بازدید امروز : 244
بازدید دیروز : 141
فکر کردن به نامحرم بدون هیج ارتباطی، چه حکمی دارد و چطور با این مشکل کنار بیایم؟
احتمالا ً منظور شما از فکر کردن به نامحرم , فکر گناه است . مطلب مهمی که در این باره باید بدانیم این است که : فکر گناه , مقدمه ی گناه است ؛ گناه , همچون دره ای است که انسان را در خود فرو می برد و انسان عاقل , از کنار پرتگاه و لبه ی دره نیز حرکت نمی کند و از آن فاصله می گیرد !
درباره ی حکم فقهی فکر گناه , گفته شده است که گناهی نوشته نمی شود ؛ اما به دو نکته ی قابل تأمل باید توجه داشت :
1 – فکر گناه مانند دودی است که از چراغ برخاسته , خانه را آتش نمی زند , اما همه ی در و دیوار آن را سیاه می کند ! مطمئنا ً کسی که اوقات خویش را صرف فکر گناه می کند از دلی زلال و پاک , برخوردار نخواهد بود !
2 – اینکه فکر گناه , گناه نیست , مربوط به کسانی است که از رتبه ی پایین برخوردارند و ایمانشان ضعیف می باشد ؛ و الا کسی که با تلاش و کوشش به مراتب بالاتر ایمان رسیده و اهل مراقبت از نفس خویش می باشد , به یقین اگر فکر گناه کند , خداوند او را مؤاخذه خواهد کرد .
این مطلب را با یک مثال روشن می کنیم : نحوه ی برخورد معلم با دانش آموزی که همیشه ی نمره ی 10 – 12 می گیرد و دانش آموز ممتازی که در درس خواندن , سهل انگار نیست با هم تفاوت دارد . اگر اولی خطایی کند و نمره اش کمتر شود خیلی مورد مؤاخذه معلم قرار نمی گیرد ؛ چون از او توقعی نیست ( البته این نمره ی پایین او و عدم سعی و تلاشش همیشه به ضرر خود دانش آموز خواهد بود ) اما اگر دانش آموز ممتاز , از حد عالی حتی به حد متوسط برسد , با اینکه نمره اش از دیگر دانش آموزان تنبل بیشتر است , اما معلم او را مؤاخذه خواهد کرد ؛ چرا که از او توقع چنین نمره ای نمی رفت !
ممکن است با خود تصور کنیم که چون ما از رتبه ی ایمانی بالایی برخوردار نیستیم , باکی نیست و به فکر گناه ادامه دهیم ؛ اما باید بدانیم که در فرصت کوتاه عمر , از استعدادهای زیادی که خدای مهربان به ما داده , استفاده نکرده و توشه ی لازم , برای زندگی ابدی را فراهم نکرده ایم و در این صورت باید از عمق جان بگوئیم ظلمت نفسی به خود ظلم کردم . و نکته ای که نیاز به تکرار دارد این است که فکر گناه , مقدمه ی گناه است شیطان ملعون , با همین تلبیسات و وسوسه ها ابتدا انسان را به فکر گناه گرفتار می کند ؛ سپس گام به گام انسان را وارد خود گناه می کند ؛ چرا که فکر به نامحرم آرام آرام محبت او را در دل ایجاد کرده و وقتی این محبت تشدید شد , عقل از تصمیم گیری باز می ماند و عنان خویش را به دست هوا و هوس می دهد و محب , بعلت تشدید محبت و تحریک غریزه ی جنسی , در صدد برطرف کردن این نیاز از هر طریقی بر می آید .
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : کسی که زیاد درباره ی گناهان بیندیشد , گناهان او را به سوی خود بکشانند (1) حضرت در حدیثی دیگر اشاره می کنند : هر که زیاد درباره ی لذتها بیندیشد , آن لذتها بر او چیره آیند . (2)
دوست عزیز
برای خلاصی از این مشکل , عمل کردن به توصیه های زیر کار ساز است :
1 – جایگزینی افکار ارزشمند و شریف به جای فکرهای باطل
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : اندیشه کردن در خوبیها انگیزه ی به کار بستن آنها می شود . (3) خداوند تعالی در قرآن کریمش فرمود : کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تتفکرون (4) اینچنین خدا آیاتش را برای شما روشن می گرداند , باشد که در ( کار دنیا و آخرت ) بیندیشید . اینگونه تفکر کردن در عظمت خداوند و اصلاح دنیا و آخرت , از بهترین عبادات است ؛ حسن صیقل از امام صادق ( علیه السلام ) پرسید : یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک شب عبادت کردن است ؟ حضرت فرمود : آری , رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرموده است : ساعتی اندیشیدن , بهتر است از شبی را به عبادت گذراندن . عرض کردم : چگونه باید اندیشید ؟ فرمود : به خانه های ویران گشته برود و بگوید : کجایند سازندگان شما ؟ کجایند ساکنان شما ؟ چه شده است که سخن نمی گویید ؟ (5)
امام علی ( علیه السلام ) درباره ی اندیشیدن در احوال امتهای پیشین می فرمایند : فرزندم ! هر چند من به اندازه ی همه ی کسانی که پیش از من بوده اند , نزیسته ام اما در کارهای آنان نظر کرده ام و در اخبار آنها اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام , چندان که همچون یکی از آنان شده ام و بلکه آن سان بر کارهایشان آگاهی یافته ام که گویی با اولین و آخرین آنها زندگی کرده ام . (6)
2 – پناه بردن به خدا و یاد خدا
دوست عزیز چه خوب است بجای اینکه روزنه های قلب خود را به سمت گناه باز کنیم و موجبات خسران دنیا و آخرت را برای خویش فراهم کنیم , قلب خود را متمایل به یاد خدایی که بازگشت ما به سوی اوست کنیم و به قلب خود بجای لذت گناه , لذت ذکر را بچشانیم ؛ امام علی ( علیه السلام ) از قول رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) می فرمایند : اللهم افتح مسامع قلبی لذکرک و ارزقنی طاعتک و طاعة رسولک و عملا ً بکتابک (7) خدایا روزنه های قلبم را به روی یاد خودت بگشا و اطاعت از خودت و پیامبرت و عمل کردن به کتابت را روزیم فرما .
یاد خدا آرامش دهنده و بهترین جایگزین برای وسوسه های شیطانی است ؛ لذا بهتر است هر گاه این افکار به سمت شما می آید با گفتن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم برخاسته , وضو بگیرید و با توسل به ساحت مقدس امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) به یاد خدا مشغول شوید . یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا ً کثیرا ً (8) ای کسانی که ایمان آورده اید ! خدا را فراوان یاد کنید و هر بامداد و شبانگاه تسبیحش گوئید .
3 – کنترل نگاه
به قول شاعر : هر آنچه دیده بیند دل کند یاد سعی کنید چشم خود را به حرام ندوزید ؛ چرا که چشم , امانتی است از جانب حضرت حق و عدم کنترل آن انسان را به گناهان زیادی آلوده می کند . در آیه ی 36 سوره ی مبارکه ی اسراء آمده : ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا همانا گوش و چشم و دل همگی مورد سؤال قرار می گیرند . در واقع به قول بزرگان , سعی کنیم وارداتمان پاک باشد تا صادراتی پاک داشته باشیم !
پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان دهید . عرض کردند : ای رسول خدا سهم آنها از عبادت چیست ؟ فرمود : نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتیهایش . بنابراین اگر چشم خود را کنترل کنیم و در جایی صرف کنیم که ولی نعمت ما فرموده است , از افکار و اندیشه های باطل نجات می یابیم .
4 – عدم بیکاری و داشتن برنامه ریزی برای کار و تفریح و معنویات
اکثر این گونه فکرها در اثر بیکاری و بی برنامگی به سراغ انسان می آید ؛ اگر برنامه ریزی صحیح و همه جانبه ای برای خود داشته باشیم , فرصت اینگونه فکرها از انسان گرفته میشود .
5 – ازدواج و رفع نیازهای جنسی از طریق شرعی
ریشه ی فکر گناه , اکثرا ً در نیازهای غریزی انسان نهفته است ؛ بی تردید یکی از نیرومندترین غرایز , نیروی شهوت و غریزه ی جنسی است . برای اینکه بتوان واقعا ًاز دست این افکار خلاص شد , لازم است که از راه مشروع , این نیازها را ارضا نمود . بنابراین سعی کنید شرایط یک ازدواج مناسب را برای خویش فراهم کنید .
با آرزوی موفقیت برای شما .
(1) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(2) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(3) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(4) سوره بقره / 219
(5) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4711
(6) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(7) میزان الحکمه / ج 4 / ص 1837
(8) سوره ی احزاب / 41 و 42
بنده به عنوان یک مسلمان چندی به دنبال یک برنامه کامل زندگی(معنوی وغیر) از بیان خدا و اهلبیت(ع) هستم؟
زندگی و سرمایه عمر برای انسان نعمتی بی بدیل و فرصتی بی نظیر است که اگر از دست برود هرگز قابل بازگشت نیست. ما باید برای ثانیه های عمرمان حساس باشیم و آن را مفت و رایگان از دست ندهیم. بخش هایی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل جوانی و دوران تحصیل، اهمیت بیشتری دارد. زیرا آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است. به همین جهت ما به سؤال شما که حاکی از حساسیتتان به این موضوع است ارج می نهیم و نشانه هوشیاری و توجه شما می دانیم گرچه بسیاری از افراد از این موضوع غافلند و دنبال این هستند که هر طور شده وقت خود را بگذرانند و روزشان را شب کنند.
پیامبر خدا ( صلی الله علیه واله ) میفرمایند : چهار چیز را پیش از چهار چیز غنیمت شمار : جوانیت را پیش از پیری خود , تندرستیت را پیش از بیماریت , توانگریت را پیش از نیازمندیت و زندگیت را پیش از مرگت . ( میزان الحکمة / ج 8 / ص 4035 )
یک مسلمان , بالاخص یک جوان , جهت استفادهى بهینه از پتانسیل جوانى و بکارگیرى آن در مسیر رشد و توسعه خود و جامعه اش باید به تدبیر زیر عمل نمایید.
1 - دانشاندوزى:
تحصیل علم، یکی از مهمترین وظایف شب و روز یک مسلمان است. اگر شرح حال زندگانى مردان بزرگ و خلاّق روزگار را مورد مطالعه و بررسى قرار دهیم. خواهیم دید که تلاش در راه تحصیل دانش، چه میزان در سعادت و نیکبختى جامعه و جاودانگى آنان تأثیر داشته است.
خداوند حکیم در فرق بین عالم و جاهل می فرماید : هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون ( زمر / 9 ) آیا آنهایی که می دانند با آنهایی که نمی دانند برابرند ؟ یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات ( مجادله / 11 ) خدا آنهایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش داده شده اند درجه ها را بالا می برد . پیامبر خدا ( صلی الله علیه و اله ) فرمودند : با ارزشترین مردم کسانی هستند که از دانش بیشتری برخوردارند و کم ارزشترین مردم کسانی هستند که از دانش کمتری بهره مندند . ( میزان الحکمة / ج 8 / ص 3939 ) و امام باقر ( علیه السلام ) فرمودند : عالمی که از علمش بهره برد , برتر از هفتاد هزار عابد است .
البته لازم به ذکر است که کسب علم محدود به مطالعه ی کتابهای درسی برای یک دانشجو یا طلبه نمیشود ؛ بلکه یک مسلمان تا آخر عمر , اهل مجاهده ی علمی می باشد و حدیث شریف نبوی ( اطلبوا العلم من المهد الی اللحد از گهواه تا گور دانش بجوی ) را نصب العین خویش میکند .
2 - کار و تلاش
بخشی از روز یک مسلمان , می بایست در جهت کار و تلاش صرف شود . انسانی که بار مالی و یا کارهای شخصی خویش را بدوش دیگران می اندازد , انگل خانواده و اجتماع محسوب می شود . اسلام عزیز کار را عبادت می داند و برای کسی که اهل تلاش است , ارزش خاصی قایل است . امام علی ( علیه السلام ) میفرمایند : با کار است که پاداش به دست می آید , نه با تنبلی . البته اگر شما دانشجو هستید و بخاطر ادامه ی تحصیل , شرایط کار در جامعه را ندارید , نباید تصور کنید هیچ وظیفه ای در این خصوص ندارید ؛ بلکه می بایست در هر کاری که کمک به والدین محسوب میشود انجام وظیفه کنید .
3 - عبادت و مناجات با قاضی الحاجات
عمل کردن به برنامه ی عبادی زیر برای رفع این نیاز , بسیار موثر است :
الف - مراقبه و محاسبه: در آغاز هر کارى کمى مکث کنید اگر واجب است حتما انجام دهید اگر حرام است حتما ترک کنید و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترک آن مختارید این سه چیز را قبل از انجام هر کارى مشخص کنید سپس انجام دهید. اصل این توجه و مراقبه چندین فایده دارد اولاً انسان به حرام نمىافتد و نیز واجبى از او ترک نمىشود. ثانیا: انسان را از غفلت شبانهروزى باز می دارد . ثالثا: ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت , خود عبادت به حساب مىآید . مىتوان فعل تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد ؛ حتى افعالى که نه واجب هستند نه حرام مىتوان با قصد قربت آنها را عبادى کرد ؛ مثلاً خوابیدن , با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان عبادت خدا کند و... شب به محاسبه بنشیند که آیا مراقبه ی در طول روز را خوب انجام داده یا نه ؟ اگر خوب انجام داده است , شکر خداى را هر چند زبانى به جا آورد و اگر خوب انجام نداده علتیابى کند تا به مرور نقصها و علت عدم موفقیت را کشف کند تا بعد از سالها به جایى برسد که حتى یک گناه از او صادر نشود و خلاصه این که مدار مراقبه و محاسبه ی شما انجام واجبات و ترک محرمات باشد.
حضرت على(ع) مىفرمایند: «ان هذه النفس لامارة بالسوء فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ همانا این نفس پیوسته به بدى و زشتى امر مىکند پس هر کسى آن را مهمل به حال خود واگذارد (ولى او انسان را رها نمىکند و) او انسان را به سمت گناهان مىکشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سر الاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 1، ص 305، روایت 20).
بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدى گرفت که از اساسىترین دستورات اخلاقى و سازنده مىباشد.
ب - نماز اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد , نماز اول وقت را ترک نکنید. روایات و نیز بزرگان , نماز اول وقت را اکیدا سفارش کردهاند. امام صادق(ع) مىفرمایند: «لکل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقتین وقتا الا من علة و انما جعل آخرالوقت للمریض والمعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفوالله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضیلتتر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ کند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را دربردارد ولى آخر وقت عفو خدا را»، (میزانالحکمه، ج 5، ص 401، روایت 10390).
پ -تلاوت قرآن کریم : قرآن کتاب راهنمای بشر , برای داشتن زندگی سعادتمندانه است . شایسته نیست مسلمانی از کتای که خداوند برای هدایت او فرستاده , دوری کرده و به تلاوت روزانه ی آن نپردازد . امام علی ( علیه السلام ) میفرماید : بدانید که این قرآن مشاوری است که خیانت نمی ورزد و راهنمایی است که گمراه نمی کند و گوینده ای است که دروغ نمی گوید . هیچ کس با این قرآن ننشست , مگر اینکه با افزایشی یا کاهشی از نزد آن برخاست : افزایش در هدایت یا کاهش در کوری و گمراهی . ( میزان الحمة / ج 10 / ص 4805 )
ج - مستحبات نشاطآور: از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاطآور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید و فقط به اقبال قلب بنگرید ؛ هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاط بخش و حالآور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
ح - توسل به ائمه معصومین(ع): گاه گاهى مخصوصا به اقتضاى حال و اقبال قلب به ائمه معصومین(ع) توسل جویید و توفیق و حاجات خود را از آن معادن کرم بخواهید. البته باید به جایی رسید که بطور مداوم و در همه ی کارها به اهل بیت عصمت و طهارت توسل داشت .
د - دائمالوضوء بودن : سعى کنید همیشه وضودار باشید
ذ - زیارت اهل قبور: هفتهاى یک بار به زیارت اهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و اگر وقت خلوتى را انتخاب کنید تا تأمل بیشترى کنید و گذرا بودن دنیا بیشتر در دلتان جا افتد خیلى بهتر است . هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به فکر آخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
4 - تفریح و ورزش : یکی از کاهای مهم در زندگی داشتن تفریح سالم و ورزش کردن است . مسافرت , رفتن به فضای سبز , سر زدن به اقوام و دوستان و... همگی از مصادیق تفریح سالم است . ورزش نیز از جمله نیازهای یک بدن سالم میباشد . مقام معظم رهبری می فرمایند : اگر یک جمله ی کوتاه بپرسند که شما از جوانان چه می خواهید ؟ خواهیم گفت : تحصیل , تهذیب , ورزش ؛ من فکر می کنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند .
آنچه گفته شد از محتوای برنامه ی برگرفته از احادیث شریفی است که به ما رسیده . پیامبر خدا(ص) فرمود: «در صحف ابراهیم آمده است که خردمند، مادامى که خردش از او گرفته نشده، باید ساعاتى را براى خود در نظر بگیرد. زمانى براى مناجات با پروردگارش و زمانى براى حساب کشیدن از خویش و زمانى براى اندیشیدن در نعمتهایى که خداى عزّ و جلّ به وى ارزانى داشته است و زمانى براى بهرهمند ساختن نفس خود از حلال. زیرا این زمان کمکى است به آن سه زمان دیگر و مایه آسودگى و رفع خستگى دلها». (الخصال، ص 525، ح 13)
مشابه این تعبیر از دیگر امامان نیز به ما رسیده است. امام کاظم(ع) فرمود: سعى کنید اوقات خود را به چهار قسمت کنید: «زمانى براى مناجات با خدا، زمانى براى کسب و کار، زمانى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتمادى که عیبهایتان را به شما گوشزد مىکنند و در باطن، خیرخواه شما هستند و زمانى براى بهرهمند شدن از لذتهاى غیرحرام». (بحارالانوار، ج 78، ص 321، ح 18)
دوست عزیز
اصل برنامه ریزی و تقسیم ساعت های شبانه روز در حقیقت به عهده ی خود شماست ؛ کمکی که از ما برمی آید برشماری اصولی است که لازم است در برنامه ریزی رعایت شود. این اصول به قرار زیر است:
1. برنامه باید در حد توان باشد نه خارج از توان، همانطور که گفته اند سنگ بزرگ علامت نزدن است. پس باید مطابق طاقت و توان جسمی و روحی تان برنامه را طرح ریزی و اجرا کنید و از حد تعادل خارج نشوید.
2. هر روز فعالیت های روزانه خود را ارزیابی کنید و پایان روز و قبل از آن که به بستر بروید بررسی کنید که کدام یک از کارها و وظیفه های مقرر شده را انجام دادهاید و کدام یک را نیمه کاره رها کرده و انجام نداده اید، نسبت به فعالیت های انجام شده خود را تشویق کرده و به خود آفرین بگویید و پاداشی را در نظر بگیرید و نسبت به انجام نداده ها خود را تنبیه کرده مثلا خود را جریمه مالی کنید و صدقه ای را به مستمندان بدهید و یا ....
3. ایده آل نگر و مطلق گرا نباشید، یعنی نخواسته باشید تمام خواسته ها و آرزوهایتان فوری و به شکل کامل و تمام برآورده شود هر چند در راه به دست آوردن آن تلاش می کنید ولی اگر از دسترسی به برخی از آنها ناتوان بودید و شرایط فراهم نبود، نگویید به طور کلی باید آن را رها کرد بلکه در تلاش های بعدی در پی نیل به آن باشید و خسته نشوید.
4. اراده خودتان را با پیگیری و استمرار در کارها تقویت کنید .
برایتان آرزوی موفقیت می کنم .
چرا امروزه اکثر مردم نسبت به امور دنیوی دلبسته شده اند و زرق و برق دنیا چشم آنان را گرفته و به کلی آخرت را از یاد برده اند؟ دلیل این همه بی تفاوتی و اهمیت ندادن به آخرت چیست؟
آری با شما هم عقیده ایم. متاسفانه بسیاری از مردم این زمانه دچار دنیا زدگی و گرایش افراطی به دنیا شده اند. این رخداد ریشه ها و عواملی دارد که باید شناخت و راه گریزی دارد که باید به دقت مورد توجه قرار داد. به همین منظور و در پاسخ به این سوال ارزشمند شما به نکاتى اشاره خواهیم کرد که به نظر مفید می آید:
الف - آنچه که در ابتدا مهم است این است که انسان شناخت لازم نسبت به دنیاى مذموم و دنیاى ممدوح به دست آورد. بداند که مقصود از مذموم و ممدوح آن چیست؟ و بعد مقدار وابستگی خود به دنیا را شناسایی نماید، چرا که تا موضوع مسأله را نشناسد نمىتواند نسبت نسبت خود با آن را مشخص نماید. بنابراین اولین مرحله این است که هر دو را بشناسد حضرت امام خمینى(ره) از مجلسى(ره) چنین نقل مىکند که چکیده آن این است: دنیاى مذموم امورى است که انسان را از اطاعت خدا و دوستى او و تحصیل آخرت باز مىدارد. و هر چه باعث رضاى خداى سبحان و قرب او شود دنیاى ممدوح و از آخرت محسوب مىشود. گرچه به حسب ظاهر از دنیا باشد. بنابراین کارهایى مثل تجارت، زراعت، و صنعت که مقصود از آنها معیشت عیال و زندگى است، اگر براى اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه و اعانت به محتاجان و غیر آن باشد، همه از آخرتاند گرچه مردم آن را از دنیا دانند. و ریاضات مبتدعه و اعمال ریائیّه، گرچه با تزهّد و انواع مشقت هم همراه باشد از دنیاى مذمومه به حساب مىآید. سپس خودشان مىفرمایند: آنچه مذموم است دنیاى خود انسان است، (امام خمینى(ره)، اربعین حدیث، ص 118 و 119.
در عوض آن اگر آخرت را مقصد زندگى قرار بدهد در حیات خود غنا و احساس بى نیازى خواهد کرد. در حدیث آمده است. سپس هر که صبح و شام کند و دنیا را بزرگترین همّ خود قرار دهد، خداوند فقر را بین دو چشمش قرار دهد. و هر کس که صبح و شام کند و آخرت بزرگترین همّ او باشد، خداوند غنى را در قلب او قرار دهد، (نقل از اربعین حدیث امام(ره)، ص 126).
با مراجعه به خود قرآن این چنین مى توان گفت که: مواهب جهان مادى که هـمـه از نـعـمـتـهـاى خداست و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسـیـله اى براى رسیدن به سعادت و تکامل معنوى انسان مورد بهره بردارى قرارگیرد از هر نظر قـابـل تحسین است و اما اگر به عنوان یک هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود که در این هنگام طبعا مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود در خور هرگونه نکوهش و مذمت است.
در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، توجه افراطی به خواسته های خود بشری و طبیعی انسان است. انسان دارای دوگونه خود بشری و خود فرابشری و یا به تعبیری خود انسانی و الهی است که اگر تمام همت خود را معطوف به خود بشری کند، اهل دنیا خواهد بود و به بحران هویت و خودفراموشی دچار می شود. بنابراین دنیا طلبی انسان به خودبینی و خودخواهی منفی باز می گردد و در حقیقت دنیای مذموم همان خود طبیعی انسان است، البته در صورتی که مانع توجه به خود معنوی و الهی انسان گردد. روی این اساس آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. اینها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آنها با تجلیل یاد کرده است. فصلت(41):11.
در قرآن مجید و روایات اهلبیت(ع) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوهها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، اینها دنیا نیستند. «دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعهاى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهىها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمىکنید؛ زیرا همه اینها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیحگوى حقاند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شدهاند.
«دنیا» یعنى مجموعه عناوین اعتبارى که انسان در نهان و نهاد خود بافته و مىسازد؛ همین من و مایى که برخى به آن مبتلایند: نظر من این است، دلم مىخواهد فلان کار را بکنم، دلم مىخواهد این طور بپوشم و... . البته مىتوان از شر اینها نجات پیدا کرد، این کار شدنى و این راه رفتنى است و همه ما باید بکوشیم با «مراقبت مستمر» آن را طى کنیم.
با توجه به اینکه انسان مومن به خدای متعال که منشا تمام کمالات است ایمان دارد و به او توکل می کند بنابراین ریشه اعتماد به نفس در او در حقیقت به اعتماد به خدا باز می گردد و هرگز باعث عجب و خود بینی و مغرور شدن به خود, به صورت مستقل و جدای از خداوند, نخواهد شد.
در نتیجه میزان دلبستگی به دنیا، به مقدار عدم بهره مندی صحیح از نعمتهای الهی بستگی دارد و همچنین در سر دو راهی ها اگر عمل به دستورات الهی با منافع مادی در تضاد قرار گرفت، جهت هر کدام را که ترجیح دادیم، نشانه خوبی برای تشخیص میزان دلبستگی ما به دنیا و یا خدا و آخرت است.
ب- انسان در دامان مادر طبیعت و عالم ماده چشم به جهان می گشاید و از همان لحظه نخستین و آغازین زندگی، با طبیعت و محسوسات ارتباطی تنگاتنگ دارد. لذت های گوناگون مادی را بارها تجربه می کند و با آنها انس و الفت عمیق داشته و گاه این انس و الفت در او دلبستگی و وابستگی شدید ایجاد می کند به گونه ای که هر واقعیتی جز آن را انکار می کند و حقیقتی جز دنیا و محسوسات و مادیات در نزد آنها وجود ندارد. این نوع تفکر و اندیشه اصالت را به ماده و محسوسات می دهد و تمام هدف انسان را بهره مندی هر چه بیشتر از دنیا و مواهب آن می داند. توجه به مدهای جدید و تنوع در بهره مندی از زندگی و تجملات آن و صرف گوهر ارزنده عمر که سرمایه حیات ابدی انسان است در غوطه ور شدن در لذت های فناپذیر و ناپایدار دنیا ثمره چنین تفکر و عقیده ای است.
واقعیت این است که در یک نظر سطحی و کوتاه، لذت های دنیا نقد و در دسترس انسان است و لذت های آخرتی و معنوی و روحی نسیه و دور از دسترس است و انسان عاقل هرگز نقد را با نسیه سودا و معامله نمی کند. علم و تعقل و اندیشه از سنخ مجردات و عالمی ورای ماده و محسوسات است و ورود در این عالم و انس با تفکر و تعقل برای کسانی که در گرداب دنیا و محسوسات و تعلقات مادی غوطه ور شده اند و همه نیروی خود را در این راه صرف کرده اند کار دشوار و ناگواری است.
امیر مؤمنان علی(ع) در سخنی زیبا و کوتاه در این باره می فرماید «الناس ابناء الدنیا ولایلام الرجل علی حب امه؛ مردم فرزندان دنیایند و نباید کسی را به خاطر علاقه به مادرش سرزنش نمود» (نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 303).
راه درمان این بیماری و حل این مشکل تصحیح باور و عقیده و اصلاح جهان بینی و بینش این گونه افراد است. بیان ارزش و اهمیت تفکر و تعقل و جایگاه محوری و اساسی آن و تأثیر عمیق آن در سعادت و شقاوت انسان می تواند این نوع اندیشه و تفکر را تا حد زیادی تغییر دهد.
انسان چون فطرتا به دنبال سود و منفعت است و همه فعالیت های او در زندگی برای رسیدن به سود و نفع بیشتر است اگر این آگاهی و توجه را پیدا کند که بالاترین سود و منفعت برای یک انسان رسیدن به قرب خداوند و کمال انسانی است که با ترقی و عروج روح ممکن می شود و عروج و تعالی روح نیز در سایه تفکر و اندیشه و تعقل که زمینه ساز ایمان است حاصل می گردد و ایمان و عمل صالح دو بال برای پرواز به عالم ملکوت است.
انسان طبعا لذت گرا است و اگر لذت ها را منحصر در همین لذت های مادی و محسوس بداند و انسی با لذت های معقول و معنوی مانند تفکر و اندیشه و تحقیق علمی و کشف حقایق نداشته باشد. تحقق لذتهایش را تنها در سایه امور مادی و چنگ زدن به آنها می بیند و کاری با تعقل و معقولات نخواهد داشت ولی اگر عمق لذت مادی علمی و عقلی و معنوی برای او تشریح شود و عمیقا با آنها آشنا گردد و با همه وجودش آنها را لمس کند بدون شک همه عمر و سرمایه خود را صرف دنیا و لذت های ناپایدار و سطحی آن نخواهد کرد بلکه از آنها به اندازه نیاز و برای اداره زندگی مادی و دنیوی خود استفاده خواهد کرد و اصالت و ارزش را به دنیا و امور دنیوی نخواهد داد.
استفاده از تجملات دنیا و زر و زیور آن در حد معقول و معتدل نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلکه موردتأیید شرع و عقل است و آراستگی و زیبایی و برخورداری معقول از مواهب دنیا و لذت های آن از سفارش های دین مبین و شرع مقدس است این افراط و زیاده روی و اصالت دادن در بهره مندی از دنیا و لذت های آن و غفلت از مقصد نهایی و هدف عالی انسانی است که مذموم و نکوهیده است.
قرآن کریم بهترین راه تهذیب نفس را پرهیز از دنیای بازیچه معرفی می کند: «انما الحیات الدنیا لعب و لهو؛ زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی است». (سوره محمد، آیه 36)
در حقیقت تا انسان تعلق خود را از دنیا نبریده ، سیر واقعی به سوی کمال برای او معنی پیدا نمی کند این چنین نیست که بتوان در عین تعلق به دنیا حرکتی در مسیر کمال داشت چرا که دنیا و آخرت نقطه مقابل همند. تعلق نفسانی به عالم و مظاهر آن با تعلق به آخرت جمع نمی شود. نزدیک شدن به هر یک دوری از دیگری را به دنبال خواهد داشت. (نهج البلاغه، حکمت 103)
پس اگر ما جماعتی را می بینیم که به آخرت گرایش کمتری دارند، علت عمده اش آن است که درگیر و مشغول امور دنیوی هستند، در مقابل چون اهل آخرت تعلق خود را از دنیا [به وسیله تهذیب] بریده اند به سهولت در مسیر کمال و قرب الهی گام بر می دارند. امیر مؤمنان علی علیه السلام که گردی از دنیا بر دامن پاکش ننشست، هر شب پس از نماز عشا و پیش از آن که نمازگزاران پراکنده شوند، با صدای رسا می فرمود: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل، و اقلوا العرجه علی الدنیا، و انقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزاد؛ آماده حرکت شوید، خدا شما را بیامرزد که بانگ کوچ را سر داده اند. وابستگی به زندگی دنیا را کم کنید، و با زاد و توشه نیکو به سوی آخرت باز گردید». (نهچ البلاغه، مرحوم دشتی، خطبه 204)
ت- ریشه اصلی دنیا گرایی اکثر مردم درخود ناشناسی است. مردم اکثرا خیال می کنند آنها همین تن خاکی اند و زندگی خود را محدود به زندگی طبیعی می دانند ونمی دانند که انسان روح است نه بدن. اگر انسان ها بدانند که آنها طبیعت دارند، ولی طبیعت نیستند، به این فکر می افتند که خود حقیقی خود را بشناسند و در جهت احیای آن بکوشند و از این طریق نیاز به دین و عمل برای آخرت در آنها آشکار می شود.
انسان علاوه بر هویت مادی دارای هویتی معنوی است که از طریق حرکت های عقلانی و ایمانی و عرفانی احیا و ساخته می شود. شکوفایی و سعادت او هم در گرو همین پرداختن و جلا دادن به هویت معنوی خود است. اگر انسان به این ادراک برسد آن وقت تمامی وقت و عمر خود را صرف دنیا نخواهد کرد و به زندگی جاودانه بعد از مرگ و آمادگی برای آن نیز خواهد پرداخت و به حیات طیبه خواهد رسید.
پ- متاسفانه در جوامع امروزی بحث تبلیغات و وسایل جمعی هم به این گرایش دامن می زنند و تبلیغ امکانات و لذت های مادی و دنیوی نیز درمادی گرایی انسان بی تاثیر نیست .
برای آگاهی بیشتر ر.ک: نهج البلاغه، خطبه متقین.
چگونه می توان عزت و محبوبیت داشته باشیم؟
دوست عزیز! محبوب و عزیز بودن در بین مردم نیاز طبیعی و فطری هر انسانی است. هر کس دوست دارد او را دوست بدارند و از منفور و مبغوض بودن گریزان است. انسانها معمولاً دوست دارند محبوب دیگران باشند و این امری است طبیعی. مهم این است که برای محبوبیت, از راههای شرعی و موافق با اخلاق, استفاده کنیم.
یکی از مهمترین راههای رسیدن به این مقصود این است که: عقل را چراغ راه خویش قرار دهیم. انسانها همه رفتار و کردار خویش را با عقل سنجیده, در تاریکیها و ظلمتها برای تشخیص راه از چاه از نور عقل کمک میگیرند و از مهالک بسیاری نجات مییابند؛ لذا گفتار, رفتار, حرکات و سکنات انسان عاقل مورد توجه دیگران قرار گرفته , قلبهای زیادی را به سوی خویش جذب می کند ؛ چرا که همه افراد به صورت فطری کمال طلبند و مجذوب انسانهائی میشوند که نواقص را از خود دور کرده و دارای کمالات و زیبائیها هستند.
در زیارت امین الله که از بهترین و معتبرترین زیارات شیعه و از زبان حضرت سجاد –ع- است آمده است : واجعلنی ... محبوبه فی ارضک و سمائک ؛خدایا ! مرا در زمین و آسمانت، محبوب ودوست داشتنی قرار ده . از آیات قرآنی استفاده می شود که ثمره ایمان و عمل صالح محبوب شدن در دل ها ی مردم است : ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا ؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان محبت آنا را در دل ها می افکند .
دلیل این امر این است که ایمان و عمل صالح جاذبه و کشش فوق العاده ای دارد ؛ اعتقاد به یگانگی خدا و دعوت پیامبران، باز تابش در روح و و فکر و گفتار و کردار انسان به صورت اخلاق عالیه انسانی ، تقوا و پاکی و درستی و امانت و شجاعت و ایثار و گذشت تجلی می کند و همچون نیروی مغناطیس جذب کننده و جلب کننده است . در واقع این آیه راه واقعی محبوب شدن را معرفی می کند و بیان می کند که محبوبیتی که از راه تظاهر و تبلیغات دروغین و ارائه چهره ای غیر واقعی و فریب دادن مردم به دست می آید ناپایدار و غیر اصیل و سطحی و غیر قابل اعتماد است . در واقع محبوبیت حقیقی از آن کسانی است که به دنبال محبوب شدن و مطرح شدن در میان خلق نمی باشند و تنها به دنبال بندگی خدا و کسب رضای او و انجام عمل صالح هستند .
اینان محبوب بودن در نزد خداوند را وجهه همت خود قرار داده اند ولی نتیجه و ثمره چنین اعتقادات و اعمالی این است که خداوندی که مالک قلب ها و دل ها است محبت آنها را در دل ها می افکند و آنها در نزد مردم محبوب و مورد علاقه قرار می دهد . آن چه مهم و اساسی است محبوب بودن در نزد خداوند است و به دنبال آن محبوب بودن در نزد بندگان خاص او یعنی انبیا واولیا و سپس بندگان صالح و شایسته او.
اما محبوب بودن در نزد افراد غیر مذهبی اگر برای انسان حاصل گردد امر مطلوبی است زیرا انسان می تواند از این محبوبیت در راه هدایت و ارشاد آنها و دعوت آنها به دین و اسلام و معنویات استفاده کند و این خود توفیقی از طرف خداوند برای هدایت بندگانش می باشد ولی باید این محبوبیت را از راه عمل به دستورات دین و پایبندی عملی و الگو و اسوه بودن برای این افراد به دست آورد.
«تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی شیء قدیر؛ هر کس را بخواهى، عزت مىدهى و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست تو بر هر چیزى قادرى.» (آل عمران/26)
بی شک اگر کسی چنین کند , خداوند در او جذابیتی قرار می دهد که دلهای مردم به سوی او کشیده شود ؛ چرا که خداوند صاحب قلبهاست و اوست که مقلب القلوب است .
حال به صورت فهرستوار به کارها و اخلاقی که محبویت انسان را در جامعه افزایش میدهد اشاره میکنیم:
1. مهمترین کار این است که انسان بکوشد تا خود را محبوب خدای تعالی قرار دهد در اثر این رشد و تعالی خداوند او را محبوب آفریدگانش می کند. هم از این رو فرمود: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا؛ به درستی کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام دهند خداوند آنها را محبوب قرار می دهد»(مریم، آیه 96).
2 و 3. امام صادق (ع) فرمودند: «سه چیز محبت را به دنبال می آورد: دین داری، فروتنی و دست و دل باز بودن»(میزان الحکمه، ح 3045).
4 و 5. از امام علی(ع) روایت شده است که فرمودند: «سه چیز موجب محبت است: اخلاق خوب، همراهی و رفاقت نیکو و فروتنی»(میزان الحکمه، ح 3046).
6. شخصی از رسول خدا(ص) پرسید: «چه چیز باعث محبوبیت بین مردم می شود؟ فرمودند: ازهد فیما عند الناس یحبک الناس؛ هیچ چشم داشتی به آنچه مردم دارند نداشته باش تا محبوب مردم شوی» (میزان الحکمه، ح 3047). مردم کسی را که چشم داشتی به دارایی آنها ندارد و خالصانه و صمیمانه دوستی می کند، دوست دارند.
7. یکی از تأثیرگذارترین عوامل محبت انگیزی در مردم ابراز محبت به آنهاست. در روایات آمده که اگر کسی را دوست دارید به او بگویید و یا هدیه بدهید. بنابراین آشکار کردن محبت که در زبان عربی «مودت» گفته می شد، در جلب دلها و مهر و محبت بسیار نافذ است.
امام علی(ع) در این باره فرمودهاند: «بالتودد تکون المحبه؛ با آشکار کردن مهربانی، محبت شکل گرفته و پدید می آید» (میزان الحکمه، ح 3051).
بهترین روش رفتار با دیگران و جلب محبت را مىتوان از کلام رسول اکرم(ص) آموخت که فرمود: هیچ یک از شما مؤمن نیست مگر اینکه براى دیگری آن را بخواهد که براى خود مىخواهد» و یا در جاى دیگر فرمود: «دست خود را بر سر هر کس که مىخواهى بگذار و براى آن بخواه که براى خود مىخواهى» (بحارالانوار، ج 71، ص 234)
بنابراین اگر روشى را دوست دارید که مردم آنگونه با شما رفتار کنند، به همان روش با دیگران برخورد کنید. هر چه را براى دیگران پیشنهاد مىکنید همان بهترین روش است و شما نیز بر اساس آن با آنان رفتار کنید. زیرا انسان جز انتظار خوش رفتارى از مردم ندارد، کمترین اهانتى را از سوى آنان نمىپذیرد راضى نیست که کسى به او تهمت زند، و نمىپسندد که کسى از معایب او پیش دیگران سخن بگوید هر چند آن عیوب را واقعا داشته باشد.
در اینجا ما به بعضى از فنون اساسى در رفتار با دیگران اشاره مىکنیم:
1ـ اگر خواستید شخصى را نسبت به موضوعى متقاعد سازید سعى نکنید پیرامون آنچه شما مىخواهید با او به جر و بحث بپردازید بلکه اول از خواسته خود کوتاه بیایید و خواسته او را در نظر بگیرید آنگاه نظر خودتان را مطرح کنید.
2ـ در روابط اجتماعى با دیگران سعى کنید از انتقاد، سرزنش و گلایه خوددارى کنید.
3ـ سعى کنید نکات مثبت در رفتار و شخصیت دیگران را شناسایى کرده و آنها را به خاطر آن ویژگی ها و رفتارها، تحسین صادقانه داشته باشید نه آنکه روى نکات منفى وى انگشت گذاشته او را مذمت کنید.
4ـ سعى کنید شنونده خوبى براى دیگران باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خود با شما حرف بزنند.
5ـ به دیگران احترام بگذارید و کارى کنید که احساس کنند مهم و با ارزش هستند و این کار را صمیمانه انجام دهید.
6ـ در برخورد با دیگران با چهرهاى گشاده و لبخند سخن را آغاز کنید.
7ـ به جاى اینکه مستقیما به دیگران دستور دهید کارى براى شما انجام دهند، خواسته خویش را به شکل سؤال طرح کنید و به طور غیرمستقیم از آنها بخواهید خواستهتان را عملى کنند.
8ـ اگر دیگران کارى براى شما انجام دادند، آنها را به هر طریقى که ممکن است خوشحال کنید و از آنها تشکر و قدردانى کنید. ضمنا لازم است از حقوق دینى و اخلاقى ـ اجتماعى اى که دیگران بر انسان دارند شناخت بیشترى پیدا نمود تا در اداء آن حقوق تلاش کرد.
طبیعى است گاهى «دیگران» والدین یا برادران و خواهران فرد است گاهى، اقوام و فامیلاند، گاهى نیز همسایگان و گاهى اساتید و معلمان و یا سایر افراد و... مىباشند که هر گروه و صنفى ویژگیها و حقوق خاص خود را دارند که در این زمینه باید با مطالعه بیشتر شناخت خویش را تعمیق وگسترش دهید.
داشتن رفتاری صحیح با مردم، خصوصا با دوستان، یک هنر است که باید آن را یاد گرفت. هسته مرکزی این هنر داشتن رفتاری در حد وسط است که هم وقار و متانت خود را از دست ندهید و هم شادی آفرین و لذت بخش باشید.
برای رسیدن به این هدف باید در دو زمینه و دو سطح برنامه ریزی کنید. اول در سطح منش و شخصیت، دوم در سطح رفتار. در سطح منش و شخصیت.
لازم است خود را به صفاتی مزین کنید که از شما شخصیتی متین و باوقار و در عین حال خوش مشرب و دوست داشتنی و محبوب بسازد. صفاتی مانند تواضع، انسان دوستی، صداقت و یک رنگی، فداکاری، گذشت، مهربانی، جوانمردی، ایثار و سایر خلق و خوی های انسانی اگر در فردی جمع شود، به او چنان محبوبیتی می دهد که همه افراد او را دوست می دارند و از بودن در کنارش لذت می برند. در روایتی امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما مانند عسل شیرینند و اگر مردم آنها را بشناسند از شدت علاقه و محبت به آنها، نزدیک است که مانند عسل ایشان را بخورند.
بنابراین اگر می بینیم عده ای در میان مردم محبوبیت پیدا می کنند و افراد علاقه دارند با آنها همنشین شوند، به این خاطر است که دارای ویژگی های شخصیتی بارزی هستند که دیگران را به طرف خود جذب می کنند.
در روایت دیگری آمده است: کسی که بر اثر ایمان و انسانیت محبوب خدا می شود، خداوند محبت او را مانند اکسیری در آب می ریزد تا هر که از آن آب می آشامد. محبت او را در قلب خود جای می دهد. پس یکی دیگر از اسباب دوست داشتنی شدن، داشتن ایمان است. چنانچه در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: اگر دیدی محبت و علاقه ات به برادر مؤمنت کاهش یافته، بدان که یکی از شما دو نفر گناهی مرتکب شده و همین باعث کم شدن محبوبیت او شده است.
در روایات زیادی آمده است که محبت خود را تنها در دلتان نگه ندارید، بلکه آن را اظهار کنید. همچنین در روایات از رفتارهایی که سبب تنفر و سوء ظن می شود نهی شده است.
توجه به چند نکته دیگر به عنوان موارد فرعی ولی مؤثر در جلب توجه و عزیز گردیدن نزد دیگران مفید میباشد:
? - ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب میکند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی میافتند و خود را به شکلهای عجیب و غریبی درست میکنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع میکند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب میبیند، ظاهر آراسته فرد ناآشنا او را نمیفریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
? - بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ میکنند و به خطا میروند. سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی میگذارد. در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد میکند و هر خلایی، جذب را سبب میشود. آنها که بیشتر صحبت میکنند و کمتر میشنوند از جذابیت خود میکاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینانتر معرفی میکند و این زمینهای مساعد برای صمیمیت بیشتر است. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است.
? - نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت میکنید افراد را جذب خود میکنید و به راحتی میتوانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدمهای خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن، نیستند.
? - فرد محترمی باشید:
بیاحترامی به خود، به دیگران و بیاحترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما میکاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج میزند.
محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب میشوید.
? - زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما میکاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین میبرد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف میبخشد. در تبسم، سنگینی و متانت و جذابیت است.
? - قاطعیت یعنی جذابیت:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزشهای معینی دارند، بیاستثنأ میتوانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیتهایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان میآورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج میزند.
بر حسب بعضی نقل ها، خواندن این دعا «اللهم حسّن خلقی وخلقی» که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده مفید است.
بر اساس آنچه در روایتی آمده است زیاد خواندن سوره نجم موجب می شود فرد نزد مردم محبوب واقع شود. (ثواب الاعمال 116).
خواندن نماز شب نیز سبب محبوبیت در بین مردم می شود. ومن اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محموداً (سوراسراء آیه79) پاسی از شب را برخیز وقرآن ونماز بخوان,تا پروردگارت تو را به مقام در خور ستایش بر انگیزد.
مطالعه کتابهای زیر به شما کمک بیشتری خواهد کرد.
جلد 23 مجموعه آثار شهید مطهری, بخش انسان کامل
جهاد با نفس شیخ حر عاملی.
چهل حدیث حضرت امام (ره) حدیث اول.
آئین دوستیابى، دیلکارنگى.
دوستى و دوستان، سیدهادى مدرسى، ترجمه حمیدرضا شیخى، حمیدرضا آژیر، انتشارات آستان قدس رضوى.
اخلاق معاشرت، على قاسمى.
اخلاق اسلامی، محمدی گیلانی.
دوستى در قرآن، محمدى رى شهرى.
خوبگویى، قاسم سبحانى، قم: جمال: 1379
من مشکلم با این فیلمهای خارجی است. شما هم قبول دارید که هر فیلم خارجی رو که نگاه می کنید خواسته یا ناخواسته با یک یا چند صحنه جنسی روبرو می شویم و خودبه خود به گناه مرتکب می شویم مثلا همین فیلمهای دانلودی در اینترنت که هر کدومش رو دانلود کنی توش این جور مسائل هست. البته این جور چیزا در همین تلوزیون خودمون هم هست، تکلیف چیه؟ مگه میشه به تلویزیون خودمونم نگاه نکنیم، مگه میشه به هیچ کدوم از فیلمهای خارجی روز نگاه نکنیم، به نظر شما منطقی میاد؟ لطفا برای همیشه تکلیف منو با این جور چیزا روشن کنین تا هنگام مواجه شدن تکلیفم رو بدونم.
در پاسخ شما توجه به نکات ذیل ضروری است.
یکم: ازنظر شرعی نگاهکردن به فیلمها و تصاویر، در صورتی که از روی شهوت و ریبة نباشد و مفسدهای هم بر آن مترتب نشود، اشکال ندارد .بله اگر چنانچه محرک بوده وانسان را به ارتکاب گناه بکشاند ،دیدن آن حرام وممنوع خواهد بود.
دوم: دلیل اصلی حرمت شرعی آن هم آسیبی است که از این طریق به هویت انسان وارد می شود. مهمترین ثروت انسان هویت انسانی و الهی او است که باید مانند برترین جواهری که در اختیار او است از آن نگهداری و نسبت به حساس باشد. مهمترین اثری که اینگونه فیلم ها بر انسان دارد این است که هویت انسانی او را در معرض تغییر و بحران قرار می دهد. اصولا هجوم فرهنگی غرب با هدف ایجاد بحران فرهنگی و هویتی در جوانان صورت می گیرد و اگر آدمی دچار اینگونه تغییر شود، در حقیقت خود را گم و فراموش می کند و در نتیجه از راه صحیح و صراط مستقیم الهی و انسانی خارج خواهد شد.
سوم: در زمینه نگاه کردن یا گوش کردن و یا هر کار فرهنگی دیگری انسان باید انتخاب کند و معیار انتخاب هم همان است که گفته شد، یعنی ببیند آنچه انتخاب می کند در مسیر احیای هویت انسانی او است و یا خیر باعث تزلزل و بحرانی شدن او می شود. فرقی هم از این نظر میان فیلم خارجی و ایرانی نیست. فیلم ها و یا موسیقی هایی که شهوت انسان را تحریک می کنند، از انسان یک حیوان شهوانی می سازند و هویت او را دستخوش تغییرات منفی قرار می دهند. انسان اگر بخواهد خودش باشد و هویت اش سالم بماند باید از عوامل انحراف بپرهیزد و با تقویت معنویت و دین داری در جهت شکوفا نمودن و تقویت هویت الهی خود باشد و در راستای قرب الهی حرکت کند، وگرنه آسیب خواهد دید و دچار خسران خواهد شد.
شما نوشته اید مگر می شود نگاه نکنیم. خوب چرا نمی شود. مگر کسی شما را مجبور کرده است؟ شما باید انتخاب کنید. هر محصول فرهنگی که به احیا و تقویت هویت الهی و انسانی شما کمک می کند از آن استفاده کنید وگرنه آن را ترک کنید. این انتخاب کاملا منطقی و معقول است و به اختیار و آزادی شما کمک می کند و باعث کمال شما می شود.
در هر صورت هر جا حس کردید که سبب تحریک شهوات می شود ،از ادامه تماشای صرف نظر کنید، این به صلاح شماست، زیرا ادامه مشاهده این صحنه ها سبب عادی شدن گناه و خودفراموشی می شود.
غرور چیست؟ آیا غرور صفت خوبی است یا بد؟! غرور در انسان چگونه باید باشد؟ احادیث معصومین(ع) را هم با توضیح بفرمایید؟
غرور به دو صورت منفی و مثبت وجود دارد که غرور منفی از صفات رذیله و غرور مثبت (عزت نفس ) از صفات حمیده است . ابتدا به بحث غرور منفی می پردازیم .
غرور به معنی فریفتگی به داشته ها و جذابیت های غیر حقیقی و علائق دنیوی است که باعث می شود انسان از یاد خدا غافل شود و معنویت و سرمایه های حقیقی سعادت خود را فراموش نماید و در نتیجه آن به انواع بیماری اخلاقی و روانی مانند عجب, تکبر, خودخواهی و مانند آن مبتلا گردد .
این واژه به طور وسیعى در کلمات عرب مخصوصا در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى به کار رفته و در گفتگوهاى روزمره فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن به کار مىرود.
«راغب» در کتاب «مفردات» واژه «غرور» (به فتح غین که معنى وصفى دارد) را به معنى هر چیزى که انسان را مىفریبد و در غفلت فرومىبرد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان تفسیر مىکند.
در «صحاح اللغة»«غرور» به معنى امورى که انسان را غافل مىسازد و مىفریبد (خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
بعضى از ارباب لغت - به گفته «طریحى» در «مجمع البحرین» گفتهاند: «غرور فریفتگی به چیزى است که ظاهری جالب, و دوست داشتنى دارد, ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است».
در کتاب «التحقیق فى کلمات قرآن الکریم» بعد از نقل کلمات ارباب لغت چنین آمده است: «ریشه اصلى این واژه به معنى حصول غفلت به سبب تاثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و... مىباشد».
در «المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء» که از بهترین کتب اخلاق محسوب مىشود چنین مىخوانیم: «غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزى که موافق هواى نفس و تمایل طبع انسانى است و ناشى از اشتباه انسان یا فریب شیطان است و هر کس گمان کند آدم خوبى است(و نقطه ضعفى ندارد) خواه از نظر مادى یا معنوى باشد و این اعتقاد از پندار باطلى سرچشمه بگیرد آدم مغرورى است و غالب مردم خود را آدم خوبى مىدانند در حالى که در اشتباهند بنابراین اکثر مردم مغرورند، هر چند شکل غرور آنها و درجه آن متفاوت است». V}(محجه البیضاء, جلد6، صفحه293){V
در تفسیر نمونه در معنى این واژه چنین آمده است: «غرور» بر وزن(جسور) صیغه مبالغه به معنى موجود فوق العاده فریبنده است و شیطان را از این رو «غرور» مىگویند که انسان را با وسوسههاى خود فریب مىدهد و غافل مىسازد و در حقیقتبیان مصداق واضح آن است وگرنه هر انسان یا کتاب فریبنده، هر مقام وسوسهگر و هر موجودى که انسان را گمراه سازد در مفهوم وسیع «غرور» داخل است.
امام علی (علیه السلام ) در نکوهش فریفتگی و غفلت می فرمایند : طوبی لمن لم تقتله قاتلات الغرور خوشا به حال کسی که فریبهای کشنده او را نکشته باشد . و نیز می فرمایند سکر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور مستی غفلت و فریب , دیرتر از مستی مسکرات زایل می شود . حضرت در حدیثی دیگر می فرمایند : در غفلت و فریب خوردگی آدمی همین بس که به هر آنچه نفس در نظرش بیاراید اعتماد کند .
خداوند سبحان در باره ی مغرور شدن به خدا و طمع بیهوده بستن به او می فرماید : یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم الذی خلقک فسواک فعدلک فی ای صورة ما شاء رکبک ای انسان چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور ( و دلیر ) کرده است . آن که تو را آفرید و اعضایت تمام گردانید و اعتدالت بخشید . و به هر صورتی که خواست تو را ترکیب داد . امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : پافشاری کردن بنده در معصیت و آرزوی آمرزش داشتن از خدا , مغرور شدن به خداست . در روایتی دیگر امام در خصوص فریب دنیا را خوردن می فرمایند : از فریب دنیا بپرهیزید ؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد , همواره پس می گیرد و کسی را که به دنیا دل بندد و در آن جا خوش کند , کوچ دهد . و نیز در نهی از فریب نفس را خوردن می فرمایند : هر که فریب نفس خود را بخورد نفسش او را به دست هلاکتها سپارد .
خداوند منان در باره ی چیزهایی که نباید فریفته ی آن شد می فرماید : لا یغرنک تقلب الذین کفرو فی البلاد متاع قلیل ثم ماواهم جهنم و بئس المهاد (آل عمران /196 , 197 ) جولان کافران در شهرها تو را نفریبد . این برخورداری اندک است . پس از آن جایگاهشان جهنم است و جهنم بد آرامگاهی است . پیامبر خدا ( صلی الله علیه و اله ) میفرمایند : گناه کردن مردم تو را از گناهت غافل نکند و نعمتهای مردم تو را از نعمتهایی که خداوند ارزانیت داشته است دچار غفلت نسازد و مردم را از رحمت خدای عز و جل که تو خود بدان امید بسته ای , نومید مگردان .
شایسته است انسان واقع بین باشد و درباره خویش به انصاف قضاوت کند؛ یعنى، نه شایسته است که انسان خود را کمتر از آنچه هست بداند و نه زیبنده است که خود را بیش از آنچه هست، تلقى کند. هر دو آفت بوده و براى سرنوشت انسان مضر خواهد بود. به خصوص توجه داشته باشید که غرور، انسان را از اهداف عالى باز مىدارد. علت آن روشن است؛ چون انسان مغرور، به خودش اجازه مشورت و استفاده از نظرات و دیدگاههاى دوستان، اساتید و بزرگترها را نمىدهد و همین امر کافى است که او را از بسیارى از ارزشها عقب بیندازد. انسان مغرور، پیوسته نظر خود را بر دیگران ترجیح داده و استبداد رأى پیدا مىکند و در نتیجه از واقعبینى و حقیقتیابى به دور خواهد ماند. نکته دیگر این که مردم از افراد مغرور، متنفر و بیزارند؛ هم چنان که خود شما نیز از افراد مغرور خوشتان نمىآید.
غرور بمعنای مثبت ( عزت نفس )
عزت نفس از دیدگاه اخلاق و روایات اسلامی بدین معنا است که انسان آنقدر خودش را عزیز و بزرگ انگارد که حاضر نشود تن به پستی گناه و افعال و رفتار مغایر با شان انسان و ایمان بدهد. عزت نفس، یعنی , آن که آدمی شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرایط مختلف خود را حفظ کند. اگر دیوانه ای الماسی گران قدر در دست داشته باشد آن را به مفت از دست خواهد داد ولی شخص خردمند آن را حفظ خواهد کرد و جز به بهای واقعی , آن را نخواهد فروخت . آدمی اگر قدر خود را بداند آن را ارزان نخواهد فروخت .
حال باید خود را شناخت . آدم خلیفه خدا بر زمین و مورد تکریم خداوند و... در حرکت به سوی کمال نامتناهی , »و ان الی ربک الرجعی «. چنین موجودی را نسزد که سر بر آستان مخلوقی فرود آورد و دست نیاز نزد این و آن دراز کند و یا خود را به ذلت معصیت و هوای نفس گرفتار سازد. آری راه تحصیل عزت شناخت ارزش وجودی انسان و کمال او و مسیری است که باید طی نماید.
مهمترین عامل ایجاد این احساس خود شناسی و درک موقعیت ممتاز انسان و خود در هستی و همچنین درک استعداد بی نظیر انسان در قرب به خدا و خلافت او در زمین و همچنین قرب عملی به خدای متعال با عبادت و اطاعت است.
انسان های عالم و مومن و متقی معمولا بسیار بزرگوار و با شخصیت هستند و افراد جاهل، گناه کار و خطا پیشه دارای شخصیتی متزلزل و حقیر می باشند.
شاید مهمترین اثری که گناه بر شخصیت انسان می گذارد، احساس حقارت و ذلت است. زیرا گناه ریشه در حب دنیا دارد و دنیا با همه عظمت اش در پیشگاه خداوند و عوالم دیگر هستی کوچک و حقیر است و باعث حقارت اهل دنیا می شود.
همنشینی با گناه کاران و انسان های حقیر و پست در این زمینه موثر است و در مقابل همنشینی با عالمان و بزرگان دینی و شخصیت های بزرگ علمی و دینی احساس کرامت و بزرگی را در انسان تقویت می نماید.
کسی که بر این اعتقاد است که باید به مقام عالی انسانی برسد هرگز به خود اجازه ی گناه نمی دهد. کسی که خود را بزرگوار می انگارد هرگز به کارهای پست تن در نمی دهد. پستی و رفتار ناهنجار معمولا از کسانی صادر می شود که برای خود ارزشی قایل نیستند. علی (ع) در روایت فرموده است: من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه. کسی که خودش را بزرگ می انگارد, خویش را با گناه خوار و خفیف نمی سازد. غررالحکم, حدیث 8730
على علیه السلام به فرزندش امام مجتبى سلام الله علیه فرمود: نفس خویش را عزیزبشمار و به هیچ پستى و دنائتى تن مده گرچه عمل پست، تو را به تمنیاتت برساند،زیرا هیچ چیز با شرافت نفس برابرى نمى کند و (به جاى عزت از دست داده) عوضىهمانند آن نصیبت نخواهد شد، و بنده دیگران نباش که خداوند تو را آزاد آفریدهاست. و نیز فرمود: کسى که فرومایه و دنى النفس است از کارهاى پست جدایى ندارد. امام على (ع): «النفس الدنیه لاتنفک عن الدنائات».
عزت نفس یعنی عزت و بزرگی و عظمت نفس خود را حفظ کردن و تن ندادن به ذلت و اموری که شأن انسان را به پایین می آورد.
به طور خلاصه علم و عمل به شخصیت انسان بزرگی و عزت می دهد و در مقابل نادانی و گناه باعث حقارت نفس آدمی می شود. انسان های بزرگ به خصوص معصومین(ع) از بالاترین درجه عزت نفس برخوردار بوده اند و هر کسی به مقدار عظمت و بزرگی شخصیت اش عزت نفس دارد و تن به هر کار پستی نمی دهد.
شهید مطهری ( ره ) در کتاب انسان کامل در بحث عزت نفس می فرمایند : گاهی در مکتب تصوف ... برای اینکه نفس را رام و ذلیل کرده ... مثلا شخصی در جایی می تواند از حیثیت خودش دفاع کند , ولی دفاع نمی کند , چیزی که ما اسمش را عزت مومن می گذاریم , در بعضی از مکتبهای تصوف معنا ندارد ....ابراهیم ادهم از مشایخ تصوف است می گوید : من در عمرم هیچ وقت به اندازه ی سه موضع خوشحال نشدم : یکی آنکه وقتی مریض بودم و در مسجدی افتاده بودم و نمی توانستم بلند شوم , خادم مسجد آمد و گداها و فقیرها را که خوابیده بودند , بلند کرد . به من هم که رسید با عتاب گفت : بلند شو و چند لگد با پایش به من زد , و من هم نمی توانستم بلند شوم . همه رفتند و من تنها بودم . بعد خادم پایم را گرفت و مرا مثل یک لاشه از مسجد بیرون انداخت . خیلی خوشحال شدم , چون دیدم این نفس در اینجا دارد حسابی کوبیده و ذلیل و خوار می شود و.... شهید مطهری بعد از اشاره به مورد دوم و سوم بیان می دارند که اسلام به هیچ وجه اجازه ی خواری و ذلت را نمی دهد ایشان در ادامه میفرمایند اسلام می گوید نفس مومن عزیز و محترم است ؛ مومن باید از شرافت خود دفاع کند و نیز در ادامه می فرمایند :
در اسلام با همه ی اینها که نهی النفس عن الهوی هست , ان النفس لامارة باسوء هست , قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها هست , موتوا قبل ان تموتوا هست , در عین حال روی عزت نفس هم تکیه شده است . قرآن می فرماید : و لله العزة و لرسوله و للمومنین ( منافقون / 8 ) نمی گوید عزت نفس , خود پرستی است . پیغمبر فرمود : اطلبوا الحوائج بعزة الانفس . بشر به بشر حاجت پیدا می کند . فرمود : اگر حاجتی دارید هیچوقت پیش کسی با ذلت حاجت نخواهید , با عزت نفس بخواهید ؛ یعنی عزت خودتان را لکه دار نکنید ...اگر حاجتی پیش کسی داری , با عزت نفس حاجت خود را از او بخواه و بگیر .
کتابهای زیر جهت مطالعه معرفی می گردد .
1- اخلاق اسلامی - محمد علی سعادت
2- اخلاق در قرآن (3 جلد ) - مصباح یزدی
3- خودسازی برای خود شناسی - مصباح یزدی
4- انسان کامل - مرتضی مطهری
پیروز باشید .
طلبه شدن با انگیزه های گوناگونی انجام می شود. خوشبختانه اغلب طلبه ها، اجمالا با انگیزه خدایی وارد طلبگی می شوند، ولی برخی از افراد نیز هستند که متاسفانه به دلیل عدم آشنایی با انگیزه واقعی طلبگی یا داشتن اهداف دنیوی، انگیزه چندان خوبی ندارند.
ما فعلا با کسانی که انگیزه خدایی ندارند، کاری نداریم. بنده در این نوشته می خواهم به این نکته تاکید کنم که صرف داشتن انگیزه خدایی و آگاهی اجمالی از مثبت بودن این کار نیز کافی نیست.
کسانی که می خواهند تمام عمر خویش را صرف علوم دینی کنند، باید به صورت تفصیلی و با آگاهی کامل، حقیقت طلبگی را بشناسند. این اگاهی کمک می کند تا اولا انگیزه صحیح و کاملی برای طلبه شدن داشته باشیم و ثانیا بکوشیم تا به حقیقت طلبگی برسیم و موفق باشیم.
کسی که با این حقیقت آشنا است، نیازهای این مسیر را حقیقی تر درک می کند، تلاش واقعی تری برای انجام رسالت های آن می نمایند و بهتر می تواند در جامعه نقش حقیقی خویش را ایفا نماید. چنین طلبه ای برای اسلام مفیدتر خواهد بود.
در حال حاضر باید اعتراف کنیم قریب به اتفاق کسانی که طلبه می شوند، اگر چه نیتشان خوب است، ولی با حقیقت طلبگی به صورت تفصیلی آشنا نیستند.
طلبه شدن معنا و حقیقت بسیار بلندی دارد که آگاهی نسبت به آن باعث می شود که اولا، هر کسی به آسانی و با انگیزه های انحرافی طلبه نشود و ثانیا، در صورتی که این مسئولیت بزرگ را پذیرفت، وضعیت تحصیل و تلاش اش در راستای رسیدن به حقیقت آن باشد.
رهبری جامعه:
بهترین تعریفی که از طلبگی شده است "رهبری جامعه" است. طلبگی یعنی طلب کردن علوم و روش هایی که انسان را شایسته رهبری دینی و سیاسی جامعه اسلامی می نماید.
مبنای این تعریف روشن است. طالب و عالم دینی در حقیقت ادامه دهنده راه انبیا و اولیای الهی است. جایگاه و وظیفه آنها رهبری جامعه بوده است، جایگاه عالم دینی هم در همین راستا و در ادامه مسئولیت و رسالت انبیا و اولیای الهی همین جایگاه و منصب است.
اهمیت طلبگی ناشی از اهمیت رهبری جامعه است. در این راستا باید به اهمیت بحث ولایت و رهبری توجه کنیم. اگر به این نکته توجه کافی داشته باشیم که بعد از بحث توحید، مهمترین بحثی که در آموزه های دین مقدس اسلام وجود دارد، بحث ولایت و رهبری است، آنگاه به اهمیت موضوع طلبگی، پی خواهیم برد.
هر طلبه ای باید بداند که او برای رهبری جامعه به سوی توحید آماده می شود. طلبگی یک کار فردی صرف و تنها برای خودسازی نیست. بعد از خودسازی وظیفه یک طلبه ساخت و رهبری جامعه اسلامی است.
طلبه باید خود را برای راهبری دینی و سیاسی کل جامعه اسلامی و انسانی آماده کند. اگر ما به تحصیل و طلبگی اینطور نگاه کنیم، آنگاه روشن خواهد شد که چگونه باید درس بخوانیم و خود را بسازیم و برای این کار مهم آماده شویم.
اکنون ما با این حقیقت روبرو هستیم که بسیاری از حوزویان علی رغم داشتن انگیزه الهی، با صرف بهترین لحظه های عمر خویش و تلاش و کوشش بسیار در این مسیر سخت و تحمل دشواری های فراوان زندگی طلبگی، موفقیت چندانی ندارند و پس از سالیانی متاسفانه مستهلک می شوند و نمی توانند آنچنان که باید موثر و مفید باشند.
دلیل این آسیب بزرگ به نظر بنده این است که حوزه با این راهبرد کلی آشنا نیست و برای آن برنامه مدون و روشنی ندارد تا بتواند طلاب علوم دینی را به گونه ای تربیت کند که آنها به صورت تعریف شده ای مسئولیت رهبری قسمتی از جامعه را به عهده بگیرند و در این مسیر موثر و موفق باشند.
ما که طلبه هستیم با این استراتژی و راهبرد کلی خواهیم توانست زندگی خود را به گونه ای سامان دهی کنیم که در راستای اهداف آن قرار بگیریم و برنامه ای داشته باشیم که ما را به اهداف اصیل این راه واصل می کند. در غیر این صورت امکان اینکه به انحراف برویم و عمر خویش را بیهوده صرف کنیم و به جایی که باید برسیم، نرسیم دور از انتظار نیست.
رابطه ولایت و طلبگی:
برای اینکه به حقیقت طلبگی پی ببریم باید رابطه طلبگی و ولایت را خوب بدانیم. ولایت در بعد تشریعی آن به معنای رهبری جامعه از نظر سیاسی و دینی است و از این نظر با طلبگی وحدت مصداق دارد.
طلبه یعنی رهبر جامعه و ولی، هم به معنای رهبر جامعه است. پس طلبگی همان پی گیری اهداف ولایت است و ما طلبه ایم برای اینکه رهبر شویم.
درست است که در جامعه اسلامی تنها یک رهبر در راس آن حکومت می کند، ولی این بدین معنا نیست که در کشور تنها یک رهبر باید وجود داشته باشد. هر عالم دینی در محدوده و قلمرو هدایتی خود منصب رهبری و ولایت دارد.
باور ما این است که حقیقت ولایت نسبی است و به طور کلی هر انسانی می تواند دارای قدرت ولایی باشد.
هر فردی از افراد انسانی نسبت به شکوفایی و رشدی که دارد از مقام ولایت برخوردار است. مقام ولایت چه تکوینی و چه تشریعی، خاص معصومین(ع) نیست. حضرات معصومین(ع) دارای مرتبه و حد نصاب خاصی از این مقام بوده اند که ایشان را شایسته مقام عصمت و نبوت و امامت بر تمامی انسان ها و جوامع انسانی نموده است.
پس از ایشان به ترتیب رشد یافتگان از فقها و عالمان دینی و بعد از آنها هر یک از مومنان و انسان های تاثیر گذار دینی و اجتماعی بسته به مرتبه کمال و قربی که دارند، از قدرت ولایی برخوردار هستند.
بنابراین ولایت دارای مرتبه خاص و عام است. معصومین(ع) از ولایت خاص برخوردار بودند و سایر انسان ها نیز می توانند از ولایت عام بهره داشته باشند.
اصولا مقام ولایت شان انسان است. ما در داستان خلقت انسان در قرآن کریم می خوانیم وقتی ملائکه از خلقت انسان سوال کردند، خدای متعال به آنها فرمود می خواهم برای خویش خلیفه در زمین بیافرینم.
انسان خلیفه خدا در زمین شد، خلیفه خدا شدن و بودن، بدون بهره مندی از قدرت ولایی، کاملا بی معنا و تو خالی است. مانند این که بدون هیچ گونه توانایی و شایستگی فردی را در مقام و منصبی نصب کنند و از او بخواهند که مانند یک متخصص و مدیر توانمند آن جایگاه را مدیریت کند. چنین چیزی هرگز صحیح و بلکه امکان پذیر نیست.
ولایت سر و منشا تمامی مقامات و مناصب الهی و همچنین مدیریت های دینی و اجتماعی است و بدون آن هیچ کسی شایسته داشتن مقام و منصبی در دین و جامعه نیست.
سر و منشا موفقیت در طلبگی نیز در بهره داشتن از ولایت است. مقام ولایت، یعنی مقام تاثیر گذاری مثبت بر انسان و جامعه.
البته تاثیر گذاری منفی هم وجود دارد که خاص اولیای شیطان است. اولیای الهی با مشخصه تاثیر گذاری مثبت شناخته می شوند.
امام خمینی رض به لحاظ داشتن نیروی ولایت، در راس عالمان دینی و اولیای الهی زمان خود قرار داشت، به همین دلیل توانست بالاترین تاثیر گذاری مثبت را نیز داشته باشد. منقرض نمودن شاهنشاهی ظالمانه دو هزار و پانصد ساله در ایران و بنیان گذاری جمهوری اسلامی و متحول کردن دل و جان و عقول انسان ها در طول اندک زمانی، حکایت از قدرت ولایی بسیار بالا و والای آن حضرت داشت.
یک طلبه باید در همین خط حرکت کند و بداند که کم یا زیاد باید حتما خود را آنگونه بسازد و نیروها و استعداد های خود را انگونه شکوفا نماید، که بتواند راهبر جامعه اسلامی و انسانی باشد.
هر طلبه در جهت ارزیابی عملکرد خود باید بداند، به مقداری که توانسته در جامعه و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارد، موفق ارزیابی می شود.
حقیقت طلبگی چیزی جز کسب قدرت ولایی نیست. یک طلبه آنگاه به هدف خود می رسد که بتواند جایگاهی برای خود در جامعه به عنوان خلیفه خدا در زمین و هدایت و ربوبیت افراد انسانی در راستای شکوفایی نیروهای ولایی آنها، داشته باشد.
توحید و طلبگی:
می ماند یک مطلب و آن رابطه توحید و ولایت و طلبگی است. در حقیقت اسلام آمیزه ای از توحید و ولایت است. هدف طلبگی و همچنین زندگی انسان کسب مقام ولایت از مسیر شناخت و عملکرد توحیدی است.
هدف، اقتدار ولایی است، ولی ابزار تکامل و وسیله شکوفا شدن انسان در مسیر ولایت، توحید است. بنابراین یک طلبه باید هم توحید را خوب بشناسد و هم ولایت را.
پیامبر خدا هنگام رحلت فرمود: من از میان شما می روم و پس از خود برای شما دو چیز می گذارم، تا زمانی که به این دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد.
"کتاب و اهل بیتم" کتاب، مظهر توحید است و اهل بیت مظهر ولایت.
در حقیقت حضرت می خواست اشاره کند که سعادت شما در شناخت و زندگی توحیدی و ولایی است.
راه سعادت انسان در پیروی از توحید و ولایت است، برای توحیدی شدن و به ولایت رسیدن انسان.
البته درک حقیقت توحید و ولایت خود راه دشواری است که یک طلبه باید در طول زمان و تلاش فکری و معرفتی فراوان، با صرف عمر و استعانت از خدای تعالی و استمداد از معصومان(ع) بدان راه باید.
نتیجه اینکه: طلبه باید برای رهبر شدن درس بخواند و برای ولی شدن، خود را بسازد و برای حرکت به سوی خداوند و قرب الهی، جامعه را رهبری نماید تا مطمئن شود که در مسیر حقیقی طلبگی، یعنی توحید و ولایت گام نهاده است.
نظام مدیریتی و آموزشی حوزه علمیه نیز هنگامی موفق ارزیابی می شود که موحد و ولی تربیت کند. حوزه باید بتواند افرادی را به جامعه تحویل دهد که قدرت مدیریت و هدایت سیاسی و اجتماعی و دینی جامعه توحیدی را داشته باشند. والسلام.
قناعت در لغت به معنای بسنده کردن به مقدار کم، از کالای مورد نیاز، و رضایت به چیزی است که نصیب شخص میشود. (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج 4، ص384) در احادیث گاهی کلمه قناعت به معنای مطلق رضایت به کار رفته است. امام علی علیه السلام در نامهای به عثمان بن حنیف میفرماید: «آیا قناعت کنم و راضی باشم که بگویند او امیرالمؤمنین است و با آنها در سختیهای روزگار مشارکت نداشته باشم؟» (نهج البلاغه، نامه 45 .)
در علم اخلاق قناعت در مقابل حرص استعمال میشود. صفت قناعت موجب میشود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند و زاید بر آن را نطلبد. (ر. ک: جامع السعادات، ص 101- 100 .)
بنابراین می توان گفت: قانع کسى است که به اندک بسنده مى کند و ناخشنود نمى شود و روى ترش نمى کند و به سهم خویش راضی است . قانع یعنى کسى که بسنده مىکند به آنچه که از دنیا به وى برسد اگر چه کم باشد. بر اندک سپاسگزار است.
در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است: قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینه ها و مصارف و رضایت به نعمت های الهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی که بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آنگاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری برادران مومن خویش مصرف نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است ، در حالی که بخل صفت رزیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.
انسان ثروتی نیاندوزد مگر به قناعت. مسرفین معمولا انسان های فقیر و دست تنگ هستند، زیرا آنقدر بریز و بپاش و ولخرجی دارند که نمی توانند ذخیره و اندوخته ای برای خود داشته باشند. و نیز تنها انسان های قانع می توانند سخاوتمند باشند، زیرا سخاوت و بخشش نیاز به زیرساخت اقتصادی و ثروتی دارد که مسرفین از آن بی بهره اند.
در این عرصه آدمیان به چهار دسته اند: 1- خود می خورند و به دیگران نیز می دهند، ایشان اهل انفاق اند. 2- خود نمی خورند و به دیگران می دهند، ایشان ایثارگرانند. 3 -خود می خورند، ولی به دیگران نمی دهند. ایشان خسیس و بخیل اند. 4- خود نمی خورند و به دیگران نیز نمی دهند، ایشان پست و لئیم اند.
می شود که انسان نه خود از مال خویش بهره ببرد و نه به دیگران بدهد، ولی این در نهایت پستی و لئامت و بدتر از بخل است، زیرا انسان بخیل تنها به دیگران نمی دهد و خود از مال خویش بهره دارد. بهترین حالت این است که انسان با رعایت قناعت هم خویش از مال خویش بهره لازم داشته باشد و هم زیادی آن را انفاق وایثار کند و دیگران را نیز در بهره مندی خویش شریک نماید و با دردمندان و نیازمندان جامعه همدردی داشته باشد.
قناعت معنایى نزدیک به زهد دارد. به عبارت دیگر نمود عملى زهد است. زاهد با دل نبستن به دنیا زندگى و مخارج خود را براساس قناعت پى ریزى مى کند.
عقل عامل مهمی در گزینش قناعت است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: «من عقل قنع آنکه خردورزی کند، قناعت پیشه میکند.» (آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج 5، ص 150 .) عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، از جمله: بینیازی انسان از غیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها، بر میگزیند و آن را به سود شخص میداند. گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری میکند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است . هر اندازه سطح دانش شخص نسبتبه جهان و نفس خود بیشتر میشود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه میکند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، از جمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا میکند.
با آنچه گفته آمد روشن مىگردد که قناعت جلوه اى از حالت و ملکه زهداست که در رفتار و سطح معیشت زندگى انسان پدید مى آید و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دوراز آزمندى رفاه زدگى تجملگرایى و تنوع طلبى است.
امیر المؤمنین علیه السّلام نیز قناعت را به زندگى ساده و کم زرق و برق و سبک تفسیر کرده است :اقنعوا بالقلیل من دنیا کم لسلامه دینکم فان المومن البلغه الیسیره من الدنیا تقنعه (غرر الحکم : 2549 .) به اندک دنیا بسنده کنید تا دینتان سالم بماند زیرا مومن به اندکى که کایتش کند قناعت دارد.
به طور کلی باید توجه داشت که قناعت بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد.
ر. ک : 1- اسلام و مقتضیات زمان ، استاد مطهری
2- اخلاق در قرآن ، آیه الله مکارم شیرازی ، ج2، حرص و قناعت
مشکل من این است که نمی توانم جلوی گناه کردنم را بگیرم. البته من سعی کردم همیشه آدم با تقوایی باشم و توانسته ام با موفقیت گوش دادن به ترانه را از حدود دو سال پیش تا الان رها کنم و موفق هم شدم.(شکر) اما مشکلی که دارم این است که در اینترنت که وارد میشم دنبال دانلود فیلمهای خارجی می روم البته نه دنبال آن فیلمها ولی بالاخره فکر می کنم شاید هدف من آن صحنه ها باشد ولی نمی دانم چرا به روی خودم نمی آورم و بعد که کار از کار می گذرد، می فهمم چکار کرده ام. با دیدن یک عکس بد یا کمی بد خیلی زود احساس گناه می کنم و بعدا که به خودم می آیم بدتر از خودم بدم می آید. خیلی این مسأله اتفاق افتاده ولی باز شکست خوردم. از خدا شرمنده ام، از خودمم شرمنده ام. نمی دانم چکار کنم. البته هنگام رفتن برای دانلود به قصد دانلود فیلم معمولی می روم و لی نمیدانم چرا ... . البته فقط فیلم نیست. در متنهای بد چشمم می خورد و ... و این موارد که با هم جمع می شوند و بعدا به فکرم می آیند دیگر واقعا ناراحت می شوم. لطفا کمکم کنید و یک راه حل عملی و همیشگی برایم بدهید؟
پاسخ: در ابتدا از شما دوست صمیمی که با حسن نظر خویش ما را مورد وثوق و اعتماد خود قرار داده و با طرح مشکلات خود، ما را به استمداد طلبیده و محرم اسرار خویش قرار میدهید سپاسگذاریم و امیدواریم ما نیز همچنان بتوانیم هر چه بهتر و شایستهتر در خدمت به شما و سایر دوستان انجام وظیفه نماییم.
مشکلی که در این ارتباط با ما مطرح نمودهاید باید نکاتی را به اطلاع شما دوست عزیز برسانیم:
هدف غایی از آفرینش انسان، رسیدن به کمال و مقام قرب الهی است «و ان الی ربک المنتهی» (نجم، آیه 42) رسیدن به این مقام طی کردن مقدماتی را لازم است، خدای متعال با آگاهی از همه ابعاد مادی و معنوی انسان، او را در این راه به انجام اعمالی ترغیب کرده و از کارهای دیگری باز داشته است؛ از جمله آنها رفتارهایی است که زمینه را برای انحراف جامعه از مسیر صحیح و پاک فراهم می کند، زیرا این ویژگی و خصیصه انسان است که در هر وادی جلو رفت، حد نهایی برای خودش نمی شناسد، «بل یرید الانسان لیفجر امامه» (قیامت، آیه 5) طبیعت آدمی اینگونه است که میخواهد تا در آینده نیز، به کارهای ناشایست بپردازد.
انسان اگر به وادی کمال قدم گذاشت تا بی نهایت پر می کشد و اگر به وادی فساد و انحطاط قدم نهاد در آن جا هم تا بی نهایت جلو میرود به گونه ای که نمی توان آن را در جایی متوقف کرد. به همین جهت است که می بینیم در بخشی از آیه 31 سوره نور آمده است: «زنان هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود» از این آیه برداشت میشود که اسلام به اندازه ای در مسایل مربوط به عفت عمومی سخت گیر و موشکاف است که هر گونه عملی را که منجر به شعلهور شدن آتش شهوت جوانان گردد را ممنوع می کند.
دیدن عکس ها و فیلم های مبتذل، به ویژه جوانان را، در یک حال تحریک دائم قرار می دهد تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنان و ایجاد هیجان های بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی می گردد. مهم تر از آن اینکه گناهان، پیوند انسان با خدا را سست و در صورت استمرار این پیوند را قطع و ایمان او را زایل میگرداند و بدین وسیله انسانیت انسان که سرمایه وجودی انسان است را از او سلب می کنند.
لذا در آیات و روایات گناهان ظلم به نفس شمرده شده است. عکس های سکس غریزه جنسی انسان را به طور افراطی تحریک کرده او را از فعالیت های مثبت انسانی بازداشته به سمت ارتکاب فحشا و منکرات سوق می دهد، به همین دلیل خدای متعال از باب لطف و رحمتی که دارد ما را از آن بر حذر داشته و به مسیر درست هدایت نموده است. تحقیقات محققان نشان میدهد که دیدن فیلم ها و عکس های مبتذل و مشاهده رفتارهای ضداخلاقی، اعمال غیراخلاقی را در پی دارد، به همین دلیل «رابرت مریوخ» مالک شبکه ماهواره ای تی،وی استار آمریکا در مصاحبه ای در هندوستان گفت: «من هرگز به بچه هایم اجازه تماشای این برنامه ها را نمی دهم (روزنامه اطلاعات، 25/5/1373)
افزون بر موارد یاد شده، دیدن عکس های مبتذل، پی آمدهای تأسف باری را به دنبال دارد از جمله:
1 ـ محروم شدن از لذت انس با خدا 2. مردن دل ها 3. پاره شدن پرده های عصمت و رواج بی عفتی و بی حیایی 4. سبک شدن عقل 5. گسترش دامنه ی فحشا و افزایش فرزندان نامشروع در جامعه 6. سقوط شخصیت زن و مرد و تبدیل شدن به وسیله ای برای اشباع هوس های سرکش 7. شهوت پرستی و خوش گذرانی 8. از هم گسیختگی زندگی زناشویی 9- در کل بهم خوردن تعادل و نظم روحی و معنوی انسان و ...
خواندن این گونه داستانها ،خواه ناخواه ذهن وفکر انسان را مشغول خواهد کرد وسرانجام شومی را در ذهن واندیشه جوان به بار می آورد.این نکات لطیف را می توان از آیه های آسمانی قرآن کریم برداشت نمود.آنجا که خطاب به مومنین می فرماید:« (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (اى کسانى که ایمان آوردهاید از گامهاى شیطان پیروى نکنید، و هر کس از گامهاى شیطان پیروى کند به انحراف و گمراهى و فحشاء و منکر کشیده مىشود چرا که شیطان دعوت به فحشاء و منکر مىکند.) هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمىشود یک مرتبه در آغوش فساد پرتاب کرد، بلکه گام به گام این راه را مىسپرد:
گام اول معاشرت و دوستى با آلودگان است.(سرگرمی با داستانهای سکسی وامثال آن) گام دوم: شرکت در مجلس آنها. گام سوم : فکر گناه. گام چهارم :ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات. گام پنجم: انجام گناهان صغیره. و بالآخره در گامهاى بعد گرفتار بدترین کبائر مىشود.
درست به کسى مىماند که زمام خویش به دست جنایتکارى سپرده او را گام به گام به سوى پرتگاه مىبرد، تا سقوط کند و نابود گردد، «آرى این است خطوات شیطان » (آیة الله مکارم،تفسیر نمونه، ج14، ص: 413)
lیا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا...» (به ما می فهماند) به ایمان خود تکیه نکنیم، توجّه به هشدارهاى پى در پى لازم است. زیرا که شیطان براى گمراه کردن مؤمنان، بیش از دیگران تلاش مىکند. و این کهسیاست شیطان نفوذ تدریجى و گام به گام است. از همان گام اوّل مواظب باشیم». (قرائتی،محسن؛تفسیر نور، ج8، ص: 162)
از سوی دیگر منابع مطالعاتی وخواندنی ،چه خوب و چه بد ،به عنوان غذای روح انسان محسوب می شود. و روح انسان را متاثر می کند.
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:« فلینظر الانسان الى طعامه» ( انسان باید به غذاى خویش بنگرد.)
در بعضى از روایات که از معصومین نقل شده آمده است که منظور از «طعام» در اینجا علم و دانشى است که غذاى روح انسان است، باید بنگرد که آن را از چه کسى گرفته؟ آرى! انسان باید درست بنگرد که سر چشمه اصلى علم و دانش او که غذاى روحانى اوست کجاست؟ مبادا از سر چشمه آلودهاى تغذیه شود و روح و جان او را بیمار کند یا به هلاکت افکند». (بابایی، احمد علی؛ برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص412) به انسان دستور مىدهد که به غذاى جسمانیش خوب بنگرد، چشمانش را بگشاید و ببیند این خالق رحیم و مهربان چگونه انواع مواد غذایى دانهها و میوهها را از این خاک تیره براى او آفریده، ...به طریق اولى باید به غذاى روحش بنگرد که از کدامین سر چشمه تراوش کرده سر چشمهاى پاک یا آلوده؟ چرا که تعلیمات ناسالم و تبلیغات گمراه کننده همچون غذاى مسمومى است که حیات معنوى انسان را به خطر مىافکند. عجب این که بعضى از مردم در مورد غذاى جسم بسیار سختگیر و موشکافند، ولى در غذاى روحشان بىاعتنا، هر کتاب فاسد و مفسدى را مىخوانند، به هر گونه تعلیمات گمراه کننده گوش فرامىدهند، و براى غذاى روحشان هیچ قید و شرطى قائل نیستند». ( تفسیر نمونه،همان ج26، ص: 147)
در حدیثى از امیر مؤمنان على (ع) مىخوانیم:
«ما لى ارى الناس اذا قرب الیهم الطعام لیلا تکلفوا انارة المصابیح، لیبصروا ما یدخلون بطونهم، و لا یهتمون بغذاء النفس، بان ینیروا مصابیح البابهم بالعلم، لیسلموا من لواحق الجهالة و الذنوب، فى اعتقاداتهم و اعمالهم» (براى چیست که مىبینم مردم را هنگامى که در شب طعامى نزدشان حاضر کنند حتما چراغ مىافروزند تا ببینند چه غذایى در شکم خود وارد مىسازند؟ولى به غذاى روحشان اهمیت نمىدهند، و چراغ عقل را به وسیله علم روشن نمىسازند، تا از عوارض جهالت و گناهان در اعتقادات و اعمال سالم بمانند.)
نظیر همین معنى را فرزندش امام مجتبى (ع )فرموده:«عجبت لمن یتفکر فى ماکوله، کیف لا یتفکر فى معقوله، فیجنب بطنه ما یؤذیه، و یودع صدره ما یردیه» (عجب دارم از آنها که به غذاى جسم خود مىاندیشند، اما در غذاى روح دقت نمىکنند، خوراک زیانبار را از شکم خود دور مىدارند، اما قلب را با مطالب مهلک آکنده مىکنند.) ( همان، ج26، ص: 163) نتیجه آن که؛ خواندن داستانهای سکسی خواه ناخواه روح وروان خواننده را تحت تاثیر قرار خواهد داد ،حداقل او را در اندیشیدن در افعال متعالی باز می دارد و پیوسته فکر و ذهن او را مشغول می دارد.
و در یک تحلیل کلی از محتوای فیلم ها داستانهای مبتذل در اینترنت می توان گفت، اهداف زیر از سوی بافندگان و سرایندگان آنها دنبال می شود:
اهداف اقتصادی: گردانندگان این سایت ها اهداف اقتصادی را در قالب تصویر ونوشتار و به اشکال متنوعی از محصولات از طریق سایتهای اینترنتی، شبکه های تلویزیونی، تبلیغات تصویری به هر نحو، وبلاگ ها، مجلات،کتاب ها و ... کمپانی های خود را اداره می کنند.و از این راه پولهای هنگفتی را به جیب می زنند.به طوری که تجارت سکس از جمله تجارتهای مهم شمرده می شود. آنها با نوشتن اینگونه داستانها به عنوان مقدمه، دختران و زنان را عملا به فرار از خانه و بی بند وباری سوق می دهند.
اهداف اجتماعی: اشاعه ابتذال، عادی سازی روابط محرم و نامحرم،عادی سازی صحنه های خلاف اخلاق جنسی،عادی ساختن و از میان بردن قبح گناه، اشاعه رفتارهای غیر اخلاقی، روابط نامشروع، ترویج روابط غیر شرعی و غیر قانونی، عادی سازی خیانت زن و مرد به یکدیگر به عنوان امر عادی و جایز ، به سخره گرفتن اعتقادات و آداب و رسوم دینی و بی اهمیت جلوه دادن آنها، اسفاده ابزاری از سکس، غیرت زدایی، تضعیف باورهای دینی، اشاعه هنجار شکنی زنان و دختران و... از جمله اهداف شوم اجتماعی آنان می باشد.
اهداف سیاسی: در بررسی علل نوشتن و تولید این گونه چرندیات می توان به سرخوردگی از امور سیاسی و روی گردانی سردمداران آنها از سیاست نیز اشاره نمود، وهمچنین به منظور گرفتن نیروی جوان جوامع و مشغول کردن آنها، که این امر آنها را از پرداختن به امور مهم اجتماعی و سیاسی شان باز دارد. به لحاظ آن که سرگرم شدن بخشی از نیروی جوان جامعه به چنین اموری فرصتی برای انحراف سیاسی جامعه و فاصله گرفتن مردم از مشارکت سیاسی و در نتیجه آماده شدن زمینه برای کسانی است که شایسته نیستند تصمیم گیری نمایند.
خلاصه آن که این داستانها و فیلم ها ،در واقع خیال آمال و آرزوهای درونی یا عقده های روانی نویسنده گان و سازندگان آنها می باشد، که با تبادل لینکهای خود و حمایت و تبلیغ سایتهای همدیگر اهداف پلید خود را دنبال می کنند، آنها خوشبختی و سعادت انسان را در پرداختن به لذایذ وشهوتهای بی حد و حصر مادی می دانند واز ارزشهای انسانی و معنوی بسیار دور افتاده اند. و با این کار میخواهند دیگران را نیز در مسیر خود قرار دهند.
همچنین در زمینه داستان های مبتذل و سکسی لازم است این نکته را نیز بدانید که علاوه بر حرمت شرعی خواندن مطالبی که محرک شهوت هستند، به هر مقدار که بیشتر این مطالب را می خوانید غریزه جنسی شما نیز بیشتر تحریک شده و در نتیجه کنترل آن برای شما مشکل تر خواهد بود و خدای ناکرده بیشتر در معرض انحراف جنسی و گناه قرار میگیرید. از این رو توصیه می کنیم هر چه زودتر این کار را ترک کنید و برای کنترل شهوت خود برنامه ریزی نمایید.
همچنین توصیههای زیر را نیز مورد توجه قرار دهید:
1 . سعی کنید تفریحاتی سالم خارج از نت برای خود ترتیب بدهید و صرفا برای سرگرمی و تفریح به سراغ اینترنت و فضاهای محرک وارد نشوید.
2. هر فضایی را مجاز برای ورود خود قرار ندهید.
3. در پنجرهها و صفحات اینترنتی که باز می کنید حساسیت لازم را داشته باشید.
4. فکر گناه را به ذهن خود راه ندهید و از تصور و تخیل امور جنسى و شهوانى پرهیز کنید.
5. از خواندن، شنیدن، نگاه کردن به امور و تصاویر شهوتآفرین دورى کنید.
6. بیکار نباشید و همیشه براى مشغول کردن خود به فعالیتى مطلوب و مثبت برنامه داشته باشید.
7. به محض لغزش فوراً توبه کنیدو سعى کنید که دیگر تکرار نشود.
8. در مجالس مذهبى، دعا و توسل و موعظه زیاد شرکت کنید. و از خداوند مهربان در حل مسائل زندگی تان کمک بخواهید.
9 . نسبت به نماز به خصوص نماز اول وقت (به ویژه به جماعت) اهمیت بیشتری دهید. همان طور که می دانید نماز انسان را از فحشاء و منکرات باز می دارد و این وعده حق الهی است.
10. مطالعه کتب اخلاقی و تفکر در آیات قرآن نقش تعیین کننده ای در بازداری انسان از ارتکاب گناه دارد.
منابع: 1. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1374 ش.
.2قرائتى محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن - تهران، چاپ یازدهم، 1383 ش.
.3بابایى احمد على، برگزیده تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه - تهران، چاپ سیزدهم، 1382 ش.
برخی از فتوای علما و مراجع:
نگاه به عکس و فیلم های سکسی غالبا موجب تحریک شهوت و مقدمه ارتکاب گناه است و لذا دیدن آن حرام است. ( رهبری، اجوبه الاستفتاآت , ج 2, ص 40)
دیدن فیلمهاى مبتذل و سکس چه با ویدئو و چه از تلویزیون که موجب فساد خود انسان یا خانوادهاش مىباشد جایز نیست و باید از نگاه کردن به آن خوددارى کرد. (استفتاآت آیتاللّهمکارم، ج 1، س 778)
استفاده از فیلمهاى فوق که به منظور انحراف تدارک دیده شده جایز نیست. تماشا کردن فیلمهاى محرک جایز نیست. (جامعالمسائل آیتاللّهفاضل، ج 1، ص 485)
مدتی است سعی می کنم از گناهان دوری کنم به خصوص غیبت ولی مادرم وخواهرانم اهل غیبت هستند، هر چه آنها را از این کار باز می دارم، فایده ای ندارد. لطفا کمکم کنید که چه کار کنم هم احترام آنها را حفظ کنم، هم به خاطر شنیدن غیبت آنها من مجازات نشوم چون بعضی مواقع داریم از خودمون حرف می زنیم یکدفعه غیبت دیگری را می کنند و من مجبور به شنیدن آن هستم ؟
در رابطه با مشکلاتی که بیان کردید در مرحله اول لازم است این نکته را متذکر شویم که بخشی از مشکلاتی که شما در رابطه با شرکت در مجالس دوستان و یا آشنایان بیان داشتید اختصاص به شما نداشته و غالب افراد در این موضوع دچار مشکل هستند اما نکته مفید و قابل ستایش وجود روحیهای است که در شما وجود دارد تا نسبت به حل این مشکل به دنبال راه چارهای باشید که همین سؤال شما نشانه مثبتی است که قابل ستایش است و لازم است این روحیه تقویت گردد از سوی دیگر متاسفانه غالب مجالسی که امروزه در سطح دوست و آشنا و اقوام برگزار میگردد با اینگونه آفات مواجه میباشد. اما با این وجود برای جمع بین این دو موضوع (شرکت به نحو مشروط در مجالس و رعایت صله ارحام و احترام پدر و مادر و شرایط دیگر حضور در مجالس) مطالبی را تقدیم میکنیم:
انسان موجودی است اجتماعی و ناگزیر از معاشرت؛ و معاشرت اسلامی، اصولی دارد که باید در عین حال که ارتباطات اجتماعی را برقرار نمود مواردی را نیز در نظر داشته باشد.
اسلام به عنوان دینی جامع و کامل ما را به هر دو بعد فردی و اجتماعی سوق داده و تشویق نموده است. از یک سو ما را به عنوان یک فرد موظف به انجام برخی وظایف دانسته و نیز از بعد اجتماعی نیز موظف به وظایفی دانسته است.
انسان که خواه و ناخواه در اجتماع زندگی میکند، از معاشرت با مردم گزیری ندارد و بی تردید، معاشرت برای این است که انسان، وضع اجتماعی خود را حفظ نماید و روز به روز بر ترقی و پیش رفت مادی و معنوی خود بیفزاید و مشکلات زندگی را بهتر و آسان تر حل کند.
بنابراین، باید به شکلی در مجالس و محافل شرکت نمود که از یک سو وظیفه اجتماعی و یا فامیلی خود را انجام داده باشیم و از سوی دیگر موجب سخط و ناخشنودی الهی نیز نگردد. زیرا اگر مردم در برخورد با کسی، سنگینی یا تلخی درک کنند، در دل هاشان نفرت و یا دل تنگی ایجاد خواهد شد و بالاخره روزی فرا خواهد رسید که همه از او گریزان می شوند و چنین کسی، منفور و مبغوض اجتماع و یا اقوام و خویشان خود خواهد شد.
این است که دین مقدس اسلام، معاشرت نیکو را به پیروان خود توصیه فرموده و درباره آن، بهترین آداب و دستورها را بیان کرده است تا هم به وظیفه فردی و هم وظیفه اجتماعی خود عمل کرده باشیم.
طبیعی است که اسلام در عین حال که همنشینی و مصاحبت با دیگران را در زندگی اجتماعی لازم دانسته است اما این بدان معنا نیست که این همنشینی را با هر کس و به هر شکلی جایز دانسته باشد.
لذا به صورت موردی به برخی نکات اشاره میکنیم امیدواریم توجه به آن برای شما مفید واقع گردد:
1ـ ترس از احتمال وجود غیبت در مجالس نباید منجر به ترک هرگونه صله ارحام و ارتباط لازم فامیلی گردد.
2ـ در انتخاب مجالس، دقت لازم را داشته باشید و در مجالسی که یقین دارید که به معصیت میانجامد شرکت نکنید. (یعنی فرق بگذارید بین احتمال و یقین و در صورتی که یقین به وجود معصیت پیدا کردید از حضور فیزیکی در آن مجلس اجتناب ورزیده اما به اشکال دیگر مثل برقراری تماس تلفنی خلع را جبران کرده و به وظیفه صله ارحام خود عمل کنید.)
3 ـ در صورتی که ناخواسته در مجلس معصیت حاضر شدید در مرحله اول سعی کنید با طرح موضوعات انحرافی و کشاندن مباحث به فضاهای دیگر و یا امر به معروف و نهی از منکر در تغییر فضای مجلس تاثیر گذار باشید و در غیر این صورت میتوانید با بهانههای مختلف مجلس را ترک کنید.
5 ـ در صورتی که هیچ یک از موارد فوق ممکن نگردید شما به مباحث گوش فرا ندهید و در بحث معصیت آمیز آنها شرکت نکنید تا صدق عنوان استماع به حرام محقق نگردد؛ چرا که فرق است بین گوش فرا دادن و به گوش خوردن حرام که اولی حرام و دومی بلا اشکال است؛ مانند این که شما در جلسهای نشستهاید و بغل دستی شما با کس دیگری مشغول به غیبت شخص دیگری هستند در این صورت شما میتوانید به کاری دیگر و یا حرف زدن با شخصی دیگر پرداخته و از گوش فرا دادن به غیبت پرهیز کنید. و شنیدن غیبت و سایر حرفهاى ناروا اگر عمدى نباشد و اتفاقاً به گوش انسان برسد، حرام نیست و لازم نیست از کسی که غیبت شده رضایت بگیرید ولی وظیفه ما در قبال غیبت کننده، امر به معروف و نهى از منکر است. البته این کار داراى مراتب و شرایطى است که آمر و ناهى حتماً باید نسبت به آن امور اطلاع کافى داشته باشد.
6 ـ نیز باید توجه شود اولین وظیفه انسان در مجلس غیبت; نهی از غیبت کردن است زیرا غیبت از منکرات است و نهی از منکر واجب است و در مرتبه بعدی واجب است رد غیبت نماید; یعنی به نحوی از غیبت شونده دفاع نموده, مورد غیبت را توجیه نماید که از ریختن آبروی مؤمن جلوگیری شود.
7 ـ در صورتی که شخصی که مورد غیبت واقع شده را نشناسید شنیدن برای شما اشکال ندارد و اما از آن جهت که جلسه گناه محسوب است در صورت امکان از آن خارج شوید. همین مقدار که به آنها می فهمانید که به خاطر غیبت کردن آنها را ترک میکنید, میتواند بهترین نوع برخورد با غیبت کننده باشد. و إن شاء الله تأثیر خواهد داشت.
برای مطالعه بیشتر به کتب اخلاقی ذیل مراجعه شود:
چهل حدیث امام خمینی , ص 315
نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی , ص 157
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید