بازدید امروز : 361
بازدید دیروز : 141
هدف زندگی در قرآن
سید حمید هاشمی
سیدحمید هاشمی، نویسنده، پژوهشگر موسسه عالی ثامن و دانشآموخته حوزه علمیه میباشد. کتابهای «جهان اسلام در فرایند جهانی شدن» و «اسلام و فمینیسم» دو اثر تحقیقی ایشان است؛ ضمن آنکه مقالات متعددی در مجلات مختلف، از ایشان به چاپ رسیده است.
این سخن همواره در میان ما گفته میشود که زندگی ارزشمند، هدفدار و هدفمند میباشد و هدفداری به عنوان یک اصل مسلم برای زندگی پذیرفته شده است؛ اما جای آن هست که با مراجعه به مهمترین متن مقدس دینی ما این پرسش هم مطرح شود که به چه دلیل زندگی باید هدفمند باشد، چه ضرورتی احساس میشود که انسان دارای زندگی هدفدار باشد؟
آیا شناخت هدف، همچنین شناخت وسایل و ابزاری که ما را به هدف میرساند، در سرنوشت ما موءثر خواهد بود؟ میگویند: از مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچتر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.
در تعریف هدف، سخنها گفتهاند؛ بعضی از این تعریفها عبارتند از:
«هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش میشود1». و نیز گفتهاند: «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیلههایی که آن حقیقت را قابل وصول مینماید2».
«فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسانشناسی به شمار میرود و یکی از اساسیترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.
با اندکی دقت میتوان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر میگیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» میدهد.
اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال میکنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالیتری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بیوقفه در راه رسیدن به آن میباشد.
البته انتخاب هدف نهایی به جهان بینی هرکس بستگی دارد، اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم میخورد، معلول جهان بینیهای مختلف و متفاوت است، زیرا جهانبینی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه میگیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار میگیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او میباشد، زیرا چنانکه در تعریف هدف بیان گردید، هدف، دارای خصوصیتی است که موجب جلب توجه و گرایش استقلالی انسان میباشد، و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدفهایی است که در زندگانی انتخاب میکنند، زیرا در هدف نهایی، همه عناصر روانی و مغزی و انگیزههای حیاتی در انتخاب آن هدف، همآهنگ و بسیج میشوند و میخواهند هدف را که جزء گسیختهای از انسان احساس میشود، به انسان بپیوندد.
موضعگیری در برابر فلسفه حیات و هدف زندگی ادامه مطلب...
زنده بودن با زندگی کردن فرق دارد از کجا بدانیم که داریم زندگی می کنیم یا فقط زنده ایم؟
چند وقت پیش خبرنگاری از یک کارگر ساده ای که دوچرخه داشت، پرسید: شما از زندگی خودتان راضی هستید. کارگر جواب داد: بله خدا رو شکر زنده ایم. بعد از یک پزشک همین سوال رو پرسید. پزشک گفت: نه راضی نیستم. خبرنگار با تعجب روکرد به پزشک و گفت: خیلی عجیبه من همین سوال رو قبلا از یک کارگر ساده که دوچرخه داشت پرسیدم گفت بله زنده ایم شکر، ولی شما با این همه امکاناتی که دارید می گویید نه راضی نیستم!
پزشک به خبرنگار گفت: خوب اون کارگر گفته زنده ایم خدا رو شکر و زنده بودن با زندگی کردن خیلی فرق دارد. من هم زنده ام ولی از زندگی کردن خودم راضی نیستم.
زنده بودن لازم است اما کافی نیست. باید زندگی کرد. خیلی از آدمها فقط زنده اند و نفس می کشند. این کافی نیست. حیوانات هم زنده اند و نفس می کشند. زندگی، یعنی حرکت به جلو. کسانی زندگی می کنند که در طول زندگی خودشون دائم در حال سیر و حرکت تکاملی هستند. هر روزشون با روز قبل فرق می کنه. هر روزی که می گذره عالم تر، توانا تر، با فضیلت تر و با اراده تر می شوند. همیشه در حال رشد و شکوفایی استعداد های خودشون هستند. زنده بودن با سکون شخصیت هم سازگاره، ولی کسی که واقعا زندگی می کنه سکون و درجا زدن اصلا برایش معنا نداره. از هر دقیقه و ثانیه عمرش برای یاد گرفتن، رشد کردن و بزرگ شدن استفاده می کنه. برای عمرش ارزش قایله. ادامه مطلب...
تو زندگیم گره افتاده، از هر لحاظ به هر دری میزنم به روم بسته میشه. نمیدونم چرا و چکار کردم؟ لطفأ بهم کمک کنید؟
پاسخ:
بعضی از ما انسان ها شبیه به بازیکن فوتبالی می مانیم که بدون هیچ شناخت و درکی از بازی فوتبال و قوانین آن , وارد زمین شده و مشغول به بازی شده ایم ؛ لذا بی هدف به هر طرف حرکت کرده , دروازه ی خودی را از رقیب تشخیص نمی دهیم . از زمین خوردن خود ناله ها و شکایتها داریم و از گل خوردن , دچار یأس و نا امیدی می شویم و ....
در حالی که یک بازیکن فوتبال باید بداند که مدت زمان بازی چقدر است ؟ قوانین و احکام بازی چیست ؟ قدرت رقیب تا چه حد است ؟ او باید بداند زمین خوردن لازمه ی بازی است اما خاتمه ی آن نیست ؛ بلکه باید بلافاصله بلند شده , مبارزه را از نو شروع کند . هر گاه بی دقتی کرد و گل خورد باید در فرصت باقی مانده تلاش کند و رقیب را شکست دهد و ....
دوست عزیز
چرا هر چی دعا می کنیم نمیشه دیگه خسته شدم از دعاکردن وضعیتمون هر روز بدتر میشه خیلی زنگیم سخت شده یه راه حل؟
خواهر گرامی ، قبل از آنکه در مورد سوالتان صحبت کنیم توجه داشته باشید که در برخی کارها، علاوه بر دعا باید قدمهای دیگری برداشت تا به نتیجه رسید، لذا باید آنچه مورد نظرتان است را به طور واضح و با جزئیات با یک مشاور مطرح کنید.
باید کارهایی که برای حل مشکلتان انجام دادهاید را با او مطرح کنید. تنها در صورتی که مشاور شما اطلاعات کافی از جوانب مسئله داشته باشد میتواند راه حل مناسب را به شما معرفی کند. پس حتما این کار را انجام دهید.
کسی که به خداوند ایمان دارد و به او توکل می کند و به یاد خدا و انجام وظایف خود مشغول است هرگز زندگی سخت و پیچیده ای نخواهد داشت و درمانده نخواهد شد. در قرآن کریم، در آیهای به علت برخی زندگیهای سخت و تنگ و گره خورده میپردازد و میفرماید: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى (طه 124) و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!.
در این آیه کریمه تصریح دارد که اگر ما از زندگیای که خدایی است و در آن رفتارهای ما مطابق دستورات خدا است فاصله بگیریم مبتلا به زندگی سخت میشویم در این صورت خدا روزى او را به سختى میدهد و این کیفر روی برگرداندن از خدا است. اگر هم به او رزق فراوان دهد، معیشت را از این راه بر او سخت مىگیرد که امساک کند و از آن استفاده نگیرد و اگر هم استفاده گیرد، حرص و تلاش زیاد، زندگى را بر او دشوار مىسازد.
گاه مىشود درهاى زندگى به روى انسان به کلى بسته مىشود، و دست به هر کارى میزند با درهاى بسته رو به رو مىگردد، و گاهى به عکس به هر جا روى مىآورد خود را در برابر درهاى گشوده مىبیند، مقدمات هر کار فراهم است و بنبست و گرهى در برابر او نیست، از این حال تعبیر به وسعت زندگى و از اولى به ضیق یا تنگى معیشت تعبیر مىشود، منظور از معیشت ضنک که در آیه بالا آمد نیز همین است .
در تفسیر نمونه توضیح خوبی در مورد آیه وجود دارد: گاهى تنگى معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمى دارد، اى بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولى بخل و حرص و آز زندگى را بر او تنگ مىکند نه تنها میل ندارد در خانهاش باز باشد و دیگران از زندگى او استفاده کنند، بلکه گویى نمىخواهد آن را به روى خویش بگشاید، به فرموده على علیه السلام همچون فقیران زندگى مىکند و همانند اغنیاء و ثروتمندان حساب پس مىدهد.
راستى چرا انسان گرفتار این تنگناها مىشود، قرآن مىگوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.
یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانى است.
هنگامى که انسان مسئولیتهایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشى بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع مىگردد، پیدا است، که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتى که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غناى روحى دهد، و نه اخلاقى که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد.
اصولا تنگى زندگى بیشتر به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.
از امام صادق ع پرسیدند منظور از آیه مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً چیست؟ فرمود: اعراض از ولایت امیر مؤمنان علیه السلام است. یعنی آن کس که الگوى خود را از زندگى على علیه السلام بگیرد، همان ابرمردى که تمام دنیا در نظرش از یک برگ درخت کم ارزشتر بود، آن چنان به خدا دل ببندد که جهان در نظرش کوچک گردد، او هر کس باشد، زندگى گشاده و وسیعى خواهد داشت، اما آنها که این الگوها را فراموش کنند در هر شرائط گرفتار معیشت ضنک و تنگ هستند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج13، صص 328و 329)
بله، یاد خدای متعال و این که در مقام عمل ِ در زندگی، مطابق دستور او باشیم گره گشا و آرامش بخش همهی زندگیها است.
اما اگر بخواهیم در مورد موانع اجابت دعا صحبت کنیم باید به موارد زیر توجه کنید و تا حد ممکن موانع را برطرف کنید. البته هیچ دعایی بی تاثیر نیست و اثراتی مانند تقرب به خدای متعال دارد.
موانع استجابت دعا:
1. گناه
یکى از عوامل مهمى که رابطه انسان با خدای متعال را ضعیف نموده و مانع اجابت دعا می شود، نافرمانى از دستورهاى خداست. حضرت على (علیه السّلام) در دعاى کمیل چنین مى فرماید: پروردگارا! گناهانى را بر من ببخش که موجب حبس و بالا نرفتن دعا مى شوند و در جاى دیگر از همان دعا چنین مى فرماید: اى آقا و مولاى من! به عزتت قسم! از تو مى خواهم که بدى کردار و رفتارم موجب پوشیده شدن دعاى من از تو نشود.
امام باقر (علیه السلام) در این باره فرمود: بنده حاجتى ازخدا طلب مى کند و مقرر مى شود آن حاجت در زمانى برآورده شود; پس در این فاصله، او گناهى مرتکب مى شود و در نتیجه، خداوند مى فرماید: حاجت این بنده برآورده نشود و از آن محروم شود; چون او خشم و غضب مرا برانگیخت و همین باعث محروم شدن اوست.
2. لقمه حرام
استفاده از درآمد حلال و پاکیزه از دیگر شرایط اجابت دعا است که امروزه بیش از هرزمان دیگر لازم است به آن توجه شود. لقمه ى حرام تا 40 روز مانع استجابت دعا مى شود.
3. قساوت قلب
همچنین گناهان زیاد که منجر به قساوت و سنگدلى مىشدند از عوامل دیگر عدم استجابت دعا مىباشد. امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: خداوند دعایى که از قلب قسى برخاسته باشد اجابت نمىکند.
4. شتاب و عجله
امام صادق (علیه السلام) فرمود: همیشه مؤمن در خیر و آسایش است تا هنگامى که عجله نکند. در غیر این صورت ناامید مىشود و دعا را ترک مىکند. به درستى که بنده هنگامى که دعا مىکند خداوند متعال در صدد برآورده ساختن حاجت اوست تا زمانى که او عجله نکند.
روش های امیدبه زندگی از راه بخشش و توجه خدابه انسان؟
پاسخ: پرسشگر گرامی از این که سوال خود را با این نهاد در میان گذاشته اید از شما متشکریم و امیدواریم پاسخ مناسبی به سوال شما بدهیم.
انسان دارای چنان استعدادی است که می تواند به مقام خلیفه الهی برسد. این مقام رهزنانی که همواره به سوی اشیاء گران بها تمایل نشان می دهند، را تحریک می کند تا دست به چپاول بزنند.
سارق انسان از یک سو شیطان در کمین نشسته است، تا حقیقت انسانی را به یغما ببرد و بر این کار خود قسم نیز یاد کرده است« قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین؛ گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد»(سوره ص/82). البته جالب توجه این است که انسان خود نیز به راهزنی او کمک می کند؛ آن هنگام که در غفلت و پیروی از کشش های نفس هوا خواه می شود، نه خدا خواه.
پسری هستم دانشجو.21ساله. نمیدونم در زندگی هدفم چیه؟ چطور هدفم رو پیدا کنم؟ چطور برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنم؟
زندگی در هویت خود هدفمند است, اما اینکه ما هم به عنوان یک فرد توانسته ایم هدف زندگی را روشن بشناسیم و زندگی خود را هدفمند سازیم, فرایندی است که باید خودمان در آن حضور فعال داشته باشیم و راهبرد مشخصی برای خود ترسیم کنیم. هدفمند سازی با این رویکرد از ان جهت ضرورت می یابد که باعث آرامش و نظم زندگی و سامان دهی افکار و رفتار انسان می شود. کسی که هدفی ندارد, سردرگم است و برنامه ریزی برایش ممکن نیست و دچار افسردگی و ناامیدی و آسیب های فراوان دیگری خواهد شد.
بنابراین روشن بودن هدف زندگی یکی از عوامل مهم آرامش و شاد زیستی و سلامتی روانی انسان است. بسیاری از سردرگمی ها و افسردگی ها در افراد در اثر این است که هدف روشنی برای زندگی نمی شناسند و آفرینش و خط سیر زندگی خود را نمی توانند توجیه کنند. پوچ گرایی و نهیلیسم در اثر همین موضوع؛ یعنی پیچیده و مبهم تعریف شدن هدف زندگی به وجود آمده است. هنگامی که انسان به پوچی برسد و یا برای حیات خود تفسیر و توجیه رضایت بخشی نداشته باشد, حتی ممکن است ناامید شود و دست به خودکشی بزند. بنابراین شناخت هدف زندگی برای هدفمند ساختن زندگی خود و کسب آرامش و رسیدن به شادزیستی کاملا لازم و ضروری است.
چیکار کنم که امید و حوصله زندگی کردن پیدا کنم؟ دعا، نماز، ذکر، قرآن می خونم ولى امیدم برنمیگرده؟
با سلام به پرسشگر گرامی. از این که به ما اعتماد نموده و سوال خود را با ما در میان گذاشته اید از شما متشکریم. امیدواریم پاسخ گوی مناسبی برای این اعتماد شما باشیم.
«مدرسه ی زندگی»
اگر به جهان پیرامون خود نگاه کنیم، خواهیم دید دنیا مدرسه ی زندگی است. درس هایی می دهد که در کودکی، نوجوانی و جوانی از آن بی خبر بودیم. اما به مرور تجارب گرانقدری را به ما می آموزد و انتقال می دهد. اگر دقت کنیم، خواهیم دید دنیا محل فراز و نشیب است. اگر این مطلب را به خوبی درک کنیم، آن وقت است که احساس هایی همچون ناامیدی، غم و اندوه از صفحه ی زندگی بشر رَخت بر خواهد بست. منتهی ما توجهی به حقیقت دنیا نداریم.
به این مثال دقت کنید: برخی تا لیوانی را که تا نصف در آن آب است می بینند، می گویند نصف این لیوان خالی است. عده ای دیگر می گویند نصف آن پُر است. افرادی نیز هستند به پُری لیوان دقت دارند و در آن هنگام از خالی بودن آن نیز غفلت نمی کنند. این اشخاص افراد واقع بینی هستند. نه منفی بافی می کنند و نه مُثبت اندیش و خیال باف هستند.
هدف زندگی چیست, نمی دانم, خیلی سردرگمم, ناامید و افسرده شدم, دارم به پوچی می رسم, به کمک شما نیاز دارم؟
ضرورت هدفمندسازی زندگی:
زندگی در هویت خود هدفمند است, اما اینکه ما هم به عنوان یک فرد توانسته ایم هدف زندگی را روشن بشناسیم و زندگی خود را هدفمند سازیم, فرایندی است که باید خودمان در آن حضور فعال داشته باشیم و راهبرد مشخصی برای خود ترسیم کنیم. هدفمند سازی با این رویکرد از ان جهت ضرورت می یابد که باعث آرامش و نظم زندگی و سامان دهی افکار و رفتار انسان می شود. کسی که هدفی ندارد, سردرگم است و برنامه ریزی برایش ممکن نیست و دچار افسردگی و ناامیدی و آسیب های فراوان دیگری خواهد شد. ادامه مطلب...
چگونه زندگی را به بندگی خدا تبدیل کنیم و قدمهای بندگی کدامند؟
روحیه معنوی شما را می ستاییم. برای اینکه انسان زندگی اش را به بندگی خدا تبدیل کند دو گام عمده لازم است علم و عمل. انسان با دو بال علم و عمل در این مسیر پرواز می کند. این دو گام در اصطلاح عرفانی تحت عنوان سیر و سلوک مطرح می شود, سیر و سلوک نظری و عملی.
منظور از سیر و سلوک نظری وصول به این معرفت است که انسان در هستی جز خدا و مظاهر او را نبیند و به این اعتقاد برسد که در هستی جز خدا و مظاهرش چیزی وجود ندارد.
از این منظر غیر خدا مفهومی است که ساخت ذهن ما است و وجود خارجی ندارد. انسان ها و تمامی اشیا، مظاهر و مخلوقات خداوند هستند و هستی جز ذات و صفات و افعال الهی نیست.ادامه مطلب...
من و خانوادم سالهاست که مشکلات زیادی داریم جز خانوادم کسی از بدبختیهامون خبر نداره. هر سری برای آروم کردن خودمون حرفهایی که بلد بودیم به هم می زدیم ولی دیگه با اون حرفا، آروم نمی شیم. خواستم حرفایی بزنید که زبونمون به کفر نره؟
پرسشگر گرامی از اینکه این مجموعه را برای پرسش خود قرار داده اید متشکریم و امیدواریم که راهنمائی های ما بتواند راهگشای زندگی شما باشد، اما اگر شما مسائل تان را به صورت واضح برای ما ارسال می کردید بهتر می توانستیم در جهت سوال شما پاسخ ارائه دهیم، ولی از مفهوم سوالتان این را درک می کنیم که در زندگی شما مشکلاتی باعث شده که کمی از درگاه خداوند متعال ناامید شوید.
«جواب»
تا چشم گشودیم خود را در دنیا دیدیم، اما هیچ وقت نشد در خلوتی از خود بپرسیم؛ در این دنیا کار ما چیست؟ چرا در این دنیا هستیم؟ قوانین حاکم بر این عالم چیست؟ جایگاه من در دنیا کجا است؟ آیا همه چیز در همین دنیا ختم می شود؟ یک روز کودک، روز بعد کودکانم را دور و بر خود دیدن، و یک روز هم باید رفت! به راستی اینها برای چیست؟ چه درسی می خواهد به من بدهد؟ یک روز هوا لطیف، روز دیگر گرم و روز دیگر باد و خاشاک، و چند صباحی دیگر هوا سرد و برفی این فراز و نشیب ها دیگر برای چیست؟ ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید