بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 97
سوال: چرا در برابر خواهش های نفسانی مغلوب می شویم؟
از آنجا که سؤال شما دوست عزیز از موضوعاتی می باشد که در علم اخلاق از دامنه وسیعی برخوردار است لذا بجهت اینکه پاسخ تفصیلی این سؤال از حوصله شما خارج نگردد ابتدا یک پاسخ اجمالی به شما ارائه می نمائیم و در ادامه به به توضیح و تفصیل آن خواهیم پرداخت.
ابتدا به فورمول مغالبه ای که در نفس انسان در جریان است اشاره کنیم و سپس به مصادیق اشاره خواهیم کرد.
به طور کلی انسان در درون خود، میان دو کشش متقابل بشری و فرا بشری قرار دارد، نفس از یک طرف و جنبه های عقلانی و معنوی انسان از طرف دیگر سعی می کنند که انسان را به سمت خود بکشانند و در این راستا قانون این است که در این مبارزه هر طرف و کششی قوی تر عمل کند، طرف دیگر را مغلوب خود خواهد ساخت.
به طور طبیعی در درون انسان کشش های غریزی نفس بسیار قوی عمل می کند و شکوفایی آن نیز کار طبیعیت است و نیاز چندانی به آموزش و پرورش ندارد، ولی در مورد کشش های فطری و معنوی وضع فرق می کند. قوای معنوی و عقلانی روح انسان نیاز به آموزش و پرورش دارد تا قوی و موثر عمل کند و بتواند انسان را به سمت معنویت پیش ببرد و در برابر زیاده خواهی های نفس اماره مبارزه و ایستادگی نماید و مغلوب نفس نشود.
بنابراین در صورتی که شخص در این زمینه کار نکرده باشد و با خودسازی عقل، ایمان و اراده اخلاقی خود را تقویت ننموده باشد، به راحتی اسیر نفس اماره و شیطان می شود، و توان مقابله و استقامت در برابر خواسته های افراطی آن را نخواهد داشت.
بعد از ذکر این قانون کلی درباره ریز عواملی که باعث این غلبه می شود گفتنی است:
مغلوب شدن انسان در برابر خواسته های نفسانی متاثر از سه گروه عمده از عوامل تاثیر گذار بر نفس می باشد که هر یک از این گروهها در بر دارنده عوامل متعدد دیگری می باشند . خلاصه این عوامل به شرح ذیل می باشد
الف : عوامل جسمانی
برخی از عواملی که باعث می شود تا انسان ها مغلوب خواهشهای نفسانی خود گردند بازگشت به ویژگی های جسمانی افراد می نماید مانند شرایط سنی انسان در دوران بلوغ و اوج هیجانات شهوانی که زمینه را برای مغلوب شدن انسان در برابر خواسته های شهوانی آسیب پذیر تر می نماید .
ب : عوامل فردی و درونی
این گروه از عوامل آنهایی هستند که بازگشت به خود انسان می نماید و بستگی به غرایز درونی و چگونگی تربیت رفتارهای درونی انسان دارد که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل می باشد
1- ضعف آگاهی و جهل نسبت به شگردها و ترفندهای نفس اماره
2- عدم شناخت گناهان و نداستن آثار سوء دنیوی و اخروی گناهان
3- عدم رعایت تقوا
4- نداشتن صبر بر گناه
5- بی توجهی به راهنمائی های عقل
6- عدم تفکر در جهان هستی و هدف از خلقت آن
7- عدم تفکر نسبت به آثار سوء گناهان و عواقب سوء دنیوی و اخروی گناهان
8- عدم خودساختگی و تزکیه نفس
9- اصرار بر گناه و توبه نکردن از گناهان گذشته
10- ضعف عزم و اراده در برابر خواهش های نفس
11- ضعف ایمان
12- غفلت از یاد خدا
13- آزاد گذاشتن نفس اماره و عدم مجاهده با آن
14- غفلت از مرگ
ج : عوامل خارجی
برخی از عوامل خارجی نیز در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی دخیل می باشند که به برخی از آنها نیز اشاره می نمائیم :
1- وسوسه های شیطان
2- همنشینی با دوستان ناباب (وسوسه های شیطان انسی )
3- عدم ارضای مشروع و معقول و متعادل غرایز
4- دنیا زدگی
5- اثرگذاری تهاجم فرهنگی و زمینه های تحریک اجتماعی
6- دسترسی آسان به گناه
توضیح بیشتر و پاسخ تشریحی :
قبل از بیان پاسخ مشروح به شما دوست گرامی ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد
نکته اول : از نظر فلسفی « نفس » شانی از روح انسان است که مدیریت قوای نفسانی مانند شهوت و غضب، تن و جنبه های طبیعی انسان را به عهده دارد. باید دانست که در مدیریت نفسانی طبیعیت انسان، « غرایز » نقش به سزایی دارند و نفس با استفاده از غرایز است که کشور تن آدمی را اداره می کند. اما در اغلب موارد به دلیل افزون خواهی نیروهای نفسانی و تمایل به افراطی گری آدمی دچار شهوت و غضب مفرط و خواسته های افراطی در راستای کامیابی و لذت طلبی و راحت خواهی می شود، که به آن هوای نفس یا خواهش های نفسانی اطلاق می گردد .
بنا بر این غلبه خواهشهای نفسانی همان تبعیت از خواسته های افراطی نفس اماره می باشد .
نکته دوم این است که «نفس امّاره» همواره انسان را به کارهاى زشت وامىدارد، چنانکه قرآن مجید از قول حضرت یوسف نقل مىکند:
وَ ما ابَرِّئ نَفْسى إنَّ النَّفْسَ لأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إلا ما رَحِمَ رَبّى.... ( یوسف / 53 )من هرگز نفس خود را تبرئه نمىکنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مىکند، مگر آنکه پروردگارم رحم کند....
و امیر مؤمنان علیه السّلام در این باره چنین مىفرماید:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فَمَنِ ائْتَمَنَهَا خَانَتْهُ وَ مَنِ اسْتَنَامَ إِلَیْهَا أَهْلَکَتْهُ وَ مَنْ رَضِیَ عَنْهَا أَوْرَدَتْهُ شَرَّ الْمَوَارِد . » تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 237«
به راستى که این نفس بسیار انسان را به زشتى و بدى فرمان مىدهد، هر کس او را امین پندارد به وى خیانت کند و هر کس به آن مطمئن شود هلاکش سازد و هر کس از او خشنود گردد او را به بدترین جایگاه (جهنم) بکشاند. (نقطههاىآغازدراخلاقعملى ص : 35 )
نکته سوم : اگر چه نفس اماره دائما به کارهای زشت دعوت می کند اما با تمام این احوال نباید اراده و اختیار و قدرت انتخاب انسان را نادیده گرفت، زیرا اگر قرآن در یک جا «نفس» را با صفت «امّارة بالسّوء» توصیف کرده است در جاى دیگر از آن با صفت «لوّامه» تعبیر کرده و مىفرماید:
لا اقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ وَ لا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ. (القیامه / 1 و 2). سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر.
و در مورد دیگر با عنوان «نفس مطمئنّه» یاد مىکند و مىفرماید:
یا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارجِعى إلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. ( فجر/27 و 28) اى نفس مطمئن و آرام به سوى پروردگارت باز گرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.
در این مرحله - یعنى مرحله اطمینان - غرایز سرکش رام و در برابر اختیار و اراده انسان مقهور و مغلوب مىشوند و این خود دلیل بر این است که اگر انسان بخواهد، مىتواند بر خود مسلّط شود و به طور کلّى امتیاز انسان به خاطر قدرت انتخاب اوست. (نقطههاىآغازدراخلاقعملى ص : 36)
نکته چهارم : عوامل بسیار متعددی بر انسان تاثیر می گذارد تا او مغلوب خواهشهای نفسانی گردد اما لازم نیست تا همه این عوامل در کنار هم قرار گرفته تا فردی مغلوب خواسته های نفسانی خود گردد بلکه هر یک از این عوامل به تنهایی می تواند زمینه غالب شدن خواهش های نفس را بر انسان فراهم نماید .
با توجه به نکات گفته شده در پاسخ به سؤال شما باید بگوئیم که عومل و اسباب غلبه خواهش های نفسانی بر انسان به سه گروه عمده قابل دسته بندی می باشد که بطور جداگانه به بررسی هر از این گروهها می پردازیم : (1)
الف : عوامل جسمانی
برخی از عواملی که باعث می شود تا انسان ها مغلوب خواهشهای نفسانی خود گردند بازگشت به ویژگی های جسمانی افراد می نماید که در اینجا به دو نمونه اشاره می نمائیم .
نمونه اول : نوجوانی که به سن بلوغ رسیده و دوران برانگیختگی غرایز جنسی را با تمامی هیجانات آن تجربه می نماید به نسبت با فردی که این دوران را پشت سر گذاشته ؛ بسیار ساده تر تسلیم و مغلوب خواهشهای شهوانی نفس می گردد .
نمونه دوم : فردیکه دچار معلولیت جسمی می باشد و توانایی انجام اموریکه دیگران به راحتی انجام می دهند را ندارد چنین فردی راحتر از دیگران دچار حسد می شود و در این زمینه نسبت به خواهش های نفسانی آسیب پذیر تر می باشد .
ب : عوامل فردی و درونی
این گروه از عوامل آنهایی هستند که بازگشت به خود انسان می نماید و بستگی به غرایز درونی و چگونگی تربیت رفتارهای درونی انسان دارد که در اینجا به برخی از موارد که در سخنان معصومی علیهم السلام و کتب اخلاق بدان اشاره شده است می پردازیم .
1- ضعف آگاهی و جهل نسبت به شگردها و ترفندهای نفس اماره
یکی از ویژگی های نفس اماره استفاده از ترفندهای مختلف برای تسلط بر روح ملکوتی است .. نفس در هر حمله معمولا تمام قدرت خود را از طریق هوی و هوس و خواهش های نفسانی به کار می گیرد اما گاهی هم با دغلی لباس عقل می پوشد و با صدای آن سخن می گوید . در این حال اگر شخص آگاه نباشد با دست خویش خود را فریب می دهد و هوس هایش را با استدلال منطقی یا به طریق کلاه شرعی توجیه می کند . این منتها درجه گمراهی است . چرا که شخص با دلیل تراشی های خود نفس اماره اش را یاری می دهد تا هوس هایش را به صورت موجهی جلوه دهد و برای تسلیم شدن در مقابل این وسوسه ها دلیل بتراشد و کلاه شرعی درست کند . مثلا کسی که بدون اجازه از برق دولتی انشعاب می گیرد در توجیه عمل خود می گوید احقاق حق کرده چون بیش از حد به دولت مالیات می دهد .{یا مثلا خلافی در رانندگی مرتکب می شود و می گوید همه این خلاف را انجام می دهند . .}
یکی دیگر از حیله های نفس اماره این است که وانمود کند عقب نشینی کرده و شخص را می فریبد که تسلیم شده است . اما این عقب نشینی ترفندی بیش نیست . حیله ای است که به واسطه ی آن می خواهد شخص را از حالت آماده باش خارج کند غافلش کند تا بعدا به طور غیر منتظره به او حمله کند .
شیوه غلبه نفس بر مرد و زن متفاوت است . در نزد زنان نفس بیشتر از راه عواطف و احساسات و به خصوص تاثیر پذیری و حس حسادت و انتقام جویی وارد می شود .در نزد مرد ها نفس اماره بیش از هر چیز از راه غرور قدرت طلبی و شهوت حمله می کند . این نقطه ضعف ها چه بسا باعث شود که شخص بی خبر آنچه را که از لحاظ معنوی با سالها کوشش به دست آورده در یک دم از دست بدهد . تاریخ ادیان مشحون از این گونه لغزش هاست .
همانگونه که ملاحظه فرمودید اگر افراد نسبت به شگردها و ترفندهایی که نفس اماره برای گمراه کردن انسانها به کار می بندد آگاهی های لازم را نداشته باشند به راحتی مغلوب وی می گردند .
2- عدم شناخت گناهان و نداستن آثار سوء دنیوی و اخروی گناهان
از دیگر عواملی که موجب می شود تا برخی انسانها به راحتی مغلوب خواهش های نفسانی گردند عدم شناخت آنها نسبت به گناهان و آثار سوء دنیوی و اخروی آن می باشد
3- عدم رعایت تقوا
تا زمانی که نیروی ایمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقویت نگردد، هیچ ضمانتی از مغلوب نشدن انسان در برابر خواهش های نفسانی وجود ندارد.
حضرت علی ( علیه السلام ) می فرماید : بالتّقوى قرنت العصمة. عصمت از گناه با تقوى همراه شده. یعنی اینکه کسیکه تقوى داشته باشد حق تعالى باو لطف کند و او را از غلبه نفس اماره و هواها و هوسهاى نگه دارد و نگذارد که بگناهى افتد و اگر تقوى نباشد حق تعالى را باو آن لطف نمی نماید و او را به خودش وامی گذارد در نتیجه مغلوب و فرمانبردار خواهشهاى خود گشته و گرفتار معاصى و گناهان می شود. (شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج3 4316 ..... ص : 233 )
4- ورود به حریم خواهش های نفسانی
از دیگر عواملی که موجب می شود تا انسان ها مغلوب خواهش های نفسانی خود گردند این است که خود را وارد حریم هواهای نفسانی که در آن دام های نفس اماره گسترده شده است می شویم می نمایند و این در حالی است که اگر بخواهیم در دامهایی که نفس اماره برای ما پهن نموده نشویم و از دست وی جان سالم به در ببریم نه تنها باید وارد این حریم ها نشویم بلکه باید از محدوده آن نیز فرار نمائیم .
قال علىّ علیه السّلام: اغلبوا اهوائکم و هاربوها فانّها ان تقیّدکم توردکم من المهلکة ابعد غایة. بر خواهشهاى نفسانى خود غلبه کنید و از محیط خطرش بگریزید، چه اگر هواى نفس شما را بدام خود بیفکند وارد محیط هلاکتان میکند و به نهایت درجه سقوط و تباهى گرفتارتان میسازد(الحدیت-روایات تربیتى ج1 ص 170 )
5- نداشتن صبر بر گناه
یکی از مراتب صبر ؛ صبر بر ترک معصیت می باشد و چنانچه گفتهاند صبر بر ترک معصیت از تمام اقسام صبر بالاتر و فضیلت آن بیشتر است زیرا که جلوگیرى از شهوات نفسانیه مخصوصا وقتى که قواى شهوانى بحرکت آمد و بفرض مانعى جلوی آن نباشد بسیار سخت و دشوار است . لذا خداوند متعال در قرآن کریم صبر را از اوصاف متقین بشمار آورده و فرموده است :
الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحار (آل عمران -17 ) ( مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج3، ص: 64 )
حال اگر کسی نتواند در مقابل گناه صبر نماید خواهش های نفسانی بر او غلبه می نمایند و وی را به گناه می کشانند .
6- بی توجهی به عقل
همانگونه که در روایات اسلامی آمده عقل به عنوان حجت باطنی وظیفه دارد تا انسان را در برابر خواهش های نفسانی راهنمایی نماید حال اگر انسان به هدایت ها و راهنمائی های عقل بی توجهی نماید بطور طبیعی خواهش های نفسانی بر وی غلبه می نماید. امام باقر علیه السلام در این خصوص فرموده اند :بوسیله راهنمائى عقل از همآهنگى با هواى نفس برحذر باش . (مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار ص 147 بخش بیست و دوم سفارشات حضرت باقر علیه السلام )
و حضرت علىّ علیه السّلام نیز در اینخصوص فرموده اند: من غلب عقله هواه افلح، و من غلب هواه عقله افتضح.
: کسى که عقلش بر هواى نفس غالب باشد برستگارى و سعادت نائل مىشود، و آن کس که عقلش مغلوب تمایلات نفسانیش باشد، سرانجام رسوا و مفتضح میگردد.( الحدیت-روایات تربیتى ج2 82 ننگ و بدنامى ..... ص : 82 )
7- عدم تفکر
یکی از مهمترین عواملی که موجب می شود تا انسان به راحتی مغلوب خواهش های نفسانی گردد این است که کمتر اهل تفکر و اندیشه می باشد و حال آنکه انسان حداقل باید در دو موضوع اهل تفکر و اندیشه باشد
اول : تفکر در جهان هستی و هدف از خلقت آن
خداوند متعال در وصف اولی الالباب ( صاحبان خرد) می فرماید : «الَّذینَ یِذْکُروُنَ اللَّهَ قِیاما وَ قُعُودا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّروُنَ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران / 191) یعنى: «آنچنان کسانى که خدا را یاد مىکنند ایستاده و نشسته و خوابیده و تفکر مىکنند در خلقت آسمانها و زمین
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه ) در این زمینه می فرمایند : انسان لااقل هر شب و روزی مقداری , ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده ، و بدن سالم و قوی ..... به او عنایت کرده ....و از طرفی هم این همه انبیا فرستاده و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده , آیا وظیفه ی ما با این مولای مالک الملوک چیست ؟ آیا تمام این بساط , فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم یا مقصود دیگری در کار است ؟ .....اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که مقصود از این بساط , چیز دیگری است ! و منظور از این خلقت ، عالم بالا وبزرگتری است ؛ و این حیات حیوانی مقصود نهایی انسان نیست .
انسان عاقل باید در فکر خودش باشد و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند ! ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوت عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد , خوب است قدری به حال خود رحم کنی ؛ از مالک الملوک حیا کنی ، و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی . .....و سعادت همیشگی را به شهوات چند روزه ی فانی مفروش....( چهل حدیث حضرت امام ( رضوان الله تعالی ) / ص 6 و 7)
بنابر این انسان عاقل با فکر و اندیشه در خلقت خود و جهان آفرینش پى مىبرد که هدف از آفرینش تنها ارضاء پارهاى قواى جسمانى و شهوانى نیست، بلکه مىفهمد مرغ جانش «قدس آشیان» و «عرشنشین» است. هدفى متعالى دارد و آن کسب «قرب الهى» و رضوان و خشنودى حضرت حق است و سعادت و خوشبختى دائمى در انتظار اوست. (شرح جهل حدیث امام راحل) ره ، حدیث اول ) و با چنین تفکری به راحتی مغلوب خواهش های نفسانی نمی گردد .
دوم : تفکر نسبت به آثار سوء گناهان و عواقب سوء دنیوی و اخروی گناهان
اگر انسان به هنگامیکه هوای نفس او را به گناهی وسوسه می کند ؛ مقداری در آثار سوء و عواقب سوء دنیوی و اخروی آن تامل نماید و حقوق پروردگار را بر خود یاد آورى و پاداش اعمال را از ثواب و عقاب در نظر آورد و اندیشه کند که صبر بر آنچه که نفس انسان را به آن دعوت می کند به مراتب آسانتر است از تحمل عذاب الهى و سوختن در آتش جهنم می باشد .
وقتی انسان در این امور تفکر و اندیشه نمود و به حقیقت آن پی برد به یقین دیگر مغلوب خواهش نفس خود نمی گردد . (برداشتی از معراجالسعادة ج : 2 ص : 132)
8- عدم خودساختگی و تزکیه نفس
از دیگر عواملی که موجب می شود تا انسان در برابر خواهش های نفسانی آسیب پذیر باشد این است که نفس خود را در برابر خواسته هایش تربیت نکرده باشد و به عبارت دیگر دست به خود ساختگی و تزکیه نفس نزده باشد و حال آنکه به فرموده قرآن کریم : قَدْ افْلَحَ مَنْ زَکّیها» (شمس، 9) «هر که نفس خود را پاک کرد رستگار شد.
از آنجا که موضوع تزکیه نفس خود بحث مستقل و گسترده ای می باشد در اینجا تنها به برخی از ویژگیهای افرادی که دارای نفس تزکیه شده اند می پردازیم
اول : نفس تزکیه شده گرفتار رذایل اخلاقی مانند حسد، کبر، خود خواهی، غرور، خود پسندی و مانند آن که در بسیاری از موارد زمینه مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفس را فراهم می کنند نمی باشد .
دوم : کسیکه دارای نفس تزکیه شده می باشد همواره بر خداوند توکل می کند .
سوم : نفس تزکیه شده دارای اعتدال بوده و در آن افراط و تفریط راه ندارد .
چهارم : نفس مزکی از افکار بىفایده تهى شده و محل ذکر خدا و نزول ملائکه خواهد شد .
پنجم : کسیکه دارای نفس تزکیه شده می باشد اهل رفق و مدارا با دیگران است
ششم : انسانی که نفس تزکیه شده دارد اهل توجه به موعظه و نصیحت و خیر خواهی دیگران است
9- اصرار بر گناه و توبه نکردن از گناهان گذشته
امام محمد باقر علیه السّلام می فرماید :که هر گاه مردى یک گناه کند یک نقطه سیاهى در قلب وى پدید میگردد پس از آن گناه دیگرى میکند نقطه دیگرى هویدا میگردد همین طور از هر گناهى نقطه سیاهى در قلب پدید میگردد تا آنکه صفحه قلب را فرا گیرد و قلب سیاه مىشود تا آنکه مثل یک گوسفند سیاه مىگردد و وقتى تمام صفحه قلب سیاه گردید هرگز به خیر بر نمی گردد
چرا که وقتى انسان مرتکب گناهى گردید شاید در مرتبه اول ملتفت خباثت عمل خود باشد و نیز قدرى بترسد ، اگر پشیمان شد و توبه نمود اثر گناه از قلبش پاک می گردد و اگر توبه نکرد و مجددا مرتکب گردید هم ترس وى کمتر مىگردد و هم قبح عمل در نظر وى کمتر میشود و بهمین ترتیب اگر بر عمل قبیح مداومت نمود نفس پرستى ملکه وى مىگردد و رسوخ در نفس مینماید و قلب را چرکین مىگرداند و عادات و ملکات نکوهیده چنان در اعماق روح او فرو می رود و سراسر قلب را فرا می گیرد و چشم دل وى را کور میگرداند که دیگر اصلا ملتفت قبح عمل خود نیست بلکه عادات و اعمال خود را نیکو می شمارد (مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج15، ص: 54)
10- ضعف عزم و اراده در برابر خواهش های نفس
در یک نگرش کلی و کلان می توان گفت ، که یکی از عوامل مؤثر در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی ضعف اراده می باشد .
لذا در صورتی که انسان موفق شود مبادی اختیار را در خویش تقویت نماید، خواهد توانست کنترل قوای نفسانی خود را در دست گیرد و جسم و جان خویش را از آلودگی و گناه حفظ نماید .
11- ضعف ایمان
بسیاری از انسانها می دانند علم اندوزی و تقوا و پرهیز از گناه از ارزشی والا برخوردار است , اما باور ندارند ؛ باور ما همان چیزی است که در حال حرکت به سمت آن هستیم .
اکثر انسانها به دلیل ضعف در خودشناسی و بینش دینی , همه ی همت و اراده ی خود را به سمت مال اندوختن و لذت بردن از مادیات به کار می برند و برای رسیدن به این مقصود خود را تسلیم خواهش های نفسانی می نمایند و در نتیجه به گناهان , آلوده گشته و از انجام واجبات , فاصله می گیرند .
12- غفلت از یاد خدا
از دیگر عواملی که انسان را در برابر نفس شکننده می نماید این است که انسان به هنگام مواجهه با خواهش های نفسانی خداوند را فراموش نموده و از ذکر و یاد خداوند متعال غافل می شود
حضرت على علیه السّلام در اینخصوص می فرماید : بهترین ذکر آن است که در هنگام ارتکاب گناه یاد خدا باشید و از گناه دست بکشید(مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار ص 54 )
13- آزاد گذاشتن نفس اماره و عدم مجاهده با آن
تا وقتى که انسان به نفس اماره خود توجه نداشته باشد ، خواسته های نفسانی ، یکّه تاز میدان نفس ما هستند کارى نمىتوان کرد بلکه، در برابر آنها مغلوب مىشویم و مقاومت کردن میسور نیست.
یکی از ویژگی هایی که برای لقمان حکیم بر شمرده اند این است که وی به هیچ عنوان از هوای نفس خود غافل نبوده و طریقه غلبه بر هواى نفس را از دیگران مىپرسید، و یاد مىگرفت، و با آن طریقه همواره با هواى نفس در جنگ بود (ترجمه المیزان، ج16، ص: 332)
بنا بر این انسان علاوه بر اینکه نباید نفس خود را رها نماید تا بر وی غالب گردد بلکه باید برای رسیدن به کمالات انسانی که خداوند متعال برای وی در نظر گرفته به مجاهده با نفس خود نیز بپردازد .
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: خوشا حال بندهاى که از براى خدا و تقرّب به جناب او، همیشه در مقام جهاد نفس باشد و هرگز از او غافل نشود و عنان اختیار از دست ندهد و نگذارد که نفس و خواهشهاى نفس بر او غالب شوند. ... پس به تحقیق که به دست آورده است رضاى الهى را، ....(شرحمصباحالشریعة ص : 492)
امیر المومنین علی علیه السلام نیز در بیان دیگری ثمره مجاهده با نفس را عدم مغلوب شدن در برابر خواهش ها نفسانی بر می شمارد و می فرماید :« ثمرة المجاهدة قهر النّفس » ثمره مجاهده با نفس و جنگ با آن مغلوب ساختن نفس است و او را بفرمان خود در آوردن(شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم / ج3/ ش 4655 ص : 334)
14- غفلت از مرگ
از عوامل دیگری که باعث می شود تا برخی از افراد در برابر خواهش های نفسانی تسلیم شوند غفلت از مرگ می باشد غفلت از اینکه انسان پس از چند سال یا حتی ممکن است چند لحظه دیگر از این دنیا برود و گرفتار آثار و عواقب کارهای خود شود .
امیرالمؤمنین(ع) نیز توصیه نموده اند در هنگام غلبه خواهش های نفسانی ، برای جلوگیری از ارتکاب معاصی انسان یاد مرگ را در خود زنده نماید : «همانا( مرگ )بر هم زننده لذتها، تیره کننده شهوتها، و برنده آرزوها را به یاد آرید، آنگاه که به کارهاى زشت شتاب مىآرید». (نهج البلاغه ، خطبه 99، ص 92)
ج : عوامل خارجی
علاوه بر موارد گفته شده که بیشتر جنبه درونی و غریزی داشت برخی از عوامل خارجی نیز در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی دخیل می باشند که به برخی از آنها نیز اشاره می نمائیم :
1- وسوسه های شیطان
همانگونه که گفته شد نفس انسان از درون افراد را به گناه تشویق می کند اما شیطان از بیرون حکم راهنما و وسوسه کننده این نفس را به عهده دارد .
لذا با زینت دادن اعمال بد و لذایذ فریبنده اش (2)کار را بجایی می رساند که انسان در برابر خواسته های نفسانی اش مغلوب گردد .
2- همنشینی با دوستان ناباب (شیطان انسی )
مثل اینکه انسان با دوستان ناباب نشست و برخاست نماید و این افراد از برخی گناهان چنان با لذت صحبت نمایند که انسان به انجام گناه تشویق شده و در نهایت نفس اماره بر او غلبه کرده و مرتکب گناه شود
3- عدم ارضای مشروع و معقول و متعادل غرایز
به عنوان نمونه کسیکه از راه ازدواج به فکر ارضای مشروع غرایز خود اقدام نمی کنند بطور طبیعی در دام هواهای نفسانی گرفتار شده و در نهایت خواهش های نفسانی بر وی غلبه می نماید .
4- دنیا زدگی (3)
از دیگر عوامل خارجی که نقش بسزایی در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی دارد دنیا زدگی می باشد .چرا که چنین فردی تمامی همت خود را صرف این دنیا نموده و برای رسیدن به آن از هیچ امری چشم پوشی نمی کند و لو اینکه دستورات الهی را کنار گذاشته و بواسطه تبعیت از هواهای نفسانی مرتکب گناه شود .
حضرت علی علیه السلام می فرماید : کسى که اهل آن(دنیا) باشد فریب خورده و مغلوب نفس اماره باشد . (نهج الخطابة-سخنان پیامبر ص و امیرالمؤمنین ع، فارسىج2، ص: 144)
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نیز فرموده اند : بپرهیزید از نظر نمودن زیاد (بچیزهائى که در امر معاش و نیازات خود حاجتى ندارید، چون ممکن است در بسیارى نظر مرتکب محرماتى گردید) زیرا بسیارى نظر و توجه (بمتاعهاى دنیا) موجب پیشى جستن و سرعت غلبه هواى نفس گردد (طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ترجمهج1، ص: 275)
5- اثرگذاری تهاجم فرهنگی و زمینه های تحریک اجتماعی
در دهه های اخیر ، به علت تهاجم گسترده فرهنگی ؛ همچنین افزایش و تنوع و جذابیت بیشتر گناهان ، غلبه خواهش های نفسانی بر افراد بیشتر شده است به عنوان مثال ، نوع آرایش زنها ( و حتی مردان )به طور فاحشی با گذشته تفاوت کرده است .
نوع لباسها نیز به همین ترتیب ، فوق العاده جذاب تر گردیده و هنر , که یک امر ارزشمند است در خدمت کامیابی و بهره مندی از لذت بیشتر و گناه قرار گرفته است .
وقتی که یک انسان ( به ویژه جوان ) , با جنس مخالف خود با این وصف , یعنی داشتن آرایش و لباسهای تهییج کننده روبرو می شود ، در بسیاری از موارد جز مغلوب شدن در برابر خواهش های نفسانی خود نتیجه ای نمی گیرد .
6- دسترسی آسان به گناه
در گذشته ، ارتکاب برخی گناهان ، با سختی زیادی صورت می گرفت ؛ حال آنکه در زمان فعلی ، به آسانی می توان در کثیف ترین گناهان , غوطه ور شد ! دیدن زشت ترین صحنه های جنسی و تحریک آمیز , به آسانی خوردن یک لیوان آب شده است ! حتی کودک ونوجوانی که هنوز غریزه ی جنسی او بیدار نشده است ، از افتادن به دام این گناهان , مستثنی نیستند . لذا دست یابی آسان به انواع و اقسام گناهان , عامل دیگری در مغلوب شدن انسان نسبت به خواهش های نفسانی خود می باشد .
در پایان این نکته را نیز یادآور می شویم که :
با ذکر عوامل غلبه نفس ضمنا به عواملی هم که باعث تقویت اراده و بعد معنوی انسان جهت مقاومت دربرابر نفس و پیروزی بر آن می شود نیز اشاره شده است. همچنین با دعا و استغفار وتوکل به خدای مهربان و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) به ویژه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف ) ، می توان به بهترین وجه در برابر خواسته های نفسانی مقومت نموده و نفس اماره را به نفس مطمئنه تبدیل نمود .
براى آگاهى بیشتر ر. ک:
- رساله لقاءالله، میرزا جوادملکى تبریزى، ترجمه سید احمد فهرى
- رساله لب اللباب، علامه آیتالله حاج سید محمد حسین حسینى طهرانى
- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی
- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
- خودشناسی برای خودسازی، مصباح یزدی
- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى
پیروز و موفق باشید .
---------
پی نوشت :
1- این تقسیم بندی برگرفته از کتاب معراجالسعادة ج : 2 ص : 71 می باشد .
2- چنان که قرآن در آیات متعددى بدان تصریح فرموده است از جمله درباره نافرمانى برخى از امت هاى گذشته مى فرماید: « وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ » ولى دل هاى آنها قساوت پیدا کرد و شیطان هر کارى را که مى کردند در نظرشان زینت داد»( انعام، آیه 43)
3- برخی از مصادیق حب دنیا و یا همان دنیا زدگی شامل موارد ذیل می باشد :
پول پرستی ،افتخار طلبی ، لذت طلبی افراطی، تجمل گرایی، مد گرایی افراطی ، وابستگی افراطی به زن و فرزند و ....
سلام من یک جوان 23 ساله هستم و می خواهم با امام زمان (عج) ارتباط برقرار کنم. راه های رسیدن به امام زمان (عج) را به من بفرمایید
؟
همگان می توانند با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط برقرار کنند ؛ اما همه در یک سطح و مرتبه نیستند . مراتب ارتباط ، به مراتب انسان ها بستگی دارد . در شریعت نیز به ارتباط با امام تأکید شده است . در تفسیر آیه ی « یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقو الله لعلکم تفلحون » ( آیه ی 200 سوره آل عمران ) « از امام صادق ( علیه السلام ) روایت شده که فرمودند : یعنی تک تک شما بر دین خود صبر کنید و دسته جمعی بر دفع دشمن صبر کنید و با امام خود رابطه ای استوار داشته باشید » . ( تفسیر المیزان، ج 4 ، ص 211 )
ارتباط با امام زمان( عج الله تعالی فرجه الشریف) و دیگر اولیاى الهى و نزدیک شدن به آنان نیاز به سنخیت با آنان دارد . به دست آوردن سنخیت با اولیاى الهى نیاز به تحقّق دو بُعد ؛ یعنى ، معرفت و عمل دارد . اگر کسى خود را به اولیاى الهى شبیه نمود ، به لقاى آنان نیز واصل خواهد شد . نوریان مر نوریان را طالبند- ناریان مر ناریان را جاذبند.
پس « سنخیت » نخستین و مهمترین شرط برای رسیدن به امام است . سنخیت ، علت انضمام است ؛ و دو شی تنها به این شرط می توانند به هم منضم شوند و پیوستگی یابند که ، از سنخیت نسبت به یکد یگر بهره مند باشند . حال اگر کسی سنخیت با عالم ماده و مادیات داشته باشد ، نمی تواند همسنخ عالم مجردات باشد و با فرشتگان و برتر از آنان ، حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) از تباط برقرار کند .
تخلیه ی نفس از رذائل اخلاقی و تحلیه آن به صفات پسندیده ، تنها راه ایجاد سنخیت و نزدیکی به آن حضرت است ؛ چه ، مادام که نفس انسان از صفات رذیله تخلیه نشود و به صفات حمیده آزین نبندد ، حجاب های نفسانی مانع از دیدن خورشید وجود آن حضرت است .
به عنوان مثال ، می توان اشاره کرد که اگر چه خورشید در تمامی ساعات در حال افروختن و نورافشانی است ، اما مادام که دیوارهای ضخیم خانه در میان باشد ساکنان خانه نمی توانند از آن نور افروزنده استفاده کنند . حال اگر بجای این دیوارها ، شیشه ها یی لطیف به کار برده شود ، کسانی که در پشت این شیشه ها قرار دارند می توانند از آن نور استفاده کنند ؛ و اگر فرض کنیم که شیشه ای نیز در میان نباشد ، در آن صورت اینان می توانند از گرمای خورشید نیز بهره برند .
اگر کسی بخواهد با امام زمانش نیز ارتباط برقرار کند و از وجود نورانی آن خورشید عالمتاب بهره برد، می بایست وجودش را از ظلمات و زشتی ها و موانع دریافت نور ولایت تطهیر کند .
در هر حال راه های نزدیک شدن و ارتباط با امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) به طور خلاصه عبارت است از :
1 ـ طهارت نفس :
اولین طریق عالی برای ارتباط با حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) ، انجام دادن واجبات و ترک معاصی و گناهان است.
آن حضرت در توقیع شریف به شیخ مفید (ره) مىفرماید : « شما مکلّف هستید که اوامر و دستورات ما را به دوستانمان برسانید ، با اینکه ما بر اساس فرمان خداوند بزرگ و صلاح واقعى خود و شیعیانمان - تا زمانى که حکومت بر دنیا در اختیار ستمگران است - در نقطهاى دور و پنهان از دیدهها به سر مىبریم ؛ ولى از تمام حوادث و ماجراهایى که بر شما مىگذرد ، کاملاً مطّلع هستیم و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده نیست . از خطاها و گناهانى که بندگان صالح خداوند ، از آنها دورى مىکنند ؛ اما شما آنها را مرتکب مىشوید نیز با خبریم . از عهدشکنىها و پشت سر گذاشتن عهد و پیمانها با اطلاعیم ... پس از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و ما خاندان رسالت را مدد رسانید ... سعى کنید اعمالتان به گونهاى باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانى که موجبات نارضایتى ما را فراهم مىنماید ، بترسید و دورى کنید ... »(1)
بر اساس این توقیع شریف ، همه شیعیان و دوستداران حضرت ، توصیه به تقوا و ورع شدهاند و این بهترین راه دوستى و جلب خشنودى امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) است ؛ همان طورى که گناهان و معاصى ، باعث نارضایتى آن حضرت و قطع پیوند و ارتباط با او است . حتّى در توقیع دیگر، علّت طولانى شدن غیبت و عدم مشاهده و دیدار آن حضرت ، گناهان و انحرافات شیعیان و دوستان اهل بیت ( علیهم السلام ) ذکر شده است : « ... ما عهد مىکنیم با شما اى دوست مخلص شیخ مفید (ره) ( که در راه ما با ظالمان مجاهده مىکنى ؛ هر کس از برادران دینى شما - که تقوا را سرمایه خویش قرار دهد - از فتنههاى گمراه کننده و ظلمت خیز ، در امان خواهد بود ... آنچه که موجب جدایى ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم کرده است ، گناهان و خطاهاى آنان و تخلّف از فرمانهاى خداوند است » . (2)
جالب آنکه در آغاز قیام جهانى حضرت مهدى ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) یاران و اصحاب نزدیک ایشان ، پیمان و بیعت سختى با آن حضرت مىبندند و تعهّد مىکنند که از گناهان و انحرافات دورى جویند و از ظلم و فسادگرى بپرهیزند .
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در ضمن یک حدیث طولانى ، در وصف بیعت یاران امام زمان( عج الله تعالی فرجه الشریف ) چنین مىفرماید :
با او بیعت مىکنند که هرگز: دزدى نکنند « یبایعون على اَن یَسرَقوا » زنا نکنند « ولا یَزنوا » مسلمانى را دشنام ندهند « و لا یَسُبّوا مسلما ً» خون کسى را به ناحقّ نریزند « و لا یقتلوا مُحرماً » به آبروى کسى لطمه نزنند « و لا یهتک حریماً مُحرّما » به خانه کسى هجوم نبرند « و لا یهجموا منزلاً » کسى را به ناحق نزنند « و لا یضربوا احداً الاّ بالحقّ » طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نکنند « و لا یکنزوا ذهباً و لا فضّة و لا بُرّاً و لا شعیراً » مال یتیم را نخورند « ولا یأکلوا مالَ الیتیم » در مورد چیزى که یقین ندارند ، گواهى ندهند « و لا یشهدوا بما لا یَعلمون » مسجدى را خراب نکنند « ولا یُخرِبوا مسجداً » مشروب نخورند « و لا یَشربوا مسکراً » حریر و خز نپوشند « و لا یلبَسوا الخزّ و لا الحریر » در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند « و لا یتمنطقوا بالذّهب » راه را بر کسى نبندند « و لا یقطعوا طریقا ً» راه را نا امن نکنند « و لا یخیفوا سبیلاً » گرد همجنس بازى نگرایند « و لا یَفسقوا بغُلام » خوراکى را از گندم و جو انبار نکنند « ولا یحبسوا طعاماً مِن بُرّ و لا شعیر » به کم قناعت کنند « و یرضَونَ بالقلیلِ» طرفدار پاکى باشند « و یَشَتّمونَ على الطیّب » از پلیدى گریزان باشند « و یکرهون النجاسة و... » (3)
پس گناهان و رذایل اخلاقى ، عامل مهمى در محرومیت انسان از عنایات امام زمان( عج الله تعالی فرجه الشریف) است . با این حال باید دانست که امام هر زمان ، مظهر رحمت و رأفت الهى و واسطه فیض بین خالق و مخلوق است . تمام نعمتها به برکت وجود امام و حجّت هر زمان به مردم مىرسد و تمام بلاها نیز به برکت وجود او رفع مىشود و با اندکى اشتباه و خطایى ، این الطاف و برکات از انسان دریغ نمىگردد . او مظهر رحمت الهى است و هیچ سود و منفعتى را از دیگران توقّع ندارد و جز در راه منافع آنان قدم بر نمىدارد . در عنایت و لطف او ، هیچ بخل و کاستى راه ندارد .
به همین جهت امام زمان دست گناه کاران را مىگیرد و آنان را از غرقاب گناه نجات مى دهد و با هدایتهاى باطنى و خدایى خود ، آنها را به خدا نزدیک مىکند و آن حضرت در سخنان خیرخواهانهاى مىفرماید: « پس باید هر یک از شما ( شیعیان ) ، کارهایى را که موجب جلبِ محبّت مىگردد ، انجام دهید و باید از کارهاى ناپسندى که خشم و غضب ما را در پى دارد ، اجتناب کنید . پس ( آگاه باشید که ) مرگ آدمى ناگهان مىرسد که در آن ، دیگر توبه سودى نمىرساند و ندامت ، نمىتواند او را از عذاب برهاند » . (4)
اگر در سیره عارفی چون آیت الله بهجت ( رحمة الله علیه ) که ارتباطی عمیق با حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشتند بنگریم ، در میابیم که در تمام عمر ، اهتمامشان بر روی انجام واجبات و ترک محرمات بود . ایشان در بیانی فرمودند : « اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترسی نداریم ؟ جواب شما این است که : چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملزم نیستید ؟ او به همین از ما راضی است ؛ زیرا اورع الناس من تبرأ عن المحرمات ، پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد . ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است . » ( سودای روی دوست / ص 153 )
2 . کسب فضایل اخلاقی
یکى دیگر از راه های ارتباط معنوی با امام , آراستن درون با فضایل انسانى و چنگ زدن به مکارم اخلاقى است ؛ یعنى ، همان طور که قرآن مىفرماید: « اگر مىخواهید محبوب خدا باشید، تقوا پیشگى کنید » ؛ این قانون در مورد حضرت مهدى( عج الله تعالی فرجه الشریف ) نیز هست .
بسى گفتند از عیسى و مهدىمجرّد شو، تو هم عیساى عهدى
ز مهدى گر چه روزى چند پیشى بکش دجّال خود ، مهدىّ خویشى
چو تو در معرفت، چون طفل مهدى چه دانى، قدر علم و فضل مهدى؟!
به نور علم مىکن دیده روشن که تا بتوانیش هر لحظه دیدن .
ر . ک : کنزالحقایق ، شیخ محمود شبسترى .
از امام صادق« علیه السلام » نقل شده است : « براى صاحب الامر، غیبتى طولانى است ؛ در این دوران هر کس باید تقوا پیشه سازد و به دین خود چنگ زند » الغیبة النعمانى، ص 250 ، باب 14، ح 5.
3ـ برخورداری از ویژگی های مرتبطین با حضرت :
یک طریق بس اصیل و اساسی برای ارتباط با امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) این است که به حالات و جریانات مشرفین به محضر مبارک امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) مراجعه کنیم و ببینیم ، سید ابن طاووس ها ، سید بحر العلوم ها ، علامه حلی ها و امثال این شخصیت های عظیم الشان از چه ویژگی هایی برخوردار بوده اند ، ما نیز آن ویژگی ها را در زندگی کشف بکنیم . اگر ما تبعیت کردیم و آن ویژگی ها را به دست آوردیم ، برای ما نیز راه به سوی امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) باز می شود .
4- ذکر همیشگی امام :
کسی که خواهان ارتباط قلبی با امام عصر است , از یاد و نام محبوب خود غافل نمىشود و پیوسته در فکر و اندیشه او است . شخص مؤمن ، در هیچ حالى از حالات و هیچ وقتى از اوقات و هیچ مکانى از مکانها ، از یاد امامش و انتظار قدوم مبارک او، خالى و فارغ نیست .
روایت شده است : وقتى امام موسى بن جعفر« علیه السلام » از امام غایب و نعمت باطنى خدا یاد کرد ، فردى پرسید : آیا از امامان کسى غایب مىشود ؟ فرمود: « نعم یغیبُ عن اَبصارِ النّاس شخصُهُ و لا یَغیبُ عن قُلوبِ المؤمنین ذِکرُهُ و هو الثّانى عَشر منّا» علامه مجلسى ، بحارالانوار، ج 51، ص 150. ؛ « بلى ، شخص او از دیدگاههاى مردم غایب مىشود ؛ ولى یاد او از دلهاى مؤمنان نهان نمىشود و او دوازدهمین نفر از ما است » .
در کتاب شریف مکیال المکارم ، متن بسیار زیبا و تکان دهنده ای در خصوص ذکر و یاد حضرت آمده که عبارت است از : « بدان که می بایست یقین بدانی که تو از چشم و گوش مولایت علیه السلام دور نیستی ؛ او جای تو را می داند و از احوال تو آگاه است ... اگر از اهل غفلت و اعراض آن سرور باشی ، جای تأسف دارد . خدای عز وجل فرموده: « و من اعرض عن ذکری فان له معیشة و ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا قال کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی » و هر کس از ذکر من اعراض کند همانا برای او معیشت تنگی خواهد بود و در روز قیامت او را نابینا محشور خواهیم ساخت [ در آن حال ] گوید : پروردگارا چرا نابینایم محشور فرمودی در حالیکه من [ در دنیا ] بینا بودم؟ [خداوند ] فرماید : این چنین آیات ما بر تو رسید ، پس تو آنها را فراموش و غفلت کردی و همینطور امروز تو فراموش می شوی .
کدام سختی و تنگی از تاریکی غفلت و نادانی بدتر است و کدام حسرت از کوری روز قیامت بزرگتر ؟! و کدام بیم و وحشت از آن پشیمانی زشت تر و کوبنده تر ؟ چه مصیبت بزرگ و دردناکی !! پس شتاب کن ، شتاب برای خلاصی خودت و آزادی گردنت ، و این حاصل نمی گردد مگر با یاد مولایت ، تا در دنیا و آخرت دستت را بگیرد که خدای تبارک و تعالی شأنه می فرماید : « یوم ندعوا کل اناس بامامهم » روزی که هر مردمی را با امامشان می خوانیم . چون صبح کنی پس دان که این زندگی که خداوند به تو داده به برکت آن حضرت ( علیه السلام ) است ... چنانچه در معرض گناهی قرار گیری به یاد آور که مولایت در این حالت زشت و گونه ی بد تو را می بیند ، پس به پاس احترام او آن گناه را واگذار . اگر کار خوبی پیش آید به انجام آن سبقت کن و بدان که نعمتی است الهی ، که خدای تعالی آن را به برکت مولایت بر تو بخشیده است و خدای را بر آن سپاس بگذار و آن را به مولا و صاحب زمانت هدیه کن و با زبان حال مقال عرضه بدار « یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مضجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین » عزیزا بر ما و اهل ما سختی رسیده و با متاعی اندک به درگهت پناه آورده ایم پس پیمانه ی ما را پر کن و بر ما تصدق فرمای که خداوند صدقه دهندگان را پاداش دهد .
در تمام احوال خاضع و خاشع باش ، همچون غلام سر به فرمان حقیری که در خدمت اربابش ایستاده باشد و هر بامداد و شامگاه بر آن جناب سلام کن ؛ سلام غلامی که مشتاق دیدار اوست و از فراقش در سوز و گداز است . سلام مخلصی که اشکهایش بر گونه هایش سرازیر باشد و باور دارد که در خدمت مولایش ایستاده است و چون هنگام نماز خواندنت فرا رسد ، حال مولایت را در موقع ایستادنش در پیشگاه خدای عز وجل متذکر شو و با حضور قلب و خشوع جسم و چشم پوشی از ما سوی الله تعالی ، به آن بزرگوار تأسی بجوی و بدان که توفیق یافتنت به این امر جز به برکت مولایت نیست و این عبادت جز به موالات و پیروی و معرفت آن حضرت ، از تو پذیرفته نمی شود ... و چون از نماز فراغت یافتی آن حضرت علیه السلام را به سوی خدای عز وجل وسیله و شفیع قرار ده که آن را از تو قبول فرماید و پیش از هر دعایی به دعا کردن برای او آغاز کن به جهت بزرگی حق و بسیاری احسان او بر تو .
و هرگاه حاجتی یا عارضه ی سختی به تو روی آرد آن را بر حضرتش معروض بدار و به درگاهش زاری کن تا به درگاه خدای تعالی در برطرف کرد آن از تو ، شفاعت نماید که او است وسیله به سوی خداوند عز وجل و باب اللهی که از آن در آیند و خداوند - عز شأنه - فرموده : « واتوا البیوت من ابوابها » خانه ها را از درهایشان وارد شوید . » ( مکیال المکارم ،ج 2 ، ص 291 - 289 )
5 . مهرورزى و محبّت سرشار به آن حضرت :
البته این محبت و مهرورزى دو طرفه است ؛ زیرا امام معصوم (علیه السلام)نیز شیعیان و یاران خود را دوست دارد و شفیق و دلسوز آنها است: « ( الامام) الانیسُ الرفیق و الوالدِ الشفیقُ و الاخُ الشفیق ... » کافى، ج 1، ص 191، ح 1. ؛ « امام همدم و رفیق، پدر مهربان و برادر دلسوز است ».
پیامبر اکرم « صلی الله علیه وآله وسلم » درباره لزوم دوستى حضرت مهدى(عج الله تعالی فرجه الشریف) مىفرماید :
« مَن اَحَبّ اَن یَلقى اللّه و قَد کَمل ایمانُهُ و حَسُنَ اِسلامُهُ فَلیَتَوَلَّ الحُجّة صاحب الزمان المنتظر » ؛ بحارالانوار، ج 36، ص 296، ح 125. ؛ « هر کس دوست دارد خدا را ملاقات کند ؛ در حالى که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد ، پس باید دوستدار حضرت حجّت ، صاحب الزمان منتظر باشد » .
حضرت آیت الله وحید خراسانی ( حفظه الله ) در این باره می فرماید : اگر دوستی پیدا شد , شما را می رساند ؛ اگر علاقه پیدا شد , پشت کوه قاف هم باشید شما را می کشاند و بالاخره به محبوب می رساند . حالا چطور برساند , قانون کلی ای که تحت ضابطه بیاید , ندارد ؛ می رسی ... باید محبت به امام زمان ( علیه السلام ) پیدا کنید . هیچ گنجی , هیچ راهی , هیچ ذکر و وردی , هیچ طلسم و اسمی بالاتر از این ( محبت ) نیست . اقرب الطرق برای رسیدن به درگاه و پیشگاه شاه عالم امکان , محبت به آن بزرگوار است ... باید محبت , مستقر شود ؛ باید به پایه ای برسد که در فراق او بسوزی , بنالی , اشک بریزی , در طلب حقیقی اش برآیی و خسته نشوی ... باید محبت , شدید شود ؛ خود محبت , راهها را باز می کند و تو را به او نزدیک می کند .
6 - حزن و اندوه و ندبه :
محزون بودن در فراق امام مهدى( عج الله تعالی فرجه الشریف ) ندبه , باعث نزدیکی انسان به امام خود می شود.
امام حسن عسکرى«ع» فرمود: « لا تزالُ شیعتنا فى حُزنٍ حتّى یظهَر وَلَدى الّذى بشّر به » النبى«ص»» یوم الخلاص، ج 1، ص 392، ح 445. ؛ « شیعیان ما در یک اندوه دائم به سر مىبرند تا فرزندم - که پیامبر« صلی الله » نوید ظهورش را داده است - ظاهر شود » .
7- اظهار اشتیاق و چشم به راه بودن :
شور طلب و علاقه دیدار یار و اظهار شیدایى و اشتیاق به محبوب ، از ویژگىهاى بارز منتظران است ؛ چنان که در دعاى ندبه آمده است: « لیتَ شِعرى اَینَ استَقرّت بِکَ النّوى بَل اَىُّ ارض تُقِلُّک اَو ثَرى ابرضوى ام غیرها ام ذى طوى ... » اقبال الاعمال، ص 298. ؛ « اى کاش مىدانستم در چه جایى منزل گرفتهاى و چه سرزمین و مکان تو را در بر گرفته است ! آیا در کوه رضوى هستى و یا در جاى دیگر و یا در ذىطوى هستى ... » .
امام على « علیه السلام » وقتى از امام مهدى( علیه السلام ) و صفات آن حضرت مىگوید ؛ ناگاه از درون سینه آهى مىکشد و شوق دیدار آن بزرگوار را ابراز مىدارد .
چگونه ممکن است کسی محبوبی داشته باشد و انتظار و اشتیاق دیدار او را نداشته باشد ؟ این انتظار و شوق دیدار , کم کم بر محبت محب , می افزاید و شعله های عشق را در درون او افزایش می دهد .
8 - انس با قرآن :
استاد علامه حسن زاده آملی ( حفظه الله تعالی ) می فرمایند : انسان قرآنی باش ؛ یک درس را قرآن قرار دهید ؛ در پیشگاهش به درس بنشینید , استاد هم خدا باشد . قرآن کریم صورت کتبیه انسان کامل است ؛ هر قدر به قرآن تقرب بجویی به انسان کامل , نزدیکتر شده ای ؛ پس بنگر بهره ات از قرآن چقدر است ؟ زیرا حقایق آیات آن در حقیقت درجات ذات تو و مدارج آن نردبان عروج و تکامل توست . ( صراط سلوک , ص 27 )
عارف بزرگوار آیت الله قاضی ( رضوان الله تعالی علیه ) که به چنان انس و قربی در آستان قدسی امام زمان ( علیه السلام ) بار یافته بود , در توصیه های خویش می فرمایند : بر شما باد به تلاوت قرآن در دل شب با صوت نیکوی محزون , چرا که آن , شراب جان مومنان است .
آری تناسب یافتن با امام زمان ( ارواحنا فداه ) که شریک قرآن , بلکه روح و حقیقت قرآن است , انس و اتصال با قرآن و تحقق بخشیدن حقایق و معارف آن را می طلبد .
9- خواندن دعا وزیارت :
در رابطه با امام زمان(علیه السلام )، دعاها و زیارتهاى فراوانى نقل شده که در کتب ادعیه موجود است و در کتابى به نام صحیفه مهدیه نیز گردآمده است . به بعضى از این دعاها و زیارتها اشاره مىشود .
الف . دعاى ندبه ؛ مهمترین دعاها در عصر غیبت ، دعاى ندبه است که سفارش فراوانى به خواندن آن شده است .
صدرالاسلام همدانى در کتاب تکالیف الأنام مىگوید : از خواص دعاى ندبه این است که اگر در جایى با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامین عالى آن خوانده شود ، عنایت و توجه امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف ) را به آن مکان جلب مىکند ، بلکه آن حضرت در آنجا حضور مىیابد ، چنان که در بعضى جاها اتفاق افتاده است تکالیف الأنام فى غیبة الامام ، ص 197.
علامه مجلسى (رحمه الله) نیز در کتاب زاد المعاد با سند معتبر از امام صادق« علیه السلام » نقل مىکند : « قرائت دعاى ندبه در اعیاد چهارگانه : روز جمعه ، عید فطر، عید قربان و عید غدیر » مستحب است » زاد المعاد، ص 491.
ب . دعا براى ظهور امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) در روز جمعه ؛ شیخ طوسى آن را در مصباح المتهجد نقل کرده است: « اللهم اجعل صلاتک و صلواتِ ملائکتکَ و رُسُلِکَ على محمد و آل محمد وعجِّل فَرَجهم » ؛ یا بگوید: « اللهم صل على محمد و آل محمد و عجّل فرجهم » ؛ مصباح المتهجد، ص 284.
ج . صلوات ضرّاب اصفهانى ؛ « اللهم صل على محمد سید المرسلین و خاتم النبیین ... اللهم و صل على ولیّکَ المُحیى سنّتک القائم بامرک ... » ؛. این دعا در چند کتاب از کتابهاى معتبر و با سندهاى معتبر روایت شده است و همیشه مىتوان آن را خواند همان ، ص 406 ؛ البلد الامین، ص 120 ؛ دلائل الامامة، ص 549.
د . صلوات بر امام زمان(عج) ؛« اللهم صل على ولیک و ابن اولیائک الّذین فرضت طاعتهم ... الهم انتصر به لدینک وانصر به اولیائک و اولیاءه ... » ؛ مصباح المتهجد ، ص 405.
ه . دعاى فرج « الهى عظم البلاء » .
دوست عزیز
با توجه به طولانی شدن بحث , تنها به درج برخی موارد اکتفا می کنیم .
10. صدقه ی روزانه به نیابت سلامتی حضرت
11. اهداء قرائت قرآن به آن حضرت
12. توسل و طلب شفاعت از خداوند بوسیله ی آن حضرت
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک :
الف. مهدویت ( پس از ظهور ) , رحیم کارگر , نشر معارف
ب . مهدویت ( پیش از ظهور ) ،رحیم کارگر ، نشر معارف
ج . مکیال المکارم , مرحوم آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی .
د. سودای روی دوست , راهکارهای عملی ارتباط با امام زمان ( علیه السلام ) از مرتضی آقا تهرانی .
پیروز و موفق باشید .
چه چیزهایی عقل انسان را تحدید می کند؟
قبل از پاسخ به شما دوست گرامی باید بگوئیم که عقل و خرد داراى معانى، مراتب و اقسام متعددى است، به طورى که در ادبیات فارسى، دینى و عرفانى دهها گونه از آن ذکر شده است،(1) اما عقلى که در نصوص دینى مورد تأکید قرار گرفته است، عقل کلنگر توحیدى مىباشد. این عقل خصوصیاتى دارد که به پارهاى اشاره مىشود:
1- عقل را از آن جهت عقل گفتهاند که زانوى شهوت و غضب را عقال مىنماید. به این معنى که عقل موهبتى است که مانع استیلا وغلبه هواى نفس مىشود. مثلًا پیروى از هواى نفس، آدمى را به افراط و تفریط در امور سوق مىدهد اما عقل، باذات از افراط و تفریط بازداشته و به تعادل و توازن میل مىنماید.
2- عقل را «نهیة» نیز مىگویند چون نهى کننده و بازدارنده از زشتىهاست.
3- عقل را «حجر» نیز تعبیر کردهاند (به معنى سنگ چین) چون در مقابل تهاجمات بیرونى دنیا و شیطان، مانع ایجاد مىکند تا فطرت خداجو و حقیقتطلب، دائما پاک و طاهر باقى بماند و از دسترس دشمنان سعادت حفظ شود.
4- لازمه عقل تقواست و مهمترین مصداق تقوا، گزینش آخرت در برابر دنیاست. والدار الاخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون (بدانید که) منزل ابدى آخرت و نعمتهاى بهشتى براى مردم پرهیزکار بسى بهتر است آیا اندیشه و تعقل نمىکنید؟.
5- در تعریف دیگرى از عقل فرمودهاند العقل ما عبد به الرحمان واکتسب به الجنان عقل آن گوهر پاکى است که موجب پرستش خدا و در نتیجه رسیدن به بهشت جاویدان شود.
6- عقل انتخابگر است. مثلًا عقل منفعت و سود را طلب کرده وا ز ضرر و زیان دورى مىگزیند. عقل پیوسته به دنبال سود دائمى و پایدار است.
7- عقل مایه عبرت از گذشتگان است لقد کان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب همانا در حکایت آنان براى صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود. چنین عقلى همواره خود را تحت فرمان شرع قرار مىدهد و ره به سوى خداوند بزرگ مىسپارد و تخطّى در برابر او را روا نمىدارد.
اما در خصوص سؤال شما دوست ارجمند باید گفت که بر اساس روایات اسلامی ، عقل انسان دارای دشمنانی می باشد که همواره وی را در معرض تهدید قرار می دهند که در این نوشتار به برخی از این دشمنان اشاره می نمائیم .
1- هوای نفس
حضرت صادق (علیه السلام) فرموده: وَ الْهَوَى عَدُوُّ الْعَقْل : هواى نفس، دشمن عقل است (بحار الأنوار ج1 ص130 )
2- آرزوهای دراز
3- حرفهای بیمورد و اضافی
4- خاموش کردن روشن بینی خود در عبرت آموزی و پند گرفتن
امام کاظم علیه السلام در سفارشهایی به هشام فرموده اند : یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ- فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ- مَنْ أَظْلَمَ نُورُ فِکْرِهِ «3» بِطُولِ أَمَلِهِ- وَ مَحَا طَرَائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلَامِهِ- وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ- فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ- وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاه
هشام، هر کس سه چیز را مسلط بر سه چیز نماید گویا کمک کرده به هواى نفس خود در براندازى عقل خویش: 1- هر کس نور عقل خود را تیره نماید بواسطه آرزوى دراز. 2- و بواسطه حرفهاى اضافى و بیمورد. 3- روشنبینى خود را در عبرت و پند خاموش کند با شهوتپرستى چنین کسى کمک کرده بهواى نفس خود در زائل نمودن عقل خویش و هر که عقل خود را از میان ببرد دین و دنیاى خود را تباه نموده (بحار الأنوار ج75 ص300)
5- سر مستى که به واسطه مال و دارایی برای انسان بوجود می آید
6- سر مستى که به واسطه قدرت و مقام برای انسان بوجود می آید
7- سر مستى که به واسطه علم و جایگاه علمی برای انسان بوجود می آید
8- سر مستى که به واسطه مدح و ستایش دیگران برای انسان بوجود می آید
9- سر مستى که به واسطه جوانی برای انسان بوجود می آید
حضرت علی علیه السلام می فرماید : ینبغی للعاقل أن یحترس من سکر المال و سکر القدرة و سکر العلم و سکر المدح و سکر الشّباب فانّ لکلّ ذلک ریاحا خبیثة تسلب العقل و تستخفّ الوقار.
سزاوارست از براى عاقل این که نگهدارى کند خود را از مستى مال، و مستى قدرت، و مستى علم، و مستى مدح، و مستى جوانى، پس بدرستى که از براى همه اینها بادهاى پلید باشد که زایل کنند عقل را، و سبک گردانند وقار را(2)( شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج6 446 روایت شماره 10948)
10- طمع
امام کاظم (در بخشهای دیگری از مواعظ خود به هشام فرموده است : از طمع بپرهیز و از آنچه مردم دارند مایوس باش و طمع از مخلوق داشتن را در خود از بین ببر؛ زیرا طمع موجب خوارى و نابودى عقل و از بین رفتن جوانمردى است و شخصیت انسان را لکهدار میکند و علم و دانش را میبرد. (بحار الأنوار ج75 ص300)
11- خشم و غضب
امام صادق علیه السّلام در این خصوص فرموده اند: هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود.( اصول کافى-ترجمه مصطفوى ج3ص 415 )
12- شهوت
قال علىّ علیه السّلام: زوال العقل بین دواعى الشّهوة و الغضب. «3»
(2) على علیه السّلام فرموده است: در کشاکش انگیزههاى شهوت و غضب، عقل بشر تیره و تار مىشود و فروغ خود را از دست میدهد. (الحدیت-روایات تربیتى ج2 ص 208- غرر الحکم، صفحه 49)
و همچنین در روایت دیگری فرموده اند : من لم یملک شهوته لم یملک عقله.
کسى که مالک شهوت خود نباشد مالک عقل خود نخواهد بود. (الحدیت-روایات تربیتى ج2 ص 208- مستدرک 2، صفحه 287 )
-----------
پىنوشت
1- اصطلاحنامه فلسفى، ج 2، صص 603- 613).
مراد اینست که بسبب هر یک از اینها باد نخوت و خودبینى و عجب در این کس بهم مىرسد که زایل میکند عقل را، و سبک مىگرداند وقار را، مانند کسى که مست گردد، پس باید که عاقل نگهدارى خود کند از مستى آنها.( شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج6، ص: 446)
فکر کردن به نامحرم بدون هیج ارتباطی، چه حکمی دارد و چطور با این مشکل کنار بیایم؟
احتمالا ً منظور شما از فکر کردن به نامحرم , فکر گناه است . مطلب مهمی که در این باره باید بدانیم این است که : فکر گناه , مقدمه ی گناه است ؛ گناه , همچون دره ای است که انسان را در خود فرو می برد و انسان عاقل , از کنار پرتگاه و لبه ی دره نیز حرکت نمی کند و از آن فاصله می گیرد !
درباره ی حکم فقهی فکر گناه , گفته شده است که گناهی نوشته نمی شود ؛ اما به دو نکته ی قابل تأمل باید توجه داشت :
1 – فکر گناه مانند دودی است که از چراغ برخاسته , خانه را آتش نمی زند , اما همه ی در و دیوار آن را سیاه می کند ! مطمئنا ً کسی که اوقات خویش را صرف فکر گناه می کند از دلی زلال و پاک , برخوردار نخواهد بود !
2 – اینکه فکر گناه , گناه نیست , مربوط به کسانی است که از رتبه ی پایین برخوردارند و ایمانشان ضعیف می باشد ؛ و الا کسی که با تلاش و کوشش به مراتب بالاتر ایمان رسیده و اهل مراقبت از نفس خویش می باشد , به یقین اگر فکر گناه کند , خداوند او را مؤاخذه خواهد کرد .
این مطلب را با یک مثال روشن می کنیم : نحوه ی برخورد معلم با دانش آموزی که همیشه ی نمره ی 10 – 12 می گیرد و دانش آموز ممتازی که در درس خواندن , سهل انگار نیست با هم تفاوت دارد . اگر اولی خطایی کند و نمره اش کمتر شود خیلی مورد مؤاخذه معلم قرار نمی گیرد ؛ چون از او توقعی نیست ( البته این نمره ی پایین او و عدم سعی و تلاشش همیشه به ضرر خود دانش آموز خواهد بود ) اما اگر دانش آموز ممتاز , از حد عالی حتی به حد متوسط برسد , با اینکه نمره اش از دیگر دانش آموزان تنبل بیشتر است , اما معلم او را مؤاخذه خواهد کرد ؛ چرا که از او توقع چنین نمره ای نمی رفت !
ممکن است با خود تصور کنیم که چون ما از رتبه ی ایمانی بالایی برخوردار نیستیم , باکی نیست و به فکر گناه ادامه دهیم ؛ اما باید بدانیم که در فرصت کوتاه عمر , از استعدادهای زیادی که خدای مهربان به ما داده , استفاده نکرده و توشه ی لازم , برای زندگی ابدی را فراهم نکرده ایم و در این صورت باید از عمق جان بگوئیم ظلمت نفسی به خود ظلم کردم . و نکته ای که نیاز به تکرار دارد این است که فکر گناه , مقدمه ی گناه است شیطان ملعون , با همین تلبیسات و وسوسه ها ابتدا انسان را به فکر گناه گرفتار می کند ؛ سپس گام به گام انسان را وارد خود گناه می کند ؛ چرا که فکر به نامحرم آرام آرام محبت او را در دل ایجاد کرده و وقتی این محبت تشدید شد , عقل از تصمیم گیری باز می ماند و عنان خویش را به دست هوا و هوس می دهد و محب , بعلت تشدید محبت و تحریک غریزه ی جنسی , در صدد برطرف کردن این نیاز از هر طریقی بر می آید .
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : کسی که زیاد درباره ی گناهان بیندیشد , گناهان او را به سوی خود بکشانند (1) حضرت در حدیثی دیگر اشاره می کنند : هر که زیاد درباره ی لذتها بیندیشد , آن لذتها بر او چیره آیند . (2)
دوست عزیز
برای خلاصی از این مشکل , عمل کردن به توصیه های زیر کار ساز است :
1 – جایگزینی افکار ارزشمند و شریف به جای فکرهای باطل
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : اندیشه کردن در خوبیها انگیزه ی به کار بستن آنها می شود . (3) خداوند تعالی در قرآن کریمش فرمود : کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تتفکرون (4) اینچنین خدا آیاتش را برای شما روشن می گرداند , باشد که در ( کار دنیا و آخرت ) بیندیشید . اینگونه تفکر کردن در عظمت خداوند و اصلاح دنیا و آخرت , از بهترین عبادات است ؛ حسن صیقل از امام صادق ( علیه السلام ) پرسید : یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک شب عبادت کردن است ؟ حضرت فرمود : آری , رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرموده است : ساعتی اندیشیدن , بهتر است از شبی را به عبادت گذراندن . عرض کردم : چگونه باید اندیشید ؟ فرمود : به خانه های ویران گشته برود و بگوید : کجایند سازندگان شما ؟ کجایند ساکنان شما ؟ چه شده است که سخن نمی گویید ؟ (5)
امام علی ( علیه السلام ) درباره ی اندیشیدن در احوال امتهای پیشین می فرمایند : فرزندم ! هر چند من به اندازه ی همه ی کسانی که پیش از من بوده اند , نزیسته ام اما در کارهای آنان نظر کرده ام و در اخبار آنها اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام , چندان که همچون یکی از آنان شده ام و بلکه آن سان بر کارهایشان آگاهی یافته ام که گویی با اولین و آخرین آنها زندگی کرده ام . (6)
2 – پناه بردن به خدا و یاد خدا
دوست عزیز چه خوب است بجای اینکه روزنه های قلب خود را به سمت گناه باز کنیم و موجبات خسران دنیا و آخرت را برای خویش فراهم کنیم , قلب خود را متمایل به یاد خدایی که بازگشت ما به سوی اوست کنیم و به قلب خود بجای لذت گناه , لذت ذکر را بچشانیم ؛ امام علی ( علیه السلام ) از قول رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) می فرمایند : اللهم افتح مسامع قلبی لذکرک و ارزقنی طاعتک و طاعة رسولک و عملا ً بکتابک (7) خدایا روزنه های قلبم را به روی یاد خودت بگشا و اطاعت از خودت و پیامبرت و عمل کردن به کتابت را روزیم فرما .
یاد خدا آرامش دهنده و بهترین جایگزین برای وسوسه های شیطانی است ؛ لذا بهتر است هر گاه این افکار به سمت شما می آید با گفتن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم برخاسته , وضو بگیرید و با توسل به ساحت مقدس امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) به یاد خدا مشغول شوید . یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا ً کثیرا ً (8) ای کسانی که ایمان آورده اید ! خدا را فراوان یاد کنید و هر بامداد و شبانگاه تسبیحش گوئید .
3 – کنترل نگاه
به قول شاعر : هر آنچه دیده بیند دل کند یاد سعی کنید چشم خود را به حرام ندوزید ؛ چرا که چشم , امانتی است از جانب حضرت حق و عدم کنترل آن انسان را به گناهان زیادی آلوده می کند . در آیه ی 36 سوره ی مبارکه ی اسراء آمده : ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا همانا گوش و چشم و دل همگی مورد سؤال قرار می گیرند . در واقع به قول بزرگان , سعی کنیم وارداتمان پاک باشد تا صادراتی پاک داشته باشیم !
پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان دهید . عرض کردند : ای رسول خدا سهم آنها از عبادت چیست ؟ فرمود : نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتیهایش . بنابراین اگر چشم خود را کنترل کنیم و در جایی صرف کنیم که ولی نعمت ما فرموده است , از افکار و اندیشه های باطل نجات می یابیم .
4 – عدم بیکاری و داشتن برنامه ریزی برای کار و تفریح و معنویات
اکثر این گونه فکرها در اثر بیکاری و بی برنامگی به سراغ انسان می آید ؛ اگر برنامه ریزی صحیح و همه جانبه ای برای خود داشته باشیم , فرصت اینگونه فکرها از انسان گرفته میشود .
5 – ازدواج و رفع نیازهای جنسی از طریق شرعی
ریشه ی فکر گناه , اکثرا ً در نیازهای غریزی انسان نهفته است ؛ بی تردید یکی از نیرومندترین غرایز , نیروی شهوت و غریزه ی جنسی است . برای اینکه بتوان واقعا ًاز دست این افکار خلاص شد , لازم است که از راه مشروع , این نیازها را ارضا نمود . بنابراین سعی کنید شرایط یک ازدواج مناسب را برای خویش فراهم کنید .
با آرزوی موفقیت برای شما .
(1) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(2) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(3) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(4) سوره بقره / 219
(5) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4711
(6) میزان الحکمه / ج 10 / ص 4713
(7) میزان الحکمه / ج 4 / ص 1837
(8) سوره ی احزاب / 41 و 42
بنده به عنوان یک مسلمان چندی به دنبال یک برنامه کامل زندگی(معنوی وغیر) از بیان خدا و اهلبیت(ع) هستم؟
زندگی و سرمایه عمر برای انسان نعمتی بی بدیل و فرصتی بی نظیر است که اگر از دست برود هرگز قابل بازگشت نیست. ما باید برای ثانیه های عمرمان حساس باشیم و آن را مفت و رایگان از دست ندهیم. بخش هایی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل جوانی و دوران تحصیل، اهمیت بیشتری دارد. زیرا آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است. به همین جهت ما به سؤال شما که حاکی از حساسیتتان به این موضوع است ارج می نهیم و نشانه هوشیاری و توجه شما می دانیم گرچه بسیاری از افراد از این موضوع غافلند و دنبال این هستند که هر طور شده وقت خود را بگذرانند و روزشان را شب کنند.
پیامبر خدا ( صلی الله علیه واله ) میفرمایند : چهار چیز را پیش از چهار چیز غنیمت شمار : جوانیت را پیش از پیری خود , تندرستیت را پیش از بیماریت , توانگریت را پیش از نیازمندیت و زندگیت را پیش از مرگت . ( میزان الحکمة / ج 8 / ص 4035 )
یک مسلمان , بالاخص یک جوان , جهت استفادهى بهینه از پتانسیل جوانى و بکارگیرى آن در مسیر رشد و توسعه خود و جامعه اش باید به تدبیر زیر عمل نمایید.
1 - دانشاندوزى:
تحصیل علم، یکی از مهمترین وظایف شب و روز یک مسلمان است. اگر شرح حال زندگانى مردان بزرگ و خلاّق روزگار را مورد مطالعه و بررسى قرار دهیم. خواهیم دید که تلاش در راه تحصیل دانش، چه میزان در سعادت و نیکبختى جامعه و جاودانگى آنان تأثیر داشته است.
خداوند حکیم در فرق بین عالم و جاهل می فرماید : هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون ( زمر / 9 ) آیا آنهایی که می دانند با آنهایی که نمی دانند برابرند ؟ یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات ( مجادله / 11 ) خدا آنهایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش داده شده اند درجه ها را بالا می برد . پیامبر خدا ( صلی الله علیه و اله ) فرمودند : با ارزشترین مردم کسانی هستند که از دانش بیشتری برخوردارند و کم ارزشترین مردم کسانی هستند که از دانش کمتری بهره مندند . ( میزان الحکمة / ج 8 / ص 3939 ) و امام باقر ( علیه السلام ) فرمودند : عالمی که از علمش بهره برد , برتر از هفتاد هزار عابد است .
البته لازم به ذکر است که کسب علم محدود به مطالعه ی کتابهای درسی برای یک دانشجو یا طلبه نمیشود ؛ بلکه یک مسلمان تا آخر عمر , اهل مجاهده ی علمی می باشد و حدیث شریف نبوی ( اطلبوا العلم من المهد الی اللحد از گهواه تا گور دانش بجوی ) را نصب العین خویش میکند .
2 - کار و تلاش
بخشی از روز یک مسلمان , می بایست در جهت کار و تلاش صرف شود . انسانی که بار مالی و یا کارهای شخصی خویش را بدوش دیگران می اندازد , انگل خانواده و اجتماع محسوب می شود . اسلام عزیز کار را عبادت می داند و برای کسی که اهل تلاش است , ارزش خاصی قایل است . امام علی ( علیه السلام ) میفرمایند : با کار است که پاداش به دست می آید , نه با تنبلی . البته اگر شما دانشجو هستید و بخاطر ادامه ی تحصیل , شرایط کار در جامعه را ندارید , نباید تصور کنید هیچ وظیفه ای در این خصوص ندارید ؛ بلکه می بایست در هر کاری که کمک به والدین محسوب میشود انجام وظیفه کنید .
3 - عبادت و مناجات با قاضی الحاجات
عمل کردن به برنامه ی عبادی زیر برای رفع این نیاز , بسیار موثر است :
الف - مراقبه و محاسبه: در آغاز هر کارى کمى مکث کنید اگر واجب است حتما انجام دهید اگر حرام است حتما ترک کنید و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترک آن مختارید این سه چیز را قبل از انجام هر کارى مشخص کنید سپس انجام دهید. اصل این توجه و مراقبه چندین فایده دارد اولاً انسان به حرام نمىافتد و نیز واجبى از او ترک نمىشود. ثانیا: انسان را از غفلت شبانهروزى باز می دارد . ثالثا: ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت , خود عبادت به حساب مىآید . مىتوان فعل تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد ؛ حتى افعالى که نه واجب هستند نه حرام مىتوان با قصد قربت آنها را عبادى کرد ؛ مثلاً خوابیدن , با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان عبادت خدا کند و... شب به محاسبه بنشیند که آیا مراقبه ی در طول روز را خوب انجام داده یا نه ؟ اگر خوب انجام داده است , شکر خداى را هر چند زبانى به جا آورد و اگر خوب انجام نداده علتیابى کند تا به مرور نقصها و علت عدم موفقیت را کشف کند تا بعد از سالها به جایى برسد که حتى یک گناه از او صادر نشود و خلاصه این که مدار مراقبه و محاسبه ی شما انجام واجبات و ترک محرمات باشد.
حضرت على(ع) مىفرمایند: «ان هذه النفس لامارة بالسوء فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ همانا این نفس پیوسته به بدى و زشتى امر مىکند پس هر کسى آن را مهمل به حال خود واگذارد (ولى او انسان را رها نمىکند و) او انسان را به سمت گناهان مىکشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سر الاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 1، ص 305، روایت 20).
بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدى گرفت که از اساسىترین دستورات اخلاقى و سازنده مىباشد.
ب - نماز اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد , نماز اول وقت را ترک نکنید. روایات و نیز بزرگان , نماز اول وقت را اکیدا سفارش کردهاند. امام صادق(ع) مىفرمایند: «لکل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقتین وقتا الا من علة و انما جعل آخرالوقت للمریض والمعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفوالله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضیلتتر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ کند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را دربردارد ولى آخر وقت عفو خدا را»، (میزانالحکمه، ج 5، ص 401، روایت 10390).
پ -تلاوت قرآن کریم : قرآن کتاب راهنمای بشر , برای داشتن زندگی سعادتمندانه است . شایسته نیست مسلمانی از کتای که خداوند برای هدایت او فرستاده , دوری کرده و به تلاوت روزانه ی آن نپردازد . امام علی ( علیه السلام ) میفرماید : بدانید که این قرآن مشاوری است که خیانت نمی ورزد و راهنمایی است که گمراه نمی کند و گوینده ای است که دروغ نمی گوید . هیچ کس با این قرآن ننشست , مگر اینکه با افزایشی یا کاهشی از نزد آن برخاست : افزایش در هدایت یا کاهش در کوری و گمراهی . ( میزان الحمة / ج 10 / ص 4805 )
ج - مستحبات نشاطآور: از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاطآور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید و فقط به اقبال قلب بنگرید ؛ هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاط بخش و حالآور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
ح - توسل به ائمه معصومین(ع): گاه گاهى مخصوصا به اقتضاى حال و اقبال قلب به ائمه معصومین(ع) توسل جویید و توفیق و حاجات خود را از آن معادن کرم بخواهید. البته باید به جایی رسید که بطور مداوم و در همه ی کارها به اهل بیت عصمت و طهارت توسل داشت .
د - دائمالوضوء بودن : سعى کنید همیشه وضودار باشید
ذ - زیارت اهل قبور: هفتهاى یک بار به زیارت اهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و اگر وقت خلوتى را انتخاب کنید تا تأمل بیشترى کنید و گذرا بودن دنیا بیشتر در دلتان جا افتد خیلى بهتر است . هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به فکر آخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
4 - تفریح و ورزش : یکی از کاهای مهم در زندگی داشتن تفریح سالم و ورزش کردن است . مسافرت , رفتن به فضای سبز , سر زدن به اقوام و دوستان و... همگی از مصادیق تفریح سالم است . ورزش نیز از جمله نیازهای یک بدن سالم میباشد . مقام معظم رهبری می فرمایند : اگر یک جمله ی کوتاه بپرسند که شما از جوانان چه می خواهید ؟ خواهیم گفت : تحصیل , تهذیب , ورزش ؛ من فکر می کنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند .
آنچه گفته شد از محتوای برنامه ی برگرفته از احادیث شریفی است که به ما رسیده . پیامبر خدا(ص) فرمود: «در صحف ابراهیم آمده است که خردمند، مادامى که خردش از او گرفته نشده، باید ساعاتى را براى خود در نظر بگیرد. زمانى براى مناجات با پروردگارش و زمانى براى حساب کشیدن از خویش و زمانى براى اندیشیدن در نعمتهایى که خداى عزّ و جلّ به وى ارزانى داشته است و زمانى براى بهرهمند ساختن نفس خود از حلال. زیرا این زمان کمکى است به آن سه زمان دیگر و مایه آسودگى و رفع خستگى دلها». (الخصال، ص 525، ح 13)
مشابه این تعبیر از دیگر امامان نیز به ما رسیده است. امام کاظم(ع) فرمود: سعى کنید اوقات خود را به چهار قسمت کنید: «زمانى براى مناجات با خدا، زمانى براى کسب و کار، زمانى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتمادى که عیبهایتان را به شما گوشزد مىکنند و در باطن، خیرخواه شما هستند و زمانى براى بهرهمند شدن از لذتهاى غیرحرام». (بحارالانوار، ج 78، ص 321، ح 18)
دوست عزیز
اصل برنامه ریزی و تقسیم ساعت های شبانه روز در حقیقت به عهده ی خود شماست ؛ کمکی که از ما برمی آید برشماری اصولی است که لازم است در برنامه ریزی رعایت شود. این اصول به قرار زیر است:
1. برنامه باید در حد توان باشد نه خارج از توان، همانطور که گفته اند سنگ بزرگ علامت نزدن است. پس باید مطابق طاقت و توان جسمی و روحی تان برنامه را طرح ریزی و اجرا کنید و از حد تعادل خارج نشوید.
2. هر روز فعالیت های روزانه خود را ارزیابی کنید و پایان روز و قبل از آن که به بستر بروید بررسی کنید که کدام یک از کارها و وظیفه های مقرر شده را انجام دادهاید و کدام یک را نیمه کاره رها کرده و انجام نداده اید، نسبت به فعالیت های انجام شده خود را تشویق کرده و به خود آفرین بگویید و پاداشی را در نظر بگیرید و نسبت به انجام نداده ها خود را تنبیه کرده مثلا خود را جریمه مالی کنید و صدقه ای را به مستمندان بدهید و یا ....
3. ایده آل نگر و مطلق گرا نباشید، یعنی نخواسته باشید تمام خواسته ها و آرزوهایتان فوری و به شکل کامل و تمام برآورده شود هر چند در راه به دست آوردن آن تلاش می کنید ولی اگر از دسترسی به برخی از آنها ناتوان بودید و شرایط فراهم نبود، نگویید به طور کلی باید آن را رها کرد بلکه در تلاش های بعدی در پی نیل به آن باشید و خسته نشوید.
4. اراده خودتان را با پیگیری و استمرار در کارها تقویت کنید .
برایتان آرزوی موفقیت می کنم .
چرا امروزه اکثر مردم نسبت به امور دنیوی دلبسته شده اند و زرق و برق دنیا چشم آنان را گرفته و به کلی آخرت را از یاد برده اند؟ دلیل این همه بی تفاوتی و اهمیت ندادن به آخرت چیست؟
آری با شما هم عقیده ایم. متاسفانه بسیاری از مردم این زمانه دچار دنیا زدگی و گرایش افراطی به دنیا شده اند. این رخداد ریشه ها و عواملی دارد که باید شناخت و راه گریزی دارد که باید به دقت مورد توجه قرار داد. به همین منظور و در پاسخ به این سوال ارزشمند شما به نکاتى اشاره خواهیم کرد که به نظر مفید می آید:
الف - آنچه که در ابتدا مهم است این است که انسان شناخت لازم نسبت به دنیاى مذموم و دنیاى ممدوح به دست آورد. بداند که مقصود از مذموم و ممدوح آن چیست؟ و بعد مقدار وابستگی خود به دنیا را شناسایی نماید، چرا که تا موضوع مسأله را نشناسد نمىتواند نسبت نسبت خود با آن را مشخص نماید. بنابراین اولین مرحله این است که هر دو را بشناسد حضرت امام خمینى(ره) از مجلسى(ره) چنین نقل مىکند که چکیده آن این است: دنیاى مذموم امورى است که انسان را از اطاعت خدا و دوستى او و تحصیل آخرت باز مىدارد. و هر چه باعث رضاى خداى سبحان و قرب او شود دنیاى ممدوح و از آخرت محسوب مىشود. گرچه به حسب ظاهر از دنیا باشد. بنابراین کارهایى مثل تجارت، زراعت، و صنعت که مقصود از آنها معیشت عیال و زندگى است، اگر براى اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه و اعانت به محتاجان و غیر آن باشد، همه از آخرتاند گرچه مردم آن را از دنیا دانند. و ریاضات مبتدعه و اعمال ریائیّه، گرچه با تزهّد و انواع مشقت هم همراه باشد از دنیاى مذمومه به حساب مىآید. سپس خودشان مىفرمایند: آنچه مذموم است دنیاى خود انسان است، (امام خمینى(ره)، اربعین حدیث، ص 118 و 119.
در عوض آن اگر آخرت را مقصد زندگى قرار بدهد در حیات خود غنا و احساس بى نیازى خواهد کرد. در حدیث آمده است. سپس هر که صبح و شام کند و دنیا را بزرگترین همّ خود قرار دهد، خداوند فقر را بین دو چشمش قرار دهد. و هر کس که صبح و شام کند و آخرت بزرگترین همّ او باشد، خداوند غنى را در قلب او قرار دهد، (نقل از اربعین حدیث امام(ره)، ص 126).
با مراجعه به خود قرآن این چنین مى توان گفت که: مواهب جهان مادى که هـمـه از نـعـمـتـهـاى خداست و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسـیـله اى براى رسیدن به سعادت و تکامل معنوى انسان مورد بهره بردارى قرارگیرد از هر نظر قـابـل تحسین است و اما اگر به عنوان یک هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود که در این هنگام طبعا مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود در خور هرگونه نکوهش و مذمت است.
در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، توجه افراطی به خواسته های خود بشری و طبیعی انسان است. انسان دارای دوگونه خود بشری و خود فرابشری و یا به تعبیری خود انسانی و الهی است که اگر تمام همت خود را معطوف به خود بشری کند، اهل دنیا خواهد بود و به بحران هویت و خودفراموشی دچار می شود. بنابراین دنیا طلبی انسان به خودبینی و خودخواهی منفی باز می گردد و در حقیقت دنیای مذموم همان خود طبیعی انسان است، البته در صورتی که مانع توجه به خود معنوی و الهی انسان گردد. روی این اساس آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. اینها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آنها با تجلیل یاد کرده است. فصلت(41):11.
در قرآن مجید و روایات اهلبیت(ع) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوهها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، اینها دنیا نیستند. «دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعهاى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهىها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمىکنید؛ زیرا همه اینها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیحگوى حقاند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شدهاند.
«دنیا» یعنى مجموعه عناوین اعتبارى که انسان در نهان و نهاد خود بافته و مىسازد؛ همین من و مایى که برخى به آن مبتلایند: نظر من این است، دلم مىخواهد فلان کار را بکنم، دلم مىخواهد این طور بپوشم و... . البته مىتوان از شر اینها نجات پیدا کرد، این کار شدنى و این راه رفتنى است و همه ما باید بکوشیم با «مراقبت مستمر» آن را طى کنیم.
با توجه به اینکه انسان مومن به خدای متعال که منشا تمام کمالات است ایمان دارد و به او توکل می کند بنابراین ریشه اعتماد به نفس در او در حقیقت به اعتماد به خدا باز می گردد و هرگز باعث عجب و خود بینی و مغرور شدن به خود, به صورت مستقل و جدای از خداوند, نخواهد شد.
در نتیجه میزان دلبستگی به دنیا، به مقدار عدم بهره مندی صحیح از نعمتهای الهی بستگی دارد و همچنین در سر دو راهی ها اگر عمل به دستورات الهی با منافع مادی در تضاد قرار گرفت، جهت هر کدام را که ترجیح دادیم، نشانه خوبی برای تشخیص میزان دلبستگی ما به دنیا و یا خدا و آخرت است.
ب- انسان در دامان مادر طبیعت و عالم ماده چشم به جهان می گشاید و از همان لحظه نخستین و آغازین زندگی، با طبیعت و محسوسات ارتباطی تنگاتنگ دارد. لذت های گوناگون مادی را بارها تجربه می کند و با آنها انس و الفت عمیق داشته و گاه این انس و الفت در او دلبستگی و وابستگی شدید ایجاد می کند به گونه ای که هر واقعیتی جز آن را انکار می کند و حقیقتی جز دنیا و محسوسات و مادیات در نزد آنها وجود ندارد. این نوع تفکر و اندیشه اصالت را به ماده و محسوسات می دهد و تمام هدف انسان را بهره مندی هر چه بیشتر از دنیا و مواهب آن می داند. توجه به مدهای جدید و تنوع در بهره مندی از زندگی و تجملات آن و صرف گوهر ارزنده عمر که سرمایه حیات ابدی انسان است در غوطه ور شدن در لذت های فناپذیر و ناپایدار دنیا ثمره چنین تفکر و عقیده ای است.
واقعیت این است که در یک نظر سطحی و کوتاه، لذت های دنیا نقد و در دسترس انسان است و لذت های آخرتی و معنوی و روحی نسیه و دور از دسترس است و انسان عاقل هرگز نقد را با نسیه سودا و معامله نمی کند. علم و تعقل و اندیشه از سنخ مجردات و عالمی ورای ماده و محسوسات است و ورود در این عالم و انس با تفکر و تعقل برای کسانی که در گرداب دنیا و محسوسات و تعلقات مادی غوطه ور شده اند و همه نیروی خود را در این راه صرف کرده اند کار دشوار و ناگواری است.
امیر مؤمنان علی(ع) در سخنی زیبا و کوتاه در این باره می فرماید «الناس ابناء الدنیا ولایلام الرجل علی حب امه؛ مردم فرزندان دنیایند و نباید کسی را به خاطر علاقه به مادرش سرزنش نمود» (نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 303).
راه درمان این بیماری و حل این مشکل تصحیح باور و عقیده و اصلاح جهان بینی و بینش این گونه افراد است. بیان ارزش و اهمیت تفکر و تعقل و جایگاه محوری و اساسی آن و تأثیر عمیق آن در سعادت و شقاوت انسان می تواند این نوع اندیشه و تفکر را تا حد زیادی تغییر دهد.
انسان چون فطرتا به دنبال سود و منفعت است و همه فعالیت های او در زندگی برای رسیدن به سود و نفع بیشتر است اگر این آگاهی و توجه را پیدا کند که بالاترین سود و منفعت برای یک انسان رسیدن به قرب خداوند و کمال انسانی است که با ترقی و عروج روح ممکن می شود و عروج و تعالی روح نیز در سایه تفکر و اندیشه و تعقل که زمینه ساز ایمان است حاصل می گردد و ایمان و عمل صالح دو بال برای پرواز به عالم ملکوت است.
انسان طبعا لذت گرا است و اگر لذت ها را منحصر در همین لذت های مادی و محسوس بداند و انسی با لذت های معقول و معنوی مانند تفکر و اندیشه و تحقیق علمی و کشف حقایق نداشته باشد. تحقق لذتهایش را تنها در سایه امور مادی و چنگ زدن به آنها می بیند و کاری با تعقل و معقولات نخواهد داشت ولی اگر عمق لذت مادی علمی و عقلی و معنوی برای او تشریح شود و عمیقا با آنها آشنا گردد و با همه وجودش آنها را لمس کند بدون شک همه عمر و سرمایه خود را صرف دنیا و لذت های ناپایدار و سطحی آن نخواهد کرد بلکه از آنها به اندازه نیاز و برای اداره زندگی مادی و دنیوی خود استفاده خواهد کرد و اصالت و ارزش را به دنیا و امور دنیوی نخواهد داد.
استفاده از تجملات دنیا و زر و زیور آن در حد معقول و معتدل نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلکه موردتأیید شرع و عقل است و آراستگی و زیبایی و برخورداری معقول از مواهب دنیا و لذت های آن از سفارش های دین مبین و شرع مقدس است این افراط و زیاده روی و اصالت دادن در بهره مندی از دنیا و لذت های آن و غفلت از مقصد نهایی و هدف عالی انسانی است که مذموم و نکوهیده است.
قرآن کریم بهترین راه تهذیب نفس را پرهیز از دنیای بازیچه معرفی می کند: «انما الحیات الدنیا لعب و لهو؛ زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی است». (سوره محمد، آیه 36)
در حقیقت تا انسان تعلق خود را از دنیا نبریده ، سیر واقعی به سوی کمال برای او معنی پیدا نمی کند این چنین نیست که بتوان در عین تعلق به دنیا حرکتی در مسیر کمال داشت چرا که دنیا و آخرت نقطه مقابل همند. تعلق نفسانی به عالم و مظاهر آن با تعلق به آخرت جمع نمی شود. نزدیک شدن به هر یک دوری از دیگری را به دنبال خواهد داشت. (نهج البلاغه، حکمت 103)
پس اگر ما جماعتی را می بینیم که به آخرت گرایش کمتری دارند، علت عمده اش آن است که درگیر و مشغول امور دنیوی هستند، در مقابل چون اهل آخرت تعلق خود را از دنیا [به وسیله تهذیب] بریده اند به سهولت در مسیر کمال و قرب الهی گام بر می دارند. امیر مؤمنان علی علیه السلام که گردی از دنیا بر دامن پاکش ننشست، هر شب پس از نماز عشا و پیش از آن که نمازگزاران پراکنده شوند، با صدای رسا می فرمود: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل، و اقلوا العرجه علی الدنیا، و انقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزاد؛ آماده حرکت شوید، خدا شما را بیامرزد که بانگ کوچ را سر داده اند. وابستگی به زندگی دنیا را کم کنید، و با زاد و توشه نیکو به سوی آخرت باز گردید». (نهچ البلاغه، مرحوم دشتی، خطبه 204)
ت- ریشه اصلی دنیا گرایی اکثر مردم درخود ناشناسی است. مردم اکثرا خیال می کنند آنها همین تن خاکی اند و زندگی خود را محدود به زندگی طبیعی می دانند ونمی دانند که انسان روح است نه بدن. اگر انسان ها بدانند که آنها طبیعت دارند، ولی طبیعت نیستند، به این فکر می افتند که خود حقیقی خود را بشناسند و در جهت احیای آن بکوشند و از این طریق نیاز به دین و عمل برای آخرت در آنها آشکار می شود.
انسان علاوه بر هویت مادی دارای هویتی معنوی است که از طریق حرکت های عقلانی و ایمانی و عرفانی احیا و ساخته می شود. شکوفایی و سعادت او هم در گرو همین پرداختن و جلا دادن به هویت معنوی خود است. اگر انسان به این ادراک برسد آن وقت تمامی وقت و عمر خود را صرف دنیا نخواهد کرد و به زندگی جاودانه بعد از مرگ و آمادگی برای آن نیز خواهد پرداخت و به حیات طیبه خواهد رسید.
پ- متاسفانه در جوامع امروزی بحث تبلیغات و وسایل جمعی هم به این گرایش دامن می زنند و تبلیغ امکانات و لذت های مادی و دنیوی نیز درمادی گرایی انسان بی تاثیر نیست .
برای آگاهی بیشتر ر.ک: نهج البلاغه، خطبه متقین.
در مورد نیاز روحی انسان توضیح دهید؟
اساسی ترین نیاز انسان در بعد روحی نیاز به خودشناسی و خودسازی است. انسان از نظر خلقتی خلیفه خدا در روی زمین است. این مهمترین و کلی ترین تعریفی است که قرآن کریم در مورد انسان مطرح می کند. هدف زندگی انسان نیز شکوفایی همین استعداد و توان در خود می باشد. برای احراز و ظاهر ساختن توانایی ها و استعداد های الهی نهفته در روح آدمی چاره ای جز این نیست که انسان در مرحله اول بعد مجرد و روحانی خود را به خوبی بشناسد و در مرحله بعدی تلاش کند توان و نیروهای معنوی خود را به شکوفایی برساند. بنابراین در یک چشم انداز کلی ، شاید بتوان نیازهای اساسی انسان را از نظر اسلام در موارد زیر، تعریف کرد.
الف. خودشناسی: پیش از هر چیز لازم است انسان بدین موضوع پی ببرد که وجود او آمیزه ای است از بدن مادی و حقیقتی دیگر به نام نفس (روح) است که ، از آن به من یاد می کند ؛ وانگهی، همین بخش از وجود او ، جاودانه خواهد ماند. هم از نگاه قران کریم و هم در روایات معصومین (ع) دست یابی به چنین شناختی، با شناخت خداوند پیوندی ناگسستنی دارد: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون (حشر، 19)؛ و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آن ها را به خود فراموشی گرفتار کرده . آنها فاسقانند» نیز پیامبر (ص) فرمود: «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه ؛ شناسنده ترین شما نسبت به خودتان ، شناسنده ترین به پروردگارتان است.» علامه طباطبایی ، المیزان ، ج 6 ، ص 182 ، دارالکتب الاسلامیه
همو در سخن دیگر فرمود: الکیس من عرف نفسه و اخلص اعماله؛ انسان زیرک ، کسی است که خود را بشناسد ، و اعمالش را [برای خدا] خالص کند» (همان) نتیجه پیوند یاد شده نیز، اندیشه ورزی درباره توحید می باشد .
امام صادق (ع) درباره رتبه بندی آگاهی های انسان فرمود: «وجدت علم الناس کله فی اربع ؛ اولها ان تعرف ربک و الثانی ان تعرف ما صنع بک والثالث ان تعرف ما اراد منک و الرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک؛ همه علم مردم را در چهار چیز یافتم: اول این که پروردگار خود را بشناسی . دوم، این که بدانی خداوند با تو چه کرده (مراد پی بردن به آفرینش موزون و حکیمانه ، نعمت عقل و حواس، ارسال رسل و انزال کتب آسمانی است). سوم، این که بدانی او از تو چه خواسته است ، چهارم اینکه بدانی چه چیز تو را از دینت خارج می کند. (شناخت گناهان و موجبات شرک و ارتداد)» (کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 63، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام)
ب. خودیابی (استمرار در توجه به خود و مبارزه با غفلت زدگی): در رهپویی به کمال حقیقی ، تنها شناخت خود کافی نیست؛ چرا که این شناخت ، در اثر توجه بیش از اندازه به امور دنیوی و نیازهای جسمانی ، دستخوش غفلت و فراموشی قرار می گیرد؛ از این رو ، انسان نباید بسان اشخاص عادی ، تنها در مواقع اضطرار مانند غرق شدن و سایر حوادث طبیعی ، به خود توجه پیدا کند ، بلکه با فاصله گرفتن نسبی از امور مادی، برای توجه به خود حقیقی و نیاز های آن ، برنامه ای مستمر داشته باشد و راهکار شاخص این مهم ، شستشوی گرد و غبار بر نشسته بر جان آدمی در آب زلال عبادت است.
T}ج. خودسازی: با گذار از دو مرحله پیشین؛ یعنی خوشناسی و خودیابی، به مرحلهء سوم یعنی خودسازی می رسیم که ، دوری گزینی از کج روی و گناه و نیز انجام اعمال صالح، پایه اصلی آن را تشکیل می دهد. قرآن کریم با بیانی آشکار به انسان نهیب می زند که، به فریاد خودتان برسید: «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ، مراقب خود باشید ، اگر شما هدایت یافته اید گمراهی کسانی که گمراه شده اند ، به شما زیانی نمی رساند . بازگشت همه شما به سوی خداست؛ و شما را از آن چه عمل می کردید ، آگاه می کند » (مائده، آیه 105) اگر رفتارهای انسان ، با هدف از آفرینش او متناسب باشد ، در این صورت نفس او کمال یافته ، به سعادت می رسد . پالایش نفس از بیماری های روانی نیز، نخستین برنامه قرآنی در این راستا است: «قد افلح من زکیها و قد خاب من دیسها ؛ هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار ، و آن که نفس خود را با معصیت و گناه آلوده سازد، نومید و محروم گشته است» (شمس، آیه 9) خلاصه آن که ، دست یابی به حقیقت انسانی، وامدار خودسازی است، و اساسا هدف از آفرینش عالم، پدید آوردن کارخانه ای به منظور انسان سازی بوده است.
د. به دلیل دارا بودن بعد جسمانی، افزون بر جنبه روحی، پیدا است که انسان نباید تنها به نیاز های روحی پرداخته، از نیازهای جسمی غافل شود. ولی در باره این دسته از نیازهای انسان، توجه به دو نکته ضروری است . اولا به دلیل غریزی بودن نیازهای مزبور، پی بردن به آن ها به پیچیدگی درک نیازهای روحی نیست؛ ثانیا بر آوردن آن ها هدف نبوده و تنها زمینه ای است که ، موانع پرداختن به نیازهای اصلی انسان ، یعنی پرورش روان را، می زداید. در روایات معصومین (ع) تأمین معاش و پرداختن به لذایذ حلال جسمانی ، از موارد شاخص نیازهای جسمانی برشمرده شده اند، امام علی (ع) در این باره فرمودند: «للمومن ثلاث ساعات ، فساعه یناجی فیها ربه و ساعه یوم معاشه و ساعه یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجمل؛ زندگی فرد با ایمان در سه قسمت خلاصه می شود: قسمتی به معنویات پرداخته و با پروردگارش مناجات می کند، و قسمتی به فکر تأمین و ترمیم معاش است، و قسمتی را به این امر اختصاص می دهد که ، در برابر لذت های حلال و مشروع آزاد باشد» ( نهج البلاغه ، کلمه 390 از کلمات قصار ، به نقل از تفسیر نمونه ، ج 9 ، ص 334)
ناگفته نماند گستره نیازهای اساسی انسان در روابط چهارگانه با «خدا ، مردم ، طبیعت و خویشتن قابل تعریف و بررسی و رتبه بندی است آنچه گفته شد تنها درباره رابطه خود و خداست.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر . ک : 1- انسان و ایمان شهید مطهری 2- انسان در قرآن شهید مطهری 3- خودشناسی برای خودسازی محمد تقی مصباح یزدی 4- جامع السعادات مولی مهدی نراقی 5- محاسبه النفس سید بن طاووس
ولایتپذیری چیست؟
ولایتپذیری به حرف نیست به خاطر همین قابل تعریف نیست
ولایتپذیری یعنی چشمی هست که از چشم ما معتمد تر است، اگر بگوید اینجا چیزی نیست و ما ببینیم که هست، یعنی نیست! اگر بگوید کسی دروغ نمی گوید و ما ببینیم که دروغ می گوید، یعنی نمی گوید...
ولایتپذیری یعنی دستی هست که از دست ما بالاتر است، اگر نخواهد حرفی را بزنیم و ما بخواهیم و لازم بدانیم، یعنی نباید بزنیم...
ولایتپذیری یعنی عقلی هست، ایمانی هست و تشخیصی هست که از ما بالاتر است؛
یعنی مصالح بیشتر را می بیند، اگر ما نفع یک شخص را می بینیم، او نفع یک گروه را می بیند، اگر ما نفع گروه را می بینیم، او نفع کشور را می بیند، اگر ما نفع کشور را می بینیم او نفع اسلام را می بیند...
و اینها نه حرف و احساس و نه تلقی شخصی است، که اصل دین است. و اگر این اصل را از دین حذف کنیم، چیزی از دین باقی نمی ماند. سراسر اسلام می شود، تناقض!
امام حسین(ع) برای نپذیرفتن حکومت جور، فرزند 6 ماهه به قربانگاه می برد و امام رضا ولیعهد حکومت می شود. امام علی به یک لباس کهنه قناعت می کند و امام جواد لباس فاخر به تن میکند. پیامبر به کسی که شکنبه گوسفند بر سرش می ریزد، محبت میکند ولی عده ای یهودی بنی قریظه را مقابلش سر می زنند و در چاه می اندازند.
می بینید، همه جا میشود صفین، یک طرف قرآن یک طرف علی...
و انسان سرگردان میان اینها...
ولایتپذیری هم به حرف نیست، نمی شود به حکم دین رسول الله، علی را در محراب کشت، و شد ابن ملجم و خوارج. نمی شود به اسم ولایتپذیری از امام، فحش به رهبر کنونی داد و شد هادی غفاری و امثالهم؛
نمی شود به اسم ولایتپذیری از رهبر، به احمدینژاد (که فعلاً از هرجهت مورد تایید رهبری است)، نه از روی دوستی که از روی عداوت و کینه، خنجر زد و شد قالیباف و امثالهم؛
این سلسله را بیهوده کنار هم نیاوردم، اعتقاد عمیق دارم به این تناسب. این قوس نزولی همان حلقه ای است که قوس صعودی آن، ولی فقیه و امام معصوم و رسول الله و خداست...
ولایتپذیری یعنی ولایتپذیری امام حسن(ع). که وقتی قاتل پدر هم در دستش هست، نگاه می کند به قول پدر و مولای خود، نه تشخیص خود...
ولایتپذیری یعنی ولایتپذیری حضرت ابوالفضل که می داند اگر شمشیر به دست بگیرد، خیلی چیزها عوض می شود ولی نگاه می کند به کلام برادر و مولای خود، و به یک عَلَم اکتفا می کند...
ولایتپذیری یعنی ولایتپذیری شهید همت که می داند باید به فلسطین برود ولی وقتی حرف امام و مولای خود را می شنود، از فرودگاه بر می گردد...
ولایتپذیری یعنی همان چیزی که رهبر گفت که اگر عکس مرا هم پاره کردند، شما چیزی نگویید، پس نمی شود گفت فلانی ولایتپذیر نیست، تا وقتی تصدیق رهبر پشت سر اوست... هرچند همه شواهد هم حاکی از این باشد.
غیر از این عمل کنیم، نقض غرض ما واضح است...
ولایتپذیری ما هم باید همین باشد. تا وقتی کسی در این مسیر و با این علائم حرکت کند و تصدیق رهبر هم پشت او باشد، حفظه الله! ما هم پشت اوییم...
و اگر از مسیر خارج شود و رهبر هم خروجش را تأیید کند، لعنه الله! ماهم علیه اوییم...
و این مسیر صبر می خواهد و صبر می خواهد و صبر...
خوشا آن ره سفر، که ره پوید به سر
که در این ره جداگشته بسی سرها ز تن
با داستان موسی و خضر شروع کردم، باهمان هم تمام می کنم.
بعد از اینکه موسی بر عهد سکوت نتوانست وفادار بماند و برای سومین بار آن را شکست، خضر گفت:
"هذا فِراقٌ بینی و بینکَ سَاُنَبئکَ بتاویلٍ ما لَم تَسطتع علیه صبراً..."
ماه شعبان رو به پایان است و ما هنوز معنای این فراز آسمانی صلوات شعبانیه را نفهمیده ایم:
"الفلک الجاریه فی اللجج الغامره، یامن من رکبها و یغرق من ترکها، المتقدم لهم مارق والمتاخر عنهم زاهق واللازم لهم حق..."
جواد درویش
چگونه می توان عزت و محبوبیت داشته باشیم؟
دوست عزیز! محبوب و عزیز بودن در بین مردم نیاز طبیعی و فطری هر انسانی است. هر کس دوست دارد او را دوست بدارند و از منفور و مبغوض بودن گریزان است. انسانها معمولاً دوست دارند محبوب دیگران باشند و این امری است طبیعی. مهم این است که برای محبوبیت, از راههای شرعی و موافق با اخلاق, استفاده کنیم.
یکی از مهمترین راههای رسیدن به این مقصود این است که: عقل را چراغ راه خویش قرار دهیم. انسانها همه رفتار و کردار خویش را با عقل سنجیده, در تاریکیها و ظلمتها برای تشخیص راه از چاه از نور عقل کمک میگیرند و از مهالک بسیاری نجات مییابند؛ لذا گفتار, رفتار, حرکات و سکنات انسان عاقل مورد توجه دیگران قرار گرفته , قلبهای زیادی را به سوی خویش جذب می کند ؛ چرا که همه افراد به صورت فطری کمال طلبند و مجذوب انسانهائی میشوند که نواقص را از خود دور کرده و دارای کمالات و زیبائیها هستند.
در زیارت امین الله که از بهترین و معتبرترین زیارات شیعه و از زبان حضرت سجاد –ع- است آمده است : واجعلنی ... محبوبه فی ارضک و سمائک ؛خدایا ! مرا در زمین و آسمانت، محبوب ودوست داشتنی قرار ده . از آیات قرآنی استفاده می شود که ثمره ایمان و عمل صالح محبوب شدن در دل ها ی مردم است : ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا ؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان محبت آنا را در دل ها می افکند .
دلیل این امر این است که ایمان و عمل صالح جاذبه و کشش فوق العاده ای دارد ؛ اعتقاد به یگانگی خدا و دعوت پیامبران، باز تابش در روح و و فکر و گفتار و کردار انسان به صورت اخلاق عالیه انسانی ، تقوا و پاکی و درستی و امانت و شجاعت و ایثار و گذشت تجلی می کند و همچون نیروی مغناطیس جذب کننده و جلب کننده است . در واقع این آیه راه واقعی محبوب شدن را معرفی می کند و بیان می کند که محبوبیتی که از راه تظاهر و تبلیغات دروغین و ارائه چهره ای غیر واقعی و فریب دادن مردم به دست می آید ناپایدار و غیر اصیل و سطحی و غیر قابل اعتماد است . در واقع محبوبیت حقیقی از آن کسانی است که به دنبال محبوب شدن و مطرح شدن در میان خلق نمی باشند و تنها به دنبال بندگی خدا و کسب رضای او و انجام عمل صالح هستند .
اینان محبوب بودن در نزد خداوند را وجهه همت خود قرار داده اند ولی نتیجه و ثمره چنین اعتقادات و اعمالی این است که خداوندی که مالک قلب ها و دل ها است محبت آنها را در دل ها می افکند و آنها در نزد مردم محبوب و مورد علاقه قرار می دهد . آن چه مهم و اساسی است محبوب بودن در نزد خداوند است و به دنبال آن محبوب بودن در نزد بندگان خاص او یعنی انبیا واولیا و سپس بندگان صالح و شایسته او.
اما محبوب بودن در نزد افراد غیر مذهبی اگر برای انسان حاصل گردد امر مطلوبی است زیرا انسان می تواند از این محبوبیت در راه هدایت و ارشاد آنها و دعوت آنها به دین و اسلام و معنویات استفاده کند و این خود توفیقی از طرف خداوند برای هدایت بندگانش می باشد ولی باید این محبوبیت را از راه عمل به دستورات دین و پایبندی عملی و الگو و اسوه بودن برای این افراد به دست آورد.
«تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی شیء قدیر؛ هر کس را بخواهى، عزت مىدهى و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست تو بر هر چیزى قادرى.» (آل عمران/26)
بی شک اگر کسی چنین کند , خداوند در او جذابیتی قرار می دهد که دلهای مردم به سوی او کشیده شود ؛ چرا که خداوند صاحب قلبهاست و اوست که مقلب القلوب است .
حال به صورت فهرستوار به کارها و اخلاقی که محبویت انسان را در جامعه افزایش میدهد اشاره میکنیم:
1. مهمترین کار این است که انسان بکوشد تا خود را محبوب خدای تعالی قرار دهد در اثر این رشد و تعالی خداوند او را محبوب آفریدگانش می کند. هم از این رو فرمود: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا؛ به درستی کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام دهند خداوند آنها را محبوب قرار می دهد»(مریم، آیه 96).
2 و 3. امام صادق (ع) فرمودند: «سه چیز محبت را به دنبال می آورد: دین داری، فروتنی و دست و دل باز بودن»(میزان الحکمه، ح 3045).
4 و 5. از امام علی(ع) روایت شده است که فرمودند: «سه چیز موجب محبت است: اخلاق خوب، همراهی و رفاقت نیکو و فروتنی»(میزان الحکمه، ح 3046).
6. شخصی از رسول خدا(ص) پرسید: «چه چیز باعث محبوبیت بین مردم می شود؟ فرمودند: ازهد فیما عند الناس یحبک الناس؛ هیچ چشم داشتی به آنچه مردم دارند نداشته باش تا محبوب مردم شوی» (میزان الحکمه، ح 3047). مردم کسی را که چشم داشتی به دارایی آنها ندارد و خالصانه و صمیمانه دوستی می کند، دوست دارند.
7. یکی از تأثیرگذارترین عوامل محبت انگیزی در مردم ابراز محبت به آنهاست. در روایات آمده که اگر کسی را دوست دارید به او بگویید و یا هدیه بدهید. بنابراین آشکار کردن محبت که در زبان عربی «مودت» گفته می شد، در جلب دلها و مهر و محبت بسیار نافذ است.
امام علی(ع) در این باره فرمودهاند: «بالتودد تکون المحبه؛ با آشکار کردن مهربانی، محبت شکل گرفته و پدید می آید» (میزان الحکمه، ح 3051).
بهترین روش رفتار با دیگران و جلب محبت را مىتوان از کلام رسول اکرم(ص) آموخت که فرمود: هیچ یک از شما مؤمن نیست مگر اینکه براى دیگری آن را بخواهد که براى خود مىخواهد» و یا در جاى دیگر فرمود: «دست خود را بر سر هر کس که مىخواهى بگذار و براى آن بخواه که براى خود مىخواهى» (بحارالانوار، ج 71، ص 234)
بنابراین اگر روشى را دوست دارید که مردم آنگونه با شما رفتار کنند، به همان روش با دیگران برخورد کنید. هر چه را براى دیگران پیشنهاد مىکنید همان بهترین روش است و شما نیز بر اساس آن با آنان رفتار کنید. زیرا انسان جز انتظار خوش رفتارى از مردم ندارد، کمترین اهانتى را از سوى آنان نمىپذیرد راضى نیست که کسى به او تهمت زند، و نمىپسندد که کسى از معایب او پیش دیگران سخن بگوید هر چند آن عیوب را واقعا داشته باشد.
در اینجا ما به بعضى از فنون اساسى در رفتار با دیگران اشاره مىکنیم:
1ـ اگر خواستید شخصى را نسبت به موضوعى متقاعد سازید سعى نکنید پیرامون آنچه شما مىخواهید با او به جر و بحث بپردازید بلکه اول از خواسته خود کوتاه بیایید و خواسته او را در نظر بگیرید آنگاه نظر خودتان را مطرح کنید.
2ـ در روابط اجتماعى با دیگران سعى کنید از انتقاد، سرزنش و گلایه خوددارى کنید.
3ـ سعى کنید نکات مثبت در رفتار و شخصیت دیگران را شناسایى کرده و آنها را به خاطر آن ویژگی ها و رفتارها، تحسین صادقانه داشته باشید نه آنکه روى نکات منفى وى انگشت گذاشته او را مذمت کنید.
4ـ سعى کنید شنونده خوبى براى دیگران باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خود با شما حرف بزنند.
5ـ به دیگران احترام بگذارید و کارى کنید که احساس کنند مهم و با ارزش هستند و این کار را صمیمانه انجام دهید.
6ـ در برخورد با دیگران با چهرهاى گشاده و لبخند سخن را آغاز کنید.
7ـ به جاى اینکه مستقیما به دیگران دستور دهید کارى براى شما انجام دهند، خواسته خویش را به شکل سؤال طرح کنید و به طور غیرمستقیم از آنها بخواهید خواستهتان را عملى کنند.
8ـ اگر دیگران کارى براى شما انجام دادند، آنها را به هر طریقى که ممکن است خوشحال کنید و از آنها تشکر و قدردانى کنید. ضمنا لازم است از حقوق دینى و اخلاقى ـ اجتماعى اى که دیگران بر انسان دارند شناخت بیشترى پیدا نمود تا در اداء آن حقوق تلاش کرد.
طبیعى است گاهى «دیگران» والدین یا برادران و خواهران فرد است گاهى، اقوام و فامیلاند، گاهى نیز همسایگان و گاهى اساتید و معلمان و یا سایر افراد و... مىباشند که هر گروه و صنفى ویژگیها و حقوق خاص خود را دارند که در این زمینه باید با مطالعه بیشتر شناخت خویش را تعمیق وگسترش دهید.
داشتن رفتاری صحیح با مردم، خصوصا با دوستان، یک هنر است که باید آن را یاد گرفت. هسته مرکزی این هنر داشتن رفتاری در حد وسط است که هم وقار و متانت خود را از دست ندهید و هم شادی آفرین و لذت بخش باشید.
برای رسیدن به این هدف باید در دو زمینه و دو سطح برنامه ریزی کنید. اول در سطح منش و شخصیت، دوم در سطح رفتار. در سطح منش و شخصیت.
لازم است خود را به صفاتی مزین کنید که از شما شخصیتی متین و باوقار و در عین حال خوش مشرب و دوست داشتنی و محبوب بسازد. صفاتی مانند تواضع، انسان دوستی، صداقت و یک رنگی، فداکاری، گذشت، مهربانی، جوانمردی، ایثار و سایر خلق و خوی های انسانی اگر در فردی جمع شود، به او چنان محبوبیتی می دهد که همه افراد او را دوست می دارند و از بودن در کنارش لذت می برند. در روایتی امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما مانند عسل شیرینند و اگر مردم آنها را بشناسند از شدت علاقه و محبت به آنها، نزدیک است که مانند عسل ایشان را بخورند.
بنابراین اگر می بینیم عده ای در میان مردم محبوبیت پیدا می کنند و افراد علاقه دارند با آنها همنشین شوند، به این خاطر است که دارای ویژگی های شخصیتی بارزی هستند که دیگران را به طرف خود جذب می کنند.
در روایت دیگری آمده است: کسی که بر اثر ایمان و انسانیت محبوب خدا می شود، خداوند محبت او را مانند اکسیری در آب می ریزد تا هر که از آن آب می آشامد. محبت او را در قلب خود جای می دهد. پس یکی دیگر از اسباب دوست داشتنی شدن، داشتن ایمان است. چنانچه در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: اگر دیدی محبت و علاقه ات به برادر مؤمنت کاهش یافته، بدان که یکی از شما دو نفر گناهی مرتکب شده و همین باعث کم شدن محبوبیت او شده است.
در روایات زیادی آمده است که محبت خود را تنها در دلتان نگه ندارید، بلکه آن را اظهار کنید. همچنین در روایات از رفتارهایی که سبب تنفر و سوء ظن می شود نهی شده است.
توجه به چند نکته دیگر به عنوان موارد فرعی ولی مؤثر در جلب توجه و عزیز گردیدن نزد دیگران مفید میباشد:
? - ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب میکند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی میافتند و خود را به شکلهای عجیب و غریبی درست میکنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع میکند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب میبیند، ظاهر آراسته فرد ناآشنا او را نمیفریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
? - بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ میکنند و به خطا میروند. سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی میگذارد. در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد میکند و هر خلایی، جذب را سبب میشود. آنها که بیشتر صحبت میکنند و کمتر میشنوند از جذابیت خود میکاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینانتر معرفی میکند و این زمینهای مساعد برای صمیمیت بیشتر است. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است.
? - نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت میکنید افراد را جذب خود میکنید و به راحتی میتوانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدمهای خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن، نیستند.
? - فرد محترمی باشید:
بیاحترامی به خود، به دیگران و بیاحترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما میکاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج میزند.
محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب میشوید.
? - زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما میکاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین میبرد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف میبخشد. در تبسم، سنگینی و متانت و جذابیت است.
? - قاطعیت یعنی جذابیت:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزشهای معینی دارند، بیاستثنأ میتوانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیتهایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان میآورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج میزند.
بر حسب بعضی نقل ها، خواندن این دعا «اللهم حسّن خلقی وخلقی» که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده مفید است.
بر اساس آنچه در روایتی آمده است زیاد خواندن سوره نجم موجب می شود فرد نزد مردم محبوب واقع شود. (ثواب الاعمال 116).
خواندن نماز شب نیز سبب محبوبیت در بین مردم می شود. ومن اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محموداً (سوراسراء آیه79) پاسی از شب را برخیز وقرآن ونماز بخوان,تا پروردگارت تو را به مقام در خور ستایش بر انگیزد.
مطالعه کتابهای زیر به شما کمک بیشتری خواهد کرد.
جلد 23 مجموعه آثار شهید مطهری, بخش انسان کامل
جهاد با نفس شیخ حر عاملی.
چهل حدیث حضرت امام (ره) حدیث اول.
آئین دوستیابى، دیلکارنگى.
دوستى و دوستان، سیدهادى مدرسى، ترجمه حمیدرضا شیخى، حمیدرضا آژیر، انتشارات آستان قدس رضوى.
اخلاق معاشرت، على قاسمى.
اخلاق اسلامی، محمدی گیلانی.
دوستى در قرآن، محمدى رى شهرى.
خوبگویى، قاسم سبحانى، قم: جمال: 1379
من مشکلم با این فیلمهای خارجی است. شما هم قبول دارید که هر فیلم خارجی رو که نگاه می کنید خواسته یا ناخواسته با یک یا چند صحنه جنسی روبرو می شویم و خودبه خود به گناه مرتکب می شویم مثلا همین فیلمهای دانلودی در اینترنت که هر کدومش رو دانلود کنی توش این جور مسائل هست. البته این جور چیزا در همین تلوزیون خودمون هم هست، تکلیف چیه؟ مگه میشه به تلویزیون خودمونم نگاه نکنیم، مگه میشه به هیچ کدوم از فیلمهای خارجی روز نگاه نکنیم، به نظر شما منطقی میاد؟ لطفا برای همیشه تکلیف منو با این جور چیزا روشن کنین تا هنگام مواجه شدن تکلیفم رو بدونم.
در پاسخ شما توجه به نکات ذیل ضروری است.
یکم: ازنظر شرعی نگاهکردن به فیلمها و تصاویر، در صورتی که از روی شهوت و ریبة نباشد و مفسدهای هم بر آن مترتب نشود، اشکال ندارد .بله اگر چنانچه محرک بوده وانسان را به ارتکاب گناه بکشاند ،دیدن آن حرام وممنوع خواهد بود.
دوم: دلیل اصلی حرمت شرعی آن هم آسیبی است که از این طریق به هویت انسان وارد می شود. مهمترین ثروت انسان هویت انسانی و الهی او است که باید مانند برترین جواهری که در اختیار او است از آن نگهداری و نسبت به حساس باشد. مهمترین اثری که اینگونه فیلم ها بر انسان دارد این است که هویت انسانی او را در معرض تغییر و بحران قرار می دهد. اصولا هجوم فرهنگی غرب با هدف ایجاد بحران فرهنگی و هویتی در جوانان صورت می گیرد و اگر آدمی دچار اینگونه تغییر شود، در حقیقت خود را گم و فراموش می کند و در نتیجه از راه صحیح و صراط مستقیم الهی و انسانی خارج خواهد شد.
سوم: در زمینه نگاه کردن یا گوش کردن و یا هر کار فرهنگی دیگری انسان باید انتخاب کند و معیار انتخاب هم همان است که گفته شد، یعنی ببیند آنچه انتخاب می کند در مسیر احیای هویت انسانی او است و یا خیر باعث تزلزل و بحرانی شدن او می شود. فرقی هم از این نظر میان فیلم خارجی و ایرانی نیست. فیلم ها و یا موسیقی هایی که شهوت انسان را تحریک می کنند، از انسان یک حیوان شهوانی می سازند و هویت او را دستخوش تغییرات منفی قرار می دهند. انسان اگر بخواهد خودش باشد و هویت اش سالم بماند باید از عوامل انحراف بپرهیزد و با تقویت معنویت و دین داری در جهت شکوفا نمودن و تقویت هویت الهی خود باشد و در راستای قرب الهی حرکت کند، وگرنه آسیب خواهد دید و دچار خسران خواهد شد.
شما نوشته اید مگر می شود نگاه نکنیم. خوب چرا نمی شود. مگر کسی شما را مجبور کرده است؟ شما باید انتخاب کنید. هر محصول فرهنگی که به احیا و تقویت هویت الهی و انسانی شما کمک می کند از آن استفاده کنید وگرنه آن را ترک کنید. این انتخاب کاملا منطقی و معقول است و به اختیار و آزادی شما کمک می کند و باعث کمال شما می شود.
در هر صورت هر جا حس کردید که سبب تحریک شهوات می شود ،از ادامه تماشای صرف نظر کنید، این به صلاح شماست، زیرا ادامه مشاهده این صحنه ها سبب عادی شدن گناه و خودفراموشی می شود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید