بازدید امروز : 86
بازدید دیروز : 74
راه دقیق خودشناسی از دیدگاه دین توحیدی اسلام چیست؟
دوست گرامی. انسان برای شناخت خود از دیدگاه توحید، اولا باید بداند که انسان ذاتا ظهور خدا است و ثانیا باید به این آگاهی برسد که آدمی در هویت خود عبد و بنده است و در مرتبه سوم باید نقایص خود را در عبودیت و بندگی شناسایی نماید تا در مرحله خودسازی به رفع آنها بپردازد. بنابراین ما در موضوع خودشناسی با سه مرتبه از شناخت روبرو هستیم.
انسان ظهور خدا:
اولین مبحث توحیدی اسلام در ارتباط با خودشناسی و انسان شناسی، رابطه ظهوری انسان با خداوند است. مبحث ظهور در عرفان باب وسیعی دارد که نمی توان اینجا وارد آن شد. اما همین قدر باید بدانیم که :
اول: جهان و انسان و تمام مخلوقات، ظهور خدا هستند و در این میان انسان برترین و کاملترین مظهر و اشرف مخلوقات الهی است.
دوم: رابطه میان ظاهر کننده و ظاهر شده که همان رابطه انسان با خدا است رابطه ای توحیدی است. یعنی خدای متعال است که در چهره و هیکل انسانی ظهور کرده است و انسان خودش چیزی نیست جز ظهور خداوند. بنابراین به لحاظ نظری به این نتیجه می رسیم که یک نحو وحدت ذاتی عمیقی میان انسان و خداوند وجود دارد، البته انسان مظهر صفات و کمالات الهی هم هست و علاوه بر وحدت ذاتی میان انسان و خداوند وحدت صفاتی هم برقرار است، وحدتی که مبنای توحید عملی قرار می گیرد.
سوم: باید بدانیم که مظهر بودن انسان نسبت به صفات و کمالات الهی ابتدا بالقوه است و کمال و سعادت انسان وقتی تحقق می یابد که این صفات و کمالات به صورت فعلیت در آید و واقعا ظاهر شود. انسان به مناسبت همین مظهریت اش نسبت به صفات و کمالات الهی، دارای استعداد بی نهایتی است که باید به تدریج و طی سلوک الی الله ظاهر و فعلی شود تا به سعادت برسد.
چهارم: اینکه سعادت و کمال انسان که همان ظهور فعلی کمالات الهی در او است، منوط به عبودیت است. لذا در آیات قرآنی آمده: و ما امروا الا لیعبدوا ا لله مخلصین له الدین. – و به انسان ها هیچ مامورتی ندادیم مگر اینکه در دنیا خالصانه خداوند را عبادت کنند. انسان هیچ کاری در این دنیا جز عبادت خداوند ندارد و تنها از این طریق است که صفات و کمالات الهی در او ظهور می کند، تمامی انبیای الهی هم امت خود را به عبادت و بندگی خداوند فراخوانده اند. انسان برای عبودیت خلق شده و ذاتا عبد خدا است و از همین راه هم به سعادت د ردنیا و آخرت می رسد.
انسان عبد خدا:
از مطالب گذشته و همچنین از تمامی آموزه های دینی استفاده می شود که کمال و سعادت انسان در این دنیا و نیز در آخرت از طریق عبادت و بندگی تامین می شود، به خاطر همین است که در آیات فراوانی از قرآن کریم اشاره شده است که تمامی انبیای الهی بدون استثنا انسان را به پرستش پروردگار عالم فراخوانده اند، و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت. و هر آینه در هر امتی رسولی را برانگیختیم تا به امت خود بگوید که: خدای را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. (نحل، آیه 36) از آن رو می توان به صراحت باور داشت که : هدف زندگی انسان چیزی جز عبادت و بندگی خداوند نیست.
از دیدگاه قرآن کریم هدف نهایی انسان در زندگی، قرب الی الله یا همان خدایی شدن انسان از طریق عبادت توحیدی و انس با خداوند است؛ «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ و جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت». فایده و اثر عبادت نیز انس با معبود و نزدیک شدن به صفات و کمالات او است. برای هدفگذاری در زندگی باید به گونه ای برنامه ریزی نمود که تمامی اهداف جزئی زندگی در مسیر بندگی و قرب الی الله توجیه و سازمان دهی شود، تا انسان بتواند در این مسیر به کمال و سعادت واقعی خودش دست یابد.
عبد» از نظر لغت عرب به انسانی میگویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، ارادهاش تابع ارادهی او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالک چیزی نیست، و در اطاعت او هرگز سستی به خود راه نمیدهد. و به تعبیر دیگر «عبودیت» ـ اظهار آخرین درجهی خضوع در برابر معبود است،و به همین دلیل تنها کسی میتواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسی جز خدای تبارک و تعالی نیست. بنابراین عبودیت نهایت اوج و تکامل یک انسان و قرب او به خدا است. عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.
عبودیت اطاعت بیقید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینههاست و بالأخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد جز در راه او گام برندارد، و هر چه غیر او است فراموش کند حتی خویشتن را !
فطرت بندگی:
انسان به لحاظ خلقتی بنده آفریده شده است وهیچگاه از بندگی و پرستش خالی نیست. این فطرت و هویت انسان است و تغییر نمی کند. یعنی شما در کل تاریخ انسان در این جهان نمی توانید کسی را بیابید که پرستنده کسی یا چیزی نباشد. انسان به لحاظ هویت خود یک موجود پرستنده است. اگر خدا را نپرستد سنگ و چوب و ماه و خورشید و حد اقل دنیا و خود و شیطان را خواهد پرستید. نمی شود مردمی یافت شوند که بنده نباشند.
منتهی ادیان الهی انسان را به عبادت خدای یگانه فرا خوانده اند و شیطان انسان را به شرک و چند گانه پرستی می خواند. بنابراین در این زمینه مشکلی که وجود دارد مشکل شرک است، اغلب مردم و انسان ها به شرک و غیر خدا پرستی آلوده اند.
نقایص عبودی انسان:
برای خود شناسی توحیدی انسان باید در خویش تحقیق کند و ببیند چه مقدار خدا پرست است و چه قدر خودپرست و دنیا پرست و شهرت و قدرت پرست می باشد، بت هایی که در وجود او نفوذ کرده و او را از صراط مستقیم عبودیت منحرف نموده اند را شناسایی نماید تا در مرحله بعدی، یعنی خودسازی و سلوک معنوی این بت ها را از وجود خویش براند و خداپرست محض گردد. یعنی از شرک رها و به توحید برسد.
این هدف تمام ادیان توحیدی و غایت قصوای تمام انبیای الهی نسبت به تربیت و هدایت بشر است. نجات از شرک و کفر و هدایت در راه ایمان توحیدی و پرستش خدای یگانه.
در این راستا باید ببینید شما بنده چه کسی یا چه چیزی هستید و بدانید که همان رب شما است. یعنی اگر دیدید بنده دنیا هستید بدانید که دنیا رب شما است و شما را تربیت می کند و مطابق میل خودش شما را رشد می دهد. اگر کسی گاو پرست شد، یعنی رب کسی گاو شد بدانید که او بیشتر از گاو نیست و خلق و خویش حیوانی خواهد بود. اگر کسی خودپرست شد باید بداند که ربش نفس او است و در حقیقت او هواپرست است و تحت تاثیر و ربوبیت شهوت و غضب زندگی می کند. اگر دیدید قدرت پرست هستید، شهرت پرست هستید، یا خدای ناکرده شهوت پرست و یا شیطان پرست هستید یا پول و ثروت را می پرستید، بدانید که جنبه ربوبیت شما هم تحت تاثیر همین خدایان و بتها شکل می گیرد. من عرف نفسه فقد عرف ربه. کسی که خودش را شناخت به تحقیق رب خود را خواهد شناخت.
در مقابل بت پرستی و پرستش ارباب متفرق توصیه و رهنمود انبیای الهی پرستش خدای واحد احد یگانه است. اگر دیدید که نه شما در زمینه پرستش در صراط مستقیم عبودیت حق قرار دارید بدانید که الله رب شمااست و شما تحت تربیت کامل ترین موجود هستی و آفریننده خود هستید و اهل سعادت و پیرو انبیای الهی و پیامبر اسلام ص و قرآن کریم و ائمه معصومین ع می باشید، ولی اگر دیدید رب شما دنیا و ثروت و قدرت و شهوت و شهرت است بدانید که از صراط مستقیم عبودیت و توحید انحراف دارید و باید با خودسازی و سلوک خود را از شرک برهانید که ریشه همه بدی ها و رزایل اخلاقی و ایمانی است.
این نوع خودشناسی کاربردی ترین و سازنده ترین نوع خودشناسی و توحیدی ترین روش آن است.
چیستی خودشناسی:
بی گمان اولین گام در راه خودسازی و تهذیب نفس و همچنین خداشناسی و سلوک الی الله، خودشناسی است. منتهی خودشناسی به معنای خودشناسی شناسنامه ای نیست، بلکه بدین معنا است که انسان بعد واقعی خود را در جهان آفرینش دریابد و بفهمد که موجودی ملکوتی و پرتوی از عالم ربوبی است.
تفاوت خودشناسی با معرفت نفس:
ما از دو طریق به شناخت خود نایل می شویم که یکی در بدایت راه و لازمه حرکت و انگیزش انسان به سوی کمال و سعادت است و دیگری در نهایت راه و نتیجه سولک می باشد. معرفت نفس همان شناخت شهودی نفس است که در پایان راه, هنگامی که سالک به کشف و شهود رسید, حاصل می شود. بنابراین اصطلاح معرفت نفس بیشتر یک اصطلاح عرفانی و شهودی است و مربوط به نهایت سلوک سالک است, ولی خودشناسی یک امر عادی است و در ابتدای حرکت به صورت علمی و حصولی انجام می شود.
معرفت نفس در حقیقت یک تجربه عرفانی و حالتی است که به سالک در اثر طی طریق و ریاضت نفس حاصل می شود. این حالت به دلیل همین تجربه شخصی بودن, اغلب نه برای شاهد قابل توضیح و تبیین است و نه توسط دیگران قابل درک می باشد. البته نمونه هایی از این شهود در کتاب های عرفانی مانند شرح گلشن راز عارف لاهیجی موجود است و ایشان سعی کرده است تا حدودی حالت شهودی خود را در معرفت نفس به تصویر بکشد. ما با مطالعه این آثار تنها به این نکته پی می بریم که ایشان به این مرتبه از علم شهودی باریافته اند, ولی هرگز نمی توانیم به معرفت نفس خودمان نایل شویم.
منظور ما از خودشناسی, در این مقال, همان حالت عادی و حصولی شناخت خود است که از طریق کوشش علمی و مطالعاتی و تفکر و تامل در خود و بررسی صفات و ملکات نهادینه شده و تحقیق در آثار و آموزه های دینی برای همگان قابل حصول می باشد و نه معرفت نفسی که محصول سلوک و نتیجه آن است.
تفاوت خودشناسی و انسان شناسی:
اصطلاح انسان شناسی مربوط به شناخت نوعی انسان است که قبل از شناخت ویژگی های شخصی خود فردی, مطرح می شود, انسان شناسی, یعنی شناخت ابعاد و قوا و نوع رابطه و مظهریت انسان نسبت به خداوند که قرآن کریم با خلیفه الله بودن انسان و روح الهی داشتن و کرامت انسان در مقام تبیین آن است.
از کجا بدونم در مسیر رشد هستم یا نه؟ خیلی خیلی می خوام خودشناسیم کامل و کاملتر بشه اما راهش؟
درباره رشد سوال کرده اید. در این زمینه گفتنی است: هر موجودی که رشد می کند از طریق جذب مواد و نیازهای خود این کار را انجام می دهد. مثلا گیاهان از طریق جذب آب و موادی از خاک و نور خورشید رشد می کنند. انسان هم باید با جذب چیزهایی که باعث رشد او می شوند, رشد کند. برای انسان علم و عمل دو عامل اصلی رشد است. برای اینکه بدانید در مسیر رشد هستید باید ببینید در مسیر کسب علم و معرفت و عمل اخلاقی و عبادت خداوند هستید یا نه.
در مورد خودشناسی اجمالا به مراحل آن اشاره می کنیم و چون زمینه مطالعاتی آن بسیار گسترده است, طی مراحل را به خودتان می سپاریم. البته در هر زمینه ای که بخواهید از کمک دریغ نداریم.
مراحل خودشناسی:
1- شناخت دوگانگی هویت انسان. جسم و روح. خود مادی و خود معنوی
2- شناخت اینکه حقیقت انسان روحانی است و نه جسمانی
3- شناخت مقام خلافت انسان. روح انسان همان روح الهی است که به انسان دمیده شده است و به مناسبت آن انسان خلیفه خدا در روی زمین نامیده شده است.
4- شناخت ابعاد وجودی انسان شامل نفس و عقل و قلب و غرایز و فطرت و مکانیزم تاثیر و تاثر این قوا در راستای رشد انسان
5- شناخت نقائص و خرابی ها و محرومیت های اخلاقی و عبادی جهت آمادگی برای ورود به خودسازی.
مطالعه در این زمینه ها به شما در زمینه کامل سازی خودشناسی کمک خواهد کرد.
برای مطالعه بیشتر حتما به سایت پرسمان دانشجویی اخلاق سر بزنید و در گزینه خودشناسی و خودسازی مطالعه کنید.
http://akhlagh.porsemani.ir/
منظور از خودشناسی و معرفت نفس در مسیر سلوک و خودسازی چیست؟
بی گمان اولین گام در راه خودسازی و تهذیب نفس، خودشناسی است. منتهی خودشناسی به معنای خودشناسی شناسنامه ای نیست، بلکه بدین معنا است که انسان بعد واقعی خود را در جهان آفرینش دریابد و بفهمد که موجودی ملکوتی و پرتوی از عالم ربوبی است.
روح الهی:
حقیقت خودشناسی به این است که روح الهی نهفته در خود را بشناسی و بدانی چیزی از خدا در تو هست که گوهر آفرینش است. و نفخت فیه من روحی؛ چیزی که باید آن را در خودت شکوفا سازی و این کار نیز فقط از طریق خود خداوند و ارسال انبیا میسر است. یعنی خودش باید بگوید چگونه این حقیقت رمز گشایی می شود. از منظر دین ایمان و عمل صالح رمز گشای این حقیقت است. ادامه مطلب...
خودشناسی یعنی چه؟ کدام مسائل مربوط به خود شناسی میشه؟ چه باید کرد تا خود راشناخت؟
همانگونه که خود بدان اذعان دارید ، خود شناسی سر آغاز خود سازی است و تا انسان خودش را بدرستی شناسایی نکند، تهذیب نفس برایش عملا ممکن نیست. این رابطه در جای خود دلایلی دارد که به برخی از آنها اشاره می نماییم.
خودشناسی دارای دو مرحله است. ادامه مطلب...
خود شناسی چیست؟
سلام دوست عزیز. خودشناسی بیشتر بر محور شناخت رابطه انسان با خداوند است. موضوع دین خدامحوری هستی و انسان و بیان رابطه انسان با خداوند است و خودشناسی از این منظر این است که انسان بداند مظهر و بنده خدا است و خدای متعال روح خویش را در او دمیده و او را جانشین خود در زمین قرار داده و توانایی های فراوانی از این نظر در او وجود دارد که باید در آستانه دین و اعتقاد و عمل توحیدی شکوفا سازد.
اگر انسان یقین کرد که بنده خدا است و برای بندگی خداوند کمر همت گماشت, حتما به معرفت رب می رسد. من عرف نفسه فقد عرف ربه. هم خود بنده خدا بودن و مظهریت انسان برای خداوند و اینکه انسان آینه خدا است, زمینه معرفت رب است و هم از طریق عبادت خدا و گذشتن از خود و درک و عمل توحیدی, انسان به معرفت نهایی خداوند می رسد.
خودشناس کسی است که حقیقت بندگی را شناخته و در مسیر توحید گام برمی دارد. نمونه آن در این زمان امام خمینی رض بود که هم خودشناس بود و هم خداشناس و موحد و بنده خالص خداوند بود و تمام مقامات خود را از این طریق بدست آورده بود. هر کسی در این مسیر گام بردارد به قدر تلاش و استعداد خود وصول می یابد. مطالب در خودشناسی و خودسازی فراوان است, اما آنچه گفته شد, خلاصه ای از خودشناسی دینی است. موفق باشید.
ثمره خودشناسی چیست؟
پرسشگر گرامی از این سوال خوب و دقیق شما بسیار متشکریم و امیدواریم در جوانی بتوانید خود را بیابید و آثار و نتایج آن را به عیان مشاهده کنید.
آیا بیمار تا از بیماری خود آگاه نگردد به سراغ طبیب میرود؟
آیا کسی که راه خود را در سفر گم کرده، تا از گمراهی خویش با خبر نشود به جستجوی راه بر میخیزد؟
آیا انسان تا از وجود دشمن در اطراف خانهاش با خبر نشود، اسباب دفاع را آماده میسازد؟
اگر آدمی نداند که او یک وجود گرانبها است قدر و منزلت خود را می شناسد؟!
اگر ما آدمیان خود را پیدا کنیم و جایگاهمان را در این هستی بیابیم به فواید و ثمرات مهم و وصف نشدنی دست خواهیم یافت.
خودشناسی یکی از ضروری ترین مسائل زندگی و یکی از ارکان اساسی کمال و سعادت انسان به شمار می رود. سقراط حکیم می گوید: «ای انسان خودت را بشناس». شهید مطهری (ره) می فرماید: این جمله برای دو منظور گفته شده است:
1. آن که خودت را بشناس تا خدا را بتوانی بشناسی.
2. منظور دوم این است که خود را بشناسی تا بدانی که در این زندگی و در این جهان چه باید کرد و چگونه بایستی رفتار کرد. اگر خود را نشناسی نخواهی دانست که رفتار تو در جهان چگونه باید باشد، در جهان چگونه باید زیست.(استاد مطهری، فلسفه اخلاق، ص108)
برای روشن تر شدن ثمرات و فواید خودشناسی نکاتی را بیان می کنیم:
یکی از گامهای نخستین و اساسی در راه اصلاح نفس، تهذیب اخلاق، پرورش انسانیت و قرب الهی را می توان خود شناسی دانست. چگونه ممکن است انسان به کمال نفسانی برسد و عیوب خود را اصلاح کند و بدی های اخلاقی را از خود دور سازد در حالی که خود را آن گونه که هست نشناخته باشد!
خود شناسی در خودسازی، رشد، بالندگی و خدا شناسی انسان به این صورت مؤثر است که:
الف- وجود آیات و روایات متعدد درباره ی خودسازی دلیل محکمی بر ضرورت خودسازی است. قرآن کریم می فرماید: «قد افلح من زکیها؛ هر کس به تزکیه نفس روی آورد، رستگار شد». قرآن بعد ذکر چندین َقَسم این آیه شریفه را بیان می کند که نشان از اهمیت و جایگاه خود سازی دارد.
سوالی که این جا خود نمایی می کند این است که چگونه و چه کسی به تزکیه نفس، که همان رشد و شکوفایی درونی است اقدام می کند؟ چرا عده ای بعد از گذر عمر همان انسانهای سابق هستند و در جا زده اند اگر نگوییم عقب گرد داشته اند؟ آیا به غیر از این است که آنها جایگاهشان را در این دنیای گذارا نمی دانند؟ و خود را نمی شناسند که چه نیروهای عظیمی در وجود آنها قرار دارد و نهفته است؟
یکی از ثمرات مهم خود شناسی حرکت به سمت خود سازی و پاک کردن خود از ناپاکی ها و احراز جایگاه خود در هستی است. برای این که انگیزه انسان برای رهایی از دنیای مادی و رها شدن از امور ناچیز افزایش یابد خود شناسی نقش مهمی ایفا می کند.
حقیقت انسان به روحش است. روح انسانی، همان «روح خدا» است که نزدیک ترین مخلوقات به خداوند است، در آیه ی «و نفخته فیه من روحی» به آن اشاره شده است. پس از دمیده شدن روح الهی بود که خداوند به ملائکه و شیطان امر کرد که به انسان سجده کنید! از این جا این نکته به دست می آید، که اصل و آن چه که به ما ارزش داده، داشتن این روح الهی است.
به مناسبت وجود همین روح الهی است که قرآن کریم انسان را خلیفه خدا در روی زمین معرفی کرده است و به خاطر این جایگاه است که قدرت ولایت، مدیریت و تسلط بر طبیعت، انسان و جوامع انسانی، به صورت استعداد در تمامی افراد انسانی وجود دارد و همین نیرو است که او را شایسته احراز جایگاه خلافت خدا در زمین ساخته است، بنابراین شناخت هویت انسان رابطه مستقیم با شناخت نیروی ولایت و مقام خلافت انسان در زمین دارد.
اگر کسی به حقیقت ولایت رسید و دریافت که خدای متعال به خاطر اعطای این ویژگی، او را جانشین خود در زمین قرار داده است، خود را خواهد شناخت و درمی یابد که هدف و ماموریت او در زمین جز تقویت اقتدار ولایی در خود و احراز شایستگی برای جانشینی خداوند در زمین و بسط و گسترش ولایت و خلافت حق در جامعه ندارد. تفاوت انسان کامل و ناقص هم در فعلیت و مرتبه شکوفایی این استعداد در وجود او است.
با چنین درکی انسان باید بکوشد در مدت عمر خود به گونه ای زندگی کند که اولا، صفات و رفتار او رنگ خدایی بگیرد و خداگونه باشد و ثانیا، در خداگونه شدن جامعه تاثیر گذار باشد و تلاش نماید .
شناخت هویت واقعی خود انسانی و تلاش در جهت احیا و تقویت آن، به خصوص برای جوان دانشجوی اخلاقی یک ضرورت بی بدیل و نیاز قطعی است، زیرا دریافت و شناخت این واقعیت، تاثیر بسزایی در ساخت شخصیت و موقعیت اجتماعی او خواهد داشت و از او، انسان با هویت، کامل و تاثیر گذاری خواهد ساخت.
ب- انسان با شناخت خویشتن به خطرات هوای نفس و انگیزههای شهوت و تضاد آنها با سعادت او پی میبرد، و برای مقابله با آنها آماده میشود.
کسی که خود را نشناسد از وجود این انگیزهها بیخبر میماند و شبیه کسی است که اطراف او را دشمن گرفته، اما او از وجود آنان غافل و بیخبر است؛ طبیعی است که چنین کسی خود را آماده مقابله با دشمن نمیکند و سرانجام ضربات سنگینی از سوی دشمن دریافت میدارد.
ج- انسان با شناخت نفس خویش به استعدادهای گوناگونی که برای پیشرفت و ترقی از سوی خداوند در وجود او نهفته شده است پی میبرد و تشویق میشود که برای پرورش این استعدادها بکوشد، و آنها را شکوفا سازد و گنجهای درون جان خویش را استخراج کند و گوهر خود را هویدا سازد.
کسی که عارف به نفس خویش نیست، به انسانی میماند که در جای جای خانه او گنجهای پر قیمتی نهفته شده ولی او از آنها آگاهی ندارد، ممکن است از گرسنگی و تنگدستی در آن بمیرد، در حالی که در زیر پای او گنجهایی است که هزاران نفر را سیر میکند.
د- هر یک از مفاسد اخلاقی ریشههایی در درون جان انسان دارد، با خودشناسی، آن ریشهها شناخته میشود، و درمان این دردهای جانکاه را آسان میسازد، و به این ترتیب راه وصول به تهذیب را در برابر انسان هموار میکند.
و- از همه مهمتر این که خودشناسی بهترین راه برای خدا شناسی است، خداشناسی و آگاهی از رحمت و غضب حق، نیز قویترین عامل برای پرورش ملکات اخلاقی، کمالات انسانی، نجات از پستی رذائل و رسیدن به اوج قله فضائل است.
قرآن می فرماید:«و فی انفسکم افلا تبصرون؛ در وجود شما آیات خداست، آیا نمی بینید».(ذاریات،21)
و به خاطر این امور است که خداوند یکی از مجازاتهای هوسبازان را خود فراموشی قرار داده و به مسلمانان هشدار میدهد که: «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛ همچون کسانی که خدا را فراموش کردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خودفراموشی گرفتار ساخت، نباشید! و آنها فاسقان (حقیقی) و گنهکارانند».
اهمیت خودشناسی و آثار آن در روایات:
در احادیث اسلامی که از چهارده معصوم - صلی الله علیهم اجمعین - نقل شده اثرات بسیار پر ارزشی برای خودشناسی آمده است، که ما را از هرگونه توضیح بینیاز میسازد از جمله:
1- در حدیثی از امیرمؤمنان علی -علیه السلام- میخوانیم: «نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس؛ کسی که خود را بشناسد، به سعادت و رستگاری بزرگ نایل شده است!»
2- در نقطه مقابل حضرت چنین میفرماید: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاة وخبط فی الضلال و الجهالات؛کسی که خود را نشناسد، از طریق نجات دور میشود و در گمراهی و جهل گرفتار میآید!»
3- در تعبیر دیگری از همان امام همام آمده است: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها؛ عارف حقیقی کسی است که خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز که او را از سعادت دور میسازد پاک و پاکیزه کند!».
از این تعبیر بخوبی استفاده میشود که معرفت نفس (خودشناسی) سبب آزادی از قید و بند اسارتها و پاکسازی از رذائل اخلاقی است.
4- حدیث دیگری از همان پیشوای بزرگ -علیه السلام- میخوانیم: «اکثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه؛ کسی که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!».
از این حدیث نیز رابطه نزدیکی میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار که سرچشمه تهذیب نفس است با خودشناسی استفاده میشود.
5- در نهجالبلاغه در کلمات قصار، از همان بزرگوار آمده است: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ کسی که (در سایه خود شناسی) برای خود، کرامت و شخصیت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بی مقدار خواهد بود(و به آسانی تسلیم هوی و هوس نمیشود)!».
6- همانگونه که خودشناسی پایه مهم تهذیب نفس و تکامل در جنبههای اخلاقی و مسائل دیگر است، جاهل بودن به قدر خویش، سبب بیگانگی از همه چیز و دوری از خدا میگردد. در حدیث دیگری از امام دهم، امام هادی علیه السلام میخوانیم: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره; کسی که نزد خود قدر و قیمتی ندارد، از شر او ایمن نباش!»
به راستی نزدیکتر از ما به خودمان کیست؟ ما که خودمان را هنوز نشناخته ایم! چگونه از دیگران انتظار داریم رفتارهایشان درست و صحیح با ما باشد! شاید آنها نیز خود را نشناخته اند!!
معرفی کتاب جهت مطالعه بیشتر:
1. خود شناسی برای خود سازی، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
2. به سوی خود سازی، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
معرفت نفس:
دانش نفست نه علم سرسرى است
گر به حق دانا شوى دانى که چیست
در آموزه های اسلامی، بحث خود شناسی بسیار مورد تاکید قرار گرفته و معرفت نفس به عنوان نافع ترین شناخت های انسان وسر آغازی برای سیر و حرکت او به سوی خدا شناسی و قرب به ذات هستی، مطرح شده است. در این باره روایات فراوانی وجود دارد که به پاره ای از آنها اشاره می شود.
1- در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: (نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس) کسى که خود را بشناسد، به سعادت و رستگارى بزرگ نایل شده است!» (غرر الحکم، حدیث، 9965)
2- و در نقطه مقابل آن چنین مىفرماید: (من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاة وخبط فى الضلال و الجهالات) کسى که خود را نشناسد، از طریق نجات دور مىشود و در گمراهى و جهل گرفتار مىآید!» (غرر الحکم، حدیث، 9034)
3- در تعبیر دیگرى از همان امام همام آمده است: (العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها) عارف حقیقى کسى است که خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز که او را از سعادت دور مىسازد پاک و پاکیزه کند! (غرر الحکم، طبق المیزان، جلد6، صفحه173).
از این تعبیر بخوبى استفاده مىشود که معرفت نفس (خودشناسى) سبب آزادى از قید و بند اسارتها و پاکسازى از رذائل اخلاقى است.
4- باز حدیث دیگرى از همان پیشواى بزرگ علیه السلام مىخوانیم: (اکثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه) کسى که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!» (غرر الحکم، حدیث، 3126)
5- در یک تعبیر داریم، معرفت النفس انفع المعارف. خودشناسی نافع ترین شناخت ها است. یا من عرف نفسه فقد عرف ربه. کسی که خود را بشناسد، به تحقیق رب خویش را شناخته است. و روایات فراوان دیگری که در این باب هست.
من خیلی فکر کردم که این روایات یعنی چه و چرا این همه درباره اهمیت معرفت نفس گفته شده و چگونه است که خدا از طریق معرفت شناخته می شود؟.
به تازگی فهمیدم که سر آن در رابطه ای است که میان انسان و خدا هست. این رابطه را عرفان اسلامی به خوبی بیان کرده است. در عرفان تمامی مخلوقات مظهر حق تعالی معرفی شده اند و به خصوص انسان مظهر کامل اسما وصفات حق تلقی شده است.
سر اهمیت معرفت نفس این است که انسان مظهر خدا است. ما اگر توجه کنیم که مظهر خدا هستیم، آنوقت به خودمان طور دیگری نگاه می کنیم و احساس دیگری خواهیم داشت.
مظهر خدا یعنی هر چه خدا دارد، انسان هم دارد. انسان خلیفه خدا و آینه ای است که خدا را نشان می دهد. اگر شما بدانید مظهر خدایید، خواهید دانست که رب شما همان است که در درون و بیرون شما ظهور دارد. و لذا معرفت نفس به معنای معرفت درون در حقیقت معرفت خدا است.
اگر انسان بداند مظهر خدا است احساس عظمت خواهد کرد و آنوقت حاضر نمی شود کارهای کوچک و پست انجام دهد. خودش برای خودش احترام قایل است و به دیگر انسان ها نیز به دیده احترام خواهد نگریست.
در این صورت دیگر حاضر نیست به سایر مظاهر خداوند که محبوب عالم است، خیانت و جسارت کند. حاضر نمی شود به کسی بی احترامی کند، کسی را بیازارد و کینه کسی را به دل بگیرد و مانند آن. می بینید که توجه به این موضوع زیر بنای اخلاق اسلامی و عرفان عملی خواهد بود.
ما باید به این معنا توجه داشته باشیم و خدا را در خودمان جستجو نماییم. خدا در ما ظاهر شده است. لازم نیست دنبال خدا بگردیم. او باطن خود ما است و ما هر چه داریم از حضور و ظهور او داریم.
بین ما و خدا هیچ فاصله ای نیست. انه اقرب الیکم من حبل الورید. خدا از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است. لازم نیست داد بزنیم و صدایش کنیم. او صدای نجوای دل ما را می شنود و ضربان قلب ما را هم گوش می دهد. نفس های ما را می شمارد. او است که هر دم به ما روح می دمد و جان و دل ما را تازه می کند.
ما ظاهر خداییم، اگر ما ظاهر خدا باشیم، خداوند می شود باطن ما. نه اینکه خدا در باطن ما است و ما باطنی داریم که خدا در آن است. نه خدا ذات ما است و ما ظاهر شده آن ذاتیم. میان باطن و ظاهر یک چیز، هیچ فاصله ای وجود ندارد.
هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن. او اول و آخر و ظاهر و باطن ما و همه چیز است.
اگر اینطوری خودمان را شناختیم آنوقت سر تمام روایات معرفت نفس را خواهیم دانست. خواهیم دانست که چگونه شناخت خود، ملازم شناخت خدا است و هیچ فاصله ای میان این دو شناخت وجود ندارد، زیرا خود و خدا دو چیز از هم متمایز نیستند. خود آینه خدا است و خدا است که در این آینه خویش را نموده است.
سعادت زندگی دنیوی و اخروی در یک جمله؟
پاسخ: قرآن کریم و اولیای معصوم الهی، راه رسیدن به کمال و سعادت انسان را که همان صراط مستقیم و شاه راه مطمئن بندگی است برای ما بیان کرده اند. ایمان و عمل صالح مشخص ترین و روشن ترین راهبرد و رهنمود قرآن کریم برای رسیدن به سعادت و پیمودن صراط مستقیم بندگی حق است. دوری از وسوسه های شیاطین و عبادت خداوند که با عمل به احکام الهی و خواسته های ربوبی و قدم برداشتن در راه بندگی واقعی حاصل می شود همان صراط مستقیم الهی است: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس، آیات 60 و 61)
بنابراین برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی که همان نزدیک شدن به خداوند و قرب حق می باشد، راهی مطمئن تر و کوتاه تر و استوارتر از عمل به تکالیف شرعی و پیروی از دستورات الهی و پیامبر(ص) و اهل بیت پاک او(ع) نداریم و اگر راهی بهتر و کوتاه تر و مطمئن تر وجود داشت بدون شک خداوند متعال و اولیائش آن را برای ما بیان می کردند و ما را از آن محروم نمی کردند.
روش مطالعه در خود:
درباره شناخت انسان فعالیت های فراوانی انجام شده، ولی هنوز جای کارهای تحقیقاتی و پژوهشی فراوانی وجود دارد. مهم آن است که این راه بسته نیست و هر کسی می تواند با مطالعه و دقت و تفکر به ساختار و ارزش های وجودی خود تا حدود زیادی واقف شود.
در این زمینه به دو نوع مطالعه نیاز است :
الف ) مطالعه علمی : درباره خودشناسی نوعی و به تعبیر دیگر ((انسان شناسی )) (اومانولوژی ) است. در این زمینه علومی مانند فلسفه و عرفان با طرح مباحث مربوط به ساختار وجودی انسان، قوای درونی و طرح بحث ولایت و انسان کامل کوشیده اند تا حدودی این موجود پیچیده، یعنی انسان را تعریف و توضیح بدهند. بهترین سخن در این رابطه را در قرآن مجید و سپس در کلمات و احادیث پیشوایان مکتب و همچنین کتاب هایی که در زمینه معرفت نفس، انسان شناسی و فلسفه و عرفان نگارش شده است می توان یافت.
برای مطالعه کتاب های زیر مفیدند:
1- مقالات، استاد شجاعى (به خصوص جلد سوم)
2- صد کلمه در معرفت نفس، استاد حسنزاده آملى
3- انسان در عرف عرفان، استاد حسنزاده آملى
4- دروس معرفت نفس، استاد حسنزاده آملى
ب) مطالعه عینی : یعنی تفکر و تامل در وجود خویشتن , شناخت محاسن و معایب و محاسبه نفس خویش . یقینا هر چه آدمی بیشتر در خود فرو رود و به اخلاق و کردار خود بیندیشد و رفتار و صفات خویش را رصد کند, بیشتر خود را خواهد شناخت . در این رابطه انسان چون طبیبی حاذق باید بیماری های نفس خویش را دریابد و با مهارت و جدیت به درمان آن بپردازد. این گونه خودشناسی اساسی ترین رکن خودسازی و عروج به مقامات بلند معنوی است ; زیرا کسی که فاقد آن باشد عمری را در غفلت و بی خبری سپری خواهد کرد و چه بسا عمری با ملکات رذیله زندگی کند وبه سرای آخرت بشتابد بدون آن که ره توشه ای به همراه داشته باشد. در این رابطه مطالعه قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) و کتاب های اخلاقی و تربیتی و روانشناسی تا حدود زیادی می تواند راهنمای انسان باشد.
شما باید ابتدا با فضایل و رزایل نفسانی و رفتاری انسان از نظر اخلاق و تربیت آشنا شوید و بعد چگونگی وجود آنها را در خویش و در روابط اجتماعی با دیگران بررسی نمایید تا بتوانید پی ببرید که چگونه شخصیتی دارید. نرم خو هستید یا خشن. با گذشت هستید یا کم ظرفیت. ترسو هستید یا شجاع، خوش اخلاق هستید با بد اخلاق، راستگو هستید یا دروغگو و مانند آن.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر . ک : 1- انسان و ایمان شهید مطهری 2- انسان در قرآن شهید مطهری 3- خودشناسی برای خودسازی محمد تقی مصباح یزدی 4- جامع السعادات مولی مهدی نراقی 5- محاسبه النفس سید بن طاووس 6- چهل حدیث امام خمینی رض .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید