بازدید امروز : 310
بازدید دیروز : 42
حضرت علامه حسنزاده آملی:
رهبر عظیمالشأنتان را دوست بدارید؛ او دلداری است که دنیا شکارش نکرده است.
حضرت علامه حسن زاده آملی از علمای برجسته وسرشناس حوزه علمیه قم که به جهت مراتب ویژه علمی و عرفانی از استوانههای حوزههای علمیه به شمار می روند، در انتهای یکی از جلسات سخنرانی خود، عبارات مهمی را در شأن رهبر معظم انقلاب بیان فرمودهاند. نظر به اهمیت این سخنان، رجانیوز متن کامل سخنان معظم له پیرامون سجایای رهبر معظم انقلاب را به همراه فایل تصویری سخنان ایشان در اختیار کاربران خود قرار میدهد:
رهبر عظیمالشأنتان را دوست بدارید. عالمی، عادلی، رهبری، مؤمنی، موحدی، سیّاسی، دلداری، رهبری، انسان ربانی، پاک، منزه، که دنیا شکارش نکرده من جایی [سراغ] ندارم که عرض کنم.
همان که عرض کردم:
نه شکوفهای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم / همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود، قدر این رهبرِ ولیّ وهمان عبارات که سرور عزیزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند؛ رهبری، ولیی، الهی.
الآن این انسجام ما، تکلیف شرعی ماست. مبادا عزیزان! آقایان مبادا! (این "مبادا" را توجه داشته باشید)
مبادا آقایان! اول انقلاب یادتان هست چند فرقه برخاستند که میخواستند کشور را تجزیه کنند؟ حواستان جمع باشد، مبادا این وحدت ما را! مبادا این جمعیت ما را! مبادا این کشور علوی را! مبادا این نعمت ولایت را! از دست شما بگیرند.
خدایا به حق پیغمبر و آل پیغمبر سایه این بزرگمرد، این رهبر اصیل اسلامی، حضرت آیتالله معظم خامنهای عزیز را مستدام بدار.
و الهی آمین، الهی آمین، الهی آمین. بعدد کلماتت آمین.
حضرت علامه حسن زاده آملی در پی سفر رهبر معظم انقلاب به شهرستان آمل در سال 1377 کتاب "انسان و عرفان" خود را به ایشان تقدیم کردهاند، این متن ادبی و محبت آمیز به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الم تلک آیات الکتاب الحکیم هدی و رحمه للمحسنین
با سلام و دعای خالصانه، و ارائه ارادات بی پیرایه جاودانه به حضور باهرالنور رهبرعظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله معظم،جناب خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- ، این اثر نمونه دوران را اعنی،رساله انسان در عرف عرفان را به پاس تجلیل و تکریم و ابراز شادمانگی از نزول اجلال آن یگانه دوران در دارالاسلام و الایمان شهر هزار سنگر آمل مازندران ، از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار این بلدطیب و خطه شهرستان آمل بلکه از جانب همه فرزانگان گرامی و گرانقدر استان مازندران ، به پیشگاه مبارک آن ولی به حق که مصداق بارز رساله است با کمال ابتهاج و انبساط تقدیم می دارم، و عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقه الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم.
یارب دعای خسته دلان مستجاب کن.
20/3/1377 حسن حسن زاده آملی
سخنان بزرگان اخلاق و عرفان در خصوص مقام معظم رهبری و ولایت ایشان را برایم بفرستید؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه نمایید :
1- رهبر معظم انقلاب از همان آغاز دروس حوزه و تحصیل علوم اسلامی با اهل معرفت و کمال و بزرگان اخلاق ارتباط عمیق داشته وعلاقه وافری به آنها داشته اند . ارتباط اخلاقی ایشان با بزرگانی مانند مرحوم آیه الله بهجت و آیه الله بهاء الدینی و امثال این بزرگان برای اهل معرفت شناخته شده و معروف است .
2- صلاحیت اخلاقى و معرفتی مقام معظم رهبرى از امورى است که در رفتار و عملکردهاى فردى و اجتماعى ایشان - از زمان کودکى، جوانى و مبارزات سیاسى - و نیز مسؤولیتهاى متعددى که در بعد از انقلاب در شرایط حساس داشتهاند به روشنى قابل اثبات بوده و تمام اشخاصى که از نزدیک با معظمله در ارتباط اند، گواه بر این مدعا هستند. چنانکه آیةاللَّه العظمى بهاءالدینى(رحمهالله)از علما و عرفاى بزرگ معاصر مىفرمایند: «... از همان زمان، رهبرى را در آقاى خامنهاى مىدیدم، چرا که ایشان ذخیره الهى براى بعد از امام بوده است. باید او را در اهدافش یارى کنیم.باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه، کار سادهاى نیست( آیت بصیرت، ص 131)
3-. تأکید امام خمینى(رحمهالله) بر شایستگى آیةاللَّه خامنهاى براى رهبرى نظام؛ حضرت امام در موارد متعددى به شایستگى ایشان تصریح کردهاند. حجتالاسلام و المسلمین هاشمى رفسنجانى در مجلس خبرگان رهبرى در سال 68 در حضور شاهدان این قضیه را نقل کرد: در قضایاى مهدى هاشمى همراه با آقایان خامنهاى، موسوى اردبیلى و میرحسین موسوى خدمت امام(رحمهالله) رسیدیم و سید احمد خمینى نیز حضور داشت، در آنجا به امام گفتیم: شما با اقدامات خود ما را درباره رهبرى آینده در بنبست قرار مىدهید. امام با اشاره به آقاى خامنهاى فرمود: «در میان شما کسى است که شایسته رهبرى است و شما در بن بست قرار نخواهید گرفت». مرحوم حجتالاسلام سیداحمد خمینى(رحمهالله) نیز نقل نموده که امام راحل فرمود: «آقاى خامنهاى شایسته رهبرى است»؛ و همچنین ایشان خطاب به مقام معظم رهبرى مىگویند: «حضرت امام بارها از جناب عالى به عنوان مجتهدى مسلم و بهترین فرد براى رهبرى نام بردند» }روزنامه رسالت 16/3/1368.{
مقام معظم رهبرى تاکنون توانایىهاى فوقالعادهاى در راستاى رهبرى و مدیریت جامعه، خصوصاً در مواقع بحرانى و سرنوشتساز، از خود بروز دادهاند. از دیگر سو ایشان از بینش صحیح سیاسى و اجتماعى و قدرت و شجاعت بالایى برخوردار مىباشند. این مهم با مرورى بر سوابق و فعالیتهاى فرهنگى، سیاسى و مبارزاتى ایشان در قبل از انقلاب، و همچنین، پیشینه مدیریتى و سوابق درخشان ایشان در شوراى انقلاب، مجلس خبرگان رهبرى، مجلس شوراى اسلامى، دوران ریاست جمهورى، سختترین شرایط ناشى از جنگ و محاصرههاى بینالمللى، بیش از یک دهه رهبرى نظام و با موفقیت بیرون آمدن از فراز و نشیبها و مشکلات متعدد داخلى و بینالمللى، به خوبى قابل اثبات است و مبین کارآمدى، شجاعت، صلابت در سخن و پایدارى در هدف، تدبیر و مدیریت تواناى ایشان در مسؤولیتهاى خطیر مىباشد V}احمد جنتى، نشریه دانشگاه امیر کبیر، ویژه مجلس خبرگان دوره سوم، ص38 ؛ حسن صدرى مازندرانى، حکایتنامه سلاله زهرا(سلامالله علیها)، قم: مشهور، 1381.{V.
آخرین مرحلهاى که شایسته است مورد توجه قرار گیرد، انتخاب قانونى ایشان از سوى خبرگان رهبرى است. این انگاره خود متأثر از دو عامل است که هر کدام به تنهایى، مهمترین دلیل بر شایستگى ایشان براى رهبرىنظام اسلامى است:
1. دارا بودن شرایط لازم براى رهبرى در حضرت آیةاللَّه خامنهاى و احراز این شرایط از سوى خبرگان، به عنوان بهترین و شایستهترین فردى که قدرت و توانایى رهبرى نظام را دارد. این مسئله از سوى اکثریت قاطع اعضاى مجلس خبرگان تأیید شد.
4- پس از این انتخاب، مراجع بزرگوار تقلید، علما و شخصیتهاى مذهبى، سیاسى، فرهنگى و...، هر یک در پیامها، سخنرانىها، مصاحبهها، باتمجید فراوان از این انتخاب، آن را «هدایتى الهى»، «انتخابى شایسته»، «مایه دلگرمى و امیدوارى ملت ایران و یأس دشمنان» شمرده، از ایشان با عنوان «شخصیتى ممتاز»، «واجد همه شرایط رهبرى» و «صالحترین فرد براى این منصب» نام بردند ( پرسشها و پاسخهایى درباره مجلس خبرگان رهبرى، پیشین) . به عنوان نمونه آیةاللَّه العظمى اراکى(رحمهالله) در پیامىبه مقام معظم رهبرى فرمودند: «انتخاب شایسته حضرت عالى به مقام رهبرى جمهورى اسلامى ایران، مایه دلگرمى و امیدوارى ملت قهرمان ایران است» }روزنامه جمهورى اسلامى 22/3/68.{.و آیةاللَّه العظمى گلپایگانى(رحمهالله) در بخشى از پیام خود خطاب به ایشان چنین مىنگارد: «از خداوند متعال مسألت دارم که تأییدات خود را بر شما در منصب حساس رهبرى جمهورى اسلامى ایران مستدام بدارد» }على مؤمن، قیادة آیةاللَّه الخامنهاى، ص91.{ و آیةاللَّه یوسف صانعى نیز چنین بیان مىنماید: «آیةاللَّه خامنهاى، نه تنها مجتهد مسلّم مىباشد، بلکه فقیه جامعالشرایط واجبالاتباع مىباشد» }حکایتنامه سلاله زهرا(سلامالله علیها)، ص225.{. و آیةاللَّهالعظمى میرزا هاشم آملى نیز چنین بیان داشت: «انتخاب شایسته شما از سوى مجلس خبرگان، موجب امید و آرامش گردید؛ چرا که شما شخصیتى متفکر، عارف به اسلام و صاحب درایت و تدبیر هستید . (قیادة آیةاللَّه الخامنهاى، پیشین، ص 92)
5- امام خمینی –ره- با تعابیری بلند و رسا در توصیف فرزند رعنا و برنایش فرمود: یکی از بازوهای پرتوان جمهوری اسلامی ... برادری آشنا به مسایل فقهی و متعهد به آن ... ازجمله افراد نادری که چون خورشید روشنی میبخشد.... متعهد و مبارز در خط مستقیم اسلام... عالم به دین و سیاست ... کسی که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین طنین انداز است... سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی در محراب، خطیبی توانا درجمعه و جماعات و راهنمای دلسوز در صحنه انقلاب... در حکم آیه شریفه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ... من آقای خامنهای را بزرگ کردم... ایشان سرمایه انقلاب هستند... ایشان از اجتهادی که لازمه ولایت فقیه میباشد، برخوردارند... ایشان الحق شایسته رهبریاند، با بودن آقای خامنهای شما خلا ء رهبری ندارید و ... و چنین بود که سکاندار هدایت انقلاب، در اولین سخنرانی خود در میان مردمی که دست بیعت به سوی ایشان دراز کرده بودند، فرمود: ما با خدا پیمان بستهایم راه امام خمینی را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمین است دنبال کنیم و از هیچ یک از آرمانهایی که به وسیله امام ترسیم شده، چشم پوشی نخواهیم کرد. آرمانهایی چون پیگیری سیاست نه شرقی و نه غربی، حمایت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگی دنیای اسلام، وفاداری به اصل ولایت فقیه، استقلال و خود کفایی کشور، حرکت به سمت استعدادهای جوشان داخلی و ساختن جوانان و اصلی شمردن مسئله فلسطین.
5- در اینجا به صورت خلاصه به پارهاى از ویژگىها و صلاحیتهاى حضرت آیةاللَّه خامنهاى براى احراز منصب رهبرى نظام، که مد نظر خبرگان رهبرى در شناسایى و معرفى ایشان به عنوان ولىفقیه جامعالشرایط و شایستهترین فرد براى رهبرى بود، اشاره مىشود:
اجتهاد آیةاللَّهخامنهاى از سوى بسیارى از مراجع و بزرگان - از جمله حضرت امام(رحمهالله) - از قبل تصدیق شده بوده است. چنانکه حضرت امام(رحمهالله) بارها صلاحیتها و صفات والاى شخصیت ایشان را در تعابیرى مختلف بیان کرده بودند و مىفرمایند: «... جناب عالى را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مىدانم و شما را چون برادرى، که آشنا به مسائل فقه و متعهد به آن هستید و از مبانى فقه مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبدارى مىکنید، مىدانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید، روشنى مىدهید» V}صحیفه نور، ج 20، ص 173.{V.و آیةاللَّه فاضل لنکرانى، از مراجع عظام تقلید نیز مىفرماید: «بنده به عنوان کسى که هم عضو مجلس خبرگان هستم و هم این که آشنایى با آیةاللَّه خامنهاى دارم، عرض مىکنم که ایشان اهل نظر و اهل اجتهاد هستند... به نظر من ایشان یک فقیه و یک مجتهد است» V}روزنامه رسالت 22/3/68 ؛ و جهت آشنایى بیشتر با سایر دیدگاهها ر.ک: زندگینامه مقام معظم رهبرى، مؤسسه فرهنگى قدر ولایت، ص 242.{V.
همه رسالههاى عملیه نوشتهاند که اگر دو نفر عادل خبره به اجتهاد کسى شهادت دهند، اجتهاد او قابل قبول است؛ این در حالى است که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - که مرکب از دهها مجتهد مطلق و چندین مرجع تقلید است - ایشان را به مرجعیت پذیرفتند. همچنین در اساسنامه جامعه مدرسین آمده است: چیزى به عنوان نظر آن جامعه معتبر است که حداقل شانزده تن از اعضا آن را امضا کرده باشند. بنابراین اعلامیه جامعه مدرسینبه این معنا است که حداقل شانزده تن از مجتهدان و خبرگان در فقه، ایشان را مرجع مىدانند
شرکت بسیارى از فضلاى حوزه در درس خارج ایشان در حالى که همگى به وزانت علمى ایشان شهادت مىدهند؛ دلیل بر بنیه علمى نیرومند و ملکه اجتهاد ایشان است. این توان علمى سابق بر رهبرى و حتى ریاست جمهورى ایشان است؛ نه اینکه ایشان پس از رهبرى، درس خوانده و به این رتبه از دانش رسیده باشند }به عنوان نمونه، ر.ک: سخنان آیت اللَّه فاضل لنکرانى، پیشین ؛ زندگینامه مقام معظم رهبرى، پیشین.
6- حضرت آیت الله خامنهای در حالی توسط خبرگان این ملت برای رهبری نظام اسلامی برگزیده شد، که کشور آبستن حوادث و مشکلات بسیار بود. رحلت امام یک شوک سهمگین به دولت و ملت ایران وارد ساخته بود و دشمنان و بدخواهان نظام، چنگ و دندانها سائیده و نشان میدادند. تأسیسات زیربنایی کشور همچون آب، برق، گاز، مخابرات، راهها، فرودگاهها، خطوط راه آهن، پالایشگاهها و صنایع مادر، در دوران جنگ تحمیلی خسارات فراوان دیده بودند، ذخایر ارزی کشور به پائینترین میزان خود رسیده بود و تأمین نیازهای اساسی و اولیه مردم، تبدیل به یک دغدغه جدی شده بود.
تنظیم سیاستها و اولویتهای باز سازی کشور با عنوان برنامه اول توسعه اقتصادی کشور از چالشهای نفسگیری بود که در اولین سال رهبری ایشان اتفاق افتاد. برنامهای که به دلیل ماهیت ابزاری و سرمایهای خود، موجبات بروز برخی ناعدالتیها و تبعیضها را فراهم میساخت اما این امر دلیلی بر سکوت و یا شانه خالی کردن ایشان از زیر بار مسئولیت نبود و بارها ضمن هشدار نسبت به اتخاذ برخی سیاستهای اقتصادی، در مواردی از سرعت گرفتن برنامه های موسوم به توسعه اقتصادی به دلیل فشاری که برگرده اقشار آسیب پذیر و محروم جامعه وارد میآمد، جلوگیری به عمل آوردند.
یکی از مهمترین ویژگی های مقام معظم رهبری به اعتراف دوست و دشمن، مدیریت عالی و خلاقانه ایشان در شرایط حساس و بحرانی است. اداره یک جامعه در شرایط عادی، شاید کار دشواری نباشد خصوصاً برای مدیران و رهبرانی که از تجربه لازم برای اداره جامعه برخوردار باشند، اما توانمندی یک مدیر و یک سکاندار کشتی در شرایطی ظاهر میشود که در لحظات بحرانی و در میان توفان حوادث، کیان نظام را به سلامت به ساحل مقصود برساند. جنگ اول خلیج فارس و حمله صدام به کویت، یکی از این عقبههای سخت و سرنوشت ساز بود که با تدبیر وهوشمندی رهبر معظم انقلاب، از آن به سلامت عبور کردیم. در جریان تجاوز صدام به کویت و ورود نیروهای غربی به خلیج فارس و آغاز درگیری ها، گروههایی که خود را اهل تحلیل و صاحب فهم و درک عمیق میدانستند، بامشاهده شلیک چند موشک اسکاد به اسرائیل، از صدام به عنوان خالدبن ولید دوران یاد کردند و خواستار گشایش جبههای نظامی به نفع صدام در منطقه شدند تا ناخواسته کشور را درگیر دامی از قبل پهن شده نمایند، اما با هوشیاری و تدبیر رهبری که جنگ صدام و آمریکا را جنگ باطل با باطل نامیدند، انقلاب از دام درگیری با دنیای غرب آن هم در جبهه حمایت از صدام(!) به سلامت عبور کرد تا هوشمندی و درایت ایشان به رخ مدعیان کشیده شود.
دوران به قدرت رسیدن طیفی از تجدیدنظرطلبان در دوره موسوم به توسعه سیاسی را باید جزو تلخترین و سختترین دوران حیات انقلاب اسلامی به شمار آورد. دورانی که شاهد بروز و ظهور فتنههایی چون قتلهای زنجیرهای، شبه کودتای 18 تیر، یکه تازی مطبوعات زنجیرهای و فضای به شدت ملتهب سیاسی کشور بودیم. قصه تلخ قتلهای زنجیرهای با هدف فرمان آتش به سوی نظام طراحی شده بود و تبلیغات گستردهای که هیچ تناسبی با وزن واقعی آن نداشت و انسان را به یاد ماشین تبلیغاتی گوبلز و هیاهوی دروغین و غلوآمیز تاریخ معاصر چون سوزاندن یهودیان در کورههای آدم سوزی و قتل عام ارامنه توسط دولت عثمانی میانداخت. واقعهای که به جای ریشهیابی، توسط برخی گروههای فرصت طلب و وابسته، به ریشه سازی کشیده شده بود و محوریترین شخصیتها و بنیادیترین نهادهای نظام را با آتشباری فریب و خدعه و نیرنگ به مسلخ کشانده بودند.
توطئهای که با هدف دامن زدن به تنازعات داخلی و فراگیر نمودن آتش جنگ داخلی، ارکان نظام اسلامی را نشانه رفته بود که این تهدید بنیان افکن، با سرپنجه تدابیر رهبری، به فرصتی برای پالایش نظام از نیروهای نفوذی و موجب شکل گیری صف بندی جدیدی به نام نیروهای خودی و غیرخودی درجریان های سیاسی کشور گردید. شکلگیری مطبوعات زنجیرهای که درجهت اجرای پروژههایی چون نافرمانی مدنی، استحاله از درون، دیپلماسی مسیر 2، براندازی خاموش، پروژه خندق، تعادل ویرانگر، مقاومت مدنی، مشروعیت دوگانه، فشار از پائین و چانهزنی در بالا، عبور از خاتمی و... تدارک دیده شده بود، با شجاعت و میدان داری رهبری به تسخیر نیروهای نظام درآمدند تا یکی از مستحکمترین و موثرترین پایگاههای دشمن که عبدالله بن ابیها در آن موضع گرفته و فروپاشی نظام اسلامی را نشانه گرفته بودند، دچار اضمحلال و فروپاشی گردد.
برخورد هوشمندانه رهبر معظم انقلاب با پروژه هایی چون فشار از پایین و چانهزنی در بالا و یا پروژه فروپاشی از درون، گواهی دیگر بر برخورد امامگونه ایشان بامخاطرات پیش روی انقلاب است. معظم له در پاسخ به مدعیان پروژه فشار با صراحت اعلام کردند: اگر فشار بیاورید حادثه کربلا تکرار خواهد شد نه صلح امام حسن (ع) و در پاسخ به سردمداران پروژه فشار و استحاله از درون فرمودند: اصلاحات در ذات و هویت انقلاب است درحالی که برخی به دنبال نقش آفرینی همزمان یلتسینی و گورباچفی هستند. اینها اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونسیم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یک پارچه، شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاق شده، نیست و اشتباه پنجم شان هم این است که نقش بی بدیل رهبری در ایران شوخی نیست.
تدبیر امامگونه رهبر معظم انقلاب در برخورد با شبه کودتای 18 تیر 78، جلوه دیگری از هنر رهبری و هدایت ایشان است. حادثهای که با طراحی نیروهای خارجی و صحنه گردانی اپوزیسیون داخلی و بازیگری گروهی از اراذل و اوباش و تعدادی دانشجونما که بازیچه سیاست بازان حرفهای شده بودند، اتفاق افتاد اما با اقتدار و تدبیر رهبری، بساط آن برچیده شد تا آرامش و امنیت به جامعه اسلامیمان لبخند زند. حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمریکا به افغانستان و عراق هم از دیگر بحران هایی بود که نظام ما به سلامت از آن عبور کرد. پس از حادثه 11 سپتامبر و تشکیل ائتلافی موسوم به ائتلاف ضد تروریست و تعیین محورهای شرارت و شعار هر که با ما نیست برماست که با هدف ایجاد رعب و وحشت در ملل مسلمان و تغییر مرزهای دنیای اسلام طراحی شده بود و در برههای که قدرتهای بزرگی چون روسیه و چین نیز از ترس برخورد، راه مماشات و همراهی را با سواره نظامان صلیبی در پیش گرفته بودند، غرش رعد آسای رهبری در شکستن صفوف جبهه متحد غرب و نشان دادن ریشه تروریسم در زائده چرکینی به نام رژیم صهیونیستی و دولت استکباری آمریکا، بیداری و خیزش دنیای اسلام را در برابر این توطئه شوم به ارمغان آورده است. در آن روزها، چه بسیار افراد و جریان های سیاسی بودند که در مسیر امواج اغواگرانه رسانههای غربی، برای رفع اتهام از خود و پرهیز از درگیری با آمریکا، پیشنهاد مذاکره وهمراهی با لشکرکشیهای آمریکا را می دادند و امروز پس از شکستها و ناکامیهای مستمر آمریکا در منطقه، سرافکنده از آن همه ترس و وحشت و تحلیلهای ناروا، سر در گریبان فرو بردهاند .
ولایتپذیری چیست؟
ولایتپذیری به حرف نیست به خاطر همین قابل تعریف نیست
ولایتپذیری یعنی چشمی هست که از چشم ما معتمد تر است، اگر بگوید اینجا چیزی نیست و ما ببینیم که هست، یعنی نیست! اگر بگوید کسی دروغ نمی گوید و ما ببینیم که دروغ می گوید، یعنی نمی گوید...
ولایتپذیری یعنی دستی هست که از دست ما بالاتر است، اگر نخواهد حرفی را بزنیم و ما بخواهیم و لازم بدانیم، یعنی نباید بزنیم...
ولایتپذیری یعنی عقلی هست، ایمانی هست و تشخیصی هست که از ما بالاتر است؛
یعنی مصالح بیشتر را می بیند، اگر ما نفع یک شخص را می بینیم، او نفع یک گروه را می بیند، اگر ما نفع گروه را می بینیم، او نفع کشور را می بیند، اگر ما نفع کشور را می بینیم او نفع اسلام را می بیند...
و اینها نه حرف و احساس و نه تلقی شخصی است، که اصل دین است. و اگر این اصل را از دین حذف کنیم، چیزی از دین باقی نمی ماند. سراسر اسلام می شود، تناقض!
امام حسین(ع) برای نپذیرفتن حکومت جور، فرزند 6 ماهه به قربانگاه می برد و امام رضا ولیعهد حکومت می شود. امام علی به یک لباس کهنه قناعت می کند و امام جواد لباس فاخر به تن میکند. پیامبر به کسی که شکنبه گوسفند بر سرش می ریزد، محبت میکند ولی عده ای یهودی بنی قریظه را مقابلش سر می زنند و در چاه می اندازند.
می بینید، همه جا میشود صفین، یک طرف قرآن یک طرف علی...
و انسان سرگردان میان اینها...
ولایتپذیری هم به حرف نیست، نمی شود به حکم دین رسول الله، علی را در محراب کشت، و شد ابن ملجم و خوارج. نمی شود به اسم ولایتپذیری از امام، فحش به رهبر کنونی داد و شد هادی غفاری و امثالهم؛
نمی شود به اسم ولایتپذیری از رهبر، به احمدینژاد (که فعلاً از هرجهت مورد تایید رهبری است)، نه از روی دوستی که از روی عداوت و کینه، خنجر زد و شد قالیباف و امثالهم؛
این سلسله را بیهوده کنار هم نیاوردم، اعتقاد عمیق دارم به این تناسب. این قوس نزولی همان حلقه ای است که قوس صعودی آن، ولی فقیه و امام معصوم و رسول الله و خداست...
ولایتپذیری یعنی ولایتپذیری امام حسن(ع). که وقتی قاتل پدر هم در دستش هست، نگاه می کند به قول پدر و مولای خود، نه تشخیص خود...
ولایتپذیری یعنی ولایتپذیری حضرت ابوالفضل که می داند اگر شمشیر به دست بگیرد، خیلی چیزها عوض می شود ولی نگاه می کند به کلام برادر و مولای خود، و به یک عَلَم اکتفا می کند...
ولایتپذیری یعنی ولایتپذیری شهید همت که می داند باید به فلسطین برود ولی وقتی حرف امام و مولای خود را می شنود، از فرودگاه بر می گردد...
ولایتپذیری یعنی همان چیزی که رهبر گفت که اگر عکس مرا هم پاره کردند، شما چیزی نگویید، پس نمی شود گفت فلانی ولایتپذیر نیست، تا وقتی تصدیق رهبر پشت سر اوست... هرچند همه شواهد هم حاکی از این باشد.
غیر از این عمل کنیم، نقض غرض ما واضح است...
ولایتپذیری ما هم باید همین باشد. تا وقتی کسی در این مسیر و با این علائم حرکت کند و تصدیق رهبر هم پشت او باشد، حفظه الله! ما هم پشت اوییم...
و اگر از مسیر خارج شود و رهبر هم خروجش را تأیید کند، لعنه الله! ماهم علیه اوییم...
و این مسیر صبر می خواهد و صبر می خواهد و صبر...
خوشا آن ره سفر، که ره پوید به سر
که در این ره جداگشته بسی سرها ز تن
با داستان موسی و خضر شروع کردم، باهمان هم تمام می کنم.
بعد از اینکه موسی بر عهد سکوت نتوانست وفادار بماند و برای سومین بار آن را شکست، خضر گفت:
"هذا فِراقٌ بینی و بینکَ سَاُنَبئکَ بتاویلٍ ما لَم تَسطتع علیه صبراً..."
ماه شعبان رو به پایان است و ما هنوز معنای این فراز آسمانی صلوات شعبانیه را نفهمیده ایم:
"الفلک الجاریه فی اللجج الغامره، یامن من رکبها و یغرق من ترکها، المتقدم لهم مارق والمتاخر عنهم زاهق واللازم لهم حق..."
جواد درویش
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید