بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 549
چه کار باید کرد تا بتونیم به صفتهای بدی که توی وجودمون هست آگاه بشیم و آنها را پیدا کنیم؟
انسان به طور فطری به سمت امور با ارزش گرایش داشته و از چیزهایی پست و بی ارزش دوری می کند و همین گرایش، همت و اراده ی اورا می پروراند. اکثر انسان ها به دلیل ضعف در خودشناسی، خداشناسی و بینش دینی, همه ی همت و اراده ی خود را به سمت دنیا طلبی به کار می برند و برای رسیدن به این مقصود به گناهان, آلوده گشته و از انجام واجبات, فاصله می گیرند یا در انجام واجب و ترک حرام سست اراده و بی همت می شوند.
به عبارت دیگر، همه ی انسان ها طالب خوبی ها و زیبایی ها هستند؛ اما بدلیل ضعف در شناخت خداوند متعال – که همه ی زیبایی ها به او ختم می شود و او است که کمال مطلق است و هیچ نقصی در او راه ندارد – از او فاصله گرفته، طالب غیر حق می شوند؛ لذا همت و اراده ی خود را صرف امور باطل و مضر می کنند و در انجام فرامین الهی سست و بی اراده می شوند! ادامه مطلب...
عزت(عزة) چیست و چطور می توان به آن رسید و چرا خداوند خود را دارای عزت می داند؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- عزّت بمعنى توانائى است مقابل ذلّت. در اقرب الموارد گوید«عزّه عزّا: قوّاه- عزّ الرّجل عزّا و عزّة: صار عزیزا- قوى بعد ذلّة».راغب گفته: عزّت حالتى است که از مغلوب بودن انسان مانع میشود.گویند: «ارض عزاز» زمین سخت.طبرسى نیز اصل آن را از عزاز الارض میداند. از کلمات اهل لغت به دست می اید شىء کمیاب را از آن جهت عزیز و عزیز الوجود گویند که آن در حالت توانایى قرار گرفته و رسیدن به آن سخت است.«أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» نساء: 139، آیا عزّت و توانائى را در پیش کفّار می جویند؟! عزّت همهاش مال خداست. «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا» مریم:18. ظاهرا فاعل «لِیَکُونُوا» ... «آلِهَةً» است یعنى: جز خدا معبودهایى گرفتند تا براى آنها عزّت و توانائى شوند! در آیه: «فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ» ص. 23. آن را غلبه معنى کردهاند یعنى: گفت مرا بر آن میش کفیل کن و در سخن بر من غلبه کرد، به نظرم آن استعمال در لازم معنى است که غلبه لازم عزّت است. راغب گوید: بعضى گفتهاند: از من در مخاطبه و مخاصمه قویتر شد . ادامه مطلب...
من جوانی هستم متاهل دارای شغل و ساکن تهران مشکل بنده صدای درونی در قلب و سینه من است که بسیار مرا آزرده می کند در اکثر اوقات مرا تشویق به گناه می کند در حین انجام کار تصاویر گناه آلود در ذهن من می آورد من با خواندن سوره ناس در آن هنگام برای چند لحظه ایی راحت می شوم ولی بعد از مدتی دوباره شروع می شود. وقتی هم شروع می کند انگار سینه ام تنگ می شود و نفسم بالا نمی آید از بس به من فشار می آورد خواهشمندم بنده را راهنمائی بفرمائید آیا این همان خناس است که خدا در سوره ناس می فرماید الذی یوسوس فی صدور الناس چکار کنم که مغلوبش کنم بخدا دوست ندارم معصیت خدا را انجام دهم این روزها بسیار فشار روحی و روانی هستم ؟
پرسشگر گرامی از این که به ما اعتماد نموده و مشکلتان را با ما در میان گذاشتهاید بسیار خرسندیم. امیدواریم این مکاتبه بتواند پاسخ مفیدی به پرسشتان باشد .
در مورد سؤالی که مطرح نمودهاید باید بگوئیم.
خناس صیغة مبالغه از مادة خنوس است که به معنای اختفأ (پنهان شدن) بعد از ظهور (ظاهر شدن) میباشد. برخی گفتهاند; شیطان را از این جهت خناس گویند که چون همیشه انسان را وسوسه میکند و به محض آن که انسان به یاد خدا میافتد، پنهان میشود و عقب میرود و همین که انسان از یاد خدا غافل شد. ظاهر میشود و به وسوسه او میپردازد.( ر.ک: مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ص 160، دارالکاتب العربی، بیروت / المیزان، علامه طباطبایی;، ج 20، ص 397، مؤسسة النشر الاسلامی، قم. ) ادامه مطلب...
مدتی است از این همه بگیر و ببند و امر و نهی دین خسته شدم. چه کنم؟
این حس خستگی، ناشی از تصور نادرست از دین است. هدف دین، سعادت بشر و شکوفا کردن استعدادهای اوست؛ نه زجر دادن و به فرمایش شما «بگیر و ببند»! انسان موجودی است که روح خدایی دارد و دارای پتانسیل خدایی شدن است و دین، از طریق سیستم تربیتی توحیدی نفی و اثبات انسان را به خدا می رساند و استعدادهای خدایی او را شکوفا می کند.
وقتی انسان به فرامین پرحکمت دین، با صبر و حوصله و اعتماد قلبی جامه ی عمل بپوشاند، استعدادهای خدایی بالقوه ی او به فعلیت می رسد و همه ی وجودش خدایی می گردد. بعنوان مثال اگر انسان به جایی رسید که دستش خدایی شد، آنوقت از این دست کارهایی بر می آید که از هر دستی بر نمی آید؛ مانند اینکه اگر به سر یک مریض بکشد شفا می یابد. همین طور تمام اعضا و جوارح و جوانح او چنین می شود. ادامه مطلب...
منظور از خودشناسی و معرفت نفس در مسیر سلوک و خودسازی چیست؟
بی گمان اولین گام در راه خودسازی و تهذیب نفس، خودشناسی است. منتهی خودشناسی به معنای خودشناسی شناسنامه ای نیست، بلکه بدین معنا است که انسان بعد واقعی خود را در جهان آفرینش دریابد و بفهمد که موجودی ملکوتی و پرتوی از عالم ربوبی است.
روح الهی:
حقیقت خودشناسی به این است که روح الهی نهفته در خود را بشناسی و بدانی چیزی از خدا در تو هست که گوهر آفرینش است. و نفخت فیه من روحی؛ چیزی که باید آن را در خودت شکوفا سازی و این کار نیز فقط از طریق خود خداوند و ارسال انبیا میسر است. یعنی خودش باید بگوید چگونه این حقیقت رمز گشایی می شود. از منظر دین ایمان و عمل صالح رمز گشای این حقیقت است. ادامه مطلب...
معانی مختلف وحدت وجود در عرفان و فلسفه؟
«وحدت وجود» دارای تفاسیر و معانی مختلفی است که عبارتند از؛
1. وحدت وجود به این معنا است که «وجود» تنها یک مصداق بیشتر ندارد و آن هم وجود خداست. سایر موجودات خیالات و اوهام و امور اعتباری هستند برخی جاهلین از صوفیه قائل به این تفسیر هستند.
2. تفسیر دوم از وحدت وجود این است که همه موجودات خدا هستند. آسمان، زمین، ابر، کوه، همه و همه خدا هستند یا اجزاء خدایند. این تفسیر نیز از وحدت وجود نیز منسوب به جاهلین از صوفیه است. و همچون تفسیر فوق مورد پذیرش عرفا بزرگ نمی باشد.ادامه مطلب...
نمازم دلچسب نیست وقتی نمازم به اتمام می رسد از خودم بدم میاد از اینکه فکر و یاد خدا در نمازم دیده نمی شه. از اینکه بعد از نماز سرم را به سجده بگذارم و دعا کنم، خجالت می کشم. من قبلا این گونه نبودم و با معنی نماز به آرامش می رسیدم و لذت می بردم. لطفا مرا راهنمایی کنید؟
ما نیزمتاسفیم که حالات خوش معنوی گذشته خود را از دست داده اید و امیدواریم بتوانید همچون گذشته و حتی بهتر از گذشته این حالات را درک نمائید . قبل از پاسخ به سوالی که مطرح نموده اید این نکته مهم را یادآوری می نمائیم: اگر قرار بود هریک از واجبات الهی ، با لذت همراه باشد ، معلوم نبود چه کسی واقعا بنده خدا و مؤمن است، مهم این است که امر خدا را اطاعت کرده و انجام تکلیف کنیم ، چه لذت ببریم و چه لذت نبریم ؛ در این صورت معلوم می شود چه کسی عبد خدا است و چه کسی عبد هوای نفس!
اما در خصوص آنچه مطرح نموده اید باید بگوئیم : اگر کسی نفس خود را که به توحید گرایش دارد، با حب نفس ، حب جاه و مقام ، حب به دنیا وحب گناه و لذت های مادی بیالاید و دفن کند، دیگر عظمت و کبریایی خداوند متعال را در مقابل این امور نادیده می گیرید و این همان مهمترین علتی که موجب لذت نبردن انسان از نماز می شود . ادامه مطلب...
امام خمینی(ره) در کتاب نصایح خود دل خوشی از اعتماد به نفس نشان نمی دهد و انسان را از این کار بر حذر می دارد، دلیل چیست؟
برای رسیدن به پاسخ لازم است بدانیم که اعتماد به نفس، هم می تواند ممدوح باشد و هم مذموم؛ لذا مقصود امام خمینی (رحمةالله علیه) از برحذر بودن از اعتماد به نفس، جنبه ی منفی آن است.
اعتماد به نفس در صورتی مثبت است که خداوند در آن دیده شود؛ یعنی در حقیقت اعتماد به خدا و توانایی هایی است که خداوند به انسان داده است و ریشه در توکل دارد و اعتماد به نفس منفی هم در صورتی است که خدا در آن دیده نشود و به صورت سکولار به توانایی های خود نگاه کنیم.
گفت آرى گر توکل رهبر است---این سبب هم سنت پیغمبر است
گفت پیغمبر به آواز بلند--- با توکل زانوى اشتر ببند
رمز الکاسب حبیب اللَّه شنو--- از توکل در سبب کاهل مشو
برای رسیدن به پاسخ لازم است دورنمایی از اعتماد بنفس و توکل را ترسیم کنیم. ادامه مطلب...
آیا 3 روز گرسنه ماندن اهل بیت و دادن افطار شان به سائل صحیح است؟ و اگر آری این عمل صحیح است که ما هم از این کارا کنیم مثلا خودمون و خانوادمون گرسنگی بکشیم ... آیا اگر ما بکنیم یه نوع تصوف و ریاضت غلط نیست؟
از این که با این نهاد در ارتباط هستید، از شما متشکریم و امیدواریم پیرو راستین دین مبین اسلام باشیم.
صبر و ایثار و سخاى نفس و جود--- باد داده کان بود اکسیر سود
فکر آن باشد که بگشاید رهى---راه آن باشد که پیش آید شهى
«رشد»
برای این که به قرب الهی بار یابیم، راهی جزء ایمان و عمل صالح نیست. از این رو خدای متعال این دو عامل سعادت را در بسیاری از آیات در کنار هم ذکر کرده است و از این رو می خواهد انسان ساز بودن این دو امر تنبُه دهد؛« وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ؛ خداوند، به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است».1 ادامه مطلب...
چه دعایی در طلب خارج شدن حب دنیا از قلب مجربتر است؟ آیا ذکر خاصی وجود دارد؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- هر چند دعا در بیرون کردن حب دنیا از قلب نقش موثری دارد و دعا کردن برای این منظور لازم است اما هر گز کافی نیست .
2- بیرون کردن محبت دنیا از قلب نیازمند سال ها مجاهده و ریاضت و تمرین است و جز در زمانی طولانی حاصل نمی شود .
3- در کلام برخی بزرگان تاکید شده که آخرین چیزی که از سر و صدیقان بیرون می رود حب دنیا است : آخر ما یخرج من رءوس الصدیقین حب الرئاسة. شرح نهجالبلاغة ج 2 ص 181 ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید