بازدید امروز : 320
بازدید دیروز : 42
حیات معقول:
انسان در طبیعت پدید می آید، ولی نباید در طبیعت برای همیشه ماندگار شود، زیرا در این صورت هلاک خواهد شد، چون طبیعت هلاک شدنی است. کل شیء هالک الا وجه. قصص، 88.
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون -- کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد.
در سن تکلیف، آدمی ماموریت می یابد تا دامن از طبیعت بیرون کشد و با مطالعه و تحقیق و پژوهش های دینی و عقلانی، به عالم عقل و حیات معقول که اصل انسانیت و اختیار او در آن شکل می گیرد، مهاجرت نماید. چرا؟ چون اگر انسان در طبیعت بماند و اهل دنیا شود و نتواند به زندگی عقلانی خود که همان حیات طیبه انسانی و ایمانی است، سامان دهد، از هیچگونه خطری در امان نیست و در آخرت نیز وضعیت دشواری خواهد داشت.
حیات معقول، یعنی زندگی مستند به دلیل و حجت. در این نوع زندگی انسان دو گونه حجت دارد، حجت درونی که همان عقل و به تعبیری پیامبر درونی است و حجت بیرونی که دین و پیامبران الهی هستند. در حیات معقول انسان برای تمامی افکار، عقاید، اخلاق و رفتار خود دلیل و برهان معقول و مشروع دارد و برای هر انتخابی که انجام می دهد، استدلال می کند و اینطور نیست که صرفا در پاسخ به امیال نفسانی، زندگی و انتخاب کند.
زندگی معقول بر اساس اندیشه شکل می گیرد و نه احساس و ادراک غریزی. در این نوع زندگی عقل فرمان می دهد نه امیال و خواسته های نفسانی. انسان در ابتدا بر اساس ادراک غریزی و احساس نیازهای طبیعی که در درونش هست، زندگی و رشد می کند، ولی بعد از سن بلوغ و تکلیف وظیفه دارد که زندگی خود را بر اساس اندیشه و عقیده سامان دهد و حیات و رشد عقلانی داشته باشد.
البته ماندگار شدن در عالم عقل نیز نوعی عقب ماندگی محسوب می شود. فیلسوف شدن و حیات معقول داشتن آخر راه نیست. آدمی در مسیر حر کت تکاملی خود حتی باید از عالم عقل نیز گذر کند و سپس به عالم عشق درآید و محبت را تجربه نماید تا به محبوب حقیقی عالم وصول یابد. اهل معرفت پس از حیات معقول به وادی عشق و عرفان می رسند و از رابطه عاشقانه با خداوند و حالات خوش عارفانه لذتی سرشار می برند.
معیار اصلی انتخاب همسر:
تنها معیار ازدواج کفویت و همتایی است. برای اینکه انسان همتای خود را انتخاب کند، باید اهلیت ها را در نظر بگیرد. مهمترین اهلیت اهلیت ایمانی است. یعنی ببیند اگر خودش اهل ایمان و انس با خدا است و هدف اش این است که به رنگ خدا زندگی کند، همسری انتخاب کند که او هم در همین مسیر باشد.
همتایی و اهلیت ها عبارتند از:
1- اهلیت در دین.
2- اهلیت در مذهب.
3- همتایی در فرهنگ و زبان و سواد.
4- اهلیت در کشور و شهر.
5- همتایی در دیدگاه سیاسی.
6- همتایی خانوادگی در طبقه اقتصادی و اجتماعی.
7- همتایی در مقدار سن و سال.
8- همتایی در زیبایی ظاهری.
معیار اصلی ازدواج اهلیت در ایمان، یعنی دین و مذهب است، ولی اهلیت ها و همتایی های دیگر هم مهم است و به هر مقدار که بیشتر این گونه اهلیت ها رعایت شود، افراد خانواده ای که می خواهد تشکیل شود اعم از زن و شوهر و فرزندان بیشتر به هم نزدیک هستند، به هنجارتراند، با هم انس بیشتری می گیرند، نسبت به هم درک و تفاهم بهتری دارند و در نتیجه زندگی برایشان شیرین تر و آمیخته با خوشبختی بیشتر است.
همتایی و اهلیت، یعنی ببینی با چه کسی می خواهی انس بگیری و الفت برقرار کنی، جهت زندگی برای انتخاب همسر خیلی مهم است. با کسی که جهت زندگی اش مخالف تو است، نمی توانی انس بگیری. زن و شوهر باید هر دو همسفر یک جاده باشند و به سمت یک هدف حرکت کنند تا بتوانند با هم مانوس بشوند و همدیگر را درک کنند.
دو همسر اگر در دو جهت مقابل در حرکت باشند، ممکن است بدن های شان با هم باشد و ظاهرا در زیر یک سقف زندگی کنند، ولی روح ها و دل های شان با هم فاصله دارد و به جایگاه های متفاوتی تعلق دارد.
قرآن کریم برای بیان کفویت و همتایی می فرماید: مومنان برای مومنان و کافران برای کافران هستند، یعنی اهلیت ایمانی برای ازدواج لازم است. دلیل آن هم روشن است. روح مومن با مومن انس دارد و روح کافر با کافر.
مومن، یعنی کسی که ماورای ماده و خداوند را قبول دارد و باور کرده است که سعادت انسان از طریق انس با خدا و قرب به او تامین می شود، انبیا برای این آمده اند که انسان را با خدا آشنا کنند و راه انس به خدا را به او بیاموزند.
و کافر یعنی کسی که این فرایند را قبون ندارد و سعادت خود را در انس به دنیا و بهره مندی از مواهب و لذت های دنیوی می داند، به ماورای ماده اعتقادی ندارد و از آن رو با دین نیز آشنایی ندارد و از آن بهره نمی برد.
اگر مردی در مسیر انس با خدا باشد و همسرش در مسیر انس به دنیا و یا بالعکس، بدترین نوع عدم هماهنگی و نبود همتایی اتفاق افتاده است. در چنین خانواده ای ناهنجارترین فرزندان پرورش می یابند، حتی بدتر از اینکه هر دو اهل دنیا باشند.
بهترین و به هنجارین حالت این است که هر دو مومن و به رنگ خدا باشند، ولی همتایی آنقدر موثر است که حتی اگر هر دو اهل دنیا و کافر باشند، ممکن است نسبت به خانواده ای که زن و مرد همتایی در ایمان ندارند، فرزندان بهتری داشته باشند، چون با هم هماهنگ اند و هر دو نوع تربیت خاصی را با هماهنگی اجرا می کنند، ولی در صورتی که این همتایی وجود نداشته باشد، وضعیت بسیار نابهنجار می شود و فرزندانی که از این خانواده تحویل جامعه می شود، شخصیت های ضعیف و متزلزلی دارند، چون نمی دانند اهل کجا هستند، به راهی بروند که پدرشان پیشنهاد می کند، یا به حرف مادرشان گوش بکنند و با او همراه شوند.
این گونه فرزندان برای انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل و همسر با دشواری های بسیاری در گزینش روبرو هستند و همواره با دو نظر و دیدگاه متفاوت و متقابل والدین خود مواجه اند و نمی توانند تصمیم بگیرند.
یا علی مدد
سید مصطفی علم خواه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید