بازدید امروز : 114
بازدید دیروز : 62
چرا برخی از مردم ارزشهای اخلاقی رعایت نمی کنند، ریشه این معضل چیست؟ چگونه می توان آن را از بین برد؟
از اینکه می بینیم شما جوانان به حفظ ارزشهای اخلاقی و اسلامی جامعه اهتمام می ورزید بسیار خوشحالیم و خداوند را برای این نعمت بزرگ شاکریم.
عوامل اصلی و تأثیر گذار در اراده و تربیت انسان که سبب می شود انسان در برخورد با ارزش های اخلاقی و دینی بی تفاوت باشد را می توان چنین بیان کرد:
عوامل درونى و داخلى:
- تقوای فردی
مهمترین عامل درونی که در اراده انسان برای اهتمام ورزیدن به ارزشهای اخلاقی و دینی مؤثر است عدم پیروی از امیال و خواهشهای نفسانی است. امیالی که باعث می شوند رنگ خدایی انسان در اصطکاک با جهان مادی از بین برود. و او نیز برای پوشاندن این نقیصه به هر رنگی غیر از رنگ خدایی متمسک می شود. غافل از آنکه بهترین رنگها برای محفوظ ماندن از زنگار روزگار، متلوّن شدن به ارزشهای اخلاقی و دینی است. ( صبغة الله و من أحسنُ من الله صبغةً – رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟!. بقره آیه 138). پس خودسازی و کسب معرفت نسبت به خداوند نیاز اولیه برای حفظ و عمل به ارزشهای اخلاقی است.
- تقوای اجتماعی
الف) از اموری که در بی اعتنایی به ارزشهای اخلاقی و دینی یک جامعه بسیار مؤثر است بروز برخى رفتارها و اقدامات ناشایست از بعضى از مدیران، کارگزاران و مأموران دستگاهها و نهادهاى دولتى و حکومتى است که ظاهرى مذهبى دارند، ولى در حقیقت عمل درست اخلاقی و دینى ای نداشته و تقوای جمعی را رعایت نمی کنند که همین امر موجب پیدایش تعارض و شکاف بین گفتار و عمل از دیدگاه توده مردم می گردد و موجبات بدبینى به ارزشها و همچنین افراد مقدس جامعه را فراهم می آورد.
تعریف اخلاق و عرفان و تفاوت انها؟
از این که با ما در ارتباط هستید خدا را شاکریم و امیدواریم وجود خود را مزین به اخلاق والا کنیم و خود را فانی در خدا کنیم.
«اخلاق»
پیش از آن که اخلاق را تعریف کنیم ، لازم است به 2 نکته که در حقیقت اخلاق و تعریف آن موثر است ، اشاره کنیم:
1- فلاسفه گفته اند از کیفیات نفسانی، آنچه سریع الزوال و زودگذر باشد آن را حال و آنچه ثابت و مستمر بوده، به طوری که به عنوان طبیعت ثانویه او به حساب آید، آن را ملکه گویند. پس ملکه، کیفیتی از کیفیات نفسانی است راسخ در نفس است.
2-انسان در کارهایی که با اراده و اختیار خود انجام می دهد، غالبا محتاج به تدبر و تفکر است، یعنی هر کاری که بخواهد انجام دهد ابتدا خود آن کار را سپس منافع و ضرر و خیر و شری که بر آن مترتب است، تصور می کند.
پس از تصدیق به منافع و این که انجام آن کار برای او مفید است نسبت به آن میل و شوق پیدا می کند و پس از گذراندن این مراحل تصمیم بر انجام آن می گیرد یا در صورت تصدیق به ضرر و این که آن کار برای او ضرر و شر است ، از انجام آن خودداری می کند.
ولی در بعضی کارها، انسان بر اثر ممارست و تمرین و پی درپی انجام دادن، نیاز به تامل و تفکر ندارد، بلکه خودکار عمل می کند، همانند شخص بخشنده در بخشش و کمک به مستمندان، یا فرد شجاع در رفتن، به میدان نبرد و حمله به دشمن.
من گیج شدم بداخلاقی با عصبانی بودن چه فرقی داره مثلا اون چه می کنه که اون یکی نمی کنه مثال بزنید. خوش اخلافق چه ویژگی داره؟
از اینکه با جوانی با ایمان و مستعد کسب فضایل اخلاقی مکاتبه می کنیم بسیار مسرور و شادمانیم و امیدواریم که بتوانیم در این مسیری که قدم برداشته اید شما را یاری کنیم.
تعریفی ازخوش اخلاقی:
خوش اخلاقی دارای دو معنای عام و خاص است. معنای عام آن اتصاف به فضایل اخلاقی و تحصیل مجموعه کمالات و خصلت های پسندیده ای است که انسان در مسیر خودسازی و پرورش نفس، خود را به آنها می آراید. و معنای خاص آن خوشرویی، خوشرفتاری و برخورد شاد و پرنشاط با دیگران است. امام صادق (ع) نیز در اینباره می فرمایند: حسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی، سخنت را پاکیزه گردانی و برادرت را با خوش رویی دیدار نمایی (جامع السعادات، ج1، ص324). آنچه در جامعه و بین مردم از معنای خوش اخلاقی وجود دارد همین معنای خاص آن می باشد.
اهمیت خوش اخلاقی:
نظام اخلاقی قرآن بر چه اساسی است؟
با تشکر از سوال زیبایی که مطرح نموده اید باید به عنوان مقدمه خدمت شما عرض نمائیم که :
بطور عمده نظام های اخلاقی به چهار دسته قابل دسته بندی می باشد .
الف : نظام اخلاقی ضد دینی
در اروپاى مسیحى پیش از عصر نوزایى (رنسانس)- که دوران تجدید حیات علوم و دانشهاى تجربى است- اخلاق با دین مسیحیت همراه بود و مفاهیم اخلاقى از متون دینى گرفته مىشد و از این رو، از قداست و مرتبت ویژهاى برخوردار بود. اما پس از این دوره، کم کم صبغه دینى در اخلاق ضعیف شد و این اندیشه در اذهان دانشمندان و فلاسفه اروپا مطرح گردید که اصلًا چه لزومى دارد ما اخلاق را از دین و از کتب مقدس بگیریم؟ بلکه ما مىتوانیم براساس دستاوردهاى علوم تجربى و براساس فکر و اندیشه بشرى خودمان، نظامى اخلاقى طراحى کنیم و آداب معاشرت و حدود رفتارهاى اجتماعى انسانها را مشخص سازیم. برخى از متفکران غربى از جمله کارل ریموند پوپر (متولد 1902 م) در قرن اخیر تا آنجا پیش رفتند که رسماً اخلاق منهاى خدا را مطرح نمودند و اعلام داشتند که براى پرورش اخلاقى، انسانها نیازمند اعتقاد به خدا نیستند.( فلسفه اخلاق، ، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص: 40)
اخلاق در مکتبهای سکولار چه نقشی دارد؟ آیا اخلاق در چنین مکتبها و جامعه هایی بر بنیادهایی استوار بنا شده است؟
در پاسخ به پرسش شما دوست عزیز لازم است اخلاق سکولار را بررسی نماییم، که در این صورت به دو پرسش شما پاسخ داده خواهد شد.
اخلاق سکولار گرایشی در اخلاق است که صفات، رفتارها و هنجارهای حاکم بر آنها را بر دیدگاه غیر دینی مبتنی میکند و معتقد است دین هیچ گونه مرجعیتی در امور اخلاقی ندارد. از دیدگاه اخلاق سکولار عقلِخود بنیاد و علم تجربی تنها مرجع تنظیم رفتارهای انسانی است. برخی قرائتها از سکولاریسم، بر این باور استوار است که جهان ارزشی است که خدا به آدمیان اعطا کرده و خود از آن سلب مسئولیت نموده است و نگهداری آنرا به خود انسان سپرده است.( : Carl michalson, secularism. New dictionary of Christian ethics)
جوهره سکولاریسم
«خدا آن چنان بزرگ است که نباید باشد». چارلز لارمر در کتاب فراسوی دین و روشنگری مینویسد جوهره سکولاریسم جدید همین جمله است.( chars Larmore, beyond religion and enlightenment, the morals of modernity) او معتقد است در واقع رعایت حرمت استعلایی و عظمت خدا کار را به جایی رسانده که لازم نیست زحمت اداره عالم و طبیعت انسانی را به دوش داشته باشد. در اخلاق نیز رعایت حرمت استعلایی خداوند به این است که او را در حد یک آمر و ناهی که انسانها راتحریک به رفتارهای خاصی کند ندانیم. اما اگر خدا و دستورات الاهی مبنای اخلاق نباشد، اخلاق باید بر چه مبنایی استوار شود؟ پاسخ هاچسون( فیلسوف اسکاتلندی و مبلغ عمده نظریه «حس اخلاقی» در علم اخلاق) این است که باید به طبع و سرشت آدمی رجوع کرد. اما گروهی دیگر مانند کانت و ساموئل کلارک عقل عملی را جانشین خدا در اخلاق میدانند.( کانت، ایمانوئل. بنیاد مابعدالطبیع? اخلاق. ترجم? حمید عنایت و علی قیصری. ص 53).
یکی از مشکلات اساسی هر جامعه این است که برخی از مردم ارزشهای اخلاقی را رعایت نمی کنند. به نظر شما علل و ریشه های این معضل چیست و چگونه می توان آن را از میان برد؟
از این که سوال خود را با ما مطرح کرده اید از شما متشکریم. امیدواریم راهنمای خوبی برای شما باشیم.
شهید بزگوار مطهری در کتاب فلسفه ی اخلاق به خوبی علل اصلی عدم التزام به اخلاق را در جوامع بیان داشته اند، که به برخی از آنان اشاره می کنیم.
«ریشه پایبندی به فضائل اخلاقی» ادامه مطلب...
اگر ما بتوانیم با یک دروغ جان یک بیگناه را نجات بدهیم، پس می توانیم راهی برای فرار از همه ی فضایل اخلاقی داشته باشیم...استادمان سر کلاس میگفت اگر پای مصلحتهای کشور در میان باشد میشود دروغ گفت! من نمیفهمم ... اخلاق نسبی است یا مطلق؟
مفهوم نسبیت، امر یا صفت یا حالتی است که از مقایسة یک شی با شی معین دیگر و یا از مقایسة یک زمان با زمان دیگر به دست میآید. مثلا اموری مانند دوری و نزدیکی، گذشته و آینده و بزرگی و کوچکی اموری نسبی هستند; یعنی برای آن حد معینی نمیتوان تعیین کرد؛ مانند گاو که نسبت به شتر کوچک است، ولی نسبت به گوسفند بزرگ است.در مقابل این مفهوم اطلاق به معنای فراگیری و ثبوت است؛ مانند اعداد و مقادیر و زمان. برای نمونه، عدد بیست در همه جا ثابت است. بیست گردو با بیست ستاره فرقی ندارد، عدد آنها یکی است و مقادیر عموما از این سنخ هستند.
تاریخچه نسبیت: ادامه مطلب...
لطفا بفرمایید ما خودمان را باید چطور بگیریم؟ چرا که اگر متواضع باشیم و یا خندان باشیم افراد به خصوص افرادی که خرده شیشه دارند ما را به دیده آدمی ساده انگاشته و ما را با مسخره کردن خوار می کنند و اگر خشن هم باشیم جور دیگر، لطفا راهنمایی کنید؟
از ویژگی انبیا و اولیا این است که در دل مردم دارای ابهت و مهابت بوده و در عین حال در برابر مردم خاضع و متواضع و با آنها خوش اخلاق و خوش برخورد بودند. اصحاب امیر المومنین –علیه السلام- نقل می کنند که وقتی آن حضرت در جمع ما بود چنان ابهت و حشمتی در دل ما داشت که جرات نمی کردیم در برابر او لب به سخن بگشاییم؛ ولی در عین حال آن حضرت متواضع و خندان و اهل مزاح بود . جمع میان این دو حالت مشکل و دشوار است و از عهده هر کسی بر نمی آید. نکته قابل توجه این است که این جلال و عظمت و شکوه در اولیای الهی تصنعی و ساختگی نیست؛ بلکه نتیجه تقوا و بندگی و معرفت و خضوع آنها در برابر عظمت خداوند است. ادامه مطلب...
انسان چگونه می تواند خویشتن را تغییر دهد مثلا بسیاری از خصایل ذاتی یا آن دسته ای را که در حین تربیتش با آن ها خو گرفته را تغییر دهد؟
نمی دانم شما هم با من موافقید یا نه؟ اما می گویم: به نظر می رسد سوال شما ناشی از یک صفت خاصّی است که در وجود شماست و شما را آزار می دهد و در واقع این سوال کلی شما برای تغییر آن صفت خاصّ می باشد . ادامه مطلب...
یک مشکلی داشتم. اکثر موارد احتلام من خواب رخ و در اثر خواب دیدن رخ می دهد. مشکل از آنجایی شروع می شود که اگر مثلا بخواهیم به مسافرت، خانه فامیل، یا جای دیگری که مجبور باشم شب را بیرون از خانه به سر ببرم، در صورت احتلام، رفتن به حمام برای غسل در نیمه شب، آن هم در خانه دیگران، بسیار مشکل است و اصلا آدم خجالت می کشد، جلو دیگران و در خانه آنها، آن هم نیمه شب چنین کاری بکند که حتی امکان دارد بیدار شوند و شرم از آدم سرازسیر می شود . بنابراین مسافرت رفتن هم برای من معضلی شده. نمی دانم با این موضوع چگونه برخورد کنم. می شه کاری کنم که کمتر جنب بشوم؟
پرسشگر گرامی از این که در دوران جوانی به مراقبت خود اقدام کرده اید به شما تبریک می گویم و امیدواریم که در آزمایشات الهی موفق باشید.
«حیا»
حالت پرسشگر گرامی را می توان حیا نامید. حیا یعنى شرم، گرفتگى نفس از چیزى و ترک آن به خاطر ترس از سرزنش.[1] حیا برخاسته از ادراک خوبیها و بدیها می باشد. بر این اساس اشخاص، دستهای از کارها را خوب و دسته دیگر را بد میداند و در مقابل کارهای نادرست از خود حیا نشان می دهند. علامه مجلسی(ره) درباره ی حیا می نویسد: «ملکهای می باشد که موجب خودداری از کارهای زشت میگردد».[2] ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید