سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2745967

  بازدید امروز : 155

  بازدید دیروز : 549

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
گشاده رویی، دامِ دوستی است . [امام علی علیه السلام]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/11/6::: ساعت 11:47 صبح

فواید نماز و تاثیرآن درزندگی دنیا چیست؟ چه کنیم تا آثار آنرا درزندگی ببینیم؟

پاسخ:  با سلام. دوست عزیز. نماز ارتباط با خدا است و دو جهت دارد. یک. حمد و ستایش و شکر گذاری و کرنش نسبت به خداوند به خاطر نعمت هایی که تاکنون خدای متعال به انسان عطا کرده است. داشته ها. دو. طلب حاجت و درخواست کمک و هدایت در مسیر توحید و نعمت ولایت. نیازها و نداشته ها. به سوره حمد توجه کنید همین دو جهت در آن هست. با توجه و حضور قلب و از روی صدق و اخلاص نماز بخوانید، آثار معنوی و عرفانی آن را مشاهده خواهید کرد. البته نماز باعث جلب روزی هم می شود و چون خدا از بنده اش راضی شد به او نعمت می دهد و روزی اش را نیز فراوان خواهد کرد و زندگی سعادت مندانه ای خواهد داشت. موفق باشید.

 

 

برای سیروسلوک الی الله باید چگونه و از کجا آغاز کرد؟

با سلام. دوست گرامی. نقطه شروع نظری معرفت توحیدی خداوند است و نقطه شروع عملی اصلاح معیشت از طریق حلال و ترک لقمه حرام است. ابتدا سعی کنید کسب و کار خودتان را اصلاح و حلال کنید و سپس چند کار انجام دهید. مطالعه کنید و آگاهی و بصیرت خود را افزایش دهید. انجام واجبات و ترک محرمات. ترک عادت های بد. ترک رزایل خلقی و اصلاح صفات. انجام مستحبات و عبادت عاشقانه و ریاضت های شرعی. رعایت اخلاق اجتماعی و حسن خلق با مردم. رشد عواطف انسانی و معنوی. مشارکت در مبارزه با دشمنان نظام ولایی و کشور اسلامی. ایفای نقش در ساخت کشور و جامعه اسلامی. موفق باشید.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/11/5::: ساعت 11:18 صبح

سلام، بزرگی میگفت کتاب هایی که آنها خواندند، ما هم خواندیم؛ نمازی که آنها خواندند، ما هم خواندیم؛ روزه ای که آنها گرفتند، ما هم گرفتیم؛ .... چرا آنها رفتند و رسیدند ولی ما آدم نشدیم!؟ مشکل کجاست!؟ گیر ِ کار کجاست!؟ ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/11/5::: ساعت 11:17 صبح

چگونه می توان به معنای حقیقی «بمیرید قبل از اینکه میرانده شوید» برسیم؟ ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/11/3::: ساعت 1:13 عصر

من جوانی 15 ساله می خواهم در رابطه با عرفان به خدا تلاش نمایم آیا شما می توانید راهنمای من باشید؟ ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/10/23::: ساعت 1:54 عصر

اگه آدم در مراسمات عزاداری نتونه گریه کنه اشک بریزه این معناس چیه دلش پاک نیست از خدا دور شده قساوت گرفته؟ ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/10/23::: ساعت 11:40 صبح

درجات ایمان چگونه است و راه رسیدن به آن چیست؟ ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/10/21::: ساعت 8:55 صبح

برای خواندن نماز با مشکل روبه رو هستم ولی اسمش رو نمیشه گذاشت مشکل ، من برای خواندن نماز از خدا همیشه یه چیزی میخوام یعنی نماز می خونم که به خواسته هام برسم . خواستم راهنمایی کنید مرا تا چگونه این عیب را از خودم مبرا کنم . ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/10/19::: ساعت 9:37 صبح

اسلام منهای مبارزه؛ اسلام ناب؛ اسلام عافیت طلب ها!!

چرا برخی از کسانی که در جامعه تاثیر دارند، زمان فتنه سکوت می کنند و مردم را در انتظار می گذارند و به موقع وارد میدان نمی شوند؟

شاید باور نکنید مشکل اصلی جامعه ما در حال حاضر, ضعف بصیرت دینی کسانی است که باید به مردم بصیرت بدهند. دعوت کنندگان به دین و انقلاب وظیفه اصلی شان این است که دعوت خود را با بصیرت همراه کنند، خود بصیر باشند و به مردم بصیرت بدهند.  ضعف بصیرت دینی باعث بد فهمی دین توسط دین مداران و یا عافیت طلبی و دنیا خواهی کسانی شده است که مردم از آنها توقع بصیرت و دشمن شناسی و  روحیه مبارزه و انقلابی بودن دارند. بنده اعتقاد دارم حتی برخی از خواص جامعه, متاسفانه هنوز بینش درستی از دین ندارند. یا دین را ناقص درک می کنند, یا مشکل گرایشی دارند و منافع دینوی موجب محافظه کاری آنها شده و ترسو و عافیت طلب شده اند.

 نتیجه آن هم این شده که حقیقت را کتمان می کنند و حاضر نیستند شجاعانه وارد میدان بشوند و مردم را از حیرت و سرگردانی نجات دهند و اظهار نظر کنند. یعنی نمی خواهند وارد درگیری شوند, خیال می کنند در دین دافعه و درگیری وجود ندارد, جنگ و جهاد نیست, یعنی ممکن است خواص و اهل علم نیز تحت تاثیر اندیشه های سکولاریستی باشند و امواج هجوم فرهنگی غرب ذهن او را هم مشوش کرده باشد.

گاهی هم محافظه کاری شان به خاطر این است که فکر می کنند, اگر موضع گیری کنند و درگیر شوند, موقعیت اجتماعی آنها آسیب می بیند. در حالی که اینچنین نیست, کسانی که وارد این موضع گیری می شوند و جبهه خود را مشخص می کنند و اهل مبارزه ودرگیری هستند, جایگاه بهتری نزد مردم و جامعه دارند.

در این نگاشته بنده قصد ندارم وارد مشکلات گرایشی نخبگان و خواص شوم. اگر چه این موضوع هم از جهتی ریشه در مشکلات بینشی ایشان دارد، ولی از طرفی هم به خاطر غفلتی است که توهم صلح در آنان ایجاد کرده است که فعلا به آن نمی پردازیم و یا نگاه سفره ای به انقلاب و حکومت است. آنچه مد نظر ما در این نگاشته است, انتقاد از عدم درک عمیق عناصر اصلی دین توسط کسانی است که وظیفه اصلی آنها دین شناسی و دادن بصیرت دینی به مردم است.

می دانید مشکل اصلی کجا است؟ مشکل این است که دین ما توحیدی است و ما تحت ولایت خدای متعال و اولیای او زندگی می کنیم, ولی شناخت درستی از توحید و ولایت نداریم.

خوب قبل از انقلاب شاید این موضوع قابل درک بود, ولی بعد از انقلاب که هم نظام توحیدی در کشور جریان پیدا کرد و هم نظام ولایی در جایگاه خودش قرار گرفت, قابل پذیرش نیست که هنوز هم رهبران جامعه تعریف درستی از نظام ولایی و فلسفه سیاسی اسلام نداشته باشند و نسبت به ساختار و روح توحیدی و قوانین و احکام و اخلاق اسلام هم, تحلیل عمیق و حقیقی ارایه نشود.

اکنون سوال این است که مگر دین ما توحیدی نیست؟ مگر روح دین توحید نیست؟ مگر حقیقت دین اسلام توحید نیست؟ مگر قرآن کریم پیام اصلی اش توحید نیست؟ مگر این کتاب عزیز جز به یکانه پرستی دعوت می کند؟ مگر در نظام توحیدی موضوع مبارزه و مقاومت و جهاد و نفی کفر و شرک و ظلم مطرح نیست؟ مگر پیامبر ما دین خود را با مبارزه آغاز نکرد؟ مگر تمامی امامان ما مبارز نبودند و شهید نشدند؟ پس چرا در دین برخی از سران دین عنصر مبارزه و اندیشه جهادی جایگاه ندارد؟. یک مشکل اساسی ما این است که توحید را درست نفهمیده ایم.

ما که ادعای تشیع داریم و دائم حدیث ثقلین را می خوانیم و بالای منبرها پز آن را می دهیم که پیامبر(ص) فرمود: من از میان شما می روم و دو چیز می گذارم, یکی کتاب و دیگری اهل بیتم(ع) این دو نیز هیچگاه از هم جدا نمی شوند, یعنی اگر جدا شوند, ناقص می شوند و دیگر بدرد نمی خورند, به نظر می رسد که نه کتاب را درست فهمیده ایم و نه اهل بیت(ع) را.

هنوز دقیق نمی دانیم منظور رسول خدا(ص) چه بوده است. منظور پیامبر از کتاب, "توحید" بوده است و منظور از اهل بیت هم, "ولایت" است.

قرآن کریم و روح توحیدی آن, قانون اساسی اسلام است و ولایت مجری این کتاب و قانون در سطح جامعه است. اینکه گفته می شود سیاست ما عین دیانت ما است و دین از سیاست جدا نیست, به خاطر همین است. قانون بدون مجری بدرد نمی خورد و مجری هم بدون قانون کارآمد نیست. این دو یعنی کتاب توحیدی و قانون + ولایت و سیاست اسلام هرگز از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت.

اصولا دین و مذهب ما عمدتا مرکب از همین دو عنصر است. اگر ما توحید و ولایت را خوب بفهمیم و رابطه خود را با آن دو خوب تنظیم کنیم, هیچ مشکلی در زندگی و جامعه نخواهیم داشت و به اهداف زندگی و دین رسیده ایم. چرا؟

چون شما اگر با روح قرآن کریم و خطوط اصلی این کتاب و پیام اصلی آن آشنا شوید, به یقین اذعان خواهید داشت که این کتاب پیام اش توحید است. قرآن کریم دائم از خدا پرستی و بلکه بهتر بگویم از یگانه پرستی سخن می گوید. از یگانه شناسی و یگانه پرستی و نفی شرک و کفر و نفاق و مبارزه با هر گونه اندیشه و اخلاق و عمل مبتنی بر باطل. کار قرآن کریم این است که اولیای شیطان را افشا و انذار کند و اولیای خدا را هدایت و بشارت بدهد. تمام سخن در مقابله ای است که در طول تاریخ میان حزب شیطان و حزب الله برقرار است.

در قرآن کریم آیات فراوانی داریم که خبر می دهد تمامی انبیای الهی مردم زمان خود را به عبادت خدا و یگانه پرستی دعوت می کرده اند. روح دعوت دینی حاکم بر کتاب خدا توحید است.

البته قرائتی از توحید که نیمی از آن مبارزه و جهاد با دشمنان دین و توحید است و نیم دیگر آن پرستش است. توحیدی که بوی خون و شهادت می دهد و با عافیت طلبی و حب دنیا سازگار نیست.

منظور پیامبر(ص) از اهل بیت هم "ولایت" است. تمام عظمت اهل بیت پیامبر و اسرار تمامی مقامات و مناصب آنها مقام ولایت ایشان بوده است. ولایت یعنی رهبری جبهه توحید و خدا پرستان بر علیه دشمنان توحید و اولیای شیطان.

حضرت می خواستند عظمت و اهمیت موضوع ولایت و امامت و رهبری دینی و سیاسی و مبارزه و جهاد را در جامعه گوشزد کنند. در غدیر خم هم همین کار را کردند. در بسیاری از سخن ها نیز همیشه بر روی خلافت علی (ع) بعد از خود و ولایت معصومین(ع) تاکید می کردند. در لحظه آخر عمر هم که کاغذ و قلم خواستند, می خواستند اهمیت ولایت را گوشزد کنند.

پس دین ما و حقیقت دین ما چیزی جز همین دو عنصر اصلی "توحید و ولایت" نیست. نبوت و عدل و سایر اصول دین هم زیر مجموعه همین دو اصل هستند.

ولی متاسفانه مشاهده می شود که فهم اکثر ما از دین و به تبع آن عملکرد ما بسیار ناقص است. درست مانند اینکه کسی نصف دین را بفهمد و از نصف دیگر آن غافل بماند, آنوقت ادعای دین و علم دین و مرجعیت دین هم داشته باشد.

مراجع دینی به خصوص کسانی که دشمن شناس نیستند و هرگز سابقه مبارزاتی در پرونده خود ندارند, صلاحیت مرجعیت و رهبری دینی را ندارند. کسانی که خیلی محافظه کارانه موضع می گیرند که به جایی برخورد نداشته باشد و در عین حال خود را ولی فقیه هم می دانند و به رهبر معظم انقلاب کنایه می زنند که اگر تو فقیه هستی, خوب ما هم هستیم, , تازه تو تازه فقیه و مرجع شده ای, در حالی که ما از تو سابقه بیشتری داریم و فقیه تریم, پس حاجی یکی تو یکی ما. چرا فقط تو رهبر باشی و ما مطیع تو باشیم؟

می گویند: اصلا بیاییم رهبری را شورایی کنیم میان همه کسانی که مرجع هستند و ادعای فقاهت دارند و سفره ای پهن کنیم و همه سر آن بنشینیم و با هم حکومت را اداره کنیم.

برخی نظرشان همین است, اگر چه جرئت نمی کنند به زبان بیاورند. این حرف را چه کسانی می زنند؟ کسانی که اصلا شجاعت مبارزه ندارند, جرئت ایستادن جلوی آمریکا را ندارند و یا بصیرت لازم را ندارند و دشمن شناسی شان اشکال دارد, آنوقت می خواهند در کار ولایت و حکومت و رهبری جامعه شریک شوند.

باور نمی کنید برخی کسانی که همین الان ادعای مرجعیت و مشارکت در ولایت دارند, به هیچ وجه اعتقادی به ولایت فقیه نداشته اند. بعضی از آنها در زمان تصویب قانون اساسی در مجلس موسسان قانون اساسی حضور داشتند و همان زمان با اصل ولایت فقیه مخالف بودند و می گفتند با انتخاب مردم و بودن رئیس جمهور, چه نیازی هست که یک فقیه در راس حکومت باشد, باور نمی کنید که گفته: والله این کار را نکنید, چون دنیای مادی و الحادی غرب ما را به دیکتاتوری محکوم می کنند.

این دسته از همان زمان از غرب می ترسیدند و از اینکه نکند آنها ما را متهم کنند واهمه داشتند. توجه نداشتند که دین بدون ولایت اصلا نه اجرایی می شود و نه حتی باقی می ماند. بقای دین و توحید به برکت ولایت است. مگر نه اینکه ولایت حسین(ع) و شجاعت او باعث بقاء دین شد؟

یکی از مشکلات ما الان ولایت شناسی و ولایت پذیری است. این است که به اهمیت مقام ولایت و امامت در جامعه دینی واقف نیستیم. البته مردم به صورت غریزی این موضوع را می دانند و دفاع هم می کنند, ولی این کافی نیست باید اولا خبرگان و نخبگان جامعه به اهمیت این موضوع پی ببرند و ثانیا لازم است درک عالمانه ای از این موضوع به مردم بدهند تا در هنگامه فتنه ها دچار انحراف نشوند و فریب تبلیغات دشمن و فتنه گران را نخورند.

اعتقاد به ولایت یک فرع فقهی نیست, که یک فقیه بگوید: ادله آن ضعیف است و برای من اثبات نشده و دیگری آن را قبول کند, باید به آن به صورت یک اعتقاد و بلکه مهمترین اعتقاد خاص شیعه نگاه کنند. امام خمینی رض که ولایت را مطلقه میدانست, به خاطر این بود که اعتقاد داشت, ولایت فقیه ادامه اصل ولایت و امامت معصوم ع است. فقیه در عصر غیبت جای معصوم می نشیند و این یک اعتقاد بسیار مهم و سیاسی اسلام است که هیچ اصلی در دین ما مهمتر از آن نیست. امام همواره می فرمود: حفظ نظام از نماز هم واجب تر است, از اوجب واجبات است. حفظ نظام یعنی حفظ نظام ولایی و حفظ ولایت فقیه.

اعتقادی که در قیامت از آن سوال می کنند و بزرگترین نعمت خدا به انسان است. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا. روز ولایت, روزی است که دین کامل شد و نعمت تمام گردید و اسلام توانست به عنوان یک دین کامل رضایت خداوند را جلب کند.

ما هر چقدر سعی کنیم نمی توانیم باطن ولایت را بشناسیم و اهمیت این اصل اسلامی و شیعی را حقیقتا درک کنیم. گاهی هم می فهمیم و آنقدر موضوع سنگین است که نمی شود آن را در قالب الفاظ و عبارات آورد.

درست است که توحید ثقل اکبر است و هدف اصلی تمام آموزه های دین است و حتی ولایت, به خاطر توحید مبارزه می کند, ولی اگر ولایت نباشد, حتی توحید نیز رفتنی است و جبهه شیطان و کفار و منافقین آنچنان اصل دین را مورد هجوم قرار می دهند که نابود خواهد شد. توحید و قانون نیاز به اجرا و حفظ و حراست دارد!

ما الان دشمن زیاد داریم و به خصوص بعد از انقلاب تمام دنیا بر علیه ما با تمام قوا هجوم کرده است و هدف دشمن نیز نابودی دین و توحید است. نابودی حکومت وسیاست و اخلاق توحیدی است, زیرا هیچ چیز برای آنها مضرتر و خطرناکتر از اندیشه توحیدی اسلام نیست. آنها از توحید می ترسند و می دانند که رمز بقای توحید ولایت است. امام حسین(ع) بود که دین را نگه داشت, وگرنه یزید می گفت: لا خبر جاء و لا وحی نزل. نه پیامبری آمده است و نه وحیی نازل شده و همه اینها ساختگی است.

معروف است که در روایت سلسله الذهب وقتی امام رضا(ع) به نیشابور رسید نوشته اند پرده خیمه را کنار زد و به جمع بسیاری که پیرامون آن حضرت جمع شده بودند تا از آن حضرت نکته مهمی را استفاده کنند, فرمود: کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و شروطها و انا من شروطها. در این روایت آن حضرت چه خوب و چه حساس به اهمیت توحید و ولایت اشاره کرد است. باور کنید امام رضا(ع) در این روایت حرف را کامل زده است و حجت را تمام کرده است. این روایت قانون اساسی اسلام است.

حقیقت دین ما توحید است که به دست ولایت اجرایی می شود. ولایت است که باعث حفظ و نشر و اجرای دین در جامعه و بقای آن می گردد و اهمیت این دو موضوع کاملا روشن است.

اما موضوع اصلی ای که من در این نوشته می خواهم به آن اشاره کنم, نکته دیگری است که بسیار حساس است و متاسفانه ما را دچار بدفهمی و کم فهمی از دین کرده و دشمن را جسور ساخته است. ما اکنون اگر به این موضوع توجه عمیق نکنیم, امنیت دینی و اجتماعی مان از بین خواهد رفت و اصل انقلاب در خطر فروپاشی خواهد بود.

بزرگترین غفلتی که به خصوص خواص و عالمان دینی به آن گرفتار هستند. این است که توجه ندارند دین و توحید با مبارزه و جهاد شروع می شود. ما خیلی وقت ها خیال می کنیم که جهاد یکی از فروعات دین ما است و خوب بعضی وقت ها دشمن حمله می کند و لازم است دفاع کنیم و جایگاه مبارزه و مقاومت در دین ما یک جایگاه فرعی است. در حالی که باید توجه داشته باشیم که بدون روحیه جهاد و مبارزه اصلا دین ما ناقص است. هم فهم از دین ناقص است و هم دین داری ما ناقص خواهد بود. به جرئت می توانم بگویم که نصف دین ما مبارزه و جهاد است.

نصف توحید جهاد است. جهاد زیر مجموعه توحید نیست. جهاد و مبارزه جزء ارگانیک توحید است. یعنی توحید دو قسمت دارد, در یک قسمت که اتفاقا توحید با آن شروع می شود, مبارزه و جهاد با دشمنان دین و توحید و ولایت و عدالت و حقیقت؛ یعنی کفار و مشرکین و ظالمین و معاندین و اولیای شیطان است, آنهم در یک جبهه بسیار گسترده و دائمی به گستره تمام تاریخ و در قسمت دوم است که مباحث مربوط به یگانه پرستی و بندگی و وظیفه شناسی و عشق و سلوک و اخلاق توحیدی و خودسازی مطرح می شود.

نکته ای که از آن غفلت کرده ایم این است که توحید با لا اله, شروع می شود, یعنی با نفی کردن و با مبارزه و جهاد شروع می شود. نفی اندیشه و سیستم های مدیریتی و اخلاقی و حکومتی مبتنی بر کفر و شرک و نفاق و شیطان پرستی و بعد, در کنار این مبارزه و جهاد اکبر و اصغر است که الا الله می آید و باید خدا را ستایش کرد, پرستید, عبادت کرد و به دین عمل کرد و اخلاق داشت و خودسازی کرد و مانند آن.

آقای قرائتی تعریف می کرد که من روزی در مسجدی نماز می خواندم, متوجه شدم که آنها بعد از نماز, مرگ بر آمریکا نمی گویند. رفتم از پیش نماز اجازه گرفتم که دو دقیقه صحبت کنم و به مردم آنجا گفتم: شما دینتان نصفه است و نصف آن کم است. دین شما ناقص است چون مرگ بر آمریکا نمی گویید. مرگ بر آمریکا و مبارزه با دشمن نصف دین است و بلکه دین با مبارزه و نفی آغاز می شود.

خیلی ها به این موضوع توجه ندارند و خیال می کنند دین, یعنی همان جهت اثباتی که اتفاقا نوعی عافیت طلبی و نیز آقایی در آن وجود دارد. انسان با کسی درگیر نمی شود, در آن قسمت زندان و شکنجه و سختی کشیدن و مبارزه و حرص و جوش هم نیست. بله خیلی خوب است کسی فکر کند زندگی و دین داری یعنی درس بخوانیم, درس بدهیم, مسجد برویم, جماعتی بخوانیم و آقایی بکنیم و بعد منزل و استراحت و مطالعه و دفتر و دستک و مقلد و مرجع و طرفدار و شاگرد و مرید و عنوان اجتماعی و شهرت وووو.

نه آقا دین رو خوب نفهمیدی. دین با توحید شروع می شود و توحید با نفی و مبارزه و جهاد و زندان و اسارت و شکنجه آغاز می گردد.

باید به دین اینطوری نگاه کنیم. اگر کسی جگر مبارزه ندارد, اصلا نباید وارد این راه بشود. طلبه, یعنی سرباز امام زمان(عج) به خصوص کسانی که در موضع روحانیت و رهبری جامعه قرار می گیرند, باید بدانند که نصف زندگی شان باید صرف مبارزه شود. باید مثل یک سرباز آماده دفاع باشند. در تمام جبهه های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی ای که دشمن به روی ما باز کرده است, باید آماده جهاد باشیم. دشمن شناسی و بصیرت دینی جزء دین است. جزء مهم توحید است.

کسانی از دین مداران که اهل مبارزه نیستند و عافیت طلب هستند, آبروی حوزه را در معرض خطر قرار می دهند, باعث می شوند نگاه مردم به روحانیت نگاه بدی باشد, بگویند: اینها راحت طلب یا عافیت طلب هستند. الان هم اگر به طور عموم آبرویی برای ما هست و روحانیت هنوز عظمت و جایگاه مردمی خود را حفظ کرده است, به خاطر وجود کسانی است که اهل مبارزه هستند و تلاش گرند و بصیرت دارند و مردم با بیدار می کنند, انقلابی اند, دشمن شناس اند. این گروه به آن گروه هم آبرو داده است.

من حرف بی دلیل نمی زنم. نمی خواهم موضوع را داغ کنم. شما یک نگاهی به زندگی انبیای الهی بکنید, ببینید زندگی آنها آرام و عافیت طلبانه بوده است, یا تمام زندگی آنها مبارزه با مشرکین و کفار است. با توطئه ها و دسیسه های آنها است. زندگی ائمه معصومین(ع) شیعیان و خود پیامبر(ص) هم که خب روشن است. با جنگ و جهاد و غزوه شروع می شود و تمامی آنها بدون استثنا شهید می شوند, ما حتی امام حسین(ع) را هم خوب نفمیدیم. عاشورا یعنی تجلی مبارزه توحیدی و یکتا پرستی و ولایت پذیری و از طرفی هجوم شرک و کفر و اهل ولایت شیطان به جبهه مومنان.

در کربلا هم حضرت حسین ع با تمام هستی و خانواده اش به میدان مبارزه آمد تا بگوید آی همه کسانی که ادعای دین داری و یکتاپرستی و رهبری دارید باید خودتان را برای یک مبارزه و جهاد با تمام قوا با دشمان دین آماده کنید. دین به خون و مبارزه و جهاد ما نیاز دارد و بدون آن باقی نمی ماند.

جای دوری نرویم. به زندگی امام خمینی رض نگاه کنید. از همان جوانی اهل مبارزه بود. اهل زندان و اسارت و تبعید بود. می دانید چرا؟ چون عارف بود و از همان جوانی خوب توحید را و روح دین را می شناخت. چون بصیر بود. ما امروز به بصیرت نیاز داریم. نخبه های جامعه ما به بصیرت نیاز دارند. بصیرت یعنی شناخت حق و باطل شناخت دوست و دشمن به خصوص دشمن شناسی و جبهه گیری در مقابل آن. کسی که موضع گیری در مقابل دشمن ندارد, بصیرت ندارد و کسی که بصیرت ندارد نمی تواند جامعه را رهبری کند.

چه شده است که خیلی از مواقع می بینیم عوض اینکه عالمان دینی مردم را رهبری کنند, مردم جلوتر می روند و بصیرتشان زیاد تر از آنها است. مردم باید برخی از ماها را رهبری و از خواب بیدار کنند. این خیلی بد است. البته مشکل اصلی همان گونه که گفتم در فهم توحیدی و ولایی دین است. اگر چه گاهی هم منافع در کار است. دنیا زبان انسان را می بندد و شجاعت را از انسان می گیرد و نمی گذارد حق را آنچنان که هست و می فهمیم بگوییم و از آن دفاع کنیم.

مورد دیگر در این زمان رهبر معظم انقلاب اسلامی است. خود من به خاطر همین به ایشان ارادت دارم. به خاطر اینکه ایشان دین را خوب می شناسد. شاگرد بارز امام خمینی رض است و توحید را خوب درک کرده است. بصیرتش کامل است. اهل مبارزه است. من خودم از جوانی ایشان را در مشهد می شناختم, آنوقت من ده ساله بودم و ایشان حدود سی ساله بودند . یادم هست از همان وقت ایشان ممنوع الصحبت بود. یعنی از همان جوانی تحت نظر ساواک زندگی می کرد و مامور مراقب داشت. اهل زندان و جهاد و مبارزه بود. اهل تعبد و بندگی خدا هم بود. به خاطر همین هم خدای متعال به او توفیق رهبری داد.

شاید شما خیال می کنید خبرگان ایشان را رهبر کرده اند. خیال می کنید تا خدا نخواهد کسی می تواند در مقام و منصب الهی ولایت بنشیند. این مقام خیلی حساس است, انتخاب مردمی و دموکراسی در آن کمترین نقش را دارد. مشروعیت رهبری در اسلام الهی است. الله یعلم حیث یجعل رسالته. خدا بود که دل خبرگان را به سمت ایشان متوجه نمود. نور ولایت خود ایشان بود که تجلی کرد و باعث شد دیگران متوجه آن نور شوند. هیچ کسی بدون صلاحیت های لازم نمی تواند مناصب الهی را اشغال کند. صلاحیت رهبری در خود ایشان وجود داشت که خدای متعال زمینه رهبری ایشان را فراهم کرد. ولی افسوس که خیلی از نخبگان جامعه در این زمینه مردود شده اند. خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/10/14::: ساعت 1:40 عصر

شاید تصور اینکه کسی پیدا شود که در زندگی چیز نامطلوب نداشته باشد، غیرقابل تصور باشد. حال اگر چنین زندگی و چنین فردی وجود داشته باشد که هیچ دغدغه و نگرانی نسبت به حال و آینده نداشته باشد، چه باید بکند؟ چگونه باید زندگی کند؟ یعنی زندگی او چه چیزی کم دارد که باید برای آن تلاش کند؟

انسان هر مقدار در زندگی فردی و اقتصادی و خانوادگی خودش دغدغه نداشته باشد، بالاخره از آن جهت که مسلمان است، دغدغه اسلام و مسلمانان و جامعه اسلامی و ظلم و ستم و هجوم های مختلف دشمن و مبارزه با آنها را خواهد داشت. در روایتی پیامبر خدا (ص) فرمودند: من اصبح و لم یهتم به امور المسلمین فلیس به مسلم. هر کس صبح کند و بر حل مشکلات مسلمانان تلاش نورزد مسلمان نیست و باز فرمود : هر کس فریاد کمک مسلمین را بشنود و اجابت نکند مسلمان نیست.
بنابراین اگر انسان مسلمان و مومن باشد هرگز بی دغدغه نخواهد بود و مسئولیت های اجتماعی و سیاسی و دینی در قبال انسان های دیگر هر گز او را راحت نخواهد گذاشت.
توجه داشته باشید که ما اکنون در اردوگاه اسلام زندگی می کنیم و دائما در معرض هجوم دشمنان دین و اولیای شیطان هستیم و باید از خود و آرمان خود دفاع کنیم. این یک نبرد پیگیر و یک جریان تاریخی مستمر میان جبهه حق و باطل، حزب خدا و حزب شیطان است که هرگز مومنین در هیچ روزگاری بدون دغدغه نسبت به آن نبوده اند. مسلمان دائما در حال دفاع از ایمان خود در مقابل هجوم دشمنان خدا است و گاهی نیز بر آنان هجوم می آورد. و بی دردی به طور کلی از مسلمان دور است.
نمونه اش داستان انقلاب و پس از آن است که می بینید بعد از انقلاب ایران اسلامی در معرض انواع هجوم های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است. حال چگونه ممکن است در برابر اینهمه فتنه هایی که شما اکنون شاهد آن هستید، یک مسلمان و مومن آگاه آرام و بی دغدغه و بی مسئولیت زندگی کند. انسان مومن همیشه دردمند است، و هرگز درد فقرا و درد گمراهان و دردمندان جامعه او را رها نخواهد کرد.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/10/12::: ساعت 8:47 عصر
جناب آقای منتظری
با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خودم مقدم می دانم: خدا را در نظر می گیرم و مسائل را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضعگیری هایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرال ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین تر می دانستید و با این که برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام می دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که برای شما پول می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.
بحمدلله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود می دانید -که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند- با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید:
1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد.
2. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4. نامه ها و سخنرانی های منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان-روحی له الفدا- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای این که در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر این گونه کارهایتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم.
والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدمی خوبی می دانستم.
والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم:
من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت بر نمی دارم. من کار به تاریخ و آن چه اتفاق می افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیبمان پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می کنند، نگردند. از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست او است.
والسلام
یکشنبه 6/1/68
روح الله الموسوی الخمینی».(ر.ک: صحیفه امام(ره)، ج 21، ص 330)

 
<   <<   56   57   58   59   60   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید