بازدید امروز : 497
بازدید دیروز : 62
درمورد ولایت مداری توضیح دهید؟
پاسخ: از ارتباط مجددتان تشکر میکنیم. انبوهی از معانی و معارف در ولایت مداری نهفته است. ابتدا به آیه ولایت اشاره میکنم و سپس ولایت مداری را معنا میکنم:
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (مائده 55) سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند همانها که نماز را برپا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مىدهند.
بر اساس این آیه شریفه ولی و سرپرست و صاحب اختیار مومنین، خدا و رسول و حضرت علی علیهماالسلام است ( که این آیه شریفه پس از خاتم بخشی حضرت علی علیه السلام در حالت رکوع نازل شد.)
در واقع ولایت مداری مفهومی است که ریشه قرآنی دارد و خدای متعال همه مومنین را به آن دستور میدهد. ما تنها به یک دسته از این آیات اشاره میکنیم. در قرآن کریم سه بار دستور ولایت مداری در قالب تعبیر «یُسَلِّمُوا تَسْلیما» (نساء 65 و احزاب 22و 56) بیان شده است.
اطاعت محض همراه با رضایت یا به تعبیر لطیف دیگر «رام» بودن در برابر ولایت، معنای «تسلیم» است که همه به آن امر شده اند.
دچار سستی و تنبلی هستم بعضا! چیکار کنم؟
مکاتبه شما با این مرکزبازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است. امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
همانطور که خودتان می دانید اساسا کسالت یا تنبلی یکی از آسیب های اخلاقی و انسانی است که کوتاهی و ضعف همت از آثار و نتایج آن به شمار می رود. افراد تنبل واهمال کار که در واقع دچار یک آسیب روانی شده اند و به عادت ناپسند تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگاری در کارها و وظایف محوله خو کرده اند، معمولا از همت پایینی برخوردارند. این عادت که در نزد بیشتر مردم رایج است، یکی از آسیب های روانی محسوب می شود و بنا بر آماری که برخی از روان شناسان در این زمینه ارائه کرده اند 95 درصد مردم به نوعی به این مشکل مبتلا هستند (آلبرت آلیس و ویلیام جیمز، روان شناسی اهمال کاری، محمد علی فرجاد، تهران، مؤسسه امید، 1375، ص 9).
حدود دو ماه است که احساس می کنم حال عبادت از من گرفته شده دیگر نمازهایم را اول وقت نمی خوانم. بزور میخوانم وقتی هم میخوانم بی روح است قرآن نمی خوانم چکار کنم که دوباره برگردم؟
علت و ریشه بسیاری از این دو دل شدنها در ضعف ایمان است و لذا راهکارهای برای تقویت ایمان ذکر شده است که ان شا الله با عمل کردن به آنها می توان به خداوند نزدیک شد و بسیاری از این مشکلات را از بین برد .
یاد معاد
از مهمترین عوامل گناه و نافرمانی خداوند، فراموشی قیامت است. اگر کسی همیشه به یاد خدا باشد، هرگز در اطاعت فرمان خدا سستی به خود راه نمیدهد و نیز بر اثر غفلت خود را به گناه نمیآلاید؛ زیرا اعتقاد به کیفر، که در حقیقت ظهور باطن همین اعمال است، با غفلت و آلودگی به گناه سازگار نیست. بر این اساس، حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به عنوان مربّی جامعه و مهذّب نفوس، پس از هر نماز عشا با صدای رسا به نمازگزاران میفرمود: «بار سفر ببندید، ره توشه برگیرید که مسافرت نزدیک است.»
این هشدار از تعلیمات رسول خداست که همواره جانهای مستعد و آماده را مخاطب قرار داده، مرگ و قیامت را به آنان تذکر میداد. از اینرو، در بیشتر سخنان آن حضرت، یکی از مشاهد و مواقف قیامت مطرح است؛ مانند اینکه حضرت فرمودند: «قبر برای عدهای باغی است از باغهای بهشت و برای گروهی دیگر چاهی است از چاههای جهنم.»
خدا آدماى بد یا گناه کارم دوست داره باهاشون هست تنهاشون نمیزاره من آدمه خوبو بى گناهى نیستم ناخالصى دارام خیلیام هستن که مثل منن میخوام بدونم خدا مارم دوست داره فراموشمون نمیکنه؟
مهربانی و دلسوزی او چنان است که حتی راضی نمیشود، بنده گنهکار و خطاکار نیز آبرویش ریخته شود و نزد فرشتگان بیآبرو شود. او خود در حدیثی قدسی میفرماید: اگر کسانی که از من روی برمیگردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه دارم، هر آینه از شوق جان میسپردند. این حدیث به خوبی نشان میدهد که خدا چقدر نسبت به بندگان گناهکار خود رئوف است و چقدر به آنها علاقه دارد.
با این توضیح معلوم است که خدا حساب شخصی را که اغفال شده و درگیر احساسات شده، یا در اثر تربیت نادرست یا محیط اجتماعی فاسد، به راه نادرست کشیده شده، از سایر افراد جدا میکند. با آنها به گونهای دیگر برخورد میکند. پس ما نباید بیش از حد معمول نگران باشیم.
البته خدا خود، حجت را بر افراد تمام میکند و حتی نسبت به جوانهایی که در ظاهر می بینیم اغفال شدهاند، با وسیلههای مختلف آگاهی بخشی میکند. خود او فرموده: «إن علینا للهدی». هدایت انسانها برعهده ما و وظیفه ماست. این انسان است که با اختیار خود گاه به راست میآید؛ و گاه عصیان میکند و گمراه میشود.
به هر حال عذابهای افراد، نسبت به آگاهی است که آنها از نادرستی کارشان داشتهاند و نسبت به شرایطی است که در آن به سر میبردهاند و فشارهایی است که بر روی آنها بوده است.
من در مراسم عزاداری سالار شهیدان با شور و اشتیاقی زیادی شرکت میکنم ولی در این مراسمها فلسفه عزاداری خود را نمیدانم، با تشکر مرا در این راه راهنمایی کنید ؟
دوست گرامی. فلسفه عزاداری و شرکت در مراسم امام حسین ع این است که عاشورایی و حسینی شویم، یعنی از امام حسین و یارانش بیاموزیم که چگونه از دین دفاع کنیم و چگونه با منکرات بزرگ اجتماعی مبارزه کنیم و چگونه بتوانیم از جان خود در راه خدا بگذریم. مهمترین ویژگی اصحاب امام حسین این بود که وقتی احساس کردند ولی زمان یاری می خواهد با جان خود او را یاری دادند و هیچ وابستگی به دنیا نداشتند و راحت خود را فدای راه حسین و دین خدا نمودند و به بالاترین مقامات عرفانی و قرب الهی رسیدند. موفق باشید.
سلام بالاترین مرتبه ایمان چیست؟
به نظر می رسد اصحاب امام حسین ع بالاترین درجات ایمان را داشتند و رسیدند. روی این حساب می شود گفت بالاترین درجه ایمان از آن کسی است که حاضر است با جان و مال در راه خداوند و حفظ دین خدا فدا شود. اصحاب امام حسین ع می دانستند که اگر بمانند همه کشته می شوند و ایستادند و ولی خدا را تنها نگذاشتند و شهید شدند و دین خدا را حفظ کردند و به بالاترین درجه ایمان رسیدند. موفق باشید.
من نماز و سبک میشمارم بعضی اوقات میخونم بعد ترکش میکنم خیلی سعی کردم درستش کنم ولی نشد شما بگین من چکار کنم تا پیوسته و مرتب نماز بخونم؟
دوست گرامی. نماز بزرگترین یاد خدا و مهمترین عامل جلب فیوضات الهی است. همانگونه که گناه مانع ریزش فیض خدای متعال بر بنده است، دعا و نماز از عوامل مهم جلب این فیوضات است. انسان از نظر روحی نیازمند تعالی و تغذیه است که اگر به او نرسد روحش کوچک و ضعیف و بیمار می شود. گناه مانع رسیدن این تغذیه و عبادت زمینه ساز آن است. اگر دین انسان را به ترک گناه و انجام واجبات به خصوص نماز فرا می خواند برای این است که انسان از تغذیه روحی و فیوضات الهی محروم نشود و رشد کند و به کمال خود برسد.
لطفا بفرمایید وظیفه اصلی یک طالب علوم دینی چیست؟
دوست گرامی. طلبه و عالم دینی در حقیقت جانشین انبیای الهی است و همان وظایف را دارد، انبیای الهی رهبران دینی و اجتماعی و سیاسی جامعه بودند و هدفشان ایجاد جامعه و امت ایمانی و دار الایمان و مدینه فاضله بوده است و برای چنین جامعه ای انسان های شایسته و شهروند واقعی تربیت می کردند. وظیفه یک عالم دینی هم همین است. طلبه یعنی کسی که در سیستم رهبری جامعه قرار دارد و باید به گونه ای تحصیل کند که بتواند در این سیستم مردم و جامعه را به سوی مدینه النبی مورد نظر اسلام رهبری نماید. موفق باشید.
چه دعایی بکنیم تا زود اجابت شود؟
یکی از یاران امام هادی علیه السلام می گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم و عرض کردم:« به من یک دعای اختصاصی بیاموزید، آقای من. حضرت هادی فرمود:« این دعایی است که من زیاد میخوانم و از خدا خواسته ام هر کس بعد از من در کنار قبرم آن را خواند، خواستهاش را اجابت کند:
یا عدّتی عندالعُدد و یا رجائی و المعتمد و یا کهفی و السند و یا واحد و یا واحد یا قل هوالله احد و اسألک اللهم بحق من خلقته من خلقک و لم تجعل فی خلقک مثلهم احداً ان تصلی علیهم و تفعل بی کذا و کذا
ای توشه من، و ای امید و پناهگاه و تکیهگاه من، ای خدای یگانه! تو را به حق کسانی میخوانم که هیچکس را همانند آنها قرار ندادی، و از تو میخواهم بر آنان درود بفرستی و ... در اینجا حاجت خود را بیان کن .
من پسری 16ساله هستم من حدود دو سال پیش در وجود خدا دچار شک شده بودم با مطالعه در این باب به اطلاعات خوبی دست یافته ام و دیگر پرسشی در مورد خدا در ذهن ندارم ولی نمی دانم چرا دلم آرامش پیدا نکرده وبا دیدن هر مکتبی حتی اگر مکتب خرافی هم باشد دچار شک می شوم چه باید بکنم؟
دوست گرامی. درزمینه خداشناسی اگر انسان بخواهد به آرامش برسد باید یقین داشته باشد. یقین است که علت آرامش می شود. الان شما ایمان دارید ولی به یقین نرسیده اید باید سعی کنید علم خود به خدا را یقینی کنید. این موضوع اولا به مطالعه نیاز دارد ثانیا به تفکر و ثالثا به عمل و عبادت و رابعا به طول زمان و پناه بردن به خدا از شر شیطان. سن شما زیاد نیست و زمان فراوانی در اختیار دارید تا ایمان خود را یقینی سازید و از شر شک خلاص گردید. شک از جهتی خوب نیست و انسان را متزلزل می کند و از جهتی هم راه رسیدن به یقین است و خوب است. تا انسان در چیزی شک نکند برای رسیدن به یقین تلاش نمی کند.
در مورد خدا به این موضوع توجه داشته باشید که ذات خدا همان ذات وجود است. آیا شما می توانید در وجود شک کنید. شک در وجود بی معنا است. وجود جهان، وجود خود شما، وجود طبیعت. وجود کهکشان ها. جهان و اشیاء ظهور وجود است و منظور از خداوند همان متن وجودی است که به صورت انسان و جهان ظهور کرده است. خود وجود و وجود داشتن اصلا قابل شک نیست و اگر کسی در وجود خدا شک می کند به دلیل این است که ذات خدا را نمی شناسد. یعنی نمی داند خدا همان اصل وجود جاری و ساری و بی نهایت هستی است. خیال می کند خدا مانند مظاهر و مخلوقات است که در زمان و مکانی هستند و در زمان و مکانی می شود که نباشند. مظاهر می توانند ظهور کنند یا نکنند. اما در مورد وجود این تصور باطل است. وجود ذاتش هستی است و ذات هستی با نیستی تناقض دارد و جمع نمی شود، پس نمی توان گفت: هستی می شود که نیست شود؛ چون لازم می آید که دو نقیض یعنی هستی با نیستی جمع شود و این محال است. کسی که می داند خدا وجود است هرگز شک در او راه پیدا نمی کند چون شک در وجود محال است.
اگر شخصى بخواهد طى الطریق کند باید چکار کند؟
دوست گرامی. کسی خواهد طی طریق الی الله کند باید خود را برای طی کردن دو مرحله مهم و اساسی آماده کند. یکم. راه عقل است که گردنه راه خدا است. سلوک عقلی یعنی مستند سازی تمامی افکار و اخلاق و اعمال زندگی به حجت شرعی و عقلی. یعنی انسان کاملا مطیع خدا شود و برای موضع گیری هایش حجت داشته باشد برای کسب رضایت الهی کوشش کند. دوم. راه دل و عرفان است. راه دل با محبت و عشق طی می شود. یعنی علاوه بر تکیه بر عقل، عاشق خدا هم باشد و کارهایش مستند به عشق و محبت و دوست داشتن خدا گردد. هر کاری که خدا دوست دارد انجام دهد و اگر نداشت ترک کند.
اینکه اسلام انقدر به علم ارزش میده،منظور فقط علم دینه و معارف قرآن؟ یا درسی که من هم می خونم «مهندسی» از نظر اسلام ارزش داره؟ یعنی من میتونم درس بخونم به خاطر خدا؟
دوست گرامی. ارزش علم منحصر به دین نیست. اصولا خود موضوعات ارزش ذاتی ندارند؛ ممکن است کسی علم دین بخواند ولی برای دنیا و یا علم دانشگاهی بخواند ولی برای خدا. چیزی که به علم یا عمل انسان ارزش می دهد انگیزه و نیت است. هر کاری برای خدا و خدمت به اهل ایمان باشد ارزش مند است. امروز دانشمندان هسته ای ما ترور می شوند. این نشان می دهد دشمن امروز از این ناحیه احساس خطر می کند. اگر ارزش نداشت دشمن آنها را ترور نمی کرد. همین عزیزان امروز باعث عزت اسلام هستند. علم دین برای هدایت دینی است و علوم مادی برای گذران زندگی در این جهان و هر دو مورد نیاز انسان و اسلام است.
در سیر تحولات تاریخ اسلام از صدر تا هم اکنون وقایع و رویدادهایی اتفاق افتاده است که اوج یا فرود اسلام تابعی از آن بوده است.
در این نوشتار سعی خواهیم کرد حلاجی کنیم که نهم دی 1388 تابع چه همگراییهایی و موّلد چه چشم اندازی از جامعه اسلامی میباشد.
در یک تحلیل تاریخی تمام حوادثی که در برگیرنده نصرت و پیروزی مسلمانها بوده است یک خصیصه مشترک داشته آن هم وحدت حول محور رهبری جامعه اسلامی با چاشنی از خود گذشتگی،ایثار و دنیا زدگی و تمام حوادث تلخی که به گونه ای اسلام را با چالش مواجه میکرده یک خصیصه مشترک داشته است آن هم پراکندگی مسلمانها و تن ندادن به رهبری افرادی که در زمان خود زعیم جامعه اسلامی بودهاند.
این امر ناشی از دنیاپرستی، امتیاز خواهی و خود پرستی عده ای بوده که متأسفانه از خواص نیز محسوب میشدند
آنگاه که در جنگ بدر اقلیت مسلمانها بر اکثریت کفار فایق آمدند همه مسلمانها جان فدای رسول گرامی (ص) اسلام بودند و به تنها چیزی که فکر میکردند اسلام بود و بس.
در جنگ احد نیز همین روحیه، شکست دشمن را حتمی کرده بود اما آنچه شیرینی این پیروزی را به تلخی گرایید دنیا طلبی عده ای بود که متأسفانه به حساسترین پست گماشته شده بودند وقتی جایگاه های حساس به افرادی سپرده شود که درد غنیمتشان بیشتر از درد اسلامشان باشد ناگزیر شیرینیها جای خود را به تلخی واگذار میکند.
در جنگ خندق که تمام کفر در مقابل تمام اسلام قد علم کرده بود به رغم اینکه مسلمانها در اقلیت محض بودند آنچه موجب پیروزی اسلام شد همگرایی مسلمانها حول محور رسول گرامی اسلام(ص) بود و حفر خندق صرفاً یک تاکتیک نظامی بود اگر ایثار علی ابن ابی طالب(ع) یار وفا دار پیامبر در تن دادن به نبرد با عمرو بن عبدود نبود بی شک آن خندق نمیتوانست مانعی برای عبور احزاب باشد آنچه سپاه کفر را تارومار کرد اتحادی بود که هرگز به تفرقه نگرایید و منشأ این اتحاد، وجود رسول گرامی اسلام و حرف شنوی خواص و آحاد مردم از ایشان بود.
به همین منوال در تمام جنگهای زمان حیات پیامبر پیروزیها ادامه داشتند چون در تزاحم بین منافع اسلام و منافع شخصی، افراد منافع اسلام را ترجیح میدادند و خود شکستگیها بیشتر از خود پرستیها بود خدا حیات خلوت افراد و تن و جسم آنها ابزاری برای بسط خدا خواهی در پهنه جهان بود.
حاصل این همگراییها و جانفشانیها پیروزیهایی مانند فتح مکه و در هم شکستن هیمن?کفار بود.
بعد از رحلت جان گداز رسول اکرم در خلأ رهبری اسلامی عده ای خدا را وانهادند و تسلیم خود خواهی شدند از این جا بود که نهال ویژه خواری به زمین کاشته شد تمام اتفاقهای تلخی که بعد از آن برای اسلام عزیز رخ داد ناشی از همین تن نسپردن به امامت فردی بود که بیشترین جان فدایی ها برای اسلام کرده بود این افراد در سقیفه تمام آنچه در گذشته از نبرد و هجرت و.. انجام داده بودند پیش پای قدرت طلبی خویش ذبح کردند.
نهال تفرقه افکنی و امتیاز خواهی که در زمان شیخین کاشته شده بود در زمان خلافت حضرت امیر به صورت تصاعدی رشد کرد و افرادی که کاتب وحی و لقب سیف الاسلام را یدک میکشیدند سه جنگ درون اسلامی به امام وقت تحمیل کردند.
اساس جنگ جمل بر مبنای امتیاز خواهی و ویژه طلبی عده ای بود که چون در صدر اسلام هم رکاب پیامبر بودند و برای اسلام شمشیر زده بودند شانه خالی کردن از دستورات رهبری جامعه اسلامی را موجه میدانستند.آنهاخود خواهی را بر کجاوه اسلام طلبی نشانده بودند و با شعار واسلاما در پی امتیازاتی بودند که از آنها سلب شده بود.
در نهایت در این جنگ چون آحاد مردم از خلافت شیخین خاطره خوشی نداشتند علی رغم وجود عایشه و طلحه و زبیر در سپاه مقابل، اتحادشان حول محور امیر مؤمنان(ع) را حفظ کردند و این فتنه خیلی راحت مهار شد.
در جنگ صفین اتحاد مسلمانها موجب شد که عمود خیمه معاویه متزلزل شود اما عمرعاص با ترفندی، ابزار تفرقه مسلمانها را فراهم کرد. سرپیچی کردن از فرمانده ارشد جنگ موجب شد که پیروزی به تفرقه تبدیل شود همین تفرقه و از هم پاشیدگی مسلمانها، تلخیهای سلسله واری در اسلام رقم زد که مانند سرعت گیری بزرگ سد راه اسلام شد مسئله حکمیت، شهادت حضرت امیر، صلح امام حسن و واقع? جان گداز عاشورا تنها بخشی از تلخیهایی بود که سر منشأشان همان تفرقه جنگ صفین بود.
معاوی? دنیا طلب، در حقیقت نمون? رشد کرد? پیرمرد هفتاد سال? ملقب به صدیقی است که نتوانست بعد از رحلت پیامبر قید دنیا را بزند و خلافت را به والی تعیین شد? روز غدیر واگذار کند.
واقع? عاشورا نیز یکی دیگر از حوادثی هست که خواص در آن مردود شدند آنچه تلخترین روز جهان را رقم زد شمشیرها و نیزه ها نبودند بلکه به اوج رسیدن دنیا طلبی افرادی بود که روزگاری در اسلام جان فشانی کرده بودند و تابلوی اسلام محسوب میشدند. مردم کوفه اگر چه یزید را موجه نمیدانستند، و قلبهایشان با امام حسین(ع) بود ولی وقتی دیدند در یاری امام حسین(ع) ممکن است دنیایشان به خطر افتد شمشیرهایشان علیه امام حسین(ع) شد.
شمر لعین که دل خراش ترین تراژدی تاریخ را رقم زد در جنگ صفین تا مرز شهادت پیش رفته بود.
عمر بن سعد که برای حکومت ری بر خون امام حسین(ع) مصالحه کرد روزگاری در رکاب پدرش و در ارتش اسلام برای فتح ایران جان خود را به خطر انداخته بود.
در یک واکاوی کامل در سیر تحولات تاریخ اسلام در خواهیم یافت قدرت اسلام تابعی از ایثار معنویت و اخلاص بوده است و هرگاه در اثر میل خواص جامعه اسلامی، به مادیات و اولاد و خویشاوندان، این رویه تضعیف شود جامعه اسلامی آبستن نفاق و دودستگی خواهد شد.
در تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی پیروزیهای زیادی نصیب ملت ایران شده است که همه آنها مرهون وحدت مردم ایران حول محور ولایت فقیه بوده است همانگونه که برخی از همگرایی و ولایت پذیری ایرانیها در طول تاریخ اسلام اگر نگوییم بی نظیر بوده حداقل کم نظیر میباشد.
البته حیات جمهوری اسلامی گاهی نیز با تلخیهایی مواجه بوده است که در همه آن تلخیها رد پای خواص مشهود است. در مقایسه خواص این دوران با دوره چهل سال? صدر اسلام باید گفت که خواص عصر ما در روی بر گردانی از نظام اسلامی دست کمی از خواص صدر اسلام نداشتهاند.
سؤالی که مطرح میشود این است که چرا در جمهوری اسلامی به رغم انحراف خیلی از خواص، آحاد مردم هیچ گاه از مسیر انقلاب منحرف نشدهاند و در تمام مواردی که اسلام به خطر افتاده آنها به نحو احسن وظیفه خود را انجام دادهاند ؟ جواب به این سؤال در تحلیل واقعه بزرگ نهم دی متبلور است.
درجریان های بعد انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 انحراف برخی از خواص به وضوح مشاهده شد انحراف این عده و سکوت معنی دار عده ای دیگر از خواص، حکومت اسلامی را با چالش مواجه کرد.همه چیز آماده بود برای رقم خوردن یکی دیگر از وقایع تلخ اسلام که ناگهان مردم در نهم دی آمدند و تمام آلایشهایی که این جماعت با خود به خیابان آورده بود را شستند. یکی از خصیصه های نادری که این روز به یاد ماندنی داشت این بود که آحاد مردم از خواص در یاری رساندن اسلام پیشی گرفتند.اگر در صدر اسلام و در پی تبعیت عوام از خواص حوادثی چون سقیفه، حکمیت،صلح امام حسن، و سانح? جان سوز کربلا رقم خورد اما این بار در حالی که برخی از خواص رفوزه شدند این مردم بودند که خواص را جا گذاشتند و خود پرچم دار اسلام شدند.
این رویکرد غریب ناشی از بصیرتی است که مردم ایران در مطالعه تاریخ اسلام پیدا کردند آنها به خوبی میدانند که اگر نسبت به این نظام و انقلاب کوتاهی کنند همان وقایع صدر اسلام در انتظارشان خواهد بود.
تجربه های تلخ صدر اسلام همه پیش چشم مردم ایران است و میدانند که اگر چون عوام صدر اسلام منتظر تصمیمات خواص باشند همان تشتطی که در صدر اسلام اتفاق افتاد نصیب جامعه ایران خواهد شد. عامل مهمی که موجب پرورش بصیرت دینی و تذکر این امر در جامعه اسلامی شده است جایگاه ولایت فقیه و روشنگری رهبر معظم انقلاب در مورد آثار تبعیت از خواص بی بصیرت میباشد ایشان همواره در سخنرانیهای خود با برهان صریح اعلام کردهاند که هیچ چیز برای نظام جمهوری اسلامی خطرناکتر از خواصی که برای رسیدن به دنیا بر اسلام مصالحه میکنند، نیست.
در حوادث بعد از انتخابات 88 اگر چه عده ای از خواص رفوزه شدهاند اما بودند عده ای دیگر که در سختترین شرایط و در حالی که غبار نفاق و منفعت طلبی فضای جامعه ما را گرفته بود به صورت صریح از تصمیمات مقام معظم رهبری حمایت کردند. روشنگری رهبر با تدبیر و خوش سابق? جمهوری اسلامی به انضمام حمایت برخی از خواص وقتی به مردم با بصیرت ایران عرضه شد نهم دی اتفاق افتاد که در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه بود. نهم دی به ما این درس را میدهد که جامعه ای که از رهبری مدبر و خواص وظیفه شناس و آحادی با بصیرت تشکیل شود هیچ خطری نمیتواند اساس آن را به مخاطره اندازد حتی اگر برخی از خواص در تزاحم منافع خود با اسلام منافع شخصی را ترجیح دهند.
تفسیر «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» چیست؟
پیشینه مبارزه حق و باطل به تاریخ پیدایش انسان بر مى گردد؛ زیرا این تقابل ازهمان پیدایش انسان ها آغازشد: یک سو ستم ها، حق کشى ها و جنایت ها به نمایش گذاشته شده اند و در سوى دیگر عدالت، حق و انسانیت ظهور نموده اند. پرچمداران بدى ها رهبران ستمگر و قانون شکن بوده اند که به عدالت کشى کمر همت بسته و در راه رسیدن به منافع و قدرت، از هیچ جنایتى دریغ نمى کردند. در سوى دیگر طلایه داران خوبى ها رهبران الهى بوده و دو جبهه حق و باطل همیشه درتقابل و مبارزه بوده اند.
اگر عاشورا روزی است که اینطور برایمان روضه اش را می خوانند ، پس باید یک ختم دسته جمعی برای کل یوم های زندگی گرفت ! عاشورا یعنی اینکه از همین امروز ، یعنی اینکه می توانم از همین امروز تا دم دم های روز واقعه ، بنشینم و فکر کنم به تکراری ترین واقعه ی هر ساله ام . به همه ی روزهایی که می آیند و می روند و انگار نه انگار که عاشورا یند ... نه قراری از کف می دهم و نه لبیکی نثار غربت آقایی می کنم . اصلا کل یوم عاشورا یعنی اینکه بنشین سنگ هایت را با خودت وا بکن ! یعنی اینکه جو زده نشو ! یعنی اینکه اگر سفیری آمد به در خانه ات و یا اینکه حتی اگر امام ات ، فرستاد پی ات که غریب ام ... بیا ، نگاه به خودت کنی و اگر مردانگی و جرأت و معرفت و دلش را نداری ، نروی ... یعنی اینکه لازم نیست از شوق ، با سر بروی به دل حادثه تا که سر بیاوری ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه بنشین حساب کن در اندک زمانی ، 18000 بیعت یعنی چه ؟ یعنی اینکه در اندک تر زمانی از همه ی 18000 بیعت برگشتن یعنی چه ؟ کل یوم عاشورا یعنی اینکه هر لحظه بزن به دل عاشورا و آنقدر بگرد تا نامه ات را ، تا دست بیعت ات با امام ات را بیابی ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه خودت را بساز ، مرد حادثه شو ، اسبت را برای همیشه زین شده نگه دار ، شمشیرت را تیز کن و هرچند آن لحظه های آخر ، اما دوباره مومن شو ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه حتی اگر بی سر ، اما عاشق بمیر ... کل یوم عاشورا یعنی اینکه قبل از دادن دست بیعت ،سنگ هایت را با خودت وا بکن ... این "کل یوم" با احدی شوخی ندارد ...
شریعتی آن زمان چه زیبا سروده است که حسین (ع) یک درس بزرگتر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمهتمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. حجی که همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنت، جهاد کردند. این حج را نیمهتمام میگذارد و شهادت را انتخاب میکند، مراسم حج را به پایان نمیبرد تا به همه حجگزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین (ع) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است. در آن لحظه که حسین (ع) حج را نیمهتمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که به طواف، همچنان در غیبت حسین، ادامه دادند، مساوی هستند با کسانی که در همان حال، بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند، زیرا شهید که حاضر نیست در همه صحنههای حق و باطل، در همه جهادهای میان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، میخواهد با حضورش این پیام را به همه انسانها بدهد که وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا که خواهی باش!
وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعهات نیستی، هرکجا که میخواهی باشد، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.
شهادت «حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ» است.
جملات: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نشان دهنده پیوستگى و تداوم جبهه درگیرى حق و باطل در همه زمان ها و مکان ها است.
در حادثه کربلا بار دیگر مبارزه حق و باطل تکرار شد و امام حسین(ع) به منظور دفاع از دین، آزادى و عدالت قیام نمود و همه خوبى ها را به نمایش گذاشته و قیام او نماد همه زیبایى ها است.
در آن سوى حادثه یزید و یزیدیان قرار دارند که همه زشتى ها و بدى ها به نمایش گذاشتند.
امام حسین(ع) در برابر بیعت خواستن یزید فرمود: «ناپاک ناپاک زاده مرا بین دو چیز: شمشیر و ذلت مخیر نموده است، امّا ذلّت از ما دور است».1
امام حسین(ع) در جاى دیگر از درگیرى حق و باطل سخن به میان آورده و به دفاع از حق گرایى و باطل زدایى پرداخت: «ألا ترون إلى الحق لا یعمل به و إلى الباطل لا یتناهى عنه...».2
یکی از پیام های قیام امام حسین (علیه السلام) این است که مبارزه حق و باطل اختصاص به زمان و مکان خاصی نداشته و هر گاه حق و آزادی و دین در خطر باشند باید قیام نمود،بر این اساس در هر زمانى که آزادى خواهان در برابر آزادى ستیزان قرار مى گیرند و شعار «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» تکرار مى شود. از این رو امام راحل فرمود: «این کلمة «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک کلمه بزرگى است... همه روز باید ملّت ما این معنا را داشته باشد که امروز، روز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم ... قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک سرزمین کربلا نبوده، همة زمین ها باید این نقش را ایفا کنند».3.
هم چنین امام خمینی(س) در شکل گیرى قیام و هشت سال دفاع مقدس از قیام عاشورا الهام گرفته، هر روز را عاشورا خواند: « امروز روز عاشوراى حسینى است. امروز ایران کربلا است. حسینیان آماده باشید».4
امام قیام علیه رژیم شاه را نیز تقابل حق وباطل خواند وایران را کربلا وروزهای قیام را روز عاشورا دانست: «هفده شهریور، مکرّر عاشورا و میدان شهدا مکرّر کربلا و شهداى ما مکرّر شهداى کربلا و مخالفان ما مکرّر یزید و وابستگان او هستند».5
امروزه قیام مردم فلسطین علیه اسرائیل نیز نمادی لز تقابل حق و باطل است.
یکى از پژوهشگران مى نویسد: «ما یقین داریم که اگر حسین(ع) در زمان ما بود، از قدس ، جنوب لبنان و بیشتر مناطق اسلامی، کربلاى دومى مى ساخت و همان موضعى را مى گرفت که در برابر معاویه و یزید ایستاد...».6
اگر خوب دقت کنیم همه موقعیت ها و افرادی که عاشورا را ساختند چه بد و چه خوب همین الان حضور دارند. ابن زیاد و یزید زمان دائم فرمان بستن شریعه را می دهد (تحریم ها) و می دانیم که بعد از بستن شریعه چیزی نمی گذرد که روز عاشورا فرا می رسد. الان حسین زمان فریاد می زند که این عمار و آیا کسی هست که مرا یاری کند.
فتنه همین الان غوغا می کند. دشمن از چپ و از راست با شمشیر و نیزه هجوم فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دارد شیعه را می کوبد و اگر شکست بخورد چیزی نخواهد گذشت که هجوم نظامی خواهد کرد. همین الان داریم به عاشورا نزدیک می شویم. نمی خواهم بترسانم اما این واقعیت تاریخ است اگر غفلت کنیم باز باید شاهد بریده شدن سر حسین زمان خود باشیم و برای شهید کردن دوباره ولایت باید تا قیامت گریه کنیم. چه علی اصغر ها و علی اکبر هایی را باید قطعه قطعه ببینیم و چه زینب هایی را باید اسیر کنند.
وضعیت شیعه در حال حاضر کربلایی و عاشورایی است اما مثل اینکه رسانه ها و مسئولین چنین برداشتی ندارند. مردم بیدارترند از مسئولین و این خوب نیست. در چنین وضعیت خطرناکی مسابقه سر دنیا و قدرت و توسعه مقام و ثروت چه معنایی می دهد.
جبهه اسلام و ایمان و ولایت به افرادی نیاز دارد که همیشه آماده شهادت باشند و هیچ وابستگی به دنیا نداشته باشند و این با تفکر کل یوم عاشورا سازگار می شود و شکل می گیرد نه با تفکر بیشتر پولدار شدن در هر روز .
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1 لهوف، ص 57؛ نفس المهموم، ص 931؛ مقتل خوارزمی،ج 2،ص 7.
2 حیاه الامام الحسین، ج 3، ص 98؛ بحارالأنوار،ج 44، ص 387.
3 صحیفة نور، ج 9، ص 202.
4 صحیفة نور، ج 2، ص 195.
5 همان، ج 9، ص 57.
6- هاشم معروف الحسنی، الانتفاضات الشیعیه، ص 387.
کسی که اراده اش برای ترک گناه کم است باید چه کار کند؟( یعنی زود فراموش می کند چه عهدی با خودش بسته)
از این که سوال خود را با ما در میان گذاشتید متشکریم.
دوست گرامی ابتدا مقدمهای کوتاه برای شما عرض میکنم و سپس راه کارهایی عملیاتی برای شما عرض میکنم:
خدای متعال ما را مختار آفریده است و ما هستیم که برای خود تصمیم میگیریم. ما هستیم که سرنوشت خود را رقم میزنیم و سعادت یا شقاوت ابدی خود را تعیین میکنیم. اما اینجا سوالی مطرح است: چرا با این که خدا را قبول داریم و میدانیم همین اعمال اختیاری ما مشخص کننده عاقبت ما در سعادت یا شقاوت است و روز قیامت بازتاب و باطن همین اعمال به ما میرسد چرا درست انتخاب نمیکنیم؟ چرا باز سمت گناه میرویم؟
همانطور که در سوال شما هم مشخص است شما هم میدانید گناه چیست و هم میخواهید آن را ترک کنید اما چرا باز در مقام عمل موفق به ترک آن نمیشوید؟ با این که همه ما از روی اختیار و نه اجبار تصمیم میگیریم پس چرا موقع عمل به تعبیر شما یادمان میرود چه عهدی بستهایم و یا یادمان هست ولی کشش گناه بیشتر است؟
اینجا سرّی در تصمیم گیریهای همه ما وجود دارد که در واقع ما بر اساس آن، نحوه عمل خود را برمیگرینیم و مسیر انتخاب و اختیار خود را به آن سمت میبریم و آن این است که ما بر اساس چیزی تصمیم میگیریم که به آن محبت داریم. پشت تمام انتخابهای ما محبت و علاقهای به آن وجود دارد که به صورت اتوماتیک و خودکار ما را به سمت خود میکشد.
خوب عنایت کنید: شما باید خوب این مطلب را متوجه شوید تا بتوانید واقعا به جواب سوال خود برسید و در واقع خود را درمان کنید: آن محبت واقعیای که در دل ما جا گرفته است مسیر انتخابهای ما را رقم میزند. در تمام کارها نیز این مطلب صادق است و اختصاص به ترک گناه ندارد. مخصوصا آنجا که ما خودمان را تحت اشراف کسی نمیدانیم و یا در شرایطی که فرصت برای دقت و تامل در انتخاب وجود ندارد یا اینکه ما تنها هستیم و خودمان را تنها میدانیم، آن محبت که در دل ما جا گرفته باعث رفتارهایی از ما میشود و همان محبت مسیر انتخاب ما را رقم میزند.
اگر خوب این مقدمه را متوجه شده باشید به این نتیجه خواهیم رسید که برای ترک گناه باید مبدا میل را عوض کرد و به جای محبت گناه، محبت تقوا و خدای متعال را جایگزین آن کرد. در واقع تا هنگامی که به دستورالعمل مشخصی در مسیر تغییر این محبت حرکت میکنیم باید کارهایی را نیز برای تقویت اراده انجام دهیم تا در بزنگاههایی که برخی از آنها ذکر شد پایمان نلغزد. همان طور که گفتم اگر محبت گناه در دلمان نباشد دیگر به صورت خودکار و اتوماتیکی سمت گناه نخواهیم رفت.
اما برای تقویت اراده به چند دستورالعمل زیر عمل کنید:
1- یک کار کوچک انتخاب کنید و هر روز در زمان مشخص به آن عمل کنید. مثلا هر روز راس ساعت 8 به خدمت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام سلام بدهید و فقره سلام زیارت عاشورا را بخوانید. یا ساعت 11 صبح،50 صلوات به وجود ولی عصر ارواحنا فداه هدیه کنید. مداومت شما تحت هر شرایطی به این کار باعث تقویت اراده شما میشود. اقلا این کار را باید تا یک سال ادامه بدهید.
2- دفترچه یادداشتی تهیه کنید و هر شب قبل از خواب اعمال روز خود را محاسبه کنید. بابت کارهای خوب و انجام به موقع واجبات خدا را شکر کنید و از بابت گناهان استغفار کنید و تصمیم بگیرید دیگر سمت آن نروید. حتما این کار را انجام دهید و در همه حال و در همه جا آن دفترچه یادداشت را همراه داشته باشید و به هیچ وجه این محاسبه را ترک نکنید.
3- خوردن بیش از حد نیاز بدن، خواب زیاد و حرف زدن بیجا و زیادی، دشمن و نابود کننده اراده است. اگر به این موارد مبتلا هستید باید برای هر کدام برنامه ریزی خاصی کنید تا آنها را به اختیار خود در آورید. تا زمانی که انسان بر سر سفره غذا با دیدن غذاهای رنگارنگ، مثلا سفره مهمانی یا عروسی دیگر اختیار نداشته باشد و خود را خفه! کند یا در یک روز تعطیل که کار یا کلاس ندارد تا میتواند بخوابد یا هر چه به زبانش آمد و لو حلال بگوید؛ قدرت تصمیم گیری و ارادهاش بسیار ضعیف خواهد بود. حتما در مورد هر یک از این سه موضوع تفکر کنید و راه و منش صحیح را بیابید.
فعلا همین میزان از دستورات برای تقویت اراده کفایت میکند. إن شاء الله یک سال دیگر، پس از عمل به این دستورات نتایج آن را به ما اطلاع دهید. اگر ابهام یا سوالی نیز در این موارد دارید با ما در میان بگذارید.
اما برای آنکه محبت غیر خدا از دل ما بیرون رود و محبت الهی جای آن را بگیرد؛ که همان طور که بیان کردم ریشه تمام کارهای اختیاری ما در همین محبت نهفته است و ما بر اساس آن تصمیم گیری میکنیم به این دستورات عمل کنید. دقت دارید که گناه کردن نشانه این است که محبت گناه در دل ما وجود دارد و در واقع قلب ما بیمار است و باید با دل دادن به خدا در مسیر بیرون کردن محبت غیر خدا تلاش نماییم.
1- حتما مقید باشید در مجالس اهل بیت علیهم السلام و مجالس دعا شرکت کنید. حتما منبر این مجالس را از دست ندهید و قدر شرکت در مجالس روضه را بدانید. نورانیت این مجالس تأثیر عمیقی در الگو برداری از اولیای دین دارد و باعث میشود انسان از هر آنچه با اهل بیت علیهم السلام در تعارض است بدش بیاید. در واقع سعی خواهد کرد خود را به شکل اهل بیت در آورد که نتیجه قهری آن دوری از گناه است.
2- در مورد دستورات مختلف دین، در مورد روش کارهای مختلف مطالعه کنید و سعی کنید شیوه زندگی خود را همان قرار دهید. تطبیق زندگی بر این روش، که در واقع میدانیم باعث ارج و قرب معنوی نیز است، در انسان علقه و دلبستگیای ایجاد میکند که به کمتر از آن راضی نخواهد شد. مثل آداب خواب، آداب خوراک، آداب معاشرت و دوستی و ...
3- حتما مرجع تقلید داشته باشید و کارهای خود را مطابق فتوای ایشان انجام دهید. تقیّد به این موضوع بسیار مهم است. تقیّد به این نوع رفتار انسان را متشرع و خدایی بار میآرود و باعث نشاط معنوی در انسان میشود که آثار زیادی در زندگی خواهد داشت.بررسی این آثار از موضوع بحث ما خارج است.
4و5 - در هنگام عصبانیت و در خلوتهای خود، همچنین هنگامی که فکر می کنید کسی از نوع رفتار شما بازخواست نخواهد کرد، تقوا را رعایت کنید. یعنی خدا را ناظر بدانید و برای رضایت و خشنودی او دستورش را اطاعت کنید.
این نکته بسیار مهم است: حرکت در مسیر رضای الهی که در واقع منجر به اخلاص در عمل میشود، تأثیر بسیار زیادی در محبت الهی دارد. اخلاص مایه برکت در مسیر الهی است و محبت خدا را در دل انسان میپروراند.
6- گناه دور کننده انسان از خدا و محبت خدا است. هر چیزی که گناه است در واقع سمّی است که جان ما را از محبت خدا تهی میکند و ما را در آغوش شیطان جای میدهد. باید در مورد آثار تک تک گناهان فکر کرد و بلایی که انسان را از جانب آن تهدید میکند شناخت.
7- یاد مرگ را فراموش نکنید. یاد مرگ و حالات انسان از هنگام جان کندن تا برپایی قیامت، انسان را هوشیار میکند که چه باید بکند و چه نباید بکند.
به همین میزان اکتفا میکنم. حتما بعد از اینکه چند بار با دقت این متن را مطالعه فرمودید، از آن نکته بردادی فرمایید و اقلا روزی یکبار آنها را یادآوری کنید. مؤید باشید.
چرا همه می گویند درحق دیگران خوبی کنید چراماهرچه خوبی می کنیم بدی می بینیم با مردم چگونه باید رفتار کرد؟
خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
قبل از پاسخگویی به آنچه مطرح نمودهاید باید به عنوان مقدمه عرض نمائیم که: بطور کلی روابط افراد با دیگران به سه نوع عمده قابل تقسیم میباشد که بر اساس این سه نوع، باید شیوه برخورد خود را با مردم تنظیم نمود:
نوع اول:
روابط عادی افراد با عموم مردم که در قالب روابط اجتماعی تعریف میشود که لازمه زندگی اجتماعی برقراری چنین روابطی میباشد و نوع برخورد انسان در چنین روابطی مدارا نمودن با تمامی اقشار جامعه میباشد.
البته اگر چه اسلام به برقراری اینگونه روابط سفارش نموده است و دستور به محبت نسبت به تمامی افراد بشر داده و آنرا سرآمد تمام اعمال عاقلانه پس از ایمان به خداوند دانسته است (الحدیت-روایات تربیتى، ج2، ص: 41) اما به این نکته نیز سفارش شده است که نباید این نوع از روابط ، با روابط نزدیک و دوستی واقعی افراد نسبت به یکدیگر اشتباه شود، بلکه با وجود حفظ ارتباط با تمامی اقشار مختلف جامعه نباید به مسائل خصوصی و شخصی این افراد وارد شده و یا آنان را در تمامی جزئیات زندگی دخیل نمود.
حضرت علی علیه السلام در این خصوص میفرماید:... امّا برادرانى که باید با آنها در ظاهر رفت و آمد کنید ... در امور دین و دنیا از آنها بهرهمند گردید، و ارتباط خود را با آنها قطع نکنید و کارى به باطن آنها نداشته باشید، تا هنگامى که به شما محبت مىکنند شما هم با آنها محبت نمائید و با خوش زبانى و چهره باز با آنان برخورد کنید. (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار ج64 ص 193) ادامه مطلب...
رابطه دین و مدپرستی؟
پاسخ: امروزه مد،ّ اصطلاحی است که به عنوان یک ابزار مخرب فرهنگی در جهت اهداف ضد دین و ناتوی فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد.
مدگرایى غربى با انگیزههاى مختلف صورت مىگیرد: الف) تحمیل فرهنگ خویش به دیگران، ب) بازاریابى براى اجناس خود، ج) جامعه را از مسیر صحیح و پاک به انحراف و آلودگى کشاندن، د) سنتهاى بجا و صحیح را از امتى گرفتن و سنتهاى ناپسند و احیاناً خرافى را جایگزین آن ساختن، ه) از طریق سنتهاى یک ملّت وارد شدن ولى آن را از درون مسخ کردن.
شاید اطلاع داشته باشید که براى ساختن این مدها، مدتها و ساعات زیادى متخصصین روانشناس، جامعهشناس و... به مطالعه مىپردازند و راجع به تأثیرى که مد خاصى مىتواند در یک جامعه از خود به جاى گذارد، آیندهنگرى و تحلیل مىکنند وقتى تصویب شد، با شگردهاى عجیبى به تبلیغ آن مىپردازند.
نکته دیگر در این راستا، این است که آنها به رنگ و مدل کفش، لباس، کیف و کمربند اکتفا نمىکنند؛ بلکه ملّتى را در اینگونه مسائل مجذوب خود مىسازند و به تقلید خود درمىآورند، سپس به تدریج سراغ افکار و اندیشه و ایده یک ملّت آمده و آن را هم به طرف خود جذب مىکنند. مثلا چادر به عنوان حجاب اسلامى یک سنت نیکو و پسندیده است. فراموش نمىکنیم که در زمان طاغوت ناگهان بازار اسلامى، پر از چادرهاى بدننما شد و... حال ساده اندیشى و خامى است اگر ما فکر کنیم که آنها در به وجود آوردن مد روز به نقطه خاصى اکتفا مىکنند. طبیعى است که چنین نخواهد بود. اگر امتى به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راه بیفتد، تا نهایت هرزگى و فساد پیش خواهند رفت. ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید