بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 549
من دانشجوام، ترم سوم،20 سالمه، این ترم رو تو خوابگاهم، هم خوابگاهیام خیلی تو فاز مذهب و دین و این مسائل نیستن، خودم احساس می کنم خیلی از عقاید و دیدگاههایی که به بعضی چیزا داشتم به کلی عوض شده مثلا در مسئله موسیقی، روابط دختر و پسر، ظاهرم و خیلی چیزای دیگه یا مثلا قبلا وقتی نماز می خوندم چنان لذت می بردم که دوست داشتم ساعتها نماز بخونم ولی نمی دونم چرا این طوری شدم، نگاه به نامحرم برام عادی شده و اصلا احساس گناه نمی کنم، یه راهی جلو پام بذارید، ایمانم ضعیف شده خیلی مسائل دینی برام جذابیت ندارند، کمکم کنید؟
از این که پاسخ گوی جوان با ایمانی هستیم خدا را سپاس گذاریم. امیدواریم راهنمای خوبی برای حس اعتماد شما باشیم.
آدمی همان گونه که می تواند بر دیگران اثر بگذارد، از آنان نیز تأثیر می پذیرد. گاهی انسان با افراد اهل علم و دانش، جود و سخاء، اهل معرفت و ایمان همنشین می شود، از آنها درس ها می آموزد. اما گاهی با افرادی برخورد می کند، که رهزن خوبی های او هستند. امام علی -علیه السلام-به خوبی به این مطلب اشاره فرموده اند:« آفت خوبی، همنشین بد است».(میزان الحکمه/ج 1/ ص 182)
ایمان را به طور کامل توضیح دهید. من خیلی در موردش مطالعه کردم خیلی معانی متفاوتی براش هست. اینکه حق الناس و حق الله و حق النفس جز ایمان یا تعریف ایمان یا اصلا جز بخش اصلی ایمان هستند یا نه؟
ایمان از دیدگاه قرآن، عبارت است از: علم و معرفت یقینى توأم با تسلیم و خضوع در برابر حق. اما این که ایمان معرفت و علم یقینى است، از این آیه استفاده مىشود که: (إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله ور سوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل الله أولئکهمالصادقون(حجرات/ 15) در حقیقت، مؤمنان کسانىاند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینانند که راست کردارند.
این آیه به روشنى حکایتگر این حقیقت است که اهل ایمان کسانىاند که در ایمان به خدا و رسول تردید و شکى نداشته، و به آنها علم و یقین دارند. این ویژگى با آیات دیگرى که به توصیف مشرکان و کافران (کسانى که ایمان ندارند) پرداخته است، بیشتر تقویت مىشود. به دلیل مجال اندک، تنها به ذکر یک نمونه اکتفا مىشود: (لا إله إلا هو یحیى ویمیت ربکم و رب آبائکم الأولین بل هم فى شک یلعبون(دخان/ 9- 8) خدایى جز او نیست، او زندگى مىبخشد و مىمیراند، پروردگار شما و پروردگار پدران شماست ولى نه، آنها [کافران] که به شک و شبهه خویش سرگرمند.
من دختری 23 ساله هستم، دو هفته است که پسری به من ابراز علاقه کرده است و من امروز او را دیدم ... او به من دست زد ... من دختری خدا ترس و معتقد هستم و الان دارم از شدت گناه و عذاب وجدان دیوانه می شوم. از همین الان توبه کردم و استغفار گفتم ... و می شود راههای توبه به من بگوید و این کار من چه حکمی دارد؟ تو رو خدا بگین چیکار کنم که خدا منو ببخشه ... « نماز شب بخوانم ... روزه بگیرم ... چه کنم؟
از این که پرسشگر خدا جویی با ما در ارتباط است خدا را شاکریم، و امیدواریم بتوانیم پاسخ گوی مناسبی برای حس اعتماد شما باشیم.
«غفلت»
پرسشگر گرامی بیان نداشته اید دو هفته ای قبل که این پسر به شما ابراز علاقه نموده است، واکنش شما به این درخواست چه بوده است و چه روش و منشی را در پیش گرفته اید؟ اما به نظر می رسد ایشان یک نوع چراغ سبزی را از شما دریافت کرده اند، و این چراغ سبز عاملی برای عبور ایشان از حدود عرفی و دینی شده است. اگر چه این فرد به جای عبور از خیابان به حریم عابر پیاده نیز تعدی نموده است. به هر صورت این اتفاق نامیمون رخُ داده است. باید درس مناسبی از این اتفاق برگیریم تا در زندگی اهل عبرت باشیم.
چون گرفتى عبرت از گرگ دنى--- پس تو روبه نیستى شیر منى
عاقل آن باشد که عبرت گیرد از--- مرگ یاران در بلاى محترز
یک غفلت، بی توجهی عامل اصلی و مشکل ساز برای شما گشته است. از این رو همواره توجه داشته باشید که احساسات و نیازهای روحی و روانی را فرد باید با دور اندیشی هدایت و کنترل نماید، و الا در زندگی با مشکلات فراوانی بر خورد خواهد نمود.
گوش را اکنون ز غفلت پاک کن--- استماع هجر آن غمناک کن
«علاقه بود؟!»
دختران که برخی مواقع کلمات، ادب و طرز رفتار پسران را نسبت به خود مشاهده می کنند، فریب این نوع دلنوازی ها را می خوردند؛ غافل از این که این نوع افراد برای رفع نیازهای خود به این دختران رو می آورند. در حال حاضر شما یک نمونه از این افراد را خود دیده اید. این به شما نشان می دهد که منظور از علاقه این پسر و امثال آنها چیست؟ گمان نکنید اینان فرهاد زمانه هستند و شما را شیرین پنداشته اند؟ بلکه آنها به دنبال شیرینی شهوات خود هستند و بس.
عشقهایى کز پى رنگى بود--- عشق نبود عاقبت ننگى بود
که از او اندر گریزى در خلا--- استعانت جویى از لطف خدا
«عذاب وجدان»
چون ز بند دام باد او شکست---نفس لوامه بر او یابید دست
این ملامت گری حکایت از روح حیاء و عفت در شما دارد، که از این جهت شایسته و بایسته است به شما تبریک بگوئیم. این که بلافاصله از اتفاق افتاده ناراحت شده اید این ملاک و نشانی خوبی برای عفت و پاکی شما دارد. اما عذاب وجدان و یا نفس لوامه که شما را به ملامت گری کشانده است، اگر تا حدی باشد که شما را از تکرار بی احتیاطی دور گرداند لازم و نشان از سلامت روح شما دارد. اما اگر بیش از حد بخواهید خود را سرزنش کنید، نه تنها این کار پسندیده نیست، و هیچ فایده ی بر آن مترتب نیست، بلکه نامطلوب است و شما را از زندگی الهی دور می گرداند. در ضمن مقداری زمان لازم است، تا حال و هوای شما از اتفاق افتاده فاصله بگیرد. از نوشته ای شما بر می آید که احتمال این اتفاق و آن هم به این صورت را اصلاً نمی دادید؛ بنابراین باید جهت توجه خود را به این سمت هدایت کنید، و درس بگیرید که دیگر با رفتار خود امکان اعمال این گونه را نسبت به خود اصلاً اجازه ندهید، و اگر ایشان بدون رضایت شما به این کار اقدام کرده اند از این جهت چیزی بر گردن شما نیست.
«توبه ی شما»
لازم نیست برای توبه روزه بگیرید یا نماز شب بخوانید. اگر چه نماز شب برای اهل ایمان و برای بندگان خدا لازم است. همین مقدار که از کار پیش آمده در دل خود احساس پشیمانی می کنید، و عزم خود را جزم کرده اید که دیگر با احتیاط قدم بردارید و متانت خود را حفظ کنید، توبه در حق شما تحقق یافته است و شامل این آیه ی شریفه می شوید: «قل یا عبادی الـّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله انّ الله یغفر الذنوب جمیعاً انّه هو الغفور الرّحیم، بگو ای بندگان من که اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. (سوره زمر/ آیه 53)
من غریبم از بیابان آمدم--- بر امید لطف سلطان آمدم
بوی لطف او بیابانها گرفت--- ذره های ریگ هم جانها گرفت
خدا وعده ی بخشش به همگان داده است از جمله به شما. بنابراین خود را ببخشید و با عزمی جزم به سمت خدا حرکت کنید، و خدا را شکر کنید که شما را آگاه گردانید، و پرده از حقیقت درخواست این جوان غوطه ور در شهوت برداشت. یادمان باشد اهل دنیا رفتار و گفتارشان این گونه است، و اهل آخرت اهل غیرت و انسانیت اند.
حدیث پایانی:
امام علی -علیه السلام- می فرماید:
«سزاوار است که خردمند از مستی ثروت ومستی قدرت ومستی دانش ومستی ستایش ومستی جوانی پرهیز کند ؛ زیرا هر یک از این مستیها بادهای پلیدی دارد که عقل را می رباید و وقار را از بین می برد».( میزان الحکمه/ج 5/ ص 332 )
شنیده ام که عده ای معتقد به این هستند که خدا را فقط باید با حس درونی شناخت. لطفا مقداری در مورد عقاید آنها توضیح دهید؟
در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود: 1. منظور از «حس درونی» چیست؟ این پرسش اساسی باید روشن گردد تا قسمت دوم پرسش پاسخ داده شود: مقصود از «حس درونی» همان راه «دل» یا «فطرت» است. انسان دارای دو بعد وجودی است: الف. بعد عقل و خرد: کارکرد این بخش از وجود انسان تفکر و اندیشه ورزی است که سر و کارش با مفاهیم می باشد. ب. بعد احساسات و گرایش ها: خواستگاه این بخش از انسان، «دل» و «قلب» می باشد.
این بعد از وجود انسان جایگاه احساسات و عواطف و گرایشات متعالی می باشد. استاد مطهری در این باره می گوید:«خداشناسی از راه فطرت به این صورت است که از راه وجود خود انسان، خدا را اثبات کرده اند، به این معنی که گفته اند احساس وجود خدا در انسان هست، یعنی در فطرت و در خلقت هر کسی یک احساسی و یک تمایلی وجود دارد که این احساس و تمایل خود به خود انسان را به سوی خدا می کشاند. از این جهت مثل خدا و انسان مثل مغناطیس و آهن است. یک چیزی وجود دارد به نام «مغناطیس» که یک چیز دیگری را به نام «آهن» جذب می کند. این راه فقط این را می گوید که یک چنین جاذبه ای میان انسان و میان آن حقیقتی که نامش خداست وجود دارد». (کتاب توحید، انتشارات صدرا، ص 32)
امروز دانشمندان زیادى هستند که به وجود چنین احساس و شور و عشقو جنبشى در عمق روح آدمى که او را به خداى لا یزال پیوند مىدهد ایمان دارند . ما اگر بخواهیم بدانیم آیا چنین احساسى در آدمى هست دو راه در پیشداریم یکى آنکه خودمان شخصا و عملا دست به آزمایش در وجود خودمان ودیگران بزنیم دیگر اینکه ببینیم دانشمندانى که سالهاى دراز در زمینهروان آدمیان از جنبه مسائل معنوى مطالعاتى داشتهاند چه نظر دادهاندقدماى ما از طرق استدلالى و اشراقى وجود چنین عشقى را در سراسر موجودات و از آن جمله انسان اثبات مىکردند و علماى امروز تجربیات روانى رادلیل بر این مطلب مىگیرند .
از جمله این دانشمندان دانشمند معروف الکسیس کارل صاحب کتابانسان موجود ناشناخته است وى در باره دعا مىگوید: دعا پرواز روح است بسوى خدا و هم او مىگوید: گفتهاند که در عمق وجدان شعلهاى فروزان است انسان خود راآنچنانکه هست مىبیند از خودخواهىاش حرصش گمراهىاش ازغرور و نخوتش پرده بر مىدارد براى انجام تکالیف اخلاقى راممىشود براى کسب خضوع فکرى اقدام مىکند در همین هنگام سلطنتپر جلال آمرزش در برابر او پدیدار مىگردد .
از جمله این دانشمندان ویلیام جمز است وى مىگوید: هر قدر انگیزه و محرک میلهاى ما از عالم طبیعتسرچشمه گرفتهباشد غالب میلهاى ما و آرزوهاى ما از عالم ماوراء طبیعتسرچشمهگرفته چرا که غالب آنها با حسابهاى مادى و عقلانى جوردرنمىآید هم او مىگوید: من بخوبى مىپذیرم که سرچشمه زندگى مذهبى دل است و قبولهم دارم که فرمولها و دستور العملهاى فلسفى مانند مطلب ترجمهشدهاى است که اصل آن بزبان دیگرى باشد .
هم او مىگوید: عموما معتقدند که ایمان خود را بر پایههاى فلسفى محکم ساختهاندو حال آنکه مبناى فلسفى بر روى ایمان قرار دارد . پاسکال که بقول مرحوم فروغى محبت را برتر از عقل مىداند وبنیاد علم و اعتقاد را بر اشراق قلبى قرار مىدهد مىگویدبه وجود خدا دل گواهى مىدهد نه عقل و ایمان از این راهبه دست مىآید و هم او مىگوید: دل دلائلى دارد که عقل را به آن دسترس نیست.
برگسون نیز به نقل مرحوم فروغى معتقد است به دو نوع دیانت و دونوع اخلاق و براى هر یک از دو نوع مبدا و سرچشمه خاص قائل استسافلو عالى مبدا سافل صلاح هیئت اجتماعیه است و مبدا عالى فیضى است که ازعالم بالا مىرسد در باره آن نوع دیانت که از مبدا عالى سرچشمه مىگیرد مىگوید: آن همان مایه دانشى است که در جانوران غریزه و در انسان عقلرا به وجود مىآورد از آن مایه دانش در انسان قوه اشراقى به ودیعه گذاشته شده که در عموم به حال ضعف و ابهام و محو است ولىممکن است که قوت و کمال یابد تا آنجا که شخص متوجه شدهکه آن اصل اصیل در او نفوذ دارد مانند آتشى که در آهن نفوذ و آنراسرخ مىکند به عبارت دیگر اتصال خود را به مبدا در مىیابد وآتش عشق در او افروخته مىشود هم تزلزل خاطرى که از عقلدر انسان رخ کرده مبدل به اطمینان مىگردد هم علاقهاش ازجزئیات سلب شده به طور کلى به حیات تعلق مىگیرد عاشقمبر همه عالم که همه عالم از او است .
یکى از دانشمندان روانشناس معاصر که به اصالتحس دینى در عمق وجدان بشر معتقد استیونگ شاگرد معروف و مبرز فروید است وى نظریه استاد خویش را مبنى بر اینکه احساس مذهبى یک احساس مادى عقب راندهشده تغییر شکل دادهاى است رد کرد و معتقد باصالت این حس گردیده میان او و استاد در این زمینه نامهها مبادله شده است که در برخى کتبمسطور است .
اینشتاین دانشمند معروف عصر ما بیان جالبى در این زمینه داردوى در مقالهاى که از او تحت عنوان مذهب و علوم نقل شده بحثى در این زمینه مىکند و پس از اینکه مدعى مىشود محرک مذهبى در همه مردم یکسان نیستو از بعضى کتب مذهبى مانند توراه و انجیل از لحاظ طرز معرفى خدا انتقادمىکند مىگوید: یک عقیده و مذهب ثالث بدون استثناء در بین همه وجود دارد گر چه با شکل خالص یکدست در هیچکدام یافت نمىشود من آن را احساسمذهبى آفرینش یا وجود مىدانم بسیار مشکل است این احساسرا براى کسى که کاملا فاقد آن است توضیح دهم به خصوص که دراینجا دیگر بحثى از آن خدا که به اشکال مختلف تظاهر مىکند نیست در این مذهب فرد کوچکى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و جلالى کهدر ماوراى امور و پدیدهها در طبیعت و افکار تظاهر مىنماید حسمىکند او وجود خود را یک نوع زندان مىپندارد چنانکه مىخواهداز قفس تن پرواز کند و تمام هستى را یک باره بعنوان حقیقت واحددریابد .
در قرآن مجید و آثار قطعى پیشوایان بزرگ اسلام دلایل زیادى هستبر اینکه مسئله فطرى بودن دین و توجه به خدا سخت مورد توجه بوده استظاهرا قرآن کریم اولین کتابى است که این مسئله را طرح کرده است و اکنونپس از چهارده قرن مىبینیم دانش بشرى آنرا تایید مىکند . نظر به اینکه توضیح و تفسیر این آیات خصوصا با توجه به کلماتى کهاز رسول اکرم و خاندان پاکش در توضیح و شرح آن آیات رسیده دامنه سخنرا زیاد بسط مىدهد و از حوصله این کتاب خارج است ما در اینجا تنها بهنقل برخى آیات و دو سه جمله از پیشوایان دین اکتفا مىکنیم و مىگذریم: 1- (فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التى فطر الناس علیها) 2- (ا فغیر دین الله یبغون و له اسلم من فى السموات و الارض) 3- (الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب)رعد آیه 28. 4- (و من اعرض عن ذکرى فان له معیشه ضنکا) طه آیه 124 5- (فذکر انما انت مذکر) غاشیه آیه 21 6- (سبح لله ما فى السموات و الارض) حدید حشر صف آیه اول . 7- (و اذ اخذ ربک من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم على انفسهما لست بربکم قالوا بلى) اعراف 172. 8- (و الذین آمنوا اشد حبا لله) . 9- (فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسى نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول. نهج البلاغه خطبه اول . 10- (ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا و اخترعهم على مشیته اختراعا ثمسلک بهم فى طریق ارادته و بعثهم فى سبیل محبته صحیفه سجادیه دعاوى اول. بحث در دلالت هر یک از این آیات و کلمات بر مدعاى ما طولانى استاز مطالعه تفاسیر این آیات و شروح این کلمات مطلب روشن مىشود.
منظور از عبرت گرفتن از دنیا که حضرت امام علی (علیهم السلام) در کتاب شریف نهج البلاغه فرمودند چیست؟ چگونه می توان از دنیا عبرت گرفت؟
از این که جوانی چون شما با ما در ارتباط است، به خود می بالیم.
«عبرت»
زندگی دارای فراز و نشیب است؛ روزی برای توست و فردا طور دیگری ست؛ ساعتی روز لحظه ای دیگر شب از راه فرا می رسد؛ روزی تولد و روزی دیگر باید هجرت گزید. با این وجود باید دنیا را بگونه ای سپری کنیم که آخرتی آباد در انتظار ما باشد. چرا که به حقیقت دنیا مزرعه آخرت است. این نشان از پیوند نزدیک و عمیق دنیا و آخرت است. رابطه ی دنیا و آخرت مانند ظاهر و باطن است، که دنیا ظاهر است و آخرت باطن. برای عبور به باطن چاره ای نیست مگر از ظاهر گذر کنیم، و آن هم گذری نیکو.
با این توضیحات کسی که خوب دقت کند دنیا را حیاتی موقتی خواهد دانست و آخرت را سرای باقی خواهد یافت. بنابراین لازم است خدا محوری را از همین حالا سر لوحه ی کارهای خود قرار دهیم، تا که دنیا و اهل آن آدمی را به سمت خود جلب نکند، نفس و خود خواهی زمین گیر نسازند، در کید شیطان غوطه ور نشویم و بالاخره در دام غفلت گرفتار نیاییم.
ضایع کردن نماز به چه چیزی گفته می شود؟
مقصود از ضایع کردن ، این است که انسان برای نماز ارزش و اهمیت لازم و شایسته را قائل نشده و با وجود داشتن اختیار و قدرت برخواندن آن نسبت به این فریضه الهی سستی نماید .
البته ضایع نمودن و سهل انگاری نماز خود دارای مراتب و درجاتی می باشد که در آیات و روایات متعددی به این مراتب و مصادیق پرداخته است و هرکسی که در یکی از این مراتب جای بگیرد به نوعی نماز را ضایع نموده است .
برخی از این مراتب از قرار ذیل می باشد : ادامه مطلب...
عوامل سلب توفیق نماز صبح و نماز شب چیست؟
عوامل سلب توفیق از نماز صبح و همچنین نماز شب به دو گروه عمده دسته بندی می شود :
الف : عوامل مادی
که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل می باشد
1- فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی
از مهمترین عوامل مادی که مانع از توفیق درک نماز صبح می گردد فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی می باشد مانند فقدان برنامه ای منظم برای خواب و یا ایجاد مشغله های پراکنده و فراتر از توانایی های خود که نتیجه ای جز ایجاد خستگی مفرط ندارد .
2- پرخوری در شب
علتی دیگر برای خواب طولانی و سنگین پرخوری در شب می باشد. حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام ) خطاب به بنی اسرائیل فرمود: « ای بنی اسرائیل ! خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم می افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید، از نماز کم می گذارد (و در نتیجه) در زمره غافلان نوشته می شود» (ورام ابن ابى فراس ، مجموعة ورام( تنبیه الخواطر) ، مکتبه فقیه ، قم ، اول ، ج1، ص: 47) .
3- کسلی و تنبلی افراد
چرا کسانی که می گویند آخرت وجود دارد طوری در زندگی خود رفتار می کنند که گویی آخرتی در پیش ندارند؟
دوست عزیز! پاسخ اجمالی به سؤال شما این است که: بین دانستن یک مطلب و یقین و باور داشتن آن، تفاوت بسیاری وجود دارد. لذا افراد مورد نظر شما، میدانند قیامت و آخرتی هست، ولی کردار غلط آن ها نشان می دهد که به آخرت یقین ندارند.
توضیح مطلب:
1ـ امور دینی به دو بخش عمده تقسیم می شوند؛ نخست معارف دینی که مهمترین قسمت آن امور اعتقادی است که همان اصول دین و مذهب و فروعات آن باشند و دوم دستورالعملهای الهی که به دو بخش عمده ی احکام فقهی و اخلاقیات تقسیم می شوند. بنا براین، برای تحکیم باور دینی باید در هر دو بخش کار نمود.
2ـ مطلب دوم اینکه برای رسیدن به باور عمیق در بخش اعتقادات باید از دو جهت اقدام نمود. نخست از جهت عقل و براهین عقلی و دوم از ناحیه ی قلب و دل.
اصول اعتقادی را ابتدا باید با برهان عقلی به دست آورد و به یقین عقلی رسید تا راه شکّ نظری بسته شود و آنگاه باید این باور عقلی حاصل شده را از راه تلقین به نفس و مداومت در عمل خالصانه به احکام و فرامین الهی، به عمق دل رساند تا راه تردید عملی نیز مسدود گردد؛ و اعتقاد دینی محکم و حقیقی یعنی همراهی این دو گونه یقین که یکی مربوط به عقل نظری و دیگری در ارتباط با عقل عملی است. راه کسب یقین عقلی و نظری، برهان عقلی و منطقی و طریقه ی تحصیل یقین قلبی و عملی، تلقین به نفس و تمرین خلوص نیت در مقام عمل به دستورات الهی است.
خواهش می کنم موضوعات مورد تهاجم فرهنگی (جنگ نرم) را به طور کامل برایم فهرست کنید. و در مورد هر کدام به اختصار توضیح دهید؟
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما برخی از منابع شناخت و مطالعه جنگ نرم عبارتند از :
-داود رنجبران ، جنگ نرم ،تهران: ساحل اندیشه ، 1388،
- حمید ضیایی پرور ، جنگ نرم ، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ، 1383،
- جنگ نرم ، احمدحسین شریفی ، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)،1389 .
-جنگ نرم، حسین عبدی ، تهران: نشر معارف، 1388
-حسن واعظی ، استعمار فرانو ، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره ، 1386،
-«قدرت نرم» ،( جوزف نای) ، ترجمه روحانی و ذوالفقاری ، دانشگاه امام صادق (ع) ،1387 .
ـ مرسلی، فاطمه (بی تا)، نبرد سایه ها، تهران: گروه اندیشه رحال.
ـ مرکز پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی صدرا(1388)، جنگ نرم و وضعیت کنونی ما، تهران: دبیرخانه شورای فرهنگی
ـ مردادی، حجت الله، (1388)، مجموعه مقالات قدرت و جنگ نرم، از نظر تا به عمل، تهران: نشر ساقی
ـ بهشتی پور، حسن (1386) از صلح سرد تا جنگ نرم، وبلاگ روش تحلیل سیاسی، 16/4/1386: http: /beheshtipour. blogfa. com
ـ ماه پیشانیان، مهسا، (1386)، راهکارهای آمریکا برای جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه تخصصی عملیات روانی، س 5، ش18
ـ انصاری، محمد مهدی، جنگ نرم آمریکا علیه ایران، چیستی و چرایی، سایت بانک اطلاعات نشریات ایران، 31/2/86 ازwww. magiran. com
ـ نظافتی، ایرج، (1388)، کرسی آزاداندیشی در جبهه نرم، روزنامه کیهان، 15/6/1388
ـ برقبانی، حمید، (1388)، 2350 شبهه اعتقادی و سیاسی در 8 سال مطبوعات اصلاحات، یالثارات، 16/2/1388
-http://www.velayatfagih.porsemani.ir/
-دبیرخانه دائمی جنگ نرمhttp://h-jangenarm.com/
-پایگاه تخصصی جنگ نرم http://www.jangnarm.com/
-سایت عملیات روانی.
- دانشگاه و رسالت افسران جنگ نرم ؛ http://www.rajanews.com/detail.asp?id=36901
-جنگ نرم آمریکا علیه ایران؛ چیستی و چرایی..http://www.farhangnews.ir/Site/Default.aspx?tabid=2&CId=24&NewsId=13672
اخلاق در مکتبهای سکولار چه نقشی دارد؟ آیا اخلاق در چنین مکتبها و جامعه هایی بر بنیادهایی استوار بنا شده است؟
در پاسخ به پرسش شما دوست عزیز لازم است اخلاق سکولار را بررسی نماییم، که در این صورت به دو پرسش شما پاسخ داده خواهد شد.
اخلاق سکولار گرایشی در اخلاق است که صفات، رفتارها و هنجارهای حاکم بر آنها را بر دیدگاه غیر دینی مبتنی میکند و معتقد است دین هیچ گونه مرجعیتی در امور اخلاقی ندارد. از دیدگاه اخلاق سکولار عقلِخود بنیاد و علم تجربی تنها مرجع تنظیم رفتارهای انسانی است. برخی قرائتها از سکولاریسم، بر این باور استوار است که جهان ارزشی است که خدا به آدمیان اعطا کرده و خود از آن سلب مسئولیت نموده است و نگهداری آنرا به خود انسان سپرده است.( : Carl michalson, secularism. New dictionary of Christian ethics)
جوهره سکولاریسم
«خدا آن چنان بزرگ است که نباید باشد». چارلز لارمر در کتاب فراسوی دین و روشنگری مینویسد جوهره سکولاریسم جدید همین جمله است.( chars Larmore, beyond religion and enlightenment, the morals of modernity) او معتقد است در واقع رعایت حرمت استعلایی و عظمت خدا کار را به جایی رسانده که لازم نیست زحمت اداره عالم و طبیعت انسانی را به دوش داشته باشد. در اخلاق نیز رعایت حرمت استعلایی خداوند به این است که او را در حد یک آمر و ناهی که انسانها راتحریک به رفتارهای خاصی کند ندانیم. اما اگر خدا و دستورات الاهی مبنای اخلاق نباشد، اخلاق باید بر چه مبنایی استوار شود؟ پاسخ هاچسون( فیلسوف اسکاتلندی و مبلغ عمده نظریه «حس اخلاقی» در علم اخلاق) این است که باید به طبع و سرشت آدمی رجوع کرد. اما گروهی دیگر مانند کانت و ساموئل کلارک عقل عملی را جانشین خدا در اخلاق میدانند.( کانت، ایمانوئل. بنیاد مابعدالطبیع? اخلاق. ترجم? حمید عنایت و علی قیصری. ص 53).
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید