بازدید امروز : 495
بازدید دیروز : 62
امام على دیگه چرا میگفته الهى اسئلک الامان؟ ایشون که دیگه گناهى نکردن؟
دقت شما قابل تقدیر است. اسئلک الامان یک جمله دعایی است. در مناجات امیرالمومنین علیه السلام در مسجد کوفه، در تعدادی از فقرات این مناجات این جمله تکرار شده است. این دعا، درخواست امنیت و پناه از خدای متعال در روز قیامت است که حضرت اوصاف تکان دهندهای از آن را بیان میفرمایند.
بندهی خالصی چون امیرالمونین علیهالسلام که میزان و معیار اعمال امت است، با آگاهی از وقایع قیامت، با سوز و گداز از خدا میخواهد که در روز قیامت ایشان را در پناه خود قرار دهد. این اوج بندگی علی علیه السلام و خضوع و خشوع ایشان در مقابل پروردگار است. ایشان معصوم هستند و گناهی ندارند اما با مقتضای بندگی خود عبادت و مناجات میکنند. با کمال بندگی از خدا درخواست میکنند؛ دعایی که قطعا مستجاب است بلکه خود ایشان و دیگر معصومین علیهم السلام باعث امنیت و پناه انسانها در قیامت هستند.
شاید بتوان گفت همین مقام امنیت که ضد خوف و هراس است و جایگاه آرامش و طمانینه نفس است که هیچگونه اضطرابی در آن وجود ندارد، در قیامت به این بزرگواران اعطا میشود و ایشان از همین جایگاه پیروان و محبین خود را شفاعت میکنند. این جایگاه بسیار رفیعی است و تنها خاصان از اولیای خدا به آن دسترسی مییابند. ادامه مطلب...
بنده نباید بر سر خواست خود اصرار بورزد شاید خدا برای او صلاح ندیده باشد از طرف دیگر گفتید از رسول خدا نقل است : خدا رحمت کند بنده ای را که بر خواسته ی خود اصرار ورزد. اینا با هم ضدونقیض اند بالاخره اصرار کنیم یا نه؟
سوالتان دقیق و نشان از دقت نظر و موشکافی شما دارد.
حقیقت دعا توجه به بارگاه حضرت معبود است و برای مؤمنان نوعی معراج روحی و معنوی به حساب میآید. دعا فقط تلفّظ پارهای کلمات و مراعات برخی آداب خاص نیست. حقیقت و روح دعا توجه قلبی انسان به خداوند عالم است و قوت این توجه به میزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگی دارد. از این رو باید پیش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجه داشت.
حقیقت دعا چیزی جز عبادت نیست و حتی به دلیل توجه به خداوند در انجام این عبادت شاید بر بسیاری از عبادات دیگر ترجیح داشته باشد. دعا که عبادت بسیار عظیمی است، آداب خاص خود را دارد که در ارتقای کیفیت آن بسیار موثر است.
گفته شده است تمام حوائج خود را از خدا بخواهید حتی کوچکترین آنها؛ در حقیقت مومن در دعا غیر خدا را هیچ کاره میداند و تمام توجهاش به خدای متعال است.
در روایت دارد که بر استجابت دعا اصرار نداشته باشید. خدای متعال همواره خیر و صلاح بندگانش را میخواهد، لذا اصرار بر استجابت دعا به آن نحوی که ما میخواهیم خلاف تفویض و رضا است و جایی ندارد.
در واقع مومن دعا میکند، ولی نتیجه را به خدای متعال واگذار میکند و به آنچه خداوند برایش در نظر گرفته است راضی است. مومنی که امورش را به خدا واگذار کرده است، دیگر دلیلی نمیبیند که بخواهد اصرار کند تا همان بشود که او میخواهد. اینجا مرزی است که باید رعایت شود. فراتر رفتن از این مرز با پافشاری بر خواسته، نوعی بیاحترامی به خدای بندهنواز است که همیشه بهترینها را برای بندگانش میخواهد.
دوست گرامی اصرار بر دعا یعنی بر خود دعا کردن اصرار کنیم، یعنی زیاد دعا کنیم. این به این معنا نیست که بر رسیدن به خواسته اصرار بروزیم. انسان مومن توکل دارد و نتیجه را به خداوند واگذار می کند و نسبت به خواسته خداوند راضی و تسلیم است و اصرار نمی کند. اتفاقا وقتی دعا می کنیم و اجابت نمی شود، این بهترین حالتی است که نسبت به ایمان و تسلیم امتحان می شویم. در صورت اصرار مواردی داریم که خدای متعال حاجت بنده را برآورده در صورتی که به صلاح او نبوده است. ادامه مطلب...
رسم بندگی چیست؟
در تبیین راه و روش بندگی خدا به چند نکته و راهکار اشاره می کنیم:
1. تفکر : مهمترین شرط مبارزه ی با نفس و قدم اول در راه بندگی، تفکر است. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند : «بدان که اول شرط مجاهده ی با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکراست ...تفکر، در این مقام عبارت است از آنکه، انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم .... به او عنایت کرده، این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، از طرفی این همه انبیا فرستاده و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده، آیا وظیفه ی ما با این مولای مالک الملوک چیست ؟... با خود خطاب کند: ای نفس شقی که سال های دراز و در پی شهوات، عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد، خوب است قدری به حال خود رحم کنی، از مالک الملوک حیا کنی و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه ی فانی نکنی. (چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) /ص 6)
2. شناخت خدا: امام رضا (علیه السلام) مى فرمایند: «اول عبادة الله معرفته؛ اولین مرتبه عبادت خدا، معرفت و شناخت خدا مى باشد.» بنابراین یک مسلمان اول باید در باره خدا، شناخت پیدا کند. در این باب اگر زمینه مطالعاتى شما کم است از کتاب هاى اعتقادى آقاى محسن قرائتى شروع کنید؛ ولى بعدا مسیر مطالعاتى شما در کتابهاى استاد مطهرى باشد. ادامه مطلب...
حالتون خوبه؟ ولی من اصلا خوب نیستم. خیلی احساس تنهایی میکنم. نمی خوام شکایت کنم ولی احساس میکنم خداجونم من دوست نداره. مگه خداخودش نگفته که اگر بنده من دعا کنه و چیزی از من بخواد اجابت می کنم. پس چرا دعاهای من اجابت نمیشه؟
باید توجه داشته باشیم که؛ برای مؤمن این دنیا اصلا جای رسیدن به خواسته های شخصی نیست. و فلسفه وجودی این دنیا، برای به کمال رساندن انسان است. حال اگر آرزو و خواست ما در مخالفت با این هدف بود ، مهربانی خداوند این است که خواسته ما را به ما ندهد. و توجه و مهربانی، فقط دادن خواسته ها نیست، گاهی ندادن است. چنانکه اگر فرزندِ کسی زهری را با تصور این که شربت است ؛با اصرار فراوان از او بخواهد، آیا زمانی این پدر یا مادر مهربان هستند که آنرا به فرزندشان بدهند یا مهربانی شان این است که او را از آن خواسته دور سازند؟
شاید شما بگویید که خواسته ی من چیز خوبی بوده و به مصلحت من بوده و خدا نداده. ولی باید توجه کرد که علم انسان محدود است و از تمام زوایای وجودی خود و نیز از آینده خود آگاهی ندارد و نمی تواند چیزی که حقیقتا به نفع اش است تشخیص دهد. خداوند حکیم در معجزه ی آسمانی خود می فرماید:
« ... عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون ـــــ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است ؛ یا چیزى را دوست داشته باشید ، حال آنکه شرِّ شما در آن است ؛ در حالی که خدا مىداند و شما نمىدانید. » (البقرة:216)
اما اگر دعایی مستجاب نشد به این معنی نیست که خداوند اعتنایی به بنده اش نکرده. در روایات آمده : خداوند به بنده اش مشتاق تر از بنده به خداست. و وقتی بنده ای خدا را می خواند ؛ قبل از او ، خداوند او را خوانده و دعوت کرده که توانسته دعا کند و با خدا مناجات نماید. بعد از دعای بنده هم حتما خداوند به او جواب می دهد و اجابتش می کند. استدلالات فلسفی نیز این را ثابت می کند. و ثابت می کند که امکان ندارد بنده خدا را بخواند و دعا کند با اینکه خدا او را دعوت نکرده باشد.
خداوند کریم ،مهر و عشق خود را به بندگانش ،در این حدیث قدسی چنین بیان می فرماید:
«یا عیسی کم أطیل النّظر و أحسن الطلب و القوم فی غفلة لا یرجعون؛ ای عیسی چهقدر نگاههای خود را طولانی کنم(چشم انتظار بنده گانم باشم) و مشتاقانه آنها را بخواهم و مردم در غفلت باشند و به سوی من بازنگردند». (الکافى، ج8، ص134(
این فرض که دعایی باشد که مستجاب نشود فرض اشتباهی است و باید گفت: هر کس دعا کند خداوند به او نظر می کند و چیزی به او عطا می نماید.
برای نمونه چند آیه و حدیث در این مورد ذکر می شود که بیانگر این معنی می باشد:
1-«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم __ و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».(غافر:60)
در این آیه شرطی مقرر نفرمده و به صورت مطلق فرموده که هر کس مرا بخواند اجابتش می کنم. یعنی هر کس دعایی کند، خداوند پاسخش را می دهد. ادامه مطلب...
ویژگی ها وخصوصیات رفتاری وکرداری یک وکیل مومن وخداترس آنگونه کا اسلامن انتظار دارد باید چگونه باشد؟
چون در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی هستیم ، احتمالا منظور شما همان وکیل مجلس باشد. اکنون نگاهی گذرا به برخی از ویژگیهای نمایندگان مجلس شورای اسلامی از منظر قرآن و اهل بیت علیهم السلام خواهیم داشت . در این راستا از صفات برجسته شهید مدرس، به عنوان الگوی مجسم و کامل یک وکیل مسلمان و متعهد، برای نمایندگان مجلس بهره جسته و از رهنمودهای ارزنده حضرت امام خمینی رحمه الله نیز استفاده خواهیم کرد .
حضرت امام خمینی رحمه الله از آیة الله مدرس به عنوان نماینده ممتاز و اسوه فضیلت و کمال و تدبیر و سیاست و دیانت یاد کرده و فرمودند: «اینک که مدرس با سربلندی از بین ما رفت، برماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هرچه بهتر بشناسیم; زیرا که او زنده است و الگوی تمامی مبارزان است .»
و در انتخاب نمایندگان به ملت ایران سفارش فرمودند که: «سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید، البته مثل مدرس که به این زودیها پیدا نمی شود، شاید آحادی مثل مدرس باشند .» (1)
شهید مدرس علاوه بر داشتن هوش و دانش سرشار دینی و اجتماعی و دارا بودن مقام اجتهاد و عدالت و تقوی، وجود خویش را به کمالات انسانی و فضائل اخلاقی آراسته بود . او که منادی حق و عدالت و آزادی و استقلال بود، با هرگونه تبعیض ناروا و امتیازطلبیهای غیرقانونی شدیدا مخالفت می کرد .
قناعت و ساده زیستی، عفو و اغماض، اجتناب از کینه ورزی، شهامت و شجاعت، قاطعیت و تدبیر، فصاحت و بلاغت کم نظیر، تیزبینی و دور اندیشی، مناعت طبع و عزت نفس، صبر و استقامت، ظلم ستیزی و ظالم گریزی، اخلاص و تواضع، نظم و انضباط، قانونمداری، عظمت و استقلال خواهی برای کشور، بی اعتنائی به فرهنگ مزورانه استعمارگران و بیگانگان، عشق به مناجات و عبادت و عرفان، رسیدگی به محرومان و مستمندان، سعه صدر و حسن تدبیر، صداقت در رفتار و گفتار، برخی از صفات برجسته این مرد الهی و نماینده ملت ایران در مجلس شورا بود .
در اینجا به برخی از اهم ویژگیهای لازم برای نمایندگان مجلس شورای اسلامی می پردازیم:
تعبد به ارزشهای اسلامی
نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس دین مبین اسلام و پاسداری از ارزشهای حیاتی آن شکل گرفته است و اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران و رای دهندگان به وکلای مجلس، مسلمان هستند، و همچنین طبق اصل 67 قانون اساسی کشور، نمایندگان مجلس باید در نخستین جلسه آن سوگندنامه ای را امضاء کنند که در بخشی از آن آمده است: «من در برابر قرآن مجید، به خدای قادر متعال سوگند یاد می کنم و با تکیه بر شرف انسانی خویش تعهد می نمایم که پاسدار حریم اسلام و نگاهبان دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران و مبانی جمهوری اسلامی باشم ...»
از اینرو مهم ترین وظیفه وکلای ملت، اهتمام جدی به اسلام و ارزشهای الهی و معنوی آن است و آنان تحت هیچ شرائطی نمی توانند از این وظیفه مهم تخطی نمایند .
این ویژگی نه تنها برای وکلای مجلس، بلکه برای تک تک مسئولین در حکومت اسلامی ضروری و لازم است . چنانکه امیرمؤمنان علی علیه السلام در نامه ای به یکی از کارگزارانش می فرماید: «فانت محقوق ان تخالف علی نفسک وان تنافخ عن دینک ولو لم یکن لک الا ساعة من الدهر ولا تسخط الله برضی احد من خلقه، فان فی الله خلفا من غیره ولیس من الله خلف فی غیره; (2)
بر تو شایسته است که با هواهای نفسانی مخالفت کرده و از دین خود دفاع کنی; هرچند برای تو ساعتی از زندگی نمانده باشد . خدا را بخاطر رضایت احدی از مردم خشمگین مساز; زیرا خداوند جایگزین همه چیز می شود اما هیچ چیزی جانشین خداوند نمی تواند باشد .»
با این توضیح روشن می شود که یک نماینده مجلس و یا کارگزار حکومتی در جامعه اسلامی چگونه باید از دین و ارزشهای آن محافظت نماید .
حضرت امام خمینی رحمه الله نیز در مورد ضرورت التزام عملی نمایندگان به دستورات اسلام خطاب به آنان می فرماید: «لازم است طرحهائی که در مجلس می گذرد مخالف با احکام مقدسه اسلام نباشد و با کمال قدرت، با پیشنهادهای مخالف با شرع مقدس که ممکن است از روی ناآگاهی و غفلت طرح شود شدیدا مخالفت نمائید و از قلمهای مسموم و گفتار منحرفین هراسی نداشته باشید و سخط خالق را برای رضای مخلوق تحصیل نکنید و خداوند قاهر و قادر را حاضر و ناظر بدانید .» (3)
و در وصیت نامه خویش نیز به نمایندگان سفارش می کند: «از همه نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت، کوشا باشند که قوانین - خدای نخواسته - از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احکام آسمانی آن وفادار باشید تا به سعادت دنیا و آخرت نائل آئید .»
و به مردم نیز توصیه فرمود که: «مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رای دهید که متعبد به اسلام، وفادار به مردم باشند .»
امانتداری
از منظر مولای متقیان حضرت علی علیه السلام تمام مسئولیتهای اجتماعی و سمتهای مختلف حکومتی که از جمله آنها نمایندگی مجلس شورای اسلامی می باشد، در ردیف امانتهای سنگین به شمار می آید . آن حضرت در نامه خود به یکی از کارگزارانش به نام اشعث بن قیس در آذربایجان می نویسد: «وان عملک لیس لک بطعمة ولکنه فی عنقک امانة; (4) همانا این مسئولیت و پست تو، برایت طعمه نیست [که از آن به نفع خود و اطرافیانت بهره گیری] ; بلکه امانتی بر عهده توست .»
اگر نمایندگان مجلس در سمت نمایندگی، از امانت مردم به نحو شایسته پاسداری کنند و اختیاراتی را که ملت به آنان سپرده اند، در راه اعتلای دین و آبادانی کشور به کار گیرند، بدون تردید رضایت خدا و خلق را بدست آورده و اعتماد عموم را برای خود کسب خواهند نمود .
آنان نباید آن جمله از سوگندنامه خود را از یاد برند که می گوید: «من در برابر قرآن مجید به خدای قادر متعال سوگند یاد می کنم که ... ودیعه ای را که ملت به من سپرده به عنوان امینی عادل پاسداری کنم .» (5)
خداوند متعال یکی از شاخص ترین صفات مؤمنان حقیقی را امانتداری و عمل به پیمانها می داند و می فرماید: «والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون » ; «[مؤمنان راستین] کسانی هستند که به امانتها و پیمانهایشان وفادارند .»
نمایندگی مردم، پیمان مقدسی است که یک وکیل مجلس با موکلین خود می بندد و وکیل مؤمن و متعهد هیچگاه پیمان شکنی نمی کند .
امام خمینی رحمه الله با تاکید بر امانتداری وکلای مجلس به جوانان ایرانی توصیه نمودند که: «با همت شما جوانان ایرانی باید اشخاص منور، اشخاص امین و صادق در مجلس شورا بروند که مقدرات شما را بر طبق خواسته های خدای متعال پیاده کنند ... در قضیه مجلس شورا رای بدهید و رای به وکلای متعهد، مسلم، امین; وکلای امین بفرستید در مجالس .» (6)
پرهیز از تجمل گرایی
یکی از ویژگیهای لازم برای وکلای مجلس شورای اسلامی پرهیز از تجمل گرائی است; چرا که وکلای اشراف گرا نمی توانند دغدغه خاطر محرومان و مستمندان جامعه را درک کنند و درد آنان را بفهمند .
حضرت امام خمینی رحمه الله می فرماید: «آن روزی که - خدای نخواسته - مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم . ما در طول مشروطیت از این کاخ نشینها خیلی صدمه خوردیم . مجلسهای ما مملو از کاخ نشین بود و در بینشان معدودی بودند که از آن کوخ نشینها بودند و همین معدودی که از کوخ نشینها بودند، از خیلی انحرافات جلو می گرفتند و سعی می کردند برای جلوگیری .» (7)
اساسا نماینده ای که برای خود امتیاز ویژه قائل شود و زندگی ویژه ای را برگزیند و بین خود و موکلین و طبقات محروم سدی از بی اعتمادی ایجاد نماید و خود را تافته جدا بافته از مردم بداند، مورد مذمت خدا و رسولش خواهد بود . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان الله تعالی یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه; (8) خداوند متعال دوست ندارد که بنده خود را در میان دوستانش متمایز ببیند .»
امام خمینی رحمه الله در مورد ساده زیستی شهید مدرس می گوید: «منزلش یک منزل محقر از حیث ساختمان، و زندگی یک زندگی مادون عادی، که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود; کرباسی که باید از خود ایران باشد می پوشید .» (9)
همین نکته موجب آزادگی و پایداری مدرس در راه هدف بود . او آزادانه سخن می گفت و از هیچ مقام و منصبی واهمه نداشت . فقط برای خدا می گفت و عمل می کرد; چنانکه خود در این زمینه اظهار می دارد: «اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم، برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم . اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید، آزاد می شوید .» (10)
او در مورد توانایی پایداری اش در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی می گوید: «از مال دنیا چیزی جز پیراهن ژنده کرباس ندارم تا نگران از دست دادنش باشم .» (11)
اما اگر نماینده ای با کانونهای درآمد زای سیاسی و اقتصادی ارتباط تنگاتنگ داشته باشد و مرهون سرمایه داران و قدرتمندان متمول باشد، خود باخته و ضعیف النفس خواهد شد . ادامه مطلب...
معیارهای انتخاب نماینده اصللح برای مجلس شورای اسلامی در نگاه امام خمینی (ره)
1. «اشخاصی که انتخاب میکنید، سوابقشان را مطالعه کنید... در زمان سابق چه جور بودند، در زمان انقلاب چه جور بودند، از اول انقلاب تا حالا چه جور بودند و سوابق خانوادگیشان چه هست، عقایدشان چه هست و مقدار معلوماتشان چه هست.»(1)
2. «افرادی را انتخاب کنید که متعهد به اسلام شرقی و غربی نباشند، بر صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت باشند.»(2)
3. «کسانی را که انتخاب میکنید، باید مسایل را تشخیص دهند، نه از افرادی باشند که اگر روس یا امریکا یا قدرت دیگری تشری زد، بترسند؛ باید بایستند و مقابله کنند.»(3)
4. مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رای دهند که... طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پا برهنگان زمین... و مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند.»(4)
5. «باید اشخاص امین و صادق در مجلس شورا بروند که مقررات شما را بر طبق خواستههای خدای متعال پیاده کنند.»(5)
6. «سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی دهید که به اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدم ندارند.»(6)
7. «انتخاب اصلح برای مسلمین، یعنی انتخاب فردی که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد، و همه چیز را بفهمد و چون در مجلس، اسلام تنها کافی نیست، بلکه باید مسلمانی باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد و ممکن است به شما و گروه شما هم مربوط نباشد، که اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی میکنید و این محکی است برای خودتان که تشخیص بدهید انتخاب برای اسلام است یا برای صلاح خوتان.»(7)
==========
1.صحیفه نور، ج 9، ص 177
2. همان، ج 11، ص 284
3. همان، ج 18، ص 198
4. همان، ج 4، ص 194
5. همان، ج 5، ص 253
6. همان،ج11، ص 269
7. همان، ج 18، ص 152
ما چند نوع تقوا داریم، لطفا کمی توضیح دهید؟
انواع تقوا:
1. تقواى روحى : انسان باید روح خود را به اندازه ایى تقویت نماید که تقوا در آن به صورت یک ملکه در آید و آن را از آلودگى ها حفظ نموده و چنان روح قوى و پاکى داشته باشد که بتواند به وسیله آن به خداوند نزدیک شده و راه تکامل را طى کند.
2. تقواى مغزى و فکرى : تقوایى است که انسان را از هر گونه مخاطره مغزى دور نموده و نمى گذارد مغز او به افکار نامتناسب آلوده گردد. کسى که داراى تقواى مغزى است ، نه تنها با اعضا و جوارحش گناه نمى کند، بلکه فکر انجام گناه را هم به مغز خود راه نمى دهد.
3. تقواى اعضاء: این است که تمام قواى بدن و جوارح ، در اختیار و کنترل خود انسان باشد. چشم نتواند بدون اجازه به هر جا که مى خواهد نگاه کند. گوش براى شنیدن هر نغمه ایى آزاد نباشد و همچنین اسفل اعضاء و... باید با نیروى باطنى تقوا، همه اعضاى بدن را نگهدارى و در تحت مراقبت و کنترل قرار داد.
4. تقواى قلبى : خداوند عالم از تقواى قلبى به ((شعائر الله )) یعنى (علامت هاى خداوند) یاد کرده است و مى فرماید:
و من یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب (186)
کسى که بزرگ بشمارد و بشناسد علامت هاى خدا را، پس بدرستى که تقوا در قلب او برقرار است .
5. تقواى علمى : یعنى حفظ و نگهدارى مشاعر، از کج اندیشى و اعتقاد باطل ؛ فرموده اند: اشرفیت علم موقوف است به اهمیت موضوع آن علم ؛ بنابراین هر کسى که طالب علم است ، باید آن علمى را طلب کند که با تقوا سنجیده شده و انسان را به راه حق بکشاند.
6. تقواى سیاسى : تقوایى است که باید همه در آن را نظر داشته باشند، چون هیچ جامعه ایى بدون سیاست پیش نمى رود. هرگاه در جامعه ایى سیاست واقعى پیاده نشود، آن جامعه رو به انحطاط مى رود و مستعمره جوامع دیگر مى شود؛ بنابراین بر همه افراد با تقواى جامعه لازم است که آگاه باشند و نگذارند ابر قدرت هاى عالم بر آنها تسلط پیدا کنند. ادامه مطلب...
خوف از خدا یعنی چی؟ یعنی از عذاب بترسیم؟
در قرآن درباره چهارمین ویژگى بندگان خاص و ممتاز خداوندچنین مىخوانیم: «والذین یقولون ربنا اصرف عذاب جهنم ان عذابهاکان غراما انها سائت مستقرا و مقاما» بندگان ممتاز خداوندرحمان کسانى هستند که مىگویند پروردگارا عذاب دوزخ را از مابرطرف گردان که عذابش سخت و پردوام است قطعا دوزخ جایگاه ومحلى بد براى اقامت است.
خداوند در این آیه به چهارمین ویژگى بندگان ممتاز الهى اشارهکرده است که عبارت از «خصلتخوف و خشیت از خدا» است، بهعبارت روشنتر آنها از کیفر نافرمانى خدا به شدت مىترسند واعتقاد راسخ دارند که نافرمانى خدا به معنى اطاعت از فرمانشیطان است و چنین کارى موجب عذاب الهى، و دخول در دوزخ خواهدشد. آنها آن چنان خائف و هراسناک از پیامدهاى گناه و عذاب دوزخهستند که این حالت درونى خود را ابراز نموده و با کمال خضوعدستبه دعا برمىدارند و از درگاه خدا مىخواهند که مشمول عذابسخت دوزخ که براى مجرمان آماده شده نشوند. آنها طبعا ازعواملى که موجب عذاب است پرهیز نموده، و با اجراى فرمان الهى وانجام دستورهاى خدا، رحمتسرشار الهى را به سوى خود جلب و جذبمىکنند، و این حالتبراى آنها دائمى است و لحظهاى از خوف خدافاصله نمىگیرند. آنها وعید الهى را به شوخى نمىگیرند مثل بعضىکه مست و مخمور غرور و غفلت هستند و به اصطلاح دل به دریانمىزنند.
و نمىگویند: بادا باد، رحمتخدا وسیع است.
به این افراد که این گونه تصور مىکنند باید گفت:
اى که تو را گشته جهل مشت و گریبان
چشم بپوشیدهاى ز دین و ز ایمان
هیچ نیندیشى از عذاب قیامت
هیچ نپرهیزى از شراره نیران
رفته به گوشت که کردگار کریم است
صاحب عفو است و لطف و رحمت و احسان
لیک ندانى که مىکشد سوى دوزخ
معصیت کردگار و طاعتشیطان
خوف به معنى ترس و وحشت درونى است، از این رو اهرمى درونىبراى ترک گناه و هر گونه جرم محسوب مىشود، مثلا خوف و ترس ازقانون، دادگاه، جریمه، زندان و تعزیرات حکومتى باعث مىشود کهانسان مرتکب جرم نشود، تا مبادا گرفتار این کیفرها گردد.
بنابراین خوف از خدا به معنى ترس از ذات پاک او نیست. بلکه به معنى خوف از قانون و عدالت او است. این خوف نیز ازمقایسه اعمال خود با عدل الهى حاصل مىشود، بنابراین خوف یکناراحتى درونى از مجازاتى است که بازتاب گناه و ترک اطاعتخدا توسط انسان مىباشد.
نکته مهمی که باید حتما بدانیم :
انسان مؤمن باید بینخوف و رجا باشد، هم امیدوار به رحمت الهى باشد و هم از مقامالهى بترسد. راه اعتدال همین است و اگر یک طرف را برگزیند ودیگرى را رها کند خطر آفرین است، زیرا اگر تنها امیدوار باشد،مغرور شده و به امید وسعت رحمت الهى، مرتکب هر گناهى مىشود. واگر تنها خائف باشد، کار او به یاس و ناامیدى منتهى مىشود. وچنین حالتى، انسان را افسرده و وامانده مىکند و از نشاط، رشد وحرکت محروم مىسازد.
بر همین اساس، مطابق روایات بسیار، پیامبر(ص)وامامان(ع)فرمودهاند که انسان با ایمان بین خوف و رجا زندگىمىکند و هر دو خصلت را به طور مساوى و معادل دارا مىباشد. برهمین اساس امام صادق(ع)فرمود: پدرم(امام محمدباقر) مىفرمود:
«انه لیس من عبد مؤمن الا و فى قلبه نوران; نور خیفه و نوررجاء، لو وزن هذا لم یزد على هذا، ولو وزن هذا لمیزد على هذا»هیچ بنده مومنى نیست مگر اینکه دلش داراى دو نور است: نور ترسو نور امید. اگر هر یک از این دو در مقایسه با دیگرى سنجیدهشوند هیچ کدام بر دیگرى برترى نمىیابند.
مرحوم شیخ صدوق(ره)در کتاب خصال، خوف را از نظر قرآن پنجگونه دانسته و براى هر یک از آن، به ذکر آیهاى پرداخته است; آنپنج نوع عبارتند از:
1 خوف
2 خشیت
3 وجل
4 رهبت
5 هیبت.
آنگاه مىگوید: خوف براى گناهکاران است. خشیتبراى عالمان است.وجل(هراس دل)براى تسلیم شدگان متواضع است. رهبتبراى عابداناست. و هیبتبراى عارفان مىباشد.
و در توضیح مىگوید: خوف به خاطر گناهان است. خشیت همان ترس وهراس به خاطر احساس کوتاهى در انجام وظیفه است. وجل و هراس قلببه خاطر ترک خدمت است.
رهبتبه خاطر احساس تقصیر در عبادت مىباشد، و هیبت ترس وهراس از شکوه نامتناهى الهى به خاطر شهود حق هنگام کشف اسراراست...»
ارزش خوف در گفتار پیامبر(ص)و امامان(ع)
نظر به اینکه خصلتخوف از عظمتخدا، عامل نیرومندى براىتهذیب و تکامل است، و اگر عمیق و شدید باشد هرگونه دستاندازهاى جاده کمال را از سر راه انسان برمىدارد، در گفتارپیامبر(ص)و امامان معصوم(ع)از آن بسیار تمجید شده، و به همیناندازه نداشتن خوف نکوهش شده است. در این راستا نظر شما را بهچند سخن از آنها جلب مىکنیم:
1 رسول خدا(ص)فرمود: «اعلى الناس منزله عندالله اخوفهممنه» ارجمندترین انسانها از نظر مقام در پیشگاه خدا، آنانهستند که بیشتر از مقام خدا هراسان هستند.
2 امیر مومنان على(ع)فرمود: هنگامى که قیامتبرپا مىشود،منادى حق چنین ندا مىکند: «ایها الناس ان اقربکم الیوم منالله اشدکم منه خوفا» اى مردم! امروز مقربترین شما در پیشگاهخداوند، آن کسى است که در دنیا بیشتر از دیگران از عظمتخداترسان بود.
3 امام صادق(ع)فرمود: «لایکون العبد مومنا حتى یکون خائفاراجیا» عبد خدا به درجه کمال ایمان نمىرسد، مگر اینکه داراىدو خصلتخوف و امید باشد.
البته روشن است که خوف راستین آن است که موجب اطاعت و ترکمعصیتشود، و نشانههاى آن در عمل آشکار گردد، و گرنه خوف کاذب،پوچ و بىاثر خواهد بود.، برهمین اساس، امام صادق(ع)فرمود: «منعرف الله خاف الله، و من خاف الله سخت نفسه عن الدنیا» کسى کهخدا را بشناسد، از عظمت او مىترسد و کسى که از خدا بترسددلبستگى به دنیا نخواهد داشت.
4 یکى از اصحاب امام صادق(ع)مىگوید به آن حضرت عرض کردم:
بعضى گناه مىکنند و مىگویند ما به رحمتخدا امیدوار هستیم! وهمواره این گونه مىاندیشند تا مرگ آنها فرا مىرسد(و با اینحالت مىمیرند، آیا از امید خود نتیجه مىگیرند؟
امام صادق(ع)فرمود: این گونه افراد، اشخاصى هستند که در میانآرزوها مىلولند، اینها دروغ مىگویند; اینها امیدوار نیستند،هرکس به چیزى امیدوار باشد، آن را طلب مىکند و هر که از چیزىبترسد، از آن بگریزد(اینها که چنین نیستند در حقیقت از خدا روىگردانده و به موجبات عذاب که گناهان است روى آوردهاند).
5 امام باقر(ع)فرمود: «لاخوف کخوف حاجز، و لا رجاء کرجاءمعین» هیچ خوفى، همانند خوفى که بازدارنده از گناه است، ارزشندارد، و هیچ امیدى مانند امید کمک کننده(به توبه و عواملنجات)ارجمند نیست.
6 امیر مومنان على(ع)فرمود: «العجب ممن یخاف العقاب فلمیکف، و رجا الثواب فلم یتب»مایه تعجب است آن کسى که از عقاب الهى مىترسد، ولى خود را ازگناهان کنترل نمىکند، و نیز امید به ثواب و پاداش الهى دارداما توبه نمىنماید!
نتیجه :
از مطالب بالا استفاده مىکنیم که خصلتخوف، از ویژگىهاى ممتازبندگان خاص خداوند رحمان و از ارزشهاى سازنده و والاى انسانىاستخوف تنها به زبان و حالت نیست، بلکه خوف کامل آن است کهآثارش در عمل دیده شود و عامل نیرومند و اهرمى قوى براى دورىاز گناهان گردد. مراحل عالى خوف آن است که انسان در مناجات وراز ونیاز در دل شب، به تضرع و ناله و گریه پردازد و با نهایتخضوع، دل به خدابسته و خود را ذرهاى بى مقدار در برابر مقامعظیم و نامتناهى خداوند بداند. انسان مؤمن هم خائف است و همامیدوار، به طورى که این دو خصلت را به طور مساوى در وجود خودمىپروراند و با این دو پر در فضاهاى ملکوتى به پرواز در مىآید:
و با این دو نور، دلش را نورانى و روح و جانش را سرشار از پاکىو صفا مىنماید.
مساله تعادل خوف و رجا به قدرى مهم است که در روایات اسلامى،مساله ناامیدى که ضد رجاء است و همچنین احساس ایمنى از عذابالهى که ضد خوف است، به عنوان دو گناه از گناهان کبیره عنوانشده است. چنان که در روایت صحیح نقل شده: «عمروبن عبید» نزدامام صادق(ع)آمد وعرض کرد: مىخواهم گناهان کبیره را که در قرآنذکر شده بدانم، امام صادق(ع)نوزده گناه برشمرد و براى هر یک ازآنها آیهاى از قرآن به عنوان شاهد ذکر کرد، احساس ایمنى ازعذاب الهى و همچنین ناامیدى را به عنوان دو گناه از این نوزدهگناه برشمرد و چنین فرمود: «بعد از شرک به خدا (دومین گناهکبیره) یاس و نومیدى از رحمتخدااست، چنان که خداوند مىفرماید:
«انه لایباس من روح الله الا القوم الکافرون» کسى جز مردم کافراز رحمتخدا نومید نشود.
سپس فرمود بعداز آن(یعنى سومین گناه کبیره)احساس ایمنى ازمکر و عذاب خدا است(یعنى عدم خوف از خداستچنان که قرآن مىفرماید: «فلا یامن مکرالله الا القومالخاسرون» کسى جز مردم زیانکار از مکر و عذاب خدا ایمننمىشود.
موفق و موید باشید.
چگونه به قلب سلیم برسیم علمای اخلاق وعرفان چه راهی پیشنهاد می کنند که نامحرم وارد قلب نشوند و محرم دل فقط خدا باشد؟
با تشکر از شما که با ما در ارتباط هستید. قبل از هر چیزی باید به شما تبریک بگوییم که خواستار رسیدن به قلب سلیم هستید و می خواهید محرمتان فقط خدا باشد ، قدر خودتان را بدانید.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «یَوم لا یَنفع مالٌ و لا بَنون اِلاّ مَن أَتَی اللهَ بقلبٍ سَلیم»؛
« روزی فرا می رسد (روز قیامت) که نه ثروت و نه فرزندان به حال انسان سودمند هستند بلکه تنها «قلب سلیم» باعث نجات و رستگاری او می گردد»
پس تنها عامل سعادت و نیکبختی انسان دستیابی به «قلب سلیم»، جان پاک و نفس طاهر، می باشد
سلیم، یعنی بسیار سلامت و قلب سلیم قلبى است که از ظلم و تاریکى شرک و گناه سالم باشد (تفسیر المیزان، جلد 15)
قلب انسان مانند حوضی است که رودهای بسیاری به آن می ریزد. اگر رودها آلوده باشند، حوض را آلوده می کنند. براى اینکه قلب داراى چنین اوصافى باشد، باید مورد مراقبت قرار گیرد و صادرات و واردات آن کنترل شود.
از على (ع) پرسیدند: با چه چیزى به این مقام رسیدی؟ فرمودند: کنت بوّاباً على باب قلبى. من پاسدار قلبم بودم. یعنى همان طور که براى آب صافى مى گذارند، تا آشغال وارد نشود، آن حضرت نیز مراقب قلب خود، بود تا هر چیزى وارد آن نشود. هر کینه، هر محبت و هر احساسى داخل آن نگردد.
در حدیثى دیگر مى خوانیم:«قلبها سه دسته هستند: 1. قلبى مشغول به دنیا و مادیات است، که گرفتار فشار و رنج است. 2. قلبى مشغول به امر آخرت است و برایش درجاتى بلند است. 3. قلبى مشغول به مولى و خداى خویش است، پس براى اوست دنیا و عقبى و مولاى او». قلب دوم و سوم همان قلب سلیم است البته قلب سوم با قلب سلیم هماهنگ تر است.
رسیدن به چنین قلبی تلاشى جدّى را مى طلبد، تا قلب به حیات و نشاط برسد. توبه، توسل و نیایش و خیرخواهى زمینه ساز چنین قلبى است. شخصی نقل می کرد: مرحوم آیت الله العظمی اراکی مجلس روضه ای داشت. جوانی در آن مجلس جلو آمد و عرض کرد: سلام علیکم آقا، ( با اهل دل بنشین، با اهل حال نشستن انسان را متحوّل می کند. اصلاً خبردار نمی شوی ولی با نگاه آنها کارها حل می شود) بعد ادامه داد: آقا جان به من یک نصیحت و موعظه ای بکنید. آقا فرمود: شغلت چیست؟ آن شخص جواب داد: شغلم نجّاری است. آقا فرمود: برو برای قلبت درب بساز و آن درب را بسوی حقیقت عالم باز کن. آن جوان هم از این موعظه زیبا تشکر کرد. سپس خطیبی بالای منبر رفت و جمله ای گفت که غوغایی بر پا کرد؛ گفت: آقا ما که دل نداریم، قلب نداریم؛ چون گناه آن را ویران کرده است و طوفان نفس آن را به خرابه تبدیل کرده است؛ دیگر قلبی نمانده است. اول باید ساختمانی باشد تا برای آن دری ساخته شود، اما قلبی نمانده است. انسان باید به فکر خودش باشد. قلبی که هر روز شهوت آن را اینطرف و آن طرف کند، هوای نفس آن را به این طرف و آن طرف بکشاند؛ آن قلب دیگر نمی تواند مرکز تجلّی حق و توحید باشد. باید این قلب را تطهیر کنی. لذا قرآن میفرماید: به محضر خداوند قلب سالم بیاورید.
حال پـرسش اسـاسی این است که ویژگی های «قلب سلیم» چیست و راههای رسیـدن بـه آن چه می باشد؟ ادامه مطلب...
سلام نحوه سخن گفتن و رفتار با با سالمندان چگونه باید باشد.ایا احادیث و روایاتی هست که بعد دنیوی و اخروی این امر را متذکر شود؟
سالمندان با عمرى تلاش و تجربه به مرحله اى رسیده اند که نیازمند احترام و محبت هستند. تکریم آنها مصداق تعظیم شعائر اسلامى و موجب تحکیم ارزشها و روابط اجتماعى است. یعنى درست همانطور که فرزندان در سطوح مختلف سنى نیازهاى روحى متفاوتى دارند و والدین و مربیان در راستاى تربیت و بارورى استعدادهاى آنها باید از شیوه هاى رفتارى صحیح استفاده کنند, بزرگسالان نیز نیازمند قدردانى و سپاسگزارى از زحمات گذشته خود از سوى فرزندان اطرافیان مى باشند.
در مکتب اسلام، سالخوردگان و سالمندان از موقعیت و جایگاه ویژه اى برخوردارندچنانکه در روایات ما آمده است:
1)-در مورد ارزش معنوى ـ اجتماعى آنان :
رسول خدا(ص) مى فرماید:« وجود پیران سالخورده باعث برکت و افزایش رحمت و نعمتهاى الهى است.»(نهجالفصاحه،ص222،کلمه ی 1110)
2)-در مورد چگونگی رفتار با آنان:
الف:پیامبر خدا (ص) می فرمایند:«إنَّ مِن إجلالِی تَوقِیرَ الشَّیخِ مِن اُمَّتی-احترام به سالخورده امّت من ، احترام نهادن به من است .»(منتخب میزان الحکمه،ح1203412)
ب: در جایی دیگر می فرمایند(ص):« إنَّ مِن تَعظیمِ جَلالِاللّه عز و جل کَرامَةَ ذی الشَّیبهِ ، وحامِلِ القُرآنِ ، والإمامِ العادِلِ -احترام نـهادن بـه ریـش سـفید و قـرآن دان و پیشواى دادگر ، بزرگداشت جلال و شکوه خداوند عز و جل است .»(منتخب میزان الحکمة،ح 384)
ج: حضرت می فرمایند(ص):«من اجلال الله, اجلال ذى شیبه المسلم- بزرگداشت و گرامیداشت سالخورده مسلمان، بزرگداشت خداست»(کافی،ج2،ص165)
د: امام صادق (علیهالسلام) می فرمایند :«َظِّمُوا کِبارَکُم وصِلُوا أرحامَکُم-بزرگسالان خود را احترام کنید و صله ارحام به جاى آورید .»(الکافی،ج2، ص165) ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید