بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 97
برای این که کسی را به تقوا تشویق کنیم و بگوییم به طرف آن برو چه عملی انجام دهیم؟
پاسخ: مشکل کسانی که به ضعف اعتقادی دارند و به وظایف دینی خود عمل نمی کنند، بیشتر ناشی از خواب غفلت است. خودفراموشی یا غفلت نوعی خواب معنوی است که باعث می شود اهل آن در راه کمال و سعادت خود گام برندارند و به دنیا و لذت های زود گذر آن مشغول و عمر خویش را تلف نمایند و در نهایت دست خالی به سوی جهان ابدی رهسپار گردند.
ریشه اصلی غفلت در ناآگاهی و بی خبری است. ناآگاهی باعث خدافراموشی، ضعف ایمان و مسامحه در انجام وظایف دینی و عبادی و همچنین خودفراموشی، عدم توجه به خودسازی و در نهایت مانع آمادگی انسان برای مرگ و سفر آخرت خواهد شد.
تنها درمان این بیماری اساسی و ریشه ای، دادن آگاهی است. علم و آگاهی همانگونه که در روایات اسلامی تاکید شده، برای انسان واجب است (العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه) زیرا داروی اصلی دردهای بشر و مایه حقیقی حیات انسان دانش و آگاهی است.
آگاهی های بیدار کننده عبارتند از، شناخت خداوند و مبدا هستی، شناخت معاد و رستاخیز و سرانجام انسان در عالم آخرت، شناخت فلسفه دین و کارکرد آن، آشنایی با فلسفه عبادات و اعمال دینی و اثر آن در ساخت شخصیت انسان و همچنین هدف بعثت انبیا و امامت امامان و رهبران الهی، شناخت جهان و زندگی و هدف آن، شناخت انسان، خود انسانی و جایگاه انسان در هستی، توان و استعداد خاص انسان در احراز مقام خلافت الهی و سایر ارزش های وجود آدمی، و همچنین آشنایی با زندگی و سیره اخلاقی و عملی معصومین(ع) و عالمان راستین و مومنان حقیقی.
مهمترین و اثر بخش ترین منابع آگاهی بخش و بیدار کننده، قرآن کریم و روایات اسلامی و مواعظ و حکمت های صادر شده از معصومین(ع) است.
برای ایشان در این زمینه هایی که گفته شد صحبت کنید و به گونه ای که صلاح می دانید، با اهدای کتاب های مفید و در ضمن گفتن داستان، روایت و آیه ای از قرآن کریم، یاد مرگ و قیامت را در ایشان زنده نمایید و گاهی با تذکر یاد مرگ و رستاخیز و عاقبت کسانی که اهل دیانت نیستند، سعی نمایید حتی المقدور به گونه ای که ایشان احساس نکند دارید نصیحت می کنید، به صورت غیر مستقیم مطالبی را انتقال دهید که آگاهی بخش باشد و ایشان را از غفلت خارج نماید.
عملکرد شما خود بهترین ارشاد برای ایشان است شما می توانید با عمل خودتان ایشان را راهنمایی کنید و روح تعهد دینی را به ایشان تزریق نمایید.
به راحتی می توانید ایشان را به همراه خود به مجالس مذهبی ببرید و در شرایطی قرار دهید که ایشان به طور ناخواسته در معرض اطلاعات و جاذبه های دین قرار بگیرد و از مراسم دینی و روح معنوی حاکم بر این مجالس لذت ببرد. به خصوص مجالسی که در محرم و عزاداری حضرت حسین(ع) برگزار می شود، دراین زمینه تاثیر معجزه آسایی دارد.
از این طریق شما می توانید ایمان را در وجود ایشان تقویت نمایید و راه سعادت و نجات رهنمون باشید.
البته مسأله تأثیرپذیرى یا تأثیرگذارى در حدود کیفیت آن بستگى به توانها و قابلیتهاى انسان در ابعاد مختلف دارد. مهمترین امورى که در تاثیرگذارى دخالت دارند ویژگىهاى روحى از قبیل اراده استواراخلاق نیکو حسن معاشرت و آگاهىها و توانهاى علمى بالا است.
تأثیرپذیرى مثبت نیز تا حدودى به این امور و نیز به میزان انعطاف پذیرى و حقیقتطلبى شخص ارتباط دارد و تاثیر پذیرىهاى منفى برخاسته از ضعف آگاهى و اراده مىباشد. بنابراین هر اندازه در تقویت اراده خود گسترش صفات حسنه و خلق و خوى پسندیده و افزونسازى آگاهىها ودانشهاى خود به ویژه در زمینه مسایل دینى فرهنگى و اجتماعى تلاش کنید تدریجا توان تاثیرگذارى بیشترى خواهید یافت.
بنابراین تأثیرگذارى یک مهارتى است که به تدریج حاصل مىشود و تأثیرگذار و تأثیر گیرنده و فضاى روانى از آمادگى لازم و شرائط کافى برخوردار باشد که با تمرین و ممارست به این مهارت دسترسى پیدا مىشود. با رعایت اصول و نکات زیر فرد مىتواند میزان تأثیرگذارىخویش را افزایش دهد.
1. کار خود را با تحسین و قدردانى صمیمانه از طرف مقابل شروع کنید.
2. با اندکى تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته کردن یک یا چند نکته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسین صادقانه از وى به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وى پىگیرى نمائید.
3. در صورتى که اشتباه و لغزشى در وى مشاهده کردید مستقیما از او گلایه نکنید و وى را مورد انتقاد مستقیم و سرزنش خود قرار ندهید.
4. قبل از انتقاد از دیگران درباره اشتباهات خود حرف بزنید.
5. سعى کنید شنونده خوبى باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خود براى شما حرف بزنند.
6. صمیمانه دیگران را دوست داشته باشید و به آنها این محبت باطنى خود را اعلام کنید.
7. به دیگران اعتبار بدهید و کارى کنید که احساس کنند مهم هستند.
8. در طرف مقابل نسبت به کارى که مىخواهى انجام دهد میل شدیدى ایجاد کنید و به عبارت دیگر فضاى روانى لازم را براى انجام آن عمل فراهم نمائید.
9. هر رفتارى را که از دیگران نسبت به خود انتظار دارید همان را با ایشان در پیش گیرید.
10. سعى کنید نقطه نظرات و دیدگاههاى خویش را بر دیگران تحمیل نکنید زیرا مردم سخن کسى را که بخواهد عقیدهاش را بر آنان تحمیل کند نمىپذیرند و با کسى که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار کند دوستى نمىورزند و به او اعتماد نمىکنند.
در پایان، توجه به این نکته لازم است، که برادر شما یک جوان است و بهترین راه برای تأثیر گذاری ایجاد رابطه عاطفی است و برای ایجاد ارتباط عاطفی سعی کنید با او همدردی کنید و در حل مشکلات او همراه او باشید. او را درک کنید و به نیازهای روحی او توجه داشته باشید، از سرزنش کردن او خودداری کنید به او احترام بگذارید و او را بدون شرط بپذیرید؛ یعنی پذیرش شما نسبت به او مشروط نباشد و به گونه ای رفتار کنید که او احساس کند شما دلسوز او هستید رعایت نکات فوق باعث می شود بین او و شما یک ارتباط صمیمی و عاطفی برقرار شود آنگاه می توانید در قالب صمیمیت و دوستی مشکلات او را گوشزد کنید و در حل آنها به او کمک کنید. اگر برخوردی غیر از این با او داشته باشید و بخواهید از طریق تهدید و امر و نهی با او برخورد کنید قطعا نمی پذیرید و در تکرار اشتباهات اصرار می ورزد و حتی طغیان می کند..
انواع عشق:
الف) عشقهاى مجازى:
در این گونه عشق،موضوع عشق ورزی همانا صفات ظاهری و کمالات مشهود و محسوس محبوب است .یعنی کمالات ظاهری محبوب موجب جذب عاشق می شود.
عشق مجازی خود دو گونه است.
1-عشق حیوانی که در آن عاشق تنها از روی شهوت و هوس معشوق خود را می خواهد و به جنبه های جنسی او نظر دارد.
2-عشق پاک که اگر چه نظر او به ظاهر محبوب است، ولی چون ظاهر نماد باطن است و نشان از ذات الهی دارد، خود زمینه ساز عشق حقیقی می شود و مانند پلی عاشق را به سوی عشق حقیقی رهنمون می گردد.
ب ) عشق حقیقى و الهى:
عشق حقیقى عبارت است از قرار گرفتن موجودى کمالجو در مسیر جاذبه کمال مطلق، یعنى خداوند متعال، پروردگارى که جمیل مطلق، بىنیاز، یگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است که همه رو به سوى او دارند و او را مىطلبند (احیاء علوم الدین، غزالى، ج 4، ص 283 - 279)
عشق مجازى خود عشق اصلى و اصیلی نیست و از روى تسامح به آن عشق اطلاق مىشود. پیروان عرفان، جهان هستى را (از جمله انسان را) مظهر و نشان حضرت حق دانسته، و عشق به مظاهر خداوند سبحان را عشق مجازى در طول عشق به ذات پروردگار مىدانند. به قول سعدى:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
عشق مجازى همچون پل و نردبان به عالم عشق حقیقى است. از آن جا که تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مىدهند، امورى مجازى به شمار مىروند. به همین جهت عشق به آیات الهى، عشقى مجازى قلمداد مىشود.
عشق مجازى باید به عشق حقیقى بر گردد تا ارزش پیدا کند و عاشق از رهگذر کمالات محسوس به کمال مطلق رهنمون گردد. و اگر در همان متوقف گردد جز انحراف هیچ نخواهد بودو سد راه کمال آدمی می گردد. زیرا عشق ما بر معشوق راستین متمرکز است و به هر آن چه که از اوست و بوى او را مىدهد و نشانه اوست عشق مىورزیم. ازاینرو توقف در این عشق هر چند بهتر از نداشتن عشق است، ولى نتایج عشق حقیقى و راستین را ندارد.
هر عشق و محبتى که از این دو مقوله خارج باشد عشق نیست، بلکه شهوت و غریزه زیستی است در واقع آفتى است که به رنگ عشق درآمده و زایل شدنى است.
دستورالعمل جهت تقویت رابطه محبت آمیز میان همسران:
1. خود را براى همسرش بیاراید و در حضور او بهترین و تمیزترین لباسهاى خود را بپوشد.
2. در مقابل همسر خود با حالت خمودگى و افسردگى حاضر نشود، او را در موقع ورود به خانه با لبخند و شادى استقبال کند و در موقع خروج از خانه او را بدرقه کرده و با گرمى از او خداحافظى نماید.
3. براى انجام تقاضاهاى خود با همسرش آمرانه و با خشونت برخورد نکند.
4. از سختىها و مشکلاتى که همسرش براى امرار معاش خانواده متحمل مىشود، سپاسگذارى کند.
5. از مردان دیگر نزد همسر خود تمجید و تعریف نکند و هیچ مردى را بر همسر خود ترجیح ندهد زیرا هر فردى شرائط و توانمندیهاى خاص خود را دارد.
6. براى برآوردن نیازمندیهاى خود از نظر مادى و غیر مادى امکانات همسر خود را در نظر گرفته و او را تحت فشار قرار ندهد.
علت بی توجهی و بی مهری آن فرد نسبت به همسرش برای ما معلوم نیست و آنچه ذکر شد کلیاتی بود که می تواند تا حدودی با رعایت آنها در جلب توجه محبت همسرش مفید باشد ولی بهتر آن است به طور دقیق تر ریشه یابی شود و در صورت امکان مشاوره حضوری بررسی شود. در عین حال جهت مزید اطلاعات و شناخت وی، توجهشان را به 40 نکته (مجله پرسمان، خرداد 82) که برای تمام همسران به خصوص همسران جوان در آغاز زندگی زناشویی لازم و ضروری است جلب می کنیم.
امید است در لابه لای آن نکات نقطه ضعف ها و نیز راه کارهای مفید را پیدا کرده و عمل کنید.
1 . با مطالعه کتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسردارى، چگونگى ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسههاى آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید .
2 . با همدلى، همفکرى، همکارى و مشورت با یکدیگر درباره مسائل مختلف میان اعضاى خانواده روابط سالم پدید آورید .
3 . هر یک از زوجین دیگرى را نزدیکترین و محرمترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامى و پشتیبان خود تلقى کند .
4 . با یادگیرى مهارتهاى ارتباطى نظیر فعالانه به حرفهاى یکدیگر گوش کردن، احترام به نظرها و عقاید یکدیگر و تشریک مساعى و مشورت کردن روابط خود را بهبود بخشید .
5 . بکوشید، باایجاد کانونى گرم و صمیمى، تمام اعضاى خانواده به ویژه زن و شوهر مسؤولیت رسیدن به تفاهم را پذیرا شوند .
P}تا که از جانب معشوق نباشد کششى {E}کوشش عاشق بیچاره به جایى نرسد {P
6 . هنگام اختلاف نظر یا سوء تفاهم، به جاى سرزنش کردن یکدیگر یا تفسیر نادرست، به شناسایى مساله و یافتن راه حل آن بپردازید و در صورت لزوم کمک و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب کنید .
7 . براى رسیدن به ا منیت روانى وعاطفى در روابط زناشویى داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهید .
8 . در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممکن به حل و فصل آن بپردازید تا به فرآیندى مخرب و پیشرونده تبدیل نشود .
9 . به هر طریق ممکن رفتارهاى مطلوب همسرتان را مورد توجه و تایید قرار دهید; به گونهاى که همسرتان بفهمد برایش ارزش قائل هستید .
10 . تشویق و تایید و بیان نکات مثبتبه طور آشکار یا در جمع باشد و تذکر نکات منفى و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایى صورت گیرد .
11 . براى خصوصیات و نیازمندىهاى یکدیگر ارزش قائل شوید و در روابط کلامى، عاطفى، اقدامها و تصمیمگیرىها به افکار و خواستههاى همسرتان توجه کنید .
12 . اگر رفتار خاصى براى شما مبهم است، سادهترین راه این است که از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمتآمیز، صمیمانه و خوش بینانه موضوع را روشن کنید .
13 . خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهید . خشونت را با سکوت پاسخ گویید و در موقعیتى مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفت و گو بپردازید .
14 . بکوشید در سراسر زندگى، به خصوص در روابط بین خود و همسرتان، به جاى هر گونه پیشداورى یا مشاهده اشکالات و ضعفها نقاط مثبت و قوت را ببینید; به عبارت دیگر، به جاى توجه به نیمه خالى لیوان به نیمه پر آن توجه کنید .
15 . سعى کنید در برنامه ریزى براى فعالیتهاى اجتماعى، اوقات فراغت، دید و بازدیدهاى خانوادگى و نظایر آن به مشورت کردن با یکدیگر بپردازید و از یک جانبه نگرى بپرهیزید .
16 . در هر فرصتى که پیش مىآید، با همسر و اعضاى خانوادهتان ارتباط کلامى و عاطفى برقرار کنید . شایان ذکر است زنها از صحبت کردن با همسرشان بیشتر لذت مىبرند . بنابراین، مردان باید فعالانه به سخنان همسرانشان گوش کنند و واکنش مناسب نشان دهند .
17 . اگر هر یک از زوجین در شرایط خاصى نمىتواند به سخنان همسرش گوش کند، باید صادقانه و صمیمانه این موضوع را به وى انتقال دهد، و تقاضا کند صحبت کردن درباره آن موضوع را به فرصتى دیگر واگذارد .
18 . هر از چند گاهى زوجین در فضایى محرمانه، محبتآمیز و صمیمانه به ارزیابى رفتار و روابط یکدیگر بپردازند و از یکدیگر بپرسند، چه باید کرد تا روابطمان بهتر و بانشاطتر شود؟
19 . همیشه، در رویارویى با مسائل و مشکلات خانوادگى، خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسؤولیتخود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روى آورید .
20 . در روز یا در هفته زمان مشخصى را براى گفت و گو درباره مسائل و مشکلات و به اصطلاح درد دل کردن با همسرتان اختصاص دهید .
21 . از داشتن نگرشهاى آرمان گرایانه و شاعرانه در مساله ازدواج و روابط زناشویى و نیز انتظارات غیر واقع بینانه اجتناب کنید .
22 . ارتباط زوجین باید از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست وغیر واقع بینانه دور باشد . اگر موضوع و مسالهاى ذهن یکى از زوجین را به خود مشغول کرده است، باید آن را به صراحت و صادقانه مطرح کند و درستى و نادرستى اش را با همسرش مورد بررسى قرار دهد .
23 . هر یک از زوجین باید زمینههاى بروز سوء تفاهمها و سوء ظنها را از بین ببرد و از رفتارهایى که موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن مىشود، خوددارى کند .
24 . هر یک از زوجین باید بکوشد با روانشناسى همسرش آشنا شود تا بداند زن یا مرد به چه امورى بها مىدهد و نظام ارزشىاش چگونه است; براى مثال معمولا زن به وابسته بودن، کسب امنیت عاطفى و مورد حمایت واقع شدن اهمیت مىدهد و مردان مىخواهند مستقل و خود مختار باشند و آزادى عمل را داراى ارزش مىدانند .
25 . زن و شوهر از مسخره کردن یکدیگر و گفتن سخنان طعنهآمیز و دو پهلو جدا پرهیز کنند .
26 . از رفتارهایى نظیر متلک، تحقیر، سرزنش و به رخ کشیدن یکدیگر که موجب افزایش مقاومتهاى روانى در طرف مقابل است، جدا باید پرهیز شود .
27 . در سراسر زندگى، از جمله در زندگى خانوادگى، بکوشید به نقاط مثبت، موهبت و نعمت هایى که در اختیار دارید بیندیشید نه به امورى که در اختیار ندارید .
28 . از خطاهاى یکدیگر سریعا بگذرید و خطاهاى همدیگر را تحمل کنید .
29 . بایادآورى برخى ایام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظایر آن و دادن هدیههایى هر چند کوچک (مثل یک شاخه گل) به طور نمادین یا سمبلیک عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام کنید .
30 . خود را در برابر همسرتان آراسته و پاکیزه و جالب توجه نگه دارید از پریشانى و وضع نامرتب بپرهیزید .
31 . در انتخاب دوست و برقرارى روابط دوستانه و معاشرتهاى خانوادگى با زوجهاى دیگر دقت کنید و این امور را با توافق یکدیگر انجام دهید .
32 . از هر گونه رفتارى که به مرد سالارى یا زن سالارى مىانجامد، پرهیز کنید .
33 . خطاى یکدیگر را در حضور دیگران، فرزاندن، آشنایان، والدین یکدیگر و . . . بازگو نکنید .
34 . هرگز همسرتان را با زن یا مرد دیگر مقایسه نکنید .
35 . از رفتارهاى مطلوب همسرتان تشکر کرده، او را تشویق کنید و انگیزه تکرار آن رفتار را بیشتر سازید .
36 . از تصمیمهاى نادرست و غیر منطقى و کلىگویىهاى منفى و شکلگیرى افکار منفى درباره همسرتان شدیدا پرهیز کنید .
37 . حتىالمقدور به قولهایى که به همسرتان دادهاید عمل کنید تا به سلب اعتماد و احساس فریب خوردگى نینجامد .
38 . از نسبت دادن القاب و زدن برچسبهاى ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، زرنگ، شلخته، کلهشق، یک دنده، لجباز و خودخواه به یکدیگر پرهیز کنید .
39 . در مواردى که غمگینى و افسردگى و یا عصبانیت زن یا شوهر شدت مىیابد و احتمال اختلال در کار سیستم عصبى یا غدد درونریز به ویژه غده تیروئید وجود دارد، در نخستین فرصتبه پزشک متخصص مراجعه کنید تا از عادى بودن ترشح غدد از جمله غده تیروئید مطمئن شوید .
40 . براى داشتن یک زندگى با نشاط و موفق خوب بیندیشید، وقتبگذارید، احساس مسؤولیت کنید، موانع ارتباط سالم را از میان بردارید و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم توجه کنید .
راه حسین(ع):
حتما شنیدید که هر کسی راهی به سمت خدا دارد و راه های به سوی خدا فراوان است. درست است. حسین یکی از این راه ها است. حسین یکی از بهترین راه های به خدا رسیدن است.
هدف زندگی چیزی جز قرب الی الله و نزدیک شدن به خداوند نیست. برای نزدیک شدن به خدا راه های فراوانی وجود دارد. نماز یکی از این راه ها است. عبادت و دعا و مناجات یک راه است. بعضی از افراد از طریق علم و اجتهاد به خدا می رسند و برخی از طریق جهاد و شهادت. شهدا که یاتون هست. آنها از این راه به خدا رسیدند. بعضی ها از طریق خدمت به خلق و پدر و مادر خودشان به سوی خدا می روند. عده ای با خودسازی و سلوک و ریاضت می رسند و گروهی هم از درب حسین وارد می شوند. محبت اهل بیت(ع) یک راه بزرگ به سوی خدا است.
شنیدید بهشت چند درب دارد. چند درب همان تعدد راه ها به سوی خدا است. حسین(ع) یکی از درب های بزرگ بهشت است. یک راه بسیار زیبا به سوی خدا. می دانید چرا راه حسین بهترین راه است، چون راه حسین با آگاهی و عشق خیلی زیبا آمیخته است. در حادثه عاشورا عقل و عشق در حد نهایت به هم آمیخته بود. صحنه کربلا صحنه عشق بازی و رقص عارفانه عاشقان حسین و کسانی بود که می خواستند از طریق امام حسین(ع) و فداکاری در راه او به خدا برسند و رسیدند.
به عزاداری باید اینطوری نگاه کنیم. وقتی می خواهید به مجالس حضرت ابی عبدالله الحسین مشرف بشوید باید نیت قربت کنید. یعنی خدایا فقط برای نزدیک شدن به تو از راه حسین و درب حسین دارم می روم.
راه های زیادی به سوی خدا هست، اینهم یک راه است، البته یکی از بهترین راه ها به سمت خدا. کسانی که از این راه حرکت می کنند چه لذت ها می برند و چه عشقی می کنند و چه وصولی خواهند داشت!
اگر بدانید گریه و بکاء چه راه بزرگ و سریعی برای به خدا رسیدن است. نباید از اینها غفلت کرد. گریه سلاح مومن است و کسی که برای امام حسین(ع) گریه می کند، در قیامت گریان نخواهد بود.
این خودش یک روش سیر و سلوک است. خیلی ها را می بینیم که تمام تلاششان در راه حسین است. خوب وسیله آنها به سوی خدا حسین است. آنها سوار کشتی حسین شدند. حسین سفینه النجات یعنی همین. یعنی حسین خودش یک راه است یک وسیله است یک کشتی برای حرکت در مسیر خدایی شدن است.
بعضی ها شعر عاشورایی می گویند. عده ای هم می خوانند، گروهی منبر می روند، روضه می خوانند، حادثه کربلا را درس می دهند. مردم را با حسین(ع) و راه آن حضرت آشنا می کنند. بعضی ها هم با برپایی مجالس حسینی و خدمت به عزاداران خودشان را در این راه قرار می دهند. بعضی ها سعی می کنند با گریه و عزاداری برسند. هر کسی کاری انجام می دهد و تمام این کارها برای این است که می خواهند از درب حسین(ع) وارد بشوند.
می خواهند از راه حسین به خدا برسند و آن حضرت را وسیله تقرب خودشان قرار دادند. کسانی هم بودند که به عشق حسین(ع) با دشمن جنگیدند و با حسین حسین گفتن در راه خدا شهید شدند و به خدا رسیدند.
اگر اینطوری باشد، درست است، کسانی که می خواهند از طریق محبت و پیروی از مرام حسین(ع) به خدا برسند، قصد و نیتشان صحیح است و اخلاص دارند و اگر نیتی غیر از این داشته باشند، به خطا رفته اند و رفتارشان آلوده به ریا است.
حسین(ع) کاملترین راه خدا است. اگر نگاهی به صحنه کربلا و عاشورا بیاندازید، می بینید که تمام توحید و خدا پرستی در مقابل تمام شرک و دنیا پرستی صف آرایی کرده است. تمام صفات خوب و ارزش های اخلاقی و الهی یک طرف دیده می شود و تمام صفات بد و ضد ارزش ها و دنیا طلبی و مادیگرایی در طرف دیگر. یک طرف عبادت خدا است و یک طرف عبادت شیطان. یک طرف عشق الهی ظهور کرده و یک طرف محبت دنیا. یک طرف رنگ خدا است و یک طرف سیاهی گناه و تاریکی خودخواهی و ظلمات شرک و تباهی.
خداوند با تمام صفات متقابل اش در کربلا ظهور کرده بود و حسین خودش یک مکتب کامل انسان سازی بود و راه کاملی به سوی خدا ترسیم کرده بود. مکتبی که محصولات آن علی اکبر بود، عباس بود، عون و جعفر بود، هفتاد و دو عاشق جانباز بود. شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بودند. زینب سلام الله علیها بود.
در زمان ما خیل شهیدانی که به ندای فرزند حسین(ع) یعنی حضرت روح الله لبیک گفتند و با شعار حسین حسین و به عشق کربلا شهید شدند همگی دست پرورده معلم عشق، یعنی حضرت اباعبدالله (ع) بودند و با حسین (ع) به خدا رسیدند. ای کاش خداوند ما را هم با آنها محشور کند.
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین(ع).
محبت همسران:
دختری در آستانه ازدواج هستم نگرانی ام از این است که وابستگی به همسر که معمولا در بین زوجهای جوان شایع است، مرا از هدف اصلی ازدواج که رشد و کمال است باز دارد. در دین ما چه راهکارهایی برای کاهش یا حذف یا از ابتدا به وجود نیامدن این وابستگی ذکر شده است؟
در ابتدا لازم است توجه داشته باشید که هدف کلی زندگی انسان قرب به خداوند است. کمال انسان هم در همین قرب و نزدیکی است. هدف کلی ازدواج و تشکیل زندگی هم در همین راستا چیزی جز نزدیک شدن به خداوند نیست. قرآن کریم نوید می دهد که با ازدواج زوجین به آرامش دست می یابند. این آرامش هم یکی از نیازهای انسان برای حرکت در مسیر تقرب به خداوند است. معیار ازدواج و انتخاب همسر هم برای یک فرد مومن و کسی که هدف اش همان هدف اصلی دین و زندگی است، ایمان است، یعنی کسی باشد که در مسیر قرب الی الله باشد و با ازدواج به همسر خود در این مسیر آرامش بدهد و کمک نماید.
اگر کسی با این معیار همسر خود را انتخاب کند، وابستگی به او نه تنها مانع نیست، بلکه خود عاملی برای پیشرفت معنوی و حرکت سریع تر در مسیر حقیقی کمال و زندگی است، ولی اگر انسان خدای ناخواسته درست و با معیار انتخاب نکند و کسی را برگزیند که با او در مسیر کلی و اصلی زندگی تفاوت و اختلاف اساسی دارد، این وابستگی حتما مانعی برای راه خدا و کمال محسوب می شود.
بنابراین باید ببینید نوع انتخاب شما چگونه بوده است و همسر شما در چه مسیری حرکت می کند، در مسیر دنیا و سقوط یا در مسیر خدا و کمال و سعادت. اگر مسیر او صحیح است و به سمت خدا می رود، عشق ورزی به همسر و شریک زندگی کاری بسیار پسندیده و حتی ضرورت زندگی است، بنابراین نباید در این زمینه نگران باشید، ولی اگر فرد بی ایمان و اهل دنیا و خلاف کار است، باید بتوانید علاقه خود را به او کنترل کنید و تنها در اموری که به صلاح شما است با او همراهی نمایید.
اما در هر صورت باید بدانید که خانواده و ازدواج بر محور محبت استوار می ماند. زن و شوهر اگر بخواهند یک عمر در کنار هم بمانند و با هم زندگی کنند، باید میانشان روابط عاطفی حکم فرما باشد، وگرنه تحمل سختی های زندگی دشوار خواهد بود، البته روابط عاطفی ای که کنترل شده و بر محور عقلانیت استوار باشد .
قرآن در مورد رابطه عاطفی زن و شوهر می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛ از نشانه های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در بین شما مودت و رحمت قرار داد در این امور نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند» (روم، آیه 21).
پیام این آیه آن است که بین زن و شوهر باید رابطه ای عاشقانه و محبت آمیز برقرار باشد و هر یک به دیگری عشق بورزد.
همین مطلب در روایات هم آمده است. در حدیثی امام صادق(ع) می فرماید: «ما اظن رجلا یزداد فی الایمان خیرا الا ازداد حبا للنساء؛ گمان نمی کنم مردی ایمانش زیاد شود، مگر آن که محبت و عشقش به همسرش بیشتر گردد» (وسائل الشیعه، ج 20، ص 22).
در حدیث دیگری فرمود: «من اخلاق الانبیاء حب النساء؛ دوستی و عشق ورزیدن به همسر از خلق و خوی پیامبران است» (همان).
در برخی دیگر از روایات آمده: به زنانتان اظهار عشق و دوستی کنید، زیرا اگر مردی به همسرش بگوید: دوستت دارم، این سخن هرگز از خاطر او محو نمی شود (همان، ص 23).
نتیجه ای که از این روایات می توان گرفت این است که اسلام دستور اکید داده است که اولا، رابطه بین زن و شوهر یک رابطه گرم و عاشقانه باشد و ثانیا اگر زن و شوهری با هم چنین رابطه ای نداشته باشند، باید آن را در ضعف ایمان جستجو کنند زیرا طبق این روایات، هر چه انسان بهره بیشتری از ایمان داشته باشد، بهره بیشتری از عشق دارد. پس این طور نیست که عشق ورزی به همسر متضاد با بندگی خدا باشد و نه تنها این طور نیست، بلکه در راستای آن است.
نتیجه دیگر این که عشق یک نهال کوچکی است که در ابتدای ازدواج خداوند به زن و شوهر هدیه می کند. این نهال کوچک احتیاج به آبیاری و پرورش دارد. اگر زوج های جوان از پرورش و تقویت نهال عشق غافل شوند، امکان دارد ضعیف شود و بمیرد.
وظیفه ما در برابر ائمه چیست؟ و چگونه میتوانیم این وظیفه را خوب انجام دهیم؟
یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم. ما معتقدیم «أولی الأمر» همان ائمه طاهرین هستند و، نایبان ائمه نیز، جانشینان این بزرگواران یعنی فقها می باشند.
اطاعت از اینان در عرض و هم سنگ اطاعت از خدا و رسول قرار داده شده است.
1- اولین وظیفه ما در قبال اهل بیت(ع) شناخت ایشان است. کسی که امامان خود را نمی شناسد، چگونه می تواند پیرو ایشان باشد. شیعه یعنی پیرو و پیروی از امام، فرع شناخت شخصیت و زندگی ایشان است. این موضوع به قدری اهمیت دارد که در روایت آمده: کسی که امام زمان خود را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.
2- وظایف بعدی ما اطاعت از ائمه است، زیرا ائمه طاهرین مکمل دین هستند. کلیات دین اسلام که در قرآن آمده، توسط ائمه، روشن شده و جزئیات آن نیز بیان می گردد.
انجام واجبات و ترک محرمات، یا همان دستورات فقهی، هم وظیفه ما در برابر خدا و هم وظیفه ما در برابر ائمه است و منافاتی بین دستورات خدا و ائمه نیست زیرا ائمه و دستورات آنان در طول خداوند تبارک و تعالی و به اذن او می باشد.
3- بخش دیگری از وظایف ما شامل وظایف اخلاقی است. ائمه ناظر بر رفتار ما هستند. در روایات از ائمه طاهرین آمده است که: «کونوا لنا زَینا، ولا تکونوا علینا شَینا»
( بحار الأنوار» ج 15 ، کتاب الإیمان ، ص . 142 و أمالی الطوسی 2: 55)
[ای شیعیان] مایه زینت ما باشید نه مایه ننگ و سرافکندگی ما.
از آن جا که ما شیعیان منتسب به ائمه هستیم، وظیفه داریم مایه سرافرازی آنان باشیم. این مهم صورت نمی گیرد مگر با بهبود رفتار، هم در حوزه اخلاق و هم در حوزه احکام.
4- بعد دیگری از وظایف ما نسبت به ائمه طاهرین، الگو قرار دادن آنان است. اگر این بزرگواران را در عرصه های مختلف زندگی، مانند اجتماعی، سیاسی، اقتصادی،اخلاقی عبادی و ... اسوه قرار دادیم، هم زندگی ما جهت صحیح می یابد و هم موجبات شادمانی ائمه را فراهم نموده ایم، زیرا آنان به احوالات ما آگاهند و خودشان فرموده اند:
إنّا غیر مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم و لا ناسِینَ لِذِکرِکُم (الاحتجاج للطبرسی 2 / 598)
به درستی که ما در مراعات حال شما کم کاری نمی کنیم و یاد شما را فراموش نمی نمائیم.
5- از دیگر وظایف ما، محبت ورزیدن نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت و اظهار علاقه حقیقی به آنان است. مردی از پیامبر درباره قیامت پرسید. حضرت فرمود: برای آن روز چه چیز آماده کرده ای؟ گفت: چیز مهمی آماده نکرده ام جز آن که خدا و پیامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: پس، تو با کسی هستی که دوستش داری.(منتخب میزان الحکمة ح 1361)
6- وظیفه بعد، نشر معارف اهل بیت است که باید توسط شیعیان صورت گیرد و ما مدیون ائمه هستیم.
ما این وظایف را با استقامت، تقوی، توکل و یاری جستن از خداوند و خود ائمه بهتر می توانیم انجام دهیم.
سوال: من در مراسم های مذهبی، اشک از چشمانم جاری نمی شود، چه کارهایی برای جاری شدن اشک می توانم انجام دهم؟
انسان ها از جهات گوناگون با همدیگر متفاوتند از جمله در استعدادها, عواطف و روحیات . بیش تر این تفاوتها ناشی از شرایط و زمینه ها و امکانات متفاوتی است که افراد در آن پرورش یافته اند البته خداوند در وجود انسان نیروی عقل و اراده را قرار داده است و هیچگاه انسان محبوس شرایط محیطی و... نمی باشد انسان می تواند با افعال اختیاری خود علیرغم همه شرایط محیطی و خانوادگی و پرورشی سعادتمند شود و بالعکس البته آنها که زمینه تربیتی بهتری دارند آسان می توانند در مسیر سعادت گام بردارند و کسانی که شرایط مناسبی ندارند به همت و اراده قوی تری نیاز دارند خلاصه این که راه خوشبختی برای آنها نیز باز است .
درباره مسأله گریه نیز باید به تفاوت های فردی توجه داشت همه مثل هم نیستند و شما اگر کم تر می توانید گریه کنید خیلی نگران نباشید رعایت نکات زیر می تواند مؤثر واقع شود: 1- خوردن عدس . 2- اجتناب از پرخوری. 3- اجتناب از مجالس لهو و لعب . 4- رفتن به عیادت بیماران . 5- کمک به مستمندان . 6- معاشرت با افراد صالح ونیکوکار . 7- دلجویی از ایتام و افراد بی سرپرست .
البته اگر با رعایت نکات فوق نیز تاثیر چندانی حاصل نشد می توانید در مجالس عزاداری حالت گریه به خود بگیرید همین مقدار نیز برای شما مفید است . بعضی ها هم راحت گریه می کنند و هم راحت می خندند و بعضی ها نمی توانند به آسانی بخندند در گریه کردن هم به سختی گریه می کنند. این مطلب تا حدودی به وضعیت روحی و روانی افراد و از طرفی به رشد عواطف انسان بستگی دارد سعی کنید با عمل به نکاتی که در بالا ذکر شد عواطف خود را تقویت کنید یکی دیگر از عواملی که می تواند به شما کمک کند تجسم وقایع گذشته ای است که برای ائمه(ع) پیش آمده است سعی کنید خودتان را در آن صحنه ها قرار دهید و نقشی را به عهده بگیرید مثلا حمایت از خانواده و فرزندان امام حسین(ع) را سپس تصور کنید که امام حسین(ع) از این کار شما راضی است و شما را در روز قیامت مورد تفقد قرار می دهد ؛ تداعی این صحنه ها می تواند رقت قلب را زیادتر کند.
آنچه در این میان مهم و اساسی است مساله معرفت وشناخت نسبت به معارف و آموزه های دینی و آشنایی با روح دیانت است .
اگر چنین معرفتی روزی انسان گردد، اعمال و عباداتش دارای روح و مغز است و چنین شخصی به بارگاه ربوبی قرب بیشتری می یابد . شکستگی دل چیزی نیست که ما موظف به تحصیل آن باشیم بلکه باید در کسب معرفت و شناخت عمیق کوشید و تأکید و پافشاری در احادیث بر همین مطلب است . بسیار دیده شده فردی که معرفتی کوتاه و بینشی سطحی نسبت به معارف و اولیای دین دارد، در وقت شرکت در مراسم مذهبی و یا روضه بیشتر به یاد گرفتاری و سختی های خود می افتاد و دلش می شکند نه اینکه مصیبت وارد بر امام معصوم (علیه السلام) و آشنایی او با ا ئمه -علیهم السلام _ عامل شکستگی دل او باشد و بر عکس دیده شده بزرگانی با معرفت کامل چنین گریه و بی قراری از آنها دیده نشده است . اگر معرفت وجود داشت و شرایط روحی و روانی و شرایط فیزیکی و جسمانی فراهم بود ، معمولا شکستگی دل به دنبال می آید ، آن هم دل شکستگی حاصل از معرفت و شناخت که دارای ارزش و اهمیت ویژه ای است. پس بطور خلاصه شکستگی دل هر چند ارزشمند است ولی مهمتر از آن اصل «معرفت» و «محبت» و «متابعت» است. اگر چه اشکی جاری نگردد.
حال با توجه به این مقدمات به نکات ذیل توجه نمایید :
1- حالت تباکى و حزن و اندوه داشتن در هنگام ذکر مصیبت، امرى ارزشمند است؛ چنان که در روایات بدان تصریح شده است (خصائص الحسینیه، ص 142 و وسائلالشیعة، ج 4 ، ص 1121، ص 1124
2- منشأ گریه ارزشى، معرفت است؛ ازاینرو اگر احساس مىکنیم که در هنگام ذکر مصیبت، حالت گریه نداشته و اشکى از چشمانمان جارى نمىشود، حتى قلبمان نیز متأثر و اندوهگین نمىگردد - البته به شرط آن که مطمئن باشیم نداشتن اشک ریشه در عوارض جسمانى ندارد .
3- برای جاری شدن اشک باید زمینههاى ایجاد و توسعه معرفت به اهلبیت(ع) را در خود تقویت کرده و موانع معرفت را از میان برداریم. زمینههاى ایجاد و توسعه معرفت به اهلالبیت(ع) عبارت است از:
1- مطالعه تاریخ زندگانى آنان
2- مطالعه و تفکّر در سخنان ایشان
3- شناخت خدا؛ زیرا آنان تجلىگاه اوصاف الهىاند وبا شناخت خدا و اوصاف او، مىتوان فضایل آنان را دریافت ( نگا: آیین مهرورزى، بخش محبت به اهلبیت(ع )
4- موانع معرفت؛ عمدتاً به عملکرد ما برگشته، موجب قساوت قلب مىشود،«من علامات الشقاء جمود العین» [حضرت رسول(ص)]، میزانالحکمه، ج 1، ص 455، روایت 1845 و قال على(ع): «ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الالکثرة الذنوب». ( همان، ص 455، روایت 18406) و موجب مىگردد که حتى احساسات و عواطف ما در سیطره عقل ما نباشد. این موانع عبارتند از:
1. زیاد سخن گفتن درغیر ذکر خدا (بحارالانوار، ج 71، ص 281 )
2. گناه زیاد (همان، ج 70، ص 55)
3. آرزوى زیاد (، ج 78، ص 83 )
4. گوش سپارى به امور لهو (بحارالانوار، ج 75، ص 370 )
5. جمع کردن مال ( مستدرکالوسائل، ج 2، ص 341 )
6. ترک عبادات (تنبیه الخواطر، ص 360 )
7. همنشینى با افراد گمراه و ستمگر(بحارالانوار، ج 1، ص 203 )
8. همنشینى با افراد فرومایه و پست(همان، ج 77، ص 45 )
9.. خنده زیاد(همان)
5- براى از بین رفتن قساوت قلب در روایات امورى ذکر شده که مهمترین آنها عبارت است از:
1. یاد مرگ ،همان، ج 14، ص 30. V
2. پند و اندرز،همان، ج 77، ص 199.
3.تفکر در آیات الهى، قیامت و حال خویشتن ،همان، ج 78، ص 115.
4. ، همنشینی با اندیشمندان ،همان، ص 308.
5. معاشرت با اهل فضل ،معجم الفاظ غررالحکم، ص 863.
.6. گفت و گوى علمى ،بحارالانوار، ج 1، ص 203).
7. اطعام تهىدستان ،مشکاةالانوار، ص 107.
8. مهربانى و محبت به ایتام ،همان.
9. ذکر خدا،نهجالبلاغه، خ 222. V
10. ذکر فضایل و مناقب و مصائب اهلبیت(ع)) ،همانجا)
11. قرائت قرآن ،همان، خ 176.
12. استغفار،بحارالانوار، ج 93، ص 284. V
13. مهمتر از تمامى این امور، آن است که از خداوند متعال عاجزانه بخواهیم: به ما چشم اشکبار عنایت کند و در این میان، اهلبیت(ع) را واسطه قرارداده و از خود آنان نیز استمداد جوییم.
چون زتنهایى تو نومیدى شوى
زیر سایه یار خورشیدى شوى
رو بجو یار خدایى را تو زود
چون چنان کردى خدا یار تو بود
مثنوی دفتر 2، ابیات 22 و 23)
زندگی کامل:
به طور کلی انسان دارای سه گونه زندگی است. زندگی طبیعی که شامل فعالیت های طبیعی انسان است، زندگی عقلانی که شامل فعالیت های عقلانی و شناختی او است، زندگی عرفانی که شامل فعالیت های عبادی و ارتباط با خدا و معنویت است.
البته این بدین معنا نیست که تمامی انسان ها از تمامی عرصه های زندگی سود می برند و زندگی کاملی دارند. بیشتر مردم تنها زندگی طبیعی دارند و از زندگی عقلانی و عرفانی یا بهره ندارند و یا بهره مختصری دارند.
این بدین معنا است که اگر انسان بخواهد زندگی کاملی داشته باشد و مراتب کمال و رشد انسانی و الهی را طی کند باید برای تمامی ابعاد هویت و زندگی خود برنامه داشته باشد.
بهره بردن از عرصه های عقلانی و عرفانی زندگی در صورتی که به صورت مقطعی انجام شود، اگر چه تاثیر مقطعی و مفید دارد، ولی در صورتی که انسان بخواهد آثار معنوی آن ماندگار و نهایی شود، باید در برنامه روزانه زندگی خویش قسمتی را برای این منظور اختصاص بدهد و به صورت دائمی یاد خداوند را در دل خویش زنده نگاه دارد.
در زمینه برنامه ریزی پیامبر(ص) در فرازى از سخنان خود ابوذر فرموده: «اى اباذر! بر خردمندى که عقلش مغلوب هواى نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند:
بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادىها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایشو بهره از لذّات، حامى و کمک براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفریح روح خواهد شد.(بحارالانوار، ج77، ص74)
امیرمؤمنان على(ع) نیز در سخنى مىفرماید:
«انسان با ایمان ساعتهاى زندگیش را به سه بخش تقسیم مىکند، 1- بخشى را به زندگی عرفانی، یعنی مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفریدگار جهان مىپردازد. 2- و بخشى را به تأمین هزینه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) اختصاص می دهد 3- و بخش دیگر را براى استراحت و بهرهگیرى از لذّتهاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمىگزیند، و براى خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکى از این چهار مورد باشد، یعنى تأمین معاش، عبادت آباد نمودن آخرت و یا بهرهگیرى از لذّت و آسایش حلال. (نهج البلاغه، حکمت 39)
این روایات اغلب به عموم مردم اشاره دارد و در آن به زندگی عقلانی تصریح نشده است، زیرا این نوع زندگی مخصوص خواص جامعه و نخبگان است و تمامی انسان ها از آن برخوردار نیستند. بیشتر مردم تنها از زندگی طبیعی و مقداری نیز از ارتباط با خداوند و زندگی عرفانی آنهم به صورت خفیف بهره دارند و نسبت به زندگی عقلانی بهره ای ندارند، زیرا این نوع زندگی که ویژگی آن اندیشه ورزی است، مخصوص نخبگان جامعه است.
زندگی عرفانی و ارتباط با خدای تعالی که معنای زندگی انسان است از طریق عبادت ، مانند دعاها و اذکار، مناجات قرائت قرآن نماز اول وقت و خصوصا نماز شب و احیاء مقداری از شب و نیز حضور در مجالس ذکر و موعظه و مانند اینها حال خوش معنوی برای شخص به وجود می آورد.
برای این که این حالات بماند و تنها حال نباشد ، بلکه تبدیل به مقام شود، بزرگان می گویند شخص باید مرابطه و مراقبه داشته باشد و اصطلاح مراقبه معانی گوناگونی دارد و در اینجا ظاهرا منظور این است که اولا شخص اعمال خود را براساس دستورات شرعی بررسی کند و اگر گناهانی دارد به نحو صحیح توبه نماید و سپس تصمیم بر ترک گناهان و انجام واجبات و مستحبات داشته باشد.
عرفان عاشورا
سوال: اگر می شود در مورد عرفان کربلا صحبت کنید و بفرمایید آیا با گریه کردن ما به عرفان می رسیم یا با کسب معرفت به عرفان می رسیم؟
پاسخ: عرفان یعنی روش تقرب به خداوند. عرفان دو قسم است، عرفان نظری و عرفان عملی. هر دو روش نظری و عملی عرفان در پی اثبات و بیان قرب است. موضوع عرفان چه نظری و چه عملی توحید است و توحید حقیقتی جز نزدیک بودن و نزدیک شدن ندارد. عرفان نظری با طرح وحدت و یکپارچگی هستی (وحدت شخصی وجود)، اثبات می کند که تمامی اشیا و انسان آفریده و مظهر وجود حق تعالی است و خدای متعال در ذات و صفات و افعال به مظاهر خود نزدیک است و عرفان عملی در پی تحقق این نزدیکی از ناحیه انسان به خداوند است.
به عبارت دیگر عرفان نظری بیان می کند که چقدر خدا به ما نزدیک است به گونه ای که وجود ما از خدا است و در ظاهر و باطن ما با ذات و صفات و افعال اش، حضور و ظهور دارد (هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن) و عرفان عملی با طرح سه مرحله فنای ذاتی و صفاتی و افعالی در حق تعالی، در پی آشکار و شکوفا نمودن این مظهریت و فعلیت دادن آن در انسان است.
شما با طرح عرفان کربلا در حقیقت می خواهید سوال کنید که حادثه کربلا و عزاداری و گریه بر امام حسین(ع) چه مقدار می تواند در قرب انسان به خداوند تاثیر داشته باشد. ما سعی می کنیم در پاسخ به این قسمت اشاره کنیم و نقش عزاداری و گریه را در تربیت و سازندگی انسان در راستای قرب الهی توضیح دهیم.
آری موضوع عاشورا و عزاداری بر امام حسین(ع) و ائمه اطهار، خود یک مکتب تمام عیار سازنده انسان است. چه انسان ها و جوانهای بی شماری که در همین هیئت های مذهبی و در همین عزاداری ها با دین آشنا می شوند و تخم معرفت و محبت خداوند و اهل بیت(ع) در دل آنان کاشته می شود و در اینده زندگی، انسان های خوب و شایسته ای می شوند و به عنوان تربیت شدگان مکتب اهل بیت(ع) به جامعه خدمت می کنند.
به طور کلی فلسفه عزاداری مسأله انسانسازى، جامعهسازى و انتقال فرهنگ شیعى به نسل بعد است که در مجالس امام حسین(ع)، قوىتر از مجالس دیگر دنبال می شود، زیرا ماهیت قیام امام حسین(ع) و نیز آموزههاى تربیتى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى عاشورا، در تعالى و بالندگى انسان و جامعه چشمگیر بوده و عناصر رویداد کربلا، مؤلفههاى اساسى و اصلى را در ترسیم فرهنگ شیعى رقم زده است که توسط مراسم سوگوارى به نسل بعد منتقل مىشود.
با توجّه به بیانات، سخنان و شعارهاى عاشورا، مىتوان عناصر انسانساز، جامعهساز و فرهنگساز را ملاحظه کرد؛ مواردى چون:
عبادت، ایثار، شجاعت، توکل، صبر، امر به معروف و نهى از منکر، نابودى اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسى چون یزید، شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلّتبار، اندک بودن انسانهاى راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادتطلبى در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت براى انسان، تکلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشواى حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهى شهادتطلبان در مبارزات حقجویانه، حرمت ذلّتپذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برین، آزادگى و جوانمردى، یارى خواهى از همه و همیشه در راه احقاق حق. در این خصوص نگا: فرهنگ عاشورا، صص 268 - 271؛ حسین، عقل سرخ، صص 77 - 119؛ امام حسن و امام حسین(ع)، صص 116 - 121.
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین بذر همت در جان افشاند، افکار حسین
گر ندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش این کلام نغز مىباشد زگفتار حسین
مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمهاى مىباشد از لعل دربار حسین
فلسفه و حکمت عزادارى را مىتوان در امور ذیل، رهیابى کرد:
الف. محبت و دوستى: قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهلبیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده است نگا: شورى (42)، آیه 23؛ هود (11)، آیه 29؛ میزانالحکمه، ج 2، ص 236. . روشن است که دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، کسى است که شرط دوستى را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکى از مهمترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است؛ نگا: المحبة فى الکتاب والسنة، صص 169 - 170 و 181 - 182. از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهلبیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت على(ع) در روایتى مىفرماید: «شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند». «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا» ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 287. امام صادق(ع) نیز فرمودند: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا» ؛ امالى، ص 305. «شیعیان ما پارهاى از خود ما بوده واز زیادى گل ما خلق شدهاند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال مىسازد، آنان را بدحال و خوشحال مىگرداند».
این وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مىکند که در ایام عزادارى اهلبیت(ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غمزده طبق فرموده امام صادق(ع) به معاویة بن وهب، «عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاى معمول صاحبان مصیبت، سدّ جوع و عطش کنند». [نگا: تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن على، ج 1، صص 157-159]. و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایتگر اندوه و ناراحتى است، آشکار سازیم.
ب. انسانسازى: از آنجا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمانهاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مىدهد.
فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مىکند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مىآمیزد و در پرتو آن، انگیزهاى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مىشود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج. جامعهسازى: هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسانسازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و آدمى مىکوشد تا آرمانهاى اهلبیت(ع) را در جامعه حکمفرما کند.
به بیان دیگر، عزادارى بر اهلبیت(ع)؛ در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم مىسازد. به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د. انتقالدهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد: کسى نمىتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهلبیت(ع) آشنا مىشوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسلهاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهلبیت(ع) است.
فلسفه گریه و انواع آن :
گریه برای خدا و از ترس عقاب الهی و نیز گریه برای اولیای خدا در شمار برترین عبادتها است؛ به ویژه گریستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهیدان(ع)، چنین گریهای فلسفههای سازنده و تربیتی چندی دارد؛ از جمله:
1. پالایش و تزکیه روح، و احساس نزدیکی به خدا؛
2. پیوند عمیق عاطفی میان مردم و الگوهای راستین امت؛
3. اعلام وفاداری نسبت به رهبران و پیشوایان دینی و مکتب؛
4. الهام شدن روح انقلابی و ستم ستیزی به مردم؛
5. زنده نگاه داشتن یاد و خاطره وقایعی چون نهضت شکوهمند حسینی.
اینکه اشک و گریه، خود به خود به وجود میآید، یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود، مقوله دیگری است. هر مسلمان پاکْ طینتی، با به یادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتی که آن حضرت به وجود آورد، به راستی اشک سوز و گاه شوق میریزد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، حماسه حسینی
تأثیرات عزاداری
در یک تقسیم بندی میتوان تأثیرات عزاداری بر معصومین(ع) را در جهات ذیل نام برد:
یک. جنبه عاطفی
کسی که عزیزی را از دست میدهد، ناخودآگاه حزین و غمناک است و نمیتواند غمگین نباشد. بر پایی مراسم سوگواری، باعث خالی شدن این غم و غصهّ میشود. به علاوه، عزاداری برای بزرگان دین،محبت و رابطة عاطفی مردم با آنان را میافزاید.
دو. جنبه سیاسی
اگر این عزاداریها نبود، قیام خونین و روشنگر سیدالشهدا(ع) به فراموشی سپرده میشد و چه بسا اصل قیام و شهادت او نیز تحریفیا حتی انکار میشد. در زمان صدر اسلام، شرایط اقتضا نکرد که شیعیان برای حضرت زهرا(س) عزاداری و نوحهخوانی کنند و همین باعث شد که برخی از تاریخنویسان غرضورز، اصل شهادت آن حضرت را انکار کنند؛ حتی میگویند: «اگر محسن فاطمه شهید شده، پس قبرش کجا است؟» لابد اگر میتوانستند، میگفتند: «اگر پیامبر دختری به نام فاطمه داشته و کشته شده، پس قبرش کجا است؟!»
سه. جنبه دینی
با برپایی مراسمهای عزاداری و سخنرانی در ماه محرم، مردم بیش از پیش با معارف الهی واخلاق اسلامی آشنا میشوند. عاشورا دین ما را حفظ کرده است.
چهار. جنبه تربیتی
کودکان و نوجوانان از برپایی این مراسم و یادآوری آن واقعة عظیم، دِلیری و ایثار و فداکاری را فرا میگیرند. البته لقای الهی برای حضرت امام حسین(ع)، زیباترین و باشکوهترین امور است؛ ولی در هنگام مصیبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نمیتوانیم شاد باشیم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در این روز مسرور بودهاند.
به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ایثار و شجاعت و ایمان را در مسلمانان زنده میکند. در نتیجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسیت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتی و ضدّآمریکایی ایران، پیروزی حزبالله لبنان بر اسرائیل، مقاومت و دفاع هشتسالة ایران در مقابل تهاجم جهانی در قالب جنگ عراق و پیروزیهای مکررّ لشکر اسلام بر کفر و الحاد جهانی و ... متأثر از مجالس عزای سیدالشهدا(ع) است. ضمن اینکه اگر آن واقعه به همان شکل نقل نگردد، اندک اندک به فراموشی سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانهای تأثیرگذار با این اهمیت را از دست خواهد داد. البته باید در روضهخوانیها از تحریف و عوض نمودن واقعیت خودداری کرد و در کنار نقل حادثه عاشورا، باید به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نیز اهمیت داد و وظیفه مسلمانان در این رابطه را گوشزد کرد.
برخى از روایات در خصوص گریه بر امام حسین(ع) عبارت است از:
1. امام معصوم(ع) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت به جهت سختىها، گریان است؛ مگر چشمى که بر امام حسین(ع) گریسته باشد، این چشم خندان و بشاش است». الخصائص الحسینیه، ص 140.
2. امام رضا(ع) مىفرماید: «گریه بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را محو مىکند». مسند امام رضا(ع)، ج 2، ص 27 .
3. امام صادق(ع) مىفرماید: «کسى که به یاد امام حسین(ع) به مقدار بال مگسى، اشک از چشمانش جارى شود؛ ثوابش بر خداوند است و خداوند به کمتر از بهشت براى او راضى نمىشود». بحارالانوار، ج 44، ص 291.
4. از امام معصوم(ع) نقل شده است: «هر که بگرید یا بگریاند یا حالت اندوه و گریه داشته باشد، بر مصیبت امام حسین(ع)، بهشت براى او واجب مىشود». الخصائص الحسینیه، ص 142.
5. امام رضا(ع) مىفرماید: «... پسر شبیب! اگر مىخواهى براى چیزى گریه کنى، پس براى حسین بن على(ع) گریه کن که او را ذبح کردند؛ چنان که گوسفند را ذبح مىکنند ... پسر شبیب! اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشکهایت بر گونههایت جارى شود، خداوند همه گناهان کوچک و بزرگ تو را مىآمرزد، اندک باشد یا بسیار ...». بحارالانوار، ج 44، ص 285.
در مورد حکمت گریه بر امام حسین(ع) مطالبى بیان شده که به نظر مىرسد به تنهایى صحیح نباشد؛ از جمله:
الف. گریه ذاتاً خوب و سبب پالایش روح است؛ که این پالایش روحى در مجالس عزادارى امام حسین(ع) بیشترین ثمربخشى را دارد.
ب. گریه بر امام حسین(ع) به عنوان تشکّر و سپاس از او است؛ ولى این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ما موظف به تشکر از امام حسین(ع) بودیم، راه دیگرى براى تشکر وجود نداشت که با آه و اندوه و حزن این سپاس را عینى سازیم و اصلاً آیا آن حضرت نیازمند به تشکّر است؟!
ج. امام حسین(ع) از گریه ما بهرهمند مىگردد؛ از آنجا که با گریه به رشد معنوى مىرسیم و واسطه این فیض یاد امام حسین(ع) است در نتیجه به مقامات آن حضرت نیز اضافه مىشود.
د. برخوردارى از ثواب و شفاعت؛
این فوائد هر چند براساس بعضى تحلیلها و روایات در حد خود صحیح است؛ ولى آیا نمىتوان حکمت مهمتر، با ارزشتر و فراتر از معاملات این چنینى، در وراى گریه در نظر گرفت تا مجبور شویم حکمت گریه بر امام حسین(ع) را در یک شفاعت و ثواب و یا تشکر، منحصر و محدود سازیم؟!
با توجه به آنچه که در حقیقت گریه رشد روحانى و تقوا و نیز فلسفه عزادارى امام حسین(ع) مطرح است؛ مىتوان گفت حکمت گریه بر اباعبدالله(ع) دو امر مهم و اساسى است که هر یک به نوبه خود اثر وضعى خاصى بر جاى مىگذارند:
یکم. بُعد اخلاقى؛ چنان که روشن است، گریه ارزشى در فرهنگ شیعى اولاً، گریهاى است که موجب تعالى و رشد روح است و ثانیاً سرچشمه آن معرفت است. گریه بر امام حسین(ع)، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلىگاه اوصاف الهى بود و مؤمنان، بوى گل را از گلاب او استشمام مىکردند.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از که بوییم، از گلاب
و یا به دلیل عقبماندگى روحى و نداشتههاى خود، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است. در واقع گریه بر این است که حبیببن مظاهر که بود و چه داشت و من کیم و چه در کف دارم؟ اشک ریختن بر علىاکبر، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلتها را دارم؟ و ...
اگر گریه ما از این منشأ دور است، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن، روحمان تعالى یابد. در حقیقت این گریه، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامىدارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسانساز است.
دوم. بعد اجتماعى؛ اگر گریه بر اباعبدالله(ع)، از سر معرفت باشد و منشأ آن نیز بعد اخلاقى این حرکت باشد؛ قطعاً این حزن و اندوه، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مىسازد. وقتى گریه بر امام حسین(ع)، گریهاى در جهت تعالى روح شد و موجب گردید که آدمى در فضایل اخلاقى و فردى خود، تأمل و تجدیدنظر کند؛ قطعاً این تحوّل درونى، زمینه را براى ساختن اجتماعى در راستاى اهداف متعالى اسلام فراهم خواهد ساخت.
زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله(ع) براى چه، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را بر قلم خون، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید؛ این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و او مىکوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود، بلکه در جامعه نیز حکمفرما سازد.
به بیان دیگر، در واقع گریه بر اباعبدالله(ع)، با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مىسازد و به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى گریه بر امام حسین(ع)، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى او است و شاید مراد از این که گفته مىشود: «ان الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینى» همین باشد که بقاى مکتب اسلام - خصوصاً تشیع - وامدار گریه بر امام حسین(ع) است.
با توجّه به حقیقت «شفاعت» پاسخ به این پرسش روشن مىشود. در برخى روایات، مواردى ذکر شده که موجب مىگردد انسانها از گناهان، آلودگىها، تعلّقات و وابستگىها پاک گردند.
براساس روایات سرّ این شفاعت - که یکى از مصادیق آن گریه بر اهلبیت و خصوصاً امام حسین(ع) بوده و هم گناهکاران را فرا مىگیرد و هم غیرگناهکاران را - برقرارى رابطه خاص میان انسان و معصومان(ع) است؛ یعنى، هر انسانى که با انسانى در زندگى دنیوى در ارتباط روحى بوده، هر دو در یک راه بودند، همفکرند، همسلیقه، همعقیده و همروش بودند، با هم آشنا بوده و به یکدیگر معرفت داشتند؛ نسبت به یکدیگر محبت و مودت داشتند واز نظر واقعیت یک رابطه تکوینى میان این دو انسان برقرار است.
بنابراین هر شخصى که به معصومان(ع) معتقد بوده و مطیع آنان باشد و حدالمقدور به گفتههایشان عمل کند، فکرش، فکر آنان و عقیدهاش، عقیده آنان یا دستکم مشابه آنان باشد و بر این اساس به ایشان محبت و معرفت داشته باشد؛ این همه، بیانگر آن است که میان او و معصومان(ع) رابطهاى هست؛ یعنى، رابطه درونى میان وجود او و وجود معصومان در عالم ارواح و عالم باطن برقرار است. هر چه سنخیت او با معصومان(ع) بیشتر باشد، این ارتباط به همان اندازه قوىتر خواهد بود. هر چه کاملتر باشد، رابطهاش بیشتر و هر چه ناقصتر باشد رابطهاش کم و کمتر خواهد بود.
وقتى این رابطه رابطه تکوینى و واقعى پدید آمد؛ موجب مىشود تا وحدتى میان او و معصومان ایجاد شود و این وحدت نتیجه خود را در قیامت به این صورت نشان مىدهد که معصومان(ع) وى را - که یا گناهکار و آلوده است یا دلبسته و وابسته به غیر خدا - با جذبه خاص خود براساس وحدت و ارتباط تکوینى که با آنها پیدا کرده است، به سوى بالا کشیده و در رسیدن به جایگاه بهشتى و لقاى حق و نجات از عذابها و رنجها یارى مىدهند.
با توجه به سرّ شفاعت، درخواهیم یافت که در آدمى، باید آمادگى لازم و کشش به سوى خدا وجود داشته باشد تا با ضمیمه شفاعت آنان، از گناه و تعلّق رهایى یابد و این آمادگى تنها در پرتو همرنگى با روح آنان میسر مىشود؛ یعنى، این نوع شفاعت، تنها به افرادى تعلق مىگیرد که مؤمن بوده، عمل صالح داشته باشند و خداوند تا حدى از ایشان راضى بوده و آنان مطیع اوامر الهى و معصومان و پیرو راستین آنان باشند و خیلى طاغى و عاصى نباشند. در این خصوص نگا: تجسم عمل و شفاعت، صص 106 - 116.
بنابراین هر کسى، مشمول چنین شفاعتى نیست و هر کس با صرف گریه بر اباعبدالله(ع) راهى بهشت نمىشود و گناهانش بخشوده نمىگردد تا هر خلافى را مرتکب شود و با صرف محبت و رابطه و گریه، بپندارد که از عذابها، فشارها، ترسها و اضطرابها نجات خواهد یافت. هر چند محبت حقیقى، انسان را از انجام گناه و دلبستگىها - تا حد امکان - بازمىدارد؛ ولى شرایطى براى این نوع شفاعت وجود دارد و آن، راضى بودن حضرت حق از انسان، ایمان و عمل صالح است.
امام صادق(ع) در نامهاى که به اصحابش نوشت این مهم را متذکر گردید: «بدانید حقیقت آن است که هیچ کس از خلق خداوند، انسان را از خداوند بىنیاز نمىکند، نه ملک مقرب نه نبى مرسل و نه غیر از اینها؛ پس هر که مسرور [و شاد است که] شفاعت شفاعتکنندگان براى او سودمند است، باید [صبر کند] و از خدا بخواهد که از او راضى شود» بحارالانوار، ج 8، ص 53. .
پس باید آلودگىها، گناهها، تعلقها در حدى باشد که خدا از انسان ناراضى نباشد؛ چرا که اگر خداوند از آدمى خشنود نباشد، دیگر این نوع شفاعت، شامل حال او نخواهد شد. اگر انسان با خاطر جمع گناه کند و پشیمان نباشد و ضجّه نکشد و حتى به این فکر نیفتد که چرا از آن گناه خلاص نمىشود و صرفاً در مجالس امام حسین(ع) اشکى بریزد؛ از مواردى است که خداوند از او راضى نبوده و در نتیجه مشمول شفاعت امام حسین(ع) نمىشود.
اما اگر در عین آلودگى و گناه ندامتى و ضجّهاى دارد، تأمل و تفکرى در خلاصى از آنها دارد، کوشش مىکند خود را همرنگ او در عقیده، فکر و عمل سازد و ... چون در سرّ وجودش تنفرى به گناه و آلودگى داشته و یک نوع ابتهاج و لذت به همرنگى با اباعبدالله(ع)؛ ممکن است اشک و عزادارى او، براى محو گناهانش سودمند افتد.
به هر حال اگر خواهان شفاعت حضرت حسین(ع) هستیم، باید به او محبت ورزیده، با عقاید، افکار، اوصاف، اعمال، خصلتها و اخلاق او موافقت کرده و مخالفت نکنیم و مهمتر آن که از حضرت حق - که در حقیقت شافع اصلى است - بخواهیم که از ما راضى شود تا در پرتو خشنودى او، از شفاعت امام حسین(ع) بهرهمند گردیم.
اى خدا! آن کن که از تو مىسزد که ز هر سوراخ مارم مىگزد
جان سنگین دارم و دل آهنین ورنه خون گشتى در این رنج و حنین
وقت تنگ آمد مرا و یک نفس پادشاهى کن مرا فریادرس
گر مرا این بار ستارى کنى توبه کردم من ز هرناکردنى
توبهام بپذیر این بار دگر تا ببندم بهر توبه صد کمر
من اگر این بار تقصیرى کنم پس دگر مشنو دعا و گفتنم
(مثنوى، دفتر 5، ابیات 2267 - 2262)
سوال: فردی هستم که تا سال سوم دبیرستان بسیار گناهکار بودم اما در آن سال در اثر آشنایی با یک همکلاسی بسیار خوب و مؤمن اصلاح شدم و نگاهم به زندگی عوض شد. تا یکی دو سال هر هفته دعای کمیلم روبه راه بود و به ندرت پپیش می آمد که دعای کمیل نخوانم. ارتباطم با خدا بسیار خوب و عاشقانه دنبال می شد و از اکثر گناهان فاصله گرفته بودم. صبح های جمعه وقتی همه خواب بودند، بیدار می شدم و دعای ندبه همراه با تضرع و اشک چشم می خواندم. هنوز هم این حالات را دارم اگر چه دیگر مثل آن اوایل خوب نیستم. نماز اول وقتم به ندرت ترک می شود. اما نمی دانم چرا گاهی اوقات از این حالات فاصله می گیرم و به سراغ گناه می روم. اگرچه دوست ندارم و از این بابت بسیار ناراحت هستم. نمی دانم چرا این نمازها و عبادتها و دعاها باعث نمی شوند که برای همیشه خوب زندگی کنم؟ چرا منی که آن قدر دعاهای کمیل و ندبه و ابوحمزه و ... را در تنهایی خود با خدا خوانده ام که تقریبا آنها را از حفظم، چرا سراغ گناه می روم؟ چرا نمی توانم در برابر شیطان مقاومت کنم؟ گاهی اوقات چندین ماه بسیار زیبا و عاشقانه و به دور از گناه زندگی می کنم اما گاهی اوقات به سراغ فیلم های بد می روم و تمام آنچه با زحمت کسب کرده بودم، بر باد می رود. تقریبا هر روز قرآن می خوانم و اکنون حافظ جزء اول قرآن هستم و در حال حفظ جزءهای بعدی هستم. اما نمی دانم چگونه می توانم از گزند وسوسه های شیطان رهایی یابم؟ تمامی اطرافیانم من را به عنوان یک فرد مؤمن و پاک قبول دارند حتی گاهی اوقات دوستان، من را پیشنماز خود قرار می دهند. لطفا من را راهنمایی کنید که چگونه از وسوسه های شیطان در امان بمانم و همیشه عاشقانه زندگی کنم؟
پاسخ: بیشتر گناهان یک جوان ناشی از بر افروختگی نیروی شهوت در او است. دین داری و معنویت تا حدود زیادی انسان را از آلودگی حفظ می کند، ولی در هر صورت انسان دارای غرایزی است که اگر به موقع و به صورت صحیح ارضا نشود، حالت های معنوی انسان را نیز دچار چالش خواهد ساخت. نیروی غریزه در انسان به قدری قوی است که گاهی باعث شکسته شدن مقاومت افرادی می شود که به علم و عمل مشهور عام و خاص بوده اند. باید سعی کنید هر چه زودتر پاسخ منطقی و مناسبی برای تامین نیازهای طبیعی و غرایز داشته باشید و زمینه ازدواج خود را به هر صورت که ممکن باشد، فراهم سازید. بهترین و اساسی ترین راهکار کنترل شهوت و ترک گناه ازدواج است. اگر ازدواج به هیچ و جه مقدور نیست، در این صورت چاره ای جز استفاده از روش های کنترلی و پیشگیری هایی که گفته می شود نیست، اما باید بدانید که این روش ها نیز تا حدودی می تواند این نیروی بسیار قوی را کنترل و مهار کنند و راهکار اصلی همان است که گفته شد.
راهکار کنترل شهوت:
بیتردید یکی از نیرومندترین غرایز، نیروی شهوت و غریزة جنسی است. این نیرو که از ابتدای تولد به صورت نهفته در وجود آدمی به ودیعه نهاده شده است، تا زمان بلوغ هم چنان دوران آرام و بیتحرکی را پشت سر میگذارد، اما به محض شروع دوران نوجوانی آرام، آرام زمان بیداری و شکفتگی آن فرا میرسد و رفته رفته تمامی وجود نوجوان را دربرمیگیرد و بر تمامی رفتار انسان اثر میگذارد. به همین دلیل غریزة جنسی و نیروی شهوت فرد را با مشکلاتی مواجه میسازد.
برای تعدیل و کنترل غریزة جنسی راههای متعددی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم. اما قبل از آن بیان این نکته لازم است که کنترل غریزة جنسی به صورتی که منطبق با فطرت انسانی باشد، امری ممکن و در عین حال پیچیده و دشوار است. آنهایی که از مبانی اخلاقی و معنوی محکم و متینی برخوردارند و نیز از شرایط خانوادگی خوب و مطلوبی از حیث ارزشهای اخلاقی بهرهمند هستند و ارادة قوی دارند، به خوبی میتوانند از پیامدهای منفی آن مصون باشند.
برای کنترل غریزة جنسی هم خود فرد و هم والدین و اطرافیان مسئولیت دارند. آن چه مربوط به خودشما میشود و سؤال شما از این زاویه است عبارتند از:
1- برنامهریزی برای کار مداوم
جوانان و نوجوانان از نیروی سرشار و فوقالعادهای برخوردارند. این نیرو اگر در زمینههای دیگر مورد اساتفاده قرار نگیرد و به صورت مطلوب از آن استفاده نشود، با توجه به شرایط سنی آنها در قالب امور جنسی و شهوانی ظاهر خواهد شد. اگر جوانان و نوجوانان به کار مداوم عادت کنند و نیرو و توان خود رادر این زمینه به مصرف برسانند تا حدودی از انحرافات اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی در آنان پیشگیری میشود. کارهای بدنی موجب تعادل جسم و روان میشود. اگر نیک بنگریم افرادی که به کار مداوم مشغول هستند و نیرو و استعدادشان را در زمینههای مثبت و سالم به کار میاندازند، کمتر دچار انحرافات اخلاقی و بحرانهای روحی میشوند. کار موجب میشود نیرو و انرژی جوان قبل از آن که به چربیهای اضافی تبدیل گردد و اختلالاتی در ساز و کار اندامهای بدن ایجاد گردد، از طریق سوخت و ساز مفید و سالم به مصرف برسد.
2- تنظیم خواب
تحقیقات نشان میدهد که بیشتر انحرافات به خصوص در زمینه مسایل جنسی از فکرهای ناسالم و خیالپردازیهایی که جوانان قبل از خواب رفتن دارند، ناشی میشود. اگر جوان قبل از آن که به خواب برود، فکرش به خودش و یک سری مسایل و موضوعات مربوط به دورة جوانی، معطوف گردد، کم کم به انحرافات کشیده خواهد شد. بنابراین، یکی از روشهای پیشگیری از انحرافات این است که برنامة خواب به صورت دقیق تنظیم شود و تا زمانی که خواب بر شما غالب نشده به رختخواب نروید. وقتی به رختخواب بروید که کاملاً خسته و آمادة خواب هستید. لازمة این کا این است که در طول روز مشغول فعالیتهای مهم بوده و به اندازة کافی کار کرده باشد.
طبیعی است اگر جوان با خستگی به رختخواب نرود، به ناچار مدت زمانی را در بستر بیدار خواهد ماند تا به تدریج به خواب رود و چون افکار و اندیشههای شهوانی و تحریکآمیز معمولاً در این مواقع به سراغ جوان میآیند، تنظیم ساعات خواب برای جوان، ضرورت خاصی مییابد. یکی از روان شناسان در این باره میگوید: نیمة اول شب بیش از نیمة دوم آن به بدن نیرو میدهد بنابراین باید از آن به نحوی مفید استفاده شود. و صبحگاهان به محض اینکه از خواب بیدار شدید. بیدرنگ از بستر برخیزید و توجه داشته باشید که بامدادان بیدار ماندن در بستر خواب، بسیار زیانبار است، جسم را سست و ناتوان میسازد و وسوسههای شوم در دل فرد ایجاد میشود.
3- دوری از محیطهای آلوده و ناسالم
یکی از علل و عوامل انحرافات جنسی و به طور کل انحرافات اخلاقی، محیط آلوده و محرکهای شهوانی است. محیط از طریق وارد نمودن عناصر محرک در گرایشهای انحرافی، منجر به طغیان غریزة جنسی در جوان میشود. مسایلی از قبیل بدحجابی، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخی از سریالهای تلویزیونی و فیلمهای خارجی و هم چنین استفادة نادرست از اینترنت در تحریک شهوت و غریزة جنسی جوان مؤثر است شاید برای برخی زا نوجوانان یادآوری و تذکر مسایل دینی و اخلاقی چیزی بیهوده و غیر ضروری تلقی شود، زیرا آنها نه در فکر سلامت خویش هستند و نه مسایل اخلاقی و دینی را میپذیرند، اما برای شما که روحیة مذهبی قوی دارید و همین مسأله باعث شد تا نگران آیندهتان باشید، گفتن این مسایل مهم و ضروری است. اگر واقعاً میخواهید از جوانیتان به خوبی استفاده کنید و در راه درست و سالم گام بردارید، سعی کنید از محیطهای آلوده و دیدن عوامل تحریک کننده، جداً پرهیز نمایید.
4- استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت
یکی از زمینههای پیدایش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفادة نادرست آنها از اوقات فراغت است. اوقات فراغت طولانی و بیبرنامه نوجوانان را عاصی و سرگردان میکند. آنها به تدریج سرخورده و مأیوس میشوند و در نتیجه به دنیای درون خویش پناه میبرند و در کنج خلومت و انزوا راهی برای مشغولیت خود میجویند.
5- بر خورداری از روابط سالم انسانی
جوانان و نوجوانانی که روابط نامطلوب و ناسالم دارند و با افراد منحرف و بیبند و بار دوست و رفیق هستند، کم کم به انحرافات کشیده میشوند و تحت تأثیر امور شهوانی قرار میگیرند. نفوذپذیری جوانان از دوستان و همسالان بیش از سایر گروهها است. در سنین بلوغ صحبتهای آهسته و در گوشی بین نوجوانان بیشتر میشود و محور این گفتگوها، غالباً مسایل جنسی و امور شهوانی است که به صورت مخفیانه و به دور از انظار بزرگترها طرح میشود. برای پیشگیری از انحرافات اخلاقی سعی کنید از دوستیهای آلوده و مشکوک جداً پرهیز نموده و با افراد سالم و مذهبی ارتباط برقرار نمایید.
6- پرورش تقوا و معنویت در وجود خویش
همة آنچه بیان شد، به نحوی میتوانند در پیشگیری از انحرافات اخلاقی و طغیان شهوت و غریزة جنسی نقش داشته باشند، اما آن چه بیش از همه ضروری است و به صورت زیربنایی در شخصیت و رفتار جوان مؤثر است. پرورش معنویت و تقویت ایمان و تقوای الهی است. ما در عصری زندگی میکنیم که جهان به شدت در مادیات فرو رفته و یک سره غرق در جاذبههای نفسانی و امور شهوانی گردیده است. در شرایط کنونی، خلأ عظیم و هولناکی از اخلاق و معنویت پدید آمده و تمامی مشکلات انسانها نیز از همین جا ناشی شده است.
اگر با تقویت ایمان و نیروی اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقویت گردند، بدون شک بخشی از مشلکات آنان به ویژه در زمینة مسایل اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی درمان میشود.
اگر نوجوان از ته دل باور نمود که تمام اعمال و رفتار او را خدا میبیند و بر اساس عملکرد افراد به آنها پاداش میدهد و اساساً سعادت و خوشبختی انسان به دست خودش میباشد، در این صورت احتمال اینکه مرتکب گناه نشود بسیار زیاد است.
یقین داشته باشید، تا زمانی که نیروی ایمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقویت نگردد، هیچ ضمانتی از شهوت و انحرافات اخلاقی وجود ندارد. به خصوص در وضعیت کنونی که عوامل تحریک کنندة بسیار زیاد است. بنابراین قبل از هر چیزی سعی کنید نیروی ایمان و تقوا را در وجود خویش بارور کنید. اگر فکر و ذهن شما متوجه خدا باشد و همیشه نماز خود را اول وقت انجام دهید، خداوند شما را یاری میکند تا از هر گناهی مصون بمانید و تحت تأثیر شهوت و غریزة جنسی قرار نگیرید. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» به درستی که نماز انسان را از هر گونه آلودگی و عمل زشت و گناه دور نگه میدارد. نماز واقعی نه تنها والاترین عامل کنترک شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقی تلقی میشود، بلکه عامل تهاجمی علیه انحرافات و شهوتها نیز محسوب میگردد.
7- تسهیل و تسریع درازدواج
علاوه بر آن که جوان سعی در کنترل شهوت و غریزة جنسی میکند، باید برای ازدواج که یگانه راه درست ارضای غریزة جنسی میباشد، نیز اقدام کند به این معنا که پسرها از 18 سالگی به بعد میتوانند به فکر ازدواج باشند و اگر شرایط را مساعد میبینید، از همین سن مقدمات آن را فراهم کنند و دخترها هم چنان چه مورد مناسبی به خواستگاری آنها آمد به دلایل نوعاً غیر موجه و پوچ مثل هنوز زود است، میخواهم درس بخوانم، داماد وضع مادی خوبی ندارد و... از ازدواج خودداری نکنند و والدین هم سنگ اندازیهای غیز منطقی نداشته باشند.
دستور العمل ترک گناه و تحصیل تقوی:
1- ترک زمینه گناه: این خود زیرمجموعهاى دارد که مهمترین آن عبارت از است:
* کنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوتانگیز است، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله؛ نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»، (سفینةالبحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر).
تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
* کنترل گوش: باید از شنیدنىهایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینهساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوتانگیز نامحرم و...
* ترک مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مىشوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است»، (همان، ماده صحب).
البته اینها از مهمترین زمینههاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مىکندباید ترک شود.
2- ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاینرو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مىآید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مىنماید و بعد از شوق ارادهى عمل سپس خود گناه محقق مىشود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمىگردد.
3- اشتغال به برنامه شبانهروزى: حتما باید شبانهروز خود را با برنامهریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسههاى نفس و شیطان به سراغ انسان مىآید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مىکشاند قال امیرالمؤمنین على(ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مىکند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مىکشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 1، ص 544، ح 4).
4- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مىکند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کمرنگ مىشود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شکم پر شود طغیان مىکند، (المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150). مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمىکند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنجشنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
5- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزشهایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکتهاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
6- فکر مرگ: این یکى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است که فکر گناه را یا از بین مىبرد و یا کم مىکند که این به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على(ع): «اذکروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات؛ یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایىها را»، (الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 2، ص 159).
یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مىسازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مىدارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانهروزى نیمساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیتهاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مىفرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مىگذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مىسازد و از تمام تلخ و شیرینىها وداع مىکند و... همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزند و چشم بگرید.
سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مىبخشد که هر چه دقیقتر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، ازاینرو پىگیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.
امید است با رعایت این نکات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانید غریزة جنسی و حس شهوت را در خویش کنترل و مهار نمایید و زمانی که فرصت مناسب برای ازدواج فراهم گردید، به ازدواج اقدام کنید.
البته توجه دارید که ازدواج کردن غیر از فرزند آوری است اگرمی گوییم در این سن ازدواج کنید منظور رسیدن به تمام کار کردهای ازدواج نیست.
کتب زیر سفارش مىشود:
1- نردبان آسمان (دروس اخلاق حضرت آیت الله بهاءالدینى)، تدوین و ویرایش: اکبر اسدى
2- سلوک معنوى، تدوین و ویرایش: آقاى اکبر اسدى
3- خودشناسى براى خودسازى، محمد تقى مصباح یزدى
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید