بازدید امروز : 82
بازدید دیروز : 87
در سیر تحولات تاریخ اسلام از صدر تا هم اکنون وقایع و رویدادهایی اتفاق افتاده است که اوج یا فرود اسلام تابعی از آن بوده است.
در این نوشتار سعی خواهیم کرد حلاجی کنیم که نهم دی 1388 تابع چه همگراییهایی و موّلد چه چشم اندازی از جامعه اسلامی میباشد.
در یک تحلیل تاریخی تمام حوادثی که در برگیرنده نصرت و پیروزی مسلمانها بوده است یک خصیصه مشترک داشته آن هم وحدت حول محور رهبری جامعه اسلامی با چاشنی از خود گذشتگی،ایثار و دنیا زدگی و تمام حوادث تلخی که به گونه ای اسلام را با چالش مواجه میکرده یک خصیصه مشترک داشته است آن هم پراکندگی مسلمانها و تن ندادن به رهبری افرادی که در زمان خود زعیم جامعه اسلامی بودهاند.
این امر ناشی از دنیاپرستی، امتیاز خواهی و خود پرستی عده ای بوده که متأسفانه از خواص نیز محسوب میشدند
آنگاه که در جنگ بدر اقلیت مسلمانها بر اکثریت کفار فایق آمدند همه مسلمانها جان فدای رسول گرامی (ص) اسلام بودند و به تنها چیزی که فکر میکردند اسلام بود و بس.
در جنگ احد نیز همین روحیه، شکست دشمن را حتمی کرده بود اما آنچه شیرینی این پیروزی را به تلخی گرایید دنیا طلبی عده ای بود که متأسفانه به حساسترین پست گماشته شده بودند وقتی جایگاه های حساس به افرادی سپرده شود که درد غنیمتشان بیشتر از درد اسلامشان باشد ناگزیر شیرینیها جای خود را به تلخی واگذار میکند.
در جنگ خندق که تمام کفر در مقابل تمام اسلام قد علم کرده بود به رغم اینکه مسلمانها در اقلیت محض بودند آنچه موجب پیروزی اسلام شد همگرایی مسلمانها حول محور رسول گرامی اسلام(ص) بود و حفر خندق صرفاً یک تاکتیک نظامی بود اگر ایثار علی ابن ابی طالب(ع) یار وفا دار پیامبر در تن دادن به نبرد با عمرو بن عبدود نبود بی شک آن خندق نمیتوانست مانعی برای عبور احزاب باشد آنچه سپاه کفر را تارومار کرد اتحادی بود که هرگز به تفرقه نگرایید و منشأ این اتحاد، وجود رسول گرامی اسلام و حرف شنوی خواص و آحاد مردم از ایشان بود.
به همین منوال در تمام جنگهای زمان حیات پیامبر پیروزیها ادامه داشتند چون در تزاحم بین منافع اسلام و منافع شخصی، افراد منافع اسلام را ترجیح میدادند و خود شکستگیها بیشتر از خود پرستیها بود خدا حیات خلوت افراد و تن و جسم آنها ابزاری برای بسط خدا خواهی در پهنه جهان بود.
حاصل این همگراییها و جانفشانیها پیروزیهایی مانند فتح مکه و در هم شکستن هیمن?کفار بود.
بعد از رحلت جان گداز رسول اکرم در خلأ رهبری اسلامی عده ای خدا را وانهادند و تسلیم خود خواهی شدند از این جا بود که نهال ویژه خواری به زمین کاشته شد تمام اتفاقهای تلخی که بعد از آن برای اسلام عزیز رخ داد ناشی از همین تن نسپردن به امامت فردی بود که بیشترین جان فدایی ها برای اسلام کرده بود این افراد در سقیفه تمام آنچه در گذشته از نبرد و هجرت و.. انجام داده بودند پیش پای قدرت طلبی خویش ذبح کردند.
نهال تفرقه افکنی و امتیاز خواهی که در زمان شیخین کاشته شده بود در زمان خلافت حضرت امیر به صورت تصاعدی رشد کرد و افرادی که کاتب وحی و لقب سیف الاسلام را یدک میکشیدند سه جنگ درون اسلامی به امام وقت تحمیل کردند.
اساس جنگ جمل بر مبنای امتیاز خواهی و ویژه طلبی عده ای بود که چون در صدر اسلام هم رکاب پیامبر بودند و برای اسلام شمشیر زده بودند شانه خالی کردن از دستورات رهبری جامعه اسلامی را موجه میدانستند.آنهاخود خواهی را بر کجاوه اسلام طلبی نشانده بودند و با شعار واسلاما در پی امتیازاتی بودند که از آنها سلب شده بود.
در نهایت در این جنگ چون آحاد مردم از خلافت شیخین خاطره خوشی نداشتند علی رغم وجود عایشه و طلحه و زبیر در سپاه مقابل، اتحادشان حول محور امیر مؤمنان(ع) را حفظ کردند و این فتنه خیلی راحت مهار شد.
در جنگ صفین اتحاد مسلمانها موجب شد که عمود خیمه معاویه متزلزل شود اما عمرعاص با ترفندی، ابزار تفرقه مسلمانها را فراهم کرد. سرپیچی کردن از فرمانده ارشد جنگ موجب شد که پیروزی به تفرقه تبدیل شود همین تفرقه و از هم پاشیدگی مسلمانها، تلخیهای سلسله واری در اسلام رقم زد که مانند سرعت گیری بزرگ سد راه اسلام شد مسئله حکمیت، شهادت حضرت امیر، صلح امام حسن و واقع? جان گداز عاشورا تنها بخشی از تلخیهایی بود که سر منشأشان همان تفرقه جنگ صفین بود.
معاوی? دنیا طلب، در حقیقت نمون? رشد کرد? پیرمرد هفتاد سال? ملقب به صدیقی است که نتوانست بعد از رحلت پیامبر قید دنیا را بزند و خلافت را به والی تعیین شد? روز غدیر واگذار کند.
واقع? عاشورا نیز یکی دیگر از حوادثی هست که خواص در آن مردود شدند آنچه تلخترین روز جهان را رقم زد شمشیرها و نیزه ها نبودند بلکه به اوج رسیدن دنیا طلبی افرادی بود که روزگاری در اسلام جان فشانی کرده بودند و تابلوی اسلام محسوب میشدند. مردم کوفه اگر چه یزید را موجه نمیدانستند، و قلبهایشان با امام حسین(ع) بود ولی وقتی دیدند در یاری امام حسین(ع) ممکن است دنیایشان به خطر افتد شمشیرهایشان علیه امام حسین(ع) شد.
شمر لعین که دل خراش ترین تراژدی تاریخ را رقم زد در جنگ صفین تا مرز شهادت پیش رفته بود.
عمر بن سعد که برای حکومت ری بر خون امام حسین(ع) مصالحه کرد روزگاری در رکاب پدرش و در ارتش اسلام برای فتح ایران جان خود را به خطر انداخته بود.
در یک واکاوی کامل در سیر تحولات تاریخ اسلام در خواهیم یافت قدرت اسلام تابعی از ایثار معنویت و اخلاص بوده است و هرگاه در اثر میل خواص جامعه اسلامی، به مادیات و اولاد و خویشاوندان، این رویه تضعیف شود جامعه اسلامی آبستن نفاق و دودستگی خواهد شد.
در تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی پیروزیهای زیادی نصیب ملت ایران شده است که همه آنها مرهون وحدت مردم ایران حول محور ولایت فقیه بوده است همانگونه که برخی از همگرایی و ولایت پذیری ایرانیها در طول تاریخ اسلام اگر نگوییم بی نظیر بوده حداقل کم نظیر میباشد.
البته حیات جمهوری اسلامی گاهی نیز با تلخیهایی مواجه بوده است که در همه آن تلخیها رد پای خواص مشهود است. در مقایسه خواص این دوران با دوره چهل سال? صدر اسلام باید گفت که خواص عصر ما در روی بر گردانی از نظام اسلامی دست کمی از خواص صدر اسلام نداشتهاند.
سؤالی که مطرح میشود این است که چرا در جمهوری اسلامی به رغم انحراف خیلی از خواص، آحاد مردم هیچ گاه از مسیر انقلاب منحرف نشدهاند و در تمام مواردی که اسلام به خطر افتاده آنها به نحو احسن وظیفه خود را انجام دادهاند ؟ جواب به این سؤال در تحلیل واقعه بزرگ نهم دی متبلور است.
درجریان های بعد انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 انحراف برخی از خواص به وضوح مشاهده شد انحراف این عده و سکوت معنی دار عده ای دیگر از خواص، حکومت اسلامی را با چالش مواجه کرد.همه چیز آماده بود برای رقم خوردن یکی دیگر از وقایع تلخ اسلام که ناگهان مردم در نهم دی آمدند و تمام آلایشهایی که این جماعت با خود به خیابان آورده بود را شستند. یکی از خصیصه های نادری که این روز به یاد ماندنی داشت این بود که آحاد مردم از خواص در یاری رساندن اسلام پیشی گرفتند.اگر در صدر اسلام و در پی تبعیت عوام از خواص حوادثی چون سقیفه، حکمیت،صلح امام حسن، و سانح? جان سوز کربلا رقم خورد اما این بار در حالی که برخی از خواص رفوزه شدند این مردم بودند که خواص را جا گذاشتند و خود پرچم دار اسلام شدند.
این رویکرد غریب ناشی از بصیرتی است که مردم ایران در مطالعه تاریخ اسلام پیدا کردند آنها به خوبی میدانند که اگر نسبت به این نظام و انقلاب کوتاهی کنند همان وقایع صدر اسلام در انتظارشان خواهد بود.
تجربه های تلخ صدر اسلام همه پیش چشم مردم ایران است و میدانند که اگر چون عوام صدر اسلام منتظر تصمیمات خواص باشند همان تشتطی که در صدر اسلام اتفاق افتاد نصیب جامعه ایران خواهد شد. عامل مهمی که موجب پرورش بصیرت دینی و تذکر این امر در جامعه اسلامی شده است جایگاه ولایت فقیه و روشنگری رهبر معظم انقلاب در مورد آثار تبعیت از خواص بی بصیرت میباشد ایشان همواره در سخنرانیهای خود با برهان صریح اعلام کردهاند که هیچ چیز برای نظام جمهوری اسلامی خطرناکتر از خواصی که برای رسیدن به دنیا بر اسلام مصالحه میکنند، نیست.
در حوادث بعد از انتخابات 88 اگر چه عده ای از خواص رفوزه شدهاند اما بودند عده ای دیگر که در سختترین شرایط و در حالی که غبار نفاق و منفعت طلبی فضای جامعه ما را گرفته بود به صورت صریح از تصمیمات مقام معظم رهبری حمایت کردند. روشنگری رهبر با تدبیر و خوش سابق? جمهوری اسلامی به انضمام حمایت برخی از خواص وقتی به مردم با بصیرت ایران عرضه شد نهم دی اتفاق افتاد که در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه بود. نهم دی به ما این درس را میدهد که جامعه ای که از رهبری مدبر و خواص وظیفه شناس و آحادی با بصیرت تشکیل شود هیچ خطری نمیتواند اساس آن را به مخاطره اندازد حتی اگر برخی از خواص در تزاحم منافع خود با اسلام منافع شخصی را ترجیح دهند.
تفسیر «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» چیست؟
پیشینه مبارزه حق و باطل به تاریخ پیدایش انسان بر مى گردد؛ زیرا این تقابل ازهمان پیدایش انسان ها آغازشد: یک سو ستم ها، حق کشى ها و جنایت ها به نمایش گذاشته شده اند و در سوى دیگر عدالت، حق و انسانیت ظهور نموده اند. پرچمداران بدى ها رهبران ستمگر و قانون شکن بوده اند که به عدالت کشى کمر همت بسته و در راه رسیدن به منافع و قدرت، از هیچ جنایتى دریغ نمى کردند. در سوى دیگر طلایه داران خوبى ها رهبران الهى بوده و دو جبهه حق و باطل همیشه درتقابل و مبارزه بوده اند.
اگر عاشورا روزی است که اینطور برایمان روضه اش را می خوانند ، پس باید یک ختم دسته جمعی برای کل یوم های زندگی گرفت ! عاشورا یعنی اینکه از همین امروز ، یعنی اینکه می توانم از همین امروز تا دم دم های روز واقعه ، بنشینم و فکر کنم به تکراری ترین واقعه ی هر ساله ام . به همه ی روزهایی که می آیند و می روند و انگار نه انگار که عاشورا یند ... نه قراری از کف می دهم و نه لبیکی نثار غربت آقایی می کنم . اصلا کل یوم عاشورا یعنی اینکه بنشین سنگ هایت را با خودت وا بکن ! یعنی اینکه جو زده نشو ! یعنی اینکه اگر سفیری آمد به در خانه ات و یا اینکه حتی اگر امام ات ، فرستاد پی ات که غریب ام ... بیا ، نگاه به خودت کنی و اگر مردانگی و جرأت و معرفت و دلش را نداری ، نروی ... یعنی اینکه لازم نیست از شوق ، با سر بروی به دل حادثه تا که سر بیاوری ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه بنشین حساب کن در اندک زمانی ، 18000 بیعت یعنی چه ؟ یعنی اینکه در اندک تر زمانی از همه ی 18000 بیعت برگشتن یعنی چه ؟ کل یوم عاشورا یعنی اینکه هر لحظه بزن به دل عاشورا و آنقدر بگرد تا نامه ات را ، تا دست بیعت ات با امام ات را بیابی ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه خودت را بساز ، مرد حادثه شو ، اسبت را برای همیشه زین شده نگه دار ، شمشیرت را تیز کن و هرچند آن لحظه های آخر ، اما دوباره مومن شو ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه حتی اگر بی سر ، اما عاشق بمیر ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه قبل از دادن دست بیعت ،سنگ هایت را با خودت وا بکن ... این "کل یوم" با احدی شوخی ندارد ...
شریعتی آن زمان چه زیبا سروده است که حسین (ع) یک درس بزرگتر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمهتمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. حجی که همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنت، جهاد کردند. این حج را نیمهتمام میگذارد و شهادت را انتخاب میکند، مراسم حج را به پایان نمیبرد تا به همه حجگزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین (ع) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است. در آن لحظه که حسین (ع) حج را نیمهتمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که به طواف، همچنان در غیبت حسین، ادامه دادند، مساوی هستند با کسانی که در همان حال، بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند، زیرا شهید که حاضر نیست در همه صحنههای حق و باطل، در همه جهادهای میان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، میخواهد با حضورش این پیام را به همه انسانها بدهد که وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا که خواهی باش!
وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعهات نیستی، هرکجا که میخواهی باشد، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.
شهادت «حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ» است.
جملات: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نشان دهنده پیوستگى و تداوم جبهه درگیرى حق و باطل در همه زمان ها و مکان ها است.
در حادثه کربلا بار دیگر مبارزه حق و باطل تکرار شد و امام حسین(ع) به منظور دفاع از دین، آزادى و عدالت قیام نمود و همه خوبى ها را به نمایش گذاشته و قیام او نماد همه زیبایى ها است.
در آن سوى حادثه یزید و یزیدیان قرار دارند که همه زشتى ها و بدى ها به نمایش گذاشتند.
امام حسین(ع) در برابر بیعت خواستن یزید فرمود: «ناپاک ناپاک زاده مرا بین دو چیز: شمشیر و ذلت مخیر نموده است، امّا ذلّت از ما دور است».1
امام حسین(ع) در جاى دیگر از درگیرى حق و باطل سخن به میان آورده و به دفاع از حق گرایى و باطل زدایى پرداخت: «ألا ترون إلى الحق لا یعمل به و إلى الباطل لا یتناهى عنه...».2
یکی از پیام های قیام امام حسین (علیه السلام) این است که مبارزه حق و باطل اختصاص به زمان و مکان خاصی نداشته و هر گاه حق و آزادی و دین در خطر باشند باید قیام نمود،بر این اساس در هر زمانى که آزادى خواهان در برابر آزادى ستیزان قرار مى گیرند و شعار «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» تکرار مى شود. از این رو امام راحل فرمود: «این کلمة «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک کلمه بزرگى است... همه روز باید ملّت ما این معنا را داشته باشد که امروز، روز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم ... قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک سرزمین کربلا نبوده، همة زمین ها باید این نقش را ایفا کنند».3.
هم چنین امام خمینی(س) در شکل گیرى قیام و هشت سال دفاع مقدس از قیام عاشورا الهام گرفته، هر روز را عاشورا خواند: « امروز روز عاشوراى حسینى است. امروز ایران کربلا است. حسینیان آماده باشید».4
امام قیام علیه رژیم شاه را نیز تقابل حق وباطل خواند وایران را کربلا وروزهای قیام را روز عاشورا دانست: «هفده شهریور، مکرّر عاشورا و میدان شهدا مکرّر کربلا و شهداى ما مکرّر شهداى کربلا و مخالفان ما مکرّر یزید و وابستگان او هستند».5
امروزه قیام مردم فلسطین علیه اسرائیل نیز نمادی لز تقابل حق و باطل است.
یکى از پژوهشگران مى نویسد: «ما یقین داریم که اگر حسین(ع) در زمان ما بود، از قدس ، جنوب لبنان و بیشتر مناطق اسلامی، کربلاى دومى مى ساخت و همان موضعى را مى گرفت که در برابر معاویه و یزید ایستاد...».6
اگر خوب دقت کنیم همه موقعیت ها و افرادی که عاشورا را ساختند چه بد و چه خوب همین الان حضور دارند. ابن زیاد و یزید زمان دائم فرمان بستن شریعه را می دهد (تحریم ها) و می دانیم که بعد از بستن شریعه چیزی نمی گذرد که روز عاشورا فرا می رسد. الان حسین زمان فریاد می زند که این عمار و آیا کسی هست که مرا یاری کند.
فتنه همین الان غوغا می کند. دشمن از چپ و از راست با شمشیر و نیزه هجوم فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دارد شیعه را می کوبد و اگر شکست بخورد چیزی نخواهد گذشت که هجوم نظامی خواهد کرد. همین الان داریم به عاشورا نزدیک می شویم. نمی خواهم بترسانم اما این واقعیت تاریخ است اگر غفلت کنیم باز باید شاهد بریده شدن سر حسین زمان خود باشیم و برای شهید کردن دوباره ولایت باید تا قیامت گریه کنیم. چه علی اصغر ها و علی اکبر هایی را باید قطعه قطعه ببینیم و چه زینب هایی را باید اسیر کنند.
وضعیت شیعه در حال حاضر کربلایی و عاشورایی است اما مثل اینکه رسانه ها و مسئولین چنین برداشتی ندارند. مردم بیدارترند از مسئولین و این خوب نیست. در چنین وضعیت خطرناکی مسابقه سر دنیا و قدرت و توسعه مقام و ثروت چه معنایی می دهد.
جبهه اسلام و ایمان و ولایت به افرادی نیاز دارد که همیشه آماده شهادت باشند و هیچ وابستگی به دنیا نداشته باشند و این با تفکر کل یوم عاشورا سازگار می شود و شکل می گیرد نه با تفکر بیشتر پولدار شدن در هر روز .
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1 لهوف، ص 57؛ نفس المهموم، ص 931؛ مقتل خوارزمی،ج 2،ص 7.
2 حیاه الامام الحسین، ج 3، ص 98؛ بحارالأنوار،ج 44، ص 387.
3 صحیفة نور، ج 9، ص 202.
4 صحیفة نور، ج 2، ص 195.
5 همان، ج 9، ص 57.
6- هاشم معروف الحسنی، الانتفاضات الشیعیه، ص 387.
کسی که اراده اش برای ترک گناه کم است باید چه کار کند؟( یعنی زود فراموش می کند چه عهدی با خودش بسته)
از این که سوال خود را با ما در میان گذاشتید متشکریم.
دوست گرامی ابتدا مقدمهای کوتاه برای شما عرض میکنم و سپس راه کارهایی عملیاتی برای شما عرض میکنم:
خدای متعال ما را مختار آفریده است و ما هستیم که برای خود تصمیم میگیریم. ما هستیم که سرنوشت خود را رقم میزنیم و سعادت یا شقاوت ابدی خود را تعیین میکنیم. اما اینجا سوالی مطرح است: چرا با این که خدا را قبول داریم و میدانیم همین اعمال اختیاری ما مشخص کننده عاقبت ما در سعادت یا شقاوت است و روز قیامت بازتاب و باطن همین اعمال به ما میرسد چرا درست انتخاب نمیکنیم؟ چرا باز سمت گناه میرویم؟
همانطور که در سوال شما هم مشخص است شما هم میدانید گناه چیست و هم میخواهید آن را ترک کنید اما چرا باز در مقام عمل موفق به ترک آن نمیشوید؟ با این که همه ما از روی اختیار و نه اجبار تصمیم میگیریم پس چرا موقع عمل به تعبیر شما یادمان میرود چه عهدی بستهایم و یا یادمان هست ولی کشش گناه بیشتر است؟
اینجا سرّی در تصمیم گیریهای همه ما وجود دارد که در واقع ما بر اساس آن، نحوه عمل خود را برمیگرینیم و مسیر انتخاب و اختیار خود را به آن سمت میبریم و آن این است که ما بر اساس چیزی تصمیم میگیریم که به آن محبت داریم. پشت تمام انتخابهای ما محبت و علاقهای به آن وجود دارد که به صورت اتوماتیک و خودکار ما را به سمت خود میکشد.
خوب عنایت کنید: شما باید خوب این مطلب را متوجه شوید تا بتوانید واقعا به جواب سوال خود برسید و در واقع خود را درمان کنید: آن محبت واقعیای که در دل ما جا گرفته است مسیر انتخابهای ما را رقم میزند. در تمام کارها نیز این مطلب صادق است و اختصاص به ترک گناه ندارد. مخصوصا آنجا که ما خودمان را تحت اشراف کسی نمیدانیم و یا در شرایطی که فرصت برای دقت و تامل در انتخاب وجود ندارد یا اینکه ما تنها هستیم و خودمان را تنها میدانیم، آن محبت که در دل ما جا گرفته باعث رفتارهایی از ما میشود و همان محبت مسیر انتخاب ما را رقم میزند.
اگر خوب این مقدمه را متوجه شده باشید به این نتیجه خواهیم رسید که برای ترک گناه باید مبدا میل را عوض کرد و به جای محبت گناه، محبت تقوا و خدای متعال را جایگزین آن کرد. در واقع تا هنگامی که به دستورالعمل مشخصی در مسیر تغییر این محبت حرکت میکنیم باید کارهایی را نیز برای تقویت اراده انجام دهیم تا در بزنگاههایی که برخی از آنها ذکر شد پایمان نلغزد. همان طور که گفتم اگر محبت گناه در دلمان نباشد دیگر به صورت خودکار و اتوماتیکی سمت گناه نخواهیم رفت.
اما برای تقویت اراده به چند دستورالعمل زیر عمل کنید:
1- یک کار کوچک انتخاب کنید و هر روز در زمان مشخص به آن عمل کنید. مثلا هر روز راس ساعت 8 به خدمت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام سلام بدهید و فقره سلام زیارت عاشورا را بخوانید. یا ساعت 11 صبح،50 صلوات به وجود ولی عصر ارواحنا فداه هدیه کنید. مداومت شما تحت هر شرایطی به این کار باعث تقویت اراده شما میشود. اقلا این کار را باید تا یک سال ادامه بدهید.
2- دفترچه یادداشتی تهیه کنید و هر شب قبل از خواب اعمال روز خود را محاسبه کنید. بابت کارهای خوب و انجام به موقع واجبات خدا را شکر کنید و از بابت گناهان استغفار کنید و تصمیم بگیرید دیگر سمت آن نروید. حتما این کار را انجام دهید و در همه حال و در همه جا آن دفترچه یادداشت را همراه داشته باشید و به هیچ وجه این محاسبه را ترک نکنید.
3- خوردن بیش از حد نیاز بدن، خواب زیاد و حرف زدن بیجا و زیادی، دشمن و نابود کننده اراده است. اگر به این موارد مبتلا هستید باید برای هر کدام برنامه ریزی خاصی کنید تا آنها را به اختیار خود در آورید. تا زمانی که انسان بر سر سفره غذا با دیدن غذاهای رنگارنگ، مثلا سفره مهمانی یا عروسی دیگر اختیار نداشته باشد و خود را خفه! کند یا در یک روز تعطیل که کار یا کلاس ندارد تا میتواند بخوابد یا هر چه به زبانش آمد و لو حلال بگوید؛ قدرت تصمیم گیری و ارادهاش بسیار ضعیف خواهد بود. حتما در مورد هر یک از این سه موضوع تفکر کنید و راه و منش صحیح را بیابید.
فعلا همین میزان از دستورات برای تقویت اراده کفایت میکند. إن شاء الله یک سال دیگر، پس از عمل به این دستورات نتایج آن را به ما اطلاع دهید. اگر ابهام یا سوالی نیز در این موارد دارید با ما در میان بگذارید.
اما برای آنکه محبت غیر خدا از دل ما بیرون رود و محبت الهی جای آن را بگیرد؛ که همان طور که بیان کردم ریشه تمام کارهای اختیاری ما در همین محبت نهفته است و ما بر اساس آن تصمیم گیری میکنیم به این دستورات عمل کنید. دقت دارید که گناه کردن نشانه این است که محبت گناه در دل ما وجود دارد و در واقع قلب ما بیمار است و باید با دل دادن به خدا در مسیر بیرون کردن محبت غیر خدا تلاش نماییم.
1- حتما مقید باشید در مجالس اهل بیت علیهم السلام و مجالس دعا شرکت کنید. حتما منبر این مجالس را از دست ندهید و قدر شرکت در مجالس روضه را بدانید. نورانیت این مجالس تأثیر عمیقی در الگو برداری از اولیای دین دارد و باعث میشود انسان از هر آنچه با اهل بیت علیهم السلام در تعارض است بدش بیاید. در واقع سعی خواهد کرد خود را به شکل اهل بیت در آورد که نتیجه قهری آن دوری از گناه است.
2- در مورد دستورات مختلف دین، در مورد روش کارهای مختلف مطالعه کنید و سعی کنید شیوه زندگی خود را همان قرار دهید. تطبیق زندگی بر این روش، که در واقع میدانیم باعث ارج و قرب معنوی نیز است، در انسان علقه و دلبستگیای ایجاد میکند که به کمتر از آن راضی نخواهد شد. مثل آداب خواب، آداب خوراک، آداب معاشرت و دوستی و ...
3- حتما مرجع تقلید داشته باشید و کارهای خود را مطابق فتوای ایشان انجام دهید. تقیّد به این موضوع بسیار مهم است. تقیّد به این نوع رفتار انسان را متشرع و خدایی بار میآرود و باعث نشاط معنوی در انسان میشود که آثار زیادی در زندگی خواهد داشت.بررسی این آثار از موضوع بحث ما خارج است.
4و5 - در هنگام عصبانیت و در خلوتهای خود، همچنین هنگامی که فکر می کنید کسی از نوع رفتار شما بازخواست نخواهد کرد، تقوا را رعایت کنید. یعنی خدا را ناظر بدانید و برای رضایت و خشنودی او دستورش را اطاعت کنید.
این نکته بسیار مهم است: حرکت در مسیر رضای الهی که در واقع منجر به اخلاص در عمل میشود، تأثیر بسیار زیادی در محبت الهی دارد. اخلاص مایه برکت در مسیر الهی است و محبت خدا را در دل انسان میپروراند.
6- گناه دور کننده انسان از خدا و محبت خدا است. هر چیزی که گناه است در واقع سمّی است که جان ما را از محبت خدا تهی میکند و ما را در آغوش شیطان جای میدهد. باید در مورد آثار تک تک گناهان فکر کرد و بلایی که انسان را از جانب آن تهدید میکند شناخت.
7- یاد مرگ را فراموش نکنید. یاد مرگ و حالات انسان از هنگام جان کندن تا برپایی قیامت، انسان را هوشیار میکند که چه باید بکند و چه نباید بکند.
به همین میزان اکتفا میکنم. حتما بعد از اینکه چند بار با دقت این متن را مطالعه فرمودید، از آن نکته بردادی فرمایید و اقلا روزی یکبار آنها را یادآوری کنید. مؤید باشید.
چرا همه می گویند درحق دیگران خوبی کنید چراماهرچه خوبی می کنیم بدی می بینیم با مردم چگونه باید رفتار کرد؟
خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
قبل از پاسخگویی به آنچه مطرح نمودهاید باید به عنوان مقدمه عرض نمائیم که: بطور کلی روابط افراد با دیگران به سه نوع عمده قابل تقسیم میباشد که بر اساس این سه نوع، باید شیوه برخورد خود را با مردم تنظیم نمود:
نوع اول:
روابط عادی افراد با عموم مردم که در قالب روابط اجتماعی تعریف میشود که لازمه زندگی اجتماعی برقراری چنین روابطی میباشد و نوع برخورد انسان در چنین روابطی مدارا نمودن با تمامی اقشار جامعه میباشد.
البته اگر چه اسلام به برقراری اینگونه روابط سفارش نموده است و دستور به محبت نسبت به تمامی افراد بشر داده و آنرا سرآمد تمام اعمال عاقلانه پس از ایمان به خداوند دانسته است (الحدیت-روایات تربیتى، ج2، ص: 41) اما به این نکته نیز سفارش شده است که نباید این نوع از روابط ، با روابط نزدیک و دوستی واقعی افراد نسبت به یکدیگر اشتباه شود، بلکه با وجود حفظ ارتباط با تمامی اقشار مختلف جامعه نباید به مسائل خصوصی و شخصی این افراد وارد شده و یا آنان را در تمامی جزئیات زندگی دخیل نمود.
حضرت علی علیه السلام در این خصوص میفرماید:... امّا برادرانى که باید با آنها در ظاهر رفت و آمد کنید ... در امور دین و دنیا از آنها بهرهمند گردید، و ارتباط خود را با آنها قطع نکنید و کارى به باطن آنها نداشته باشید، تا هنگامى که به شما محبت مىکنند شما هم با آنها محبت نمائید و با خوش زبانى و چهره باز با آنان برخورد کنید. (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار ج64 ص 193) ادامه مطلب...
رابطه دین و مدپرستی؟
پاسخ: امروزه مد،ّ اصطلاحی است که به عنوان یک ابزار مخرب فرهنگی در جهت اهداف ضد دین و ناتوی فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد.
مدگرایى غربى با انگیزههاى مختلف صورت مىگیرد: الف) تحمیل فرهنگ خویش به دیگران، ب) بازاریابى براى اجناس خود، ج) جامعه را از مسیر صحیح و پاک به انحراف و آلودگى کشاندن، د) سنتهاى بجا و صحیح را از امتى گرفتن و سنتهاى ناپسند و احیاناً خرافى را جایگزین آن ساختن، ه) از طریق سنتهاى یک ملّت وارد شدن ولى آن را از درون مسخ کردن.
شاید اطلاع داشته باشید که براى ساختن این مدها، مدتها و ساعات زیادى متخصصین روانشناس، جامعهشناس و... به مطالعه مىپردازند و راجع به تأثیرى که مد خاصى مىتواند در یک جامعه از خود به جاى گذارد، آیندهنگرى و تحلیل مىکنند وقتى تصویب شد، با شگردهاى عجیبى به تبلیغ آن مىپردازند.
نکته دیگر در این راستا، این است که آنها به رنگ و مدل کفش، لباس، کیف و کمربند اکتفا نمىکنند؛ بلکه ملّتى را در اینگونه مسائل مجذوب خود مىسازند و به تقلید خود درمىآورند، سپس به تدریج سراغ افکار و اندیشه و ایده یک ملّت آمده و آن را هم به طرف خود جذب مىکنند. مثلا چادر به عنوان حجاب اسلامى یک سنت نیکو و پسندیده است. فراموش نمىکنیم که در زمان طاغوت ناگهان بازار اسلامى، پر از چادرهاى بدننما شد و... حال ساده اندیشى و خامى است اگر ما فکر کنیم که آنها در به وجود آوردن مد روز به نقطه خاصى اکتفا مىکنند. طبیعى است که چنین نخواهد بود. اگر امتى به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راه بیفتد، تا نهایت هرزگى و فساد پیش خواهند رفت. ادامه مطلب...
چیکارکنم که دلم پربشه ازعشق بخدا؟
خوشحالیم که با شما سخن میگوییم. و بیشتر از این خوشحالیم که مخاطب ما یاد خدا را همیشه همراه خود دارد. کسی که در همه حال خود را در محضر مولایش میبیند و نزد او حاضر است، همیشه مورد لطف و عنایت او قرار دارد.
البته حضور با دوری نمیسازد. یعنی اگر ما خودمان را در محضر حضرت رب میبینیم ، به اطاعتش مشغول میشویم و همین بندگی و اطاعت هر لحظه ما را به او نزدیکتر میسازد. پس هر نافرمانی باعث دوری است و درمان آن توبه و توسل به حضرات معصومین علیهم السلام است تا جبران ما فات بشود.
پس یک راه نزدیکی و عشق به خدا توسل و التماس به اهل بیت علیهم السلام است. البته به شرطی که واقعا قصد کنیم گناهی از ما سر نزند.
در عشق هاى حقیقى و مقدس، روح انسان صفا و نورانیت فوق العاده اى پیدا کرده، و همه چیز را جز معشوق حقیقى - که مظهر کمال مطلق است - به فراموشى مى سپارد و تحمل سختى ها و ناملایمات را براى رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه هاى عنایت و لطفش آسان مى کند و هنگامى که «در بیابان به شوق کعبه قدم مى گذارد، از سرزنش هاى خار مغیلان غمى به دل راه نمى دهد» در این بخش از حدیث قدسى، درباره واژه «عشق» بهره مند مى شویم، که آمده است: «هنگامى که بنده ام توجه به من پیدا کند، آرزو و لذتش را در ذکر خودم قرار مى دهم و هنگامى که آرزو و لذتش در ذکر من باشد، به من عشق مى ورزد و من هم به او عشق مى ورزم و هنگامى که به من عشق ورزد، حجاب میان خودم و او را بر مى دارم، (تا به مقام شهود نایل شود)». V }هندى، علاءالدین، کنزالعمال، ج 1، ص 433، ح 1772.{V
عشق به خداوند و اولیاى او و هم چنین عشق به ارزش هاى والا، همواره چراغ راه عارفان دل سوخته و عالمانى است که اثرهاى بزرگ علمى از خود نشان داده اند. زمزمه هاى امیرالمؤمنان علیه السلام در دل شب و دعاى پر معناى «صباح» در صبحگاهان و جمله هاى دعاى «کمیل» و راز و نیاز امام حسین علیه السلام در روز عرفه و صحیفه سجادیه و...همه این ها اثرهاى گران بهاى این عشق مقدسند!
کوتاه سخن این که، هر اندازه معرفت آدمى نسبت به معشوق بیشتر شود، عشق به وصال در او شعله ورتر مى شود؛ به اطاعت، بندگى و تسلیم در برابر خواسته هاى محبوبش تن مى دهد.
در روایتى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «خداى عزّ و جلّ فرمود: محبوب ترین چیزهایى که بندگانم به وسیله آنها به من نزدیک مى شوند، انجام عملى است که به ایشان واجب کرده ام و او با نافله به من نزدیک مى شود، تا آن که دوستش بدارم، گوشش مى شوم که بدان مى شنود، چشمش مى شوم که بدان مى بیند، زبانش مى شوم که بدان سخن مى گوید و دستش مى شوم که بدان بر گیرد». V}کلینى، اصول کافى، ج 3، ص 54.{V
P}الهى اى فروغ هر دو عالم {E}الهى اى امید و عشق آدم {P
P}الهى عاشقم در سوز و سازم {E} منم مسکین، تو بنما سرفرازم {P
براى عاشق شدن پروردگار باید در مقام اطاعت، فرمانبردار بى قید و شرط او باشیم و از اطاعت دیگران در هر مقام، اگر فرمانشان برخلاف رضایت الهى است، دست بشوییم.
انسان عاشق در سایه عبودیت به جایى مى رسد که مى تواند به اذن پروردگار در جهان تکوین، تصرف کند، همان گونه که آهن سرد و سیاه بر اثر مجاورت با آتش، گرم و سرخ و فروزان مى شود، این حرارت و نورانیت از درون ذاتش نیست، بلکه پرتو ناچیزى از آتش به او افتاده و به این رنگ درآمده است. انسان عاشق براى به دست آوردن رضایت معشوق باید فقط به چیزهایى که سبب خشنودى او را فراهم مى کند بیندیشد؛ در درجه اول انجام واجبات الهى، نیز از انجام کارهایى که خشم معشوق را فراهم مى کند، دورى و بیزارى مى جوید؛ یعنى گناهان را بر اثر تهذیب نفس و زحمت هاى فراوان ترک کند تا بتواند مقدارى از عشق خداى سبحان را در خویشتن بیابد. V}براى آگاهى بیشتر ر.ک: مکارم شیرازى، اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، نشر هدف، ج 1، بحث یقین و رضا.{V
غرض از مزاحمت این بود که چند ماهیه احساس میکنم ایمانم ضعیف شده و راحت تن به گناه میدم هر چند میدونم که فلان کار گناهه،حتی قبلأ حجابم بهتر بود ولی حالا مث قبل نیس! از خدا دور شدم! لطفأ راهنماییم کنین؟
از ارتباط مجدد شما با این مرکز خوشحالیم. نکاتی که برایتان مفید است را عرض میکنم.
مشکلی که شما به آن دچار شده اید مربوط به بحث غفلت است. ابتدا باید با این موضوع و عوامل آن آشنا شوید و راهکار رفع غفلت و توجه به یاد خدا را بدانید.
غفلت یکی از مهم ترین عوامل حسرت در روز قیامت است؛ زیرا در آن روز که پرده ها کنار می رود، آدمی در می یابد که چه فرصت های بزرگ و بی مانندی را از دست داده است؛ چرا که زندگی دنیوی دیگر تکرار شدنی نیست و هرگز فرصتی دوباره به کسی داده نمی شود تا به دنیا بازگردد و از گوهرهای بسیار افتاده بر زمین گرد آورد و در روز قیامت به بهای بسیار بفروشد.
تاثیر بسزای غفلت در زندگی دنیوی و اخروی انسان چنان است که آیات بسیاری از قرآن به این مهم اختصاص یافته است؛ زیرا سختی ها، گرفتاری ها و تنگی های زندگی دنیوی ریشه در غفلت آدمی دارد و خداوند از بشر می خواهد تا برای دست یابی به زندگی خوب در دنیا از غفلت رهایی یافته و یاد و ذکر او را در دل و جان داشته باشند.
نویسنده با توجه به اهمیت این مسئله در زندگی دنیوی و اخروی آدمی، با مراجعه به آیات قرآنی تلاش کرده است تا عوامل و موانع غفلت را شناسایی و دراین نوشتار تقدیم خوانندگان نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
? غفلت و سختی و حسرت ادامه مطلب...
لیستی از کارهای خوب و بد معروف و منکر را برایم بنویسید ممنون؟
- ابتدا معروف وسپس منکر شمارش شده است
- در پاسخ از احادیث بهره برده ایم وهر حدیثی را با کمی فاصله از حدیث دیگر جدا کرده ایم وچون ممکن است در عدد50 کم وزیادی شده باشد ویاتکراری اتفاق افتاده باشد عدد را بیشتر کرده ایم
امام صادق (ع) میفرمایند: سه چیز از علامات مومنین است:
1- 1) شناخت خدا. بداند هرکجا که هست خدا او را میبیند.
2- 2) شناخت دشمنان خدا. هروقت دیدی کسی از کار خوب انتقاد میکند بدان این دشمن خداست.
3- 3) شناخت دوستان خدا. کسی که شما را در راه خدا تشویق کرد علامت دوستی خداست.
امام چهارم (ع) میفرمایند: ای آدمیزاد، تو میمیری و برانگیخته میشوی و در برابر خدای عزوجل بازداشتی، پس جوابی آماده داشته باش برای آنجا.
4- اگر به قوموخویش مینازی آنجا ارزشی ندارد، جز تواضع و بندگی.
5- اگر به علم و کرامت مینازی ارزشی ندارد، جز تسلیم در برابر خدا.
6- کارهایی که انجام میدهی ارزشی ندارد، مگر برای خدا و خواست خدا. و عبادتی وجود ندارد جز مسئلهدانی.
7- مبغوضترین مردم کسی است که خود را پیرو امامان بداند و بر کردار آنها پایبند نباشد.
8- و خدا میفرماید: ای انسان، بدانچه به تو دادهام راضی باش تا انسانی عاقل باشی.
9- ای انسان، به آنچه برای تو واجب کردم عمل کن تا انسانی کامل باشی. بدانچه بر تو حرام کردم کنارهگیری کن تا انسانی پارسا و محکم باشی.
می خواستم راهى نشونم بدید تا بر شیطان غلبه کنم خواهش میکنم از دست خودم خیلى ناراضیم؟
دوست گرامی. برای اینکه بر شیطان غلبه کنی, باید بدانی که راه نفوذ شیطان به انسان نفس است. اگر کسی بتواند از نفس خود عبور کند و هواهای نفسانی خود را سرکوب نماید (تزکیه نفس), راه نفوذ شیطان را بر خود بسته است. البته لازمه سرکوب کردن نفس این است که خواست خدا را بر خویش حاکم کنیم. اگر کسی از خواست های نامشروع و نامعقول خود گذشت و خواست خدا را بر دل و جان و زندگی خود حاکم کرد, راه شیطان را سد کرده است و شیطان بر او تسلطی نخواهد داشت. موفق باشید.
بنده به اصل وجودی خود پی برده ام و ارزش معنوی خود را یافته ام اما نمی توانم از آن بهره کافی ببرم، راهنمایی بفرمایید؟
دوست گرامی. خوشحالیم که به خودشناسی رسیده اید, برای شکوفا شدن خود معنوی لازم است خودسازی کنید. برای این منظور نیز لازم است علاوه بر برنامه عادی زندگی و معیشت خود, چهار برنامه در خصوص خودسازی تنظیم نمایید. 1- برنامه ریزی برای تحصیل علم و آگاهی دینی2- برنامه ریزی برای کسب تقوا و انجام واجبات 3- برنامه ریزی برای تزکیه نفس و اصلاح اخلاق 4- برنامه ریزی برای تقویت معنویت و رابطه عاشقانه با خداوند.
چه کار کنیم که گناه نکنیم؟
در مورد این سوال به طور خلاصه گفتنی است: گناه ریشه در نفسانیت انسان دارد, یعنی غریزه شهوت و غضب و صفات رزیله ناشی از این دو نیرو, پس برای اینکه انسان گناه نکند باید نفس خود را تزکیه و مهذب کند و این کار امکان پذیر نمی باشد مگر با عقلانیت قوی. نتیجه می گیریم که انسان برای اینکه گناه نکند ابتدا باید عقل خود را شکوفا و بارور نماید و در سایه عقلانیت قوی نفسانیت خود را کنترل و مدیریت کند.
اکنون سوال اینجا است که عقل چگونه تقویت می شود؟ که در پاسخ به این سوال باید به دو عنصر علم و عمل عالمانه اشاره کنیم. اگر انسان بتواند اندیشه و عمل خود را بر اساس برهان و تفکر عقلانی بنا کند, دارای عقلانیت قوی ای خواهد بود. انسان با داشتن چنین عقلی است که می تواند نفس خود را مدیریت و تعدیل نماید و زمینه افراط و تفریط که عامل انحراف و گناه است را از بین ببرد.
البته ممکن است کسی بگوید: از نظر دینی انگیزه اصلی ایمان است و ایمان است که نگه دارنده انسان از گناه است و قرآن کریم می فرماید: الذین امنوا و عملوا الصالحات, ولی باید دانست که ایمان و عمل صالح نیز لازمه داشتن عقلانیت قوی است و کسی که عقل خود را شکوفا نموده است از ایمان قوی و انگیزه الهی نیز برخوردار می شود و هدف هم همین است.
چطور حس کنم خدا رو؟
راه درک و احساس حضور خداوند معرفت شهودی او است. یعنی بداند که خداوند همان وجود ساری و جاری در تمام اشیا و مخلوقات است و جمال و جلال او را در هر آفریده و موجودی مشاهده نماید. قرآن کریم راه معرفت خدا را مطالعه و تفکر در جهان هستی و نفس انسانی معرفی می کند. اگر انسان به این معرفت رسید که خداوند همه جا هست, حضور و قدرت او را در همه چیز و همه کس حس خواهد کرد و به این نکته خواهد رسید که امکان ندارد خدای متعال کسی یا چیزی را رها کند. این خود انسان است که با رها کردن خدا و پیروی از نفس و شیطان از خداوند دور می شود و احساس دوری و غربت می کند. موفق باشید.
سلام در مورد ورود به موضوعات عرفانی فقط برای خواص هست یا عوام هم میتونن وارد این عرصه بشن؟
دوست گرامی. کسانی که وارد سیر و سلوک شدند, از ابتدا از خواص نبودند و در اثر همین سیر و سلوک از خواص شدند. ورود به مباحث عرفانی نیازمند آن است که انسان ضمن تزکیه نفس وادی عقل و سلوک نظری را طی کرده و سپس وارد وادی عرفان و عشق شود. بنابراین همه می توانند این راه را طی کنند اما صحیح آن است که پس از آشنایی با خداوند از طریق آیات آفاقی و انفسی و ایمان - یتلوا علیهم آیاته- ابتدا نفس خود را اصلاح کنند و سپس علم و حکمت بیاموزند -یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه - و بعد وارد وادی عشق و عرفان شوند. عوام اگر بخواهند قبل از تحصیل علم و طی کردن وادی عقل مستقیم وارد عرفان شوند, دچار مشکلات عدیده مانند افراط و تفریط و بریدگی خواهند شد و معلوم نیست وصولی برای ایشان حاصل شود.
زن یا دختری که بدحجاب باشد یا موهاش بیرون باشد، حتما جهنم می رود؟
در پاسخ مطالب ذیل قابل دقت است :
1- آن چه انسان را بهشتی می کند ایمان و عمل صالح و آن چه او را جهنمی می کند کفر و شرک است .
2- زن یا دختری که بد حجاب است گاهی منکر حجاب به عنوان ضروری دین است به طوری که با این انکارش اصول دین مانند توحید و نبوت را انکار می کند که در این صورت کافر است و مستحق عذاب جهنم است و گاهی بد حجابی او نه به خاطر انکار این واجب الهی بلکه به خاطر عدم اگاهی از احکام دین و یا مسامحه و سستی در عمل به آنها و یا به خاطر تاثیر پذیری از جو و محیط آلوده است .
3- نوعا زنان و دختران بد حجاب از قبیل نوع دوم می باشند و نمی توان گفت چنین افرادی تنها به دلیل بد حجابی حتما اهل جهنم هستند . البته این حرف معنایش این نیست که آنها از عذاب مجازات اخروی معاف و مصون هستند بلکه عدم رعایت حکم خدا و ترک واجب الهی انسان را مستوجب عذاب قبر و عذاب اخروی می کند .
4- ان چه مهم است این است که احکام الهی برای رشد معنوی و رسیدن انسان به کمال مقرر شده و مخالفت با ان و عمل نکردن به ان هر چند انسان را جهنمی نکند اما مانع رشد و تعالی معنوی او و رسیدن او به کمال انسانی و الهی می گردد و این عذابی است که در نزد اهل بصیرت و معرفت ب از عذاب جهنم کمتر نیست .
افرادی که می خواهند تهذیب نفس کنند باید چکار کنند و از کجا شروع کنند؟
دوست گرامی. من عرف نفسه فقد عرف ربه. برای شناخت روش ربوبیت خود باید ابتدا نفس خود را شناخت. یعنی خودشناسی قبل از خودسازی است. در حقیقت نقطه آغاز حرکت کمالی انسان شناخت خود است. انسان سه هویت دارد. نفسانی، عقلانی و عرفانی. اگر با این ابعاد در معرفت نفس آشنا شد، خواهد دانست که چگونه باید نفس خویش را تربیت کند و از آن به سوی وادی عقل مهاجرت نماید و با سلوک نظری و عقلی وارد وادی عرفان و دل شود و مسیر سعادت خویش را به صورت علمی طی نماید.
راه اصولی خودسازی و تزکیه نفس چیست؟
توجه داشته باشید که تزکیه نفس و همچنین تقویت معنویت به صورت مبنایی نیاز به عقلانیت قوی دارد. عقلانیت عبارت است از داشتن انگیزه اصلی الهی در زندگی و داشتن ایده صحیح عملی برای رسیدن به آن انگیزه و مبتنی بودن این ایده عملی و انگیزه بر اندیشه و جهان بینی الهی. برای رسیدن به چنین عقلانیتی باید تلاش علمی و عملی فراوان انجام داد. ظرف زندگی برای چنین تلاشی در اختیار ما قرار داده شده است. سیر و سلوک عقلانی انسان را هم در جهت تزکیه نفس و مبارزه با امیال شیطانی آماده می کند و هم زمینه ارتقای بعد معنوی و عرفانی انسان می شود و حلقه واسطی است برای رشد تمام جنبه های انسانی و الهی ا نسان.
آیا راهى هست که بدانم خداوند توبه مرا قبول کرده و گناهانم را بخشیده؟
دوست گرامی. اگر انسان صادقانه و مخلصانه گناه خود را ترک کند و به سوی خدا بازگردد و گذشته خود را جبران نماید یا در مسیر جبران باشد حتما توبه اش پذیرفته خواهد شد و در پذیرش الهی شکی نیست. مشکلی اگر هست در کیفیت توبه ما است که باید واقعی صادقانه و مخلصانه باشد. اگر کسی چنین توبه ای بکند در خودش احساس شیرینی همچون رضایت مندی و پاکی و نورانیت خواهد داشت و خودش احساس خواهد کرد که خدای متعال به او عنایت دارد .
انسان چگونه میتواند به خودشناسی برسد؟ خودشناسی یعنی چی؟
دوست گرامی. مهمترین موضوع در خودشناسی بعد از شناخت ارزش انسان به عنوان خلیفه خدا و مظهر تمام اسما و صفات الهی که عمق استعداد انسان را می نمایاند, شناخت ابعاد هویت انسان مهم است. آدمی سه هویت بشری و نفسانی-انسانی و عقلانی-الهی و عرفانی دارد که دانستن کارکرد هر یک و تاثیری که بر هم دارند او را برای ساختن خود و پیمودن راه کمال آماده می سازد.
تو زندگیم گره افتاده، از هر لحاظ به هر دری میزنم به روم بسته میشه. نمیدونم چرا و چکار کردم؟ لطفأ بهم کمک کنید؟
پاسخ:
بعضی از ما انسان ها شبیه به بازیکن فوتبالی می مانیم که بدون هیچ شناخت و درکی از بازی فوتبال و قوانین آن , وارد زمین شده و مشغول به بازی شده ایم ؛ لذا بی هدف به هر طرف حرکت کرده , دروازه ی خودی را از رقیب تشخیص نمی دهیم . از زمین خوردن خود ناله ها و شکایتها داریم و از گل خوردن , دچار یأس و نا امیدی می شویم و ....
در حالی که یک بازیکن فوتبال باید بداند که مدت زمان بازی چقدر است ؟ قوانین و احکام بازی چیست ؟ قدرت رقیب تا چه حد است ؟ او باید بداند زمین خوردن لازمه ی بازی است اما خاتمه ی آن نیست ؛ بلکه باید بلافاصله بلند شده , مبارزه را از نو شروع کند . هر گاه بی دقتی کرد و گل خورد باید در فرصت باقی مانده تلاش کند و رقیب را شکست دهد و ....
دوست عزیز
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید