بازدید امروز : 202
بازدید دیروز : 549
در مورد راههای تهذیب نفس توضیح دهید؟
نفس در معنای کلی آن اشاره به بعد مجرد انسان است و در قرآن مجید در چند معنی به کار رفته :
1 – روح : الله یتوفی الانفس حین موتها .... ، خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند . (42- زمر)
2 – ذات و شخص : واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئاً ، از آن روز بترسید که کسی به جای دیگری مجازات نمی شود . (48- بقره) .
3 – تمایلات نفسانی و خواهش های وجود انسان و غرائز او : ما ابرئ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی ، من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم ، که نفس سرکش بسیار به بدی ها امر می کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند . (53 - یوسف) .
4 – قلوب و باطن : واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه ، پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و خوف یاد کن . (205 – اعراف) .
5 - بشر اولیه : یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا و نساء ، ای مردم از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید ، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او خلق کرد و از آن دو مردان و زنان فراوانی در روی زمین منتشر ساخت . (1- نساء ) . (1)
در علم اخلاق مراتبی برای نفس قائلند ، که عبارتند از : نفس اماره ، نفس لوامه، نفس مطمئنه . که این ها جدای از یکدیگر نیستند بلکه نفس و روح انسان در هر مرتبه ای قرار بگیرد , اینگونه نامیده می شود.
اگر عقل به استخدام قوای حیوانی شهوت و غضب درآید , این نفس اماره است ؛ ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی . اگر قوه ی عاقله بر قوای حیوانی غلبه یابد و مانع خطا و اشتباه انسان شود ، این نفس مطمئنه است ؛ یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی (فجر-27 تا 30 ) . و بین این دو حالت فوق ، حالتی است که نفس حیوانی و عقل با هم کشمکش دارند ؛ این نفس لوامه است ؛ یعنی نفسی که انسان را در هنگام گناه وخطا مورد سرزنش قرار می دهد .
با توجه به ادامه ی سوال شما که فرمودید : راه های مبارزه با نفس چیست ؟ مقصود شما از تهذیب نفس، همان معنای سوم ، یعنی : تمایلات نفسانی و خواهش های وجود انسان وغرایز او می باشد .
نفسِ به این معنا , می بایست تحت کنترل عقل قرار گیرد و با نیروی بازدارنده ی ایمان آن را در حد اعتدال در آورده و از افراط و تفریط پرهیز داد ؛ چرا که اگر کنترل نشود ، سبب شقاوت وسقوط انسان می گردد .
صاحب نفس اماره ، امور زندگی خود را منطبق با حکم عقل سلیم و فطرت الهی انتخاب نمی کند ، زیرا اراده ی او در مقابل خواسته های غریزی و هواهای نفسانی , بسیار ضعیف است .
برای مبارزه با هواها و خواسته های افراطی ومنفی , چند راهکار اساسی وجود دارد :
1 – تفکر و احیای حیات عقلانی :
انسان در طبیعت پدید می آید، ولی نباید در طبیعت برای همیشه ماندگار شود، زیرا در این صورت هلاک خواهد شد، چون طبیعت هلاک شدنی است. کل شیء هالک الا وجه. قصص، 88.
آدمی در مسیر حر کت تکاملی خود حتی باید از عالم عقل نیز گذر کند و سپس به عالم عشق درآید و محبت را تجربه نماید تا به محبوب حقیقی عالم وصول یابد.
در سن تکلیف، آدمی ماموریت می یابد تا دامن از طبیعت بیرون کشد و به عالم عقل و حیات معقول که اصل انسانیت و اختیار او در آن شکل می گیرد، مهاجرت نماید. چرا؟ چون اگر انسان در طبیعت بماند و اهل دنیا شود و نتواند به زندگی عقلانی خود که همان حیات طیبه انسانی و ایمانی است، سامان دهد، از هیچگونه خطری در امان نیست و در نهایت نیز اهل دوزخ خواهد بود.
حیات معقول، یعنی زندگی مستند به حجت. در این نوع زندگی انسان دو گونه حجت دارد، حجت درونی که همان عقل و به تعبیری پیامبر درونی است و حجت بیرونی که دین و پیامبران الهی هستند. در حیات معقول انسان برای تمامی افکار، عقاید، اخلاق و رفتار خود دلیل و برهان معقول و مشروع باید داشته باشد و برای هر انتخابی که انجام می دهد، استدلال می کند و اینطور نیست که صرفا در پاسخ به امیال نفسانی، زندگی و انتخاب کند.
زندگی معقول بر اساس اندیشه شکل می گیرد و نه احساس و ادراک غریزی. در این نوع زندگی عقل فرمان می دهد نه امیال و خواسته های نفسانی. انسان در ابتدا بر اساس ادراک غریزی و احساس نیازهای طبیعی که در درونش هست، زندگی و رشد می کند، ولی بعد از سن بلوغ و تکلیف وظیفه دارد که زندگی خود را بر اساس اندیشه و عقیده سامان دهد و حیات و رشد عقلانی داشته باشد.
بنابراین مهمترین شرط مبارزه ی با نفس و قدم اول در این راه ، تفکر است . امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند : بدان که اول شرط مجاهده ی با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکر است حداقل تفکر ، در این مقام عبارت است از آنکه ، انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم .... به او عنایت کرده ، این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده ، از طرفی این همه انبیا فرستاده و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده ، آیا وظیفه ی ما با این مولای مالک الملوک چیست ؟......
با خود خطاب کند : ای نفس شقی که سال های دراز و در پی شهوات , عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد ، خوب است قدری به حال خود رحم کنی ، از مالک الملوک حیا کنی و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه ی فانی نکنی . (2) .
2- تقویت ایمان:
باورمندی به بعد مجرد و فراطبیعی هستی و روح مجرد انسان و اینکه این دو با هم پیوند دارند و کمال و سعادت انسان در گرو قرب روحانی انسان به خدای متعال است و همچنین اعتقاد به جاودانگی و ادامه حیات انسان پس از مرگ و حضور در قیامت باعث می شود که انسان نگرش و سوی زندگی اش به سمت خدا نشانه گیری شود و همت خود را در این مسیر بکار ببرد و از خواهش های نفسانی که مانع اصلی او در این مسیر هستند، دوری نماید.
3- خودسازی و تعدیل قوای غریزی:
حیات عقلانی و ایمان، زمینه و انگیزه خودسازی را در انسان به وجود می آورند. اگر انسان باور کند که مانع اصلی کمال و سعادت او غرایز لجام گسیخته و زیاده خواهی های نفس اماره است، آنگاه برای خویش برنامه خودسازی و تعدیل قوای نفسانی و غریزی تنظیم خواهد کرد و زمینه حرکت عملی در این مسیر را فراهم خواهد ساخت و خود را برای حضور در برزخ و قیامت آماده می نماید.
4- همت و تلاش برای رسیدن به مقصود :
هر قدر هدف انسان بزرگ باشد ، همت و تلاش او نیز باید بیشتر باشد ! چه هدفی بالاتر وبرتر از کسب سعادت ابدی ؟ که این سعادت حاصل نمی شود ، الا در مبارزه ی با نفس اماره و پیروز وغالب شدن بر تمایلات و خواهش های او .
بنابراین باید آستین همت را بالا زده ، در راه رسیدن به مقصود , از خطر های راه نهراسیده و تصمیم بگیریم و تلاش کنیم تا موانع راه را کنار بزنیم .
5 – عمل به قرآن وسیره ی اهل بیت (علیهم السلام) در همه ی حرکات و سکنات :
قرآن کریم ، چراغ راه کسانی است که قصد دارند به سمت حضرت حق تعالی حرکت کنند ؛ عمل به نصایح قرآن و سفارشات اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) و پرهیز از آنچه که این دو ثقل الهی ، نهی کرده اند ، تنها راه انسان , برای مجاهده ی با نفس است .
ای عزیز به طور قطع ویقین بدان ، هیچ راهی جهت مبارزه ی با نفس و حرکت به سمت حق تعالی پیموده نمی شود , مگر اینکه انسان از طائر شریعت که همان پیروی از قرآن و اهل بیت (علیم السلام) است ، آغاز کند که با اندکی تامل در سراسر قرآن وسیره ی معصومین (علیهم السلام) درمی یابید که مهم ترین را ه سعادت , همان انجام واجبات وترک محرمات است . (3)
6 – جایگزینی لذت های مشروع به جای لذت های خلاف شرع وحرام :
بسیاری از جوانان به دلیل مجرد بودن و تأخیر انداختن درامر ازدواج ، به گناهانی که درارتباط با نیازهای جنسی است , گرفتار می شوند و همین گناهان , منشأ گناهان بسیار می گردد . لذا یکی از راه های مبارزه با نفس و گناهانی که از طریق نیاز جنسی انجام می گیرد ، ازدواج و برطرف کردن این نیاز ، از طریق مشروع است ؛ ولی اگر به هر دلیل , ازدواج ممکن نباشد ، چاره ای جز استفاده از روش های کنترلی و تقویت معنویت نیست . [ روش های کنترل از قبیل : کنترل چشم ، یعنی ندیدن صحنه های محرک ، عدم تردد در مکان های تحریک آمیز ، انتخاب دوستان متعهد ومؤمن ، و...... روش های تقویت معنویت ازقبیل : روزه گرفتن ، نماز خواندن ، توسل به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ، شرکت در جلسات مذهبی و.....] .
معرفی کتاب جهت کسب اطلاعات بیشتر :
1 – مسئله شناخت / استاد شهید مرتضی مطهری (رحمه الله) انتشارات صدرا ، تهران
2 – معرفت شناسی در قرآن / حضرت آیت الله جوادی آملی ، مرکز نشر اسراء
3 - معرفت شناسی / حسن معلمی ، کانون اندیشه جوان ، تهران
4 – چهل حدیث حضرت امام راحل / حدیث اول
5 – خودشناسی برای خود سازی / آیت الله مصباح یزدی
6 – تهذیب نفس / ابراهیم امینی
7 – جهاد با نفس / ج 3 / حسین مظاهری
پیروز وموفق باشید .
منابع :
1 – دکتر محمد بیستونی / لغت شناسی ومفایم قرآن کریم / ص 1179 تا 1180 .
2 – چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) / ص 6 .
3 - چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) / ص 7 .
اگه آدم از یه کاری توبه کنه بعدا تو همین دنیا بازم چوبشو میخوره؟
از مکافات عمل قافل مشو- گندم از گندم بروید جو ز جو
در پاسخ به سوال جنابعالی ابتدا بحثی درباره اثر وضعی اعمال مطرح می کنیم و سپس تاثیر توبه را بیان خواهیم کرد.
در این زمینه گفتنی است: مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی) نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است.
فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد. نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است.
این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد.
منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد.
دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست. کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد.
حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
مولانا در مورد عمل و عکس العمل می گوید:
این جهان کوه است و فعل ما ندا - باز آید سوی ما از که صدا
برای آگاهی بیشتر ر.ک : عدل الهی، شهید مرتضی مطهری.
و شاعر دیگری در این مورد می گوید:
به چشم خویش دیدم در گذرگاه - که زد بر جان موری مرغکی راه.
هنوز از صید، منقارش نپرداخت - که مرغ دیگر آمد کار او ساخت
چو بد کردی مشو ایمن ز آفات - که واجب شد طبیعت را مکافات.
نوع سوم از مجازات، مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند.
رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرما است. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی ان چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
در مثالی روشن اگر فردی ظرف شرابی بنوشد و علم به شراب بودن و حرام بودن آن نداشته ، بدون شک استحقاق کیفر نوع اول را ندارد چون اصلا گناهی مرتکب نشده است ولی کیفر نوع دوم که اثر طبیعی شرب خمر و اثر وضعی و ذاتی آن است حتما وجود دارد و مست شدن و بی خبری و بی عقلی و صدمات جسمانی و روانی ناشی از نوشیدن شراب متوجه این فرد خواهد شد هر چند علم و عمدی در کار نبوده است، زیرا رابطه این دو از باب علت و معلول است و علت که آمد گزیزی از معلول آن نخواهد بود.
در همین مثال اگر این فرد شراب را آگاهانه و عمدا بنوشد، علاوه بر کیفر نوع دوم، مشمول کیفر نوع اول و سوم نیز خواهد بود. تیرگی روح و معنویت در اثر گناه عمدی و از روی علم حاصل می گردد که فرد با عصیان و جرم بین خود و خداوند حجاب و پرده ایجاد می کند و فطرت خداجوی خود را آلوده می سازد و لی در عین حال بعضی امور هر چند گناه و عصیان هم نباشد از آثار آن، تیره ساختن روح و روان آدمی است. مثلا در مورد بعضی بزرگان نقل کرده اند که غذای دست پخت زن در حال عادت ماهانه را نمی خورده اند و یا غذایی را که بدون گفتن بسم الله تهیه می شده نمی خورده اند و این تیرگی روح اگر هم کیفر بنامیم کیفر نوع اول نمی باشد بلکه اثر وضعی و کیفر نوع دوم است.
و اما در پاسخ به سوال شما گفتنی است: توبه تنها در ارتباط با مجازات نوع سوم مطرح است. با توبه انسان به سوی خدا از درون باز می گردد و به جبران تاریکی های گذشته می پردازد و کاری می کند که در آخرت مجازات نشود. بنابراین توبه نمی تواند جلوی مستی شراب را مثلا بگیرد و یا از اجرای حدود در دادگاه جلوگیری کند.
رجوع کنید به: 1. عدل الهی، شهید مطهری، 2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.
چه جوری می تونیم بفهمیم خدا از ما راضیه؟
رضایت خداوند تعالی مراتبی دارد که رتبه های آن وابسته به درجات تقرب و تشبه به خدای متعال از طریق عبودیت و بندگی است, هر درجه ای از عبودیت متضمن درجه ای از قرب است و نیز رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد.
راهکار اصلی کسب رضایت الهی، انجام وظایف شرعی است. هر آن کس در این وادی از جهت کمیت و کیفیت عبادت بیشتر موفق شود بیشتر تحصیل رضای الهی نموده است. زیرا بیشتر فرمان آورنده آن وظایف یعنی فرمان خدای سبحان را لباس عمل پوشانیده و بیشتر او را از خویش راضی نموده است .
مراد از وظایف شرعی اساسی ترین و مهم ترین آن است یعنی انجام واجبات و ترک محرمات.
در همین باب است این حدیث شریف : عن ابی حمزه الثمالی قال : قال علی بن الحسین (ع ): من عمل بما افترض الله علیهم , فهو [من] خیر الناس.
امام سجاد (ع) می فرمایند: هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید, او از بهترین مردم می باشد, (بحارالانوار, ج 71, ص 195, روایت 7 به نقل از سر الاسراء، علی سعادت پرور, ج 2, ص 65)
و واضح است کسی که با فعل واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خدای سبحان و ائمه هدی (ع) پسندیده ترین مردم است . اگر در این وادی کسی موفق شد حتی این وسوسه قلبی که شاید خدا و ائمه هدی (ع) از من راضی نباشند خود, صفای دل را به هم می زند و آدم بی صفا مورد رضایت حق تعالی نیست . بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید آن وسوسه قلبی را نیز از دل زدود.
مرتبه بعدی کسب رضایت الهی انجام مستحبات و ترک مکروهات است. سالک با رسیدن به این مقام به وادی عشق و محبت حق وارد می شود و از محبین بلکه محبوبین او خواهد بود.
نشانه های رضای خدا:
پیرامون موجبات رضایت خداوند و نشانه های راضی بودن خدا از خلق نکات مختلفی در روایات مطرح گردیده است.
1. مخفی بودن موجبات خشنودی خدا:
در روایتی از امام علی(ع) نقل شده که خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودی خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودی خدا همراه باشد و تو بی خبر باشی- برای کسب رضایت الهی هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهی با او کسب شود.
2. سه چیز است که بنده را به خشنودی خدا می رساند: استغفار زیاد، فروتنی و صدقه دادن زیاد.
امام علی(ع) هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانی کرده باشد- امام علی(ع) با راحتی بدن و تأمین خواسته های جسمانی و پیروی از خواهشها رضایت خدا تأمین نمی شود.
بنابراین استغفار زیاد- صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوس ها سبب رضایت خداوند می شود.
نقل شده که حضرت موسی(ع) عرض کرد: ای پروردگار مرا به کاری که خشنودی تو از من در آن است راهنمایی فرما تا بدان عمل کنم؟ خداوند به او وحی فرمود که همانا خشنودی من در ناخشنودی توست و تو بر آنچه ناخوشش داری صبر نتوانی کرد موسی عرض کرد: پروردگارا مرا به آن کار راهنمایی فرما. خداوند فرمود: خشنودی من در خرسندی تو به قضای من است.
3. در نتیجه راضی و تسلیم بودن در برابر قضای الهی ولو بر خلاف میل انسان باشد خشنودی خدا را در پی دارد.
رضای خدا و نشانه های آن:
1. روایت شده که موسی(ع) گفت: پروردگارا مرا از نشانه ناخشنودی خود از بنده ات خبر ده خدای تعالی به او وحی فرمود: هر گاه دیدی که من بنده ام را برای طاعت خود آماده و از معصیتم روی گردان می کنم این نشانه خشنودی من است.
2. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) آمده: نشانه خشنودی خدا را خلقش ارزانی نرخها و دادگری فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگری فرمانروایشان گرانی نرخهاست.
3. و نیز آمده است که نشانه خشنودی خدا سبحان از بنده خرسندی اوست به آنچه خدای سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام علی(ع) اگر راضی به مقدرات الهی بود نشانه رضایت خداوند است.
4. در کلامی از امام علی(ع) آمده: خشنودی خدای سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان تسلیم خدا باشد در این صورت خدا از او راضی است.
5. نکته دیگر آن است مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتی است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان می بخشد و این رضوان چیزی غیر از باغ های بهشت و نعمت های جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر.
هیچ کس نمی تواند آن لذت معنوی و احساس روحانی را که به یک انسان به خاطر جلب رضایت و خشنودی خدا به او دست می دهد توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل(ع) را با صفت «مرضی» توصیف نموده است. «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا» (مریم/55) ؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود. این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است.
اصولا نعمتی از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضی و خشنود باشد به همین دلیل در بعضی از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را برای بندگان خاص خدا بیان می کند در پایان می گوید: «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (مائده/119)؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگاری بزرگی است. این نشان می دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار).
زیرا ممکن است انسان غرق عالی ترین نعمتها باشد، ولی هنگامی که احساس کند، مولی و معبود و محبوب او از او ناراضی است، تمام آن نعمتها و مواهب در کامش تلخ می گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد، ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد، بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهی است از او می گیرد.
علاوه بر این هنگامی که خدا از کسی خشنود باشد، هر چه بخواهد به او می دهد و هنگامی که هر چه خواست به او داد او نیز خشنود خواهد شد و رضایت دو طرفه میان او و خدای متعال برقرار می شود. نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد.
منابع:
میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، نشر دارالحدیث، ج5، ص2098 و 2100 ح 7332 و 7336/7328و 7337و 7339و 7340و 7341.
تفسیر نمونه، ج5، ص139، ج13 ص96
ماه مبارک رمضان چگونه انسان را عاشق می کند( در صورت ممکن راههای عملی را بیان کنید.) ماه مبارک رمضان چطور به من حرکت می دهد جهت رسیدن به لقاءالله؟
عشق و محبت نسبت به پروردگار عالم از طریق اطاعت از فرامین حضرت حق و اجتناب از معاصی حاصل می شود . چنانکه در قرآن می خوانیم والذین آمنوا اشد حبا لله , مؤمنان عشقشان به خدای سبحان شدیدتر است (سوره بقره ) . یا در وصف اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) که کمال عبودیت را در مقابل خدای رحمان داشته اند , در زیارت جامعه کبیره می خوانیم التامین فی محبة الله یعنی آنها نهایت محبت به خدا را داشته اند .
دوستدار خداوند باید میان خوف و رجاء به سر برد و با عمل صالح خود , دوستی را آبیاری و از آن محافظت کند , تا محبت الهی رخت بر نبندد . خداوند به بندگان فرمان می دهد که وقتی با پیمودن راه , محب حق شدید , به این مرحله بسنده نکنید و بر طی صراط مستقیم , همت گمارید تا خداوند نیز دوستدار شما گردد و محبوب او شوید قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله (آل عمران / 31 ) انسان برای پیمودن راه محبت به راهنما نیازمند است تا هر برنامه ای را به دستور او انجام دهد . به همین جهت خداوند به حبیب خود فرمان می دهد که به مردم بگویند : اگر دوستدار خدا هستید از من پیروی کنید تا محبوب او شوید قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله پیروی از حبیب خدا انسان را نخست حبیب خدا ( حبیب به معنای محب ) و سرانجام , حبیب به معنای محبوب می کند (1) .
بنابراین روشن شد به هر میزان انسان اطاعت خدای سبحان و در راستای او در طی مسیر , مطیع اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) باشد محبت او نسبت به حضرت حق بیشتر خواهد شد . یکی از مهمترین ثمرات روزه که اهم اعمال عبادی ماه مبارک رمضان است , تقوا است ( یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون ( سوره بقره / 183) و این تقواست که انسان را عاشق ولی نعمت خویش کرده و او را به لقاء الله می رساند .
برخی از ارباب سیر و سلوک , آغاز سال سلوکی خویش را از ماه مبارک رمضان قرار می دهند ؛ چون این ماهی است که خدای سبحان روندگان کوی خود را به مهمانی خویش فرا خوانده است .
فایده ی روزه ی تقواست و آن خود سودی است که عاید خود شما می شود و فایده ی داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد , چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می کند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد , اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد
سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می آید و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومی ترین آن بطوری که همه ی مردم و همه ی اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد و هم شکم بارگان اهل دنیا , عبارت است از خود داری از شهوتی که همه ی مردم در همه ی اعصار متبلوی بدانند و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند و این ورزش را تمرین نمایند , به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد و نیز به تدریج بر اراده ی خود مسلط می شوند , آنوقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی دهند و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی گردند . چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت می کند , قهرا ً در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نا فرمانیها شنواتر و مطیع تر خواهد بود ] (2)
ای عزیز ؛ وقتی انسان یک ماه کارهای مباح را به فرمان حق تعالی به راحتی ترک می کند , پس این قدرت را دارد که حرام را کنار بگذارد ؛ هر چه اجتناب از معاصی بیشتر شود و اغیار از خانه ی دل بیرون روند , صاحب اصلی که همان پروردگار باشد در آن مسکن می گزیند . القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله الا الله وقتی دل جایگاه رب شد , آنگاه تنها در راستای رضای خالقش گام بر می دارد و این اطاعت محض , او را به لقاء الله خواهد رساند .
در حدیث معراج است که خداوند فرمود : یا احمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آیا می دانی که میراث روزه چیست ؟ عرض کرد : نه . فرمود : میراث روزه کم خوراکی و کم گویی است سپس فرمود : سکوت مورث حکمت می شود و حکمت مورث معرفت و معرفت مورث یقین است و چون به مرتبه ی یقین برسد باکی ندارد که چگونه بر او می گذرد ! به سختی یا به آسانی . برای او متفاوت نیست و این مقام صاحبان رضاست . (3)
در حدیث قدسی در مورد مقام کسانی که به رضای الهی رسیده اند آمده است : هر کس بر وفق رضای من عمل کند , مداومت و ملازمت بر سه چیز را به او بدهم , اول آنکه با شکری آشنایش می کنم که دیگر مانند شکر دیگران , آمیخته با جهل نباشد و قلبش را آنچنان از یاد خودم پر کنم که دیگر جایی برای نسیان در آن نباشد و آنچنان از محبت خودم پر کنم که دیگر جایی برای محبت مخلوقها در آن نماند , آنوقت است که وقتی به من محبت می ورزد به او محبت می ورزم و چشم دلش را به سوی جلالم باز می کنم و دیگر هیچ سری از اسرار خلقتم را از او مخفی نمی دارم و در تاریکیهای شب و روز با او راز می گویم آنچنان که دیگر مجالی برای سخن گفتن با مخلوقین و نشست و برخاست با آنان برایش نماند , سخن خود و ملائکه ام را به گوشش می شنوانم و با آن اسرار که از خلق خود پوشانده ام آشنایش سازم (4)
دوست عزیز ! مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان , در دو ماه رجب و شعبان , روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت ( حتی حلال ) , اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است ؛ لذا وقتی ظرف دل مؤمن از نجاست گناه پاک شود و بر این امر استقامت کند , کم کم محبت خداوند , در چنین دلی جای خواهد گرفت .
نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد , تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند . لذا اگر به حرکت در این مسیر ادامه دهد و بر قوت اراده ی خویش بیافزاید , می تواند به بهترین مدارج معنوی و مراتب عالیه ی سلوک رسیده و به قرب حق نائل آید .
الهی , توفیق عبودیت و بندگی خویش را که کلید رستگاری است , نصیب همه ی ما بفرما .
پیروز باشید .
(1) تفسیر تسنیم / ج14 / ص 38 و 39
(2) تفسیر المیزان / ج 2 / ص 9
(3) المراقبات / ص 202
(4) تفسیر المیزان / ج 1 / ص 464
شخصی اهل نماز و روزه است اما گناه هم می کند، وضعیت نمازه و روزه اش پیش خداوند چطور است؟
درباره کسانی که واجبات دینی خود را انجام می دهند ولی اهل گناه هستند، این سوال مطرح می شود که آیا اعمال و عبادات آنها مقبول واقع می شود یا نه؟
ابتدا گفتنی است: منظور از قبولی اثر بخشی عمل است و مراد از اثر بخشی این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلی دین و انسان در زندگی قرب به خداوند است، بنابراین هر عملی که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملی است که به طور قطع مورد قبول و پذیرش خداوند واقع شده است. معیار کلی این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهای برگرفته از قرآن و سنت معصومین(ع) باشد و اعتبار هر عملی که از انسان سر می زند در هماهنگی با این معیار است.
اگر فردی معیارهای لازم برای اعمال را بشناسد و در هماهنگی اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش مورد قبول و رضای خداوند است.
از روایات استفاده می شود که شرایط قبولى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از: الف) نیت خالص، ب ) تقوا یعنی انجام واجبات و پرهیز از گناهان، ج ) همراهی عمل با ایمان یقینی د ) رعایت شرایط صحت شرعی عمل ه ) محبت و پیروی از سنت و سیره اهل بیت(ع).
البته تقوا به معنای عصمت نیست. انسان مومن و با تقوا نیز ممکن است احیانا گناه کند، ولی مهم این است که اهل گناه نیست و همواره اهل توبه و جبران گناه می باشد. در بسیاری از موارد خود عمل نیک و صالح گناهان کوجک انسان را جبران می کند و تاریکی ها را می زداید.
نقش حسن فعلی و فاعلی در قبولی و نتیجه بخش بودن اعمال:
یک. حسن فعلی: به معنای صحیح انجام شدن عمل است به گونه ای که خود عمل صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعی به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
دو. حسن فاعلی: به معنای عمل به اقتضای ایمان و با انگیزه الهی و قصد قربت انجام شود. قرآن مىفرماید: «مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیّبة»: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزهاى حیات مىبخشیم، (سوره نحل، آیه 97) . یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، «حُسن فعلى» به نام عمل صالح(انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» به نام مؤمن بودن (یعنی نیت داشتن و برای خدا انجام دادن کار).
بنابراین نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولی اعمال است و در بسیاری از روایات آمده که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش می دهد و در حقیقت بار ارزشی و اثر گذاری عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که نیت المومن خیر من عمله. نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نوری از قرب الهی پیدا می شود و نزدیکی صورت می گیرد و حتی گاهی موفق به عمل هم نمی شود ولی همان نیت اثر خود را می گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشتری حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسی که برای رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام می دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت برای نزدیکی به خدا این کارها را انجام می دهد و مرتبه ای از نیت قرب هم همین است, ولی کسی که تنها برای خوشنودی خدا و جلب محبت الهی و از روی عشق خدا را عبادت می کند از مرتبه ای فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود. نیّت جان عمل است.
اینکه میگویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا میآورم «قربه إلی الله». بلکه نیت؛ یعنی قصد؛ یعنی مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنی است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید ، با پرستش هستی به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خدای متعال نزدیک گردد.
ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک می شویم و در درجه بعد با عمل. نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحی است که به سمت خدا پرواز میکند؛ همان نیتی که از عمل برتر است. از این رو گفتهاند خدای سبحان را با نیّت های صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت دارای درجاتی است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفی نفس انسان دارای سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادتکنندگان به سه گروه تقسیم میشوند: گروهی خدای سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت میکنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را برای رسیدن به بهشت و نعمتهای آن عبادت میکنند؛ این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط برای محبت و دوستی نسبت به آن ذات متعالی عبادت میکنند؛ این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است. (نهج البلاغه، حکمت 237). همه این عبادتها صحیح است؛ ولی مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست.
پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است؛ چون حیات و زندگی عمل به نیت بستگی دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبی گوناگون دارد. آیة الله جوادی آملی، حکمت عبادات
نشانه های پذیرش اعمال:
عملی که مورد قبول خداوند است دارای نشانه هایی است مثل:
1. هرگاه انسان موفق به عمل نیکی شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگری می گردد که در اصطلاح به آن توفیق می گویند، یعنی هر عمل خیری توفیق اعمال خیر دیگری را نصیب انسان می کند.
2. حالت خوش معنوی و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونی و باطنی به سوی کارهای خیر و صالح از نشانه های دیگر قبولی اعمال و کسب رضا و خشنودی الهی است.
البته باید توجه داشت اولیای خاص خداوند و بندگان مقرب و برجسته او در عین حال که تمام سعی و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعی و الهی خود دارند ولی همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و می ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد.
آیا ماه مبارک رمضان می تواند در ما حرکتهایی ایجاد کند که ما صابر شویم؟ چگونه؟
برای پاسخ به سؤال شما دوست عزیز ابتدا باید دو مقدمه را لحاظ نمود .
مقدمه اول : در تعریف صبر است که علمای اخلاق صبر را اینگونه تعریف نموده اند : صبر در لغت حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه، و آن منع باطن باشد از اضطراب و باز داشتن زبان از شکایت و نگاهداشتن اعضا از حرکات غیر معمول به هنگام وقوع مکروهی برای انسان . (أوصافالاشراف ج : 1 ص : 59 )
مقدمه دوم : از ارکان اصلی روزه امساک از خوردن و آشامیدن می باشد که این امساک و تحمل گرسنگی خود منشأ تحولات درونی بزرگی ( و به تعبیری که در سؤال آوردید موجب حرکتهای درونی بزرگی )در انسان می باشد که خود زمینه های صبر را در انسان شکوفا می کند .
برخی از این آثار که علمای اخلاق با بهره گیری از روایات به آن اشاره نموده اند به شرح ذیل می باشد
1. تربیت اندیشه و صفاى قلب: از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است: «کسى که شکم خود را گرسنه نگهدارد اندیشهاش تربیت مىشود.» و هنگامیکه اندیشه انسان در مسیر صحیح تربیت شد شناخت و معرفت الهی همچون نوری قلب او را صفا می دهد .
2. تسلیم و تواضع در برابر خداوند و از بین رفتن سرمستى و ناسپاسى او
چراکه سیری و بی نیاز دیدن خود در برابر خداوند منشأ سرکشى و طغیان می باشد همانگونه که خداوند فرموده « إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى (6)أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» العلق : 6و 7 - به یقین انسان طغیان مىکند، (6) از اینکه خود را بىنیاز ببیند!
لذا وقتى نفس انسان با گرسنگی خوار شد، در مقابل پروردگارش تسلیم و خاضع شده و از سرکشى دست برمىدارد.
3. شکستن شدت شهوات و کاهش گناهان :
از آنجا که بیشتر گناهان کبیره اعم از گناهان گفتاری و رفتاری از سیری و پرخوری سر منشأ می شوند و گرسنگی باعث کاهش گناهان و در نتیجه موجب مصون ماندن از خطرها مىشود. (1)
4. آمادگى براى انجام تمام عبادتها از چند جهت است، که کمترین آنها کم احتیاجى به تخلّى و بدست آوردن غذا و کمتر بیمار شدن به بیماریهاى گوناگون است - زیرا معده خانه بیمارى و پرهیز سر هر دارویى است. و نیز مانع بوجود آمدن مشکلاتى که از غذا خوردن بوجود آمده و انسان را محتاج مال و مقام دنیا مىکند مىگردد، مال و مقامى که عده بسیارى را هلاک کرده است. (برگرفته از ترجمهالمراقبات ص : 196)
با توجه به این دو مقدمه در پاسخ سؤال شما باید بگوئیم : هنگامیکه ثمرات روزه داری ( اعم صفای قلب ، از تسلیم در برابر خداوند ، گناه نکردن و آمادگی برای عبادت) برای انسان محقق شد انسان به جایگاه حقیقی صابرین دست پیدا می کند بگونه ایکه به سختی ها و دشواریهایی که برای عبادات وجود دارد صبر می نماید چون با روزه گرفتن زمینه عبادت را در خود فراهم نموده ؛ همینطور در برابر سختی هایی که در مسیر گناه نکردن وجود دارد نیز صبر می نماید چرا که با روزه گرفتن نفس خود را برای این امر آماده نموده ؛ و در نهایت به سختی ها و مشکلات و مصیبتهای دنیائی نیز صبر می نماید چراکه با روزه گرفتن قلب و جان او در برابر آنچه خداوند برای او مقدر نموده تسلیم می باشد .
در روایتی در تفسیر آیه استعینوا بالصبر و الصلاه - از صبر و نماز کمک بگیرید. آمده است که منظور از صبر روزه است. به راحتی می توان نتیجه گرفت که روزه عین صبر است و رابطه مستقیمی با افزایش صبر بر شهوات و گناهان و همچنین صبر بر عبادت دارد.(2)
---------
1- یکی از اقسام صبر ؛ صبر بر گناه است و ما همه ساله شاهد این هستیم که در گزارشهای مسئولین کشوری سخن از کاهش چشمگیر جرائم در این ماه عزیز به میان می آورند و این خود دلیل بسیار روشنی بر تاثیر گذاری روزه جهت صابر نمودن افراد می باشد .
2- همانگونه که اشاره شد صبر دارای اقسامی می باشد از جمله صبر بر معصیت و صبر بر عبادت .
برای توبه از غیبت حلالیت گرفتن از طرف لازم است یا نه؟
در پاسخ به نکاتی توجه کنید :
1- ما از نحوه تاثیر دعا و استغفار و اعمالی که برای غیبت شونده انجام می دهیم با رضایت و حلیت او آگاهی درستی نداریم ولی چون این حقیقت از زبان معصومین بیان شده به درستی آن اذعان داریم .
2- شاید در عالم واقع دعا و استغفار و صدقه دادن ما از طرف آن فرد موجب رضایت و خشنودی او گردد و همین امر موجب می گردد که از گناه و خطای غیبت شونده بگذرد و او را مورد عفو و بخشش قرار دهد .
3-غیبت از جمله گناهانی است که مشتمل بر دو حق، یعنی حق الله و حق الناس می باشد. یعنی غیبت کننده از دو جهت مدیون است: اول، نسبت به خدای تعال که مخالفتش را مرتکب شده، دوم، نسبت به کسی که آبرویش به وسیله غیبت مورد حمله قرار گرفته است. لذا کسی که می خواهد از این گناه توبه کند باید از هر دو جهت تسویه حساب نماید.
برای ادای حق الله طبق قاعده عمومی توبه، بر غیبت کننده واجب است پشیمان شده از کردار خویش متأسف باشد به این امید که بدین وسیله از حق خداوند پاک شود.
اما برای ادای حق الناس قاعده این است که از صاحب حق که غیبتش را کرده است طلب حلیت کند. غیر از این قاعده بعضی از احادیث نیز بر این حکم دلالت دارند. ولی از بعضی اخبار چنین استفاده می شود که برای خروج از حق الناس استغفار برای کسی که غیبتش را کرده است کافی است.
به تبع این اخبار به ظاهر متعارض در بین علما دو قول متعارض پیدا شده است، گروهی قائل به وجوب استحلال و گروه دیگری قائل به کفایت استغفار شده اند.
امام صادق(ع) می فرماید: از نبی اکرم(ص) سؤال شد: کفاره غیبت چیست؟ فرمود: این است که هرگاه کسی را که غیبتش را کرده ای به یادآوری برای او طلب مغفرت کنی.
سئل النبی(ص): «ما کفاره الاغتیاب؟ قال: تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته».
از روایاتی نیز استفاده می شود که طلب حلیت از طرف مقابل لازم است و خدا توبه اش را نمی پذیرد تا طرف مقابلش او را حلال کند.
هر یک از این دو قسم روایت دلیلی بر یکی از دو قول هستند ولی روایتی از امام صادق(ع) رسیده است که می تواند جامع بین دو قول باشد حضرت فرمود: اگر غیبت کسی را کردی و او با خبر شد باید از او طلب حلیت کنی ولی اگر مطلع نشد برایش طلب مغفرت کن.
دلیل این حکم این است که اگر شخص غیبت شده اطلاع نداشته باشد طلب حلیت از او به منزله خبر دادن و موجب برانگیختن فتنه و برافروختن آتش کینه است.
اگر شخص غیبت شده به سبب مرگ یا مسافرت از دسترس خارج شده باشد مثل کسی است که ازغیبت خبر ندارد و استغفار کفایت می کند (ترجمه اخلاق، ص 242).
شما گناهی انجام داده اید و سخت از آن پشیمان هستید، در این زمینه باید بدانید که همین پشیمانی برای شما توبه محسوب می شود و خداوند طبق آیات قرآنی هم توبه کنندگان را مورد بخشایش قرار می دهد و هم آنها را دوست دارد، بنابراین نباید نگران باشید، زیرا نگرانی مفرط در این زمینه ممکن است باعث تضعیف حضور قلب شما شده باشد. کم شدن حضور قلب تنها به خاطر انجام گناه نیست. ممکن است این اختلال به خاطر عوامل دیگری نیز باشد، که باید مورد توجه قرار داد.
4- این مطلب در موردی است که حلیت طلبیدن از فرد غیبت شونده ای که از غیبت شدنش خبر ندارد موجب فتنه و مفسده گردد و اگر چنین نباشد می توان از او حلیت طلبید .
5- در این زمینه توصیه می شود اگر افرادی که پیش آنها غیبت کرده اید می شناسید، به نحوی از غیبت شده اعاده حیثیت نمایید و به طور مثال به اطلاع آنها برسانید که در مورد آن مطلب اشتباه کرده اید و با یادآوری نکات قوت شخصیت آن فرد به جبران آن بپردازید و در صورتی که امکان این کار نیست و اگر به خود غیبت شده نیز بگویید باعث مفسده می شود و امکان برخورد هست، تنها توبه و استغفار کافی است.
6- با عمل به این دستور نه تنها فرد غیبت شونده ما را در دنیا حلال می کند بلکه در آخرت نیز ما را مورد عفو قرار می دهد و ما را می بخشد و در این صورت از این نظر عقاب و کیفری متوجه ما نیست .
7-اگر ما از فرد غیبت شونده حلیت طلبیدیم ولی او ما را نبخشید و ما از این گناه خود توبه کردیم و برای او نیز استغفار کردیم در واقع به وظیفه ای که خداوند برای ما در این مورد تعیین کرده عمل کرده ایم و ان شاء الله خود خداوند در اخرت آن فرد را با لطف و کرمش از ما راضی می کند تا ما مورد مواخذه و کیفر قرار نگیریم .
چند وقته حال معنوی و روحی ام به شدت نزول کرده و از این بابت ناراحتم ... نسبت به خیلیتر چیزهای دین بی تفاوت شدم، می ترسم که بدعاقبت بشم، میشه راهنماییم کنید؟
خدمت شما دانشجوی گرامی عرض کنم : همینکه متوجه این مطلب هستید که نسبت به گذشته حالات معنوی کمتری دارید امر بسیار ارزشمندی است، یعنی این حالت نشان می دهد که: اولا، چراغ معنویت در قلب و جان شما هنوز روشن است و ثانیا، این که شما مورد توجه حق تعالی هستید چه این که اگر او نمی خواست شما هرگز چنین احساسی را نداشتید همین که الان رنج می برید و نسبت به گذشته خود که حال معنوی بیشتری داشتید حسرت می خورید جای امیدواری است ؛ اما باید توجه داشته باشید که از دست دادن حالات معنوی معلول علت های گوناگونی می تواند باشد که شما با مراجعه به حالات نفسانی خود و همچنین بررسی آنچه که روی داده باید علت اصلی بروز چنین حالتی را در خود پیدا نموده و با توصیه هایی که در همین نوشتار ذکر می گردد در رفع آن کوشش نمائید تا بدینوسیله عاقبت بخیری را برای خود تضمین نمائید (انشاء الله).
ابتدا گفتنی است: مهمترین عامل شناختی برای دین داری و سعادت مندی انسان، شناخت خود است، یعنی همان معرفت نفسی که متضمن معرفت خداوند نیز هست- من عرف نفسه فقد عرف ربه- اینکه انسان اولا بداند دارای دو هویت بشری و الهی است، و حقیقت او روح است- و نفخت فیه من روحی- نه بدن مادی، ثانیا بداند که هویت بشری زایل شدنی و هویت الهی او ماندنی و جاودان است، این موضوع باعث می شود که برای زندگی جاودان اخروی خود برنامه داشته باشد و تلاش کند. ثالثا بداند که سعادت او در گرو این است که هر چه بیشتر هویت بشری خود را تعدیل کند و از خواهش های و خواسته های افراطی آن فاصله بگیرد و متقابلا در تقویت جنبه های روحانی خود بکوشد و به نیازهای معنوی روح خود بها دهد و سعی کند با تقویت ارتباط با خداوند به او نزدیک شود و نیروهای معنوی خود را فعال نماید. این دانش اگر به باور عمیق تبدیل شود، دیگر انسان نیازی به محرک اضافی ندارد و به طور قطع در راه خدا و معنویت و کمال حرکت خواهد کرد و هرگز دچار سستی و کاهلی نخواهد شد.
و اما از نظر عملی اولین عامل ضعف معنوی این است که بداند برخی اوقات از دست دادن حالات معنوی نتیجه برخی اتفاقات و حوادث زندگی می باشد از نگاه روان شناختی انسان از نظر خلقى و عاطفى معمولاً یک حالت یکنواخت ندارد. همه انسانها کم و بیش دورههایى از غمگینى و افسردگى را تجربه مىکنند و این امر طبیعى است. و علت آن هم گاهى معلوم و شناخته شده است؛ مثل از دست دادن عزیزى، شکست در بعضى از امورات زندگى، مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن، زندگى کردن در غربت و دوری از خانواده و... که هر یک از این عوامل می تواند در حالات معنوی انسان تاثیر گذار باشد و گه گاهی موجب کاهش حالات معنوی در انسان گردد .
عامل دوم : فقدان برنامه ریزی در مسائل معنوی
مسلما کسیکه شبها را به شب نشینى و بیهودگى به نیمه مىرسانند، و معده خود را تا به حلقوم از خوردنىها پر مىکنند، و سپس در بستر نرم، و مکان راحتى بخواب میروند، چنین خوابیدهاى براى نماز شب بیدار نخواهد شد. چرا که او از ابتداى شب اسباب خواب را فراهم مىکرده , نه شب زنده داری را (أسرارالصلاة ص : 459) همچنین اگر فردی تا ساعات پایانی شب خود را با رایانه و اینترنت و ... مشغول نماید ؛ نباید توقع داشته باشد که بتواند نماز صبحش را اول وقت بخواند (اگر نگوئیم که چنین کسی حتی نمی تواند برای نماز صبح بیدار شود ).
باید توجه داشت چنین مساله ای می تواند برخاسته از شرایط زندگی، دوستان، محیط دانشگاه و جو حاکم بر آن باشد که توانسته در وضعیت روحی شما تأثیر گذاشته باشد .
در چنین صورتی سعی کنید در محیط دانشگاه با دانشجویانی که بیشتر اهل معنویت، نماز و دعا هستند معاشرت داشته باشید و از گعده های دانشجویی که توأم با گناه و رفتارهای غیراخلاقی است اجتناب کنید.
سومین علت که در کاهش حالات معنوی تاثیر گذار است تحمیل عبادات مستحبی به خود به هنگام عدم امادگی روحی می باشد
حضرت علی علیه السلام در اینخصوص فرموده اند : إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ- وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ یعنی براى دلها گاهى اقبال و رو کردن است (دارای میل واشتیاق است ) و گاهى ادبار و پشت کردن،( در حالت بی میلی و بی حوصلگی )؛ هرگاه اقبال کرد به نوافل و مستحبات بپردازید و هرگاه پشت کرد به واجبات اکتفا کنید.
لذا اگر فردی در حالت ادبار و بی میلی به انجام مستحبات پرداخته و این امور را به خود تحمیل نماید به مرور زمان موجب دل زدگی از امور معنوی و در نهایت منجر به دست دادن حالات معنوی می گردد.
چهارمین عامل که علمای اخلاق در این خصوص ذکر نموده اند این است که از دست دادن حالات معنوی تدبیری الهی در راستای مصالح بندگان خوب خدا می باشد
بدین معنا که برخی اوقات سلب توفیقات و از دست دادن حالات معنوی تدبیر از سوی خداوند جهت بالا بردن ظرفیت بندگان صالح الهی می باشد چراکه اگر همیشه آن لذت معنوی ادامه پیدا کند. ادامه زندگی روزمره اختلال پیدا می کند و انسان ارتباط خودش را با اطرافیان قطع می کند، لذا باید ظرفیت انسان برای تحمل مقامات معنوی بالا رود به طوری که مانند اولیا و معصومان(ع) در حالی که آن مقامات معنوی را دارند در میان مردم نیز زندگی می کنند. و یا به این دلیل است که بنده خود را از عجب محافظت کند، و یا اینکه توفیقی از بنده خوب خدا سلب می شود تا با تأسف شدید او برای از دست رفتن توفیق الهی(همچون تهجد و نماز شب)، اجر بیشترى باو عنایت فرماید.
البته آنچه که از اخبار استفاده مىشود این امر خیلى اندک و یکى دو - نوبت بیشتر نخواهد بود.
در چنین صورتی اگر واقعا به این نتیجه رسیدیم که کاهش حالات معنوی در ما از این قسم می باشد وظیفه ما این است که از این تغییر حال دلسرد و ناامید نباشیم.
پنجمین عامل از عواملی که تاثیر فراوانی در کاهش حالات معنوی انسان دارد گناه می باشد ؛ لذا نسبت به این مساله باید بسیار حساس بود و اگر کسی دید بی میلی به عبادت و تهذیب نفس در وی طولانی شده، این امر نشانگر بروز مشکلی در زوایای وجودی او می باشد که از مهمترین این مشکلات گناه می باشد .
بعضی از گناهان که در روایات و کتب اخلاقی به آنها تصریح شده و نقش مستقیمی در سلب توفیقات الهی و کاهش روحیات معنوی دارد از قرار ذیل می باشد
1- جای گیری حب دنیا و زرق و برق آن در دل آدمی.
2- استفاده از غذاهایی که حلال نیستند.
3- استفاده از غذاهایی که پاک نیستند.
4- لعن دیگران (چهلحدیث ص : 456)
5- دروغ گفتن(نقطههاىآغازدراخلاقعملى ص : 258)
6- استهزاء و تحقیر مؤمنان است (نقطههاىآغازدراخلاقعملى ص : 289)
7- تکرار گناه به حدی که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شود. که با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمود. 6-
در صورت بروز چنین موقعیتی باید موارد ذیل را مورد توجه قرار داد
اول : باید با توبه و جبران، آثار آن را از بین برده و همیشه مراقب بود که دیگر آن گناه را مرتکب نشود تا در آینده نیز موفق باشد.
دوم : باید بخاطر گذشته خود اندوهگین بوده و اگر اعمال گذشته او قابل قضا مىباشد قضاى آن را بجا آورده و اگر قابل قضا نیست با عمل دیگرى غیر از قضا آن را جبران نموده و با امید به لطف و رحمت الهی و با همت و پشتکار دوباره بنای معنوی و تقوایی خود را با انجام وظایف دینی و ترک محرمات بازسازی نمائید و مطمئن باشید که خداوند شما را رها نخواهد کرد و روز به روز وضعیت روحیتان بهتر خواهد شد.
سوم: به نماز اول وقت اهتمام بیشتری بورزید و در جلسات مذهبی بیشتر شرکت کنید.
چهارم : از گفتگو با جنس مخالف، نگاه کردن به آنها، خندیدن در منظر نامحرم جدا خودداری کنید.
پنجم : شب ها قبل از خواب وضو بگیرید و حتی المقدور چند آیه ای از قرآن را با توجه تلاوت کنید یا دو رکعت نماز مستحبی بخوانید و بعد بخوابید.
ششم : محاسبه نفس که هر شب یا هر هفته و یا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نماید و به تعبیرى به خود نمره بدهد. اگر کار شایستهاى انجام داده سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد و اگر مرتکب خلافى شده استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
هفتم : از ثقل اصغر و ائمه هدا(ع) و توسل به ایشان بهرهگیرى نمائید .
--------
پی نوشت :
1- متاسفانه منشاء بسیاری از گناهان عدم آگاهی نسبت به آنها می باشد مثلا بسیاری از زنان و دختران با وجود اینکه افراد معتقدی هستند اما از احکام پوشش اسلامی و چگونگی آن ، همچنین چگونگی روابط با نامحرمان بی اطلاع می باشند لذا توصیه می کنیم نسبت به فراگیری واجبات و محرمات دینی مطالعه بیشتری نموده و به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :
1- مطالعه رساله عملیه مرجع تقلید خود
2- پرسش و پاسخ دانشجویی شماره 18 (احکام نگاه و پوشش )
3- کتاب واجبات و محرمات در شرع اسلام / آیت الله مشکینی / دفتر نشر الهادی / 1378
4- کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب
راههای نه گفتن به شیطان چیست؟
با تشکر از حسن اعتماد شما دانشجوی گرامی باید عرض کنیم که یکی از بهترین ابزارهای شیطان برای منحرف نمودن انسان از مسیر کمال همان امیال جنسی می باشد ، به همین دلیل برای به انحراف کشاندن هر گروه از انسانها در موقعیت های مختلفی که دارند روشهای خاص خود را به کار می بندد ؛ به این معنا که روش شیطان برای به انحراف کشاندن امیال جنسی زنان با مردان متفاوت است و همینطور روش او برای به انحراف کشاندن افراد مجرد با افراد متاهل فرق می کند و حتی روشهایی که شیطان برای انحراف افراد در سنین مختلف به کار می بندد با یکدیگر متفاوت است .
شما در مشخصاتی که ارائه نموده اید جنسیت خود را مؤنث و خود را متاهل معرفی نموده اید و از طرفی در سؤال خود مطرح ننموده اید که به دنبال پاسخ این مساله برای خود می باشید و یا برای دیگران لذا خوشحال می شویم با اعتمادی که بر این مجموعه دارید ارتباط خود را با ما حفظ کرده و در تماس بعدی مشخص نمائید که آیا پاسخ این سؤال را برای خود می خواهید و یا برای دیگران و اگر پاسخ را برای ارائه به دیگران می خواهید لطفا مشخصات وی را (همچون جنسیت ، سن ، متاهل ویا مجرد بودن) بعلاوه طرح دقیق مشکل ایشان برای ما ارسال نمائید تا بتوانیم نسبت به آنچکه مد نظر دارید راهنائی بهتری ارائه نمائیم .
با توجه به آنچه که گفته شد به ناچار به ذکر چند سرفصل که در نظر داشتن آنها می تواند انسان را در«نه» گفتن به شیطان یاری نماید اکتفا نموده و منتظر ارتباط بعدی شما می مانیم .
نکته اول : شیطان دشمن قسم خورده انسانهاست
شیطان به عزت خداوند متعال قسم یادکرده که تمامی انسانها را به گمراهی بکشاند و گفته است فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (ص - 82) بنابراین چگونه می توان از یک دشمن قسم خورده توقع خیر خواهی داشت و به خواسته های وی جواب آری داد .
خداوند متعال نیز در آیات متعددی از قرآن کریم به صراحت نسبت دشمنی شیطان هشدار داده (1) و از انسانها خواسته است که همانگونه که شیطان با انسان دشمنی می کند آنها نیز با شیطان دشمنی نموده (2) و از وی پیروی نکنند (3)
نکته دوم : شیطان قدم به قدم انسان را فریب می دهد لذا در همان قدم اول باید به او« نه » گفت .
خداوند متعال از برنامه های شیطان تعبیر به « خطوات » نموده و می فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ (النور - 21)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از گامهاى شیطان پیروى نکنید! هر کس پیرو شیطان شود(گمراهش مىسازد، زیرا) او به فحشا و منکر فرمان مىدهد!
جمله «خطوات الشّیطان» (گامهاى شیطان) گویا اشاره به یک مسأله دقیق تربیتى دارد، و آن این که انحرافها غالبا بطور تدریج در انسان نفوذ مىکند، وسوسههاى شیطان معمولا، انسان را قدم به قدم و تدریجا در پشت سر خود به سوى پرتگاه مىکشاند، لذا قرآن مىگوید: از همان گام اول باید به هوش بود و با شیطان همراه نشد!( برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 150)
در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است. قرآن مجید در وصف پارسایان مىفرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون ؛ پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده وبصیرت یابند»، (اعراف، آیه 201)،
نکته سوم : توکل به خدا را نباید فراموش کرد
اساتید اخلاق شیطان را به سگ چوپان تشبیه نموده و گفته اند : شما با شیطان مانند مرد غریبى که از دست سگ چوپان به صاحب او پناه مىبرد باشید، هر گاه سگ چوپان به مرد غریبى حمله مىکند و مىخواهد او را گاز بگیرد مرد غریب به صاحب سگ پناه مىبرد. لذا هر گاه شیطان نزد شما آمد و خواست وسوسه کند و از راه منحرف سازد ، شما هم به خداوند پناه ببرید و از او یارى بجوئید خداوند هم حق را بر باطل نیرو مىدهد و از مظلوم یارى مىکند و در قرآن فرموده: إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. (النحل : 99)
شیطان تسلط پیدا نمىکند بر کسانى که ایمان بیاورند و به خداوند توکل کنند. (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج2 ص : 372)
نکته چهارم : از نماز و روزه به عنوان دو ابزار مهم جهت « نه » گفتن به شیطان استفاده نمائید .
خداوند متعال می فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ (البقرة - 153)
اى افرادى که ایمان آوردهاید! از صبر(و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است. (153)
و همانگونه که در تفاسیر ذکر شده امام صادق علیه السلام مراد از صبر در این آیه را روزه بر شمرده و با استناد به همین آیه ، توصیه نموده اند به هنگام فرود آمدن گرفتاریها و مشکلات اقدام به روزه گرفتن نمائیم ( من لا یحضره الفقیه ج2 ص : 74 - تفسیر نور الثقلین، ج1، ص: 76)
بنابراین علاوه بر اینکه برنامه ای را برای روزه گرفتن در دستور کار خود قرار می دهید ( 4 )هرگاه وسوسه و خیالات شیطانی موجب تشویش خاطر شما گردید به سرعت اقدام به خواندن نماز نمائید چراکه إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (العنکبوت - 45) و نماز را برپا دار، که نماز(انسان را) از زشتیها و گناه بازمىدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند مىداند شما چه کارهایى انجام مىدهید! (45)
نکته پنجم : اینکه که بدانید عالم محضر خدا است،
از بهترین راههای« نه » گفتن به شیطان این است که به هنگام گرفتار شدن در دام شیطان به یاد آوریم عالم محضر خدا است، تمامی اشیاء ظرف علم خداوند است و خدای متعال از پس همه اشیایی که در پیرامون شما وجود دارد، به شما نگاه می کند و همچنین گناه انسان هر چند به صورت پنهانی از دید و اطلاع معصومین(ع) و ملائکه پنهان نیست و باعث می شود که آبروی انسان نزد ایشان و ملائکه از بین برود و آدمی خفیف و خوار گردد.
نکته ششم : برای نه گفتن به شیطان باید راههای نفوذ ش را بست
خوردن مال حرام ، چشم چرانی (اعم از دیدن فیلم و عکس و ....)، گوش دادن به موسیقی های تحریک کننده و حرام ، مطالعه مطالب تحریک کننده ، عدم رعایت ضوابط شرعی در نوع ارتباط بادیگران ( اعم از محل کار ، دوستان و روابط فامیلی ) و .... همه و همه از مقدمات و راههای نفوذ شیطان در امیال جنسی می باشند که با بستن این راهها به راحتی می توان به شیطان « نه » گفت .
نکته هفتم : مهمترین راهکار نه گفتن به شیطان آری گفتن به خدا است، بنابراین هیچگاه نباید به خداوند متعال و دستوراتش پشت کرد
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: تسلّط نمىیابد شیطان بر آدمى و زور نمىآورد بر او به وسوسه کردن، مگر در وقت اعراض کردن او از ذکر الهى و سهلگرفتن عظمت و بزرگوارى خداى تعالى و غافل شدن از مناهى، و خاطر نیاوردن اطّلاع جناب الهى بر ظاهر و باطن وى، (شرحمصباحالشریعة ص : 257)
بنابراین اگر می خواهید به راحتی از دست شیطان خلاصی یابید دستورات اولیه الهی یعنی انجام واجبات ( همچون نماز و روزه و ... ) و ترک محرمات را سرلوحه زندگی خود قرار دهید .
نکته هشتم : در روایات معصومین علیهم السلام دستوراتی جهت ایمن ماندن از شر شیطان بیان گردیده که در اینجا فقط به آدرس دو مورد که در کتاب شریف مفاتیح الجنان آمده اشاره می نمائیم .
1- مفاتیح الجنان / بخش باقیات الصالحات / ادعیه صباح و مساء / هفدهم
2- مفاتیح الجنان / بخش باقیات الصالحات / تعقیبات مشترکه /هشتم(5)
-------
پی نوشت :
1- مراجعه کنید به سورهای البقرة : 168 - البقرة : 208 - الأنعام : 142 - الأعراف : 22 - یوسف : 5 - الکهف : 50 - فاطر : 6 - القصص : 15 - طه : 117 - یس : 60 - الزخرف : 62
2- إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ (فاطر - 6)
البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید؛ او فقط حزبش را به این دعوت مىکند که اهل آتش سوزان(جهنّم) باشند!
3-یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ (البقرة -208)
اى کسانى که ایمان آوردهاید همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست
4- گرفتن روزه مستحبى به ویژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته
5- برای این دستورات خواص بسیار مفید دیگری نیز ذکر گردیده که برای اطلاع بیشتر می توانید به آدرسهای گفته شده مراجعه نمائید .
چرا گاهی ما با اینکه تلاش می کنیم و نیتمان خیر است، به خواسته هایمان نمی رسیم و دعایمان اجابت نمی شود؟
در پاسخ به سوال جنابعالی به چند مطلب اشاره می شود که امید است مفید باشد.
الف ) پرسشگر عزیز ؛ به طور قطع خدای رحمان ما را در رسیدن به اهدافمان یاری می کند . این سنت الهی است ( کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک ) (1) این وعده پروردگار است که هر کس اهل تلاش باشد در مسیری که پیش گرفته , خدا او را یاری خواهد کرد ؛ که البته امدادهای ویژه ی پروردگار از آن متیقن است .
ب ) ممکن است گاهی اوقات ما با محاسبات و اندیشه ی خویش در تشخیص خیر , دچار اشتباه شویم ؛ لذا به هر میزان که انسان با کلام وحی الهی در ارتباط باشد کمتر دچار خطا و اشتباه می شود . انسان در زندگی نیازمند به شخصی بصیر است تا او را راهنمایی کند و چه کسی بصیرتر از خدای سبحان ( انه بکل شی بصیر ) . خدای متعال از طریق وحی , عقل و اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) راه صحیح را به بشر نشان داده است . قرآن کریم درباره ی این که معیار کارها باید خیر باشد و خیر را هم وحی تبیین می کند این چنین می فرماید : عسی ان تکرهوا شیئا ً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا ً و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید , حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید . (2)
[ در اینجا دو نکته استفاده می شود : یکی اینکه مبنای انتخاب کارها , باید خیر باشد و دیگر اینکه آن چیز برای حقیقت آدمی , جان و فطرت خیر باشد نه جسم و نیروهای جسمانی او . ذات اقدس اله در آیه ی مورد بحث می فرماید , قتال و جنگ با دشمن برای شما تلخ است اما خیر شما در آن است ] (3) لذا ممکن است خیر شما در نرسیدن به هدف مورد نظرتان باشد .
خلاصه اینکه اگر انسان خود را در محضر خدای علیم و قادر ببیند ( ان الله بکل شی علیم , انفال / 75) ( الم یعلم بان الله یری , علق / 14 ) هیچ گاه احساس استقلال نکرده , اگر مسیری را بر طبق وحی و عقل , خیر تشخیص داد تلاشش را در آن مسیر می کند حال اگر خدای متعال بر اساس حکمتش مصلحت ندانست که در آن مسیر به هدف مورد نظر برسد , مطمئن باشد که خدای متعال راهی بهتر برایش در نظر گرفته و او را بدان سو رهنمون خواهد کرد . ( و من یتق الله یجعل له مخرجا آل عمران / 26 ) مهم اینست که انسان همواره در مسیر حق تلاش کند و نتیجه و اثر را واگذار کند به خدای مهربانی که همه خیرات به دست اوست و قادر به هر کاری است ( بیدک الخیر انک علی کل شی قدیر ) (4)
[ خدا چون حکیم محض است کار او سراسر حکمت و با هدف است و چون غنی صرف است , کار را برای خود نمی کند , بلکه خود چون کمال محض است کار از او نشئت می گیرد . ] (5)
با توضیحاتی که داده شد دقت در چند نکته لازم و ضروری است :
1 – کمی با خود بیاندیشید و بیینید آیا هدفتان , هدفی خداپسندانه است یا خیر ؟ در صورتی که هدفتان الهی نیست , آن را رها کنید .
2 – آنچه که در انجام کارها مهم است , رضای خداست و نتیجه ی آن مهم نیست ؛ چه بسا خداوند مؤمن را با دیر رسیدن به هدف و یا نرسیدن به آن آزمایش کند ؛ چیزی که باید در همه ی امور برای ما مهم باشد , عبودیت و بندگی خداست ؛ خواه به مقصد برسیم و یا خواه ( ظاهرا ً ) به مقصد نرسیم ! امام حسن ( علیه السلام ) می فرمایند : هر که به حسن انتخاب خداوند تکیه کند , جز آن وصفی را که خدا برایش برگزیده است آرزوی داشتن وضعی دیگر نکند . (6)
بعنوان مثال ممکن است شما تلاش زیادی را برای قبولی در کنکور کرده باشید اما یا در کنکور قبول نشده و یا در رشته ای که دوست دارید موفق نشوید ؛ در اینجا باید بدانید که خداوند تلاشهای شما را نادیده نگرفته و اگر کسب علم شما , برای اطاعت خدا و خدمت به خلق بوده باشد , نزد حضرت حق مأجور می باشید و باید یقین کنید که , قبولی شما در کنکور به صلاح شما نبوده و امور خود را به او واگذار کنید و بدانید که خداوند , بهتر از آن را برایتان مقرر خواهد کرد ؛ چرا که او به حال بندگانش بینا و شنواست .
3 – سعی کنید در رسیدن به هدف , عجله نداشته باشید . چه بسا دیر رسیدن , بهتر از زود رسیدن باشد ! چرا که انسان در این صورت هم قدر نعمت را بهتر می داند و هم پخته تر و با تجربه تر می شود . خداوند در قرآن کریمش می فرماید : خلق الانسان من عجل سأریکم آیاتی فلا تستعجلون (7) آدمی شتابکار آفریده شده است . بزودی آیات خود را به شما نشان می دهم . پس شتاب مکنید .
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : آدم شتابکار دچار اشتباه می شود , هر چند به مطلوب برسد ؛ کسی که با آرامش کار کند تیرش به هدف می خورد گر چه هلاک شود . (8)
4 – ممکن است تلاش لازم را برای رسیدن به هدف نکرده باشید . هر چه هدف والاتر و بلندتر باشد , همت انسان نیز باید بیشتر و سخت تر باشد . امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : هر گاه در طلب چیزی بر می آیی , بلند همت باش . (9) امام صادق ( علیه السلام ) نیز در حدیثی دیگر می فرمایند : سه چیز انسان را از رفتن در پی مقامات عالیه و اهداف بلند باز می دارد : کوتاهی همت , چاره اندیش نبودن و سستی اندیشه
5 – ممکن است رعایت تعادل بین هدف و توانتان را نکرده باشید . گاهی انسان بدون در نظر گرفتن توان و استعداد خویش , اهدافی را پی گیری کرده و تکالیف سنگینی بر دوش خود می گذارد ؛ لذا در نظر گرفتن توان و نوع استعداد , در هدفی که در پیش گرفته ایم , بسیار ضروری و قابل توجه است .
پیامبرخدا ( صلی الله علیه و آله ) می فرمایند : به اندازه ای که تاب و توان دارید , کاری را به عهده گیرید . امام علی ( علیه السلام ) نیز در این خصوص می فرمایند : کار ( خیر ) اندک که بر آن مداومت ورزی , از کار بسیار که از آن خسته شوی امیدوار کننده تر است . (10)
6 – دوست عزیز ! بدان که شکست , مقدمه ی پیروزی و بدست آوردن تجربه است ؛ بسیاری از موفقیتهای چشمگیر , پس از شکست بدست آمده است . بنابراین اگر به هدف خود ایمان دارید , آستین همت را بالا بزنید و دوباره تلاش کنید .
7 – در برخی مواقع گناهان ما موجب زوال نعمتها می شود . امام علی ( علیه السلام ) فرمود : هیچ نعمتی و هیچ خرمی از زندگی زایل نشد مگر به سبب گناهانی که مرتکب شدند ؛ چه , خداوند به بندگان ستم نمی کند . (11)
دوست عزیز ! تلاش خویش را در مسیر حق و اهداف خیر به کار گیر و در این راه از اسباب و وسایل صحیح استفاده نما , انشاالله خدای سبحان شما را یاری خواهد کرد .
پیروز باشید .
(1) سوره ی اسراء / 20
(2) سوره ی بقره / 216
(3) تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 10 / ص 255
(4) سوره طلاق / 2
(5) تفسیر موضوعی قرآن / ج 10 / ص 67
(6) میزان الحکمه / ج 5 / ص 2089
(7) سوره ی انبیاء / 37
(8) میزان الحکمه / ج 8 / ص 3485
(9) میزان الحکمه / ج 14 / ص 6677
(10) میزان الحکمه / ج 9 / ص 4063
(11) میزان الحکمه / ج 4 / ص 1899
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید