بازدید امروز : 182
بازدید دیروز : 549
برای اینکه شیطان از ما دور بشه باید ذکر گفت تا کم کم مثلا از محیط خونه بره بیرون ... تعداد ذکر مشخصه؟
پاسخ: با سلام به شما پرسشگر محترم که در پی کسب کمال و دور کردن دشمن دیرینه انسان -یعنی شیطان- از خود هستید.
نخستین گام در مبارزه و دور کردن شیطان این است که اطاعت از او را به تدریج کم نموده و به آهستگی از شبکه های دام او خارج شویم. هر چند در این مبارزه ممکن است پای انسان بلغزد و در مواردی فریب او را بخورد. هر قدر ارتباط و معرفت انسان با خدای متعال عمیق تر و گسترده تر باشد، تسلط شیطان بر او کمتر است. چنان چه خدای متعال در این باره می فرماید: شیطان تسلطی بر کسانی که مؤمن بوده و بر پروردگارشان توکل می کنند ندارد) نحل، آیه 99 . (و نیز می فرماید: تو (شیطان) بر بندگان خاص من تسلط و نفوذی نداری (اسراء، آیه 65).
حقیقت ذکر، یاد خداوند است و اگر ذکری یاد خداوند را در پی نداشته باشد ذکر نیست. زیرا مراد از ذکر و هدف از آن تحول درونی با یاد خداوند است و اگر ذکری به این هدف منتهی نشد آن کارکرد واقعی را ندارد.
اگر منظور شما از ذکر، ذکر زبانی و لحظه ای باشد باید گفت چه بسا کسانی که بسیاری اوقات در حال ذکر بودند اما نتوانستند با هوای نفس و شیطان مبارزه کنند. شیطان را ذکر قلبی و درونی که از اعماق وجود واز ته دل برخیزد، فراری می دهد نه ذکری که فقط لقلقه زبان باشد.
آن چه که مهم است پناه بردن به خداوند تبارک و تعالی است از شر شیطان. أعوذ بالله من الشیطان الرجیم یعنی از شر شیطان به خدا پناه می برم. در واقع این «پناه بردن» کلیدِ کار است. مشابه این تعبیر در آیات الهی نیز آمده است.
- و قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین (المؤمنون/97) و بگو پروردگارا! من از وسوسه هاى شیاطین به تو پناه مى برم.
- و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه هو السمیع العلیم (فصلت/36) و هر گاه وسوسه هائى از شیطان متوجه تو گردد از خدا پناه طلب که او شنونده و آگاه است .
- فاذا قراءت القران فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم (نحل/98) هنگامى که قرآن مى خوانى از شر شیطان مطرود شده ، به خدا پناه بر.
با توجه به این آیات، تکیه اصلی بر پناه بردن به خداوند است حتی شاید ذکرزبانی هم در میان نباشد.
امام علی علیه السلام فرمود: «زیاد دعا کن تا از گزند شیطان محفوظ بمانی.»( منتخب میزان الحکمة/ 3265) همان طور که در روایت امیرالمؤمنین اشاره شده با دعا کردن و از باری تعالی خواستن و بدو پناه بردن است که می توان شیطان را از خود دور کرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: ابلیس گفت: پنج نفرند که هیچ چاره ای برای آن ها ندارم اما دیگر مردمان در مشت من هستند: هر که با نیت درست به خدا پناه برد و در همه کارهایش به او تکیه کند. کسی که شب و روز بسیار تسبیح خدا گوید. کسی که برای برادر مؤمنش آن پسندد که برای خود می پسندد. کسی که هر گاه مصیبتی به او می رسد بی تابی نمی کند و هر کسی که به آن چه خداوند قسمتش کرده خرسند است و غم روزیش را نمی خورد. ( منتخب میزان الحکمة) حدیث 3267
نکته مهمی که درباره ذکر خدا باید مراعات شود استمرار آن است. شیطان هرگز از تعدی نسبت به انسان صرف نظر نمی کند، ستیز و مجاهده با شیطان کاری مستمر و دایمی است و تا انسان در این عالم زنده است ادامه دارد. دام های شیطان برای انسان های با تقوا و دارای کمال و شناخت بیشتر، ظریفتر و پیچیده تر و مخفی تر است.از این رو به «ذکر کثیر» امر شده است. «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا» احزاب، آیه 41 یکی از مهمترین نمونه های ذکر، تلاوت قرآن است. سعی کنید از هر فرصتی برای این منظور استفاده کرده، آیات قرآن را با توجه به معانی و مفاهیم آن قرائت نمائید. مخصوصا شبها سوره واقعه را بخوانید. در باره فضیلت تلاوت این سوره از پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل شده که فرمود: کسی که سوره واقعه را بخواند، نوشته می شود که این فرد از غافلان نیست.( تفسیر مجمع البیان، ج9 ص212، به نقل از تفسیر نمونه، ج23 ص 194)
به قول حافظ (علیه الرحمه:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
به طور کلی کار شیطان وسوسه کردن است. با پناه بردن دائمی به خداوند و ارتباط پیوسته با او و توسل و ربط با ائمه معصومین علیهم السلام و اولیای الهی می توان از این وسوسه ها رها شد و یا آن را به حداقل رسانید و شیطان را تسلیم نمود، چنانچه در روایت داریم که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمودند: شیطان من به دست من مؤمن و رام گردید. پس بهترین راه حل، توجه کامل و دایمی به خداوند متعال و اولیائش و خود را در قلعه استوار و نفوذ ناپذیر او و اولیای پاک او درآوردن و رعایت کامل تقوای الهی کردن است.بهترین روش رسیدن به چنین هدفی، شناخت شیطان و سد کردن راه های نفوذ او است.
همواره خود را نصیحت نموده و بر نفس خویش بانگ زنید: «اى بیچاره! تا کى گرفتار هواى نفس باشى و سرمایه گران مایه عمر را تباه سازى و به معصیت رب الارباب پردازى؟ چرا براى اندک لذتى پوچ و گذرا خود را گرفتار دوزخ ابدى سازى؟ اگر لحظهاى دیگر فرشته مرگ تو را در رسد و جانت به حلقوم رساند، با چه وضعى به دیار برزخ رهسپار مىشوى؟ نه!نه! هرگز! باید عزمى قاطع و استوار داشته باشم و با استمداد از خداى سبحان و پروردگار رحیم و مهربان - که با این همه معصیت باز هم مرا مشمول الطاف خود ساخته - پیمان بندم و سربه بندگى او سپارم و زنجیر شیطان نفس بگسلم. این بار باید چنان ابلیس لعین را از خود دورر سازم که دیگر در من وسوسه نکند و با دست خالى از من روى برتابد!».
در پایان برای شما آرزوی موفقیت نموده و برای پیروزی شما در برابر اهریمن و شیطان دعا می کنم.
چگونه می توانیم از دروغگویی پرهیز کنیم؟ آیا حرف زدن به طریقی مثلا « کسی درب منزل با من کاری دارد به یکی از افراد حاضر در خانه می گوییم، بگو اینجا نیست! منظور من از اینجا مثلا اتاق خانه است!» دروغ محسوب می شود؟ لطفا درباره این گونه حرف زدنها به اشکال گوناگون توضیح دهید؟
دروغ با انگیزه های فراوان، همچون دشمنی، حسادت، تأمین منافع دنیوی، طمع و یا عادت انجام می شود، ولی مهمترین عامل آن ضعف نفسانی است، به عبارت دیگر دروغ کار آدم های ضعیف و ترسو است و انسان قوی و شجاع دروغ نمی گوید؛ زیرا که نیازی به استفاده از این روش غلط ندارد. اصولا چرا باید انسان مرتکب خطا و خلافی بشود و سپس بخواهد برای این که مورد سرزنش دیگران قرار نگیرد، دچار خطای بزرگتر و گناه عظیم تری همچون دروغ گردد. آیا پسندیده تر آن نیست که آدمی رفتار روزانه خویش را به نحوی تنظیم نماید که مجبور به دروغ گویی نگردد؟ البته دروغ از گناهانی نیست که هیچ گونه مورد استثنایی نداشته باشد و تمام مصادیق آن، همچون مصادیق «ظلم» قبیح و حرام باشد. گاهی برخی از مصادیق دروغ در شرایط خاصی جایز و بلکه واجب می شود، مانند نجات جان مسلمان از کشته شدن و یا اسیر گشتن، حفظ مال و آبروی مؤمن، اصلاح نمودن میان مردم و ایجاد صلح و دوستی، فریب دشمن و غلبه بر او در جنگ ها و کسب رضایت و خشنودی همسر، که البته در همین موارد نیز بهتر است در صورت امکان توریه نماید، یعنی به گونه ای سخن بگوید که دروغ محسوب نشود، زیرا دروغ در هر صورت بازتاب ناهنجاری بر روح و شخصیت او خواهد داشت و جرئت او را بر دروغ گویی خواهد افزود.
فلسفه و حکمتی که باعث می شود برخی از اقسام دروغ جایز شمرده شود، وجود مصلحت برتری، همچون حفظ منافع معنوی مؤمنین، سلامت و امنیت جامعه ایمانی و خانواده است که در آن موارد بر مفسده دروغ گویی ترجیح می یابد. در این صورت اگر دروغ گفتن باعث حفظ یک مصلحت مهمتری در بین می شود مثل آنکه اگر دروغ گفته شود با عث می شود با افشاء نکردن راز یک مومن جان یا مال و یا آبروی او حفظ گردد در این صورت دروغ گفتن اشکال ندارد جهت مطالعه بیشتر ر.ک: - ترجمه جامع السعادات، مرحوم نراقی، ج 2، بحث دروغ - اصول کافی، ج 2، باب الکذب - میزان الحکمه، ج 11، ص 5119 با ترجمه فارسی، عنوان 457
T}همه مراجع:{T «دروغ مصلحتى» به معناى رایج نزد مردم - که در واقع «دروغ منفعتى» است - حرام است. موارد جواز دروغ در اسلام مشخص است؛ از جمله آنها وجود مصلحت اهم (مثل حفظ جان مؤمن و یا رفع نزاع بین دو مسلمان) است.V}امام، استفتاءات، ج 2، گناهان کبیره، س 4؛ دفتر همه مراجع.{V
موارد جواز دروغ
دروغ در اسلام بلکه تمامى ادیان الهى حرام است، ولى در مواردى که مصلحت دروغ گفتن بیشتر از مفسده آن باشد، دروغ حرام نیست، بلکه در برخى موارد واجب است. در این گونه موارد، دروغ، مصلحتآمیز نام گرفته است؛ از جمله موارد آن:
1- اصلاح بین مردم؛ امام صادق(ع) فرمود: «انّ اللَّه أحبّ الکذب فى الإصلاح... و أبغض الکذب فى غیر الاصلاح؛خداوند دروغ گفتن را در مورد اصلاح بین مردم دوست دارد».(میزان الحکمة، عنوان 3466، حدیث 17474.)
2- دفع شر ظالمان؛ امام صادق(ع) فرمود: «الکذب مذموم الاّ فى امرین: دفع شرالظلمه و اصلاح ذات البین؛ کذب بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمى را از خود یا از دیگران دفع کند، یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند».(همان، حدیث 17476)
3- دروغ در حال ضرورت: انسان به خاطر ضرر مالی وجانی سنگین می تواند دروغ بگوید. یعنی ضرر مالی باید به گونه ای باشد که تحمل آن دشوار باشد.اما ضرر های ناچیز موجب جواز دروغ نمی شود.
تمام موارد را می توان در یک قاعده کلی خلاصه کرد وآن عبارت است از: به خطر افتادن اهداف مهم تر . در حقیقت تجویز دروغ در این موارد به خاطر ضرورت است وباید به همان قدر ضرورت اکتفا شود.
موارد بسیارى نیز وجود دارد که به عنوان دروغ مصلحتآمیز در بین مردم شناخته مىشود، اما در واقع چنین نیست، مثلاً کسى به خاطر مصلحت فردى خود و منافع شخصی وکارهای جزیی دروغ مىگوید.
آن چه نزد عوام متداول است و آن را دروغ مصلحتى مى نامند که مصلحت شخصى خودشان است ، دروغ واقعى و حرام بوده و داراى آثار خود است و مصلحت اندیشى موجب عذر نخواهد بود.
بنا براین ، دروغ ذاتاً کار فوق العاده بدى است و بسیارى از مشکلات و بدبختى ها و نابسامانى هاى اجتماع کنونى ما بر اثر همین دروغ است. در بعضى از بیاناتى که از ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) رسیده، دروغ را کلید سایر گناهان شمرده اند!
ولى در عین حال در پاره اى از موارد استثنایى، پیش آمدهایى مى کند که اگر انسان در آن جا راست بگوید فتنه و فساد بزرگى برپا مى شود در حالى که اگر راست نگوید آتش فتنه خاموش مى گردد; مثلا، هرگاه میان دو نفر اختلاف شدیدى باشد و یکى از آنها پشت سر دیگرى بدگویى کند و ما هم بشنویم و بدانیم که اگر در برابر سؤالاتى که مى شود راست بگوییم و بدگویى هاى او را فاش کنیم، آتش فتنه اى برپا مى شود که ممکن است تلفات و خسارات مهمّى به بار آورد; بدیهى است در چنین موردى راست گفتن کار غلطى است و هیچ عاقلى نمى تواند بگوید در چنین موردى هم باید راست گفت، این یک قانون مسلّم عقلى است که هرگاه فساد چیزى از اصلاح آن بیشتر باشد، ما باید از آن چیز بپرهیزیم.
قوانین اسلامى نیز این حکم عقلى را تأیید نموده و در چنین موارد استثنایى، از روى ضرورت دروغ گفتن را تجویز مى کند.
ولى به دو موضوع باید مؤکّداً توجه داشت: نخست این که این موضوع کاملا جنبه استثنایى دارد و جز در شرایط خاصّى دروغ گفتن جایز نیست و نباید عدّه اى موضوع «دروغ مصلحت آمیز» را دستاویز کرده و بدون جهت و یا براى به دست آوردن منافع شخصى دروغ بگویند و این عمل زشت را به نام این که مصلحت! ایجاب کرده، مرتکب شوند.
دوّم این که اسلام بقدرى به موضوع دروغ اهمّیّت داده که حتّى در مواردى که ضرورت ایجاب مى کند که انسان دروغ بگوید، دستور «توریه»(توریه» بر وزن «توصیه» سخنى است که دو معنا دارد، گوینده از آن معنا خاصّى را که حقیقت است اراده کرده و شنونده معنا دیگرى مى فهمد.) داده است و در میان دانشمندان و فقهاى ما این فتوا مشهور است.
منظور از «توریه» این است که در موارد ضرورى به جاى دروغ گفتن، جمله اى گفته شود که شنونده به گمان خود از آن مطلبى استفاده کند در حالى که منظور گوینده چیز دیگرى بوده است; مثلا: کسى از ما بپرسد آیا فلان کس درباره من چنین حرف بدى زده؟ ما در جواب مى گوییم: نه و منظورمان این باشد که به این عبارت نگفته - اگر چه همان مطلب را به عبارت دیگر گفته است - ولى شنونده از کلمه «نه» چنین مى پندارد که اصلا آن حرف درباره او گفته نشده است.
اگر در کلمات پیشوایان دین - به مقتضاى ضرورت و حفظ جان و مال مردم و جلوگیرى از اختلافات و فتنه ها - دروغ مصلحت آمیزى بوده باشد، حتماً از قبیل توریه است که دروغ محسوب نمى گردد.
این نکته هم ناگفته نماند، در مواردى که وظیفه انسان توریه یا دروغ مصلحت آمیز باشد، اگر راست بگوید گناه کرده و هر فسادى به وجود بیاید او مسؤول است!
بنابر این اگر دروغى براى جلوگیرى از گناه گفته شد یا ظلمى را از مظلومى دفع کرد، جان کسى را خرید، زیانى را از کسى بر طرف کرد، ناروایىاش بر طرف مىشود و از زمره گناهاندسته دوم خارج مىگردد و کارش به جایى مىرسد که پسندیده مىشود، زیرا دروغ داراىقبح ذاتى نبوده و قبح عرضى آن هم بدین وسیله بر طرف گردیده است.
مصداقی که شما بدان اشاره کرده اید در صورتی که دارای مصالح نامبرده و مانند آن باشد می تواند از اقسام توریه باشد.
یاد خدا چگونه است و چه کنیم یاد خدا را در دل زنده نگاه داریم؟
یاد خدا که همان «ذکر» باشد یکی از ویژگیهای معتقدان حقیقی خداوند متعال است که در قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاره گردیده و دستور به یاد نمودن خدا و عدم فراموشی حضرت حق تعالی را داده و حتی در قسمتی از آیات نیز انسان را متوجه این امر کرده که اگر می خواهی من(خدا) شما را فراموش نکنم، پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. امیر المؤمنین علیه السّلام نیز یکی از ویژگیهای متّقین را «ذکر» و به یاد خدا بودن نامیده است که متقین کسانی هستند که صبح میکنند در حالی که تمام همّت و تلاششان در یاد خدا و ذکر اوست.
تعریف ذکر و یاد خدا بودن:
ذکر در لغت به معنی حفظ معنای یک شی یا حاضر کردن آن معنی میباشد و علاوه بر آن حفظ معنای یک چیزی یا به خاطر فراموشی است یعنی ما یک چیزی را به یاد میآوریم به خاطر این که فراموش کرده بودیم و با به یاد آوردن دوباره آن، از فراموشی آن مطلب رهایی جستهایم و یا به خاطر ادامه حفظ است. پس ذکر به هر دو معنی در مورد مومنین این است که مومنین پیوسته یاد خدا را هم در زبانشان تکرار میکنند و زبانشان به ذکر خداست و هم قلبشان. چنان که در آیه 205 اعراف نیز به این مطلب اشاره شده که (وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین) «پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلان مباش!»
انواع ذکر و یاد خدا:
از مطالب بالا چنین نتیجه گیری میشود که ما دو نوع ذکر داریم: یک ذکر لفظی و زبانی مانند گفتن الله اکبر، گفتن سبحان الله، لااله الا الله گفتن و...
دیگری ذکر قلبی، و آن به این معناست که آدمی با تمام وجودش به یاد خدا باشد چه در ظاهر و چه در باطن، و در همه اعمالی و رفتارش، رضای خدا را مدّ نظر داشته باشد و او را ناظر بر اعمال خویش ببیند و از انجام اعمالی که میداند مورد رضایت خداوند نیست، دوری کند. که این ذکر نوع بهتر از ذکر زبانی و لفظی است.
چنانکه رسول خدا صلی الله علیه وآله در ضمن وصیتهای خویش به امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده است: «و در هر حال به یاد خدا باش و یاد خدا ـ تنها ـ سبحان الله و الحمد لله و لااله الا الله و الله اکبر نیست، بلکه یاد خدا آن است که شخص، هنگام روبرو شدن با حرام، از خدا بترسد و آن را ترک گوید.» پس اهل ذکر کسانی هستند که خود را در محضر خداوند متعال حاضر میبینند و به غیر خدا توجهی ندارند. در حدیث معراج یکی از ویژگیهای مؤمنان را ذکر داشته و بیان میدارد که « لذت این دسته از اهل بهشت به عذاب و شراب بهشتی نیست بلکه به یاد خداوند و گفتگوی با اوست.»
مصادیق ذکر
قرآن کریم:
خداوند متعال در آیه یک سوره اعراف، قرآن را ذکر معرفی نموده و بیان میدارد که (کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِکْرى لِلْمُؤْمِنین) ؛ «کتابی است که به سوی تو فرستاده شد تا این که تو از آن دلتنگ نبوده باشی و به واسطه آن مردم را بترسانی و (قرآن) ذکری است برای مومنین» و باز در سوره حجر آیه ششم نیز میفرماید: (وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ) ؛ «و گفتند ای کسی که برایش ذکر نازل شده» بر این اساس، کسانی که اهل ذکر واقعی هستند اهل قرآن نیز میباشند و در قرآن نگاه کرده به دستوراتش عمل میکنند. و شاید بر این مبناست که قرآن دستور میدهد که از اهل ذکر سوال کنید چرا که اینها قرآن را خوانده و از دستوراتش اطلاع دارند.
پیامبر اکرم:
خداوند متعال علاوه بر قرآن، رسول خدا صلی الله علیه وآله را نیز به عنوان ذکر معرفی نموده از جمله در آیه 54 سوره قلم:(وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمین) «میگویند او ـ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ـ دیوانه است و او نیست جز ذکر دو عالم» پس ایشان نیز یکی از مصادیق ذکر است.
نماز:
یکی دیگر از مصادیق کامل ذکر، نماز میباشد زیرا نماز علاوه بر ذکر زبانی بودنش، مصداق اطاعت از حضرت حق نیز میباشد. چنانچه پس از مبعوث شدن حضرت موسی به پیامبری در سوره طه آیه 14 میفرماید: که نماز را برای یاد من به پا دار! (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری) چون بر اساس آیه152 سوره بقره نتیجه یاد خدا را یاد شدن خودمان از طرف خداوند دانسته است. (فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ) در حدیثی قدسی نیز میخوانیم که من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند. در حدیثی از امام صادق داریم که خداوند میفرماید: «فرزند آدم مرا در نفس خود یاد کن تا تو را در نفس خود به یاد آورم، فرزند آدم مرا در خلوت یاد کن تا تو را در خلوت یاد کنم. مرا در جمع یاد کن تا تو را در جمعی که بهتر از جمع تو هست یاد کنم». و همچنین در اکثر آیات قرآن پس از ذکر خدا، نماز را به عنوان بهترین مصداق ذکر میشمارد در آیه 37 سوره نور خوانیم که: (رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار) « مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند.»
نماز جمعه:
در سوره جمعه آیه نهم، نماز جمعه نیز به عنوان یکی از مصادیق ذکر خدا معرفی شده است. (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوى ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این براى شما بهتر است اگر مىدانستید!»
فواید ذکر
جلب توجه خدا:
هچنان که گفتیم یکی از فایدههای یاد خدا بودن، این است که خداوند نیز به یاد ما خواهد بود که در یاد خدا بودن، همانا توجه خاص و ویژه خداوند به بنده میباشد در آیه 152 سوره بقره نیز که بالاتر به آن اشاره کردیم آمده است: «مرا یاد کنید، شما را یاد کنم.»
زنده و نورانی شدن قلبها:
امام سجاد علیه السلام میفرماید: « خدایا! با یاد تو قلبم زنده میشود.» و امیر المؤمنین علیه السّلام نیز میفرمایند: « کسی که خدای سبحان را یاد کند خداوند نیز قلبش را زنده میکند و عقل و خرد او را نور میبخشد.»
آرامش روانی:
خدا کسی است که بالاتر از او کسی دیگر نیست، همه کارها را میتواند انجام دهد، انسان را از سختیهای غیر قابل تحمل نجات دهد، پس کسی که به چنین خدایی معتقد شد و پیوسته با یاد چنین خدایی زندگی کرد هیچ وقت در برابر مشکلات مالی، اجتماعی و روحی و روانی، خم به ابرو نیاورده و با توکل بر خدا، بر تمام مشکلات پیروز خواهد شد و با اعتماد به خدا، قلبش را نیز آرامش میدهد؛ در آیه 28 سوره رعد نیز به این مطلب اشاره شده که: (الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب) ؛ « آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد بدانید که تنها با یاد خداست که دلها آرامش مییابد.» و در آیه 201 سوره اعراف نیز بیان گردیده که: (إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون) ؛ «پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسههاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مىافتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مىبینند و) ناگهان بینا مىگردند.»
پرتو یاد خدا گر دهد آرایش دل
بگذرد عمر تو در سایه آسایش دل
ثروت و مال نبخشد به دل آرام و قرار
که از آن زاد، پریشانی و آلایش دل
هست تنها به خداوند قسم یاد خدای
ما به راحت و آرامش و آسایش دل
محبت خدا
انسانی که پیوسته به یاد خداست، محبت الهی در قلبش جا میگیرد. چنانکه در زندگی روزمره نیز چنین است که اگر انسان در تمامی ساعات، شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، کم کم محبت او در قلبش حاکم میشود. در روایت نیز آمده است: «هر کس خدا را زیاد یاد کند، محبت خدا در قلبش حاکم میشود.»
جمع بندی و نتیجه:
پس با توجه مطالب گفته شده ذکر خدا تنها ذکر زبانی نیست بلکه یک مرتبه بالاتر از آن، ذکر قلبی را نیز شامل میشود. و آشکار گردید که کسی که ذکر خدا را میگوید باید به دستورات قرآن، پیامبر اکرم نیز توجه کامل را نماید و فقط با الله اکبر گفتن، خودش را دلخوش ننماید، بلکه ذکر لفظی مقدمهای به ذکر عملی انسان باید باشد و این که مصداق ذکر، قرآن و پیامبر و نماز میباشد و ذاکر و ذکر گوینده باید اهل قرآن، عمل کننده به سیره پیامبر اکرم و نماز خوان نیز باشد و آخر این که نتیجه ذکر به خودمان بر میگردد و آن این که ما به توسط داروی ذکر، از بیماری قرن اخیر، که استرس و اضطراب میباشد رهایی خواهیم یافت.
پس در مواقعی که انسان مشغول عبادت های رسمی شبانه روزی است باید دقت کند با توجه و حضور قلب انجام شود و در زمانهای دیگر هم همین که خدا را در زندگی خود حاضر و ناظر بداند و رعایت حدود اسلامی را در کار، معامله، تدریس، نگاه، رفت و آمد و... رعایت کند و مراقبت کند که هر روز این حضور بیشتر شود کم کم یاد خدا در همه اوقات برای او حاصل می شود.
توجه به این موارد و نظایر آن به ما این معرفت و بینش را میدهد که «یاد خداوند» لزوما ذکر لفظی نیست تا منافاتی با کارهای روزمره از قبیل تحصیل داشته باشد بلکه عمده ذکر قلبی مورد نظر است. به علاوه اگر کارهای روزمره از قبیل درس خواندن با انگیزه الهی باشد، ذکر الله و یاد خداوند قلمداد میشود.
برنامه عبادى زیر را عمل کنید که براى یاد خدا بسیار مؤثر است:
1ـ مراقبه و محاسبه: در آغاز هر کارى کمى مکث کنید اگر واجب است حتما انجام دهید اگر حرام است حتما ترک کنید و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترک آن مختارید. این سه چیز را قبل از انجام هر کارى مشخص کنید سپس انجام دهید. اصل این توجه و مراقبه چندین فایده دارد:
اولاً: انسان به حرام نمىافتد و نیز واجبى از او ترک نمىشود. ثانیاً: انسان را از غفلت شبانهروزى مىگیرد. ثالثا: ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت خود عبادت به حساب مىآید مىتوان فعل تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد. حتى افعالى که نه واجب هستند نه حرام مىتوان با قصد قربت آنها را عبادى کرد مثلاً: خوابیدن با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان عبادت خدا کند و... شب به محاسبه بنشیند که آیا مراقبه طول روز را خوب انجام داده یا نه. اگر خوب انجام داده و نه تنها در اول هر کارى مراقبهاش را انجام داده بلکه آن کار را طبق مراقبه انجام داده مثلاً اگر در اول فهمید فلان کار حرام است در عمل هم آن را ترک کرده یا اگر در اول فهمید واجب است در عمل آن را انجام داده اینجا شکر خداى را هر چند زبانى به جا آورد و اگر خوب انجام نداده علتیابى کند تا به مرور نقصها و علت عدم موفقیت را کشف کند تا بعد از سالها به جایى برسد که حتى یک گناه از او صادر نشود و خلاصه این که مدار مراقبه و محاسبه شما انجام واجبات و ترک محرمات مىباشد.
امیر المؤمنین علیه السّلام مىفرمایند: «ان هذه النفس لامارة بالسوء فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ همانا این نفس پیوسته به بدى و زشتى امر مىکند پس هر کسى آن را مهمل به حال خود واگذارد (ولى او انسان را رها نمىکند و) او انسان را به سمت گناهان مىکشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سر الاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 1، ص 305، روایت20).
بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدى گرفت که از اساسىترین دستورات اخلاقى و سازنده مىباشد.
1 ـ نماز اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترک نکنید. روایات و نیز بزرگان نماز اول وقت را اکیدا سفارش کردهاند. امام صادق(ع) مىفرمایند: «لکل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقتین وقتا الا من علة و انما جعل آخرالوقت للمریض والمعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفوالله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضیلتتر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ کند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را در بردارد ولى آخر وقت عفو خدا را»، (میزانالحکمه، ج 5، ص 401، روایت 10390).
2 ـ مستحبات نشاطآور: از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاطآور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید فقط به اقبال قلب بنگرید هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و بر اینان نشاطبخش و حالآور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
3 ـ توسل به ائمه معصومین علیهم السّلام گاه گاهى مخصوصا به اقتضاى حال و اقبال قلب به ائمه معصومین(ع) توسل جویید و توفیق و حاجات خود را از آن معادن کرم بخواهید.
4 ـ دائمالوضوء: سعى کنید همیشه وضودار باشید و اگر براى شب قبل از خواب وضو بگیرید کافى است و چنانچه نیمه شب براى کارى برخاستید و خواستید دوباره بخوابید وضو لازم نیست.
5 ـ زیارت اهل قبور: هفتهاى یک بار به زیارت اهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و اگر وقت خلوتى را انتخاب کنید تا تأمل بیشترى کنید و گذرا بودن دنیا بیشتر در دلتان جا افتد خیلى بهتر است هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به فکر آخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
6 ـ آنچه موجب میشود که انسان از اندیشیدن در کمالات والای انسانی غافل گردد, دلبستگی به دنیا و لذتهای دنیوی است. تا زمانی که این دلبستگی ها وجود دارد از این امور بی خبریم. در حدیث معراج, خداوند به پیامبرش میفرماید: یا احمد لو صلی العبد صلاة اهل السماء و الارض و یصوم صیام اهل السماء و الارض و یطوی عن الطعام مثل الملائکه و لبس لباس العابدین ثم اری فی قلبه من حب الدنیا ذرة او سمعتها او رئاستها او صیتها او زینتها لایجاورنی فی داری و لانزعن من قلبه محبتی و لاظلمن قلبه حتی ینسانی و لا اذیقه حلاوة محبتی؛) طبرسی، مستدرک الوسائل، ج12، باب61، ص36 «ای احمد, اگر بنده همانند اهل آسمان و زمین عبادت کند و مانند اهل آسمان و زمین روزه بگیرد, و چون ملائکه از غذا دست بشوید و لباس عبادت کنندگان بر تن کند ولی در قلبش ذرهای علاقه به دنیا, شهرت, ریاست, آوازه یا زیور دنیا باشد به جوار من راه نمییابد و از قلبش محبت نسبت به خود را بر میکنم تا آنجا که مرا فراموش کند و شیرینی محبت به خودم را به او نمیچشانم».
توجه به شرایط تاثیر گذاری ذکر:
تأثیرگذارى ذکر خدا بر دل امرى قطعى و حتمى است؛ ولى میزان تأثیر هر علتى به قوت و ضعف آن بستگى دارد.
تأثیر علت قوى نیرومند است و تأثیر علت ضعیف ضعیف. با توجه به مراتب متعدد ذکر، میزان تأثیر آن بر افراد نیز بسیار متفاوت است. چه بسا میزان تأثیر مراتب پایین ذکر بسیار نامحسوس باشد.
میزان تأثیرپذیرى دلها متفاوت است. هراندازه قلب انسان پاکتر و از اوصاف زشت و کنشهاى نکوهیده پیراستهتر باشد، از تابش انوار الاهى بیشتر بهره مىبرد و اطمینان و سکینه افزونترى دریافت مىکند.
بنابراین، براى اطمینانپذیرى بیشتر باید به راهکارهاى زیر پایبند بود:
الف) بسنده نکردن به ذکر زبانى، سرایت دادن آن به قلب و از ژرفاى ضمیر و سرائر وجود ذکر خدا گفتن.
ب) خالص ساختن ذکر براى خدا و تصفیه آن از شوائب نفسانى مانند ریا و سمعه
ج) پیراستن نفس از عیوب و رذائل و صفا بخشیدن به آن از طریق اجراى صحیح وظایف دینى و ترک گناهان.
چند توصیه اخلاقی:
با توجه به ضرورت رعایت مطالب فوق در تاثیرگذاری ذکر و یاد خدا رعایت موارد ذیل نیز در پیشرفت ابعاد اخلاق مؤثر خواهد بود:
1. با دوستان پاک و با تقوا رفاقت کنید. 2. از دوستانى که حریم حدود الاهى را مىشکنند به شدت بپرهیزید. 3. در مجالس دعا و محافل موعظه و نماز جماعت شرکت کنید. 4. از پرخورى و نیز غذاهاى چرب و پرانرژى و تحریک کننده پرهیز کنید. 5 . از مشاهده صحنههاى مهیج و تحریک کننده دورى گزینید و حتى بدان نیندیشید. 6. ورزش را در برنامه منظم و روزانه خود قرار دهید. 7. سعى کنید هیچ گاه تنها نشوید. 8 . برنامه منظم مطالعاتى براى خود قرار دهید و بکوشید فرصتهاى خود را با تفکر و مطالعه مناسب پر کنید. 9. هفتهاى یک یا دو روز روزه بگیرید. 10. پرهیز از آرزوهاى دور و دراز و سراب گونه.11. پرهیز از شرکت در مجالس پر زرق و برق 12. ساده زیستى در زندگى خویش.
شمع که خاموش شد ... (یادداشت روز)
- شمع را که خاموش کرد، «طلحه» با نگاه از «زبیر» پرسید؛ علی را چه می شود؟ چرا شمع را خاموش کرد؟! علی تازه به خلافت رسیده بود و آن شب در پرتو نورشمع به حساب بیت المال رسیدگی می کرد. آن دو آمده بودند برای ادامه ویژه خواری خویش در حاکمیت علی نیز تضمین بگیرند! وقتی علی شمع بیت المال را خاموش کرد و به همین اندازه هم حاضر به هزینه از بیت المال برای گفت وگو با ویژه خواران نشد، معلوم بود که پاسخ علی چیست. اما، پاسخ طلحه و زبیر به علی هم شنیدنی است، از مدینه بیرون رفتند و غائله جمل را آفریدند و به مقابله با حکومت عدل علی برخاستند؛ یعنی «خروج از حاکمیت». دقیقاً مانند کسانی که همین چند سال پیش، وقتی احساس کردند دوران ویژه خواری و لفت و لیس آنان از بیت المال رو به پایان است، با «خروج از حاکمیت» دست به تحصن زدند و تابلویی به زبان انگلیسی- که برای حامیان بیرونی هم قابل فهم باشد - بر فراز سر خویش برافراشتند. چه می خواستند؟ ادامه حاکمیت اشرافی خود بر مردم. شعارشان اما، چیز دیگری بود، نگرانی از فقدان «دموکراسی»! که خود زیر پا نهاده بودند. چرا که بیان آنچه در دل داشتند رسواکننده بود. طلحه و زبیر هم پرچم دیگری، غیر از آنچه در دل داشتند برای مقابله با حاکمیت عدل علی برافراشتند. خونخواهی خونی که خود ریخته بودند و مظلوم کسانی که بی خبر از اصل ماجرا، زیر آن پرچم سینه می زدند!
2- اینجا «صفین» است. کسانی که در «بدر» با قرآن جنگیده بودند، اکنون پاره های قرآن را به فریب بر نیزه کرده اند. بوی شکست به مشامشان خورده بود. پس باید به چیزی متوسل شوند که برای جماعت مسلمان قابل احترام باشد. چه باک که خود به آن اعتقادی ندارند! وقتی با پاره های قرآن می توان به جنگ «روح قرآن» رفت، درنگ چرا؟! حیله کارگر افتاد. کسانی از سپاه علی(ع) دست از جنگ کشیدند و مالک از کنار خیمه معاویه بازگردانده شد. مثل امروز که نظام اسلامی با به کارگیری گفتمان امام و انقلاب در قوه اجرایی، حاکمیت اشراف و رانت خواران را با خطر جدی روبرو کرده است. اگر این روال و این نسخه ادامه پیدا کند... این بار، اما شال های سبز را واسطه کرده اند. می گویند نشانه سیادت است و راست می گویند، اما اگر به همین منظور وارد معرکه کرده اند چرا بر دست و سر و مچ کسانی آویخته اند که سید نیستند! این که چه هستند؟ بماند! بسیاری از آنها نمی دانند در کدام میدان به بازی گرفته شده اند. نگوئید چرا بعضی ها را با معاویه و عمروعاص مقایسه می کنید. در مثل مناقشه نیست و این ترفند از آن روی که ترفند است با آنچه در صفین اتفاق افتاد یکی است. مگر وقتی گفته می شود فلان کار شیطانی است به معنای آن است که انجام دهنده آن شیطان است؟! اینجا هم سوءاستفاده از شال سبز، با آنچه در صفین اتفاق افتاد شباهت دارد. نه این که فلانی و فلانی- خدای نخواسته- با معاویه و عمرو عاص قابل مقایسه باشند، که به یقین نیستند.
3- اینجا «دمه الجندل» است، علی در اطراف صفین. آتش جنگ صفین بعد از آن ماجرا، موقتاً خاموش شده است.
علی را به «حکمیت» وادار کرده اند و برخلاف میل او «ابوموسی اشعری» را به عنوان حکم به امیرالمومنین تحمیل کرده اند. بقیه داستان را شنیده اید. چرا ابوموسی به عزل علی(ع) تن داد؟ می گویند ساده لوح بود و از عمروعاص فریب خورد. راست می گویند. اما ابوموسی یک خصوصیت دیگر هم داشت. او مردی بسیار ثروتمند بود تا آنجا که وقتی از شهری به شهر دیگر می رفت چندین شتر فقط اموال منقول او را حمل می کرد.
خب! آیا ابوموسی با آن ثروت انبوه می توانست به ادامه خلافت علی راضی باشد؟ معلوم است که نه! چرا؟! مگر علی در اولین روز از خلافت ظاهری خود نفرموده بود اگر با اموال به غارت رفته از بیت المال خشتی خریده و در ساختمانی هم به کار برده باشید، آن را بازمی ستانم؟
مگر همین علی نبود که می فرمود «هیچ ثروت انبوهی ندیدم، مگر آن که در کنار آن حق پایمال شده ای بود». آیا کلان سرمایه دارانی مانند جناب ابوموسی اشعری می توانند با خلافت او کنار بیایند؟! بنابراین چه فرصتی مناسب تر از «حکمیت» که او را عزل کنند!! اما با کدام بهانه؟ انگیزه اصلی، یعنی حفظ ثروت انبوه و زندگی اشرافی که قابل گفتن نیست! هست؟!... پس باید یک بهانه مردم پسند پیدا کرد. چه بهانه ای از این بهتر که ادامه خلافت علی «خطرناک» است!
علی که در خلافت باقی بماند، گریبان معاویه را رها نمی کند و خطر جنگ در پیش است! اصلا عیسی به دین خود، موسی به دین خود. به ما چه مربوط که حکومت معاویه خونریز و غارتگر است... ابوموسی نگفت که اگر ترس معاویه از علی نباشد، دست جنایت او از دمشق تا کوفه و مدینه و مکه و همه بلاد آن روز دراز می شود. حجاج بن یوسف که حاکم شد، تازه مردم متوجه شدند که چه فریبی خورده اند و چگونه مال و جان و ناموس خود را به خطر انداخته اند.
امروز هم، کسانی سخن از «تنش زدایی» بر زبان دارند و به روی خود نمی آورند که اگر ایستادگی دولت اصولگرا در برابر باج خواهی آمریکا و اسرائیل نبود، دست تجاوزگر آنان تا کجا دراز بود؟!... امروز هم ادامه دولت اصولگرا را خطرناک می دانند ولی نمی گویند یا نمی دانند تا بگویند که این دولت به گواهی همه شواهد و اسناد برای آمریکا و اسرائیل خطرساز و برای مردم ایران، امنیت آفرین بوده و هست.
4- اینجا «کوفه» است. مقر خلافت امیر مومنان و با فاصله نزدیک به 800 کیلومتر از دمشق، مرکز حکومت اشرافی معاویه. جنگ های جمل و صفین و نهروان تمام شده است. معاویه اما، هنوز نگران است. چرا که حاکمیت اشرافی خود را در خطر می بیند. اشراف دیگر هم در اضطراب به سر می برند. اما، جنگ با علی که کارساز نبود. باید حیله دیگری اندیشید. بله، پیدا شد! «علی سخت گیر است»! «با این و آن درگیر می شود»! «آرامش جامعه را برهم می زند»! و... اما، نمی گفتند که علی با چه کسانی سخت گیر است؟ با ویژه خواران زورگو و زیاده خواه یا مردم محروم و مظلوم؟! آرامش چه کسانی را برهم می زند؟ آرامش خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا یا مردم کوچه و بازار؟! علی که آن پسرک یتیم را بر پشت خود سوار می کرد، نیمه شب برای محرومان نان و خرما به دوش می کشید. از اندوه آن دخترک فقیر به ملامت خویش می نشست. چهره به آتش تنور نزدیک می کرد و می گفت: بسوزان! و سوزندگی آتش دوزخ را به یاد پسر ابوطالب بیاور ... بسیاری در آن روزگار به فریب معاویه که از دمشق به کوفه می رسید و زبان به زبان در دهان خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا می چرخید، فریفته شدند...
امروز هم، انگار همان شیپور فریب که در آن می دمند، مبارزه با مفسدان اقتصادی را «مانع سرمایه گذاری» می دانند، کوتاه کردن دست غارتگران از بیت المال را بداخلاقی! می نامند، نشست و برخاست با توده های مردم را حرکت «پوپولیستی» معرفی می کنند، هزینه بیت المال برای محرومان را فریب انتخاباتی! قلمداد می کنند و...
5- بدیهی است که در این نوشته قصد مقایسه «مثل به مثل» میان هیچکس با هیچکس نیست. مرور گوشه هایی از تاریخ است. مگر نه این که مرور تاریخ برای عبرت گرفتن است؟ انگار باردیگر جنگ احزاب است و باز هم ماجرای آن روزهای مدینه و حجاز و کوفه در میان است. خوب که نگاه می کنی، انگشت حیرت به دندان می گیری. چه خبر است؟! آمریکا، اسرائیل، اتحادیه اروپا، کلان سرمایه داران، محکومان به جاسوسی، مفسدان اقتصادی، خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا، دشمنان تابلودار امام و انقلاب، همه و همه با تمامی اختلاف نظرها و مقاومت های -گاه نزدیک به تضاد- گردهم آمده اند و در یک نقطه اشتراک نظر دارند. فقط یک نقطه. دولت اصولگرا نباشد... آنها که در گذشته ای نه چندان دور با یکدیگر رابطه ای شبیه «کارد و پنیر» داشتند، امروز به هم پیوسته اند، چنان که گویی از روز ازل «خاله خواهرزاده» بوده اند! چرا؟! مگر چه شده؟! این جماعت ناهمخوان با کدام چسب به هم چسبیده و همخوان شده اند؟! آیا ایستادگی دربرابر باج خواهی بیگانگان جرم است؟ کوتاه کردن دست رانت خواران از بیت المال چه؟ ساده زیستی و پاکدستی چه گناهی دارد؟ حضور در میان مردم به جای نشستن در کاخ های افسانه ای که جرم نیست! هزینه کردن درآمدها برای محرومان، عمران و آبادانی کشور، گسترش علم و تکنولوژی، کار شبانه روزی و بی وقفه برای مردم، مقابله با حرامخواران، تبدیل خط سازش به خط مقاومت و ناامیدکردن دشمن از حمله به کشور و... اگر این همه جرم نیست- که نیست- این ائتلاف بیرونی و درونی در مخالفت با دولت نهم برای چیست؟!
6- و بالاخره یادآوری رخدادهای آن دوران برای تداعی علی این دوران است، یعنی ولی امر مسلمین و قافله سالار انقلاب وگرنه، بدیهی است که احمدی نژاد نه فرشته است، نه «معجزه هزاره سوم»! او سردار پا به رکاب و گوش به فرمان رهبر است و مانند هر سردار دیگر بی عیب و ایراد هم نیست. دشمنان بیرونی که طی 4 سال گذشته علیه او شمشیرها را از رو بسته اند، احمدی نژاد را فقط و فقط از آن روی که بر گفتمان امام و انقلاب اصرار دارد، مورد هجوم قرار داده و می دهند به ایرادهای او که کاری ندارند... که از آنان جز این انتظاری نیست، از مفسدان اقتصادی، عوامل وابسته به بیگانه، جریانات ضدانقلاب، شخصیت های چند چهره، رانت خواران و... که امروزه علیه دولت نهم شمشیر کشیده اند نیز انتظاری نمی رود. اما از کسانی که با انقلاب همراه بوده اند، انتظار دیگری در میان است، به نفع دنیا و آ خرت خودشان، چرا که این قافله با همراهی توده های عظیم مردم به راه افتاده و ایستادنی نیست، بنابراین، بیدار بمانید که از راه نمانید.
حسین شریعتمداری
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم:
پشت پرده دوران اصلاحات نابودی اسلام و انقلاب بود
خبرگزاری فارس: عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: پشت پرده دوران اصلاحات را که بررسی میکنیم، جریانی دقیق روی کار بود که قصد داشت انقلاب و اسلام را نابود کند.
به گزارش خبر گزاری فارس از کرمان، آیتالله محمود رجبی دوشنبه شب در جمع روحانیان کرمان اظهار داشت: با توجه به شیطنتهایی که در طول تاریخ انجام شده، این حرکتهای موذیانه و تخریبگرانه که الان هست چیز جدیدی نیست و همواره برای مشتبه کردن راه درست در طول تاریخ دشمنان تلاش کردهاند و تمام توان خود را به کار گرفتند، اما امروزه ابزارها و شیوهأ متنوع شده، راه همان راه گمراهی و مشتبه کردن مردم به اعتقادات است.
وی افزود: چگونه میشود که حضرت علی (ع) را در زمان کوتاهی به جایی میرسانند که به مسلمانی وی شک میکنند و میگویند نماز نمیخواند، ما علاوه بر آنکه احکام را بیان میکنیم، باید مصادیق را هم بازگو کنیم و مردم را به مصداق و موجز رهنمون کنیم، باید در امور مشتبه و آمیخته شدن حق و باطل از هم، علما و روحانیون به مردم کمک کنند، تا حق شناخته شود و نباید در هیچ برههایی از زمان اجازه داد که باطل بر جای حق بنشیند و حکم کند.
رجبی خاطرنشان کرد: در طول تاریخ جنبههای انحرافی، بسیار زیادی اتفاق افتاده و عدهایی هم به دنبال آن رفتهاند و این نشان از این دارد که جامعه به امر روشنگری روحانیون نیازمند است و روحانیت باید مصادیق را در این روند برای مردم روشن کنند و نگذارند که مشتبهات با مصادیق در هم آمیخته شود و امام در توصیههای خود به روحانیون فرمودند« مردم را در این امر خطیر انتخابات هدایت و راهنمایی کنند که فرد نابابی روی کار نیاید».
وی تصریح کرد: بر همین اساس جامعه مدرسین بعد از دوماه بررسی به این نتیجه رسید که رقابت بین یک یا دو نفر نیست، بلکه رقابت بین دو جریان است که یکی از این جریانها اگر روی کار بیاید، بسیار شدیدتر از جریان اصلاحات مسیر نظام و انقلاب را منحرف میکند و ارزشها را به نابودی میکشاند، زیرا هم تحریف میکند و هم اضمحلال در دستور کارش است.
رجبی گفت: تمام واژههایی که در کتابها و متون اقتصادی و سیاسی آورده شده بود، بوی استکبار میداد نیروهای معتقد به انقلاب را بنیادگرا و از روحانیت به عنوان گروه سلطهطلبها یاد میکردند.
وی اظهار داشت: متون کتابهای درسی مدارس در حوزه بررسی شد، هر جا نامی از روحانیت است، آن را حذف کردند و کم کم دارند، نام امام راحل را هم از این کتابها حذف میکنند و یک عنوان جای آن را میگیرد و بر همین اساس بود که غربیها عنوان کرده بودند، ما خیالمان از انقلاب ایران راحت شد.
عضو جامعه مدرسین تصریح کرد: یک عده کارشناس آمریکایی پنهانی در دوره اصلاحات به ایران آمدند و در گزارش خود اعلام کردند که ما در ایران کسانی را داریم که منتظر یک اشاره ما هستند تا شلیک کنند و کاملا معنی و مفهوم این تحلیل این بود که ما در داخل ایران باید تسلیم بشویم و چارهای جز تسلیم نداریم و باید اسراییل را به رسمیت بشناسیم، ما باید از این شعارهای انقلاب دست برداریم ،جامعه مدرسین به این نتیجه رسید که اگر این جریان با شکستی که در انتخابات نهم ریاست جمهوری خورد و کنار رفت، اگر برگردد، باید فاتحه اسلام و انقلاب خوانده شود.
وی خاطرنشان کرد: اینها حتی شهادت امام حسین(ع) را که همه دنیا با یک کار با ارزش از آن یاد میکنند، آن را یک نزاع قبیلهای خشونتآمیز معرفی میکنند که مربوط به اجداد دو طرف است، اینها مدعی احیای دوران امام راحل هستند، اما مبنای همه تفکرات و اقدامات آنها دروغ است و الان این تخریبها که به اسم نقد انجام میشود، کجایش به احیای دوران و راه امام راحل شباهت دارد، اگر در مسیر امام (ره) باشند، باید برنامههای خود را ارائه دهند، نه اینکه تخریب کنند، حضرت امام راحل مکررا فرمودند« کاندیداها به هم متعرض نشوند و برنامههای خود را ارائه دهند».
وی در مورد تاکیدات مقام معظم رهبری در مورد مسائل دوران دولت اصلاحات از جمله اشرافیگری مسئولان گفت: نکاتی که در این دولت نهم مقام معظم رهبری بابت انجام آنها دولت را مورد تقدیر قرار داده، نکاتی است که در دو دولت قبلی بارها و بارها ایشان مورد تاکید قرار دادند، تا انجام شوند، اما عملی نکردند که از جمله اینها پرهیز مسئولان از اشرافیگری و تجملات بود که هیچکس توجه نمیکرد.
8- تاراج اموال کشور
الان ما در دریا هر مقدار که نفت استخراج میکنیم، گازهای آن را داریم میسوزانیم و مخازن مشترکی که با آن طرفیها داریم آنها دارند، میبرند و از ما هرز میرود این ثمره این فکر انقلابی است که بعضی از آقایان دارند خیال میکنند که انقلابی است و واقعاً این انقلابی است که ما اموال کشور را اینجوری به تاراج بدهیم؟
1368.9.18
9- تورم
من یک بار در جلسهای گفتم ما الان پانصد میلیارد تومان طرح نیمه کاره داریم میدانید پانصد میلیارد تومان تقریباً 8 برابر بودجه امسال ماست که اینها همه در این برنامه باید تکمیل شود. ماندن اینها خیانت است همانطور که ماندن آنها باعث خسارت شده است. سال به سال گرانتر میشوند تورم مال اینهاست اصل تورم را شما اینجا ببینید که ما اینقدر سرمایهگذاری بدون نتیجه کردیم.
1368.9.18
10- وضعیت بغرنج
از عقلای قوم هم آنهایی که فکر اقتصادی داشتند به من میگفتند تو اصلا وارد این ماجرا نشو چرا که اینکار به این زودی درست شدنی نیست اصلاً مأیوس بودند حالا رفقای داخل همین مجلس هستند. مثلاً میگفتند تو برای انقلاب چهره فرهنگی و چنین و چنان هستی، آنجا میروی امید مردم نقش بر آب شده و خراب میشود این کار را نکن یک کس دیگری این کار را انجام بدهد. یعنی واقعاً کسانی که محاسبه میکردند حضور مرا در این مقطع برای این جامعه عاقلانه نمیدانستند.
1368.9.18
11- بی عدالتی
با این قوانینی که ما گذراندیم ما مردم را اینجوری میخواهیم اداره کنیم؟ آنوقت نتیجه اش هم این میشود که دلالها و آن بحث دیگری که یکی از برادران میکردند ایشان صحبتهای ظاهر الصلاحی نمیکردند عدالت اجتماعی میخواهند، مشکلات مردم را هم میخواهند حل شود. چنین قوانینی همین وضع را بوجود میآورد یعنی نه عدالت اجتماعی را برقرار میسازد و نه مشکلات مردم را حل میکند. اگر بنا بود عدالت اجتماعی را اینجور درست بکنیم در این 10 سال درست کرده بودیم شما همه قبول دارید.
1368.9.18
12- نابودی استعدادها
این که در کشور ما کارهای تجاری، دلالی، واسطهگری بخش عظیمی از استعدادهای خود را میبلعد و کارهای اجرایی مؤثر، مفید و تولیدی و پر افتخار متولی ندارد و کسی دنبال آن نمیرود، بدترین مرضی است که ما دچار آن هستیم.
1368.8.27
13- ترویج تنبلی
در حال حاضر دو میلیون افغانی در ایران هستند و کار نیز میکنند و بعضی از کارفرماها از بین یک کارگر ایرانی و یک کارگر افغانی، کارگر افغانی را انتخاب میکنند زیرا او اینگونه کارها را بهتر انجام میدهد اما کارگر ما اینگونه فکر و عمل نمیکند این طرز تفکر غلط و کشنده است و بنیه اقتصادی کشور را به هم میزند البته شاید دلایل دیگر از قبیل مزد و شرایط مناسب داشته باشد ما باید شرایط کار را به گونه ای درست کنیم که از لحاظ فرهنگی شرایط زیستی و همه اینها مناسب باشد. البته همه تقصیرها را نمیخواهم به گردن آنها بیندازد میخواهم بگویم، فرهنگ کار و تلاش در کشور ما نیست دین ما اینگونه به ما نمیگوید.
1368.8.27
14- اقتصاد مریض
بحث این است که شرافت و کرامت کار باید در جامعه ما جا بیفتد اگر اینطور شد کارهای انگلی و خیالی و کاذب در کشور ما از بین میرود. اقتصاد در کشور ما مریض است. همه مشکلات در نرفتن به دنبال کار تولیدی پیچ و خم در کارهای اجرایی نیست ولی آن فرهنگ غلط آنها را میکشاند به انجام این قبیل کارها.
1368.8.27
15- کارمندان کج فکر
من بهعنوان مسئول اجرایی کشور و رئیس جمهور منتخب شما میگویم سیاست دولت شما بر این است که امکانات کشور، زمین، آب، معدن، صنعت و هرچه امکانی در این کشور هست را در اختیار مردم بگذارد. برای اینکه مردم موجودی و امکانات و سرمایه شان را صرف آبادی کشور کنند. البته ممکن است در جریان کار هنوز ما با مأموران کج فکر و منحرف و تنگ نظر و نادان مواجه باشیم که در راه کار مزاحمت ایجاد کنند.
1368.10.23
16ـ رقم زشت
کاری که تا به حال شد، نتیجه این شده که ما الآن نسبت باسواد و بیسوادمان اینطوری است که 7/67 درصد مردم باسوادند و 3/23 درصد مردم بیسوادند که این خیلی رقم زشتی است. برای دین و جامعهای که موظف شده که از گهواره تا گور به دنبال دانش باشد.
و اگر در چین هم علم را پیدا میکند باید برود و بگیرد و بیاورد واقعاً اصلاً چهره اسلامی ما را این زشت میکند که ما هنوز هم البته کار بزرگی است که ما رقم را از 47 درصد رسانده باشیم به 67 درصد و مخصوصاً در مورد خانمها که اول انقلاب 40 درصدشان فقط باسواد بودند و 60 درصد بیسواد بودند آن نسبت هم اصلاح شده و هنوز هم نسبت نامعقول است.
1369.1.18
به گزارش خبرگزاری فارس، برای شناخت برخی کاندیداها راهی جز بررسی عملکرد و کارنامه کاری آنها باقی نمی ماند.گزارشی که پیش رو دارید، بخشی از سخنرانیهای حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه سالهای 68، 69 و 70 است. وی در این سخنرانیها با ارزیابی و نقد عملکرد دولت میرحسین موسوی، به تشریح مشکلات به ارث رسیده از این دولت پرداخته است.
مشکلاتی که غالباً مردم کشورمان در آن دوران سخت با صفهای طویل برای گرفتن کالاهای کوپنی، استفاده از گوشتهای یخی، فقدان مواد اولیه برای کارخانهها، کمبود دارو، وجود پزشکان هندی و بنگلادشی، کمبود قطعات یدکی و فرسودگی ماشینآلات کارخانهها، قطع مکرر برق، نبود آب لولهکشی در روستاها، فقدان گاز لولهکشی در بسیاری از مناطق شهری و روستایی، از بین رفتن تولیدات کشاورزی به علت نبود شبکه صحیح حمل و نقل و توزیع، استقراض از بانکهای خارجی، پائین بودن امید به زندگی و بسیاری از طرحهای نیمه تمام و... در خاطر خود ثبت کردهاند.
بدون هیچ پیش داوری، توانمندی وضعیت و شرایط دولت موسوی را که 20 سال از کار اجرایی کلان فاصله گرفته اند ، از زبان هاشمی رفسنجانی که اکنون به عنوان حامی جدی وی فعالیت میکند، در دسترس خوانندگان محترم قرار میدهیم.
1- فساد اداری
ما چند تا مسئله عمده داریم که من در اینجا به آنها اشاره خواهم کرد: یکی همین مسئله سوء توزیع و گرانی است یکی مسئله سوء اخلاق بخشی از انسانهاست، بد حجابها و آن افرادی که اخلاق اسلامی را مراعات نمیکنند و یکی هم همین مسئله سیاسی است که از بیرون دائماً برای کشور ما مسئله میسازند. مسئله دیگر مسئله فساد اداری است که در بعضی از ادارات بعضی از افراد برای مردم مزاحمتهایی بوجود میآورند و ما اگر در مسیر حرکتمان اگر چرخهای تولید راه افتاد، اگر استفاده از منابع آن طوری که شایسته است انجام شد، اگر همه کارها را درست کردیم چنانچه این مسائلمان را حل نکنیم باز نمیتوانیم به جایی برسیم. اگر این فساد اخلاق موجود باشد جامعه ما آن جامعه ایدهآل اسلامی نمیتواند باشد.
1368.2.2
2- مشکل تعزیرات
مشکلاتی که ما در باب مالیات داشتیم و یا در خیلی از ابواب دیگر مانند تعزیرات که یک مشکل جدی در مسیر قانونگذاری و اداره کشور ما شده بود که ایشان (امام) به راحتی حل کردند. شما اجازه بدهید که من دیگر داخل جزئیات نروم چون شما اینطور چیزها را به اندازه کافی میدانید.
1368.3.20
3- بی برنامگی
ما قبلاً برنامه نداشتیم الان برنامه پنج ساله ما دارد آماده میشود که داشتن برنامه خودش تکلیف خیلی چیزها را روشن میکند. آینده روشن میشود، خطوط مشخص است معلوم است، ما به کجا میخواهیم برسیم، مسئولان تکلیف خودشان را میدانند دوباره کاریها نمیشود و خیلی از ریخت و پاشها را نخواهیم داشت و چیزهای دیگری را هم که قبلاً داشتیم الان از آن برخورداریم.
1368.5.14
4- مدیریت غلط
این شیوهای که الان دولت دارد زندگی مردم را اداره میکند، این بدترین نوع اداره مردم است.
1368.7.8
5- بی عدالتی
شیوه توزیع درست نیست همین که هست هم درست توزیع نمیشود یعنی مردم یک عدهای به هر دلیلی به آسانی به اینها میرسند و یک عدهای هم نمیرسند. یعنی آن چیزهایی که دولت کوپنی کرده خوب به هر حال دیر یا زود به دست مردم میرسد اما اینکه کوپن نیست، عادلانه بدست مردم نمیرسد. این هم اشکالاتی در سیستم توزیع است برای اینکه خوب بنا نبود اینجوری شود این یک چیز موقتی بوده که تنظیم شده که باید بعداً برگردد به عرضه و تقاضا و از شبکههای توزیع معمولی به بازار برود و مردم بتوانند به طور عادی بروند و بخرند و این فسادها نباشد. اما این واقعیت وجود دارد که این شکل توزیع الان هست و یک نوع بی عدالتی از این طریق به مردم تحمیل میشود.
1368.7.8
6- خطر نقدینگی
نقدینگی بسیار زیادی الان در دست مردم است این مقدار پولی که ما در دست مردم داریم این خودش یک خطر جدی است برای اقتصاد کشور، علتش هم این است که این پولها در دوران جنگ خرج تولید نمیشد یا در جنگ مصرف میشد که برمی گشته دوباره در بازار و در دست مردم یا میرفتیم کالای خارجی میخریدیم.
1368.7.8
7- تعطیلی طرحها
الان همه طرحهای مهم شما مانده است بدلیل اینکه اجباری ندارند چرا که پولهایشان را گرفته و رفتهاند این شیوه یک شیوه جاهلانه ای برای اداره یک کشور است.
1368.9.18
17ـ جامعه فقیرتر
مشکل عمده اقتصاد ما در پایین بودن تولید ناخالص ملی بود تولید در کشور، عدم سرمایهگذاری و به کار گرفته نشدن نیروها در شرایط بسیار نامطلوبی بود و روند نزولی هم داشت و اصولاً تعریف فقر و غنای یک جامعه همین جا است. اگر تولید ناخالص بیشتر باشد و سرانه به اندازه مصرفشان تولید کنند و یا بیشتر، جامعه سالم است اگر تولید کمتر از مصرف باشد جامعه فقیر است و هر مقدار کمتر، جامعه فقیرتر. حالا اگر توزیع هم ناسالم شد، یعنی همین تولید کم عادلانه پخش نشده این فقر در آن بخش که کمتر میبرند بسیار شدیدتر خواهد شد. ماچگونه شرایطی را داریم، تولید که کم میشود در نتیجه تحمیل میشود بر بودجه دولت یعنی دولت پولی پخش میکند برای مخارج مردم، وقتی که خرجهای دیگر هم تحمیل شده باشد در مقابل چیزی ندارد که پول را از مردم پس بگیرد. پول میدهد اما این پول برنمیگردد. اگر ما تولید داشته باشیم و تولیدات را به فروش برسانیم برای مردم هر چه پول مصرف میکنیم با تولیدات خود پول را از مردم برمیگردانیم این یک جریان سالم اقتصادی میشود.
ولی اگر تولید نباشد پول میریزیم برنمیگردد پول زیاد که در دست مردم میماند یک بلای بدتری است. این پولها مدام برای خرید به بازار میآید و چون جنس نیست فروشندهها هم مدام قیمت را بالا میبرند برای چیزی که باید ده تومان بگیرند سی تومان میگیرند آنها که نمیتوانند درآمد داشته باشند مجبورند فقیر باشند و کم بخورند آنها که فقیر نیستند خودشان را منطبق میکنند پس در اثر نبودن تولید، بودجه دولت کم میشود که کسر بودجه از بدبختیهای هر دولت و ملت است کسر بودجه دولت مستلزم تورم و گرانی میشود، گرانی نتیجه کسر بودجه است کسر بودجه نتیجه کمی تولید است و فقر عمومی محصول همه اینها است. دولت در گذشته برای اینکه جلوی فقر عمومی را بگیرد یک مسکن را اجباراً به کار برده که ما هم هنوز به کار میبریم و آن سوبسید است. یعنی آن موجودیهای دولت را که از منابع طبیعی مردم برمیداریم مانند نفت آن را به صورت ارزان یا مفت در اختیار مردم فقیر قرار میدهند به خاطر اینکه مقداری از مشکلات را بپوشاند.
مردم نمیتوانند نان به قیمت عرضه و تقاضا بخرند. مردم نمیتوانند آب، برق، گاز و نفت، حمل و نقل، دارو، بیمارستان و شیر و این قبیل کالاهای اساسی را به دلیل فقیر بودن عموم به قیمت عرضه و تقاضا خریداری نمایند و پولی که در اختیار دولت قرار دارد در واقع همان پول مردم میباشد، از همان پول اقدام به تهیه وسایل و ضروریات زندگی مردم به طور مجانی مینماید.
البته خود این مسئله به دلیل اینکه به جای سرمایهگذاری در جهت افزایش توان اقتصادی، اقدام به مصرف از سرمایه مینمود نیز عوارض ناگواری را در پی دارد.
از همین رو کشور با یک شرایط نامطلوب و غیرمفیدی مواجه شده بود.
1369.6.3
18ـ بلای نقدینگی
ما برای اینکه این بلای نقدینگی را از دست مردم خارج کنیم که به عنوان یک اهرم بسیار خطرناک و شیطانی محسوب میشود و هم میتواند خطر مهلکی برای نظام به شمار آید با امکانات خودمان به دنبال راهحل گشتیم.
یعنی در جامعه ما نرخ تورم به طور نامعلومی رو به افزایش بود که سعی نمودیم این رشد سرسام آور را به نصف کاهش دهیم البته هنوز روند آن رو به رشد است.
1369.6.3
19ـ کسر بودجه
ما در سال 65 ، 5/1449 میلیارد ریال کسر بودجه داشتهایم. یعنی رقمی حدود 150 میلیارد تومان از زمانی که لایحه بودجه را از مجلس گذراندهایم با این میزان کسر بودجه مواجه بودهایم. سال 1366 از 1375 میلیارد ریال کسر بودجه و در سال 67 از 4021 میلیارد ریال یعنی چیزی حدود 200 میلیارد تومان کسر بودجه برخوردار بوده است.
در سال 68 تا نیمه همان سال که ما قبول مسئولیت کردیم همین روند تداوم داشت.
1369.6.3
20ـ تورم اسکناس
در ظرف این چند سال سیاست چاپ اسکناس ما بدین شکل بوده که البته چاپ اسکناس در کشور یک امر طبیعی است یعنی در هر سال در حد تورم اسکناس منتشر میشود و هیچ اشکالی ندارد اما وقتی نرخ تورم افزایش مییابد و نقدینگی روبه افزایش میباشد و دولت هم با کسری بودجه مواجه باشد دائماً به امر انتشار اسکناس مشغول میشوند که این وضع، چندان مثبت و مفید نخواهد بود.
1369.6.3
21ـ نرخ تورم
در خصوص نرخ تورم اکنون نرخ تورم مهار شده است نه این که نرخ آن به صفر رسیده باشد. چون هنوز قیمت بسیاری از اجناس ما روند رو به افزایش دارد، بسیاری از قیمتها هم در مرحله متوسطی قرار دارد و بسیاری از اجناس هم قیمتشان نزول یافته است.
در مجموع ارزیابی رشد نرخها به این صورت بوده است که در سال 7،65/23 یعنی 23 درصد تورم را در مورد تعدادی از کالاها اطلاق مینمایند که البته این رقم را بانک مرکزی با مقیاس قرار دادن قیمت تعدادی از کالاها اعلام میکند.
در این میان ممکن است بعضی از آنها به میزان 100 درصد گران شده باشد و بعضیها به میزان 5 درصد و یا بعضیها هم اصلاً افزایش نداشته باشد. همچنین در سال 66 هم نرخ تورم 7/27 درصد بوده که رقم بالایی است.
در سال 67، 89/28 درصد که نزدیک 29 درصد میباشد.
در سال 68، 25/17 درصد یعنی نزدیک 11، 12 درصد پائین تر از سال گذشته که باز هم مجموعه کالاهایی که مردم مصرف میکنند 17 درصد گران شده است.
1369.6.3
22ـ مشکل حمل و نقل
الآن بسیاری از محصولات و کالاهای موردنیاز مردم که در کارخانهها، بنادر و انبارهای مزارع وجود دارد که وسیلهای که ما اینها را به بازار مصرف برسانیم نداریم.
چند تا از کارخانههای سیمان ما در تولیدشان مشکل دارند. چون انبارها پر شده و آسیابها نمیتوانند کار کنند که ما آمدیم و بعضیها را آزاد کردیم و گفتیم مردم خودشان بردارند بروند با این که سیمان کم داریم و سهمیهای است گفتیم اینها را آزاد کنند. مثل ارومیه و یک مقداری در تهران. گفتیم حدود 400 هزار تن الآن ما گندم در مزارع خریدهایم و در آنجاها جمع شده است که میخواهیم به سیلوها برسانیم ولی مشکل حمل و نقل داریم. کارخانه شیشه قزوین را شنیدید که موقع زلزله حدود 100 میلیون تومان یا بیشتر از شیشههایش شکست. ما به عنوان یک تخلف این قضیه را تعقیب کردیم و به آخرین نتیجهای که رسیدیم این بود که حمل و نقل نتوانستهبود این شیشه را به نوبت برساند. حواله صادر شده بود. مردم در انتظار شیشهها بودند ولی نتوانستند از کارخانه به شهرها برسانند.
البته عذر حمل و نقل هم این بود که لاستیک به موقع به او ندادهاند. عذر لاستیک هم این بود که ما ارز نداشتیم که لاستیک بیاوریم. یعنی مجموعه رسید به اینجایی که کمبود تولید بود و ما لاستیک را به موقع نرسانده بودیم. شیشهها در کارخانه به این شکل خرد شد.
همین حالا حدود یک میلیون و نیم تن کالا در بنادر و در کشتیها مانده که حمل و نقل مشکل دارد.
1369.6.3
23 ـ بانکهای خالی
بسیاری از نقدینگیهای شناور در دست مردم، جمعآوری و به سمت تولید هدایت و یا در سیستم بانکی متمرکز شد. معلوم شد که موجودی بانکها افزایش یافته است. علیرغم اینکه مردم پول خود را در خانه خود نگهداری و یا میان دستها گردش میکرد، به بانکها اعتماد کرده و آنها را تحویل بانکها دادند.
حجم مسکوک و اسکناس در دست مردم پائین آمده است. از خطرناکترین موارد در اقتصاد این است که حجم مسکوک و اسکناس نزد مردم زیاد باشد.
همچنین نرخ تورم که از رشد شتابانی برخوردار بود هر سال اینگونه بود که پیشبینی میکردیم اینقدر درآمد، اینقدر هزینه و وقتی اواخر سال میشد میدیدیم که درآمدها تحقق پیدا نکرده و هزینهها انجام شده و با چنین وضعیتی به مجلس میرفتیم و درخواست میکردیم که از بانکها قرض بگیریم. امسال برای اولین بار است که حرکت معکوس شده و آن مقدار که بنا بود قرض کنیم، قرض نکردیم.
1369.8.9
24- طرح های نیمه تمام
خیلی از امکانات و مراکز خراب شده که بلااستفاده مانده است و در واقع عدم النفع آنها برعهده ما است. وقتی که جنگ خاتمه یافت، مبلغ 500 میلیارد تومان طرح نیمه تمام داشتیم که به تأخیر افتاده بود و به مرحله بهرهبرداری رساندن آنها کار بسیار دشواری بود.
البته همه این طرحها به خاطر طولانی شدن دوران ساختش، هزینهشان به چند برابر رسیده است. مثلاً فولاد مبارکهای که اول حدود 30 میلیارد تومان برایش در نظر گرفته بودند، الآن ما حدود 80 میلیارد تومان باید خرج آن کنیم تا کارش به پایان برسد.
1370.3.4
33- فقر مضاعف
سهم سرانه ما از تولید در سال 67، 23 هزار ریال بود که در اوج خوبی آن نزدیک به 40 هزار تومان بوده است، یعنی 53 درصد ما داشتیم و هر ایرانی در این دوران 50 درصد فقیر شده بود.
فقر واقعی یعنی این و بقیه چیزها را آدم نمیفهمد.
حالا خانهاش، فرشش، غذایش چطوری است، اینها را هر کسی میتواند در معیارهای اقتصادی تحمل کند و مسائل خاص خودش را دارد.
اما فقر واقعی در اقتصاد کشور یعنی کم شدن تولید سرانه و ما دچار این مصیبت شده بودیم یعنی جامعه ایرانی را وقتی محاسبه کردیم درآمد هر فردش در مجموع تولیدات کشور تقریباً نزدیک 50 درصد کم شده بود که این فقر را خیال میکنیم که با فشارها و تقسیمها و سهمیهبندیها و امثال اینها بتوانیم جبران کنیم که فقر جبران نمیشود. اگر دولت موفق باشد فقر را میتواند به صورت صحیح بین افراد تقسیم کند.
اگر نظام توزیع درست باشد، هنرش این است که این فقر را تقسیم کند و همه کم بخورند، کم بپوشند که ما این کار را نتوانستیم انجام دهیم.
شما در زمان جنگ دیدید که یک عده زالوصفت ماندند و نه در جنگ شرکت کردند و رفتند در بازار سیاه و از این چند نرخیها استفاده کردند و آنها هم این فقر را نسبت به طبقه مستضعف قویتر کردند.
بنابراین طبقه مستضعف ما فقر مضاعف داشت.
1370.5.19
34- مرض خطرناک
در کشوری که تولید نیست، سرمایهگذاری هم نیست یکی از ارقامی که خیلی سقوط کرده بود سرمایهگذاری بود بخش خصوصی سرمایهگذاری جدی نمیکرد و دولت هم چیزی نداشت، لذا بیکاری بود، این مشکل بیکاری یک مرض بسیار خطرناکی است که عوارض آن در جاهای دیگر مشخص میشود.
کارهای دلالی رشد میکند که خودش ضرر دارد.
کارهای دست فروشی و تکراری، یک کالا به جای اینکه از مزرعه بیاید و به دست مصرفکننده برسد در این میان چند نفر نانخور پیدا میکند تا به دست مردم برسد.
یکی با فروش آدامس خودش را سیر میکند، یکی با فروش سیگار، یکی با فروش یک تکه یخ خودش را سیر میکند، دیگری با فروش دستمالی که از این مغازه میگیرد و در خیابان میفروشد خودش را سیر میکند، خوب این که کار نیست، اینها تحمل کردن مخارج اضافی بر مصرفکننده است. قاچاق به همین دلیل رشد پیدا کرد حال آنهایی که به دنبال قاچاق میرفتند، سرانشان فاسد و پولپرست بودند اما عوامل اینها مردم مستأصلی بودند که زندگی اینها را به قاچاق میرساند و این هم مشکل جدی دیگر.
1370.5.19
35- مقررات دست و پاگیر
ما دچار یک تمرکز کمرشکن اداری شده بودیم که به خاطر سهمیه کردن کالا و انحصاری کردن صادرات و واردات، زندگی اقتصادی، دست دولت باید در همه جا باشد و دائماً برای اینکه مأموران را حفظ کنیم، قانون و آئیننامه و تعزیرات گذراندیم.
آنقدر قانون حفاظتکننده برای حفظ این تمرکز گذاشتهایم که حالا وقتی میخواهیم چیزی را اصلاح کنیم میبینیم که یک کتاب آئیننامه و قانون داریم، ما میخواستیم صادرات را تسریع کنیم میدیدیم یک نفر آدم صادراتچی حدود 70 تا 80 جا باید مراجعه کند.
وقتی جنسی از خارج وارد میشود برای آزاد کردن آن از گمرک گاهی آنقدر این مقررات طول میکشد که جنس در گمرک به صورت کالای متروکه درمیآید و یا فاسد میشود. و دلالی در این وسط بوجود آمده به عنوان یک حرفه پیچیده فنی که چگونه آزاد کند و چگونه صادر نماید و این تمرکز آنقدر مشکل و دست و پاگیر است که شاید تا به حال دهها مورد آن را در این لنگرگاهها و جاهای حساس حل کردیم ولی باز میبینیم هنوز دست و پای ملت بسته است.
1370.5.19
36- فرسودگی کارخانهها
مشکل مهم دیگری که ما گرفتار آن بودیم و هنوز هم حل نشده و در بعضی از جاها مشکل خاصی داریم، فرسودگی کارخانجات ماست. خوب این کارخانجاتی که حالا کار میکند نوعاً چیزهایی هستند که در سالهای 50 تا 60 تهیه شده بودند.
اینها هم کهنه هستند و هم قدیمیاند و هم نمیتوانند با کارخانههای جدیدی که در دنیا هست رقابت کنند و هم قطعات یدکی ندارند و این مشکل، کارخانه را از بازدهی مناسب میاندازد.
در کنار این مسئله خالی بودن انبارها مشکل دیگری بود.
یعنی مواد اولیه ندارد و اگر امروز کار کند نمیداند که فردا چه خواهد شد.
1370.5.19
25- مشکلات را به حساب جنگ نگذاریم
این تناسب در اکثر طرحهای صنعتی، اقتصادی مشهود است. کارهای انجام نشدهای را در دسترس داریم که به این وضع باقی مانده است که این بدترین و مخفیترین فصل مربوط به مشکلات است.
ما در این 8-7 سال اقدامی در جهت خرید کامیون به عمل نیاوردیم و یا کم خریدیم. باید اقدام به خرید کامیون نماییم. اتوبوس نیز نخریدهایم. باید بخریم. واگن راه آهن نخریدهایم. باید بخریم. راههایمان را مرمت ننمودیم که باید مبادرت به این امر نماییم. بندرهایمان هم آسیب دیده که باید نسبت به اصلاح آن اقدام کنیم و یا این که بندرهایمان آسیب دیده که باید آنها را ترمیم نماییم.
همچنین نیروگاه نساختیم. کم ساختیم و به تبع آن با خاموشی مواجه هستیم. سد نساختیم که آبهایمان در حال هرز رفتن هستند و باید سد بسازیم. پالایشگاه نساختیم که الآن باید وارد کنیم.
برای شهرهای کشور فاضلاب نساختیم که تمامی آنها در این رابطه مشکل دارند. نتوانستیم به شهرها آب برسانیم که بسیاری از شهرهای کشورمان در حال حاضر با مشکل کمآبی مواجهاند.
به کشاورزی به اندازه کافی بها ندادیم. کشاورزان کمبود تراکتور و کمباین دارند و به همین دلیل گاهی اوقات محصول از روی زمین برداشت نمیشود. همچنین وضعیت حمل و نقلمان به آن مرحله از ضعف رسیده است که به میزان دو میلیون تن از بارها و وسایلمان در دریا معطل مانده و لذا کارخانهها و انبارها منتظر رسیدن این وسایل هستند که همه این مسائل در ارتباط با جنگ میباشد.
همه این مسائل چیزهایی است که ما باید اکنون اقدام به انجام آنها کنیم و به حساب جنگ هم نمیتوانیم بگذاریم مثلاً ما نیروگاه نساختیم چون پولش را در آن زمان نتوانستیم فراهم سازیم ولی حالا باید با تعجیل نسبت به ساخت آنها اقدام کنیم.
الآن به جای این که سالانه برای تولید دو هزار مگاوات برق نیروگاه بسازیم، ما باید برای تولید 5 هزار یا 7 هزار مگاوات برق قرارداد ساخت نیروگاه را دنبال کنیم.
از طرف دیگر انبارها در زمان جنگ تقریباً خالی شده بود و باید این انبارها شارژ شود. زمانی که ما کار در کارخانهها را شروع کردیم، کارخانهها هیچ گونه مواد اولیهای در انبارهایشان موجود نداشتند.
قطعات ماشینها مستهلک و فرسوده شده که باید کاملاً تعویض گردد. قالبهای کارخانجات باید عوض بشود در طول 10 سال گذشته تمام اینها به طور راکد به سر میبردند و باید اینها را مجدداً تأمین نماییم.
مسکن عقب مانده چون که ما هیچ گونه مصالحی در دسترس نداشتیم که اقدام به احداث مسکن نماییم. در این زمینه عقب ماندگی زیادی وجود دارد.
همه این مشکلاتی که عرض کردم و همه آنها با استناد به آمار و ارقام است که کسی هم نمیتواند بر روی صحت و سقم آنها به خود شک و تردید روا بدارد.
1370.3.4
26ـ عبور از اقتصاد متمرکز
یکی از مشکلات جدی کشور مان در ساختار اقتصادی که حالا که میخواهیم از اقتصاد متمرکز عبور کنیم و به طرف اقتصاد متعادل زمان صلح برویم، یک مشکلات بسیار جدی داریم منجمله قیمتهای بعضی از کالاهای دولتی است.
در زمان جنگ خطرناک بود و این کارها را نکردند و یا نخواستند بکنند، اما الآن ببینیم میتوانیم اینها را اینجوری تحمل کنیم یا نه.
شما فکر میکنید گازوئیل چه قیمتی دارد و دولت چطوری به مردم میدهد، اولاً مال چه کسی است و ببینیم که با عدالت سازگار است یا نه.
ما نفت کوره را لیتری یک ریال و نیم میدادیم، شما میتوانید خاک بیابان را این مقدار تحویل دهید؟ خوب این آتش زدن به کشور است. این اداره کردن کشور که نیست.
البته یک کسی که به فکر خودش باشد شاید این کار را بکند اما اگر من به فکر باشم که آینده این مردم باید درست شود و باید اقتصاد درست شود و مردم به اندازهای که حقشان است بهرهببرند، این را خیانت میدانم.
1370.4.22
27ـ سالها بد عمل کردیم
البته به علت اینکه سالها بد عمل کردهایم نمیتوانیم یک دفعه شوک وارد کنیم.
از طرفی در کشور کاری باب شده بود که کامیونهایی بودند که به پمپ بنزینها میرفتند و گازوئیل میزدند و به شوفاژدارها میدادند چون چهار ریال میخریدند و 10 ریال میفروختند.
کارشان این بود، خب این فساد را چه کسی قبول دارد.
ما چای شمال را ارزان میخریدیم، نه چایکار سود میبرد و نه کارخانهچای خشک کنی سود میبرد، بلکه همه ضرر میکردند. نتیجه آن این شد که حدود 10 هزار هکتار از اراضی با ارزش چای کاری ما از مدار خارج شد و بنا شد که چای وارد کنیم.
ما مشکلات بسیار جدی در این نحوه قیمتگذاری داریم. مس را کیلویی 25 تومان میدادیم و مسگر میخرید و چند چکش روی آن میزد و آن را به قراضه تبدیل میکرد و از کشور خارج مینمود و سه دلار میفروخت.
سه دلار با 25 تومان چقدر فاصله دارد و همه به قاچاق افتاده بودند.
هی میگویند سهمیهبندی، خب شما دیدید که در دوره سهمیهبندی چه شد. ما سهمیه می دادیم ولی سر از بازار آزاد احتکار در میآورد. اکنون اکثر محصولات داخلی کشور دیگر دو بازاری نیست.
1370.4.22
28- استقراض
گفتم در خارج حدود 12 میلیارد دلار تعهد ارزی داشتیم که اینها خریدهای نسیه و گشایش اعتبارات بود و بدهی به بانک مرکزی در طول این مدت که عراق از بیرون قرض میکرد. ما مخارجمان را از بانک مرکزی میگرفتیم و هر سال کسر بودجه تا اینکه جمع و رقم وحشتناکی شد.
مثلاً صندوقهای بازنشستگی بسیار در طول سالهای چند آنطور که لازم است به آنها پرداخته شود، توجه نشد و ترفیعاتی که نیروهای نظامی باید میگرفتند نگرفته بودند و طلبکار بودند. خیلی از فوقالعادههایی که باید نظامیان میگرفتند نگرفتند و بدهی از این قبیل مسئله سوم مسئولیتی که نظام در برابر رزمندگان و خانوادههای آسیبدیده از جنگ داشت. خب این همه شهید و خانواده شهید و خانواده اسیر و اسیر و جانبازان و این همه رزمنده که عمر و جوانیشان را در جبهه طی کرده بودند.
اینها نوعاً از طبقات محروم روستاها و مردم مستضعف بودند که خب در دوران جنگ حسابی خدمات بسیجی اینها را با مشکلات اقتصادی روبهرو کرده بود.
1370.5.19
29 – بدترین دردها
طرحهای نیمه تمامی که روی دست دولت مانده بود. شاید بدترین دردها بود. کسی هم احساس نمیکند آن روز محاسبه کردیم دیدیم حدود 500 میلیارد تومان طرح نیمه ساخته روی دست دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران مانده ممکن است بعضیها بگویند طرح نیمه تمام حالا باشد این خودش ثروتی است بله این مقدار نعمتی است ولی وضع تأخیر یک مصیبت و مشکل غیرقابل تحملی است.
من حالا عرض میکنم، اولاً رقم 500 میلیارد تومان بدانید با بودجه عمرانی که ما آن زمان داشتیم یعنی حدود شش برابر بودجه یکسال ما. یعنی به اندازه شش سال که ما بودجه بریزیم این طرحها را میتوانستیم در برنامه عمرانی قرار دهیم. تا خبر طرح یعنی چه؟
مثلاً فولاد مبارکه که یکی از طرحهای ما بود. اگر در زمان خودش این طرح اجرا میشد و در زمان خودش محصولش به بازار میآمد بسیاری از مشکلات را برطرف میکرد مثلاً ورق آهن، یعنی حدود دو میلیون تن ورق آهن که الآن مصرف ما در کشور خیلی کمتر از این است. تأخیر در پایان این طرح یعنی این. آن روزها حدود 30 میلیارد تومان هزینه آن بود. ولی حالا حدود 80 میلیارد تومان شده و این تأخیر یعنی سه برابر شدن هزینهها.
شما اگر خودتان احداث خانهای را در سال 62 شروع کرده باشید و روی دست شما مانده باشد و خرده خرده ساخته باشید تا به حال میفهمید که تفاوت قیمت یعنی چی یعنی آن سال، چند تمام میشد و امسال برای شما چند تمام میشود. انتظار نیروها و تورمی که ایجاد میکند. چون این طرحها دائماً پول میخورد بدون اینکه محصولی به ما بدهد.
ما 500 میلیارد تومان اینگونه طرحها را داشتیم، پتروشیمی بندر امام، نیروگاه بوشهر و شهید رجایی و چوب و کاغذ مازندران و راهآهن بافق - بندرعباس اینها طرحهای بزرگ است و طرحهای کوچک از این قبیل مانند سرب و روی زنجان و همه اینها برای مملکت حیاتی و چیزهایی بود که ضرورت زندگی بود.
1370.5.19
30 - عقب ماندگی
عقبماندگی در امکانات زیربنایی بود که این ده سال یک مشکل بسیار بسیار سنگین و غیرقابل تحملی را بر دوش شما مردم گذاشته است و زیاد نیاز به توضیح ندارد.
خودتان میدانید یعنی مثلاً ما راههایی که نساختیم، راهآهنهایی که نساختیم، نیروگاههایی که نساختیم، و وسایل حمل و نقلی که نخریدیم. لولهکشی آب، گاز و لولهکشیهای دیگر و چیزهایی از این قبیل، جنگلها و مراتع که با نساختن سد در حال از بین رفتن است. شما ببینید از این ناحیه چه اشکالات عظیمی برای مردم فراهم شده است.
وقتی آن روز را محاسبه کردیم یک رقم عظیمی را با یک سرعت عمل فوقالعاده و نیروی انسانی عظیمی را لازم داشتیم تا ما این هفت تا هشت سال را جبران کنیم و به وضع روز برسانیم.
1370.5.19
31- 500 شهر راکد
وضع شهرداریهای کشور، حدود 500 شهر در کشور هست که نتوانستند خودشان را به روز برسانند خیابانها، میادین، پارکها، آب، برق و... خب در تهران زندگی میکنید و وضع شهر را میدیدید شهرهای دیگر از اینجا بدتر بود. باز قدری به تهران رسیدگی میشد 500 شهر راکد و 10 سال عقب مانده که همه چیزشان عقب بود. از سینما، ورزشگاه و از کتابخانه از آب و برق و... و آن چیزی که وسیله ضروری زندگی است عقب و راکد مانده به اضافه اینکه ماشینآلات اینها به جبهه رفته بود.
شهرداریها از ما مطالبات ماشینآلات میکنند که ما باید به آنها بدهیم چراکه مال مردم است و از عوارض گرفته شده است.
1370.5.19
32- افت تولید
مشکل بعدی ما که باز از اینها مشکلتر است افت تولید است.
تولید در کشور بشدت نزول کرده بود، بعد از انقلاب ما، در آن دو سال اول نتوانستیم تولید را سامان دهیم، مدیریتها بهم خورد، خیلی از مدیران فرار کردند، کارخانهها مصادره شد، سرمایهها را بردند و این ده سال افت تولید جیب مردم را خالی کرد.
من فقط یک رقم را میگویم و شما میتوانید بفهمید معنای تولید یعنی چه؟ تولید ناخالص ملی یکی از شاخصهای اساسی رونق اقتصادی کشور است که میگویند این مقدار تولید در کشور بوده و قبل از انقلاب هم مطلوب نبوده و بعد از انقلاب تا این مدت به این شکل درآمده، وضع تولید ناخالص اینطوری شده که اگر یک نفر ایرانی از مجموعه تولیدات کشور، مثلاً 40 هزار تومان سهمش میشده، در سال 67 که ما برنامه را بررسی کردیم، 20 هزار تومان سهم میبرد.
حتماً معنای این را درک میکنید و دو دلیل هم داشت یکی اینکه تولید کم شده و یکی جمعیت زیاد شده بود.
1370.5.19
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید