بازدید امروز : 215
بازدید دیروز : 549
4. اصلاحطلبان اپوزیسیونی
در این طیف احزاب و گروههای مختلف اصلاحطلب که در رفتار، مواضع اپوزیسیونی داشتهاند از ملی مذهبیهای راستگرا و چپگرا تا روشنفکران عرفگرا در طیفهای رنگارنگ از گروههای چپ تا لیبرال را در بر میگیرد. این طیف در اندیشه سیاسی از مشروطهخواهی لیبرال تا جمهوریخواهی ناب را دنبال میکنند. از نظر پایگاه اجتماعی عمدتاً به طبقه متوسط و در فضای تمدن غرب زندگی مینمایند. بیشتر افراد آن از روشنفکران و دانشگاهیان بوده و در برخی مراکز صنعتی و اقتصادی و بخش خصوصی حضور دارند. استراتژی سیاسی آنان کمک به فضای بین المللی برای وادار کردن نظام به تغییرات عمیق سیاسی است. آنها نظام نوین جهانی را قادر به پذیرش دموکراسی از سوی ایران میدانند و نسبت به فشارهای خارجی به ایران نظر مساعد دارند.
این طیف به دنبال اصلاحات به معنای ساختاری بودن و شعار آنها با این که توسعه سیاسی است اما معتقدند که ساختار فعلی قانون اساسی به بنبست رسیده و مفید و کارآمد نیست و باید عوض شود. آنها در ادبیات سیاسی خود دنبال جمهوری سکولار بودند و صرفاً رای مردم را ملاک دانسته و اسلام را صرفا دین رسمی عنوان کردند. این طیف پس از مجلس و دولت درصدد تسخیر سایر خاکریزها بودند. از این رو برای راهاندازی یک جنبش اجتماعی تلاش کردند تا بقیه نهادهای نظام را عقب بزنند و با دو ابزار مهم مطبوعات متکثر و تظاهرات دانشجویی فعال بودند.
مهمترین احزاب و گروههای سیاسی این طیف شامل نهضت آزادی، ائتلاف ملی- مذهبی متشکل از گروههای حلقه ایران فردا، گروه پیام هاجر، جاما، نهضت مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز، بقایای دفتر تحکیم وحدت شاخه علامه و برخی چهرههای سکولار همچون اکبر گنجی، محسن سازگارا و... هستند.
بررسی مدیریت رهبری نظام در مواجهه با اصلاحطلبان
در راهبرد رهبری نظام در طول 8 سال حاکمیت اصلاحطلبان، اصلاح و هدایت گفتمان اصلاحات از سوی ایشان یکی از اقدامات بود. همچنین معظمله ملاحظاتی همچون تفکیک میان دو الگوی متفاوت از اصلاحطلبی اسلامی و ایمانی و یا اصلاحات آمریکایی، درخواست باز تعریف اصلاحات، ترسیم اصول و مبانی آن و این که اصلاحات به مثابه یک فرآیندی در درون نظام با رعایت وفاق ملی، سامانمندی، قانونمندی، خود ترمیمی، جامعیت، استمرار، تحمل و پرهیز از خشونت را متذکر شدند.
در آسیبشناسی اصلاحات نیز مقام معظم رهبری به فراموشی ارزشها، رادیکالی شدن و افراطیگری، الگوبرداری تقلیدی و فقدان اجتهاد، بروز اختلاف در هسته مرکزی نظام، غربی شدن، نفوذ عناصر بیگانه، تمایل به دشمن، گردش به غرب؛[5] به ترسیم اشتباهات دشمنان در بهرهبرداری از گفتمان اصلاحطلبی در ایران پرداختند.
رهبری نظام در مواجهه با اصلاحطلبان، با پذیرش گفتمان اصلاحطلبی به عنوان شالوده اصلی انقلاب و نظام اسلامی، ترمیم نقصها و معایب ادبیات اصلاحطلبی و هدایت آن به سمت اصلاحطلبی اسلامی، ضمن تفکیک و تمایز بین اصلاحطلبان درون نظام از طیف اصلاحطلب برانداز، به افشاگری علیه آنان و ایجاد هوشیاری، مقایسه و یکپارچگی در حاکمیت پرداختند و با تحمل کمترین هزینه، نظام را به سلامت از دوران حساس و خطرساز حاکمیت اصلاحطلبان افراطی تجدید نظرطلب رهایی بخشیدند.
بررسی مواضع و عملکرد اصلاحطلبان
برآیند عملکرد اصلاحطلبان[6] دو دوران حاکمیت هشت ساله از 76 تا 84 در چند محور قابل نقد و بررسی اجمالی است:
الف) عملکرد دولت اصلاحات
1- وضعیت اقتصادی: در این دوران روند رشد شاخص اقتصادی کند، توزیع عادلانه ضعیف و انضباط مالی دولت غیرقابل قبول بوده است؛
2- عدم قاطعیت دولت در مواضع خارجی و داخلی: با شعارهای دولت اصلاحات همچون آزادی، جامعه مدنی، تساهل و تسامح، گفتوگوی تمدنها و ... در صحنه عمل و در مواجهه با قدرتهای جهانی، نوعی عدم قاطعیت و وادادگی را از جمله در جریان پرونده هستهای و تعلیق فعالیتهای هستهای را در آن دوران شاهدیم.
3- ایجاد امید در اردوگاه دشمن: مواضع و عملکرد اصلاحطلبان، دشمنان قسم خورده را به تعریف و تجلیل و حمایت از تجدید نظرطلبان واداشت.
4- ساختارشکنی: رفتارهای ساختارشکن از جمله عبور از قانون اساسی، تشکیک در حاکمیت دین و اصل ولایت فقیه، تاخت و تاز به نهادهای نظام از سوی اصلاحطلبان برانداز... است.
ب) عملکرد مجلس ششم
1- تنش سیاسی: برآیند عملکرد چهارساله آن حکایت از دامن زدن نمایندگان به تنشهای سیاسی و جنجال علیه نظارت استصوابی شورای نگهبان، طراحی لایح دو قلوی افزایش اختیارات رییس جمهور، طرح رفراندوم، حمله به نهادهای نظام از تریبون مجلس و... بوده است.
2- تحصن در مجلس: از نقاط تاریک و غیرقابل دفاع آنها؛ تحصن 80 نماینده در صحن مجلس در اعتراض به ردصلاحیتها و طراحی الگوی انقلاب مخملین به همراه مطبوعات زنجیرهای، ماهوارهها و... است.
3- استعفای نمایندگان و مدیران دولتی: طرح استعفای 12 عضو هیئت دولت و صد تن از مسئولان نظام از فضاسازیهای دیگر آنان بود.
4- رابطه با باندهای اقتصادی فاسد: رابطه برخی از نمایندگان مجلس ششم با مفسد معروف اقتصادی `شهرام جزایری` و دریافت مقادیر هنگفتی پول از او و صدور کارت ویژه تردد برایش.
5- بیتوجهی به مشکلات معیشتی مردم: تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی و طرح `لشکر قابلمه به دستان` و نیز بحث `صف مردم برای دریافت مرگ موش مجانی` از سوی برخی نمایندگان مجلس ششم.
ج) عملکرد در رابطه با پرونده هستهای
1- نرمش در مقابل استکبار: چراغ سبزهای برخی نمایندگان به دشمن و پیشنهادهای ذلتبار برخی از آنان
2- عقبنشینی از حق مردم و تعلیق فعالیتهای هستهای: دیپلماسی منفعلانه در پرونده هستهای و عدم ایستادگی در برابر فشارهای خارجی، منجر به تعلیق دو ساله فعالیتهای هستهای شد.
3- ترساندن مردم: القای شرایط بحرانی و فضاسازی احتمال حمله آمریکا به ایران و همچنین طرح سه فوریتی برخی نمایندگان برای الزام دولت به امضای سریع پروتکل الحاقی NPT از تریبون مجلس و ترساندن مردم از عواقب پیگیری پرونده هستهای
د) عملکرد در حوزههای فرهنگی و اقتصادی
1- حمله به مبانی دینی با تکیه بر شعارهای تساهل و تسامح
2- شکستن و زیر سوال بردن جایگاه ولایت و رهبری
3- ترویج فساد و بیبندوباری از طریق پیگیری سیاستهای غلط نهادهای فرهنگی کشور
4- کاهش خودباوری جوانان
5- راهاندازی شورشهای اجتماعی همچون 18 تیر 78
6- ترویج اشرافیگری
7- جایگزین کردن گفتمان لیبرالیسم و سکولاریسم به جای گفتمان اصیل انقلاب
8- قانون شکنی با زیر سوال بردن نهادهای اسلامی نظام
و) عملکرد در حوزه رسانههای زنجیرهای
1- حمله به مقدسات اسلامی از جمله اعلام کردند `در جامعه مدنی میتوان علیه خدا هم راهپیمایی کرد`
2- حمله به نهادهای انقلابی نظیر سپاه، بسیج، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه و...
3- زیر سوال بردن ارزشهایی همچون دفاع مقدس
4- افشای اسناد محرمانه و سری نظام
5- تقویت اختلاف قومی و مذهبی
6- ترویج فساد در مطبوعات
7- ترویج افکار فمینیستی و سکولار
8- تدوین و راهاندازی تئوری براندازی نرم(انقلاب مخملین)
9- انعکاس اخبار رسانههای خارجی بدون تغییر، به عنوان بلندگوی دشمن
اصلاحطلبان رادیکال، به لحاظ فکری کاملاً در لیبرالیسم مستحیل گشتهاند. بهگونهای که در حوزه اقتصاد، مواضع درهای باز و سرمایهسالاری را قبول دارند. در حوزه سیاست داخلی، طرفدار لیبرال دموکراسی و در حوزه سیاست خارجی، دارای موضع پذیرش رسمی نظام سلطه حاکم بر روابط بینالمللیاند
جریان اصلاحطلبی که پس از واقعه دوم خرداد 76 در ایران مطرح شد، در طول یک دهه گذشته در مهندسی سیاسی افکار عمومی و ایجاد گفتمان جامعه مدنی و توسعه سیاسی نقش بهسزایی داشته است. تحلیل این جریان، بررسی خطوط فکری، صورتبندی طیفهای آن و تبیین عملکرد و مواضع آنها و نیز بررسی مدیریت رهبری نظام در مواجهه با آنان در شرایط حاضر، موضوع حساس و مهمی است.
دوم خرداد؛ رویکرد و گفتمانی جدید
پیدایش نظام جمهوری اسلامی با راهبرد بسیج مردمی امام خمینی(ره) نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب میشود. از دستاوردهای بینظیر آن، ارمغان استقلال، آزادی، اعتماد به نفس ملی، دینمداری، بیداری اسلامی و الهام بخشی است. در این عرصه، نعمت آزادی یکی از آثار مهم نظام مردم سالاری دینی و در نتیجه رشد گروهها و جریانات سیاسی، مشارکت آنان در اداره کشور و نظام در طول سه دهه گذشته پرافتخار بوده است. اگر چه بدبینی تاریخی ایرانیان به احزاب و گروههای سیاسی، پیامدهایی از جمله عدم تشکیل دولتهای حزبی را پس از پیروزی انقلاب ایجاد کرده، اما در جامعه سیاسی ایران یکی از گروههای مرجع فکری تعیین کننده در رفتار سیاسی مردم، جریانهای سیاسی همچون لیبرال و خط امام، راست و چپ، اصلاحطلب و اصولگرا و امثالهم بوده است.
از پیامدهای مهم حضور جریانات سیاسی در عرصه اداره کشور، پیدایش گفتمانها و رویکردهای مختلف همچون محافظهکاری(دولت مهندس بازرگان)، عدالت اجتماعی(دولت مهندس موسوی)، سازندگی(دولت هاشمی رفسنجانی)، جامعه مدنی و توسعه سیاسی(دولت خاتمی)، اصولگرایی و عدالت همه جانبه(دولت دکتر احمدینژاد) بوده است. با نگاهی تطبیقی به مسائل اجتماعی دولتهای پس از انقلاب میتوان گفت که مسیر حرکت آنها یک حرکت پویا و پیشرونده بوده و اگر چه موانعی از جمله جنگ تحمیلی از خارج و فقدان یکپارچگی در حاکمیت ایجاد شده است ولی همچنان حرکت دولتها و نظام اسلامی مداوم و به سمت رسیدن به اهداف انقلاب و امام و تبدیل شدن به هژمونی برتر در منطقه و جهان بوده است.[1]
اتخاذ راهبرد تک بعدی و مبتنی بر گفتمان خاص، باعث شکل گیری دولت و سیاستهای جدیدتر شده و در نتیجه هر یک از آنان موفقیتهای نسبی کسب کردهاند. در حقیقت در این دوران، دولتها در صدد بسط آرمانها و اهداف انقلاب بودهاند اما بروز مشکلات، دشواریها و شرایط باعث شده که اولویت را به یکی از اهداف بدهند و کمتر به اهداف دیگر بپردازند.
در نتیجه هر دولت وجوهی از دولت دینی مطلوب در اندیشه امام را برجسته و نمایان کرده است. اگر چه رویکردهای دولت نهم همه جانبه به نظر میرسد.
بر این اساس در پرتو انتخابات دوم خرداد 76، رویکردی متفاوت از گذشته با چرخش پاشنه اقتصادی به سیاسی، به رسمیت شناختن رفتارهای اجتماعی جوانان، همبستگی نوین و ظهور مطالبات انباشته شده سیاسی، احیای انتقادهای سازنده به نظام و فعال شدن عرصههای سیاسی جامعه با شعارهای جدید همچون همچون جامعه مدنی، جمهوریت، آزادی، مردم سالاری، اصلاحات و اعلام توسعه سیاسی به عنوان گفتمان جدید به رهبری سید محمد خاتمی آغاز شد. در این رویکرد اهدافی چون گسترش مشارکت مردم و مشروعیت نظام، تقویت جمهوریت نظام، نهادینه کردن مردم سالاری، بالفعل کردن ظرفیتهای سیاسی قانون اساسی، تقویت نهادهای مدنی، گسترش احزاب، احیای شوراهای اسلامی، گسترش آزادیها، تقویت مطبوعات و فعال کردن نهادهای دانشجویی مد نظر قرار گرفته است.
`اصلاح طلبان` پس از قوه مجریه ابتدا شوراهای اسلامی شهر و روستا درسال 77 و سپس قوه مقننه را در انتخابات ششم در سال 78 از آن خود کردند. این جریان هشت سال در 45 انتخابات از 76 تا 80 با اقبال افکار عمومی مواجه شد. شمارش معکوس جریان سوم به اصلاح طلبان از انتخابات شوراها، در سال 81 شروع و با انتخابات نهم ریاست جمهوری در سوم تیر 84 به پایان رسید.
جریان شناسی اصلاح طلبان
جریان دوم خرداد و یا موسوم به اصلاح طلبان به چهار طیف برجسته دستهبندی می شوند:
1. اصلاح طلبان سنتی
این طیف از با سابقهترین گروههای سیاسی نظام بودند که در دهه اول انقلاب به جناح چپ سنتی مشهور و از فقه پویا دفاع میکردند.
آنها در مجلس دوم، فراکسیون قدرتمند و در مجلس سوم طیف اکثریت و نیز اکثریت وزرای دولت مهندس موسوی بودند. در دهه دوم از نفوذ این جریان در دولت و مجلس کاسته شد و در نتیجه در نیمه اول دهه 70 در شرایط نیمه اپوزیسیون قرار گرفت. در نیمه دوم این دهه به تدریج به قدرت بازگشت و ریاست مجریه و مقننه (مجلس ششم) را به دست گرفت. این طیف در دهه 60 به عنوان بدنه ارزشی نظام شناخته میشد اما در دهه 70 با تجدید نظر طلبیهایی عمل گرا شد. آنها در آغاز، خود را جناح خط امام خواندند و سپس به جناح چپ و یا اصلاح طلب سنتی معروف شدند. در انتخابات 76 سید محمد خاتمی مشهورترین چهره آن، رئیس قوه مجریه شد و در انتخابات 84 مهدی کروبی چهره دیگر این جناح، پس از شکست در انتخابات نهم، حزب اعتماد ملی را از نیروهای معتدل دوم خردادی فعال نمود.
طیف اصلاح طلبان سنتی از نظر اندیشه سیاسی، مشروطه خواه و از ولایت فقیه تفسیری دموکراتیک در چارچوب قانون اساسی بویژه مجلس خبرگان رهبری دارند. پایگاه اجتماعی این جریان بیشتر در طبقات محروم شهرها و روستاهاست. استراتژی سیاسی آنان آرامش فعال در داخل کشور است و به نوعی دموکراسی برخاسته از ریش سفیدی اعتقاد دارند و به دنبال نوعی آزادی خواهی مرحله به مرحلهاند.[2]
گروهها و احزاب برجسته این طیف شامل حزب اعتماد ملی، مجمع روحانیون مبارز، مجمع اسلامی بانوان، حزب همبستگی، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و مجمع نیروهای خط امام است.
2. اصلاح طلبان میانهرو (اعتدال گرایان)
این طیف در دهه 60 به صورت سایه جناحهای سیاسی چپ و راست حضور داشت. افراد این طیف مدعی فعال بودن حول محور هاشمی رفسنجانی هستند. این طیف در سال 74 با تأسیس حزب کارگزاران سازندگی در دولت سازندگی، بخش قابل توجهی از مجلس پنجم را در اختیار گرفت اما به تدریج خصوصاً پدر معنوی این حزب در مجلس ششم از سوی اصلاحطلبان رادیکال و اپوزپسیون ضربه سختی خورد. به تدریج گروه دیگر این جریان، حزب اعتدال و توسعه فعال شد که در انتخابات نهم با طرح گفتمان اعتدالگرا مطرح گردید.
در دیدگاههای این طیف باید گفت آنان «از نظر اندیشه سیاسی، مشروطهخواه هستند و به نوعی حکمرانی توسعهگرا و نخبهگرا و تصمیمسازی نخبگان معتقدند و از نظر پایگاه اجتماعی به طبقه متوسط جامعه وابستهاند. در همه دولتهای پس از انقلاب(تا قبل از دولت نهم) در اداره کشور حضور داشتند و از سرمایهداری صنعتی دفاع کردند. به بخش خصوصی اعتقاد داشته و در استراتژی سیاسی `آرامش در داخل و تنشزدایی در خارج` را دنبال میکردند.[3]
این طیف در ایدئولوژی آمیزهای از آموزههای لیبرالی و عملگرایی و در رویکردها عرفگرا و سکولار بودند. در اداره اقتصادی کشور به مدلهای جهانی اقتصاد آزاد اعتقاد داشتند و در مسائل فرهنگی و اجتماعی دارای روحیه تساهل و تسامح و نگاه لیبرالی و در سیاست خارجی، دارای گرایش اعتدالی، مصلحتگرایی و واقعگرایی بودند.
3. اصلاحطلبان رادیکال
ریشههای این طیف در دهه 60، طیف چپ سنتی بود که در دهه 70 به روشنفکران سیاسی تبدیل شدند. در سال 76 رهبر معنوی آنان را پس از انتخابات، محمد خاتمی برعهده گرفت.
در بررسی دیدگاههای این طیف، در اندیشه سیاسی در مرز جمهوریخواهی سیر میکنند. در بحث ولایت فقیه، ایشان ناظر کل و مقوله آن را از جنس نظارت میدانند نه اعمال قدرت. حامی نوعی سکولاریسم به معنای استقلال نهادین از دولت، و به اندیشههای مدرن نزدیکاند. پایگاه اجتماعی آنان روشنفکران و دانشگاهیها هستند. استراتژی سیاسی آنان دموکراسیخواهی در داخل و تنشزدایی در خارج بود. در پرونده هستهای قائل به انفعال تا تعلیق و به دست آوردن اعتماد غرب حتماً با مذاکره با آمریکا بودند و از نوعی الگوی لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی و همچنین از عناصر اپوزیسیونی در حاکمیت دفاع میکرده و میکنند.
اصلاحطلبان رادیکال، به لحاظ فکری کاملاً در لیبرالیسم مستحیل گشتهاند. بهگونهای که در حوزه اقتصاد، مواضع درهای باز و سرمایهسالاری را قبول دارند. در حوزه سیاست داخلی، طرفدار لیبرال دموکراسی و در حوزه سیاست خارجی، دارای موضع پذیرش رسمی نظام سلطه حاکم بر روابط بینالمللیاند.[4]
از مهمترین احزاب این طیف دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت هستند.
ادامه دارد
«کرامت انسانی» مدعیان اصلاحات!
کسی تردید ندارد که دوم خرداد 76 و ماجراهای پس از آن بهسبب آثار فرهنگی و سیاسیاش از حافظه تاریخی ملت ایران پاک نخواهد شد. زمانی که حتی سخن گفتن عادی در حوزههای سیاسی و فرهنگی درباره عملکرد دولت، برچسب تابوشکنی میخورد، تریبونهای رسمی کشور یکباره به مکانی برای به چالش کشیدن بسیاری از اصول مورد حمایت نظام تبدیل شد.
البته در این میان حتی برای کسانی چون من که در گیرودار انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب خاتمی را چیزی شبیه یک فاجعه سیاسی تلقی می کردیم، برخی شعارهای جریان جدید جذاب بود؛ آنچنان که دستان انتظارمان را زیر چانه گذاشتیم تا ببینیم سرانجام «عزت ملی»، «احترام به رقیب سیاسی»، «تحمل مخالف» و از همه مهمتر «حفظ کرامت انسانی» چه میشود.
خاتمی در طول 8 سال، ساعتها سخنرانی کرد، ده ها روزنامه و نشریه آمدند و رفتند و مجموعه ای از علاقهمندان به سیاست بازی و سیاسی کاری ذیل عناوینی چون روشنفکر یا ژورنالیست، چماق فحاشی و تهمت را بر روی صفحات شهر میچرخاندند. شعارهای زیبایی که حتی ما را منتظر گذاشته بودند، لابلای این بداخلاقی ها حیران بودند؛ ولی برای کسانی که عمر خود را در فضای دانشگاه ها و مراکز فرهنگی سپری کرده بودند، ترور معنای «کرامت انسانی» و «تحمل مخالف»، فاجعهای دردناک به حساب میآید.
خیلی طول نکشید که با حذف آخرین بازماندگان گفتمان انقلاب از مصادر دولتی و جایگزین کردن افراد جدید، خیال اصلاحطلبان راحت شد و این خیال راحت، زبان تهافت بسیاریشان را بر روی مخالفان باز کرد؛ تا آنجا که هر روز سرمقاله ها و یادداشتها آکنده از الفاظی تحریکآمیز، به سمت مخالفان سیاسی نشانه رفت. بسیاری عناصر نشانه شناختی انقلاب و دفاع مقدس، با فاشیسم، تحجّر، خشونت و امثال این تعابیر گره زده شد و چفیه، بسیجی، محاسن، نماز جمعه و... مورد هتاکی فرصتطلبان قرار گرفت. تا جاییکه بهخاطر دارم، خاتمی در مراسم روز دانشجوی سال 79 در دانشگاه علم و صنعت از فرط عصبانیت یارانش را بهخاطر شعارهای زشتشان به باد انتقاد گرفت. البته چه میتوان کرد که قدرت شیطانی بسیاری از رسانه ها، لبخندهای زیبای خاتمی را لابلای معانقه با سران خوش لباس کشورهای ثروتمند اروپایی بیش از بداخلاقی های بسیاری از یارانش و صد البته بسیار بیشتر از بیچارگی محرومین فراموش شده نشان میداد.
شاید آن هنگام که رهبر معظم انقلاب اسلامی «کرامت انسانی» را با رفع فقر و محرومیت و محروم نوازی گره زد، کمی دل آتش گرفته ما خنک شد، ولی بازی همان بود که بود.
ماجرای 8 سال حکومت اصلاح طلبان خوش پوش و خوش سخن)!( گذشت؛ ولی سایه سیاه معانی تقلیل دهنده و تراژدی ترور «کرامت انسانی» ادامه دارد. شاید واخوردگی در صحنه سیاست -که تجلی بخش اندکی از پاسخ حقیقی محرومین و حامیان راستین اسلام و انقلاب به شعارهای جعلی و بدلی این هشت سال بود- بیش از پیش عصبانیت یاران ژورنالیستپیشهِ خاتمی را برانگیخته است. بسیاری از نشریات اصلاحطلب با زبانی برندهتر، لحنی عصبانی تر و الفاظی بیادبانهتر، مخالفان شان را می کوبند و به دور از رگه های انسانی انصاف و عدالت، ناله می کنند. هیچگاه اینچنین صفوف ولایتمداران و مخالفان، شفاف نبوده است که حتی پس از فرمان شفاف مقام معظم رهبری برای حمایت از دولت و اجتناب از تخریب و بی انصافی، بسیاری بی شرمانه راه خود را ادامه دهند و بر باطل خویش اصرار ورزند.
اخیراً خواندم که حسین مرعشی دولت نهم را «رادیکال و بیریشه» خوانده بود! آنگاه درست چند خط پایین تر بر اصالت های نظام، مبتنی بر معماری امام راحل(ره) و چتر حمایتی رهبر انقلاب و احترام به جریان اصولگرای رقیب سخن گفته بود! شگفت زده شدم از اینهمه تعارض و تناقض.
تاریخ به دور از گرد و غباری که رسانه ها به راه انداخته اند، قضاوت خواهد کرد که «کرامت انسانی» و «تحمل مخالف» با چند چهرگی و سخن پراکنی و تخریب اصلاح طلبان بیشتر تناسب دارد یا سعه صدر احمدی نژادی که تمامی دوائر دولتی را از شکایت علیه رسانه های مخالف منع کرد.
نگرانی برای آینده سیاسی ایران البته یک نگرانی جدی و بجاست، ولی کم رنگ شدن ارزش های انسانی و فضایل اخلاقی و رواج بی مبالاتی در گفتار و رفتار سیاست بازان بسی نگران کننده تر است. آیا احمدی نژاد می تواند با ادامه مشی ستودنی خویش، این بیماری های گسترده شده را چونان سال های پیش از دوم خرداد مهار کند؟ آیا او می تواند برای تحقق ارزش ها و «کرامت انسانی»، عقربه های زمان را به پیش از خرداد 76 بازگرداند؟!
وحید یامین پور، هفته نامه پرتو سخن
غالب لغت شناسان، اصطلاح "اصلاح" را در معنای "به شایستگی آوردن و کار را بطور صحیح انجام دادن" و در مقابل "افساد" را در مفهوم "کار را خراب و تباه کردن" به کار برده اند؛ اما این ترجمان هم نتوانسته از بار کلی این مفهوم بکاهد. زیرا ابهام تازه ای که در معنای اصلاح بوجود می آید، آن است که مقصود از "شایستگی" در "به شایستگی آوردن" چیست؟ و یا منظور از "خراب" در معنای افساد چیست؟!
همین ابهام بزرگ در طول تاریخ بشریت، این فرصت طلایی را برای افراد و تفکرات پلید و شر بوجود آورده که با سوء استفاده از آن، خود را "اصلاح طلب" و یا "مصلح" جا بزنند و "مصلحت" را صرفا در افکار معوج خود معرفی کنند؛ کما این که پروردگار متعال در آیات 10 و 11 سوره ی بقره درباره ی ادعای اصلاح طلبی منافقین می فرماید:
و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون ولکن لایشعرون.
هرگاه به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید، می گویند ما فقط اصلاحگرانیم. آگاه باشید که همین ها مفسدند و خود هم به دقت درک نمی کنند.
بنابراین یکی از انحرافات مدعیان اصلاحات، سوء استفاده از ابهام در معنای اصلاح طلبی می باشد. بطوریکه نقل است فرعون که خود مجسمه ی فساد و پلشتی روی زمین بوده است، همواره ادعای اصلاح طلبی داشته و دشمنان خود را مفسد معرفی می نموده است.
اما قبل از ذکر انحراف دوم، لازم است تا به بیان مقدمه ای بپردازیم.
هر مکتبی، غایت و مقصودی دارد و هر دگرگونی و تغییری در راستا و سمت و سوی آن هدفِ مطلوب از زاویه ی دید آن مکتب، "اصلاح طلبی" محسوب می شود و هر تحولی که روند را از سمت و سوی آن هدف، منحرف سازد، از دریچه ی نوع نگاه آن نحله، "افساد" تلقی می گردد. بطور مثال، تعریفی که از مکتب "سکولاریسم" آمده عبارتست از:
مردود سازی دین و عقیده ی مذهبی:
بنابر منطقی که در بالا ذکر شد، طبعا کسانی که مسیر خود را به سمت صراط سکولاریسم تغییر می دهند، از منظر سکولار مسلکان، آنان اصلاح طلب و برعکس، جریانی که طریق خود را از این تفکر سوا سازد، افساد طلب محسوب خواهند شد. حال ممکن است اهداف دو مکتب کاملا مغایر با یکدیگر باشند. در این موقعیت غالبا اصلاح طلبی در یکی از آن دو مکتب، افسادطلبی در مکتب دیگر محسوب می شود و برعکس.
انحراف دومی که در بالا به آن اشارتی رفت، آن است که مدعیان اصلاح طلبی بدون توجه به اهداف یک مکتب، بخواهند تحولاتی که در آن مکتب، اصلاحات به حساب می آید را در مکتب دیگری، عینا، پیاده سازی کنند که این فعل، غالب اوقات به جای آن که صلاح را برای آن طرز تفکر به ارمغان آورد، تباهی و فساد را پیشکشش می کند. اشکالی که مدعیان اصلاح طلبی وطنی نیز دچار آن شدند.
جریان موسوم به "دوم خرداد"، از بدو شکل گیری اش، "اصلاح طلبی" را شعار خود قرار داد، غافل از آن که در بسیاری از موارد در اهدافی که این جریان آن را دنبال می کرد، تناقضات شدیدی با اصل جمهوری اسلامی وجود داشت. طبعا کسی که خود را راجع به یک مکتب، اصلاح طلب می نامد، راجع به اصل و هدف آن تفکر مناقشه ای ندارد و صرفا در صدد است تا برخی ناراستی ها و اعواجاجات را اصلاح نماید؛ لکن آنچه اصلاح طلبان داخلی از خود به منصه ی ظهور گذاشتند، آن بود که نظام جمهوری اسلامی را از بنیاد و اساسش قبول نداشتند و به نوعی "استحاله" را به جای اصلاح طلبی، پیش زمینه ی ذهن خود قرار داده بودند :
- عباس عبدی: انقلاب اسلامی، متاثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها هم یکسان خواهد بود. (هفته نامه ی راه نو/ شهریور 77)
- یوسفی اشکوری: حکومت اسلامی به حکومتی فقهی تبدیل شده است، در حالیکه قرار نبود ما فقه را در هر سه قوه پیاده کنیم، قرار بود چارچوب اسلامی باشد.(روزنامه ی نشاط/ اردیبهشت 78)
- عبدالکریم سروش: انقلاب ما براساس اسلام اسطوره ای بنا شده، نه اسلام عقلانی. روحانیت ما همیشه عوام زده و دنباله رو عوام بوده اند و عوام هم اسلام اسطوره ای را بهتر قبول می کنند تا اسلام عقلایی. (روزنامه ی نشاط/ خرداد 78)
- حسین بشیریه: انقلاب در قالب گذشته ی خود، به بحران مشروعیت و ایدئولوژیکی گرفتار شده است و روند دموکراتیک روز به روز بیشتر جا می افتد. (روزنامه ی عصرآزادگان/ مهر78)
- سعید حجاریان: رهبری کاریزماتیک دینی به درد اصل جنبش و انقلاب می خورد و اگر پای آن به دوران ثبات و سازندگی کشیده شود، به استبداد دینی منجر خواهد شد. (هفته نامه ی مبین/ شهریور 78)
- صادق زیباکلام: دین رسمی و ایدئولوژی حکومتی در کشور ما، به تدریج کفگیرش به ته دیگ خورده و نمی تواند پاسخگوی نیازهای آدمی باشد. به تدریج معلوم می شود که امر شریعت، یک امر شخصی است و سیاست راهش را از دیانت جدا می کند. (ماهنامه ی دنیای سخن/ اسفند 78)
همانطور که از جملات فوق و صدها اظهارنظر دیگر از متفکران و صاحبنظران مدعی اصلاح طلبی برمی آید، آنان با سوء استفاده از معنای کلی و مبهم "اصلاحات" و نیز اشتباه –سهوی یا عمدی- در نادیده انگاشتن اهداف نظام جمهوری اسلامی، با گرته برداری از شیوه های اصلاح طلبی از مکاتب مادی و انسان پرداخته ای چون "لائیسم"، "سکولاریسم"، "پرگماتیسم"، "لیبرالیسم" و ... سعی در پیاده سازی آن متودها در کشورمان را داشته و دارند.
استراتژیهایی چون "خروج از حاکمیت"، "به موزه های تاریخ سپردن اندیشه های امام(ره)"، "تساهل و تسامح" و ... ، حاصل چنین لغزشیهایی بود که مغرضانه یا گمراهانه، اصلاحات را به سوی استحاله سوق داد و موجبات روی گردانی مردم را از آنان فراهم ساخت و حال همان تفکر بی آنکه ذره ای از مواضع پیشین خود کوتاه آمده باشد، پا به عرصه ی انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی گذاشته است و با این صغرا و کبراها تکلیف، خیلی واضح می نمایاند.
العاقل یکفیه الاشاره...
چگونه باید در برابر نفس اماره مقاومت کرد؟
در پاسخ به این سوال شما ابتدا لازم است توجه شود که انسان آمیزه ای از عقل و احساس است. احساس، یعنی همان نفسانیت و تمامی حالت هایی که انسان از آنها لذت می برد. این لذت ها و هواها دو قسم اند. مثبت و منفی. برای مبارزه با هواها و خواسته های افراطی و منفی نفس دو راهکار اساسی وجود دارد.
1- تقویت شناخت و عقلانیت و ایمان به خداوند و روز رستاخیز برای ایجاد تعادل و مدیریت صحیح میان قوای نفسانی از طریق مطالعه، تحصیل علم و تفکر در مسایل اساسی زندگی و معارف دین.
2- جایگزینی لذت های مثبت مانند لذت بردن از مناجات با خدا، لذت همنشینی با مومنان راستین، خدمت به خلق، لذتی که انسان از طریق ارتباط عاشقانه با خدا و ائمه معصومین(ع) می برد، لذت های مشروع جنسی از همسر شرعی و مانند آن، با لذت های منفی و شهوت گرایی افراطی و مانند آن.
این راهکار کلی و منطقی مبارزه با نفس و خودسازی است که باید برای آن به صورت دراز مدت برنامه ریزی کرد و با اقدام قاطع و عمل خستگی ناپذیر آن را محقق نمود. در ادامه به مطالبی پیرامون نفس و راهکارهای تعدیل آن اشاره می شود که امید است مفید باشد.
راهکارهای دیگر کنترل شهوت:
برای کنترل غریزة جنسی هم خود فرد و هم والدین و اطرافیان مسئولیت دارند. آن چه مربوط به خود فری میشود و سؤال شما از این زاویه است عبارتند از:
1- برنامهریزی برای کار مداوم
جوانان و نوجوانان از نیروی سرشار و فوقالعادهای برخوردارند. این نیرو اگر در زمینههای دیگر مورد اساتفاده قرار نگیرد و به صورت مطلوب از آن استفاده نشود، با توجه به شرایط سنی آنها در قالب امور جنسی و شهوانی ظاهر خواهد شد. اگر جوانان و نوجوانان به کار مداوم عادت کنند و نیرو و توان خود رادر این زمینه به مصرف برسانند تا حدودی از انحرافات اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی در آنان پیشگیری میشود. کارهای بدنی موجب تعادل جسم و روان میشود. اگر نیک بنگریم افرادی که به کار مداوم مشغول هستند و نیرو و استعدادشان را در زمینههای مثبت و سالم به کار میاندازند، کمتر دچار انحرافات اخلاقی و بحرانهای روحی میشوند. کار موجب میشود نیرو و انرژی جوان قبل از آن که به چربیهای اضافی تبدیل گردد و اختلالاتی در ساز و کار اندامهای بدن ایجاد گردد، از طریق سوخت و ساز مفید و سالم به مصرف برسد.
2- تنظیم خواب
تحقیقات نشان میدهد که بیشتر انحرافات به خصوص در زمینه مسایل جنسی از فکرهای ناسالم و خیالپردازیهایی که جوانان قبل از خواب رفتن دارند، ناشی میشود. اگر جوان قبل از آن که به خواب برود، فکرش به خودش و یک سری مسایل و موضوعات مربوط به دورة جوانی، معطوف گردد، کم کم به انحرافات کشیده خواهد شد. بنابراین، یکی از روشهای پیشگیری از انحرافات این است که برنامة خواب به صورت دقیق تنظیم شود و تا زمانی که خواب بر شما غالب نشده به رختخواب نروید. وقتی به رختخواب بروید که کاملاً خسته و آمادة خواب هستید. لازمة این کا این است که در طول روز مشغول فعالیتهای مهم بوده و به اندازة کافی کار کرده باشد.
طبیعی است اگر جوان با خستگی به رختخواب نرود، به ناچار مدت زمانی را در بستر بیدار خواهد ماند تا به تدریج به خواب رود و چون افکار و اندیشههای شهوانی و تحریکآمیز معمولاً در این مواقع به سراغ جوان میآیند، تنظیم ساعات خواب برای جوان، ضرورت خاصی مییابد. یکی از روان شناسان در این باره میگوید: نیمة اول شب بیش از نیمة دوم آن به بدن نیرو میدهد بنابراین باید از آن به نحوی مفید استفاده شود. و صبحگاهان به محض اینکه از خواب بیدار شدید. بیدرنگ از بستر برخیزید و توجه داشته باشید که بامدادان بیدار ماندن در بستر خواب، بسیار زیانبار است، جسم را سست و ناتوان میسازد و وسوسههای شوم در دل فرد ایجاد میشود.
3- دوری از محیطهای آلوده و ناسالم
یکی از علل و عوامل انحرافات جنسی و به طور کل انحرافات اخلاقی، محیط آلوده و محرکهای شهوانی است. محیط از طریق وارد نمودن عناصر محرک در گرایشهای انحرافی، منجر به طغیان غریزة جنسی در جوان میشود. مسایلی از قبیل بدحجابی، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخی از سریالهای تلویزیونی و فیلمهای خارجی و هم چنین استفادة نادرست از اینترنت در تحریک شهوت و غریزة جنسی جوان مؤثر است شاید برای برخی زا نوجوانان یادآوری و تذکر مسایل دینی و اخلاقی چیزی بیهوده و غیر ضروری تلقی شود، زیرا آنها نه در فکر سلامت خویش هستند و نه مسایل اخلاقی و دینی را میپذیرند، اما برای شما که روحیة مذهبی قوی دارید و همین مسأله باعث شد تا نگران آیندهتان باشید، گفتن این مسایل مهم و ضروری است. اگر واقعاً میخواهید از جوانیتان به خوبی استفاده کنید و در راه درست و سالم گام بردارید، سعی کنید از محیطهای آلوده و دیدن عوامل تحریک کننده، جداً پرهیز نمایید.
4- استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت
یکی از زمینههای پیدایش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفادة نادرست آنها از اوقات فراغت است. اوقات فراغت طولانی و بیبرنامه نوجوانان را عاصی و سرگردان میکند. آنها به تدریج سرخورده و مأیوس میشوند و در نتیجه به دنیای درون خویش پناه میبرند و در کنج خلومت و انزوا راهی برای مشغولیت خود میجویند.
5- پیشگیری از روابط ناسالم
جوانان و نوجوانانی که روابط نامطلوب و ناسالم دارند و با افراد منحرف و بیبند و بار دوست و رفیق هستند، کم کم به انحرافات کشیده میشوند و تحت تأثیر امور شهوانی قرار میگیرند. نفوذپذیری جوانان از دوستان و همسالان بیش از سایر گروهها است. در سنین بلوغ صحبتهای آهسته و در گوشی بین نوجوانان بیشتر میشود و محور این گفتگوها، غالباً مسایل جنسی و امور شهوانی است که به صورت مخفیانه و به دور از انظار بزرگترها طرح میشود. برای پیشگیری از انحرافات اخلاقی سعی کنید از دوستیهای آلوده و مشکوک جداً پرهیز نموده و با افراد سالم و مذهبی ارتباط برقرار نمایید.
6- پرورش تقوا و معنویت در وجود خویش
همة آنچه بیان شد، به نحوی میتوانند در پیشگیری از انحرافات اخلاقی و طغیان شهوت و غریزة جنسی نقش داشته باشند، اما آن چه بیش از همه ضروری است و به صورت زیربنایی در شخصیت و رفتار جوان مؤثر است. پرورش معنویت و تقویت ایمان و تقوای الهی است. ما در عصری زندگی میکنیم که جهان به شدت در مادیات فرو رفته و یک سره غرق در جاذبههای نفسانی و امور شهوانی گردیده است. در شرایط کنونی، خلأ عظیم و هولناکی از اخلاق و معنویت پدید آمده و تمامی مشکلات انسانها نیز از همین جا ناشی شده است.
اگر با تقویت ایمان و نیروی اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقویت گردند، بدون شک بخشی از مشلکات آنان به ویژه در زمینة مسایل اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی درمان میشود.
اگر نوجوان از ته دل باور نمود که تمام اعمال و رفتار او را خدا میبیند و بر اساس عملکرد افراد به آنها پاداش میدهد و اساساً سعادت و خوشبختی انسان به دست خودش میباشد، در این صورت احتمال اینکه مرتکب گناه نشود بسیار زیاد است.
یقین داشته باشید، تا زمانی که نیروی ایمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقویت نگردد، هیچ ضمانتی از شهوت و انحرافات اخلاقی وجود ندارد. به خصوص در وضعیت کنونی که عوامل تحریک کنندة بسیار زیاد است. بنابراین قبل از هر چیزی سعی کنید نیروی ایمان و تقوا را در وجود خویش بارور کنید. اگر فکر و ذهن شما متوجه خدا باشد و همیشه نماز خود را اول وقت انجام دهید، خداوند شما را یاری میکند تا از هر گناهی مصون بمانید و تحت تأثیر شهوت و غریزة جنسی قرار نگیرید. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» به درستی که نماز انسان را از هر گونه آلودگی و عمل زشت و گناه دور نگه میدارد. نماز واقعی نه تنها والاترین عامل کنترک شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقی تلقی میشود، بلکه عامل تهاجمی علیه انحرافات و شهوتها نیز محسوب میگردد.
7- تسهیل و تسریع ازدواج
علاوه بر آن که جوان سعی در کنترل شهوت و غریزة جنسی میکند، باید برای ازدواج که یگانه راه درست ارضای غریزة جنسی میباشد، نیز اقدام کند به این معنا که پسرها از 18 سالگی به بعد میتوانند به فکر ازدواج باشند و اگر شرایط را مساعد میبینید، از همین سن مقدمات آن را فراهم کنند و دخترها هم چنان چه مورد مناسبی به خواستگاری آنها آمد به دلایل نوعاً غیر موجه و پوچ مثل هنوز زود است، میخواهم درس بخوانم، داماد وضع مادی خوبی ندارد و... از ازدواج خودداری نکنند و والدین هم سنگ اندازیهای غیز منطقی نداشته باشند.
امید است با رعایت این نکات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانید غریزة جنسی و حس شهوت را در خویش کنترل و مهار نمایید و زمانی که فرصت مناسب برای ازدواج فراهم گردید، به ازدواج اقدام کنید.
توصیه های کاربردی:
1. هر کاری که می خواهید انجام دهید با دقت آن را ارزیابی کنید و سپس برای انجام آن تصمیم بگیرید.
2. از تقلید و پیروی کورکورانه از دیگران در هر کاری جداً اجتناب کنید.
3. از بیان جمله «نمی توانم» خودداری و بجای آن به خود تلقین کنید که «من به خوبی از عهده این کار بر می آیم».
4. برای شروع کار و تقویت اراده خود از کارهای کوچک شروع کنید مثلا تصمیم بگیرید صبح ها در یک ساعت معینی از خواب بیدار شوید.
5. بعد از بیدار شدن از خواب و خواندن نماز صبح تصمیم بگیرید 10 دقیقه قرآن بخوانید.
6. اگر در انجام کارها موفق شدید حتما به خودتان جایزه بدهید و آن را در دفتر کارهای روزانه خود به عنوان یک موفقیت ثبت کنید.
7. بعد از هر موفقیتی خدا را شکر کنید و با خود عهد ببندید که به شکرانه موفقیتی که نصیب شما شده آن کار را ادامه دهید.
8. بعد از موفقیت در کارهای فوق تصمیم جدیدی اتخاذ کنید مثلا با خود شرط کنید که هر روز 20 دقیقه باید ورزش کنم.
9. در صورت موفقیت در تصمیم جدید یک علامت مثبت دیگر در کارنامه خود ثبت کنید.
10. اگر در تصمیم جدید ناکام شدید علل آن را بررسی کنید در صورت تنبیلی و کاهلی خود را جریمه کنید مثلا یک روز روزه بگیرید.
11. به همین ترتیب هر روز چند کار ارادی برای خود در نظر بگیرید و انجام دهید البته مراقب باشید انتخاب کارها از روی واقع بینی باشد و از تصمیم گیری های بلند پروازانه خودداری کنید و سعی نمائید درجه مشکلی کارها را بتدریج افزایش دهید تا با تحمل نفس شما همخوانی داشته باشد.
12. بعد از این که خود را در انجام برخی از کارهای ایجابی مثل صبح زود بیدار شدن، نماز سر وقت، تلاوت قرآن و ورزش صبحگاهی، موفق شدید برای انجام کارهای سلبی تصمیم بگیرید یعنی تصمیم بگیرید کارهایی که نباید انجام دهید را بتدریج ترک کنید مثلا به عنوان نمونه می خواهید غرایز جنسی خود را مهار کنید. در اینجا باید رفتارهایی که باعث شعله ور شدن شهوات می شود را ترک کنید.
أ. ابتدا نگاه خود را کنترل کنید و تصمیم بگیرید در برخورد با جنس مخالف نگاه خود را فرو بیندازید.
ب. از گفتگو با جنس مخالف مگر در مواقع ضروری و در حد ضرورت اجتناب کنید.
ت. از پوشیدن لباس های تنگ که موجب تحریک شهوت جنسی می شود خودداری کنید.
ث. از دست ورزی با خود پرهیز کنید.
ج. از پرخوری بویژه غذاهای مهیج شهوت مثل سیر، پیاز، فلفل، تخم مرغ و ... اجتناب کنید.
ح. افکار خود را بتدریج کنترل کنید زیرا افکار منشاء رفتارند.
خ. هر شب، اعمال خود را محاسبه کنید. رفتارهای ارادی که باید انجام می دادید را در صورت انجام یادداشت کنید و رفتارهایی که باید ترک می کردید را نیز در صورت موفقیت یادداشت کنید.
د. در انجام همه مراحل تقویت اراده جهت کنترل شهوات از خداوند استعانت جویید زیرا همه نیروهای ما از خداست. پس باید در برابر موانع از خداوند کمک بگیرید. نیروی اراده ما نیز از خداست سعی کنید اراده خود را در جهت اراده الهی قرار دهید یعنی چیزی را اراده کنید که مورد رضایت حق تعالی است.
ذ. با کسانی همنشینی و معاشرت کنید که دارای اراده قوی و نظم در انجام مسئولیت ها و تکالیف خود هستند و از معاشرت با افراد سست اراده و ضعیف الایمان که اهل معصیت اند جدا خودداری کنید.
ر. روزه نقش عجیبی در کنترل شهوات و تقویت اراده دارد سعی کنید هر هفته حداقل یک روز روزه بگیرید.
ز. معرفت و ایمان به خدا و مبدأ و معاد، نقش مهمی در شکل گیری شخصیت، هویت یابی و تقویت اراده دارد. با تفکر در آثار و آیات الهی ایمان خود را تقویت کنید.
س. مواظب نگاه خود باشید و از تماشای مناظر شهوت برانگیز مثل فیلم های مبتذل و قرار گرفتن در محیط هایی که آلوده به گناه است اجتناب کنید. بسیاری از گناهان از یک نگاه ساده آغاز می شود.
ش. همواره برای خود کرامت قائل شوید و پیروی از غرایز شهوانی را در غیر موارد حلال اهانت به خود و سقوط از مقام و منزلت انسانی تلقی کنید.
ص. زشتی گناه را همواره مانند آبی آلوده و کثیف فرض کنید همانطور که حاضر نیستنید آب آلوده را بنوشید به خود تلقین کنید که من نفس و جان خود را با گناه آلوده نمی کنم.
ض. هرگاه در کنترل شهوات با شکست مواجه شدید اولا خود را جریمه کنید سپس بدون یأس و ناامیدی از درگاه خداوند توبه نمائید و آنگاه تصمیم بر جبران آن بگیرید.
ط. همواره با یک مشاوره اخلاقی در ارتباط باشید و در انجام مراحل فوق با او مشورت کنید.
ظ. مراقب باشید در تقویت اراده برای کنترل غرایز موازین شرعی را رعایت کنید و از هر گونه افراط و تفریط و انجام کارهایی که دین آن را تجویز نکرده است خودداری کنید.
راهکار تقویت معنویت در کنترل غرایز:
در منابع دینی، راه های نجات انسان از بند هوا پرستی و شهوت و رسیدن به معنویت و تحول درونی و روحی و معنوی به خوبی و روشنی برای ما ترسیم شده است. هر کدام از احکام دینی و دستورات شرعی و اخلاقیات و معارف اسلام، راهی برای نیل به معنویت و صفای روح است. اگر در آموزه های دینی برای نیل به معنویت هیچ سفارش و دستوری جز نماز وجود نداشت، همین کافی بود که انسان با قرار گرفتن بر سکوی پرش نماز که معراج مؤمن و نزدیک کننده هر فرد متقی به خداوند است به اوج قله کمال و معنویت برسد. نماز معجون عجیب و نیروبخشی است که بال پرواز به آسمان معنا و حقیقت را به انسان هدیه می کند و راه وصول به اوج کمال و معنویت را برای او هموار می سازد. وضو گرفتن، غسل کردن، لباس نظیف پوشیدن و عطر زدن در وقت نماز همگی زمینه ساز این پرواز و صعود معنوی می باشند. مشکل ما نبودن راهکار نیست، بلکه مشکل ما عدم استقامت و استواری در عمل به دستورات روح بخش اسلام و تداوم نبخشیدن به این اعمال است. هر عملی اگر شرعا مطلوب و مورد رضایت و خشنودی حق باشد و از آفات و امراض در امان باشد و به طور مستمر و مداوم بجا آورده شود دارای نورانیت و معنویتی است که گاهی به طور محسوس و گاهی به صورت غیرمحسوس در روح و جان انسان تأثیر می گذارد و حال و وضع انسان را دگرگون می سازند.
شرکت در مراسم مذهبی مانند دعا، نماز جماعت، مجالس سخنرانی و موعظه و یا ذکر زندگی، سیره، مدح و مصائب اهل بیت(ع)، زیارت اهل بیت(ع) و قرائت قرآن به صورت مداوم در هر روز و مانند آن نورانیتی را در انسان پدید می آورد، که باعث می شود آدمی از تاریکی گناه بگریزد و به آسانی به سمت آن نرود. همه دستورات و احکام الهی دارای این خاصیت و ویژگی می باشند و اخلاقیات و احکام و معارف و مجموعه معارف دین، همگی همین هدف یعنی رسیدن انسان به اوج بندگی و کمال و معنویت و صفا و تلطیف روح و جان را دنبال می کنند. ولی البته اراده قوی و همت عالی و استقامت در راه هدف و نهراسیدن از مشکلات و پافشاری و ادامه عمل خیر و عبادت و توجه به خداوند و احساس حضور او شرط بهره بردن از این دستورات نورانی و رسیدن به نتایج خوب و شیرین خود سازی و نجات از فشار غریزه و گمراهی است زیرا معنویت برخواسته از معارف دین نورانیتی را در دل انسان پدید می آورد که موجب می شود انسان زشتی گناه و پیروی از غرایز حیوانی را ببیند و دنبال گناه و ارضا غرایز از طریق غیر مشروع نرود.
چند توصیه دیگر
1. هیچ گناهی را کوچک نشمارید.
2. در ابتدای روز با خدای متعال شرط کنید که گناه نکنید.
3. در طول روز مراقب اعمال و رفتار خود باشید.
4. در پایان روز از خویش حساب بکشید. اگر از عملکرد خویش راضی بودید، خدای را شکر گویید و در صورتی که راضی نبودید، بر خویش سخت بگیرید.
5. خود را همواره در محضر خدای بزرگ ببینید، او بر شراشر وجود شما اشراف دارد و از ظاهر و باطن شما آگاه است.
6. با دعا و نیایش از خداوند متعال استعانت و استمداد بجویید، زیرا که خود فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمی آوردید.
7. اعمال و عادات نیکو را جایگزین رفتار ناپسند نمایید; مانند شرکت دائمی در نماز جماعت، نماز شب، زیارت اهل قبور و دعا. قرآن کریم می فرماید: خوبی ها سرانجام میدان را بر بدی ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد.
8. مطالعه پیرامون زندگی پارسایان و زاهدان و مطالعه کتب اخلاقی را فراموش نکنید.
سوال: من انسانی هستم که بیش از نیمی از سخنانم در روز دروغ است، خواهش می کنم به گونه ای مرا راهنمایی کنید تا این عادت کثیف که مرا به ظلالت کشانده را ترک کنم!
پاسخ: شخصی به حضور پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) رسید , عرض کرد : نماز می خوانم و عمل منافی عفت انجام می دهم , دروغ هم می گویم ! کدام را اول ترک گویم ؟ ! پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) فرمود : دروغ , او در محضر پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید . هنگامی که خارج شد , وسوسه های شیطانی برای عمل منافی عفت در دل او پیدا شد , اما بلافاصله در این فکر فرو رفت , که اگر فردا پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) از او در این باره سؤال کند چه بگوید , بگوید چنین عملی را مرتکب نشده است , اینکه دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جاری می شود , و همین گونه در رابطه با سایر کارهای خلاف این طرز فکر و سپس خود داری و اجتناب برای او پیدا شد و به این ترتیب ترک دروغ سرچشمه ی ترک همه ی گناهان او گردید .
دروغ و واژه های معادل آن در زبان عربی , از قبیل کذب , افتراء , افک , به معنای خبر مخالف با واقع به کار می روند . دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقیهان و نزد عرف نیز به همین معناست . راستی و صدق نیز که نقطه ی مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعریف شده است .
انسان از اینکه به او دروغ گفته شود , نا خشنود می شود و احساس بیزاری می کند و این بهترین گواه بر آن است که سرشت پاک بشری از این عمل , تنفر داشته , از آن می پرهیزد . طبیعت و فطرت انسانی با دروغ نا سازگار بوده , در برابر این عمل , نوعی مقاومت و باز دارندگی از خود نشان می دهد که از آن با عنوان قبح عقلی یاد می شود . (1) از دیدگاه شرع نیز احادیث فراوانی در زمینه ی قبح دروغ وارد شده است که تفکر و تأمل در این احادیث موجبات دوری انسان از این صفت زشت - که مخرب دنیا و آخرت می باشد - رافراهم می کند .
در تفسیر شریف نمونه , ضمن بیان مقدماتی در خصوص دروغ , اینگونه آمده :
اصولا ً در تعلیمات اسلام به مسأله ی راستگویی و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهمیت داده شده است که نمونه های آنرا به طور فشرده و فهرست وار ذیلا ً ملاحظه می کنید :
1 – راستگویی و اداء امانت دو نشانه ی بارز ایمان و شخصیت انسان است , حتی دلالت این دو برایمان از نماز هم برتر و بیشتر است .
امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : نگاه به رکوع و سجود طولانی افراد نکنید , چرا که ممکن است عادت آنها شده باشد , به طوری که اگر آنرا ترک کنند ناراحت شوند , ولی نگاه به راستگویی و امانت آنها کنید .
ذکر این دو با هم ( راستگویی و امانت ) به خاطر این است که ریشه ی مشترکی دارند ؛ زیرا راستگویی چیزی جز امانت در سخن نیست , و امانت همان راستی در عمل است .
2 – دروغ سرچشمه ی همه ی گناهان
در روایات اسلامی دروغ به عنوان کلید گناهان شمرده شده است , علی ( علیه السلام ) می فرماید : الصدق یهدی الی البر و البر یهدی الی الجنة راستگویی دعوت به نیکوکاری می کند و نیکوکاری دعوت به بهشت .
در حدیثی از امام باقر ( علیه السلام ) می خوانیم , ان الله عز و جل جعل للشر اقفالا ً و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب و الکذب شر من الشراب خداوند متعال برای شر و بدی , قفل هایی قرار داده و کلید آن قفلها شراب است ( چرا که مانع اصلی زشتی ها و بدیها عقل است و مشروبات الکلی عقل را از کار می اندازد ) سپس اضافه فرمود : دروغ از شراب هم بدتر است .
امام عسگری ( علیه السلام ) می فرماید : جعلت الخبائث کلها فی بیت و جعل مفتاحها الکذب تمام پلیدیها در اطاقی قرار داده شده , و کلید آن دروغ است .
رابطه ی دروغ و گناهان دیگر از این نظر است که انسان گناهکار , هرگز نمی تواند راستگو باشد . چرا که راستگویی موجب رسوائی او است و برای پوشاندن آثار گناه , معمولا ً باید متوسل به دروغ شود . و بعبارت دیگر , دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد می کند , و راستگویی محدود .....
3 – دروغ سرچشمه ی نفاق است – چرا که راستگویی یعنی هماهنگی زبان و دل و بنابراین دروغ ناهماهنگی این دو است , نفاق نیز چیزی جز تفاوت ظاهر و باطن نیست ....
4 – دروغ با ایمان سازگار نیست ... در حدیثی چنین می خوانیم : از پیامبر پرسیدند آیا انسان با ایمان , ممکن است ( احیانا ً) بخیل باشد . فرمود : آری , پرسیدند آیا ممکن است کذاب و دروغگو باشد ؟ فرمود نه ! چرا که دروغ از نشانه های نفاق است و نفاق , با ایمان سازگار نیست .....
5 – دروغ نابود کننده ی سرمایه ی اطمینان است .
می دانیم که مهمترین سرمایه ی یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومی است و مهمترین چیزی که این سرمایه را به نابودی می کشاند دروغ و خیانت و تقلب است , و یک دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویی و ترک دروغ در تعلیمات اسلامی همین موضوع است .....
حضرت علی ( علیه السلام ) در کلمات قصارش می فرماید : از دوستی با دروغگو بپرهیز که او همچون سراب است , دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور می سازد . (2)
البته بحث در خصوص دروغ و پیامدهای زشت آن بسیار گسترده است . از جمله : ضعیف ساختن مروت و جوانمردی , فراموشی , سلب توفیق , لعن خدا و فرشتگان , فقر و تنگدستی , سرزنش و پشیمانی , نابودی شرم و حیا و .... که مطالعه ی بیشتر در این مورد را به شما پرسشگر گرامی واگذار می کنیم .
6- اصولا آدم های ضعیف به دروغ متوسل می شوند و دروغ نشانه ضعف انسان است. هیچگاه انسان قوی و صاحب اراده دروغ نمی گوید. گفتن حقیقت خود نشان از شجاعت انسان دارد. کسی که دورغ می گوید از به خطر افتادن منافعش هراس دارد و به خاطر حفظ منافع و خواسته های حقیر دنیوی خود، حقیقت را قربانی می کند.
اما راههای درمان دروغ :
برای درمان دروغ , بزرگان ما دو راه علمی و عملی را سفارش می کنند .
درمان از طریق علمی , با مطالعه ی آیات و احادیث وارده و کتب اخلاقی که در زمینه ی مذمت دروغ نگاشته شده , حاصل می شود . وقتی انسان به محرومیتها و خسارات ناشی از این صفت می اندیشد , می تواند با سعی و تلاش و تمرین این صفت زشت را از خود دور کند . یاد آوری مداوم پیامدهای دروغ – محرومیت از هدایت الهی , ناتوانی از چشیدن طعم ایمان , قرار گرفتن در زمره ی کفار و منافقان , سقوط در آتش جهنم و ... – انسان دروغگو را در درمان , کمک می کند .
آیة الله مجتبی تهرانی در زمینه ی درمان عملی دروغ می فرمایند : یکی از مهمترین روشهای عملی در درمان دروغ آن است که انسان پیش از آنکه کلمه ای را بر زبان بیاورد , درباره ی درستی یا نادرستی آن بیاندیشد , و به آثار و عواقب آن توجه کند .....
شیوه ی دیگر در درمان عملی دروغ آن است که از معاشرت با دوستان دروغگو بپرهیزد ؛ چرا که بسیاری از زشتیها در اثر رفت و آمد و همنشینی با انسانهای ناصالح پدید می آید و به عکس , بسیاری از زیبائیهای اخلاقی هم در همنشینی با خوبان و صالحان پدیدار می شود .
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد (3)
راه دیگر , قرار دادن تنبیه شرعی در صورت دروغ گفتن است . برای مثال : می توانید با هر بار دروغ گفتن مبلغی را به عنوان صدقه کنار بگذارید و یا فردای آن روز را روزه بگیرید .
دعا و نیایش و زاری به درگاه الهی و توسل به حضرات معصومین , بخصوص امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) و تلاوت روزانه ی آیات قرآن کریم و تفکر در آن , بسیار مؤثر است .
بی شک اگر راهکارهای ارائه شده را بطور مداوم انجام دهید , پس از مدتی خواهید دید که بطور کلی این صفت را ترک کرده اید . انشاءالله
دوست عزیز
بدانید که هر کس با عمل خویش , چهره ی برزخی و قیامتی خود را می سازد و هر انسانی الی الابد با عمل خویش محشور است ؛ پس تلاش کنیم با عمل صالح و ترک زشتیها چهره ای زیبا و نورانی برای برزخ و قیامت خود بسازیم ؛ هر چند که اثرات این زیبایی را در دار دنیا نیز خواهیم چشید .
پیروز باشید.
(1) اخلاق الهی / آفات زبان / آیة الله مجتبی تهرانی
(2) تفسیر نمونه / ج 11 / ص 412 تا 415
(3) اخلاق الهی / آفات زبان / آیة الله مجتبی تهرانی
در نماز هیچ حضور قلبی ندارم و افکارم به همه جا سر می کشه به جز نماز چه کنم؟
حضور قلب یکی از حالات بلند عرفانی و معنوی است و سال های متمادی و پیاپی زمان می خواهد تا انسان به این مقام برسد که در عبادات مخصوصا در نماز حضور قلب داشته باشد و به هیچ وجه حواس اش به غیر عبادت پرت نشود.
باید دانست حضور قلب کامل نتیجه انس به خداوند و عشق به او است و برای رسیدن به این منظور باید انسان انس اش را به خداوند از طریق عبادت های گوناگون زیاد نماید و انس اش به دنیا کم شود. در غیر این صورت وقتی که فکر و ذهن اش به دنیا مشغول است و با امور دنیوی انس دارد نباید از خودش توقع داشته باشد که وقتی به عبادت مشغول می شود و یا به نماز می ایستد، ذهن و دل اش کاملا در اختیار اش باشد و به سمت دنیا نرود. این افراد که اکثریت مردم هستند، به هر مقدار که بخواهند ذهن خود را کنترل کنند که منحرف نشود، با اندک غفلتی مهار آن را از دست می دهند و ناگهان می بینند که در همان حالت نماز خواندن، مدتی است که غرق در دنیا و رتق و فتق امور آن در ذهن خود هستند، زیرا هر کسی به هر چیزی که علاقه و انس دارد در همان زمینه می تواند تمرکز داشته باشد.
انسان از انس است و مانند کبوتری که به لانه خود انس می گیرد و او را از هر کجا که رها سازیم، به سمت لانه خود تمایل می یابد و حرکت می کند به اموری که به صورت مستمر بدان می پردازد و در فکر آن است انس پیدا می کند. راهکار درمان این حالت این است که موضوع انس را عوض کنیم و سعی کنیم به خداوند انس پیدا کنیم و از دنیا و انس به آن فاصله بگیریم.
بنابراین یکی از عوامل تمرکز حواس و حضور قلب, گرایش های عاطفی انسان است. علاقه ها, دلبستگی ها و به خصوص عشق که همان شدت حب و دلبستگی است, تعیین کننده ترین علت تمرکز انسان بر یک موضوع است. کسی که عاشق تحصیل دانش است, تمرکز بیشتری در درس و مطالعه دارد تا کسی که علاقه چندانی به آن ندارد. کسی که عاشق کسی شده است شاید تمام فکر و ذکرش یاد او شود و دائم به فکر او باشد. همین طور در مورد نماز و عبادت کسی که عاشق خدای متعال و پرستش او است, در نماز بیشتر از هر زمان و موقعیت دیگری, حضور قلب دارد؛ زیرا نماز دقیقا هنگامی است که اجازه یافته با معشوق خویش سخن بگوید و راز و نیاز عاشقانه داشته باشد و در این حالت آنقدر در جذبه حق است که امکان ندارد حواسش از محبوب به چیز دیگری که بدان چندان علاقه ای ندارد, پرت شود؛ از آن رو بهترین و بالاترین درجه حضور قلب مخصوص عارفان حقیقی و عاشقان خدا است و سایرین نیز هر یک به نسبت معرفت و عشق و علاقه که به خداوند دارند, از حضور قلب برخوردار می شوند.
در مقابل این علاقه و احساس حضور, علاقه و دلبستگی به دنیا و لذت های مادی و مانند آن قرار دارد که باعث می شود انسان حواس و تمرکزش به سمت دنیا گرایش پیدا کند و در نتیجه نسبت به امور معنوی بی توجه گردد و در نماز که یک امر معنوی است, حضور قلب کمتری داشته باشد.
منتهی نکته ظریف دیگری در این زمینه وجود دارد که حاکی از حالت بسیار دقیقی است که معمولا اهل معرفت قادرند آن را در خویش به وجود بیاورند. آنها می توانند با ادراک عظمت هستی و تنظیم و کوک کردن ذهن با هستی بی نهایت چنان محو جمال ذات وجود شوند که نه تنها مشکل تمرکز و حضور قلب نداشته باشند، بلکه گاها خارج شدن از این حالت برایشان دشوار است. اگر کسی موفق شود ذهن خود را با هستی مرتبط و همراه کند، می تواند به حضور قلب کامل دست یابد، ولی رسیدن به این مقام چندان آسان نیست و نیاز به عرفان و شناخت وحدت هستی و تمرین و ریاضت و فراغت دارد.
پس از آشنایی با معیار اصلی حضور قلب اکنون شما نیاز به یک بررسی دارید, شاید دلیل کم شدن تمرکز و حضور قلب شما در تقویت گرایش های عاطفی نسبت به دنیا و لذت های مادی باشد, در این صورت اگر بخواهید این حالت را درمان کنید, لازم است رابطه محبت آمیز خود با خدای متعال را تقویت نمایید. برای این منظور شناخت هر چه بیشتر و حقیقی تر خدای متعال و رابطه از طریق دعا, مناجات و اظهار محبت به او و در مقابل کم کردن مشغله های دنیوی و قطع علائق مادی راه درمان واقعی است.
راهکاری از علامه طباطبایی( ره)
یکى از شاگردان علامه طباطبایى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مىبرد به خدمت علامه(ره) رسید و راهکاری خواست. ایشان نخست از پاسخ خودداری کردند، پس از چندبار اصرار به شاگرد خود رو کردند و فرمودند: «شما نمیتوانی!» شاگرد گفت: آقا شما بفرمایید حداقل اگر کسی پرسید به او بگویم.
علامه(ره) فرمودند: «فکر در نماز دنباله افکار شبانهروز است. کسی که صبح تا ظهر به یاد خدا نبوده نمیتواند هنگام نماز یاد خدا را استمرار دهد.
بنابراین توصیه میشود محیط زندگى و کار و فعالیت و همچنین فضای ذهنی خود را سالم کرده و با نیت خالص و پاک همه امور آنرا با یاد و نام خداوند پیگیری نمود و همچنین آنرا از حالت یکنواختى و خستهکننده بیرون آوره و با یک برنامهریزى مناسب به کارهاى شخصى، درسى، کاری و روابط خوب با دیگران بپردازید، و به همه کارهاى روزانه خود رنگ خدایى بدهید و پیش خود بگویید: «خدایا من در طول روز در کلاس و هنگام فعالیت آن چه تو دوستداری انجام مىدهم و تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگرانی از آینده را از دل من بر طرف بگردان. چنین رازگویی و نیازخواهی صادقانه با خدا دریچهای از نور و عرفان به سوی انسان میگشاید. و تداوم این عهد و پیمان، مشکلات را یکی پس از دیگری برطرف میسازد.
کسی که در ابتدای راه کمال و خودسازی قرار دارد نباید از خود انتظار حضور قلب کامل داشته باشد بلکه باید آن را به تدریج تمرین کند و بدست آورد. برای نمونه راههای حضور قلب در نماز و دعا می توانید از راههاى زیر استفاده کنید:
1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنویت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و...
در کتابهاى حدیث آمده است: شخصى از پیامبر(ص) درخواست کرد که راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا کند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراین وضوی شاداب و با آداب خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.
2- گزینش مکان مناسب، دورى ازجاهای شلوغ و پر سر و صدا و پرهیز از هر آنچه که موجب انحراف توجه از خداوند شود.
3- گزینش وقت مناسب و تا آن جا که ممکن است اول وقت خواندن نماز.
4- تا حد امکان در مسجد و با جماعت نماز خواندن و دعا کردن (به ویژه در جماعاتى که بعد معنوى بیشترى دارد).
5- نماز را با طمأنینه و دقت در مفاهیم و معانى آن خواندن و دعا را با توجه به عظمت خداوند و کوچکی خود به جا آوردن.
6- در نماز در حال ایستاده به مهر نگریستن و در رکوع پایین پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.
7- تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضیح: ذهن انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مىورزد؛ همانند عاشقى که آنى از فکر معشوق خود بیرون نمىرود. این که ما در نمازهایمان همواره به فکر مسائل دیگر هستیم، به خاطر تعلق شدید نفس به دنیا و حب آن است. اما آن که عاشق حق شد، در هر حال و در هر کارى به یاد خدا خواهد بود به طورى که گویى همیشه در نماز است.
8- توجه به این که مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در این بین است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و کمال اوست.
9- ضبط قوه خیال. توضیح : پرنده لجام گسیخته خیال، چکاوکى است که هر آن بر شاخسارى مىنشیند. ازاینرو همیشه افکار انسان به این طرف وآن طرف متوجه بوده و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشیارى در کنترل آن بکوشد پس از چند صباحی رام و مطیع شده و به هر سو که اراده شود متوجه میگردد. بنابراین انسان باید در نماز از اول با قاطعیت بنا را بر این بگذارد که تمام توجه خود را به سوی پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خیال از چنگ او گریخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندین مرتبه در ایام متوالى چنین کند، کمکم ذهنش عادت خواهد کرد.
10- توجه به عظمت و هیبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبهرو است و خود در مقابل او هیچ بلکه عین احتیاج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و اندیشه خاضع خواهد گردید.
یکى از اولیاى خدا توصیه نمودهاند که مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقیقه به حسابرسی و تخلیه درون بپردازید و به صورت ارادی عوامل پریشانی خاطر را تعدیل بخشید. با گفتن ذکر های مستحبی و دعاهای افتتاح نماز و استغفار خود را براى نماز مهیا سازید.
مطالعه کتابهایى همچون «آداب الصلوه» یا «پرواز در ملکوت امام خمینى» و «اسرار الصلوه» مرحوم میرزا جواد آقا ملکى بسیار نافع است.
دو کتاب دیگر نیز در این مورد پیشنهاد مىکنیم:
1. حضور قلب در نماز، على اصغر عزیزى تهرانى
2. حضور قلب در نماز، محمد بدیعى.
شیطان بیشتر انسان را وسوسه کند یا نفس اماره؟
نفس اماره نیرویی است برخاسته از گرایش های حیوانی درون بشر که باید تحت تدبیر قوه عاقله قرار گرفته و خواسته های او تعدیل شود. در این میانه «شیطان نقش کمک کننده به هوای نفس را دارد. اگر هوای نفس نمی داشتیم شیطان توان نداشت آن را در ما ایجاد کند. هنگامی که در نفس خویش خواسته ای داشته باشیم و دنبالش برویم شیطان همان را تزیین و تأیید می کند تا ما بیشتر به آن جذب شویم. نتیجه کار شیطان، دوری و غفلت از خدا، جذب شدن به دنیا و جلب توجه بیش از حد به مادیات است.
شیطان فقط یک وسوسه گر بیرونی است و جهت دهنده به نفس اماره. شیطان با چند حربه به مقابله با انسان برمی خیزد از جمله:
1- تزیین کارهای زشت در نظر انسان( فزین لهم الشیطان اعمالهم- نحل/ 63)
2- با وعده های دروغ( یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا- وعده شان می دهد و به آرزو کردنشان وا می دارد و شیطان جز فریب، وعده شان ندهد.- نسا/ 120)
3- ترساندن از آینده و در ادامه آن، مانع شدن برای کار خیر.( الشیطان یعدکم الفقر- شیطان به شما وعده فقر می دهد.- بقره 268)
شیطان از کانال هواهای نفسانی در انسان نفوذ کرده و کار و تلاش وی را تأیید می کند یا تغییر میدهد. کارهای زشت را در نظر انسان تزیین و آدمی را در انجام کار ناپسند تثبیت می کند.
شیطان در روز قیامت به کسانی که فریب او را خورده اند و در آنجا وی را لعن و نفرین می کنند می گوید: این قدر مرا لعن نکنید چرا که من بر شما تسلطی نداشتم و تنها به شما وعده می دادم و خلاف وعده ام عمل می کردم و با این که شما این وضع مرا می دیدید باز هم به دنبال من می آمدید.»( بر گرفته از کتاب اخلاق در قرآن، آیت الله مصباح، ج1، ص232-234)
شیطان به هنگامی که کار از کار گذشت گفت: خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم و برای من تسلطی بر شما نبود مگر آن که شما را می خوااندم پس شما مرا اجابت کردید پس مرا سرزنش نکنید و خودتان را سرزنش کنید.( ابراهیم / 22)
بنابراین شیطان فقط یک مشوق به بدی هاست، این هوای نفس و در واقع خود انسان است که راه نا صواب را انتخاب می نماید. شیطان هیچ گاه برانسان تسلط ندارد و خود نیز بر این امر در روز قیامت اعتراف می نماید و می گوید من فقط شما را دعوت کردم و بر شما تسلطی نداشتم. عدم تسلط بدین معناست که وسوسه های او نمی تواند ما را مجبور به گناه کند. او فقط فریب می دهد و از این جا به بعد نفس اماره است که با وسوسه ها و تصوراتی که برای آدمی به وجود می آورد او را به گناه می کشاند. در مجموع، نفس اماره، بیشتر، ما را به بدی ها سوق می دهدو شیطان هم از طریق آن وسوسه می کند.
مطالعه بیشتر:
1- گناهان کبیره، شهید دستغیب
2- معراج السعادة، ملا احمد نراقی
3- اخلاق در قرآن، آیت الله مصباح یزدی
آیین بندگی چیست و چه ارتباطی با هدفمندی انسان دارد؟
با سلامی گرم و صمیمی به شما بنده خوب خدا.
آیین بندگی، سر بر آستان معبود فرود آوردن است. این خضوع پس از درک عظمت الهی و درک حالت شکر- به خاطر نعمت های بی پایان- به انسان دست می دهد، و این نیرومندترین انگیزه انسان است برای عبادت و بندگی.
اگر مرادتان از هدفمندی انسان، هدف خداوند از خلقت انسان است و به دنبال ارتباط این هدف با آیین بندگی هستید باید بگویم که اصلاً خداوند انسان را برای عبودیت و بندگی آفرید و آیین بندگی، خود، هدف آفرینش است. (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.- جن و انس را خلق نکردم مگر برای این که عبادت.کنند مرا- ذاریات/ 56) واژه عبادت از ریشه «عبد» به معنای بنده است. بنده و غلام، کارش سر خم کردن در مقابل مولا و به امر و نهی او عمل کردن است.
اگر مرادتان از هدفمندی این است که انسان هر کاری را با هدفی خاص انجام می دهد، حال، هدف از آیین بندگی چیست؟ باید عرض کنیم که هدف از آیین بندگی، قرب به خداوند است و نهایت هدف و سرور انسان مؤمن. شکوفایی و به فعلیت رسیدن انسانیت انسان نیز با آیین بندگی رقم می خورد.
در هر صورت بین بندگی و هدفمندی انسان، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. بندگی و هدفمندی با هم پیوند خورده است زیرا هدف از خلقت انسان، عبودیت و بندگی است، بنابراین هدف انسان نیز در هر کاری باید عبودیت باشد و البته هدف از عبودیت و بندگی نیز قرب به خداوند است.
معنای بندگی، همراه خود این واژه است یعنی بنده و عبد بودن و برای او کار انجام دادن و سر سپرده او بودن. بندگی با خلوص همراه است یعنی گوش به فرامین خداوند سپردن برای او و نه برای گرفتن مزد دنیایی.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
چیزی که مولا و سرور و پروردگارمان از ما می خواهد و آیین بندگی به آن بسته است، اوامر و نواهی اوست. به عبارتی همان «انجام تمامی واجبات و ترک تمامی محرمات». این است آیین بندگی. محبوب مولا، نماز، روزه و سایر واجبات است و مبغوض او دروغ و غیبت و شرک و تمامی بدی ها و حرام ها.
ما باید آن قدر اوج بگیریم که« شایستگی خداوند برای پرستش و عبودیت» را با تمام وجود درک کنیم.
الهی وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک. پروردگارا من تو را شایسته عبادت یافتم پس تو را می پرستم.
مطالعه بیشتر:
1- گناهان کبیره، شهید دستغیب
2- معراج السعادة، ملا احمد نراقی
3- واژه عبد در قرآن و نهج البلاغة
اگر ولایت شرط وصول به عرفان است پس چرا خیلی از عرفا اهل سنت هستند و به عرفان رسیده اند؟
دوست عزیز سلام. شرحی مجمل ولی زیبا از کوشایی و تعهد خود برایمان نوشتی که لذت بخش بود و در ضمن پرسشی مهم را طرح کرده و خود تا حدودی به پاسخ آن مبادرت ورزیدید که از این بابت به شما تبریک می گوییم.
بر مبنای چند دیدگاه، به پرسش مهم شما، می توان پاسخ های زیر را ارائه داد:
1. برخی قائلند: بزرگانی چون ابن عربی و ابن فارض و مولوی و ... اگر چه از اهل سنت بودند، اما از اولیاء و عرفای الهی نیز به شمار می روند؛ چون شرط وصول به حقیقت، ولایت عرفانی است نه امامت سیاسی و یا تشیع، زیرا شیعه بودن به معنای پذیرش ولایت خاصه است در حالی که اگر کسی ولایت را به صورت عام آن نیز قبول داشته باشد، یعنی علی (ع) و اولاد طاهرین او را صاحب ولایت کلیه الهیه بداند و از آنها در امور عرفانی تبعیت کند، اگر چه به مقام ایشان در امامت و رهبری سیاسی و اجتماعی جامعه اعتراف نداشته باشد، باز وصول او ممکن است! عرفای بزرگی مانند ابن عربی نیز با وجود سنی بودن، به مقامات معنوی امامان معصوم (ع) اعتقاد داشته و قطب عالم امکان را ولی الله و حجت خدا بر روی زمین می دانستند و معتقد بودند که خلافت ظاهری از طریق رأی و بیعت ظاهری مردم حاصل می شود که در برخی شرایط، دیگران آن را به دست آوردند.
2. همانطور که خود نیز اشاره کردید، برخى از عارفان بزرگ شیعى مانند مرحوم آیت الله سید على قاضى بر این نظر قائلند که: «محال است کسى به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت ائمه علیهم السلام براى او شهود نگردد» از این رو و بنا بر این نظر می کوشند تا در اثبات تشیع برخى از عارفانی که مشهور به تبعیت از مکتب تسنن هستند، مانند محی الدین ابن عربی اندلسی معروف به شیخ اکبر، بگویند: یا الف) اینان در باطن شیعه بودند و از ترس حکومت های طاغوت و برخی مصالح دیگر «تقیّه» مىکردند؛ لذا باید به اصول و مبانی اساسی اعتقادی ایشان توجه داشت که چگونه اند؛ به عنوان مثال افکار مولوى در خصوص خداوند متعال، اوصاف او، مسأله جبر و اختیار، با گرایش اشعرى مسلکی او کاملاً متفاوت است و یا دیدگاههاى ابن عربى در خصوص توحید ذات، اثبات صفات، نفى جبر و تفویض و اثبات تابعیت علم نسبت به معلوم و ... با مبانى فکرى اهل سنت سازگار نیست؛ بلکه بر مبانى دقیق تفکر امامیه پایه گذارى شده است. (آواى توحید، شرح آیت الله جوادی آملی بر نامه امام خمینی (ره) به گورباچف، ص 83 - 87)؛ و لذا با همین نگاه، شواهدی چند در اثبات تشیع این افراد اقامه می کنند (رک: روح مجرّد، آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی، ص313 تا 333) ب) یا آن عارفان اهل تسنن، بر خلاف تصور عوام، هنوز به کمال نرسیده بودند، چراکه بی تردید «سیر و سلوک صحیح و بی غِشّ و خالص از شوائب نفس، بالاخره سالک را به عترت طیبه می رساند» (روح مجرّد، آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی، ص 346). این به ظاهر عارفان اگر در ابتدا شیعه و پیرو امیرمؤمنان (ع) نباشند، حتما از مستضعفین خواهند بود و از غل و غش خالی بوده و درباره اسلام و تشیع دستشان در تحقیقشان به جایی نرسیده ؛ یعنی در حقیقت اینان جاهل قاصر هستند نه جاهل مقصر. خداوند این گروه را یاری می کند و از راه همان ولایت تکوینیه که خود ایشان هم مطلع نیستند عبور می دهد و بالاخره درحرم الهی و حریم کبریایی خود وارد می کند. و چون حق واحد است و راه مستقیم و شریعت او صحیح است این افراد مستضعف که غرض و مرضی ندارند خودشان در بین راه و یا در نهایت آن به حقیقت توحید واسلام و تشیع می رسند و در می یابند زیرا وصول به توحید بدون اسلام محال است و اسلام بدون تشیع مفهومی بیش نیست و حقیقتی ندارد. برخی از این قائلین اذعان می کنند که: بنا به اسناد محکم تاریخی، بدون شک مشخص است که محی الدین عربی و عمر ابن فارض و ملا محمد رومی (مولوی) و عطار و امثال این بزرگان، در ابتدای امر سنی مذهب بوده اند، زیرا در حکومت های سنی مذهب و شهر و خاندان و محیط و مدرسه و مسجد مذاهب سنّی، بزرگ شده اند و اصلاً به کتب و منابع شیعه دسترسی نداشته اند ولی چون روز به روز در راه سیر و تعالی قدم زده اند و با دیده انصاف و قلب پاک به جهان شریعت نگریسته اند و عاقبه الامر با شهود، حقایق را دریافته و پرده تعصب و جاهلیت را کنار زده اند. (برای اطلاع بیشتر رک: روح مجرد، آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی)
3. و اما در نقد نظریه های فوق الذکر و به عنوان نتیجه باید گفت:
الف) چگونه متصور است کسی به مقام توحید و فنای فی الله برسد، اما ولایت جامع ولی خدا را که حقیقت و عین نبوت است و نبوت نیز عین توحید است را نیابد؟! این امر چندان معقول نیست. چگونه ممکن است کسی خود را مطلقاً در تحت اوامر ائمه اطهار (ع) قرار دهد و ذوب در ولایت عرفانی آن حضرات شود اما از اوامر ولایی آنها در امور دنیوی و سیاسی و اجتماعی سر باز زند و تمکین نکند و اصولا آنها را در این امور ذی حق نداند؟!
ب) با توجه به بررسىهاى تاریخى و وجود دیدگاههاى معارض، اگر چه دلایل سنی بودن کسانی چون ابن عربی، ابن فارض و مولوی، بیشتر است و مطالعات و تحقیقات در احوال و تراجم و مشایخ صوفیه روشن می نماید که اقطاب و مشایخ صوفیه و سرسلسله های بزرگ آنها همگی از اهل سنت بوده اند و تاریخ گزارش می دهد که تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه هیچ قطب صوفی را نمی توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل بیت بوده باشد (عرفان و تصوف، داود الهامی، ص 316) اما با توجه به نظرات و توجیهات برخی از بزرگان (اشاره شده در شماره 1) در خوشبینانه ترین صورت، نمىتوان قاطعانه آنها را به هیچ یک از دو مذهب شیعه و یا سنی منسوب کرد. شاید سرّ این قضاوت در آن باشد که این افراد مشهور به عرفان به دلیل روح تسامح گرى خود، چندان علاقهاى به ظهور و بروز گرایش مذهبى خود نداشتهاند (که این خود محل تأمل و بررسی جدی است!!)؛ و به این بهانه که برای ایشان «عشق» مذهب راستین به شمار مىآمد، انتساب و تعصّب مذهبی را، که از دیدگاه ایشان نوعى پایبندى به تعلقات غیر الهی بود، مجاز ندانسته و بلکه مذموم می شمردند!!؛ چنانکه مولوی در دفتر دوم مثنوی می گوید: ملت عشق از همه دینها جداست/ عاشقان را ملت و مذهب خداست (در خصوص دیدگاه مولوى ر. ک: پله پله تا ملاقات خدا، دکتر عبدالحسین زرینکوب، صص 308 تا 310).
این نکته مهم را نمی توان نادیده گرفت که تاریخ اسلام و فرق اسلامی به ما گزارش می دهند که چه قبل و چه همزمان و چه بعد از کسانی چون ابن عربی و ابن فارض و مولوی ... عارفانی بزرگ از تبار عرفای خالص شیعی بوده اند که با صراحت و افتخار به مذهب خود یعنی پایبندی و پیروی از مکتب اهل بیت (ع) تصریح کرده و تسامح در ابراز و یا انکار این امر ضروری را جایز ندانسته و اخفاء آن را با مقام عرفانی خود سازگار نمی دیدند و جانها بر سر این عقیده نهادند.
ج) در سلوک عرفانى، امکان مشاهدات و مکاشفات غیر صحیح، مغشوش، مبهم و غیر حقیقى وجود دارد و هیچ سالکى آن را نفى نکرده است. از این رو امکان دارد برخى از عارفان به دلیل نقصى که در طریقه سلوک و زمینهسازى آن داشتهاند، نتوانستهاند حقیقت را - آن چنان که هست - دریابند و از این رو از راه اصلى و حقیقى - که همان ولایت ائمهعلیهم السلام باشد - دور افتادهاند؛ هرچند به دلیل ریاضتها و مجاهدتهایى به بعضى از مقامات و مراتب عرفانى نایل شده باشند! «عقل» و «نقل» (قرآن و عترت) ملاک ارزیابى دقیق اندیشهها و اعمال اهل عرفان و مدعیان آن است. از این رو اگر کلام و عملى از بزرگان اهل عرفان، مطابق با این دو معیار نبود، مىتوان فهمید که او در آن مورد به خصوص نتوانسته است کمال حقیقى را دریابد و به آن نایل شود؛ هرچند شعاعها و افقهایى از آن را ادراک کرده باشد. از این رو در خصوص مولوى و امثال او مىتوان گفت: هرچند آنان اهل کشف و مشاهده بودند؛ ولى در فرازهایى از گفتار و در پاره ای از رفتارهایشان به خطا رفتهاند. چه کسى مىتواند سماع مولوى را در بازار آهنگران (به گزارش عبدالحسین زرینکوب در پله پله تا ملاقات خدا، صص 170 – 174) از دیدگاه تشیع و شریعت تأیید کند؟!.
د) البته به حکم «عیب من جمله بگفتی هنرش نیز بگوی»، با نگاهی به آثار ذوقی و ادبی صوفیه مانند انبوه دیوان های شعری به جای مانده از آنها، که امور ذوقی و اخلاقی و روحی را با زبانی جذاب روایت می کردند، بی انصافی است که تلاش های بزرگان و متقدمین دانشمند و باسواد این فرقه های صوفیه را که عموماً از زمره پیروان مکتب خلفاء بودند، در پرورش طبع و تقویت ذوق و تکامل قوه خیال و تخیلات شاعرانه و در نهایت فربهی ادبیات فارسی و حتی عربی نادیده گرفت. هر چند که در میان این مجموعه های ادبی و ذوقی، داستان های خلاف منطق دین و شریعت و یا خلاف حقیقت و یا خلاف عقل سلیم انسانی، بسیار به چشم می خورد؛ مانند وصف مثنوی از بایزید بسطامی و ساختن کرامات جعلی و غیر قابل باور برای او در ابیات زیر:
شیخ سوزن زود در دریا فکند/ خواست سوزن را به آواز بلند
صد هزاران ماهی اللهی ای/ سوزن زر بر لب هر ماهی ای
سر برآوردند از دریای حق/ که بگیر ای شیخ سوزنهای حق!!!
ه) در پایان برای آشنایی بیشتر شما با این موضوع علاوه بر کتاب هایی که در متن پاسخ به آنها اشاره شد، کتاب های ذیل نیز پیشنهاد می شود:
ـ موضع تشیع در برابر تصوف، داود الهامی
ـ رویشگاه تصوف، سید محمد حسین فقیه ایمانی
ـ در کوی صوفیان، سید تقی واحدی (صالح علیشاه)
ـ پرده پندار، علی دشتی
ـ در دیار صوفیان، علی دشتی
موفق و موید باشید
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید