و اطراف خود را دارد.
مقام خلافت و ولایت الهی در انسان دارای مراتب است، یعنی به هر مقداری که انسان به خدا نزدیک می شود توانایی تاثیر گذاری اش بیشتر می گردد. بنابراین هر کسی به مقداری که می تواند تاثیر مثبت انسانی ایجاد کند از کمال انسانی بهره دارد.
معیار ارزشمندی انسان ها:
معیار ارزشمندی و احترام هر کسی نیز به مقدار تاثیر گذاری مثبت او است.
انسان ها از نظر تاثیر گذاری به چند دسته تقسیم می شوند:
1. دسته اول ارازل و اوباش هستند که تاثیراتشان منفی و آزار دهنده است. نیروهای پلیس کارشان این است که با این دسته برخورد کنند و نگذارند آنها جامعه را به فساد و تباهی بکشانند. این گروه نه تنها احترامی ندارند بلکه باید تادیب و سرکوب شوند.
1. بعضی از افراد هم تاثیر منفی ندارند اما تاثیر مثبتی هم نمی توانند ایجاد کنند. یعنی بی خاصیت هستند. کسی که تاثیری ندارد احساس شخصیت نمی کند. احساس ارزش نمی کند.این افراد ارزش و احترام خاصی در جامعه ندارند.
بعضی افراد حتی نمی توانند یک لطیفه تعریف کنند و دیگران را بخندانند.
3. ولی بعضی از اشخاص انسان های با خاصیتی هستند در هر حرفه ای که مشغول شوند، شاخص و عنصر تاثیر گذار می باشند. این افراد احساس بزرگی و شخصیت و ارزشمندی دارند.
این افراد دو نوع تاثیرگذای دارند. بشری و انسانی. و بسته به نوع تاثیر گذاری دارای ارزش و احترام خاص هستند. تاثیر گذاری انسانی بسیار با ارزش تر از تاثیر گذاری بشری است. بشری مانند پزشک و انسانی مانند استاد اخلاق.
4. بعضی انسان ها بسیار پر خاصیت اند. یعنی دایره تاثیر گذاری آنها بسیار وسیع است . اینها خلیفه خدا در زمین هستند.
امام خمینی از این دسته است. تاثیرات او بعد از بیست و پنج سال که از وفاتش می گذرد هنوز جریان دارد و عالم گیر است. تفکر امام همین الان در میان فکر های مردم جهان نفوذ می کند و تاثیر گذار است. بسیاری از مردم دنیا تحت تاثیر تفکر وشخصیت و منش و روحیه انقلابی امام هستند .
این شخصیت ها بسیار باارزش هستند و از احترام بسیار زیادی برخودارند.
هدف خودسازی توحیدی تربیت انسان های با ارزش و با خاصیت است. بنابر موضوع تاثیر گذاری دررشد انسانی و بروز کمال در ما بسیار مهم است و بلکه معیار کمال محسوب می شود.
هدف تربیتی خودسازی توحیدی = انسان با شاخصه های زیر است:
انسان:
1. آگاه
2. هدفمند
3. بیدار
4. مومن
5. خداپرست
6. متخلق
7. پاک
8. سالم
9. شاد
10. قوی
11. شجاع
12. متخصص
13. ولایتی
14. انقلابی
15. بصیر
16. مجاهد
17. موثر
هدف نهایی اسلام، تربیت انسان تاثیر گذار مثبت (خلیفه الله) است ، ولی این کمال در یک جوان مسلمان، همراه با شاخصه های بالا ظهور پیدا می کند.
خودسازى و جوانى
?خودسازی برای یک جوان چیست؟ چرا همه وقتى پیر مىشوند از جوانىها و حسرت زمان ازدست رفته مىگویند؟!
??لطافت روحى جوان زمینه بسیار مناسبى براى ارتباط با خداوند و انس با او است و چون هنوز حب دنیا و وابستگى به لذتهاى مادى در دل جوان رسوخ نکرده، در این سنین راحتتر مىتواند خود را از دوستى دنیا دور نماید و به جاى آن حب الهى را جایگزین کند.
??جوانى بهترین فرصت براى سازندگى و پیمودن مسیر کمال است، زیرا در این سن انسان در اوج قدرت بدنى و روانى است و براى خودسازى به این قدرت نیاز دارد.
??فلسفه اصلى وجود قدرت در دوران جوانى صرف آن در جهت خودسازى و توانمندسازى روح است. انسان به هر مقدار که از این دوران فاصله مىگیرد، اگر در مسیر خودسازى باشد، انرژى جسمانىاش صرف قوّت روح مىشود و در نتیجه آن اگرچه از قدرت جسمانىاش کاسته مىشود، ولى روحش قوى و توانا مىگردد. ولى اگر در این مسیر نباشد، نیروهایش را از دست مىدهد، بدون اینکه چیزى در خور عمر بیابد و در نتیجه احساس خسارت و ضرر خواهد کرد.
??قرآن کریم در سوره عصر در این باره مىفرماید:
«به درستى که انسان در خسارت و زیان کارى است مگر کسانى که در مسیر ایمان و عمل (خودسازى) قرار دارند».
??بنابراین بهترین راه صرف نیروى جوانى در مسیر خودسازى است و دوران جوانى سکوى پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.
??با وجود این واقعیت آشکار، متأسفانه غالبا فرصت ارزشمند جوانى به رایگان از دست مىرود و زمانى انسان متوجه این خسران مىگردد که کار از کار گذشته و فرصتى براى جبران باقى نمانده است.
??ناآگاهىها و سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ناپایدار در سنین جوانى، و از طرفی فوران میلهاى غریزى در پرتو قدرت و قوت جسمى، او را تحت تأثیر قرار مىدهد و به دنبال همین امیال به حرکت در مىآورد و بدینترتیب دوران جوانى را که بهترین فرصت براى تکامل فکرى و روحى است، بدون هیچ حاصل و نتیجهاى، پشت سر مىگذارد.
??امام خمینى(قدسسرّه) در توصیهاى به جوانان فرموده: «شما تا جوان هستید مىتوانید کارى انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانى دارید مىتوانید هواهاى نفسانى، مشتهیات دنیایى و خواستههاى حیوانى را از خود دور سازید؛ ولى اگر در جوانى به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیرى کار از کار گذشته است. تا جوانید کارى کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتى است و انگیزههاى فساد در آن ضعیف مىباشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوىتر و محکمتر مىگردد تا جایى که کندن آن از دل ممکن نیست».
??یامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «کسى که در جوانى بیاموزد (علم او) همچون نقش زده بر سنگ (ماندگار) است و کسى که در حالى که پیر است بیاموزد (علم او) همچون نوشته بر آب است».
??همچنین آن حضرت فرمود: «شما را به نیکى درباره جوانان سفارش مىکنم، زیرا آنان قلب نرمترى دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولى پیران با من مخالفت کردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانى بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید». . .
محورهای اصلی خودسازی توحیدی:
1. انسانیت: خودشناسی
انسانیت محور تمام مطالب و مسایل مربوط به خودشناسی و خودسازی است و کمال انسانیت هدف خودسازی و هدف زندگی و دین است.
2. راهبرد توحید:
تنها راهبرد رسیدن به انسانیت و کمال انسانی توحید است. خیلی ها راهبردهای گوناگونی برای تربیت انسان مطرح می کنند که دقیق نیست. اسلام دین توحیدی است و راهبرد کلی آن توحید و خداپرستی است.
توحید یعنی انسان فقط با خدا است که به همه خوبی ها و کمالات می رسد و آرامش می یابد.ایاک نعبد و ایاک نستعین. و برعکس تمام بدی ها و نقائص انسان ریشه در شرک و غیرخدا پرستی دارد.
همه انسان های کامل در طول تاریخ با توحید به کمال رسیده اند.
3. اقدامات عملی توحیدی:
اقدامات عملی همان اعمال و قدم های عقلی و عرفانی، سلوک نظری و عملی و پرستش فردی و اجتماعی خودسازی و سلوک است که در قالب یک ساختار راهبردی توحیدی انسان را به مقصد می رساند.
4. ولایت و راهبری:
5. بنابر اعتقاد شیعه و همچنین واقعیت عینی، خودسازی و سلوک و وصول به مقام انسانیت وکمال، بدون راهبری و تمسک به ولایت معصومین ع امکان پذیر نیست و ولایت شرط اساسی موفقیت در خودسازی توحیدی است.
در حدیث سلسله الذهب امام رضا ع فرمود: خدای متعال فرموده است: کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشروطها و انا من شروطها.
در داستان ها آورده اند که مردی یک روز تخم عقابی را به صورت اتفاقی در دشت پیدا کرد و آن را بی هیچ هدف خاصی و فقط برای اینکه به نوعی از آن محافظت کرده باشد در لانه مرغی گذاشت. چندی بعد جوجه عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد و در تمام زندگی اش همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند.
برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قُدقُد می کرد و گاهی با دست و پا زدن فراوان کمی در هوا پرواز می کرد. سال ها به همین منوال گذشت و عقاب دیگر خیلی پیر شده بود. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بال های طلایی اش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است، سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. عاقبت، عقاب داستان ما مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ هم مُرد، زیرا فکر می کرد که یک مرغ است! انسان غافل مانند این عقاب است که ممکن است تا آخر عمر نفهمد که انسان است و با همین غفلت از دنیا برود.
بزرگترین عامل بدبختی انسان در این دنیا چیست؟
بزرگترین عامل بدبختی انسان در این دنیا غفلت از انسانیت وهویت انسانی است که باعث می شود انسان یک عمر به صورت بشری و حیوانی زندگی کند وهرگز مزه انسانیت و کمال و سعادت انسانی را نچشد و با همین وضعیت از دنیا خارج شود. این افراد در حقیقت هیچ بهره ای از زندگی دنیوی خودشان نمی برند و در آخرت به صورت یک روح ناقص و رشد نیافته متولد می شوند.
عامل غفلت از خود هم ناآگاهی و جهل است. به خاطر همین است که خودشناسی بسیار توصیه می شود. تا کسی خود را به درستی نشناسد ازخواب غفلت بیدار نشود، اقدامی برای انسان شدن نمی کند.
در داستان ها آورده اند که مردی یک روز تخم عقابی را به صورت اتفاقی در دشت پیدا کرد و آن را بی هیچ هدف خاصی و فقط برای اینکه به نوعی از آن محافظت کرده باشد در لانه مرغی گذاشت. چندی بعد جوجه عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد و در تمام زندگی اش همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند.
برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قُدقُد می کرد و گاهی با دست و پا زدن فراوان کمی در هوا پرواز می کرد. سال ها به همین منوال گذشت و عقاب دیگر خیلی پیر شده بود. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بال های طلایی اش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است، سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. عاقبت، عقاب داستان ما مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ هم مُرد، زیرا فکر می کرد که یک مرغ است! انسان غافل مانند این عقاب است که ممکن است تا آخر عمر نفهمد که انسان است و با همین غفلت از دنیا برود.
متاسفانه اغلب انسان ها بشری متولد می شوند و بشری زندگی می کنند و بشری می میرند و هلاک می شوند. این مثل این است که یک جنین قبل از دمیده شدن روح به او سقط شود.
زندگی ما در این دنیا بسیار شبیه زندگی جنین در رحم مادر است. یک جنین اگر بخواهد وقتی متولد می شود زندگی سالم و خوبی داشته باشد باید از آن فرصت نه ماه استفاده کند و خود را کامل نماید.
مرگ تولد دوباره ای برای انسان است. ما باید در آن عالم انسان متولد بشویم و قبل از این که انسان بشویم، اگر بمیریم سقط شده ایم. و لذا اکثر مردم سقط می شوند.
بهشت جایگاه انسان ها است و تمام ادیان الهی آمده اند تا انسان تربیت بکنند.
معیار خوشبختی و بدبختی انسان در دنیا و آخرت این است که انسان شود یا نشود. کسانی که انسانیت در آنها شکوفا نمی شود و می میرند بدبخت می شوند اگر چه میلیاردها پول و هکتارها زمین و صدها کارخانه داشته باشند.
بزرگترین دشمن انسان جهل و بی خبری است. جهل یعنی حقیقت خود را نشناسیم. انسان جاهل هیچ راهی برای نجات و فلاح ندارد.
خودسازی توحیدی تلاشی است برای رفع غفلت و حرکت در مسیر آگاهی و رشد انسانی خود.
موضوع خودسازی توحیدی هویت انسانی است.
انسان به دلیل داشتن بدن و روح دو نوع هویت و زندگی دارد.
هویت و زندگی بشری:
هویت و زندگی انسانی:
هویت بشری همان بدن و طبیعت حیوانی انسان است که بشره و ظاهرش انسانی است.
زندگی بشری: می خوریم می خوابیم بازی می کنیم، بزرگ می شویم، شغل انتخاب می کنیم. کار صنعتی می کنیم، کشاورزی می کنیم. ازدواج می کنیم ، مسافرت می رویم، ورزش می کنیم، خانه می سازیم، بچه دارمی شویم، بازنشست می شویم و در نهایت می میریم و خاک می شویم.
درباره هویت بشری در قرآن کریم آمده: سران کفر به قوم خود می گفتند: آنکه ادعای پیامبری دارد، جز بشری مانند شما نیست. از آنچه شما می خورید و می نوشید، می خورد و می نوشد، ما هذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه و یشرب مما تشربون. مومنون، 33.
بشریت ما از سنخ حیوان است؛ یعنی نوعی از انواع حیوانات محسوب می شویم و فلاسفه ما را تحت عنوان حیوان سخنگو تعریف می کنند.
ولی هویت انسانی ما از سنخ ملکوت و عوالم فرا طبیعی است از سنخ روح است .
خدای متعال ابتدا بدن و هویت بشری انسان را تکمیل کرد و بعد از روح خویش در او دمید و آدمی صاحب بعد مجرد انسانی شد آنگاه به ملائکه فرمود: بر او سجده کنند، فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. حجر، 29. ملائکه در حقیقت در برابر انسانیت و روح انسان سجده کردند.
زندگی انسانی: علم آموزی، مطالعه، تفکر، تعقل، پژوهش، استدلال، حجت ، دین ، ایمان، خودشناسی، خودسازی، خداشناسی، پرستش، روحانیت، معنویت، سیر و سلوک، معرفت، قرب به خدا، انسانیت، فطرت، کمال، هدایت، صراط مستقیم، اخلاق و عشق هنر ادبیات فرهنگ. اینها واژه هایی هستند که مربوط به زندگی انسانی ما است.
موضوع خودسازی:
موضوع خودسازی دقیقا "انسانیت" ما است.
تمام سیستم های تاثیر گذار مثبت فرهنگی و دینی و در مقابل تمام سیستم های تاثیر گذار منفی شیطانی انسانیت ما را هدف گذاری کرده اند.
البته دین در حاشیه به هویت بشری هم می پردازد. بدن نقش مرکب را برای روح بازی می کند و ماموریت مهمی به او واگذار شده است ولی کاربردش فقط در دنیای مادی است و روح بعد از انتقال به عالم آخرت بدن مناسب دیگری خواهد داشت.
روش خودسازی توحیدی
خودسازی یک کار عالمانه و آگاهانه است.
روش بنده در خودسازی توحیدی روش موعظه و نصیحت و منبر نیست. نمی خواهیم صرفا تحریک احساسات معنوی کنیم.
ما سعی می کنیم مطالب را مبتنی بر علم یعنی ساختار علمی و منطق و استدلال ارایه بدهیم. روش علمی درک عقلانی به مخاطب می دهد نه صرفا تحریک احساسات باشد.
تحریک احساسات معنوی برای ایجاد انگیزه خوب و لازم است اما بعد از دادن درک علمی و ساختن تفکر باید باشد.
اکثرا فکر می کنند کسی که اخلاق می گوید تنها باید نفس داشته باشد صاحب نفس باشد تا تاثیر بگذارد. نفس خوب است اما نه عوامانه. نفس عالم موثر است و در حقیقت هیچ عاملی مانند علم و حقیقت موثر نیست.
بعضی ها تنها با داشتن مهارت سخن وری و جذابت ظاهری می خواهند تاثیر گذار باشند.
در حالی که ممکن است کسی مانند یک مرجع اصلا مهارت سخن وری نداشته باشد ولی یک کلمه بگوید و آن کلمه موج ایجاد کند.
مهارت سخن وری خوب است اما تاثیر گذاری تنها با مهارت سخنوری نیست. عامل اصلی تاثیر گذاری گفتن حقیقت و علم است.
منبر و موعظه در جای خود خوب است اما با آن نمی شود انسان کامل تربیت کرد.
—---------------—
چرا؟ چون ریشه کمال انسان در علم و آگاهی است. حدود 60 درصد خودسازی علم و آگهی است و علم است که انسان را می سازد.
حتی خدا هم با علم خدایی می کند و بعد از صفت حیات که بزرگترین صفت خدا است صفت علم قرار دارد. بقیه صفات بعد از علم هستند. این به این معنا است که خدا هم از طریق علم جهان را آفریده و اداره می کند.
ریشه عصمت هم در علم است. ریشه نبوت و رسالت و ولایت هم در علم است.
طلبه ها بیشترین کاری که انجام می دهند کار علمی است و از طریق علم به کمال می رسند. البته عمل هم شرط است اما عمل وقتی تاثیر دارد که مبتنی بر آگاهی باشد.
عمل کم یک عالم در انسانیت و کمال و قرب او به خدا موثر است در حالی که عمل زیاد آدم نااگاه تاثیر بسیار کمی دارد.
عمل بدون علم در روایت داریم که حتی گمراهی اش بیشتر از هدایت است.
رسول گرامی فرمودند: «من عمل علی غیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلح، کسی که عمل بدون علم انجام دهد فسادش بیشتر از صلاحش است .
امام صادق ع فرمودند: «العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق و لا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعدا»، عمل کنندهی غیر بصیر و نا آگاه و جاهل مثل سیر کننده در غیر راه است (و بیراهه میرود) و عمل بدون علم سرعتی نمیافزاید مگر دوری از مسیر و راه را
جاهل وقتی زیادی عبادت می کند دچار انواع مشکلات مانند عجب تکبر بداخلاقی و ریا و مانند آن می شود.
پیامبر خداص فرمود اطلبوا العلم من المهد الی الهد. زگهواره تا گور دانش بجوی.
راه خودسازی با علم و آگاهی شروع می شود و با عرفان و علم پایان می یابد.
بنده در جوانی منبر یکی از منبری های معروف تهران می رفتم و ایشان از گناه و توبه صحبت می کرد و از اول منبر همه گریه می کردند. آن فضا خوب بود و حال می داد اما با آن کار کسی به کمال مطلوب انسانی نمی رسد. اگر بنده این سی سال را هم آنجا رفته بودم الان می توانستم در مقابل شما خودسازی توحیدی بگم؟
تنها روش خودسازی علمی است که موثر است و انسان را به کمال می رساند. بقیه روش ها تاثیرات جزئی دارند.
تازگی ها مد شده می گویند کاربردی صحبت کنید. دستورالعمل بدید. بگید چیکار بکنیم. بعضی از سخنران ها هم فقط اخلاق کاربردی می گویند. در مورد رفتار صحبت می کنند. توجهی به زیرساخت علمی و اعتقادی ندارند و لذا حرفشان تاثیر لازم را ندارد.
انسان از عقل و تفکر خودش فرمان می گیرد و کار عالم دینی دادن شناخت و درک عقلانی و تقویت باورهای مردم است.
ما در این روش ابتدا سلوک نظری خواهیم داشت و بعد وارد گام های عملی می شویم. شما هم نسبت به علم عنایت بیشتری داشته باشید و خیلی به عمل فکر نکنید. علم که بیاید بعدش ایمان می آید و راه عمل باز می شود.
ما برای چی نماز میخونیم؟
الف. خداوند متعال ، دارای کامل ترین وجود است و هیچگونه نقص و کاستی در ذاتش راه ندارد. اگر تمامی موجودات و بندگان ، خدا را عبادت کنند هیچ سودی برای خداوند ندارد و اگر هیچکدام از مخلوقات خداوند را عبادت نکنند ، ضرری برای خداوند ندارد . به عبارتی دیگر عبادت بندگان ( که نماز بالاترین عبادت است ) نه چیزی را به ذات کبریایی خداوند اضافه می کند و نه چیزی از آن کم می کند. تمام سود نماز خواند و ضرر ترک نماز شامل حال بندگان است.
ب. بعد از این که فردی با اعتقاد و دلایل راسخ وارد دین اسلام شد باید به تمامی دستوراتی که در اسلام وارد شده است عمل کند . یکی از دستورات اسلام که در روایات به عنوان ستون دین اسلام معرفی شده است ، خواندن نماز است .
پس نماز می خوانیم ( نماز را نیز با این ترکیب خاص می خوانیم ) چون خداوند علیم و حکیم اینگونه امر فرموده است. چه علت وجوب آن را بتوانیم بفهمیم و چه نتوانیم بفهمیم.
ج. در قرآن و روایات برای نماز تأثیرات بسیار زیادی در زندگی دنیوی و اخروی بندگان را ذکر کرده اند . دانستن این آثار باعث می شود که شوق ما نسب به خواندن نماز بیشتر شود.
1. .... أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ الصلَوةَ تَنهَى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ... (عنکبوت/45)
.... نماز را بر پا دار که نماز (انسان را) از زشتیها و منکرات باز مى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است .....
در آیه فوق به یکی از بزرگترین فلسفه های نماز خواندن اشاره شده است.
نماز از آنجا که انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده یعنى اعتقاد به مبدء و معاد مى اندازد داراى اثر بازدارندگى از فحشاء و منکر است .(تفسیر نمونه،ج 16 ،ص 285-286.)
2. روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است, همان « ذکر الله » است که در آیه 45 سوره عنکبوت به عنوان برترین نتیجه بیان شده است..... أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ الصلَوةَ تَنهَى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ... (عنکبوت/45)
البته ذکری که مقدمه ی فکر, و فکری که انگیزه عمل بوده باشد.
3. نماز وسیله ی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است چرا که خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته می کند, لذا در حدیثی می خوانیم: پیامبر از یاران خود سؤال کرد: « اگر بر در خانه یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پپنج بار خود را در آن شستشو دهد, آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او می ماند؟».در پاسخ عرض کردند: نه, فرمود: « نماز درست همانند این آب جاری است, هر زمان که انسان نمازی می خواند گناهانی که در میان دو نماز انجام شده است از میان می رود»(1)
4.نماز سدی در برابر گناهان آینده است, چرا که روح ایمان را در انسان تقویت می کند, و نهال تقوی را در دل پرورش می دهد, و می دانیم « ایمان » و « تقوی » نیرومند ترین سد دربرابر گناهان است, و این همان چیزی است که در آیه ی 45 سوره عنکبوت به عنوان نهی از فحشاء و منکر بیان شده است , و همان است که در احادیث متعددی می خوانیم : افراد گناهکاری بودند که شرح حال آنها را برای پیشوایان اسلام بیان کردند فرمودند: غم مخورید, نماز آنها را اصلاح می کند و کرد.
5. نماز, غفلت زدا است, بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زود گذر گردند, اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف, و در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود, مرتباً به انسان اخطار می کند, هشدار می دهد, هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد, موقعیت او را در جهان به او گوشزد می کند و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قویا به او بیدار باش گوید.
6.نماز خود بینی و کبر را درهم می شکند, چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می گذارد, خود را ذره ی کوچکی در برابر عظمت او می بیند, بلکه صفری در برابر بی نهایت.
پرده های غرور و خود خواهی را کنار می زند, تکبر و برتری جوئی را در هم می کوبد.
به همین دلیل علی ـ علیه السّلام ـ در آن حدیث معروفی که فلسفه های عبادات اسلامی در آن منعکس شده است بعد از ایمان, نخستین عبادت را که نماز است با همین هدف تبیین میکند می فرماید: خداوند ایمان را برای پاکسازی انسانها از شرک واجب کرده است و نماز را برای پاکسازی از کبر» (2)
7. نمازوسیله پرورش فضائل اخلاق و تکامل معنوی انسان است, چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون می برد, به ملکوت آسمانها دعوت می کند, و با فرشتگان هم صا و همراز می سازد, خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا می بیند و با او به گفتگو بر می خیزد.
تکرار این عمل در شبانه روز آن هم با تکیه روی صفات خدا, رحمانیت و رحیمیت و عظمت او مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره های مختلف قرآن بعد از حمد که بهترین دعوت کننده به سوی نیکیها و پاکیها است اثر قابل ملاحظه ای در پرورش فضائل اخلاقی در وجود انسان دارد.
لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ می خوانیم که در فلسفه نماز فرمود:« نماز وسیله ی تقرب هر پرهیزکاری به خدا است. »(3)
8. نماز به سایر اعمال انسان ارزش و روح می دهد ـ چرا که نماز روح اخلاص را زنده می کند, زیرا نماز مجموعه ای است از نیت خالص و گفتار پاک و اعمال خالصانه, تکرار این مجموع در شبانه روز بذر سایر اعمال نیک را در جان انسان می پاشد و روح اخلاص را تقویت می کند.
لذا در حدیثی معروفی می خوانیم که امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در وصایای خود بعد ازآن که فرق مبارکش با شمشیر ابن ملجم جنایتکار شکافته شد فرمود: « خدا را خدا درباره نماز , چرا که ستون دین شما است».(4)
می دانیم هنگامی که عمود هیمه در هم بشکند یا سقوط کند هر قدر طنابها و میخهای اطراف محکم باشد اثریندارد, همچنین هنگامی که ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از میان برود اعمال دیگر اثر خود را از دست خواهد داد. در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می خوانیم: « نخستین چیزی که در قیامت از بندگان حساب می شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول می شود, و اگر مردود شد سائر اعمال نیز مردود می شود»!
شاید دلیل این سخن آن باشد که نماز رمز ارتباط خلق و خالق است, اگر به طور صحیح انجام گردد قصد قربت و اخلاص که وسیله قبولی سائر اعمال است در او زنده می شود, و گرنه بقیه اعمال او مشوب و آلوده می گردد و از درجه اعتبار ساقط می شود.
9. نماز قطع نظر از محتوای خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاکسازی زندگی می کند, چرا که می دانیم مکان نماز گزار, لباس نمازگزار, فرشی که بر آن نماز می خواند, آبی که با آن وضو می گیرد و غسل می کند, محلی که در آن غسل و وضو انجام می شود باید از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاک باشد کسی که آلوده به تجاوز و ظلم, ربا, غصب, کم فروشی, رشوه خواری و کسی اموال حرام باشد چگوه می تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابر این تکرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتی است به رعایت حقوق دیگران.
10. نماز علاوه بر شرائط قبول یا به تعبیر دیگر صحت شرائط کمال دارد که رعایت آنها نیز یک عامل مؤثر دیگر برای ترک بسیاری از گناهان است.
در کتب فقهی و منابع حدیث, امور زیادی به عنوان موانع قبول نماز ذکر شده است از جمله مسأله شرب خمر است که در روایات آمده است: « نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر این که توبه کند.»(5)
و در روایات متعددی می خوانیم: از جمله کسانی که در نماز آنها قبول نخواهد شد پیشوای ستمگر است»(6)
و در بعضی از روایات دیگر تصریح شده است که نماز کسی که زکات نمی پردازد قبول نخواهد شد, و همچنین روایات دیگری که می گوید: خوردن غذای حرام یا عجب و خود بینی از موانع قبول نماز است, پیدا است که فراهم کردن این شرایط قبولی تا چه حد سازنده است؟
11. نمازروح انضباط را در انسان تقویت می کند, چرا که دقیقاً باید در اوقات معینی انجام گیرد که تأخیر و تقدیم آن هر دو موجب بطلان نماز است, همچنین آداب و احکام دیگر در مورد نیت و قیام و قعود و رکوع و سجود و مانند آن که رعایت آنها, پذیرش انضباط را در برنامه های زندگی کاملاً آسان می سازد.
همه اینها فوائدی است که در نماز, قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ویژگی جماعت را بر آن بیفزائیم ـ که روح نماز همان جماعت است ـ برکات بی شمار دیگری دارد که این جا جای شرح آن نیست.گفتار خود را در زمینه فلسفه و اسرار نماز با حدیث جامعی که از امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده پایان می دهیم:
امام در پاسخ نامه ای که از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنین فرمود:
علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است, و مبارزه با شرک و بت پرستی, و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع, و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته, و نهادن پیشانی بر زمین همه روز برای تعظیم پروردگار.
و نیز هدف این است که انسان همواره هشیار و متذکر باشد, گرد و غبار فراموشکاری بر دل او ننشیند, مست و مغرور نشود, خاشع و خاضع باشد, طالب و علاقمند افزونی در مواهب دین و دنیا گردد.
علاوه بر این که مداومت ذکرخداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل می گردد, سبب می شود که انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نکند, روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید.
و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او, انسان را از معاصی باز می دارد. و از انواع فساد جلوگیری می کند.(7)
منبع : تفسیر نمونه ،ج 16 ، 289- 294.
-----------------------------------
1. وسائل الشیعه جلد 3, ص 7, ( باب 2 از ابواب اعداد الفرائض حدیث 3).
2. نهج البلاغه, کلمات قصار 252.
3. نهج البلاغه, کلمات قصار, جمله 136.
4. نهج البلاغه, نامه ها ( وصیت ) 47.
5. بحار ،ج 84 ،ص 317 و 320.
6. بحار, ج84, ص 318.
7. وسائل الشیعه, ج3, ص 4.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید