بازدید امروز : 166
بازدید دیروز : 549
شیوه تحصیل اخلاص چیست؟ لطفا سیر مطالعاتی مناسب معرفی فرمایید.
شیوه تحصیل اخلاص آن است که ابتدا ریا را بشناسیم، زیرا ریا ضد اخلاص است و تا با آن مبارزه نشود، امکان تحصیل اخلاص وجود ندارد.
ریا خروج از مسیر حقیقی زندگی و عبودیت خداوند است. هدف زندگی انسان نزدیک شدن به خدا است، در حالی که حقیقت ریا قصد نزدیک شدن به مردم و خلق است و این دو راه کاملا در مقابل هم هستند. انسان ریا کار در ظاهر نشان می دهد که می خواهد به خدا نزدیک شود ولی در حقیقت قصدش این است که با انجام عبادات و ظاهر سازی به مردم نزدیک شود و خود را در میان مردم عزیز سازد و به مال و جاه دست پیدا کند.
مشکل اصلی ریا کار این است که ارزش خداوند و قرب الهی را نمی داند، از آن رو حاضر شده است جایگاه داشتن نزد خداوند و عشق الهی را با جایگاه داشتن پیش مردم ضعیف و عادی که حقیقتا تا خدا نخواهد کاری از آنان ساخته نیست، عوض کند.
این کار شبیه کاری است که بت پرستان انجام می دهند. واقعا حماقت بزرگی است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت را با بت و سنگ و چوب بی جان که هیچ کاری از آنها ساخته نیست عوض نماید.
همه چیز ما از خدا است و او است که ما را عزیز و ذلیل می کند. عزت و ذلت دست خدا است. تا خداوند نخواهد کسی به قدرت و مقام و منزلتی نمی رسد. مردم بدون خواست خداوند کاری نمی توانند انجام دهند. خداوند کریم و بخشنده است در حالی که بسیاری از مردم خسیس و تنگ نظرند.
خیلی زشت است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت و رحمت را فراموش کند و به بندگان ضعیف او دل ببندد و در آرزوی شهرت و منزلت نزد ایشان باشد و از آنان امید عنایت داشته باشد.
از نظر علمای اخلاق، ریا، یعنی طلب منزلت و مقام در دلهاى مردم به وسیله عبادات و طاعات خداوند متعال با انگیزه مادی و کسب مال و مقام. اینگونه ریا حرام است و سبب باطل شدن عبادت مىشود.
شخص ریاکار در بین مردم نشان مىدهد که مخلص و مطیع واقعى خداوند است. در صورتى که در حقیقت چنین نیست و می خواهد با ریا و نشان دادن اعمال عبادی نزد مردم موقعیت پیدا کند و آنها را وسیله رسیدن به خواسته ها و اهداف دنیوی خود قرار دهد.
نسبت به جوانان احتمال افتادن به ریا کم است، زیرا در مورد تحقق ریا باید توجه داشت:
اولا تحقق ریا مشروط به قصد ریا است .
ثانیا وابسته به داشتن غرضى از اغراض دنیوى نظیر کسب محبوبیت نزد مردم و از این طریق کسب ثروت و ریاست بر ایشان مىباشد.
ثالثا مربوط به حوزه عبادت و پرستش است.
رابعا در عبادت های مستحب امکان تحقق دارد و در واجبات ریا نیست.
بنابراین هر نشان دادنی ریا نیست ، گاهی حساسیت نسبت به این موضوع برای برخی از جوانان به صورت وسواس در می آید و آنها خیال می کنند که آدم های بسیار ریا کاری هستند و از این موضوع بسیار هم ناراحت می شوند، این گروه باید بدانند که تصور ریا خصوصا برای جوانان، بسیار نادر است ، چرا باید یک جوان ریا کند؟ شاید این موضوع بیشتر نسبت به بزرگسالان مصداق داشته باشد تا جوانان و دانشجویان.
بسیاری از مواقع انسان کار اخلاقی خوبی انجام می دهد که اطلاع از آن باعث تشویق دیگران برای انجام کار نیک می شود، بدون اینکه شخص بخواهد قصد قربتش را نسبت به خدای تعالی خدشه دار نماید، اگر انسان در باطن برای خدای متعال کار می کند، اشکالی ندارد که در ظاهر دیگران مطلع شوند . کسی که حقیقتا در مسیر الهی و قرب به خداوند حرکت می کند، رفتار آشکار او حتی ممکن است نوعی امر به معروف حساب شود و در افراد دیگر انگیزه کار نیک را فراهم می آورد.
گاهی انسان در جامعه که حضور می یابد، سعی می نماید همواره آبروی خویش را حفظ کند و مواردی را رعایت می کند که ممکن است در زندگی خصوصی خود رعایت نکند . عاقلانه نیست که آدمی هر کاری که در محدوده خصوصی زندگی خویش انجام می دهد یا احیانا برخورد نامناسبی که در خانه دارد ، در جامعه نیز آن را بنمایاند و این کار را به عنوان بی ریا و صاف بودن توجیه نماید .
از نظر اخلاقی در صورتی که انسان شخصیت اجتماعی خود را نیک و سالم بنماید و سعی کند رفتار خویش را در مرعی و منظر دیگران کنترل نماید، نه تنها خلاف اخلاق و دین نیست و در اصطلاح ریا به حساب نمی آید ، بلکه اصولا وظیفه چنین اقتضایی را دارد .
ریشه یابی ریا:
ریشههاى این رذیله اخلاقى عمدتا به بینش و معرفت و شناخت انحرافی و ناقص فرد از زندگی و هستی باز مىگردد. کسی که فکر می کند زندگی محدود به دنیا و منافع دنیوی است به ریا آلوده می گردد، پس در مبارزه با این مفسده و گناه بزرگ مىبایست ابتدا در ابعاد معرفتى کار شود. این نگرش باعث می شود که حب دنیا در دلش ریشه بدواند، بنابراین ریشه اصلی ریا در دوستى جاه و مقام، شهرتطلبى و کسب آوازه نزد مردم است که باید با این عوامل مبارزه کرد.
درمان ریشه ای ریا این است که انسان جهت زندگی خود را به طور کلی به سمت خدایی شدن و قرب الهی قرار دهد. در این صورت تمامی کارها و فعالیت ها و انگیزه های او الهی خواهد شد و از شر ریا و شیطان خلاص می شود. ریا برای کسی تحقق دارد که جهت زندگی او دنیا است و می خواهد با نمایش دروغین خدا گرایی به اهداف دنیوی خود برسد.
تعریف اخلاص:
اخلاص ضد ریا است و آن عبارت است از خالص ساختن قصد از انگیزه های دنیوی و پرداختن نیت از ماسوىاللّه، (معراجالسعاده، ملا احمد نراقى، بحث اخلاص).
امام صادق(ع) مىفرمایند: «لابد للعبد من خالص النیه فى کل حرکه و سکون اذ لو لم یکن بهذا المعنى یکون غافلاً والغافلون قد وصفهمالله تعالى بقوله: ان هم الا کالانعام بل هم اضلّ و قال: اولئک هم الغافلون...؛ براى بنده (خدا) در هر حرکت و سکونى از خالص ساختن نیت (براى خدا) چاره و گریزى نیست زیرا اگر چنین نباشد غافل است و غافلان را خداوند تعالى اینگونه توصیف فرموده: اینان مانند چهارپایان بلکه گمراهتر هستند و نیز فرموده: اینان همان کسانى هستند که غافلند»، (میزانالحکمه، محمد محمدى رىشهرى، ج 3، روایت 4748).
مراحل اخلاص:
1- اخلاص در نیت:
اخلاص در این مرحله، به معنی خالص نمودن نیت از هرگونه شائبه شرک و ریا و اهداف غیر الهی است. انسان در زندگی خود سر دو راهی انتخاب بسر می برد، راهی به سوی معنویت، باطن هستی، خدای متعال و جهت تجردی عالم و راهی به سوی مادیت، دنیا، ظاهر هستی و جهت مادی حیات..
پیراستن نفس از همه تعلقات و انگیزههاى غیر الهى است و نه تنها همه اعمال را براى خدا انجام دادن، که حتى وجود خویش را نیز براى خدا خواستن. در روایتى از پیامبر (ص) خطاب به ابوذر آمده است:. و ما بلغ عبد حقیقةالاخلاص حتى لایحب ان یحمد على شىء من عملللَّه. بنده هرگز به حقیقت اخلاص نمىرسد، جز آن که دوست نداشته باشد او را بر عمل خدایى بستایند بحارالانوار، ج 82، ص 204 و ج 51، باب 116
اولیاء الهی نه تنها نیت خویش را از انگیزه های دنیوی و مادی تخلیه می نمودند، بلکه حتی انگیزه عبادت خود را از ترس از جهنم و طمع بهشت نیز خالص می ساختند. آنها تنها و تنها خدای را از روی محبت و به این دلیل که شایسته عبادت است، عبادت می نمودند و این در حقیقت اوج اخلاص است
2- اخلاص در عمل:
اخلاص در عمل به معنی خالص شدن اعمال از گناهان و رسیدن انسان به ملکه تقوی و ورع است و مراتبى دارد:
مرتبه اول ترک محرمات و انجام واجبات است.
مرتبه دوم ترک مکروهات و انجام مستحبات به ویژه اهتمام به نماز شب است.
مرتبه سوم ترک آنچه موجب اشتغال قلب به غیر خداى مىشود مانند بسیارى از مباحات، و همواره در جست و جوى خدا بودن و التزام به آنچه که باعث تقرّب درگاه الهى است.
بهترین راه شروع براى ورزیدگى در اخلاص، نماز است که کون جامع و عبادت تام است و اگر بتوان در آن اخلاص داشت و همواره آن را قربة الى اللَّه به جاى آورد، این خود آمادگى و تمرین مىشود که انسان در تمام شؤونات زندگى، اخلاص را رعایت کند.
اگر کسى این مراحل را به طور جدى پشت سر گذاشت، یک قدم به پیش برداشته و آن تسلیم نمودن اقالیم سبعه تن، تحت فرمان الهى است.
3-تصفیه دل:
یکی از مراحل مهم اخلاص هم بیرون راندن تمام رذایل نفسانى ، حب دنیا ، لذت ها و آرزوهای دنیوی، از نهان خانه دل است . آن کس که بتواند شیطان و نفس اماره را از خانه دل بیرون افکند، آن گاه خواهد دید که خداى سبحان- که صاحبخانه است- فضاى دل او را چگونه پر خواهد نموده . در حدیث قدسى آمده است که: قلب المؤمن عرش الرحمان عرش خدای رحمان نشیمن گاه خدای سبحان است.
درمان ریا و کسب اخلاص:
مبارزه با این پدیده و در حقیقت کسب اخلاص در نیت و عمل، از دشوارترین گردنه های راه ایمان است.کوتاهترین راه عقلى براى رسیدن به اخلاص و ریشهکن کردن «ریا» تقویت توحید در دل خود مىباشد. منظور از توحید در این مقام، توحید افعالى مىباشد یعنى، انسان باور کند که فاعل و مؤثرى در عالم جز خداوند نیست لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه. اگر براى ما روشن شود که هیچکس به غیر از خدا منشأ اثرى نیست و بفهمیم که رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلت، عزت، زندگى، مردن و. همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاکم بىشریک مىباشد، دیگر دل به دیگران نمىبندیم و خودنمایى در مقابل دیگران برایمان لذتى نخواهد داشت. زیرا ریشه «ریا» یا طمع در مال و منافع دیگر انسانها است، و یا محبت و دوست داشتن مدح و ستایش انسانها، و یا خوش نداشتن و کراهت از مذمت و ملامت مردم است.
اگر ریاکار این سه مشکل را حل نماید، دیگر دلیلى براى خودنمایى در مقابل انسانها وجود نخواهد داشت.
انسان عاقل رغبت به کارى که براى او نفعى ندارد پیدا نمىکند و به امرى که به حال وى ضرر رساند بىمیل مىباشد. ریا همان ضرر و نبود نفع است زیرا دل بستن به تعریف یا دلگیر شدن از نکوهش مردم نفعى به حال انسان ندارد بلکه ریا موجب بطلان عبادت و مضرّ مىباشد. علاوه این که نظر مردم به اندک چیزى متغیر مىشود.
رضا و خشنودى آدمیان زودگذر و ناپایدار است و شخص ریاکار مضطرب، دلنگران، متزلزل و مشوش است. در مقابل، اخلاص و چشم نداشتن به مخلوقات، اطمینان و آرامش دل را افزون مىکند.
علماى علم اخلاق در این زمینهها توصیههایى نمودهاند:
1 - تقویت مبانى توحیدى در ابعاد مختلف و درک این حقیقت که مؤثر اصلى تنها خداست و مبدء و مرجع اوست و همه فقیر درگاه اویند و او غنى بالذات است. یا أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَراءُ إِلَى اَللَّهِ وَ اَللَّهُ هُوَ اَلْغَنِیُ
2- قطع طمع از مردم و توجه به فقر و نیازمندى همه آنان به درگاه خداوند.
3- پناه بردن به خداوند از شر شیطان و نفس اماره.
4- اخفاى عمل در حد ممکن به خصوص در مستحبات. لازم به ذکر است واجبات بهتر است به صورت علنى انجام گردد، زیرا این کار خود موجب تزویج عمل خیر است.
5- تلاوت قرآن و توجه به معانى آن به خصوص آیات توحیدى.
6- توجه دائمى به الگوهاى اخلاص و سعى در تشابه آنها. این کار با مطالعه زندگى اولیاى الهى میسر است.
تذکر:گاهى عملى خالصانه انجام مىگیرد، ولى بعد از اتمام عمل، صاحب عمل کارى مىکند و یا سخنى مىگوید که به دیگران بفهماند فلان عمل را انجام دادهام، این نوع ریا اگرچه شرعا مبطل عمل عبادى نیست، ولی به لحاظ اخلاقی ریا محسوب می شود و عمل انسان را از شرایط تاثیر گذاری مثبت می اندازد.
براى آگاهى بیشتر ر. ک:
1- آسمان معرفتحسن زاده آملى
2- نشان از بىنشانهامقدادى
3- فضیلتهاى فراموش شدهتربتى
4- مجموعه دیدار با ابرار
5- اربعین حدیث (حدیث 2) امام خمینى (ره
6- نقطههاى آغاز در اخلاق عملى آقاى مهدوی کنى، ص 427 و 426
7- «عجب و ریا» سید احمد فهرى.
معنای نافله در حدیث قرب نوافل چیست؟ لطفا متن کامل آن را به همراه سند و توضیح بیان کنید.
در پاسخ ابتدا به معنای نافله اشاره می کنیم و سپس طی چند مطلب به قرب نوافل و حدیث آن خواهیم پرداخت که امید است مورد استفاده قرار گیرد:
1- کلمه نافله از ماده نفل و در لغت به معنای زیاده و اضافه است . اما در اصطلاح نافله به نمازهای مستحبی روزو شب گفته می شود . پس در اصطلاح نه تنها نافله به خصوص نماز گفته می شود نه هر عمل مستحبی بلکه به هر نماز مستحبی نیز نافله گفته نمی شود بلکه تنها به نمازهای مستحبی شبانه روزی که از جمله آنها نماز شب است گفته می شود .
2- کلمه نافله در دو آیه از قرآن آمده که این آیات با توضیحی در باره آنها عبارتند از :
الف- وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً (اسراء- 79)
پاسى از شب را از خواب برخیز و قرآن (و نماز) بخوان، این یک وظیفه اضافى براى تو است، تا پروردگارت تو را به مقامى درخور ستایش برانگیزد!.
خداوند پس از ذکر نمازهاى فریضه پنجگانه این چنین اضافه مىکند پاسى از شب را از خواب برخیز و قرآن بخوان (وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ) .مفسران معروف اسلامى این تعبیر را اشاره به نافله شب که در فضیلت آن روایات بىشمارى وارد شده است دانستهاند، هر چند آیه صراحت در این مساله ندارد ولى با قرائن مختلفى که در دست است این تفسیر روشن به نظر مىرسد.
سپس مىگوید: این یک برنامه اضافى است، علاوه بر نمازهاى فریضه براى تو (نافلة لک) بسیارى این جمله را دلیل بر آن دانستهاند که نماز شب بر پیامبر ص واجب بوده است، زیرا نافله به معنى زیاده است، اشاره به اینکه این فریضه اضافى مربوط به تو است.
بعضى دیگر معتقدند که نماز شب بر پیامبر ص قبلا واجب بوده است بقرینه آیات سوره مزمل، سپس آیه فوق، آن را نسخ کرده و مستحبّ بودن آن را اعلام کرده است.
ولى این تفسیر، ضعیف به نظر مىرسد، چرا که نافله در اصل، به معنى مصطلح امروز یعنى نماز مستحبّ نبوده، بلکه به معنى زیاده و اضافه است، و مىدانیم که نماز شب هر گاه بر پیامبر ص واجب بوده باشد اضافه بر فرائض یومیه است. تفسیر نمونه، ج12، ص: 225
ب- وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ (انبیا- 72) و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وى بخشیدیم، و همه آنها را مردانى صالح قرار دادیم.
آیه بعد به یکى از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم که داشتن فرزندى صالح و نسلى برومند و شایسته است اشاره کرده مىفرماید: ما به او اسحاق را بخشیدیم و یعقوب (فرزند اسحاق) را بر او افزودیم (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً) .
و همه آنها را مردانى صالح و شایسته و مفید قرار دادیم (وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ).
سالیان درازى گذشت که ابراهیم در عشق و انتظار فرزند صالحى به سر مىبرد و آیه 100 سوره صافات گویاى این خواسته درونى او است: رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ. پروردگارا فرزندى صالح به من مرحمت کن.
سرانجام خدا دعاى او را مستجاب کرد، نخست اسماعیل و سپس اسحاق را به او مرحمت کرد که هر کدام پیامبرى بزرگ و با شخصیت بودند.
تعبیر به نافلة که ظاهرا تنها توصیفى براى یعقوب است از این نظر باشد که ابراهیم تنها فرزند صالحى تقاضا کرده بود، خدا نوه صالحى نیز بر آن افزود، زیرا نافلة در اصل به معنى موهبت و یا کار اضافى است. تفسیر نمونه، ج13، ص: 455
3- منظور از نافله در حدیث قرب نوافل همان نماز های مستحبی و اضافه بر واجبات شبانه روز است که نقش اساسی در کمال روحی و تعالی معنوی انسان دارد .
4- البته گفتنی است عرفا با گسترش نگاه به معنای قرب نوافل معتقد اند که وادی قرب نوافل همان وادی عشق است و در کنار سلوک نظری و کسب معرفت خداوند، سلوک عملی دینی را در دو مرحله مطرح می کنند. 1- مرحله قرب فرایض، یعنی وادی عقل و وظیفه ، 2- مرحله قرب نوافل، یعنی وادی عشق و قلب است که البته مرحله عشق و قلب بسی فراتر و نهایی تر از مرحله عقل و وظیفه می باشد.
5- انسان به وسیله نوافل و مستحبات و عشق و محبت به خداوند و اولیای او به اوج در کمال و قرب الهی می رسد ، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات و ترک گناه به اطمینان رسیده باشد؛ زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی ، ورع حاصل نمی شود.
نوافل و مستحبات از یک نظر مکمل و متمم فرایض است و از نظر دیگر متمم و مکمل انسان در مسیر الی الله است. به این حقیقت در خصوص نوافل یومیه با صراحت در برخی روایات اشاره شده است. این بدان معنى است که اصل در عبادت، فرایض و حقیقت عبودیت در انجام واجبات است و نوافل و مستحبات براى تکمیل نواقصى است که در مقام عمل به فرایض از ناحیه قصور انسان پیش مىآید، آن هم براى هر کسى متناسب با منزلت عبودى و مرتبت توحیدى وى. از نظر دیگر عبادتهاى مستحب نقش مهمى در سرعت و اوج بخشیدن به تکامل انسان دارند.
زیرا اولا: بعضى از نوافل، نقصان پارهاى فرائض که به صورت ناقص و فاقد شرط «مقبولیت» (و نه به صورت باطل) انجام شده است را جبران مىکند (مثل اینکه نماز به صورت صحیح خوانده شود، اما همراه با حضور قلب نباشد) و ثانیا: برخى کمالات نیز بهگونهاى است که تنها از طریق انجام مستحبات مىتوان بدان دست یافت.
6- در حدیث قرب نوافل که با سندهاى معتبر در منابع حدیثى شیعه و اهل سنت روایت شده، آمده: عن ابی عبد الله (ع) قال: قال رسول الله(ص) قال الله: ما تحبب الی عبدی بشیء احب الی مما افترضه علیه و انه لیتحبب الی بالنافله حتی احبه، فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی اجبته و اذا سألنی اعطیته. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) روایت کرده که خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا اینکه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم شنوایی او می باشم آن گاه که می شنود و بینایی او می باشم آن گاه که می بیند و زبان او می باشم آن گاه که سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه که ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه که راه می رود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند به او می دهم. محاسن برقی، ج 1، ص 291 و اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 352)
از این روایت معلوم می شود چشم دل که در اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکى کم سو شده و توان دیدن حقایق را ندارد، در اثر انجام واجبات و مستحبات دید خود را باز خواهد یافت و تنها راه چاره روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) مىباشد که آنهم بمرور زمان و بتدریج به دست مىآید.
در پایان لازم است به این نکته تاکید کنیم که وادی قرب فرایض و نوافل که وادی بندگی خداوند است، در حقیقت همان وادی عشق و راه محبت خداوند است که در ادبیات عرفانی، همچون دیوان حافظ و مانند آن بسیار از آن سخن رفته است. البته ناگفته نماند که در مرحله قرب نوافل و انجام مستحبات، بحث محبت و عشق خداوند اوج بیشتری خواهد داشت.
مسلما برخی گناهان لذتبخش هستند و گرنه کسی سراغشان نمی رفت.این خاطره لذتبخش،مانع یک توبه کامل می شود، چطور از آن خاطره می توان رهائی یافت؟
در پاسخ به چند مطلب توجه نمایید :
1-یکی از ویژگی های انسان احساس لذت و خوشایندی است و این احساس در ارتباط با ایجاد انگیزه برای ادامه حیات و زندگی برای انسان بسیار مهم و ضروری است. ساختار انسان به گونه ای است نیاز به انگیزه و احساس لذت دارد و همین احساس به او نیرو می دهد تا به انجام امور سخت بپردازد و مسئولیت های بزرگی را در مدیریت زندگی به عهده بگیرد.
2- احساس لذت از ویژگی های شهوت و میل جنسی و امیال دیگر انسان است و گناه بودن در صورتی است که آدمی در امیال و غرایز به جانب افراط کشیده شود و از حدود الاهی خارج گردد؛ انسان از بسیاری از کارهای خوب و پسندیده و همچنین امیال نفسانی در حد اعتدال، لذت می برد و برای رسیدن به لذت مجبور نیست گناه کند.
از طرفی همه گناهان لذت بخش نیست مثلا کسی که به دیگران بد دهنی می کند یا فحاشی می کند معلوم نیست از این کار خود لذت ببرد بلکه ممکن است لحظاتی بعد دچار عذاب وجدان شود.
و از طرف دیگر لذت اختصاص به کارهای مادی وجسمانی ندارد بلکه لذت های معنوی نیز وجود دارد که اگر کسی ذائقه سالم داشته باشد هرگز حاضر نیست لذت های معنوی را با همه لذت های ظاهری و مادی مبادله کند.
بنابراین اینطور نیست که خداوند احساس لذت را در گناه قرار داده باشد. گناه بودن مربوط به سوء اختیار خود انسان است که به صورت افراطی از امیال نفسانی استفاده می کند.
3- یکی از مشکلات و موانع مهمی که در جهت تحقق توبه ی واقعی و ترک گناه وجود دارد, مشکل اصرار بر گناه و عدم وجود اراده ی لازم برای ترک آن است . این مشکل خصوصا در مورد کسی که مدتی با گناه انس گرفته , به آن عادت نموده و از آن لذت برده است , نمود بیشتری دارد و به نظر بسیار بعید می نماید که چنین فردی بتواند به راحتی و صرفا بدلیل پشیمانی و تصمیم بر ترک از شر آن عمل زشت خلاصی باید و واقعا موفق به توبه ی حقیقی گردد. برای تحقق توبه ی واقعی و ترک کلی گناه , چاره ای جز این نیست که انسان در مرحله اول احساسش را نسبت به آن عمل زشت اصلاح نماید, یعنی چنانچه از آن عمل خوشش می آید, از آن لذت می برد و نسبت به آن تمایل نفسانی دارد, ابتدا - به نحوی که به آن اشاره خواهیم نمود - احساس نفسانی خود را تبدیل به حالت نفرت و انزجار و عدم تمایل نماید; که البته اگر ان شائ الله موفق به این تغییر و تحول گردید, در مرحله بعد حتما موفق به اصلاح رفتاری خود خواهد شد.
این قاعده ناشی از ملازمه ای است که میان هوای نفس انسان و عمل کردن مطابق آن وجود دارد; یعنی انسان تنها در صورت تمایل دست به انجام عمل می زند و عملی را ترک می نماید که نسبت به آن حالت انزجار و نفرت دارد. دولت و سلطنت هوای نفس در انسان باندازه ای قوی می باشد که گاهی تا مقام الوهیت اوج می گیرد و خدای انسان می شود. قرآن کریم در این زمینه اشاره می نماید که برخی کسان هستند که خدایشان , هوای نفسشان است .
در مورد هوای نفس که همان خوش آمدن ها و طلبهای نفسانی انسان است , اهل معرفت گفته اند: ما دو نوع هوای نفس داریم , هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی . آنچه در قرآن کریم در روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است , مربوط به هوای نفس منفی , یعنی دوست داشتن زشتی ها و ضد ارزشها و گناهان می باشد و آنچه که در مورد دوست داشتن خوبی ها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است , مربوط به هوای نفس مثبت است .
البته تعبیر بهتر هوای نفس مثبت همان خواسته های فطری متعالی انسانی است . عرفا اعتقاد دارند که حتی حق تعالی به وسیله هوای نفس اطاعت می شود و تا کسی خدای را دوست نداشته باشد عبد و مطیع واقعی او نخواهد بود. علی (ع ) فرمود اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس , عبارت می کنند, من او را از روی محبت و دوست داشتن می پرستم .
در مورد دین هم روایت شده است که آیا دین به جز حب و بغض است , یعنی دوست داشتن ارزشها و عبادات و نفرت از بدی ها, ضد ارزشها, شرک و کفر و امثال آنها. عارف قیصری در این زمینه اشعاری دارد که بد نیست به خاطر اهمیت مطلب متذکر شویم .
عبدنا الهوی ایام جهل واننا - لفی غمره من سکرنا من شرابه.
یعنی در زمان جوانی که ایام جهل و بی خبری ما بود, هوای نفس (منفی ) خود را می پرستیدیم و نمی دانستیم که از شراب دوستی لذات مادی و دنیائی مستیم .
و عشنا زمانا تعبد الحق للهوی - من الجنه الاعلی و حسن ثوابه.
سپس با اندکی ترقی زمان را سپری کردیم که خدای را به هوای بهشت و ثواب آخرتی او عبادت می کردیم .
در روایتی آمده است که عده ای از بندگان خدای تعالی را از روی طمع به بهشت عبادت می کنند; این عبادت تاجران و معامله گران است .
فلما تجلی نوره فی قلوبنا - عبدنا رجائا فی اللقا و خطابه.
پس آنگاه که نور معرفت حق تعالی در قلبهای ما تجلی نمود و خدای را به حقیقت شناختیم , او را تنها به خاطر خودش و با هدف وصول به لقائ و انس و مشافهه با او پرستیدیم و دیگر از هوای دنیا و حتی بهشت خالی شدیم و پر شدیم از هوای ذات الهی . فمرجع انواع العبودیه الهوی - سوی من یکن عبدا لعزجنا به. پس محل بازگشت هر گونه عبادتی هوای نفس است مگر کسی که تنها بنده ی ذات مطلق الهی باشد و به خاطر ذات اقدس او پرستش نماید.
ابن عربی در این زمینه گفته است : »العابد ما عبد الاهواه بانقیاد لطاعته حتی ان عبادته لله کانت عن هوی ایضا; بنده نمی پرستد مگر کسی را که او را دوست می دارد و مطیع و منقاد کسی است که به او عشق می ورزد و حتی عبادت او نسبت به خدای عالم از روی هوا و عشق و محبت است «, (شرح فصوص الحکم قیصری , ج 2, ص 392).
سر آن همه تاکیدی که نسبت به محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع ) در روایات و حتی آیات قرآن کریم شده است نیز در این است که تا انسان امام و رهبر خویش را از صمیم قلب دوست ندارد, قادر نخواهد بود حقیقتا شیعه و پیرو او خصوصا در مسیر پر حادثه ی زندگی ایمان و توحیدی باشد و نمی تواند سختی و مرارت دین داری و سلوک را تحمل نماید و از سر دنیا و لذات آن به راحتی بگذرد.
با این بیان روشن می شود که انسان بهر صورت اسیر هوی و احساس و عشق و دوست داشتن های خود است و تا زمانی که در جاذبه ی محبت کسی و یا لذت عملی قرار دارد, توان رهائی و خلاصی از دولت و سلطنت او را ندارد و یا حداقل بسیار دشوار است .
پس از ذکر این مقدمه و اصل , اکنون در مورد ترک گناه و معالجه ی اصرار بر گناه , سوال اساسی این است که به هرحال اگر انسان در جاذبه ی عمل زشتی قرار گرفت و خدای ناکرده با تکرار و ادراک لذت از آن , علاقه ی به آن گناه درجاتش قوت گرفت و سپس به نحوی پشیمان شد و در مقام ترک آن برآمد چند راه علمی و عملی برای معالجه این بیماری روحی وجود دارد که به برخی اشاره می شود :
الف- اصل اخلاقی مقابله به ضد : مهمترین اصل عمومی ای که علمای اخلاق در زمینه معالجه امراض روحی پیشنهاد می نمایند, اصل مقابله به ضد است , یعنی به کار بردن ضد هر عمل و صفتی که قصد ترک آن را دارد. البته این اصل اختصاصی به طب الارواح ندارد و در طب الابدان نیز از همین روش برای معالجه امراض جسمی استفاده می شود.
در مورد گناه و عمل زشتی که انسان مدتها از آن لذت برده و مطلوب نفس آدمی گردیده است نیز راه اصلی علاج , تبدیل میل , خوش آمدن و لذت بردن نفسانی به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبت به آن عمل می باشد; یعنی تبدیل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از این طریق فراهم نمودن زمینه ترک و جایگزین ساختن آن در جای زمینه انجام .
البته تحقق این تبدیل و تحول هم اگر از طریق صحیح آن انجام شود, کاری است کاملا شدنی و ممکن و حتی خود ما نیز هر یک کم و بیش تجربیاتی از این قبیل در زندگی داریم . یعنی ممکن است از شخص یا کاری و چیزی که در گذشته به آن رغبت داشته ایم و لذت می بردیم اکنون متنفر باشیم و بدمان بیاید و بالعکس .
منتهی نکته قابل توجه و بسیار فنی که در زمینه این مهم وجود دارد این است که عامل اصلی این تغییر و دگرگونی خصوصا در زمینه امور معنوی و نفسانی در انسان , تحول و دگرگونی است که در بعد شناختی انسان پدید می آید. مسئله علم و آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و آگاهی های انسان بوجود می آید, در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشیائ و پدیده ها و تبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس , کاملا موثر است .
ب- علم درمانی : اصلی ترین روشی که اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذیب نفسانی و اعتقادی و عملی او پیشنهاد نموده است استفاده از همین روش علم درمانی است . اگر در اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و روایات وارده در فضیلت علم و عالم افزون از هر باب دیگری است , به خاطر همین است که راه اصلی معالجه ی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است , همانگونه که ریشه ی تمامی بیماریها, شوربختی ها و شقاوتمندی انسان در جهل و بی خبیر او می باشد.
گناه ناشی از غفلت است , غفلت همان خواب روحی ای است که در اثر جهل و بی خبری عارض انسان می شود. خوابی که تنها راه علاج آن نور یقظه است و یقظه هم چیزی جز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمی باشد.
تا انسان غافل است مرتکب گناه می شود و از آن لذت می برد و وقتی که بیدار شد, دیگر نه از گناه لذت می برد و نه حاضر است مرتکب آن شود, مانند کسی که چون نمی داند درون شربت زهر ریخته اند آنرا می نوشد و لذت می برد در حالی که اگر بداند هرگز به سراغ آن نمی رود.
علت اینکه انبیائ الهی معصوم بودند این بود که آنها عالم بودند. ریشه ی عصمت و عدالت و جمیع فضایل و خیرات در انسان در علم و دانش و معرفت است . صفت علم در میان صفات حق تعالی دومین صفت فعلی اصلی است و سایر صفات اصلی مانند قدرت و اراده و سمع و بصر همه مترتب و مبتنی بر صفت علم هستند.
این بدین معنا است که حتی در حق تعالی ریشه ی جمیع کمالات و صفات جمال و کمال علم است و همه چیز از علم شروع می شود.
در میان علوم نیز اصلی ترین علومی که مایه ی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدار می نماید, علوم اساسی پنج گانه ای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی و کلی انسان در زندگی است ; یعنی خدا آگاهی - خود آگاهی - جهان آگاهی - دین آگاهی و سرانجام آگاهی .
انسان اگر بداند که خدای عالم همان وجود بسیطی است که بر تمام هستی سریان دارد. و با سریان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نیز سریان دارد واقف خواهد شد که حق تعالی از درون و بیرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستی حضور دارد, هرگز جرئت و جسارت نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه و مقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت نماید.
انسان اگر بداند خدای عالم با تمام اسما و صفات و کمالاتش در انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمین قرار داده و در وجود او استعداد ولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی بر ماده ی کائنات را به ودیعت نهاده است , حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبت به خالق خویش خود را از مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حد حیوانات و حتی پائین تر از آنها ساقط نماید.
آدمی اگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او آفریده و آن را در تسخیر انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال نهائی خویش که قرب و خلافت و ولایت حق است برسد, دیگر نمی تواند بپذیرد که همواره با گناه و معصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشم خدای عالم و اولیائ مقربین بیندازد و خوار و خفیف نماید.
اگر انسان واقف شود که دین برنامه ی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را به قرب و لقائ پروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به ارمغان می آورد, حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر, زمینه شقاوت و هلاکت خویش را فراهم نماید; زندگی جاودان آخرتی و لقائ پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید.
اگر انسان بداند که آنچه می کند و می شنود و می گوید و می بیند تمام موادری هستند که باطن و حقیقت او را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همین محصول است که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهور خواهد نمود, حساسیت بیشتری نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید اهل دنیا و عقاید باطل ایشان خواهد داشت .
ت- عمل درمانی: مرحله بعدی این است که برای خود برنامه عملی داشته باشیم و با انجام واجبات و ترک گناه لذت بندگی خدا را بچشیم. اگر کسی لذت قرب به خدا و عبودیت خداوند را بچشد هرگز از گناه و لذت های مادی راضی نخواهد شد و حاضر نمی شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهل بیت (ع) را با لذت مثلا موسیقی و نگاه به نامحرم و مانند آن عوض کند.
دستورالعمل اخلاقی:
1- نماز اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترک نکنید. روایات و نیز بزرگان نماز اول وقت را اکیدا سفارش کردهاند. امام صادق(ع) مىفرمایند: کل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقتین وقتا الا من عله و انما جعل آخر الوقت للمریض و المعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفو الله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضیلتتر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ کند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را در بردارد ولى آخر وقت عفو خدا را» (میزان الحکمه، ج 5، ص 401، روایت 10390).
3- مستحبات نشاط آور: از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاطآور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید فقط به اقبال قلب بنگرید هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاطبخش و حالآور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
4- بهرهگیرى از ثقل اکبر و قرآن کریم و انس با آن. چه این که هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت مىدهد و هم آشنایى با معارف آن (هرکسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىباشد. زیرا معارف قرآن و آیاتش نسخههایى است براى درمان دردها و مشکلات. گرچه در برداشت از آیات متشابه باید جانب احتیاط را پیشه کرد و آن را به اهلش واگذار نمود و گرنه ممکن است خود آن موجب گرفتارى گردد.
5- بهرهگیرى از ثقل اصغر و ائمه هدا(ع) و توسل به ایشان. باید توجه داشت که توسل به حضرات معصومین(ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمینه ساز بهرهگیرى بیشتر از فیض ربوبى و کسب توفیقات بیشتر. بنابراین نمىتوان چنین پنداشت که به ائمه(ع) توسل داشتهایم ولى جوابى نگرفتهایم. زیرا همان توفیق توسل خود توجه به حق بوده است و مایه دورى از غفلت.
پس خود جواب بوده است و چه بسا که همین روحیه کمال خواهى و به دنبال معنویت بودن از آثار و برکات همان توسلات باشد که باید ادامه یابد. چه بسیارند کسانى که از غفلت خود نیز غافلند و یا پس از توجه در صدد درمان بر نمىآیند. از این رو باید سپاسگزار نعمتها و معنویات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزایش آن را از خداوند داشت.
6- دائمالوضوء: سعى کنید همیشه وضودار باشید و اگر براى شب قبل از خواب وضو بگیرید کافى است و چنانچه نیمه شب براى کارى برخاستید و خواستید دوباره بخوابید وضو لازم نیست اگر آب وضو را با حوله خشک کنید از جهتى بهتر است.
7- زیارت اهل قبور: هفتهاى یک بار به زیارت اهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و روزى چند دقیقه در مکانى خلوت واقعیت مرگ و رفتن از دنیا ونیاز به توشه آخرت را در دل خود با فکرى عمیق جا بیندازید و اگر غفلت شما آن قدر زیاد نیست حداقل هفتهاى یک بار نیمساعت را به این فکر اختصاص دهید مخصوصا اگر این فکر در خود محیط قبرستان باشد.هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به فکرآخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
8- پرهیز از مجالست و همنشینى با اهل دنیا و دور از معنویت. چه آنکه از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر مىشود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىکنم». خداوند نیز در سوره «نجم آیه 29»مىفرماید: فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوه الدنیا. پس از کسانى که از یاد ما روى گرداندند و جز زندگى دنیا را نخواستند اعراض کن و روى بگردان.
9- هیچگاه خالی از مطالعه نباشید. اگر کسی بخواهد در این راه ثابت قدم بماند باید دائما بر آگاهی و ایمان خود بیافزاید. توصیه می کنیم که سیر مطالعاتی داشته باشید و در حوزه های زیل مطالعه نمایید:
اعتقادی و اندیشه ای, اخلاق اسلامی, زندگی, سیاسی و اجتماعی, تاریخ و تمدن اسلامی, متون دینی.
در این زمینه می توانید از سیر مطالعاتی شهید مطهری استفاده نمایید.
10- حضور در مجالس ذکر اهل بیت, سخنرانی, درس اخلاق و مراسم مذهبی می تواند به صفای باطن شما کمک نماید.
11- اجتناب از گناه و توبه از گناهان گذشته: گاهى اوقات علت توفیق نیافتن گناهانى است که مرتکب شدهایم همانگونه که در روایات به آن اشاره شده است. در آغاز هر کارى کمى مکث کنید اگر آن کار گناه نیست انجام دهید و گرنه بدون معطلى ترک کنید.
12. ترک آرزوهاى طولانى: آرزوهاى طولانى و دست نیافتنى دنیوى چیزى جز حسرت و کدورت دل در پى ندارد.
13- حضور در مساجد و نماز جماعت و جمعه در این زمینه بسیار مفید و موثر است.
بنابراین به طور خلاصه راه و روش عملی وقتی معالجه ی اصرار بر گناه مطابق آنچه گفته شد دارای سه مرحله است که چنانچه دقیقا انجام شود, این بیماری قطعا معالجه خواهد شد. 1. علم : علم به امور اساسی زندگی و اثر تخریبی گناه بر زندگی انسان . 2. حال : یعنی جایگزین ساختن حالت نفرت وا نزجار حاصل از علم به جای حالت لذت و خوش آمدن . 3. عمل : که در این مورد خاص به ترک گناه است و لازمه ی قهری علم و حال گرچه نیاز به صبر و تحمل و استمداد و عنایت حق تعالی نیز خواهد داشت .
منابع :
1- محجه البیضاء ج 7, ص 90
2- جامع السعادات , ج 3, ص 87
3- علم اخلاق اسلامی , ج 3, ص 62
4- اسرار الصلاه امام خمینی (ره ), ج 1, ص 78
5- نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی , ص 115 – 315
توبه چیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ چه شرایطی دارد؟ چه آثاری دارد؟
ابتدا متذکر می شویم هر گناهی علاوه بر شرایط عمومی توبه راهکار خاص خود را نیز می طلبد، بنابراین در صورتی که به نوع گناه خاصی اشاره می کردید، بهتر می توانستیم در خدمت شما باشیم. اکنون که به طور کلی در مورد توبه سوال کرده اید، ناچاریم به شرایط عمومی توبه اشاره کنیم.
قبل از بیان حقیقت توبه در مقدمه لازم است به این نکته بسیار مهم و اساسی توجه کنید که هدف زندگی چیزی جز خداشناسی و خداپرستی و رسیدن به قرب خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین (سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که دستورهاى دین را مخلصانه براى خدا انجام دهند; یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى الهی است. خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال کاری در این دنیا نداریم و چون عبادت با هدف قربت و نزدیکی به خداوند انجام می شود، می توان گفت ما جز نزدیک شدن به خداوند در این دنیا کاری نداریم.
چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند. دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا, کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد. البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز می رسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا- یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او- توجیه می شود.
تنها از این طریق است که به راستی استعدادهایمان شکوفا می شود و توانایی های نهفته در وجودمان به منصه ظهور می رسد و به کمال و سعادت می رسیم. البته مفهوم و حقیقت عبادت بسیار فراگیر است و شامل تمام فعالیت های انسان در زندگی می شود. حتی خوردن و خوابیدن و ازدواج انسان بیرون از حیطه عبادت و پرستش خداوند نیست.
قرب و نزدیک شدن به خداوند تنها یک نیت لحظه ای برای عبادت نیست، قرب الی الله یک قصد است. قصد یعنی مقصد داشتن و در راه بودن. مومن و کسی که اعمالش را با نیت قرب انجام می دهد، در حقیقت در راهی قرار دارد که مقصد و مقصود آن خدا است. آنوقت مهمترین عاملی که در چالش کلی با این راه و مقصد است گناه است، گناه یعنی خروج از مسیر عبودیت و قرب الهی. حرکت کردن در مسیر خدا با خروج از مسیر خدا در تناقص با هم هستند و یک مومن نمی تواند هم در راه باشد وهم از راه خارج شود. سعادت انسان این است که در راه خدا باشد و گناه سعادت او را به شقاوت تبدیل می کند و حال و آینده انسان را به تباهی می کشاند.
حقیقت توبه:
توبه در حقیقت پشیمان شدن از گناه و بازگشتن از راهی است که انسان در گذشته بر خلاف رضای پروردگار رفته است . توبه حقیقی نیز همان توبه نصوح است؛ یعنی توبه و پشیمانی بدون بازگشت. اگر کسی احساس کند که واقعا از گذشته خود نادم و پشیمان گشته و راه خود را به سوی خداوند عوض کرده، باید بداند که اهل توبه واقعی است و اینچنین توبه ای هرگز رد نمی شود. به عبارت دیگر مشکل و نگرانی ای که در زمینه قبول توبه وجود دارد، از طرف خداوند- یعنی پذیرنده توبه- نیست؛ بلکه مشکل از جانب خود توبه کننده است که آیا موفق می شود راه خود را به سوی خداوند تغیر دهد یا نه.
هر گناهی قابل توبه است و خداوند خود فرموده است : ان الله یغفر الذنوب جمیعا خداوند همه گناهان را می آمرزد. در برخى موارد مانند غیبت و تهمت طلب رضایت از غیبت شونده نیز در صورت امکان لازم است، ولى در مورد گناهانى همچون ارتباط با نامحرم، پشیمانى واقعی، تصمیم بر عدم تکرار و طلب مغفرت از خداوند براى توبه کافى است.
در آیه 70 سوره فرقان بیان شده است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل مىکند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مىفرماید : ... پس هر کس گناهى مرتکب گردیده، اگر سه کار انجام دهد، افزون بر آن که از عذاب سخت و جاودان روز قیامت نجات مىیابد، گناهانش به حسنات تبدیل مىگردد:
1. توبه یا بازگشت از گناه.
کمترین مراتب توبه پشیمانى است. اگر توبه حقیقى تحقق نیابد، انسان از گناه جدا نمىگردد و همواره آن را انجام مىدهد.
2. عمل صالح
با عمل صالح توبه در وجود انسان مستقر مىشود و به توبه حقیقى یا توبه نصوح مىانجامد.
3. ایمان
مشرک باید در کنار توبه از گناهان گذشته خود، ایمان آورد تا گناهانش به نیکىها تبدیل شود؛ ولى براى مؤمن گنهکار توبه و عمل صالح به تنهایى کافى است و گناهانش را به حسنات تبدیل مىکند. از این رو، در آیه بعد مىفرماید: وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً کسى که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، به سوى خدا بازگشت مىکند.
لازم به ذکر است که عالمان اخلاقی با استفاده از منابع اسلامی فرموده اند: شخص توبه کننده ،حتی اگر پس از توبه نصوح، به دلایلی دوباره به گناه آلوده گردد و توبه نماید، پذیرش و آمرزش الاهی را در پی خواهد داشت و این فرایند تا هنگام مرگ ادامه خواهد داشت .
اقسام گناه و روش های توبه:
توبه را از یک لحاظ به دو قسم تقسیم کرده اند: یک دسته از گناهان، کوچک و کم شعاعند و صرفا با استغفار و پشیمانی قلبی، جبران می شود، اما دسته دیگری از گناهان، هم بزرگ و ویران کننده هستند و هم اثر وضعی دارند. این دسته، اضافه بر پشیمانی قلبی و استغفار با زبان، اقدام عملی و جبران مافات و ترمیم خرابیهای بوجود آمده را نیز می طلبد!
در تقسیم بندی دیگر، گناهانی را که ممکن است انسان مرتکب شود می توان به سه دسته تقسیم تقسیم کرد:
الف. ستم به خویشتن
یعنی انسان از این ناحیه به جان، مال و حیثیت خویش صدمه زده و موجب عدم پیشرفت یا فقر و عقب افتادگی و گرفتاری خود شده است. در این گونه موارد، گرچه گنهکار در حق خود ظلم کرده، ولی چون معمولا پای شخص دیگر و حق دیگری در بین نیست، با استغفار و جبران خطاها و ضررها، آسانتر می توان از آنها توبه کرد و راه خیر و صلاح و سعادت دنیوی و اخروی را در پیش گرفت.
ب. حق الله
فطرت پاک و سالمی که خداوند در نهاد انسان قرار داده، اعضاء و جوارح و نعمتهای فراوان مادی و معنوی، پانزده میلیارد سلولی که در مغز اوست و سرانجام «ارسال رسل و انزال کتب» همه برای پویایی و سعادت اوست، اما با تأسف آدمی بر اثر تأثیرپذیری از عوامل درونی و بیرونی، همه این نعمتها را نادیده انگاشته و راه تمرد و عصیان را در پیش می گیرد! اما راه کاری که برای این دسته گناهان وجود دارد این که: اگر شرک و کفر صورت گرفته، باید «توحید» و یکتاپرستی را جایگزین آن نمود، و اگر در احکام و فروع دین کوتاهی و تعلل شده, باید به تکمیل و جبران آنچه از دست رفته اقدام کرد.
ج: حق الناس
شرایط توبه در «حق الناس» سنگین تر از توبه در «حق الله» است و این گناه, یعنی تجاوز به حقوق دیگران را امام علی(ع) از آن به مظالم العباد(کلینی، اصول کافی، ج2، ص443) و امام زین العابدین(ع) به «تضییع حقوق الاخوان»(مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص415){V یاد کرده اند.
در روایت آمده: پیامبراکرم(ص) به خانه کعبه نگاه کرد، آن را مورد تعظیم قرار داد و سپس ادامه داد: حق واحترام یک مؤمن از تو بالاتر است، چون خداوند خانه کعبه را دارای یک احترام و عظمت دانست و از مؤمن سه چیز را: «مال-خون-سوءظن»(همان، ج67، ص71)
بر این اساس مردم و مؤمنان دارای سه نوع حق، احترام و مصونیتند؛ به موازات همین سه حق ممکن است سه نوع ظلم هم به آنان روا شود و بر همین پایه سه نوع توبه هم واجب می شود که این سه عبارتند از: 1. تجاوز به مال 2. لطمه به جان 3. ضربه به آبرو.
توبه و جبران گذشته:
توبه؛ یعنى، پشیمانى و تصمیم جدى بر ترک گناه. همچنین جبران خسارتهاى مالى و حقوقى مردم و... حال اگرکسى به راستى و از روى اخلاص توبه کرد، مطمئن باشد خداوند کریم و مهربان - هم چنان که خود وعده فرموده است - توبه او را خواهد پذیرفت.
گناهانى که فقط از حقوق خداوند است، چنانچه قضا و کفاره داشته باشد - مانند نماز، روزه و حج - انسان بایدعلاوه بر توبه و تصمیم بر ترک گناه، قضاى آنها را نیز به جا آورد و کفاره آنها را بپردازد و آنهایى که قضا و کفاره ندارد - مثل دروغ و استمنا و ... - فقط توبه و استغفار کافى است. در گناهانى نیز که در آنها حقوق مردم پایمال شده - مثل دزدى و از بین بردن اموال مردم یا قتل و جرح دیگران و ... - علاوه بر توبه و پشیمانى باید رضایت صاحبان حق را با پرداخت غرامت یا حلالیت گرفتن حاصل کرد.
پذیرش توبه
ابو حامد غزالى در کتاب احیاء چنین مىگوید: اگر معنى قبول را فهمیده باشى شک نخواهى داشت که هر توبه صحیحى پذیرفته و مقبول است. کسانى که به نور بصیرت مىبینند، و از انوار قرآن مدد مىگیرند، مىدانند که هر قلب سلیمى مقبول خدا و در آخرت در جوار او بهرهمند از نعمت اوست، و آمادگى دارد که با چشم خود به وجه اللّه بنگرد. و مىدانند که قلب در اصل، سلیم آفریده شده است زیرا هر نوزادى با فطرت خدا پرستى آفریده مىشود امّا آن سلامت توسط کدورتى که گرد و غبار گناهان بر آن ایجاد مىکنند از دست مىرود. و مىدانند که آتش ندامت این کدورت و غبار را از بین مىبرد و نور حسنه, ظلمت سیئة را از بین می برد.
ظلمت معاصى طاقت مقابله با نور حسنات را ندارد، همچنان که ظلمت شب در مقابل نور روز، و همچنانکه کدورت چرک در مقابل سفیدى صابون.
همانطور که اگر انسان با لباسى که در تن دارد دست به کارهاى پست بزند لباسش کثیف مىشود، و چون آن را با آب گرم و صابون بشوید پاکیزه مىشود، بکار بردن قلب در شهوات، آن را کثیف مىکند و چون آن را با آب اشک و آتش ندامت بشوید, پاکیزه و طاهر خواهد شد، و هر قلبى پاکیزه و طاهر شد مقبول است، مگر آن که چرک، چنان در طول زمان متراکم شود که در متن لباس نفوذ کند. که در این صورت صابون قادر به دفع و ازاله آن نیست. گناهان نیز این چنینند که چون بر قلب متراکم شوند، و لایهاى از پلیدى تشکیل دهند، دیگر راه بازگشت و توبه وجود ندارد .
گاهى انسان با زبان مىگوید توبه کردم ولى به لباسشویى مىماند که با زبان بگوید لباس را شستم و وارد عمل نشود، همانطور که این کلام لباس را تمیز نمىکند و نمىتواند صفت موجود در آن را عوض کند، مگر ضد آن صفت را در آن ایجاد نماید، آن کلام هم باعث سفیدى قلب نمىشود.
امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم چنین مىفرماید: وقتى که مؤمن توبه مىکند، گناهان قبل از توبهاش بخشیده مىشود، پس او باید براى بعد از توبه عمل کند. ولى آگاه باشید بخدا قسم این مزیت فقط براى اهل ایمان است...
پرسشگر عزیز بدان که :
انسان گاهى که دچار گناه و خطا مىگردد و بعد پشیمان مىگردد و خود را ملامت و سرزنش مىکند، به مرحلهاى رسیده که داراى نفس لوّامه و سرزنشگر شده است و یک پله از مرحله نفس اماره یعنى نفسى که به زشتى و بدى امر مىکند و از انجام آن ملول نمىگردد و بیمى ندارد، بالاتر آمده است و این فرد یک قدم به هدف نزدیک شده است و باید خدا را شاکر بود و از او خواست که توفیق رسیدن به مراحل بالاتر و هر چه بیشتر نزدیکتر شدن به خود را به ما عنایت کند.
باید توجه داشت که فاصله گرفتن از بدى و گناه و نزدیک شدن به معنویات و قرب خداوند، امرى تدریجى است و محتاج صبر و حوصله فراوان است. انسان باید مانند کوهنوردى باشد که گاهى به قله کوه بلندى که قصد صعود به آن را دارد نگاه مىکند و احساس مىکند هنوز تا قله کوه, راه زیادى مانده و از طرفى به دامنه کوه نگاه مىکندو مىبیند از آن فاصله گرفته و این حالت بین ترس و امید را چنان چه در قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام) آمده، همواره در زندگى خود حفظ کند. یعنى هم از این که گاهى توفیق بندگى و دورى از گناه را پیدا کرده امیدوار و خوشحال باشد و هم از این که گاهى دچار لغزش و گناه مىگردد ترسان و بیمناک.
شرایط پذیرش توبه:
1. گناه را از روی جهالت و نادانی و طغیان غرایز و تسلط هوس های سرکش و چیره شدن آنها بر نیروی عقل و ایمان انجام داده باشد, نه از روی انکار حکم خداوند و عناد و دشمنی، چون چنین گناهی حکایت از کفر انسان می کند و توبه از آن قبول نیست مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.
2. هنوز چندان زمانی از گناه نگذشته توبه کند و زود پشیمان شود و به سوی خدا بازگردد، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه به کلی از روح و جان انسان شسته شود و کمترین اثری از آن در دل باقی نماند و این در صورتی است که در فاصله نزدیکی قبل از ریشه دواندن گناه در دل، انسان پشیمان گردد، در غیر این صورت غالبا اثرات گناه در زوایای قلب و جان انسان باقی می ماند، پس توبه کامل آن است که زود انجام پذیرد.
البته منظور این نیست که کسی که توبه را به تاخیر می اندازد, توبه اش مورد قبول نیست؛ بلکه مقصود این است که هر چه در توبه و جبران گذشته تاخیر شود, راه بازگشت و اصلاح گذشته, سخت تر خواهد شد.
شرایط توبه نصوح:
امیر مؤمنان(علیه السلام) در حکمت 417 از نهج البلاغه (ترجمه محمد دشتی) در جواب کسی که در حضور امام(ع) بدون توجه لازم گفت: «استغفرالله» فرمود: مادرت بر تو بگرید، آیا می دانی معنای استغفار چیست؟
استغفار درجه والامقامان است و دارای شش معنا می باشد:
1. پشیمانی از گذشته
2. تصمیم به عدم بازگشت به گناه
3. پرداخت حقوق مردم، چنانچه خدا را پاک دیدار کنی که چیزی بر عهده تو نباشد.
4. تمام واجب های ضایع شده را به جا آوری.
5. گوشتی را که از حرام بر اندامت روییده، با اندوه فراوان آب کنی، چنان که پوست به استخوان چسبیده، گوشت تازه بروید.
6. رنج طاعت را به تن بچشانی چنان که شیرینی گناه را به او چشانده بودی، پس آنگاه بگویی: «استغفرالله» (حکمت 417 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی).
آثار توبه:
1- محبوبیت نزد خداوند
سوره بقره / 222 : ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد.
2 – تبدیل سیئات به حسنات
سوره فرقان / 70 : الا من تاب و آمن و عمل عملا ً صالحا ً فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا ً رحیما ً مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند خدا بدیهایشان را به نیکی ها بدل می کند و خدا آمرزنده و مهربان است.
3 – فلاح و رستگاری
سوره نور / 31 : و توبوا الی الله جمیعا ً ایها المؤمنون لعلکم تفلحون ای مؤمنان ! همگی به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید.
4 – آمرزش گناهان
سوره شوری / 25 : و هو الذی یقبل التوبه عن عباده و یعفو عن السیئات و یعلم ما تفعلون اوست که توبه ی بندگانش را می پذیرد و از بدیها و گناهان در می گذرد و آنچه می کنید می داند.
5 – حفظ از عذاب الهی
سوره غافر / 7 : وقهم عذاب الجحیم ما آنان ( تائبین ) را از عذاب جهنم رهایی خواهیم داد (به وسیله ی طلب غفران).
6 – پوشاندن سیئات
سوره ی تحریم / آیه ی 8 : یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا عسی ان یکفر عنکم سیئاتکم ای کسانی که ایمان آوردید از گناهان خود به سوی خدا, توبه خالصانه کنید چرا که امید است به اینکه پروردگار شما, سیئات شما را از خود شما بپوشاند.
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : هر کس توبه کند خداوند او را بیامرزد و به جوارح او و جای جای زمین دستور داده شود که آبروی او را حفظ کند و عیبهایش را بپوشانند و گناهانی که فرشتگان حافظ اعمال برایش نوشته اند از یاد آنان برده شود. (میزان الحکمة / ج2 / ح 2183)
7 – برخورداری از برکات و نعمتهای الهی
سوره نوح / آیات 11 و 12 : فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا ً , یرسل السماء علیکم مدرارا ً و یمددکم باموال و بنین ... پس به آن قوم گفتم : طلب مغفرت و آمرزش و توبه کنید از پروردگار خویش که بخشنده و آمرزنده است و اگر توبه کنید ما بر شما باران می فرستیم و همچنین شما را یاری می کنیم به واسطه ی اموال کثیره و فرزندان زیاد.
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : زیاد طلب آمرزش از خدا کنید تا از خدا طلب روزی کنید .
8 – ورود به بهشت
سوره ی تحریم / 8 : یا ایها الذین امنوا توبوا الی الله توبة ً نصوحا ... و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار .
دوست عزیز, پاسخ پرسش شما از گستردگی زیادی برخوردار است که ما به همین مقدار اکتفا می کنیم و شما را به مطالعه کتابهای معرفی شده دعوت می کنیم.
موفق و پایدار باشید.
برای مطالعه بیشتر ر.ک منابع اخلاقی:
-گناه شناسی/ محسن قرائتی.
-گناهان کبیره/ شهید دستغیب.
- شهید دستغیب، قیامت و قرآن (تفسیر سوره طور).
- مقالات, استاد محمد شجاعی.
- ترجمه جامع السعادات، مرحوم نراقی.
- ترجمه الاخلاق، مرحوم شبر.
- نقطه های آغاز در اخلاق، مهدوی کنی.
بازگشت به خویشتن یا توبه نصوح / رضوانعلی مصیبی
من یه دوست دارم که برخلاف دوستان دیگر این زمینه در اون هست که به این طرف بیاد راستش نماز می خوند و پسر خوبی بود اما پس از دانشگاه دیگه نماز نمی خونه. هر کاری هم می کنم نمی خونه حالا این مورد و کلا چطور دوستان رو به نماز و کارهای درست دعوت کنیم. لطفا کامل توضیح دهید.
دانشجوى گرامى قبل از هر چیز از احساس مسئولیتى که در قبال دوستان و نزدیکان خود دارید به شما احسنت مى گوئیم و از خداوند متعال برایتان پاداش نیک مسئلت مى نمائیم.
در خصوص بخش اول سؤال شما مبنی بر اینکه چگونه دیگران را به راه خدا دعوت کنیم؟
برای رسیدن به چنین منظوری ، سه رویکرد اصلی را باید در نظر داشته باشید :
رویکرد اول : میزان تاثیر گذاری خود را در اطرافیان و دوستانتان بیشتر کنید
در اینجا به برخى نکات کلى که در «ایجاد ارتباط با دیگران و چگونگى تأثیر گذارى در آنها» ضرورى به نظر مى رسد ، خدمتتان عرض مى کنیم تا بتوانید بهتر به هدف مقدس و ارزشمندتان نائل شوید.
مسأله تأثیرپذیرى یا تأثیرگذارى و حدود کیفیت آن ، بستگى به توانها و قابلیتهاى انسان در ابعاد مختلف دارد. مهمترین امورى که در تاثیرگذارى دخالت دارند ویژگىهاى روحى از قبیل اراده استوار ،اخلاق نیکو ، حسن معاشرت و آگاهىها و توانهاى علمى بالا است. تاثیرپذیرى مثبت نیز تا حدودى به این امور و نیز به میزان انعطاف پذیرى و حقیقتطلبى شخص ارتباط دارد و تاثیر پذیرىهاى منفى برخاسته از ضعف آگاهى و اراده مىباشد. بنابراین هر اندازه در تقویت اراده خود گسترش صفات حسنه و خلق و خوى پسندیده و افزونسازى آگاهىها ودانشهاى خود به ویژه در زمینه مسایل دینى فرهنگى و اجتماعى تلاش کنید تدریجا توان تاثیرگذارى بیشترى خواهید یافت.
بنابراین تأثیرگذارى یک مهارتى است که به تدریج حاصل مىشود و تأثیرگذار و تأثیر گیرنده و فضاى روانى از آمادگى لازم و شرائط کافى برخوردار باشد که با تمرین و ممارست به این مهارت دسترسى پیدا مىشود. با رعایت اصول و نکات زیر فرد مىتواند میزان تأثیرگذاریخویش را افزایش دهد.
1. کار خود را با تحسین و قدردانى صمیمانه از طرف مقابل شروع کنید.
2. با اندکى تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته کردن یک یا چند نکته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسین صادقانه از وى بخاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وى پىگیرى نمائید.
3. در صورتى که اشتباه و لغزشى در وى مشاهده کردید مستقیما از او گلایه نکنید و وى را مورد انتقاد مستقیم و سرزنش خود قرار ندهید.
4. قبل از انتقاد از دیگران درباره اشتباهات خود حرف بزنید.
5. سعى کنید شنونده خوبى باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خود براى شما حرف بزنند.
6. صمیمانه دیگران را دوست داشته باشید و به آنها این محبت باطنى خود را اعلام کنید.
7. به دیگران اعتبار بدهید و کارى کنید که احساس کنند مهم هستند و به عبارت دیگر به آنها شخصیت داده و آنها را تکریم نمائید چراکه این نکته باعث جذب دیگران خواهد شد .
8. در طرف مقابل نسبت به کارى که مىخواهى انجام دهد میل شدیدى ایجاد کنید و به عبارت دیگر فضاى روانى لازم را براى انجام آن عمل فراهم نمائید.
9. هر رفتارى را که از دیگران نسبت به خود انتظار دارید همان را با ایشان در پیش گیرید.
10. سعى کنید نقطه نظرات و دیدگاههاى خویش را بر دیگران تحمیل نکنید زیرا مردم سخن کسى را که بخواهد عقیدهاش را بر آنان تحمیل کند نمىپذیرند و با کسى که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار کند دوستى نمىورزند و به او اعتماد نمىکنند. ( در این زمینه براى آگاهى بیشتر ر. ک:
1. آئین دوست یابى، دیل کارنگى.
2. دوستى و دوستان، سید هادى مدرسى، انتشارات آستان قدس رضوى.
3. دوستى در قرآن، محمدى رى شهرى. )
رویکرد دوم : هر شخصى یک نقطه پذیرش و به قول معروف «رگ خوابى» دارد، سعى کنید این رگ خواب و نقطه پذیرش را به دست آورید و از این کانال وارد شوید و هدف خود را تعقیب کنید و لذا به صرف این که باید شخصى را هدایت کرد بسنده نکنید بلکه با مطالعه بر روى خصوصیات وى ؛ راه نفوذ در او و جلب نظر او را به دست آورید سپس زیر بناهاى فکرى وی را مورد بررسى قرار داده و در اصلاح آن بکوشید. دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستى، انسان، معاد و امورى است که داراى نتیجه مستقیم بر عملکرد افراد می باشد. پس باید به تقویت و اصلاح این مبانى کوشید.
رویکرد سوم : بهترین روشی که از سوی معصومین علیهم السلام برای جذب دیگران به راه خدا معرفی شده این است که خودمان با اشتیاق و علاقه به احکام دینى اسلام عمل کنیم و همیشه به دستورات دینى پایبند باشیم و در واقع با عمل خود دیگران را به دستور دینى دعوت کنیم به عبارت دیگر احکام دینى را با عمل خود تبلیغ کنیم.
قرآن در سوره بقره مىفرماید: (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم) «آیا دیگران را به نیکى دعوت مىکنید در حالى که خودتان را فراموش کردهاید». (البقرة : 44)
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مردم را با غیر زبان خود (با اعمال و رفتار خود) براه حق دعوت نمائید . باید مردم از شما ورع و کوشش و نماز و اعمال خیر ببینند ؛ که این روش کاملا جلبکننده است. (بحار الأنوار ج67 ص 303 )
البته علت اتخاذ چنین رویکردی نیز کاملا روشن است ؛ چراکه اگر اهل عمل نباشید ولو به ظاهر خود را متعبدهم جلوه دهید تأثیرگذارى شما خیلى کم مىشود. گذشته از اینکه چه بسا اگر حساسیت خاصى به شما پیدا کرده باشند دعوت زبانى شما نه تنها آنها را بیدار و هدایت نمىکند بلکه لجاجت و سرپیچى دیگران را ولو بخاطر ناراحت کردن شما بیشتر خواهند کرد .
اما برای اینکه بتوانید از مصادیق این روایت شریف باشید رعایت چند مساله بسیار مفید و ضرورى است:
1- مطالعات خود را بیشتر کنید و علاوه بر تقویت اعتقادات صحیح اسلامى با مطالعه کتب اخلاقی و احکام ؛ ابتدا اخلاق پسندیده اسلامی را بشناسید سپس عمل نمائید
2- اخلاق اسلامى و دینى را رعایت کنید و روابط خوب و دوستانهاى با دیگران داشته باشید و سعى کنید خیلى خوش اخلاق و صمیمى باشید و به گونهاى بیان کنید اسلام چنین مىگوید و خود عمل کنید. و اگر امکان دارد سند آن را نیز اظهار نمائید مثلا بگوئید : پیامبر صل الله علیه و آله سلم نظافت را جزو ایمان می دانستند و می فرمودند : َ النَّظَافَةُ مِنَ الْإِیمَان (بحار الأنوار ج59ص 291 )
3- نباید آمرانه با دیگران برخورد کرد از تهدید و ارعاب و از بحث و جدل کردن با افراد باید اجتناب کرد زیرا تحت فشار قرار دادن اطرافیان موجب لجبازى، طغیان و سرکشى آنها مى شود.
در خصوص بخش دیگری از سؤال خود در خصوص دعوت دیگران به نماز به ویژه دوست تان باید بگوئیم که ما نیز متاسفیم که محیط دانشگاه های ما به اندازه ای اسلامی نشده که با ورود افراد بی نماز به دانشگاهها ، گرایش آنها را به معنویت بیشتر بکنند ؛ بلکه به عکس برخی از نماز خوان های ما را نیز بی نماز می کند . به هر حال این واقعیتی است که ؛ مسؤلیت دانشجویان عزیزی همچون شما را بیشتر می نماید .
در خصوص این مساله خوب است بدانید که جذب دیگران به نماز ارتباط نزدیکی به نوع شخصیت افراد دارد ؛ چراکه براساس روان شناسی تربیتی شخصیت انسان ها از تیپهای گوناگونی است مثل شخصیت خودکار، سازش پذیر، بدگمان، افتاده، مبارزه طلب، تعدیل نیافته، ماجراجو، مشتاق، اخلاقی که برای هر یک می توان از به یک یا چند روش از روشهای متعددی که در این زمینه وجود دارد استفاده نمود . (1)
در اینجا برای اینکه توانسته باشیم راهکار هایی عملی به شما ارائه کرده باشیم ؛ ابتدا به به تعدادی از عواملی که در سست شدن انسان نسبت به نماز وجود دارد اشاره نموده ؛ سپس به معرفی برنامه هایی برای تشویق و جذب دیگران به نماز را به شما معرفی می نمائیم که می توانید با بکارگیری آنها ؛ دیگران و بخصوص دوست تان را به نماز ترغیب نمائید :
ریشه یابی عوامل سهل انگاری:
به طور کلی عوامل سهل انگاری در دین و معنویت سه چیز است، ضعف اعتقاد و یقین. ارتکاب حرام به خصوص لقمه حرام و نگاه حرام و شنیدنی های حرام و مانند آن. ضعف برنامه های عبادی و معنوی.
توضیح بیشتر:
تعدادی از عوامل مهمی که در سست نمودن افراد نسبت به نماز تاثیر دارد به شرح ذیل می باشد :
1- محیط خانواده و بی توجهی والدین
بی توجه بودن یا کم توجهی پدر و مادر یا مربی خانواده نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحی نگری آنان در ابتدای نوجوانی فرزندان یا احیانا بی مبالا تی اعضای خانواده نسبت به مسائل دینی خصوصا فریضه نماز تاثیر بسزایی در تربیت فرزندان به جای می گذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانه ای رشد کند که در آن خانه کسی به نماز اهمیت ندهد یا در قبال مسائل دینی خود را مسوول ندانند یا خود اهل نماز باشند ولی فرزند خانواده را تحریص و تشویق به نماز ننمایند قطعا فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روی آورد که این احتمال ضعیفی است.
2- عدم آگاهی و بینش کافی از فریضه نماز
عالم نبودن به محتوای نماز، درک پایین و بسیار اندک نسبت به تاثیر آن، عدم توجه به جایگاه نماز در اسلا م، نداشتن انگیزه و هدف در اقامه و برپایی آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز یکی از عواملی است که افراد را از این فرضیه الهی دور نگه داشته است.
3- سستی و تنبلی
بعد از دو عامل مذکور، علت دیگری که در ترک یا بی توجهی به نماز وجود دارد عنصر و عامل تنبلی است. غالبا نوجوانان و جوانان به آسانی تن به فعالیت نمی دهند مگر در اموری که بیشتر جنبه احساسی و هیجانی داشته یا در اموری که با انگیزه و شناخت قبلی همراه باشد. برای فردی که چند سال است به سن تکلیف رسیده قدری مشکل است در هوای سرد زمستان آستین خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگیرد یا کفش و پوتین از پایش در آورد و مسح نماید به همین خاطر گاهی از نماز خواندن طفره می رود یا برای او دشوار است که از خواب نوشین صبح گاهی بزند و نمازش را بخواند و...
4- همنشینی با دوستان ناباب
بدیهی است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهی شخصیت انسانی خصوصا در سنین نوجوانی و جوانی را نباید نادیده انگاشت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوی سعادت و کمال موثرند و دوستان ناشایست درانحراف آدمی به سمت ناهنجاری های اخلا قی. چه بسا جوانانی که در مسائل دینی علا قمند و به دینداری خود را غبند و لیکن در محیط های مختلف از قبیل محل هایی که در آن زندگی می کنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتی را سپری می سازند با افرادی آشنا شوند که به تدریج او را در دام بی دینی و لا ابالی گری گرفتار می کنند.
5- فساد اخلا قی
برخی از افراد در علت دوری از نماز و تعالیم دینی و مذهبی، مفاسد اخلا قی را بسیار موثر می دانند. البته این عامل در خانواده ها و محیط ها مختلف دارای شدت و ضعف است .
6- مزاحم دانستن نماز برای کارهای شخصی
برخی چون در وقت نماز مشغول کار ها و اعمال شخصی خود هستند فرصت این که نماز را در اول وقت آن اقامه کنند ندارند و وقتی که فرصت های اولیه برای اقامه و برپایی نماز از دست برود تدریجا بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعالیت می شوند اقامه نماز را مانعی برای انجام کار های خود می دانند. البته این عامل به بهانه شبیه تر است تا یک علت برای ترک یا بی توجهی به نماز.
7- تکبر و غرور
عامل دیگری که درترک نماز و سایر فرایض عبادی می تواند موثر باشد غرور جوانی و تکبر و بزرگ منشی برخی از افراد است. صفت غرور از پست ترین اوصاف انسانی است که شاید بتوان گفت منشا تمام گناهان و معاصی می گردد. هرگاه این خصلت در کسی پا بگیرد و استقرار یابد فرد را به مهلکه های بزرگی می کشاند با متصف شدن به این صفت فرد چنین می پندارد که اگر در مقابل خدای خود سجده کند کوچک می گردد بنابراین برای اینکه بزرگی و غرورش محفوظ بماند در مقابل هیچ کس نباید سر تعظیم فرود آورد ولو در مقابل خداوند متعال. فلذا این خیالبافی شاعرانه و تصورات جاهلا نه او را از همه اوامر متعبدانه دور ساخته و مانعش می شود که او در مسیر سعادت خویش گام بردارد. این همان وصفی است که وقتی در ابلیس ظاهر و آشکار شد در مقابل دستور صریح خداوند سر باز زد و حاضر نشد امر الهی را در سجده بر آدم امتثال نماید.
8- تسویف (واگذاری امور به آینده)
برخی از جوانان با توجه به اینکه چند سالی است که وارد سن تکلیف شده و در مقابل تعالیم و دستورات دین مکلف می باشند و بر آنها واجب است که به احکام دینی گردن نهند ولی با این توجیهات که ما هنوز جوانیم و تازه اوایل عمر ماست و بهانه هایی از این قبیل اعمال دینی را ترک می کنند. جوان در بسیاری از مواقع نماز نخواندن خود را این چنین توجیه می کند که من بعدا می خوانم یا قضای آن را به جا می آورم. عمر طولا نی در پیش است پس می توان اعمالی که امروز از من ترک می شود در سنین پیری و زمان بیکاری انجام داد یا توبه کرد. بنابراین عملی که در آینده قابل جبران باشد و از طرفی مغفرت و بخشش الهی آن را شامل گردد جای نگرانی نیست.
9- ضعف اعتقادی
عامل دیگری که در روحیه افراد می تواند تاثیر زیادی را بگذارد باورهای دینی و تقویت روحیات مذهبی است که بخش عمده این مسوولیت برعهده مبلغان دینی می باشد. امروزه بخش عظیمی از جوانان که بهترین و مهم ترین، قشر جامعه محسوب می شوند از ضعف اعتقادی رنج می برند. در کتب درسی خوانده اند که خدا و قیامتی هست و مسائل دینی تا حدودی به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده است. اصول اعتقادی را به صورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمی دهد و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینی برخورد دارد. این ضعف در عقیده و عدم استواری آن بر پایه منطق موجب می گردد که جوان به مسائل دینی آن اهمیت خاص را قائل نباشد یا پای بند کامل به تعالیم دینی را نداشته باشد. به همین جهت بسیار دیده می شود که بعضی از افراد، نماز خواندنشان موسمی و فصلی است. این نیست مگر از ضعف اعتقادی فرد و تا این ضعف جبران نگردد، مشکل فوق قابل حل نخواهد بود. (چگونه نوجوانان را به نماز تشویق کنیم - نویسنده : صدیقه جعفری)
10- احساس گناه و شرمساری از اعمال خویش
برخی بدلیل گرفتار دانستن خود به گناه از درگاه الهی مایوس شده و چنین می پندارند که آب از سرشان گذشته و دیگر راه برگشتی برای آنها وجود ندارد .
11- تاثیر پذیری از محیط اطراف
برخی از محیط های غیر مذهبی فضایی را ایجاد می کنند که افراد برای مقید نشان دادن خود به مسائل مذهبی احساس خجالت می کنند .
12- تمسخر افراد جاهل و نادان
برخی اوقات نیز تمسخر برخی افراد نادان موجب سستی افراد نسبت به نماز می شود
13- قهر با خدا
برخی از افراد نیز بدلیل اینکه به خواسته های خود نمی رسند با خدا لج بازی نمودن و بوسیله ترک نماز با خدا قهر می کند .
14- اعمال و رفتار بعضی از نمازگزاران
عملکرد بد برخی از افراد مذهبی و نماز خوان خود باعث زده شدن افراد نسبت به نماز می شود .
15- بلد نبودن نماز
گاها نیز بلد نبودن نماز خود عاملی برای سستی افراد نسبت به نماز است
16- خجالت کشیدن
خجالتی بودن یکی از ویژگیهایی می باشد که موجب می شود برخی افراد از ابراز عقاید حقه خود ممانعت به عمل بیاورند مثل زمانیکه فرد در جمع مهمانیها و مجالس قرار می گیرد و خجالت می کشد وضو گرفته و نماز بخواند .
با توجه به آنچه که گفته شد برنامه ها و اقداماتی را بر اساس دو مبنا باید پیاده نمائید .
اول : برطرف نمودن موانعی که باعث سستی افراد نسبت به نماز می شود .
1- ایجاد اعتماد به نفس در افراد برای مقابله و مواجهه با محیط های ناسالم ، تمسخرهای افراد نادان و همچنین خجالتی بودن . زیرا بعضاً ممکن است نو جوانی که اقدام به خواندن نماز میکند در چنین شرایطی اگر اعتماد به نفس نداشته باشد از میدان بدر رفته و نماز را ترک کند.
2- وی را به ترک تماشاى فیلم ها و صحنه هاى مبتذل و آلوده به گناه و همین طور رفتن به محیط هاى نامناسب تشویق نمائید .
3- راه دیگرى که مى تواند تأثیر چشمگیرى روى او داشته باشد ، کنترل دوستان او در پیرامون خانواده است لذا اگر دوستانى دارد که اهل نماز نیستند و نسبت به مسائل دینى و شرعى توجه ندارند و از خانواده هاى لاابالى هستند باید به نحوى او را از آن ها جدا کرد البته به شرط اینکه دوستانى خوب جایگزین آنها شوند .
4- اما در مورد نماز صبح او، سعى کنید شرایط محل زندگی را جورى برنامه ریزى کنید که شبها کمى زودتر به استراحت و خواب بروند زیرا یکى از عوامل اینکه صبحها نماز بسیارى از افراد قضا مى شود دیر خوابیدن شبهاست خصوصا شبهاى کوتاه بهار و تابستان بنابراین بهتر است شبها شام سبکترى مصرف کنید و کمى زودتر شرایط خاموشى و بخواب رفتن را فراهم نمائید. البته این کار نیز باید با ظرافت انجام گیرد یعنى بتدریج شبى چند دقیقه زودتر تا اینکه در طول مثلا دو هفته چیزى حدود یک ساعت وقت خواب جلو بیفتد در این صورت صبحها راحتتر از خواب بلند مى شود و قهرا نماز هم زودتر خواهد خواند.
5- در صورت امکان ؛ اتاق مناسبی را برای نماز خواندن در محل زندگی فراهم نمائید که علاوه و نظافت و آراستگی درای آرامش کافی جهت اقامه نماز نیز باشد.
6- زمینه مناسب از لحاظ زمانی و مکانی برای خواندن نماز فراهم نمائید مثلا بعد از اینکه در اول وقت نماز خوانده شد سفره غذا پهن گردد نه اینکه نماز به بعد از غذا موکول شده و سنگینی غذا انسان را از نماز خواندن باز دارد .
7- احتمال دارد که بدلیل انجام گناهان ؛ وی از درگاه الهی نا امید شده و به همین دلیل دیگر نماز نمی خواند لذا به رحمت و مغفرت الهى امیدوارش نمائید بگونه ای که گناهان و اشتباهات احتمالى که ممکن است قبلا یا هم اکنون مرتکب شده باشد باعث یاس و ناامیدى وی نشود و به او اطمینان بدهید که خداوند توبه پذیر است و در صورت توبه همه گناهان را هر چند خیلى بزرگ باشند مى آمرزد.
8- اگر کسی با خدا قهر کرده می توانید این آیه را برای او قرائت کنید که : عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون (البقرة : 216) ____ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا مىداند، و شما نمىدانید.
و به وی بگوئید چه بسا شما که به خواسته خود نرسیده اید بدلیل خیری بوده که خدا می دانسته و شما از آن اطلاعی نداشته اید .
دوم : به کارگیری ابزارهای مختلف جهت تشویق و ترغیب به نماز
خداوند متعال جهت هدایت بشریت سه ابزار مهم را در وجودش به ودیعت نهاده است که می توان با به کارگیری این ابزارها افراد را به نماز تشویق و ترغیب نمود .
الف : خصوصیت های فطری انسان
برای بهره برداری از این ابزار می توانید به دو موضوع تاکید نمائید
1- فطری بودن خدا خواهی
همه انسانها دارای فطرت الهی می باشند لذا می توانید از این ویژه گی خدایی بهره جسته و به عنوان نمونه اینگونه مطرح نمائید که :
برخی از مسائل است که تنها به دست خدا بوده و هیچ بشری نمی تواند در آن دخل و تصرف کند مانند طول عمر و عافیت و سلامتی ، کمی یا زیادی روزی و یا اینکه زندگی انسان همیشه به یک منوال نبوده و بسیاری از اوقات دچار فراز و نشیب های گوناگون می شود که برخی از اینها در صورت نبود پشتوانه ای خدایی همچون طوفانی سهمگین زندگی انسان را نابود می کند .
از او بپرسید در چنین مواقعی می خواهد دست به دامن چه کسی بشود اگر می خواهد دست به دامن غیر خدا بشود که از آنها کاری بر نمی آید و اگر می خواهد از خدا استمداد بجوید این کار را چگونه می خواهد انجام دهد آیا می تواند از خدایی که به دستوراتش گوش نداده بخواهد که او به حرفش گوش کند و خواسته اش را برآورده کند .
پس انسان باید یک راهی را جهت ارتباط بین خود و خدا برای خود باز بگزارد تا بتواند در چنین مواقعی به درگاه الهی التماس کند و بهترین راه همان نماز می باشد .
2- فطری بودن تشکر و سپاسگذاری در انسان
از ویژگی های فطری هر انسانی این است که در مقابل نعمتی که دیگران به وی عطا می کند سپاسگذار بوده و تشکر می نماید . فطرت انسان خواهان تشکر از ولى نعمت است. پیامبر خدا فرموده اند : جبلّت القلوب على حبِّ من احسن الیها قلبها بر اساس دوستى و محبت کسى که به انسان احسان کند، آفریده شده است (بحار الأنوار ج74 ص 142 ) و از آنجا که در اصل خداى سبحان خالق و هستى بخش ماست و از سویى همه نعمتها و برکاتى که در زندگى ما وجود دارد از آن اوست. بنابر این لازم است به اقتضاى تکلیف فطرى خودمان از قادر منّان تشکر کنیم. حال این تشکر باید به چه شکل و کیفیتى باشد؟ انبیاى الهى روشنگر این حقیقت بودهاند و نبىّ مکرّم اسلام نیز به نوبه خویش نماز را با این شکل و هیئت خاص به ما معرفى فرمودهاند. بنابر این همان گونه که پروردگار مهربان هر شب و روز، ما را رهین الطاف و برکات خویش گردانیده است، ما بندگان نیز موظّفیم هر چند ساعت یک بار در برابر محبوب قلب و عزیز دلمان بایستیم و از او نهایت سپاسگزارى و تشکر را بنماییم.
لذا شما می توانید نعمت های الهی را یاد آور شوید و بگوئید که نماز بهترین وسیله شکر گذاری از خداوند و تضمین کننده نعمت های الهی خواهد بود .
برای این منظور می توانید علاوه بر اینکه با خواهر خود سری به بیمارستان ها و آسایشگاه های معلولین بزنید مباحثی را با وی طرح نمائید مثلا میزان سپاسگذاری برخی انسان ها را با حیواناتی چون سگ مقایسه نمائید و بگوئید که حیوانی همچون سگ با کمترین خدمتی ( به اندازه چند لقمه نان خشک )حاضر می شود تا جان خود را فدای انسان نمایند اما چرا باید برخی از ما انسانها با وجود اینکه عمری بر سر سفره نعمتهای الهی نشسته ایم حاضر نباشیم به اندازه یک حیوان سپاسگذار بوده و برای سپاسگذاری از اینهمه نعمت برای خدا سر به سجده گذاشته و نماز بخوانیم
در روایتی از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرموده اند : آنقدر پیامبر در نماز ایستاد تا قدمهایش ورم کرد چنان در روزه دارى تشنه میشد آب دهانش خشک می گردید، گفتند یا رسول الله مگر خداوند وعده مغفرت بتو نداده؟ میفرمود آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟
خداى را سپاس بر نعمت و آزمایشش و او را ستایش از ابتدا تا انتهاى روزگار بخدا سوگند اگر اعضایم قطع شود و چشمانم بر روى سینهام بیفتد هنوز سپاس یک دهم از یک نعمت از نعمتهاى بىشمارش را نکردهام ستایش تمام ستایشگران بپایه یک نعمت او نمیرسد.(زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام، ص: 43)
ب : ابزار عقل و استدلال
یکی از مهمترین ابزارهایی که خداوند متعال در اختیار بشریت قرار داده عقل و اندیشه می باشد که بوسیله آن به مصالح و مفاسد خود پی برده و می تواند مسیر صحیح را انتخاب نماید .
شما نیز می توانید با طرح موضوعات و مسائل گوناگونی این ابزار مهم را به کار انداخته و افراد را به اندیشه وادارید تا به این وسیله به نماز رو بیاورند .
در این قسمت برای نمونه به موضوعاتی که می توانید طرح نمائید اشاره می شود
1- یاد آوری نمائید که اگر بر فرض خواندن نماز ، واجب نباشد و یا کار درستی نباشد ؛ آنهایی که نماز می خوانند در برابر آنهایی که نماز نخوانده اند چیزی را از دست نداده اند (چون به غیر از مدت کوتاهی که در روز برای نماز گذاشته اند مانند بقیه مردم از این دنیا بهره برده اند ) ؛ اما اگر آنچه را که نماز خوانها می گویند درست باشد ( که قطعا نیز همینگونه است ) کسانیکه نماز خوانده اند نجات یافته اند و آنهایی که نماز نخوانده اند چیزی جز هلاکت و نابودی ابدی نسیبشان نخواهد شد . (2)
2- شاید برخی اظهار کنند که ما به خدا ایمان و اعتقاد داریم و همینکه دلمان پاک باشد و خوب باشیم و در روز به یاد خدا باشیم کفایت می کند و نیاز به خواندن نماز نیست ؟ اگر با استدلالهایی موجه شدید در پاسخ می توانید یادآور شوید که همه این موارد خوب است و جای آنچیزی را که خداوند از ما خواسته ( یعنی نماز ) را نمی گیرد به آنها یادآور شوید که اعتقاد داشتن به خدا فقط گفتن به زبان نیست و نماز آن عملی است که خود خداوند دستور داده کما دلیل مطرود شدن شیطان از درگاه الهی عمل نکردن به دستور الهی بود نه اینکه شیطان به خدا اعتقاد نداشت و او را عبادت نکرده بود .
از امام صادق علیه السّلام از ایمان پرسیدند فرمود: شهادت دادن بر وحدانیت خدا و رسالت محمد صلّى اللَّه علیه و اله، مگر این عمل نیست گفت چرا گفتم پس عمل از ایمان است، فرمود: ایمان بدون عمل ثبات ندارد و عمل از ایمان مىباشد. (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج1 ص 408 )
3- وی را با فلسفه نماز آشنا نمائید
علاوه بر اینکه وی را با کتابهایی که در این خصوص به نگارش در آمده آشنا می نمائید ( 3 )؛ در فرصتهاى مناسب فلسفه نماز را بیان کنید مثلًا سؤال و جوابهایى که قبلًا تهیه دیدهاید، بین شما و دیگران مطرح و جواب داده شود. البته لازمهاش مطالعه و پیش بینى قبلى است.
4- بر اساس آیات و روایات اهمیت و ماهیت نماز را از دیدگاه قرآن و معصومین (علیهم السلام ) بیان نمائید . (4)
5- بیان تأثیرات منفى ترک نماز با استفاده از روایات بیان شده توسط اهل بیت (ع) در این زمینه بسیار موثر است. به خصوص اگر به روش غیرمستقیم ارائه گردد و موجب تنبه و موعظه کردن را فراهم سازد. ( 5 )
6- آثار مثبت فردی ، اجتماعی ، روحی و جسمی نماز را با دلایلی محکم بیان نمائید .
برای دلایل فوائد فردی و اجتماعی نماز می توانید به آیات و روایات و همچنین کتابهای معرفی شده مراجعه کنید و در خصوص تاثیرات روحی و جسمانی آن همچون نقش نماز در کاهش افسردگی و سلامتی جسم و روح - تاثیر نماز بر ایمنی حواس - تاثیر نماز جلوگیری از عفونت کلیه و مجاری ادرار - می توانید به تحقیقات و مقالاتی که در این زمینه به نگارش در آمده همچون کتاب 40 نکته پزشکی پیرامون نماز نوشته دکتر مجید ملک مهری مراجعه نمائید .
7- هر از چند گاهی ( همچون شب های جمعه ) با خواهر خود سری به قبرستان و گذشتگان بزنید و به وی گذر عمر و مرگ و بیهوده نبودن جهان هستی را یاد آور شوید که این امر علاوه بر اینکه تاثیر بسزایی در کاهش روحیه تکبر و غرور دارد انسان را به فکر و عبرت اندوزی فرو خواهد برد .
ج : ابزار احساس و عاطفه
برای بکارگیری از این ابزار باید موارد ذیل را مورد توجه قرار دهید :
1- برای بیان نظرات خود از مادر و یا کسانیکه ارتباط عاطفی قوی تری با دوست تان دارد استفاده کنید .
2- از والدین و کسانیکه به عنوان الگو می باشند بخواهید که آنها اهمیت بیشتری به نماز داده و حتما نماز خود را در اول وقت ها به جا آورند .
3- اگر دوستانى مذهبى و از خانواده هاى مذهبى دارد از طریق آنها مى توان توجه او را بیشتر به نماز جلب کرد به این صورت که اگر مسجدى در نزدیکى خانه ى شماست به دوستان او تلفن بزنید که بیایند در خانه و او را با خود به مسجد ببرند و او را با مسجد مرتبط بسازید یقینا اثر بسیار چشمگیرى بر او خواهد گذاشت.
4- از اتفاقات پیرامونی خود جهت راهنمایی وی استفاده کنید به عنوان مثال شنیدن خبر مرگ ناگهانی دوستان و آشنایان و فامیل معمولا بسیار بر روی افراد تاثیر می گذارد و شما می توانید در چنین موقعیت هایی متذکر شوید که مرگ معلوم نیست چه موقع به سراغ ما بیاید و چه بسا فرصت جبران گذشته را به ما ندهد و اگر ما دست خالی به ان دنیا برویم سرنوشت بسیار بدی پیدا خواهیم کرد ؛ پس چه خوب است تا زنده ایم فرصت را غنیمت شمرده و برای خود ره توشه ای ذخیره نمائیم .
5- از داستانهای عبرت آموز بهره بگیرید که می توانید به کتابهای ذیل مراجعه نمائید .
* داستانها و حکایتهای نماز (یک) - مؤلف : رحیم کارگر محمدیاری- ناشر : ستاد اقامه نماز
* داستان نماز عارفان - مؤلف : سید مهدی شمس الدین - ناشر : ستاد اقامه نماز
* بهترین پناهگاه - مؤلف : رحیم کارگر محمدیاری - ناشر : ستاد اقامه نماز
* داستانهای نماز - مؤلف : مرتضی عطائی - ناشر : ستاد اقامه نماز خراسان
* پیش از نماز - مؤلف : مصطفی محمدی - ناشر : سازمان تبلیغات اسلامی
* شکوه محراب (قصه های نماز) - مؤلف : لطیف راشدی - ناشر : حوزه علمیه قم
6- از اصول و عقایدی که تا کنون نسبت به آنها پایبندی خود را حفظ نموده بهره کافی را ببرید مثلا ممکن است وی ارادت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام حفظ کرده باشد لذا شما می توانید با بیان داستان عاشورا بگوئید که ایشان در بدترین شرایط ، در اول وقت نماز خواند پس چه جوابی به امام خواهیم داشت اگر از ما بپرسد که من در چنین شرایطی نمازم را ترک نکردم چرا تو که ادعای محبت من را داری با وجود آرامش و تمامی امکانات رفاهی نمازت را نمی خواندی ؟
و یا ممکن است کسی چون به شفاعت معصومین ( علیهم السلام ) اعتقاد دارد بگوید که ما چون شیعه هستیم هر کار بکنیم بالاخره مورد شفاعت ائمه علیهم السلام قرار می گیریم و بهشتی می شویم ! در پاسخ به وی بگوئید : امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات مرگ خود دستور داد تمامی خویشاوندانش را جمع نمودند و به انها فرمود «ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة» بشفاعت ما نخواهد رسید کسى که نماز خود را سبک شمارد. ( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج47، ص: 8)
7- اگر زمانی به نماز ایستاد و لو نماز صبح که به صورت قضا مى خواند او را تشویق کنید و دائما دست روى نقاط ضعف او دست نگذارد بلکه جنبه هاى مثبت او خصوصا کارهایى که مربوط به نماز مى شود و لو کار کوچکى آنرا تشویق کنید به عبارت دیگر هر رفتارى که او براى نماز انجام مى دهد مورد توجه اگر قرار گیرد کم کم علاقه ى او به نماز بیشتر خواهد شد
8- سعى کنید افرادى که صحبت آنها بر روى آنان نافذ است، پیدا کنید و از آنان بخواهید که با مهارت و شگرد شایستهاى، با آنها درباره نماز صحبت کنند. این کار را مىتوان از طریق جلسه میهمانى یا در طول مسافرت به انجام رساند.
9- با عمل خویش انگیزش خواندن نماز را در آنها ایجاد کنید. سعى کنید شما و دیگران، نمازتان را هنگام حضور آنها برگزار کنید و شور اشتیاق خود به نماز و راز و نیاز با خدا را هر چه بهتر به منصه ظهور برسانید.
10- پیشنهاد دیگر اینکه تلاش کنید به هر کیفیت و طریقى شده، ایشان را به نماز جمعه و جماعت ببرید که با دیدن عبادت و نماز دیگران تحت تأثیر قرار گیرد.
11- تلاش کنید از نماز بزرگان و شخصیتها نخبه های علمی ، فرهنگی و ورزشی در نزد ایشان صحبت کنید مثلًا حضرت على (ع) با همه شخصیت و گرفتارىهایى که داشتند، چگونه و با چه اشتیاقى به اقامه نماز مىپرداختند. همچنین گرایش رجال بزرگ سیاسى، علمى و به نماز را، به ایشان گوشزد کنید. (6)
12- سفرهاى زیارتى و درک فضاهای معنوی مىتواند در تشویق ایشان به نماز نقش مؤثرى داشته باشد. بنابر این سعى کنید ایشان را به این گونه مسافرتها تشویق نمائید
13- راهکار اصلى هدایت دیگران ، برقرارى ارتباط صمیمانه و دوستانه با وى مى باشد. لذا اگر در صدد ارائه راهنما و هدایت وى هستید بدون برقرارى ارتباط و از راه دور و به شیوه آمرانه ممکن نمى شود باید در قالب دوستى، همبازى بودن، بر عهده گرفتن نقش رفیق شفیق با او ارتباط برقرار کنید تا در فضاى رفاقت و صمیمیت او تمام احساسات و افکار و تصمیمات خودش را با شما در میان گذارد و شما هم در پرتو روابط دوستانه و رفاقت او را هدایت و به زندگى او خط دهید.
توجه داشته باشید تا وى احساس صمیمیت نکند حرف خود را با شما در میان نمى گذارد و از حرف شما فرمان نمى پذیرد و ارائه دستورات هدایت گرانه در قالب بیانات بزرگسالانه، آمرانه، سرزنش گرانه کمتر مؤثر خواهد بود تا چه رسد به رفتارهاى تنبیهى و مجازات گرانه. اگر شما با زبان سرزنش و عتاب با وى برخورد کنید وى نیز در جبهه لجاجت و خودسرى سنگر مى سازد و اگر از مقام برترى طلبى و تفوق خواهى وى را خطاب کرده و هدایت کنید او خود را در فضاى غرور و نخوت فرض کرده و پاسخ شما را مى دهد که هیچ یک ازاین شیوه راه مناسبى نیست و شما را به هدفتان نمى رساند.
14- راهکار دیگرى که شما را به هدفتان نائل مى گرداند انتخاب دوستان مذهبی براى افراد و یا کمک به وى در انتخاب دوست مناسب می باشد .
البته این دخالت در انتخاب دوست نباید یک دخالت مستقیم باشد که او احساس سلب آزادى و تحمیلى و کنترل نماید. شما از طریق دوستان خواهرتان مى توانید وى را به همان سمتى که دوست دارید و مى پسندید هدایت کنید و به شکل غیرمستقیم او را کنترل نمایید. البته این دوست که برگزیده شماست و یا حاضر به همکارى با شما شده است باید با شما رابطه اى صمیمانه داشته باشد و سیاست شما را افشا نسازد و قبل از تمام این امور، کاملا مورد وثوقتان باشد و اخلاق و رفتار و طرز تفکر او را پسندیده و پذیرفته باشید و او نیز با تمام وجود حاضر به همکارى با شما باشد.
پس راه رسیدن به هدف آن است که یا خود دوست خواهرتان باشید و یا براى او دوستان خاصى برگزینید.
15- در صورت نماز خوان شدن به عنوان تشویق صحیح و مناسب معنوی می توانید وی را به اطرافیان به عنوان انسان مورد اعتماد، منظم، متعهد معرفی کنید .
آیا مرگ با درد و تدریجى گناهان ما را می شوید؟ از خداوند چه نوع مرگى را طلب کنیم؟
ابتدا بدلیل اهمیت دادن شما دوست گرامی به اینگونه مسائل تبریک می گوئیم . چراکه معصومین (علیهم السلام) کسانی را که در طول زندگی خود همواره به یاد مرگ هستند را از عاقل ترین و زیرک ترین افراد بر شمرده اند (1) و آثار و خواص دنیوی و اخروی متعددی نیز برای آن نقل نموده اند (2)؛ از جمله اینکه همواره به یاد مرگ بودن موجب محشور شدن با شهیدان ، پاک شدن گناهان و بی رغبتی به دنیا (3) و ایجاد آرامش روحی به هنگام تنگناهای زندگی (4) می شود .
امیدواریم شما نیز این روحیه پسندیده معنوی را حفظ نموده و از آثار دنیوی و اخروی آن بهره مند گردید .
اما در پاسخ به بخش اول سؤال شما که گفته اید آیا مرگ با درد و تدریجى گناهان ما را می شوید باید بگوئیم که : راجع به علت گرفتار شدن مومنین به ابتلائات و بیماریها ( که ممکن است قبل از مرگ این اتفاق بیفتد ) در منابع روایی شیعه دلایل متعددی مطرح گردیده است ؛ که در اینجا به جهت اختصار تنها به دو مورد اشاره می کنیم
الف : کفّاره گناهان و پاکی مومنان از گناهان
از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم روایت است که فرمود: خداوند سوگند یاد کرده که: هر گاه بخواهد بندهاى را از دنیا ببرد در حالیکه او را بیامرزد، و گناهانش را بریزد، در اینصورت یا بیمارش مىکند و یا روزیش را کم مىنماید و یا او را به ترسى مبتلا مىسازد؛ و اگر گناهى باقى بماند، مرگ را بر او سخت مىگرداند، تا گناهانش پاک گردد و با پاکى او را به بهشت داخل نماید. (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1ص 473 )
ب : ارتقاء مقام و درجه مومنین
اگر مومنی اهل گناه نبوده باشد در اینصورت خداوند وی را به بیماری ها و بلاها مبتلا می نماید تا اجر و قرب او در نزد خداوند بیشتر گردد .
امام صادق علیه السّلام فرمودنده اند : « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا، خداوند متعال مؤمن را به مصیبت و بلاء گرفتار مىکند و او را به بیمارى در بدن مبتلا مىسازد و یا در مصیبت اهل و فرزند قرار مىدهد و یا یکى از مصیبتهاى دنیا را متوجه او مىکند تا او را پاداش دهد. » ( بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
و فرمودند: « إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِی جَسَدِه ، در بهشت مقامى هست که هیچ کس به آن جایگاه نمىرسد مگر اینکه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. » ( بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
بنابراین بر اساس آنچه که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده ، دچار شدن افراد مومن به درد و بیماری قبل از مرگشان موجب پاک شدن گناهانشان می گردد و در صورتی که گناهی نداشته باشند منزلت آنها در نزد خداوند بالا خواهد رفت و به مقامهای والای بهشتی دست خواهند یافت .
در خصوص بخش دوم سؤالتان نیز خوب است بدانید که بالاترین نوع مرگ ، شهادت در راه خدا می باشد ؛ بنابراین بهتر است ما در دعاهایمان از خداوند مرگ با شهادت در راه دینش را مسئلت کنیم همچنانکه همه ائمه معصومین علیهم السلام با شهادت از دنیا رفتند.
حضرت سجاد در خصوص جایگاه کسانیکه مرگ شان ؛ شهادت در راه خدا می باشد فرموده اند : «براى شهید هفت خصلت و امتیاز است:
1- اول قطره خونى که از بدنش جارى شود تمام گناهانش آمرزیده مىشود.
2- همسران بهشتىاش سرش را به دامن مىگیرند و غبار از چهرهاش پاک مىکنند و به او مىگوید: آفرین بر تو باد.
3- از لباسهاى بهشتى مىپوشد.
4- خزانه داران بهشت در استقبال او با عطرهاى مینوئى و بوهاى خوش با یک دیگر مسابقه مىگذارند تا از دست کدام، گلهاى بهشتى را بگیرد
5- منزل و مکانش را در بهشت مشاهده مىکند
6- به روان پاکش مىگویند در هر جاى بهشت که مىخواهى استراحت کن.
7- شهید به وجه الله نظر می کند و آن براى پیامبر و شهیدان سبب آرامش و راحت است. (ارمغان شهید 12 خطبة امیر المؤمنین(علیه السلام) فی یوم الحرب: ..... ص : 10)
در پایان توجه داشتن به چند نکته ضروری می باشد :
اول : برخی از گناهان همچون حق الناس به هیچ عنوان پاک شدنی نیستند حتی اگر فردی قبل از مرگش بیمار شود و یا با شهادت در راه خدا از دنیا برود مگر اینکه ‹ صاحب حق› راضی شود .
امام صادق ( علیه السلام ) فرموده اند : شهادت در راه حق کفاره هر گناهى است مگر وام که کفارهاى ندارد جز ، بدهکار آن را اداء کند ، یا رفیقش از جانب او بپردازد ، یا طلبکار از آن گذشت کند . (خصال صدوق-ترجمه کمرهاى ج1 ص 68 )
دوم : در روایات دینی ما برای افرادی اجر شهید ذکر گردیده ، با اینکه در میدان جهاد به شهادت نرسیده اند .
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : شیعه ما اگر به مرگ خدائى هم بمیرد (صدیق) (راستى پیشه) و شهید است، چرا که ولایت ما را تصدیق کرده، دوستى و دشمنیش براى خدا در راه ما بوده و به خدا و رسول ایمان داشته. ( تحف العقول-ترجمه جنتى متن 189 آدابى که حضرت على علیه السلام براى اصحابش بیان فرموده ص : 155)
در روایتی آمده است: «المؤمن علی ای حال مات و فی ای ساعه قبض، فهو شهید»؛ «مؤمن در هر حال و زمانی که بمیرد، شهید است. (میزان الحکمه، ج 5، ح 9803).
یا در روایتى دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده است که حضرت فرمود: مَن عاشَ مداریاً مات شهیداً هر کس طورى زندگى کند که مردم از او آزارى نبینند و در حال مداراى با مردم از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است(کنزالعمّال، حدیث 7173 و 7171).
از حضرت رسول ( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) پرسیدند: «آیا کسى با شهیدان محشور خواهد شد (که در درجه شهیدان باشد)؟» فرمود: «آرى کسى که شبانه روزى بیست بار از مرگ یاد کند». (مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام 486 یاد مرگ ..... ص : 486)
و یا در روایت دیگری از رسول خدا ( صلّى اللَّه علیه و آله ) نقل شده که فرمود: «هر آن کس که (با دلى) راستین (از خداوند) شهادت بخواهد، آن را (به او) مىدهم، اگر چه شهید نشود». (5) (پیام پیامبر ترجمهفارسى ص 559 )
سوم : بر اساس دستورات دینی برخی از اعمال باعث می شود تا انسان مرگی آسان و بی درد سر داشته باشد که به تعدادی از آنها اشاره می نمائیم :
1- پوشاندن لباس بر مسلمان برهنه(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى-ج1 ص396)
2- قناعت در زندگی (ارشاد القلوب-ترجمه رضایى- ج1 ص152 )
3- صله ارحام (آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار - ج1 ص52 )
4- خوشرفتاری با والدین (آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار - ج1 ص52 )
5- دوستی امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار -ج1-ص254 )
6- یاد مرگ (کتاب الروضة در مبانى اخلاق ص46 - باب - 2 )
--------
پی نوشت :
1- قال الصادق ( علیه السلام ) أَکْیَسُ النَّاسِ: مَنْ کَانَ أَشَدَّ ذِکْراً لِلْمَوْتِ.
زیرکترین (خردمند ترین ) مردم کسى است که زیاد به یاد مرگ باشد. (چهل حدیث / شهید اول ص 47 حدیث 24 ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 130 شرایط توبه ..... ص : 129)
2- برای مطالعه بیشتر می توانید به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :
الف : ارشاد القلوب-ترجمه سلگى - ج1 -ص : 64 - فصل یاد مرگ
ب : گنجینه معارف شیعه-ترجمه کنز الفوائد و التعجب - ج1- ص : 89
ج : مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام ، یاد مرگ ..... ص : 486
3- مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام ص : 486
4- ارشاد القلوب-ترجمه رضایى ج1 44 باب سوم زهد دنیا و میل بعبادت ..... ص : 39
5- باید از نظر فقهی به این مساله توجه داشت که شهید در معرکه نبرد غسل و حنوط و کفن ندارد اما مراد از این روایات این است که کسى که با چنین شرایطى از دنیا برود، اجر شهید را مىبرد. ولى حکم شهید را ندارد. یعنى غسل، حنوط، و کفن از او ساقط نمىشود، بلکه باید او را غسل داد یعنى احکام اموات را باید درباره او اجرا کرد.
پرسش: چگونه می توان ارتباط و انس خود را با خدای متعال همیشگی کرد؟ یعنی چرا وقتی از خلق جدا می شویم، می فهمیم که تنها شده ایم. درصورتی که خدا هست! چرا ارتباط و انس با او این گونه است؟!
در پاسخ شما دوست عزیز نکات زیر را بیان میکنم. باشد که اول برای خودم تذکری باشد سپس برای شما سودمند باشد.
اولین شرط انس با خدای متعال این است که واقعاً خدا را بخواهیم. و اراده جدی در این راه داشته باشیم. در دو جای دعای شریف جوشن کبیر که شبهای قدر آن را زمزمه میکنیم ، نکتهای بسیار کلیدی به عنوان پیش شرط انس با خدا و استمرار آن آمده. در یک فراز از دعا آمده « یا من به یستأنس المریدون»[1] یعنی «ای کسی که مریدان تنها با او انس میگیرند» و در فراز دیگری از دعا آمده« یا انیس المریدین»[2] « ای همدم مریدان».
بنابراین اراده و خواستن انس با خدا شرط اساسی انس است. مدعیان دروغین سلوک از همین جا لو میروند. پس تا جایی که انسان بتواند رابطه خود را با خدای متعال به رابطه مریدی و مرادی نزدیک کند به همان میزان توانسته است انس با خدا پیدا کند. میگویند روزی موسی(ع) از خدا خواست که گام به بارگاه ربوبیش گذارد. حضرت در نیایش خود گفت: «ربِّ کیف اصل الیک؟خدایا چگونه به تو برسم؟» خدای متعال در پاسخ فرمود: «قصدک لی وصلک الیّ. قصد وصول به من همان رسیدن به من است.»[3] برای این که بیشتر با سیمای مریدان آشنا شوید شما دوست عزیز را را به دقت و تأمل در یکی از زیباترین مناجاتهای امام سجاد در مفاتیح الجنان با نام «مناجات المریدین» ارجاع میدهم.[4] در این دعا امام صفات مریدان را به زیبایی بیان میکند.
کلید انس
اساسی ترین راهی که برای انس در روایت و ادعیه ما مطرح شده است ذکر است. امام علی علیه السلام در حدیثی «ذکر» را کلید انس با خدا معرفی میکند و میفرماید: «الذکر مفتاح الانس. ذکر کلید انس است» یا در دعای جوشن کبیر میخوانیم:« یا حبیب الباکین، یا ولیالمؤمنین، یا انیس الذاکرین، یا منجی الصادقین»[5] از این فراز از دعای جوشن این نکته قابل استفاده است که میان «حب» با «بکاء و گریه»، «ولایت الاهی» با «ایمان»، «انس» با «ذکر» و «نجات» با «صدق» ارتباط معنا داری وجود دارد. به قول آیه الله جوادی آملی، در این گونه موارد وصف مشعر به علیت است. یعنی در اوصاف ذکر شده مانند بکا، صدق و ذکر علیت و دخالتی در حب، نجات و انس وجود دارد. بنابر این یکی از راههای انس با خدا انس با یاد خدا است.
البته ذکر اشکال گوناگونی دارد. یکی از روشنترین مصادیق ذکر قرآن خواندن است. در قرآن کریم آیات متعددی داریم که خود قرآن را ذکر معرفی میکند. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»[6] بنابراین قرآن خواندن روزانه البته به اندازهای که مقدور است، یکی از روشهای قرآنی برای انس با خداست. از دیگر اموری که در قرآن به عنوان ذکر معرفی شدهاست نماز است. در سوره جمعه میخوانیم: «یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الى ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون»[7] بنابراین نماز نیز یکی از راههای انس با خداست. اگر شما دوست عزیز دقت کرده باشید ملاحظه میکنید تمام تلاش بنده در اینجا این بوده که با استفاده از آیات و روایات وادعیه مصادیق و راههای انس را نشان بدهم. تمام منظورم این است که اگر در معنای آیات و ادعیه خوب دقت شود میتواند منبع ناب و بیغل و غشی در پاسخ گویی به خواستهای به حق معنوی ما باشد.
انس با ذکر خفی
تمام آنچه تا کنون بیان شد همه از مصادیق ذکر جلی یا آشکار است. ذکر در فرهنگ دینی اسلامی ما به دوشکل بیان شده است.یکی ذکر آشکار که نماز، قرائت قرآن و سبحان الله، الحمد الله و لااله الا الله گفتن به صورت آشکار و با زبان همه از مصادیق این نوع ذکر است باز در روایتی آمده که تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها از مصادیق ذکر کثیر است که در قرآن بدان سفارش شده است. اما هنگامی که به ادعیه و سیره عرفای شیعه مراجعه میکنیم میبینیم نوع دیگری از ذکر نیز سفارش شده است که به آن ذکر خفی یا غیر آشکار و پوشیده میگویند. این نوع ذکر یکی از عمیقترین، زیبا ترین و بیریا ترین اشکال ذکر است.
در مناجات الذاکرین امام سجاد از خدای متعال این گونه از ذکر را طلب میکند حضرت میفرماید: «الاهی آنسنا بالذکر الخفی»[8]. در اذکار آشکار چون انسان با زبان یا عمل مشغول ذکر است به طور معمول شائبه ریا و خود نمایی وجود دارد اما در این گونه ذکر گفتن یعنی ذکر خفی هیچ گونه آثاری از ذکر گفتن در شخص به چشم نمیخورد زیرا وی در قلب خود مشغول ذکر است.
آنچه شما در پرسش خود مطرح کرده یعنی استمرار انس این با این نوع ذکر میسر است. زیرا برای انسان مقدور نیست که همیشه مشغول نماز، قرآن و دعا باشد اما میتواند قلب خود را به گونهای تربیت کند که در همه حال در گوشة دلش یاد خدا مانند چراغی روشن باشد. بسیاری از بزرگان مانند امام خمینی و دیگران به این نوع ذکر سفارش جدی میکردند. به نظر میرسد زیباترین راه انس در کنار امور واجبی که به عنوان ذکر معرفی شد این نوع از یاد خداست. درست مانند کسی که یک مسافر عزیز در سفر دارد و تمام فکرش متوجه اوست. این انسان تمام کارهای روزمره اش را انجام میدهد غذا میخورد میخوابد این وظائف را به بهترین وجه هم انجام میدهد اما همیشه در گوشه دلش به یاد آن یار است. الاهی انسنا بالذکر الخفی. خداوند به همه ما این توفیق را عنایت کند انشاءالله. موفق باشید. التماس دعا.
[1] مفاتیح الجنان. دعای جوشن کبیر.
[2] همان.
[3] علامه جعفری. شرح و تفسیر نهج البلاغه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1376.ج 26. ص71.
[4] این دعا یکی از مناجاتهای پانزده گانه مفاتیح الجنان است که به مناجات خمس عشر معروف است.مفاتیح الجنان ص 206.
[5] مفاتیح الجنان. دعای جوشن کبیر.
[6] حجر:9
[7] جمعه:9
[8] مفاتیح الجنان. مناجات الذاکرین. ص 213
چیزی قریب به یک سال و اندی است که سعی کرده ام سبک زندگی ام را بیشتر به سمت دین مبین اسلام و شرع متمایل کنم. سعی می کنم آداب معاشرت اسلامی و دینی را به اندازه توانایی و بضاعتم رعایت کنم اما متوجه شدم که عده ای از این مسأله قصد سوء داشته و بعضاً به خاطر رفق و مدارایی که بنده در تعاملاتم به کار می گیرم، قصد سوء استفاده دارند. می خواستم از شما سوال کنم این رفق یا مدارا چه حد و مرزی دارد؟ تا کجا باید خشم را کنترل کرد؟
انسان های خود ساخته و تربیت شده ای که خود را با ملا ک ها و معیار های دین و شریعت هماهنگ و همراه کرده اند همواره در اعمال و رفتار خود و برخورد با دیگران میانه رو بوده و از افراط و تفریط به دورند .آنها نرمخویی را با شدت و خشونت در هم می آمیزند و هر یک را در جای خود و به جا به کار می گیرند و در مورد هیچ کدام از حد تجاوز نمی کنند و دچار افراط و تفریط نمی شوند.
سیره پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و اله ) و امامان معصوم ( علیهم السلام ) گواهی می دهد که آنها بهترین الگو و نمونه در این مورد بوده اند. گذشت و اغماض به جا و خشم و انتقام مناسب و به مورد از ویژگی های اخلاقی و صفات بارز انسان ها و بندگان برگزیده خداوند است. نکته اساسی و مهم آن است که انسان مورد مناسب به کار گیری هر یک از نرمش و خشونت را به درستی بیابد و مصداق و مورد هر کدام را به خوبی تشخیص دهد.
جزییات زندگی انسان های کامل و دقت درنحوه برخورد و تعامل آنها با افراد مختلف در جریانات و حوادث گونا گون بهترین منبع برای مطالعه و پژوهش در این زمینه است. باید مصداق حد وسط و تعادل در رفتار معصومین ( علیهم السلام ) را شناخت و برعمل و رفتار خود در موارد گوناگون تطبیق نمود. نرمخویی در موردی که موجب جسور شدن و سوء استفاده انسان های کم ظرفیت و کم جنبه شود باید با احتیاط و رعایت همه جوانب, اعما ل شود تا آثار منفی و سوء به دنبال نداشته باشد.
بعنوان مثال : نرمخویی در مورد اجرای احکام الهی و پیاده کردن حدود شرعی نا بجا و شدت عمل و خشونت در موردی که می توان مشکل را با متانت و نرمی و ملایمت حل نمود نادرست است. پس باید مورد را کاملا بررسی نمود و با ملاحظه همه جوانب نوع رفتار را انتخاب کرد.
نکته ی قابل توجه در زندگی انبیا و اولیاء الهی این است که در دل مردم دارای ابهت و مهابت بوده و در عین حال در برابر مردم خاضع و متواضع و با آنها خوش اخلاق و خوش برخورد بودند . اصحاب امیر المومنین ( علیه السلام ) نقل می کنند که وقتی آن حضرت در جمع ما بود چنان ابهت و حشمتی در دل ما داشت که جرات نمی کردیم در برابر او لب به سخن بگشاییم ولی در عین حال آن حضرت متواضع و خندان و اهل مزاح بود.
جمع میان این دو حالت مشکل و دشوار است و از عهده هر کسی بر نمی آید. باید به این نکته ی مهم توجه داشت که این جلال و عظمت و شکوه در اولیای الهی تصنعی و ساختگی نیست بلکه نتیجه تقوا و بندگی و معرفت و خضوع آنها در برابر عظمت خداوند است .
امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) در روایتی خطاب به یکی از یارانش می فرماید : اگر می خواهی بی قوم و قبیله عزیز باشی و بی سلطنت و دولت مهابت و ابهت داشته باشی، از ذلت معصیت و گناه خارج شو و در عزت اطاعت از او داخل شو ( منتهی الآمال ، شیخ عباس قمی ، ج1، ص437 ، انتشارات هجرت ).
بنا بر این اگر انسان در راه بندگی خداوند قدم بردارد و نور تقوا و معرفت پروردگار در دلش روشن گردد دارای ابهت حقیقی و ریشه دار می گردد و در این حال اگر در برخورد با مردم خوش اخلاق و مهربان باشد و سختگیری بی مورد و نا بجا نداشته باشد و شکیبا و بردبار باشد و در امور رعایت جانب اعتدال و حد وسط را بنماید مشکلی پیش نمی آید و دیگران از حسن خلق و نرم خوئی او سوء استفاده نمی کنند.
اشکال کار این است که ما میخواهیم این ابهت و جلال را به طور ساختگی و بدون مایه های درونی و معنوی به خود ببندیم و از دیگران توقع داریم به چشم عظمت و بزرگی به ما نگاه کنند و از حد و اندازه خود تجاوز نکنند. پس باید بکوشیم از طرفی در پرتو تقوا و عمل صالح و بندگی حقیقی ابهت اصیل و ماندگار را به دست آوریم و از طرفی دیگر در رفتار و برخورد با مردم حد اعتدال و میانه را رعایت کنیم تا هم در دل دیگران جا داشته باشیم و هم آنها از خوش رفتاری و نرمش ما سوء استفاده ننماید.
خدای تعالی در باره ی خصوصیت رفتاری رسول گرامیش و کسانی که از او پیروی می کنند در قرآن کریمش می فرماید : اشداء علی الکفار رحماء بینهم بر کفار بشدت سخت گیرند و نسبت به مومنان مهربانند. ( سوره فتح / 29 ) این آیه بهترین الگوی رفتاری در ایجاد تعادل می باشد.
بنا بر این در جبهه ی جنگ و در برخورد با کفار معاند و و سران کفر و نفاق که عامدانه قصد ضربه زدن به دین عزیز اسلام و مسلمین را دارند باید در کمال خشونت و با شدت برخورد کرد و جایی برای اغماض و رفق و مدارا وجود ندارد. اما در ارتباط و برخورد با مومنین ویا غیر مسلمانان جاهل , باید کمال نرمی و ملاطفت را داشت.
در ادامه ی بحث برای گرفتن نتیجه ی بهتر به ذکر چند مطلب می پردازیم :
1- ذکر چند حدیث در زشتی و مذمت افراط در غضب و تشویق به تسلط بر خشم
امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند : الغضب مفتاح کل شر خشم کلید هر بدی است. ( میزان الحکمة / ح 14983 ) و امام علی ( علیه السلام ) در حدیثی دیگر می فرمایند : بد همنشینی است خشم , عیبها را بر ملا می کند , بدی را نزدیک می آورد و خوبی را دور می گرداند. در احادیث دیگری خشم از سپاهیان شیطان و نوعی دیوانگی بیان شده است.
در مقابل , روایات زیادی تسلط بر خشم را ستوده و انسان را به آن تشویق کرده اند. امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : خویشتنداری در هنگام بروز خشم, از افتادن در ورطه های هلاکت مصون می دارد. در حدیثی دیگر جلوگیری از خشم را نشانه ی قدرتمندی انسان ذکر کرده اند : قوی ترین مردم کسی است که با بردباری بر خشم خود چیره شود.
2- علاج غضب
- هر صفت زشتی دارای عواملی است که برای درمان اساسی باید آن علل را شناخت و ریشه ی آنها را در وجود خود خشکاند. ابو حامد غزالی در بحث خشکاندن ریشه ی غضب می گوید : ... یحیی به عیسی ( علیهما السلام ) گفت : سخت ترین چیز کدام است ؟ عیسی فرمود : تکبر و فخر فروشی و گردن فرازی و غرور. عوامل خشم افروز عبارتند از : غرور, خود پسندی...یاوه گویی, ریشخند کردن, سرزنش نمودن, ستیز و مجادله, مخالفت و دشمنی, بی وفایی و خیانت و آزمندی شدید به مال و مقام زیادی.
اینها همگی خصلتهایی زشت و از نظر شرع نکوهیده اند و با وجود این عوامل, رهایی از دست خشم ممکن نیست. بنابر این باید عوامل را از طریق کسب خصلتهای ضد آنها ریشه کن کرد.
- یکی از بهترین راهها در مقابله با خشم , سکوت است. امام علی ( علی السلام ) می فرماید : داووا الغضب بالصمت خشم را با خاموشی درمان کنید. ( میزان الحکمة / ح 15057 ) سکوت در هنگام غضب و سخن گفتن در زمانی که خشم انسان فرو نشسته است بهترین راه مبارزه ی با خشم است.
- تغییر حالت دادن هنگام بروز خشم نیز در فرو نشاندن آن موثر است. امام باقر ( علیه السلام ) می فرمایند : هر کس خشمگین شود, اگر ایستاده است بنشیند. در این صورت, وسوسه ی شیطان از او دور می شود و اگر نشسته است برخیزد...
- راه دیگر خاموش کردن غضب, وضو گرفتن است. پیامبر خدا ( صلی الله علیه و اله ) فرمود : همانا خشم از شیطان است و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش می شود. پس هر گاه فردی از شما خشمگین شد, وضو بگیرد.
- امام خمینی ( رضوان الله تعالی علیه ) یکی از راههای درمان را خاموش کردن شعله ی غضب از همان ابتدا می دانند. ایشان می فرمایند : عمده ی آن انصراف نفس است در اول پیدایش آن ؛ چون این قوه مثل آتش کم کم اشتعال پیدا می کند و... باید انسان ملتفت باشد تا اشتعال آن زیاد نشده و نائره ی آن شدت پیدا نکرده, خود را به وسائلی منصرف کند : یا به رفتن از آن محلی که اسباب غضب در آنجا فراهم شده ؛ و یا به تغییر حال : اگر نشسته است برخیزد و اگر ایستاده است بنشیند ؛ یا به ذکر خدای تعالی اشتغال پیدا کند و... ( چهل حدیث / ص 140 )
3- ارزش نرمی و رفق
خداوند در آیه ی 63 سوره ی فرقان می فرماید : و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما بندگان خدای رحمان کسانی هستند که در روی زمین به فروتنی راه می روند و چون جاهلان آنان را مخاطب سازند, به ملایمت سخن گویند. داشتن رفتاری توام با ملایمت و ملاطفت با مردم نشانه ی عقل و خرد انسان است.
مدارا از حیث معنی نزدیک به رفق است زیرا مدارا نرمی و ملایمت و حسن معاشرت با مردم و تحمل نا گواری و آزار آنها است. گاهی بین رفق و مدارا می توان تفاوتی قائل شد به این اعتبار که در مدارا تحمل آزار مردم هست و در رفق نیست.
پیامبر خدا ( صلی الله علیه و اله ) می فرمایند : هیچ دو نفری با هم مصاحبت و همدمی نداشتنه اند مگر اینکه مدارا کننده تر آن دو پاداشش نزد خدای تعالی بزرگتر و محبوبیتش بیشتر باشد. به تجربه رسیده است که انجام امور و نیل به مقاصد, بستگی به مدارا و نرمخویی با مردم دارد. ( علم اخلاق اسلامی / ج اول /علامه مهدی نراقی / ص 371 )
امام علی ( علیه السلام ) مدارای با مردم را از خرد انسان دیده و می فرمایند : بر تو باد به نرمی که آن کلید درستی و خوی خردمندان است.
دوست عزیز, نرمی و مهربانی از صفات خداوند سبحان است. مگر نه اینکه همهی ما بارها و بارها امر او را اطاعت نکرده, تن به معصیت داده ایم ؟ اما خدای مهربان نعمتهای بیشمارش را از بندگان دریغ نکره, در عین قدرت با مهربانی با آنها رفتار می کند.
امام باقر یا امام صادق ( علیهما السلام ) میفرمایند : همانا خداوند نرمخو و مهربان است و نرمی را دوست دارد و از ( نشانه های ) نرمخویی او بیرون کشیدن کینه ها و ضدیتها از دلهای شماست. ( میزان الحکمة / ج 5 / ص 2109 )
4- حدود رفق و مدارا ( حد کنترل خشم )
همانطور که ذکر شد انسان عاقل در روش برخورد با مردم, رفق و مدارا را در پیش می گیرد؛ مگر در برخی موارد, که به ذکر دو نمونه از آن می پردازیم :
- هنگام ضایع شدن حدود الهی
مثلا اگر در جمع خانواده یا دوستان, کسی مشغول به غیبت مومنی شود و با نصیحت شما دست از این کار برندارد, دیگر جایی برای مدارا نیست؛ لذا میبایست با رفتاری مناسب, از ادامه ی غیبت جلوگیری کنید و در اینصورت رنجیدن دیگران مهم نیست؛ چون تکلیف دارید از حقوق مسلمانی دفاع کرده, اجازه ی معصیت ندهید.
- در برخورد با کسی که عادت به تحقیر دیگران دارد.
اگر کسی بدلیل بدخلقی و عصبانیت و یا جهالت با شما رفتاری زشت کند, لازم است با حوصله و صبر با او برخوردی ملاطفت آمیز داشته باشید؛ تا کم کم شرمنده گشته, از بد بداخلاقی دست بردارد. اما اگر کسی به قصد تحقیر و خوار کردن شما کاری را انجام دهد و از برخورد خوبتان سوء استفاده کرده و اصلاح نشود, در اینجا چون عزت از آن خداست و خداوند خواری هیچ مومنی را نمی پسندد, باید با او به گونه ای رفتار کنید که دست از این کار بردارد.
پرسشگر عزیز
مهم این است که در کسب هر صفتی تعادل رعایت شود؛ نه اهل افراط باشیم و نه اهل تفریط؛ چرا که هر دو نقص است. بهترین کار برای حرکت در مسیر اعتدال, مطالعه ی سیره ی اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) و به کار بستن دستورات آنها در زندگی است که البته نحوه صحیح مدیریت خود شما در اینگونه موارد هم بسیار مهم است.
در پایان به بحثی زیبا از ابو حامد غزالی در این باره اشاره می کنیم:
این نیرو – یعنی نیروی خشم – در مرحله ی اول و ابتدایی به سه گونه در مردم ظهور می کند : تفریط و افراط و اعتدال. تفریط عبارت است از فقدان این نیرو یا ضعف در آن. و این خصلتی نکوهیده است و به چنین کسی می گویند شخص بی حمیت... بنابراین کسی که نیروی غیرت و خشم را بکلی فاقد باشد, شخصی است بسیار ناقص. خداوند صحابه را به داشتن خشم و خشونت توصیف کرده و فرموده است : با کافران سختگیر و خشنند . فرموده است : ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت گیر ...
افراط آن است که این صفت بر وجود شخص چیره گردد, تا جایی که از قلمرو حاکمیت عقل و دین و فرمانبرداری آنها خارج شود...خشم پسندیده آن خشمی است که منتظر اشاره ی عقل باشد و هر جا که غیرت اقتضا کند, بر انگیخته شود و هر جا بردباری پسندیده باشد آرام گیرد و نیروی خشم خود را در حد اعتدال نگه دارد...
مراجعه ی به دو کتاب سیره ی نبوی و جاذبه و دافعه ی علی ( علیه السلام ) از استاد شهید مطهری به شما کمک بیشتری خواهد کرد.
پیروز و موفق باشید.
مفهوم رند در اشعار حافظ چیست؟ خواهشمندم آن را از ابعاد مختلف بررسی نموده و نیز به صورت جامع و کامل تبیین و تشریح نمایید.
در پاسخ به مطلب ذیل توجه نمایید :
درقاموس حافظ رندی کلمه پربار شگرفی است این کلمه درسایر فرهنگ ها و زبان های قدیم و جدید جهان معادل ندارد رند تا کمی بیش از حافظ و بلکه حتی در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته است. معنای اولیه رند برابر با سفله و اراذل و اوباش بود از آن جا که حافظ نگرش «ملامتی» داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی و همچنین هر نهاد و یا امر مردود اجتماعی را با دیدی انتقادی و ارزیابی دوباره می سنجید با تأسی و پیروی به سنایی و عطار، رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مقام بیرون کشید و با خود هم پیمان و هم پیمانه کرد.
حافظ نظریه عرفانی «انسان کامل» یا «آدم حقیقی» را از عرفان پیش از خود گرفت به رندی سر و سامان اطلاق کرد و رندان تشنه لب را «ولی» نامید.
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
رند، انسان برتر (ابرمرد) یا انسان کامل یا بلکه اولیاءالله به روایت حافظ است. رند چنان که از متن و دیوان حافظ برآید شخصیتی است به ظاهر متناقض و در باطن متعادل. اهل هیچ افراط و تفریطی نیست. بزرگترین هدفش سبکبار گذشتن از گذرگاه هستی است به رستگاری نیز می اندیشد. رند آزاداندیش و غیردینی هم داریم ولی رند حافظ تعلق خاطر و تعهدی دینی دارد به آخرت اعتقاد دارد و می اندیشد ولی از آن اندیشناک نیست زیرا عشق و عنایت را نجات بخش خود می یابد تکیه بر تقوی و دانش و فضل و فهم ندارد.
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
دنیا را بی اصل و بی اصالت نمی داند سلوک رند، رند دینی و درعین حال بی پروای حافظ، نوسانی است بین زهد و کافری. مسکن مألوف او دیرمغان است که خود آمیزه ای است از مسجد (یا معبد) و خانقاه و میخانه. گاه در سراشیب شک می لغزد گاه در دامان شهود می آویزد. از بس به «اعتدال» ایمان دارد ایمانش نیز اعتدالی است اما هرچه هست ایمان ساده ای نیست. سجاده را به امر مرشدش، پیرمغان به شراب می آلاید و آتش در خرقه می زند و می کوشد از ظاهر شریعت و طریقت، راه به باطن حقیقت بیابد نه اهل تعصب است نه اهل تخطئه¤ بلکه اهل انتقاد است شک را در بسیاری موارد سرمه و سرمایه بصیرت و پادزهر جمود فکر و گشاینده دیده درون می داند. ولی اهل اصالت شک نیست به گذران خوش بیش از خوشگذرانی می اندیشد به ویژه به آسان گذرانیدن. زیرا می داند: «سخت می گردد فلک بر مردمان سخت کوش» رند، عافیت طلب است ولی می گوید: «اسیر عشق شدن چاره خلاص من است.»
رند معلم اخلاق نیست اما بی اخلاق و منکر اخلاق هم نیست. (اخلاق زهد و ترس و تعصب ندارد بلکه اخلاقش عارفانه آزاد منشانه و اخلاق آزادگی است). آری لاابالی مشرب است ولی در لاابالی گری حد نگه می دارد: «سه ماه می خورد نه ماه پارسا می باش»، «فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم»
نگرش منفی حافظ در شخصیت زاهد است که در مقابل رند قرار می گیرد. زاهد در دید حافظ شخصیتی است که به ظاهر خود را از آلودگی های دنیوی به صورت مرتاضانه و سخت گیری های نابجا پاک کرده و به خاطر این پاکی دچار کبر و غرور گشته درحالی که زشت ترین و بزرگترین گناه در مذهب حافظ غرور و نخوت است. زاهد خود را از لذتها و خوشی های زندگی دور می کند و در عقاید خشک و باطل خویش حرص می ورزد او عالمی است که انسان را از عفو و بخشش الهی نومید می سازد و او را در تنگنای تعصب قرار می دهد که در دین حافظ این کفر است درحالی که خداوند رحمان و رحیم در قرآن کریم می فرمایند: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم، لا تقنطوا من رحمه الله. ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هو الغفور الرحیم»
«بگو ای بندگانم! که زیاده بر خویشتن ستم روا داشته اید از رحمت الهی نومید مباشید چرا که خداوند همه گناهان را می بخشد، که او آمرزگار مهربان است»
زاهد چنان که شیوه اوست زبان ملامت می گشاید و طاعت و بندگی خود را به رخ وی می کشد اما این ملامت به گوش رندی که همه چیز خود را به عشق فروخته است، باد است مگر نه آن چه بر سر انسان می رود حکم تقدیر است؟ ملحد البته خطا می کند که با نفی حکمت و عنایت حق، خود را از امیدی که تسلی و آرامش می بخشد محروم می دارد اما کرامت حق، با آن جلال و جبروتی که دارد، نیز عظمتش در آن است که گنهکار مأیوس را در پناه رحمت بگیرد و اگر قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند پس کرامت و عظمت خدا چیست؟
از این رو است که حافظ از شیخ و فقیه و زاهد و واعظ که دائم با حدیث هول قیامت انسان را از خداوند دور و نومید می کنند بیزاری می جوید و ریاکاری و دورویی و کوتاه نظری را محکوم می کند و حتی جنگ هفتاد و دو ملت را افسانه می شمرد. بدین گونه وقتی انسان در مقابل تقدیر چاره ای جز تسلیم و رضا ندارد وقتی قسمت الهی بی حضور ما کرده اند حاجت نمی بیند که دایم گره به جبین بیفکند و از سرنوشت خویش بنالد. شرط عقل را در آن می بیند که در چنین حالی انسان هرچه در پیمانه اش ریخته اند بگیرد و سربکشد و آن را عین الطاف بشمرد. عقل طبیعی حکم می کند که مرد جز بدان چه حال و عشرت عاجل است نیندیشد و از آن چه هنوز در پرده است و کسی از آن درست خبر ندارد دغدغه ای به خاطر راه ندهد آرام بر لب جوی بنشیند و گذر عمر را که مثل جویی روان و تمام نشدنی به بحر فنا می ریزد ببیند. و پرده های گونه گون حوادث را با بی قیدی و بی تأثر از پیش چشم بگذراند.
دومین شخصیت منفی که در دیوان حافظ دیده می شود «محتسب» است که هدف طنز و انتقادهای طنزآمیز حافظ است.
دوران حکومت سخت گیرانه امیر مبارزالدین محمد با تعصب و خشونت همراه بود و زندگی حافظ را تلخ می ساخت شاعر آزرده حال بیشترین غزلهای آب دار خود را در مبارزه با ریاکاری و عوام فریبی با لحنی نیش دار و گزنده، تلویحاً خطاب به همین امیر ریاکار مظفری سروده و با کنایه و تمسخر او را «محتسب» خوانده است.
رند به فتوای فرد به مدد عقل ورزی، ام الفساد حرص را به زندان می افکند و این از لوازم آزادی و آزادگی اوست بخشنده و بخشاینده هم هست. این رند بسی آزمون و خطا می کند تا به مدد «تحصیل عشق و رندی» از بیراهه مجاز و غفلت و عادت و چاه سار طبیعت به شاه راه حقیقت و راستای راستی و از تنگنای نخوت و خودخواهی به فراخنای عزت نفس و دل آگاهی راه برود. رند و رندی و رندان در دیوان حافظ بیش از هشتاد بار به کار رفته است و خود همین بسامد بالا اهمیت این کلمه و مفهوم کلیدی را در شعر و نگرش حافظ نشان می دهد.
مهمترین و منسجم ترین تزی که حافظ دارد رندی است.
حافظ هنرمند نکته سنج، زیرکی است که با ایما و اشاره و ابهام، شخصیت واژه هایش را می سازد. واژه هایی که دو پهلو هستند مانند «پیر مغانش»، این واژه ها را به گونه ای پرورش می دهد که از هیچ و پستی به اوج هستی می رساند، یکی از این واژه ها واژه «رند» است. رندی که در ادبیات مردم هیچ بهایی ندارد و جزء افراد پست و لاابالی است. دنیایی که عروس هزار داماد است و لحظه به لحظه به عقد کسی در می آید و به طرق مختلف انسانها را با توجه به صفات و خصوصیات ویژه شان می فریبد و آنها را اسیر خود می کند و در پایان آنها را بر زمین ذلت و خواری می کوبد.
اینجاست که حافظ رند را از زیر دست و پای مردم بیرون می آورد و او را با زیرکی تمام به مرحله ای می رساند که نه تنها مغلوب دنیا نمی شود بلکه دنیای فریب کار مکار را می فریبد و او را اسیر خود می سازد. عظمت حافظ در این است که یک صفت بد و زشت را به اوج پستی و پلیدی به یک صفت خوب تبدیل می کند و این کار ساده ای نیست.
نه تنها آن صفت بد را، خوب جلوه می دهد، بلکه دست او (رند) را می گیرد، پله پله بالا می برد، راه و رسم زندگی را به او می آموزد، که همواره در زندگی «شاد» باشد. و غمی جز غم «عشق» به دل راه ندهد، دیندار باشد و حد لاابالی گری را نگه دارد. او را به اوج عرفان و معنویت می رساند، به گونه ای که جزء اولیاءالله می شود. شگفت نیست که رند حافظ را اسطوره او بنامیم و حافظ را اسطوره ساز تاریخ فرض کنیم.
هنر حافظ قدسی است یعنی رنگ قدسی دارد، قدسی بودن شعر او حاکی از عرفانی بودن اوست. حافظ علاوه بر طریقت، بیش از آن و پیش از آن، اهل شریعت است و از رهگذر هر دو با انتقادهای هوشیارانه از سالکان هر دو راه، جویای حقیقت است و هر سه را یکسان و به اعتدال دوست می دارد حافظ سرسپرده بی محابای طریقت نیست حافظ بیشتر مجذوب عرفان است.
حافظ در ساختن رند انگیزهها و الگوهای متعددی داشته است. از یک سو «انسان کامل» را از عرفان میگیرد، و از سوی دیگر رند را به معنای قدیمیاش که شخص لاابالی یک لا قبای آسمان جل و در عین حال آزاده و گردنکش است و در برابر ارزشهای تحمیلی و دروغین طغیان میکند.
انگیزه دیگرش میل به آفریدن شخصیتی است در برابر زاهد که نقطه مقابل و آنتی تز زاهد باشد. و در تحلیل آخر رند را بر صورت خویش (= حافظ) میپردازد. و همه آرزوهای خود را که میخواهد آزاده و بیقید و وارسته و ملامتی باشد در شخصیت ملامتی و قلندروار او باز میآفریند. حافظ از آنجا که میخواهد اهل تساهل و توکل، اهل ظرافت و زیباییهای زندگی، اهل نیاز و شکسته دلی در برابر خداوند و از همه مهمتر اهل عشق باشد، رند را نیز با همین صفات میسازد. رند او همچون خود او نظر باز و نکتهگو و بیزار از زهد و ریا و منکر طمطراق دروغین نام و ننگ و صلاح و تقوای مصلحتی و جاه و مقام بیاعتبار دنیوی است.
در یک کلام حافظ در جامه رند و رندی شخصیتی میسازد پاد زهر تکلف ، پادزهر ریو و ریا و سراپا امیدوار و پاکباز و عشق اندیش و جسوراندیش- و نه زبون اندیش- در یک جا رندی را برابر با عشق میگیرد:
زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
در جای دیگر فرار زاهد را از رندی خود، همانند فرار دیو از قرآن خوانان میگیرد، رند در عین حال شخصیت طنزآمیزی هم هست. ولی چندان ژرف و شگرف است که در بادی نظر طنزآمیز بودنش محسوس نمیگردد.
رند کلمه پربار شگرفی است و در سایر فرهنگیها و زبانهای قدیم و جدید جهان معادل ندارد. تا کمی پیش از حافظ ، و بلکه حتی در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته است. چنانکه همین امروزه هم، بعد از آنهمه مساعی حافظ، دوباره رند، بهصورت کهنه رند، مردرند و خرمرد رند درآمده است.
معنای اولیه رند برابر با سفله و اراذل و اوباش بوده است. حافظ از آنجا که نگرش ملامتی داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی، و همچنین هر نهاد یا امر مردود اجتماعی را با دید انتقادی و ارزیابی دوباره میسنجید، رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مال و مقام و از صفت تعال بیرون کشید و با خود همپیمان و همپیمانه کرد. و رند در دیوان او «ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید». چنانکه اشاره شد حافظ نظریه عرفانی «انسان کامل» یا «آدم حقیقی» را از عرفان پیش از خود گرفت و آن را با همان طبع آفرینشگر اسطورهساز خود بر رند بیسروسامان اطلاق کرد و رندان تشنه لب را «ولی» نامید:
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
شرح مقام رند با آن گذشته و امروز ننگین، ولی با آن شأن و شکوه درخشان که در دیوان حافظ دارد براستی دشوارست. رند انسان برتر یا انسان کامل یا بلکه اولیاء الله به روایت حافظ است. و اگر تصویرش از لابلای اشعار او درست فرا گرفته نشود، مهمترین پیام و کوشش هنری- فکری حافظ نامفهوم خواهد ماند.
کلمه رند و رندی در حدود هشتاد بار در دیوان حافظ به کار رفته است، و اگر اشارهای او به رند ورندی را بدون این دو کلمه هم در نظر بگیریم سیمای واضحی از رند و رندی در دیوان او ترسیم شده است.
چگونه می توان از وسوسه های شیطان در امان بود و به خدا بیشتر نزدیک شد؟
در ابتدا روحیه معنوی و کمال گرای شما را می ستاییم و برای شما آرزوی توفیق در راه خدا را داریم. در پاسخ به این سوال چند مطلب مقدماتی به عنوان بیان فرمول و قانون خودسازی ذکر می شود که قابل توجه است:
1- از آیات و روایات به خوبی استفاده می شود که انسان سه دشمن قطعی دارد که درحقیقت موانع راه خدا و قرب الهی هستند: 1-جهل و نادانی، 2- شیطان، 3-نفس اماره. جهل و نفس دشمنان داخلی و شیطان دشمن خارجی انسان است.
2- منظور از شیطان تمامی عوامل خارجی ای است که باعث تحریک افراطی قوای خیالی و وهمی و غرایز و شهوات می شوند و زمینه گمراهی و انحراف فکری، اخلاقی و عملی انسان را فراهم می کنند.
3- شیطان که دشمن قسم خورده خارجی انسان است، مستقیما به قلب و عقل انسان راه ندارد و از طریق دشمنان داخلی، یعنی نفس و جهل به انسان نفوذ می کند. شیطان در حقیقت از نادانی و امیال نفسانی و خواسته های طبیعی انسان سوء استفاده می کند و از طریق آن ها زمینه های افراطی گری را در انسان فراهم می کند و باعث بیماری و انحراف عقل و قلب انسان می شود.
4- اگر انسان بخواهد به سوی خدا حرکت کند ابتدا باید نفس خود را تعدیل نماید و جهل و ناآگاهی را از خود دور کند تا راه نفوذ شیطان بسته شود و در نتیجه آن اراده اش برای حرکت در مسیر معنویت و خداوند تقویت گردد. این مرحله در حقیقت همان مرحله رفع موانع است که مقدمه سیر و سلوک و حرکت های عرفانی است.
بنابراین شما باید در چهار مقطع کلی اقدام به خودسازی کنید تا هر دو منظور یعنی دوری از شیطان و نزدیکی به خداوند حاصل شود.
الف- رفع ناآگاهی به وسیله کسب علم و دانش و مطالعه و تحقیق و تفکر در منابع دینی و عقیدتی و اخلاقی
ب- مخالفت عملی با خواسته های افراطی نفس اماره و تعدیل قوای غریزی و اصلاح عادت های بد از طریق تذکیه نفس.
پ- اصلاح صفات و ملکات خلقی و تبدیل رزایل به فضایل و ساخت شخصیت اخلاقی
ت- ترک گناه و محرمات و انجام واجبات و مستحبات و التزام عملی به دستورات دینی و عبودیت خداوند و اعمالی که باعث رضایت خداوند می شود.
توضیح بیشتر:
کمال انسان در قرب به خدا و شکوفا شدن استعداد های الهی نهفته در او است. برای رسیدن به قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است ، چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف عبودیت حق تعالی قرار دهد، منتهی این ظرفیت بیشتر یک ظرفیت کیفی است تا کمی، یعنی آنچه مهم است، کیفیت عمل و عبادت است تا کمیت آن. ممکن است کسی با یک عمل مخلصانه در راه خدا ،مانند شهادت در راه خدا، این راه را طی نماید و به مقصد برسد و یا عارفی با چند سال تلاش و ریاضت به کمال خود نهایی خود واصل گردد و در مقابل کسی هم صدو بیست سال عبادت کند، نماز بخواند و روزه بگیرد ولی به کمال و رشد معنوی قابل قبولی نرسد.
آنچه در این مسیر مهم است، اول . بودن در راه است و دوم. خلوص نیت و خالی بودن از هر شایبه ریا و انگیزه های دنیوی غیر الهی. سوم. صدق و راست گویی با خداوند، یعنی انسان با خود و خدای خویش صادق باشد و اگر ادعای ایمان می کند، واقعا مومن باشد و به وظایف عبودیت عمل کند.
سرعت و کندی انسان در وصول به کمال بسته به مرتبه صدق و اخلاص او متفاوت خواهد بود.در این مسیر حتی ممکن است کسی همان گونه که در روایات هم آمده، با چهل روز رعایت اخلاص در نیت و عمل، چشمه هایی از حکمت از درونش بجوشد و به کمالات مهمی نایل گردد. برای اینکه انسان در راه خدا قرار بگیرد و به سمت اخلاص حرکت کند و به کمال نهایی خود واصل شود،
طی مراحل زیر ضرورت دارد.
1- قرب فرایض ، یعنی ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارتی ظرف تحصیل تقوی
2- قرب نوافل، به معنی انجام مستحبات و ترک مکروحات و به عبارتی ظرف تحصیل ورع
چند تذکرمهم : 1- انسان به وسیله نوافل و مستحبات به اوج در کمال و قرب الهی می رسد ، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات به اطمینان رسیده باشد؛ زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی ، ورع حاصل نمی شود.
رسول خدا (ص) در یک روایت قدسی بسیار مهم فرموده است: قال الله عزوجل: ... ما تقرب الی عبد بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه، فأذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته.
خدای عزوجل فرمود: ... هیچ بنده ای با وسیله ای که نزد من محبوب تر باشد از آن چه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشد. همانا او با نماز نافله به من نزدیک شود تا آن جا که او را دوست بدارم و چون دوستش بدارم گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او شوم که با آن سخن گوید و دست او شوم که با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند، جوابش دهم و اگر از من خواهش کند به او بدهم».
2- ظرف عبودیت با دو مانع بزرگ روبرو است که تا این دو مانع از سر راه انسان مرتفع نشود ،موفقیتی حاصل نمی گردد. مانع اول: اسارت های انسان: عادتهای بد، دلبستگی به لذتها و شهوتهای دنیوی، وابستگی ها و برخی گرایش های افراطی مادی، مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند است. بدین منظور سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی تلاش مستمر نماید و خویش را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند.
مانع دوم: خلقیات و ملکات اخلاقی رذیله : رذایل اخلاقی مانع می شوند که شخص بتواند به وظایف عبودی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید ، به طور مثال، کسی که دارای رذیله بخل است ، هرگز قادر نخواهد بود به انجام واجبات مالی خود اقدام نماید. اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارتها و ملکات رزیله موفق شود ،آنگاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
3- طی تمامی این مراحل بسته به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت ایمان انسان است. در روایت بسیار مهمی در این زمینه آمده است «العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که به وسیله ان خدای عبادت می شود و بهشت به دست می آید» (اصول کافی، ج 1 - کتاب العقل والجهل، ج 3، ص 11، از امام صادق(ع).
هر کس به مقدار عقل و باور یقینی خود در این مسیر حرکت می کند و موفق میشود . حتی ملاک سنجش عمل و شخصیت انسان ها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال در قیامت به مقدار عقل او بستگی دارد.
راه پرورش عقل: عقل انسان با دو چیز پرورش می یابد.
1- تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی (خدا شناسی- انسان شناسی- دین شناسی- جهان شناسی- معاد شناسی).
2- کسب تجربه عملی ، انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت می کند و مزه ، لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس می نماید ، عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانیش به سوی خداوند و قرب او قوت می گیرد.
بنابراین به طور تفصیلی مراحل تذکیه نفس و خودسازی عبارت است از:
1- سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری شما می شود. برای آشنایی با این سیر لازم است دوباره سوال مطرح نمایید تا برایتان پاسخ ارسال شود. در این زمینه شرکت در جلسات مذهبی و استماع سخنرانی ها و مواعظ و همچنین تلاوت مداوم قرآن کریم و خواندن روایات اسلامی و شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخیز نیز بسیار مفید است.
2- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود.
3- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
5- تفکر شخصی در سوال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی.
6- انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوی و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پایبندی به احکام دینی .
7- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع حالات انسان دارای ثبات خواهد بود و دگرگونی ها و تحولات سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.
منابع اصلی اخلاق اسلامی:
-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی
- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی
- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی
منابع بیشتر:
- خودسازی برای خودشناسی، مصباح یزدی
- تهذیب نفس، ابراهیم امینی
- مقالات استاد محمد شجاعی
- خودسازى، شهید باهنر
- خودسازى، محمد یزدى
- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید