بازدید امروز : 245
بازدید دیروز : 549
سعادت زندگی دنیوی و اخروی در یک جمله؟
پاسخ: قرآن کریم و اولیای معصوم الهی، راه رسیدن به کمال و سعادت انسان را که همان صراط مستقیم و شاه راه مطمئن بندگی است برای ما بیان کرده اند. ایمان و عمل صالح مشخص ترین و روشن ترین راهبرد و رهنمود قرآن کریم برای رسیدن به سعادت و پیمودن صراط مستقیم بندگی حق است. دوری از وسوسه های شیاطین و عبادت خداوند که با عمل به احکام الهی و خواسته های ربوبی و قدم برداشتن در راه بندگی واقعی حاصل می شود همان صراط مستقیم الهی است: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس، آیات 60 و 61)
بنابراین برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی که همان نزدیک شدن به خداوند و قرب حق می باشد، راهی مطمئن تر و کوتاه تر و استوارتر از عمل به تکالیف شرعی و پیروی از دستورات الهی و پیامبر(ص) و اهل بیت پاک او(ع) نداریم و اگر راهی بهتر و کوتاه تر و مطمئن تر وجود داشت بدون شک خداوند متعال و اولیائش آن را برای ما بیان می کردند و ما را از آن محروم نمی کردند.
صلح کل:
بعضی ها می خواهند صلح کل باشند. گفتگوی تمدن ها با این نگرش آغاز شد. هانتینگتن نظریه پرداز آمریکایی که به تازگی مرده است، نظریه جنگ تمدن ها را مطرح کرد. به نظر من حرف این آمریکایی درست تر بود از حرف آقای خاتمی که می خواست صلح کل باشد. شیطان که نمرده و اولیای شیطان و طاغوت ها که نمرده اند تا صلح کل برقرار شود.
تا ولایت شیطان هست و تا شیاطین کوچک و بزرگ هستند، صلح کامل برقرار نمی شود. تمامی صلح ها و آتش بس ها مقطعی و نسبی است.
در کل تاریخ همواره جنگ میان طرفداران خدا و هواداران شیطان وجود داشته و هیچ کدام حاضر نشدند تسلیم دیگری شوند. ما باید جبهه خودمان را روشن کنیم که از اولیای خدا و تابع آنها هستیم یا تحت ولایت شیطانیم.
یکی از کارهایی که اصلاح طلب ها می خواهند انجام بدهند و در آن هشت سال کذایی دنبال کردند، این است که می خواستند مرزها را کمرنگ کنند و دو جبهه را به هم نزدیک کنند، الان هم همین استراتژی را دنبال می کنند. می خواهند نزاع را از میان بردارند و برای مردم صلح به ارمغان بیاوردند و خوش و خرم زندگی کنند، ولی دیدید که نزدیک بود عزت انقلابی و دانش هسته ای را که با زحمت و خون شهدا بدست آمده بود از دست بدهیم.
البته صلح کل بودن تصور جالبی است، ولی مبنای فکری ساده اندیشانه ای دارد و امکان پذیر نیست. هیچوقت آمریکا و دشمنان اسلام دست از دشمنی و اعتقادات شان بر نمی دارند و حاضر نیستند با ما مدارا کنند و ما رو تحمل کنند.
اگر ما بخواهیم با آنها همزیستی مسالمت آمیز داشته باشیم این ما هستیم که باید دست از اعتقادات مان برداریم، کوتاه بیاییم و به طرف آنها برویم و منافع آنها را تامین کنیم.
این ساده اندیشی است که فکر کنیم آنها از دشمنی شان نسبت به مسلمانان دست برمی دارند و با ما کنار خواهند آمد و روزی می رسد که کاری به کار ما نداشته باشند و با ما از درب دوستی برآیند.
نه البته ممکن است با قدرت گرفتن ایران آنها ببینند مصلحت در این است که به ظاهر دشمنی نکنند ، با زبان زور صحبت نکنند و دم از گفتگو و روابط دیپلماتیک بزنند، ولی این حالتی است که با قدرت بدست می آید و تسلیم ناچاری آنها است. نه اینکه فکر کنیم با ما دوست شده اند و کوتاه آمده اند.
ما در دو جبهه زندگی می کنیم و این یک جنگ استراتژیک تاریخی است که همواره درگیر بوده است و به لحاظ کلی مصلحت هم همین است که این درگیری باشد.
ما از جهتی باید از وجود این دشمنی و درگیری خرسند باشیم، زیرا انسان با این درگیری بزرگ شده و رشد کرده است. اگر این معارضه و تضاد و تعارض نبود، رشد انسان در طول تاریخ متوقف می شد.
اسلام با درگیری با اندیشه های کفر و شرک حقانیت توحید را اثبات می کند و شیعه با وجود اهل سنت می تواند کارکرد حقیقی خود را بروز دهد و حق بودن خود را آشکار نماید.
برخورد و تضارب آرا و عقاید در کل به نفع بشر است، ولی این باعث نمی شود که ما با دشمن خود مهربان باشیم و اشداء علی الکفار و رحماء بینهم را فراموش کنیم و غافل و آسوده بنشینیم و صلح کل شویم.
جبهه حق یا باطل:
به نظر من تاریخ یعنی صحنه درگیری حق و باطل. همیشه این درگیری وجود داشته است. از زمانی که حضرت آدم آفریده شد و شیطان سجده نکرد، سنگ بنای جنگ میان حق و باطل بنا نهاده شد و فرزندان آدم همواره باید جبهه خود را مشخص می کردند.
آنچه هم اکنون نیز برای ما بسیار مهم و حیاتی است، آن است که به یقین بدانیم اهل کدام جبهه هستیم، حق یا باطل، تحت ولایت خدا یا ولایت شیطان زندگی می کنیم، الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الشیطان یخرجونهم من النور الی الظلمات. اهل ایمانیم، یا شرک و کفر، دل در هوای دنیای مادی بی خدای مغرب زمین داریم یا سرسپرده انقلاب خدایی اسلام هستیم، فرزند خمینی کبیر - رض- هستیم یا بنده شیطان بزرگ آمریکا و بالاخره در لشکر حسینیم(ع) یا یزید.
شما یقین دارید که اگر در آن زمان حضور داشتید، حتما جزء لشکر امام حسین(ع) بودید و با اطمینان در راهش شهید می شدید؟ اگر شما مطمئن هستید، خوشا بر احوالتان، ولی اگر این اطمینان برای ما وجود ندارد، باید نگران باشیم.
وسعت جبهه:
اهل جبهه بودن، یک اندیشه و رویکرد خاص و انقلابی به زندگی، دین، جامعه و تاریخ داشتن است. جبهه محدود در غرب و جنوب ایران یا جنوب لبنان و شمال فلسطین نیست. اصولا جبهه محدود به زمین و جغرافیا هم نیست. جبهه خیلی وسیع تر از این حرف ها است. ما به وسعت همه تاریخ و تمامی ابعاد فکری، فرهنگی، اقتصادی، علمی،اعتقادی، عملی و اخلاقی بشر جنگ و جبهه و سنگر داریم.
اگر نگاهی به تاریخ زندگی انسان بیاندازیم ، می بینیم که انسان همواره در اردوگاه زندگی کرده است. جنگ و درگیری و مبارزه و مقاومت گسترده ترین و تعیین کننده ترین عامل حرکت تکاملی انسان در طول تاریخ بوده است.
ما گاهی از این حالت غفلت می کنیم و دشمن بر ما مسلط می شود.
بعد از جنگ متاسفانه اشتباهی که کردیم این بود که بسیاری از مردم و حتی کسانی که در جنگ حضور فعال داشتند، خیال کردند که جنگ تمام شده و صلح برقرار شده است، از آن رو رفتند دنبال دنیا و کسب وکار و تجارت و زدوبند و از هجوم های دشمن در جبهه های فراوان فرهنگی، عقیدتی، فکری، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی غفلت کردند. به همین خاطر روز به روز بیشتر آثار این غفلت ظاهر شد و وضعیت فرهنگی جامعه تحت تاثیر هجوم فرهنگی دشمن رو به ناهنگاری گذاشت و آنان با شبه افکنی در دل و فکر جوانان شروع به تضعیف باورها نمودند.
سنگر، یعنی احساس کنی که هر روز عاشورا است و هر مکان کربلا است "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" و همیشه در حالت آماده باش کامل به سر ببری.
انبیای خداوند و اولیای معصوم شیعه (ع) کی در صلح و آرامش زندگی کرده اند، که شیعه بخواهد عافیت طلبی پیشه کند و در صلح و آرامش زندگی کند.
مسلمان یعنی رزمنده و رزمنده، یعنی بدانی که ما ساکن عافیت طلب زمین نیستیم، موجیم که آسودگی ما عدم ما است. ما به دنیا آمده ایم تا در یک نبرد بزرگ تاریخی شرکت کنیم.
با این مشارکت ابتدا باید خود مان را اثبات کنیم و ببینیم اهل کدام اردوگاه هستیم, اردوگاه حق یا باطل و بعد در یک مبارزه بزرگ و مقامت همه جانبه فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و گاهی هم در یک جنگ و دفاع فیزیکی با دشمن درگیر شویم و در این گیرودار، امتحان خود را پس بدهیم، رشد کنیم و استعدادهای خود را شکوفا نماییم.
جبهه محل اجتماع مبارزان حق و طرفداران خدا است، برای بیداری، خودسازی و آماده شدن برای درگیری و ایفای نقش موثر تحت فرماندهی خدا و معصومان (ع) برای مبارزه با دشمنان دین خدا و سرکوب کافران و ملحدان.
جبهه محلی است برای شناختن ترفندها و تاکتیک های دشمن و مبارزه بی امان با آنها.
جبهه ای بودن، یعنی جهانی شدن و جهانی فکر کردن و اینکه از لاک فردیت و خودخواهی خارج شوی و در یک مبارزه اجتماعی و بلکه جهانی شرکت کنی و زمینه ظهور مهدی(عج) و حکومت عدل جهانی و غلبه حق بر باطل را فراهم سازی.
ای رزمنده تو باید بدانی که مبارزه تنها در جنگ فیزیکی با دشمن خلاصه نمی شود، برای جنگ فیزیکی لازم نیست انسان دائما در اردوگاه باشد، چون هرازگاهی درمی گیرد و زود پایان می پذیرد.
نبردهای فکری، فرهنگی، علمی، اخلاقی، عمیق تر، سخت تر و گسترده تر از جنگ فیزیکی و سرزمینی است.
بسیجی بودن، یعنی آگاه باشی که دشمن بیدار است، او دائما در حال تلاش و تکاپو است تا با هر وسیله ممکن در ذهن و دل جوانان و مردم ما انحراف ایجاد کند و جلوی توسعه، پیشرفت و تکامل ما را بگیرد و نگذارد که قوی و مستقل و آزاد زندگی کنیم.
روش مطالعه در خود:
درباره شناخت انسان فعالیت های فراوانی انجام شده، ولی هنوز جای کارهای تحقیقاتی و پژوهشی فراوانی وجود دارد. مهم آن است که این راه بسته نیست و هر کسی می تواند با مطالعه و دقت و تفکر به ساختار و ارزش های وجودی خود تا حدود زیادی واقف شود.
در این زمینه به دو نوع مطالعه نیاز است :
الف ) مطالعه علمی : درباره خودشناسی نوعی و به تعبیر دیگر ((انسان شناسی )) (اومانولوژی ) است. در این زمینه علومی مانند فلسفه و عرفان با طرح مباحث مربوط به ساختار وجودی انسان، قوای درونی و طرح بحث ولایت و انسان کامل کوشیده اند تا حدودی این موجود پیچیده، یعنی انسان را تعریف و توضیح بدهند. بهترین سخن در این رابطه را در قرآن مجید و سپس در کلمات و احادیث پیشوایان مکتب و همچنین کتاب هایی که در زمینه معرفت نفس، انسان شناسی و فلسفه و عرفان نگارش شده است می توان یافت.
برای مطالعه کتاب های زیر مفیدند:
1- مقالات، استاد شجاعى (به خصوص جلد سوم)
2- صد کلمه در معرفت نفس، استاد حسنزاده آملى
3- انسان در عرف عرفان، استاد حسنزاده آملى
4- دروس معرفت نفس، استاد حسنزاده آملى
ب) مطالعه عینی : یعنی تفکر و تامل در وجود خویشتن , شناخت محاسن و معایب و محاسبه نفس خویش . یقینا هر چه آدمی بیشتر در خود فرو رود و به اخلاق و کردار خود بیندیشد و رفتار و صفات خویش را رصد کند, بیشتر خود را خواهد شناخت . در این رابطه انسان چون طبیبی حاذق باید بیماری های نفس خویش را دریابد و با مهارت و جدیت به درمان آن بپردازد. این گونه خودشناسی اساسی ترین رکن خودسازی و عروج به مقامات بلند معنوی است ; زیرا کسی که فاقد آن باشد عمری را در غفلت و بی خبری سپری خواهد کرد و چه بسا عمری با ملکات رذیله زندگی کند وبه سرای آخرت بشتابد بدون آن که ره توشه ای به همراه داشته باشد. در این رابطه مطالعه قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) و کتاب های اخلاقی و تربیتی و روانشناسی تا حدود زیادی می تواند راهنمای انسان باشد.
شما باید ابتدا با فضایل و رزایل نفسانی و رفتاری انسان از نظر اخلاق و تربیت آشنا شوید و بعد چگونگی وجود آنها را در خویش و در روابط اجتماعی با دیگران بررسی نمایید تا بتوانید پی ببرید که چگونه شخصیتی دارید. نرم خو هستید یا خشن. با گذشت هستید یا کم ظرفیت. ترسو هستید یا شجاع، خوش اخلاق هستید با بد اخلاق، راستگو هستید یا دروغگو و مانند آن.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر . ک : 1- انسان و ایمان شهید مطهری 2- انسان در قرآن شهید مطهری 3- خودشناسی برای خودسازی محمد تقی مصباح یزدی 4- جامع السعادات مولی مهدی نراقی 5- محاسبه النفس سید بن طاووس 6- چهل حدیث امام خمینی رض .
بسم الله الرحمان ارحیم
رویکرد آموزه تعریف برخی واژگاه اساسی و مهم اخلاقی و عناوین مربوط به زندگی انسان و بیان راهکار هایی برای خودسازی و ارتقای انسانیت و کمال آدمی است.
تفاوت آموزه در آن است که سعی می کند با نگاه سیستمی و جامع به این موضوعات نگاه کند و تعاریفی که ارایه می دهد کمی با آنچه وجود دارد متفاوت می نماید.
در نهایت ما به دنبال بیان مهندسی تازه ای برای ساخت انسان و جامعه هستیم و امید داریم که بتوانیم سیستم اخلاقی موجود در کتاب های اخلاقی را ارتقا دهیم و کمی به طالبان کمال و خودسازی در این زمینه کمک نماییم.
در رویکرد آموزه به ساخت و ساز انسانی که بر اساس آموزه های دینی تنظیم شده است، به صورت یک سیستم نگاه می شود. در این سیستم انسان دارای ابعاد سه گانه ای است که باید در سه عرصه ساخته شود.
1- بعد شناختی که در عرصه علم و آگاهی و عرفان نظری تقویت می گردد.
2- بعد نفسانی که در عرصه اخلاق و تهذیب نفس تربیت می شود.
3- بعد الهی که در عرصه عبادت و عرفان عملی ساخته می شود.
نباید تصور شود که نگاه آموزه تنها خودسازی فردی است، زیرا تمامی این عرصه ها، خود دارای دو بعد فردی و اجتماعی هستند و ما معتقدیم که انسان بدون ارتباط با جامعه نمی تواند شکوفا شود.
همچنین نباید تصور شود که آموزه هدف اش کمک به خودسازی است و کاری به اصلاح جامعه ندارد، بلکه ما معتقدیم سیستم ساخت افراد و جامعه یکی است و برای پرورش جامعه هم باید در همین عرصه ها تلاش و کوشش صورت گیرد.
جامعه اسلامی یعنی جامعه ای که افراد آن از سه شاخصه آگاهی، اخلاق و عرفان برخوردارند و بعد مادی و معنوی خود را در پناه این سیستم به خوبی مدیریت می کنند.
سوال: می خواهم خودسازی کنم و به مقامات اولیا برسم ولی گاهی احساس می کنم که نمی تونم ادامه بدم چیکار کنم؟
پاسخ: مشکل اصلی شما ضعف اراده و عزم در مسیر خودسازی است. در این زمینه لازم است بدانید اراده مجموعه ای از خواستن و توانستن است. انسان خواسته های متعالی فراوانی دارد، اما اگر نتواند در مسیر تحقق آن خواسته ها حرکت کند، نمی توان او را صاحب اراده دانست. انسان با اراده کسی است که می خواهد و می تواند به خواسته خود جامعه عمل بپوشاند و در مقابل انسان بی اراده، اگر چه می خواهد، ولی نمی تواند خواسته های خود را عملیاتی نماید.
در مسیر زندگی و خودسازی بسیاری از افراد با ناتوانایی های فراوانی مواجه می شوند، به این معنا که می خواهند کارهای فراوانی را انجام دهند، ولی عملا موفق نمی شود، این موارد همگی معلول ضعف اراده است. در مقابل رمز موفقیت انسان های بزرگ، در تمام عرصه های زندگی در قوت اراده آنها نهفته است.
هر کس به اندازه نیروی اراده اش پیشرفت می کند و می تواند در مسیر تکامل و سعادت خود گام بردارد. انسان های با اراده هم در زندگی شخصی خود موفق عمل می کنند و هم در جامعه به عنوان یک فرد تاثیر گذار و موفق مطرح می شوند. در حالی که انسان های بی اراده، افرادی ناتوان، عقب مانده، بی تحرک، شکست خورده، ناامید و ناموفق ظاهر می شوند و عملا نمی توانند در زندگی و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارند.
مایه اصلی قوت اراده انسان، آگاهی، آزادی، ایمان و عشق است. آگاهی و آزادی (اختیار) دو ویژگی اصلی انسان است که او را از سایر جانداران متمایز می سازد و ایمان و عشق برخواسته از اختیار به او توانایی های خاص می دهد و او را شایسته خلافت خدا در زمین می کند.
موفقیت انسان در زندگی مادی و معنوی، در گرو اراده قوی او است و آدم های ضعیف الاراده، اسیر و شرطی شده، نمی توانند به اهداف خود در زندگی برسند.
ایمان و عشق موتور حرکت انسان به سوی کمال است و هیچ نیرویی به مانند ایمان و عشق به انسان در این مسیر انگیزه نمی دهد و اراده انسان را تقویت نمی کند.
شما می خواهید تحصیل کنید، خانواده تشکیل بدهید، ثروتمند شوید، به دستورات دینی عمل کنید، عبادت کنید، به مردم خدمت کنید، خود را بسازید و به کمال برسید، تمام کارهای مثبتی که می خواهید انجام دهید، به اراده قوی و آزاد و همچنین باور عمیق و عشق و انگیزه قوی نیاز دارد.
اگر انسان اسیر هوا و هوس، عادت های بد، دلبستگی های دنیوی و مذموم، وابستگی های مزاحم، گناه و نافرمانی، سنت های غلط، دوستان ناباب، اعتیاد به مواد مخدر، مدگرایی و تنوع طلبی افراطی، پرخوری، پرخوابی، پرگویی، راحت طلبی، رفاه خواهی زیاد و مانند آن باشد، هرگز نمی تواند در زندگی خود به عنوان یک انسان با اراده و شاخص بدرخشد و در عرصه خودسازی، عبادت و خدمت به خلق موفق عمل کند.
برای تقویت اراده ابتدا باید مبادی آن را تقویت کرد و سپس اموری که مانع عملکرد انسان می شود را برطرف نمود. بنابراین تقویت اراده از دو راه ممکن می شود:
تقویت مبادی اراده: مبادی اراده، همانگونه که در آثار فلسفی بدان اشاره شده است عبارت است از: علم و آگاهی، تصدیق فایده، شوق، شوق تشدید شده، عزم و تصمیم قاطع . این مبادی در نهایت منتهی به اقدام عملی و اراده می شود.
انسان وقتی چیزی را می شناسد و به منافع آن و تاثیری که در جهت خوشبختی و سعادت او دارد، پی می برد، اشتیاق و علاقه پیدا می کند که آن را بدست آورد. این شوق با شناخت بیشتر نسبت به آن چیز، افزون تر می شود تا جایی که عاشق آن می شود ، عزم خود را جزم می کند تا بدان دست یابد و تصمیم می گیرد برای رسیدن به آن عملا حرکت کند و تلاش و سرمایه گذاری نماید.
1. غفلت زدایی: بزرگترین مشکل انسان در این مسیر غفلت است. به همین خاطر گفته می شود که اولین مرحله در خودسازی به تعبیر اصحاب سیرو سلوک «یقظه و بیدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خویش» مىباشد. پس از آن مىبایست انسان عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد که همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد، چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مىدارد و هر سخنى که مىگوید و هر برنامهاى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مىباشد یا نه والا از آن صرف نظر نماید.
در حدیثى آمده است: «کمال در این است که انسان خواستههایش را در مسیر الهى قرار دهد و نیرویش را در جهت رضایت حضرتش صرف کند».
در این مسیر نقطه شروع با سلوک نظری و کسب معرفت و شناخت است ولی در کنار آن باید به عمل و عبادت پرداخت و اراده را نیز تقویت نمود.
در این راستا انسان باید آگاهى و معارف خویش را با مطالعات دینى در بعد عقاید، اخلاق، احکام و دستورات الهى افزون سازد، تا با بیداری و بصیرت و شناخت و آگاهى در راه خداوند قدم نهد و در صراط مستقیم گام بردارد. چه این که بدون آن انسان دچار قشرىگرى، درویشمآبى و صوفى مسلکى خواهد شد.
اصلی ترین آگاهی هایی که انسان زمینه بیداری انسان را فراهم می کند و عزم و اراده انسان را تقویت خواهد کرد عبارت است از:
1- شناخت ذات هستی به عنوان پدید آورنده و ظاهر کننده انسان و جهان.
2- شناخت انسان به عنوان کاملترین مظهر خداوند و پدیده ای که در او استعداد خلافت الهی نهاده شده است و جانشین خدا در زمین است.
3- شناخت دین و رابطه میان انسان با خداوند. این رابطه بر اساس ظهور تعریف می شود ، یعنی انسان مظهر خدا است و کمال او هم در همین مظهریت و تقویت آن است . انسان به هر مقدار که استعداد های الهی خویش را شکوفا می نماید، به خدا نزدیک تر می شود و به هر مقدار که به خدا نزدیک می شود از کمال و سعادت بیشتری برخوردار خواهد شد.
4- شناخت معاد و رستاخیز و اینکه انسان بعد از مرگ از این دنیا به عالم دیگری منتقل می شود و در قیامت دوباره زنده خواهد شد و به نتیجه اعمال و رفتار خود در دنیا خواهد رسید. مجموعه این آگاهی ها زمینه بیداری و یقظه را در سالک ایجاد می کند و به او انگیزه و اراده ای قوی برای حرکت خواهد داد.
2- هدفداری: مهمترین عامل آگاهی بخش و بیدار کننده انسان، شناخت عمیق هدف زندگی است که در تقویت اراده انسان نیز اهمیت فوق العاده ای دارد. از آموزه های دینی استفاده می شود که هدف زندگی انسان چیزی جز خداشناسی و خداپرستی و رسیدن به قرب خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین (سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که دستورهاى دین را مخلصانه براى خدا انجام دهند; یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى الهی است. خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال کاری در این دنیا نداریم و چون عبادت با هدف قربت و نزدیکی به خداوند انجام می شود، می توان گفت ما جز نزدیک شدن به خداوند در این دنیا کاری نداریم.
چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند.
دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد. البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز می رسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا، یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او توجیه می شود.
تنها از این طریق است که به راستی استعداد هایمان شکوفا می شود و توانایی های نهفته در وجودمان به منصه ظهور می رسد و به کمال و سعادت می رسیم. البته مفهوم و حقیقت عبادت بسیار فراگیر است و شامل تمام فعالیت های انسان در زندگی می شود. حتی خوردن و خوابیدن و ازدواج انسان بیرون از حیطه عبادت و پرستش خداوند نیست.
3. رفع موانع و کسب آزادی معنوی: اقدام عملی برای رسیدن به خودساختگی و کمال، در صورتی موفقیت آمیز خواهد بود که طالب کمال، با کسب آزادی معنوی، موانع راه را از سر راه خود برطرف و قدرت رسیدن به آن را در خویش ایجاد نموده باشد. پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود، عامل مهمی برای تقویت اراده محسوب می شود.
4- برنامه ریزه و بهره وری: نکته دیگری که در زمینه تقویت اراده وجود دارد این است که انسان توجه کند زندگی و سرمایه عمر برای انسان نعمتی بی بدیل و فرصتی بی نظیر است که اگر از دست برود هرگز قابل بازگشت نیست. ما باید برای ثانیه های عمرمان حساس باشیم و آن را مفت و رایگان از دست ندهیم. بخش هایی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل جوانی و دوران تحصیل، اهمیت بیشتری دارد. زیرا آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است. به همین جهت ما به سؤال شما که حاکی از حساسیتتان به این موضوع است ارج می نهیم و نشانه هوشیاری و توجه شما می دانیم گرچه بسیاری از افراد از این موضوع غافلند و دنبال این هستند که هر طور شده وقت خود را بگذرانند و روزشان را شب کنند.
اولین قدم برای استفاده بهینه از فرصت و اوقات فراغت، داشتن یک برنامه کارآمد و درست است. زیرا از یک سو به ما شیوه صحیح به کار گرفتن فرصتها را مىآموزد و از سوى دیگر با نیل به هدفهاى کوتاه مدت و میان مدت، رضایت خاطرمان را فراهم مىسازد. آنچه گفته شد از محتوای برنامه برگرفته از حدیثی است از امام کاظم(ع) که می فرمایند بکوشید برنامه و ساعت زندگی خود را در چهار بخش تنظیم کنید:
1- بخشی را به مناجات.
2- بخشی را به کسب معاش و روزی.
3- بخشی را نیز به معاشرت با برادران دینی مخلص و مورد وثوق که عیب شما را می نمایانند، اختصاص دهید.
4- بخشی را نیز به تفریح بپردازید.
برنامهریزى مناسب مشروط به تحقق موارد زیر است:
1. هدفهاى ما مشخص شود و این که هدف اصلى ما چیست؟
2. نیازهاى ما کدامند؟ به عنوان مثال در یک مقطع مشخصى، علاوه بر متن درسى، چه کتابهایى را بخوانیم تا تسلّط بر آنها پیدا کنیم.
3. فرصتها و اوقاتى که باید صرف تحقق اهداف برنامه شود چه میزانى است؟
4. چه روشى، مطلوبترین شیوه براى دستیابى به اهداف مورد نظر مىباشد؟
5. در مرحله اجرا نیازمند به چه ابزار و کاربرد چه وسایلى هستیم.
6. پس از اجرا به ارزیابى فعالیتهاى انجام شده بپردازیم تا میزان دسترسى به اهداف مشخص شود و میزان عدم موفقیت در رسیدن به برنامه را نیز معلوم نماییم. این مرحله که تحت عنوان باز خورد (فیدبک) نامیده مىشود، فرصتى به ما مىبخشد تا بتوانیم عوامل ناکامى احتمالى را نیز بشناسیم و از بروز مجدد آن در برنامه مورد نظر پیشگیرى نماییم.
نکته اصلی؛ آن کسی که احساس می کند دچار خسران و ضرر شده است اگر دائم به فکر این نکته و زیان خود باشد از همان لحظه و زمان در ضرر و زیان قرار گرفته و نتوانسته آن لحظه و زمان را در مسیر و هدف غایی خود قرار دهد لذا اینگونه افکار خود یک فکر بازدارنده و شیطانی محسوب می شوند که فرد را از همان حداقلها و حرکت آهسته هم باز می دارد. در بعضی اوقات هست که این حالتها پدید می آید و شخص احساس خستگی و فرسودگی و گاهی هم احساس کم توفیقی و یأس می کند؛ این حالت را نباید فقط مختص به خود بدانیم بلکه ممکن است این حالت در بسیاری افراد بوجود آید.
انسان حالات گوناگونی دارد در نهج البلاغه از امیرالمومنین ( ع ) نقل شده : ان للقلوب شهوه واقبالا وادبارا(حکمت312 و 193) بنابراین قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنویات دارد و گاه پشت می کند . در این رابطه فرموده اند :
در هنگام اقبال دل، به مستحبات و مندوبات بپردازید و در صورت ادبار به واجبات اکتفاکنید. البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن واهل بیت ( ع ) انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در می آید. آن گاه است که درهمه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمی تواند او را ازمحبوب حقیقی باز دارد.
رسیدن به مقامات معنوی و اولیاء الهی با صبر و مجاهده دائم و مستمر امکان پذیر می باشد. بعد از تلاش و مجاهده ای کوتاه نباید توقع داشت که به مقامات عالی معنوی برسیم.
هر کاری اقتضایی دارد و شرایط خودش را طلب می کند اگر ما بخواهیم توقع غیر معقول از نوع و مقدار تلاشمان داشته باشیم به ناامیدی و یأس مبتلا می گردیم و دائم دچار غصه و نگرانی می شویم که ما از راه و هدف آرمانی و غایی خود باز مانده ایم و این عاملی برای بازماندن از سیر الی الله ما خواهد شد.
شما با برنامه ریزی و انجام صحیح واجبات و ترک محرمات و کسب فضائل اخلاقی و معنوی و عمل به دستورات دینی میتوانید از عاقبت بخیری و تضمین بهشت و تقرب به خداوند اطمینان کسب کنید و بدانید که شما از اهالی دینداران محسوب می شود و خداوند در راه سلوک الی الله شما را یاری خواهد نمود.
در مقدمه عرض می کنیم که هدف زندگی چیزی جز قرب به خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء(سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که خداوند را مخلصانه عبادت کنند، یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى الهی است.
خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال و قرب به او کاری در این دنیا نداریم. چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند. دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد.
البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز می رسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا، یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او توجیه می شود.
منتهی نکته ای که باید دقت شود این است که موفقیت در این مسیر در صورتی است که انسان بداند قبل از مرحله و عرصه عبادت دو عرصه دیگر وجود دارد که موفقیت در آنها تضمین کننده این عرصه است.
بر این اساس می توان گفت: انسان دارای چند بعد وجودی مهم است که خودسازی شامل تمامی این ابعاد می شود. بعد شناختی، بعد اخلاقی و بعد عرفانی. بنابراین مهمترین عرصه هایی که در خودسازی و پی ریزی ساختمان وجودی انسان مومن و سالم دخالت دارند عبارتند از:
1- عرصه شناخت. شامل شناخت های اساسی زندگی و دین
2- عرصه اخلاق: شامل اصلاح صفات درونی و رفتار اخلاقی فردی و اجتماعی.
3- عرصه معنویت: شامل دین داری، اطاعت، عبادت خداوند.
عرصه های یاد شده اگر چه عملا در عرض هم طی می شوند، ولی دارای نوعی تقدم و تاخر رتبی نیز هستند که سیستم علمی و کاملی را برای ساخت انسان و همچنین جامعه انسانی ارایه می دهد. انسان قبل از هر چیز به آگاهی و بیداری نیاز دارد، بنابراین عرصه بیداری قبل از هر گونه حرکتی لازم است، بعد از آگاه و بیدار شدن، باید انسان خویش را از قید و بندها آزاد و خود را به صفات پسندیده بیاراید، تا بتواند در عرصه عبادت موفق باشد و به کمال دست یابد.
بنابراین شما باید ملاحظه کنید اگر مراحل ساخت خود را به طور سازمان یافته و مرتب طی نکرده اید نواقصی را که به نظر می رسد جبران کنید, انشاالله به حیات طیبه، سالم و آرامی دست خواهید یافت.
برای تحقق این منظور پیشنهاد می کنیم ابتدا روی شخصیت خودتان یک بازنگری داشته باشید (خودشناسی) و بعد برنامه ای را برای بازسازی خود (خودسازی) تنظیم نمایید و با تمام نیرو آن را در زندگی خودتان عملی کنید و در این مسیر از عالمان اخلاقی و اهل راه هم استفاده کنید.
برای این منظور طی کردن مسیر زیر ضرورت دارد:
1- سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری شما می شود. در این زمینه شرکت در جلسات مذهبی و استماع سخنرانی ها و مواعظ و همچنین تلاوت مداوم قرآن کریم و خواندن روایات اسلامی و شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخیز نیز بسیار مفید است.
2- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود.
3- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
5- تفکر شخصی در سوال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی.
6- انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوی و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پایبندی به احکام دینی .
7- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع حالات انسان دارای ثبات خواهد بود و دگرگونی ها و تحولات سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.
چگونه گناه را در نظر خود زشت جلوه داده و فریب ظاهر شیرین آن را نخوریم و به عاقبت تلخ آن پی ببریم؟
یکی از ابعاد وجودی و غریزی انسان، میل به لذت های نفسانی است و همانگونه که اشاره کرده اید، گناه از نظر نفسانی ظاهرا شیرین و لذت بخش است و انسان به طور طبیعی و غریزی به سمت آن تمایل دارد، ولی به حسب باطن چیزی جز آتش و سوزندگی و تلخی نیست.
ما دو اردوگاه داریم، اردوگاه شیطان و اردوگاه رحمان. گناه از سنخ اردوگاه رحمان نیست. گناه عمل شیطانی است. البته ممکن است شخص گناه کننده خودش رحمانی و مومن باشد، ولی عمل اش شیطانی باشد. خطر گناه این است که ممکن است کم کم شخصی که متعلق به خدا و تحت ولایت اولیای خدا است، از این ولایت خارج و او را در زمره کسانی قرار دهد که تحت حکومت و ولایت شیطان هستند و شیطانی اش کند. این بزرگترین خطر و آسیب گناه است. یعنی از خدا دور و به شیطان نزدیک شود.
بهترین راهکار هم این است که انسان به عاقبت گناه بیاندیشد و فریب ظاهر شیرین آن را نخورد. برای این منظور باید در زمینه گناه و آثار آن مطالعه کنید و تاثیر گناه را بر سعادت انسان عمیقا بدانید. علت اینکه معصومین(ع) گناه نمی کردند، همین اطلاع و علم آنها به باطن گناه و آثار منفی آن بوده است، وگرنه آنها نیز اختیار داشتند و می توانستند گناه کنند.
راهکار اساسی دیگری که دراین زمینه وجود دارد، جایگزین کردن لذت های معنوی و روحانی به جای لذت های نفسانی است. لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که انسان آمیزه ای از عقل و احساس است و احساس نقش اساسی در تنظیم عملکرد او دارد. به همین خاطر است که انسان طالب لذت است و باید توجه داشته باشیم که قسمتی از آرامش خود را از طریق لذت بردن تامین می کند. از طرف دیگر لذت بخش بودن امور مادی و معنوی و احساس خوشی که از این طریق به انسان دست می دهد، انگیزه بسیاری برای انسان در تنظیم رفتار و برخورد هایش ایجاد می کند که بدان نیاز دارد. در این راستا انسان می تواند با تنظیم برنامه های معنوی و شرکت در مجالسی که برای او لذت معنوی تولید می کند، مانند مجالس ذکر اهل بیت(ع) و دعا و جایگزین نمودن آنها، کم کم ذائقه جانش با این لذت ها انس بدهد و باطن خویش را از لذت های مادی و زودگذر رویگردان نماید.
بنابراین درباره لذت گفتنی است:
اولا، لذت طلبی و دنبال لذت بودن اختصاص به جوانان ندارد بلکه همه انسانها در هر سطحی که باشند از امور خوشایند ومطلوب لذت می برند و دنبال لذت نیز هستند.
ثانیا، شیرینی و لذت اختصاص به انجام گناه ندارد. بسیاری از کارهای خوب و پسندیده نیز وجود دارد که انجام آنها لذت بخش است بنابراین برای رسیدن به لذت کسی مجبور نیست گناه کند.
ثالثا، همه گناهان لذت بخش نیست مثلا کسی که به دیگران بد دهنی می کند یا فحاشی می کند معلوم نیست از این کار خود لذت ببرد بلکه ممکن است لحظاتی بعد دچار عذاب وجدان شود.
رابعا، لذت اختصاص به کارهای مادی وجسمانی ندارد بلکه لذت های معنوی نیز وجود دارد که اگر کسی ذائقه سالم داشته باشد هرگز حاضر نیست لذت های معنوی را با همه لذت های ظاهری و مادی مبادله کند.
گناه بیشتر معلول نا آگاهی, ضعف عقلانیت و ایمان و وجود زمینه های محیطی و روانی آن و نبود تربیت صحیح است و راه اصلی درمان گرایش به گناه تقویت عقل و معرفت نسبت و مبدا و معاد و خودسازی, تقویت اراده و مبارزه با زمینه های آن است.
بنابراین دوست عزیز! مشکل جای دیگر است باید علت اصلی مشکل را شناخت و سپس راه حل اساسی برای آن اندیشید. یکی از مهمترین علل تمایل انسان به ویژه جوانان به گناه، جهل و عدم شناخت آنها از عملی است که انجام می دهند. به عنوان مثال اگر کسی یک شربت بسیار گوارا تهیه کرده باشد ولی آن را با میکروبی آلوده کرده باشد و کسی که می خواهد این شربت را بنوشد نداند این شربت به ظاهر گوارا و لذتبخش آلوده است و به محض خوردن مبتلا به بیماری می شود، طبیعی است که این فرد تشنه و نیازمند به شربت آن شربت را می نوشد و در آن لحظات اول نیز برای او بسیار لذتبخش است اما دقایقی بعد روی تخت بیمارستان با درد، دست و پنجه نرم می کند و هنگامی که پزشک معالج علت بیماری او را آلودگی آن شربت اعلان می کند با خودش می گوید ای کاش آن شربت لعنتی را نخورده بودم.
بنابراین ای دوست عزیز همه رفتارهای گناه آلود به ظاهر شیرین و گوارا همان شربت مسموم و آلوده است به نظر شما برای این که جوانان این نوشابه ها و شربت های آلوده را مصرف نکنند چه باید کرد.
حتما در پاسخ خواهید گفت باید به آنها آگاهی و شناخت داد و آنها را از میکروب گناه وخطراتی که برای سلامت روحی و روانی وجسمانی وسعادت انسان دارد مطلع ساخت. بنابراین بهترین کاری که می توانیم برای جوانان امروز انجام دهیم این است که به آنها آگاهی و شناخت بدهیم و از خطرات گناه و عاقبت بدی که در کمین آنهاست و بسیاری ازدوستانشان به آن مبتلا شده اند آگاه کنیم. کار دیگری که می توانیم انجام دهیم راه استفاده از لذت های حلال که مشابه لذت های حرام است به آنها یاد بدهیم.
مثلا ازدواج برای کسانی که در سن ازدواج هستند و نیازمند به ازدواج هستند، تفریحات سالم و فرح بخش، مسافرت به جاهای دیدنی برای کسانی که امکان مسافرت برای آنها وجود دارد و بالاخره آشنا کردن آنها به لذت های معنوی که لازمه این کار آشنا کردن آنها با دین و آموزه های دینی است و تقویت ایمان آنها به دین، در این زمینه راهگشا خواهد بود.
آنگاه هر عمل خیری که انجام می دهند اعم از اعمال عبادی و غیر عبادی برای آنها لذت بخش می شود خیلی از جوانان که با دین آشنا شده اند با خواندن نماز و دعا با خدا و معشوق واقعی خودشان عشق بازی می کنند. افرادی نیز هستند که لذت خودشان را در کمک کردن به دیگران و دستگیری از فقرا می دانند و افرادی نیز لذت را در ترک گناه می دانند. بله، اینگونه لذت ها به کسانی اختصاص دارد که اولا ایمان به امور معنوی دارند و ثانیا ذائقه آنها با گناه خراب نشده است البته هر گناهکاری می تواند با توبه و تقویت ایمان خود دوباره ذائقه ای سالم پیدا کند و از امور لذتبخش معنوی لذت ببرد. بنابراین بهترین راهکار برای سوق دادن جوانان به لذت های واقعی و دوری از گناه و لذت های مسموم آگاهی دادن به آنها و درک لذت های معنوی و مقایسه آنها با هم است.
شیطانپرستی «SATANISM» در واقع به معنای عدم پرستش خداوند است و دنیایی را ترسیم میکند که هیچ روزنه امیدی برای آن متصور نیست، به همین دلیل شیطانپرستی را جهان تاریک میگویند.
در حقیقت عدم پرستش خداوند ودر مقابل خدا قرار گرفتن به اندیشههای برخی از فلاسفه مدرن مانند نیچه و حتی پستمدرن مثل مارتین هایدگر بر میگردد. این فلاسفه به این نتیجه رسیدند که جهان و هر آنچه که در اوست مربوط به خودشان میشود و قدرت خداوند و حکمت لمیزلی در آن تأثیری نداشته و ندارد، لذا به همین دلیل است که شیطانپرستی رواج پیدا میکند. زیرا درون انسان خلأیی به وجود میآید که از چه راهی میتوان به آرامش رسید؟ و از چه راهی میتوان به عاقبتی خیر رسید؟ از این رو بعضی از اندیشمندان غربی شعر و موسیقی را برای رسیدن به آرامش و در حقیقت جایگزین پرستش خداوند عنوان کردند.
شیطانپرستی، معجونی است که هر آدم گرفتاری را به وحشیگری و نفرت سوق میدهد و در حقیقت کوره راه است. مسیری که به هیچ جا راه ندارد، بنبست است. برای شیطانپرست طوری تفهیم میکنند که در جادهای قرار دارد پر از خطکشیهای درهم و برهم و او در یافتن راه خروج تا سر حد جنون و دیوانگی پیش میرود و سرانجام مطمئن میشود، راه بازگشتی وجود ندارد و باید با همان شیطانپرستی بماند تا آخر.
امروز دیگر صلیبهای وارونه، ستاره پنجپر، 666، صورتهای نقاشی شده، ماسکهای حیوانات درندة شاخدار، برهنهپوشی، .... تنها نشانهها و سمبلهای شیطانپرستی نیستند بلکه عمدهترین نشانه شیطانپرستی را در تجاوز و قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان باید دید.
عقاید شیطانپرستی و پیدایش آن را در موسیقی متال که انواعی دارد: 1- Black 2-metal Heavy metal را میتوان به عنوان شاهدی بر عمق فعالیتهای آنها در این زمینه دانست. توصیههای آنها به شنیدن آهنگهای تند همراه با خشونت است، که وحشت و نفرت را به همراه دارد. آنها موظفند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسیح و سایر مقدسات اعلام کنند. در اصل آنها به جنگ با خود واقعیت پرداختهاند و به خیال خام خود به دنبال حقیقت گم شده و حقیقت هستند، آنها خوانندگان بسیار خشنی که در صداهایشان میتوان غرّش را شنید، سمبل قدرت شیطانپرستی میدانند و پیام شیطان را میرسانند. اهانت به ادیان الهی به عنوان آزادی بیان در تصنیفهای خوانندگان ترویج و تبلیغ میشود متأسفانه اکنون موسیقی بِلًک متال که از موسیقی Yiddish گرفته شده در همه زوایای ذهن جوان ایرانی و ... رخنه کرده، به طوری که روزی گروه پیتل از سر مزاح اعلام کرده بود که از خدا نیز معروفتر است و امروز گروههای موسیقی شیطانپرست عملاً پرچم جنگ با خدا را برافراشتهاند. گذشته از اعتقادات، اعمال و سنبلها، شیطانپرستان ظاهری متفاوت با دیگران دارند که میتوان آنها را حتی از جمع تشخیص داد. به طور مثال مدل موهایشان عجیب و غریب است. اکثراٌ ابروهایشان را میتراشند یا به سمت بالا طراحی میکنند، رنگ آرایششان اغلب مشکی، بنفش و قرمز تند است، پوست بدنشان را با اشکالی مانند جمجمه، لباسهایشان از جنس جیر و چرم و اکثراً به رنگ مشکی و قرمز میباشد، چکمههای چرمی ساقبلند که اغلب با فلز تزئین شده است میپوشند. شیطانپرستی که در قدیم وجود داشته با شیطانپرستی جدید تفاوت دارد. از این رو در شیطانپرستی قدیمی اصل شهوترانی و ارضای جنسی را اصل لاینفک مراسمهایشان میدانستند و قربانی کردن را امری ضروری برای آرامش و احترام به شیطان میدانند. اما در شیطانپرستی جدید اعتقادی به وجود شیطان خارجی ندارند بلکه وجود شیطان را در درون خود انسان میدانند و این باطن هر کسی است که شیطان در آن وجود دارد. آنها هر آنچه که هست را مدیون آلت تناسلی انسان میدانند و دیگر اینکه انسان باید کاملترین لذات جسمانی و جنسی را در این دنیا ببرد. آنها عقیده دارند که:
- خدایی در شیطانپرستی وجود ندارد.
- خودپرستی؛ خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست. (Humanism اومانیسم)
- اعتقاد به اصالت ماده (ماتریالیسم Materialism)
- اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلای آن (Hedunism)
شیطانپرستی در ایران همانطور که اشاره شد وجود دارد که اغلب در غرب کشور و جنوب غربی کشور است و شاهد فعالیتهای گروههای شیطانپرستی تحت هر عنوانی در کشور هستیم که کانونهای آن در تهران نیز در حال گسترش است. از این رو توجه هر چه بیشتر مسؤولین در این امر خطیر میطلبد که با شناخت از فلسفه وجودی آن و راهکارهای جلوگیری از شیوع آن را فراهم کنند و آن را به اطلاع عموم مردم برسانند.
علل شیوع شیطانپرستی را میتوان اینگونه بیان کرد که:
1- مردم و حتی برخی مسؤولین شناختی از شیطانپرستی و اهداف آن ندارند.
2- سیاستزدگی و توجه کمتر به مسائل فرهنگی و ضعف این بخش.
3- ترویج بعضی از مدلها و مدها در صدا و سیما و فیلمهای سینمایی که نمود مدلهای شیطانپرستی است (دانسته یا ندانسته)
و بالاخره در زمینه برخورد با این جریان ، اگر منظور شما صدور حکم حکومتی باشد که با توجه به ویژگی ها و کاربرد این نوع حکم و همچنین وجود سایر راهکارهای قانونی مبارزه با گروهها و جریانهای غیر قانونی، چنین موضوعی ضرورت ندارد . به عنوان نمونه تا کنون برخوردهایی با عوامل شیطانپرستی در کشور شده که میتوان ماجرای کنسرت شیطانپرستی در محمدشهر کرج را عنوان کرد که به بازداشت شدن دهها نفر منجر شد، که تعداد زیادی از این شرکت کنندگان دختر بودند. که با لباسهای غیر متعارف در مراسم شرکت کرده و به دنبال مصرف شدید مشروبات الکلی و مواد مخدر در حال برگزاری مراسم لهو و لعب بودند.
همچنین بنا به گفته مدیرکل نظارت بر اماکن عمومی ناجا ؛ شبکه تولید و توزیع کننده البسه، زیورآلات با نشانه گروهکهای شیطان پرست، متال و... شناسایی و دستگیر شدند و توزیع بخشی از این کالاها به دست توزیع کننده های داخلی نیز که صرفاً جنبه اقتصادی آن را در نظر می گرفتند با هماهنگی اتحادیه های مربوطه ممنوع اعلام شد.و با عوامل توزیع آن به عنوان جرم مشهود برخورد و به محاکم قضایی معرفی شدند.بنا بر این فعالیت های گروههایی نظیر شیطان پرستی به هیچ وجه مجاز نبوده و با قاطعیت برخورد می شود .
در ادامه جهت آشنایی بیشتر با این گروه مقاله ای ارسال می گردد : در سال گذشته حدود هشت میلیون دلار آمریکا واریز شده است که بین گروههای شیطان پرست در شهرهای مختلف ایران توزیع میگردد. فراماسونها احیاکننده جادوگری و شیطانپرستی در قاره اروپا در قرن شانزدهم میلادی میباشنددر دهه 1960 م شیطانپرستی توسط سرمایهداران یهود مورد حمایت قرار گرفت و چند گروه شیطانپرست در انگلستان و ایالات متحده آمریکا به وجود آمد که معروفترین آنها تشکیل «کلیسای شیطان» در شهر سانفرانسیسکو میباشد.
امروز دیگر صلیب های وارونه ، ستاره پنج پر ، 666، صورتهای نقاشی شده ، ماسک های حیوانات درنده شاخ دار ، برهنه پوشی ... تنها نشانه ها و سمبل های شیطان پرستی نیست.
عمده ترین نشانه شیطان پرستی را در تجاوز و قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان باید دید.شیطان پرست ها موظفند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسیح و سایر مقدسات اعلام کنند.استفاده از موسیقی مهمترین ابزار این فرقه در جهت تحت تبلیغ عقاید خود و نیز تحت تاثیر قرار دادن جامعه به خصوص قشر جوان می باشد.گاه این گروه ها خود اذعان می کنندکه شیطان پرست هستند و گاه برخی از آنان این ادعا را نکرده ولی در راستای تضعیف بنیان های ارزشی و دینی و تبلیغ افعال شیطانی می پردازند
با توجه به وفور موسیقی های مبلغ این گروه ها در ایران و رویکرد برخی جوانان بی اطلاع به این نوع موسیقی و حتی چاپ کتاب حاوی متن این موسیقی ها و سرمایه گذاری زیاد دشمن در این باره بررسی و تحقیق پیرامون این موضوع و اطلاع رسانی و آگاهی افکار عمومی امری ضروری به نظر می رسد. به عنوان مثال خبر گزاری فارس طی خبری در 20مورخ /10/1383پرده از این فعالیتها برداشت . خبر گزاری فارس در این باره گزارش داد :
امین دانشجوی یکی از رشتههای گروه پزشکی دانشگاه که از افراد موثر گروه شیطان پرست هوی متال در ایران است، مدتی پیش به صورت اتفاقی و بر اساس درخواست یکی از دوستان خود که قصد بازدید از جبهههای جنوب کشور در کاروانهای راهیان نور داشت به همراه جمعی از دانشجویان عازم این مناطق شد که تاثیرات روحی این سفر، زمینهساز رویگردانی وی از فعالیت در گروههای فعال شیطان پرست و بیان حقایقی قابل توجه درباره آنها شده است.
وی افزود: به گفته این فرد، عناصری از رژیم صهیونیستی که درکشور امارات حضور دارند شبکه اصلی هدایت گروههای هوی متال را در ایران در دست دارند.
به گفته این منبع آگاه بر اساس اسناد ارائه شده توسط امین در حسابهای ارزی این گروه در شبکه بانکی کشور که از طریق شبکه اینترنت هدایت میشود، در سال گذشته حدود هشت میلیون دلار آمریکا واریز شده است که بین گروههای شیطان پرست در شهرهای مختلف ایران توزیع میگردد. وی با بیان اینکه تعداد اعضای این گروه در برخی شهرهای کشور به دو هزار نفر بالغ میشود، اضافه کرد: مطالب ارائه شده نشان میدهد که برخی فعالیتهای ضد امنیتی نیز توسط برخی عناصر خاص در این گروهها برای رژیم صهیونیستی انجام میشود.
این منبع آگاه با یادآوری اینکه مجوزهای ارائه شده توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای چاپ گسترده کتابهای گروههای هویمتال در کشور زمینه ارتباط نزدیک فکری اعضای این جریان در سراسر کشور را فراهم ساخته است، افزود: در سالهای اخیر به دلیل عدم وجود هرگونه نظارت و کنترل واقعی در کشور، گروههای اجتماعی معارض کارکرد سیاسی و ضد امنیتی پیدا کرده و زمینه سوء استفادهههای ضد ملی بیگانگان از آنها فراهم شده است…در حال حاضر گروه متال با قدیمی شدن علاقه به رپ در ایران، طرفداران بیشتری را به خود جذب نموده است. سعی می شود در این مقاله به بررسی برخی از این موسیقی های شیطانی و شیطان پرستی پرداخت.
موسیقی رپ
تاریخچه:
RAP، فرهنگی که خصوصاً به جوانان سیاه و اقشار تحتانی در جوامع غرب تعلق دارد، از آمریکا سرچشمه گرفته و شورشگران سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داده است موسیقی RAP از تکامل اشکال دیگری از موسیقی سیاهان در محله های فقیرنشین برانکس نیویورک و تا حدودی هارلم شکل گرفته است. این محلات، نقطه تمرکز گروههائی از سیاهان است که سالها پیش تحت شرایط فلاکت بار اقتصادی مجبور به مهاجرت از ایالات جنوبی به شهرهای بزرگ نظیر نیویورک شدند.
اواخر دهه 1960، وقتی که آمریکا زیر ضربه مبارزات انقلابی در کشورهای تحت سلطه اش، خصوصاً ویتنام، قرار داشت و انقلاب چین نیز بر شورشگران و انقلابیون در ایالات متحده تاثیر نهاده بوددر شهرهای بزرگ آمریکا تضادهای طبقاتی میان سیاه با بورژوازی امپریالیستی و پایه های اجتماعیش حدت و شدتی فوق العاده یافته بود. بین محلات فقیر نشین سیاه با سایر نقاط شهر نیویورک، چیزی شبیه به خط مرزی وجود داشت . خط مرزی شاهد درگیری میان دسته های متشکل سفیدهای نژاد پرست و پلیس از یکطرف با گروه های بزرگ و متشکل جوانان سیاه بود . گروه های RAP از دل همین تشکلات شورشی سیاه شکل گرفت.
در اینجا قسمتی از نخستین ترانه RAP اعتراضی که از معروفیتی بین المللی برخوردار گشته و پیام نام دارد را میخوانیم. این ترانه از آثار گرند مستر فلش و گروه فوریوس فایو است. این ترانه حکایت شرایط نابسامان طبقه های فقیر نشین جامعه است. دستم را بروی اسلحه ام میفشارم، چرا که قصد جانم را کرده اند مرا هل ندهید، دیگر جان به لبم رسیده می کوشم به سیم آخر نزنم اینجا درست مثل یک جنگل است و بعضی وقتها تعجب میکنم که چگونه می توان جان سالم بدر برد . در همان سالهای نخستین شکل گیری رپ با دخالت قدرتمندان ، هدفهای سیاسی و اجتماعی گروه های سیاهپوست ، دستخوش نوعی تحریف گردیده و در نتیجه به ابزاری در دست سیاستمداران و صیهیونیسم تبدیل شدند .
در طول مدتیکه رپ شکل می گرفت ، عناوین مختلفی از این نوع موسیقی توسط موزیسین ها بوجود آمد که با پیوستن خوانندگان معروفی به این گروه موسیقی رپ طرفداران زیادی را به خود جلب و جذب نمود . آن رپ نسبت به گروههای دیگر طرفداران بیشتری دارد و جوانان علاقمند به موسیقی آن گوش میدهند و براساس مدلهایی که آنها به آنها القاء میشود ، لباس می پوشند و آرایشهای ظاهری رپ را برمیگزینند .
شلوارهایی که پاچه گشاد آن بر روی زمین کشیده مشود ، مانتوهایی با آستین های بلند ، موهای روغن زده و چسبیده بر سر ، عینک های دودی با قالب فلزی ، خط ریش پایین تر از گوش پسران و روسریهای کوچک و معمولا سفید رنگ دختران ، ویژگی ظاهری گروه رپ است . برخی از گروههای زیر مجموعه رپ عبارتند از :
1- ASE OF BASE :که در سبک موسیقی پاپ از سال 1988 در آمریکا و اروپا برنامه اجرا می کنند که اعضای این گروه چهار خواننده سیاهپوست هستند که عموما محور اشعارشان پیرامون عشق و روابط آزاد غیراخلاقی میباشد . 2- NEW KIDS OF THE BLACK :که از سال 1987 برنامه اجرا میکنند ، آهنگهای آنها بسیار تند و با مضامینی درباره عشق و زندگی اجرا می شوند .خوانندگانی بنامهای کوئین و جیمی به همراه دو سیاه پوست دیگر که همگی هم جنس باز هستند عضو این گروه می باشند.
موسیقی متال
موسیقی متال دارای زیر مجموعه های زیادی است که برخی از آنان جز مهمترین گروههای شیطان پرست محسوب مشوند مانند هوی متال و بلک متال و…. Black Metal
بلک متال در نروژ از زمانی پدید آمد که نئو وایکینگ های نروژ در جستجوی راه و وسیله ای برای نابود کردن مسیحیت در نروژ و بعد در تمام دنیا بودند و در این راه انسانهای بسیاری را کشتند و کلیساهای زیادی را آتش زدند و بلک متال را تا نهایت نواختند تاشاید خدای تاریک ها باز گردد . موسیقی که سخن از دنیای تاریک سرد و بیروح را بیان میکند سبکی مملو از خوشونت مرگ و کشتار (DEATH METAL) مرگ ، یگانه حقیقتی است که راه فراری از آن نیست . ایده مرگ در نزد شیطان پرستان به دو دسته بسیار عمده تقسیم می شوند . دسته اول کسانی که خودآگاهانه مرگ و ماندن در جهنم را ترجیح می دهند . دسته دوم کسانی که منکر مرگ می شوند و بر این گمانند که پرستش شیطان کفایت می کند تا او آنان را از چنگال مرگ رهائی بخشد و عمری جاودان نصب آنان گرداند . از این مکان دسته اول خطرناکترند زیرا آگاهانه به جنگی نامقدس در برابر خداوند روی می آورند . جنگی که می دانند در آخر به شعله های آتش ختم می شود . آنان گناه را زینت درونی انسان تصور می کنند . به مرحله ای می رسند که دیگر گناه برای زندگی آنان از آب و نان نیز ضروری تر می شود تا درجه ای که دیگر چیزی به جز گناه نمی بینند . گناه ، گناه ، گناه . به هر گناهی دست می زنند . ربا ، قتل ، دروغ ، تهمت ، دزدی ، شرب خمر ، هتاکی به مقدسات و مومنین ، اعمال منافی عفت
تعداد زیاد دیگر سبک متال وجود دارد که هر کدام دارای خصوصیات خاص خود هستند اما وجه اشتراک بسیاری از آنان عبارت است از رواج خشونت و فحشا با توجه بدانچه ذکر شدکه بیانگر بخشی از فرهنگ غرب و در راس آن امریکا است آیا این سخن پرزیدنت بوش که:ارزشهای و موضوعات مورد علاقه آمریکا برای هر کسی و در هر جامعه ای درست و مفید است…! و آیا این سخن دیگر معنایی دارد که: اهداف آمریکا برقراری صلح ،تداوم آزادی و رسیدن به سعادت و خوشبختی است! ولی معنی این سخن توماس فردمن تحلیلگر سیاسی آمریکا که می گوید: جنگ با این دشمن(اسلام)با ارتش ممکن نیست بلکه باید در مدارس ،مساجد،و کلیسا ها و معابد به رویارویی با آن پرداخت و این راه جز با همکاری روحانیون ،کشیشان و راهبان نمی توان به پیروزی دست یافت.
(به نقل : مهندس مهدی حق وردی طاقانکی ، از سایت موعود)
منابع:
-خبرگزاری فارس
-کتاب دشمن خود را بشناس –نوشته سید مسعود جزایری
- سایت هنر موسیقی
- سایت ضیافت
- وبلاگ بام ایران
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید