سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2746085

  بازدید امروز : 11

  بازدید دیروز : 262

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
نمازگزار محبّت فرشتگان و هدایت وایمان و نور معرفت دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:50 عصر

معنای مطالعه:

مطالعه از طلوع است، از ریشه "طلع" یعنی کاری که باعث طلوع حقیقتی در ذهن انسان می شود.

مطالعه، یعنی یادگیری و آموختن چیزی که نمی دانی. با مطالعه باید احساس کنی که به مجهولی رسیده ای، اطلاعات تازه ای، فهم نوی، شناخت جدیدی، در تو طلوع کرده است. روشن شده ای، طلوع، باعث روشنایی است. خورشید حقیقت که طلوع می کند، جهان عقل و دل انسان روشن می شود.

با مطالعه باید روشنی را در خویش احساس کنی. گاهی انسان مقاله یا کتابی را می خواند، اما مطالعه نمی کند، یعنی روشن نمی شود. به فهم تازه ای نمی رسد، چیز نوی بدست نمی آورد، این مطالعه نیست، روش مطالعه و کتابی که برای مطالعه انتخاب می کنی هم مهم است. کتاب باید آموزنده و روشنایی بخش درون انسان باشد.

هر کتابی خواندنی نیست. بزرگان دانش توصیه می کنند که در انتخاب کتاب دقت کنیم، کتابی خواندنی است که زمینه طلوع خورشید حقیقت را در انسان فراهم آورد. کتابی خوب است که تو را به کشف واقعیت نزدیک کند، برخی از کتاب ها و مقاله ها انسان را از حقیقت دور می کنند، باعث انحراف از واقعیت می شوند، نویسنده ای که خودش با حقیقت آشنا نیست چگونه می تواند مخاطبان خود را با آن آشنا کند. کسی که خودش خواب است، چگونه دیگران را بیدار می کند. سخنوری که گمراه است، چگونه ممکن است دیگران را هدایت نماید.

لازم نیست حتما کتاب تدوینی و نوشته های دیگران را بخوانی، در کتاب طبیعت و تکوین هم می توانی مطالعه کنی، به جهان طبیعت نگاه کن، در راز و رمز خلقت الهی بیندیش، جمال و جلال خدای را در آن ببین و به عظمت حق تعالی اعتراف کن. مطالعه در کتاب آفرینش یکی از بهترین روش های مطالعه است و کتاب خلقت خدا بهترین کتاب خواندنی برای انسان می باشد.

در عالم درونی خودت نیز می توانی مطالعه کنی. معرفت نفس و مطالعه کتاب انفسی در کنار مطالعه طبیعت و کتاب آفاقی و همچنین کتاب های تدوینی الهی و بشری، همه راه ها و منابع مطالعه و آشنا شدن با حقیقت هستند.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:45 عصر

ضرورت مطالعات اسلامی:

در بحث هدف سیر مطالعات اسلامی گفته شد که هدف از اینگونه مطالعات، زمینه سازی برای تقرب به خداوند و کمک به شکوفایی جامعه است، بنابراین درک اهمیت و ضرورت این سیر مطالعاتی، وابسته به درک اهمیت زندگی انسان و به خصوص هویت انسانی و الهی او است.

ما تا اهمیت هویت انسانی و الهی و قصد تقرب به خداوند در زندگی خود را درک نکنیم، به درستی قادر به درک ضرورت سیر مطالعاتی یا تحصیل علم و دانش و تفکر و تحقیق نیستیم. تمامی این مراحل و فعالیت های شناختی مربوط به عرصه دین، در راستای تحقق چنین زندگی ای قرار دارد.

مردمی که به راحتی به زندگی بشری و طبیعی خود سرگرم و غافل از همه چیز به زندگی عادی مشغول اند، به این دلیل است که خود را نمی شناسند و نمی دانند که آنها انسان هستند، خدای متعال در نهاد آنها کشش فراوانی برای رشد قرار داده است.

زندگی محدود به خوردن و خوابیدن و تلاش اقتصادی نیست. انسان می تواند از پله های کمال و مراتب نزدیکی به خداوند به گونه ای بالا رود که اراده اش مظهر  اراده خدا شود و آینه تمام نمای صفات و کمالات الهی باشد.

آنها نمی دانند که هویت واقعی آنها بشری نیست. آنها هویت انسانی و الهی دارند و می توانند درجه زندگی خود را به گونه ای افزایش دهند که مایه حیات جهان و دیگر انسان ها باشند.

ضرورت مطالعات اسلامی بر اساس ضرورت آموختن و نیاز انسان به دانش و معرفت اسلامی در راستای افزایش درجات حیات و تقرب به خدای متعال درک می شود.

انسان در راستای ارتقای مراتب زندگی خود، از ابتدای تولد و حتی قبل ازآن می آموزد و فرایند آموزش تا هنگام مرگ و حتی پس از آن در عالم برزخ نیز ادامه می یابد . اگر پیامبر خدا (ص) فرمود: ز گهواره تا گور دانش بجوی، به خاطر نیاز پیوسته انسان به غذای دانش و بیداری از خواب غفلت و احیای هویت معنوی خود در راستای قرب الهی است.

چرا باید مطالعه کنیم؟ چون ما انسانیم و در نهاد ما استعداد خدایی شدن وجود دارد. بنیادی ترین دلیل نیاز ما به مطالعه دینی، این است که انسانیت ما با چنین مطالعه ای شکل می گیرد. بدون مطالعه و دانش اندوزی انسان به هیچ قدرت و توانایی ای نخواهد رسید.

به قول فردوسی: توانا بود آنکه دانا بود. چه دلیلی مهمتر از این که ما بدون مطالعه و آگاهی جز یک هویت بشری و طبیعیت حیوانی ناقص نیستیم. همه انسانیت، کمال و سعادت انسان در گرو کسب دانش و آگاهی است.

سیر مطالعات اسلامی در حقیقت نوعی مهاجرت و در مسیر کمال و راه خداوند قرار گرفتن است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که گفته می شود در راه خدا حرکت کنید، سنگین به زمین می چسبید آیا به زندگی دنیا و از دست دادن حیات اخروی راضی هستید. پس بدانید که زندگی دنیوی در مقابل زندگی اخروی کالای کمی است. یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الى الارض ارضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل. توبه، 38.

اگر به سوی خداوند مهاجرت نکنید، به عذاب دردناکی دچار می شوید و به جای شما قوم دیگری را به جای شما قرار می دهد، چیزی به او ضرر نمی رساند و خداوند بر هر کاری توانا است. الا تنفروا یعذبکم عذابا الیما و یستبدل قوما غیرکم و لا تضروه شیئا و الله على کل شی‏ء قدیر توبه، 39.

برای نجات از دنیا و ورود به جاده سعادت و نیکبختی، چاره ای جز این نیست که انسان با کسب علم و سیر و سلوک نظری، همراه با عبادت و سیر و سلوک عملی، رحل اقامت از دنیا برچیند و به سوی حیات معقول انسانی و عرفانی کوچ کند و اهل این عوالم شود که اهل بهشت و قرب اند.

قدرت و توانایی، نجات و سعادت انسان در گرو چنین حرکتی است. البته ما از طبیعت خالی نمی شویم، ولی باید از دنیا نجات یابیم. طبیعت، غیر از دنیا است. در طبیعت هستیم، اما اهل دنیا نباید باشیم. اگر در طبیعت جا خوش کنیم و بدان رکون نماییم، اهل دنیا می شویم و در نتیجه ریشه های کفر و شرک در درون ما خواهد رویید و در آخرت نیز به سعادت نخواهیم رسید.

دنیا و طبیعت سنگینی خاصی دارد که باعث خواب آلودگی معنوی انسان می شود. دنیا مخدر روح آدمی است، اگر انسان توجه نکند و به لطایف الحیل خویش را از این خواب آلودگی نجات ندهد، در غفلت می ماند و هنگامی بیدار می شود که دیر شده و فرصت ها از دست رفته است. در روایت است که مردم خوابند، وقتی که می میرند، بیدار می شوند. الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا.

به طور حتم اولین و بزرگترین مشکل انسان در زندگی، خواب غفلت است و برای غفلت زدایی راهی جز تحصیل علم و آگاهی نداریم. داروی بیداری و حرکت آفرینی انسان دانش و آگاهی است، با مطالعات اسلامی است که انسان بیدار می شود و حرکت می کند، به عالم عقل و دل، نفوذ می نماید، راه خود را به سوی خداوند باز می کند و نجات می یابد.

تعلم و تعقل:

مدیریت زندگی انسان را عقل به عهده دارد. انسان ابتدا می اندیشد، انتزاع، تجرید، تحلیل، محاسبه و مقایسه می کند و هستی و نیستی و خوب و بد اشیا و اعمال را می سنجد و سپس تصمیم می گیرد و وارد عمل می شود. حتی زندگی عرفانی و عبودی انسان نیز از عقل نور می گیرد، در روایت است که العقل ما عبد به الرحمان.  هنگامی که حیات عقلانی انسان تقویت می شود، این نیرو روی زندگی عبادی و عرفانی انسان نیز اثر مثبت می گذارد و آدمی به هدایت این قوه رحمانی به سوی عشق الهی رهنمون می شود.

عقل بر دو گونه است، عقل ورزیده و عقل ناورزیده. عقل ناورزیده، یعنی عقلی که از شکوفایی حداقلی برخوردار است، در تمامی انسان ها کم و بیش یافت می شود و آنها با همین عقل زندگی طبیعی خود را مدیریت می کنند و به دلیل همان ناورزیدگی در بسیاری از اوقات راه را به خطا می روند، دچار انحراف و گمراهی می شوند و چه بسا گفتار شقاوت می گردند و عاقبت بدی را برای خویش رقم می زنند.

انسان اگر بخواهد راه زندگی را به درستی بشناسد و بپیماید، به عقل ورزیده که به حداکثر و یا حد نصاب شکوفایی رسیده باشد، نیاز دارد تا بتواند حوادث زندگی را به درستی دریابد، در محاسبات عقلانی خویش دچار سردرگمی و خطا نشود و راه صحیح زندگی را به درستی انتخاب نماید.

ورزیدگی عقلانی به طور کلی از طریق آگاهی تحقق می یابد، انسان هر چه آگاه تر بیدارتر و عاقلتر، منتهی این آگاهی گاهی از طریق دانش آموزی، مطالعه و تفکر بدست می آید و گاهی هم از راه تجربه عملی دانسته ها تحصیل می شود.

تجربه عملی مربوط به عملکرد خارجی افراد است، یعنی کارهایی که شخصا و عملا باید در زندگی خویش تجربه کنند، و نتایج مثبت یا منفی آن را مشاهده نمایند و از این طریق بیاموزند.

آنچه ما در پی آنیم، تاکید بر ورزیدگی عقلانی از طریق سیر مطالعات اسلامی است، آگاهی و بیداری ای که از طریق دانش افزایی تامین می شود و زمینه را برای تجربه عملی و تکمیل عقل فراهم می آورد.

 10-2-87

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:43 عصر

هدف سیر مطالعات اسلامی:

می دانیم که هدف اصیل و کلی زندگی انسان از نظر اسلام، قرب به خداوند است و هدف سیر مطالعات اسلامی نیز چیزی خارج از این مسیر نیست.

راه رسیدن به قرب الهی ایمان و عمل صالح است, ولی هم ایمان و هم عمل صالح در درجه اول به شناخت و معرفت نیازمند است, زیرا زیر ساخت ایمان و عمل بر معرفت و آگاهی استوار است.

بنابراین اولین نیاز حرکت عملی انسان در مسیر خدایی شدن و خودسازی نیاز به دانش و آگاهی است و سیر مطالعات اسلامی تامین کنند نیازهای شناختی انسان برای رسیدن به خداوند و نزدیکی به او است.

از طرفی می توان گفت: خداوند یعنی ذات دانایی و توانایی، بنابراین انسان اگر بخواهد به خداوند نزدیک شود، باید مظهر دانایی و توانایی او گردد.

انسان از نظر جایگاه خود در هستی مظهر خداوند دانا و توانا است و به همین دلیل هم خلیفه خدا در روی زمین نامیده شده است و بر جهان هستی از جانب خدای متعال ولایت و سلطنت دارد. آگاهی و دانش زمینه ساز رسیدن انسان به چنین جایگاهی در زندگی خود است.

از یک نگاه می توان گفت: زندگی انسان چیزی جز مبارزه با ضعف ها و نقص ها و تلاش برای کسب قدرت علمی و توانمندی عملی و ارادی برای نزدیکی به خدای متعال نیست.

تمام رنجی که بشر می برد از نقص ها و ضعف های خود و دوری از خدای متعال است و راهبردی  که قرآن کریم بدان فرا می خواند, یعنی علم، ایمان و عمل صالح برای توانمند سازی انسان و نزدیک ساختن او به خداوند است.

اگر چه مهمترین ارزش از نظر اسلام ایمان و عمل صالح  است, زیرا این دو بالاترین عواملی است که به انسان قدرت و توانایی و قرب می دهد، ولی همه این ویژگی ها به آگاهی وابسته است.

اطلاع و آگاهی زیر ساخت توانایی, ایمان و کارآمدی انسان در مسیر زندگی و قرب الهی است. انسان ناآگاه و جاهل از خداوند دور است و هیچ کاری از او در جهت شکوفایی خود و جامعه در مسیر تعالی و خدایی شدن، ساخته نیست.

مهمترین صفتی که اسلام بدان فرا می خواند صفت علم است. آیات و روایاتی که در باب علم داریم آنقدر فراوان است که می توان گفت: از حد شمارش خارج است.

بنابراین هدف کلی مطالعه در هر زمینه ای آموختن و یادگیری است، ولی هدف خاص مطالعات اسلامی، آموختنی هایی است که او را در مسیر کسب قدرت ایمان و مدیریت عملی زندگی و در نهایت قرب الهی قرار می دهد و استعداد و توانایی های وجود او را بارور و شکوفا می کند.

علم و دانش اگر چه وجودش ارزش ذاتی دارد و به هوشمندی انسان و وصول معرفتی به خداوند می انجامد، ولی در بسیاری از عرصه ها نیز مقدمه عملکرد است و هنگامی ارزش نهایی پیدا می کند که به توانایی عملی شکوفا نمودن شخصیت انسان و راهبری جامعه در مسیر خدا بیانجامد.

انسان بدون اطلاع و آگاهی هیچ قدمی در زندگی مادی و معنوی خود نمی تواند بردارد. هر حرکتی نیازمند دانشی است و هر موفقیتی مرهون آگاهی انسان است.

انسانیت و کمال انسان با آگاهی و اطلاع شروع می شود و با عمل و عبودیت خداوند ادامه می یابد و به ولایت و قرب الهی می انجامد.

کسی که آگاهی ندارد، انسان واقعی محسوب نمی شود. آدم جاهل از ایمان و عبودیت خداوند و وصول به عشق و عرفان و مقام ولایت خداوند و از تمامی ارزش های انسانی و الهی محروم می ماند.

31-1-87

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:31 عصر

کمال و قرب به خدای تعالی
گفته شد که کمال انسان با واژه "قرب" معنا می یابد و قرب به معنی نزدیکی به خداوند، بهترین واژه ای است که می تواند کمال انسان را تعریف و توجیه نماید.
برای باز شدن و فهمیدن معنای قرب و برای اینکه بدرستی معنای قرب و حقیقت آن را دریافت نماییم، لازم است با مبانی نظری آن؛ یعنی اصل مظهریت، نوع مظهریت نسبت به حق تعالی و همچنین کمال او آشنا شویم.
در تعریف اهل معرفت، تمامی پدیده های عالم، مظهر ذات هستی هستند و در منطق ایشان همه مخلوقات با واژه مظهر تعریف می گردند؛ بنابراین رابطه انسان و خدای متعال نیز با واژه ظهور تعریف می شود، خدای تعالی که ذات هستی بدون تعین است، ظاهر شونده و تعین یابنده به صور اشیاء و از جمله انسان است.
مطابق این تعریف رابطه اشیاء و انسان با حق تعالی جز با واژه ظهور قابل تعریف نیست. بهترین ، کاملترین و عالمانه ترین تعریفی که از پدیده ها به طور عام و از انسان به طور خاص می توان ارایه داد، تعریف آن به عنوان مظهر حق تعالی است، البته مظهریت وجه مشترک و مانند "جنس" برای تمامی موجودات است و هر پدیده ای با اسم خاصی که در او غلبه یافته از سایر اشیاء ممتاز می گردد.
منتهی هر پدیده مظهر برخی از اسماء و صفات الهی است، ولی انسان که بزرگترین و کامل ترین ظاهر شدة او در کل هستی است، مظهر تمامی اسماء و صفات حق تعالی گردیده است؛ بنابراین، منشا تفاوت و کثرتی هم که در مخلوقات مشاهده می شود، مربوط به قوت و ضعف مرتبه ظهوری، نوع ظهور و غلبه اسم خاص درآنها است و از آن جهت که همگی مظهر حق هستند تفاوتی ندارند.
اهل معرفت انسان را کون جامع و مظهر تام حق تعالی معرفی نموده اند، در تمامی آموزه های دینی و فلسفی نیز انسان، به عنوان اشرف مخلوقات و برترین مظهر هستی معرفی شده است، دلیل آن هم جامعیت انسان نسبت به سایر اشیاء است، به این معنا که انسان به صورت استعداد و قوه، از ظرفیت کامل نسبت به صفات کمال هستی، برخوردار است و از این نظر نقصانی در او مشاهده نمی شود و توانایی فعلیت دادن به تمامی این استعداد را نیز دارد.
کمال انسان در همین مظهریت او نهفته است، انسان به هرمیزان که در مظهریت خود نسبت به خدای متعال قوت و شدت یابد و با تلاش و کوشش خود، استعداد و نیروهای نهفته در درونش را شکوفا نماید به همان میزان به کمال رسیده و شایسته عنوان انسان کامل می گردد.
معنای قرب نیز در حقیقت، چیزی جز شکوفایی استعدادهای الهی نهفته در وجود انسان و به تعبیر دیگر، قوت یافتن در مظهریت، نسبت به صفات باری تعالی نیست و انسان، به هر مقدار که مظهر زیبایی، کمال و سنت های حاکم برهستی شود، به خدای تعالی نزدیک شده و از این رهگذر به کمال و سعادت دست یافته است.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:29 عصر

کمال و شکوفایی استعدادها
کمال هر موجودى به شکوفایی قوا و استعداد های خاص نهفته در او است . به عبارت دیگر با شناخت قوا و استعدادهاى هر موجود مى‏توان غایت وجودى و کمال او را شناخت.
استعدادهاى همه موجودات یکسان نیست. استعداد نهفته در یک موجود زنده با استعداد موجودات بى جان متفاوت است در میان موجودات زنده نیز کمال وجودى گیاهان با کمال حیوانات فرق دارد و هر نوع از انواع حیوان نیز کمال خاص خود را داراست، قوا و استعدادهاى یک اسب با استعدادهاى یک پرنده متفاوت است، یک اسب وقتى به کمال دست مى‏یابد که راهوار سریع و مقاوم باشد ولى یک پرنده گاه با صداى خوش و گاه با پرواز بلند به کمال خود مى‏رسد. در عقاب استعداد بلند پروازى نهفته است و در بلبل استعداد خوش الحانى.
استعدادهاى موجودات دو گونه‏اند: استعدادهاى خاص یک نوع و استعدادهاى مشترک میان چند نوع و کمال هر نوع به فعلیت یافتن استعدادهاى خاص آن بستگى دارد.
براى شناخت کمال انسان باید قوه اختصاصى او را در نظر گرفت. استعداد خاص انسان قرب به خداوند و کسب قدرت ولایت و خلافت خداوند در روی زمین است.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 87/8/8::: ساعت 10:58 صبح

بهترین راه جبران عوارض در حال حاضر ترک این عمل است. در این صورت مطمئن باشید خداوند به شما کمک خواهد کرد. همین تصمیم به ترک یک توفیق الهی است و استمرار و جدیت در آن توفیقی دیگر خواهد بود. خداوند کسانی را که در راه او قدم برمی دارند راه های نجات به آنها معرفی می کند: A}«و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»{A. و در جای دیگر می فرماید: A}«من یتق الله یجعل له مخرجا{A؛ یعنی کسی که تقوا پیشه کند (و از روی ترس از خداوند از عمل خلافی دست بکشد راه خروج از بن بست را به او ارائه می کنیم». به هر حال وعده الهی حق است البته باید حرکت از بنده باشد و با اراده جدی در انجام وظیفه کوتاهی نکند و جدیت به خرج دهد.
جبران شدن عوارض این عمل، به میزان و شدت و ضعف مبتلا بودن به آن بیماری بستگی دارد. ولی در هر صورت هر مشکلی و بیماری، راه درمان و حل دارد. اگر با جدیت و به تدریج از آن مشکل رهایی پیدا کنید مطمئن باشید عوارض آن نیز به تدریج از بین خواهد رفت. پس نسبت به این موضوع نیز نگران نباشید و با توکل به خدا و با تکیه بر اراده جدی خود و تلاش بیشتر با این مشکل مبارزه کنید و مطمئن باشید خواهید توانست به زندگی عادی تان برگردد.
به نظر می آید تصمیم شما بر ترک عمل خودارضائی، تصمیم عاقلانه و ارزشمندی است. و گام بسیار مؤثر و سرنوشت سازی می تواند در زندگی و بهداشت روانی و سلامت جسمانی شما باشد. چه این که این عمل ضررهای جسمانی و روانی بدی دارد اما به قول معروف ضرر را هر جا جلویش را بگیری نفع است همین که شما این عمل را ترک کرده اید نشانه این است که شما فردی قاطع و با اراده هستید و می توانید گذشته خود را جبران کنید و در واقع با ترک این عمل به سوی سلامتی، رشد و تعالی گام برمی دارید.
گر چه اشتباهات گذشته بی تأثیر نیست و آسیب هایی به شما وارد کرده است اما آسیب ها دو نوع است. اگر شما خدای ناکرده به این عمل ادامه دهید تأثیرات و عوارض آنها پایدار خواهد شد اما اگر آن را ترک کنید تأثیرات و عوارض آن ناپایدار خواهد بود یعنی بدن شما با توجه به این که جوان هستید دوباره خودش را بازسازی می کند و به تدریج شما به وضعیت عادی بر می گردید و هم از نظر جسمانی و هم از لحاظ روحی و روانی فرد متعادل و بهنجاری خواهید شد و خداوند نیز در صورت توبه واقعی گناهان شما را خواهد بخشید.
بنابراین برای جلوگیری از عوارض پایدار و حفظ سلامت جسمانی و روانی خود تلاش کنید دوباره به این عمل ناپسند که دون شأن یک انسان مؤمن است مرتکب نشوید و خود را از چنگال آن برای همیشه نجات دهید. شما جوان هستید که شما از این نیروی جوانی برای حفظ سلامتی خود بهره جوید و یک تغییر اساسی در زندگی خود ایجاد کنید. ما به شما نوید می دهیم که اگر مردانه کمر همت ببندید و عزم خود را جزم کنید که این عمل شنیع را ترک کنید از همه عوارض آن نجات خواهید یافت.
بسیاری از ناراحتی های شما ممکن است با این عادت ارتباط داشته باشد، که امیدواریم با ترک آن، به تدریج بهتر شود خوردن مواد قندی مثل خرما، کشمش و عسل انجام ورزش روزانه، تفریح و گردش های سالم در بازگشت سلامتی شما بسیار مؤثر است.
بدن انسان توانایی جبران عوارض را دارد ولی باید توجه داشته باشید که عوارضی که در طول زمان ایجاد شده به تدریج جبران خواهد شد و البته نباید توقع داشته باشید که فورا جبران شود.
توصیه ما به شما این است که اگر موردی برای ازدواج بود، با آرامش اقدام کنید به همسر خود در این زمینه چیزی نگویید و نگران عوارض خودارضایی هم نباشید. خود امر ازدواج باعث می شود بسیاری از نگرانی ها و استرس های شما برطرف شود و به آرامش و سلامتی دست یابید.
این عمل ممکن است دو نوع تاثیر در این زمینه بجای بگذارد:
1- تأثیر بر روی ازدواج و زندگی مشترک. برای پیشگیری عواقب آن در صورتی که تصمیم جدی بر ترک این عمل بگیرید, پس از مدتی قوای جنسی شما به تدریج تقویت و بازسازی خواهد شد و مشکلی پیش نخواهد آمد.
2- تأثیر بر روی فرزند داشتن. در این زمینه نیز شما نیاز به تقویت خود از طریق تغذیه مناسب و ورزش پی گیر دارید. هنگام آمیزش با ایجاد فاصله ی لازم در آمیزش زمینه ی تقویت اسپرم فراهم آمده بدن به طور طبیعی و به تدریج بازسازی می شود و ضعف احتمالی برطرف می گردد و تاثیر سوء بر تولید مثل نخواهد گذارد انشاء الله.
آسیب هایی که به وجود می آید بعضی به تدریج و در طول زمان جبران خواهد شد البته اگر موفق به ترک این عمل شوید، والا در صورت ادامه، این آسیب ها تعمیق می شود نه ترمیم. پس شرط اولیه ترمیم ترک است والا هر بار عمل بار انرژی فراوانی را می طلبد که چون سیستم بدن توان ندارد و لذا آسیب زا است.
برای اطلاعات بیشتر به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
الف. مشاوره جنسی و زناشویی، نوشته علی اسلامی نسب، از انتشارات نسل نواندیش؛
ب. درمان های جنسی، نوشته علی اسلامی نسب، از انتشارات نسل نواندیش.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 87/8/5::: ساعت 6:17 صبح

مقصد اخلاق و سلوک:

مقصد تمامی فعالیت های دینی و اخلاقی و سلوکی انسان نزدیک شدن به خداوند است. زیرا مبدا و مقصد زندگی انسان خدا است. تمام آنچه را که ما باید درباره مقصد حرکت و زندگی بدانیم در این آیه شریفه آمده است. انا لله و انا الیه راجعون. ما از خداییم و به سوی او می رویم.

انسان مظهر خدا است و مظهر خدا کاری جز ظهور دادن خدا در خود و نزدیک شدن هر چه بیشتر به او ندارد. انبیا و اولیای الهی در تمام زندگی خود تنها از خدا حرف می زدند، فقط به خدا فکر می کردند، برای خدا کار می کردند و مردم را به سوی او فرا می خوانند. آنها هیچ کار دیگری جز رابطه عاشقانه و پرستش خدای متعال نداشتند.

قرب خدا، رضایت خدا، لقای خدا، صفات خدا و هر چیزی که بیان گر پیوند انسان با خدا است، می تواند بیان گر هدف زندگی انسان و مقصد سلوک او باشد.

فکر و ذکر انسان مومن خدا است. این آیه شریفه زبان حال مومنین است: ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین. نماز و روزه و زندگی و مرگ من برای خدا و در راه رسیدن به او است.

کسانی که در این راه حرکت می کنند، هیچ گاه ناامید نمی شوند، هیچ موقع کم نمی آورند، احساس ضعف نمی کنند، از کسی و چیزی نمی ترسند و احساس نیاز نمی کنند. شادی، امید، قدرت، شجاعت، حرکت و نشاط، ایمان و اطمینان، آرامش، وقار، احساس عظمت و بزرگی، نورانیت و بهجت ویژگی های کسانی است که به خدا ایمان دارند و تمام زندگی شان پر از خدا و رنگ خدا است.

آری معنای زندگی ما خدا است. هروقت که به خدا فکر می کنیم زندگی برایمان معنا پیدا می کند. هر وقت که برای خدا کار می کنیم، تلاش ما ارزش پیدا می کند. معنای زندگی با مقصد نهایی آن تعریف می شود و مقصد نهایی زندگی انسان، فقط خدا است.

چرا؟ چون کسی جز خدا در هستی وجود ندارد که ارزش شناختن و نزدیک شدن و رسیدن و دوست داشتن داشته باشد و به زندگی انسان معنا و حیات بدهد.

تمام انبیای الهی هم همین را می گفتند. ماموریت همه آنها این بود که به انسان ها بگویند: تو نباید جز خدا به چیز دیگری فکر کنی، نباید به غیر خدا معتقد باشی و از کسی کمک بگیری. نباید غیر خدا رو بپرستی. اصلا مگر خدا غیری هم دارد که به آن معتقد باشی.

ما در هستی دو چیز بیشتر نداریم. یکی خدا است و دیگری مظاهر خدا. تمام آنچه که واقعیت دارد، یا خود خدا است و یا مظاهر او. باید تمام توجهت به خدا باشد. نیتت برای خدا باشد. فقط خدا رو بشناسی و راز دلت را به او بگویی. با مردم هم که روبرو می شوی و به آنها خدمت می کنی یا با آنها معامله می کنی، بدانی که آنها مخلوقات و مظاهر و بندگان او هستند و تو جز با حق تعالی نیستی و جز به او خدمت و معامله نمی کنی. آنوقت دیگر دروغ گفتن، کم فروشی، خیانت، غش در معامله و کلاه گذاشتن سر دیگران اصلا معنای درستی نخواهد داشت.

هر چه را که می خواهی بشناس، ولی بدان که از شناخت خدا بیرون نیستی. غیر از خدا و مظاهر او چیزی نیست که قابل شناختن باشد. اگر توجه داشته باشی با شناختن مظاهر او هم باید به یاد خود او بیافتی وگرنه غافلی.

راستی! چه قدر خدا رو می شناسی؟ به همان اندازه که با خدا انس داری، زندگی ات معنادار است. چه قدر علم و قدرت داری، به همان اندازه به خدا نزدیک هستی. چه مقدار نور داری، به همان اندازه به نور مطلق هستی نزدیک شده ای، خداشناسی و حرکت به سوی خداوند، معنای زندگی ما است. ما توی دنیا هستیم برای همین که خدا رو بشناسیم و به او نزدیک شویم. هدف زندگی چیزی جز قرب به خداوند نیست.

قرب معرفتی و شناخت نظری او اول راه است، بعد از این مرحله باید با صفاتت به خدا نزدیک بشوی. فقط او رو بخواهی. با عملت به سوی او بروی. با قلبت او را بخوانی. باید با تمام وجودت به خدا فکر کنی. به او عشق بورزی. معنای زندگی همین است که به سوی خدا حرکت کنی و به خدا برسی.

پیامبران الهی برای همین آمدند. انبیا برای این نیامدند که خودشان را با معجزه اثبات کنند. آمدند تا خدا را اثبات کنند. تا توانایی خدا را به مردم نشان بدهند. آنها آمدند تا خدا را به مردم معرفی کنند. نمی خواستند با معجزه قدرت خودشان را به رخ مردم بکشند. می خواستند قدرت خدا را به مردم نشان بدهند. انبیا فقط از خدا صحبت می کردند. برای خدا کار می کردند نه برای خودشان.

راستی آیا به این فکر کرده ای که آنها چقدر پاکباخته بودند. چقدر اخلاص داشتند. چقدر صاف بودند. چقدر عاشق بودند. چقدر خدا رو دوست داشتند. چقدر به خدا فکر می کردند. انگار هیچ کار دیگه ای جز خدا نداشتند. برای همین هم آنقدر اذیت شدند. عاشق خدا بودند. خیلی عاشق بودند. خیلی.

قرآن کریم را که می خوانید؟ توی قرآن دیده اید، همه اش از خدا و دوستان خدا صحبت می کند، از کسانی که او را قبول دارند و یا از کسانی که او را قبول ندارند و براش شریک می تراشند. خیلی چیزها توی این کتاب هست، ولی همه اش صحبت از خدا است. ببینید چقدر واژه الله در آن به کار رفته است. صفات دیگر خدا هم همین طور. انگار این کتاب پر از خدا است. چرا؟ چون می خواهد به انسان ها بگوید که زندگی شما هم باید پر از خدا باشد و معنای زندگی فقط خدا است.

زندگی رهبران شیعه هم همین طور بوده است. تمام زندگی امامان ما پر از خدا بوده است. فقط برای خدا کار می کردند و تمام حرف هاشون از خدا بوده است. به سوی خدا دعوت می کردند.

ائمه معصومین(ع) در تمام زندگی خود، هیچ کاری جز پرستش عاشقانه خدا و دعوت به پرستش خدا نداشتند. فقط برای خدا قیام می کردند. می جنگیدند، صلح می کردند، صبر می کردند، انفاق می کردند، ایثار می کردند و در نهایت در راه خدا کشته می شدند.

مهمترین فلسفه زندگی یاد خدا است. هرکاری جز یاد خدا و برای خدا، بی معنا است. فقط خدا. قرآن کریم می گوید: قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون. فقط بگو خدا و بدان که هر کاری جز یاد خدا بازیچه ای بیش نیست. شیطان است. فلسفه زندگی خیلی از مردم متاسفانه پول است یا مدرک یا مقام و شهوت. این افراد از خود و از خداوند غافل هستند. خواب غفلت یعنی همین. یعنی اینکه در زندگی ات خدا نباشد. البته پول و مدرک و قدرت، اگر برای خدا باشد و در مسیر اعتلای کلمه الله قرار بگیرد، بد نیست، ولی اگر خدا را فراموش کردی، دیگر نه خودت ارزش داری و نه قدرت و ثروت و مدرک ات، ارزش خواهد داشت.

علمی که درباره خدا نیست بی خبری است. فرهنگی که بر اساس قرب به خدا بنیان گذاری نشده، غفلت است. نیتی که برای خدا نیست، انحراف است.کاری که برای خدا نیست گمراهی است.

اخلاص یعنی چی؟ یعنی اینکه تمام زندگی تو از غیر خدا پاک بشود. تمام ذهن و دلت پر از خدا باشد. حرف که می خواهی بزنی از خدا بگویی.

توی کلاس درس خدا شرکت کنی و فقط خدا رو درس بدهی و بگیری. فقط خدا رو بپرستی، فقط به خاطر خدا کار کنی. دوست بشی. دشمن بشی. سلام کنی. ستایش کنی و احترام کنی.

اخلاص یعنی فقط خدا توی ذهن و دلت حرکت کند. در نماز که می گویی ایاک نعبد و ایاک نستعین. اوج سوره حمد در همین آیه است. در واژه "ایاک" خیلی حرفها هست. فقط تو. فقط تو را می پرستم و فقط از تو کمک می گیرم. نمی گوییم خدایا ما تو را می پرستیم و از تو کمک می گیریم، بلکه می گوییم فقط تو را می پرستیم و فقط از تو کمک می گیریم. دو بار این لفظ را تکرار می کنیم،  فقط خدا. چه سری توی این ایاک وجود دارد؟

حضور قلب هم بعنی همین. یعنی فقط خدا توی قلبت باشد. هر چیزی که غیر خدا است از دلت بیرون کنی. توحید هم همین است. توحید یعنی فقط خدا هست و فقط خدا قابل پرستش است و هیچ کسی جز خدا وجود ندارد که شایسته پرستش باشد. دین می خواهد به انسان بیاموزد که فقط برای خدا باشی.

عشق یعنی بدانی که تمام زیبایی های عالم از خدا است و تو فقط خدا را دوست داری. همه عشق ها عشق خدا است. فقط عشق خدا است که در کل هستی سریان دارد. فقط خدا است که به احساس تو معنا می دهد. غیر از خدا با هر چیزی که بخواهی زندگی خودت را توجیه کنی نمی توانی. دلت عرش خدا است و به غیر خدا راضی نمی شود.

خیلی ها می خواهند خودشان را راضی کنند که زندگی شان درست است، ولی چون با خدا انس ندارند، نمی توانند. هرگز دلشان از زندگی ای که دارند، راضی نمی شود. دچار افسردگی و استرس می شوند. از دست زندگی و خودشان عصبانی هستند. ناراحت اند. خوشحال نیستند.

اما تو ای عزیز باید نیک بدانی که مقصد تو خدا است، فقط برای خدایی و غیر از این از هر راهی که بروی خطا است. نیت کن که فقط برای نزدیک شدن به او زندگی کنی و برای رسیدن به او برنامه ریزی کنی، آنوقت ببین که چه درب هایی به رویت گشوده می شود. چه لذت هایی در انتظار تو است، چقدر خدا تو را دوست خواهد داشت و به چه مقامی در نزد او خواهی رسید. موفق باشی.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/7/30::: ساعت 9:48 صبح

نقش «نیت» در تعالی و سقوط انسان

نیت از نظر اصطلاح اخلاقی به معنای قصد است و قصد نیز به معنای مقصد و هدف داشتن می باشد. نکته بسیار مهمی که در این زمینه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که مصداق بارز نیت و هدف داری اگر چه در عبادت خداوند است، ولی محدود به عبادت اصطلاحی نیست و شامل کل زندگی انسان می شود. از این دیدگاه مومن کسی است که در کل زندگی خود مقصد و مقصود دارد و مقصدش چیزی جز قرب به خداوند و لقای او نیست. ان الصلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.

از دیدگاه اسلام هدف زندگی انسان قرب الی الله است و این حقیقت است که کل زندگی انسان را توجیه می کند و آدمی را به سرمنزل مقصود و هدف خلقتی خود می رساند و کمال و سعادت او را تامین می کند.

اگر کسی نیت داشته باشد و تمام کارهای عبادی و غیر عبادی خود را با نیت نزدیک شدن به خداوند انجام دهد، تمام زندگی اش در راستای یک هدف و آن لقای الاهی و وصول به محبوب عالم سامان دهی می شود و از این طریق به تمامی آرزوهای انسانی و الهی خود خواهد رسید و در غیر این صورت تمام زندگی او از مسیر صحیح خود خارج خواهد شد و به گمراهی و هلاکت خواهد افتاد.

با این تعریف اکنون معلوم می شود که چرا در روایات اسلامی گفته شده است که نیّت جان عمل است. اینکه می گویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا می آورم «قربه إلی الله». بلکه نیت؛ یعنی قصد؛ یعنی مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنی است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید ، با پرستش هستی به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خدای متعال نزدیک گردد. نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحی است که به سمت خدا پرواز میکند؛ همان نیتی که از عمل برتر است. از این رو گفته اند خدای سبحان را با نیّتهای صادق مسئلت کنید.

به خصوص در زمینه زندگی عرفانی و عبادت خداوند یکی از مسایل بسیار مهم ، مساله «نیت» است. «نیت» روح هر عبادتی به شمار می آید و ارزش عبادت، ارتباط تام و تمام به نیت انسان دارد. اگر نیت عبادت درست نباشد، آن عبادت هرچه هم حجم آن زیاد باشد، کمترین فایده را برای انسان نخواهد داشت.

ما در کارهای عادی و روزمره زندگی خود نیز برای نیت ارزش زیادی قایلیم و به کارهایی ارزش و بها می دهیم که از انگیز? صحیحی برخوردار باشند. برای مثال، اگر دوستی به هنگام احوالپرسی با ما، الفاظی از قبیل: «فدایت شوم، دوستت دارم، قربانت گردم، دلتنگت بودم و ...» را به کار ببرد و ما بدانیم که این حرفها واقعاً از روی محبت و صمیمیت اظهار می شود، این اظهار ارادت او برای ما بسیار ارزشمند است و البته محبت و ارادت ما هم به او زیاد می شود.

اما اگر بدانیم این حرفها را به منظور فریب دادنمان می زند و نیرنگی است برای آنکه از ما استفاده ای ببرد، هیچ ترزشی برای این اظهار ارادت ظاهری او قایل نمی شویم، بلکه هرچه بیشتر این رفتار را تکرار کند، انزجار ما از او بیشتر می شود. ظاهر هر دو کار یکی است، ولی این نیت است که باعث تفاوت آشکار در قضاوت ما می شود. اگر کسی نسبت به ما حرکاتی را که ظاهرش احترام و تعظیم است انجام دهد، ولی بدانیم نیت او از انجام آنها مسخره کردن است، نسبت به او چه حالتی پیدا می کنیم؟ نه تنها آن را ارزش نمی دانیم، که ضد ارزش قلمداد می کنیم. بنابراین، این یک قاعده کلی است که افراد عاقل برای ارزش یابی برخی از کارها، به ظاهر آن نگاه نمی کنند، بلکه دقت می کنند که با چه نیتی انجام شده است.

البته این که در هر مورد، چه درصدی از ارزش را به نیت می دهند و چه درصدی را به سایر جنبه ها، بحثی گسترده و از بحث فعلی ما نیز خارج است.

آنچه در این جا می خواهیم از آن بحث کنیم «نماز» است.

نماز می تواند منشأ ترقی انسان به مدارج و مرتبه هایی شود که حتی تصور آن برای ما مشکل است. بسیاری از اولیای الهی در اثر نماز به مقامهایی رسیده اند که ما حتی از درک و تصور آن عاجزیم و این حقیقت، انکار ناشدنی است.

در روایت است که: اَلصَّلو?ُ مِعراجُ المُؤمِنِ؛ نماز معراج مؤمن است. آیا نماز تا کجا می تواند انسان را عروج دهد؟ باید گفت تقریباً مراتب معراجی که در سایه نماز می تواند به دست آید، بی نهایت است.

از سوی دیگر همین نمازی که معراج است، می تواند انسان را به قعر جهنم بفرستد! این دو اثر متناقض از یک عمل واحد، مربوط به دو نیت مختلف می شود. یک نیت باعث می شود نماز، انسان را در ملکوت بالا ببرد، ولی همین نماز با نیتی دیگر، انسان را در جهنم سقوط می دهد.

در این زمینه، امام صادق علیه السلام می فرماید: دو نفر وارد مسجد می شوند و هر دو نماز می خوانند، اما یکی با نماز خواندن از عذاب و آتش نجات پیدا می کند و بهشتی می شود، و دیگری به سبب همان نماز جهنمی می شود. پرسیدند: یا ابن رسول الله! چگونه چنین چیزی ممکن است؟

امام صادق علیه السلام فرمود: نفر اول به نماز خواندن خود می بالد و برای آنکه توجه دیگران را نیز جلب کند، قدری هم رکوع و سجود و اعمال نمازش را بهتر انجام می دهد و خضوع و خشوع تصنّعی آن را بیشتر می کند. به سبب چنین نیتی که در نماز خود وارد می نماید، هم نماز را باطل می کند و هم باعث جهنمی شدن خود می گردد. اما شخص دوم وارد نماز می شود و نماز می خواند در حالیکه خجل، سرافکنده و در این فکر است که آیا این نماز من مقبول خواهد شد یا نه، و در هنگام نماز حالت توبه به او دست می دهد و تصمیم می گیرد دیگر گناه نکند. این نماز باعث می شود از جهنم نجات پیدا کند و بهشتی شود. (بحار الانوار، ج72، باب117، روایت21)

نیت تا این حد می تواند ارزش عمل را تحت تاثیر قراردهد. از این رو، معیار ارزش گذاری کارهای عبادی و روح عبادت، «نیت» است. مهم این است که عبادت را به چه «انگیزه ای» انجام می دهیم.

اهمیت و نقش نیت در اعمال، تا بدان حد است که ما می توانیم به جز عبادتهای اصطلاحی، از راه نیت، کاری کنیم که تمام اعمالمان عبادت شود! حتی کارهایی از قبیل: خوردن، آشامیدن، خوابیدن، استراحت کردن و لذت حلال بردن نیز می تواند طوری واقع شود که عبادت به شمار آید! البته این در صورتی است که در همه افعال خود «رضایت خداوند» را مد نظر داشته باشیم. اگر هر نشست و برخاست و هر عملی را که انجام می دهیم، قصدمان واقعاً این باشد که رضایت و خشنودی خدا را به دست آوریم، آن عمل، عبادت می شود.

البته تفاوت عبادتهای خاص با سایر اعمال این است که در سایر اعمال، اگر آنها را به قصد رضایت الهی انجام ندهیم، مشکلی ندارد و ما را جهنمی نمی کند، ولی عبادات خاص مثل نماز و روزه، اگر به قصد ریا انجام شود، فرد را به جهنم خواهد فرستاد.

در خصوص نماز باز هم تاکید می کنیم که در مورد نیت آن بسیار حساس باشیم. اگر نیت نماز درست شد، گوهری قیمتی خواهد شد که انسان را به اوج تقرب الی الله عروج خواهد داد و قدر و ارزش آن از تصور بیرون است.

اگر هم خدای ناکرده نیت نماز فاسد شد، همان گوهر گرانبها نه تنها از ارزش و اعتبار می افتد، که تبدیل به عنصری مضر و زیان بار می گردد و صاحب عمل را تا جهنم به دنبال خود می کشد. از خدای متعال می طلبیم که توفیق اخلاص در همه عبادتها، به ویژه نماز را به همه ما عنایت فرماید

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/3/18::: ساعت 11:51 عصر

نقش دین در تقویت زندگی:

دین آموزه های فراوانی دارد، ولی تاثیر نهایی آن زنده ساختن انسان است. یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم. ای اهل ایمان به دعوت خدا و رسول پاسخ گویید، هنگامی که شما را برای زنده ساختن فرا می خوانند. (انفال، 24)

ما به ظاهر زنده هستیم، ولی گاهی آنقدر زندگی مان ضعیف است که نمی شود گفت زنده ایم. یعنی حقیقت زندگی در ما نیست و دین و خدا و رسول هستند که به زندگی ما قدرت و قوت می بخشند.

خدا، یعنی مایه حیات هستی و هدف او از ارسال رسل و کتب الهی چیزی جز ارتقای درجه حیات انسان نیست. قرآن کریم ما را به دانش و تفکر و عمل و عبادت و اخلاق و ایمان دعوت می کند، ولی تمامی این دعوت ها برای تقویت زندگی و درجه حیات انسان است.

جاودانگی و قرب انسان به خداوند که منبع حیات هستی است نیز از همین طریق، یعنی بالا رفتن درجه حیات و زنده تر شدن بیشتر، تحقق می یابد.

دین روش زندگی و راه زنده تر شدن انسان است. انبیا آمده اند تا ما را زنده تر کنند و در مسیر زندگی و زنده شدن هدایت مان کنند. قرآن کتاب زندگی است. امام و معصوم(ع) یعنی انسانی که از سایرین زنده تر و قوی تر است و می تواند راهنمای آنها در مسیر زندگی و تقویت حیات باشد.

علم و قدرت مایه های اصلی زندگی هستند. عبادت ارتباط  انسان با حیات ساری در کل هستی است، برای کسب حیات و زنده تر شدن بیشتر. ما در عبادت در حقیقت علم و قدرت و حیات خداوند را پرستش می کنیم. و آرزوی آن را داریم که از این طریق به آب حیات و زندگی جاودان برسیم.

آب حیات مخصوص خضرنبی(ع) نبود. هر کسی می تواند با پاسخ دهی مناسب به دعوت خدا و رسول به آب حیات و جاودانگی برسد. انسان های ماندگار در طول تاریخ فراوان اند. کسانی که از طریق قرب به خداوند و ارتقای حیات به جاودانگی رسیده اند. امام خمینی رض در این زمان یکی از نمونه های آن است. کسی که هرگز در تاریخ انسان ها فراموش نخواهد شد و تا قیامت نام و یاد و افکارش باقی و تاثیر گذار خواهد بود.

اگر انبیا و اولیای الهی باقی هستند به خاطر این است که زندگی آنها قوی بوده است و اگر بیشتر انسان ها  با مرگ فراموش می شوند، به خاطر این است که زندگی شان ضعیف است.

اکثر انسان ها هلاک می شوند، یعنی مستهلک می شوند و چیزی از آنها نمی ماند که الهام دهنده و راهگشای دیگران باشد، ولی انسان های قوی تا ابد ماندگار و پایدارند. العلماء باقون ما بقی الدهر. سر ماندگاری عالمان راستین و ربانی هم این است که آنها درجه و مرتبه حیات شان از دیگران قوی تر است.

اکثر مردم زنده هستند، ولی زندگی نمی کنند. زندگی، یعنی حرکت در مسیر قدرت بخشیدن به حیات و زنده تر و قوی تر شدن. منظور از زنده بودن تنها حیات بشری داشتن نیست. در این نوع زندگی تمامی انسان ها مشترک هستند و قبل از فرارسیدن مرگ طبیعی می توان گفت: همه آنها زنده اند.

منظور دین از حیات بخشی، زنده شدن بعد معنوی و روحانی انسان است. از نظر دین و قرآن کریم به کسی زنده اطلاق می شود که هویت انسانی و الهی خویش را احیا کرده است. حیات بشری لازم است، ولی کافی نیست. انسان با احیای هویت الهی خویش است که به حقیقت زنده و جاودان خواهد شد و به سعادت و قرب الهی می رسد.

16-3-87 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/2/3::: ساعت 9:52 عصر

از جلوی درب پژوهشکده حوزه و دانشگاه می گذشتم، چشمم به بنری افتاد که در آن همایش مدیریت استراتژیک فرهنگی را اعلام و برای تشکیل آن فراخوان کرده بود. به نظرم رسید که آنها از یک نکته مهم غافل هستند، بنابراین تصمیم گرفتم این مطلب را بنویسم.

ضعف تئوریک مدیریت فرهنگی:

امروزه بیشتر در مورد مدیریت استراتژیک فرهنگی یا اقتصادی و یا سیاسی بحث می شود و همایش و سمینارها بیشتر ناظر به این مرحله از مدیریت است، غافل از اینکه قبل از طرح این نوع مدیریت باید درباره مدیریت تئوریک سخن گفت.

مشکل مدیریت امروزی جوامع و از جمله کشور ما بیشتر ناشی از نداشتن یک تئوری جامع نگر نظری پشتیبان است. در برنامه های کشوری نهایتا در مورد استراتژی و راهبرد کلی چند ساله مثلا، تصمیم گیری می شود،‌ ولی در مورد داشتن تئوری و مشاوره با تئوریسین ها اهتمام جدی وجود ندارد.

التبه در مورد داشتن تئوریسین هم با کمبود جدی مواجه هستیم. حوزه تئوری به خصوص در این روزگار با چالش های فراوان و سردرگمی بسیاری روبرو است. ما تئوری های نظری در مورد جهان بینی و زندگی انسان را معمولا از فلسفه می گیریم، در حالی که فلسفه کنونی و کسانی که ذهن فلسفی دارند، حتی در فلسفه دان های اسلامی، به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند و این حالت ناشی از مشکل ذهن گرایی و خرافاتی است که در فلسفه وجود دارد. عرفان نظری تئوری جامع تر و واقعی تری را نسبت به هستی عرضه می کند، ولی در این زمینه هم مشکلات فراوانی وجود دارد،‌ اولا عرفان نظری باید توسط شیعه ویرایش و پردازش شود تا مشکلات ناشی از ذهنیت کلامی عرفای اهل سنت از آن پاک گردد و ثانیا به عنوان یک اندیشه تئوریک به آن نگاه شود و اندیشه مندان با بدبینی و عدم درک از کنار آن بی توجه عبور نکنند.

در زمینه مدیریت تئوریک در غرب شکل کار خوب است، غربی ها مشکل تئوری ندارند، از نظر روش آنها از ما کاملتر عمل می کنند، یعنی راهبردهای اجتماعی شان تئوریک است، تصمیم گیری های کلی و جزئی آنها در عرصه سیاست و فرهنگ و جامعه از اندیشه شروع می شود و در غرب فیلسوفان هستند که جوامع را هدایت می کنند.

در این نوع جوامع شکل کار خوب است، ولی محتوای آنها مشکل جدی دارد. مشکل آنها نداشتن تئوری نیست، آنها تئوری دارند، ‌منتها تئوری آنها ناقص، محدود و مادی گرا است، در نتیجه، تمامی برنامه های راهبردی فرهنگی و اجتماعی آنها انسان ها را به سمت مادی گرایی و فرهنگ مادی سوق می دهد.

ولی در جوامع مسلمان وضعیت بسیار پیچیده است. ما فلسفه و جهان بینی الهی داریم، ولی اولا در این زمینه تئوری کامل و جامعی وجود ندارد، متکلم و فیلسوف و عارف هر کدام نظریه خاصی را در مورد حقیقت، هستی و زندگی انسان ارایه می دهند و نظم تئوریک پذیرفته شده ای در عرصه اندیشه و جامعه وجود ندارد. ثانیا راهبرد های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مانند آن از تئوری پردازی اسلامی ناشی نمی شود. اینگونه راهبردها عموما مستقل از اندیشه اسلامی و در اغلب موارد تحت تاثیر آموزه های ترجمه شده غربی ارایه می شود.

به عبارت دیگر ما هم مشکل شکلی داریم و هم مشکل محتوایی. اولا رابطه ایدوئولوژی با جهان بینی آنچنان که باید برقرار نیست، نظامات راهبردی و اجرایی، از نظامات اندیشه ای جداگانه حرکت می کنند، جامعه فکری و فرهنگی توسط فیلسوف و عارف واقعی و تئوریسن رهبری نمی شود و ثانیا در خود فهم جهان بینی دچار چند گانگی و ذهنیت گرایی و مشکلات معرفتی فراوانی هستیم که فلسفه ما را منزوی و از صحنه جامعه خارج کرده است.

البته در این زمان امام خمینی رض یک تئوریسن بود و با قدرت تئوریک خود توانست انقلاب اسلامی را رهبری کند و حکومت اسلامی تشکیل بدهد. اصولا تشکیل یک نحله جدید در اندیشه و یا سیاست و حکومت کار تئوریسین است و امام خمینی با فهم تئوریکی که از دین و هستی داشت در این روزگار توانست حکومت جمهوری اسلامی، یعنی مردم سالاری اسلامی را به عنوان یک سیاست و روش حکومتی جدید به جهانیان عرضه کند.

ولی خوب امثال امام خمینی رض خیلی کم هستند و نباید از هر کسی که اندکی فلسفه یا عرفان خوانده توقع داشت که بتواند یک تئوریسین ماهر و کامل باشد. در این روزگار ما با مشکل جدی کمبود تئوریسین مواجه هستیم. البته کسانی که ادعای آن را داشته باشند، فراوان اند، ولی کسانی که به حقیقت از جامع و کلان نگری هستی شناسانه، دین شناسانه و انسان شناسانه برخوردار باشند، بسیار نادر الوجودند.

مدیریت فرهنگی در راس همه مدیریت ها است. اگر مدیریت فرهنگی تئوریک باشد،‌ آنگاه می توان توقع داشت که مدیریت های دیگر که زیر مجموعه فرهنگ هستند، تئوریک و جامع نگر شوند.

مشکل امروز جامعه ما این است که فرهنگ کشور نهایتا دست تکنیسین ها افتاده و رهبری تئوریک قابل اعتنایی در آن دیده نمی شود. هنر اسلامی و فرهنگ اسلامی داریم، ولی هیچگونه تعریف واقعی و تئوریکی از اسلامی بودن در دست نیست.

می خواهیم دانشگاه اسلامی داشته باشیم، ولی اسلامی کردن دانشگاه یک کار تئوریک است. به خاطر همین هم نابسامانی بسیار زیادی در این عرصه به چشم می خورد و ما حتی هنوز نتوانسته ایم فلسفه حجاب و پوشش را به درستی و به صورت تئوریک برای نسل جوان بیان کنیم تا این نسل با آرامش و آگاهی خود انتخاب گر ارزش های فرهنگی اسلام باشد.

دین گریزی امروزی جوان ها و جوامع انسانی عمدتا به خاطر این است که دستگاه های فرهنگی و فرهیختگان و اندیش مندان جامعه در بیان تئوریک زندگی انسان و هدف آن دچار ضعف هستند. موسساتی که دائم در پی تعیین راهبرد و استراتژی در بخش های مختلف جامعه هستند، فراوانند و تلاش های زیادی هم انجام می شود، ولی تا زمانی که این تلاش ها توسط اندیش مندان و تئوری شناسان اسلامی هدایت نشود، به جای خوبی نخواهد رسید.

3-2-87 


 
<   <<   71   72   73   74   75   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید