سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2745995

  بازدید امروز : 183

  بازدید دیروز : 549

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
دانش را فراگیرید که فرا گرفتنش، حسنه است. [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 88/8/3::: ساعت 9:3 صبح

من همه نمازهایم را اول وقت و به جماعت می خونم، ولی نماز صبح خواب می مونم چکار کنم؟

دوست گرامی روحیه معنوی شما را می ستاییم و برایتان آرزوی توفیق داریم. در زمینه وقت نماز قرآن کریم می فرماید: و الذین هم علی صلواتهم یحافظون اولئک هم الوارثون (1) و کسانی که بر نمازهایشان مواظبت می کنند . آنان همان وارثانند . امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : هیچ کاری نزد خدای ( عزو جل ) محبوبتر از نماز نیست . پس مبادا چیزی از امور دنیا شما را از اوقات نماز باز دارد ؛ زیرا خدای ( عز و جل ) مردمانی را نکوهیده و فرموده است : الذین هم عن صلاتهم ساهون همانان که از نمازشان غافلند , یعنی از اوقات نماز غافلند و به آن اهمیتی نمی دهند . (2)
خواندن نماز صبح در اول وقت , شاید از نمازهای دیگر مشکل تر باشد ؛ چرا که کندن از رختخواب گرم و لذت خواب در ابتدای راه سخت است ولی نماز گزار می تواند با کمی تمرین و ممارست از منافع سحر و صبح بهره مند گردد و از فیض نماز اول وقت ( بالاخص نماز صبح ) بی نصیب نماند . پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : هیچ بنده ای نیست که به اوقات نماز و مواضع خورشید اهتمام ورزد , مگر اینکه آسودگی در هنگام مردن و از بین رفتن غم و اندوه ها و نجات از آتش را برایش ضمانت کنم . (3) امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند : فضیلت اول وقت بر آخر آن برای مؤمن , از دارایی و فرزندش بهتر است .
در اهمیت صبح همان بس که خدای عز و جل به آن قسم خورده است : و الصبح اذا اسفر (4) و سوگند به صبح چون آشکار شود و الصبح اذا تنفس (5) و سوگند به صبح چون بدمد . لذا می توان با برنامه ریزی صحیح و معتدل از این لحظه ی ملکوتی بهره برد و محروم نشد و آن را مقدمه ای برای سحر خیزی قرار داد . علامه حسن زاده ی آملی ( حفظه الله تعالی ) می فرمایند : کسی که سحر ندارد از خود خبر ندارد !
رعایت نکاتی که ذکر می شود , می تواند شما را در بیدار شدن به موقع برای نماز صبح یاری کند .
1 – حداقل 2 ساعت قبل از خواب شام خود را میل کنید .
هر چه معده در هنگام خواب شب سبک باشد ( نه گرسنه ) به هنگام صبح می توانید بهتر از خواب برخیزید
لذا فاصله ی 2 ساعت بین خوردن شام و خواب , فاصله ی مناسبی است . البته بهتر است غذایی که میل می کنید نیز غذایی سبک و کم حجم باشد . لذا بطور جد از پرخوری در شب بپرهیزید .
2 – بدن انسان به خصوص در شب به خواب کافی نیاز دارد و اگر این نیاز برطرف نشود , در کار روزانه و .... ایجاد خلل می کند .
شب نشینیها و خوابیدن پس از 12 شب , در بیدار نشدن برای نماز و یا کسالت در آن بسیار مؤثر است . معمولا ً کسانی که تا دیر وقت بیدارند نمی توانند نماز اول وقت صبح را بجا آورند . اگر هم بیدار شوند , طبیعی است که نمازی با کسالت و خواب آلودگی بخوانند .
حلبی : از حضرت ( علیه السلام ) درباره ی آیه ی یا ایها الذین امنوا لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون ای کسانی که ایمان آورده اید در حال مستی به نماز نزدیک نشوید , تا بدانید چه می گویید پرسیدم , فرموده : شما را از خواب آلودگی و چرتی است که نمی گذارد بدانید در رکوع و سجود و تکبیرتان چه می گویید .
بر خلاف تصور بسیاری از مردم , مقصود از مستی در این آیه , مستی شراب نیست , مؤمن مسکر نمی نوشد و مست نمی کند . (6) بنابر این دیر خوابیدن در شب و عدم برنامه ریزی در رفع نیاز طبیعی انسان به خواب شب , وی را از درک لذتهای معنوی در سحر و نماز , محروم میکند .
3 – رعایت آداب خواب , از جمله : وضو گرفتن , خواندن سوره های توحید و معوذتین , ذکر صلوات و تسبیحات اربعه و تسبیح حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) , آیة الکرسی , بخصوص خواندن آیه ی آخر سوره ی کهف و نیز توسل به امام زمان برای محروم نماندن از فیض نماز اول وقت و ... از جمله اموری است که خواب مؤمن را همراه با هدف و انگیزه می کند و این توجه و هدفمندی در بیداری صبح تأثیرگذار خواهد بود . البته اگر بجا آوردن همه ی آداب خواب برایتان سخت است , به هر میزان که مقدورتان می باشد انجام دهید .
4 – سعی کنید از ساعت , برای بیدار شدن استفاده کنید . اگر زنگ ساعت شما را بیدار نمی کند بهتر است تا مدتی که خود عادت به بیدار شدن کنید , به یکی از نزدیکان سفارش کنید که شما را در ساعت مقرر بیدار کند .
5 – مطالعه احادیث وارده در خصوص سحر و نماز اول وقت و عظمت آن , انگیزه ی شما را در توجه بیشتر به نماز اول وقت , قوی تر خواهد کرد .
دوست عزیز
بدان که انجام هر کاری در ابتدا ممکن است کمی سخت باشد ولی با تمرین و ممارست و استقامت و پایداری در عمل , آسان خواهد شد .
امیدوارم موفق باشید .

(1) سوره ی مؤمنون / 9 و 10
(2) میزان الحکمه / ج 7 / ص 3129
(3) میزان الحکمه / ج 7 / ص 3129
(4) سوره ی مدثر / 34
(5) سوره تکویر / 18
(6) میزان الحکمه / ج 7 / ص 3129


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 88/8/3::: ساعت 9:2 صبح

آیا کسی که به ذلت و خواری در دنیا گرفتارشده، نشان بدعاقبتی اوست؟ چگونه می توان از بلا و گرفتاری خلاص شد؟

اگر مقصود از ذلت و خواری در دنیا , مصائب و مشکلاتی است که گریبانگیرتان شده , اینها به هیچ وجه دلیل بر بد عاقبتی نمی باشد بلکه دنیا , دار ابتلا و سختی [ بویژه برای مؤمن ] است تا بدین وسیله آزمایش شده , استعدادهایش شکوفا گردد.
تاریخ همواره شاهد این واقعیت است : افرادی که در اوج عزت نزد خدای متعال قرار داشته اند به سخت ترین بلاها مبتلا بوده اند. از امام صادق ( علیه السلام ) نقل شده که فرمودند : همانا سخت ترین مردم از حیث بلا پیغمبران اند پس جانشین آنها , پس نیکوتر , پس نیکوتر ؛ همانا مؤمن به اندازه ی کارهای نیکویش مبتلا می شود, پس کسی که دین او درست باشد و نیکو باشد کار او , سخت گردد بلای او و این برای آن است که خدای تعالی قرار نداده است دنیا را ثواب از برای مؤمنی و نه سزا برای کافری .... همانا بلا تندتر است به سوی مؤمن پرهیزکار از باران به سوی آرامگاه زمین. (1)
با توجه به این روایت می بینیم که گرفتار شدن به بلا و سختی در دنیا نشانه ی بد عاقبتی نیست بلکه امتحانی است از سوی خدای سبحان. انسان در صورتی دچار سوء عاقبت است که در امتحان های الهی پیروز نشود و تا هنگام مرگ مغلوب شیطان گردد.
با مروری در زندگی امام حسین ( علیه السلام ) این مطلب را در می یابیم که علی الظاهر در حادثه ی کربلا عبید الله بن زیاد ( لعنته الله علیه ) امام و خاندانش را به ذلت کشاند. اما آیا این نشانه ی سوء عاقبت آنان است ؟ خیر. زینب کبری ( سلام الله علیها ) در حالی که بسیاری از عزیزانش را از دست داده , اسیر دشمن شده بود در مقابل این همه ناملایمات , فرمود : ما رأیت الا جمیلا جز زیبایی چیزی ندیدم.
بنی امیه چقدر تلاش کردند امام حسین ( علیه السلام ) و خاندانش را ذلیل کنند ؟ با اهل بیت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در شام چه کردند ؟ اما از آنجا که تمام عزت ها از آن خداست ( ان العزة لله جمیعا ) پس از قرن ها از چه کسانی به نیکی یاد می شود و چه کسانی صاحب عزت هستند ؟

ریشه ذلت انسان در دنیا طلبی او است. کسی که در راه خدا حرکت می کند، ممکن است سختی و مرارت داشته باشد، ولی چون می داند که راه اش درست است و خدا به او نظر می کند، هیچگاه احساس ذلت و خواری نمی کند و سختی های راه ایمان را سبب خوش عاقبتی خویش می داند نه بد عاقبتی. بد عاقبت کسی است که خداوند را فراموش کرده و در راه رسیدن به خواهش های نفسانی و دنیا تلاش می کند و راه را اشتباه می رود و گمراه شده است. انسانی که در جاده ایمان حرکت می کند، هرگز بدبخت و بد عاقبت و ذلیل نخواهد بود، بلکه در عین سختی و امتحانات فراوان الهی احساس عزت و بهجت دارد.
ای عزیز , بدان که هیچ کس نیست که در معرض امتحانات و آزمایشات الهی نباشد و هر کس به طریقی امتحان می شود. یکی به ظاهر با ذلت , دیگری با عزت ؛ یکی با فقر و دیگری با غنا ؛ مهم اینست که انسان در آن موقعیت امتحانی که قرار می گیرد پیروز شود و از این امتحان بهترین بهره برداری را جهت قرب به حضرت حق تعالی داشته باشد.خدای سبحان بندگانش را بر اساس ظرفیت و نعمت هایی که به آنان عطا فرموده امتحان می کند و احدی را خارج از استعدادش مورد آزمایش قرار نمی دهد. بنابراین همواره انسان با بلاها و فتنه ها امتحان می شود.
مولا امیر المؤمنین ( علیه السلام ) می فرمایند : لا یقولن احدکم : اللهم انی اعوذ بک من الفتنة لانه لیس احد الا و هو مشتمل علی فتنه , و لکن استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن ... فردی از شما نگوید : خدایا از فتنه به تو پناه می برم زیرا کسی نیست که در فتنه ای نباشد لکن آنکه می خواهد به خدا پناه برد از آزمایش های گمراه کننده پناه برد. (2)
انسان در این دنیا , همواره با رنج و سختی همراه است لقد خلقنا الانسان فی کبد ( سوره بلد / 4 ) انسان برای ماندگای به این دنیا نیامده تا تمام خوشی ها برایش فراهم باشد. ان الدنیا دار بلیة همانا دنیا سرای آزمایش است. (3)
اگر انسان از این عالم هر چه دید , بلیات , آلام ( دردها ) و اسقام ( بیماری ها ) و گرفتاری دید و امواج فتنه ها و محنت ها به او رو آورد , قهرا ً از آن ( از دنیا ) متنفر گردد و دلبستگی به آن کم شود و اعتماد بر آن نکند و اگر به عالم دیگری معتقد باشد و فضای وسیع خالی از هر محنت و المی سراغ داشته باشد , قهرا ً بدان جا سفر کند و اگر سفر جسمانی نتوان کرد , سفر روحانی کند و دلش را بدانجا فرستد و پر واضح است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی , از حب به دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت است. (4)
لذا تنها راه مبارزه با سختی ها اینست که صبر را پیشه ی خود سازد ان ابتلیتم فاصبروا , فان العاقبة للمتقین اگر به بلا و گرفتاری مبتلا گشتید , شکیبا باشید که سرانجام , پیروزی با پرهیزکاران است.
معمولا ًما انسان ها هنگامی که غرق در نعمتیم , از یاد حضرت حق غافل می شویم و خود را مالک این نعمت ها می دانیم و به جای اینکه رو به سوی ولی نعمت آورده و از او تشکر کنیم , از پروردگارمان اعراض کرده و نعمت هایش را بر خلاف رضای او صرف می کنیم. بنابراین گرفتاری و بلا حقیقتا ً از الطاف الهی است ؛ لذا در روایات از بلا به عنوان هدیه تعبیر شده است و غالبا ً این هدیه ی الهی غفلت را از انسان می گیرد.
در ادامه ذکر نکته ای را ضروری می دانم و آن این است که : ممکن است چیزی را که شما مایه ی خواری می دانید نه تنها خواری نباشد , بلکه دلیل بر عزت نیز باشد. به همین بهانه به ذکر برخی از نشانه ها و عوامل خواری و ذلت می پردازیم :
1 – طمع کاری
هر کس چشم به دست مردم داشته باشد , چه فقیر باشد و چه غنی , چنین کسی خوار و ذلیل است. امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) می فرمایند : التقلل و لا التذلل به اندک بسنده کنید و تن به خواری ندهید.
حضرت در حدیثی دیگر می فرمایند : مرگ آری اما پستی و خواری هرگز و به اندک بسنده کردن آری اما دست سوی این و آن دراز کردن هرگز. بنابر این کسی که برای رسیدن به آمال و آرزوهایش چشم طمع به دیگران می دوزد , چنین کسی خوار و ذلیل است.
2 – زندگی کردن در حکومت ظالمان
بسیاری از انسانها به خاطر ترس از جان و از دست دادن اموال و ... هیچ اعتراضی به حکومت ستمگران نکرده , با ذلت و خواری زندگی می کنند. امام حسین ( علیه السلام ) می فرمایند : موت فی عز خیر من حیاة فی ذل و انشا ً علیه السلام یوم قتل :
الموت خیر من رکوب العار و العار اولی من دخول النار و الله ما هذا و هذا جاری
مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را می خواند. مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش ( دوزخ ) است , به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم نه آتش را.
دوست عزیز , همانطور که ملاحظه می کنی , نه بهره مندی از لذتها و داشتن تنی پروار و زندگی راحت و بی دغدغه , نشانه ی عزت است و نه مجروح شدن تن به انواع زخم ها و کشته شدن در راه حق و اسیری و بی خانمانی و ... نشانه ی ذلت !
3 – خوار ساختن خود
خداوند انسان را عزیز داشته و به هیچ وجه نمی پسندد که مؤمنی خود را خوار و ذلیل کند. امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : سزاوار نیست که مؤمن خود را خوار و زبون سازد ؛ مفضل بن عمر می گوید : پرسیدم : چگونه خود را خوار می کند ؟ فرمود : دست به کاری زند که موجب عذر خواهی شود.
4 – ترک انفاق و جهاد در راه خدا
پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : هر گاه مردم به دینار و درهم بخیل شوند ( انفاق نکنند ) ... و جهاد در راه خدا را واگذارند , خداوند آنان را به خواری افکند و طوق ذلت را از گردنشان بر ندارد مگر آن گاه که به دین خود بر گردند . (5)
لذا ممکن است کسی دارای ثروت و موقعیت مناسب اجتماعی باشد , ولی به دلیل عدم انفاق به فقرا و محرومین از دید حضرت , حق ذلیل و خوار باشد و بالعکس ممکن است کسی از وضعیت مالی و موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار نباشد , اما بدلیل رسیدگی به محرومین [ در حد وسع خود ] از دیدگاه اسلام , عزیز باشد !
در روایات رسیده از اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) عوامل دیگری نیز برای خواری و ذلت بیان شده است ؛ [ از قبیل ستم کردن به دیگران , خوار کردن دیگران , طلب عزتی که پشتوانه اش بدهکاری باشد , ترس از راستی و ...] که بدلیل رعایت اختصار از بیان آنها اجتناب می کنیم.
با توجه به مطالب ذکر شده , شما دوست عزیز , خود اهل جستجو و کنکاش در خویش شوید , اگر هر یک از عوامل ذکر شده در شما وجود دارد , سعی کنید به سرعت آنرا از خود دور کنید. در غیر این صورت , هیچیک از مشکلات و بلایایی که گریبانتان را گرفته , نمی تواند شما را به ذلت و خواری بکشاند ؛ به این شرط که از سختیها درس گرفته , در جهت رشد و شکوفایی خویش استفاده کنید.
به چند مورد از فلسفه ی امتحانات ( از جمله سختی ها ) اشاره می کنیم :
1 – ارزیابی اعمال برتر بندگان :
امیر المؤمنان علی ( علیه السلام ) می فرمایند : آگاه باشید که خداوند از درون بندگان پرده بر می گیرد , نه آنکه بر اسرار پوشیده ی آنان آگاه نیست و بر آنچه در سینه ها نهفته دارند بی خبر است بلکه خواست , آنان را آزمایش کند , تا کدام یک اعمال نیکو انجام می دهد و پاداش برابر نیکوکاری و کیفر مکافات در خور بدی ها باشد. (6)
2 – زدودن صفت زشت کبر از جان انسان
در حدیثی دیگر از حضرت نقل شده که فرمودند : خداوند بندگان خود را با انواع سختی ها می آزماید و با مشکلات زیاد به عبادت می خواند و به اقسام گرفتاری ها مبتلا می سازد , تا کبر و خود پسندی را از دلهایشان خارج کند و به جای آن فروتنی آورد و درهای فضل و رحمتش را برویشان بگشاید و وسایل عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان گذارد. (7)
خدای متعال بندگانش را با مجاهدت های پر مشقت می آزماید و بر سر راهشان نا ملایمات زیادی قرار می دهد تا تکبر و خودبینی از دل آنان بیرون رود و فروتنی و تواضع بر جانشان حاکم گردد.
چه چیزی از این دردناک تر که انسان خدای خویش را با صفت تکبر ملاقات کند ؟ به طور قطع سختی که نتیجه اش اخراج کبر از درون انسان باشد , عین لطف حضرت حق تعالی است.
3 – تکامل انسان
رب مبتلی مصنوع له بالبلوی فزد ایها المستنفع فی شکرک چه بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده و آزمایش گردد ؛ پس ای کسی که از این گرفتاری بهره مند می شوی بر شکرگزاری بیفزای. (8)
4 – پاک کردن گناهان
خداوند بندگان خود را که گناهکارند , با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج های خیرات , آزمایش می کند , برای آنکه توبه کننده ای باز گردد و گناهکار , دل از معصیت بکند و پند گیرنده , پند گیرد و باز دارنده , راه نافرمانی را بر بندگان خدا ببندد و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسیله ی دائمی فرو ریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان قرار داد ... پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود و از گناهان خود پوزش طلبد و پیش از آنکه مرگ او فرا رسد , اصلاح گردد. (9)
دوست عزیز
خلاصه ی کلام اینکه : نه تنها از بلایا و امتحانات الهی نجات نخواهی یافت , بلکه هر گاه از امتحانی رو سفید بیرون آمدی و پیروز شدی , باید منتظر امتحانی بزرگتر باشی ؛ چون اینجا ( دنیا ) دار رفاه و آسایش نیست بلکه دار امتحان است. یک معلم وقتی ببیند شاگردش در درسها موفق و پیروز است و از امتحانات با سر بلندی بیرون می آید , به دلیل محبت به شاگرد و آرزوی شکوفا شدن استعدادهایش , امتحانی سخت تر از او می گیرد. مهم این است که بدانیم تمام این سختی ها آموزنده است و زمینه کمال و سعادت انسان را فراهم می کند.
هر که در این درگه مقرب تر است - جام بلا بیشترش می دهند
سرافراز و پیروز باشی .

(1) چهل حدیث حضرت امام ( رحمة الله علیه ) / ص 235
(2) نهج البلاغه / حکمت 93
(3) نهج البلاغه / حکمت 59
(4) چهل حدیث حضرت امام ( رحمة الله علیه ) / ص 241
(5) احادیث مطرح شده در این قسمت از میزان الحکمة , ج 4 / باب ذلت میباشد.
(6) نهج البلاغه / خطبه ی 144 بند 2
(7) نهج البلاغه / خطبه 192 بند 64 و 65
(8) نهج البلاغه / حکمت 273
(9) نهج البلاغه / خطبه 143 بند 3


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/8/2::: ساعت 8:57 صبح

افراد غیرمسلمان گاهی کارهای شگفت انگیز و معجزه مانند انجام می دهند، چگونه به این درجات می رسند؟ جز عنایت خاص خدا نباید باشد. کسانی هم که عملکرد خوبی ندارند، گاهی چیزهای عجیب می بینند( مثل حجاج یوسف و یا منصور دوانیقی که هریک به نوعی پیامبر(ص) را دیده اند و از ایشان هشدار دریافت کرده اند) چرا چنین است؟

در پاسخ به این سوال توجه شما را به نکات زیر جلب می کنیم.
1- انجام کارهای شگفت انگیز و عجیب دلیل بر قرب و کمال انسان و عنایت داشتن خداوند به انجام دهنده آن نیست بلکه ملاک قرب و لطف خداوند اطاعت کردن از خداوند و داشتن روح عبودیت و بندگی است .
2- قرآن کریم ملاک گرامی بودن در نزد خداوند را معرفی نموده تا ما در این مورد دچار اشتباه نشویم و فرموده است : ان اکرمکم عند الله اتقاکم ؛ گرامی ترین شما در نزد خداوند با تقواترین شما است .
3- اگر انجام کارهای عجیب و غریب ملاک قرب و اعتبار و ارزش انسان در نزد خداوند باشد باید همه جادوگران و شعبده بازها و سیرک بازان از بندگان خوب و مقرب خدا باشند .
4- دیده شدن پیامبر (ص) توسط افراد ظالم و مجرمی مانند ججاج و منصور دوانیقی با اهداف خاصی صورت گرفته ودلیل برقرب و کرامت این مجرمان در نزد خداوند نیست بلکه مثلا در جریان منصورپیامبر برای نجات فرزندش و امام معصوم برای منصور ظاهر شد و او را شدیدا تهدید کرد و ترساند و در واقع این لطفی در مورد فرزندش بوده نه اثبات کرامت و مقامی برای امثال منصور و خود عمل خارق عادت هم به تصرف ولایی معصومین(ع) صورت گرفته و ربطی به خلفای جور ندارد.
5- البته ممکن است فرد غیر مسلمانی که با اسلام عناد و دشمنی نداشته و حقیقت اسلام به گوش او نرسده و یا از محیط اسلامی و تعالیم آن دور بوده در سایه ایمان به خداوند و عالم غیب و اعمال شایسته به مقاماتی روحی دست یابد .
انسان داراى روحى است که اگر تقویت شود، قدرت تصرف در امور و اشیاى دیگر را به دست مى‏آورد. البته این تصرف بر اساس نظام على و معلولى است. مرتاضان و کسانى که کارهاى خارق العاده انجام مى‏دهند، تا حدودى داراى قدرت تاثیر گذاری تکوینی مى‏شود و از این جهت با عرفا و صاحبان ولایت تکوینى تشابه دارند. دلیل آن را نیز باید در این نکته جست و جو کرد که نظام جهان بر اساس علت و معلول است و هر پدیده‏اى بر اساس علتى موجود مى‏شود.
علت برخى امور روشن و واضح است. چنان که علت عادى توقف قطار ترمز لکوموتیوران است؛ اما علت برخى از کارها خلاف عادت است. مثل این که کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف مى‏کند.
روح انسان فرمانده بدن است و کلیه کارهاى بدن سالم تحت فرمان او انجام مى‏شود. برخى از نفوس به دلیل تمرین‏ها و ریاضت‏هاى خاص چنان قوى مى‏شوند که مى‏توانند افزون بر بدن خود، در انسان‏ها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند.
انسانى که اراده خود را قوى کرد، امکان مى‏یابد بر امور و پدیده‏ها تأثیر بگذارد. این جزئى از نظام علت و معلول جهان مادى و نشانه قدرت نفس انسان است؛ زیرا نفس انسان مظهر خداوند است و در صورتى که تقویت شود، توان تصرف و انجام کارهاى خلاف عادت را به دست مى‏آورد.
تقویت نفس با تمرین‏هایى که اصطلاحاً ریاضت خوانده مى‏شود، حاصل مى‏گردد. ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم - سلام الله علیه - انجام مى‏شود؛ و ریاضت‏هاى غیر شرعى.
پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الاهى و ولایت تکوینى به گونه ای نائل مى‏آیند که می توانند به عنوان یکی انسان کامل و خلیفه خدا در زمین، جوامع انسانی و دل های مومنان را به سوی خدا هدایت کنند و مانند امام خمینی (رض) تاثیرات مثبت و بزرگی در تاریخ انسان بگذارند؛ اما آنان که از روش‏هاى غیر شرعى بهره مى‏برند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست مى‏آورند، ولی هرگز به مقام رهبری جامعه نمی رسند و قادر به دگرگون نمودن دلهای انسان ها به سوی خیر و نیکی نیستند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز قدرت کمی با هم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارق العاده انجام مى‏دهند، ولی دایره عملکردشان بسیار متفاوت است.
البته آن که به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، در صدد بروز کرامت و کارهاى خارق العاده نیست، و آنچه از وى عیان مى‏شود، امورى است که از وسعت وجودى‏اش ریزش مى‏کند.(2)
آرى، برخى انسان‏ها به واسطه قدرت روحى خود مى‏توانند کارهاى خارق العاده انجام دهند؛ البته نظام عالم براساس علت و معلول است، لکن برخى از علت‏ها براى ما روشن است و آن‏ها را علت‏هاى عادى مى‏خوانیم و برخى براى ما آشکار نیست و آن‏ها را خلاف عادت مى‏پنداریم.
کارهاى خلاف عادت این افراد به نفس انسانى ریاضت کشیده منتسب است. بین این انسان‏ها و عارفان تفاوت‏هاى زیر قابل توجه مى‏نماید:
1. عارف به مقام قرب بار یافته، براساس دستورهاى شرعى به مقامى رسیده است که مى‏تواند کارهاى خدایى انجام دهد. امام صادق - سلام الله علیه - مى‏فرماید:
H}«العبودیة جوهرة کنهُها الربوبیة، فما فُقد فى العبودیة وُد فى الربوبیّة و ما خفى عن الربوبیّة أُصیب فى العبودیة؛ بندگى گوهرى است که حقیقت آن مقام ربوبیت [تربیت و هدایت انسان و جامعه] است.
پس آنچه در بندگى پنهان است، در مقام ربوبیت یافت مى‏شود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگى حاصل مى‏شود.(3) «رب» به معناى مالک و صاحب است که در آنچه تحت تصرفش است، قدرت تصرف دارد. بدین اعتبار یکى از اسماى حسناى حضرت حق «رب» (صاحب اختیار تمام موجودات) است.
«مقام ربوبیت» یعنى مقام تصرف در امور و اشیا و انسان ها و جوامع. روایت شریف مى‏گوید: آن که به مقام بندگى راه یافت ،داراى گوهرى مى‏شود که مى‏تواند در امور و اشیا تصرف داشته باشد؛ به عبارت دیگر، حقیقت و کنه بندگى مقام ربوبیت است و آن که بنده شد، آقاى جهان و مظهرى از اسم «رب» خداى جهانیان مى‏گردد.
ظاهر عبادت در دنیا اظهار و ابراز بندگی نسبت به خداوند است و باطن آن آقایى. بنابراین، آن که به مقام قرب الاهى راه یافت، توان تصرف در امور و اشیاى بیرون از خود را به دست مى‏آورد. عرفا براساس همین مقام کارهاى خارق العاده انجام مى‏دهند؛ اما مرتاضان باتمرین‏هاى خلاف شرع نفس خود را تقویت مى‏کنند.
2. هدف عرفا بروز کرامت نیست. هدف آن‏ها بندگى خدا و دعوت مردم به توحید و بندگى خداوند متعال است و کراماتشان در جهت دعوت مردم به ماوراى طبیعت و حقایق معنوى یا کمک به رفع مشکلات مردم تحقق مى‏یابد.
در حقیقت مَثَل آن‏ها مَثَل ظرف لبریز از آب است که گاه آب از آن سرازیر مى‏شود؛ اما هدف مرتاضان رسیدن به شهرت و قدرت است.
3. عرفا بسته به درجه قربشان داراى قدرت تصرف و کارهاى خارق‏العاده متنوع و گسترده‏اند؛ زیرا آن‏ها خدایى شده‏اند و خداى عالم نامحدود است. پس هر چه بهره آن‏ها از فیض الاهى بیش‏تر باشد، قدرت بیش‏ترى دارند. در حالى که مرتاضان از قدرت محدود و کارهایى با تنوع اندک بهره مى‏برند؛ مثلاً آن‏ها نمى‏توانند مرده زنده کنند، ولى عارف بالله مانند حضرت عیسی (ع) با اجازه الاهى مرده زنده مى‏کند.
4. تمام کارهاى عارفان با توجه به اجازه و رضایت الاهى براساس شرع و فضائل اخلاقى است؛ بدون اجازه الاهى به هیچ کارى دست نمى‏یازند و در همه حال بنده اویند. مقام آن‏ها مقام فناى فى الله و بقاى بالله است؛ برخلاف مرتاضان که براساس خواهش نفس کار مى‏کنند و هدف شان قدرت نمایی است و چه بسا کارهاى خلاف اخلاق و دین مانند سحر و جادو نیز انجام مى‏دهند.
5. کارهاى مرتاضان بر آموزش وتمرین استوار است و انجام هر کارى با آموزش و تمرین و پشتکار فرد میسر مى‏شود؛ اما عارف بر اساس بندگى و مقام قرب داراى قدرت تصرف مى‏شود و در این جهت از کسى آموزش خاصى نمى‏بیند.
پی نوشت
1. المیزان فى تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبائى، ج 6، ص 206
2. مرحوم ملاصدرا مى‏فرماید: و لیس عندنا من شرط الولایة ظهور الکرامة و خوارق العادة.(مفاتیح الغیب، ص‏488)
3. شرح فارسى مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، عبدالرزاق گیلانى، تصحیح دکتر سید جلال الدین محدث(ارموى)، ج‏2، ص 536

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/7/30::: ساعت 11:38 صبح

آیا به جز نماز، نمی توان طوری دیگری با خدا ارتباط داشت؟ این سوالها را از آن جهت می پرسم که اینجانب هیچ نوع لذتی از این نوع ارتباط با معشوق نمی بینم؟

نماز یکی از بهترین راههای ارتباط با خدا می باشد ؛ اما ارتباط با خدا , تنها به نماز محدود نمی شود. دعا , ذکر و یاد خدا در هر حال , تلاوت قرآن کریم نیز از جمله راههای ارتباط با حضرت حق می باشد.
اما نماز از جمله اعمالی است که رأس دین به شمار می رود. پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) می فرمایند : باید بیشترین هم تو نماز باشد ؛ زیرا نماز بعد از پذیرفتن دین , در رأس اسلام است. (1)
اول چیزی که بعد از اقرار به وحدانیت خدا از انسان سؤال می شود , نماز است. اگر نماز قبول شد بقیه ی اعمال انسان قبول می شود و اگر نماز رد شد , بقیه ی اعمال نیز رد می شود.
با توجه به این نکته در می یابیم که به هیچ عنوان نمی توان نماز را از زندگی مؤمن حذف کرد. بعبارت دیگر به جای پاک کردن صورت مسأله باید به حل آن بپردازیم.
از جمله راههای لذت بردن در نماز عبارتست از :
1 – شناخت خدای تعالی
بی شک هنگام صحبت کردن با فردی بزرگوار و دارای مقامات عالی , اگر انسان نسبت به او شناخت نداشته باشد , نه تنها از همصحبتی با او لذت نمی برد , بلکه ادب حضور و همکلامی با او را نیز رعایت نمی کند.
آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که شناخت ما از خدای خویش چقدر است ؟ آیا نسبت به صفات الهی آگاهی داریم ؟ الرحمن یعنی چه ؟ الرحیم به چه معناست ؟ حمد و سپاس چرا باید مخصوص پروردگار باشد ؟ و ... چرا امثال ما از نماز لذت نمی بریم , در حالی که معصومین ( علیهم السلام ) نماز را نور چشم خود می دانستند ؟
آیا نقص از ماست یا از نماز است ؟ چرا این معجون و دارو , در عده ای تأثیر گذار بوده است ولی در ما نیست ؟ و ...
اگر منصفانه به این پرسشها پاسخ دهیم , قطعا ً خود را محکوم کرده و به دنبال درمان می رویم. لذا یکی از مهمترین راههای لذت بردن از نماز , شناختن خدای سبحان است.
مطالعه ی کتابهای خداشناسی , پرسش از علما و صاحب نظران در این خصوص و همنشینی با صاحب نفسان و اهل تقوا , کمک زیادی به شما دوست عزیز خواهد کرد.
2 – تفکر و مطالعه در مورد نماز
هر یک از مقدمات و ارکان و اجزاء نماز , دارای فلسفه و حقیقتی است که درک و آگاهی نسبت به آنها در بهره بردن و حظ معنوی از نماز , مؤثر است. مطالعه ی کتب بزرگان و اهل سلوک , از قبیل اسرار الصلوة مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ( رضوان الله تعای علیه ) کتب تفسیری درباه ی سوره ی حمد و توحید , در فهم حقیقت نماز و انس با آن بسیار مؤثر است.
3 – توجه به معانی نماز ( هم از جهت معنوی و هم از جهت کاربردی )
اگر قبل از هر عبارت نماز , معنای آن را در ذهن تداعی کنید و سپس الفاظ عربی آن را بیان کنید ( معنی لغوی ) ملاحظه خواهید کرد که دیگر نمازتان نمازی بی روح و کسالت آور نخواهد بود ؛ بویژه اگر پس از تمرین و ممارست در توجه به معانی لغوی عبارات نماز , به معنای کاربردی آن توجه کنید , از نمازتان لذت خواهید برد .
مثلا ًوقتی عبارت الحمد لله رب العالمین را بر زبان جاری می کنید به یاد نعمتهای الهی افتاده و لطف پروردگار را در احسان و بخشش او در نعمتهای بی شمارش متذکر شوید ؛ در این صورت ارتباطی لذت بخش بین شما خدای متعال برقرار خواهد شد.
4 – توجه به آداب نماز
انجام برخی از مقدمات قبل از نماز , در حضور قلب و توجه معنوی به نماز مؤثر است. بعنوان مثال یکی از مستحبات قبل از نماز اینست که پیش از اذان بر سجاده نشسته و مشغول به ذکر و یاد خدا شوید. این کار باعث می شود انسان با توجه بیشتر به خداوند , رو به نماز آورد و آمادگی لازم را برای گفتگو با حضرت حق پیدا کند. مانند ماشینی که قبل از حرکت مقداری روشن می ماند تا موتور آن کمی گرم شده سپس حرکت کند !
امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند : هر گاه به نماز برخاستی بگو : خدایا ! من محمد ( صلی الله علیه و آله ) را واسطه ی حاجت خود قرار می دهم و با او به تو روی می آورم ؛ پس به حرمت او مرا نزد خودت در دنیا و آخرت آبرومند گردان و از مقربان قرارم ده. به آبروی او نمازم را بپذیر و به حرمت او گناهانم را بیامرز و به آبروی او دعایم را اجابت فرما که تو آمرزنده و مهربانی. (2)
رعایت آداب خضوع در نماز [ نگاه به مهر در هنگام قیام , نگاه به رانها در هنگام نشستن , قرار گرفتن دستها بر روی رانها و نگاه نکردن به راست و چپ و ... ] و داشتن خشوع قلبی نیز در رسیدن به مقصود , بسیار مؤثر است.
5 – خواندن نماز در اول وقت
مداومت بر نماز اول وقت , کم کم انس با نماز را ایجاد خواهد کرد. کسی که هر کاری را بر نماز ترجیح می دهد , نماز خواندن را برای اوقات بی کاری خود می گذارد و هنگام نزدیک شدن به طلوع یا غروب آفتاب نمازش را می خواند , هیچ گاه از نماز خواندن , لذت نخواهد برد.
6 – پرهیز از دنیا دوستی
انسان همیشه به چیزی توجه دارد که نسبت به او محبت دارد. کسی که همه ی توجهش به دنیا و زرق و برق آنست چگونه می تواند از نمازش لذت ببرد ؟ ما دو نوع لذت داریم، لذت های مادی و لذت های معنوی. لذت از نماز جزء لذت های معنوی انسان است. کسی که از لذت های مادی مانند موسیقی و فیلم و ماهواره و زن و خانه و ماشین و شهوات و مانند آن بیش از آن مقداری که مشروع است، لذت می برد و عادت هم کرده است، اگر بخواهد از معنویات لذت ببرد باید از اینگونه لذت ها فاصله بگیرد و کم کم موضوع لذت هایش را عوض کند و سعی کند از نماز و عبادت و مناجات حق تعالی لذت ببرد تا مذاق جانش عوض شود و به جای لذت های مادی لذت های معنوی جایگزین شود. اگر در زندگی به ضرورت از دنیا استفاده کنیم و به آن دل نبندیم , بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد.
7 – یاد خدا در همه حال
اگر انسان , در هر موقعیتی خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خویش ببیند و این ذکر و یاد را در درون خود تقویت کند , کم کم نسبت به خداوند محبت پیدا کرده و با یاد او انس می گیرد ؛ لذا چنین کسی وقتی در معرض شنیدنیها , دیدنیها , خوردنیها و ... قرار می گیرد اول از خود سؤال می کند : آیا خدای من که ناظر من است از این کار من راضی است ؟ بنابراین با یاد خدا از حرامها اجتناب کرده و با یاد خدا به واجباتش عمل می کند. این فرد به تدریج به یاد خدا دل می بندد و اوقات نماز را بهترین زمان برای معاشقه با محبوبش می داند.
در ادامه ی این بحث توجه به چند نکته لازم و ضروری است :
- اگر قرار بود هر امری که از جانب خداوند بر ما واجب شده است , با لذت همراه می شد , معلوم نبود چه کسی مؤمن است و چه کسی فاسق ! چرا که مهم این است که امر خدا را اطاعت کرده و انجام تکلیف کنیم چه لذت ببریم و چه لذت نبریم ؛ در این صورت معلوم می شود چه کسی عبد خدا است و چه کسی عبد هوای نفس!
- لذت بردن از مناجات با حضرت حق به خصوص در نماز , به تدریج و به مرور زمان , همراه با مراقبت و سعی و تلاش حاصل خواهد شد. پس باید صبور باشید و عجله نکنید.
- از مهمترین حکمتهای نماز این است که انسان را از صفت مهلک تکبر باز می دارد ؛ بنابراین حتی اگر شما دوست عزیز از نماز خود لذت نبرید , بهره ای بزرگ ( دوری از تکبر ) نصیبتان شده است. حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) می فرمایند : خداوند نماز را به منظور دور کردن ( انسان ) از کبر واجب فرمود.
در پایان توجه شما دوست عزیز را به دو حدیث درباره ی حکمت نماز از ائمه ی معصومین جلب می کنم :
امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند : چون سؤال شد که چرا نماز , با آن که مردم از کار و رسیدن به مشکلات و نیازهایشان باز می دارد و باعث زحمت و رنج جسمی آنهاست , واجب گردید , حضرت فرمود : چون اگر به صرف آمدن دین و وجود کتاب ( قرآن ) در میان مردم اکتفا می شد و عاملی نمی بود که یاد و خاطره ی پیامبر را در میانشان نگه دارد , به همان سرنوشت پیروان ادیان پیشین دچار می شدند .
آنها نیز برای خود دینی و کتابی داشتند و عده ای را به سوی آیین خود فرا خواندند و در راه آن با آنان جنگیدند اما با رفتن آنها دین و آیینشان هم کهنه شد و از بین رفت. خدای تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد محمد ( صلی الله علیه و آله ) و دین او را از یاد نبرند ؛ از این رو نماز را بر ایشان واجب فرمود , تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به زبان آورند و نماز و یاد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموشش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود. (3)
امام رضا ( علیه السلام ) در بیان علت نماز , چنین مرقوم فرمود : نماز اقرار به ربوبیت خداوند عز و جل است و نفی انباز از او و ایستادن در برابر خداوند جبار جل جلاله با خواری و مسکنت و خضوع و اعتراف ( به عظمت او) و طلب بخشش گناهان گذشته و نهادن پیشانی بر خاک روزی پنج بار برای تعظیم خدای عز و جل.
نماز موجب می شود که بنده به دنیا و لذت های آن پشت کند و با روکردن به خدا و سخن گفتن با او جهت زندگی اش به سوی خدا باشد و او را فراموش نکند و به ناسپاسی و گردنکشی دچار نشود و خاشع و فروتن باشد و راغب و طالب زیادتی در دین و دنیا باشد. علاوه بر اینها , نماز موجب می شود که انسان از گناه باز ایستد و شب و روز پیوسته به یاد خدای عز و جل باشد تا این که مبادا بنده سرور و مدبر و آفریننده ی خویش را فراموش کند و بر اثر آن به گردنکشی و طغیان و نا فرمانی روی آورد. نماز توکل انسان را به خدا زیاد می کند و به مومن آرامشی عمیق می بخشد.

یاد کردن بنده از خداوندگارش و ایستادنش در آستان او وی را از معاصی باز می دارد و از هر گونه فساد جلوگیری می کند. (4)
پیروز باشید .
(1) میزان الحکمه / ج 7 / ح 10529
(2) میزان الحکمه / ج 7 / ح 10591
(3) میزان الحکمه / ج 7 / ح 10576
(4) میزان الحکمه / ج 7 / ح 10577

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/7/29::: ساعت 11:34 صبح

به نظر شما بهشت مال ایرانی ها است چون اسلام داریم و شیعه ایم؟ من موافقم که انسانیت مرتبه ای بالاتر از دین داشتن داره، نظر شما در مورد این عقاید چیه؟

ابتدا در مورد قسمت دوم سوال گفتنی است: به عکس نظر شما ما معتقدیم که انسان شدن تازه ابتدای راه است. کمال انسان در احیای هویت الهی خود است که فوق انسان شدن است.
ما در ابتدا هویت طبیعی و حیوانی داریم و در صورتی که خودسازی کنیم می توانیم با طی کردن مراتب حیات انسانی و تقویت عقلانیت و اختیار به انسانیت برسیم و سپس تازه سیر و سلوک انسان به سوی احیای هویت الهی و حیات عرفانی شروع می شود. ماموریت دین و انبیای الهی این بوده است که انسان را در این طریق هدایت کنند و نهایتا او را به قرب الهی و احیای هویت الهی برسانند. بنابراین هدف دین بسیار فراتر از انسانیت است و به الهی شدن انسان و رنگ خدایی گرفتن او می اندیشد.
و اما در مورد قسمت اول سوال قرآن و روایات به طور صریح اعلام مى‏دارد که تنها اسلام و تشیع که همان حقیقت اسلام ناب است از افراد پذیرفته مى‏شود و این به معناى آن نیست که همه مسلمانان و شیعیان اسمى وارد بهشت مى‏شوند؛ شرط رفتن به بهشت از نظر قرآن کریم ایمان و عمل صالح است.
اما در مورد افراد دیگر ادیان و مذاهب باید گفت: آنان به سه دسته تقسیم مى‏شوند که هر یک حکمى جداگانه دارند:
یک. با اسلام و تشیع آشنا شده؛ ولى به دلیل تعصّب یا عناد و لجاجت از پذیرفتن آن سرباز مى‏زنند. چنین افرادى به فرموده قرآن کریم اهل جهنم‏اند.
دو. با اسلام و تشیع آشنا نیستند؛ ولى در جهالت خود مقصراند؛ یعنى، از وجود دینى به نام اسلام یا مذهبى به نام تشیع مطلع‏اند؛ ولى با وجود همه امکانات و شرایط لازم براى جست‏وجوى حقیقت اقدامى نمى‏کنند. چنین افرادى در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات مى‏شوند.
سه. با اسلام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیرى ندارند؛ بلکه یا اصلاً به گوش‏شان نخورده یا آنکه امکان تحقیق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسیده (مثل مسیحیت و)...قبول کرده و به آن عمل نموده‏اند. چنین افرادى اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مى‏دهد و اعمال آنها را با میزان حقیقت‏خواهى آنان و آنچه فکر مى‏نمودند حق است، مى‏سنجد.
مطالب بالا از آیات و روایات استفاده مى‏شود که درباره آن توضیح مختصرى مى‏دهیم:
یکم. مردم بر حسب وضع‏شان در برابر وعده و وعیدهاى خداوند متعال، به شش دسته تقسیم مى‏شوند: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر الله.
مؤمنان افرادى‏اند که به خداوند ایمان آورده‏اند و جایگاه‏شان بهشت است. البته این گروه دارای «درجات» هستند که در آنها به «مخلصین»، «سابقون» و «اصحاب یمین» یاد می شود.
کافران کسانى‏اند که از روى علم حق را شناخته‏اند؛ ولى به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافته‏اند. این گروه مقصراند و جایگاه‏شان به طور حتم جهنم است. که این گروه نیز دارای «درکات» هستند و براساس شدت ستیزه جویی در طبقات جهنم قرار می گیرند.
گروه مستضعف و مرجون الى الله نیز کسانى‏اند که داراى عذراند؛ یعنى، اگر نتوانسته‏اند به دین حق بپیوندند و بدان عمل بکنند، به لحاظ تقصیر یا کوتاهى کردن آنان نبوده است؛ بلکه از جهت یک سلسله عواملى بوده که از اختیار آنها خارج بوده است. همین عوامل موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است. بدیهى است که چون این صورت، ترک به اختیار آدمى مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختیار او است، براى آدمى نه نفعى خواهند داشت و نه ضررى. مرجع کار چنین کسانى خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوى که حکمت و رحمتش ایجاب عمل خواهد کرد.
دوم. آیات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب یاد شده، دلالت مى‏کند. خداوند در آن آیات عذر افراد را به دلیل مستضعف بودن با شرایطى قبول کرده است.
در آیه 106 از سوره «توبه» هم کار این گونه افراد را به خود خداوند احاله کرده است. مراد از «مستضعف» در اینجا فقر اقتصادى نیست؛ بلکه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسى به منبع هدایت است. این است که در آیات سوره «نساء» جمله (لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا» به عنوان شرط و علت عذر براى مستضعفان ذکر شده است، از این صفت مى‏توان دریافت که علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است که شامل جاهل غافل غیر معاند هم مى‏شود. افزون بر اینها، آیه 286 سوره «بقره» بر همین گفته دلالت دارد؛ زیرا در ذیل آیه فوق این مطلب آمده که انسان، هر چه خوبى کرده، به نفع او و هر چه بدى کرده بر ضرر او است. به طور روشن مفهوم سخن فوق این خواهد بود که اگر چیزى به اکتساب، یعنى، آنچه مسؤولیتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤولیت براى انسان نخواهد داشت.
سوم. به عقیده علامه طباطبایى، معناى «مستضعف» علاوه بر اینکه افراد ساکن در سرزمینى را که بر اثر نبودن دانشمند، راهى براى قرار گرفتن دین اسلام در آنجا نیست، شامل مى‏شود؛. همچنین به فردى هم که ذهنش به یک مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته، شامل مى‏گردد؛ یعنى، شخصى که به حق رهبرى نشده و در عین حال از کسانى است که با حق عناد ندارد؛ بلکه طورى است که اگر حق برایش واضح گردد، از آن پیروى خواهد کرد؛ ولى به عوامل مختلف حق براى او مخفى مانده است. چنین کسى جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا که آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتى هم که نمى‏شود راهى به حقیقت یافت.
اما در مورد نیکوکاران غیر مسلمان باشند، توجه به چند نکته ضرورى است:
الف) عوامل دخیل در بررسى و پاداش عمل در قیامت.
ب) اقسام کافران و چگونگى محاکمه آنها در قیامت.
درباره ارزش اعمال انسان به چند نکته توجه کنید:
الف ) ارزش اعمال آدمیان به دو عامل بستگى دارد و فقدان هر یک از آنها عمل را فاقد ارزش مى‏سازد. آن دو عامل عبارت است از:
1) حسن فعلى. یعنى نیکو بودن ذات عمل. مانند راستى ایثار و...
2) حسن فاعلى. یعنى انجام عمل بر اساس انگیزه‏اى نیکو و صالح. بنابراین نه تنها کافران بلکه اگر درمیان مسلمانان نیز کسى عمل بسیار خوبى را با انگیزه‏هاى نادرست انجام بدهد قابل تحسین و ستایش و پاداش نیست. مثلا اگر کسى نسبت به یتیمى خدمات بسیار ارزنده‏اى انجام دهد و سپس روشن شود که وى از این امور مقاصد نادرستى داشته نه تنها تمجید نمى‏شود بلکه چه بسا مورد ملامت و سرزنش نیز قرار گیرد. از طرف دیگر حسن فاعلى دایره وسیعى دارد و منحصر به انگیزه‏ها نیست. بلکه شامل ابعاد اعتقادى فرد نیز مى‏شود.
بر این اساس اعمال کافران معاند قبول نمى‏شود و هیچ منافاتى با عدل الهى نیز ندارد. زیرا آنان اولاً به خاطر انکار ربوبیت حضرت حق و یا سایر ضروریات و اصول دین، مستحق عقابند. ثانیا، آنان اعمال نیک را به قصد رضاى الهى و اطاعت امر او به جا نیاورده‏اند تا استحقاق ثواب و پاداش الهى را داشته باشند. اما در عین حال خداوند کافران غیرمعاندی را که اعمال نیک انجام داده‏اند متناسب با مراتبشان با لطف خود پاداش مى‏دهد. بدین صورت که در دنیا براى آنان جبران مى‏کند و پاداش دنیوى (مثل بهره‏مندى از سلامتى و سعه رزق و...) مى‏دهد و یا از شدت عذاب اخروى آنها کاسته مى‏شود.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/7/29::: ساعت 9:15 صبح

در مورد راههای تهذیب نفس توضیح دهید؟

نفس در معنای کلی آن اشاره به بعد مجرد انسان است و در قرآن مجید در چند معنی به کار رفته :
1 – روح : الله یتوفی الانفس حین موتها .... ، خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند . (42- زمر)
2 – ذات و شخص : واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئاً ، از آن روز بترسید که کسی به جای دیگری مجازات نمی شود . (48- بقره) .
3 – تمایلات نفسانی و خواهش های وجود انسان و غرائز او : ما ابرئ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی ، من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم ، که نفس سرکش بسیار به بدی ها امر می کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند . (53 - یوسف) .
4 – قلوب و باطن : واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه ، پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و خوف یاد کن . (205 – اعراف) .
5 - بشر اولیه : یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا و نساء ، ای مردم از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید ، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او خلق کرد و از آن دو مردان و زنان فراوانی در روی زمین منتشر ساخت . (1- نساء ) . (1)
در علم اخلاق مراتبی برای نفس قائلند ، که عبارتند از : نفس اماره ، نفس لوامه، نفس مطمئنه . که این ها جدای از یکدیگر نیستند بلکه نفس و روح انسان در هر مرتبه ای قرار بگیرد , اینگونه نامیده می شود.
اگر عقل به استخدام قوای حیوانی شهوت و غضب درآید , این نفس اماره است ؛ ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی . اگر قوه ی عاقله بر قوای حیوانی غلبه یابد و مانع خطا و اشتباه انسان شود ، این نفس مطمئنه است ؛ یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی (فجر-27 تا 30 ) . و بین این دو حالت فوق ، حالتی است که نفس حیوانی و عقل با هم کشمکش دارند ؛ این نفس لوامه است ؛ یعنی نفسی که انسان را در هنگام گناه وخطا مورد سرزنش قرار می دهد .
با توجه به ادامه ی سوال شما که فرمودید : راه های مبارزه با نفس چیست ؟ مقصود شما از تهذیب نفس، همان معنای سوم ، یعنی : تمایلات نفسانی و خواهش های وجود انسان وغرایز او می باشد .
نفسِ به این معنا , می بایست تحت کنترل عقل قرار گیرد و با نیروی بازدارنده ی ایمان آن را در حد اعتدال در آورده و از افراط و تفریط پرهیز داد ؛ چرا که اگر کنترل نشود ، سبب شقاوت وسقوط انسان می گردد .
صاحب نفس اماره ، امور زندگی خود را منطبق با حکم عقل سلیم و فطرت الهی انتخاب نمی کند ، زیرا اراده ی او در مقابل خواسته های غریزی و هواهای نفسانی , بسیار ضعیف است .
برای مبارزه با هواها و خواسته های افراطی ومنفی , چند راهکار اساسی وجود دارد :
1 – تفکر و احیای حیات عقلانی :
انسان در طبیعت پدید می آید، ولی نباید در طبیعت برای همیشه ماندگار شود، زیرا در این صورت هلاک خواهد شد، چون طبیعت هلاک شدنی است. کل شیء هالک الا وجه. قصص، 88.
آدمی در مسیر حر کت تکاملی خود حتی باید از عالم عقل نیز گذر کند و سپس به عالم عشق درآید و محبت را تجربه نماید تا به محبوب حقیقی عالم وصول یابد.
در سن تکلیف، آدمی ماموریت می یابد تا دامن از طبیعت بیرون کشد و به عالم عقل و حیات معقول که اصل انسانیت و اختیار او در آن شکل می گیرد، مهاجرت نماید. چرا؟ چون اگر انسان در طبیعت بماند و اهل دنیا شود و نتواند به زندگی عقلانی خود که همان حیات طیبه انسانی و ایمانی است، سامان دهد، از هیچگونه خطری در امان نیست و در نهایت نیز اهل دوزخ خواهد بود.
حیات معقول، یعنی زندگی مستند به حجت. در این نوع زندگی انسان دو گونه حجت دارد، حجت درونی که همان عقل و به تعبیری پیامبر درونی است و حجت بیرونی که دین و پیامبران الهی هستند. در حیات معقول انسان برای تمامی افکار، عقاید، اخلاق و رفتار خود دلیل و برهان معقول و مشروع باید داشته باشد و برای هر انتخابی که انجام می دهد، استدلال می کند و اینطور نیست که صرفا در پاسخ به امیال نفسانی، زندگی و انتخاب کند.
زندگی معقول بر اساس اندیشه شکل می گیرد و نه احساس و ادراک غریزی. در این نوع زندگی عقل فرمان می دهد نه امیال و خواسته های نفسانی. انسان در ابتدا بر اساس ادراک غریزی و احساس نیازهای طبیعی که در درونش هست، زندگی و رشد می کند، ولی بعد از سن بلوغ و تکلیف وظیفه دارد که زندگی خود را بر اساس اندیشه و عقیده سامان دهد و حیات و رشد عقلانی داشته باشد.
بنابراین مهمترین شرط مبارزه ی با نفس و قدم اول در این راه ، تفکر است . امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند : بدان که اول شرط مجاهده ی با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکر است حداقل تفکر ، در این مقام عبارت است از آنکه ، انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم .... به او عنایت کرده ، این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده ، از طرفی این همه انبیا فرستاده و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده ، آیا وظیفه ی ما با این مولای مالک الملوک چیست ؟......

با خود خطاب کند : ای نفس شقی که سال های دراز و در پی شهوات , عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد ، خوب است قدری به حال خود رحم کنی ، از مالک الملوک حیا کنی و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه ی فانی نکنی . (2) .
2- تقویت ایمان:

باورمندی به بعد مجرد و فراطبیعی هستی و روح مجرد انسان و اینکه این دو با هم پیوند دارند و کمال و سعادت انسان در گرو قرب روحانی انسان به خدای متعال است و همچنین اعتقاد به جاودانگی و ادامه حیات انسان پس از مرگ و حضور در قیامت باعث می شود که انسان نگرش و سوی زندگی اش به سمت خدا نشانه گیری شود و همت خود را در این مسیر بکار ببرد و از خواهش های نفسانی که مانع اصلی او در این مسیر هستند، دوری نماید.
3- خودسازی و تعدیل قوای غریزی:

حیات عقلانی و ایمان، زمینه و انگیزه خودسازی را در انسان به وجود می آورند. اگر انسان باور کند که مانع اصلی کمال و سعادت او غرایز لجام گسیخته و زیاده خواهی های نفس اماره است، آنگاه برای خویش برنامه خودسازی و تعدیل قوای نفسانی و غریزی تنظیم خواهد کرد و زمینه حرکت عملی در این مسیر را فراهم خواهد ساخت و خود را برای حضور در برزخ و قیامت آماده می نماید.
4- همت و تلاش برای رسیدن به مقصود :
هر قدر هدف انسان بزرگ باشد ، همت و تلاش او نیز باید بیشتر باشد ! چه هدفی بالاتر وبرتر از کسب سعادت ابدی ؟ که این سعادت حاصل نمی شود ، الا در مبارزه ی با نفس اماره و پیروز وغالب شدن بر تمایلات و خواهش های او .
بنابراین باید آستین همت را بالا زده ، در راه رسیدن به مقصود , از خطر های راه نهراسیده و تصمیم بگیریم و تلاش کنیم تا موانع راه را کنار بزنیم .
5 – عمل به قرآن وسیره ی اهل بیت (علیهم السلام) در همه ی حرکات و سکنات :
قرآن کریم ، چراغ راه کسانی است که قصد دارند به سمت حضرت حق تعالی حرکت کنند ؛ عمل به نصایح قرآن و سفارشات اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) و پرهیز از آنچه که این دو ثقل الهی ، نهی کرده اند ، تنها راه انسان , برای مجاهده ی با نفس است .
ای عزیز به طور قطع ویقین بدان ، هیچ راهی جهت مبارزه ی با نفس و حرکت به سمت حق تعالی پیموده نمی شود , مگر اینکه انسان از طائر شریعت که همان پیروی از قرآن و اهل بیت (علیم السلام) است ، آغاز کند که با اندکی تامل در سراسر قرآن وسیره ی معصومین (علیهم السلام) درمی یابید که مهم ترین را ه سعادت , همان انجام واجبات وترک محرمات است . (3)
6 – جایگزینی لذت های مشروع به جای لذت های خلاف شرع وحرام :
بسیاری از جوانان به دلیل مجرد بودن و تأخیر انداختن درامر ازدواج ، به گناهانی که درارتباط با نیازهای جنسی است , گرفتار می شوند و همین گناهان , منشأ گناهان بسیار می گردد . لذا یکی از راه های مبارزه با نفس و گناهانی که از طریق نیاز جنسی انجام می گیرد ، ازدواج و برطرف کردن این نیاز ، از طریق مشروع است ؛ ولی اگر به هر دلیل , ازدواج ممکن نباشد ، چاره ای جز استفاده از روش های کنترلی و تقویت معنویت نیست . [ روش های کنترل از قبیل : کنترل چشم ، یعنی ندیدن صحنه های محرک ، عدم تردد در مکان های تحریک آمیز ، انتخاب دوستان متعهد ومؤمن ، و...... روش های تقویت معنویت ازقبیل : روزه گرفتن ، نماز خواندن ، توسل به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ، شرکت در جلسات مذهبی و.....] .
معرفی کتاب جهت کسب اطلاعات بیشتر :
1 – مسئله شناخت / استاد شهید مرتضی مطهری (رحمه الله) انتشارات صدرا ، تهران
2 – معرفت شناسی در قرآن / حضرت آیت الله جوادی آملی ، مرکز نشر اسراء
3 - معرفت شناسی / حسن معلمی ، کانون اندیشه جوان ، تهران
4 – چهل حدیث حضرت امام راحل / حدیث اول
5 – خودشناسی برای خود سازی / آیت الله مصباح یزدی
6 – تهذیب نفس / ابراهیم امینی
7 – جهاد با نفس / ج 3 / حسین مظاهری
پیروز وموفق باشید .
منابع :
1 – دکتر محمد بیستونی / لغت شناسی ومفایم قرآن کریم / ص 1179 تا 1180 .
2 – چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) / ص 6 .
3 - چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) / ص 7 .

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/7/25::: ساعت 8:28 صبح

اگه آدم از یه کاری توبه کنه بعدا تو همین دنیا بازم چوبشو میخوره؟

از مکافات عمل قافل مشو- گندم از گندم بروید جو ز جو

در پاسخ به سوال جنابعالی ابتدا بحثی درباره اثر وضعی اعمال مطرح می کنیم و سپس تاثیر توبه را بیان خواهیم کرد.

در این زمینه گفتنی است: مجازات بر سه گونه است:

 1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)

 2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)

 3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی) نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است.

فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد. نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است.

این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد.

منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد.

دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست. کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد.

حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)

مولانا در مورد عمل و عکس العمل می گوید:

 این جهان کوه است و فعل ما ندا - باز آید سوی ما از که صدا

 برای آگاهی بیشتر ر.ک : عدل الهی، شهید مرتضی مطهری.

و شاعر دیگری در این مورد می گوید:

به چشم خویش دیدم در گذرگاه - که زد بر جان موری مرغکی راه.

هنوز از صید، منقارش نپرداخت - که مرغ دیگر آمد کار او ساخت

چو بد کردی مشو ایمن ز آفات - که واجب شد طبیعت را مکافات.

 نوع سوم از مجازات، مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند.

رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرما است. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی ان چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید. 

در مثالی روشن اگر فردی ظرف شرابی بنوشد و علم به شراب بودن و حرام بودن آن نداشته ، بدون شک استحقاق کیفر نوع اول را ندارد چون اصلا گناهی مرتکب نشده است ولی کیفر نوع دوم که اثر طبیعی شرب خمر و اثر وضعی و ذاتی آن است حتما وجود دارد و مست شدن و بی خبری و بی عقلی و صدمات جسمانی و روانی ناشی از نوشیدن شراب متوجه این فرد خواهد شد هر چند علم و عمدی در کار نبوده است، زیرا رابطه این دو از باب علت و معلول است و علت که آمد گزیزی از معلول آن نخواهد بود.

در همین مثال اگر این فرد شراب را آگاهانه و عمدا بنوشد، علاوه بر کیفر نوع دوم، مشمول کیفر نوع اول و سوم نیز خواهد بود. تیرگی روح و معنویت در اثر گناه عمدی و از روی علم حاصل می گردد که فرد با عصیان و جرم بین خود و خداوند حجاب و پرده ایجاد می کند و فطرت خداجوی خود را آلوده می سازد و لی در عین حال بعضی امور هر چند گناه و عصیان هم نباشد از آثار آن، تیره ساختن روح و روان آدمی است. مثلا در مورد بعضی بزرگان نقل کرده اند که غذای دست پخت زن در حال عادت ماهانه را نمی خورده اند و یا غذایی را که بدون گفتن بسم الله تهیه می شده نمی خورده اند و این تیرگی روح اگر هم کیفر بنامیم کیفر نوع اول نمی باشد بلکه اثر وضعی و کیفر نوع دوم است.

و اما در پاسخ به سوال شما گفتنی  است: توبه تنها در ارتباط با مجازات نوع سوم مطرح است. با توبه انسان به سوی خدا از درون باز می گردد و به جبران تاریکی های گذشته می پردازد و کاری می کند که در آخرت مجازات نشود. بنابراین توبه نمی تواند جلوی مستی شراب را مثلا بگیرد و یا از اجرای حدود در دادگاه جلوگیری کند.

رجوع کنید به: 1. عدل الهی، شهید مطهری، 2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/7/21::: ساعت 8:58 صبح

چه جوری می تونیم بفهمیم خدا از ما راضیه؟

رضایت خداوند تعالی مراتبی دارد که رتبه های آن وابسته به درجات تقرب و تشبه به خدای متعال از طریق عبودیت و بندگی است, هر درجه ای از عبودیت متضمن درجه ای از قرب است و نیز رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد.
راهکار اصلی کسب رضایت الهی، انجام وظایف شرعی است. هر آن کس در این وادی از جهت کمیت و کیفیت عبادت بیشتر موفق شود بیشتر تحصیل رضای الهی نموده است. زیرا بیشتر فرمان آورنده آن وظایف یعنی فرمان خدای سبحان را لباس عمل پوشانیده و بیشتر او را از خویش راضی نموده است .
مراد از وظایف شرعی اساسی ترین و مهم ترین آن است یعنی انجام واجبات و ترک محرمات.
در همین باب است این حدیث شریف : عن ابی حمزه الثمالی قال : قال علی بن الحسین (ع ): من عمل بما افترض الله علیهم , فهو [من] خیر الناس.

امام سجاد (ع) می فرمایند: هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید, او از بهترین مردم می باشد, (بحارالانوار, ج 71, ص 195, روایت 7 به نقل از سر الاسراء، علی سعادت پرور, ج 2, ص 65)
و واضح است کسی که با فعل واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خدای سبحان و ائمه هدی (ع) پسندیده ترین مردم است . اگر در این وادی کسی موفق شد حتی این وسوسه قلبی که شاید خدا و ائمه هدی (ع) از من راضی نباشند خود, صفای دل را به هم می زند و آدم بی صفا مورد رضایت حق تعالی نیست . بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید آن وسوسه قلبی را نیز از دل زدود.
مرتبه بعدی کسب رضایت الهی انجام مستحبات و ترک مکروهات است. سالک با رسیدن به این مقام به وادی عشق و محبت حق وارد می شود و از محبین بلکه محبوبین او خواهد بود.
نشانه های رضای خدا:
پیرامون موجبات رضایت خداوند و نشانه های راضی بودن خدا از خلق نکات مختلفی در روایات مطرح گردیده است.
1. مخفی بودن موجبات خشنودی خدا:
در روایتی از امام علی(ع) نقل شده که خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودی خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودی خدا همراه باشد و تو بی خبر باشی- برای کسب رضایت الهی هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهی با او کسب شود.
2. سه چیز است که بنده را به خشنودی خدا می رساند: استغفار زیاد،‌ فروتنی و صدقه دادن زیاد.
امام علی(ع) هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانی کرده باشد- امام علی(ع) با راحتی بدن و تأمین خواسته های جسمانی و پیروی از خواهشها رضایت خدا تأمین نمی شود.
بنابراین استغفار زیاد- صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوس ها سبب رضایت خداوند می شود.
نقل شده که حضرت موسی(ع) عرض کرد: ای پروردگار مرا به کاری که خشنودی تو از من در آن است راهنمایی فرما تا بدان عمل کنم؟ خداوند به او وحی فرمود که همانا خشنودی من در ناخشنودی توست و تو بر آنچه ناخوشش داری صبر نتوانی کرد موسی عرض کرد: پروردگارا مرا به آن کار راهنمایی فرما. خداوند فرمود: خشنودی من در خرسندی تو به قضای من است.
3. در نتیجه راضی و تسلیم بودن در برابر قضای الهی ولو بر خلاف میل انسان باشد خشنودی خدا را در پی دارد.
رضای خدا و نشانه های آن:
1. روایت شده که موسی(ع) گفت: پروردگارا مرا از نشانه ناخشنودی خود از بنده ات خبر ده خدای تعالی به او وحی فرمود: هر گاه دیدی که من بنده ام را برای طاعت خود آماده و از معصیتم روی گردان می کنم این نشانه خشنودی من است.
2. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) آمده: نشانه خشنودی خدا را خلقش ارزانی نرخها و دادگری فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگری فرمانروایشان گرانی نرخهاست.
3. و نیز آمده است که نشانه خشنودی خدا سبحان از بنده خرسندی اوست به آنچه خدای سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام علی(ع) اگر راضی به مقدرات الهی بود نشانه رضایت خداوند است.
4. در کلامی از امام علی(ع) آمده: خشنودی خدای سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان تسلیم خدا باشد در این صورت خدا از او راضی است.
5. نکته دیگر آن است مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتی است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان می بخشد و این رضوان چیزی غیر از باغ های بهشت و نعمت های جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر.

هیچ کس نمی تواند آن لذت معنوی و احساس روحانی را که به یک انسان به خاطر جلب رضایت و خشنودی خدا به او دست می دهد توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل(ع) را با صفت «مرضی» توصیف نموده است. «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا» (مریم/55) ؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود. این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است.

اصولا نعمتی از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضی و خشنود باشد به همین دلیل در بعضی از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را برای بندگان خاص خدا بیان می کند در پایان می گوید: «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (مائده/119)؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگاری بزرگی است. این نشان می دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار).
زیرا ممکن است انسان غرق عالی ترین نعمتها باشد، ولی هنگامی که احساس کند، مولی و معبود و محبوب او از او ناراضی است، تمام آن نعمتها و مواهب در کامش تلخ می گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد، ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد، بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهی است از او می گیرد.

علاوه بر این هنگامی که خدا از کسی خشنود باشد، هر چه بخواهد به او می دهد و هنگامی که هر چه خواست به او داد او نیز خشنود خواهد شد و رضایت دو طرفه میان او و خدای متعال برقرار می شود. نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد.
منابع:
میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی،‌ نشر دارالحدیث، ج5، ص2098 و 2100 ح 7332 و 7336/7328و 7337و 7339و 7340و 7341.
تفسیر نمونه، ج5، ص139، ج13 ص96


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 88/7/12::: ساعت 9:24 صبح

ماه مبارک رمضان چگونه انسان را عاشق می کند( در صورت ممکن راههای عملی را بیان کنید.) ماه مبارک رمضان چطور به من حرکت می دهد جهت رسیدن به لقاءالله؟

عشق و محبت نسبت به پروردگار عالم از طریق اطاعت از فرامین حضرت حق و اجتناب از معاصی حاصل می شود . چنانکه در قرآن می خوانیم والذین آمنوا اشد حبا لله , مؤمنان عشقشان به خدای سبحان شدیدتر است (سوره بقره ) . یا در وصف اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) که کمال عبودیت را در مقابل خدای رحمان داشته اند , در زیارت جامعه کبیره می خوانیم التامین فی محبة الله یعنی آنها نهایت محبت به خدا را داشته اند .
دوستدار خداوند باید میان خوف و رجاء به سر برد و با عمل صالح خود , دوستی را آبیاری و از آن محافظت کند , تا محبت الهی رخت بر نبندد . خداوند به بندگان فرمان می دهد که وقتی با پیمودن راه , محب حق شدید , به این مرحله بسنده نکنید و بر طی صراط مستقیم , همت گمارید تا خداوند نیز دوستدار شما گردد و محبوب او شوید قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله (آل عمران / 31 ) انسان برای پیمودن راه محبت به راهنما نیازمند است تا هر برنامه ای را به دستور او انجام دهد . به همین جهت خداوند به حبیب خود فرمان می دهد که به مردم بگویند : اگر دوستدار خدا هستید از من پیروی کنید تا محبوب او شوید قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله پیروی از حبیب خدا انسان را نخست حبیب خدا ( حبیب به معنای محب ) و سرانجام , حبیب به معنای محبوب می کند  (1) .
بنابراین روشن شد به هر میزان انسان اطاعت خدای سبحان و در راستای او در طی مسیر , مطیع اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) باشد محبت او نسبت به حضرت حق بیشتر خواهد شد . یکی از مهمترین ثمرات روزه که اهم اعمال عبادی ماه مبارک رمضان است , تقوا است ( یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون ( سوره بقره / 183) و این تقواست که انسان را عاشق ولی نعمت خویش کرده و او را به لقاء الله می رساند .
برخی از ارباب سیر و سلوک , آغاز سال سلوکی خویش را از ماه مبارک رمضان قرار می دهند ؛ چون این ماهی است که خدای سبحان روندگان کوی خود را به مهمانی خویش فرا خوانده است .
فایده ی روزه ی تقواست و آن خود سودی است که عاید خود شما می شود و فایده ی داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد , چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می کند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد , اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد

سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می آید و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومی ترین آن بطوری که همه ی مردم و همه ی اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد و هم شکم بارگان اهل دنیا , عبارت است از خود داری از شهوتی که همه ی مردم در همه ی اعصار متبلوی بدانند و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند و این ورزش را تمرین نمایند , به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد و نیز به تدریج بر اراده ی خود مسلط می شوند , آنوقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی دهند و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی گردند . چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت می کند , قهرا ً در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نا فرمانیها شنواتر و مطیع تر خواهد بود ] (2)
ای عزیز ؛ وقتی انسان یک ماه کارهای مباح را به فرمان حق تعالی به راحتی ترک می کند , پس این قدرت را دارد که حرام را کنار بگذارد ؛ هر چه اجتناب از معاصی بیشتر شود و اغیار از خانه ی دل بیرون روند , صاحب اصلی که همان پروردگار باشد در آن مسکن می گزیند . القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله الا الله وقتی دل جایگاه رب شد , آنگاه تنها در راستای رضای خالقش گام بر می دارد و این اطاعت محض , او را به لقاء الله خواهد رساند .
در حدیث معراج است که خداوند فرمود : یا احمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آیا می دانی که میراث روزه چیست ؟ عرض کرد : نه . فرمود : میراث روزه کم خوراکی و کم گویی است سپس فرمود : سکوت مورث حکمت می شود و حکمت مورث معرفت و معرفت مورث یقین است و چون به مرتبه ی یقین برسد باکی ندارد که چگونه بر او می گذرد ! به سختی یا به آسانی . برای او متفاوت نیست و این مقام صاحبان رضاست . (3)
در حدیث قدسی در مورد مقام کسانی که به رضای الهی رسیده اند آمده است : هر کس بر وفق رضای من عمل کند , مداومت و ملازمت بر سه چیز را به او بدهم , اول آنکه با شکری آشنایش می کنم که دیگر مانند شکر دیگران , آمیخته با جهل نباشد و قلبش را آنچنان از یاد خودم پر کنم که دیگر جایی برای نسیان در آن نباشد و آنچنان از محبت خودم پر کنم که دیگر جایی برای محبت مخلوقها در آن نماند , آنوقت است که وقتی به من محبت می ورزد به او محبت می ورزم و چشم دلش را به سوی جلالم باز می کنم و دیگر هیچ سری از اسرار خلقتم را از او مخفی نمی دارم و در تاریکیهای شب و روز با او راز می گویم آنچنان که دیگر مجالی برای سخن گفتن با مخلوقین و نشست و برخاست با آنان برایش نماند , سخن خود و ملائکه ام را به گوشش می شنوانم و با آن اسرار که از خلق خود پوشانده ام آشنایش سازم (4)
دوست عزیز ! مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان , در دو ماه رجب و شعبان , روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت ( حتی حلال ) , اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است ؛ لذا وقتی ظرف دل مؤمن از نجاست گناه پاک شود و بر این امر استقامت کند , کم کم محبت خداوند , در چنین دلی جای خواهد گرفت .
نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد , تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند . لذا اگر به حرکت در این مسیر ادامه دهد و بر قوت اراده ی خویش بیافزاید , می تواند به بهترین مدارج معنوی و مراتب عالیه ی سلوک رسیده و به قرب حق نائل آید .
الهی , توفیق عبودیت و بندگی خویش را که کلید رستگاری است , نصیب همه ی ما بفرما .
پیروز باشید .

(1) تفسیر تسنیم / ج14 / ص 38 و 39
(2) تفسیر المیزان / ج 2 / ص 9
(3) المراقبات / ص 202
(4) تفسیر المیزان / ج 1 / ص 464

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/7/11::: ساعت 12:0 عصر

شخصی اهل نماز و روزه است اما گناه هم می کند، وضعیت نمازه و روزه اش پیش خداوند چطور است؟

درباره کسانی که واجبات دینی خود را انجام می دهند ولی اهل گناه هستند، این سوال مطرح می شود که آیا اعمال و عبادات آنها مقبول واقع می شود یا نه؟
ابتدا گفتنی است: منظور از قبولی اثر بخشی عمل است و مراد از اثر بخشی این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلی دین و انسان در زندگی قرب به خداوند است، بنابراین هر عملی که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملی است که به طور قطع مورد قبول و پذیرش خداوند واقع شده است. معیار کلی این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهای برگرفته از قرآن و سنت معصومین(ع) باشد و اعتبار هر عملی که از انسان سر می زند در هماهنگی با این معیار است.
اگر فردی معیارهای لازم برای اعمال را بشناسد و در هماهنگی اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش مورد قبول و رضای خداوند است.
از روایات استفاده می شود که شرایط قبولى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از: الف) نیت خالص، ب ) تقوا یعنی انجام واجبات و پرهیز از گناهان، ج ) همراهی عمل با ایمان یقینی د ) رعایت شرایط صحت شرعی عمل ه ) محبت و پیروی از سنت و سیره اهل بیت(ع).

البته تقوا به معنای عصمت نیست. انسان مومن و با تقوا نیز ممکن است احیانا گناه کند، ولی مهم این است که اهل گناه نیست و همواره اهل توبه و جبران گناه می باشد. در بسیاری از موارد خود عمل نیک و صالح گناهان کوجک انسان را جبران می کند و تاریکی ها را می زداید.
نقش حسن فعلی و فاعلی در قبولی و نتیجه بخش بودن اعمال:
یک. حسن فعلی: به معنای صحیح انجام شدن عمل است به گونه ای که خود عمل صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعی به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
دو. حسن فاعلی: به معنای عمل به اقتضای ایمان و با انگیزه الهی و قصد قربت انجام شود. قرآن مى‏فرماید: «مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیّبة»: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزه‏اى حیات مى‏بخشیم، (سوره نحل، آیه 97) . یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، «حُسن فعلى» به نام عمل صالح(انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» به نام مؤمن بودن (یعنی نیت داشتن و برای خدا انجام دادن کار).
بنابراین نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولی اعمال است و در بسیاری از روایات آمده که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش می دهد و در حقیقت بار ارزشی و اثر گذاری عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که نیت المومن خیر من عمله. نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نوری از قرب الهی پیدا می شود و نزدیکی صورت می گیرد و حتی گاهی موفق به عمل هم نمی شود ولی همان نیت اثر خود را می گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشتری حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسی که برای رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام می دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت برای نزدیکی به خدا این کارها را انجام می دهد و مرتبه ای از نیت قرب هم همین است, ولی کسی که تنها برای خوشنودی خدا و جلب محبت الهی و از روی عشق خدا را عبادت می کند از مرتبه ای فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود. نیّت جان عمل است.
اینکه می‏گویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا می‏آورم «قربه إلی الله». بلکه نیت؛ یعنی قصد؛ یعنی مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنی است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید ، با پرستش هستی به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خدای متعال نزدیک گردد.
ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک می شویم و در درجه بعد با عمل. نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحی است که به سمت خدا پرواز می
کند؛ همان نیتی که از عمل برتر است. از این رو گفته‏اند خدای سبحان را با نیّت های صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت دارای درجاتی است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفی نفس انسان دارای سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادت‏کنندگان به سه گروه تقسیم می‏شوند: گروهی خدای سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت می‏کنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را برای رسیدن به بهشت و نعمتهای آن عبادت می‏کنند؛ این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط برای محبت و دوستی نسبت به آن ذات متعالی عبادت می‏کنند؛ این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است. (نهج البلاغه، حکمت 237). همه این عبادتها صحیح است؛ ولی مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست.
پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است؛ چون حیات و زندگی عمل به نیت بستگی دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبی گوناگون دارد. آیة الله جوادی آملی، حکمت عبادات
نشانه های پذیرش اعمال:
عملی که مورد قبول خداوند است دارای نشانه هایی است مثل:
1. هرگاه انسان موفق به عمل نیکی شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگری می گردد که در اصطلاح به آن توفیق می گویند، یعنی هر عمل خیری توفیق اعمال خیر دیگری را نصیب انسان می کند.
2. حالت خوش معنوی و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونی و باطنی به سوی کارهای خیر و صالح از نشانه های دیگر قبولی اعمال و کسب رضا و خشنودی الهی است.
البته باید توجه داشت اولیای خاص خداوند و بندگان مقرب و برجسته او در عین حال که تمام سعی و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعی و الهی خود دارند ولی همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و می ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد.


 
<   <<   61   62   63   64   65   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید