سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2716641

  بازدید امروز : 247

  بازدید دیروز : 295

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
اگر مستحبها به واجبها زیان رساند ، مستحبها را واگذارید . [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/2/10::: ساعت 12:12 عصر

در نماز هیچ حضور قلبی ندارم و افکارم به همه جا سر می کشه به جز نماز چه کنم؟

حضور قلب یکی از حالات بلند عرفانی و معنوی است و سال های متمادی و پیاپی زمان می خواهد تا انسان به این مقام برسد که در عبادات مخصوصا در نماز حضور قلب داشته باشد و به هیچ وجه حواس اش به غیر عبادت پرت نشود.
باید دانست حضور قلب کامل نتیجه انس به خداوند و عشق به او است و برای رسیدن به این منظور باید انسان انس اش را به خداوند از طریق عبادت های گوناگون زیاد نماید و انس اش به دنیا کم شود. در غیر این صورت وقتی که فکر و ذهن اش به دنیا مشغول است و با امور دنیوی انس دارد نباید از خودش توقع داشته باشد که وقتی به عبادت مشغول می شود و یا به نماز می ایستد، ذهن و دل اش کاملا در اختیار اش باشد و به سمت دنیا نرود. این افراد که اکثریت مردم هستند، به هر مقدار که بخواهند ذهن خود را کنترل کنند که منحرف نشود، با اندک غفلتی مهار آن را از دست می دهند و ناگهان می بینند که در همان حالت نماز خواندن، مدتی است که غرق در دنیا و رتق و فتق امور آن در ذهن خود هستند، زیرا هر کسی به هر چیزی که علاقه و انس دارد در همان زمینه می تواند تمرکز داشته باشد.
انسان از انس است و مانند کبوتری که به لانه خود انس می گیرد و او را از هر کجا که رها سازیم، به سمت لانه خود تمایل می یابد و حرکت می کند به اموری که به صورت مستمر بدان می پردازد و در فکر آن است انس پیدا می کند. راهکار درمان این حالت این است که موضوع انس را عوض کنیم و سعی کنیم به خداوند انس پیدا کنیم و از دنیا و انس به آن فاصله بگیریم.
بنابراین یکی از عوامل تمرکز حواس و حضور قلب, گرایش های عاطفی انسان است. علاقه ها, دلبستگی ها و به خصوص عشق که همان شدت حب و دلبستگی است, تعیین کننده ترین علت تمرکز انسان بر یک موضوع است. کسی که عاشق تحصیل دانش است, تمرکز بیشتری در درس و مطالعه دارد تا کسی که علاقه چندانی به آن ندارد. کسی که عاشق کسی شده است شاید تمام فکر و ذکرش یاد او شود و دائم به فکر او باشد. همین طور در مورد نماز و عبادت کسی که عاشق خدای متعال و پرستش او است, در نماز بیشتر از هر زمان و موقعیت دیگری, حضور قلب دارد؛ زیرا نماز دقیقا هنگامی است که اجازه یافته با معشوق خویش سخن بگوید و راز و نیاز عاشقانه داشته باشد و در این حالت آنقدر در جذبه حق است که امکان ندارد حواسش از محبوب به چیز دیگری که بدان چندان علاقه ای ندارد, پرت شود؛ از آن رو بهترین و بالاترین درجه حضور قلب مخصوص عارفان حقیقی و عاشقان خدا است و سایرین نیز هر یک به نسبت معرفت و عشق و علاقه که به خداوند دارند, از حضور قلب برخوردار می شوند.

در مقابل این علاقه و احساس حضور, علاقه و دلبستگی به دنیا و لذت های مادی و مانند آن قرار دارد که باعث می شود انسان حواس و تمرکزش به سمت دنیا گرایش پیدا کند و در نتیجه نسبت به امور معنوی بی توجه گردد و در نماز که یک امر معنوی است, حضور قلب کمتری داشته باشد.

منتهی نکته ظریف دیگری در این زمینه وجود دارد که حاکی از حالت بسیار دقیقی است که معمولا اهل معرفت قادرند آن را در خویش به وجود بیاورند. آنها می توانند با ادراک عظمت هستی و تنظیم و کوک کردن ذهن با هستی بی نهایت چنان محو جمال ذات وجود شوند که نه تنها مشکل تمرکز و حضور قلب نداشته باشند، بلکه گاها خارج شدن از این حالت برایشان دشوار است. اگر کسی موفق شود ذهن خود را با هستی مرتبط و همراه کند، می تواند به حضور قلب کامل دست یابد، ولی رسیدن به این مقام چندان آسان نیست و نیاز به عرفان و شناخت وحدت هستی و تمرین و ریاضت و فراغت دارد.
پس از آشنایی با معیار اصلی حضور قلب اکنون شما نیاز به یک بررسی دارید, شاید دلیل کم شدن تمرکز و حضور قلب شما در تقویت گرایش های عاطفی نسبت به دنیا و لذت های مادی باشد, در این صورت اگر بخواهید این حالت را درمان کنید, لازم است رابطه محبت آمیز خود با خدای متعال را تقویت نمایید. برای این منظور شناخت هر چه بیشتر و حقیقی تر خدای متعال و رابطه از طریق دعا, مناجات و اظهار محبت به او و در مقابل کم کردن مشغله های دنیوی و قطع علائق مادی راه درمان واقعی است.
راهکاری از علامه طباطبایی( ره)
یکى از شاگردان علامه طباطبایى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مى‏برد به خدمت علامه(ره) رسید و راهکاری خواست. ایشان نخست از پاسخ خودداری کردند، پس از چندبار اصرار به شاگرد خود رو کردند و فرمودند: «شما نمی‏توانی!» شاگرد گفت: آقا شما بفرمایید حداقل اگر کسی پرسید به او بگویم.
علامه(ره) فرمودند: «فکر در نماز دنباله افکار شبانه‏روز است. کسی که صبح تا ظهر به یاد خدا نبوده نمی‏تواند هنگام نماز یاد خدا را استمرار دهد.
بنابراین توصیه می‏شود محیط زندگى و کار و فعالیت و همچنین فضای ذهنی خود را سالم کرده و با نیت خالص و پاک همه امور آنرا با یاد و نام خداوند پیگیری نمود و همچنین آنرا از حالت یکنواختى و خسته‏کننده بیرون آوره و با یک برنامه‏ریزى مناسب به کارهاى شخصى، درسى، کاری و روابط خوب با دیگران بپردازید، و به همه کارهاى روزانه خود رنگ خدایى بدهید و پیش خود بگویید: «خدایا من در طول روز در کلاس و هنگام فعالیت آن چه تو دوست‏داری انجام مى‏دهم و تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگرانی از آینده را از دل من بر طرف بگردان. چنین رازگویی و نیازخواهی صادقانه با خدا دریچه‏ای از نور و عرفان به سوی انسان می‏گشاید. و تداوم این عهد و پیمان، مشکلات را یکی پس از دیگری برطرف می‏سازد.
کسی که در ابتدای راه کمال و خودسازی قرار دارد نباید از خود انتظار حضور قلب کامل داشته باشد بلکه باید آن را به تدریج تمرین کند و بدست آورد. برای نمونه راههای حضور قلب در نماز و دعا می توانید از راه‏هاى زیر استفاده کنید:
1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنویت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و...
در کتاب‏هاى حدیث آمده است: شخصى از پیامبر(ص) درخواست کرد که راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا کند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراین وضوی شاداب و با آداب خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.
2- گزینش مکان مناسب، دورى ازجاهای شلوغ و پر سر و صدا و پرهیز از هر آنچه که موجب انحراف توجه از خداوند شود.
3- گزینش وقت مناسب و تا آن جا که ممکن است اول وقت خواندن نماز.
4- تا حد امکان در مسجد و با جماعت نماز خواندن و دعا کردن (به ویژه در جماعاتى که بعد معنوى بیشترى دارد).
5- نماز را با طمأنینه و دقت در مفاهیم و معانى آن خواندن و دعا را با توجه به عظمت خداوند و کوچکی خود به جا آوردن.
6- در نماز در حال ایستاده به مهر نگریستن و در رکوع پایین پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.
7- تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضیح: ذهن انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى‏ورزد؛ همانند عاشقى که آنى از فکر معشوق خود بیرون نمى‏رود. این که ما در نمازهایمان همواره به فکر مسائل دیگر هستیم، به خاطر تعلق شدید نفس به دنیا و حب آن است. اما آن که عاشق حق شد، در هر حال و در هر کارى به یاد خدا خواهد بود به طورى که گویى همیشه در نماز است.
8- توجه به این که مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در این بین است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و کمال اوست.
9- ضبط قوه خیال. توضیح : پرنده لجام گسیخته خیال، چکاوکى است که هر آن بر شاخسارى مى‏نشیند. ازاین‏رو همیشه افکار انسان به این طرف وآن طرف متوجه بوده و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشیارى در کنترل آن بکوشد پس از چند صباحی رام و مطیع شده و به هر سو که اراده شود متوجه می‏گردد. بنابراین انسان باید در نماز از اول با قاطعیت بنا را بر این بگذارد که تمام توجه خود را به سوی پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خیال از چنگ او گریخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندین مرتبه در ایام متوالى چنین کند، کم‏کم ذهنش عادت خواهد کرد.
10- توجه به عظمت و هیبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبه‏رو است و خود در مقابل او هیچ بلکه عین احتیاج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و اندیشه خاضع خواهد گردید.
یکى از اولیاى خدا توصیه‏ نموده‏اند که مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقیقه به حسابرسی و تخلیه درون بپردازید و به صورت ارادی عوامل پریشانی خاطر را تعدیل بخشید. با گفتن ذکر های مستحبی و دعاهای افتتاح نماز و استغفار خود را براى نماز مهیا سازید.
مطالعه کتاب‏هایى همچون «آداب الصلوه» یا «پرواز در ملکوت امام خمینى» و «اسرار الصلوه» مرحوم میرزا جواد آقا ملکى بسیار نافع است.
دو کتاب دیگر نیز در این مورد پیشنهاد مى‏کنیم:
1. حضور قلب در نماز، على اصغر عزیزى تهرانى
2. حضور قلب در نماز، محمد بدیعى.
 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/2/8::: ساعت 1:2 عصر

آیین بندگی چیست و چه ارتباطی با هدفمندی انسان دارد؟

با سلامی گرم و صمیمی به شما بنده خوب خدا.
آیین بندگی،‌ سر بر آستان معبود فرود آوردن است. این خضوع پس از درک عظمت الهی و درک حالت شکر- به خاطر نعمت های بی پایان- به انسان دست می دهد، و این نیرومندترین انگیزه انسان است برای عبادت و بندگی.
اگر مرادتان از هدفمندی انسان، هدف خداوند از خلقت انسان است و به دنبال ارتباط این هدف با آیین بندگی هستید باید بگویم که اصلاً خداوند انسان را برای عبودیت و بندگی آفرید و آیین بندگی، خود، هدف آفرینش است. (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.- جن و انس را خلق نکردم مگر برای این که عبادت.کنند مرا- ذاریات/ 56) واژه عبادت از ریشه «عبد» به معنای بنده است. بنده و غلام، ‌کارش سر خم کردن در مقابل مولا و به امر و نهی او عمل کردن است.
اگر مرادتان از هدفمندی این است که انسان هر کاری را با هدفی خاص انجام می دهد، حال،‌ هدف از آیین بندگی چیست؟ باید عرض کنیم که هدف از آیین بندگی، قرب به خداوند است و نهایت هدف و سرور انسان مؤمن. شکوفایی و به فعلیت رسیدن انسانیت انسان نیز با آیین بندگی رقم می خورد.
در هر صورت بین بندگی و هدفمندی انسان،‌ ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. بندگی و هدفمندی با هم پیوند خورده است زیرا هدف از خلقت انسان، عبودیت و بندگی است، بنابراین هدف انسان نیز در هر کاری باید عبودیت باشد و البته هدف از عبودیت و بندگی نیز قرب به خداوند است.
معنای بندگی، همراه خود این واژه است یعنی بنده و عبد بودن و برای او کار انجام دادن و سر سپرده او بودن. بندگی با خلوص همراه است یعنی گوش به فرامین خداوند سپردن برای او و نه برای گرفتن مزد دنیایی.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
چیزی که مولا و سرور و پروردگارمان از ما می خواهد و آیین بندگی به آن بسته است، اوامر و نواهی اوست. به عبارتی همان «انجام تمامی واجبات و ترک تمامی محرمات». این است آیین بندگی. محبوب مولا،‌ نماز، روزه و سایر واجبات است و مبغوض او دروغ و غیبت و شرک و تمامی بدی ها و حرام ها.
ما باید آن قدر اوج بگیریم که« شایستگی خداوند برای پرستش و عبودیت» را با تمام وجود درک کنیم.
الهی وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک. پروردگارا من تو را شایسته عبادت یافتم پس تو را می پرستم.
مطالعه بیشتر:
1- گناهان کبیره، شهید دستغیب
2- معراج السعادة، ملا احمد نراقی
3- واژه عبد در قرآن و نهج البلاغة


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/1/25::: ساعت 11:22 صبح

سوال: کسی که زنا کرده چیکار باید بکند تا خدا او را ببخشد؟

ابتدا گفتنی است: زنا یعنی ارتباط نامشروع زن و مرد که دو حالت دارد: 1. زنای محصنه 2. زنای غیر محصنه
هر گاه یکی از طرفین خواه زن یا مرد یا هر دو انها، دارای همسر (متاهل باشند)، این عمل نامشروع نسبت به او محصنه محسوب می شود و هر گاه یکی از انها یا هر دو انها مجرد (فاقد همسر) باشند، نسبت به او غیر محصنه خواهد بود.به عبارت دیگرمردی که زن دارد اگر با زن دیگری زنا کند و نیز زنی که شوهر دارد با مرد دیگری زنا نماید آن را زنای محصنه گویند که در صورت فراهم بودن شرایط آن بر آنها حد جاری می شود و حد آن رجم یعنی سنگسار کردن زانی و زانیه است.
جوان مجرد که همسر ندارد خواه مرد باشد یا زن، اگر با دیگری زنا کند آن را زنای غیر محصنه گویند و حدش تازیانه است.
البته باید توجه داشت اگر مرد مجرد با زن شوهر دار زنا کند، حد زن رجم است ولی حد مرد تازیانه است چون زنای در حق مرد زنای غیرمحصنه است و نیز اگر دختر مجردی با مردی که همسر دارد زنا کند. تنها مرد را سنگسار می کنند و بر زن تازیانه می زنند.
لازم به ذکر است که اگر کسی خدای ناکرده چنین عملی انجام دهد ولی بین خود و خدا توبه واقعی نماید- خداوند بخشنده و مهربان است- و لازم هم نیست کسی را در جریان بگذارد و چنانچه بدون توبه واقعى از دنیا برود در آخرت عذاب دردناکى در انتظار او مى‏باشد.
اگر چه شما به گناه کبیره ای آلوده شده اید، ولی به این دلیل که کاملا پشیمان هستید و تصمیم قاطع به ترک چنین گناهانی دارید، از توبه کنندگان واقعی محسوب می شوید و نه تنها خداوند از شما متنفر نیست بلکه به فرموده خود توبه کنندگان را دوست دارد. ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. توبه از اعمال و گناهانی چون زنا، به پشیمانی و ترک واقعی آنها است. 

 پاره‏اى از روایات ارکان توبه نصوح را چهار چیز شمرده‏اند: 1. ندامت قلبى 2. استغفار با زبان 3. کردار نیک و کنار گذاشتن گناه 4. عزم بر عدم بازگشت به گناه.8 توبه‏اى که در این آیه ذکر شده و به ضمیمه عمل صالح، گناهان را به حسنات تبدیل مى‏کند، توبه‏اى است که هرگز شکسته نشود. به کار بستن این راه کارها، براى تبدیل سیئات به حسنات، دشوار مى‏نماید؛ ولى ناممکن نیست و انسان نباید از رسیدن به این مرتبه نومید گردد. بنابراین براى آنکه خداوند گناهان گذشته ما را ببخشد و آن‏ها را به حسنه تبدیل کند باید اولاً از انجام گناهان گذشته پیشمان بود؛ ثانیاً با اعمال صالح اثرات توبه را در وجود خود مستقر سازیم.

ابو حامد غزالى در کتاب احیاء چنین مى‏گوید : اگر معنى قبول را فهمیده باشى شک نخواهى داشت که هر توبه صحیحى پذیرفته و مقبول است. کسانى که به نور بصیرت مى‏بینند، و از انوار قرآن مدد مى‏گیرند، مى‏دانند که هر قلب سلیمى مقبول خدا و در آخرت در جوار او بهره‏مند از نعمت اوست، و آمادگى دارد که با چشم خود به وجه اللّه بنگرد. و مى‏دانند که قلب در اصل، سلیم آفریده شده است زیرا هر نوزادى با فطرت خدا پرستى آفریده مى‏شود امّا آن سلامت توسط کدورتى که گرد و غبار گناهان بر آن ایجاد مى‏کنند از دست مى‏رود . و مى‏دانند که آتش ندامت این کدورت و غبار را از بین مى‏برد و نور حسنه ظلمت سیئة را از بین می برد .
ظلمت معاصى طاقت مقابله با نور حسنات را ندارد، همچنان که ظلمت شب در مقابل نور روز، و همچنانکه کدورت چرک در مقابل سفیدى صابون .
همانطور که اگر انسان با لباسى که در تن دارد دست به کارهاى پست بزند لباسش کثیف مى‏شود، و چون آن را با آب گرم و صابون بشوید پاکیزه مى‏شود، بکار بردن قلب در شهوات، آن را کثیف مى‏کند و چون آن را با آب اشک و آتش ندامت بشوید پاکیزه و طاهر خواهد شد، و هر قلبى پاکیزه و طاهر شد مقبول است، مگر آن که چرک، چنان در طول زمان متراکم شود که در متن لباس نفوذ کند. که در این صورت صابون قادر به دفع و ازاله آن نیست. گناهان نیز این چنینند که چون بر قلب متراکم شوند، و لایه‏اى از پلیدى تشکیل دهند، دیگر راه بازگشت و توبه وجود ندارد .
گاهى انسان با زبان مى‏گوید توبه کردم ولى به لباسشویى مى‏ماند که با زبان بگوید لباس را شستم و وارد عمل نشود، همانطور که این کلام لباس را تمیز نمى‏کند و نمى‏تواند صفت موجود در آن را عوض کند، مگر ضد آن صفت را در آن ایجاد نماید، آن کلام هم باعث سفیدى قلب نمى‏شود.

برای جبران، سعی کنید تاریکی حاصل در قلب را با معنویت و انجام کارهای خوب پاک نمایید و هر وقت یاد گناهان خود افتادید استغفار کنید و از خداوند بخشش بخواهید. خداوند مهربان و آمرزنده است در صورت توبه و جبران، دیگر نگران عذاب و رحمت خداوند نباشید.
در  ادامه خوب است توجه داشته باشید که هر گناهی قابل توبه است و خداوند خود فرموده است : «ان الله یغفر الذنوب جمیعا; خداوند همه گناهان را می آمرزد. در برخى موارد مانند غیبت و تهمت طلب رضایت از غیبت شونده نیز در صورت امکان لازم است، ولى در مورد گناهانى همچون زنا، پشیمانى واقعی، تصمیم بر عدم تکرار و طلب مغفرت از خداوند براى توبه کافى است.
در آیه 70 سوره فرقان بیان شده است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل مى‏کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
بنابراین نباید اینچنین نگران و ناامید باشید، حتما خدای متعال شما را دوست دارد. اگر دوست نداشت توفیق ترک گناه و همچنین چاره جویی برای جبران آن را به شما نمی داد.

قرآن مجید مى‏فرماید: «و هُو الّذِى یقْبل التّوبه عن عِبادِه» او کسی است که توبه را از بندگان خود می پذیرد.(42: 25).
و مى‏فرماید: «غافِرِ الذّنْبِ وَ قابِلِ التَّوبِ» خدای متعال بخشنده گناهان و توبه پذیر است(40: 3).
امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم چنین مى‏فرماید: وقتى که مؤمن توبه مى‏کند، گناهان قبل از توبه‏اش بخشیده مى‏شود، پس او باید براى بعد از توبه عمل کند. ولى آگاه باشید بخدا قسم این مزیت فقط براى اهل ایمان است .

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 88/1/23::: ساعت 8:30 صبح

چرا خداوند دوست دارد جوان در جوانی توبه کند؟

پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : هیچ چیز نزد خدای تعالی محبوبتر از جوان توبه گر نیست و هیچ چیز نزد خدای تعالی منفور تر از پیر پایدار بر گناهانش نمی باشد . (1)
به راستی وقتی به احادیث اهل بیت عصمت و طهارت در باره ی توبه در سنین جوانی می نگریم , در می یابیم که خداوند برای جوان توبه کننده, آغوشی ویژه و خاص بازنموده است.
البته این مطلب به آن معنا نیست که خداوند تعالی توبه ی میانسالان و پیران را نمی پذیرد , بلکه این امر دلایلی دیگر دارد که در حد وسع خویش به آن می پردازیم :
- انسان هر چه کمتر گناه کرده باشد , توبه کردن برایش راحت تر است . همچون درختی که تازه در زمین کاشته شده و ریشه های آن قوی نگشته است ؛ چه بسا این نهال تازه کاشته شده , با فشار دو انگشت و با کمترین زحمت از زمین کنده شود . اما درختی که سالها در دل خاک کاشته شده , پس از چند سال به این راحتی ها کنده نمی شود ؛ چرا که بدنه ی آن تنومند گشته و باغبان نیز از قوت و نیروی جوانی برخوردار نیست !
- دل جوان , نسبت به کسی که میانسال و پیر است و آلوده ی به گناه گشته و با آن خو گرفته است , از رقت قلب و لطافت بیشتری برخوردار بوده , تیرگی گناه , سراسر وجود او را نپوشانده است . به تعبیری دیگر جوان , به ملکوت عالم نزدیکتر است و توبه برای او سهل تر و آسان تر می باشد .
- خدای تعالی بوجود جوان عبادت پیشه , بر فرشتگان می نازد و می فرماید : بنگرید این بنده ی مرا ! به خاطر من از شهوت خویش دست کشیده است . (2)
این طرز تکلم حضرت حق با جوان و اینکه دوستدار جوان توبه کننده و ترک کننده ی شهوات گناه آلود است , بیانگر نوعی تعاطف و مهرورزی با جوان است . در حقیقت خداوند به دلیل استعدادها و قابلیتهای فراوانی که در جوان می باشد به او موضوعیت و شخصیت می دهد .
- این نحوه ی گفتار حق تعالی می تواند نوعی هشدار و انذار باشد ؛ چرا که اگر توبه , در جوانی صورت نگیرد , به خاطر کهولت سن و سستی و ملکه شدن گناه در وجود انسان و ... معلوم نیست انسان بتواند درپیری موفق به توبه شود .
- اگر دقت کنیم , خواهیم دید که در بسیاری از گناهان , جوانان بیشتر از پیران در خطر هستند ؛ لذا توبه ی جوان , باعث مصونیت وی از خطرات می گردد .
- طبع انسان اینگونه است که اگر گناهی را برای بار اول یا دوم انجام داد و بلافاصله توبه نکرد , کم کم قبح آن گناه ریخته و در اثر ادامه ی معصیت , با آن خو گرفته , به آن عادت می کند . در چنین صورتی کنار گذاشتن گناه , کاری بسیار سخت خواهد بود . لذاجوان تا هنگامی که با گناهان خو نگرفته , بهتر میتواند توبه کند .
- اگر خداوند دوست دارد که انسان در جوانی کسب تقوا کند و با ارتکاب گناه , در همان سنین توبه کند , به این دلیل می باشد که گرفتار مصیبت های گناه نشده , از هدف اصلی خلقت باز نماند . انسان شایستگی خلیفه ی خدا شدن و ملبس به صفات الهی شدن و رسیدن به کمال نهایی را دارد و این حاصل نمی شود مگر اینکه از گناه دوری کرده و در میادین امتحان , دست رد بر سینه ی شیطان و نفس بزند .
ای عزیز بدان که بهترین زمان برای کسب صفات حمیده و ترک اوصاف رذیله , سنین جوانی است . لذا شیطان بیشترین تلاش خود را برای به انحراف کشیدن انسانها در این سنین می کند . میانسالی و پیری سنین بهره بردن از زحمات انسان در جوانی است . مانند کشاورزی که در زمان قدرت و در وقت مناسب به کاشت محصول پرداخته و ازآن مراقبت می کند . الهی به ما و جوانان ما لذت ترک گناه و انس با خودت را بچشان . موفق باشید .
-----------
(1) میزان الحکمه / ج 6 / ص 2651
(2) میزان الحکمه / ج 6 / ص 2651

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/1/18::: ساعت 9:8 صبح

سوال: طرق نزدیک شدن به اهل بیت(ع) کدامند؟

از این که سعى دارید خود را به ائمه اطهار(ع) نزدیک کنید، خرسندیم. آرى، کسى که دل داده آن عزیزان است، هرگز دچار یأس و ناامیدى نمى‏گردد؛ اما نزدیک شدن به آن‏ها راه هایى دارد؛ براى مثال شما اگر بخواهید به یک شخص عادى نزدیک گردید و اساس یک دوستى و رفاقت را پى ریزى کنید، چه کار هایى انجام مى‏دهید؟ همان کارها را درباره اهل بیت اجرا کنید؛ یعنى امور زیر را رعاتى کنید:
الف) خود را به آن‏ها معرفى کنید و در این معرفى دروغ نگویید. هر چه و هر کس که هستید، در درگاه آنان بدان معترف باشید.
ب) از آن‏ها بخواهید خود را به شما معرفى کنند. در این زمان، براى این منظور، راهى جز مطالعه خصوصیات و صفات و سیره آن عزیزان نیست.
ج) حال که معارفه صورت گرفت، سعى کنید کارهایى که خوش آیند آن‏ها است و نظر شان را جلب مى‏کند، انجام دهید و از کارهایى که مورد علاقه و سلیقه آن عزیزان نیست، دورى کنید.
د) با آن‏ها بسیار گفت و گو و مراوده و صحبت و درد دل داشته باشید؛ زیرا رفت و آمد و مراوده زیاد با دوست موجب ازدیاد دوستى و برافروختن آتش محبت مى‏گردد.
ه) براى آن‏ها هدیه و سوغات تهیه و ارسال کنید. صلوات بفرستید - ثواب برخى از اعمال مستحبى خود، از قبیل قرآن خواندن را به روح آن‏ها هدیه کنید.
و) به زیارت آن‏ها بروید.
ز) دوستان آنان را دوست بدارید و دشمنانشان را دشمن بشمارید؛
ح) به خاطر مسائل کوچک که احیاناً قدرت تحلیل آن‏ها را ندارید، خداى نخواسته قهر نکنید.
ج) محبت و عشق کلید قرب و نزدیکی است که از راه آگاهى و انس و بر طرف ساختن موانع به دست مى‏آید؛ براى مثال کسى که به طعم و خواص عسل آگاهى یابد، بدان علاقه‏مند مى‏شود و اگر آن را بچشد، علاقه‏اش به آن افزون مى‏گردد. حب خدا و اولیاى او نیز از طریق شناخت و معرفت پدید مى‏آید. هر اندازه آدمى معرفت خود را افزون سازد و در عمل نیز انس و الفت خود را با خداوند و مقربان درگاهش بیش‏تر سازد و موانع راه (علایق و و وابستگى‏هاى مادى و دنیایى) را از دل بیرون کند، عشق الاهى در دلش افزون‏تر خواهد شد و کیمیای عشق است که انسان را به خداوند و انسان های کامل نزدیک می کند.

اگر به این توصیه‏ها عمل کنید، ان شاء الله رابطه شما با آن عزیزان رابطه عاشق و معشوق الاهى خواهد گشت.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 87/12/26::: ساعت 9:20 صبح

لطفا راهی جهت پیدایش اشتیاق بیشر به نماز معرفی کنید؟

با سلام به شما رهرو کوی دوست. سر و فلسفه نهایی دین و ضرورت عبادت و نماز و معنویت به مقام خلافت و ولایت انسان در روی زمین باز می گردد. در آیات مربوط به آفرینش انسان آمده است که خداوند انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است. خلیفه بودن انسان بدون داشتن مقام ولایت و قدرت ولایی ممکن نیست. ولایت اصل و اساس تمامی کمالات انسان و مناصب الهی و اجتماعی او است. مقام ولایت همان مقام قرب الهی است که خدای متعال استعداد آن را به صورت کامل تنها در نهاد انسان قرار داده و تحقق آن را هدف نهایی زندگی او معرفی نموده است.
به طور کلی می توان گفت: فلسفه دین، زندگی و عبادت تحقق نیروی ولایت در انسان است، زیرا تنها با فعلیت یافتن این نیرو است که انسان جایگاه اصلی خویش را در زمین و آفرینش احراز می کند. مقام و جایگاهی که خدای متعال او را برای آن آفریده، یعنی خلافت خداوند در زمین.
کسانی که نماز نمی خوانند و یا کاهلی می کنند، به این حقیقت که گفته شد، واقف نیستند. در نتیجه ایشان انسان های ضعیفی هستند که این اقتدار در آنها بروز نمی کند و نمی توانند به عنوان یک انسان در زمین تاثیرات ولایی مثبت داشته باشند و می بینیم که افراد بی خاصیت و کم تاثیری پیرامون خود هستند، ولی اهل عبادت و دین داری، به دلیل بهره مندی از این نیرو، کسانی هستند که در جامعه و خانواده خود تاثیر مثبت می گذارند. البته به هر مقدار که درجه اخلاص و صدق انسان مومن در این مسیر بیشتر باشد، فرد موثرتر و مفید تری برای خویش و جامعه خواهد بود.
بدون نماز، آدمى در مسیر زندگى، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت، به فراموشى خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند.
انسان، بدون نماز، که بهترین راه ارتباطی با خداوند است ضعیف خواهد شد. انسان طالب قدرت و توانایی است و این طلب خود را بیشتر از طریق ارتباط با قدرت بی نهایت خداوند و عبادت عملی می کند. نماز مانند گوشی همراه که پس از مدتی نیرو و باطری اش ضعیف می شود و نیاز به شارژ دارد، شارژ کننده نیروهای معنوی انسان است
برای آشنا شدن با نمونه این گونه انسان ها به کتاب هایی پیرامون زندگی اولیای الهی مراجعه کنید و یا به تاریخ زندگی و خاطره هایی که از افرادی مانند امام خمینی(رض) و عالمان و فرزانگانی مانند ایشان نقل شده است، توجه کنید.
این اصل فلسفه نماز. اما نماز تاثیرات فراوان دیگری نیز دارد که بدان اشاره می شود. یکی از این تاثیرات غفلت زدایی است. در این دنیای فریبنده که تازیانه های غفلت از هر سو بر روح آدمی نواخته می شود، چه پناهگاهی آرامش پذیرتر از «نماز». همو که زخم های روح افگار تو را التیام می بخشد.
آیا کسی از هم صحبتی با دلدار خسته می شود؟ نماز، سخن گفتن با محبوب است و سوره حمد تنها سوره ای است که از زبان بندگان است. در این سوره، بندگان دارند به خدا اظهار محبت و نیاز می کنند. نماز دارو و درمان است. حقیقتاً در این دنیایی که همه چیز دست به دست هم داده تا ما هم مادی فکر نماییم، نماز، نجات بخش و اکسیری عظیم است.
از آن جا که نسبت به نماز - این عبادت مظلوم – معرفت نداریم، اشتیاق هم نداریم. بارها شنیده ایم «نماز معراج مؤمن است» «نماز ستون دین است» و ... اما یک بار به این احادیث ارزنده فکر ننموده و آن را تحلیل نکرده ایم. تحلیل مفصل را به شما دانشجوی گرامی واگذار نموده و فقط یک تحلیل اجمالی عرض می کنیم.
اگر فقط این دو حدیث در مورد نماز بود ما را کافی بود.
معراج، اسم آلت، بر وزن مفعال و به معنای «وسیله عروج»است یعنی وسیله بالا رفتن، وسیله تقرب به خداوند. خیلی ساده اما پر معنا. شما هم تأیید می کنی؟ بالا را نشان داده اند، وسیله بالا رفتن را هم در اختیار قرار داده اند. حالا اگر کسی بالا نرفت، مقصر کیست؟

شاید شما تجربه نداشته باشید. آنها که در این مسیر تجربه ای دارند می دانند که بسیاری از مشکلات معنوی و معرفتی سالکین الی الله در نماز حل می شود. ناب ترین و زیباترین نکته های معرفتی و حقیقی در نماز به خصوص در نماز جماعت به انسان می رسد. از بوعلی سینا نقل است که هر موقع درک مطلبی برایش سنگین می شد، دو رکعت نماز می خواند و به پاسخ می رسید.
نماز ستون دین است. دین اسلام به این عظمت و شکوهمندی، برای همه زوایای زندگی انسان برنامه دارد و در همه ابعاد فردی ، اجتماعی، و ... حرف برای گفتن. حال ستون این دین جاوید، نماز است. قوام این دین و حیات آن به نماز است. اگر تعجب می کنیم که چطور، نماز ستون دین است؟ به این خاطر است که نمی دانیم نماز چیست؟
اشتیاق به نماز
آیا برایتان پیش آمده که بسیار گرسنه باشید؟ اشتیاق انسان گرسنه به غذا چگونه است؟ گرسنگی جسمی را انسان احساس می کند و بدون هیچ تأملی سراغ غذا می رود.
دلیل غذا نخوردن شخص سالم وعدم اشتیاق او به غذا، چه می تواند باشد؟ این شخص یا گرسنه نیست و یا بیمار است و از غذا لذت نمی برد. در مورد غذای روحی هم همین طور. ما اعتقاد داریم که معنویات، مخصوصاً نماز، غذای روح است. عدم اشتیاق به نماز- مانند عدم اشتیاق به غذا- می تواند به چند علت باشد.
1- گرسنگی روحی را احساس نکرده ایم.
از آن جا که غذای سالم روح، معنویات حقیقی و در رأس آن ها نماز است، عدم احساس گرسنگی روحی، ناشی از غفلت و سر کار گذاشتن نفس با معنویات کاذب است. پیامبر می فرمود: من از نماز سیر نمی شوم.(1) اگر ما احساس سیری می کنیم راه را به غلط رفته ایم.
2- گاهی بیماری های روحی باعث شده که از غذای روحیمان لذت نمی بریم لذا اشتیاق نداریم. گناه گاهی آنقدر روح انسان را تاریک و آلوده می کند که نور نماز در آن منعکس نمی شود و آنقدر به لذت های مادی و گناه آلود عادت کرده که دیگر مذاق روحی اش پذیرای لذت های معنوی نیست.
عدم لذت از نماز، بیماری روحی بسیار حاد و رایجی است. عدم لذت، نشأت گرفته از نبود صفای دل و حضور قلب و افکار پریشان است.
برای کسب حضور قلب در نماز و در نتیجه، اشتیاق و لذت به آن به چند نکته اشاره می شود.
1- از هنگام وضو گرفتن توجه داشته باشیم که داریم برای چه کاری و حضور نزد چه بزرگی مهیا می شویم. چند لحظه قبل از نماز نیز فکر کنیم که می خواهیم چه کاری انجام دهیم و در مقابل چه معبودی ایستاده ایم.
2- نماز، محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال است(2). وقتی انسانی بداند محبوبش چه می پسندد، انجام آن کار برایش بسیار شیرین است. حال این نماز است که محبوبِ محبوب عالم است. توجه به این مهم، لذت آور است.
3- توجه به حرکات و اذکار نماز: به عنوان مثال، تکبیرة الاحرام (همان الله اکبر ابتدای نماز ) یعنی خدا بزرگتر از آن است که وصف شود. امام صادق علیه السلام فرمود: چون تکبیر گویی در برابر کبریاء حق، هر آن چه را که در میان آسمان بلند و زمین خاکی است کوچک بدان. زیرا اگر خدای تعالی از دل بنده ای آگاه شد که به هنگام تکبیر گفتن در دل او عارضه ای از حقیقت تکبیر است به او می فرماید: ای دروغ گو! به من نیرنگ می زنی. به عزت و جلالم سوگند که حتما و حتما تو را از شیرینی یاد خود محروم می کنم و حتما حتما تو را از قرب خودم و از لذت و سرور مناجاتم محجوب خواهم نمود. پس تو را لازم است که به هنگام نمازت، دل خود را بیازمایی که اگر حلاوتش را می یابی و در جان خود سرور و خوشحالی اش را درک می کنی و دلت با مناجات حق مسرور است و از گفتگو با او لذت می برد، پس بدان که خدای تعالی تو را در تکبیری که او را گفته ای تصدیق فرموده وگرنه باید دانسته باشی که لذت مناجات را از کام تو برگرفتن و تو را از شیرینی عبادت محروم ساختن، خود دلیل است بر آن که خدای تعالی تو را در تکبیرت دروغگو شناخته و از درگاهش تو را رانده است.(3)
در سخنی از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده که : سجده اول یعنی من از خاک هستم. سر برداشتن از سجده اول یعنی من از خاک برآمده ام. سجده دوم یعنی من به خاک باز می گردم و سر برداشتن از آن یعنی دوباره برای قیامت سر از خاک بر می دارم.
مطالعه در اذکار و حرکات نماز، اشتیاق به آن را افزون می نماید.توصیه می شود در باب حرکات و اذکار نماز، حتما کتاب سر الصلاة امام خمینی را مطالعه نموده و حداقل، مدتی با آن مأنوس باشید. به عنوان مثال یک هفته تکبیرة الاحرام و معانی آن را مطالعه و در نمازتان رعایت کنید هفته بعد سجده و به همین ترتیب الی آخر. اثر آن را خواهید دید و لذت آن را ان شاء الله خواهید چشید.
شاید متن اوایل کتاب سنگین باشد، به طور موقتی از آن گذر کنید و به اسرار نیت، رکوع، سجده و ... رجوع نمایید.
4- توجه به ارزش والای نماز: احادیث زیر نمایانگر ارزش بلند نماز است.
الف- هر که خداوند از او یک نماز بپذیرد عذابش نمی کند و از هر که یک کار نیک بپذیرد عذابش نمی کند.(امام صادق علیه السلام)(4)
ب- هر که دو رکعت نماز بخواند و بداند در آن ها چه می گوید، نمازش که تمام شد گناهی میان او و خداوند باقی نمی ماند. .(امام صادق علیه السلام)(5)
ت- نماز نخستین عمل فرزند آدم است که به آن رسیدگی می شود. اگر درست شد به دیگر اعمالش رسیدگی می شود و اگر درست نبود سایر اعمالش رسیدگی نمی شود.(6) و ... .
5- توجه به آثار نماز
نماز را نباید از یک بعد نگاه کرد. ابعاد بسیاری ازجمله اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و ... در نماز لحاظ شده است.
الف- بندگی و عبودیت در نماز موج می زند.« ایاک نعبد و ایاک نستعین»، به خاک افتادن، تعظیم کردن در مقابل معبود حقیقی و ... قطره ای از جلوه های بندگی در نماز است.
ب- نماز، کبر و غرور را از انسان دور می کند زیرا در مقابل قدرت مطلق جهان، بارها پیشانی خود را بر خاک می گذارد، سر خم کرده و اظهار ناتوانی و عجز می نماید. اگر حتی توجه مختصری هم در میان باشد، غرور انسان، شکسته شده و اثری از سرکشی باقی نمی ماند.(این اثر، ذره ای است از آثار اخلاقی فردی نماز)
ت- باز شدن درب خانه خدا
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: تا زمانی که در حال نماز هستی، درب خانه پادشاهی مقتدر را می کوبی و هر که درب خانه پادشاه را بسیار بکوبد، سرانجام آن درب به رویش باز می شود.(7)
ج- آیا کسی یافت می شود که دوست نداشته باشد مشمول رحمت الهی شود.
امام علی علیه السلام فرمود: هر گاه کسی به نماز می ایستد ابلیس از این که می بیند رحمت خدا او را فرا گرفته حسودانه به وی می نگرد.(8)
چ- برخورداری از جلالت خداوند
اگر نماز گزار می دانست که چه هاله ای از جلالت خدا او را فرا می گیرد، دوست نداشت سر از سجده اش بردارد.(9)
چند نکته:
1- امام علی علیه السلام در نهج البلاغة می فرماید: آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرا نمی دهید. آن هنگام که از آنها پرسیدند: چه چیز شما را به دوزخ کشانده است؟ گفتند: ما از نماز گزاران نبودیم(10). همانا نماز، گناهان را چونان برگ های پاییزی فرو می ریزد و غل و زنجیر گناهان را از گردن ها می گشاید. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نماز را به چشمه آب گرمی که بر در سرای مردی جریان داشته باشد، تشبیه کرده. اگر روزی پنج بار، خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرک و آلودگی در بدن او نماند. (11)
2- نماز خواندن با نماز بر پاکردن تفاوت دارد. در قرآن کریم عبارت «الذین یقیمون الصلاة» و مشابه آن آمده یعنی کسانی که نماز را بر پا می دارند. نماز خواندن نوعی رفع تکلیف است در حالی که نماز بر پا کردن، یعنی نماز خواندن با تمام وجود. این نماز است که روح انسان را قوی کرده و به او آرامش حقیقی می دهد.
3- پیامبر خدا درباره مردی که با آن حضرت نماز می خواند و در عین حال مرتکب کارهای زشت می شد فرمود: نمازش روزگاری او را از کارهای زشت باز خواهد داشت. و دیری نگذشت که آن مرد توبه کرد.(12)
نماز به خودی خود قدرتی دارد که می تواند انسان را از کارهای ناپسند باز دارد.
4- یکی از حیله های شیطان این است که کار مفید و خوب را سخت جلوه می دهد. متأسفانه انسان ها هم در اثر کمی معرفت به نماز در دام شیطان می افتند. ما انسان ها مدت های زیادی را به کارهای لغو وبیهوده می گذرانیم اما وقتی نوبت به نماز و کارهای عبادی می رسد حال نداریم. این از دام های شیطانی است.
در پایان، بحث را با قطعه زیبایی از کتاب اخلاقی نفیس معراج السعادة ملا احمد نراقی (ره) به پایان می بریم
ای جان برادر! بدان که نماز تو تحفه و هدیه است که به بارگاه مالک الملک می بری و با آن تقرب به حضرت می جویی... و در روز عرض اکبر [قیامت] آن را به تو رد می نمایند پس دیگر اختنار به دست توست... ای غافل! آگاه شو و با خود تأمل کن که اگر خواهی تحفه به نزد پادشاه ببری.... سعی می کنی در خوبی و پاکیزگی و حسن آن تا به معرض قبول افتد. پس ای مغرور غافل بیچاره، تو را چه افتاده که این قدر غفلت .... می ورزی.... وارد شده است که هر نمازی را که آدمی، رکوع و سجود آن را درست بجا نیاورد، .... [آن نماز] در روز عرض اکبر[قیامت] خواهد گفت: خدا تو را ضایع کند چنان که مرا ضایع کردی.(13)

منابع:
1) منتخب میزان الحکمة، حدیث 3592
2) منتخب میزان الحکمة، حدیث 3597
3) سرالصلاة، امام خمینی، نشر پیام آزادی، 1360، تهران، ص 127
4) اصول کافی، 3/266/11
5) اصول کافی، 3/266/12
6) منتخب میزان الحکمة، حدیث3601
7) منتخب میزان الحکمة، حدیث3607
8) منتخب میزان الحکمة، حدیث3609
9) منتخب میزان الحکمة، حدیث3608
10) سوره مدثر، 42، 43
11) نهج البلاغه، خطبه 199
12) بحارالانوار،ج82، ص98 به نقل از منتخب میزان الحکمة
13) معراج السعادة، ملا احمد نراقی، باب نماز

 

مطالعه بیشتر:
1- سرالصلاة، امام خمینی،
2- معراج السعادة، ملا احمد نراقی، باب نماز
3- تفسیر نماز،حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
4- آداب نماز،امام خمینى
5- چهل حدیث، امام خمینى
6- نماز،استاد حائرى شیرازى
7- نماز براى جوانان، استاد قرائتى
8- پرتوى از اسرار نماز،استاد قرائتى
9- انسان کامل،استاد شهید مرتضى مطهرى


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/10/24::: ساعت 1:36 عصر

چگونه گناه را در نظر خود زشت جلوه داده و فریب ظاهر شیرین آن را نخوریم و به عاقبت تلخ آن پی ببریم؟

 یکی از ابعاد وجودی و غریزی انسان، میل به لذت های نفسانی است و همانگونه که اشاره کرده اید، گناه از نظر نفسانی ظاهرا شیرین و لذت بخش است و انسان به طور طبیعی و غریزی به سمت آن تمایل دارد، ولی به حسب باطن چیزی جز آتش و سوزندگی و تلخی نیست.

ما دو اردوگاه داریم، اردوگاه شیطان و اردوگاه رحمان. گناه از سنخ اردوگاه رحمان نیست. گناه عمل شیطانی است. البته ممکن است شخص گناه کننده خودش رحمانی و مومن باشد، ولی عمل اش شیطانی باشد. خطر گناه این است که ممکن است کم کم شخصی که متعلق به خدا و تحت ولایت اولیای خدا است، از این ولایت خارج و او را در زمره کسانی قرار دهد که تحت حکومت و ولایت شیطان هستند و شیطانی اش کند. این بزرگترین خطر و آسیب گناه است. یعنی از خدا دور و به شیطان نزدیک شود.

بهترین راهکار هم این است که انسان به عاقبت گناه بیاندیشد و فریب ظاهر شیرین آن را نخورد. برای این منظور باید در زمینه گناه و آثار آن مطالعه کنید و تاثیر گناه را بر سعادت انسان عمیقا بدانید. علت اینکه معصومین(ع) گناه نمی کردند، همین اطلاع و علم آنها به باطن گناه و آثار منفی آن بوده است، وگرنه آنها نیز اختیار داشتند و می توانستند گناه کنند.
راهکار اساسی دیگری که دراین زمینه وجود دارد، جایگزین کردن لذت های معنوی و روحانی به جای لذت های نفسانی است. لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که انسان آمیزه ای از عقل و احساس است و احساس نقش اساسی در تنظیم عملکرد او دارد. به همین خاطر است که انسان طالب لذت است و باید توجه داشته باشیم که قسمتی از آرامش خود را از طریق لذت بردن تامین می کند. از طرف دیگر لذت بخش بودن امور مادی و معنوی و احساس خوشی که از این طریق به انسان دست می دهد، انگیزه بسیاری برای انسان در تنظیم رفتار و برخورد هایش ایجاد می کند که بدان نیاز دارد. در این راستا انسان می تواند با تنظیم برنامه های معنوی و شرکت در مجالسی که برای او لذت معنوی تولید می کند، مانند مجالس ذکر اهل بیت(ع) و دعا و جایگزین نمودن آنها، کم کم ذائقه جانش با این لذت ها انس بدهد و باطن خویش را از لذت های مادی و زودگذر رویگردان نماید.
بنابراین درباره لذت گفتنی است:
اولا، لذت طلبی و دنبال لذت بودن اختصاص به جوانان ندارد بلکه همه انسانها در هر سطحی که باشند از امور خوشایند ومطلوب لذت می برند و دنبال لذت نیز هستند.
ثانیا، شیرینی و لذت اختصاص به انجام گناه ندارد. بسیاری از کارهای خوب و پسندیده نیز وجود دارد که انجام آنها لذت بخش است بنابراین برای رسیدن به لذت کسی مجبور نیست گناه کند.
ثالثا، همه گناهان لذت بخش نیست مثلا کسی که به دیگران بد دهنی می کند یا فحاشی می کند معلوم نیست از این کار خود لذت ببرد بلکه ممکن است لحظاتی بعد دچار عذاب وجدان شود.
رابعا، لذت اختصاص به کارهای مادی وجسمانی ندارد بلکه لذت های معنوی نیز وجود دارد که اگر کسی ذائقه سالم داشته باشد هرگز حاضر نیست لذت های معنوی را با همه لذت های ظاهری و مادی مبادله کند.
گناه بیشتر معلول نا آگاهی, ضعف عقلانیت و ایمان و وجود زمینه های محیطی و روانی آن و نبود تربیت صحیح است و راه اصلی درمان گرایش به گناه تقویت عقل و معرفت نسبت و مبدا و معاد و خودسازی, تقویت اراده و مبارزه با زمینه های آن است.
بنابراین دوست عزیز! مشکل جای دیگر است باید علت اصلی مشکل را شناخت و سپس راه حل اساسی برای آن اندیشید. یکی از مهمترین علل تمایل انسان به ویژه جوانان به گناه، جهل و عدم شناخت آنها از عملی است که انجام می دهند. به عنوان مثال اگر کسی یک شربت بسیار گوارا تهیه کرده باشد ولی آن را با میکروبی آلوده کرده باشد و کسی که می خواهد این شربت را بنوشد نداند این شربت به ظاهر گوارا و لذتبخش آلوده است و به محض خوردن مبتلا به بیماری می شود، طبیعی است که این فرد تشنه و نیازمند به شربت آن شربت را می نوشد و در آن لحظات اول نیز برای او بسیار لذتبخش است اما دقایقی بعد روی تخت بیمارستان با درد، دست و پنجه نرم می کند و هنگامی که پزشک معالج علت بیماری او را آلودگی آن شربت اعلان می کند با خودش می گوید ای کاش آن شربت لعنتی را نخورده بودم.
بنابراین ای دوست عزیز همه رفتارهای گناه آلود به ظاهر شیرین و گوارا همان شربت مسموم و آلوده است به نظر شما برای این که جوانان این نوشابه ها و شربت های آلوده را مصرف نکنند چه باید کرد.
حتما در پاسخ خواهید گفت باید به آنها آگاهی و شناخت داد و آنها را از میکروب گناه وخطراتی که برای سلامت روحی و روانی وجسمانی وسعادت انسان دارد مطلع ساخت. بنابراین بهترین کاری که می توانیم برای جوانان امروز انجام دهیم این است که به آنها آگاهی و شناخت بدهیم و از خطرات گناه و عاقبت بدی که در کمین آنهاست و بسیاری ازدوستانشان به آن مبتلا شده اند آگاه کنیم. کار دیگری که می توانیم انجام دهیم راه استفاده از لذت های حلال که مشابه لذت های حرام است به آنها یاد بدهیم.
مثلا ازدواج برای کسانی که در سن ازدواج هستند و نیازمند به ازدواج هستند، تفریحات سالم و فرح بخش، مسافرت به جاهای دیدنی برای کسانی که امکان مسافرت برای آنها وجود دارد و بالاخره آشنا کردن آنها به لذت های معنوی که لازمه این کار آشنا کردن آنها با دین و آموزه های دینی است و تقویت ایمان آنها به دین، در این زمینه راهگشا خواهد بود.
آنگاه هر عمل خیری که انجام می دهند اعم از اعمال عبادی و غیر عبادی برای آنها لذت بخش می شود خیلی از جوانان که با دین آشنا شده اند با خواندن نماز و دعا با خدا و معشوق واقعی خودشان عشق بازی می کنند. افرادی نیز هستند که لذت خودشان را در کمک کردن به دیگران و دستگیری از فقرا می دانند و افرادی نیز لذت را در ترک گناه می دانند. بله، اینگونه لذت ها به کسانی اختصاص دارد که اولا ایمان به امور معنوی دارند و ثانیا ذائقه آنها با گناه خراب نشده است البته هر گناهکاری می تواند با توبه و تقویت ایمان خود دوباره ذائقه ای سالم پیدا کند و از امور لذتبخش معنوی لذت ببرد. بنابراین بهترین راهکار برای سوق دادن جوانان به لذت های واقعی و دوری از گناه و لذت های مسموم آگاهی دادن به آنها و درک لذت های معنوی و مقایسه آنها با هم است.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 87/10/15::: ساعت 11:57 صبح

فضیلت نماز اول وقت :

شارع مقدس اسلام ، براى هر نمازى دو وقت قرار داده است : وقت فضیلت ، وقت غیر فضیلت . آیات و روایات سفارش مى کنند که : نماز را در وقت فضیلتش بخوانید. وقت فضیلت هر نماز، اول وقت آن است . روایاتى فراوانى در مورد فضیلت نماز اول وقت ، از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام رسیده است ، از جمله :

 1- پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتى اول ظهر شد و خورشید از دایره نصف النهار به طرف مغرب حرکت کرد، درهاى آسمان و تمام درهاى بهشت باز مى شود و در آن وقت ، دعاها به اجابت مى رسند. خوشا به حال کسى که در آن وقت ، عملى صالح و حسنه اى شایسته انجام دهد تا آن عمل را به سوى آسمان بالا برند.

 2- رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:هنگامى که اول وقت نماز فرا مى رسد، ملکى از زیر عرش الهى ندا مى کند و مى گوید: ایها الناس آماده نماز شوید و به وسیله آن ، آتش هایى را که براى خودتان روشن کرده اید خاموش نمایید. در این جا، آن حضرت مى خواهد بفرماید، کسى که اول وقت مشغول نماز شود، اولین کسى است که به سرعت جواب نداى آن ملک را داده و مبادرت به عمل صالح کرده است و این سرعت و مبادرت نمودن در اعمال صالح از روش پیامبران است .

 3- نیز از آن حضرت چنین نقل شده است که فرمود: ملک الموت روزى پنج مرتبه ، موقع نماز به سوى پرونده اعمال انسان نظر مى کند، در این موقع اگر انسانى مشغول نماز باشد، ملک الموت موقع مرگ شهادتین را به او تلقین مى کند و شیطان را از او دور مى سازد.

 4- در روایتى از زبان ملک الموت آمده که فرمود:هیچ خانه اى در شرق و غرب عالم نیست مگر این که من هر روز روزى پنج بار هنگام نماز پنجگانه با اهل آن مصافحه مى کنم . هر کس بر نماز اول وقت ، مواظبت کند، هنگام مرگ خودم بر بالین او حاضر مى شوم و شهادتین را بر زبانش جارى مى سازم و شیطان را از او دور مى نمایم . حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم در این حدیث به دو موضوع مهم اشاره مى فرماید: اول این که ، کسانى که نماز خود را در اول وقت ، انجام مى دهند، موقع مرگ که خطرناک ترین مواقع براى انسان است (و اگر کسى ایمانش ضعیف و سست باشد، ممکن است شیطان ایمان او را ببرد) زبانش باز مى شود و شهادتین را جارى مى کند.

 در نتیجه با ایمان کامل از دنیا مى رود، در این موقع اگر کسى هم نباشد که آن مختصر را تلقین کند خود ملک الموت او را تلقین مى کند. دوم این که : شیطان که هنگام مرگ هر انسانى بر بالین او حاضر مى شود و کوشش مى کند ایمان محتضر را بگیرد تا او با حال کفر از دنیا برود، ملک الموت ، آن ملعون را دور مى سازد که ایمان او را نبرد.

 5- امام صادق (علیه السلام ) در این باره مى فرماید: هنگامى که وقت نماز داخل شد، تمام درهاى آسمان باز مى شود و فرشتگان ، اعمال انسان را در آن وقت بالا مى برند. دوست ندارم عمل هیچ کس از عمل من جلوتر به آسمان بالا رود و دوست ندارم عمل کسى در پرونده عملش جلوتر از عمل من نوشته شود.

6- نیز امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: من باید در مسابقه به نماز و اعمال صالح از همه جلوتر باشم و نماز خود را در اول وقت که هنوز کسى آن را شروع نکرده بخوانم و در این مسابقه برنده باشم .

7- امام رضا (علیه السلام ) فرمود: هر رکعتى از نماز در اول وقت ، مطابق با هزار رکعت در غیر وقت آن است .

 8- امام جعفر صادق (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود: شیعیان ما را به مواظبت نمودن نماز اول وقت ، امتحان کنید! (امام (علیه السلام ) مى خواهد این مطلب را بیان کند که اگر نمازگزار، نماز خود را در اول وقت بخواند از شیعیان ما مى باشد.)

 9- امام صادق (علیه السلام ) نیز درباره نماز اول وقت مى فرماید: کسى - به نماز اول وقت اهمیت دهد و سعى کند که آن را در اول وقت به جاى آورد، من (چهار چیز را) براى او زمانت مى کنم (و آن ها عبارت اند از): اول این که : هنگام مرگ با حالت شادمانى ، خوشحالى ، راحتى و سرور از دنیا مى رود. دوم این که ، تمام غم ها و غصه ها و ناراحتى هاى او (در دنیا و آخرت ) برطرف مى گردد. سوم این که ، از عذاب الهى و آتش سوزان جهنم نجت پیدا مى کند. چهارم این که ، (اول صبح قیامت ) داخل بهشت هاى پر نعمت مى شود. نماز امام زمان در اول وقت : یکى از کسانى که حتما نماز خود را اول وقت مى خواند وجود نازنین ، امام زمان حضرت مهدى (علیه السلام ) روحى و ارواح العالمین لمقدمه الفداه مى باشد و براى آن حضرت ، ممکن نیست نماز خود را در غیر وقت خودش ‍ اقامه نماید.

بعد از آن حضرت افراد صالح و بندگان مخلص خداونداند. بعضى از محدثان بزرگوار نقل کرده اند که : نماز اول وقت ، حتما بالا مى رود و اگر کسى نماز خود را در اول وقت بخواند ملائکه آسمان ، نماز او را با نماز امام زمان (علیه السلام ) و افراد صالح خداوند، بالا مى برند و از فضل وجود و کرم خداوند دور است . نمازى که با نماز امام زمان بالا رود، به آن توجه نکند و آن را قبول ننماید.

قرآن مجید، نماز اول وقت را یکى از صفات مؤ منان مى داند و مى فرماید:مؤ منان کسانى هستند که نمازهایشان را حفظ مى کنند. حفظ نماز به این است که نمازگزاران آن را از اول وقت به تاءخیر نیندازند. بخشی از کتاب سجاده عشق اثر نعمت الله صالحی حاجی آبادی.

 

آثار نماز اول وقت:

 نماز اول وقت در نصوص دینی، مورد تأکید بسیار قرار گرفته و فضایل فراوانی برای آن نقل شده است. از نظر تأثیرات روحی، روانی و اجتماعی، می توان امور زیر را نام برد:‌

 الف) عادت دادن شخص به نظم.

 ب) وجود نشاط و آمادگی و حضور قلب بیشتر جهت انس و ارتباط با خدا و تقویت کمالات نفسانی.

 ج) زمینه سازی جهت برگزاری جماعت های بزرگ و انس و الفت واتحاد بیشتر مسلمانان. توضیح آنکه: وقتی جامعه اسلامی مقید به خواندن نماز در اول وقت باشند، در هر منطقه غالب مردم هم زمان به نماز خواهند ایستاد. این مسأله آمادگی آنان را برای جماعت و ایجاد صفوف گسترده و پرجمعیت بیشتر می کند. در حالی که نماز در غیر اول وقت، در بین زمانه های مختلف پرکنده می شود و از اجتماع و شکوه عبادی و انس و الفت مؤمنان در مراکز دینی می کاهد.

در مورد ارزش نماز اول وقت آیت الله مصباح می گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! 

اول وقت سرّعظیمی است « حافظوا علی الصلوات: در انجام نمازها کوشا باشید. » خود یک نکته ای است غیر از « أقیموا الصلوة: و نماز را بپا دارید. » و همچنین که نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند فی حدّ نفسه آثار زیادی دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد. »

سیره امام خمینی: از خصوصیات مهم حضرت امام (ره ) این بود که همیشه نماز را در اول وقت می خواندند و به نافله ها اهمیت می دادند این خصوصیات از همان آغاز جوانی وقتی که هنوز بیشتر از بیست سال نداشتند در ایشان وجود داشت چند تن از دوستان نقل می کردند . ما ابتدا فکر می کردیک که خدا نکرده ایشان از روی تظاهر نماز اول وقت می خوانند به همین خاطر سعی داشتیم کاری کنیم که اگر اینکار از روی تظاهر است جلوی آن را بگیریم مدت زیادی در این فکر بودیم و بارها به طرق مختلف ایشان را امتحان کردیم مثلا درست اول وقت نماز سفره غذا را می انداختیم و یا رفتن به مسافرت را اول وقت نماز قرار می دادیم اما ایشان می فرمودند : شما غذایتان را بخورید من بعد می خورم و یا موقع مسافرت می فرمودند شما بروید من هم می آیم و به شما می رسم .

مدتها از این مسئله گذشت و نه تنها نماز اول وقت ایشان ترک نشد بلکه ما را هم واداشتند که در اول وقت نمازمان را بخوانیم . ایشان به نماز جماعت هم خیلی اهمیت می دادند و تا آنجا که ما می دیدیم همیشه در نماز جماعت حاضر می شدند حساسیت امام برای نماز اول وقت به قدری بود که اگر در حضور شخصیت های مهم و با وجود مطلب مهم وقت نماز که می شد ایشان جلسه را ترک می گفتند و به نماز می ایستادند . (محمد عبایی ) و (علی صیاد شیرازی )

روزی طلبه های رزمنده آمدند تا با امام ملاقات کنند وقت ملاقات امام تمام شده بود و درست سر ظهر بود وقتی ما موضوع را به ایشان گفتیم در کمال تعجب نماز را سریعتر خواندند و برای این عزیزان سخنرانی مفصلی نیز ایراد فرمودند .(محمد عبایی )

دقت امام در خصوص وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود که پلیسهای فرانسه از روی رفت و آمد ایشان ساعتشان را میزان می کردند . خضوع و خشوع ایشان به هنگام که با خدای خود راز و نیاز می کردند توصیف ناپذیر است حضرت امام هیچ کاری را بر اقامه نماز اول وقت ارجح نمی دانستند این منش بسیار والای ایشان از همان زمان جوانی و طلبگی زبانزد کسانی بود که ایشان را می شناختند . (مرضیه حدیده چی ) و ( علی اکبر آشتیانی )

 روزی که شاه فرار کرد ما در پاریس در نوفل لوشاتو بودیم پلیس فرانسه خیابان اصلی نوفل لوشاتو را بست تمام خبرنگاران از تمام قاره ها و شاید 150 دوربین فقط صحبت امام را مستقیم پخش می کردند و می خواستند بدانند امام چه تصمیمی دارند اما چند دقیقه صحیت کردند به محض اینکه متوجه شدند که ظهر شده فرمودند و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و این در حالی بود که ایشان میلیونها بیننده داشتند و خبرنگار از C.N.Nو B.B.C و خبرنگاران و خبرگزاران از قاره های مختلف و از آسویتدپرس و یونایتد پرس و رویتر و مجلات و روزنامه های دیگر و رادیو و تلویزیون داشتند . (احمد خمینی )

آقا همیشه و هر روز از ساعت دوازده نماز را شروع می کردند و ساعت یک و پنج دقیقه نمازشان تمام می شد و ناهار می خوردند در روز وفات ایشان ، ایشان مرتب وقت اذان ظهر را می پرسیدند و مرتب از اطرافیان می پرسیدند که ظهر شده یا خیر بعد از اینکه نماز ظهر و عصر را خواندند بعد از ساعتی بیهوش شدند و شرایط جسمی ایشان بدتر شد تا وقت اذان مغرب که پزشکان خواستند ایشان را با یادآوری نماز به هوش آوردند وقتی به ایشان گفتند غروب شده ایشان با دست راست اشاره کردند و متوجه مطلب شدند و با حرکت ابرو نماز خواندند و البته سوال ایشان برای ساعت و وقت نماز بیشتر بر این اصل بود که نکند نماز اول وقت بجا نیاوردند نه بخاطر اینکه نمازشان قضا شود . (اشراقی) و (‌جمارانی) 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 87/10/4::: ساعت 10:54 عصر

فکر گناه:

آیا فکر گناه هم گناه محسوب می شود؟

فکر گناه تا به مرحله عمل نرسیده، اگر چه ممکن است زمینه گناه را فراهم آورد و از این نظر باید به شدت از آن احتراز شود، ولی در عین حال خود آن گناه نیست؛ برخلاف نیت و فکر کار نیک که اگر به وسیله مانعی به مرحله عمل هم نرسد، در نزد خدا به منزله همان عمل خوب شمرده می شود.

گناه گاهی فقهی است و گاهی اخلاقی. منظور از گناه در اینگونه مباحث گناه اخلاقی است نه فقهی. از نظر فقهی عمل انسان است که محکوم به حرمت و یا حلیت است و حکم شرعی بر مانند افکار و اوهام و تمایلات نفسانی جاری نمی شود، بنابراین فکر گناه تا به عمل حرامى منجر نشود، حرام و گناه نیست، ولی در صورتی که فرد بداند اگر به گناه و مناظر شهوت انگیز فکر کند، به ناچار به گناه عملی آلوده خواهد شد و نمی تواند جلوی خود را بگیرد، در این صورت فکر گناه نیز از باب مقدمه حرام، حرام و گناه محسوب خواهد شد. 
باید در نظر داشت که شیطان از همین انحرافات کوچک، روزگار انسان را به تباهى مى‏کشاند. فکر گناه، به خودی خود گناه نیست ولى ممکن است زمینه گناه را فراهم سازد و موجب سلب توفیق گردد، فکر گناه مانند دود می ماند که چیزى را نمى‏سوزاند ولى در و دیوار را سیاه مى‏کند.
فکر گناه معلول و نتیجه امور مختلفی است که برخی از آنها ممکن است در اختیار انسان باشد و انسان بتواند جلو آن را بگیرد و آن را کنترل نماید و برخی قابل کنترل نیستند. چشم و زبان و گوش دریچه های ورودی ذهن و فکر و اندیشه انسان است و اگر انسان بر این مرزهای ورودی قلب و فکرش کنترل و نظارت نداشته باشد، کشور دل و فکرش دایما مورد هجوم افکار ناپسند و آلوده واقع می شود و در نهایت قدرت مقاومت اش درهم خواهد شکست و تسلیم شیطان و هوای نفس خواهد شد. 
باید توجه داشت که خود فکر و اندیشه گناه گاهی بدون  اختیار و ناگهانی به درون خطور می کند، در این صورت نمی توان گفت عمل غیر اختیاری گناه شرعی است، ولی این خطور در واقع نتیجه اهمیت ندادن به عمل چشم و گوش و زبان و کنترل نداشتن بر آنها است. مثلا اگر کسی، مواظبت نماید نگاهش به نامحرم کمتر بیفتد وامور مربوط به غریزه جنسی را کمتر مطالعه کند در این مورد کمتر صحبت نماید و فیلم های آلوده و زننده نبیند، افکار آلوده ای که مربوط به این گونه امور است کمتر به سراغش می آید و زمینه و گرایش به گناه در وجودش کم خواهد شد.

فرقی که میان کار خیر و کار شر هست، این جهت است که اگر انسان تصمیم به کار خیر بگیرد؛ ولی بعد موفق به انجام ان نشود، برایش ثواب می نویسند؛ ولی در کار بد، اگر شما در مرحله تصمیم باشید و خودِ کار صورت نگیرد، به پای شما گناه نوشته نمی شود، و از این جهت نوعی عفو و اغماض وجود دارد.
یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی به دنبال حیات معقو ل است عفت در فکر و اندیشه ، از ثمرات شرم و حیاء ؛ و حیا از نتایج ایمان و از پایه های اصلی دین است.
دور داشت فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه ) گویند
حضرت علی(ع)
H}«من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها»{H؛ کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد ، بزهکاری او را به خویش فرا می خواند V}(غررالحکم ، ج 5 ، ص 321){V
آنکه به گناه می اندیشد در واقع همچون کسی است که بر لبه پرتگاه «ارتکاب گناه» قدم می زند، چنین کسی از سقوط ایمن نیست.
اندیشیدن در گناه، اگر چه آتش شعله ور نیست تا خرمن وجود آدمی را بسوزاند، ولی دود و دمی دارد که درون و برون او را سیاه و کدر می سازد.
از دیدگاه ، شرع مقدس ، فکر گناه، تا به عمل حرامی منجر نشود، حرام نیست . در عین حال نباید این مطلب از نظر دور داشته شود که شیطان از همین انحرافات کوچک _ در اندیشه _ بهره جویی سوء می کند و انسان را به تباهی ها می کشاند.
یکی از اصول مهم اخلاقی و روانی این است که اگر آدمی نیت خوب و عفیف داشته باشد، اعمال خوب نیز خواهد داشت و اگر به نیت آلوده گرفتار گردد، به بیرون از آن، رفتارش نیز فاسد و تباه خواهد شد.
اگر می خواهید خوب باشید، خوب بیندیشید اگر می خواهید سخن زشتی بر زبانتان جاری نشود، در ذهنتان را بر زشتی ها و ناشایست ها ببندید و اگر می خواهید درستکار باشد ، درست بیندیشید.
جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می کند که می اندیشد. گفتار و رفتار انسان ، خوب یا بد، میوه های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند پس اگر طالب میوه های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند. مولوی چه نیکو فرموده است :
P}ای برادر! تو همه اندیشه ای {E} مابقی ، خود ، استخوان و ریشه ای{P
P}گر بود اندیشه ات گل، گلشنی{E} ور بود خاری ، تو هیمه گلخنی{P
درمان فکر گناه:
کسى که مى‏خواهد زمام افکار خویش را به کف گیرد، باید با تمام توان به خودسازى روى آورد و با جدیت این راه را دنبال کند تا تدریجاً به هدف نزدیک گردد.

بخشى از راه‏هاى کنترل فکر عبارت است از:
1. راه دل و عشق: ذهن و فکر انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى‏ورزد؛ چنان که عاشق آنى از فکر معشوقش بیرون نمى‏رود. این که مثلاً ما همیشه در نمازهاى خود به یاد دیگر مسائل مى‏افتیم، به جهت تعلق نفس به آن‏ها و عدم آشنایى با محبوب حقیقى است؛ ولى عاشق دلباخته ذات جمیل على الاطلاق در همه حال به یاد خدا است؛ چنان که گویا همیشه در نماز است. پس باید دل را از تعلق به کثرت پالایید و منزلگه عشق ربوبى ساخت تا اندیشه نیز بدان سوى توجه یابد.
2. ضبط قوه خیال: پرنده لجام گسیخته خیال هر دم بر سرشاخسارى مى‏نشیند. از این رو، افکار انسان خود ناساخته قرار و آرام ندارد. اگر آدمى با دقت در کنترل خیال بکوشد؛ یعنى همواره از آن مراقبت کند و هر گاه به این سوى و آن سوى گریخت، بلافاصله آن را به امور شریف متوجه گرداند، کم کم رام و مطیع مى‏گردد.
3. انس دادن ذهن: با داشتن برنامه منظم و پیوسته مى‏توان ذهن را به سمتى خاص جهت داد. داشتن برنامه‏هاى منظم همه روزه دعا و قرآن، مطالعه کتاب هایى پیرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه و حداقل روزى یک ساعت شرکت منظم و پیوسته در مجالس دینى‏در این مسیر سودمند است. براى آگاهى بیش‏تر ر.ک: آداب الصلوه یا پرواز در ملکوت، امام خمینى و مراحل اخلاق در قرآن، آیت الله جوادى آملى.
4- کنترل حواس: گرچه ذهن انسان این توانایی را دارد که حتی بدون استفاده از حواس ظاهری افکاری را تولید کند ولی عمده آن چیزهایی که انسان در مورد آن فکر می کنیم اعم از چیزهای خوب یا بد. داده های حواس ظاهری اوست لذا باید مجاری ورودی ذهن را که همان حواس ظاهری است کنترل کرد؛ یعنی چشم، گوش، زبان و لامسه و... قرآن در این زمینه می فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا؛ و هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دل ها همه مسؤولند»
V} (اسراء، آیه 36).{V بنابراین یکی از مهمترین راه های کنترل فکر، کنترل حواس ظاهری است. اگر کسی به چشم چرانی مبتلا شد، یکی از آثار آن این است که باعث به وجود آمدن افکار و خیالات شهوانی می شود و زمینه گناه را فراهم می آورد.
5. ریشه فکر گناه در نیازهای غریزی انسان است. برای اینکه بتوانید واقعا از دست این فکرها خلاص شوید لازم است ازدواج کنید. هیچ درمانی مانند ازدواج شما را از این افکار خلاص نمی کند.
اما از جهت تغییر حالت به طور کاربردی باید نخست زمینه های ورود این گونه افکار را کم کرد به طور مثال اگر هنگام خواب، این گونه افکار هجوم می آورد. وقتی به بستر خواب برویم که خسته باشیم و معده ما سنگین نباشد. البته با وضو بودن و تلاوت «سه قل هو الله و تسبیحات حضرت زهرا(س)» نیز بسیار مؤثر است و اگر با دیدن برخی صحنه ها با گفتگو با برخی افراد این گونه افکار هجوم می آورد. نگاه ها و رفت و آمدهای خود را کنترل کنیم و بعد از خطور این نوع افکار توجه خودمان را به برنامه ریزی زندگی با مسائل درسی و یا یاد امامان و بزرگان معطوف کنیم. رفته رفته این گونه افکار از ما دور می شوند.
برای آگاهی بیشتر ر.ک :
1- فلسفه اخلاق، شهید مطهرى
2- فلسفه اخلاق، استاد مصباح یزدی
3- آداب الصلوه یا پرواز در ملکوت امام خمینی
4- مراحل اخلاق در قرآن , آیت الله جوادی آملی
5- تعلیم و تربیت در اسلام، صص404، 405، 406 و 419.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/10/3::: ساعت 10:50 صبح

ریشه یابی گناه:

آری خدای متعال در فطرت همگان شناخت نیک و بد را قرار داده و توسط انبیای الهی انسان را از شیطان برحذر داشته است و بسیاری از مومنان نیز به تاثیر منفی شیطان و هوای نفس ایمان دارند، ولی در اثر وجود عواملی نمی توانند آنچنان که باید مقاومت نمایند و دچار لغزش و گناه می شوند.

به صورت خلاصه می توان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از:
1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا وپیامبر و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین اورد.بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی افرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاههای الوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و ایا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود می دهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهشهای نفسانی، اثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به انها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت. عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود انان و خانواده شان هستند. کتاب ایین زندگی(اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی
4. جهل، غفلت و شهوت: کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى‏خبر است گناه مى‏کند همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى‏شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى‏دهد و مرتکب گناه مى‏شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مى‏دهد و موجب فراموشى و غفلت مى‏گردد. کسى که در اثر شهوت، انگیزه‏اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى‏یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى‏کند و ترجیح مى‏دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مى‏شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش مى‏کند و رو به گناه مى‏آورد.
امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: لا تکن ممن... ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ (1) از آنان مباش... که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مى‏دارد و توبه را به آینده وا مى‏گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى‏شود. این سخن امام على نشان مى‏دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته‏هاى نفسانى به گناه مبتلا مى‏شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج‏هاى دیندارى و تبعت از شرع را نیز ندارد.
5. وجود رزایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده‏اند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب؛ (2) حرص و خودبینى و حسد، انگیزه‏هایى براى در افتادن به گناهان است.
رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مى‏خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه‏هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان‏پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مى‏شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مى‏شود و به رابطه انسان و خدا آسیب مى‏رساند. این رذایل بزرگ‏ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مى‏گذارند. این تأثیر سوء ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مى‏کنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عومل بسیار مهم روى آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسى که گناهى را کوچک مى‏شمارد بر انجام آن گناه جرأت مى‏یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى‏شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى‏کند و هر بار که آن را مرتکب شو، آخرت خویش را تباه‏تر مى‏سازد از این روست که سخت‏ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (3) و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مى‏شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى‏دهد، بى‏دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا: رسول اکرم ( ص ) فرموه اند . حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است . شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود با الذات قرار دادن ممنوع است .
برای فرق حب دنیا وکسب دنیا معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید انسان کدامیک را ترجیح می دهد ؟ اگر دین را پس پشت انداخته دنیا را ترجیح داد معلوم است که این حب ّ دنیا است . مثلا وقت نماز رسید ه ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است پس خیال این به طرف نماز نمی رود .
و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد آنوقتیاد نماز می افتد و می گوید بروم نماز بخوانم . ولی اگر بعد از آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست .
امروزه ما طوری در دنیا ودر حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی ، زهد وتوکل بدای ما بی معنی شده اند حال انکه رسول اکرم ( ص ) می فرماید . مَالِی وَ لِلدُّنیا ؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود : إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَالشَّجَرَهِ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا
مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام کرده وبعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد .
همین طور می فرماید : کُن فِی الدُّنیا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَو عَابِرِ سَبِیل، در دنیا مانند مسافر ورهگذر زندگی کن .
8. عادت های مذموم: گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است:
«قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم... و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ...؛(4) به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند».
کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش می‌گردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می آید و به شاخه‌ هایی پرواز می کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
می توان گفت: سر چشمه همه گناهان ، یکی از این صفات چهار گانه است ....
یا تشبه به خدا
یا تشبه به شیطان
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است .
بنابراین علل گناهان یکی از این صفات چهار گانه است = یا صفت ربوبیت ، یا صفت شیطانیت ، یا صفت بهیمیت و یا صفت سبعیت .
1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت و آقایی است مثل تکبر و تفاخر و تجبر و بزرگی و حب مدح و ثناء وحب عزت و بقاء
2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها .
3- گناهانی که مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها .
4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است مثل قتل و غضب و مانند اینها .
اینها ریشه گناهان و منبع آنها است که بعضی از آنها مربوط به قلب میشود و برخی مربوط به اعضاء و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم و دست و پاها است .
بویژه زبان که در روایات اهلبیت (ع) بسیار نکوهش شده است .
پیغمبر اکرم فرمود :کسی که دوری بجوید از شر ، قبقبش و ذبذبش و لقلقش ، از آتش جهنم به دور است .
قبقب یعنی شکم ــــ ذبذب یعنی فرج ــــ لقلق یعنی زبان . امام سجاد میفرماید : زبان بنی آدم هر روز صبح به بقیه أعضاء و جوارح میگوید چگونه صبح کردید ؟ در جواب میگویند ما خوب هستیم اگر تو ما را رها کنی و میگویند بترس از خدا درباره ما ، و او را قسم میدهند و میگویند ثواب . عقاب ما بستگی به تو دارد .
---------
1 -نهج‏البلاغه، کلمات قصار، 150.
2 -نهج‏البلاغه، کلمات قصار، 371.
3 - همان، کلمات قصار، 348.
4- نور (24)، آیه 30 و 31.


 
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید