بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 97
برای کنترل غریزة جنسی هم خود فرد و هم والدین و اطرافیان مسئولیت دارند. آن چه مربوط به خود فرد میشود عبارتند از:
1- برنامهریزی برای کار مداوم
جوانان و نوجوانان از نیروی سرشار و فوقالعادهای برخوردارند. این نیرو اگر در زمینههای دیگر مورد اساتفاده قرار نگیرد و به صورت مطلوب از آن استفاده نشود، با توجه به شرایط سنی آنها در قالب امور جنسی و شهوانی ظاهر خواهد شد. اگر جوانان و نوجوانان به کار مداوم عادت کنند و نیرو و توان خود رادر این زمینه به مصرف برسانند تا حدودی از انحرافات اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی در آنان پیشگیری میشود. کارهای بدنی موجب تعادل جسم و روان میشود. اگر نیک بنگریم افرادی که به کار مداوم مشغول هستند و نیرو و استعدادشان را در زمینههای مثبت و سالم به کار میاندازند، کمتر دچار انحرافات اخلاقی و بحرانهای روحی میشوند. کار موجب میشود نیرو و انرژی جوان قبل از آن که به چربیهای اضافی تبدیل گردد و اختلالاتی در ساز و کار اندامهای بدن ایجاد گردد، از طریق سوخت و ساز مفید و سالم به مصرف برسد.
2- تنظیم خواب
تحقیقات نشان میدهد که بیشتر انحرافات به خصوص در زمینه مسایل جنسی از فکرهای ناسالم و خیالپردازیهایی که جوانان قبل از خواب رفتن دارند، ناشی میشود. اگر جوان قبل از آن که به خواب برود، فکرش به خودش و یک سری مسایل و موضوعات مربوط به دورة جوانی، معطوف گردد، کم کم به انحرافات کشیده خواهد شد. بنابراین، یکی از روشهای پیشگیری از انحرافات این است که برنامة خواب به صورت دقیق تنظیم شود و تا زمانی که خواب بر شما غالب نشده به رختخواب نروید. وقتی به رختخواب بروید که کاملاً خسته و آمادة خواب هستید. لازمة این کا این است که در طول روز مشغول فعالیتهای مهم بوده و به اندازة کافی کار کرده باشد.
طبیعی است اگر جوان با خستگی به رختخواب نرود، به ناچار مدت زمانی را در بستر بیدار خواهد ماند تا به تدریج به خواب رود و چون افکار و اندیشههای شهوانی و تحریکآمیز معمولاً در این مواقع به سراغ جوان میآیند، تنظیم ساعات خواب برای جوان، ضرورت خاصی مییابد. یکی از روان شناسان در این باره میگوید: نیمة اول شب بیش از نیمة دوم آن به بدن نیرو میدهد بنابراین باید از آن به نحوی مفید استفاده شود. و صبحگاهان به محض اینکه از خواب بیدار شدید. بیدرنگ از بستر برخیزید و توجه داشته باشید که بامدادان بیدار ماندن در بستر خواب، بسیار زیانبار است، جسم را سست و ناتوان میسازد و وسوسههای شوم در دل فرد ایجاد میشود.
3- دوری از محیطهای آلوده و ناسالم
یکی از علل و عوامل انحرافات جنسی و به طور کل انحرافات اخلاقی، محیط آلوده و محرکهای شهوانی است. محیط از طریق وارد نمودن عناصر محرک در گرایشهای انحرافی، منجر به طغیان غریزة جنسی در جوان میشود. مسایلی از قبیل بدحجابی، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخی از سریالهای تلویزیونی و فیلمهای خارجی و هم چنین استفادة نادرست از اینترنت در تحریک شهوت و غریزة جنسی جوان مؤثر است شاید برای برخی زا نوجوانان یادآوری و تذکر مسایل دینی و اخلاقی چیزی بیهوده و غیر ضروری تلقی شود، زیرا آنها نه در فکر سلامت خویش هستند و نه مسایل اخلاقی و دینی را میپذیرند، اما برای شما که روحیة مذهبی قوی دارید و همین مسأله باعث شد تا نگران آیندهتان باشید، گفتن این مسایل مهم و ضروری است. اگر واقعاً میخواهید از جوانیتان به خوبی استفاده کنید و در راه درست و سالم گام بردارید، سعی کنید از محیطهای آلوده و دیدن عوامل تحریک کننده، جداً پرهیز نمایید.
4- استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت
یکی از زمینههای پیدایش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفادة نادرست آنها از اوقات فراغت است. اوقات فراغت طولانی و بیبرنامه نوجوانان را عاصی و سرگردان میکند. آنها به تدریج سرخورده و مأیوس میشوند و در نتیجه به دنیای درون خویش پناه میبرند و در کنج خلومت و انزوا راهی برای مشغولیت خود میجویند.
5- پیشگیری از روابط ناسالم
جوانان و نوجوانانی که روابط نامطلوب و ناسالم دارند و با افراد منحرف و بیبند و بار دوست و رفیق هستند، کم کم به انحرافات کشیده میشوند و تحت تأثیر امور شهوانی قرار میگیرند. نفوذپذیری جوانان از دوستان و همسالان بیش از سایر گروهها است. در سنین بلوغ صحبتهای آهسته و در گوشی بین نوجوانان بیشتر میشود و محور این گفتگوها، غالباً مسایل جنسی و امور شهوانی است که به صورت مخفیانه و به دور از انظار بزرگترها طرح میشود. برای پیشگیری از انحرافات اخلاقی سعی کنید از دوستیهای آلوده و مشکوک جداً پرهیز نموده و با افراد سالم و مذهبی ارتباط برقرار نمایید.
6- پرورش تقوا و معنویت در وجود خویش
همة آنچه بیان شد، به نحوی میتوانند در پیشگیری از انحرافات اخلاقی و طغیان شهوت و غریزة جنسی نقش داشته باشند، اما آن چه بیش از همه ضروری است و به صورت زیربنایی در شخصیت و رفتار جوان مؤثر است. پرورش معنویت و تقویت ایمان و تقوای الهی است. ما در عصری زندگی میکنیم که جهان به شدت در مادیات فرو رفته و یک سره غرق در جاذبههای نفسانی و امور شهوانی گردیده است. در شرایط کنونی، خلأ عظیم و هولناکی از اخلاق و معنویت پدید آمده و تمامی مشکلات انسانها نیز از همین جا ناشی شده است.
اگر با تقویت ایمان و نیروی اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقویت گردند، بدون شک بخشی از مشلکات آنان به ویژه در زمینة مسایل اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی درمان میشود.
اگر نوجوان از ته دل باور نمود که تمام اعمال و رفتار او را خدا میبیند و بر اساس عملکرد افراد به آنها پاداش میدهد و اساساً سعادت و خوشبختی انسان به دست خودش میباشد، در این صورت احتمال اینکه مرتکب گناه نشود بسیار زیاد است.
یقین داشته باشید، تا زمانی که نیروی ایمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقویت نگردد، هیچ ضمانتی از شهوت و انحرافات اخلاقی وجود ندارد. به خصوص در وضعیت کنونی که عوامل تحریک کنندة بسیار زیاد است. بنابراین قبل از هر چیزی سعی کنید نیروی ایمان و تقوا را در وجود خویش بارور کنید. اگر فکر و ذهن شما متوجه خدا باشد و همیشه نماز خود را اول وقت انجام دهید، خداوند شما را یاری میکند تا از هر گناهی مصون بمانید و تحت تأثیر شهوت و غریزة جنسی قرار نگیرید. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» به درستی که نماز انسان را از هر گونه آلودگی و عمل زشت و گناه دور نگه میدارد. نماز واقعی نه تنها والاترین عامل کنترک شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقی تلقی میشود، بلکه عامل تهاجمی علیه انحرافات و شهوتها نیز محسوب میگردد.
7- تسهیل و تسریع ازدواج
علاوه بر آن که جوان سعی در کنترل شهوت و غریزة جنسی میکند، باید برای ازدواج که یگانه راه درست ارضای غریزة جنسی میباشد، نیز اقدام کند به این معنا که پسرها از 18 سالگی به بعد میتوانند به فکر ازدواج باشند و اگر شرایط را مساعد میبینید، از همین سن مقدمات آن را فراهم کنند و دخترها هم چنان چه مورد مناسبی به خواستگاری آنها آمد به دلایل نوعاً غیر موجه و پوچ مثل هنوز زود است، میخواهم درس بخوانم، داماد وضع مادی خوبی ندارد و... از ازدواج خودداری نکنند و والدین هم سنگ اندازیهای غیز منطقی نداشته باشند.
امید است با رعایت این نکات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانید غریزة جنسی و حس شهوت را در خویش کنترل و مهار نمایید و زمانی که فرصت مناسب برای ازدواج فراهم گردید، به ازدواج اقدام کنید.
سید مصطفی علم خواه
1. نخستین گام براى درمان این عادت شوم، اعتقاد و ایمان به درمانپذیرى آن و دورى از یأس و ناامیدى است. اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونى نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به کارگیرى دقیق دستورها است. البته ترک عادتِ نامطلوب، در زمانِ کوتاه بدون راهنماى کارآزموده و دلسوز، امکان ندارد. از همه اینها مهمتر، اراده و خواست فرد، نقش کلیدى و محورى را ایفا مىکند. درمان و چاره جویى باید منطبق بر خواست فرد باشد؛ زیرا تا وقتى که او نخواهد، مىتوان با قاطعیت گفت که درمان نخواهد شد.
بنابراین بیمار اگر بخواهد، مىتواند بر بیمارى اش غلبه کند و جمله معروف «خواستن توانستن است»، عین حقیقت است. اراده همچون نهالى است که باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشکوفایى و ثمردهى برسد؛ به عبارت دیگر، اراده تقویت شدنى و پرورش یافتنى است و راه پرورش و تقویت آن این است که برخلاف میل خود، اندک اندک به مقابله با این عادت شوم برخیزد تا پس از مدتى لذت توانستن را بچشد، خودارضایى یا ارضاى انحرافى جنسى، ص 29 - 30.. مؤسسه پژوهشى - فرهنگى اشراق.
2. تلاش براى تقویت اراده از گامهاى مهم در امر بهبود است. نگویید اراده از ما سلب شده است! ممکن است اراده انسان ضعیف شود؛ ولى هیچ گاه از بین نمىرود. نشانه اینکه هنوز اراده باقى است، این است که شخص این عمل را در حضور دیگران و در هر شرایطى انجام نمىدهد. براى تقویت اراده، راههاى زیادى پیشنهاد شده که از جمله آنها تلقین به خود استجهت آگاهى بیشتر نگا: پرسش 46..
ویکتور پوشه - روان شناسِ فرانسوى - مىگوید: افراد مبتلا به این عادت شوم، هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند: «من به خوبى قادرم این عادت بد را از خود دور کنم، من قادرم». تکرار این عبارت ساده، اثر عجیبى در تقویت اراده و روحیه دارد.
پل ژاگو بر آن است که: «تلقین، قبل از خواب نیز مؤثر است»همان، ص 34..جهت آگاهى بیشتر نگا: پرسش شماره46 (تقویت اراده).
3. سعى شود شکم به هنگام خواب، بیش از حد معمول پر نباشد.
4. از پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبان اجتناب گردد.
5. از نگاه کردن به مناظر، فیلمها و تصاویر تحریک کننده، خوددارى شود و شخص به محض مواجهه با این امور، چشم خود را بسته و یا به زمین و یا آسمان نگاه کند.
6. از شنیدن و خواندن مباحث و مطالب جنسى و حتى شوخىهاى تحریککننده و فکر کردن در این امور، دورى شود.
7. از خوردن مواد غذایى محرک، مانند خرما، پیاز، فلفل، تخممرغ، گوشت قرمز و غذاهاى پرچرب - اجتناب و به میزان ضرورت اکتفا شود.
8. قبل از خواب مثانه تخلیه شود.
9. از نوشیدن افراطگونه آب و مایعات پرهیز شود (به خصوص شبها و قبل از خوابیدن).
10. هیچگاه کاملا عریان نشوید و به اندام عریان خود یا دیگری نگاه نکنید.
11. از دستورزى با اندام جنسى، باید اجتناب نمود و در هیچ شرایطى، نباید دستورزى کرد!
12. هرگز نباید به رو خوابید.
13. به منظور تخلیه انرژى - زاید بدن، به طور منظم و زیاد باید ورزش کرد.
14. هیچگاه نباید بیکار بود؛ شخص باید براى اوقات فراغت خود، برنامه داشته باشد و آن را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و ... پر کند.
15. هرگز در مکانى خلوت و تنها و دور از نظر دیگران نباید ماند.
16. هرگاه شخص مورد هجوم افکار جنسى واقع شد، باید بلافاصله از مکان خلوت و دور از نظر دیگران خارج شود و خود را به کارى سرگرم کند. در این زمینه گفت و گو با دوستان، مشارکت در عبادتهاى جمعى (مانند جلسات دعا، نماز جماعت و...) بسیار مفید است.
17. هفتهاى یکى دو روز، روزه مستحبى مفید است و اگر شخص توان آن را ندارد، میزان صَرف غذا را کاهش و فاصله هر وعده غذا را افزایش دهد و یا تعداد دفعات غذا را کاهش داده و به حداقل خوراک اکتفا کند.
18. از سخن گفتن ملایمتآمیز، شوخى و خنده با نامحرمان خوددارى کرده واز نرمى و لینت در کلام باید اجتناب ورزید.
19. هیچگاه نباید با نامحرم و جنس مخالف، در مکان خلوت و دور از نگاه دیگران باقى ماند (حتى براى آموزش و ...).
20. قرآن زیاد بخواند و درباره معانى آیات آن فکر کند.
21. باید همیشه براى ذهن فکر خود محتواى مطلوب و موضوع مناسب داشت.
تذکرات پایانی:
1. توجه داشته باشید که تنها رعایت تمام این امور، بدون کم و کاستى و به صورت مستمر، نتیجهبخش خواهد بود. نباید توقع داشته باشید که این عادت ناگهان قطع و درمان شود, به هر میزان که بتوانید دفعات آن را به تدریج کم کنید, موفقیت محسوب می شود.
2. در صورت تکرار از رحمت واسعه الهی ناامید نشوید و بدانید که هر گناهی قابل توبه است و خداوند خود فرموده است : »ان الله یغفر الذنوب جمیعا ; خداوند همه گناهان را می آمرزد. و نشانه قبولی توبه شما این است که پشیمان هستید و از تکرار آن متنفرید. همین قدر که تکرار آن کم شود نشانه پیشرفت به سوی اطاعت خداوند است.
3. در صورت امکان با کم کردن سطح توقعات و انتظارات ازدواج کنید که این بهترین راه حل است.
4. در تمام حالات از خداوند براى حفظ پاکى استعانت بجویید.
5. مطمئن باشید این مشکل قابل حل و درمان است؛ ولى مشروط به تصمیمگیرى قاطع و پشتکار کافى در راه انجام دستورالعملهاى ارائه شده.
6. منشأ این مشکل، یکى از نیازهاى واقعى نهاده شده در وجود انسان است که باید به طور طبیعى و صحیح ارضا و تأمین شود. نیاز به ارضای شهود یکی از این امور است که اگر به شکل صحیح تأمین نشود، (یعنى ازدواج), آدمی دچار خطاها و گناهان همچون استمنا خواهد شد که عواقب سوء آن نیز دامنگیر فرد مىشود. بنابراین اگر امکان ازدواج برایتان فراهم است، اقدام به ازدواج کنید یا به طور موقت به دستورالعملهاى ارائه شده پایبند باشید.
سید مصطفی علم خواه
خیلی از جوون ها با ما تماس می گیرند و میگن دارم به خاطر خودارضایی داغون می شم چیکار کنم راه نجات چیه؟
در این زمینه گفتنی است: یکی از مشکلات و انحرافات بزرگی که متاسفانه دامن گیر بسیاری از جوانان شده است، عادت بسیار ناپسند خودارضایی است. خوب الان نمی خواهیم این انحراف اخلاقی و عملی را ریشه یابی کنیم. محیط امروزی جامعه برای پاک بودن چندان مناسب نیست. از طرفی ازدواج جوانان با مشکلات زیادی مواجه است و از طرف دیگر جو فرهنگی جامعه چندان خوب نیست و عوامل تحریک کننده مانند بد حجابی، ماهواره، اینترنیت و مانند آن فراوان است و از جانب سوم سطح آگاهی جوانان در حدی نیست که بتوانند با ابزار علم و آگاهی و درایت و عقلانیت قوی سالهای قبل از ازدواج خود را به گونه ای مدیریت کنند، که دچار این بیماری و عادت خطرناک نشوند. برای کنترل شهوت و مدیریت غریزه جنسی و مبارزه با این عادت ناپسند، باید عرض کنیم که تنها راه درمان واقعی آن ازدواج است. کمکی که اکنون از دست ما بر می آید دادن یک سری اطلاعات در زمینه گناه بودن, آثار و عواقب این عمل نا شایست و روش های کنترل و درمان است. این خود شما هستید که باعزمی راسخ به مبارزه با این انحراف جنسی خواهید پرداخت. امید واریم به زودی وسایل ازدواج شما فراهم گردد و شما از این نظر خاطرتان آسوده شود.
خود ارضایی عنوان عامی است که بر مردان و زنان هر دو صادق است و به لحاظ ماهیت عمل, انحراف, حرمت و گناه بودن و آثار و عواقب, تفاوتی میان مردان و زنان نیست, مگر اینکه به دلایل تفاوت فیزیولوژیکی میان مردان و زنان و اینکه منی خاص مردان است و از زنان در حین ارگاسم رطوبتی خارج می شود که در حکم منی است, ولی دقیقا منی نیست, نام آن در مردان استمنا, یعنی طلب منی و در زنان استشها, به معنی طلب شهوت است. در پست های دیگر اطلاعات مفیدی در زمینه خود ارضایی تقدیم می شود که امید است انشاءالله مورد استفاده قرار گیرد.
سید مصطفی علم خواه
چند وقت پیش خبرنگاری از یک کارگر ساده ای که دوچرخه داشت، پرسید: شما از زندگی خودتون راضی هستید. کارگر جواب داد: بله خدا رو شکر زنده ایم. بعد از یک پزشک همین سوال رو پرسید. پزشک گفت: نه راضی نیستم. خبرنگار با تعجب روکرد به پزشک و گفت: خیلی عجیبه من همین سوال رو قبلا از یک کارگر ساده که دوچرخه داشت پرسیدم گفت بله زنده ایم شکر، ولی شما با این همه امکاناتی که دارید می گویید نه راضی نیستم!
پزشک به خبرنگار گفت: خوب اون کارگر گفته زنده ایم خدا رو شکر و زنده بودن با زندگی کردن خیلی فرق داره. من هم زنده ام ولی از زندگی کردن خودم راضی نیستم.
خوب اون درست می گفت. خیلی از آدمها فقط زنده اند و نفس می کشند. این کافی نیست. حیوانات هم زنده اند و نفس می کشند. زندگی، یعنی حرکت به جلو. کسانی زندگی می کنند که در طول زندگی خودشون دائم در حال سیر و حرکت تکاملی هستند. هر روزشون با روز قبل فرق می کنه. هر روزی که می گذره عالم تر، توانا تر، با فضیلت تر و با اراده تر می شوند. همیشه در حال رشد و شکوفایی استعداد های خودشون هستند. زنده بودن با سکون شخصیت هم سازگاره، ولی کسی که واقعا زندگی می کنه سکون و درجا زدن اصلا برایش معنا نداره. از هر دقیقه و ثانیه عمرش برای یاد گرفتن، رشد کردن و بزرگ شدن استفاده می کنه. برای عمرش ارزش قایله.
خیلی از مردم تنها زنده هستند و نفس می کشند، ولی زندگی نمی کنند. فرقی هم نداره فقیر باشند یا پولدار، عالم باشند یا جاهل. خیلی از پولدارها هم فقط زنده هستند. گاهی هم ممکنه طرف دانشمند و متخصص باشه، ولی زندگی خوبی نداشته باشه. علامت زنده بودن اینه که وقتی شما پس از چند سال با آنها برخورد می کنید، می بینید که از چند سال پیش تا حالا فرقی نکرده. شخصیتشون همونه که مثلا بیست سال، سی سال قبل بوده. این دسته فقط زنده بودند، ولی وقتی با یک انسان فرهیخته، فرزانه، دانشمند و عالم خودساخته مواجه می شوید، می بینید که خیلی فرق کرده. خیلی رشد کرده. خیلی جلو رفته. علم و عملش بیشتر شده. شخصیتش بزرگتر شده. معنویت و نورانیت بیشتری پیدا کرده. این حالت نشون می ده که اینها داشتند زندگی کردند. زندگی کردن کار آسونی نیست. هر کسی نمی تونه زندگی بکنه. انسان برای اینکه زندگی بکنه باید خیلی چیزها بلد باشه. خیلی چیزا داشته باشه. باید خودشو شناخته باشه. توانایی های خودشو شناخته باشه و راه شکوفایی این توانایی ها رو بلد باشه و همیشه برای حرکت به جلو و تکامل خودش برنامه داشته باشه. البته باید گرفتار یک لقمه نون هم نباشه و بتونه برای خودش فراقت و آرامشی درست کنه که در سایه اون به خودش فکر کنه و برای خودش و خانواده اش زندگی خوبی فراهم کنه. خدا کنه که بتونیم تا عمرمون به این دنیا هست حداقل چند سالی زندگی کنیم و مزه زندگی رو بچشیم.
نوشته: سید مصطفی علم خواه
درباره توحید گفتنی است در هیچ علمی مانند عرفان به توحید پرداخته نشده است. به طور کلی موضوع عرفان اسلامی توحید است، چه توحید نظری که تحت عنوان عرفان نظری بدان پرداخته می شود و چه توحید عملی که با عنوان عرفان عملی پی گیری می گردد. سیر و سلوکی هم که عارف پیشنهاد می کند چه سیر و سلوک نظری و چه عملی، برای رسیدن به توحید است و آخرین مقام و منزلی که عارف می رسد منزل توحید است. درک عمیق تمامی ابعاد توحید هستی نیاز به فرصت، دقت و تامل فراوان و گذراندن عمر در این مسیر است و صرفا با یک تعریف و تقسیم قابل وصول نیست.
راه عادی و کلاسیک رسیدن به عرفان، گذراندن دوره علم منطق و بعد دوره علم فلسفه اسلامی و سپس خواندن عرفان نظری و عملی و سیر و سلوک در آن است. راهکاری که عموما در حوزه های علمیه و توسط طلبه های علوم دینی امکان پی گیری آن وجود دارد و برای سایرین اگر چه غیر ممکن نیست، ولی بسیار دشوار می نماید. در صورتی که طی این مسیر برای شما میسر نیست، شما می توانید از طریق مطالعه کتب علم کلام تا حدودی اطلاعات خویش را در این زمینه افزایش دهید.
جهت اطلاع بیشتر در این زمینه به مطالب زیر توجه نمایید.
تعریف توحید:
شیخ مفید در تعریف توحید گوید: خداوند عز و جل در الهیت و ازلیت واحد است و هیچ موجودى شبیه او نیست , و هیچ چیز همانند او نخواهد بود, و او در معبودیت یگانه است و ثانى ندارد (اوائل المقالات , 51) و شیخ طوسى گوید: تعریف توحید این است که صانع را واحد و پدیدآورنده ء عالم بدانیم و ماسواى او را نفى کنیم (رسالة فى الاعتقادات , در الرسائل العشر, 103).
توضیح اینکه: از مجموع گفتار بزرگان در تعریف توحید فهمیده می شود که توحید اعتقاد انسان است به وحدت هستی. بدین معنا که هرآنچه در هستی مشاهده می شود از صفات و کمالات و پدیده ها و حرکات و افعال همه و همه برخاسته و نشات گرفته از ذات بحت بسیط احد واحد بی نهایتی است که دومی نمی پذیرد، زیرا که در مقابل وجود فراگیر و بی نهایت او، تصور وجود دوم عقلا محال و خطا است .
احدیت و واحدیت ذات الهی:
توحید مراحل و مراتبی دارد که مؤمن تا همه این مراحل و مراتب را طی نکند، ایمان و بینش توحیدی او، اثر خود را در زندگی فردی و شخصی او نخواهد داشت.
یکی از مراتب، توحید ذاتی است به این معنا که خدا یگانه است و دوئی بردار و تعددپذیر نیست، هر گونه کثرت و ترکیب را از ذات باری تعالی را نفی کنیم، هم نفی تعدد و کثرت برون ذاتی را که در برابر شرک صریح و اعتقاد به چند خدایی است،هم نفی و تعدد درون ذاتی را، که در زبان فلسفی به این نوع شناخت خدا، توحید واجب الوجود گفته میشود. و معنا و مقصود از آن این است که خداوند در ذاتش واحد و متعالی است، چیزی با او مشارکت دارد و نه مشابهت. مسلماً چنین چیزی برتر از عقل و خیال و گمان و وهم است، چون موجودی بیحد و مطلقی است. لذا شناخت او به خصوص تصور کنه ذاتش برای غیرخودش ممکن نیست. زیرا تصور و آگاهی ذات چیزی برای ما ممکن است که ذهن، مثل و شبیه او را دیده باشد یا آن که بتواند آن را به اجزاء اولیهاش تحلیل کند.
او موجودی است که به هیچ وجه مرکب از اجزاء نیست، زیرا اگر دارای اجزاء میبود، موجود نیازمند و محدودی میبودند، موجود بینهایت و بیانتها از هر نظر؛ در حالی که خدای تعالی قائم به ذات است، مستند به غیر خودش نیست، احتیاج به غیر ندارد، بلکه دیگر موجودات مستند به او و قائم به ذات اوست. بنابراین معنای توحید و ذات این است که خدا مثل و مانندی ندارد، چیزی در ذات و وجود شبیه خداوند تبارک و تعالی نیست.
نفی تعدد: اعتقاد به واحدیت خدا است، یعنی خدا و ذات هستی یکی است و دومی نمی پذیرد با همان بیانی که ذکر شد( وحدت برون ذاتی).
نفی ترکیب: اعتقاد به احدیت و یکپارچگی ذات خداوند است (وحدت درون ذاتی).
توحید نظری و عملی:
در مقدمه عرض میشود که برخی امور ممکن است به اعتبارات مختلف تقسیماتی متعدد داشته باشد که گاهی اقسام یک تقسیم، در اقسام تقسیم دیگر داخل میباشند.
در مورد توحید و اقسام آن نیز همین موضوع صادق است؛ توحید به یک اعتبار تقسیم به صفاتی، افعالی، عبادی، ذاتی، استعانی، حبی و... میشود و به اعتبار دیگر به نظری و عملی تقسیم میشود.
توحید نظری: این بخش، ناظر به بعد معرفتی انسان نسبت به خداوند (از جهت ذات، صفات و افعال) میباشد و مستقیماً به وظایف عملی انسان در برابر خدا مربوط نمیباشد و شامل توحید ذاتی، صفاتی، افعالی، خالقی و... میشود.
توحید عملی: این بخش ناظر به وظایف عملی انسان در برابر خداوند میباشد که شامل توحید عبادی، اطاعتی، استعانی، حبّی و... میشود.
چنانکه ملاحظه میکنید برخی از اقسام توحید (مثل توحید ذاتی، صفاتی و افعالی) در دایره توحید نظری و برخی دیگر (مثل توحید عبادی، استعانی و...) در دایره توحید عملی قرار میگیرد. و اینک به توضیح مختصری پیرامون بعضی مراحل توحید (ذاتی، صفاتی، افعالی، عبادی) میپردازیم. محققان اسلامی مباحث مربوط به توحید را در چهار بخش خلاصه کردهاند: توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال و توحید در عبادت. لکن بعضی از این اقسام، شعبههای دیگری دارد. مثلاً: توحید افعالی شامل توحید در خالقیت و توحید در ربوبیّت و توحید در تقنین میشود(1).
توحید ذاتی: از بارزترین صفات خداست و دارای دو شاخه است.
الف) خداوند مثل و مانندی ندارد، یگانه و بی همتاست، از این معنا به توحید واحدی تعبیر میشود و ذیل سوره اخلاص به همین معنی اشاره دارد "ولم یکن له کفواً احد" خدا واحد است که ثانی ندارد و اصلاً برای او متصور نیست.
ب) خداوند جزء ندارد، بسیط و غیر مرکب است از این معنا به توحید احدی تعبیر میشود. که صدر سوره اخلاص به آن اشاره دارد "قل هو اللَّه احد" پس توحید ذاتی یعنی نفی شریک و نفی ترکیب از خداوند(2).
توحید صفاتی: یعنی خداوند هر چند صفات متعدد دارد مانند، علم، قدرت، خالقیت، رازقیت و... ولی این صفات فقط از نظر مفهوم متعددّند و از نظر مصداق و وجود خارجی عین خدایند چیزی غیر خدا و در کنار خدا نیستند، مثلاً ما معلوم خدا و مخلوق خدا هستیم که مفهوم معلوم غیر از مخلوق است لکن در مقام تطبیق و عالم خارج وجود ما یک مصداق است سراسر، مخلوق و معلوم خداست(3). پس علم خدا و حیات خدا هر دو یکی و با خدا یکی است(4) نه اینکه صفات جدا و زاید بر خدا باشد تا موجود قدیم دیگری در کنار خدا باشد.
توحید افعالی: در جهان، علل طبیعی، دارای آثار ویژه خود هستند مثل حرارت خورشید، تیزی شمشیر و... همانطوری که اصل وجود آنها مخلوق خدا است آثار آنها نیز از جانب خدا است توحید افعالی یعنی در جهان یک مؤثر بالذات داریم. فقط یک وجود است که اثر گذاری و انجام کار ذاتاً مال خود اوست و تأثیر علل مادی و طبیعی و غیر خدایی همه و همه در پرتو وجود او و به اتکاء او صورت میگیرد که هو القیوم. البته این سخن به معنی انکار تأثیر علل طبیعی نیست بلکه در عین اعتراف به اینکه خورشید حرارت دارد و آتش میسوزاند، معتقدیم که در جهان، یک مؤثر بالذات بیشتر نیست بقیه، همه مؤثر بالعرض و بالغیراند.
توحید در عبادت: یعنی عبادت و پرستش فقط از آن خداست و هیچ فردی جز خدا گرچه از نظر شرف و کمال در مقام بالایی باشد شایسته پرستش نیست.
توضیح آخر اینکه:
توحید نظری در مقابل توحید عملی مربوط به علم بندگان میشود یعنی اولاً انسان مراحل توحید را بفهمد و کسب علم کند وقتی به معارف توحید و مراتب آن پی برد بدان معتقد و ملتزم باشد وقتی عقیده درست شد توحید نظری محقق شده، بعد از آن نوبت عمل است یعنی تمام رفتار و کردار و اخلاق خود را بر پایهی توحید استوار سازد. "ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه رب العالمین(5)" اینجا توحید عملی محقق شده و این بالاترین تعالیم ادیان الهی و آسمانی است و انبیاء هم برای اقامه و دعوت انسانها به توحید (نظری و عملی) مبعوث شدهاند چنانکه توحید، در فطرت انسانها ریشه دارد.
منابع جهت مطالعه بیشتر
1- توحید و شرک در قرآن، آیةاللَّه سبحانی.
2- شناخت خدا صفات خدا، آیةاللَّه سبحانی.
3- صفات جمال و جلال، آیةاللَّه سبحانی.
4- ترجمه بدایة المعارف، آیةاللَّه محسن خرّازی (مترجم مرتضی متقی نژاد) ج1.
پی نوشت ها:
1) آیةاللَّه سبحانی، منشور جاوید، انتشارات توحید قم، جلد2، ص19 و 181.
2) آیةاللَّه سبحانی، اللهیات، مرکز جهانی چاپ قدس قم، جلد2، ص11 و علامه طباطبائی، بدایة الحکمة، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ص168.
3) همان، منشور جاوید، ص19.
4) صدر الدین شیرازی، اسفار، احیاء تراث بیروت، چاپ چهارم، ص120، جلد6.
5) انعام/162.
http://www.andisheqom.com/page.php?pg=faq-view&id=282
مفهوم وسواس
واژه وسواس در اصطلاح به معنی حدیث نفس است به طوری که گویی کسی آهسته از درون با انسان سخن می گوید و او را به دقت فراوان و بی مورد در انجام امور دعوت می نماید. کار شیطان را نیز وسوسه گویند، زیرا با چنین پیامی از درون، آدمی را به کار بد دعوت می نماید.
در حدیثى از امام صادق )علیهالسلام( مىخوانیم : ما من مؤمن الا و لقلبه اذنان فى جوفه : اذن ینفث فیها الوسواس الخناس ! و اذن ینفث فیها الملک ! فیؤید الله المؤمن بالملک ، فذلک قوله و ایدهم بروح منه : هر مؤمنى قلبش دو گوش دارد ، گوشى که در آن وسواس خناس (شیطان) می دمد ، و گوشى که فرشته در آن مىدمد ، خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تقویت مىکند ، و این همان است که مىفرماید : و ایدهم بروح منه .
بیماری وسواس
وسواس یک بیمارى عصبى و روانى است و روانشناسان و روانپزشکان امروزى آن را فکر و اندیشه مداوم و مکررى مىدانند که فرد مبتلا به آن علىرغم کوشش فراوان خود قادر نیست آن را از ذهن خویش خارج سازد این افکار مزاحم که بدون اختیار فرد به سراغ وى مىروند گاهى او را به تکرار برخى کارها و اعمال بىفائده وا مىدارد. هر چند وى به بیهودگى و عدم ضرورت و غیرمنطقى بودن آن عمل واقف است ولى نمىتواند از انجام آنها خوددارى کند و زندگى عادى و عملکرد فرد را مختل مىکند و بسیار وقتگیر است. و گاهى بخاطر تمسخر یا مخالفت علنى یا ترحّم دیگران عمل تکرارى خود را مخفى مىکند
وسواس از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالایی( حدود دو درصد جامعه ) برخوردار است . این بیماری به لحاظ عوامل آن بسیار پیچیده و متنوع است و درمان آن ممکن است ، ولی نیز دشوار می نماید، مگر اینکه شخص مبتلا واقعا بخواهد علاج شود و به روش درمانی آن پاسخ صحیح دهد.
الگوهای وسواس
در این اختلال چهار الگوى عمده علائم را مىتوان یافت:
1- شایعترین الگو، وسواس آلودگى و متعاقب آن اقدام به شستوشوى مکرر براى رفع آلودگى و یا کسب طهارت است. بنابراین عمل وسواس به شکل شستن یا تمیز کردن است.
2- دومین الگوى شایع وسواس، وسواس تردید و متعاقب آن اقدام جبرى براى امتحان کردن است. مثلاً احتمال باز ماندن شیرگاز، کلید برق و. به سراغ فرد مىآید و به دنبال آن چندین بار براى مطمئن شدن از بسته بودن شیرگاز و یا. به خانه برمىگردد و به اجاق گاز مثلاً سر مىزند.
3- افکار وسواسى سومین الگوى وسواس است این افکار که به طور تکرارى و ناخواسته به سراغ فرد آمده و ذهن او را به خود مشغول مىکند محتواى این افکار معمولاً عمل جنسى یا پرخاشگرى یا آسیبرساندن است و از نظر بیمار غیرقابل تحمل و شرمآور است.
وسواس فکری می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزاردهنده بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد . در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیماری سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد ، نمی تواند از آنها خلاص شود این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی؛ مانند سوال ذهنی درباره اینکه : چه کسی خدا را آفریده ؟ هدف از زندگی چیست ؟ گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترسهای مرضی و ..... متفاوت است و تقریبا همه این افکاتر بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند .
4- چهارمین الگو، کندى وسواس است. این بیماران ساعتها وقت خود را صرف خوردن غذا یا اصلاح سر و صورت، مسواک یا آماده شدن براى خواب یا مرتب کردن لباسها مىکنند.
لازم به ذکر است گاهى ترکیبى از دو یا چند الگوى فوق به سراغ فرد مىآید.
عوامل بروز بیماری وسواس
عوامل مختلفى ممکن است باعث بروز این بیمارى شود:
1- گاهى ترشح ناموزون بعضى مواد شیمیایى در مغز باعث به وجود آمدن این بیمارى مىشود که شرح آن در کتب علمى قابل پىگیرى است.
2- اضطراب نیز یکى از عوامل این بیمارى است که البته گاهى علت آن اضطراب نیز براى فرد مبتلا به وسواس معلوم نیست.
3- گاهى بر اثر یک اتفاق مشکل آفرین و پرفشار مثل مرگ یکى از نزدیکان یا بعضى مسائل جنسى یا بیمارى وسواس رخ مىدهد.
4- عقدههاى فرو خورده، ناکامىهاى درون ریخته شده نیز گاهى باعث این بیمارى مىشود.
5- گاهى نیز احساس گناهکار بودن باعث وسواس شدن است.
و عوامل دیگرى که در این نوشتار نمىگنجد.
ضررهای بیماری وسواس
همان گونه که مىدانید مشکل وسواس، موجب اختلال در بسیارى از کارهاى انسان مىشود. در ابتدا براى این که شما به صورت جدىتر به فکر درمان این بیمارى باشید و راهکارهاى ارائه شده را، دقیقاً به کار گیرید به بعضى از اثرات و پیامدهاى وسواس در زندگى انفرادى و اجتماعى اشاره مىشود:
1- یکى از ضررهاى جبرانناپذیر وسواس، اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر است و این خسارت بزرگى است زیرا بازیابى زمان از دست رفته امکانپذیر نیست.
2- اسراف در مصرف آب یا چیزهاى دیگر
3- صرف انرژى زیاد براى انجام کارهاى تکرارى
4- بازماندن از انجام کارهاى مهم زندگى از جمله تحصیل یا کارهاى دیگر
5- از دست دادن تمرکز فکرى
6- منزوى شدن و کم رنگ گشتن هویت و شخصیت اجتماعى
7- روبه رو شدن با تمسخر و استهزاى دیگران
8- ایجاد مشکل در خانواده و آزار و اذیت براى آنها و یا کسانى که به نحوى با شخص ارتباط دارند (مانند هم اتاقىها و.) گفتنى است که خوشبختانه این مشکل با جدیت و همّت والاى شما و کسب آگاهى لازم در این رابطه قابل حل است. البته باید با پشتکار و حوصله، به راه کارهاى ارائه شده عمل کنید تا ان شاء الله، مشکل به زودى برطرف گردد.
روش درمان وسواس
این بیماری از آن جهت که هم به عنوان یک بیماری روان تنی شناخته شده است و هم زمینه ساز بسیاری از انحراف های
دینی در انسان است ، دارای روشهای درمانی متعدد است؛ مانند درمان دارویی، مشاوره و درمان روانی و توصیه های دینی.
مشاوره و درمان روانی: در درمان غیردارویى، از الگوهاى مختلف براى کاهش این اختلال بهره مىگیرند که به برخى از آنها به طور اجمال اشاره مىکنیم زیرا از این تکنیکها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیمارى استفاده مىشود:
1- شناخت درمانى، در این روش طى جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهاى درونى خود به کمک رواندرمانگر تغییر مىیابد.
2- رفتار درمانى: روشهاى متعدد و متنوعى است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیتهایى جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا مىدارد.
3- گاهى نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگىهاى احتمالى در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگى آنها مىپردازد.
روشهای کلی درمان:
برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.
1- عدم پاسخ دهی: مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.
2- تقابل به ضد: برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
3- فرمان ایست: در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .
درمان دارویی: بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.
پیشنهاد های دینی:
در منابع اسلامی و وسواس پدیده شناخته شده ایست و به آن به عنوان وسوسه ای از سوی شیطان اشاره می شود . به عنوان مثال در کتاب اصول کافی ( باب عقل و جهل ) آمده است : در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد ، حضرت فرمود : چگونه عاقل است که شبطان را اطاعت می کند؟
توصیه های عملی
1. رساله عملیه مرجع تقلید خود را دقیقاً مطالعه کنید (به خصوص بخشهاى مربوط به طهارت، نجاست، غسل و وضو) وخود را ملزم کنید که براى غسل و وضو یا آب کشیدن بدن، لباس و یا چیزهاى دیگر، به همان کیفیتى که در رساله آمده عمل نمایید و از زیادهروى جدّاً پرهیز کنید و بعد از این که طبق رساله غسل کردید یا چیزى را با آب شست و شو دادید و آب کشیدید، هیچ گونه شکى در طهارت آن به دل راه ندهید و اگر احساس مىکنید، هنوز پاک نشده و یا غسل و وضو تحقق پیدا نکرده، اعتنا نکنید و با همان وضع نماز بخوانید و سایر کارهاى خود را انجام دهید.
2- اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهاى آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیتهایى بپردازید و از انجام دادن آن کار خوددارى نکنید. ، از فردى بخواهید خودش را در معرض این موقعیتها یا موضوعهاى ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بى اختیارى» از خودش نشان دهد. سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث مىشود موضوعها یا موقعیتهاى اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلى وسواس (اضطراب) از بین برود.
3- به لحاظ شرعی هر چیزی که قبلا پاک بوده ، تا یقین به نجاست آن نداشته باشیم ، پاک است و نباید آن را نجس فرض کرد ، زیرا مخالف شریعت است .
4- اصولا هر چیزی که نمی دانیم نجس یا حرام است ، پاک و حلال است، زیرا اصل در اشیاء بر پاکی و حلیت است و نجس و حرام بودن دلیل می خواهد. حال درباره چیزهایى که به آنها دست زدهاید (مثل ظروف و لباسها و یا پا گذاشتن روى فرشها و چیزهایى از این قبیل) در مورد همه اینها حکم طهارت جارى کنید، یعنى، همه آنها را نادیده بگیرید. لازم نیست شما هیچ کدام از آنها را آب بکشید و اگر اشکالى دارد به گردن ما. شما فعلاً موظّف هستید، فقط به راهکارهاى ارائه شده، عمل کنید و به حکم طهارت و نجاست، فقط و فقط بر اساس آنچه در رساله آمده عمل کنید.
5- به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانى است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
6- به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.
دعا، ذکر و عبادت
در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع) روشهای متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند ، که از آن جمله، بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله (لا اله الاالله) و ( لاحول و لا قوة الابا الله) می باشد که در حقیقت ماحصل همه آن روشها را می توان در ذکر خدا خلاصه کرد .
مذهب و شکوهمندترین جلوه آن؛ یعنی نماز می تواند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کند. برخی از اذکار و توجهات حین نماز نه تنها با روشها ارایه شده توسط رون شناسان قابل مقایسه است ، بلکه حتی بسیار مؤثر تر به نظر می رسد.
استفاده زبان و ذهن از ذکر غیر المغضوب علیهم و الضالین که جدایی راه مومن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد دست کم ده بار ، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه ناس بعد از حمد ، بخصوص توجه آیات شریفه من شر وسواس الخناس الذی یوسوس فی الصدور الناس به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرحند .
همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (ع) که پزشکان حقیقی بشرند ، برای دوری از وسواس ذکر خدا را پیشنهاد کرده اند و این فرمان الهی است که برای ذکر من نماز را به پا دارید (اقم الصلوة لذکری ) .
منابع:
1- «شناخت و درمان وسوسه و وسواس» نوشته محمود ارگانى بهبهانى از انتشارات مجمع ذخایر اسلامى.
2- «درمان رفتارى وسواس» نوشته گیل اساستکتى ترجمه عباس بخشىپور رودسرى و مجید محمود علیلو از انتشارات نشر روان پویا (سال 1376)
3- وسواس و درمان آن نوشته آیه الله مظاهرى.
4- وسواس و درمان آن نوشته آقاى زمانى.
آیا می تونیم حقانیت مذهب شیعه رو از راهی غیر از روایات و تاریخ اثبات کنیم؟
یکی از بهترین راه هایی که می تونیم حقانیت شیعه رو باهاش اثبات کنیم, کارکرد اونه. این راه یه راه مصداقی و کارکردیه و با روایت و تاریخ کاری نداره, قبل از اینکه بخوایم در باره حقانیت صحبت کنیم, اول باید بگیم شیعه, یعنی چی؟ روش شیعه چیه؟ و بعد حقانیت اون رو اثبات کنیم.
کلمه شیعه یعنی «پیرو» منتهی این واژه یک اصطلاح خاصه، شیعه در اصطلاح, یعنی پیرو اهل بیت پیامبر (ع) بودن، یعنی یک نوع سیر و سلوک از طریق پی روی از چهارده انسان معصوم. پیرو انسان های کاملی که الگوهای شیعه و تمامی انسان ها برای بهترین روش زندگی ورسیدن به خدا و سعادت هستند, ادعای شیعه اینه که انسان تنها از طریق نزدیک شدن به اونها و تشبه به معصومین(ع) می تونه در زندگی عادی و معنوی خودش موفق باشه.
نکته مهمی که اینجا باید بهش توجه کنیم اینه که شیعه بودن یک روشه, یک متد, ما وقتی از شیعه بودن صحبت می کنیم در واقع داریم از یک روش خاص برای زندگی سخن می گیم. البته هر دین و مذهبی اینطوریه ها, به طور کلی دین و مذهب, یعنی روشی برای اداره زندگی و جامعه و خود سازی . روشی که بتونه انسان رو به مقصدش برسونه و در حقیقت همه ادیان و مذاهب می خوان این کار رو بکنن منتهی روشاشون فرق می کنه.
روش شیعه اینه که می گه این انسان ها ای همه اونایی که تشته انسان شدنی اید, تشنه حقیقتی اید, تشنه خدایید, اگه می خواین انسان بشین انسانیت رو از پیامبر(ص) و علی(ع) یاد بگیرین از فاطمه زهرا(س) بیاموزین اگه می خواین خودتون رو بسازین و به کمال برسین، راهش اینه که مثل چهارده معصوم(علیهم السلام) زندگی کنین مثل اونا فکر کنین, دلتون رو با اونا صفا بدین و صفاتتون رو با اونا اصلاح کنین. ببینین اونا چطور زندگی می کردن, چطور حرف می زدن، چطور برخورد می کردن, چطور کار می کردن، چطور مهربون بودن، چطور خوش اخلاق بودن، چطور عبادت می کردن، چطور تمام توجهشون به خدا بوده، چطور یاد خدا بودن، چطور به فقرا رسیدگی می کردن، چطور خانوادشون رو اداره می کردن، چطور جامعه رو اداره می کردن، چطور عدالت رو اجرا می کردن، و چطور از حق و حقیقت دفاع می کردن و چطور با ستم نمی ساختن، شما هم همین جوری باشین. مثل اونا زندگی کنید و با اونا باشین و به اونا فکر کنین و از اونا باشین.
رسیدن به اونا, عین رسیدن به خداست و دیدن اونا عین دیدن خدا است, چون اونا مظهر و آینه تمام نمای خدا هستن. مگه نمی خاین به خدا برسین, مگه هدف دین این نیست که انسان به خدا نزدیک بشه، مگه نمی خواین خوب بشین، مگه نمی خواین به آرامش برسین, مگه نمی خاین موفق باشین, مگه نمی خواین از گرفتاری های دنیا نجات پیدا کنین، اگه انسان بخواد به تمامی این هدفها توی زندگی اش برسه, اگه بخواد نجات پیدا کنه, رستگار بشه و با نیک بختی و عاقبت به خیری به آخرت منتقل بشه و در اونجا هم مشکلی پیدا نکنه و در نهایت به لقاء الهی برسه, راهش اینه که اونارو دوست داشته باشه, دنبال اونا راه بیفته و و با اونا زندگی کنه و سوار کشتی اونا بشه, نه از اونا عقب بمونه و نه از اونا جلو بزنه.
و اما بحث حقانیت, یعنی از کجا بفهمیم که این روش واقعا حقه, اگه این راه رو انتخاب کنیم, انتخابمون واقعا درسته, راه رو درست انتخاب کردیم, از کجا باید مطمئن بشیم که اشتباه نمی کنیم و فقط این راه می تونه انسان رو نجات بده, خوب راه خیلی وجود داره همه ادیان و مذاهب و حتی مکاتب بشری ادعاشون اینه که می خوان انسان رو به سعادت برسونن.
ما اگه بخوایم بفهمیم که مذهبمون حقه یانه یکی از بهترین راه هاش اینه که اول حساب کنیم ببینیم ما از دین و مذهب چی می خوایم, چه انتظاری ازش داریم, و بعد بیایم حساب کنیم, مطالعه کنیم, تحقیق کنیم, ببینیم کدوم مذهب و روش می تونه انتظارات ما رو بر آورده کنه؟
اگه انتظارمون اینه که راه زندگی رو به ما نشون بده، نیازهامون رو تأمین کنه, انسان رو به سر منزل مقصود خودش برسونه, اگه می خوایم روشی باشه که کارایی داشته باشه, بتونه ما رو درست و متعادل تربیت کنه و به آروزهای انسانی و الهی مون برسونه ؟
خوب راهش اینه که ببینیم کدام دین و مذهب می تونه این کارکرد رو داشته باشه, حساب کنیم ببینیم کدام دین و مذهب تونسته و یا می تونه استعداد های ما رو شکوفا کنه و انسان رو واقعا به جایگاهی که شایسته اش هست برسونه. یعنی در واقع از یک روش کارکرد گرایانه استفاده کنیم.
چرا گفتم تونسته یا می تونه؟ چون ممکنه یک مذهبی بتونه, ولی چون درست اونو نشناختیمش یا درست باورش نکردیم و ازش درست استفاده نکردیم, عملا خودشو نشون نداده باشه.
ما اعتقادمون اینه که مذهب شیعه هم تونسته انسان های متعادل, کامل و سعادتمندی رو به جامعه بشری عرضه کنه, مانند خود معصومین(ع) و کسانی که با پیروی از آنها در طول تاریخ به کمال و سعادت رسیدن و کم هم نیستند. و هم می تونه در آینده سعادت بشر رو تأمین کنه.
ولی شما برین بررسی کنین ببینین کدام مذهبی غیر شیعه می تونه این کار رو بکنه. کدوم مکتب بشری و الهی دیگه تونسته یا می تونه انسان کامل تحویل بده. منظورم انسان مدرن نیست. اونی که غربی ها می گن و آدم خیلی عقب مونده ای یه نه. کسی که فقط به فکر منافع خودشه و کارش شده خودخواهی وکشوندن ثروت و امکانات دنیا به سمت خودش. انسانی که غربی های می خوان بسازن و اسمشو هم می گذارن انسان مدرن, آدم خیلی ناقصیه, یعنی درسته که بعضی جاهاش رشد کرده, ولی از یک نظر هم خیلی عقب مونده است, بعد از رنسانس و انقلابی که در غرب به وجود اومد, اونایی که این تحول رو مدیریت می کردن, یه چیزایی به بشر دادن, ولی خیلی چیزا رو هم ازش گرفتن. رفاه و ترقی مادی رو در علم و صنعت رو بهش دادن, و خدا و معنویت رو ازش گرفتن, اخلاق و انسانیت رو ازش گرفتن, آدم غربی شد مثل یک آدمی که تنش خیلی بزرگ شده و سرش خیلی کوچیک مونده, از تناسب افتاد و زیبایی و جمال انسانیت رو از دست داد. بقیه مکاتب بشری و مذاهب به ظاهر الهی تحریف شده هم همین طوری اند, هیچ کدومشون نمی تونن انسانی بسازن که کامل و متعادل باشه و استعداد های بی نهایتش شکوفا بشه و بتونه واقعا جانشین خدا روی زمین باشه.
اما ما که می گیم مذهبمون حقه منظورمون اینه که خروجی و محصولش ناقص نیست, راه و روشی رو آموزش می ده که اگه ما زندگی و جامعه مون رو با او روش اداره کنیم, محصولش انسان های بسیار پیشرفته و کاملی یه, این رو هم اثبات کرده, نمونه هاش خیلی زیادن, یه نمونش که هممون خوب می شناسیمش و خیلی هامون هم ایشون رو با چشای خودمون دیدیم, امام خمینی یه.
کسی که وقتی حرف می زد, دنیا تکون می خورد. وقتی گفت کمونیسم باید به زباله دان تاریخ بره، رفت. وقتی گفت آمریکا هیچ غلطی نمی تونه بکنه نتونست بکنه. کسی که دل های مردم توی دستاش بود و با یک جمله انقلاب درست می کرد. توی ده سال تمام فرهنگ و سیاست دو هزار و پانصد ساله شاهی رو نابود کرد. یه کاری کرد که همه دنیای استکبار رو با بحران مواجه کرده, همین الان هم واقعا نمی دونن با این انقلاب و آدم هایی که او ساخته چیکار کنن. هر کاری می کنن نمی تونن موجی رو که او ایجاد کرده جلوش رو بگیرن.
البته از این افراد توی این مذهب خیلی زیادن, فقط این یک نفر نبوده, افرادی مانند شیخ صدوق و مفید و شیخ انصاری و بحر العلوم و شیخ بهایی و مانند اونا خیلی زیادن, خیلی از عرفا هم بودن که نامشون خیلی شناخته شده نبوده و کتمان می کردن, ولی قدرتشون برای اینکه در مقام خلافت خدا باشن کامل بوده, ولایت داشتن, اگه هم قیام نکردن و مثل امام خمینی(رض) موفق نشدن حکومت تشکیل بدن, چون زمینه اجتماعی براشون فراهم نبوده مثل خیلی از امامامون که با اینکه معصوم بودن و ولایتشون کامل بوده, زمینه برای حکومت و اجرای دین در جامعه براشون فراهم نشده. انسان کاملی که ما می گیم یعنی انسان مؤثری که بتونه جانشین خدا روی زمین باشه, کار خدائی بکنه و دلها رو به سمت خدا بکشونه.
حرف ما اینه که فقط روش شیعه برای این هدف کار سازه، کارآمده، کارآئی اش تضمین شده است و راه های دیگه و روش های دیگه ای که دیگران میگن راه به جائی نمی بره. یه روایت بگم، خیلی جالبه.
در یک روایت مشهوری پیامبر(ص) گفت: بعد از من امت من هفتاد و سه گروه می شن که فقط یگ گروه اهل نجاته و گروه های دیگه هلاک می شن. می دونید اهل نجاته یعنی چه؟ پیامبر در حقیقت می خواسته به همین اشاره بکنه, یعنی می خواسته بگه فقط یک روش نجات دهنده است و اون روش شیعه است. می خواسته بگه تنها شیعه است که راهبردش برای رسیدن به سعادت کامله. بقیه گروه ها نمی تونن انسان را به مقصدش برسونن. پیامبر در حقیقت می خواسته با کارکرد این مذهب اشاره کنه و بحث نجات یه بحث کارکردیه.
البته اثبات حقانیت راه دیگه ای هم داره که اکثرا از این راه می خوان اثباتش کنن, ولی اثبات از طریق کارکرد و کارایی اون خیلی ملموس تره, یک وقت ما می آییم با سند و مدرک و روایت وعلم درایه و رجال می خواییم حقانیت این روش رو اثبات کنیم و یک وقت می آییم بدون این که به سند و مدرکی اشاره کنیم می خواهیم از طریق محتوا و کارکرد اون به حقانیت برسیم.
متأسفانه بیشتر کسانی که در این وادی قلم می زنن و صحبت می کنن, هی می خوان به زور سند و مدرک و بیان روایت و حدیث و این که این روایت کاملا موثقه و متواتره و مانند آن, مطلب رو بر سونن و حقانیت شیعه رو اثبات کنن و نمی آن کارکرد های شفاف و مثبت اون رو برای مردم توضیح بدن و آثار تربیتی و کاربردی اون رو نشون بدن.
ما نمی خواییم بگیم این روش رو باید کنار بگذاریم. نه در جای خودش باید برای هر مطلبی که می گیم, براش سند و مدرک دینی و تاریخی ارائه بدیم, ولی حرف ما اینه که یکی از بهترین راه هایی که می تونه حقانیت یک راه، یک روش, یک مذهب رو خوب نشون بده، کارکرد و تأثیر مثبت اونه.
اگه مذهبی می تونه مثل شیعه انسان تربیت کنه, انسان رو به انسانیت و کمال برسونه و اونو در دنیا و آخرت خوشبخت و سعادتمند کنه خوب بسم الله.
ولی مشکل اینجاس که نمی تونن و نتونستن نمی گیم هیچ کاری ازشون بر نمی آد بالاخره هر روشی ممکنه کارکرد های مثبتی هم داشته باشد و به انسان خدمت هایی بکنه, ما نمی خوایم همه رو انکار کنیم اما مکتبی که بتونه به طور هماهنگ و همه جانبه و بدون افراط وتفریط انسان کامل معتدل و کارآمد, تربیت کنه, فقط مکتب اهل بیته.
نوشته سید مصطفی علم خواه
نقش تغذیه در زندگی انسان فوق العاده با اهمیت است؛ چرا که حدوث, بقا و رشد جسم و روح انسان با تغذیه در ارتباط است. در این زمینه حتی اگر بگوییم سعادت و شقاوت انسان از سفره و تغذیه آغاز می شود, سخن به گزاف نگفته ایم. اسلام عزیز برای کمیت, کیفیت و نوع خوردنی های انسان اهمیت بسیاری قایل شده است و دستورالعمل های فراوانی دارد. قرآن کریم می فرماید: فالینظر الانسان الی طعامه _ باید انسان نگاه کند که چه می خورد_ (عبس، آیه 24) چرا که سلامتی آینده و برخی زمینه های سعادت او در گرو نحوه انتخاب او در تغذیه است. سخن کنونی ما در تغذیه مادی انسان است, ولی روح انسان نیز از این نوع تغذیه نصیب نیست. همین غذاهائی که می خوریم در یک فرایند پیچیده تبدیل به انرژی, حیات و حتی اندیشه می شود. تفاوت انسان ها در نوع اندیشه نیز با تفاوت آن ها در نوع تغذیه ارتباط دارد.
علم ودین متفق القولند که اکثر بیماری های جسمانی و انحرافات اخلاقی انسان از پرخوری آغاز می شود و بیشتر سلامتی و حسن اخلاق او مدیون عفت شکم و اندک خوری است. سیرو وسلوک انسان به سوی خداوند از سفره و کنترل شکم آغاز می شود. تا کسی موفق به تربیت شکم خود نشود و اندک خوری را تمرین نکند, قادر نخواهد بود وقت خواب خود را تنظیم نماید و همین طور در سلوک, تهجد و خود سازی توفیق چندانی بدست نمی آورد
خواب و خورت ز مرتبه عشق دور کرد آنگه رسی به دوست, که بی خواب و خورشوی
شکم و پیرو آن شهوت, گردنه های هستند برسر راه انسانیت که اگر انسان از آنها عبور کند, مانع بزرگ دیگری بر سر راه تکامل و سعادت خود نخواهد یافت. اهمیت روزه و رمضان نیز به خاطر تاثیر تربیتی و سازنده ای است که عمدتا در مورد شکم و شهوت روزه دار دارد و بدین وسیله راه شیطان را می بندد, انسان را از بند و اسارت نفس می رهاند و زمینه پرواز معنوی او را فراهم می آورد.
یکی از قهرمانان این میدان که خود یکی از میدان های بزرگ جهاد با نفس است, پیامبر عظیم الشان اسلام, حضرت محمد مصطفی(صلوات الله علیه و آله) است. آن حضرت در نیک خوری, اندک خوری و انتخاب غذاهای مناسب برای انسان, الگوی تمامی مسلمانان بود؛ بدین خاطر چه شیرین است که به مطالعه سیر ه آن حضرت در خوردن و آشامیدن بنشینیم و خورشید درخشان محمدی را فرا راه زندگی خویش می سازیم. ادامه مطلب...
مد گرایی از منظر اسلام:
رسالت اسلام به عنوان یک مکتب کامل الهی، پاسخگویی صحیح به تمام خواستهای فطری و نیازهای اصیل انسانی است. بر این اساس، در مجموعه تعالیم اسلامی ـ از جمله در آیات قرآنی ـ به مسئلة زینت و زیبایی عنایتخاصی مبذول شده است. از تأمل در این بخش از معارف اسلامی، چند اصل کلی مربوط به موضوع خودآرایی و زینت به دست میآید:
1. حس زیبایی یکی از ویژگیهای مخصوص انسان است که ریشه در فطرت او دارد و به اقتضای این امر، از دیدن هرگونه زیبایی لذت میبرد. بیتردید منشأ تمام هنرهای انسانی همین حسّ است که در هر دوره, موجب به وجود آمدن دستآوردهای ارزشمند هنری میشود. بنابراین استعداد و درک زیبایی، از جمله مواهب به ودیعت نهاده شده در وجود انسان است که به برکت آن، وی قادر است از طریق مطالعه و تأمّل در ظرافتهای زیبای نظام آفرینش، زمینة کمال روحی و معنوی خود را فراهم سازد.
2. خودآرایی و زینت به عنوان بخشی از حس زیبایی، نه تنها آثار بسیاری در روح و روان فرد دارد؛ بلکه موجب تعالی و رشد افراد جامعه نیز میشود. در مقابل پرهیز از خودآرایی، پریشانی و ژولیدگی چون با خواست فطری انسان در تعارض است، به تدریج اثرات منفی در روان او به جای میگذارد که افسردگی روحی، عدم تعادل روانی، بیتوجهی به نعمتها، سرکوبی علائق طبیعی و.. . از جمله آنها است. از آنجا که این امور، در نهایت به سلامت زندگی فرد و نظام اجتماعی، زیانهای جبران ناپذیری متوجه میسازد؛ لذا در احکام اسلامی به شیوههای مختلفی با اینگونه رفتارها مقابله شده است. برای مثال در سیره اولیای الهی، همواره با این منطق غلط ناآگاهان ـ که پرهیز از خودآرایی را دلیل وارستگی از قید نفس و بیاعتنایی به زخارف دنیوی به حساب میآورند ـ به طور جدی برخورد شده است؛ زیرا این کار علاوه بر اینکه موجبات نفرت دیگران را فراهم میآورد، با اصل عزّت نفس و کرامت و منزلت انسانی همخوانی ندارد. امام علی(ع) میفرماید: ( التجمل من اخلاق المؤمنین) شرح غرر و درر آمدی، ج 1، ص 307، حدیث 1175 «خودآرایی از ویژگیهای خاص انسانهای مؤمن است».
3. در رهنمودهای پیشوایان اسلام در مورد خودآرایی، به موارد زیادی تصریح و تأکید شده است از جمله لباس تمیز و آراسته، شانه کردن موی سر و صورت، نظافتبدن، خوش بو کردن بدن و لباسها، پرهیز از کارهایی که دون شأن انسان مؤمن است و...
4. هرچند اسلام توصیه به خودآرایی دارد؛ اما هرگز این امر را منحصر به زینت ظاهر نمیکند؛ بلکه آراستگی به فضایل معنوی و اخلاقی را ـ که زمینهساز سعادت و کمال روحی او هستند ـ مهمتر از آراستگی ظاهر میشمارد. به عبارت دیگر، اسلام با تعالیم حیاتبخش خود، نخست به ایجاد اعتدال در اخلاق و فضیلتهای روحی میپردازد و پیروان خود را به درک زیباییهای ما ورای عالم ماده رهنمون میکند و آنان را از گرفتارشدن به هرگونه سطحینگری، در این مسئله نجات میبخشد. در عین حال تلاش میکند که افراد، فقط به زینت ابعاد ظاهری جسم و محیط زندگی خود نپردازند. در اشاره به چنین واقعیتی امام علی(ع) میفرماید: «زینه البواطن اجمل من زینه الظواهر»؛ همان، ج 4، ص 117، ح5503 «زینت درونی از زینت ظاهر بسیار زیباتر است». چه اینکه هم از نظر تأثیر و هم از نظر ماندگاری، زینت درونی در کمال حقیقی انسان مؤثرتر است.
5. گرچه در مجموعه تعالیم اسلامی به خودآرایی توصیه و تأکید فراوان شده است، اما به جهت در امان ماندن از عوارض منفی افراط و تفریط در خودآرایی و مدگرایی، حدود و چهارچوب خاصی نیز برای آن تعیین شده است. برای مثال تأکید شده که وسیله خودآرایی یا محیطآرایی باید حلال باشد؛ از راه مشروع تهیه شود؛ همیشه سبب اسراف در سرمایهها و استعداد نباشد؛ از هرگونه شائبه تجملپرستی و جنبه خودنمایی داشتن به دور باشد؛ به گونهای نباشد که زمینه تحریک هواهای نفسانی و امیال جنسی دیگران را فراهم کند؛ به صورت تقلید کورکورانه از دیگران انجام نگیرد و... در یک کلام از بررسی تعالیم اسلامی به دست میآید که اسلام نه تنها خودآرایی را منع نمیکند؛ بلکه به شیوة معقول و منطقی بر آن تأکید می ورزد. در عین حال همیشه و در همه حال، از افراط و تفریط در هر چیزی منع میکند. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: سید صادق سِد نژاد، جوانان ومدگرایی، مجله دیدار آشنا، ش19
بعد از درج مقاله "درمان خودارضایی" دوستان زیادی اظهار نظر کردند. از میان ایشان دوستانی بودند که نسبت به عدم ارایه راهکار مناسب در این زمینه اعتراض داشتند. خوب بنده گفته بودم که راهکار اصلی ازدواج است اما بحث ازدواج موقت هم مطرح شده. در این مطلب به راهکار ازدواج موقت نیز اشاره شده است.
غریزه جنسی:
غریزه جنسى یکى از خواص طبیعى انسان است و انسانى که از نظر جسمى و روحى سالم باشد داراى چنین کششى مىباشد و این خود یکى از نعمتهاى خدادادى به بشر است. در نتیجه آن چه تا حدى مقدور است کنترل آن و استفاده صحیح و معقول از این میل است و این که انتظار داشته باشیم با رعایت نکات اخلاقى و عرفانى به کلى نسبت به این مسأله بىاحساس شویم، انتظارى واقعبینانه نیست. طبیعت اشخاص هم در سردى و گرمى مزاج و شدت غریزه جنسى متفاوت است و بر همین اساس مقایسه خود با دیگران نیز کار درستى نیست و ممکن است احیاناً به یأس آدمى منجر گردد.
قدرت غریزه جنسی:
بدون تردید غریزه جنسی و غریزه خوردن و آشامیدن در انسان از قدرت فوق العاده ای برخوردارند و تأثیر فراوان آن ها در چرخه زندگی و نقش بنیادی و بسیاری قوی آنها در رفتار و افکار و فعالیت های فردی و اجتماعی آدمی، امری غیر قابل انکار است و شاید مبنای دو مکتب «فرویدیسم» و «مارکسیسم» حاصل نگرش افراطی این دو رویکرد به این غرایز باشد. مکتب فرویدیسم با مهم جلوه دادن بیش از حد غریزه جنسی و اصالت دادن به آن و مارکسیسم با اصالت دادن به نیازهای طبیعی و مادی مانند غذا و مسکن، بیش از یک قرن در عرصه حیات فکری بشر جولان دادند و در بیشتر عرصه های علمی تأثیرگذار بودند. این دو مکتب سایر نیازهای بشر را متفرع و شعاعی از این دو دسته نیاز می دانند البته هر دو تفکر بدلیل رویکرد افراط گونه خود به غرایز در حال حاضر منسوخ شدند و فاقد اعتبار علمی هستند اما واقعیت این است که قطع نظر از افراط و تفریط هایی که در زمینه غرایز جنسی و غیر جنسی شده است؛ باید اذعان کرد که نیازهای جنسی نقش فوق العاده ای در فعالیت های فردی و اجتماعی بویژه در زندگی مشترک و دوام آن دارد. اما این غریزه اگر رها شود، همچون موریانه که بیرحمانه بر درختان تناور هجوم میآورد و از درون آن ها را پوک و تهی میسازد، جسم و جان آدمی را به تحلیل برده و رفته رفته به ویرانی و سقوط میکشاند.
توانمندی جوان در حفظ پاکدامنی:
بدون تردید اگر خداوند غریزه جنسی را در انسان قرار داده قدرت و توان مقابله با گناه را نیز در وجود وی قرار داده است بنابراین هر انسانی باید با عزم و همتی سترگ به مبارزه با گناه برخیزد و همواره کوشش کند که برای اولین بار که میل به گناه آمد با جدیت تمام در برابر آن مقاومت کند آن گاه به تدریج مبارزه آسان خواهد شد.
گاهی اوقات ممکن است برای بعضی از افراد واقعا امکان ازدواج به هیچ وجه فراهم نشود، در این صورت، قرآن کریم دستور به پاکدامنی و عفاف می دهد و میفرماید: «ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنهمالله من فضله» ، خداوند در این آیه، صریحاً دستور به عفاف و خودنگهداری میدهد و این بهترین شیوه و روشی است که با به کار بستن آن روح ایمان و تقوا در انسان پرورش مییابد و سبب تقویت اراده و تسلط بر نفس میشود و روحیه عفت در انسان زنده میگردد.
وجوب ازدواج :
ازدواج گاهی بر انسان واجب می شود، در این صورت اقدام به ازدواج به صورت یک وظیفه شرعی در می آید که تخطی از آن گناه محسوب می شود. در مورد ازدواج تمامی مراجع عظام تاکید می کنند که اگر چه اصل ازدواج در اسلام واجب نیست و از مستحبّاتی است که به آن بسیار سفارش شده است؛ ولی اگر کسی به واسطه نداشتن همسر، به حرام و گناه بیفتد، ازدواج بر او واجب میگردد و حق ندارد مجرد بماند.
ممکن است بگویید: به لحاظ اقتصادی و شرایط تحصیلی ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید