بازدید امروز : 467
بازدید دیروز : 62
آیا درست است که هرچه ایمان شخصی بالاتر رود بلایا و مصیبت های او بیشتر می شود؟
دوست گرامی. بله از مضمون روایات استفاده می شود که هر چه به درجات ایمانی انسان افزوده می شود امتحان او سخت تر می گردد و بلاهایش بیشتر می شود. البلاء للولاء. تا جایی که گفته اند بلا برای دوستان خدا است. ولی این سخت تر شدن شرایط مانند سخت تر شدن درس و امتحانان در کلاس های بالاتر است. یک محصل به هر مقدار که در درجات علمی پیش می رود درس هایش سخت تر و امتحاناتش پیچیده تر می گردد و این سخت تر شدن باعث ارتقای علمی او خواهد شد. وضعیت مومنین هم چنین است، خدای متعال مربی مومن است و سختی ها بیشتر جنبه تربیتی دارد برای ارتقای ایمانی افراد است. موفق باشید.
چطوری میشه آدم ایمانشو نسبت به خدا تحکیم کنه؟
دوست گرامی. ایمان نتیجه 1- شناخت و عقلانیت و مستدل شدن اندیشه و باورها و اخلاق و عمل به حجت عقلی و دینی 2- عمل به واجبات و وظایف دینی 3- معنویت و عرفان و عمل به مستحبات 4- پیروی از ولی خدا در هر زمان 5- مجاهدت در راه خدا است. 6- ایجاد شاخصه های مومنین که در قرآن کریم و روایات آمده در خویش. ( سلوک عقلانی + سلوک عرفانی+ سلوک اجتماعی) این موضوع نیازمند توضیحات فراوان است، ولی فورمول همین است که گفته شد. موفق باشید.
چرا خدا را عبادت می کنیم؟
عبادت یا پرستش و عبودیت، عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترامآمیز و تحسینآمیز در برابر معبود و معشوق هستی و ابراز عشق و پرستش و عرض حاجت و نیاز به درگاه او و اطاعت امر و تسلیم در برابر خواست او است.
عبادت برای بنده عملی است که برخواسته از هویت او است. ما ذاتا بنده ایم و بندگی برخواسته از هویت ما است همانطور که ذاتا خدا خدا است و خدایی برخواسته از هویت او است. چرا خدا را عبادت می کنیم؟ چون ما ذاتا بنده ایم و خدا ذاتا معبود و خالق ما است. معمولا می گویند: مسایل ذاتی علت یابی نمی شود و چرا گفتن درباره آنها بی معنا است. چرا عبادت کنیم مانند این است که سوال کنیم چرا ما بنده ایم یا چرا خدا خدا است. خوب انسان ذاتا بنده است و خدا ذاتا خدا است و رابطه انسان با خدا عبادت و بندگی است.
در عین حال می توان گفت: از دیدگاه دین توحیدی اسلامی کمال و سعادت انسان در دنیا و آخرت در قرب به خداوند و به قول عرفا فانی شدن در او خلاصه می شود و این کار از طریق عبادت و بندگی به سرانجام می رسد. بنابراین سر و فلسفه اصلی عبادت گذشتن از خود و فانی شدن در خداوند است. عبادت انجام دادن رفتاری است که باعث رسیدن انسان سالک به توحید و فنای فی الله می شود.
در حقیقت عبادت برترین عمل سلوکی انسان به سوی خدا است و با عبادت است که انسان می تواند از خواسته ها و خودخواهی هایش بگذرد و اراده اش را در اراده خدا و خواست خدا فانی نماید و به مقام فنای فی الله می رسد. بنده کسی است که از خودش اراده ای ندارد و تمام نیروی خود را برای انجام اراده مولای خود صرف می کند و به دنبال تحقق منویات او است. در نماز و دعا و مانند آن هم توحید نظری تلقین می شود و هم توحید عملی تمرین می گردد.
نمی دانم چرا صبح ها نمازم قضا می شود و نمی توانم بیدار شوم راهنمایی کنید؟
مهمترین آموزه اسلام توحید و یگانه پرستی است. کمال و سعادت انسان در فناء فی الله است و انسان از طریق بندگی توحیدی به این مقام می رسد. نماز مهمترین و جامع ترین عمل توحیدی انسان است که باعث قرب به خدا و خوبی ها می شود و از بدی ها دور می گردد. به همین دلیل نماز رکن دین و ستون خیمه اسلام است. سستی در نماز ستون دین انسان را می لرزاند و تمام خوبی های انسان را در معرض زوال قرار می دهد. نماز نخواندن درست مانند این است که قطاری از ریل خارج شود, در این صورت چه اتفاقی می افتد. سستی در نماز انسان را از ریل بندگی خدا و سعادت در دنیا و آخرت خارج می سازد و او را با خطرات عظیمی مواجه می نماید.
آیا دوست بودن با شخصی که به گفته خودش در زمانی برای عده ای شراب یا عرق تهیه کرده از لحاظ شرعی و غیره مشکلی دارد و چطور میتوان این اشخاص در سن20 سال را که دانشجو میباشند هدایت کرد؟
دوست گرامی. فلسفه اصلی دوستی از نظر اسلام همراهی و کمک رسانی به هم در جاده ایمان و بندگی است. دوست در حقیقت رفیق راه انسان در راه خدا است بنابراین در انتخاب دوست دقت فراوان باید به خرج داد. دوست خوب نعمت کم نظیر و بسیار نادری است که اگر نصیب شود قدردانی فراوان می طلبد و باید حرمتش را پاسداشت اما دوست بی ریشه و بی ایمان ارزشی ندارد که قابل پاسداشت باشد. برای هدایت افراد اولا با عمل خویش و تقید به ایمان و عمل صالح به ارشاد ایشان بپردازید و ثانیا برای ایشان از ارزش ایمان به خدا و بندگی و زشتی گناه بگویید تا بیدار شود. موفق باشید.
انسان خوب شدن یعنی چی؟ برنامه جامع انسان خوب شدن رو توضیح بدید؟ معیارهای یک نمازخوب چیه؟
دوست گرامی. انسان خوب بودن یک معیار بیشتر ندارد و آن بندگی خدا است. انسان خوب یعنی کسی بنده خوب خدا شده است. بنده خدا شدن آسان نیست و نیاز به تلاش فراوان و از خود گذشتگی دارد. تمام سعی و تلاش سالکین الی الله برای همین است که بنده خالص خدا شوند. برای بنده شدن انسان باید از خودش بگذرد و هواهای نفسانی خود را فانی در خواسته های خداوند نماید. دین همان برنامه جامع خوب شدن انسان است. تمام قرآن کریم و روایات برای همین است. نماز خوب یعنی نماز صحیحی که بنده به قصد بندگی خدا می خواند و حضور قلب دارد. موفق باشید.
با سلام من میخوا م مقامی مانند ایت الله بهجت پیدا کنم باید چکار کنم ؟زندگی من چگونه باید باشه؟
دوست گرامی. آیت الله بهجت و سایر عرفا و علما بلکه تمامی انبیای الهی به هر مقامی که رسیده اند از طریق بندگی خدا بوده است. اگر کسی بتواند به خودش بگوید من بنده خدا هستم هر کاری که خدا راضی است و دوست دارد انجام می دهم و هر کاری که خدا دوست ندارد انجام نمی دهم و البته بداند خداوند از چه کاری راضی است و دوست دارد یا ندارد، به هر مقامی که بخواهد می رسد. البته برای رسیدن به این مقام تلاش علمی و عملی فراوانی نیاز هست که تحت عنوان سیر و سلوک عقلانی و عرفانی مطرح شده است. بدون شک آیت الله بهجت ره همین مسیر را طی کرده و از همین طریق به مقامات عرفانی رسیده بودند. موفق باشید.
بندگی یعنی چی؟
دوست گرامی. بندگی یعنی انسان از خودش بگذرد و خودش را نبیند و خواسته های نفسانی خودش را رها کند و خودش را مالک نداند و فانی در خدا شود و خدا بین و خداپرست شود و دنبال تحقق خواسته ها و اوامر خدا باشد و خدا را مالک بداند. بندگی یعنی از خود گذشتن و به خداپیوستن. یعنی فنای فی الله. درست مانند عبد های فدیم که مالک و صاحب داشتند. آنها تمام وقت در اخیار مولای خود بودند و از خودشان چیزی نداشتند و دنبال کارهای خودشان نبودند مگر به ضرورت. این حقیقت بندگی است که باعث می شود انسان به ربوبیت و عرفان و نهایت شکوفایی برسد.
بندگی دو مرحله دارد . مرحله قرب فرایض و انجام وظایف واجب بندگی و ترک گناه و حرام و مرحله قرب نوافل و انجام وظایف مستحب و عبادت عاشقانه خداوند.
لطفا یک برنامه ی به من بدهیدکه با آن به موفقیت مادی و معنوی برسم؟
دوست گرامی . از نگاه دین توحیدی اسلام تنها یک چیز است که عامل موفقیت واقعی انسان تلقی می شود و آن بندگی خدا است. اگر کسی توانست به مقام بندگی خدا برسد و بتواند بگوید من بنده خدا هستم به موفقیت دست یافته است. البته ما ذاتا بنده خدا هستیم ولی باید بتوانیم با اراده خودمان بنده خدا و فانی در او شویم. تمام کمالات انسان معلول بنده شدن است. حتی پیامبر ص که به این مقام رسیده است از طریق بندگی بوده است. اشهد ان محمدا عبده و رسوله. انسان مامور به نتیجه نیست مامور به وظیفه است .
اگر کسی بتواند وظایف بندگی خود را خوب بشناسد و عمل کند, انسان موفقی خواهد بود و فرقی نمی کند که پولدار هم باشد یا نباشد. برای انسان مومن مهم این است که خدا از او راضی باشد, یعنی وظایف خود را خوب انجام داده باشد, حال این اتفاق در حالت ثروت مندی برایش رخ دهد یا فقر و نداری فرقی نمی کند. اگر ثرومتمند شد یک وظیفه ای دارد, ا گر هم فقیر باشد به مناسبت آن یک وظیفه دیگری دارد, در صورت اول باید شکر نعمت هایی را که خدا به او داده است بجا آورد و در صورت دوم باید صبر پیشه کند که البته گاهی شکر نعمت ها بسیار سخت تر از صبر در سختی های زندگی است. پس به اقتضای شرایط وظایف تفاوت خواهد داشت.
البته موفقیت یک مرحله بالاتر هم دارد و آن مرتبه عشق و عرفان است که سالک و عارف به آن دست پیدا می کند. مرحله اول را قرب فرایض می گویند یعنی انسان با انجام وظایف واجب بندگی به خدا نزدیک شود و مرحله دوم را قرب نوافل می گویند یعنی انسان با مستحبات و عبادت نافله و عاشقانه به خدا نزدیک شود.
البته راه رسیدن به چنین موفقیتی بحث مفصلی نیاز دارد که باید در جای خود مطرح شود. سوال شما درباره اصل موفقیت بود لذا بدان نپرداختیم, ولی اجمالا عرض کنیم که تمام مراحل دین داری و سلوک انسان چه سلوک عقلانی و چه سلوک عرفانی برای رسیدن به چنین موفقیتی است.
من فردی هستم که همیشه به همه چیز قانعم و هیچ وقت هم به کسی حسادت نمیکنم و همیشه از نعمتای خدا شکرگذاری میکنم هر چند هیچ چیز ندارم هیچ رفاهی هم ندارم اما همیشه به خودم میبالم که خدا بهم سلامتی داده همیشه سعی میکنم به همه بگم خوشبختم تا جایی هم بتونم دیگران رو هم شاد میکنم خواستم بدانم این کارم اشتباست یعنی مغرورم به خودم این طور فکر می کنم یا واقعا راضیم از زندگی خواهشن جواب بدید.
دوست گرامی. آنچه دارید و گفته اید خوب است. ولی خوشبختی مومن در این ا ست که بتواند بگوید من بنده خدا هستم و خدا از من راضی است. کسی که به وظایف دینی خود خوب عمل می کند می تواند چنین احساس و ادعایی داشته باشد. سعادت شما آرزوی ما است. موفق باشید.
تزکیه نفس و خودسازی را به زبان من جوان دانشجو توضیح دهید تا انشاالله با عمل به آن از حملات شیطان رجیم در امان باشم!
در مقدمه باید بدانیم که انسان ذاتا بنده خدا است چون همه وجودش از خدا است و سعادت او در دنیا و آخرت نیز در این است که به صورت اختیاری نیز راه بندگی خدا را در پیش بگیرد و بنده خدا شود. این مهمترین آموزه ای است که ما در بحث خودشناسی باید بدانیم. باید باور کنیم که هویت ما بنده خدا بودن است. اگر به چنین باوری رسیدیم، به این نکته مهم می رسیم که پس خودسازی هم باید در راستای تحقق و ارتقای همین هویت باشد.
انسانی که خود را بنده خدا می داند از دیدگاه دین توحیدی اسلام در تمام زندگی خود، کاری جز خداشناسی توحیدی و پرستش توحیدی خداوند و معشوق هستی ندارد. آیه عجیبی در قرآن کریم است که بسیار زیبا به این حالت اهل ایمان اشاره کرده و فرموده: و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون. یعنی ما در زندگی این جهانی خود هیچ کار و ماموریتی جز پرستش توحیدی و خالصانه خداوند نداریم. کسی که معبودی جز او نیست. پاک و منزه است از شرک مشرکان. (توبه،31(
هدف زندگی و خودسازی برای انسان کاملا مشخص است. در آیه دیگری از قرآن کریم خدای متعال به هدف خلقت اشاره کرده و فرموده: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. یعنی خلق نکردم جن و انس را مگر برای عبادت، عبادتی که خود نوعی معرفت خداوند است.(ذاریات، 56(
پیامبر گرامی اسلام دعوت خود را با شعار توحید قولوا لا اله الا الله تفلحوا شروع کرد و فرمود: مایه رستگاری شما توحید است و تا آخر در پی تحقق همین شعار بود و سایر انبیای الهی نیز دعوت خود را بر محور توحید و پرستش توحیدی خداوند استوار ساخته و مردم را از شرک و کفر برحذر می داشتند. لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله. و هر آینه در میان هر امتی پیامبری را فرستادیم که ماموریتش دعوت به توحید بوده است. (نحل، 36(
بنابراین خودسازی یعنی راهی برای بنده شدن انسان نسبت به خداوند و هدف خودسازی در راستای کسب بندگی خداوند قابل تعریف است و تزکیه نفس یعنی پاکسازی خود از موانع بندگی خداوند و آراستن آن به صفات مومنان و بندگان واقعی و خالص خدای متعال.
چگونه روزه درست بگیریم که مورد قبول خداوند قرار گیرد؟
روزه فقط امساک از اکل و شرب نیست، بلکه شرائطی دیگر دارد که تعهد و مسؤولیت های انسان را در برابر آن زیاد می کند.
در روایت است که روزه چهار گروه مقبول نیست:
حضرت صادق ( علیهالسلام) فرمود: لا صیام لمن عصی الامام، و لا صیام لعبد آبق حتی یرجع، و لا صیام لامراة ناشزة حتی تتوب، و لا صیام لولد عاق حتی یبر، (1) روزه نیستبرای کسی که امام و پیشوای خود را نافرمانی کند و از او اطاعت ننماید، و صحیح نیست روزه عبد فراری، تا مراجعت کند و به خدمت باز نگردد، و روزه زن ناشزه درست نمیباشد تا توبه کند و در اختیار همسرش قرار گیرد و همچنین روزه فرزند عاق شده پدر و مادر تا خوب نشود و اصلاح نگردد، مورد قبول قرار نمیگیرد، و روزه به حساب نمیآید،
فاطمه (علیهاسلام) در آداب صائم سخن میگوید:
حضرت فاطمه (علیها السلام) سیده نسوان عالم در آداب روزهدار میفرماید: عن جعفر بن محمد عن آبائه عن فاطمه (علیهم السلام) : «انها قالت: ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه» (2).جعفر بن محمد (علیهما السلام) از آباء گرامش از فاطمه دخت گرام رسول الله (صلی الله علیهم اجمعین) روایت مینماید: که حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: صائم با روزه خویش کاری نکرده (یعنی حق روزه را ادا نکرده) هر گاه زبان و گوش و چشم و جوارحش را از (آنچه که بر آنها حرام است) حفظ نکرده باشد. یعنی روزه یک مسمای واقعی از حفظ شکم از کل خوردنیها و نوشیدنیها و مبطلات دیگر و خلاصهای از اجتناب از گناهان و معصیتخداوند میباشد، زیرا روزهدار بدون پرهیز از تمامی محرمات روزه واقعی را در خویش تحقق نبخشیده است ادامه مطلب...
چرا من اینقدر از خدا دور شدم؟
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید .
1. خدا را بسیار شکر کنید و سر بر آستان جانان بگذارید که در این وانفسا که انسان ها دچار روزمرگی و سردرگمی شده اند شما نگران دوری خود از خدا و به دنبال گم کرده خود هستید . شکر کنید که فهمیده اید گم کرده ای داری.
2. «زندگی فرصت خدایی شدن انسان»
خیلی مهم است که بدانیم حقیقت زندگی چیست, هدف آن کدام است. برای حرکت در مسیر زندگی نیاز با انگیزه واقعی و قوی و حرکت آفرین هست. انگیزه واقعی در صورتی پدید می آید که بدانیم زندگی فرصت خدایی شدن انسان است. این بهترین تعریف دینی و توحیدی از زندگی انسان است. هدف زندگی هم چیزی جز این نیست. دین هم همین را می گوید. هدف دین این است که انسان به خدا نزدیک شود و خدایی گردد. و ما خلقت الجن و الان الا لیعبدون. نیافریدم جن و انس را مگر برای عبادت و خدایی شدن از طریق بندگی خدا. تمام انبیا می خواستند انسان خدایی تربیت کنند. ادامه مطلب...
طور کلى جایگاه فکر (چه خوب چه بد) در اسلام چیست و چه تأثیراتی در زندگی وسعادت فرد دارد؟
تعریف تفکر:
حضرت امام خمینی (رحمه الله) در تعریف تفکر ابتدا به همان تعریف کلی و منطقی آن اشاره می کنند و تفکر را فرایندی می دانند که در طی آن سلسله ای از امور معلوم و مشخص در کنار هم قرار می گیرند تا امری مجهول را، واضح و روشن سازند(شرح چهل حدیث، ص، 191)که این همان تعریف حکمایی چون ابن سینا است.
اما برای تعریف اخلاقی آن، تعبیر خواجه عبدالله انصاری را بهترین تعبیر معرفی می کنند:
خواجه عبدالله انصاری قدس سره می گوید: تفکر جستجو نمودن «بصیرت» است - که چشم قلب است- برا ی رسیدن به مقصود نتیجه، که غایت کمال، آن است و معلوم است مقصد و مقصود، سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل آید.( آداب الصلوه، ص 204.)
بنابراین حضرت امام (رحمه الله) با اعراض از تعریف منطقی، اندیشیدن در هر موضوعی را تفکر ممدوح و سفارش شده نمی دانند؛ بلکه مطلوب و هدف اندیشه باید امری شایسته و مفید و در پی یافتن راهکارهای علمی و عملی در جهت کسب سعادت دنیا و آخرت باشد. ادامه مطلب...
در دروس مدیریت داریم که یک سازمان یا یک شرکت باید چشم انداز(یا هدف کلی)، برنامه بلند مدت، دستور العمل ها و قواعد -با تعاریف خاص خودش- داشته باشد. حال به جای سازمان و شرکت انسان داریم و به جای برنامه ها و اهداف، دین. قواعد و دستور العمل های ریز و کوتاه مدت دین را که همان احکام و اخلاق و... است را می دانم، اما برنامه بلند مدتی که دین برای ما ارایه می دهد چیست و از کجا آنرا بشناسم؟ نقشه راه دین برای انسان ضعیفی که از برنامه ریزی برای خودش عاجز است چیست؟
دوست گرامی. دین نقشه راه و راهبرد دارد. کلید واژه کلی و فراگیر دین ایمان است. ایمان کلی ترین و مهمترین ارزشی است که انسان را در دنیا و آخرت به فلاح و رستگاری و سعادت می رساند, ایمان با وصف توحید راهبرد اسلام برای تربیت انسان و جامعه ایده آل و تمدن دینی است. عدالت اجتماعی نیز ظهور اندیشه توحیدی اسلام در عرصه جامعه است.
توحید تنها آموزه های سطحی و خشکی که در علم کلام مطرح می شود, نیست, بلکه آموزه بسیار عمیق و جامع ای است که باید ابعاد وسیع آن تحقیق و بررسی شود و به صورت بنیادین زیرساخت تمامی عرصه های زندگی فردی و اجتماعی انسان مومن قرار بگیرد و آنها را مدیریت می کند. توحید درک عمیق وحدت در کل هستی و نظام تکوینی و همچنین نظام تشریع و روح دین است و ریشه در فطرت انسان و جهان دارد.
به لحاظ عرفانی ایمان توحیدی به تسلیم اراده انسان در اراده خداوند می انجامد و اخلاق و عبودیت را نتیجه می دهد, عبودیت, سرَ و منشا ربوبیت می شود و نیروهای الهی وجود انسان را شکوفا می کند و ضامن کمال و سعادت انسان در دنیا و آخرت است.
بنابراین توحید از نظر فردی شخصیت انسان را شکل خاصی می بخشد و مایه و پایه اصلی تحقق انسان ایده آل دینی است و به لحاظ اجتماعی نیز زیربنای تحقق سیاست و مدیریت و نظام اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی و مبنای عدالت در جامعه ایده آل اسلامی است.
تفاوت جامعه دینی و سکولار, درک توحیدی و مشرکانه از همین آموزه ها و نهادها است. اگر بتوانیم به درک توحیدی سیاست و مدیریت و اقتصاد و مانند آن برسیم می توانیم جامعه خود را دینی و توحیدی بنا کنیم و تمدن اسلامی بسازیم و اگر نتوانیم مجبور می شویم از الگوهای جوامع غربی و سکولار تبعیت نماییم.
عقل و عشق:
راهبرد دین و قرآن کریم برای رشد انسان بندگی خدا است. تمامی انبیای الهی انسان را به ایمان و بندگی خدا فراخوانده اند و حرفشان این بوده است که ای مردم تنها خدا را بپرستید و از پرستش غیر خدا دور شوید, زیرا تمام سعادت انسان در قرب به خدا از طریق بندگی آگاهانه و عاشقانه و خالصانه برای او است.
برای رسیدن به قله های ایمان توحیدی و مقام رفیع و راهبردی عبودیت و بندگی خداوند, روش روشن دین طی دو مرحله سلوک عقلانی و سلوک عرفانی است. انسان فطرتا آمیزه ای از عقل و عشق است و اسلام به عنوان یک دین فطری ابتدا انسان را به عقلانیت فرا می خواند و حیات معقول او را احیا و تقویت می کند و سپس در مرحله بعد او را به عشق و عرفان و طی مسیر محبت خداوند و فنای فی الله دعوت می نماید.
در حقیقت انسان در مراحل و منازل ایمان و توحید و یکتاپرستی حرکت می کند و باید به قله های ایمان تا سر حد الیقین برسد ولی این راه در دو مرحله "عقل و عشق" دست یافتنی و طی می شود.
عقلانیت و عشق در اسلام دو مرحله راهبردی برای تحقق توحید در فرد و جامعه است. دو مرحله سلوک توحیدی نظری و عملی برای وصول به معرفت خدای متعال.
عقل مستند شدن تمام اعتقادات و اندیشه ها و اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی انسان به حجت و دلیل دینی و عقلی خدا پسند است. از نگاه دینی به کسی عاقل گفته می شود که بتواند برای تمام باورها و موضع گیری های خود استدلال عقلانی و مستند به وحی و عصمت ارایه دهد, بنابراین عقل رشد یافته توان انسان مومن برای استدلال در همه زمینه ها و موضع گیری ها و باورها است.
و عشق یعنی عبادت عاشقانه خداوند و طی مسیر سلوک عرفانی و راه محبت و فانی شدن در اراده خدای متعال.
ایمان توحیدی:
ایمان به خدا نقطه مقابل خودخواهی و خودپرستی است. ایمان یعنی باور کنی که تو وجود و شخصیت مستقلی نیستی, جهان هم نیست, آنچه هست خدا است و ظهوراتش, تو و جهان مظهر خدا هستید و بودنی اگر هست از بود خدا است و منسوب به خدا است و اصولا وجود داشتن منحصر در خدای متعال است و ما تنها ظهور وجودیم.
ایمان یعنی بدانی که تو و جهان از نظر وجودی فانی در خدایید پس باید به اراده خود نیز فانی در خدا شوی و از خودت عبور کنی. اگر توانستی از خودت عبور کنی به خدا می رسی و می فهمی که فقط خدا هست و مومن می شود. تمام انبیای الهی امده اند تا همین را به انسان بیاموزند. اینکه تو خودخواه نباشی و خداخواه باشی. تسلیم اراده خداوند و بنده محض او شوی. تمام چیزهایی که انبیاء علیهم السلام به بشر آموخته اند در حقیقت در راستای همین یک آموزه توحیدی بوده است.
پس ایمان از عرفان جدا نیست. ایمان بدون توحید درک نمی شود. متعلق اصلی ایمان توحید است. عرفان، راه نظری و عملی معرفت و وصول به توحید خداوند است. عارف کسی است که از چنین معرفتی برخوردار است و به وحدت رسیده است.
فرق عارف و غیر عارف در زندگی همراه با ریاضت و سختی است. انسان های معمولی حاضر نیستند در راه رسیدن به خداوند سختی بکشند و تحمل ریاضت کنند و خیلی که تلاش می کنند، انجام برخی وظایف شرعی است؛ ولی سالک و عارف، کارش سختی کشیدن و تحمل ریاضت های شرعی آنهم از روی عشق است. سالک و عارف به سختی می کوشد تا از خودش بگذرد و به خدا برسد, زیرا می داند که کلید سعادت و کمال انسان از خودگذشتن و به خدا پیوستن است. از خود بگذر به حق رسیدی.
عرفان نظرى و عملى:
عرفان نظری یعنی انسان به این باور عمیق و یقینی برسد که همه عالم مظاهر خداوند هستند و در کل هستی جز او کسی نیست و خدای متعال است که تمام هستی را پر کرده است. خالق و مدیر و رازق و مبدا تمام موجودات او است و لیس فی الدار غیره دیار. این همان توحید نظری است که موضوع کتاب های عرفان نظری می باشد.
عرفان عملی یعنی انسان بتواند از خودش بگذرد و فانی در خدا و اراده خدا و خواست خدا شود. از خود بگذر به حق رسیدی. و این از خود گذشتن و فراموش کردن خواسته های خود گردنه راه عبودیت خدا و توحید عملی است. در این وادی خودپرستی مانع اصلی عرفان و خداپرستی توحیدی می شود و تا انسان نتواند از روی خودش عبور کند و عبد تسلیم خدا شود, به مشاهده جمال محبوب نمی نیشیند و عارف و موحد نخواهد بود.
بله این راه اگر چه دشوار است، اما برای همگان رفتنی است و تمام انبیای الهی آمده اند تا به انسان همین را بگویند و به او این راه را بیاموزند و این مسیر را رفتنی کنند.
معرفت نفس که راه معرفت رب است - من عرف نفسه فقد عرف ربه - هم به همین معنا است اگر خود را شناختی که تو نیستی و هر چه هست خدا است و توانستی از خود عبور کنی خدا را شناخته ای و دانسته ای که تو فقط مظهری از مظاهر او هستی پس سزاوار نیست که اینهمه منیت داشته باشی, احساس مالکیت کنی, نباید از خودت خواسته ای داشته باشی و خودت را مطرح کنی و دنبال خودت باشی، بلکه باید دائم دنبال خواسته خدا باشی و خدا را مطرح کنی و دنبال خدا باشی و تنها او را مالک بدانی. این می شود ایمان و عرفان و خودسازی دینی و راهی جز این نیست. این می شود راهبرد دین اسلام برای انسان. البته این الگو در جامعه هم باید پیاده شود و اهداف و اراده اجتماعی انسان نیز باید در این مسیر باشد.
شرط ولایت:
توحید یک آموزه قرآنی است که در کنار آموزه ولایت کاربردی می شود. پیامبر ص در حدیث ثقلین فرمود: این دو هرگز از هم جدا نمی شوند. در حدیث سلسله الذهب هم امام رضا ع از پدران خود نقل می کند که: خداوند فرموده است: توحید پناهگاه امن من است بشرطی که به همراه ولایت باشد.
ولایت به معنای خاص آن آموزه ای است که مخصوص شیعه است. شیعه معتقد است که راه بندگی خداوند بدون پیروی از معصومین ع به سامان نمی رسد و سرپرست انسان و جامعه برای رشد و پیشرفت باید معصوم ع باشد. البته در زمان غیبت هم تکلیف مشخص شده است و ولی فقیه با شرایط خاصی جانشین ولایت معصوم ع می شود و عهده دار همین ماموریت است.
آیا درست است که هرچه ایمان شخصی بالاتر رود بلایا و مصیبت های او بیشتر می شود؟
دوست گرامی. بله از مضمون روایات استفاده می شود که هر چه به درجات ایمانی انسان افزوده می شود امتحان او سخت تر می گردد و بلاهایش بیشتر می شود. البلاء للولاء. تا جایی که گفته اند بلا برای دوستان خدا است. ولی این سخت تر شدن شرایط مانند سخت تر شدن درس و امتحانان در کلاس های بالاتر است. یک محصل به هر مقدار که در درجات علمی پیش می رود درس هایش سخت تر و امتحاناتش پیچیده تر می گردد و این سخت تر شدن باعث ارتقای علمی او خواهد شد. وضعیت مومنین هم چنین است، خدای متعال مربی مومن است و سختی ها بیشتر جنبه تربیتی دارد برای ارتقای ایمانی افراد است. موفق باشید.
چطوری میشه آدم ایمانشو نسبت به خدا تحکیم کنه؟
دوست گرامی. ایمان نتیجه 1- شناخت و عقلانیت و مستدل شدن اندیشه و باورها و اخلاق و عمل به حجت عقلی و دینی 2- عمل به واجبات و وظایف دینی 3- معنویت و عرفان و عمل به مستحبات 4- پیروی از ولی خدا در هر زمان 5- مجاهدت در راه خدا است. 6- ایجاد شاخصه های مومنین که در قرآن کریم و روایات آمده در خویش. ( سلوک عقلانی + سلوک عرفانی+ سلوک اجتماعی) این موضوع نیازمند توضیحات فراوان است، ولی فورمول همین است که گفته شد. موفق باشید.
چرا خدا را عبادت می کنیم؟
عبادت یا پرستش و عبودیت، عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترامآمیز و تحسینآمیز در برابر معبود و معشوق هستی و ابراز عشق و پرستش و عرض حاجت و نیاز به درگاه او و اطاعت امر و تسلیم در برابر خواست او است.
از دیدگاه دین توحیدی اسلامی کمال و سعادت انسان در دنیا و آخرت در قرب به خداوند و به قول عرفا فانی شدن در او خلاصه می شود و این کار از طریق عبادت و بندگی به سرانجام می رسد. بنابراین سر و فلسفه اصلی عبادت گذشتن از خود و فانی شدن در خداوند است. عبادت انجام دادن رفتاری است که باعث رسیدن انسان سالک به توحید و فنای فی الله می شود.
در حقیقت عبادت برترین عمل سلوکی انسان به سوی خدا است و با عبادت است که انسان می تواند از خواسته ها و خودخواهی هایش بگذرد و اراده اش را در اراده خدا و خواست خدا فانی نماید و به مقام فنای فی الله می رسد. بنده کسی است که از خودش اراده ای ندارد و تمام نیروی خود را برای انجام اراده مولای خود صرف می کند و به دنبال تحقق منویات او است. در نماز و دعا و مانند آن هم توحید نظری تلقین می شود و هم توحید عملی تمرین می گردد.
نمی دانم چرا صبح ها نمازم قضا می شود و نمی توانم بیدار شوم راهنمایی کنید؟
مهمترین آموزه اسلام توحید و یگانه پرستی است. کمال و سعادت انسان در فناء فی الله است و انسان از طریق بندگی توحیدی به این مقام می رسد. نماز مهمترین و جامع ترین عمل توحیدی انسان است که باعث قرب به خدا و خوبی ها می شود و از بدی ها دور می گردد. به همین دلیل نماز رکن دین و ستون خیمه اسلام است. سستی در نماز ستون دین انسان را می لرزاند و تمام خوبی های انسان را در معرض زوال قرار می دهد. نماز نخواندن درست مانند این است که قطاری از ریل خارج شود, در این صورت چه اتفاقی می افتد. سستی در نماز انسان را از ریل بندگی خدا و سعادت در دنیا و آخرت خارج می سازد و او را با خطرات عظیمی مواجه می نماید.
آیا دوست بودن با شخصی که به گفته خودش در زمانی برای عده ای شراب یا عرق تهیه کرده از لحاظ شرعی و غیره مشکلی دارد و چطور میتوان این اشخاص در سن20 سال را که دانشجو میباشند هدایت کرد؟
دوست گرامی. فلسفه اصلی دوستی از نظر اسلام همراهی و کمک رسانی به هم در جاده ایمان و بندگی است. دوست در حقیقت رفیق راه انسان در راه خدا است بنابراین در انتخاب دوست دقت فراوان باید به خرج داد. دوست خوب نعمت کم نظیر و بسیار نادری است که اگر نصیب شود قدردانی فراوان می طلبد و باید حرمتش را پاسداشت اما دوست بی ریشه و بی ایمان ارزشی ندارد که قابل پاسداشت باشد. برای هدایت افراد اولا با عمل خویش و تقید به ایمان و عمل صالح به ارشاد ایشان بپردازید و ثانیا برای ایشان از ارزش ایمان به خدا و بندگی و زشتی گناه بگویید تا بیدار شود. موفق باشید.
انسان خوب شدن یعنی چی؟ برنامه جامع انسان خوب شدن رو توضیح بدید؟ معیارهای یک نمازخوب چیه؟
دوست گرامی. انسان خوب بودن یک معیار بیشتر ندارد و آن بندگی خدا است. انسان خوب یعنی کسی بنده خوب خدا شده است. بنده خدا شدن آسان نیست و نیاز به تلاش فراوان و از خود گذشتگی دارد. تمام سعی و تلاش سالکین الی الله برای همین است که بنده خالص خدا شوند. برای بنده شدن انسان باید از خودش بگذرد و هواهای نفسانی خود را فانی در خواسته های خداوند نماید. دین همان برنامه جامع خوب شدن انسان است. تمام قرآن کریم و روایات برای همین است. نماز خوب یعنی نماز صحیحی که بنده به قصد بندگی خدا می خواند و حضور قلب دارد. موفق باشید.
پسری 15 ساله هستم گناه نمی کنم و سعی می کنم واجباتم را انجام دهم نماز را اکثرا به جماعت و در مسجد می خوانم ورزش می کنم و درسم هم زیاد است دارم برای المپیاد آماده می شوم. می خواهم از شما برای خودسازی بیشتر برنامه بگیرم. به نظر شما من باید چه کارهای دیگری انجام دهم؟
دوست خوبم . شما در حقیقت طالب سیر و سلوک هستید، ولی باید بدانید که سلوک الی الله دو مرحله دارد. سلوک عقلانی و سلوک عرفانی. وظیفه ابتدایی انسان سلوک عقلانی است و سلوک عرفانی بعد از آن است. برای سلوک عقلی نیاز به استاد خاص نیست، پس باید با مطالعه, تفکر، تحصیل علم و استفاده از علما و اساتیدی که در حوزه علوم دینی نقلی وعقلی تبحر دارند ،انسان به مرحله ای برسد که برای تمام اندیشه و باورها و اخلاق و اعمالش حجت داشته باشد.
بعد برای سیر و سلوک عرفانی خود خدای متعال وعده داده است که نیاز به استاد راهنما را تامین نماید، ان جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا- بنابراین باید ابتدا به سلوک عقلی و انجام وظایف واجب و ترک حرام و اصلاح اخلاق و عقاید کوشید و بعد وارد راه عرفان و عشق شد.
آنچه گفته شد قانون کلی سلوک بود. اما در مورد شما گفتنی است: وضعیتی که دارید برای شما در این سن خوب است. یعنی درس خواندن و ورزش کردن و انجام واجبات و خواندن نمازها به موقع و در مسجد و ترک گناه. این برای شما از جهت عملی ایده آل است، کار اساسی ای که شما باید برای انجام اهتمام فراوان داشته باشید تقویت عقلانیت و بالا بردن اطلاعات دینی است. یعنی شما در مرحله سلوک عقلانی هستید و باید تمام همت خود را مصروف آن نمایید. سعی کنید در زمینه های عقاید و اخلاق و احکام عملی سطح مطالعات خود را بالا ببرید و تا می توانید اعمال خود را عالمانه و آگاهانه نمایید.
برنامه شما تا چند سال مطالعه و تحقیق و آشنا شدن با دلیل و منطق عقاید و اخلاق و احکام اسلامی است و توصیه می کنیم تنها در صورتی وارد سلوک عرفانی و انجام مستحبات شوید که سلوک عقلانی شما به کمال خود رسیده باشد.
برای سلوک عقلانی لازم است خود شما سری به کتاب خانه یا کتاب فروشی ها بزنید و کتاب هایی را در بخش عقاید اسلامی و شیعی و تاریخ اسلام و شیعه و اخلاق اسلامی که با سن و سطح تحصیلی شما مناسب باشد پیدا و مطالعه نمایید. در این زمینه می توانید به روحانیون یا عالمانی که می شناسید مراجعه و مشورت بگیرید. در مورد احکام هم باید مرجع انتخاب کنید و اعمالی که انجام می دهید مستند به قول و فتوای مرجع دینی باشد. در سایت ما کتاب های اخلاقی فراوانی هست می توانید رجوع کنید.
دو نکته: سلوک عقلانی هم شامل سلوک نظری می شود هم سلوک عملی . یعنی عمل کردن به حجت شرعی هم جزء سلوک عقلانی است لذا این مرحله صرفا شامل یادگیری و تفکر و تحقیق نمی شود و شامل عمل هم می گردد. عقل نظری و عقل عملی هر دو در این نوع سلوک دخیل هستند.
دوم اینکه این مرحله از سلوک بسیار مهم است و در حقیقت گردنه راه خدا است و سخت هم هست بنابراین هر چند سال هم طول بکشد مهم نیست مهم این است که انسان به حد نصابی از عقلانیت برسد و مطمئن شود که تمام اندیشه و اخلاق و عمل او مستند به حجت شرعی و عقلانی است و هوای نفس او کاملا تعدیل شده و تحت حکومت عقل قرار دارد.
سلوک عرفانی سن خاصی ندارد. در صورتی که انسان به حد نصابی از عقلانیت که همان قرب فرایض است برسد کم کم وارد سلوک عرفانی که همان قرب نوافل است، می شود و فرصت خود را بیشتر صرف مستحبات و ریاضات و ارتباط عاشقانه با خدا خواهد کرد و فنای عملی در خدا را تمرین خواهد نمود.
اگر به صورت قوی وارد سلوک عقلانی و مطالعه و تحقیق درباره دین و عقاید و آثار دینی شوید، فرصت نفوذ شیطان در شما کم می شود و قادر خواهید بود بر ذهن و فکر خود نیز کنترل داشته باشید و فکر شما متوجه عوالم زیبای عقلانی می شود و از نفسانیت انصراف خواهد یافت.
مهمترین کتاب هایی که لازم است پیوسته بخوانید قرآن کریم و روایات معصومین ع است. قرآن کریم مهمترین اثر عقلانی و عرفانی اسلام است که می تواند قوای عقلانی و ایمانی انسان را تقویت نماید و انگیزه عمل و اخلاق را در انسان ایجاد کند.
موفق باشید.
عرفان چیست؟ مراحل رسیدن به خدا؟ ما هم می توانیم عارف شویم؟
عرفان، راه نظری و عملی معرفت و وصول به خداوند است. عارف کسی است که از چنین معرفتی برخوردار است و به قرب الهی رسیده است. فرق عارف و غیر عارف در زندگی همراه با ریاضت و سختی است. انسان های معمولی حاضر نیستند در راه رسیدن به خداوند سختی بکشند و تحمل ریاضت کنند و خیلی که تلاش می کنند، انجام برخی وظایف شرعی است؛ ولی سالک و عارف، کارش سختی کشیدن و تحمل ریاضت های شرعی آنهم از روی عشق برای رسیدن و فانی شدن در خدای متعال است.
عرفان دو نوع است؛ نظرى و عملى.
عرفان نظری یعنی انسان به این باور عمیق و یقینی برسد که همه عالم مظاهر خداوند هستند و در کل هستی جز او کسی نیست و خدای متعال است که تمام هستی را پر کرده است. خالق و مدیر و رازق و مبدا تمام موجودات او است و لیس فی الدار غیره دیار. این همان توحید نظری است که موضوع کتاب های عرفان نظری می باشد.
عرفان عملی یعنی انسان بتواند از خودش بگذرد و فانی در خدا و اراده خدا و خواست خدا شود. از خود بگذر به حق رسیدی. و این از خود گذشتن و فراموش کردن خواسته های خود گردنه راه خدا و توحید عملی است. در این وادی خودپرستی ما است که مانع عرفان و خداپرستی توحیدی می شود و تا انسان نتواند از روی خودش عبور کند به مشاهده جمال محبوب نمی نیشیند و موحد نخواهد بود.
بله این راه اگر چه دشوار است، اما برای همگان رفتنی است و تمام انبیای الهی آمده اند تا به انسان همین را بگویند و به او این راه را بیاموزند و این مسیر را رفتنی کنند.
معرفت نفس که راه معرفت رب است - من عرف نفسه فقد عرف ربه - هم به همین معنا است اگر خود را شناختی که تو نیستی و هر چه هست خدا است و توانستی از خود عبور کنی خدا را شناخته ای و دانسته ای که تو فقط مظهری از مظاهر او هستی و تو نیستی و فقط او هست پس نباید از خودت خواسته ای داشته باشی و خودت را مطرح کنی و دنبال خودت باشی، بلکه باید دائم دنبال خواسته خدا باشی و خدا را مطرح کنی و دنبال خدا باشی. این می شود ایمان و عرفان و خودسازی دینی و راهی جز این نیست. این می شود راهبرد دین اسلام برای انسان. البته این الگو در جامعه هم باید پیاده شود و اهداف و اراده اجتماعی انسان نیز باید در این مسیر باشد.
چگونه میتوان ضرورت ونیازبه دین راتفهیم نمود؟
دوست گرامی. ما دو نوع زندگی داریم . زندگی ایمانی و زندگی کافرانه. از دیگاه خداپرستان انسان در زندگی ایمانی ساخته می شود و به سعادت دنیا و آخرت می رسد و زندگی کافرانه عامل شقاوت انسان است. بنابراین ایمان یگانه ارزشی است که برای انسان زندگی ساز است و نیز عامل نجات و سعادت آدمی است. حالا می فهمیم که دین چیست؟ دین قانون زندگی ایمانی است. چون زندگی ایمانی برای انسان ضرورت دارد، دین نیز ضرورت پیدا کرده است. البته زندگی ایمانی و دین هم بعد فردی دارد هم بعد ا جتماعی و سیاسی و حتی ناظر بعد اقتصادی انسان نیز هست. موفق باشید.
من ادم خیلى مذهبى بودم؛چرا اینجورى شدم؟الان خیلى از گناهان بدو انجام دادم
دوست گرامی. آنچه انسان را از بدی ها و گناهان حفظ می کند ایمان ناشی از بصیرت و آگاهی دینی و عقلانیت و عشق است . مذهبی بودن شما قبلا از روی بصیرت و آگاهی و عشق به خداوند و اولیای او نبوده و لذا سست شده است. از طرفی هم گناه لذت بخش است و کشش غرایز و نفس اماره و شیطان قوی است و باید با عقلانیت قوی از خویش حراست نمود. سعی کنید آگاهی خود را افزایش دهید و بر معرفت دینی و عقلانیت خود بیافزایید و کتاب مطالعه کنید. البته در راس همه کتاب ها قرآن کریم و روایات معصومین ع عامل هدایت و بصیرت افزایی هستند که نباید فراموش شود. در مجالس اهل بیت شرکت کنید .موفق باشید.
رساله های عملیه به چه دردی میخورند؟
دوست گرامی. انسان نیازمند دو نوع سیر و سلوک عقلانی و عرفانی برای رسیدن به کمال خود است. در این مسیر ابتدا باید در سلوک عقلانی تمامی اعمال و رفتار و اعتقادات و اخلاق خود را مستند به حجت و دلیل نماید تا حیات عقلانی اش کامل شود و بتواند به زندگی عرفانی بپردازد و به کمال نهایی خود برسد. در این میان رساله های عملیه مراجع نیاز به حجت شرعی را نسبت به تمامی اعمال فردی وا جتماعی انسان تامین می کند. انسان یا باید خودش مجتهد باشد و خودش به حجت شرعی برسد و یا از مراجعی که این کار را کرده اند تقلید کند و از این طریق در قیامت حجت داشته باشد. موفق باشید.
چگونه ایمان خود را قوی کنیم؟
دوست گرامی. راه ایمان دو مرحله مهم دارد. عقل و عشق. (فکر و ذکر- فلسفه و عرفان) در مرحله اول عقل انسان باید با دلیل و حجت و تفکر تقویت شود و همه اعتقادات و اخلاق و اعمال فردی و اجتماعی انسان مستند و مستدل به دلیل عقلی و شرعی گردد و سپس در مرحله بعدی وارد عرفان و عشق و تسلیم عملی شود و عاشقانه به سوی خدا حرکت کند و در جامعه نیز منشا اثر باشد و از طریق پیروی و نصرت و محبت ولی زمان به مراحل بالای ایمان و یقین برسد. موفق باشید.
قبلا معنویت قوی ای داشتم ولی به تدریج آن حال معنوی را ندارم و نسبت به عبادت سست شدم؟
دوست گرامی. عملی که از انسان ناشی می شود معلول دو چیز است. اول. علم و یقین علمی که محصول تفکر و تحصیل است و ما از آن به عقلانیت یاد می کنیم و دوم تلقین عملی و تسلیم و یقین قلبی که ما اسم آن را ایمان می گذاریم. در ریشه یابی مشکل باید بگوییم عمل معنوی شما تا کنون محصول تلقین و تسلیم و ایمان بوده است ولی چون این ایمان و تسلیم مستند به عقلانیت قوی و تفکر و یقین علمی نبوده است، به تدریج تحت نفوذ و هجوم دشمنان فرهنگی و شک و شبهه و عناصر ضد دینی کم رنگ و سست گردیده است. علت اینکه عالمان و عارفان واقعی دچار ضعف معنویت نمی شوند این است که ایشان ابتدا عقلانیت خویش را مستحکم می کنند و سلوک عقلی دارند و بعد وارد سلوک عرفانی می شوند و به تقویت معنوت می پردازند و لذا روز به روز ایمانشان قوی تر می شود و دچار ضعف و کاستی نمی شوند. موفق باشید.
مدتی است وارد سیر و سلوک شده ام آیا این کار نیاز به استاد دارد؟
دوست گرامی. وظیفه ابتدایی انسان سلوک عقلانی است و سلوک عرفانی بعد از آن است. برای سلوک عقلی نیاز به استاد خاص نیست، پس باید با مطالعه, تفکر، تحصیل علم و استفاده از علما و اساتیدی که در حوزه علوم دینی نقلی وعقلی تبحر دارند ،انسان به مرحله ای برسد که برای تمام اندیشه و باورها و اخلاق و اعمالش حجت داشته باشد.
بعد برای سیر و سلوک عرفانی خود خدای متعال وعده داده است که نیاز به استاد راهنما را تامین نماید، ان جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا- بنابراین باید ابتدا به سلوک عقلی و انجام وظایف واجب و ترک حرام و اصلاح اخلاق و عقاید کوشید و بعد وارد راه عرفان و عشق شد.
کسانی مانند آیت الله خوشوقت و آیت الله مجتبی تهرانی درتهران و عالمان اخلاقی دیگر در شهرستان ها بیشتر به تقویت عقلانی شاگردان خود کمک می کنند و اساتید سلوک عقلانی هستند. از ایشان باید علم و ادب و روش تفکر و اخلاق و عمل آموخت .
استاد سلوک عقلی یافتنی است و با تحقیق و تفحص می توان به آن دست یافت، اما استاد سلوک عرفانی را خدای متعال سر راه انسان های شایسته قرار می دهد. بنابراین تلاش ارادی شما باید صرف سلوک عقلانی شود و در مورد سلوک عرفانی و استاد عرفان به خدا توکل کنید و از او هدایت بخواهید. موفق باشید.
من تشنه معنویت هستم و می خواهم از آن لذت ببرم اما نمیدانم چه فرمولهایی دارد؟
انسان تشته معنویت است و اگر بخواهد به آن برسد و از معنویت لذت ببرد چاره ای جز این نداردکه ابتدا از طبیعت و نفسانیت و سپس از عالم عقل و عقلانیت عبور کند و با عقل کامل وارد وادی عشق و عرفان گردد و از معنویت و ارتباط عاشقانه با خداوند لذت ببرد.
به عبارت دیگر راه ایمان و رسیدن به معنویت دو مرحله مهم دارد. عقل و عشق. (فکر و ذکر- فلسفه و عرفان) در مرحله اول عقل انسان باید با دلیل و حجت و تفکر تقویت شود و همه اعتقادات و اخلاق و اعمال فردی و اجتماعی انسان مستند و مستدل به دلیل عقلی و شرعی گردد و سپس در مرحله بعدی وارد عرفان و عشق و تسلیم عملی شود و عاشقانه به سوی خدا حرکت کند و لذت ببرد و در جامعه نیز منشا اثر باشد و از طریق پیروی و نصرت و محبت اولیای الهی به مراحل بالای ایمان و یقین برسد.
بنابراین عملی که از انسان ناشی می شود معلول دو چیز است. اول. علم و یقین علمی که محصول تفکر و تحصیل است و ما از آن به عقلانیت یاد می کنیم و دوم تلقین عملی و تسلیم و یقین قلبی که ما اسم آن را ایمان می گذاریم. علت اینکه عالمان و عارفان واقعی دچار ضعف معنویت نمی شوند این است که ایشان ابتدا عقلانیت خویش را مستحکم می کنند و سلوک عقلی دارند و بعد وارد سلوک عرفانی می شوند و به تقویت معنوت می پردازند و لذا روز به روز ایمانشان قوی تر می شود و دچار ضعف و کاستی نمی شوند.
من دختری 20 ساله هستم که قبلا خیلی گناه کرده بودم ولی مدتیست که توبه کرده و همه ی واجبات را انجام داده و سعی بر این دارم که هیچ گناهی نکنم -الان مدتیست سر در گم هستم و نمیدانم زندگی چیست-چگونه باید زندگی کنم واقعا خسته ام؟
خواهر گرامی. زندگی دو جنبه دارد مادی و معنوی و هر دو برای رسیدن به رشد و کمال انسانی است. در کنار سامان دهی زندگی مادی و طبیعی، انسان از طریق ایمان به خدا و حرکت در مسیر الهی به رشد خود می رسد. زندگی معنوی دو مرحله دارد . سلوک عقلانی و سلوک عرفانی. یعنی اولا تمام عقاید و افکار و اخلاق و رفتار خود را مستند به حجت عقلانی و دینی کند و ثانیا در مسیر اطاعت و عبادت عاشقانه خداوند قرار بگیرد تا به کمال نهایی خود برسد. اگر کسی بتواند زندگی طبیعی و معنوی خود را به خوبی مدیریت کند البته با کمک قرآن و روایات معصومین و توسل به امامان ع حتما به آرامش واقعی می رسد.
مراحل سلوک عرفانی و عملی را بگویید .
دوست گرامی. سلوک عقلانی مربوط به عقل و محاسبات عقلانی و استدلال و قرب واجبات است و سلوک عرفانی مربوط به حوزه عبادت و بندگی عاشقانه و ریاضت شرعی و انجام نوافل و قرب مستحبات می باشد. مستحب از حب است و کارهای مستحب را سالک و مومن از روی محبت خداوند انجام می دهد و به خداوند نزدیک می گردد. البته در کتاب های عرفانی مانند اوصاف الاشراف منازل و مقاماتی را شمارش کرده اند اما عمده مطلب همان نماز نافله و روزه مستحب و حج و زیارت و تلاوت و ذکر است که همراه با راه رفته ای انتخاب و عملی می شود. گردنه راه خدا سلوک عقلانی است و توصیه ما کوشش در قرب فرایض است.
لطفا به من بگویید باید دقیقا چه چیز هایی را بدانیم تا بتوانیم عرفان عملی را شروع کنیم ایا برای عرفان عملی حتما باید عرفان نظری را فرا بگیریم ایا عارفانی بوده اند که بدون عرفان نظری در عرفان عملی موفق بوده باشند؟ در ضمن من استادی ندارم؟
دوست گرامی. آنچه در این مسیر مهم است ایمان است. قرآن کریم راهبرد ایمان و عمل صالح را مطرح می کند. با طرح عرفان نظری و عملی موضوع را پیچیده می شود. اگر سلوک عقلانی هم مطرح می شود برای تقویت ایمان است. اگر کسی ایمان قوی داشته باشد قادر است در مسیر عرفان عملی حرکت کند و به مقصد هم می رسد اما معمول انسان ها نیازمند سلوک عقلانی و تلاش در جهت تقویت ایمان هستند . توصیه ما کوشش در جهت سلوک عقلانی و ارتباط با عالمان دینی است که عموما اساتید سلوک عقلانی هستند. علم احکام و عقاید اخلاق دانستنی های این راه است و عمل به واجبات اهمیت فوق العاده ای دارد. موفق باشید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید