بازدید امروز : 76
بازدید دیروز : 262
چگونه می توانیم راه پیامبران را در پیش گیریم و به دستورات آنها عمل کنیم به صورت ساده بیان نمایید؟
الگو قرار دادن و پیروی از پیامبران و امامان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) به این معنا است که خطوط کلی و مسائل اساسی و راه کارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت. مثلا باید از روحیات عالی، استقامت و شکیبایی، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط بر حوداث و زانو نزدن آن ها در برابر سختی ها و مشکلات از پیامبران و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) الگو گرفت.
لذا شما دوست عزیز، با رجوع به آیات قرآن کریم و روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به دست ما رسیده است، راه و روش زندگی انبیاء و اولیای الهی را بیاموزید و در عرصه های مختلف زندگی به آن ها عمل کنید. مانند: چگونگی عبادت خدا، اطاعت شوهر، تربیت فرزند، حضور در صحنه سیاست، تعلیم دیگران و خدمت رسانی به مردم و...
نکته ی مهم این است که وقت گذاری برای هر کدام از این دستورات و روش ها و ابزارهای آن با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر پذیر است. چه بسا حضرت زهرا(سلام الله علیها) عبادت طولانی داشته باشند ولی برای برخی از خانم ها با توجه به کشش روحی و معنوی آنها طولانی بودن عبادت مفید نباشد. البته اصل «عبادت» باید جزء برنامه های ارزشی زندگی تلقی شود و در حد امکان باید از روش های معصومین (علیهم السلام) نیز الگوگیری کرد.
اگه کسی به چیزی یا حالتی که برای او مضر است عادت کرده باشد چه کار بکند که اون عادت را ترک کند؟
دانشجوی گرامی؛ تصمیمات هنگامی با شکست روبرو می¬شوند که آمادگی و اقدام مناسب صورت نگرفته باشد. چنانچه با درک درستی از چگونگی آمادگی، اقدام و حفظ یک رفتار تازه به سوی هدف نزدیک شوید احتمال موفّقیت¬تان بسیار است.
همانطور که شما نیز می¬دانید یکی از بزرگ¬ترین مشکل¬ها، تغییر عادت¬ها است؛ زیرا هر فردی اساساً یک مقاومت ذاتی و طبیعی در برابر تغییرات دارد. در واقع بیشتر مردم برای آن که رفتارهایشان را تغییر ندهند دیگران را به خاطر موارد نامطلوبی که برایشان چه در زندگی کاری و چه در زندگی شخصی پیش می¬آیند، مقصر می¬دانند، در حالی که شما برخلاف چنین افرادی مسئولیت¬ها را از خود نفی نکرده و با این روحیه خود اولین گام را در تغییر برداشته¬اید.
پسری هستم 19 ساله که مشکل اصلی بنده مسائل جنسی است. مشکل من این است که هرکاری که میکنم نمیتونم جلوی خودمو از نگاه نکردن به عکسها وفیلمهای مستهجن نگه دارم. البته من سعی کردم تا حالا آدم خیلی مذهبی باشم بطوریکه تونستم به یاری خدا کلا ترانه های غنا رو از زندگیم حذف کنم وخداروشکر تابه حال موفق بودم. یا اینکه تا حد زیادی میتونم از نگاه کردن به نامحرم در خیابان و... خودمو نگه دارم. ولی وقتی وارد اینترنت میشم کلا قضیه فرق میکنه. واقعا به حال خودم تاسف میخورم که آیا من همون آدمم؟ همون آدمی که تا یکی دوسال پیش دنبال کارهایی بودم که شاید یه بار بتونم امام زمانمو ببینم! . یا من همون که سعی میکردم نماز شبم ترک نشه و ... .ولی حالا... ؟
از این که با جوان اهل امامت و ولایت در ارتباط هستیم خدا را سپاسگزاریم و امیدورایم پاسخ گوی خوبی برای شما باشیم.
خشم و شهوت مرد را احول کند--- ز استقامت روح را مبدل کند
چون غرض آمد هنر پوشیده شد--- صد حجاب از دل به سوى دیده شد
مسائل جنسی را اگر کنترل و درست هدایت نکنیم، تمام قوای انسانی را فرمان روایی می کند. نیروی جسمانی و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعیف می برد، ذهن را مسموم، اندیشه را مغشوش و قدرت تصمیم گیری و اراده را تباه می کند. در یک کلمه انسان را از انسانیت ساقط می کند.
مصداقهای وجود عنصر عشق در حادثه عاشورا کدام اند؟
در پاسخ شما دوست عزیز ابتدا به حدیثی اشاره می کنم که گر چه دارای سند صحیحی نمی باشد اما محتوا و مفهوم آن می تواند ضعف سند را جبران کند. این حدیث در کتب عرفانی، در ذیل آموزه عشق بیان شده است.
«من طلبنی، وجدنی و من وجدنی، عرفنی و من عرفنی، أحبنی و من أحبنی، عشقنی و من عشقنی، عشقته و من عشقته، قتلته»
کسی که مرا طلب کند، می یابد و کسی که مرا بیابد، مرا می شناسد و کسی که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و دوستدار من، شیفته من می شود و کسی که عاشق من شده، عاشقش می شوم و کسی که من شیفته او باشم، او را خواهم کشت.
همان گونه که از این حدیث، بر می آید، اول قدم از عشق، طلب است و عشق، مرتبه عالی محبت می باشد و نهایت عشق نیز فنای در معشوق و کشته شدن در راه اوست. منشأ و سرچشمه عشق، درک کمال محبوب و معشوق است. ذات مقدس خداوند، کمال و جمال مطلق و منشأ و سرچشمه تمامی خوبی ها و زیبایی ها است. بنابراین انسان از درون ذات خود عاشق خداوند است . عشق حقیقی و راستین، تنها به کمال محض و جمیل مطلق توجه دارد، تنها او را می خواهد و می جوید. این عشق، التیام بخش، رام کننده، صبرآور، انس برانگیز، رضایت بخش، نیروزا، طلب آور، درهم شکننده خودپرستی، سرورانگیز، نشاط آور، پایا و پویاست. این، عشقی است که وصالش، مقتل عاشق است نه مسلخ وی؛ یعنی هنگام وصال، عاشق قامت برکشیده، قیامت به پا می کند و عشقش زنده تر و فعال تر می گردد، نه آن که سرد و خاموش شود. از همین رو، قرآن کریم تنها محبوب حقیقی و اصلی را خداوند متعال دانسته، و در روایات، بر محبت خداوند سبحان تأکید فراوان شده است.
چه مسائلی باعث می گردد انسان دچار حقارت در درگاه الهی شود؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- پرسش شما چندان واضح و روشن نمی باشد زیرا ممکن است منظورتان این باشد که چه اموری موجب می شود انسان خود را در برابر خداوند حقیر و پست و ناچیز ببیند و ممکن است منظور این باشد که چه اموری انسان را در نزد خداوند خوار و ذلیل و حقیر می کند . بدیهی است که احساس حقارت به معنای اول از خصوصیات بندگان برگزیده خدا و صفتی ممدوح است اما حقارت به معنای دوم از خصوصیات انسان مجرم و گنهکار و صفتی مذموم است .
2- اگر معنای اول منظور باشد باید گفت که مهمترین عامل در درک حقارت و کوچکی خود در برابر خداوند شناخت عظمت و بزرگی خالق و پی بردن به کبریایی و جلال خداوند است . آشنا شدن با جلال و عظمت حق تعالی حقارت و ناچیز بودن ما را به خوبی به نمایش می گذارد . امیر مومنان –ع- در بیان صفات متقین می فرماید : عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم ؛ خالق در قلب های آنها بزرگ شد و در نتیجه غیر او در چشم آنها خوار و حقیر گشت .بحارالأنوار ج 64 ص 315 باب 14
و نیز در روایتی دیگر می فرماید : عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِکَ . بزرگی خالق در نزد تو مخلوق را در چشمت کوچک می سازد . نهجالبلاغة ص 492
چه عواملی باعث می شود که انسان به کرامت برسد؟ لطفاً توضیح دهید؟
مکرّم از اسماى فعلى خداوند است که برای نشان دادن خود، مظهر طلب مىکند و مظهر اتمّ این اسم الهى، امیر مؤمنان (ع) است چنانکه در زیارت جامعه مىخوانیم (و عباده المکرمین الذین لا یسبقونه بالقول - مفاتیح الجنان).
معنای کرامت:
کرامت هر چیز، نفیس و عزیز شدن آن است. لغویان در معناى کرم آوردهاند کرامت در مقابل (هوان) و حقارت است. در قرآن کریم نیز این دو لفظ مقابل یکدیگر استعمال شده است مانند (من یهن الله فما له من مکرمٍ – (حج/ 18)، (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ - فجر/ 16- 15). پس، هر چیزى به هر اندازه از هوان و حقارت مبّرا باشد، به همان مقدار کرامت دارد و مورد تقدیر و ستایش است.
استاد، علامه طباطبایى (رضوان لله تعالى علیه) بارها مىفرمود: کرامت معادل دقیق فارسى ندارد و براى بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد آنگاه مىفرمودند اگر انسان به مقامى برسد که عبودیت محض پیدا کند و حاضر نشود در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید، مىتوان گفت که به مقام کرامت رسیده است.
کلام ایشان را اینگونه مىتوان تبیین کرد انسان هر چه به عبودیّت محض نزدیکتر شود، به همان مقدار، از هوان و حقارت رها مىشود و به کرامت مىرسد اگر به حدّ نهایى عبودیت خدا رسید، کاملًا از هوان و حقارت مىرهد و به کرامت مطلق مىرسد ولى اگر بهرهاى از عبودیت خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّى از کرامت نمىبرد.
منظور از کرامت مطلق، همان اطلاق به لحاظ درجه وجودى انسان است وگرنه کرامت مطلق حقیقى، مخصوص خداى سبحان است.
چگونه می تونیم آخرت کسی رو که فوت کرده به بهترین نحو بسازیم و آخرت خودمون رو؟
مکاتبه شما با این مرکز، بازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است.
اما در پاسخ به سؤالی که مطرح نموید نکاتی را خدمت شما ارائه می نمائیم تا با توجه به این نکات بتوانید پاسخ خود را دریافت نمائید انشاء الله.
«چگونه آخرت خود را بسازیم؟»
اول: شناخت خدا: امام رضا (علیه السلام) مى فرمایند: «اول عبادة الله معرفته؛ اولین مرتبه عبادت خدا، معرفت و شناخت خدا مى باشد.» بنابراین یک انسان مؤمن و طالب آخرت، اول باید در باره خدا، شناخت پیدا کند .
در این باب اگر زمینه مطالعاتى شما کم است از کتاب هاى اعتقادى آقاى محسن قرائتى شروع کنید؛ ولى بعدا مسیر مطالعاتی شما در کتابهاى استاد مطهرى باشد. اما اگر در گذشته مطالعاتى داشته اید از کتاب توحید استاد مطهرى شروع کنید.
دوم: ایمان به خدا: از شناخت و اعتقاد بالاتر و با ارزش تر، ایمان به خدا مى باشد. امام على (علیه السلام) مى فرمایند: «الایمان شجرة اصلها الیقین؛ ایمان درختى است که ریشه آن یقین است.» پس بر حسب این روایت ریشه ایمان همان یقین قلبى است، نه صرف اعتقاد و شناختى که در معرض رد و اثبات است.
چه چیزی باعث می شود که اسم خاصی از پروردگار در دل آدمی متجلی شود؟
در پاسخ نکات ذیل قابل دقت است :
1- هر موجودی متناسب با نوع ظرفیت و آثار و خصوصیات و قابلیت آن مظهر قسمتی از اسما و صفات خداوند متعال است .
2- در بین همه موجودات عالم انسان تنها موجودی است که جامع جمیع اسمای الهی و مظهر همه اسما و صفات و کمالات حق تعالی و کون جامع است . خداوند در قران کریم به این موضوع تصریح کرده آنجا که می فرماید : و علم آدم الاسماءکلها (بقره – 31)
3- جامع جمیع اسما و صفات الهی بودن انسان به حسب قوه و شانیت است نه به صورت فعلیت . به عبارت دیگر انسان این ظرفیت و شانیت و قوه و استعداد را دارد که به مرحله ای از کمال برسدکه همه اسما و صفات الهی در او تجلی و ظهور پیدا کند چنانچه این مطلب در مورد انبیا و اولیا صدق می کند و آنها با بندگی کامل و عبودیت خالصانه و تسلیم محض حق بودن و با مجاهدت و عبادت مظهر همه کمالات و مجلای همه اسما و صفات الهی شده اند و پیروان راستین آنها نیز با تبعیت و اطاعت کامل از انها به اندازه ظرفیت خود جامع این کمالات شده اند .
4- در بسیاری از انسانها به خاطر تقصیر در بندگی و ارتکاب گناهان و بر طرف نکردن موانع موجود بر سر راه نیل به کمال و سرباز زدن از مجاهدت همه این شان و قوه به فعلیت نمی رسد و در نتیجه نمی توانند جامع همه کمالات و اسما و صفات الهی گردند و تنها چند اسم و یا صفت در آنها به فعلیت می رسد و ظهور می یابد .
5- ظهور اسمی خاص در درون انسان و ظهور آن مربوط به شرایط خاص درونی و روحی و توجه خاص به اسمی خاص از اسمای الهی و سنخیت یافتن با آن و ایجاد بستر و زمینه مناسب باطنی برای پذیرا شدن و استقبال آن اسم خاص است . مثلا کسی که طالب علم و دانش است مجموع شرایط درونی و روحی او را به سمت اسم علیم می کشاند و زبان حال و یا قال ذکرش یا علیم می شود و اسم علیم در او ظهور می یابد و با استقرار این حالت و تمکن این اسم در روح و درونش عالم می گردد و یا کسی که تشنه هدایت است و احساس می کند در بیابان دنیا گم شده و در ظلمات آن سر گشته و حیران است و به دنبال راهنما و هادی می گردد ذکر او یا دلیل و یا هادی است و همه وجودش این اسم شریف را صدا می کند و با تمکن این اسم در جان و باطنش مظهر اسم یا هادی می گردد و کسی که به علم طب بسیار علاقه دارد با تلاش فراوان در این راستا مظهر اسم یا طبیب خواهد شد .
بسم الله الرحمان الرحیم.
دیشب وقتی بنده به ملاقات نخبگان با رهبری در ارتباط با موضوع الگوی توسعه اسلامی ایرانی در تلویزیون نگاه می کردم به نظرم رسید انگار این بزرگان به صورت دقیق به معیار ما برای این الگو سازی توجه کافی ندارند.
البته رهبر بزرگوار انقلاب در صحبت های خودشان به موضوعی که می خواهم در این نگاشته اشاره کنم، تصریح داشتند، اما سایر افرادی که شرکت کننده بودند و بسیاری از آنها هم صحبت کردند، به نظرم رسید خوب متوجه موضوع نبودند.
ما چرا باید در این موضوع گیج باشیم، می دانید این گیج بودن یعنی چه؟ یعنی اینکه ما دین خودمان را درست بلد نیستیم، با روح و استراتژی اسلام برای اداره جامعه آشنا نیستیم.
اسلام یک دین توحیدی است و فلسفه سیاسی و مدیریتی آن هم ناشی از همین رویکرد است، بر این اساس روشن است که الگوی توسعه و رشد و هر کاری که در جامعه اسلامی می خواهد انجام شود باید با رویکرد توحید باشد.
موضوع الگوی توسعه توحیدی را همان زمان که پیامبر خدا (ص) شروع کرد به دعوت بیان کرد. اولین شعار مسلمانان این بود که قولوا لا اله الا الله تفلحوا. شما با توحید رستگار می شوید.
چرا ما توجه نمی کنیم. مگر هدف جامعه اسلامی جز رسیدن به رستگاری است؟ ما از توسعه چه می خواهیم؟ ما از رشد چه می خواهیم؟ اگر هدف رسیدن به جامعه توحیدی است و انسان با توحید و یکتاپرستی رستگار می شود، خوب تکلیف روشن است، برای رسیدن به چنین جامعه ای راهی جز بسط و گسترش توحید وجود ندارد.
ما برای این که به توسعه اسلامی برسیم نباید از غربی ها تقلید کنیم، می دانید چرا؟ چون اصولا جامعه آنها کثرتی و شرک آلود است. فرهنگ، اقتصاد و اجتماع آنها بر اساس شرک بنا شده است. راه ما با آنها کاملا در تضاد است.
الگوی توسعه اسلامی بر اساس توحید استوار می شود. برای توسعه باید توحید را در جامعه گسترش دهیم. در اسلام اقتصاد توحیدی وجود دارد، ما باید اقتصادمان توحیدی شود تا به حقیقت توسعه به معنای واقعی آن برسیم. فرهنگ اسلام توحیدی است، مدیریت اسلام توحیدی است، اخلاق در اسلام توحیدی است، حکومت و سیاست توحیدی است. ما راهی برای توسعه واقعی اسلامی جز بسط و گسترش توحید در ابعاد مختلف نداریم.
اسلامی شدن علم هم از همین راه ممکن می شود. اسلامی شدن دانشگاه هم به معنای توحیدی شدن آن است. انقلاب اسلامی برای گسترش توحید به وجود آمد. امام خمینی رض یک موحد واقعی بود و برای اعتلای کلمه الله قیام کرد. اگر ما این معنا را درست درک نکنیم، در مباحث ایدوئولوژیک سرگردان خواهیم شد.
فلسفه سیاسی اسلام بدون توحید درک نمی شود، به طور مثال ما در جامعه به دنبال اجرای عدالت هستیم، خوب مبنای عدالت توحید است. چرا باید عدالت داشته باشیم و در جامعه ثروت را عادلانه توضیع کنیم؟ چون همه انسان ها بندگان یک خدای هستند و همه اعضای یک پیکرند. چون خداوند عادل است و ظلم را نمی پسندد.
خدای متعال هستی را با قانون توحید اداره می کند. توحید قانون هستی است. ما که نمی توانیم برای مدیریت خود به راهی برویم که بر خلاف هستی و سنت های جاری خداوند باشد. ما در مباحث نظری تاکید می کنیم که حکمت عملی برگرفته از حکمت نظری است، اما در مباحث اجتماعی از مباحث نظری توحیدی اسلام غفلت داریم.
گاهی مطرح می شود که ما نباید از مادی ها الگو بگیریم، فرهنگ ما معنوی است و الگوی توسعه ما باید معنوی باشد. این حرف درست است، اما الگویی که قرآن کریم به ما ارایه می دهد توحید در مقابل شرک است.
توحید یک معنایش الگو گرفتن از خدا و کارهای خدا است. ما باید صفات خدا را الگوی جامعه خود قرار دهیم. تا کار انسان شبیه به خدا نشود، رستگار نخواهد شد.
ماده و معنا در عرض هم مطرح می شود. دنیا و آخرت هم عرض هم هستند. اینها در مقابل هم و در تضاد با هم نیستند. در سیستم توحید همه اینها در عرض هم اند و آنچه در مقابل هم مطرح است و با هم تضاد دارد، توحید در مقابل شرک و کفر است.
دین و علم هم در مقابل یکدیگر نیستند. این دو هم در عرض هم مطرح اند، دین و علم می توانند در رسیدن به توحید و جامعه توحیدی، همکار هم باشند. اگر با هم همکاری کنند، دیگر تضاد و تقابلی مطرح نیست.
چیزی که در طول تاریخ به عنوان دو تفکر و منش متضاد همیشه مطرح بوده است، وحدت گرایی موحدین و خداپرستان در مقابل کثرت گرایی مشرکین و کفار بوده است.
غربی ها الگویشان کثرت گرایانه و شرک آمیز است. تمام اندیشه و فرهنگی و سیاست آنها بر مبنای کثرت گرایی بنیان نهاده شده است. غربی ها یک زندگی حیوانی با امکانات رفاهی به روز را می خواهند که هر چه بیشتر لذت های حیوانی آنها را تامین کند.
توسعه در فرهنگ توحیدی با فرهنگ غربی های امروزی کاملا متفاوت است. ما اگر بتوانیم به جامعه توحیدی برسیم، همه چیز عادلانه و متعادل خواهد بود و مردم حتی اگر این تکنولوژی به ظاهر پیشرفته را نداشته باشند، در یک رفاه واقعی و سعادت و لذت حقیقی زندگی خواهند کرد، مهم این است که انسان در یک بستر توحیدی به کمال و سعادت واقعی خود برسد و رشد معنوی و مادی اش در جهت خدایی شدن باشد.
ما باید ببینیم الگوی توسعه خدا در هستی چیست و بر چه اساس و سنتی در هستی ظهور می کند و جهان را مدیریت می نماید، از همان الگو برای توسعه جامعه اسلامی استفاده کنیم.
ایرانی بودن به نظر بنده تنها از نظر سلیقه ای تاثیر گزار است. می شود هویت ایرانی را در همان الگوی توسعه توحیدی اشراب کرد تا هر چه بیشتر با روحیه و منش ایرانی مسلمان همخوان باشد.
نقش ولایت:
آخرین موضوع مهمی که باید در این مقاله بدان توجه کنیم نقش ولایت و رهبری در این الگو است. مقام ولایت در حقیقت مقام اجرایی دین و توسعه توحیدی در جامعه است. اگر سوال شود خوب حالا چه کسی باید این الگو برداری و الگو گذاری و توسعه توحیدی را در جامعه اسلامی مدیریت و اجرایی کند؟ ÷اسخ می دهیم: مقام ولایت و رهبری!
نقش ولایت در جامعه اسلامی تفسیر و تبیین درست اندیشه توحیدی و مدیریت، اخلاق، سیاست و اقتصاد توحیدی و ارایه طرح های ایدوئوژیک برای اجرایی شدن قانون توحید در جامعه است. هدف، رسیدن به جامعه ایده آل توحیدی است و مقام عظمای ولایت است که مردم را به سوی این هدف هدایت و رهبری می کند.
اینکه خدا در قرآن می فرماید از رگ گردن به شما نزدیکترند، طوری توضیح دهید که این جمله در گفتار و رفتار و عمل انسان ثابت شود؟
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ- ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! (سوره ق آیه16- ترجمه مکارم)
کلمه ورید به معناى رگى است که از قلب جدا شده و در تمامى بدن منتشر مىشود، و خون در آن جریان دارد. بعضى هم گفتهاند: به معناى رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است.
و معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضائش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او مىگذرد آگاه نیستیم؟
این جمله مىخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه کس فهم اداء کرده باشد و گر نه مساله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس این خداوند است که از حالات او با خبر است.(ترجمه المیزان، ج18، ص: 520)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید